انفاق بعد از نماز

http://www.axgig.com/images/89546578724581381654.jpg

مردی اعرابی وارد مدینه شد و از کریم ترین مردم سوال کرد، امام حسین را به او معرفی کردند، وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز یافت، پشت سر آن بزرگوار ایستاد و این شعر را خواند:
لم یخب الان من رجاک و من - حرک من دون بابک الحلقه
انت جواد و انت معتمد - ابوک قد کان قاتل الفسقة
لو لا الذی کان من اوئلکم - کانت علینا الجحیم منطبقة
آنکه به تو امیدوار شده نا امید نگشته، و کسی که بر در خانه آمده و دق الباب کرده به امید بخشش آمده.
تو بخشنده و مورد اعتمادی، پدرت کشنده فاسقین بود.
اگر هدایت جد و پدرت نبود، آتش جهنم ما را فرا می گرفت.
امام حسین نمازش را سلام داده و به قنبر فرمودند: آیا از مال حجاز چیزی باقی مانده است؟
گفت: بله، چهار هزار دینار باقی مانده است.
فرمودند: آن را بیاور که نیازمند حقیقی آن آمده است.
قنبر دینارها را آورد، امام دو برد خود را از تن در آورده و دینارها را در آن پیچید و دست مبارکشان را از شکاف در خارج کردند، زیرا به خاطر کم بودن دینارها از اعرابی خجالت کشیدند و این شعر را سرودند:
خذها فانی الیک معتذر - و اعلم بأنی علیک ذو شفقة
لو کان فی سیرنا الغداة عصا - امست سمانا علیک مندفقة
لکن ریب الزمان ذو غیر - و الکف منی قلیة النفقة
بگیر این مقدار دینار را، من به خاطر کمی آن از عذر می خواهم و بدانکه من نسبت به تو مهربانم.
اگر در آینده وسیله فراهم شد ثروت سرشاری بر تو ریزش خواهد کرد.
لیکن مردم زمان بیگانه پرستند و اینک دست ما خالی است. (ریب الزمان، یعنی حیله مردم زمان، منظور این است که مردم به جای اینکه خلافت را به خاندان رسالت بسپارند و خمس و زکاتشان را به ایشان برسانند تا به دست مستحق حقیقی برسانند به غیر مراجعه می کنند.)
اعرابی دینارها را گرفته و های های گریه کرد! امام فرمودند: شاید آنچه عطا کردم به تو، کم است که گریه می کنی؟!
اعرابی گفت: نه، ولیکن گریه من برای این است که چرا این دستهای با سخاوت زیر خاک خواهد رفت.(1)

1) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 65. شفاعت امام حسین علیه السلام، 53.

نماز و عبادت امام حسین علیه السلام
نویسنده : عباس عزیزی

ادامه مطلب


[ دوشنبه 12 مهر 1395  ] [ 4:54 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

چه توجهی بالاتر از اینکه خداوند اسم تو را در قرآن آورده است!

http://www.axgig.com/images/49252692491626794083.jpg

یحیی الموتی
در الموت قزوین جوانی بود به نام یحیی که علیرغم دارا بودن فضایل نیک اخلاقی اهل نماز نبود . یک روز فردی روحانی به او گفت : تو با این همه کمالات و صفات خوبی که داری چرا نماز نمی خوانی ؟ جوان گفت : چگونه راضی به خواندن نماز شوم در حالی که خداوند هیچ توجهی به من ندارد . من از ابتدای زندگی دچار فقر و نداری و بدبختی ام !
فرد روحانی گفت : چه توجهی بالاتر از اینکه خداوند اسم تو را در قرآن آورده است . جوان گفت : اگر این طور باشد که تو می گویی تا آخر عمر نماز را ترک نخواهم کرد . 
روحانی قرآن را باز کرد و جمله « یحیی الموتی » ( مردگان را زنده می کند ) در سوره حج را به
او نشان داد . جوان هم که خیلی با قرآن آشنایی نداشت عبارت را « یحیی الموتی » خواند و از اینکه دید نامش در قرآن آمده خوشحال شد و از آن به بعد نمازش ترک نشد . 

منبع :بلاگ باقرالعلوم


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 8 مهر 1395  ] [ 11:33 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

شب گذشته به زور چوب و در کوچه نازل شده است!

http://www.axgig.com/images/20577108747601085941.jpg

خطای امام جماعت 
 سه نفر به نام های علی ، ابراهیم و موسی مسجدی را بنا کردند . سپس شخصی را آوردند تا در آن مسجد نماز اقامه کند ؛ از قضا شیخ هر شب سوره « اعلی » را می خواند و وقتی به آیه ی « صحف ابراهیم و موسی .... » می رسید آن شخص که نامش علی بود ناراحت می شد که چرا امام جماعت نام او را نمی آورد . موضوع را با شیخ در میان گذاشت و گفت : یا شیخ ! در ساختن این مسجد ما هر سه با هم همکاری داشته ایم و حتی سهم من نسبت به آن دو بیشتر هم بوده ... ! شیخ گفت :خدا قبول کند و متوجه منظور او نشد . 
شب بعد وقتی دوباره اسمی از او به میان نیامد آن شخص عصبانی شد و بعد از تمام شدن نماز شیخ را به باد کتک گرفت و به او یادآوری کرد که باید اسم او را هم در نماز بیاورد ! 
امام جماعت بیچاره در نماز بعد ، سوره را اینطور خواند : « صحف ابراهیم ، مشت علی و موسی ... » بعد از نماز مردم به او اعتراض کردند و گفتند : آقا این آیه کی و کجا نازل شده؟
آقا گفت : شب گذشته به زور چوب و در کوچه نازل شده است .

منبع :بلاگ باقرالعلوم


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 8 مهر 1395  ] [ 11:24 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

خدا را شکر کنید که من به نیمی از آیه عمل می کنم!

http://www.axgig.com/images/73792018800870022071.jpg

عمل به قرآن 
مردی نماز نمی خواند . به او گفتند : چرا نماز نمی خوانی ؟ گفت : خداوند خودش در قرآن سوره نساء فرموده است : « لا تقربوا الصلاۀ » یعنی به نماز نزدیک نشوید . گفتند : انی قسمت نیمی از آیه نازل شده قرآن است چون در ادامه آیه آمده است : « و انتم سکاری » یعنی در حال مستی به نماز نزدیک نشوید ! بنابراین شما به نیمی از آیه عمل می کنی . آن مرد گفت : خدا را شکر  کنید که من به نیمی از آیه عمل می کنم چون بعضی ها اصلا به آیات قرآن عمل نمی کنند.

منبع: شبکه قنوت


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 8 مهر 1395  ] [ 11:10 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]