نماز شکر
سال 1364 به همراه لشکر 43 امام علی علیهالسلام در منطقه جوانرود و پاوه بودم.
فرمانده لشکر خطاب به نیروها فرمودند: هر زمانی که خواستید به مناطق جنگیاعزام شوید حتماً دو رکعت نماز شکر به جا آورید؛ چون خیابانها و جادههایی که راه اندازی شده و الان در حین عبور و استفاده از آن هستیم، محصول زحمت برادرانی است که راننده بولدوزر و لودر بودهاند و در این راه به شهادت رسیدهاند. بنابراین با وضو بودن و در هما حال نماز شکر به جا آوردن از وظایف کوچک ماست و ما باید قدرشناس باشیم.
نام کتاب :نماز عشق
نویسنده:تألیف و پژوهش:ابوالفضل دربانیان
ادامه مطلب
مالک اشتر و کظم غیظ
مالک اشتر و کظم غیظ
"مالک اشتر" که مردی قوی اندام و قوی هیکل بود از بازار کوفهمی گذشت. یک بچه بازاری آن جا نشسته بود. او را نمی شناخت. نوشته اند یک بندقه ای -که حالا چه بوده؟ مثلا آشغالی- را برداشت و پرت کرد به سر و صورتمالک. مالک اعتنائی نکرد و رد شد. بعد از اینکه رد شد، شخصی به آن بازاری گفت: آیا شناختی این کسی که این جور به او اهانت کردی، مسخره اش کردی که بود؟ گفت: که بود؟ گفت: "مالک اشتر" امیرالجند و سپهسالار "امام علی (ع)".بدنش به لرزه افتاد. گفت: قبل از این که درباره من تصمیمی بگیرد بروم از او معذرت بخواهم. تعقیبش کرد، دید رفت و داخل مسجد و شروع کرد به نماز خواندن. دو رکعت نماز خواند. صبر کرد تا نمازش را سلام داد. بعد سلام داد وافتاد به التماس که من همان آدم بی ادب و بی تربیتی هستم که به شما جسارت کردم، نمی شناختم و از این حرف ها. مالک گفت: به خدا قسم اصلا من نمی خواستم به مسجد بیایم، جای دیگر می رفتم. به خدا قسم من به مسجد نیامدم جز برای اینکه دو رکعت نماز بخوانم و بعد درباره تو دعا کنم که خدا از گناه توبگذرد و تو را هدایت کند. این کار اسمش چیست؟ یک ارزش اخلاقی بسیار عالی. درباره ائمه اطهار، ما از این جور قصه ها، حکایات و داستان ها زیاد داریم.
منـابـع
مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 24-25
ادامه مطلب
عابد حقیقی
عابد حقیقی
شخصی مشغول نماز شد هنگامیکه به آیه ایاک نعبد ( یعنی ای خدا تنها تو را عبادت می کنم) رسید با خود گفت: آیا واقعا راست می گویم؟ خدا را عبادت می کنم یا نه؟
در درون خود نتیجه گرفت که نه.، غیر خدا را عبادت می کند.
توبه کرد و از مردم کناره گرفت، سپس مشغول نماز شد ، وقتی که به آیه ایاک نعبد رسید با خود گفت: دروغ می گویی، تو زن خویش را عبادت میکنی.
زنش را طلاق داد سپس مشغول نماز شد، همینه به آیه ایاک نعبد رسید با خود گفت دروغ می گویی تو مال خود را عبادت می کنی.
تمام مال خود را در راه خدا صدقه داد پس از آن مشغول نماز شد، وقتی که به آیه ایاک نعبد رسید با خود گفت: دروغ می گویی تو لباس خود را عبادت می کنی.
لباسرا جز لباسی که به او در نماز محتاج بود در راه خدا صدقه داد، هنگامی که نماز را شروع نموده و به آیه مذکور رسید و به ذهن و درون خود متوجه شد، با خود گفت: صدقت فانت من العابدین خقیقة اینک راست می گویی و تو در زمره عبادت کنندگان واقعی هستی.
منبع: پندهای جاویدان، مولف: محمد محمدی اشتهاردی
ادامه مطلب
حواله ولی عصر علیه السلام به امام جماعت

روزی رجبعلی خیاط در هوای گرم تابستان، نفس زنان به مغازه یکی از دوستان به نام سهیلی رفته، به او مبلغی پول میدهد و میگوید: «معطل نکن! فورا پولرا برسان به سید بهشتی!» او امام جماعت مسجد امجد در خیابان آریانا بود. آن شخص نیز با سرعت پول را به نامبرده میرساند. سهیلی میگوید: بعدها از آن امام جماعت پرسیدم که جریان آن روز چه بود؟ پاسخ داد: آن روز مهمان برایم آمده بود و هیچ چیزی در منزل نداشتم. رفتم در اتاق دیگر و به حضرت ولی عصر علیه السلام متوسل شدم که این حواله به من رسید.
جناب شیخ رجبعلی خیاط هم گفت: «حضرت ولی عصر علیه السلام به من فرمودند: زود به سید بهشتی پول برسانید!» 1
پی نوشت:
1 کیمیای محبت، محمدری شهری، 211.
ادامه مطلب