تعبیر پیامبر اکرم از دل

تعبیر پیامبر اکرم از دل

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%8702.jpg

تعبیری دارد پیامبر اکرم راجع به دل، این جور دلهایی که ما داریم، این دلهایی که از اختیار ما بیرون است. بسیار تعبیر عجیبی است! پیغمبر اکرم مثلی ذکر می کند، می فرماید: «انما مثل هذا القلب کمثل ریشة فی فلاة معلقة علی شجرة تقلبها الریح ظهرا لبطن» مثل دل انسانها، انسانهایی که دلشان تربیت نشده است و هنوز با عبادت تمرین پیدا نکرده اند، مثل یک پر -مثلا پر مرغ- است. شما اگر یک پر را در صحرا و بیابان به یک شاخه درخت آویزان کنید، بعد نگاه کنید، ببینید این پر کی به یک حالت می ایستد، می بینید دائما از این رو به آن رو می شود. یک نسیم بسیار کوچک هم بوزد که شما احساس نسیم هم نمی کنید، می بینید این پر روی این شاخه دارد حرکت می کند.
می گوید مثل قلب بنی آدم (که در اینجا منظور قوه خیال است) مثل قوه خیال که یک جا نمی ایستد، از این شاخه به آن شاخه می رود و از اختیار انسان بیرون است، مثل آن پری است که به شاخه ای در بیابان آویخته باشد که ثابت نمی ماند.
مولوی همین مضمون را به شعر درآورده:
گفت پیغمبر که دل همچون پری است *** در بیابانی به دست صرصری
آیا همه دلها اینجور است؟ ابدا. لابد خیال می کنید دل امام علی (ع) هم العیاذ بالله همین جور بود. خیر، این جور نبود. نه تنها علی بن ابیطالب، بلکه شاگردهای کوچک علی بن ابیطالب هم این جور نبودند.
آیا اویس قرنی، عمار یاسر، و کمیل بن زیاد نخعی این جور بودند؟ ابدا. و حتی کمتر از اینها را ما دیده ایم، در افرادی که ما در زمان خودمان دیده ایم
از این افراد ما زیاد دیده ایم که اینها مالک قوه خیال خودشان و مسلط بر قوه خیال خودشان هستند یعنی توانسته اند این قدرت را در اثر عبودیت و بندگی خدا پیدا کنند که اگر بخواهند یک ساعت متوالی ذهن را به یک نقطه متمرکز کنند به طوری که در تمام این یک ساعت یک ذره ذهن به هیچ نقطه دیگری توجه پیدا نکند می توانند چنین کاری بکنند.
این خودش قدرت و تسلط است و در نتیجه نزدیک شدن واقعی به خدای تبارک و تعالی پیدا می شود. چنین چیزی ممکن است. اساسا اهمیت آنها به همین است که بر اندیشه خودشان حاکمند، اندیشه یعنی خیال بر آنها حکومت نمی کند. چقدر عالی می گوید این جور مطالب را ملای رومی!
حدیثی هست از پیغمبر اکرم که فرمود: «ینام عینی و لاینام قلبی؛ من چشمم می خوابد ولی دلم بیدار است» برعکس ما که چشممان بیدار است و دلمان در خواب است. پیغمبر فرمود: من چشمم که بخوابد دلم بیدار است.
می گوید:
گفت پیغمبر که عینای ینام *** لاینام القلب عن رب الانام
چقدر عالی است!
چشم تو بیدار و دل رفته به خواب *** چشم من در خواب و دل در فتح باب
حاکم اندیشه ام محکوم نی *** چون که بنا حاکم آمد بر بنی
مثل من و اندیشه ام مثل بناست و بنا آن را من ساخته ام، اندیشه و خیال مرا نساخته است.
من چو مرغ اوجم اندیشه مگس *** کی بود من مگس را دسترس

منـابـع

مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 113-112

 


ادامه مطلب


[ جمعه 28 اسفند 1394  ] [ 10:36 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

انواع پرستش و عبادت خداوند

انواع پرستش و عبادت خداوند

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%8701.jpg

پرستش یا قولی است یا عملی. پرستش قولی عبارت است از یک سلسله جمله ها و اذکار که به زبان می گوییم، مانند قرائت حمد و سوره و اذکاری که در رکوع و سجود و تشهد نماز می گوییم و ذکر لبیک که در حج می گوییم. پرستش عملی مانند قیام و رکوع و سجود در نماز یا وقوف عرفات و مشعر و طواف در حج. غالبا عبادتها، هم مشتمل است بر جزء قولی و هم بر جزء عملی، مانند نماز و حج، که هم بر جزء قولی مشتمل اند و هم بر جزء عملی. گروهی از محققان، عبادت را به دو نوع روحی (قلبی) و بدنی تقسیم کرده و عبادت اسلامی را، از نظر کمی و کیفی، از عبادات دیگر آیین ها برتر دانسته اند. گروهی نیز عبادت را، از نظر چیستی و برداشت مردمان، به دوگونه عامیانه و عارفانه تقسیم کرده اند.

برداشت مسلمانان از آموزه های ویژه عبادت، مانند: نماز، روزه و حج به طورکلی بر دو گونه است:

1. عامیانه و کاسبانه
2. عارفانه و عاشقانه

در برداشت نخست، عبادت و پرستش، نوعی معامله و مبادله کار با فرد، است. همان گونه که کارگر در مقابل نیروی کارش مزد می گیرد، این گونه عابدان نیز در برابر رنج عبادت و پرستش، چشم داشت پاداش و مزد دارند. تنها تفاوت کارگر و این گونه عبادت گران آن است که کارفرما از نیروی کار بهره می گیرد؛ ولی خدا که کارفرمای ملک و ملکوت است، به اطاعت آدمیان نیاز ندارند. امیرمؤمنان، علی (ع) می فرماید: خداوند، سبحانه و تعالی، موجودات را بیافرید و چون بیافرید از فرمانبرداریشان بی نیاز بود و از نافرمانیشان در امان؛ زیرا نه نافرمانی نافرمایان او را زیانی رساند و نه فرمانبرداری فرمانبرداران سودی. (نهج البلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتی، ج 1، ص 200، خ 184).
هویت و چیستی عبادت عامیانه، همان اعمال بدنی و حرکات ظاهری است که به وسیله زبان و دیگر اعضاء انجام می گیرد. در برداشت عارفانه، عبادت، نردبان قرب به خدای سبحان، معراج انسان، مایه لقای روان و پرواز به سوی کانون نامرئی هستی است. در پرتو پرستش، استعدادهای روحی آدمی پرورش می یابند، نیروهای ملکوتی انسان ورزش می کنند و روح بر بدن چیرگی می یابد. در این برداشت، عبادت عالی ترین واکنش انسان در برابر پدید آورنده جهان، اظهار عشق و اشتیاق به کانون کمال و گام نهادن در جاده نیکبختی است. عبادت پیکری دارد و روحی. آنچه با زبان و دیگر اعضا انجام می شود، جنبه جسمانی عبادت است. مفهومی که پرستشگر از عبادت دارد، انگیزه ای که او را سمت عبادت می کشاند، بهره ای که از عبادت می برد و نیز آن راهیابی اش به بساط قرب حق تعالی، عناصر تشکیل دهنده روح عبادت به شمار می آیند.

علی (ع) عبادت را، به لحاظ انگیزه ها و اهداف عابدان، سه گونه می داند:

1. عبادت تاجران (پرستش کاسب کارانه برای جلب منفعت).
2. عبادت بردگان (پرستش از روی ترس برای دفع ضرر و زیان).
3. عبادت آزادگان (پرستش آزاد از قید سود و زیان و فقط برای شکر خدای سبحان).

گروهی، خدا را به شوق بهشت می پرستند، این عبادت بازرگانان است؛ گروهی خدا را از ترس عذابش می پرستند، این عبادت بردگان است؛ و گروهی خدا را برای سپاسگزاری می پرستند، این عبادت آزادگان است. (نهج البلاغه، ترجمه ی عبدالحمید آیتی، ج 2، ص 401، حکمت 229)، دو نوع اول، از شائبه شرک خفی و شرک جلی و خود پرستی تهی نیست. دستیابی به درجه سوم، دشوار نیست. دو قسم اول، هویتی عامیانه دارد و قسم سوم، هویتی عارفانه و عاشقانه. عبادت عامیانه از نظر فقهی صحیح است؛ اما باید بکوشیم عبادت ما عارفانه شود. واکنش آزادگان که از قید بهشت و جهنم رهیده اند، در برابر خدای سبحان سپاسگزارانه و عارفانه است، نه از بیم آتش خدا را می پرستند و نه به طمع بهشت. از نظر آنان، حتی اگر گناه کیفر نداشته باشد، شکر نعمت خدای متعال، انسان را از معصیت باز می دارد. امام علی (ع) می فرماید: اگر خداوند از نافرمانی خود بیم نمی داد، واجب بود به شکرانه نعمت هایش نافرمانی نشود. (نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، حکمت 290)، عبادت از منظر امیرمؤمنان (ع) هویتی عارفانه دارد. سخنان آن حضرت، سرچشمه برداشت عارفانه از عبادت است. سخنان رسول اکرم (ص) نیز تأیید کننده همین برداشت است. آن بزرگوار می فرماید: ارجمندترین مردمان کسی است که عاشق عبادت باشد، آن را در آغوش کشد، با دلش دوستش بدارد و بدنش با آن پیوند تنگاتنگ داشته باشد و خود را برای عبادت فارغ البال سازد. چنین کسی پروا ندارد در دنیا با دشواری رو به رو گردد یا آسانی (بحارالانوار، ج 67، ص 253). به طور کلی، عبادت براساس محبت خدای متعال بهترین عبادت است؛ زیرا کسی که به انگیزه رهایی از دوزخ یا رهیابی به بهشت عبادت می کند، مطلوب اصلی اش خدا نیست، و خدا را وسیله رسیدن به هدف قرار داده است. عشق به عبادت از آن سالکانی است که هنوز به مقصد نرسیده اند و در میان راه قرار دارند. وقتی کسی به عبادت دل می بندد و از آن لذت می برد، معلوم می شود هنوز به مقصد نرسیده است. برترین مردم، آنانند که به معبود عشق می ورزند. پرستش واقعی، آن پرستشی است که در زمینه عشق پیدا می شود. پرستشهایی که از راه طمع یا ترس است از نظر اسلامی ارزش زیادی ندارد، یعنی ارزشش ارزش مقدماتی است و برای این است که بعد انسان به مرحله بالاتر برسد. مثل این است که انسان، بچه کوچک را با تهدید یا تطمیع به مدرسه می فرستد ولی نه از باب اینکه واقعا مدرسه رفتن امری است که قابل خرید و فروش است و باید مزدی به او داد. واقعا این جور نیست. آن، ارزش ذاتی دارد ولی از باب اینکه این، بچه است و هنوز عقل و شعورش نمی رسد باید با نخودچی کشمش یا خریدن سه چرخه او را به مدرسه فرستاد. راهیان کوی دوست دو گونه اند: برخی خود می روند و برخی را با تشریفات خاص می برند. تعبیر قرآن درباره حضرت ابراهیم (ع) چنین است: «وقال انی ذاهب الی ربی سیهدین» (صافات/ آیه 99)؛ «من به سوی پروردگارم می روم، زیرا که هدایتم کند».

وقتی از ملاقات حضرت موسی (ع) سخن به میان می آید، این تعبیر به کار رفته است: «و لما جاء موسی لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب أرنی أنظر الیک قال لن ترانی ولکن انظر الی الجبل فان استقر مکانه فسوف ترانی فلما تجلی ربه للجبل جعله دکا و خر موسی صعقا فلما أفاق قال سبحانک تبت الیک و أنا أول المؤمنین» (اعراف/ آیه 143)؛ «و چون موسی به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا، خود را به من بنمای تا بر تو بنگرم. فرمود: هرگز مرا نخواهی دید، لیکن به کوه بنگر؛ پس اگر بر جای خود قرار گرفت به زودی مرا خواهی دید». پس چون پروردگارش به کوه جلوه نمود، آن را ریز ریز ساخت، و موسی بی هوش بر زمین افتاد، و چون به خود آمد گفت: «تو منزهی! به درگاهت توبه کردم و من نخستین مؤمنانم».
چنان که پیدا است، سخن از آمدن است: موسی به ملاقات ما آمد. درباره رسول گرامی اسلام حضرت محمدبن عبدالله (ص) سخن از بردن است نه رفتن: «سبحان الذی أسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر» (اسراء/ آیه 1)؛ «منزه است آن خدایی که بنده اش را شبانگاهی از مسجدالحرام به سوی مسجد الاقصی که پیرامون آن را برکت داده ایم سیر داد تا از نشانه های خود به او بنمایانیم، که او همان شنوای بینا است». عبادت، درجات فراوان دارد که برخی از آن ها هدف متوسط و بعضی هدف نهایی به شمار می آیند. از سوی دیگر، کردار انسان محدود و شهودش نامحدود است. بنابراین، عبادت های عملی محدودند و عبادت های شهودی نامحدود. در نگاه حضرت علی (ع)، عشق و اخلاص عناصر اصلی پرستش به شمار آیند. عبادت بدون عشق کامل نیست و بدون اخلاص پذیرفته نمی شود. نشانه اخلاص در عبادت هماهنگی درون و بیرون و کردار و گفتار انسان است. امیرمؤمنان (ع) می فرماید: و آن کسی که نهان و آشکار و کردار و گفتار او دو گونه نبود، امانت را گزارده و عبادت را خالص به جای آورده. (نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه 26).

منـابـع

مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 3-42

فطرت- صفحه 62-61

مجموعه آثار- ج 16، صفحه 413 – 415 و صفحه 416-415

سیری در نهج البلاغه- صفحه 86

جوادی آملی- حکمت نظری و عملی

 


ادامه مطلب


[ جمعه 28 اسفند 1394  ] [ 10:32 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

ظهور حقیقت عبادت و پرستش در قیامت

ظهور حقیقت عبادت و پرستش در قیامت

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%870.jpg

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید *** شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
وقتی نور پروردگار در آن عالم تجلی کند و روشن شود و حقایق آشکارا گردد؛ «و أشرقت الارض بنور ربها؛ زمین به نور پروردگار روشن گردد.» (زمر/ 69) و تاریکی های خود را بیرون بریزد، و حقایق طلوع کنند؛ در آنجا مشهود می گردد که افراد بشر در دنیا به هر سمتی حرکت می کرده اند و به هر هدفی می رفته اند، جز خدا هیچ نبوده است، و حتی مشرکان در حقیقت، عبادتشان بر خدا واقع می شده است.
پس گناه آنان از چیست؟ گناه آنان از این است که آن خدایی را که باید عبادت کنی، و با چشم روشن ببینی، و جمالش را در تمام موجودات بنگری و مؤثر بدانی؛ چرا آن خدا را در محدوده های تعین زندانی کردی؟! و چرا آن قدرت عظیم و علم عظیم و حیات عظیم را در زید و عمر، و خورشید و ماه، و پدر و مادر، و رئیس و حاکم، و مال و جاه و اعتبار دیدی؟! اینها که خدا نیستند، چرا به عبادت و اطاعت آنها بر آمدی؟! آن قدرت و علمی که تو در دنیا از آنها می دیدی، متعلق به خدا بود! در پیشگاه خدا و در مقابل او کسی قدرت ندارد؛ آن قدرت او را چرا به موجوداتی نسبت دادی که دارای تعین و تقید بودند؟ و کور خواندی! تعین و تقید سراب است و باطل، از بین می رود، و در اینجا اثری از آن نیست.
«و ضل عنهم ما کانوا یفترون؛ و دروغ هایی که می ساختند بر باد رفت.» (نحل/ 87) آن تعین، افترا بود که به خدا می بستند. امروز می بینید که همگی گم شدند، و به دیار نیستی سپرده گشتند. «إن هی إلا أسمآء سمیتموهآ أنتم و ءابآؤکم مآ أنزل الله بها من سلطان إن یتبعون إلا الظن و ما تهوی الانفس و لقد جآءهم من ربهم الهدی؛ اینها نیستند مگر نامهایی که شما و پدرانتان آنها را نامیده اید و خدا هیچ حجتی بر (خدایی) آنها نفرستاده است. آنها جز از گمان و هوای نفس خویش پیروی نمی کنند، در حالی که از سوی پروردگارشان هدایت برایشان آمده است.» (نجم/ 23)
گناه مشرکین همین است که عبادت جنبه وجهه خلقی موجودات را می نموده اند و از جنبه وجهه الهی غافل بوده اند، با اینکه گفتیم جنبه وجه الهی حقیقت دار است و جنبه وجهه خلقی سراب و پندار است. اسف و حسرت آنها این جاست که عمری در دنیا زیست نمودند و چشم خود را باز نکردند که خدا را ببینند. خدا را کوچک دیدند، و شکسته و خرد شده؛ مانند نور آفتاب و ماه که در دریا و آب های مواج شکسته شده و خرد شده، هر کس نظرش به قسمتی از آن دوخته و آن را ماه و خورشید می پنداشته است. این خیالات و پندار های غلط، و تکثیر در کلام، و تمریج در دلها، نگذاشت که آب ذهن ما آرام بگیرد و گل و لای آن فرو بنشیند، و حق خورشید و ماه آنطور که هست در ذهن تجلی کند و قلب و سر انسان به مقام مشاهده جمال حقیقی خدا آن طور که باید و شاید نائل آید.

منـابـع

سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی 5- صفحه 122-120

 


ادامه مطلب


[ جمعه 28 اسفند 1394  ] [ 10:30 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

محوریت نماز در اسلام

محوریت نماز در اسلام 

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/03%D8%AF%D8%B9%D8%A7.jpg

 
از مهم ترین عبادات در اسلام نماز است؛ تا جایی که در لسان روایات از آن با عنوان عمود و ستون نگه دارنده ی دین خدا یاد شده است. امام باقر علیه السلام می فرمایند: الصَّلاةُ عَمُودُ الدِّینِ مَثَلُهَا کَمَثَلِ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ اِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الاَوْتادُ وَ الاَطْنابُ وَ‌ اِذا مالَ العَمُودُ وَ انْکَسَرَ لَمْ یثْبُتْ وَتِدٌ وَ لَا طُنُبٌ؛ (1)«نماز ستون نگه دارنده ی خیمه ی دین اسلام است؛ مانند عمود و ستون خیمه است. اگر برقرار و ثابت بنماند بقیه ی میخ ها و طناب ها هم برقرار خواهند ماند و اگر کج یا شکسته شود، هیچ میخ و طنابی برقرار نمی ماند، و در نتیجه خیمه ای برپا نخواهد ماند».
در تعبیری دیگر فرمودند: اِنَّ اوَّلَ مَا یُحَاسَبُ بِهِ العَبْدُ الصَّلاةُ فَاِنْ قُبِلَت قُبِلَ مَا سِوَاهَا؛ (2) «اولین پرسش از بنده ی خدا در روز حساب، پرسش از نماز است. اگر نماز مورد قبول واقع شود، بقیه ی اعمالش مقبول خواهد بود».
از این دست بیانات حکیمانه ی اهل بیت علیهم السلام به خوبی می توان به اهمیت فوق العاده ی نماز نسبت به دیگر عبادات پی برد.
شاید یکی از وجوه اهمیت نماز در بین عبادات، بُعد تمرینی آن باشد؛ گو اینکه همه ی عبادات به نوعی دارای بُعد تمرینی اند، اما این بُعد در نماز، روشن تر و در عمل دارای تأثیر بیشتر و عمیق تری است. یکی از ابعاد تمرینی در نماز مسئله ی مراعات اوقات نماز است. یکی از بهترین طرق موفقیت در هر برنامه ی کاری، رعایت نظم و انضباط در آن برنامه است. رعایت نظم و انضباط جز با رعایت وقت و برنامه های زمانی آن برنامه میسر نمی شود. سهل انگاری و عدم اهتمام به آن، تمام برنامه را تحت تأثیر قرار خواهد داد و آنها را با تعطیلی و شکست مواجه خواهد ساخت.
توجه فوق العاده به اوقات نماز و اهتمام به اقامه ی نماز در اول وقت و در وقت فضیلت، خود یک برنامه ی تمرینی قوی و تأثیرگذار برای انسان سالک الی الله است. رعایت این امر انسان سالک را منضبط و منظم بار خواهد آورد و او را نسبت به رعایت امور دیگر ترغیب خواهد کرد.
به همین دلیل امام سجاد علیه السلام از خدای متعال توفیق اهتمام به شئون نماز، از جمله اوقات نماز را درخواست کرده اند: اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَقِفْنَا فِیهِ عَلَی مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِی حَدَّدْتَ وَ فُرُوضِهَا الَّتِی فَرَضْتَ؛ «بار پروردگارا، بر محمد و اهل بیتش درود فرست، و ما را بر زمان های نمازهای پنج گانه آشنا بفرما. به ما توفیق ده تا حدود شرعی نماز را مراعات کنیم و بر واجبات آن محافظت داشته باشیم».(3)
ایشان در این عبارت تلویحاً به آیاتی از قرآن کریم اشاره دارند که در آن بر حفظ اوقات نماز تأکید شده است:
حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ‌؛ (4) بر [اوقات] نمازها و نماز میانه مراقبت کنید و خاضعانه برای خدا به پا خیزید. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ‌ * وَ الَّذِینَ هُمْ... عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ‌؛ (5) بی شک مؤمنان رستگاران اند؛ آنان که... بر ‍[اوقات] نمازهاشان حافظ و نگاهبان اند.
این تأکیدها و تصریح ها شاید به دلیل اهمیت بسزایی است که رعایت دقیق اوقات نماز در برنامه های تربیتی و تمرینی دارد. به دلیل همین تأکیدها در آیات قرآن و روایات معصومین علیه السلام، بزرگان، علمای اخلاق و اصحاب کرامات و مکاشفات، برای آن ارزش بسیاری قایل بوده اند. آنان به دلیل رعایت این امر مهم در نماز، آثار عجیبی را نقل کرده اند؛ گو اینکه برخی از این امور عجیب، فراتر از احکام فقهی است، اما از مجموع این تأکیدات و آثار عجیب می توان دریافت که رازهایی در این امر مهم نهفته است که ما از آنها بی خبریم.
از علمای بزرگ شیعه و اولیای الهی عبارات مختلف و تعبیرات عجیبی درباره ی رعایت اوقات نماز، به ویژه اقامه ی نماز در اول وقت یا وقت فضیلت، نقل شده است. یکی از ساده ترین تعابیر، که یکی از علمای بزرگ معاصر (6) نقل کرده، این است که فرمودند: «اگر کسی وقت نماز را رعایت کند و آن را در اول وقت به جای آورد و با خدا عهد ببندد که نمازش را اول وقت بخواند، من تعهد می کنم که به مقامات بسیار عالی نایل بشود».
آن بزرگوار در مقام تأکید بر مضامین بلند این آیه، به شاگردانشان مانند علامه طباطبایی رحمه الله علیه و بعضی بزرگواران دیگر، تعهد به اقامه ی نماز اول وقت را در برابر تعهد ایشان بر رسیدن به عالی ترین مقامات معنوی، توصیه می فرمودند.
رعایت وقت نماز به قدری اهمیت دارد که نه تنها با بسیاری از عبادات و ریاضات قابل مقایسه نیست، بلکه برتر است. البته این مقامات بلند معنوی و اسراری که در این عبادات و رعایت موازین آن نهفته است، حقایقی است که انسان خود باید با عمل به آن، آنها را دریابد و درک و فهم آنها برای دیگران مشکل، بلکه غیرممکن است، و به همین دلیل یکی از استادان بزرگ (7) می فرمودند: «تا آدم خودش این مسئله را رعایت نکند و مقید نباشد که نمازش را اول وقت بخواند، نخواهد دانست که در تعالی روح انسان و تقرب به خدای متعال چه تأثیری دارد و سرّ این حقیقت را نخواهد فهمید».
مطلب دیگری که باید از خداوند درخواست کرد توفیق اقامه ی نماز به همان شیوه ی مطابق با سنت نبوی صلی الله علیه و آله و سلم است؛ به گونه ای که شرایط، اجزا، ارکان و خلاصه کمّ و کیف نماز به هیچ روی تغییر نیابد. فقهای بزرگوار در کتاب الصلاة به برخی از این امور اشاره کرده و بیان فرموده اند که حتی اگر ذکری که وارد نشده است، در نماز به قصد ورود خوانده شود، بدعت و حرام است و به جای آنکه عبادت باشد، مصیبت خواهد بود.
گو اینکه قبل از حادثه ی عجیب معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، ایشان عبادات و خضوع و خشوعی زایدالوصف در پیشگاه خداوند داشته اند، اما تشریع نماز به کیفیتی که توصیه و امر فرمودند، (8) در معراج به ایشان تعلیم داده شد. (9) این حادثه نشان از اهمیت جایگاه نماز در پیشگاه خداوند دارد؛ چرا که تشریع کننده ی آن خداوند، و بهترین نمازگزارش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، و بهترین محل تشریع آن معراج است. به یقین می توان ادعا کرد شیوه ای که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای اقامه ی نماز توصیه شده، بهترین شیوه ی ممکن است؛ وگرنه خداوند آن را به رسولش تعلیم نمی داد. به هر حال، تقیّد آن حضرت و ائمه ی معصوم علیهم السلام و اولیای الهی به اقامه ی نماز با رعایت تمام حدود و شرایط و با رعایت اوقات خاص، نشان از اهمیت فوق العاده ی نماز دارد.
بنابراین با این مسئله ی بسیار مهم نمی توان به سادگی برخورد کرد. نمی توان از پیش خود و سلیقه ای آن را کم و زیاد کرد؛ مثلاً نمی توان بی دلیل و مدرک گفت که اگر به حالت تکتّف (10) نماز بخوانیم، مؤدبانه تر خواهد بود! مگر ما شیوه ی ادب در عبادت را بهتر از خدا می دانیم؟! (11) بنابراین، اگر کسی این حالت تکتّف و دست بستن در نماز را به قصد تشریع و ورود انجام دهد، مرتکب گناهی بزرگ شده است. در بعضی از روایات این بدعت گذاری مساوی با کفر و شرک قلمداد شده است. (12) البته این مسئله [کفر و شرک] متوجه بدعت گذاران و برخی علمای مسلمان است و شامل عامه ی مردم که به خیال سنت بودنِ تکتّف در نماز به آن مبادرت می کنند و متوجه بدعت بودن آن نیستند، نخواهد شد.
به دلیل حساسیت این امور در نماز است که امام سجاد علیه السلام در عباراتی که از ایشان نقل شد از خداوند توفیق اقامه ی نماز را به شیوه ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تشریع فرموده و سنت مبارک ایشان بوده است، درخواست کرده اند. حضرت در این دعا، علاوه بر مداومت بر اصل نماز، رعایت سنت نبوی صلی الله علیه و آله و سلم در تمام اجزا و شرایط نماز، مانند رکوع، سجود، اذکار، قرائات، ارکان و دیگر امور را در نماز از خداوند درخواست فرمودند. ایشان در نهایت از خداوند می خواهند که نماز را با خشوع و خضوع تمام اقامه کنند. تقریباً تمام این امور، چه اصل اقامه ی نماز و چه امور و جزئیات مربوط به آن، در قرآن نیز آمده و بر رعایت آن تأکید شده است. در مورد رعایت و مواظبت اصل نماز می فرماید: حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ‌. (13)
در مورد خشوع و خضوع در نماز می فرماید: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ‌ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ‌ ... وَ الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ‌. (14)
همچنین درباره ی نوع ارتباط انسان های دارای قلب خاشع با نماز می فرماید: وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ‌. (15)
 
نویسنده: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی
پی‌نوشت‌ها:
1. محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج4، ص 27.
2. عَنْ ابِی بَصیر قالَ: سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: «کُلُّ سَهْوٍ فِی الصَّلاةِ یَطرَحُ مِنهَا غَیرَ أنَّ اللهَ تَعَالی یُتِمُّ بِالنَّوافِلِ إنَّ أوَّلَ مَا یُحاسَبُ بِهِ العَبْدُ الصَّلاةُ فَإنْ قُبِلَت قُبِلَ مَا سِواهَا إنَّ الصَّلاةَ اِذَا ارْتَفَعَت فِی اَوَّلِ وَقْتِهَا رَجَعَت اِلَی صَاحِبِهَا وَ هِیَ بَیْضاءُ مُشْرِقَةٌ تَقُولُ حَفِظتَنِی حَفِظَکَ اللهُ وَ اِذا ارْتفَعَتْ فِی غَیْر وَقْتِها بِغَیْرِ حُدُودِها رَجَعَتْ اِلَی صَاحِبَها وَ هِیَ سَوْداءُ مُظْلِمَةٌ تَقُولُ ضَیَّعْتَنِی ضَیَّعَکَ اللهُ» (ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج3، ص 268).
3. دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه
4. بقره (2)، 238.
5. مؤمنون (23)، 1 و 9.
6. حضرت آیت الله آقا سیدعلی آقا قاضی طباطبایی رحمه الله است.
7. احتمالاً مراد حضرت آیت الله آقا سیدعلی آقا قاضی طباطبایی رحمه الله بوده باشد.
8. قال صلی الله علیه و آله و سلم: صَلُّوا کَما رَأیْتُمُونِی أصَلِّی (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج82، ص 279).
9. ر.ک: همان، ج25، باب 3، ص 98.
10. یعنی دست بسته نماز خواندن (مثل اهل سنت)
11. اگر با نماز برخوردهای سلیقه ای شود، ممکن است کسی هم بگوید بر اساس روایات، بهترین حالتی که انسان را به خدایش نزدیک می کند و موجب خشنودی او می شود، حالت سجده است؛ پس ما نماز و اذکار و اوراد آن را در حال سجده بخوانیم؛ دیگر قیام، قعود، رکوع و ... لازم نیست! یا در ماه رمضان که بهار قرآن است، همه ی نماز را فقط قرآن بخوانیم! یا برخی اشعار عرفانی را به نماز اضافه کنیم!و ...
12. ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج2، ص 303، روایت 39.
13. بقره(2)، 238.
14. مؤمنون (23)، 1 و 9.
15. بقره(2)، 45.
منبع مقاله: مصباح یزدی، محمدتقی، (1391)، صهبای حضور(شرح دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه، چاپ اول.
 

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 26 اسفند 1394  ] [ 8:08 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]