زندگاني امام علي ، ولی خدا چه کسی است

روزی جمعی از یهودیانی که تازه مسلمان شده بودند مانند: عبدالله بن سلام، و اسد، و ثعلبه، و ابن یامین و ابن صوریا، نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و عرض کردند: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حضرت موسی بن عمران وصی خود را یوشع بن نون قرار داد وصی بعد از شما چه کسی است؟
هنوز سؤال آنها تمام نشده بود که آیه شریفه انما و لیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکوة و هم راکعون نازل شد که، ولی شما خدا و رسول او آن کسانیکه ایمان آوردند و نماز به پا کردند و در رکوع زکوة پرداختند.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به یهودیان فرمود برخیزید تا به مسجد برویم آنگاه به مسجد رفتند جلوی مسجد فقیری را دیدند که از مسجد بیرون می‏آید، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: ای سائل کسی به تو چیزی داده است؟
فقیر گفت: آری یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این انگشتر را به من دادند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چه کسی این را به تو داد، عرض کرد: این مردی که نماز می‏خواند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در چه حالی به تو این انگشتر را داد عرض کرد: در حال رکوع پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تکبیر گفت و اهل مسجد هم تکبیر گفتند.
آنگاه فرمود: این علی بن ابیطالب پس از من ولی شما است.
آنگاه آن جمع تازه مسلمان گفتند: به خداوند سوگند بدین اسلام و پیغمبری محمد و به ولایت علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) خشنود و راضی شدیم. از عمر بن خطاب روایت شده که چهل انگشتر صدقه دادم در حال رکوع تا آیه‏ای نیز مثل آیه‏ای که برای علی (علیه‏السلام) نازل شد، برای من نیز نازل شود ولی چیزی نازل نشد.(287)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، عارف بی بدیل

عروة بن زبیر می‏گوید: ما در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با سایر اصحاب نشسته بودیم و در مورد اهل بدر و بیعت رضوان گفتگو می‏کردیم که ابودرداء گفت: ای مردم من شما را آگاه نکنم از کسی که مالش از همه کمتر است و تقوا و ورع او از همه بیشتر و کوشش او در عبادت از همه افزونتر است؟
گفتند او کیست؟ گفت: علی بن ابیطالب (علیه‏السلام)
تا او این حرف را زد همه اعضای جلسه از او روی گردانیدند، آنگاه مردی از انصار به او گفت: ای ابودرداء تو سخنی گفتی که کسی با تو موافق نبود ابودرداء گفت: ای مردم! من آنچه را دیدم می‏گویم و شما همه آنچه را که دیدید بگوئید من خود شبی علی (علیه‏السلام) را در منطقه شویحطات نجار؛ دیدم که از جمع حاضر جدا شد و پشت نخلهای خرما رفت من که بدنبال او می‏رفتم او را گم کرده بودم بحدی که پنداشتم علی (علیه‏السلام) به خانه خود رفته است، اما به ناگه صدای حزین و آهنگ دلگدازی را شنیدم که می‏گفت: معبودا چه بسیار جرم بزرگی که از من دیدی ولی به عوض آن به من نعمت دادی...؛ ‏الهی کم من موبقة حملت عنی فقابلتها بنعمتک و کم من جریرة تکرمت...‏
این آواز مرا بخود جلب کرد و به دنبال آن رفتم دیم او علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) است خود را از آن حضرت پنهان کردم و آرام حرکت نمودم آن حضرت در آن نیمه شب چند رکعتی نماز بجا آورد سپس بدرگاه خدا مشغول گریه و زاری و دعا شد... ابودرداء گفت: این حالت را بخدا قسم در هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ندیدم.(286)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، یحیی پیامبر کیست

ام اسلم، یکی از بانوان مسلمان و هشیار عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏خواست بداند که وصی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم کیست؟ تصمیم گرفت شخصاً از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کند، او به سوی خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حرکت کرد. به او گفته شد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در منزل یکی از همسرانش به نام ام سلمه است، لذا او بسوی آن خانه رفت او از همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: پیامبر کجاست؟ همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: به دنبال کاری رفته هم اکنون می‏آید.
ام اسلم وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دید عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پدر و مادرم فدایت، من کتابها را خوانده‏ام و به پیامبران و اوصیاء آنها آگاهی دارم حضرت موسی (علیه‏السلام) در زمان حیات خود خود دارای وصی (بنام هارون) بود و بعد از غیبتش نیز دارای وصی (بنام یوشع) بود حضرت عیسی (علیه‏السلام) نیز برای خود وصی داشت (در زمان حیاتش کالب بن یوفنا و بعد از وفاتش شمعون بود) اکنون بفرمائید: ‏فمن وصیک یا رسول الله : ای رسول خدا! وصی شما کیست؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای ام اسلم! وصی من در حیات و بعد از وفات من یکی است؛ ای ام اسلم! هر کس این کار را که اکنون انجام می‏دهم انجام دهد، او وصی من است، هماندم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مشتی از سنگریزه‏های زمین را برداشت و با دستش مالید تا مانند آرد شد، همان را خمیر کرد و با انگشترش آن را مهر نمود و جای مهر در آن نقش بست
ام اسلم از محضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیرون آمد و به حضور امیرمؤمنان علی (علیه‏السلام) رسید و گفت: پدر و مادرم به فدایت آیا وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شما هستید؟
امام علی (علیه‏السلام) فرمود: آری، ای ام اسلم! سپس آن حضرت با دستش سنگریزه‏ای برداشت و آن را مالید و مانند آرد نمود سپس آن را خمیر کرد و انگشتر خود را بر آن زد که جای انگشترش در آن نقش بست.
ام اسلم از محضر علی (علیه‏السلام) بیرون آمد، نزد امام حسن (علیه‏السلام) که هنوز کودک بود رفت و گفت آیا تو وصی پدرت هستی؟
امام حسن فرمود: آری ای ای اسلم سپس امام حسن (علیه‏السلام) همان کار، جد خود و پدرش را در مورد سنگریزه انجام داد.
ام اسلم سپس نزد حسین (علیه‏السلام) آمد و گفت: آیا تو وصی برادرت هستی؟ امام حسین (علیه‏السلام) فرمود: آری ای ام اسلم! آنگاه آن حضرت نیز همان کار جد و پدر و برادر حسن (علیه‏السلام) را انجام داد.
ام اسلم زنده بود تا بعد از شهادت امام حسین (علیه‏السلام) آنگاه به حضور امام سجاد (علیه‏السلام) آمد و پرسید: آیا شما وصی پدرت هستی؟
امام سجاد (علیه‏السلام) فرمود: آری ای ام اسلم! سپس آن حضرت همانند آن کار را که اجداد و عمو و پدرش انجام دادند را انجام داد.(285)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، علی از من است

از امیرالؤمنین (علیه‏السلام) نقل شده است که فرمود: برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شاخه موزی هدیه آوردند حضرت موز را با دست خود پوست می‏کند و در دهان من می‏گذارد، گوینده ای گفت: ای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تو علی (علیه‏السلام) را دوست می‏داری؟
حضرت فرمود: آیا نمی‏دانی که علی از من است و من از علی هستم.(284)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، گریه رسول خدا

امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: من با پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم راه می‏رفتیم تا اینکه در باغی داخل شدیم، حضرت یکباره مرا در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن؛ من عرض کردم: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علت گریه شما چیست؟ حضرت فرمود: گریه بخاطر کینه‏ها و عقده‏هایی که در سینه‏های جماعتی است از تو و ظاهر نمی‏کنند آنها را بر تو مگر بعد از رحلت من!
من عرض کردم: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آیا در آن وقت دین من سالم خواهد بود؟ حضرت فرمود: بلی در آن هنگام دین تو سالم خواهد بود.(283)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پیشوای شرفاء

انس می‏گوید: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: آب وضوئی برای من مهیا کن! سپس برخاست و دو رکعت نماز خواند سپس به من فرمود: ای انس! اولین کسی که از این در بر تو وارد می‏شود، امیر و سالار مؤمنین و آقا و مولای مسلمین و پیشوای شرفاء و تابنده چهره‏های بهشت که در غرفه‏های امن پروردگار جای دارند و خاتم اوصیاء من خواهد بود.
انس می‏گوید: من با خود گفتم: بار پروردگارا! او را مردی از انصار قرار بده و این دعا را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مخفی داشتم ناگهان علی (علیه‏السلام) وارد شد حضرت فرمود: ای انس کیست؟ عرض کردم علی (علیه‏السلام) است حضرت با شادمانی هر چه تمامتر برخاست و دست به گردن او انداخت و صورت به صورت او می‏شود و عرق صورت خود را به صورت او مسح می‏نمود.
علی (علیه‏السلام) عرض کرد: یا رسول الله! امروز کاری را دیدم با من کردی که تا به حال چنین ننموده بودی؟ حضرت فرمود: چه باز می‏دارد مرا از این گونه رفتار درباره تو؟ تو هستی که دین مرا ادا می‏کنی و صدای مرا به جهانیان می‏رسانی و در اختلافاتی که بعد از من بوجود می‏آید حق را برای آنان آشکار می‏گردانی. (282)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، تمام مردم دنیا یک طرف

علقمه و اسود می‏گویند ما به ابوایوب انصاری در منزلش وارد شدیم و از او پرسیدیم ای ابوایوب! خداوند پیغمبر خود را گرامی داشت و تو را بواسطه صحبت با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فضیلت داد؛ حال برای ما بگو چگونه به حمایت از علی (علیه‏السلام) برخاسته و با اهل توحید (منظور اصحاب معاویه است که به ظاهر مسلمان بودند) جنگ کردی؟
ابوایوب گفت: بخدا سوگند روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در همین اطاقی که ما و شما فعلاً در آن نشسته‏ایم، نشسته بود در اطاق کسی جز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) که در سمت راست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و من که در سمت چپ حضرت بودم و انس بن مالک که خادم آن حضرت بود کسی نبود، که ناگهان در زدند حضرت فرمود در را باز کنید برای عمار، مرد پاک و پاکیزه؛ در را باز کردند و عمار داخل شد و سالم کرد، حضرت به او خوش آمد گفت.
سپس فرمود: ای عمار! بزودی بعد از من در امت من فتنه برپا می‏شود بطوریکه شمشیر به روی هم می‏کشند و بعضی از آنها همدیگر را می‏کشند، چون چنین دیدی بر تو باد به آن مردی که در سمت راست من نشسته و اشاره به حضرت امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) کردند سپس فرمود:
اگر دیدی تمام مردم جهان در یک مسیر حرکت می‏کنند و علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) به تنهایی در مسیر دیگری حرکت می‏کند تو در مسیر علی (علیه‏السلام) حرکت کن و مردم را رها کن، ای عمار! علی (علیه‏السلام) تو را در ضلالت و پستی وارد نمی‏کند، و از راه هدایت تو را در نمی‏کند ای عمار! متابعت از علی (علیه‏السلام) متابعت از من و متابعت از من متابعت از خداست. (281)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پرچم هدایت

مخدوج بن زبیر گوید: چون آیه ان اصحاب الجنة هم الفائزون به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد به حضرت گفتیم: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اصحاب بهشت چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: کسی که مرا اطاعت کند و علی (علیه‏السلام) را بعد از من سرپرست و صاحب اختیار خود قرار دهد.
در این حال حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم دست علی (علیه‏السلام) را گرفته بود آنگاه فرمود: حقاً علی از من است و من از علی پس کسی که با او جنگ کند با من جنگیده و کسی که با من جنگ کند خداوند عزوجل را به خشم در آورده است.
سپس فرمود: ای علی جنگ کردن با تو جنگ کردن با من است و دوستی با تو، دوستی با من است تو پرچم هدایت و نشانه رهبری هستی بین من و بین امت من. (280)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، نام علی در چهارجا

روزی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیه‏السلام) فرمود: ای علی! من در چهار مقام و محل اسم تو را نزدیک به اسم خود دیدم.
وقتی مرا به سوی آسمان به معراج می‏بردند همینکه به بیت المقدس رسیدم در روی صخره آن این جملات بود: نیست معبودی، مگر خدا، محمد است رسول خدا، او را تأیید کردم به علی که وزیر اوست.
وقتی که به سدرة المنتهی رسیدم بر آن دیدم این کلمات را: نیست معبودی مگر من، به تنهایی، محمد است برگزیده از میان آفریده‏های من، من او را تأیید کردم به علی وزیر او، او را به علی یاری کردم.
چون به عرش خداوند رسیدم دیدم: بر پایه‏های آن نوشته بود، من خدایی هستم که هیچ معبودی نیست جز من، محمد است حبیب من، از میان بندگان، من او را تأیید کردم به علی، وزیر او و او را به علی یاری نمودم.
و چون به بهشت رسیدم دیدم بر در بهشت نوشته بود: نیست معبودی مگر من، محمد است حبیب من از میان مخلوقات من، او را تأیید کردم به علی وزیر او و او را به علی نصرت دادم. (279)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، شهیدی تنها

عایشه می‏گوید: روزی علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اجازه ورود خواست. حضرت اجازه نفرمود، بار دیگر اجازه خواست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی (علیه‏السلام) داخل شو، چون علی (علیه‏السلام) داخل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانیش را بوسید و فرمود: پدرم فدای آن شهید، پدرم فدای آن تنهای شهید.(278)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، ماه منیر پیامبر اسلام

روزی علی (علیه‏السلام) به محضر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد قیافه جذاب و صورت زیبای علی (علیه‏السلام) به قدری جلوه داشت که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چنین پنداشتم که ماه شب چهارده به من نزدیک شده است.
ماظننت الا انه اشرف علی علی القمر الیلة البدر(277)‏


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اولین بیعت کننده

سلمان می‏گوید: در حالی که علی (علیه‏السلام) سرگرم غسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود از آنچه مردم (در بیرون خانه) انجام دادند به او خبر دادم و گفتم: یا علی (علیه‏السلام) هم اکنون ابوبکر بر منبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته و مردم به بیعت با یکدستش هم اکتفا نمی‏کنند بلکه با هر دو دست راست و چپش بیعت می‏کنند.
علی (علیه‏السلام) فرمود: ای سلمان، هیچ فهمیدی اول کسی که روی منبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با او بیعت کرد چه کسی بود؟ عرض کردم: نه همین قدر می‏دانم که او را در سقیفه بنی ساعده دیدم وقتی که با انصار مخاصمه می‏کردند. و اول کسی که با ابوبکر بیعت کرد مغیره بود و بعد از او بشیربن سعید، سپس ابوعبیده بعد عمربن خطاب و بعد سالم غلام ابی حذیفه و معاذبن جبل، علی (علیه‏السلام) فرمود: درباره اینان از تو سؤال نکردم، بگو آیا فهمیدی اول کسی که از منبر بالا رفت و با ابوبکر بیعت کرد چه کسی بود؟ گفتم: نفهمیدم، ولی پیرمرد سالخورده‏ای را دیم که بر عصای خود تکیه کرده و میان دو چشمش جای سجده بود طوری که بسیار جدی و کوشا در عبادت می‏نمود. از منبر بالا رفت و در حال گریه گفت: شکر خدا را، که قبل از مردن ترا در اینجا می‏بینم، دستت را برای بیعت دراز کن. ابوبکر دستش را جلو برد، او هم بیعت کرد و گفت: روزی است مانند روز آدم! و از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) پرسید: ای سلمان، آیا او را شناختی؟ عرض کردم: نه! ولی از گفتارش ناراحت شدم، مثل اینکه مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به سرزنش گرفته بود. علی (علیه‏السلام) فرمود: او شیطان بود... پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به من خبر داد که مردم در سقیفه با ابوبکر بیعت خواهند کرد بعد از آنکه بر سر حق اختلاف پیدا می‏کنند و با دلیل ما استدلال می‏کنند، بعد به مسجد می‏آیند و اول کسی که با او بیعت می‏کند شیطان است، که به صورت پیر سالخورده‏ای جدی خواهد بود، که این حرفها را نیز خواهد گفت، بعد خارج شه و شیاطین خود را جمع می‏کند. آنها هم در مقابلش سجده کرده و می‏گویند: ای رئیس بزرگ ما، تو همان کسی هستی که آدم را از بهشت راندی. او هم می‏گوید: کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟ خیال کرده‏اید من دیگر راهی بر آنان ندارم...(276)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، ابلاغ رسالت

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بستگان نزدیکش را به خانه ابوطالب دعوت کرد آنها در آن روز حدود چهل نفر بودند و از عموهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ابوطالب، حمزه و ابولهب حضور داشتند. پس از صرف غذا هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏خواست وظیفه خود را ابلاغ کند ابولهب با گفته‏های خود زمینه را از میان برد لذا فردای آن روز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنها را دعوت مجدد به غذا کرد و بعد از صرف غذا فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! من به خدا سوگند هیچ جوانی را در عرب نمی‏شناسم که برای قومش چیزی بهتر از آنچه من آورده‏ام آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‏ام و خداوند به من دستور داده است که شما را دعوت به این آیین کنم کدامیک از شما مرا در اینکار یاری خواهید کرد تا برادر من و وصی و جانشین من باشید؟
جمعیت همگی سر باز زدند جز علی (علیه‏السلام) که از همه در سن کوچکتر بود، برخاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم! من در این راه یاور تو هستم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست بر گردن علی نهاده و فرمود: این برادر و وصی و جانشین من در بین شما است سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید. جمعیت از جا برخاستند در حالی که خنده تمسخرآمیزی بر لب داشتند به ابوطالب می‏گفتند: به تو دستور می‏دهد که گوش به فرمان پسرت کنی و از او اطاعت نمایی (275)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، سد ابواب مسجد نبی

پس از آنکه مسجد النبی را حصار کشیدند و پیغمبر در آن نماز می‏خواند دور مسجد خانه بود و همه داخل مسجد از خانه خود دری باز کرده بودند تا که برای نماز فوراً برسند، ابوبکر و عباس و حمزه هر یک در خانه خود را به مسجد باز کردند و یک در دیگر هم خانه‏شان داشت و فقط تنها خانه‏ای که یک در داشت و آنهم وارد مسجد می‏شد خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی (علیه‏السلام) بود. وحی الهی نازل شد به پیغمبر که بایستی تمام درها بسته گردد. مگر در خانه تو و علی (علیه‏السلام) (این روایت را سنی‏ها نیز از عبدالله بن عمرو از عمربن خطاب هم ذکر کرده‏اند) گویند که از پسر عمر پرسیدند: راجع به علی ع گفت اسم علی را نیاورید که سه افتخار بزرگ برای اوست یکی سد ابواب دومی ازدواج با فاطمه علیهاالسلام سوم فتح خیبر. اجمالاً رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رفت بالای منبر و فرمود که خداوند فرمود: باید درها بسته شود ولی استثناء راجع به علی (علیه‏السلام) را ذکر نفرمود، روایت دارد اولین کسی که مشغول بستن درب خانه‏اش شد علی (علیه‏السلام) بود ولی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمد و نگذاشت عباس و عمر نیز درها را نبستند، سایرین آمدند گفتند: در را می‏بندیم اما بگذارید روزنه‏ای باز بگذاریم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: روزنه‏ای هم نباید باز باشد. عباس آمد پیش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و عرض کرد من هم که پیرمردی هستم و حکم پدر تو را دارم در را ببندم حمزه هم ببندد. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بالای منبر رفت و فرمود: من نگفته‏ام که درها را ببندید امر خداست. خدا فرموده فقط در خانه علی (علیه‏السلام) باز باشد. رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از پیش خود کاری نمی‏کند اگر می‏کرد به عباس اجازه می‏داد که عمویش بود، حمزه نیز آمد تا روزنه‏ای را باز بگذارد ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همان جواب را به او داد (و ما ینطق عن الهوی) محمد از روی هوای حرف نمی‏زند علی (علیه‏السلام) فرمود: که متهم کردند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را در مسأله سد ابواب و گفتند نعوذ بالله پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در ضلالت افتاده است.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، امیرالمؤمنین لقب الهی

ابوحمزه ثمالی می‏گوید: امام باقر (علیه‏السلام) از پدرش روایت کرده که جد بزرگوارش فرموده است: خداوند جل جلاله جبرئیل را به نزد محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد، تا آن حضرت در حال حیات خود برای ولایت علی (علیه‏السلام) از مردم شاهد و گواه بگیرد، و پیش از وفات خود حضرتش را به نام امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) نامگذاری نماید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نه نفر از یاران و مشهورین از اصحاب خود را فرا خواند و فرمود: من شما را فرا خوانده‏ام تاگواهان الهی در روی زمین باشید، خواه بر گواهی خود پایداری کنید، یاکتمان نموده و از ادای شهادت خود داری کنید. آنگاه فرمود: ای ابابکر برخیز و بر علی (علیه‏السلام) بنام امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) سلام ده. او گفت: ایا این فرمان خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم اوست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری. وی برخاست و بر آن حضرت به عنوان امیرمؤمنان سلام داد. سپس فرمود: عمر. برخیز و بر علی بنام امیرمؤمنان (علیه‏السلام) سلام کن. عمر گفت: ایا به فرمان خدا و رسولش او را امیرمؤمنان (علیه‏السلام) بنامیم؟ حضرت فرمود: آری. او نیز برخاست و سلام کرد سپس به مقدادبن اسود کندی فرمود: برخیز و به علی (علیه‏السلام) بنام امیرمؤمنان (علیه‏السلام) سلام ده، او برخاست و سلام داد و سخن آن دو نفر را تکرار نکرد. آنگاه به ابوذر غفاری فرمود: برخیز و به علی (علیه‏السلام) بنام امیرمؤمنان (علیه‏السلام) سلام ده، وی برخاست و سلام داد، بعد به حذیفه یمانی و عماربن یاسر و عبدالله بن مسعود و بریده که از همه آنان جوان‏تر بود فرمود: برخیز و بر امیرمؤمنان (علیه‏السلام) سلام کن او نیز برخاست و سلام داد.(273) پس از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من شما را برای این کار خواندم تا در این زمینه گواهان الهی باشید خواه بر آن پایدار بمانید یا ترک ادای شهادت کنید.(274)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0