شرايط نمازى كه انسان را از كردار و گفتار زشت بازمى دارد

شرايط نمازى كه انسان را از كردار و گفتار زشت بازمى دارد

http://file.tebyan.net/a433b6090c/96103102051551712586_thumb.jpg.png

كراجكى در كتاب كنزالفوائد ذكر كرده كه در حديث آمده كه : ابوجعفر منصور خليفه عبّاسى ] در روز جمعه اى در حالى كه بر دست حضرت صادق جعفر بن محمّد (ع تكيه زده بود، بيرون آمد. مردى - كه رزام آزاد شده خالد [يا: خادم ] بن عبداللّه ناميده مى شد - گفت : اين كيست كه آنقدر در نزد اميرالمؤمنين يعنى منصور ارجمند استكه وى بر دست او تكيه زده است ؟
گفته شد: او، جعفر بن محمّد صادق - صلّى اللّه عليه - است ؟
وى گفت : به خدا سوگند، نمى دانستم [اگر مى دانستم ،] بى گمان آرزو مى كردم كه گونه ابى جعفر [منصور، برزير] نعلين و پاى افزار جعفر مى بود. سپس در جلو منصور ايستاد و گفت : اى اميرالمؤمنين ! آيا اجازه هست سؤ الى بكنم ؟ منصور گفت : از ايشان [يعنى امام صادق (ع )] بپرس . [وى گفت : من مى خواهم از تو بپرسم .منصور گفت : از او بپرس [پس رزام رو به امام جعفر بن محمّد(ع ) كرد و گفت : مرا از نماز و حدود و احكام آن خبر ده . حضرت صادق (ع ) فرمود: نماز چهار هزار حدّو حُكم دارد كه تو نسبت به همه آنها مورد بازخواست قرار نمى گيرى . گفت : تنها حدود و احكامى را كه ترك كردن آن جايز نيست و نماز جز به آن كامل نمى گردد، بفرما.امام صادق (ع ) فرمود: نماز كسى تامّ و كامل است كه طهارت كامل داشته ، و كامل و بالغ بوده  (1)، و ساتر داشته باشد، و راست بايستد، و نسبت به خدا شناخت و معرفت داشته و [در پيشگاه او] بايستد، و آرام گرفته و اظهار خشوع و تواضع نموده و استوار باشد، آنگاه ميان حالت نوميدى و آزمندى ، و شكيبايى و بى تابى بايستد، به گونه اى كه گويى نويد پروردگار تنها متوجّهِ او، و وعده عذاب تنها براى اوست ، و تمام اموال و دارايى خويش [يا: آرمانهاى خويش ] را در راه خدا بذل نموده و تمام اهداف [يا: وجود و تعلّقات خود را] خيال انگاشته ، و نَفْس خود و هرچيز ارجمند در نزد خويش را در راه خشنودى خداوند بذل نموده ، و بدون اينكه انتظار چيزى را بكشد، پيش به سوى او وسطِ راه و راه راست را طى نمايد، و وابستگى هاى اهتمام ورزيدن را با چشمِ توجّه به خداوندى كه قصد سير به سوى او را نموده و مى خواهد به درگاه او وارد شده ، قطع نمايد، و از او اجازه ورود بگيرد.پس هرگاه كسى اينچنين عمل كند،نمازش همان نمازى خواهد بود كه به خواندن آن امر، و از آن خبر داده شده است كه : براستى نماز انسان را از كردار و گفتار زشت و ناپسند باز مى دارد.(2)
آنگاه منصور رو به امام صادق (ع ) كرده و عرض كرد: اى اباعبداللّه ، ما پيوسته از درياى [علم ] تو استفاده نموده ، و به سوى تو نزديكى مى جوييم ، ما را از كورى باطنى بينا گردانيده ، و به نور هدايت خويش ، شب تاريك و امور پيچيده را روشن مى نمايى ، و لذا ما همواره در انوار پاكيزه و درياى لبريز دانش تو شناور هستيم .(3)

پي نوشته ها :

1- در مدرك اين حديث ، كتاب كنز الفوائد به جاى اين عبارت آمده است : و اهتمام تمام داشته ...

2- اشاره به آيه شريفه 45 از سوره عنكبوت (29) كه مى فرمايد:

إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشآءِ وَالْمُنْكَرِ.

3- كنزالفوائد، ج 2 ص 223 - تنها با اين تفاوت كه به جاى جمله آخر يعنى : ولذا، ما همواره در انوار پاكيزه و درياى لبريز دانش تو شناور هستيم آمده است : بدون اينكه از تو جدا و منحرف گرديم .


ادامه مطلب


[ جمعه 30 بهمن 1394  ] [ 5:52 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز، عبادتى بزرگ‏

نماز عبادتی بزرگ

نماز، عبادتى بزرگ‏

شناخت معبود و آفریدگار، محبّت او را در دل ایجاد می کند و این محبّت، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار کوچکى و تواضع در برابر عظمت او وا مى‏دارد.

نماز، جلوه‏اى از بندگى انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبودیّت و عبادت است.

آنکه «بنده» آفریدگار است و این بندگى را احساس مى ‏کند و مى‏ داند و باور دارد، در برابر او، مطیع است و در پیشگاهش سر بر خاک مى ‏نهد و به سجده مى ‏افتد و با وى راز مى‏ گوید و نیاز مى ‏طلبد و آن خالق یگانه را که سر رشته دارِ اوست، به عظمت و پاکى مى ‏ستاید.

چرا عبادت؟

فلسفه آفرینش انسان، بندگى و عبادت و عبودیّت است. این صریح کلام الهى در قرآن کریم است که مى‏ فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» «۱»

جن و انس را، جز براى پرستش و بندگى خود نیافریدم.

این حکمت و هدف والا، سرلوحه همه رسولان الهى نیز بوده است. در قرآن مى‏خوانیم: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى کُلِّ امَّةٍ رَسُولًا انِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوت» «۲»

 در هرامّتى پیامبرى برانگیختم که (به مردم بگویند:) بنده خدا باشید و از طاغوت بپرهیزید.

ناگفته نماند که این بندگى کردن، سودى به خدا نمى‏رساند بلکه مایه عزّت و سعادت خود انسان است وگرنه خداوند بى نیاز مطلق است:

من نکردم خلق تا سودى کنم بلکه تا بر بندگان جودى کنم‏

اگر معلّم به شاگردانش مى‏ گوید: درس بخوانید، نفع این درس خواندن به خود آنان بر مى‏ گردد و براى معلّم سودى ندارد.

ریشه‏ هاى عبادت‏

۱. عظمت خدا

برخورد با یک شخصیت برجسته، انسان را به تواضع وا مى‏دارد، دیدار با یک دانشمند بزرگ، آدمى را به تکریم و احترام وا مى ‏دارد، چون که انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند، خود را کوچک و کم سواد مى‏ بیند. خداوند، مبدأ همه عظمت‏ها و جلال‏هاست. شناخت خدا به عظمت وبزرگى، انسان ناتوان وحقیر را به کُرنش وتعظیم در برابر او وامى‏دارد.

۲. احساس نیاز و وابستگى‏

انسان، عاجز، نیازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بى نیازى و غناى مطلق، و سر رشته دار امور

انسان‏هاست. این هم عاملى است، تا انسان در برابر خداوند «بندگى» کند.

۳. سپاس نعمت‏

توجه به نعمت‏هاى بى حساب و فراوانى که از هر سو و در هر زمی نه ما را احاطه کرده، قوى‏ترین انگیزه را براى پرستش پروردگار ایجاد مى‏کند. نعمت‏هایى که حتّى پیش از تولّد شروع مى‏شود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم (اگر شایستگى داشته باشیم) از آن بهره‏مند خواهیم شد. قرآن به این نکته اشاره کرده و به مردم زمان پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:

«فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْف» «۳»

باید خداى کعبه را عبادت کنند، خدایى که آنان را از گرسنگى نجات داد و از ترس، ایمن ساخت.

۴. فطرت‏

در سرشت انسان، پرستش و نیایش وجود دارد. اگر به معبود حقیقى دست یافت، که کمال مطلوب همی ن است، و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد، به پرستش معبودهاى بدلى و باطل مى‏پردازد. بت پرستى، ماه و خورشید پرستى، گوساله و گاو پرستى، نمونه‏هایى انحرافى است که وجود دارد، کسانى هم پول و مقام و همسر و ماشین و

مدال و … را مى‏پرستند.

انبیا آمده‏اند تا فطرت را در مسیر حق، هدایت کنند و انسان را از عبادت‏هاى عوضى نجات بخشند. حضرت على علیه السلام در مورد بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏ فرماید:

«فَبَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً بِالْحَقَّ لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاوثانِ الى‏ عِبادَتِهِ …» «۴»

خداوند حضرت محمّد صلى الله علیه و آله را برانگیخت، تا بندگانش را از «بت‏پرستى» به «خدا پرستى» دعوت کند.

روحِ عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود به عبادت بت و طاغوت مى‏گراید. مثل می ل به غذا که در هر کودکى هست، ولى اگر راهنمایى نشود، کودک خاک مى‏خورد و لذّت هم مى‏برد. بدون هدایت صحیحِ این گرایش فطرى نیز، انسان به عشق‏هاى زودگذر پوچ یا پرستش‏هاى بى محتواى انحرافى دچار مى‏شود.

راز نماز، ص: ۱۷

چگونه عبادت کنیم؟

مگر نه اینکه نشانى هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانى، باید نظر می زبان را مراعات کرد؟

عبادت، حضور در برابر آفریدگار است و نشستن بر سر مائده‏هاى معنوى که او براى «بندگان» خود فراهم کرده است.

پس، چگونگى عبادت را هم از او باید فراگرفت و به دستور او عمل کرد و دید که او چه چیز را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبیده است؟

غیر از شکل ظاهرى عبادات، به خصوص نماز که بیشتر در چگونگى آن سخن خواهیم گفت، محتواى عبادت را باید از دید اولیاى دین و متن مکتب شناخت و به کار بست.

بهترین عبادت‏ها آن است که:

۱. آگاهانه باشد.

دو رکعت نمازِ انسان آگاه و دانا، از هفتاد رکعت نماز شخص نادان برتر است. و عبادت کننده ناآگاه، همچون الاغ آسیاب است که مى‏ چرخد ولى پیش نمى‏ رود. «۵»

امام صادق علیه السلام مى‏ فرماید: کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن مى‏ گوید، گناهانش بخشیده‏

مى‏شود. «۶» در این صورت است که نماز، معراج روح مى‏ شود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا مى‏ گردد.

۲. عاشقانه باشد.

آنچه موجب نشاطروح در عبادت مى ‏شود وعابداز پرستش خود لذّت مى‏برد، عشق به اللّه و شوق به گفت‏وگوى با اوست.

عبادت‏هایى بى روح و از روى کسالت و سستى و خمودى، نشانه نداشتن شور و شوق نیایش و نجوا با پروردگار است. در دعا مى‏خوانیم:

«… وَ اجْعَلْ نِشاطِى فى عِبادَتِکَ» «۷»

 خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده.

آنان که از عبادت لذّت نمى ‏برند، همچون بیمارانى هستند که از غذاى لذیذ، لذّت نمى ‏برند.

اگر این شوق وعشق باشد، دیگر چندان نیازى به تبلیغ، تشویق و تحریک از بیرون نیست، بلکه انگیزه درونى انسان را به عبادت وامى‏دارد و آنگونه که براى دیدار شخصیت معروف ومحبوبى، لحظه شمارى مى‏ کنیم واز آن دیدار، مسرور مى‏شویم، از عبادت هم به وجد و نشاط مى ‏آییم.

راز نماز، ص: ۱۹

براى عاشقان، شنیدن صداى «اذان» اعلام فرا رسیدن لحظه دیدار است. پیامبر اسلام به بلال مى‏فرمود: «ارِحْنا یا بلال» «۷»

اى بلال! ما را از غم و تلخى نجات بخش. این شوق زایدالوصف آن حضرت را به نماز مى‏ رساند.

۳. خالصانه باشد.

هیچ چیز همچون «ریا» و خودنمایى و مردم فریبى، آفت عبادت نیست. از طرف دیگر، هیچ چیز چون خلوص، ارزش آفرین عبادت و نماز نیست. البتّه داشتن اخلاص در عبادت بسیار دشوار است، و دل و جان را از تهاجم وسوسه‏هاى ابلیسى رهاندن، رنجى بزرگ دارد و همتى بلند و اراده‏اى نیرومند مى‏ طلبد. عبادت تا خالص نباشد، در درگاه الهى پذیرفته نیست و تنها پیشانى بر زمی ن سودن و قرائت صحیح داشتن و در صف اوّل جماعت ایستادن و … ملاک نیست. باید نماز و بندگى از رنگِ ریا پاک و به رنگِ الهى «صبغةاللّه» «۸»

آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبیر قرآن چنین است:

«وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِیَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» «۹»

هیچ دستور عبادى براى مردم نیامده مگر آنکه امر به اخلاص در آن شده است.

راز نماز، ص: ۲۰

۴. خاشعانه باشد.

خشوع، حالت قلبى انسان در عبادت و نتیجه توجّه کامل به مقام بندگى در آستانِ الهى است. آنکه نیاز و عجز خود را مى‏داند و عظمت و کمال الهى را مى ‏شناسد و در عبادت، خود را در برابر آن خداى بى همتا و آگاه مى ‏یابد. حالتى متناسب با این «حضور» پیدا مى ‏کند، در این حالت قلب، خاشع مى‏شود، نگاه افتاده مى ‏گردد و توجّه از هر چیز دیگر بریده و به معبود متوجّه مى ‏شود.

قرآن در توصیف مؤمنان و عبادتشان مى‏فرماید:

«الَّذِینَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» «۱۰»

در نمازشان خاشع‏اند.

این حالت، محصول آن توجّه است. در حدیث مى ‏خوانیم:

«اعبُدِ اللّهَ کَأَنَّکَ تَراهُ» «۱۱»

خدا را چنان عبادت کن که گویا او را مى‏بینى.

«فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدَّعٍ» «۱۲»

چنان نماز را در وقت خودش بخوان که گویا آخرین نماز است.

یعنى همواره این حالت را داشتن که گویا فقط براى همین یک نماز، فرصت باقى است.

راز نماز، ص: ۲۱

۵. مخفیانه باشد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اعظَم العبادة اجراً اخفاها» «۱۳»

پاداش عبادتى بیشتر وبزرگتر است که مخفى‏ تر باشد. این براى آن است که عبادت (به خصوص عبادت‏هاى مستحب) در حضور جمع، زمینه بیشترى براى تظاهر وریا دارد.

البتّه این در مواردى است که اسلام، خود امر به عبادت آشکار نکرده باشد، همچون نمازجماعت در مسجد که از نماز فرادى‏ در خانه برتر است.

شیطان، دشمن رستگارى انسان است و سوگند خورده است که همواره در راه انسان، چاه گمراهى بکند و پرتگاه گناه پدید آورد و انسان را مانند خودش جهنّمى کند. از این رو، براى تباه ساختن عمل انسان، دام مى‏ گسترد و عبادت او را فاسد مى‏کند. یا از راه ریا و خراب کردن نیّت.

یا پدید آوردن عُجب و خودپسندى به ‏خاطر عبادت. یا از طریق سلب توفیق از انسان. یا از راه کشاندن به گناه، که موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طریق بندگى مى‏شود. همچون‏کشاورزى که محصول زحمت‏هاى طاقت فرسایش، با جرقه‏اى مى‏سوزد و دود مى‏ شود، و یا جامى از آب زلال که با افتادن حشره یا ریختن خاک در آن، آلوده مى‏شود.

(۱). ذاریات، آیه ۵۶

(۲). نحل، آیه ۳۶

(۳). قریش، آیه ۳- ۵

(۴). نهج ‏البلاغه، خطبه ۱۴۷

(۵). سفینةالبحار، ج ۲، واژه «عبد»

(۶). وافى، ج ۲، ص ۱۰

(۷). دعاى هفتم از مناجات خمسةعشر

(۸). محجّةالبیضاء، ج ۱، ص ۳۷۷

(۹). بقره، آیه ۱۳۸

(۱۰). بیّنه، آیه ۵

(۱۱). مؤمنون، آیه ۲

(۱۲). مصباح‏الشریعه، ص ۸

(۱۳). بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۳۳

(۱۴). بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۵۱

منبع: کتاب اسرار نماز، حجةالاسلام والمسلمین قرائتی

 

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 29 بهمن 1394  ] [ 9:20 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

عبودیت نه عبادت

عبودیت نه عبادت
 
عبودیت نه عبادت

پرستش و اطاعت ظاهرى، اگر بدون تسلیم و پذیرش قلبى باشد، بى‏ ارزش است. «بنده» باید تسلیم محض و بى قید و شرط امر «خدا» باشد و در برابر فرمان الهى و دین خدا، سلیقه‏ ها و خواسته‏ هاى شخصى را کنار بگذارد و به نیش و نوش دیگران و خوش آمدن و بد آمدن مردم بى اعتنا باشد. این تسلیم محض و بى چون و چرا بودن، همان «عبودیت» است که فلسفه عبادت است.

ابلیس، با آن همه سابقه عبادت، چون روحیه عبودیت نداشت، در مقابل فرمان خدا درباره سجده بر آدم سرپیچى کرد و مطرود شد.

ریشه استکبار و اعراض مردم از دعوت‏هاى انبیاء، آن بوده که حالت تسلیم و عبودیّت نداشتند و تابع خواسته دل بودند.

قرآن مى‏ فرماید: «أَفَکُلَّمَا جَآءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوى أَنفُسُکُمْ اسْتَکْبَرْتُمْ» «۱»

آیا هر گاه پیامبرى از طرف خداوند، براى شما قانونى مى‌آورد که مطابق دلخواهتان نبود، تکبّر مى ‏ورزید؟

در جاى دیگر مى‏‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَایُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیَما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَایَجِدُواْ فِى أَنْفُسِهِمْ حَرَجَاً مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیماً» «۲»

به خدا سوگند، ایمان واقعى به تو نمى‏‌آورند، مگر آنگاه که در مشاجرات و نزاع هایشان تورا به داورى بپذیرند و در برابر قضاوت تو، هیچ ناراحت نشوند و تسلیم بى چون و چراى حکم الهى باشند.

پس، عبادتى ارزشمند است که سرچشمه از عبودیّت و تسلیم و رضاى انسان داشته باشد. عبادت، بندگى خدا کردن است، نه بنده خود و تابع هوس و تمایلات خویش بودن.

هر گاه براى مسلمانان صدر اسلام، حکم جهاد مى‏‌آمد، گروهى مى‌‏گفتند:

چرا این فرمان، مدّتى به تأخیر نیفتاد و حالا فرا رسید؟

«لَوْلَآ أَخَّرْتَنَآ إِلَى‏ أَجَلٍ قَرِیبٍ» «۳»

در واقعه تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه، عدّه ‏اى گفتند: چرا؟ قرآن پاسخ مى‏‌دهد: «لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبْ عَلَى‏ عَقِبَیْهِ» «۴»

تا ببینیم چه کسى پیرو پیامبر است و چه کسى به عقب برمى‌‏گردد (و دهن کجى مى‏‌کند).

نمونه کامل تسلیم و عبودیت را در داستان ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام مى‏‌بینیم، که هم پدر، مطیع محض دستور خدا است و فرزند را به قربانگاه برده و کارد بر حلقومش مى‏‌گذارد. و هم اسماعیل، مى‏‌گوید: اى پدر، آنچه را که فرمان است انجام بده‏ «یا ابَتِ افْعَل ماتُوُمَر» «۵»

ابراهیم علیه السلام نمونه کامل یک بنده مطیع و تسلیم است، چه در قربانى کردن فرزند، چه در رها کردن هاجر و اسماعیل در بیابان‏هاى خشک مکّه، چه در آمادگى براى افتادن در آتش نمرودیان.

(۱). بقره، آیه ۸۷

(۲). نساء، آیه ۶۵

(۳). نساء، آیه ۷۷

(۴). بقره، آیه ۱۴۳

(۵). صافات، آیه ۱۰۲

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 29 بهمن 1394  ] [ 9:15 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

اینگونه از فکر گناه رها شویم

 اینگونه از فکر گناه رها شویم

15958421519793616684.jpg;

   آیت الله"جوادی آملی" در کتاب "مفاتیح الخیات" ذیل عنوان "رهایی از فکر گناه" می نویسند:

هرگاه فکر گناه بر کسی هجوم برد، نباید آن را انجام دهد، بلکه با پناه بردن به خدا و توکل بر او از دام شیطان رهایی یابد.

امام صادق (سلام الله علیه)فرمود:« کسی که به فکر گناه افتاد، انجام ندهد، زیراچه بسا بنده ای در حضور خدا مرتکب گناهی می شود و خدای بزرگ می فرماید: بهعزت و جلالم قسم از این پس تو را نمی آمرزم.»(1)

ذکر خدا راه رهایی از گناه

  کسی که از خود غافل شود، شیطان از او غافل نیست. پس انسان باید حسابگر خویش باشد و از سرمایه خود به خوبی بهره برد.

امام صادق(سلام الله علیه) می فرماید: « شیطان توان وسوسه کردن بنده ای را ندارد، جز آن که او را از یاد خدا اعراض کند و فرمانش را سبک شمرد و به نافرمانی اش روی آورد و آگاهی خدا از اسرارش را فراموش کند.» (2)

ونیز فرمود: « هرگاه شیطان وسوسه ات می کند تا از راه حق گمراهت کند و خدا را از یادت ببرد، پس از او به خدا پناه ببر{ و بر خدا توکل کن} که او به کمک حق بر باطل آید و مظلوم را یاری رساند؛ چرا که خود فرمود: شیطان بر مومنان و بر کسانی که بر خدا توکل کنند سلطه ای ندارد.«(3)

به فرموده امیر مومنان (سلام الله علیه)« مطمئن ترین فرصت برای تهاجم شیطان زمانی است که کسی گرفتار وسوسه گناهی مانند عجب و خودپسندی و خودبسندی {و...} شده و مدح و تملق دیگران را درباره خود دوست بدارد{و از این حالت هابه خدا پناه نبرد} » (4)

نکته:یاد خدا و پناهندگی به او بهترین راه کار رهایی از دام شیطان است؛ چون هیچزمان و زمینی خالی از حضور خدا نیست، هیچ زبانی هم نباید ساکت و خاموش از یاد خدا باشد؛ زیرا نیاز بشر دائمی است و بهترین عامل رفع نیاز، یاد خدای بی نیازی است که همواره در صدد رفع حاجت نیازمندان است، از این رو اگر در زمان یا مکان یا با زبانی از این فرصت استفاده نشد، جز حسرت محصولی نخواهد داشت.(5)

مصداق ذکر:امام صادق (سلام الله علیه)می‌فرماید: ذکر خدا، تنها گفتن «سبحان‌اللهوالحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر» نیست، بلکه ذکر خدا، به این است، ‌هرگاه به چیزی فرمان دهد پیروی کنی و از چیزی نهی کند ترکش کنی.(6)

همان طور که اصل ذکر در اسلام توصیه شده است، کیفیت آن نیز بیان شده است که ذاکر باید از ذکر مأثور از شارع مقدس بهره گیرد و هرگز به دنبال ذکر اختراعی نرود، چنان که سفارش بزرگان اهل معرفت نیز همین است. ذکر مأثور هر چند با زبان یا قلم باشد، عملی صالح است؛ ولی هرگز سید اعمال صالح نخواهد بود، بلکه ذکر قلبی ـ که بر همه اعضا اشراف دارد و ذاکر بودن رضای الهی، قبض و بسط، اخذ و اعطا و بطش و نشط ندارد ـ سیادت همه کارهای صالح حتی ذکر زبان یا قلم را عهده دار خواهد بود؛ یعنی در سیرت و روش خود انصاف و مواساتدارد و حیثیتی غیر از حیثیت دینی ندارد، پس ذکر آنها ذکر خداست.(7)

امام صادق(سلام الله علیه)می‌فرماید: کسی که زیاد به یاد خدا باشد، خدا او را در سایه بهشتش جای دهد.(8)

 نکته:کثرت ذکر خدا، دشمن او را دفع و منع می‌کند؛ زیرا ابلیس با همه سپاه و ستاد داخلی و خارجی خود در صدد وسوسه و نفوذ در حریم دل است که با ذکر مدام می‌توان او را رجم کرد و مانع نفوذ او شد، چنانکه از آسیب‌های او نیز رافعاست؛ زیرا اگر در اثر سستی شخص، شیطان در او نفوذ کرد می‌توان اثر تلخ پدیده آمده را با کثرت ذکر رفع کرد، همچنین وسیله جذب است؛ زیرا جذب یاد خدا نسبت به بنده، مرهون یاد خدا بودن است. بنابراین باید دائما به یاد پروردگار بود، تا از این برکات فراوان بهره ‌مند شد. (9) اگر چنین شد، خوف الهی سراسر وجودش را فراگیرد و دلش نرم و درونش آرام شود و اشک شوقش از دیده فرو ریزد.

هر که دریاهای اشکش حاصل است...گو بیا کو در خور این منزل است

وانکه او را دیده خون‌بار نیست...گو برو کو را بَرِ ما کار نیست (10)

پی نوشت:

1)الکافی.ج2.ص272

2)مصبح الشریعه. ص79 و بحارالانوار.ج69.ص124

3)سوره نحل.آیه 99 (مصبح الشریعه. ص79ـ80 و بحارالانوار.ج69.ص125

4)نهج البلاغه.نامه 53. بند145

5)ر.ک تسنیم.ج7.ص554

6)الکافی.ج2.ص144

7) ر.ک تسنیم.ج7.ص555

8)الکافی.ج2.ص500

9)ر.ک تسنیم.ج7.ص555

10)منطق الطیر.ص256

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 18 بهمن 1394  ] [ 8:21 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]