زندگاني امام علي ، شهید ولایت علی بن ابی طالب
مالک بن نویره از صحابه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و از یاران باوفای امام علی (علیهالسلام) است. او از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیده بود که مقام جانشینی از آن علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است. پس از ارتحال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد مدینه شد تا جانشین راستین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بیابد. چون ابوبکر را بر منبر دید از او سؤال کرد که تو آن برادر تمیمی ما نیستی؟ و چون جواب آری شنید؛ گفت: بر آن وصی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم (علی (علیهالسلام)) چه پیش آمده که مرا به ولایت او امر کردهاند؟ وقتی برای او ماجرای غصب خلافت را تعریف کردند و دید حضرت علی (علیهالسلام) خانه نشین شده است گریست و گفت: هیچ کاری حادث نشده بلکه شما در کار پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خیانت کردهاید. سپس رو به ابوبکر میکند و میگوید: چه کسی تو را بر این منبر بالا برده؟ آنگه ابوبکر فرمان داد او را بیرون کنند میگویند قنفذ و خالد بن ولید برخاستند و او را از مسجد بیرون کردند و او در حالی که بر اسب خویش سوار میشود بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درود میفرستاد. شیعه و سنی نقل کردهاند که چند روز بعد مالک به دست خالد بن ولید و طبق فرمان ابوبکر کشته شد و سر او را زیر دیگ در آتش گذاشتند و در همان شب که او را کشتند خالد با همسر او همبستر شد و و طایفه مالک را کشت و زنان ایشان را اسیر کرد و به مدینه آورد. آنهم به علت صرفاً نپذیرفتن حکومت و خلافت ابوبکر؟
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
مردی در نزد عمر، امام علی (علیهالسلام) را به خود خواهی متهم کرد، خلیفه دوم رو به آن مرد کرد و گفت: کسی مانند علی حق دارد که تکبر ورزد به خدا سوگند اگر شمشیر او نبود، اساس اسلام استوار نمیشد، علاوه بر آن او داناترین فرد این امت است در قضاوت، و با سابقهترین و شریفترین آنان است.(434) لذا خلیفه دوم برای دریافت خراج از پیروان ادیان دیگر نظر حضرت علی (علیهالسلام) عمل میکرد(435) و بارها عمر در نزد مردم میگفت: زنان عاجزند تا کسی چون علی (علیهالسلام) را به دنیا آورند.(436) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
هنگامی که خلیفه دوم برای فتح بیت المقدس به مشورت با اصحابش نشست، نظر آنان را نپسندید و چون با حضرت علی (علیهالسلام) مشورت کرد و راهنمایی آن حضرت را دریافت، آن را پذیرفت. آنگاه رو به اصحابش کرد و گفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
رشید از اصحاب و یاران خاص علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و صاحب اسرار آن حضرت است و از ایشان علم بلایا منایا را آموخته بود. روایت کردهاند که روزی حضرت امیر (علیهالسلام) با اصحاب خود به نخلستانی آمد و در زیر درخت خرمایی نشست و از میوه آن درخت تناول کرد. رشید عرض کرد: چه نیکو رطبی بود. حضرت فرمود: که یا رشید! تو را بر چوب این درخت بر دار خواهند کشید. از آن پس رشید آن درخت را آبیاری میکرد تا آنگاه که درخت را قطع کردند و دانست که مرگش نزدیک است. چندی بعد ابن زیاد او را احضار کرد و از او خواست که از امام علی (علیهالسلام) پیروی نکند. اما وی اعتنایی نکرد. ابن زیاد از او پرسید که امام عاقبت تو را چگونه خبر داده است. رشید گفت: که امام فرمود: دستها و پاها و زبانم را خواهی برید. ابن زیاد به تصور باطل خود دانست دروغ امام را افشاء کند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
مردی توسط شخص دیگری کشته شد، برادر مقتول شخص قاتل را نزد عمر بود، عمر بن خطاب حکم کرد که برادر مقتول شخص قاتل را قصاص کند و بکشد؛ برادر مقتول، شخص قاتل را به قدری زد که یقین پیدا کرد او را کشته است و او از دنیا رفته است. لذا جسم او را رها کرد و رفت، اولیای قاتل، او را برداشته دریافتند که زنده است لذات به درمان او پرداختند و او را مداوار کردند و بعد از مدتی حال قاتل خوب شد، برادر مقتول وقتی او را سالم دید مجدد مدعی قصاص و کشتن او شد و عمر بن خطاب نیز دوباره حکم قتل وی را صادر کرد. نزاع آنها ادامه داشت تا اینکه مطلب را نزد حضرت علی (علیهالسلام) رسیده شد و از آن حضرت درخواست قضاوت را کردند. امام (علیهالسلام) نزد عمر رفت و حکم او را لغو کرد و فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
اصبغ بن نباته گفت: علی (علیهالسلام) از پای دیوار کجی حرکت کرد و پای دیوار دیگر نشست، همین که مورد اعتراض قرار گرفت که یا علی (علیهالسلام) میخواهی از قضا و قدر الهی فرار کنی، حضرت پاسخ داد از قضا و قدری به قضا و قدر دیگر فرار میکنم.(430) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) در پای دیوار کجی نشسته بود و میان مردم داوری میکرد. شخصی به آن حضرت گفت: اینجا منشین که در شرف سقوط است. علی (علیهالسلام) فرمود: اجل نگهبان من است. همین که علی (علیهالسلام) برخاست دیوار خراب شد. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: علی (علیهالسلام) از این گونه کارها میکرد و این یقین است.(429) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
وقتی که ابوبکر خلیفه شد به پدر خود ابو قحافه نامهای نوشت که بسیار قابل توجه و تعمق است. و اما مضمون نامه: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
سعید بن مسیب میگوید: چون پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم رحلت نمود شهر مکه از این خبر ناگوار به لرزه افتاد، ابوقحافه (پدر ابوبکر) گفت: چه خبر است؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
وقتی که آن گروه شش نفره برای تعیین خلیفه پس از عمر بن خطاب در خانه، شورا گرفتند. مقداد بن اسود که از یاران ممتاز و مخلص علی (علیهالسلام) بود آمد و به آنها گفت: مرا نیز با خود شرکت دهید که من برای رضای خدا نصیحتی داشته و خیری برایتان در نظر دارم، آنها نپذیرفتند، مقداد گفت: پس لااقل بگذارید سرم را در خانه داخل کنم و سخنی از من بنشوید، آنها این را هم نپذیرفتند آنگاه گفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: حضرت علی (علیهالسلام) روزی از کنار جمعی از قریش عبور میکرد، آنها وقتی پیراهن کهنه و پاره آن حضرت را دیدند اظهار کردند که علی (علیهالسلام) فقیر و تهیدست است و بر اثر فقر پیراهن پاره پوشیده است، هنگامی که امام علی (علیهالسلام) سخن آنها را شنید به متصدی نخلستانهای احداثی خود فرمود: امسال خرماها را به فقرانده بلکه خرماها را به بازرگانان بفروش و پول آنها را در همان انباری که خرماها را در آنجا جمع میکردی بگذار. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ولید بن عقبه که برادر مادری عثمان بود توسط عثمان او را حاکم و استاندار کوفه شد ولید بواسطه میگساری، صبح هنگام با حالت مستی در مسجد جامع کوفه آمد و طبق معمول با مردم نماز جماعت گزارد در اثنای نماز بنای بد مستی نهاد و اشعار عاشقانه خواند و چون به حال خود نبود به جای دو رکعت چهار رکعت نماز صبح را خواند سپس رو به جماعت پشت سر خود کرد و گفت: امروز نشاط خوبی دارم اگر بخواهید میتوانم زیادتر هم بخوانم؟! نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
از ابوبکر راجع به آیه و فاکهته و ابا که در سوره عبس میباشد سؤال کردند که معنی ابا چیست؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: یهودیان عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد زنی یهودی بنام عبده آمدند و گفتند: تو میدانی که محمد پشت بنی اسرائیل را شکسته و یهودیت را ویران کرده همه اشراف یهود این زهر را آماده کردند و در مقابل اینکه تو این گوسفند را با این زهر آلوده کنی و به محمد بخورانی مزد شایانی خواهند داد آن زن گوسفند را بریان کرد و همه رؤسای بنی اسرائیل را به خانه دعوت کرد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت یا محمد همه یهود را به خانه خود دعوت کردم و تو هم با یارانت مرا سرافراز کن، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به همراه من (علی) و ابو دجاجه و ابو ایوب و سهل بن حنیف و جمعی از مهاجرین به منزل او آمدند و چون وارد شدند زن گوسفند بریان شده را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورد، یهودیان حاضر در جلسه بینیهای خود را با چشم بسته بودند و به پا ایستاده بودند و به عصاهای خود تکیه زده بودند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بنشینید آنها گفتند: چون پیغمبری به دین ما آید ما به خود اجازه نشستن نمیدهیم و بد میدانیم که نفسهای ما به او برسد و او را آزار دهد، علی (علیهالسلام) میفرماید: آنها دروغ گفتند، بلکه بینیهای خود را به واسطه ترس از نفوذ بخار زهر بسته بودند چون گوسفند را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آوردند دست مسموم آن گوسفند به سخن در آمد و گفت: یا رسول الله صبر کنید مرا مخور من مسمومم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عبده را خواست و فرمود: برای چه مرتکب این عمل شدی، او گفت: با خود گفتم اگر او پیغمبر خدا باشد این کار من به او زیانی نخواهد رساند و اگر دروغگو و یا جادوگر باشد قوم خود را از او راحت کردهام، جبرئیل در این هنگام فرود آمد و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سلامت میرساند میفرماید بگو بنام خدا... پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از خواندن آن دعا و آیه قرآن و به یاران خود هم نیز سفارش کرد تا آن دعا را بخوانند، سپس فرمود: همه را بخورید، سپس دستور داد تا حجامت کنند(421). نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: روزی یک عرب بیابانی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد، آن حضرت در حالی که عبای گلی رنگ در تن داشت او را پذیرفت، عرب بیابانی عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمدی پیش من همانند جوانمردان؟ و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری منم جوانمرد و پسر جوانمرد و برادر جوانمرد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 زندگاني امام علي ، حق با علی است
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، او را رو سفید می بینم
من جز به مشورت و سخن علی (علیهالسلام) رفتار نمیکنم و او را در مشورت میستایم و او را رو سفید میبینم.(431)
و زمانی که ابوبکر قصد لشکر کشی به شام را گرفت به مشاوره با اصحاب خویش پرداخت، لکن نظر آنان را نپسندید و چون با علی (علیهالسلام) مشورت کرد، پیشنهاد حضرت را پذیرفت و رو به مردم کرد و گفت: این علی (علیهالسلام) وارث علم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است هر که در راستی او شکند منافق است.(432) و خلیفه دوم میگفت: خداوند مرا رها نکند در شهری که ابوالحسن در آن نباشد و مرا رها نکند در شرایطی که او بر آن نباشد.(433)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، شهیدی بر نخل خرما
لذا دستور داد دستها و پاهای او را ببرند و زبانش را سالم نگاه دارند. امام پس از مدتی متوجه شدند او از حال آینده مسلمانان سخن میداند و نزدیک است که مردم را بر این زیاد بشوراند پس ابن زیاد دستور داد زبان رشید هجری را نیز بریدند و او را شهید کردند.
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، چرا قصاص دو بار انجام شود
ابتدا قاتل باید شکنجههایی را که توسط برادر مقتول بر او وارد شده قصاص کند. سپس او را بکشد، برادر مقتول چون جان خود را در خطر دید از قصاص صرف نظر کرد. آنگاه عمر در پایان ماجرا دست به دعا برداشت و گفت: سپاس خدای را، یا اباالحسن! شما خاندان رحمتاید. آنگاه گفت: اگر علی (علیهالسلام) نبود عمر هلاک میشد.
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، قضا و قدر الهی
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، اجل نگهبان مرد است
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، نامه ابوبکر به پدر در مورد خلافت
این نامه ایست از خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به سوی ابو قحافه
اما بعد؛
بدرستی که مردم راضی به خلافت من شدند، پس امروز خلیفه خداوند هستم و اگر تو به سوی من بیایی از برای تو خوب خواهد بود (427) وقتی پدر ابوبکر نامه پسرش را خواند به حامل همراه نامه گفت:
چه چیزی باعث شد که مردم از خلافت علی (علیهالسلام) سر باز زنند؟
نامه رسان ابوبکر به ابو قحافه گفت: علی (علیهالسلام) کم سن بود و بسیاری از بزرگان قریش بدست او کشته شده بودند و ابوبکر از علی (علیهالسلام) در سن و سال بزرگتر بود لذا به این جهت پسر تو را خلیفه خدا کردند.
ابو قحافه گفت:
اگر امر امامت و خلافت به سن و سال است، من در سن بزرگترم از ابوبکر، پس من بدرستی که بر علی (علیهالسلام) ظلم کردهاند و حق او را غصب کردهاند. بدرستی که من شاهد بودم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حضور ما با علی (علیهالسلام) بیعت کرد و امر کرد به ما که با علی (علیهالسلام) بیعت کنیم.
سپس ابوقحافه جواب نامه پسرش ابوبکر را چنین نوشت:
نامه تو به من رسید و یافتم مضمون آن نامه را.
ای مرد احمق! بعضی از مطالب در نامه تو با بعضی دیگر آن تناقض دارد؛
تو یک بار میگویی من خلیفه خدا هستم و یک بار میگویی خلیفه رسول و یکبار میگویی که مردم مرا انتخاب کردند و به امر خلافتم راضی شدند
پس او را از این امر شنیع بسیار منع کرد و تصریح کرد که انتخاب خلیفه با خداست نه با رأی مردم (428)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، غصب خلافت از دیدگاه پدر ابوبکر
گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وفات یافته است. گفت: چه کسی زمام امور خلاف را بدست گرفته؟ گفتند: پسر تو ابوبکر
گفت: آیا بنی شمس و بنی مغیره (دو قبله از عرب) به این امر (خلافت) راضی شدند؟ گفتند: آری، گفت: برای آنچه خدا بخشید. جلوگیری نیست، و نسبت به آنچه خدا بازداشته بخشندهای نباشد، چه عجب است این امر، شما (بنی عبد شمس و بنی مغیره) در امر نبوت نیز با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به نزاع و جنگ برخاستید و در امر خلافت (که به ناحق غصب شده) با مسالمت عمل کردید و آن را پذیرفتید
البته که این از مشکلات روزگار است که گریزی از آن نیست(426)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، زودتر می دانست خلیفه خواهد شد
حال که نمیپذیرید پس با آن مردی که در جنگ بدر حضور نداشته، و در بیعت رضوان شرکت نکرده و در جنگ احد فرار نموده بیعت نکنید و او را خلیفه نکنید.
در اینجا عثمان که جزو جلسه بود گفت: هان به خدا سوگند اگر زمام حکومت را بدست بگیرم تو را به صاحب اولت برمیگردانم. چون مرگ مقداد فرا رسید گفت: به عثمان خبر دهید که من به صاحب اول و آخرم بازگشتم. چون خبر مرگ وی به عثمان رسید (و خاطرش از مقداد آسوده شد رسم سیاست و سیاست بازان را بجا آورد) آمد تا بر سر قبرش رسید و ایستاد و گفت: خدا تو را رحمت کند خوب بودی هر چند که...(425)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، ثروت امام علی
متصدی طبق دستور علی (علیهالسلام) رفتار نمود آنگاه جوالی پر از پول تهیه شد و آن را در انبار گذاشت.
سپس علی (علیهالسلام) برای همانهایی که حضرتش را تهیدست میپنداشتند، پیام فرستاد و آنها را دعوت کرد آنان به حضور علی (علیهالسلام) آمدند، سپس امام برای پذیرائی خرما طلبید متصدی برای آوردن خرما از انبار بالا هنگام پائین آمدن پایش به جوال خورد و جوال پاره شد و پولهای زیاد آن در زمین پخش گردید.
آن افراد از روی تعجب گفتند: ما هذا یا ابالحسن؛ ای علی! این پولهای زیاد چیست؟
آن حضرت در پاسخ آنها فرمود: هذا مال من لا مال له؛ این مال کسی است که مال ندارد! سپس جلو چشم آنها، آن پولها را تقسیم کرده و برای مستمندانی که هر سال برایشان خرما میفرستاد، فرستاد و به آنها نشان داد که ساده زیستی علی (علیهالسلام) به خاطر فقر آن حضرت نیست(424)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، شرابخوار در دستان علی
ولید استفراغ کرد و سپس بیهوش به زمین افتاد جمعی از حاضران که ناظر اوضاع بودند انگشتر استاندار مست را از دستش خارج کردند یکی از این چند نفر جندب بن زهیر بود که وقتی به عثمان قضیه را گفت: عثمان او را با تازیانه زد آنها پیش عایشه رفتند و بیاعتنایی عثمان را به حرکت زشت ولید عنوان کردند، آنگاه خدمت علی (علیهالسلام) رفتند. علی (علیهالسلام) نزد عثمان آمد و فرمود: اجرای حکم الهی را درباره تبهکاران را تعطیل نمودی و افرادی را که شهادت به فسق برادرت ولید دادند کتک زدی و احکام خدا را دگرگون ساختی با این که عمر بن خطاب به تو دستور داد که مردان بنی امیه و مخصوصاً اولاد ابی معیط را بر گردن مردم مسلط مکن! چرا این فاسق را بر سر مردم مسلط کردی؟!
عثمان پرسید: اکنون نظر شما چیست و چه باید کرد؟ حضرت فرمود: باید فوری ولید را از حکومت کوفه معزول نمائی و دیگر هیچ کاری به وی محول نکنی، سپس شهود را احضار کن اگر گواهی آنها از روی گمان و دشمنی نبود باید حد شرابخوار را درباره ولید جاری نمایی.
عثمان؛ سعید بن عاص را استاندار کوفه کرد؛ ولید وقتی وارد مدینه شد و نزد عثمان رسید عثمان ولید را خواست و لباس فاخری (به جای لباس محکومین) به وی پوشانید و با کمال عزت او را در اتاقی نشانید آنگاه اعلام کرد هر کس میخواهد برود و او را حد بزند!
هر کس برای حد زدن او میرفت ولید او را به یاد خویشاوندی خود با خلیفه میانداخت و میگفت: دست از من بردار و خلیفه را نسبت به خود خشمگین مساز، و او هم خودداری مینمود.
همین که علی (علیهالسلام) این صحنه سازی خلیفه مسلمین را دید، سخت خشمگین شد و به تازیانه به دست گرفت و در حالی که فرزند بزرگش امام حسن (علیهالسلام) نیز در خدمتش بود وارد اتاق شد. ولید باز همان سخنانی که به دیگران گفته بود و آنها را فریب و مرعوب کرده بود را به زبان آورد، علی (علیهالسلام) فرمود: ساکت باش! بنی اسرائیل چون اجرای حدود الهی را تعطیل نمودند نابود شدند اگر من هم به خاطر خویشاوندی تو با خلیفه از اجرای حدود الهی صرف نظر کنم مؤمن نیستم ولید که دید حضرت مصمم است که او را حد بزند برخاست تا از چنگ حضرت فرار کند ولی علی (علیهالسلام) او را گرفت به زمین کوبید آنگاه با تازیانهای که دو شاخه داشت ولید را به زیر ضربات محکم و پی در پی خود گرفت و 80 تازیانه به او زد. عثمان که هیچ انتظار به زمین زدن برادرش، آن هم در حضور خود او را نداشت گفت: یا علی! تو حق نداری که با ولید این طور رفتار کنی حضرت فرمود: ولید شراب خورده و مرتکب فسق گردیده و مانع شده که حکم خدا جاری شود او شایسته کیفری بیش از این است که دیدی(423).
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، تفسیر قرآن نمی دانم
ابوبکر گفت: کدام آسان را سایه سرم کنم و کدام زمین مرا در خود گیرد، اگر بگویم در تفسیر کلام خدا علمی ندارم، من فاکهة را میدانم چیست ولی ابا را خدا میداند.
این خبر به علی (علیهالسلام) رسید فرمود: سبحان الله آیا نمیداند که ابا گیاه را گویند که حیوانات از آن منتفع میشوند خداوند میفرماید: که انعام کردم به شما و حیوانات شما، آنچه تقویت کند به آن بدنها و نفسهای شما را و تقویت کند جسد حیوانات را (422)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، حیله زن یهودی
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، جوانمرد مطلق
عرب بیابانی عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خود جوانمردی اما چگونه است پسر و برادر جوانمرد تو؟
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نشنیدی قول خدای عز و جل را که میفرماید: (گروهی گفتند: شنیدیم نوجوانی از مخالفت با بتها سخن میگفت: که او را ابراهیم میگویند) و من پسر ابراهیم هستم و اما برادر جوانمرد هستم زیرا در روز احد منادی از آسمان ندا کرد، نیست شمشیری جز ذوالفقار و نیست جوانمردی جز علی، و علی بن ابیطالب (علیهالسلام) برادر من است و من برادر او(420)
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))