نماز جماعت
نماز جماعت
از بهشت زهرا برگشتیم، وسط شهر به ترافیک برخوردیم. صف طویلی از ماشین ها پشت سر هم ایستاده بودند. حرکت به کندی صورت می گرفت. گاهی چند متر جلوتر می رفتیم و دوباره مجبور به توقف می شدیم. تقریباً بیست دقیقه گذشت. هنوز نتوانسته بودیم بیش از صدمتر جلو برویم. اکبر با نگرانی به ساعتش و بهاطراف نگاه می کرد. پرسیدم چیه؟ چرا نگرانی؟ هنوز پاسخ نداده بود که صدای اذان گلدسته مسجدی که همان نزدیکی ها بود شنیده شد. با شادمانی گفت: مثل اینکه مسجد نزدیک است. من رفتم نماز بخوانم. در ماشین را باز کرد و بدون توجه به فریادهای من که اینجا نمی توانم توقف کنم به سوی مسجد دوید. چنان با شتاب رفت که گمان کردم اگر به نماز جماعت نرسد دنیا را از او خواهند گرفت.1
1. همان، حماسه سابله، ص 32. خاطره مهین خواجه جوپاری از شهید اکبر محمد حسینی.
ادامه مطلب
تعلیم وضوء و نماز در 33 سالگى
تعلیم وضوء و نماز در 33 سالگى
علىّ بن ابراهیم قمىّ که یکى از روات و مفسّرین و از معتمدین مى باشد حکایت کند:
هنگامى که پیامبر خدا حضرت محمّد بن عبداللّه صلّى اللّه علیه و آله مدّت سى و سه سال از عمر مبارکش سپرى شد، در خواب صدائى را شنید و حسّ کرد که شخصى کنارش مى آید ومى گوید: یا رسول اللّه !
همچنین در حال چوپانى ، بین کوه هاى مکّه حرکت مى نمود، ناگهان شخصى را دید که او را مخاطب قرار داده است و مى گوید: یارسول اللّه!
حضرت اظهار داشت : تو کیستى ؟
آن شخص پاسخ داد: من جبرئیل هستم ؛ خداوند مرا نزد تو فرستاده است تا آن که تو را به عنوان رسول و پیامبر خود برگزیند.
حضرت این موضوع را پنهان داشت تا زمانى که جبرئیل مقدارى آب از آسمان آورد و گفت : اى محمّد! با این آب وضو بگیر.
و کیفیّت آن را در شستن صورت و دست ها از آرنج تا انگشتان ومسح سر و پاها، همچنین رکوع و سجود را به حضرت تعلیم داد.
پس از آن ، علىّ بن ابى طالب علیه السلام به محضر حضرت رسول صلوات اللّه علیه وارد شد و او را در حالت خاصّى مشاهده کرد.
و چون مدّت چهل سال از عمر مبارکش گذشته بود، علىّ علیه السلام حضرت را در آن حالت دید، اظهار داشت : یا اباالقاسم ! این چه عملى است که انجام مى دهى ؟
حضرت فرمود: این نمازى است که خداوند متعال مرا بر آن دستور داده است .
پس در همان لحظه علىّ علیه السلام در کنار حضرت رسول صلوات اللّه علیه ، براى انجام نماز ایستاد.
سپس خدیجه سلام اللّه علیها، نیز اسلام آورد و با آن دو ایستاد و نماز بجاى آورد.
مدّتى بدین منوال گذشت و آن سه نفر هر روز با هم نماز مى خواندند، تا آن که روزى ابوطالب به همراه جعفر وارد شد و دید حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام و خدیجه سلام اللّه علیها در حال انجام نماز هستند.
ابوطالب به جعفر گفت : کنار آنها بایست و با ایشان نماز بگذار و جعفر با ایشان مشغول خواندن نماز شد.(1)
1- بحار الانوار: ج 18، ص 194، ح 30 و ص 184، ح 14.
ادامه مطلب
نماز، با عطر
امام صادق علیه السلام میفرماید: یک رکعت نماز با عطر بهتر از هفتاد رکعت نماز بدون عطر است.
امام کاظم علیه السلام همیشه جای سجده پدرش را از بوی خوش آن میشناخت.
عبد الله بن حارث نقل میکند که امام سجاد علیه السلام همیشه در سجادهاش عطر داشت و هر گاه میخواست نماز بخواند، از آن استفاده میکرد.
امام سجاد علیه السلام در استفاده از عطر به هنگام نماز از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله متابعت میکرد. چنانکه از امام صادق نقل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شیشه عطری داشت که هر گاه وضو میگرفت از آن استفاده میکرد، بعد از منزل بیرون میرفت و مردم از بوی خوش عطر می فهمیدند
منبع:
بهترین پناهگاه حکایات و داستانهای نماز
نویسنده:گردآوری مطالب:رحیم کارگر محمدیاری
ادامه مطلب
شعور حیوانات
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به همراه عدهای از اصحاب خود از جایی عبور میکردند. ناگهان سگی شروع کرد به پارس کردن. پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و به پارس سگ گوش داد. اصحاب نیز توقف کردند. آنگاه رو به یاران خود کرد و فرمود: آیا فهمیدید که این سگ چه گفت؟ اصحاب گفتند: خیر.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
این حیوان گفت ای پیامبر خدا! من همیشه خدای مهربان را شکر میکنم که بهره من در این جهان خلقت، این شد که سگ شوم، اگر انسان بی نماز بودم چه میکردم؟ (1)
1) عرفان اسلامی / جلد 5- ص 8.
ادامه مطلب