آیا کسی که نهی می‌کند بنده‌ای را که مشغول نماز است

40802696121407028897.jpg

آیا کسی که نهی می‌کند بنده‌ای را که مشغول نماز است

ارایت الّذی ینهی، عبداً اذا صلّی.
به من خبر دهید آیا کسی که نهی می‌کند بنده‌ای را که مشغول نماز است آیا مستحق عذاب نیست.«علق ، 9 و 10»
ـقسمتی از کارهای طغیانگران مغرور، ممانعت آنها از سلوک راه حق و پیمودن طریق هدایت و تقوی، پرداخته می‌افزاید به من خبر ده آیا کسی که نهی می‌کند بنده‌ای را به هنگامی که نماز می‌خواند، آیا چنین کسی مستحق عذاب و کیفر الهی نیست.
مانع نماز رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ
دراحادیث آمده است ابو جهل، از اطرافیان خود سؤال کرد آیا محمّد در میان شمانیز (برای سجده) صورت به خاک می‌گذارد؟ گفتند: آری. گفت: سوگند به آنچه مابه آن سوگند یاد می‌کنیم، اگر او را در چنین حالی ببینم با پای خود گردن او را له می‌کنم. به او گفتند: ببین او در آنجا مشغول نماز خواندن است.
ـابو جهل حرکت کرد تا گردن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را زیر پای خودبفشارد ولی هنگامی که نزدیک آمد عقب نشینی کرده و با دستش گویی چیزی را ازخود دور کرد. به او گفتند: این چه وضعی است در تو می‌بینیم؟ گفت: ناگهان میان خودم و او خندقی از آتش دیدم و منظره وحشتناک و همچنین بال و پرهایی مشاهده کردم.
دراینجا پیغمبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: قسم به کسی که جانم در دست او است اگر به من نزدیک شده بود فرشتگان خدا بدن او را قطعه قطعه می‌کردند و عضو عضو او را می‌ربودند.
اینجا بود که آیه فوق نازل شد.
ـدر آیه آمده اگر این شخص طغیانگر که رهروان راه حق را از نماز و هدایت و تقوی باز می‌دارد اگر تکذیب حق کند و از آن روی گرداند چه سرنوشت دردناکی خواهد داشت.[1]
در تفسیر المیزان آمده:
ـمرا خبر ده از کسی که نهی می‌کرد بنده‌ای را که نماز می‌خواند و خدا را عبادت می‌کرد، و با این حال شخص نمازگزار را از نماز نهی می‌کند و یا این که می‌داند خدا می‌بیند آیا جز عذاب استحقاقی جز این دارد.[2]
ـ از سیاق برمی‌آید نمازگزار رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده نه مردم.[3]


[1] . تفسیر نمونه، ج 27، ص 166.
[2] . تفسیر المیزان، ج 20، ص 753.
[3] . تفسیر المیزان. ج 20، ص 760؛ مجمع البیان، ج 20، ص 760.


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 7 بهمن 1394  ] [ 7:12 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

اثر نوافل در تربیت انسان

67412981012882170061.jpg

اثر نوافل در تربیت انسان

آیا یک نماز که خواندیم کافی است؟ نه، قرآن می فرماید: «الا المصلین الذین هم علی صلاتهم دائمون» (معارج/آیه 23)؛ «آنهایی که بر نماز خود مداوم هستند». مقصود چیست؟ در اینجا روایات، خوب معنی کرده اند. از حضرت صادق (ع) و حضرت باقر (ع) روایت است که اینجا مقصود نوافل است؛ چون در فرائض که قرآن نمی گوید: «الا المصلین الذین هم علی صلاتهم دائمون»،آنهایی که همیشه مثلا نماز صبحشان را ترک نمی کنند. بدیهی است اگر انسان یک دفعه نماز بخواند یک دفعه نخواند قرآن او را اصلا مصلی نمی داند. وقتی می گوید: «الا المصلین»(مگر نمازگزاران)، نمازگزار یعنی کسی که لااقل نماز فریضه اش را ادا می کند. ولی از آن نظر تربیتی که قرآن در نظر دارد مصلی بودن یعنی در حدی که انسان فرائض خودش را به جا می آورد کافی نیست، باید نوافل را هم به جا آورد.

اثر نوافل در تربیت انسان بیش از اثر فرائض است چون در فرائض انسان کانه یک حالت شبه اجباری در خودش احساس می کند و با خود می گوید واجب است، واجب را که نمی شود ترک کرد. ولی اگر انسان نافله را که مستحب است و اجباری نیست بخواند، از نظر اینکه روحش آن را از روی میل و رغبت پذیرفته است اثر بیشتری دارد. آنگاه در باب نوافل هم گفته اند که یک دفعه انسان نافله صبح را بخواند یک دفعه نخواند، یک دفعه نافله مغرب را بخواند یک دفعه نخواند، یک دفعه نافله عشاء را بخواند یک دفعه نخواند، یک دفعه نافله شب را بخواند یک دفعه نخواند. آن اثر نمی بخشد، مداومت بر این مستحبات و نوافل است که اثر می بخشد. پس انسان هلوع (حریص)، آفریده شده است، همه انسانها، شامل مؤمنین و نمازگزاران هم می شود. اما انسانهای دیگر این حالتی که در ابتدا کمال است ولی بعد باید تبدیل به یک حالت کاملتر انسانی بشود در آنها باقی است و تا آخر عمر به همین حالت باقی می مانند. ولی این گروه به دلیل اینکه نمازگزاران هستند دیگر این جور نیستند (البته این یک دلیلش است): «الا المصلین الذین هم علی صلاتهم دائمون». 

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 9- صفحه 108-107

 

 

ادامه مطلب


[ دوشنبه 5 بهمن 1394  ] [ 6:16 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

محتوای خطابه های نماز جمعه در روایات امام رضا (ع)

54472281805230191722.jpeg

محتوای خطابه های نماز جمعه در روایات امام رضا (ع)

در خطبه جمعه علاوه بر حمد و ثنای الهی و ذکر پیامبر اکرم (ص) و ائمه دین و یک سوره قرآن کریم،لازم است خطیب موعظه کند و عنداللزوم مطالب لازمی را برای مسلمین بگوید. راجع به اینکه آن مطالب لازم چه نوع مطالبی خوب است باشد، از یک روایت استفاده می کنم. در وسائل الشیعه، جلد اول صفحه 457 در ضمن احادیث مربوط به خطبه جمعه، حدیثی از کتاب علل الشرایع و عیون اخبار الرضا نقل کرده. این حدیث را فضل بن شاذان نیشابوری که از اکابر و ثقات رواه ما است از امام رضا (ع) نقل می کند.
در آنجا دارد: «انما جعلت الخطبة یوم الجمعة لان الجمعة مشهد عام»؛ «یعنی علت اینکه خطبه در روز جمعه قرار داده شده این است که روز جمعه از نظر اسلام روز اجتماع عمومی است و همه باید در اجتماع روز جمعه جمع شوند».
«فاراد ان یکون للامیر سبب الی موعظتهم و ترغیبهم فی الطاعة و ترهیبهم من المعصیة»؛ «خداوند با تشریع این دستور خواسته است که این وسیله ای باشد برای رئیس و پیشوای جمعیت که آنها را موعظه کند، به طاعت ترغیب کند و از معصیت و گناه، آنها را بترساند».
«و توقیفهم علی ما اراد من مصلحة دینهم و دنیاهم»؛ «دیگر اینکه مردم را آگاه کند به مصلحتهای دینی و مصلحتهای دنیائیشان، مصالح واقعی مردم را به آنها بگوید».
«و یخبرهم بما یرد علیهم من الافاق من الاحوال التی فیها المضره و المنفعة»؛ «دیگر اینکه آنچه در آفاق دور دست از قضایای خوب و بد به حال مسلمین واقع می شود به آنها بگوید و به اطلاع آنها برساند و آنها را در جریان بگذارد. حوادثی برای عالم اسلام پیش می آید، یک وقت از نوع نوید و بشارت است، پیشرفتی حاصلشده برای اسلام و افتخاری به دست آمده است و خوب است مردم مطلع شوند، و یکوقت است حادثه سوئی برای عالم اسلام پیش آمده باز باید مسلمین از حال یکدیگر آگاه بشوند، مثلا بدانند که در این هفته بر سر برادرانشان در الجزایر یا در نقطه دیگر دنیا چه آمده است».
حالا چرا باید دو خطابه انشاء بشود؟ چرا یک خطبه کافی نیست؟ و آیا فرق استبین آن دو خطبه؟ در همین حدیث ذکر شده «و انما جعلت خطبتین لیکون واحده للثناء علی الله و التحمید و التقدیس لله عزوجل، و الاخری للحوائج و الاعذار و الانذار و الدعاء لما یرید ان یعلمهم من امره و نهیه و ما فیه الصلاح و الفساد»؛ «علت اینکه دو خطبه فرض شده اینست که در یکی به حمد و ثناء و تقدیس الهی پرداخته شود و در یکی دیگر به ذکر حوائج مردم و ارشاد و موعظه آنها پرداخته شود. اما همانطوری که صاحب "وسائل الشیعه" گفته این جهت، همه وقت ضرورت ندارد». 

منـابـع

مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 236-235 

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 5 بهمن 1394  ] [ 6:15 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز گنجینة معرفت است

89870194523553475806.jpg

نماز گنجینة معرفت است

نماز گنجینة معرفت است، نمازگزار در سایه نمازش، اندیشه اش اوج می گیرد والا می شود به خدا نزدیکتر و در کسب معرفت تواناتر می شود. هر اندازه در شناخت خدا پیش تر رود، بهتر می تواند حق نماز را به جای آورد.نماز از آن جهت موجب اوج گیری و والایی اندیشه می شود که بسان ابزار حمایت کننده ای ذهن را از محسوسات جدا می کند و آن را به تمرکز می رساند و فعال می کند به تعبیر دیگر ذهن را که مرکز فکر است، از محدودیتی که مادیات و محسوسات بر آنتحمیل می کنند آزاد می سازد و قدرت پرواز می بخشد. این که رسول خدا (ص) فرموده اند: «اَلْصَّلوهُ مِعراُج الموُمِن» به این معنی است که نماز حقیقینردبان تکامل ایمان مومن و تقربش به خداست. نماز مومن را به سطح بالایی ازمعرفت و کمال می رساند و به خدا نزدیک می سازد. هر رکعت نماز حقیقی، پله ای است که نماز گزار را گامی به سوی معبود نزدیک می کند.به حکم عقل و تصدیقبرخی از روایت ها بالاترین حالت قرب انسان به خدای سبحان حالت سجود و به خاک افتادن برای اوست و این کاری است که در نماز به طور مکرر اجرا می شود امام علی (ع) فرمودند. «اَقْرَبُ مایَکُونُ العَبْدُ مِنَ اللهِ اِذَاِ سَجَدْ» نزدیکترین حالت بنده به معبودش موقعی است که برایش به خاک می افتد.انسان تکامل یافته، در طی طریق کمال نسبت به مسائل روبنایی و پیش پا افتاده که همچون حبابی بر سطح دریاست، بی اعتنا می شود و به مسیر خود در سیر الی الله ادامه می دهد و این همان تقوی است.
منبع:
نمازشناسی-جلد دوم-حسن راشدی -انتشارات ستاداقامه نماز-تهران-جلددوم-1380-صفحات185و199


ادامه مطلب


[ یک شنبه 4 بهمن 1394  ] [ 6:24 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]