طاعت مقبول جز با مهر هشت و چار نیست

 

یار در دل حاضر و دل روز و شب جویای او

غافل آنکه غیرِ او در مُلْکِ دل دَیّار نیست

 

دل اگر دل شد نخواهد غیرِ آن دلدار کس

زانکه کس زیبنده‌ی دل، غیرِ آن دلدار نیست

 

پاک کن چشم از نگاهِ غیره ای دل وز گناه

دیده‌ی ناپاک آری درخورِ دیدار نیست

 

پرده‌ی پندار را کن خَرْقْ با نیروی عشق

چون حجابی در میان جز پرده‌ی پندار نیست

 

«طوطیا» بر لوحِ دل زن مُهرِ مِهرِ هشت و چار

طاعتِ مقبول جز با مِهرِ هشت و چار نیست

 

طوطی همدانی



[ سه شنبه 7 مهر 1394  ] [ 9:32 PM ] [ KuoroshSS ]

فرزند فاطمه، ششمین نور سرمدم

 

فرزندِ فاطمه، ششمین نورِ سَرْمَدَم

شیخُ ٱلْأئمه، صادقِ آلِ پیمبرم

 

من آخرین امامِ بقیعِ مدینه‌ام

زهر جفای خصم شرر زد به سینه‌ام

 

******

 

در لحظه‌های آخر عمرم به زمزمه

ابراز می‌کنم غم دل را به فاطمه

 

مادر بیا وُ حالِ پریشانِ من ببین

از سوزِ زهر، سینه‌ی سوزان من ببین

 

هنگام مرگ نام تو ذکر لبم شده

مسمومیت نه، غصّه‌ی تو قاتلم شده

 

از یادِ ماتم تو پریشان و مُضْطرم

مثل تو غصّه دارم و همدرد حیدرم

 

دشمن شبانه ننگ به لوح زمانه زد

در پیش اهلِ خانه‌ام آتش به خانه زد

 

از دربِ خانه شعله‌ی آتش زبانه داشت

آن بی‌حیا به روی دلم داغ می‌گذاشت

 

ای وای من که هیچ ز جورش ابا نکرد

از پیری و سفیدی مویم حیا نکرد

 

با دستِ بسته‌ام به بَرِ کودکان من

انگار داشت از سَرِ کین قصد جان من

 

در بینِ شعله‌ها به زمینم کشید و بُرد

مانند مرتضی به زمینم کشید و برد

 

سرلج



[ سه شنبه 7 مهر 1394  ] [ 9:17 PM ] [ KuoroshSS ]

آواره‌ی عشق ما آواره نخواهد شد

 

نان پاره ز من بِسْتان جان پاره نخواهد شد

آواره‌ی عشق ما آواره نخواهد شد

 

آن را که منم خِرْقِه، عریان نشود هرگز

وان را که منم چاره، بیچاره نخواهد شد

 

آن را که منم مَنْصَب، معزول کجا گردد

آن خاره که شد گوهر او خاره نخواهد شد

 

آن قبله‌ی مشتاقان ویران نشود هرگز

وان مُصْحَف خاموشان سی‌پاره نخواهد شد

 

از اشک شود ساقی این دیده‌ی من لیکن

بی‌نرگسِ مخمورش خَمّاره نخواهد شد

 

بیمار شود عاشق امّا بِنَمی‌میرد

ماه ارچه که لاغر شد اِستاره نخواهد شد

 

خاموش کن و چندین غمخواره مشو آخر

آن نفْس که شد عاشق، امّاره نخواهد شد

 

مولوی



[ دوشنبه 6 مهر 1394  ] [ 7:05 PM ] [ KuoroshSS ]

پدر

 

پدر یعنی تپش در قلب خانه

پدر یعنی تسلّط بر زمانه

 

پدر احساسِ خوب تکیه بر کوه

پدر یعنی تسلّی وقت اندوه

 

پدر یعنی ز من نام و نشانه

پدر یعنی فدای اهل خانه

 

پدر یعنی غرور و مستی من

پدر یعنی تمام هستی من

 

پدر لطف خدا بر آدمیزاد

پدر کانونِ مهر و عشق و امداد

 

پدر مشکل گشای خانواده

پدر یک قهرمان فوق العاده

 

پدر سرخ می کند صورت به سیلی

رخ فرزند نگردد زرد و نیلی

 

پدر لطف خدا روی زمین است

همیشه لایق صد آفرین است



[ دوشنبه 6 مهر 1394  ] [ 6:41 PM ] [ KuoroshSS ]