زندگاني امام علي ، خواب بعدی فاطمه بنت اسد
حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد تا مدتی صاحب هیچ فرزندی نمیشدند. به همین جهت سرپرستی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر عهده گرفتند و از وجود او خرسند شدند و درخشش وجود او را در خانه خود سعادت میدانستند و او را بعنوان فرزند خود پذیرفتند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه آنان بهترین و بالاترین دوران رشد را سپری کرد محبت مادرانه فاطمه بنت اسد نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدی بود که آن حضرت او را مادر خطاب میکرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن روزگار رغبت فاطمه را به مادر شدن متوجه شد لذا روزی به او فرمود:
مادر جان! یک قربانی خالصانه برای خداوند ذبح کن و در آن شریکی قرار مده، خداوند آن را از تو میپذیرد و از تو قبول میکند و حاجت تو را زود برمیآورد.
فاطمه بنت اسد امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اطاعت کرد و خالصانه قربانی کرد و از خداوند خواست فرزند پسری به او عطا کند. دعای او را مستجاب کرد و او به آرزویش رساند و پنج فرزند به او عطا فرمود: عقیل، طالب، جعفر، علی (علیهالسلام)، و بعد از آنها خواهرشان فاخته که معروف به ام هانی است(36)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
فاطمه بنت اسد میگوید: این رویا همچنان در ذهن من بود تا خداوند سه پسر به من عطا کرد: عقیل و طالب و جعفر سپس به علی (علیهالسلام) حامه شدم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
فاطمه بنت اسد میگوید: آن روز درباره سخن آن کاهن فکر کردم و شب همان طور در خواب چنین دیدم: که کوههای شام به حرکت درآمده و پیش میآمدند در حالی که پوششی از آهن بر روی آنها بود، و از داخل آنها صدای وحشتناکی برمیخاست. کوههای مکه نیز به حرکت درآمده و به استقبال آنها رفتند و با همان صدای وحشتناک جوابشان را دادند. منظره وحشتآوری بود و آن کوهها مانند شتر رم کرده و در هیجان بودند. کوه ابوقبیس مانند اسب به حرکت درآمده بود و قطعات آن از راست و چپش میافتاد و مردم آنها را جمع میکردند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی حضرت فاطمه بنت اسد مادر علی (علیهالسلام) با عدهای از زنان قریش نشسته بود در این حال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با چهره نورانی خود ظاهر شدند در حالی که یکی از کاهنان پشتسر آن حضرت میآمد و آن حضرت را زیر نظر داشت و به دقت او را نگاه میکرد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی فاطمه بنت اسد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دید که خرمایی میل میکند که بوی خوش آن از تمام عطرهای مشک و عنبر بالاتر است و آن خرما از نخلی بود که شاخهای نداشت! نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
آن هنگام که حضرت ابوطالب (علیهالسلام) خبر ولادت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را از مثرم راهب شنید به او گفت: من واقعیت سخن تو را باید با برهانی روشن و دلیلی واضح بدانم. مثرم گفت: چه میخواهی که از خداوند برایت بخواهم و هم اکنون به تو عطا کند تا برایت دلیلی باشد؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
مثرم راهب که دستان آن قبلاً اشاره شد خبر تولد علی (علیهالسلام) را به ابوطالب داده بود و گفته بود که سلام مرا به آن تازه مولود کعبه برسان بعد از تولد علی (علیهالسلام) در همان ساعات اول تولد رو به پدر کرد و گفت: اکنون نزد مثرم برو و او را بشارت ده... نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
هنوز لحظات اول تولد امام علی (علیهالسلام) بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی (علیهالسلام) را به بغل گرفت حضرت ابوطالب (علیهالسلام) میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با علی (علیهالسلام) صحبتهای خصوصی میکرد و سوالات بسیاری از او نمود علی (علیهالسلام) هم با اسراری که بین خود داشتند با آن حضرت سخن گفت: و آنگونه که انبیا و جانشینانش با یکدیگر سخن میگویند با هم صحبت کردند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در زمان حضرت ابوطالب (علیهالسلام) راهبی زندگی میکرد بنام مثرم بن دعیت بن شیتقام. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیهالسلام) فرمود: ای علی! پنج چیز دربارهی تو از خدا خواستم که خداوند همه را به من عطا کرد: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
حضرت علی (علیهالسلام) دوران کودکی خود را میگذرانید. روزی پدرش ابوطالب نزد همسرش فاطمه بنت اسد آمد و گفت: علی (علیهالسلام) را دیدم که بتهای بت پرستان را میشکند. میترسم که بزرگان قریش با خبر شوند و به او آسیب برسانند، فاطمه مادر علی گفت: شگفتا من خبری عجیبتر از این به تو بدهم آن هنگامی که علی (علیهالسلام) بچه بود و در رحم من قرار داشت روزی کنار کعبه رفتم به طواف کعبه، قصد پرستش خدا را کردم. بت پرستان، بتهای خود را در محلی در کنار کعبه گذاشته بودند. وقتی که در طواف به روبروی آن محل رسیدم علی (علیهالسلام) در رحمم آنچنان دو پای خود را فشار میداد که من از نزدیک شدن به جایگاه بتها ناتوان میشدم.(23) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) اولین هاشمی است که پدر و مادرش هاشمی بودند (فاطمه بنت اسد بن هاشم و ابوطالب ابن عبدالمطلب بن هاشم) حضرت امیر در روز جمعه 13 رجب ده سال قبل از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و 23 سال پیش از هجرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در شهر مکه و در خانه خدا به دنیا آمد. ابن قعنب میگوید: با عباس بن عبدالمطلب و گروهی دیگر رویاروی خانهی خدا نشسته بودیم فاطمه بنت اسد به سوی خانهی خدا آمد و ایستاد و گفت: خداوندا به تو پیامبرانت و کتابهایشان ایمان دارم. گفتار ابراهیم (علیهالسلام) جد خود را راستین میدانم همانگونه این خانه را به فرمان تو بنا نهاد... تو را به او، و به این کودک که با خود در شکم دارم، سوگند میدهم که زادنش را بر من آسان کن در همین هنگام به چشم خویش همه ما دیدیم که دیوار خانهی خدا از هم شکافت و آن گرامی بانو پا به درون آن گذارد و دیوار دوباره به هم آمد ما هم شتابناک برخاستیم تا در خانه را باز کنیم اما هر چه کردیم باز نشد... و دانستیم که این حکمت خداوندی است. سپس فاطمه بنت اسد بعد از چهار روز با کودک خود از خانه کعبه بیرون آمد. طبق پارهای از روایات ابوطالب در هنگام ولادت حضرت علی (علیهالسلام) در مکه حضور نداشت، آنگاه که ابوطالب آمد، فرزند را از مادر گرفت و به همراه فاطمه به سمت خانه کعبه رفت و از خدای کعبه خواست که نام او را هم خود معین کند و شعری در پی درخواستش خواند: ای پروردگار شبهای تیره و تاریک، ای پروردگار ماه نورانی و درخشان، به امر خود برای ما بیان کن، که چه سزاوار او میبینی درباره این فرزند و او فکر میکرد نام فرزند خود را چه بگذارد ورقه سبزی از آسمان فرود آمد که روی آن نوشته شده بود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
وقتی که حضرت علی (علیهالسلام) در حمل مادر خود فاطمه بن اسد بود چون حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه بنت اسد را میدیدند، اگر فاطمه نشسته بود بیاختیار از جای خود برمیخاست وقتی از جناب فاطمه بنت اسد سؤال میکردند چرا تو با حمل بچهای که داری باز بر میخیزی، فرمود: حالت عجیبی در خود میبینم هر وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را میبینم بچه در رحم من به حرکت میآید و متوجه میشوم که فرزندم قیام نموده لهذا هنگام دیدن آن حضرت بیاختیار بر میخیزم و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، در پیش من از طرفی به طرف دیگر میرود فیالفور جنین من نیز به همان سمت به حرکت در میآید بنابراین من نیز ناچارم روی خود را بدان طرف نمایم، لذا حضرت علی (علیهالسلام) از حالت و مرتبت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منکشف بوده در هنگامی که هنوز تولد نیافته بود و این نیست مگر از خواص نفس قدسی(21) لذا اهل تسنن به همین دلیل وقتی که نام مبارک علی (علیهالسلام) را به زبان میآورند میگویند کرم الله وجهه (خداوند بر مقامش بیفزاید) و فقط درباره علی (علیهالسلام) این جمله را میگویند ولی درباره سایر صحابه جمله (رضی الله عنه) میگویند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
جابر گوید: امام باقر (علیهالسلام) به من خبر داد: یکی از زنان طایفه بنی هلال، دایه حضرت علی (علیهالسلام) بود که در زمان شیرخوارگی حضرت در خیمه خود به او شیر میداد و نگهداریش میکرد، آن زن پسری هم داشت که برادر همشیر علی (علیهالسلام) به حساب میآمد ولی سنش یازده ماه و چند روز از علی بزرگتر بود در کنار خیمه آنان چاهی قدیمی قرار داشت روزی آن طفل بر لب چاه آمد و سر خود را داخل آن نمود علی (علیهالسلام) نیز مصمم شد به دنبال او برود، پای علی (علیهالسلام) به ریسمانهای خیمه پیچیده شد و آنگاه طنابها را کشید تا خود را به برادر رضاعی خود برساند آنگاه به یک پا و دست او چسبید به حالتی که دست او را در دهان و پایش را به دست گرفت تا از فرو افتادن او در چاه آب جلوگیری کند. در همین حال مادر رضاعی علی (علیهالسلام) از راه رسید و صحنه را مشاهده کرد و شیونکنان فریاد زد: ای اهل قبیلهام، ای طایفهام بیائید، چه بچه فرخنده و مبارکی علی فرزندم را نگه داشته تا در چاه نیفتد سپس دو کودک را از سر چاه دور کرد مردم نیز از نیروی طفلی با آن سن و سال در شگفتی فرو رفته بودند، که با بند شدن پای علی (علیهالسلام) به طنابهای خیمه چگونه خود را کشیده تا دستش را به برادرش برساند لذا بدین جهت مادر رضاعیش او را میمون نامید یعنی مبارک و فرخنده و آن کودک در میان طایفه بنی هلال به معلق میمون شهرت یافته بود.(20) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
عباس بن عبدالمطلب روایت کرده زمانی که علی بن ابیطالب (علیهالسلام) بدنیا آمد قندانه او را به دست حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم دادند. حضرت علی (علیهالسلام) به تلاوت آیات اولیه سوره مؤمنون و آیات بعدی آن پرداخت و وقتی به آیه اولئک هم الوارثون رسید رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به خدا قسم! که ای علی (علیهالسلام) تو امیر ایشان میباشی.(19) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 زندگاني امام علي ، خواب فاطمه بنت اسد
در آن ماهی که علی (علیهالسلام) را به دنیا آوردم در خواب دیدم عمودی از آهن از وسط سر من جدا شد و در هوا به حرکت درآمد تا به آسمان رسید و سپس به سوی من بازگشت در خواب پرسیدم: این چیست؟ به من گفته شد:
این قاتل اهل کفر و صاحب پیمان پیروزی است. حمله او شدید است و از ترس او به وحشت درمیآیند.
او کمک پروردگار برای پیامبرش و تأیید او بر علیه دشمنش میباشد(35)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، پیشگوئی کاهن درباره مادر علی
من نیز همراه مردم به جمع کردن پرداختم و چهار شمشیر و یک کلاه خود آهنین طلاکوب شده برداشتم همینکه وارد مکه شدم یکی از آن شمشیرها در آب افتاد و به قعر آن رسید و سپس به آسمان بالا رفت دومی آن هم مستقیم به آسمان رفت و سومی به زمین افتاد و شکست و چهارمی از غلاف بیرون کشیده و در دست من ماند.
من آن را بدست گرفته و میچرخاندم که ناگاه آن شمشیر به بچه شیری تبدیل شد و سپس به شیر مهیبی مبدل گردید و از دست من خارج شد و به سوی کوهها به راه افتاد و همچنان پستی و بلندیهای آن را در مینوردید. در آن حال مردم از او میترسیدند و از او حذر میکردند، که ناگهان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و دست در گردن او انداخت و مانند آهوی مهربان با او همراه شد.
آنگاه من از خواب بیدار شدم در حالی که مرا لرزه گرفته بود و به وحشت افتاده بودم در پی تعبیرکنندگان خواب خود رفتم تا آنکه یکی از آنها خواب مرا، به من خبر داد او در تعبیر چنین گفت:
تو چهار فرزند پسر و بعد از آنها دختری بدنیا میآوری یکی از پسران تو غرق میشود و دیگری در جنگ کشته میشود و آن دیگر میمیرد و نسل او باقی میماند ولی چهارمی آنها امام مردم میشود او صاحب شمشیر و حقیقت است او صاحب فضیلت و مقام والا است او پیامبر مبعوث شده را به بهترین وجهی اطاعت میکند(34)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، غذای بهشتی برای فاطمه بنت اسد
وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد آن زنان رسیدند کاهن از آنان درباره حضرت پرسید. آنان گفتند: این محمد است، صاحب شرف عظیم و فضیلت شامخ، کاهن آنچه از منزلت حضرت میدانست به آنان گفت، و درباره آینده آن حضرت و پیامبریش و مقام بلندی که به آن دست خواهد یافت به آنان بشارت داد سپس اضافه کرد:
در بین شما آن بانویی که پیامبر را در کودکی پرستاری کرده است بزودی همین پیامبر فرزند این زن را پرستاری میکند(32) که هر دو از یک ریشهاند. او را به اسرار و صحبت خود مخصوص میگرداند و یگانگی و برادری خود را با او قرار میدهد.
فاطمه بنت اسد به کاهن گفت: منم آنکه از او نگهداری کردهام. من همسر عموی او هستم که به آینده او امید دارد و منتظر است، کاهن گفت:
اگر راست میگویی بزودی پسری عالم، و مطیع پروردگار و عالی مقام به دنیا میآوری که نام او سه حرف است.
او در همه امورش پیرو این پیامبر است و در همه امور کوچک و بزرگ او را یاری میکند پریشانیها را از او میزداید... او و پسر تو که جانشین اوست پیامبر را بعد از رحلتش در حجرهاش دفن میکند.(33)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، غذای بهشتی برای ابوطالب
فاطمه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خرما در خواست کرد و حضرت خرمائی به او داد تا او میل کند فاطمه پس از اینکه آن خرما را خورد خرمایی نیز برای شوهرش ابوطالب (علیهالسلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم طلب کرد حضرت برای او هم خرما داد.
شب که شد ابوطالب (علیهالسلام) بوی خوشی را استشمام کرد که هرگز مانند آن را نبوییده بود. فاطمه که متوجه ابوطالب (علیهالسلام) بود خرما را به او نشان داد و او هم میل کرد. و وجود جسمانی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از نتیجه آن خرمای بهشتی بوجود آمد.(31)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، خبر تولد علی برای راهب
حضرت ابوطالب (علیهالسلام) فرمود:
هم اکنون غذایی از بهشت میخواهم
راهب این دعا را کرد و هنوز دعایش تمام نشده بود که طبقی ظاهر شد که در آن از میوههای بهشت بود: رطب، انگور و انار حضرت ابوطالب (علیهالسلام) یک انار برداشت و از نزد مثرم بیرون آمد و خوشحال به خانه رسید و آن را میل کرد. از همان میوه بهشتی در صلب مقدس امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به وجود آمد.(30)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، قاری قرآن در آغوش پیامبر
حضرت ابوطالب از مکه راهی سرزمین شام شد تا در کوه لکام(28) در غاری که قبلاً محل آن معین شده بود مثرم را از ولادت علی (علیهالسلام) مطلع کند.
لذا در روزهای بعد از ولادت علی (علیهالسلام) ناگهان ابوطالب (علیهالسلام) چهل روز از چشم مردم غایب شد و راهی شام شد.
هنگامی که به کوه لکام رسید و وارد غار شد مشاهده کرد که مثرم از دنیا رفته و جسد او در رو انداز روزانهاش پیچیده شده و بسوی قبله قرار داده شده است. و هم چنین او دو مار سیاه و سفید را دید که کنار بدن او از آن مواظبت میکنند مارها همین که حضرت را دیدند، در غار پنهان شدند. حضرت ابوطالب (علیهالسلام) مقابل جنازه مثرم قرار گرفت و گفت: سلام بر تو ای ولی خدا.
ناگهان خداوند مثرم را زنده کرد او به پا خاست در حالیکه دست بر صورت خود میکشید و میگفت:
اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و ان محمداً عبده و رسوله و ان علیاً ولی الله و الامام بعد نبی الله
حضرت ابوطالب به مثرم گفت: بشارت ده که علی در زمین ظاهر گشته است!
مثرم پرسید: علامت آن شبی که بدنیا آمد چه بود؟ حضرت ابوطالب (علیهالسلام) تمام ماجراهای پیش آمده را برای مثرم بازگو کرد، تا آنجا که گفت: علی (علیهالسلام) به سخن آمد و به من گفت: نزد تو بیایم و تو را بشارت دهم و آنچه دیدهام برایت بازگو کنم.
مثرم گریه کرد و سپس سجده شکر بجا آورد و بعد از آن دراز کشید و خوابید و گفت: رو انداز را روی من قرار بده؛ ابوطالب روانداز او را انداخت و متوجه شد او از دنیا رفته است ابوطالب (علیهالسلام) سه روز در آنجا ماند و هر چه با مثرم سخن گفت: پاسخی نشنید.
اینجا بود که بار دیگر دو مار بیرون آمدند و به او گفتند: سلام بر تو ای ابوطالب (علیهالسلام) حضرت هم جواب آنها را داد. سپس به او گفتند: نزد ولی خدا باز گرد که تو از دیگران سزاوارتر به حفظ و نگهداری او هستی.
حضرت به آن دو مار گفت: شما کیستید؟ آنها گفتند: ما عمل صالح او هستیم که خداوند ما را از نیکیهای اعمالش خلق کرده و تا روز قیامت در اینجا از او محافظت میکنیم و روز قیامت یکی از ما پیش روی او و دیگری از پشت سرش او را به بهشت هدایت میکنیم.
پس از این ماجرا حضرت ابوطالب (علیهالسلام) از شام به مکه بازگشت و این سفر چهل روز به طول انجامید.(29)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، پیشگویی ولادت حضرت علی
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با زبان مبارک خود دهان علی (علیهالسلام) را باز کرد و زبان خود را در دهان او قرار داد. در این حال دوازده چشمه از زبان آن حضرت بر دهان علی (علیهالسلام) باز شد و این چنین کام او را برداشت.
بعد از آن پیامبر در گوش راست علی (علیهالسلام) اذان و در گوش چپ او اقامه گفت: سپس نوزاد کعبه رو به پدر خود کرد و گفت: اکنون نزد مثرم راهب(26) برو و او را بشارت ده و آنچه را که دیدی برای او بازگو کن، اکنون در فلان غار است
بعد از آن پیامبر صلی الله علیه و آله مولود کعبه را در آغوش خود گرفت و همگی به خانه ابوطالب وارد شدند.(27)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، خواسته های پیامبر از خداوند
این مرد در عبادت معروف بود و صد و نود سال خداوند را عبادت کرده بود و هرگز حاجتی از خداوند نخواسته بود.
تا اینکه از خدا خواست، خداوندا! یکی از اولیاء خود را به من نشان ده؛ خداوند حضرت ابوطالب را نزد او فرستاد تا چشم مثرم به حضرت افتاد از جا برخاست و سر او را بوسید و او را در مقابل خود نشانید و گفت: خدا تو را رحمت کند، تو کیستی؟
حضرت فرمود: مردی از منطقه تهامه.
پرسید از کدام طایفه عبد مناف؟ فرمود: از بنی هاشم.
راهب بار دیگر برخاست و سر حضرت ابوطالب (علیهالسلام) را بوسید و گفت: خدا را شکر که خواسته مرا اعطا کرد و مرا نمیراند تا ولی خود را به من نشان داد.
سپس گفت: تو را بشارت باد! خداوند به من الهام نموده که آن مژدهای به توست. حضرت ابوطالب (علیهالسلام) پرسید آن بشارت چیست؟ گفت: فرزندی از صلب تو بوجود میآید که ولی الله است.
اوست ولی خدا و امام متقین و وصی رسول رب العالمین.
اگر آن فرزند را ملاقات کردی از من به او سلام برسان و از من به او بگو: مثرم به تو سلام میگوید: و شهادت میدهد که خدایی جز الله نیست، یگانه است و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده خداست و تو جانشین بر حق او هستی نبوت با محمد و وصایت با تو کامل میشود.
در اینجا حضرت ابوطالب (علیهالسلام) گریه کرد و فرمود: نام این فرزند چیست؟ او گفت: نامش علی است.(25)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، کودک بت شکن
1- اینکه من اول کسی باشم که از قبر بر میخیزم و غبار از چهره میافشانم،و تو هم با من باشی.
2- خداوند اجازه دهد که من و تو در محل سنجش اعمال بایستیم.
3- ترا در قیامت پرچمدار من قرار دهد.
4- امت مرا به دست تو از حوض کوثر سیراب کند.
5- هنگام رفتن به بهشت ترا پیشرو امت قرار دهد.
آنگاه فرمود: شکر خدای را که بر من منت نهاد و همهی این تقاضاها را پذیرفت.(24)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، تولد علی
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، قبله حاجات علی
خصصتما من ولد الزکی - الطاهر المطهر المرضی
واسمه من شامخ علی - علی اشتق من العلی
یعنی: شما زن و شوهر را به وجود فرزندی پاک و مفتخر ساختیم. فرزندی که پاکیزه و برگزیده و مورد پسند خداست. نام او را به سبب عظمتش علی گذاشتیم. نام علی از نام خدای علی اعلی مشتق است.(22)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، کودک خوش اقبال و فرخنده
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، مولود قرآن خوان
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، پرورش دهنده علی
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))