بيم دادن از تباه كردن نماز

قرآن : «پس واى بر نمازگزاران . آنان كه از نمازشان غافلند.»
«آنگاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند، و به زودى (سزاى) گمراهىِ (خود) را خواهند ديد.»
1 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : امّت من چهار دسته اند: دسته اى نماز مى گزارند ولى در نمازشان غافلند، براى اينان «ويل» است و «ويل» نام طبقه اى از طبقات دوزخ است . خداوند متعال فرموده است: «پس واى بر نمازگزاران. آنان كه از نمازشان غافلند». و دسته اى گاه نماز مى خوانند و گاه نمى خوانند، براى اينان «غىّ» است و «غىّ» نام طبقه اى از طبقات دوزخ است. خداوند متعال گفته است: «آنگاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند، و به زودى (سزاى) گمراهىِ (خود) را خواهند ديد». و دسته اى هيچگاه نماز نمى خوانند، براى اينان «سقر» است و «سقر» نام طبقه اى از طبقات دوزخ است. خداوند متعال گفته است: «چه چيز شما را به سقر درآورد؟ گفتند از نمازگزاران نبوديم». و دسته اى هميشه نماز مى خوانند و در نمازشان نيز فروتنند. خداوند تبارك و تعالى گفته است: «بى گمان مؤمنان رستگار شدند. آنان كه در نمازشان فروتنند».
2 ـ محمّد بن فضيل: از عبد صالح (امام كاظم عليه السّلام ) درباره گفته خداى جلّ جلاله : «كسانى كه از نمازشان غافلند» پرسيدم ، فرمود: منظور تباه كردن است.
3 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : همواره، شيطان از انسانِ با ايمان، هراسان است تا هنگامى كه بر نمازهاى پنجگانه مواظبت ورزد . پس هرگاه آن ها را تباه كند بر او جرأت مى يابد و او را در گناهان بزرگ وارد مى كند.
4 ـ نمازتان را تباه مكنيد كه هر كس نمازش را تباه كند ، با قارون و هامان محشور مى شود و سزاوار است كه خداوند او را همراه با منافقان وارد آتش كند. پس واى بر كسى كه بر نمازش و انجام سنّت پيامبرش مواظبت نورزيده است.
5 ـ هيچ نمازگزارى نيست ، جز اينكه فرشته اى بر سمت راست او و فرشته اى بر سمت چپش قرار دارد . پس اگر نماز را تمام بياورد، آن را بالا مى برند و اگر تمام نياورده باشد، آن را به صورتش مى زنند.
6 ـ امام باقر عليه السّلام : پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله در مسجد نشسته بود كه مردى داخل شد و به نماز ايستاد ، ولى ركوع و سجودش را تمام به جا نياورد. پس حضرت فرمود: همچون نوك زدن كلاغ نوك زد (تند و شتابان) ، اگر اين مرد بميرد و نمازش اينگونه باشد بر غير آيين من مرده است.
7 ـ امام صادق عليه السّلام : علىّ بن ابيطالب عليه السّلام مردى را ديد كه در نمازش نوك مى زند (تند و شتابان خم مى شود و بر مى خيزد) پس گفت: چه مدت است اينگونه نماز مى خوانى؟ مرد گفت: از فلان زمان. پس حضرت فرمود: مثال تو نزد خداوند مثال نوك زدن كلاغ است. اگر تو مرده بودى بر غير دين ابوالقاسم محمّد صلّى الله عليه و آله مى مردى.
سپس علىّ عليه السّلام فرمود: دزدترين مردم كسى است،كه از نمازش مى دزدد.
8 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : كسى كه ركوع و سجودش را تمام به جا نمى آورد، نمازى ندارد[1].
9 ـ هر كس وضو و ركوع و سجودش را تمام به جا نياورد، نمازش ناقص است.
10 ـ ابو قتاده: پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله فرمود: بدترين دزد آن است كه از نمازش مى دزدد. گفتند: اى پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله ، چگونه از نمازش مى دزدد؟ فرمود: ركوع و سجودش را تمام به جا نمى آورد.
11 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما نماز واجبش را بخواند ، ولى ركوع و سجود و تكبير و دعاى آن را، تمام به جا نياورد ، همچون بازرگانى است كه سود نمى برد تا اينكه تنها سرمايه اش باقى مى ماند.
12 ـ كسى كه نمازش را تمام به جا نمى آورد ، همچون زن باردارى است كه در نزديكى زاييدن، بچه اش مى افتد. پس نه بچه اى مانده و نه وى مادر شده است.
13 ـ از نشانه هاى نزديكى قيامت، تباه كردن نمازهاست.
14 ـ امام علىّ عليه السّلام ـ هنگامى كه از او نشانه هاى طغيان دجال پرسيده شد ـ فرمود : هنگامى كه مردم نماز را بميرانند و امانت را تباه كنند.
15 ـ امام صادق عليه السّلام : فرشته اى بر نماز گمارده شده است كه كار ديگرى غير از آن ندارد. پس هنگامى كه تمام مى شود آن را مى گيرد و بالا مى برد. پس اگر از پذيرفتنى ها باشد، پذيرفته مى شود و اگر از آن ها باشد كه پذيرفته نمى شود، به او گفته مى شود: آن را به بنده ام بازگردان. پس آن را پايين مى آورد تا به صورتش بزند. سپس مى گويد: افّ بر تو، همواره عمل تو مرا به زحمت مى اندازد.
________________________________________
(1) در نقل «المعجم الأوسط» آمده است: «نمازش پذيرفته نمى شود».


ادامه مطلب


[ دوشنبه 6 اردیبهشت 1395  ] [ 5:43 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

بيم دادن از سبك شمردن نماز

قرآن : «و هنگامى كه (با اذان، مردم را) به نماز مى خوانيد، آن را به مسخره و بازى مى گيرند، زيرا آنان مردمى نابخردند.»
1 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : به خدا سوگند، شفاعت من به كسى كه نماز را سبك بشمارد، نمى رسد و در كنار حوض (كوثر) نزد من نمى آيد.
2 ـ بيست خصلت فقر مى آورد: .... و سبك شمردن نماز .
3 ـ در پاسخ دخترش فاطمه كه پرسيده بود: اى پدر مردان و زنانى كه نمازشان را سبك مى شمرند چه (جزايى) دارند؟ ـ فرمود: اى فاطمه، هر كس ـ از مردان يا زنان ـ نمازش را سبك بشمرد ، خداوند او را به پانزده خصلت مبتلا مى كند: شش خصلت در دنيا، سه خصلت هنگام مرگش، سه خصلت در گورش و سه خصلت در قيامت هنگامى كه از گورش بيرون مى آيد. امّا آنچه در دنيا به او مى رسد: خداوند بركت را از عمرش بر مى دارد و نيز از روزيش ، سيماى صالحان را از چهره اش مى زدايد، به هر عملى كه انجام مى دهد پاداشى داده نمى شود، دعايش به آسمان نمى رود و ششم اينكه براى او در دعاى صالحان نصيبى نيست.
و امّا آنچه هنگام مرگش به او مى رسد: نخستين آن ها اين است كه خوار مى ميرد، دوم گرسنه مى ميرد و سوّم، تشنه مى ميرد، پس اگر از نهرهاى دنيا به او بنوشانند، سيراب نمى شود.
و امّا آنچه در گورش به او مى رسد: نخستين آن ها اين است كه خداوند فرشته اى مى گمارد تا او را در گورش آشفته سازد، دوّم اينكه گورش را بر او تنگ مى كند و سوّم اينكه گورش تاريك است.
و امّا آنچه روز قيامت هنگام بيرون آمدن از گورش به او مى رسد: نخستين آن ها اين است كه خداوند فرشته اى مى گمارد تا او را با صورت (روى زمين )بكشد در حالى كه مردم به او مى نگرند، دوّم اينكه بازخواست سختى مى شود و سوّم اينكه خداوند به او نمى نگرد و پاكش نمى سازد و عذابى دردناك دارد.
4 ـ امام باقر عليه السّلام : نمازت را سبك مشمار كه همانا پيامبر صلّى الله عليه و آله هنگام رحلتش فرمود: هر كس نماز را سبك بشمارد از من نيست[1].
5 ـ امام صادق عليه السّلام : به خدا سوگند بر شخص، پنجاه سال مى گذرد حال آن كه خداوند ، يك نماز از او نپذيرفته است. چه چيز از اين سخت تر است؟ به خدا سوگند، شما از همسايگان و همراهانتان كسانى را مى شناسيد كه اگر براى برخى از شما نماز گزارده بود، آن را به خاطر سبك شمردنش نمى پذيرفت. همانا خداى جلّ جلاله جز نيكو نمى پذيرد . پس چگونه آنچه را كه سبك شمرده شده بپذيرد؟
6 ـ ابوبصير: بر اُمّ حميده (همسر امام صادق) وارد گشتم تا او را به جهت رحلت ابو عبدالله امام صادق عليه السّلام تسليت دهم . پس او گريست و من نيز از گريه او گريستم . سپس گفت: اى ابو محمّد[2]، اگر ابو عبدالله عليه السّلام را هنگام مرگ مى ديدى، به شگفت مى آمدى؛ چشمانش را باز كرد و سپس فرمود: هر كس را ميان من و او پيوند خويشاوندى است، گرد آوريد.
(ام حميده) گفت: هيچكس را رها نكرديم مگر اينكه گرد آورديم. پس به آن ها نگريست، سپس فرمود: همانا شفاعت ما به سبك شمارنده نماز نمى رسد[3].
________________________________________
(1) در «علل الشرايع» در انتهاى حديث آمده است: «به خدا سوگند در كنار حوض (كوثر) نزدِ من نمى آيد» و در «الفقيه»، «عوالى اللآلى» چنين آمده است: «پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : هر كس نماز را سبك بشمارد، از من نيست، به خدا سوگند در كنار حوض (كوثر) نزد من نمى آيد».
(2) كنيه ديگر ابوبصير بوده است.
(3) در «الفقيه» تنها بخش پايانى روايت يعنى گفته امام صادق عليه السّلام «همانا شفاعت ما...» آمده است.


ادامه مطلب


[ دوشنبه 6 اردیبهشت 1395  ] [ 5:40 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

ضايع كنندگان نماز

فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلوة و اتّبعوا الشّهوات فسوف يلقون غيّاً.
امّا بعد از آنها فرزندان ناشايسته اي روي كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و پيروي از شهوات نمودند و به زودي (مجازات) گمراهي خود را خواهند ديد.«مريم ، 59»
فرزندان ناشايسته نماز را ضايع مي كنند.
سپس از گروهي كه از مكتب انسان ساز انبياء جدا شدند و پيرواني ناخلف از آب در آمدند سخن مي گويد و قسمتي از اعمال زشت آنها را برمي شمرد و مي گويد: بعد از آنها فرزندان ناشايسته اي روي كار آمدند كه نماز را ضايع كردند، و از شهوات پيروي نمودند كه به زودي مجازات گمراهي خود را خواهند ديد «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلوة و اتّبعوا الشّهوات فسوف يلقون غيّاً».
(خلف) بر وزن برف به معني فرزندان ناصالح و به اصطلاح (ناخلف) است در حالي كه (خلف) (بر وزن صرف) به معني فرزند صالح است.
اين جمله ممكن است اشاره به گروهي از بني اسرائيل باشد كه در طريق گمراهي گام نهاده، خدا را فراموش كردند، پيروي از شهوات را بر ذكر خدا ترجيح دادند جهان را پر از فساد نمودند و سرانجام به نتيجه ي اعمال سوء خود در دنيا رسيدند و در آخرت نيز خواهند رسيد.
در اين كه منظور از (اضاعة صلاْة) در اينجا ترك نماز است و يا تأخير از وقت آن، و يا انجام دادن اعمالي كه نماز را در جامعه ضايع كند؟ مفسران احتمالهاي مختلفي داده اند، ولي معني اخير، صحيح تر به نظر مي رسد.
چرا از ميان تمام عبادات روي نماز در اينجا انگشت گذارده شده؟ شايد دليل آن باشد كه، نماز چنان كه مي دانيم سدّي است در ميان انسان و گناهان، هنگامي كه اين سدّ شكسته شد غوطه ور شدن در شهوات، نتيجه قطعي آن است.
ـ و به تعبير ديگر همان گونه كه پيامبران، ارتقاء مقام خود را از ياد خدا شروع كردند و به هنگامي كه آيات خدا بر آنها خوانده مي شد به خاك مي افتادند و گريه مي كردند اين پيروان ناخلف سقوط و انحرافشان از فراموش كردن ياد خدا شروع شد.
از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده:
و تعطيهم طرف الهدايا من الله لمواقيت الصلوة الّتي كانوا يصلون فيها في الدّنيا.
در ايامي جالب و نخبه از سوي خداوند بزرگ در اوقاتي كه در اين دنيا نماز مي خواندند به آنها در بهشت مي رسد.[1]
صاحب الميزان مي فرمايد:
ـ معناي جمله (فخلف من بعدهم خلف)، اين است كه به جاي آنان كه خدا انعامشان كرده بود، و طريقه شان خضوع و خشوع براي خداي تعالي بوده همواره با عبادت متوجّه او مي شدند، قومي آمدند و قائم مقام ايشان شدند، كه آنچه را از آنان گرفتند يعني نماز و توجه عبادي به سوي خداي سبحان را ضايع كردند و در آن سهل انگاري نموده، بلكه به كلي از آن اعراض نمودند و در عوض شهوات را پيروي كردند، و در نتيجه همان شهوات انسان را از مجاهده در راه خدا و توجه به او مانع گرديد.[2]
از همين جا روشن مي شود كه مراد به ضايع كردن نماز فاسد كردن آن است، به اين كه در آن سهل انگاري و بي اعتنايي كنند، و در نتيجه كار به جايي برسد كه آن را بازيچه قرار دهند، و در آن دخل و تصرّف نمايند و سرانجام بعد از قبولش به كلّي تركش كنند، و ضايعش گذارند.
ـ پس اين كه بعضي ها گفته اند: مراد به ضايع كردن نماز ترك آن است خيلي حرف صحيحي نيست، چون ترك به كلّي را ضايع كردن نمي گويند.
و عنايت در آيه شريفه متعلّق به اين نكته است كه دين الهي از آن طبقه صالح منتقل به اين طبقه كه خلف و ناخلف آنها بودند گرديد، و حق جانشيني آنان را درباره اين اداء نكردند، و آن چه را ارث برده بودند ضايع گذاردند در حالي كه تنها ركن عبوديّت بود، و در عوض شهوات را كه سدّ راه حقّ است پيروي نمودند.[3]
از ابي سعيد خدري روايت كرده اند كه گفت: از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيدم كه مي خواند (فخلف من بعدهم خلف) و مي فرمود بعد از شصت سال اين خلف خواهد آمد (اضاعوا الصّلوة...) آنگاه خلفي پديد مي آيد كه قرآن مي خوانند امّا اين قرآن از گلويشان تجاوز نمي كند، سه طائفه قرآن مي خوانند هم مؤمن و هم منافق و هم فاجر.[4]
مرحوم طبرسي مي فرمايد:
ـ پس از آنها يهوديان به وجود آمدند كه مردمي نابخرد و زشت رفتار هستند. مجاهد و قتاده گويند: مقصود دسته اي از همين امّت است.
اضاعوا الصّلوة.
محمّد بن كعب گويد: يعني نماز را ترك كردند. ابن مسعود و ابراهيم و عمر بن عبدالعزيز و ضحاك گويند: يعني نماز را به تأخير انداختند. از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز همين طور روايت شده است.
و اتّبعوا الشّهوات.
و در راه حرام، شهوات خود دنبال كردند، وهب گويد: يعني، پس از آنها مردمي آمدند كه قهوه مي نوشيدند و قمار بازي مي كردند و دنبال شهوت و لذّت بودند و وظايف خود را ترك و نمازها را تضييع كردند.[5]
________________________________________
[1] . تفسير نمونه، ج 13، ص 107.
[2] . الميزان، ج14، ص114.
[3] . الميزان، ج 14، ص 114.
[4] . الميزان. ج 14، ص 118.
[5] . مجمع البيان، ج 15، ص 183.


ادامه مطلب


[ شنبه 4 اردیبهشت 1395  ] [ 5:49 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

حال نماز خوندن ندارم!!!

حال نماز خوندن ندارم!!!

http://file.tebyan.net/a433b6090c/70.gif

نماز در میان عبادت های دیگر در قله و اوج قرار دارد تا جایی که در روایات از آن به معراج مؤمن یا ستون دین، تعبیر شده است. از طرفی تحقق یک پدیده در خارج نیاز دارد که مقتضی آن موجود و مانع آن مفقود باشد، نماز هم از این قاعده بی نیاز نمی باشد. در نماز تحقق مقتضی و رفع موانع و وصول به نماز واقعی با رعایت شرایط و آداب ظاهری و باطنی نماز ممكن است.

سخن گفتن درباره آداب باطنی نماز بسیار است اما به صورت فشرده به مواردی از آن اشاره می شود:

1. توجه به خدای متعال و چرایی عبادت:

نمازگزار باید معرفتی نسبتاً درست از خدای متعال داشته باشد و بداند که با چه کسی رو به رو می شود.

خدای متعال کمال محض است و جامع همه کمالات بلکه عین کمال است و یکی از کمالات الهی حکمت است؛ به همین دلیل تمام افعال الهی هدفمند است. و از افعال الهی، آفرینش جهان هستی و گل سرسبد آن؛ انسان است؛ و هدف آفرینش، رسیدن به کمال (تکامل) است، که این حقیقت جزء از راه صحیح (صراط مستقیم) میسر نمی شود، و صراط مستقیم همان بندگی خداوند است: (ان اعبدونی هذا صراط المستقیم) ؛ یعنی اطاعت از همه دستورات و قانون الهی که مهم ترین و بارزترین آنها، در قالب عبادت تجلی می یابد.

اگر کسی فلسفه عبادت را نداند نصیبی از آن نمی برد و فلسفه عبادت فقط در پرتو بینش دینی قابل دریافت است.

2. پرهیز از اموری که با عبادت منافات دارد:

میزان تأثیر اعمال بستگی کامل به زمینه های قبلی و توجه و اخلاص افراد دارد، به همین سبب عبادت در افراد تأثیرات کاملا مختلفی دارد.

پرهیز از اموری که با عبادت منافات دارد و اثر آن را خنثی می سازد، از امور بسیار مهم است؛ مانند دو مریض که هر دو به دستور پزشک عمل کرده و داروهای خود را به موقع می خورند؛ ولی یکی، از چیزهای زیان بار پرهیز می کند و دیگری اهل پرهیز نمی باشد. در این صورت سفارش و نسخه پزشک برای دومی بی اثر یا کم اثر است.

باید از اعمال ظلمت زا (گناه) پرهیز کنیم تا عبادت در باطن ما اثر کند و موجب نشاط در ما گردد. لذا در روایات وارد شده است که: تا آنجا که برایتان امکان دارد از گناه فاصله بگیرید؛ زیرا ظلمت با گناه به باطن راه می یابد، (اذا اذنب الرجل دخل فی قلبه نقطة سوداء) .

امام باقر علیه السّلام مى‏فرماید:

مامن شی‏ء أفسد للقلب من خطیئة إنّ القلب لیواقع الخطیئة فماتزال به حتّى تغلب علیه فیصیّرأعلاه أسفله.

هیچ چیز براى قلب زیانبارتر از گناه نیست، چه آنكه قلب با گناه مى‏آمیزد و با آن گلاویز مى‏شود تا بالاخره گناه بر قلب چیره شده و آن را وارونه مى‏سازد.

یعنى قلب به حساب طبیعت اولیه، ملكوتى و رو به خداست ولى در اثر گناه چهره‏اش وارونه گشته، شیطانى مى‏شود.

امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید:

إنّ الرّجل یذنب الذّنب فیحرم صلوة اللّیل و إنّ العمل السّیّئ أسرع فی صاحبه من السّكّین فی اللّحم .

گناه انسان را از عبادت و تهجّد محروم مى‏سازد و لذّت مناجات با خدا را از او سلب مى‏كند و تأثیر گناه از كارد برنده سریع‏تر است .

منبع: سایت أیت الله هادوی تهرانی؛ بااندكی تصرف

 


ادامه مطلب


[ سه شنبه 31 فروردین 1395  ] [ 6:12 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]