به عبادت آخر شب و قبل از سپیده دم اهمیّت زیاد مى داد
در شرح حال محدّث گرانمایه، حاج شیخ عباس قمّى آورده اند:
وى در تمام دوره سال، در چهار فصل، حدّاقل یك ساعت قبل از طلوع فجر بیدار و مشغول نماز و تهجّد بود.
به عبادت آخر شب و قبل از سپیده دم اهمیّت زیاد مى داد و معتقد بود كه بهترین اعمال مستحبّى، عبادت و تهجّد است. فرزند بزرگش مى گوید: تا آن جا كه من به خاطر دارم بیدارى آخر شب از او فوت نشد. حتّى در سفرها، این شیوه عملى مى شد.
محدّث قمى درباره استادش حاج میرزا حسین نورى، مى نویسد: او در زهد و عبادت سخت كوشا بود، نماز شب او فوت نشد و راز و نیازش با خداوند متعال در تمام شبها برقرار بود.(1)
1) حاج شیخ عباس قمى مرد تقوا و فضیلت : 61 - 91.
گنجینه معارف 3 (110 موضوع) نویسنده : محمد رحمتی شهرضا
ادامه مطلب
كنار سفره به نماز می ايستد
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:
يكى از علماى بزرگ، روزى پس از ساعتها درس و بحث به منزل می آيد، سفره غذا پهن می شود؛ عالم فرزانه می بيند كه چند دقيقه اى تا آمدن غذا فرصت هست، كنار سفره به نماز می ايستد.
خانم می پرسد: آقا مگر نماز نخوانده ايد؟
می فرمايند: چرا نماز خوانده ام، امّا می ترسم روز قيامت از اين چند دقيقه سؤال كنند كه چرا عمرت تلف شد؟
خاطرات حجت الاسلام قرائتى ؛ ج۲ ؛ ص: ۷۶
مرکز تخصصی نماز
ادامه مطلب
مستحبات مانع ترك واجبات نشود
در سال 1375 شهریور ماه بنا به عللى مجبور به دورى از خانواده و متحمّل مشكلات مالى بسیار بودم و مصائب ناشى از آن. در نهایت با استاد شیخ حسن معزّى رضوان الله علیه برخورد كردم. در اولین برخورد كه بواسطه سیّدى بزرگوار صورت پذیرفت. من و آن سیّد بزرگوار در بیت ایشان و اتاق بسیار ساده طبقه دوم منزل او خدمت آن بزرگ رسیدیم. ایشان بدون هیچگونه شناختى نسبت به حقیر و احوالات اینجانب با لبخندى بسیار ملیح كه هرگز آن شیرینى و حلاوت نهفته در آن را فراموش نمى كنم رو به بنده كرد و فرمود: آقا مهدى درست است كه آن یازده ركعت لازم است ولى نه آن گونه كه باعث شود شما نماز صبح خویش را قضا نمایید.
همین كه سخن ایشان تمام شد، بغض و گریه امانم نمى داد چرا كه به غیر از خودم و خدایم هیچ كس اطّلاع از خواندن نماز شب اینجانب نداشت چه برسد به قضا كردن نماز صبح.(1)
1) خورشید اهل دل: 136، سید جلال رضوى.
گنجینه معارف 3 (110 موضوع) نویسنده : محمد رحمتی شهرضا
ادامه مطلب
آنان پذيرفتند و از آن پس هر شب به مسجد می آمدند.
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:
زمان طاغوت براى تبليغ به اطراف زرّين شهر اصفهان رفته بودم. هرچه از مردم دعوت مىشد، كمتر كسى به مسجد می آمد. در نزديكى مسجد جوانها واليبال بازى می كردند. از آنها خواستم تا همبازى آنان شوم. با ترديد پذيرفتند، عبا و عمامه را كنار گذاشته و قدرى واليبال بازى كردم.
هنگام اذان شد، از آنها تقاضا كردم كه با من به مسجد بيايند و 5 دقيقه نماز و ده دقيقه به صحبت من گوش كنند. آنان پذيرفتند و از آن پس هر شب جوانها به مسجد می آمدند.
خاطرات حجت الاسلام قرائتى ؛ ج۱ ؛ ص: ۶۲
مرکز تخصصی نماز
ادامه مطلب