ماه غریبستان
از لطف و دستگیری تو حرف میزنم
از شیوهی امیری تو حرف میزنم
از وصله وصلههای ردای خلافتت
مولا ز بینظیری تو حرف میزنم
از سفرههای نیمه شبت در خرابهها
از کهکشان شیری تو حرف میزنم
بر شانهی تو جای یتیمان کوفه بود
از اوج سر به زیری تو حرف میزنم
از چاهِ اشک و آهِ فراق و حکایتِ ــ
شبهای گوشه گیری تو حرف میزنم
از بیست سال خانه نشینی و بیکسی
از غربتِ غدیری تو حرف میزنم
دیگر نفس به سینهی من حبس میشود
وقتی که از اسیری تو حرف میزنم
داغ تو بیشتر به دلم چنگ میزند
هر چه که از دلیری تو حرف میزنم
از کوچهها و روضهی یارِ جوانِ تو
از ماجرای پیری تو حرف میزنم
***
دستان حیدری تو را صبر بسته بود
آن روز اگر که پهلوی مادر شکسته بود
یوسف رحیمی
همه گریان توأند . . .
نه فقط مسجدیان سر به گریبان توأند
نخل و چاه و شب و صحرا، همه گریان توأند
دامنت با چه گنه سرخ شد از خونِ سرت
ای که خلق دو جهان دست به دامان توأند
ای به خون خفته بگو کیسهی خرمات کجاست؟
فقرا منتظر سفرهی احسان توأند
کودکانی که گرسنه همه رفتند به خواب
به عزیزان تو سوگند، عزیزان توأند
نخلها در عطش اشک تو بردند به سر
چاهها منتظر نالهی پنهان توأند
اختران شیفتهی حالِ نماز شب تو
کوهها منتظر نغمهی قرآن توأند
اشک مظلومی تو میچکد از دیدهی ما
پارههای دل ما برگِ گلستان توأند
آسمانها همه گریند به مظلومی تو
عرشیان سوختهی سینهی سوزان توأند
گیسوی حور پریشان شده در باغ بهشت
نه فقط زینب و کلثوم پریشان توأند
نه دلِ «میثمِ» دل سوخته، ای جان جهان
هر چه دل هست همه زائرِ ایوان توأند
غلامرضا سازگار (میثم)
بهترین رهبر
بهترین رهبر اَبْناء بشر کیست علیست
به یتیمانِ ستم دیده پدر کیست علیست
داشت ایزد به صدف یک دُر و یک گوهرِ ناب
دُرِّ یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست
آنکه بر دوشِ رسولِ مدنی پای نهاد
تا کند بتکدهها زیر و زبر کیست علیست
کس نگفته است سَلُونی به جهان بهر بشر
آنکه فرمود و به ما داد خبر، کیست علیست
آنکه بر جای نبی خفت که از راهِ وفا
کُنَد از جانِ نبی دفعِ خطر کیست علیست
آنکه با دیدنِ رخسار غم آلود یتیم
اشک میریخت به دامن چو گهر کیست علیست
آنکه میبرد غذای فقرا بر سر دوش
نیمه شب بر سر هر کوی و گذر کیست علیست
آنکه در خانهی حق آمد و از خانهی حق
بست از دارِ جهان بارِ سفر کیست علیست
آنکه شَقُّ الْقَمَر از تیغِ عَدُو گشت سرش
بر سر سجده به هنگام سَحر کیست علیست
محمّد حسن فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری)
ادامه مطلب ندارد
شیعه با عشقِ علی همواره عزّت داشته
شیعه با عشقِ علی همواره عزّت داشته
با ولای مرتضی رمزِ هدایت داشته
هرکسی که شیعهی مولاست، خورده شیرِ پاک
خوش به حالش از همان اوّل سعادت داشته
حیدر کرّار آقائیست که مثلِ نبیّ
بر پیمبرهای قبل از خود ولایت داشته
در خدایی بودنش این بس که در ماهِ رجب
در میان خانهی کعبه ولادت داشته
چند باری بندِ قنداقِ خودش را پاره کرد
از همان طفلی علیّ نیرو و قدرت داشته
کُلّ عالم یک طرف شمشیرِ حیدر یک طرف
"لافتی الّا علیّ" یعنی شجاعت داشته
شیعهی حیدر همیشه برلبش ذکرِ علیست
اینچنین در نامهی اعمال عبادت داشته
گفت پیغمبر فقط مولای بعد از من علیست
هر کسی که منکر او شد حِماقت داشته
او امیرُالمؤمنین و ما یقیناً مؤمنینم
شُکر حقّ او بر سرِ ما دستِ رحمت داشته
لطفِ زهرا بوده که درسایه سار حیدریم
تا علی داریم از هر ملّتی بالاتریم
تا علی داریم هر دم ذکر ما یافاطمه ست
تا علی داریم محشر شافع ما فاطمه ست
تا علی داریم با سلمان برادر میشویم
با دعای زینبش مقداد و بوذر میشویم
راهِ بیعشق علی آخر به شیطان میرسد
راه بیراهه ست وآخرهم به زندان میرسد
هر مسلمانی که جزوِ مُنکرانِ حیدر است
حَتم دارم این مسلمان از یهودی بدتر است
بی علی صُوم و صَلاة و هر دعا بیفایده ست
حافظ قرآن شدن بیمرتضی بیفایده ست
چونکه قرآنِ حقیقی روح و جانِ مصطفاست
ازهمان اوّل وصیّ و نَفْس احمد مرتضاست
مهدی نظری
باده بده ساقیا!
باده بده ساقیا! ولی ز خُمِّ غدیر
چنگ بزن مُطربا! ولی به یاد امیر
تو نیز ای چرخ پیر! بیا ز بالا به زیر
دادِ مَسَرَّت بده، ساغر عشرت بگیر
بلبل نطقم چنان قافیه پرداز شد
که زُهره در آسمان به نغمه دمساز شد
محیط کون و مکان، دایره ی ساز شد
سَرور روحانیان، هُوَ ٱلْعَلِیُّ ٱلْکبیر
وادی خُمِّ غدیر، منطقه ی نور شد
یا ز کف عقل پیر، تجلّی طور شد؟
یا که بیانی خطیر ز سِرِّ مَستور شد؟
یا شده در یک سَریر، قَرانِ شاه و وزیر؟
چون به سر دست شاه، شیر خدا شد بلند
به تارک مهر و ماه، ظِلِّ عنایت فکند
به شوکت فَرّ و جاه، به طالعی ارجمند
شاه ولایت پناه، به امر حق شد امیر
مژده! که شد میر عشق، وزیر عقل نخست
به همّت پیر عشق، اساس وحدت درست
به آب شمشیر عشق، نقش دوئیت بشست
به زیر زنجیر عشق، شیر فلک شد اسیر
فاتح اِقلیمِ جود به جای حیدر نشست
یا به سپهر وجود نَیِّر اعظم نشست؟
یا به محیط شهود مرکز عالم نشست؟
روی حسودِ عَنود، سیاه شد همچو قیر
جلوه به صد ناز کرد لیلی حُسْن قِدَم
پرده ز رخ باز کرد بدْر منیر ظُلَم
نغمهگری ساز کرد معدن کُلّ حِکَم
یا سخن آغاز کرد عَنِ ٱللَّطیفِ ٱلْخبیر
به هر که مولا منم، علیست مولای او
نسخه ی اسما منم، علیست طُغرای او
سِرِّ مُعمّا منم، علیست مَجْلای او
محیط انشا منم، علی مَدار و مدیر
طور تجلّی منم، سینه ی سینا علیست
سِرِّ اَنَا ٱلله منم، آیت کبری علیست
درّه ی بیضا منم، لؤلؤ لالا علیست
شافع عُقبیٰ منم، علی مُشار و مُشیر
حلقه ی افلاک را، سلسله جنبان علیست
قاعده ی خاک را، اساس و بنیان علیست
دفتر ادراک را، طراز و عنوان علیست
سید لولاک را، علی وزیر و ظهیر
دایره ی کُنْ فَکان، مرکز عزم علیست
عرصه ی کون مکان، خطّه ی رزم علیست
در حرم لامکان، خلوت بزم علیست
روی زمین و زمان به نور او مُسْتَنیر
یوسف کنعان عشق، بنده ی رخسار اوست
خِضر بیابان عشق، تشنه ی گفتار اوست
موسِیِ عِمران عشق، طالب دیدار اوست
کیست سلیمان عشق، بر در او یک فقیر
ای به فروغ جمال، آینه ی ذُوٱلْجَلال
«مُفتقر» خوش مَقال، مانده به وصف تو لال
گرچه بُراق خیال در تو ندارد مجال
ولی ز آب زلال، تشنه بُوَد ناگزیر
آیة الله محمد حسین غروی اصفهانی رحمة الله علیه
ادامه مطلب ندارد
بیحُبّ علی نفس کشیدن ممنوع
عشق علی همیشه و هر جا نشان ماست
شُکر خدا که نام علی در اذانِ ماست
ما شیعهایم و عشقِ علی هم از آن ماست
ذکرِ علی عبادتِ مُختصّ شیعه است
این اسمِ اعظم است که وردِ زبان ماست
با هر نَفَس، علی شده ذکرِ لبم مُدام
این " یاعلی " همیشه رفیقِ لبان ماست
از " یاعلی " زبان و دهان خسته کِی شود؟
اصلاً زبان برای همین در دهان ماست
دنیا و آخرت به خدا نیست جز علی
بُغضِ علی جهنّم و حُبّش جَنانِ ماست
ما را گمان کنم ز علی آفریدهاند
عشقش سِرِشته در گلِ ما، بندِ جان ماست
ما شیعه زادهایم، خدا را هزار شُکر
این شیعه زادگی شرَفِ خاندان ماست
ما عاشقِ علی شدهایم و بدون شک
این هم ز پاکدامنی مادرانِ ماست
ما را چه کار غیرِ علی را؟ فقط علی
آری علی، علی به خدا آب و نان ماست
پیرم که سایهاش همه دَم مُستدام گفت:
عشقِ علی همیشه و هرجا نشانِ ماست
محمّد هاشم مصطفوی
افتادهای اگر که ز پا یا علی بگو
شَهِ کارآفرینشِ دادار حیدراست
نفْس و وصیِّ احمدِ مُختار حیدراست
وقت نبرد و حمله جلودار حیدراست
استادِ بینظیر علمدار حیدراست
از دشمنانِ فاطمه بیزار حیدراست
ای مِهر و ای ولایت تو رُکنِ دین، علی
محتاج لطفت عِیسِیِ گردون نشین، علی
شاگردِ درسِ عشقِ تو روحُ الْاَمین، علی
بر بخشش و عطای تو صد آفرین، علی
بر لشگر کرامت علمدار حیدر است
جنّت اگر سرای علی شد عجیب نیست
حاتم اگر گدای علی شد عجیب نیست
موسی گر آشنای علی شد عجیب نیست
عیسی اگر فدای علی شد عجیب نیست
اینان همه چو غنچه و گلزار حیدراست
ای سینهی تو مخزنِ اسرارها شده
ممنونِ جود و لطفِ تو دل بارها شده
شرمندهی کرامتت اغیارها شده
بایک نگاهِ فیضِ تو گُل خارها شده
یعنی به نُهْ فَلَک، گُلِ بیخار حیدراست
شیرِ خدا و فاتحِ خیبر به جز تو کیست
حَبْلُ الْمَتین وساقیِ کوثر به جز تو کیست
صاحبْ لوای عرصهی محشر به جز تو کیست
یعنی به شهرِ علْمِ نبی دَرْ به جز تو کیست
درکائنات نقطهی پرگار حیدراست
میلرزد آسمان چو قدم میزند علی
روزیِّ کائنات رَقم میزند علی
وقتی که پلک دیده بِهَم میزند علی
بر سیِّئاتِ شیعه قلم میزند علی
آری خدای عَزّ وَ جَلّ یارِ حیدر است
افتادهای اگر که ز پا یا علی بگو
شاهی اگر تو یا که گدا یا علی بگو
موسی همیشه وقت دعا یا علی بگو
حتّی تو هم رسولِ خدا یا علی بگو
زیرا که اسمِ اعظم دادار حیدر است
آن لحظهای که لب به دعا وا کند علی
دردِ دلِ شکسته مداوا کند علی
با یک اشاره کارِ مسیحا کند علی
باشد نگاهِ رحمتی بر ما کند علی
در مشکلات چارهی هر کار حیدر است
سیّد مجتبی شجاع