از پروفسور مسلمانی پرسیدند چگونه مسلمان شدی؟ گفت...
ادامه مطلب
نيم وجبي راه رفتنش را بلد نيست آمده به بچه ي من نماز ياد داده.
🌸🌼 دسته گل شهید
💠 شهيد محمد نصراللهي در دوران بچگي بسيار بازي گوش بود. خواهرش مي گويد: درِ خانه را زدند، رفتم در را باز کردم ديدم يکي از همسايه ها که زرتشتي بود با ناراحتي پشت در ايستاده و مي گويد:
برو بگو پدرت بيايد دم در، اين چه وضع بچه تربيت کردن است؟!
💠 فهميدم که محمد دسته گل به آب داده است. پدر با عجله آمد دم در، همسايه با اوقات تلخي گفت:
آقا يک چيزي به اين بچه تان بگویيد، اين طور که نمي شود!
پدر گفت: اين ها که با هم دوست بودند نمي دانم چرا دعوا کردند.
💠 همسايه زرتشتي حرف پدر را قطع کرد و گفت: دعوا چيه آقا! اين پسر شما بچه ي ما را از راه به در کرده است. صبح بلند شديم ديديم دارد نماز مي خواند همه اش تقصير اين پسر شماست، نيم وجبي راه رفتنش را بلد نيست آمده به بچه ي من نماز ياد داده.
📚 زیر این حرف ها خط بکشید؛ اصغر آیتی و حسن محمودی ؛ ص ۹۳
ادامه مطلب
اول برو اون ها را درست کن بعد دنبال دستور گرفتن باش
وجوهات شرعی
آقای انصاری همدانی درباره ی پدر میگوید :
"یک روز فردی خدمتشان آمد و خیلی اصرار کرد که دستورالعملی به من بدهید،ایشان اعتنایی نکردند،روز دوم آمد باز اعتنایی نکردند،روز سوم آمد و باز اصرار کرد ،آقای انصاری فرمودند:آنقدر مبلغ به گردنت هست که باید بپردازی، اول برو اون ها را درست کن بعد دنبال دستور گرفتن باش طرف رنگش پرید و رفت..."
منبع: کتاب سوخته،ص 79
وجوهات شرعی
ادامه مطلب
در محضر خدا با كُت پاره
🌸🌼 در محضر خدا با كُت پاره
🌷 يكى از دوستان مىگفت: با يك كت پاره نماز مىخواندم. يك مرتبه زنگ منزل به صدا درآمد، تا فهميدم مهمان كيست، نماز را با سرعت تمام كرده كُت را عوض كردم و با كت تميز و قشنگ به استقبال مهمان رفتم.
🌷 ناگهان خودم را سرزنش كردم و گفتم: اى واى بر من! در محضر خدا با كت پاره؛ نزد مردم با لباس نظيف و قشنگ! از اين رفتارم خيلى خجالت كشيدم.
📚 خاطرات حجت الاسلام قرائتى ؛ ج۲ ؛ ص: ۶۶
ادامه مطلب