علی جان! چرا این همه راه را پیاده می‌روی؟

علی جان! چرا این همه راه را پیاده میروی؟

http://uupload.ir/files/nsh9_index.jpg

سه کیلومتر راه یعنی سه هزار متر یا شش هزار قدم نیم متری، شیرعلی هر روز این مسافت را از خانه تا مسجد میرفت تا نمازش را با جماعت بخواند.

پدر و مادرش که از این همه پیاده روی شیرعلی خبر داشتند به او گفتند: علی جان! چرا این همه راه را پیاده میروی؟

شیرعلی با لبخند به صورت پدر و مادرش نگاهی انداخت و آرام گفت: «این پیاده راه رفتن من به نفع شما هم هست.»

پدر و مادر شیرعلی نگاهي به هم کردند و گفتند: چه نفعی پسرجان؟!

شیرعلی با همان چهره شادابش گفت:

«وقتی من پیاده به مسجد میروم در راه، هزار صلوات میفرستم و ثوابش را به پدرم میدهم و در راه برگشت هم هزار صلوات دیگر میفرستم و ثواب آنرا به مادرم هدیه میکنم.

پدر و مادر شیرعلی لبخندی از روی رضایت زدند.

وقتی شیرعلی راشکی شهید شد آن مسجد هم برای او دلتنگ شده بود.


کتاب پر پرواز ؛ اصغر آیتی و حسن محمودی ؛ ص 85




ادامه مطلب


[ چهارشنبه 25 اسفند 1395  ] [ 6:50 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

یادی از شهدا

یادی از شهدا

http://uupload.ir/files/4837_12.jpg

عمليات والفجر 2 در منطقه حاج عمران، بنده به همراه دو تن ديگر از رزمندگان در اثر يك غفلت در محاصره عراقىها قرار گرفتيم، به گونهاى كه راه پيش و پس نداشتيم.

خواستيم خود را تسليم كنيم، ولى هنوز كمى اميد داشتيم، چون در يك چادر بوديم و هنوز عراقىها ما را نديده بودند.

با هم مشورت كرديم. بنده عرض كردم در سال 60 در عملياتى كه با مشكل رو به رو شديم با دو ركعت نماز مشكلمان را حل كرديم.

اين جا هم خوب است دو ركعت نماز بخوانيم و از خدا كمك بخواهيم.

خيلى سريع دو ركعت نماز حاجت خوانديم. بعد از نماز، با تعويض لباسهاي عراق از سنگر خارج شديم. در حال فرار بوديم كه عراقىها به ما مشكوك شدند و وقتى فهميدند از خودشان نيستيم شروع به تير اندازى كردند؛ ولى آسيبى به ما نرسيد.


کتاب پر پرواز ؛ اصغر آیتی و حسن محمودی ؛ ص 54 به نقل از نماز عشق، ص 157، با اندكي تصرف




ادامه مطلب


[ دوشنبه 23 اسفند 1395  ] [ 5:47 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

ما با كارواني همراه نمي‌شويم كه آل محمد(ص) در آن نباشد

http://www.upsara.com/images/f3ca_13.jpg

نماز عارفان

بابا حسن، از عارفان زمانة خود بود. وقتي به نماز مي‌ايستاد، بزرگان شهر به او اقتدا مي‌كردند.

روزي نماز صبح را در مسجد خواند و برخاست كه به خانة خود رود. در ميان مأمومين، شيخ ابوسعيد ابوالخير را ديد. او را به خانة خود برد و با يك‌ديگر سخن گفتند. در ميان گفت‌وگو، ابوسعيد گفت: چرا در تشهد و قنوت نماز، بر محمد(ص) درود فرستادي، اما نامي از آل محمد نياوردي؟ بابا حسن گفت: فقهاي ما، برخي ذكر آل محمد را در نماز، جايز شمرده‌اند و برخي مجاز ندانسته‌اند. من از باب احتياط، به نام محمد(ص) قناعت مي‌كنم.

ابوسعيد گفت: اما ما با كارواني همراه نمي‌شويم كه آل محمد(ص) در آن نباشد.[1]

[1]. شفيعي کدکني، آن سوي حرف و صوت،‌ گزيدة اسرارالتّوحيد در مقامات ابوسعيد ابوالخير،‌ انتشارات ‌سخن، ‌۱۳۷۲.

سایت قنوت

 




ادامه مطلب


[ دوشنبه 23 اسفند 1395  ] [ 6:56 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

خم شد عصاى پيرمرد را برداشته به دستش داد و برگشت به موضع نماز خود




ادامه مطلب


[ دوشنبه 23 اسفند 1395  ] [ 6:52 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]