در و دیوار با مرحوم کاشی ذکر می گفتند!

در و دیوار با مرحوم کاشی ذکر می گفتند!

 

http://uupload.ir/files/rvrw_4.jpg

مرحوم آخوند محمد کاشی هر نیمه شب بلند می‌شد و چنان نمازی با سوز و گداز می‌خواند که بدنش به لرزه می‌افتاد به گونه ای که از بیرون حجره صدای لرزش و گریه او احساس می‌شد.
روزی پس از پایان درس آخوند کاشی، یکی از شاگردانش به نزد آن استاد والامقام آمد و عرض کرد: آقا! این شیخ چیز عجیبی نقل می‌کند.!!

این طلبه می‌گوید: دیشب به‌وقت سحر، هنگامی‌که شما در سجده بودید، دیدم از در و دیوار مدرسه صدای ذکر «سبّوح قدوس ربّنا و ربّ الملائکه والرّوح» می‌آید و چون با دقت نگاه کردم، دیدم آقای آخوند کاشی در سجده، این ذکر را می‌گوید.

این عارف زاهد در جواب فرمود: این‌که در و دیوار به ذکر من متذکر باشند، امر خارق‌العاده‌ای نیست، مهم آن است که او از کجا محرم این راز گشته است و این اذکار را از در و دیوار شنیده است! 1

  1. با اقتباس و ویراست از کتاب نماز خوبان



ادامه مطلب


[ جمعه 27 اسفند 1395  ] [ 9:00 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

ماجرای گریه میرزای قمی و سجده شکر فتحعلی شاه!

ماجرای گریه میرزای قمی و سجده شکر فتحعلی شاه!

 

http://uupload.ir/files/51v5_2.jpg

نقل می‌کنند: فتحعلی شاه که  می‌خواست به اصفهان برود، آمد قم خدمت میرزای قمی برای موفقیتش دعا کند، آقا دعایی در گوش فتحعلی شاه خواند و خداحافظی کردند، وقتی خواست برود صدای گریه آقا آمد، فتحعلی شاه نگران شد چه مشکلی برای ایشان به وجود آمده، برگشت دید آقا نشسته و دارد گریه می‌کند، علتش را سؤال کرد، آقا چیزی نگفت، بعد از اصرار فتحعلی شاه، ایشان فرمود: وقتی شما آمدید، در دلم محبتی نسبت به شما ایجاد شد و علاقه‌ای به شما پیدا کردم، حالا منقلب شدم که مبادا خدا فردای قیامت مرا در صف شما سلاطین محشور کند.
تا فتحعلی شاه این جمله را شنید، سجده‌ی شکر به جا آورد.

آقا فرمود: شما چرا؟

شاه گفت؛ من سجده‌ی شکر می‌کنم که شما علماء را خیلی دوست دارم و امیدوارم که خدا مرا عفو کند و در صف شما علماء محشور شوم.

علاقه ما به چه چیزی زیاد است آیا به ما‌ل دنیا بیشتر علاقه‌مندیم یا به معنویات؟! 1

  1. با اقتباس و ویراست از کتاب  پندهای رسول اعظم (ص( به عبدالله ابن مسعود



ادامه مطلب


[ جمعه 27 اسفند 1395  ] [ 7:03 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

مرحوم کمپانی و ذکری که مدام بر لب داشت!

مرحوم کمپانی و ذکری که مدام بر لب داشت!

 

http://uupload.ir/files/8o82_%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%88%D9%81_%D8%A8%D9%87_%D9%86%D8%AE%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C_180502.jpg

آیت‌الله کمپانی در کنار فعالیت‌های علمی آن‌قدر مقید به برنامه‌های عبادی بودند که هر کس این‌ها را می‌دید، فکر می‌کرد اصلاً به هیچ‌چیز غیر از عبادت نمی‌رسند، هر روز زیارت عاشورا و هر روز نماز جعفر طیار از برنامه‌های عادی ایشان بود. طبق سنت علمای نجف، معمولاً روز پنج‌شنبه یا جمعه یک روضه هفتگی داشتند که زمینه‌ای می‌شد برای دیدار دوستان، استادان، شاگردان و با همدیگر توسلی هم انجام می‌گرفت، مرحوم آقا شیخ محمدحسین در این روضه‌، مقید بود خود پای سماور بنشیند و خود او همه کفش‌ها را جفت کند و درعین‌حال زبانش مرتب در حال حرکت بود، خیلی تند تند یک‌چیزی را می‌خواند، ما متوجه نمی‌شدیم این چه ذکری است که ایشان این‌قدر در نشستن و برخاستن به گفتن آن مقید است.

یکی از دوستان که خیلی با آقا مأنوس بود، از ایشان سؤال کرده بود: آقا، این چه ذکری است که شما این‌قدر تقیّد دارید حتی بین سلام و احوالپرسی‌تان آن را ترک نمی‌کنید؟ ایشان لبخندی زده بود و بعد از تأملی فرموده بودند: خوب است انسان روزی هزار مرتبه إنا أنزلنا بخواند.1

ملكا ذكر تو گویم كه تو پاكی و خدایی             نروم جز به همان ره كه توام راه نمائی 2

  1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
  2. سنایی



ادامه مطلب


[ جمعه 27 اسفند 1395  ] [ 6:41 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

ماجرای برخورد شیخ حسنعلی نخودکی با راهزنان

ماجرای برخورد شیخ حسنعلی نخودکی با راهزنان

http://uupload.ir/files/59ut_12.jpg

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی که در خراسان ساکن بود، آنجا را وطن خود قرارداد، ایشان عارفی روشن ضمیر و دارای کرامات و ادعیه و مکاشفات و اهل دل بود.
 
نقل می‌کنند: وقتی در سفری از کوفه به نجف اشرف می‌رفت، در راه جمعی از دزدان او را وادار کردند که لباس‌هایش را کنده و به آن‌ها تحویل دهد، مرحوم شیخ نخودکی هم لباس‌هایش را به جز ساتر، از تن بیرون آورد و به دزدان داده و فرمود: «من این لباس‌ها را به شما بخشیدم تا شما گرفتار معصیت و گناه خدا نشوید، زیرا اگر این‌ها را نبخشم غصب است و مال غصبی حرام است» 
موقعی که دزدها این اخلاق پسندیده و حسن رفتار و بزرگواری را از آن مرحوم دیدند، لباس‌ها را به او پس داده و به دست او توبه ‌کردند.1

عالَمی را یک سخن ویران کند                       روبَهانِ مُرده را شیران کند 2

  1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستان‌هایی از اخلاق اسلامی
  2. مولوی



ادامه مطلب


[ پنج شنبه 26 اسفند 1395  ] [ 8:28 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]