باید برای از تو سرودن وضو گرفت
یکگوشهاینشستُبهلبذکر"هو"گرفت
ایوان طلا و پنجرهفولاد و گنبد است
عکسی که قاب چشم من از روبرو گرفت
چشمم که از فراق تو بی نور گشته بود
وقتی که بر ضریح تو افتاد سو گرفت
دادم سلام و از تو جوابی رسیده است
دل لذتی عجیب از این گفتگو گرفت
باز این گدای خسته و بی آبرویِ شهر
از برکت زیارت تو آبرو گرفت
ازهرچه بگذرم سخن دوست خوشتر است
شعرم به سمت کرببلا سمت و سو گرفت
یا ایها الرئوف دلم را جلا بده
عید آمدهست تذکرهٔ کربلا بده
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
یک دنیا بغض و عشق و اشک و قافیه و باران و رقص و مستی و دیوانگی و پنجره و ایوان و روضه و خستگی و دلتنگی و گله و گریه و گریه و گریه و نمیدانم چه را ریخته ام توی کوله بارم تا موعد سفر برسد,می خواهم بیایم سر ِ قرار همیشگی مان بنشینم کنار شیخ حر،روبه روی تو...
محملت از کدام کوچه گذشت
بوی تو در تمامِ آبادیست
مَنِ عاشق شریک دارم،نه!؟
عاشقی در مرام آبادیست
عشق اینجا شریکیاش خوب است
تو برای تمامِ ایرانی
از شلمچه به سمت نیشابور
میرود کاروان سلطانی
غیرِ مشهد که پایتخت شماست
حرمت در دل محبان است
وسط سینههای ما بی شک
گنبد و صحن انقلابی هست
تو به شعر بدم نگاه نکن
شاعر بی کفایتی هستم
ولی از رحمت جنابعالی
من نمکگیرِ «حضرتی» هستم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
اکنون زیر لب زمزمه میکنم نام زیبایت را...دراین برهوت پر از ظلمت خیره به درگاهت...آمده ام تا آرام کنی این دل بیتاب را...اما اینبار چه غریب آمده ام آقا...دلم تنگ است دلم تنگ دستهای پدرم...آمده ام تاشاید تو آرامم کنی...آقا جان جوادت پدرانه آرامم کن...
نگین کشور ایران شده خراسانت
دلم گرفته بهانه برای ایوانت
برای آن همه زائر که دورتان هستند
برای گنبد و گلدستهٔ چراغانت
دلم هوای حریم تو میکند هر روز
هوای صحن و سرای تو و شبستانت
به یک اشارهٔ تو مرده میشود زنده
هزارها چو مسیحاند از مریدانت
تمام صحن تو را با مژه زنم جارو
برای عرض ادب جان دهم به قربانت
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا