رکوع نمازی که یک شب طول کشید
رکوع نمازی یک شب طول کشید
آقای نظام التولیه سرکشیک آستان رضوی نقل می کرد: شبی از شبهای زمستان که هوا خیلی سرد بود و برف می بارید نوبت کشیک من بود، اول شب خداّم آستان مبارکه به من مراجعه کردند و گفتند به علت سردی هوا و بارش برف بسیار زیاد، زائری در حرم نیست، اجازه دهید درب حرم را ببندیم، من نیز به آنان اجازه دادم.
مسئولین درب ها را بستند و کلیدها را آوردند و رفتند اما مسئول بام حرم مطهر رضوی آمد و گفت: حاج شیخ حسنعلی اصفهانی(شیخ نخودکی) از اول شب تا کنون بالای بام و در پای گنبد مشغول نماز می باشند و مدتی است که در حال رکوع هستند و چند بار که مراجعه کردیم تا به ایشان بگوییم که قرار است حرم را ببندیم، شیخ را به همان حال رکوع دیدیم، اگر اجازه دهید به ایشان در حال رکوع، عرض کنیم که می خواهیم درب ها را ببندیم.
گفتم: خیر، ایشان را به حال خود بگذارید و مقداری هیزم در اطاق پشت بام که مخصوص مستخدمین است بگذارید که هرگاه از نماز فارغ شدند استفاده کنند و در بام را نیز ببندید، مسئول مربوطه مطابق دستور عمل کرد و همه به منزل رفتیم .
آن شب برف بسیاری بارید و من نگران حاج شیخ شدم تا اینکه هنگام سحر که برای باز کردن درهای حرم مطهر آمدیم، به خادم بام گفتم زودتر برو ببین ایشان در چه حالند، پس از چند دقیقه خادم بازگشت و با بهت و حیرت گفت: ایشان همانطور در حال رکوع هستند و پشت ایشان با سطح برف مساوی شده است.
معلوم شد که ایشان از اول شب تا سحر در حال رکوع بوده اند و سرمای شدید آنشب سخت زمستانی را هیچ احساس نکرده اند و نماز ایشان هنگام اذان صبح به پایان رسید.1
هر کجـا کردم بــه یــاد سجــدهات ساز رکــوع چــون مــه نــو تا فلک رفـــتم به پـــرواز رکوع 2
📚 1. با اقتباس و ویراست از کتاب نشان از بی نشان ها
2. بیدل دهلوی
ادامه مطلب
شیخ عباس قمی (ره) دست چه کسی را بوسید!؟
شیخ عباس قمی (ره) دست چه کسی را بوسید!؟
یکی از سادات اهل فضل نقل می کند: در ایامی که مفاتیح الجنان تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامرا نشسته بودم و آن را در دست داشتم و مشغول زیارت خواندن بودم.
دیدم شیخی با قبای کرباس و عمامه کوچکی نشسته و مشغول ذکر است، شیخ از من پرسید: این کتاب که می خوانی چیست؟ گفتم: کتاب مفاتیح الجنان از محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس است و شروع کردم به تعریف کردن از آن کتاب.
شیخ گفت: این قدر هم که تو می گویی تعریف ندارد، بیش از حد تعریف می کنی.
من عصبانی شدم و با ناراحتی گفتم: آقا! بلند شو و از این جا برو، شما متوجه خوبی و ارزش این کتاب گرانبها نیستی، شیخ که از رفتار من ناراحت شده بود با نرمی با من سخن گفت و هیچ توهینی نکرد.
کسی که کنارم نشسته بود، دست زد به پهلویم و گفت: مؤدب باش آقا، ایشان خود محدث قمی هستند.
من که متعجب و شرمنده شده بودم، بر خاستم و با آن عالم بزرگوار روبوسی کردم و عذر خواستم و خم شدم که دست ایشان را ببوسم؛ ولی آن مرحوم ادب کرد و نگذاشت و خم شد دست مرا بوسید و گفت: شما سید هستید.
ای زبان! هم گنجِ بی پایان تویی ای زبان! هم رنجِ بی درمان تویی2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی
2. مولوی
ادامه مطلب
نماز ملا عباس تربتی در مسجدی مخروبه
نماز ملا عباس تربتی در مسجدی مخروبه
مرحوم راشد که از سخنرانان معروف بود نقل کرده : در سال 1300 شمسی، ماه رمضان، مردم مشهد پدرم را به اصرار در شهر نگه داشتند، آن ماه در مسجد گوهرشاد، نماز ظهر و عصر را میخواند ، سپس به منبر میرفت، مردم بسیاری برای نماز به مسجد می آمدند و به وی اقتدا میکردند و اغلب از سرشناسان متدین در مشهد بودند.
18 سال بعد که پدرم به دلیلی به روستای کاریزک برگشته بودند، در بهار آن سال باران زیادی آمده بود و بسیاری ساختمان ها که خشتی بودند از جمله مسجد ده خراب شده بود و سقف آن ریخته و فقط بخش مختصری از آن سالم بود.
پدرم در همان مسجد که نیمی از آن فرو ریخته بود، حصیر را تمیز کرده بود و سه نوبت نمازش را همانجا میخواند.
روزی ایشان برخاست و وضو گرفت و به مسجد رفت، من نیز فرصت را غنیمت دانستم که نمازی پس از چند سال با آن مرد بزرگ بخوانم، به مسجد رفتم، از سمتی وارد شدم که او مرا ندید و آهسته جلو رفتم، در رکعت دوم نماز بود، به او اقتدا کردم و نماز را به جماعت خواندیم اما این دفعه دو نفره و در دهی کوچک و در مسجدی که خراب شده بود؛ خدا میداند که میان این نمازش در حال تنهایی در میان آوارهای فروریخته ی مسجد این ده، با آن نمازی که در مسجد گوهرشاد به او اقتدا کردم، و نیمی از صحن مسجد گوهرشاد و تمامی یک شبستان از جمعیتی که به او اقتدا کرده بودند، پر شده بود، از لحاظ طمأنینه ، قرائت و همه ذکرهای واجب و مستحب ذره ای تفاوت وجود نداشت. 1
رو به سوي قبله با آغوش باز خويش را گم كن در آغوش نماز2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب فضیلتهای فراموش شده
2. شهرام محمدی
ادامه مطلب
هر روز در سجده، هر لحظه در معراج
هر روز در سجده، هر لحظه در معراج
ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي : «استادي داشتيم که مرد عارف و کامل بود. مانند او در تهذيب و معرفت نديده بودم.
روزي از او پرسيدم که در اصلاح نفس و جلب معارف، چه عملي را تجربه کرده است؟
گفت: من عملي را مؤثرتر از اين نديدم که در هر شبانه روز با مداومت و پيوستگي و در يک سجده ي طولاني، اين آيه خوانده شود:
« لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ »
و به هنگام گفتن ذکر، خود را در زندان و به زنجيرهاي اخلاق رذيله بسته بيند. آنگاه اقرار کند بارالها اين کار را تو بر من نکردي و تو بر من ستم روا نداشتي بلکه اين من بودم که بر خود ستم کردم و خود را به اينجا انداختم.»
مجموعه داستان نماز ابرار؛ محمد صحتي سردرودي؛ ص ۲۴.
ادامه مطلب