زندگاني امام علي ، خواب بعدی فاطمه بنت اسد

حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد تا مدتی صاحب هیچ فرزندی نمی‏شدند. به همین جهت سرپرستی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر عهده گرفتند و از وجود او خرسند شدند و درخشش وجود او را در خانه خود سعادت می‏دانستند و او را بعنوان فرزند خود پذیرفتند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه آنان بهترین و بالاترین دوران رشد را سپری کرد محبت مادرانه فاطمه بنت اسد نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدی بود که آن حضرت او را مادر خطاب می‏کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن روزگار رغبت فاطمه را به مادر شدن متوجه شد لذا روزی به او فرمود:
مادر جان! یک قربانی خالصانه برای خداوند ذبح کن و در آن شریکی قرار مده، خداوند آن را از تو می‏پذیرد و از تو قبول می‏کند و حاجت تو را زود برمی‏آورد.
فاطمه بنت اسد امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اطاعت کرد و خالصانه قربانی کرد و از خداوند خواست فرزند پسری به او عطا کند. دعای او را مستجاب کرد و او به آرزویش رساند و پنج فرزند به او عطا فرمود: عقیل، طالب، جعفر، علی (علیه‏السلام)، و بعد از آنها خواهرشان فاخته که معروف به ام هانی است(36)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، خواب فاطمه بنت اسد

فاطمه بنت اسد می‏گوید: این رویا همچنان در ذهن من بود تا خداوند سه پسر به من عطا کرد: عقیل و طالب و جعفر سپس به علی (علیه‏السلام) حامه شدم.
در آن ماهی که علی (علیه‏السلام) را به دنیا آوردم در خواب دیدم عمودی از آهن از وسط سر من جدا شد و در هوا به حرکت درآمد تا به آسمان رسید و سپس به سوی من بازگشت در خواب پرسیدم: این چیست؟ به من گفته شد:
این قاتل اهل کفر و صاحب پیمان پیروزی است. حمله او شدید است و از ترس او به وحشت درمی‏آیند.
او کمک پروردگار برای پیامبرش و تأیید او بر علیه دشمنش می‏باشد(35)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پیشگوئی کاهن درباره مادر علی

فاطمه بنت اسد می‏گوید: آن روز درباره سخن آن کاهن فکر کردم و شب همان طور در خواب چنین دیدم: که کوههای شام به حرکت درآمده و پیش می‏آمدند در حالی که پوششی از آهن بر روی آنها بود، و از داخل آنها صدای وحشتناکی برمی‏خاست. کوههای مکه نیز به حرکت درآمده و به استقبال آنها رفتند و با همان صدای وحشتناک جوابشان را دادند. منظره وحشت‏آوری بود و آن کوهها مانند شتر رم کرده و در هیجان بودند. کوه ابوقبیس مانند اسب به حرکت درآمده بود و قطعات آن از راست و چپش می‏افتاد و مردم آنها را جمع می‏کردند.
من نیز همراه مردم به جمع کردن پرداختم و چهار شمشیر و یک کلاه خود آهنین طلاکوب شده برداشتم همینکه وارد مکه شدم یکی از آن شمشیرها در آب افتاد و به قعر آن رسید و سپس به آسمان بالا رفت دومی آن هم مستقیم به آسمان رفت و سومی به زمین افتاد و شکست و چهارمی از غلاف بیرون کشیده و در دست من ماند.
من آن را بدست گرفته و می‏چرخاندم که ناگاه آن شمشیر به بچه شیری تبدیل شد و سپس به شیر مهیبی مبدل گردید و از دست من خارج شد و به سوی کوهها به راه افتاد و همچنان پستی و بلندی‏های آن را در می‏نوردید. در آن حال مردم از او می‏ترسیدند و از او حذر می‏کردند، که ناگهان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و دست در گردن او انداخت و مانند آهوی مهربان با او همراه شد.
آنگاه من از خواب بیدار شدم در حالی که مرا لرزه گرفته بود و به وحشت افتاده بودم در پی تعبیرکنندگان خواب خود رفتم تا آنکه یکی از آنها خواب مرا، به من خبر داد او در تعبیر چنین گفت:
تو چهار فرزند پسر و بعد از آنها دختری بدنیا می‏آوری یکی از پسران تو غرق می‏شود و دیگری در جنگ کشته می‏شود و آن دیگر می‏میرد و نسل او باقی می‏ماند ولی چهارمی آنها امام مردم می‏شود او صاحب شمشیر و حقیقت است او صاحب فضیلت و مقام والا است او پیامبر مبعوث شده را به بهترین وجهی اطاعت می‏کند(34)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، غذای بهشتی برای فاطمه بنت اسد

روزی حضرت فاطمه بنت اسد مادر علی (علیه‏السلام) با عده‏ای از زنان قریش نشسته بود در این حال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با چهره نورانی خود ظاهر شدند در حالی که یکی از کاهنان پشت‏سر آن حضرت می‏آمد و آن حضرت را زیر نظر داشت و به دقت او را نگاه می‏کرد.
وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد آن زنان رسیدند کاهن از آنان درباره حضرت پرسید. آنان گفتند: این محمد است، صاحب شرف عظیم و فضیلت شامخ، کاهن آنچه از منزلت حضرت می‏دانست به آنان گفت، و درباره آینده آن حضرت و پیامبریش و مقام بلندی که به آن دست خواهد یافت به آنان بشارت داد سپس اضافه کرد:
در بین شما آن بانویی که پیامبر را در کودکی پرستاری کرده است بزودی همین پیامبر فرزند این زن را پرستاری می‏کند(32) که هر دو از یک ریشه‏اند. او را به اسرار و صحبت خود مخصوص می‏گرداند و یگانگی و برادری خود را با او قرار می‏دهد.
فاطمه بنت اسد به کاهن گفت: منم آنکه از او نگهداری کرده‏ام. من همسر عموی او هستم که به آینده او امید دارد و منتظر است، کاهن گفت:
اگر راست می‏گویی بزودی پسری عالم، و مطیع پروردگار و عالی مقام به دنیا می‏آوری که نام او سه حرف است.
او در همه امورش پیرو این پیامبر است و در همه امور کوچک و بزرگ او را یاری می‏کند پریشانی‏ها را از او می‏زداید... او و پسر تو که جانشین اوست پیامبر را بعد از رحلتش در حجره‏اش دفن می‏کند.(33)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، غذای بهشتی برای ابوطالب

روزی فاطمه بنت اسد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دید که خرمایی میل می‏کند که بوی خوش آن از تمام عطرهای مشک و عنبر بالاتر است و آن خرما از نخلی بود که شاخه‏ای نداشت!
فاطمه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خرما در خواست کرد و حضرت خرمائی به او داد تا او میل کند فاطمه پس از اینکه آن خرما را خورد خرمایی نیز برای شوهرش ابوطالب (علیه‏السلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم طلب کرد حضرت برای او هم خرما داد.
شب که شد ابوطالب (علیه‏السلام) بوی خوشی را استشمام کرد که هرگز مانند آن را نبوییده بود. فاطمه که متوجه ابوطالب (علیه‏السلام) بود خرما را به او نشان داد و او هم میل کرد. و وجود جسمانی امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) از نتیجه آن خرمای بهشتی بوجود آمد.(31)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، خبر تولد علی برای راهب

آن هنگام که حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) خبر ولادت امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) را از مثرم راهب شنید به او گفت: من واقعیت سخن تو را باید با برهانی روشن و دلیلی واضح بدانم. مثرم گفت: چه می‏خواهی که از خداوند برایت بخواهم و هم اکنون به تو عطا کند تا برایت دلیلی باشد؟
حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) فرمود:
هم اکنون غذایی از بهشت می‏خواهم
راهب این دعا را کرد و هنوز دعایش تمام نشده بود که طبقی ظاهر شد که در آن از میوه‏های بهشت بود: رطب، انگور و انار حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) یک انار برداشت و از نزد مثرم بیرون آمد و خوشحال به خانه رسید و آن را میل کرد. از همان میوه بهشتی در صلب مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) به وجود آمد.(30)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، قاری قرآن در آغوش پیامبر

مثرم راهب که دستان آن قبلاً اشاره شد خبر تولد علی (علیه‏السلام) را به ابوطالب داده بود و گفته بود که سلام مرا به آن تازه مولود کعبه برسان بعد از تولد علی (علیه‏السلام) در همان ساعات اول تولد رو به پدر کرد و گفت: اکنون نزد مثرم برو و او را بشارت ده...
حضرت ابوطالب از مکه راهی سرزمین شام شد تا در کوه لکام(28) در غاری که قبلاً محل آن معین شده بود مثرم را از ولادت علی (علیه‏السلام) مطلع کند.
لذا در روزهای بعد از ولادت علی (علیه‏السلام) ناگهان ابوطالب (علیه‏السلام) چهل روز از چشم مردم غایب شد و راهی شام شد.
هنگامی که به کوه لکام رسید و وارد غار شد مشاهده کرد که مثرم از دنیا رفته و جسد او در رو انداز روزانه‏اش پیچیده شده و بسوی قبله قرار داده شده است. و هم چنین او دو مار سیاه و سفید را دید که کنار بدن او از آن مواظبت می‏کنند مارها همین که حضرت را دیدند، در غار پنهان شدند. حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) مقابل جنازه مثرم قرار گرفت و گفت: سلام بر تو ای ولی خدا.
ناگهان خداوند مثرم را زنده کرد او به پا خاست در حالیکه دست بر صورت خود می‏کشید و می‏گفت:
اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و ان محمداً عبده و رسوله و ان علیاً ولی الله و الامام بعد نبی الله‏
حضرت ابوطالب به مثرم گفت: بشارت ده که علی در زمین ظاهر گشته است!
مثرم پرسید: علامت آن شبی که بدنیا آمد چه بود؟ حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) تمام ماجراهای پیش آمده را برای مثرم بازگو کرد، تا آنجا که گفت: علی (علیه‏السلام) به سخن آمد و به من گفت: نزد تو بیایم و تو را بشارت دهم و آنچه دیده‏ام برایت بازگو کنم.
مثرم گریه کرد و سپس سجده شکر بجا آورد و بعد از آن دراز کشید و خوابید و گفت: رو انداز را روی من قرار بده؛ ابوطالب روانداز او را انداخت و متوجه شد او از دنیا رفته است ابوطالب (علیه‏السلام) سه روز در آنجا ماند و هر چه با مثرم سخن گفت: پاسخی نشنید.
اینجا بود که بار دیگر دو مار بیرون آمدند و به او گفتند: سلام بر تو ای ابوطالب (علیه‏السلام) حضرت هم جواب آنها را داد. سپس به او گفتند: نزد ولی خدا باز گرد که تو از دیگران سزاوارتر به حفظ و نگهداری او هستی.
حضرت به آن دو مار گفت: شما کیستید؟ آنها گفتند: ما عمل صالح او هستیم که خداوند ما را از نیکیهای اعمالش خلق کرده و تا روز قیامت در اینجا از او محافظت می‏کنیم و روز قیامت یکی از ما پیش روی او و دیگری از پشت سرش او را به بهشت هدایت می‏کنیم.
پس از این ماجرا حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) از شام به مکه بازگشت و این سفر چهل روز به طول انجامید.(29)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پیشگویی ولادت حضرت علی

هنوز لحظات اول تولد امام علی (علیه‏السلام) بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی (علیه‏السلام) را به بغل گرفت حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) می‏گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با علی (علیه‏السلام) صحبتهای خصوصی می‏کرد و سوالات بسیاری از او نمود علی (علیه‏السلام) هم با اسراری که بین خود داشتند با آن حضرت سخن گفت: و آنگونه که انبیا و جانشینانش با یکدیگر سخن می‏گویند با هم صحبت کردند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با زبان مبارک خود دهان علی (علیه‏السلام) را باز کرد و زبان خود را در دهان او قرار داد. در این حال دوازده چشمه از زبان آن حضرت بر دهان علی (علیه‏السلام) باز شد و این چنین کام او را برداشت.
بعد از آن پیامبر در گوش راست علی (علیه‏السلام) اذان و در گوش چپ او اقامه گفت: سپس نوزاد کعبه رو به پدر خود کرد و گفت: اکنون نزد مثرم راهب(26) برو و او را بشارت ده و آنچه را که دیدی برای او بازگو کن، اکنون در فلان غار است
بعد از آن پیامبر صلی الله علیه و آله مولود کعبه را در آغوش خود گرفت و همگی به خانه ابوطالب وارد شدند.(27)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، خواسته های پیامبر از خداوند

در زمان حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) راهبی زندگی می‏کرد بنام مثرم بن دعیت بن شیتقام.
این مرد در عبادت معروف بود و صد و نود سال خداوند را عبادت کرده بود و هرگز حاجتی از خداوند نخواسته بود.
تا اینکه از خدا خواست، خداوندا! یکی از اولیاء خود را به من نشان ده؛ خداوند حضرت ابوطالب را نزد او فرستاد تا چشم مثرم به حضرت افتاد از جا برخاست و سر او را بوسید و او را در مقابل خود نشانید و گفت: خدا تو را رحمت کند، تو کیستی؟
حضرت فرمود: مردی از منطقه تهامه.
پرسید از کدام طایفه عبد مناف؟ فرمود: از بنی هاشم.
راهب بار دیگر برخاست و سر حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) را بوسید و گفت: خدا را شکر که خواسته مرا اعطا کرد و مرا نمیراند تا ولی خود را به من نشان داد.
سپس گفت: تو را بشارت باد! خداوند به من الهام نموده که آن مژده‏ای به توست. حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) پرسید آن بشارت چیست؟ گفت: فرزندی از صلب تو بوجود می‏آید که ولی الله است.
اوست ولی خدا و امام متقین و وصی رسول رب العالمین.
اگر آن فرزند را ملاقات کردی از من به او سلام برسان و از من به او بگو: مثرم به تو سلام می‏گوید: و شهادت می‏دهد که خدایی جز الله نیست، یگانه است و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده خداست و تو جانشین بر حق او هستی نبوت با محمد و وصایت با تو کامل می‏شود.
در اینجا حضرت ابوطالب (علیه‏السلام) گریه کرد و فرمود: نام این فرزند چیست؟ او گفت: نامش علی است.(25)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، کودک بت شکن

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیه‏السلام) فرمود: ای علی! پنج چیز درباره‏ی تو از خدا خواستم که خداوند همه را به من عطا کرد:
1- اینکه من اول کسی باشم که از قبر بر می‏خیزم و غبار از چهره می‏افشانم،و تو هم با من باشی.
2- خداوند اجازه دهد که من و تو در محل سنجش اعمال بایستیم.
3- ترا در قیامت پرچمدار من قرار دهد.
4- امت مرا به دست تو از حوض کوثر سیراب کند.
5- هنگام رفتن به بهشت ترا پیشرو امت قرار دهد.
آنگاه فرمود: شکر خدای را که بر من منت نهاد و همه‏ی این تقاضاها را پذیرفت.(24)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، تولد علی

حضرت علی (علیه‏السلام) دوران کودکی خود را می‏گذرانید. روزی پدرش ابوطالب نزد همسرش فاطمه بنت اسد آمد و گفت: علی (علیه‏السلام) را دیدم که بتهای بت پرستان را می‏شکند. می‏ترسم که بزرگان قریش با خبر شوند و به او آسیب برسانند، فاطمه مادر علی گفت: شگفتا من خبری عجیب‏تر از این به تو بدهم آن هنگامی که علی (علیه‏السلام) بچه بود و در رحم من قرار داشت روزی کنار کعبه رفتم به طواف کعبه، قصد پرستش خدا را کردم. بت پرستان، بت‏های خود را در محلی در کنار کعبه گذاشته بودند. وقتی که در طواف به روبروی آن محل رسیدم علی (علیه‏السلام) در رحمم آنچنان دو پای خود را فشار می‏داد که من از نزدیک شدن به جایگاه بتها ناتوان می‏شدم.(23)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، قبله حاجات علی

علی (علیه‏السلام) اولین هاشمی است که پدر و مادرش هاشمی بودند (فاطمه بنت اسد بن هاشم و ابوطالب ابن عبدالمطلب بن هاشم) حضرت امیر در روز جمعه 13 رجب ده سال قبل از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و 23 سال پیش از هجرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در شهر مکه و در خانه خدا به دنیا آمد. ابن قعنب می‏گوید: با عباس بن عبدالمطلب و گروهی دیگر رویاروی خانه‏ی خدا نشسته بودیم فاطمه بنت اسد به سوی خانه‏ی خدا آمد و ایستاد و گفت: خداوندا به تو پیامبرانت و کتابهایشان ایمان دارم. گفتار ابراهیم (علیه‏السلام) جد خود را راستین می‏دانم همانگونه این خانه را به فرمان تو بنا نهاد... تو را به او، و به این کودک که با خود در شکم دارم، سوگند می‏دهم که زادنش را بر من آسان کن در همین هنگام به چشم خویش همه ما دیدیم که دیوار خانه‏ی خدا از هم شکافت و آن گرامی بانو پا به درون آن گذارد و دیوار دوباره به هم آمد ما هم شتابناک برخاستیم تا در خانه را باز کنیم اما هر چه کردیم باز نشد... و دانستیم که این حکمت خداوندی است. سپس فاطمه بنت اسد بعد از چهار روز با کودک خود از خانه کعبه بیرون آمد. طبق پاره‏ای از روایات ابوطالب در هنگام ولادت حضرت علی (علیه‏السلام) در مکه حضور نداشت، آنگاه که ابوطالب آمد، فرزند را از مادر گرفت و به همراه فاطمه به سمت خانه کعبه رفت و از خدای کعبه خواست که نام او را هم خود معین کند و شعری در پی درخواستش خواند: ای پروردگار شبهای تیره و تاریک، ای پروردگار ماه نورانی و درخشان، به امر خود برای ما بیان کن، که چه سزاوار او می‏بینی درباره این فرزند و او فکر می‏کرد نام فرزند خود را چه بگذارد ورقه سبزی از آسمان فرود آمد که روی آن نوشته شده بود:
‏خصصتما من ولد الزکی - الطاهر المطهر المرضی‏
واسمه من شامخ علی - علی اشتق من العلی‏‏
یعنی: شما زن و شوهر را به وجود فرزندی پاک و مفتخر ساختیم. فرزندی که پاکیزه و برگزیده و مورد پسند خداست. نام او را به سبب عظمتش علی گذاشتیم. نام علی از نام خدای علی اعلی مشتق است.(22)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، کودک خوش اقبال و فرخنده

وقتی که حضرت علی (علیه‏السلام) در حمل مادر خود فاطمه بن اسد بود چون حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه بنت اسد را می‏دیدند، اگر فاطمه نشسته بود بی‏اختیار از جای خود برمی‏خاست وقتی از جناب فاطمه بنت اسد سؤال می‏کردند چرا تو با حمل بچه‏ای که داری باز بر می‏خیزی، فرمود: حالت عجیبی در خود می‏بینم هر وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را می‏بینم بچه در رحم من به حرکت می‏آید و متوجه می‏شوم که فرزندم قیام نموده لهذا هنگام دیدن آن حضرت بی‏اختیار بر می‏خیزم و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، در پیش من از طرفی به طرف دیگر می‏رود فی‏الفور جنین من نیز به همان سمت به حرکت در می‏آید بنابراین من نیز ناچارم روی خود را بدان طرف نمایم، لذا حضرت علی (علیه‏السلام) از حالت و مرتبت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منکشف بوده در هنگامی که هنوز تولد نیافته بود و این نیست مگر از خواص نفس قدسی(21) لذا اهل تسنن به همین دلیل وقتی که نام مبارک علی (علیه‏السلام) را به زبان می‏آورند می‏گویند ‏کرم الله وجهه‏ (خداوند بر مقامش بیفزاید) و فقط درباره علی (علیه‏السلام) این جمله را می‏گویند ولی درباره سایر صحابه جمله (رضی الله عنه) می‏گویند.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، مولود قرآن خوان

جابر گوید: امام باقر (علیه‏السلام) به من خبر داد: یکی از زنان طایفه بنی هلال، دایه حضرت علی (علیه‏السلام) بود که در زمان شیرخوارگی حضرت در خیمه خود به او شیر می‏داد و نگهداریش می‏کرد، آن زن پسری هم داشت که برادر همشیر علی (علیه‏السلام) به حساب می‏آمد ولی سنش یازده ماه و چند روز از علی بزرگتر بود در کنار خیمه آنان چاهی قدیمی قرار داشت روزی آن طفل بر لب چاه آمد و سر خود را داخل آن نمود علی (علیه‏السلام) نیز مصمم شد به دنبال او برود، پای علی (علیه‏السلام) به ریسمانهای خیمه پیچیده شد و آنگاه طنابها را کشید تا خود را به برادر رضاعی خود برساند آنگاه به یک پا و دست او چسبید به حالتی که دست او را در دهان و پایش را به دست گرفت تا از فرو افتادن او در چاه آب جلوگیری کند. در همین حال مادر رضاعی علی (علیه‏السلام) از راه رسید و صحنه را مشاهده کرد و شیون‏کنان فریاد زد: ای اهل قبیله‏ام، ای طایفه‏ام بیائید، چه بچه فرخنده و مبارکی علی فرزندم را نگه داشته تا در چاه نیفتد سپس دو کودک را از سر چاه دور کرد مردم نیز از نیروی طفلی با آن سن و سال در شگفتی فرو رفته بودند، که با بند شدن پای علی (علیه‏السلام) به طنابهای خیمه چگونه خود را کشیده تا دستش را به برادرش برساند لذا بدین جهت مادر رضاعیش او را میمون نامید یعنی مبارک و فرخنده و آن کودک در میان طایفه بنی هلال به معلق میمون شهرت یافته بود.(20)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پرورش دهنده علی

عباس بن عبدالمطلب روایت کرده زمانی که علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) بدنیا آمد قندانه او را به دست حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم دادند. حضرت علی (علیه‏السلام) به تلاوت آیات اولیه سوره مؤمنون و آیات بعدی آن پرداخت و وقتی به آیه ‏اولئک هم الوارثون‏ رسید رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به خدا قسم! که ای علی (علیه‏السلام) تو امیر ایشان می‏باشی.(19)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0