برخى سن و سال خدیجه ، آن بانوى هوشمند و پاك را 26 و 28 سال نیز نوشته اند اما مشهرترین دیدگاه ، همان است كه او به هنگام ازدواج با پیامبر 40 بهار از عمرش مى گذشت.
ادامه مطلب
در روایات ما آمده است كه در شب ولادت آن حضرت حوادث مهم و اتفاقات زیادى در اطراف جهان بوقوع پیوست كه پیش از آن سابقه نداشت و یا اتفاق نیفتاده بود كه از جمله «ارهاصات» بوده بدان گونه كه در داستان اصحاب فیل ذكر شد ، و در قصیده معروف برده نیز آمده كه چند بیت آن چنین است:
و شاید جامع ترین حدیث در این باره حدیثى است كه مرحوم صدوق «ره» در كتاب امالى به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت كرده و ترجمه اش چنین است كه آن حضرت فرمود:
یوم تفرس منه الفرس انهم قد انذروا بحلول البؤس و الفئم و بات ایوان كسرى و هو منصدع كشمل اصحاب كسرى غیر ملتئم النار خامدة الانفاس من اسف علیه و النهر ساهى العین من سدم و ساء ساوه ان غاضتبحیرتها و رد واردها بالغیظ حین ظم كان بالنار ما بالماء من بلل حزنا و بالماء ما بالنار من ضرم
ادامه مطلب
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
لقد جائكم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتم حریص علیكم بالمؤمنین رؤوف رحیم. (1)
ولادت و دوران كودكی :
ادامه مطلب
ادامه مطلب
درکتاب مکارم الاخلاق به نقل از علی بن ابیطالب (علیه السلام) آمده است که :
پیامبرصلی الله علیه واله هنگامی که با دیگران سر سفره می نشست . اول کسی بود که شروع به خوردن غذا می کرد و آخرین کسی هم بود که از غذا دست می کشید. هنگام خوردن غذا از قبل مقابل خود میل می فرمود و فقط هنگام خوردن خرما و رطب بود که دستش را به طرف دیگر هم دراز می کرد .
ادامه مطلب
صدوق علیه الرحمه در كتاب من لا یحضره الفقیه آورده «و كان رسول الله صلى الله علیه و آله اذا اهل هلال شهر رمضان استقبل القبلة و رفع یدیه و قال: «اللهم اهله علینا بالامن و الایمان،و السلامة و الاسلام، و العافیة المجللة و الرزق الواسع، و دفع الاسقام، اللهم ارزقنا صیامه و قیامه و تلاوة القرآن فیه، و سلمه لنا، و تسلمه منا و سلمنا فیه» (1)
ادامه مطلب
سلام
پیامبر (ص)می فرماید:
همانا فاطمه پاره تن من است.اونور دیده ومیوه دل من است.آنچه او را غمین کند مرا نیز غمزده می کندو آنچه او شاد سازد مرا نیزشاد می کند.او نخستین فرد از خاندان من است که به من می پیوندد. میزان الحکمه
ادامه مطلب
سلام
این همه آفت که به تن می رسد
از نظر تو به شکن می رسد
دیده فرو پوش چو
دُ
ر در صدف
تا نشوی تیر بلا را
هدف
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مَسموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبْلیسَ فَمَنْ تَرَكَها خَوْفاً مِنَ اللهِ اَعطاهُ اللهُ ایماناً یَجِد حَلاوَتَهُ فی قَلْبِهِِ؛نگاه (به نامحرم) تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است و هر كس آن را از ترس خدا ترك كند، خداوند چنان ایمانی به او عطا كند كه شیرینی اش را در دل خویش احساس كند».
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم
فرمودند
:
ان الله یباهى بالشاب العابد یقول الله للملائكه
انظروا الى عبدى ترك شهوته من اجل
ی
((
خداوند به
جوان
عبادت پیشه مباهات مى كند، خدا به ملائكه مى فرماید: نگاه كنید بنده ام را كه به
خاطر من هوسهایش را ترك كرده است
.))
پیامبر صلى
الله علیه و آله و سلم فرمودند
:
ان الله یحب الشاب الذى یفنى
شبابه فى طاعه الله
.
((
خداوند دوست دارد جوانى را
كه عمرش را در راه اطاعت خداوند مى گذراند
.))
رسول اكرم " ص " وارد مسجد شد ، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكیل شده بود ، و هر دستهای حلقهای تشكیل داده سر گرم كاری بودند : یك دسته مشغول عبادت و ذكر و دسته دیگر به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند ، هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد . به كسانی كه همراهش بودند رو كرد و فرمود : " این هر دو دسته كار نیك میكنند و بر خیر و سعادتمند " . آنگاه جملهای اضافه كرد : " لكن من برای تعلیم و داناكردن فرستاده شدهام " ، پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت ، و در حلقه آنها نشست
پیامبر اسلام (ص) اسوة عفو و الگوی گذشت بود، به گونهای كه امام صادق (ع) در تبیین نمونهای از این خصلت پسندیده حضرت ایشان میفرماید: «در جنگ ذاتالرقاع، رسول خدا (ص) در كنار وادیّی زیر درختی فرود آمد، در همین هنگام سیلی آمد و میان آن حضرت و یارانش كه در آن طرف وادی منتظر بند آمدن سیل بودند، فاصله انداخت. مردی از مشركان متوجه پیامبر (ص) شد و به هم رزمان خود گفت: من محمد (ص) را میكشم و آمد و به روی پیامبر (ص) شمشیر كشید وگفت: ای محمد، كیست كه تو را از دست من نجات دهد؟ پیامبر (ص) فرمود: آن كه پروردگار من و توست. در این هنگام جبرئیل آن مرد را از اسبش پرت كرد و او به پشت روی زمین افتاد. رسول خدا (ص) برخاست و فرمود: ای غورث، كیست كه تو را از دست من نجات دهد؟ عرض كرد: بخشندگی و آقایی تو ای محمد. پیامبر (ص) او را رها كرد. مرد از جا برخاست، در حالی كه میگفت به خدا قسم كه تو از من بهتر و آقاتری.»میزان الحکمه جلد 13
.: RASEKHOON.NET:.