در نماز مثل یک عاشق در مقابل معشوقش می ایستاد

در نماز مثل یک عاشق در مقابل معشوقش می ایستاد

یکی از شاگردان شیخ که حدود سی سال ملازم او بود، درباره نماز ایشان می گوید: خدا شاهد است که من می دیدم که در نماز مثل یک عاشق در مقابل معشوقش می ایستاد، و محو جمال او بود.

مجله فرهنگ جهاد پاییز و زمستان 1384، شماره 41 و 42

سیمای کتاب: کیمیایی از کیمیای محبت




ادامه مطلب


[ سه شنبه 22 فروردین 1396  ] [ 5:45 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

مردی که بر قبر شیخ می گریست

مردی که بر قبر شیخ می گریست

 

http://uupload.ir/files/o7yr_6.jpg

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

یکی از فرزندان مرحوم ( شیخ مرتضی انصاری ) به واسطه نقل می کند که :
مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد . وقتی علت گریه اش را پرسیدند ، گفت جماعتی مرا وادار کردند به اینکه شیخ را به قتل برسانم من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم .

وقتی وارد اتاق شیخ شدم دیدم روی سجاده در حال نماز است ، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آنکه بطرف من برگردد گفت : خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آنها را بخشیدم تو هم آنها را ببخش .

〰آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم : آقا مرا ببخشید ، فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا . من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود :
برو با این پول کاسبی کن .

من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم

منبع:زندگانی شیخ مرتضی انصاری




ادامه مطلب


[ دوشنبه 21 فروردین 1396  ] [ 6:52 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(1) ]

راز توفیق یک فرمانده

راز توفیق یک فرمانده

 

http://uupload.ir/files/6c7n_1.jpg

نیمه‌های شب، نفر اول بود که به مسجد می‌آمد. نماز شبش را در مسجد گردان می‌خواند. همین عمل خالصانۀ فرمانده گردان بود که نیروهایش را نمازشب‌خوان کرد؛ به‌طوری‌که گردان او به گردان مخلصان مشهور شد. نیروها از فرمانده‌شان می‌آموختند چگونه باید خود را به خدای خویش نزدیک کنند.

بعد از آموزش‌های سخت شبانه، بچه‌ها به نماز شب می‌ایستادند. کسی نبود که نماز شب نخواند. یک شب قبل از اذان صبح در مسجد بودم. مسئول تبلیغات آمد که ضبط را روشن کند تا قرآن و اذان پخش شود. اشتباهی چراغ مسجد را روشن کرد. حاج احمد امینی بعد از سختی‌های آموزش شبانه که طاقت همه را ربوده بود، در گوشه‌ مسجد به نماز ایستاده بود.

مرتضی سرهنگی، نماز، ولایت، والدین، ص38.




ادامه مطلب


[ دوشنبه 21 فروردین 1396  ] [ 2:22 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(1) ]

چرا ملا عبدالله شوشتری نماز خود را با تأخیر خواند؟!

چرا ملا عبدالله شوشتری نماز خود را با تأخیر خواند؟!

 

http://uupload.ir/files/jo96_5.jpg

✳️ و ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ بینه/5
و به آن‌ها دستوری داده نشده بود مگر بر اینکه خدا را به اخلاص کامل پرستش کنند

🔸حکایت؛ روزی ملّا عبدالله شوشتری به دیدن شیخ بهایی (ره) رفت، ساعتی با وی به گفتگو پرداخت. در این موقع صدای اذان بلند شد. شیخ بهائی فرمود: در همین جا نماز بخوانید تا ما هم به شما اقتدا کنیم و از فیض نماز جماعت بهره‌مند گردیم.

ملّا عبدالله مقداری تأمل کرد، سپس از جا برخاست و بدون آنکه در منزل شیخ نماز جماعت بخواند، به خانه خود رفت. یکی از دوستان و شاگردان خاص او که حضور داشت، پرسید: شما که این‌قدر مقید هستید نماز را اول وقت بخوانید، چرا خواسته شیخ را اجابت نکردید و همان‌جا نماز نخواندید؟

پاسخ داد: در آن موقع که شیخ چنین پیشنهادی کرد، با خود فکر کردم، آیا اگر شیخ، پشت سر من نماز بخواند، تغییری در من ایجاد نمی‌شود؟ دیدم چنان نیست که نفس من تغییری در خود احساس نکند و شاید نماز من با اخلاص کامل نباشد، لذا نماز نخوانده از خانه او بیرون آمدم.1

1. با اقتباس و ویراست از کتاب نماز خوبان




ادامه مطلب


[ شنبه 19 فروردین 1396  ] [ 6:30 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]