اقتصاد خانواده (نَفَقه )
نَفَقه (مخارج زن)
عبدالرحيم موگِهى
أ. تعريف نفقه
1. زنى كه عقد دائمى شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود، و بايد خود را براى هر لذتى كه او مىخواهد تسليم نمايد، و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند. و اگر در اينها از شوهر اطاعت كند، تهيه غذا و لباس و منزل او و لوازم ديگرى كه در كُتُب ذكر شده بر شوهر واجب است، و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد يا نداشته باشد، مديون زن است.371
2. اگر زن در كارهايىكه در مسأله پيش گفته شد اطاعت شوهر را نكند گناهكار است، و حق غذا و لباس و منزل و همخوابى ندارد، ولى مَهر او از بين نمىرود.372
3. مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.373
ادامه مطلب
بایدها و نبایدها در اقتصاد خانواده
آقای الف عادت دارد هر چیزی كه در ویترین مغازهها میبیند و دلش را میبرد، بخرد. او در خانه چیزهای زیادی دارد كه حتی فهرستی از آنها در ذهنش نیست. آنقدر آقای الف وسیله و خرد و ریز در خانه انبار كرده كه خانه تبدیل شده به یك انباری بزرگ و دیگر واقعا نمیتواند آنچه را كه به آن نیاز دارد پیدا كند و هر وقت به چیزی احتیاج دارد در عوض اینكه آن را در خانه پیدا كند یكی دیگر میخرد.
او در آمد خوبی دارد اما باورتان نمیشود طی سالیان دراز كار سخت هنوز هیچ پشتوانه خوبی در زندگی ندارد. جز یك خانه كوچك. او هنوز صاحب هیچ چیز دیگر نشده است.
رفت و آمدهایش را با آژانس انجام میدهد و میگوید من كلی ماشین خوشگل و نو دارم با راننده، پس چرا خودم ماشین بخرم و نگران مشكلاتش باشم؟ او نه یك قطعه زمین، نه سپردهای در بانك، اوراق بهادار و سهام ندارد.
آقای «الف» خودش است و وسایلش و كمدهایی كه وقتی بازشان میكند یكهو یك عالمه وسیله خرد و ریز از آن بیرون میریزد. آیا این كار او اقتصادی است؟ آقای الف به این موضوع توجهی ندارد. او فقط ازخرید كردن لذت میبرد.
ادامه مطلب
توصيههايى به خانمهاى خانهدار براى تنظيم اقتصاد خانواده
تنظيم برنامه خانواده، بر اساس درآمد شوهر، موضوعى است كه بايد با دقت و كاردانى تمام، از سوى خانم خانه، صورت بگيرد و چون نمىتوان درآمدها، خرجها و خلق و خوى افراد را صددرصد با يكديگر تطبيق داد، اين كار به وسيله خانم خانه و بر اساس تجربيات خود او بايد انجام شود. در اين مبحث، فقط چارچوب كلى را مطرح مىكنيم و جزئيات آن را به عهده خانم خانه مىگذاريم.ضربالمثل حكيمانه «بادآورده را باد مىبرد» در تئاتر، فيلم و كتاب، لحظات بسيار مفرح، شيرين و دلچسبى را براى ما، به ارمغان آورده است. چقدر از ديدن پيرمردهاى خسيسى كه در صحنه تئاتر با مأمور ماليات بر سر درآمد، چانه مىزدند و دستشان مىلرزيد و اصولاً مطالبه او را چرند و مزخرف مىدانستند و به پرداخت ماليات تسليم نمىشدند، خنديدهايم يا مثلاً در ضمن نمايش، از ديدن زنهاى جوان و خوش لباسى كه به هيچوجه در مقابل منطق شوهر، در خصوص كمخرج كردن، متقاعد نمىشدند و مثل بچهها، لبهايشان را آويزان مىكردند و با كلماتى بچهگانه مىگفتند: «من نمىدونم؛ هر طورى شده، بايد اين پالتو پوست را برايم بخرى»، به وجد آمدهايم! نويسندگان و منتقدان اجتماعى، به قدرى كتاب و نمايش در خصوص خسّت، ولخرجى و اسراف نوشتهاند كه از حد خارج است و هر كدام از ما، به نوبه خود، چنين كتابها و نمايشهايى را خوانده و ديدهايم و به نظرمان عجيب و غريب و احمقانه جلوه كرده است و به آنها خنديدهايم.
ادامه مطلب