راه علی (علیه السلام) به سوی سعادت برد تو را
وقتی که زادگاه کسی خانهی خداست
دیگر حساب او ز حساب همه جداست
اهدا نموده نام خودش را خدا به او
نام علی که زینت بر عرش کبریاست
نازل شده به شأن علی آیههای وحی
آری علی نشانه و مقصودِ «هل أتی» ست
جنت به عشق حضرت او آفریده شد
از این سبب بهشت، بهشت است و با صفاست
حلال مشکلات بَشر ذکر یا علی ست
هر درد را ترنُّم نام علی دواست
وقتی رضای حضرت حقّ در رضای اوست
ای خوش به حال ما که علی مُقتدای ماست
راه علی به سوی سعادت بَرَد تو را
گر راه دیگری بروی راه تو خطاست
او پادشاه عالم هستی است و بیگمان
شاه است هر که بر در دربار او گداست
از صبح تا به شب به جز یا علی مگو
یک یا علی معادل کوه اُحُد طلاست
رمز بقای ما و شما پیروی از اوست
هر راه دیگری بروی رو سوی فناست
علی اسماعیلی وردنجانی
یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم
یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم
در نجف بود که من شهره ی بازار شدم
بس که از حُبِّ شما جار زدم، دلالی ــ
شغل رایج شد و من داخل تُجّار شدم
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
سیر از اهل زمین، از همه اغیار شدم
گوشه چشمی که تو در روز نخستین کردی
همه ی عمر به لطف تو بدهکار شدم
تا مُحبِّ نبی و اهل ولایت گشتم
از همه خصم شما یکسره بیزار شدم
گرچه بد کرده ام آقا به تو عفوم کردند
شرمم این است که من بنده ی سربار شدم
همه دارند به اوضاع دلم می خندند
دستِ من نیست نظر کردی و بیمار شدم
ذرّه ای بودم و در آینه کاری حرم
در نگاه دگران کامل و بسیار شدم
از رطب های ضریحت که لبم بوسه گرفت
عاشقِ پیشه یِ آن میثم تمّار شدم
هر که آمد به حرم مستِ سبوی تو شده
نه که یک بار که من مست تو صد بار شدم
زائری پشتِ حرم بر سر زانو می گفت:
باورم نیست که من لایق دیدار شدم
آرزو عیب نباشد به جوانان آقا
شاید آخر به نجف من سگِ دربار شدم
روز محشر سخنم إنِّی أُحِبُّک باشد
گر به جُرم گنهم داخل در نار شدم
هر سؤالی که بپرسند به پاسخ گویم:
بنده ی شاه نجف حیدر کرّار شدم
از سخای تو عجب نیست ببینم به بهشت
با تو همسایه ی دیوار به دیوار شدم
محمد جواد شیرازی
با علی بودن به محشر عالمی دارد
اگر ما با علی باشیم در دنیا، علی با ماست
نه تنها اندر این دنیا که در عُقْبی علی با ماست
علی با حقّ و حقّ با او، گواهم پنج دَمْ یا هو
به اَبْجَد سِیر کن تا بنگری معنا، علی با ماست
مسیح از مرتضی پرسید راهِ آسمانها را
بگو بر پیروان مکتبِ عیسی علی با ماست
ز لطفش نامهی اعمال شیعه میشود اصلاح
علی پروندهها را میکند امضا، علی با ماست
خروشان موج در پیش و از طوفان چه میترسی
بگو یک یا علی و بگذر از دریا علی با ماست
تَعالَ الله ولایت بر سر ما سایه گسترده
تو بنشین مُدّعی، در سایهی طوبا علی با ماست
شهیدان بر در و دیوار این کاشانه بِنْوِشتند
قسم بر همّت مردانهی زهرا علی با ماست
به عالم تا قیامت کشور ما ناز خواهد کرد
و بر این ناز مینازیم چون مولا علی با ماست
دلِ اهلِ ولا را گر هزاران بار بشکافی
در او بینی نوشته با خط خوانا علی با ماست
به شیطان بزرگ و کوچک دوران بگو، ما را
هراسی نیست از تهدیدِ امریکا علی با ماست
به کعبه زاده شد تا قبلهی دلها شود حیدر
قسم بر احترام مسجدُ الْاَقْصی علی با ماست
دعای اعتکاف مادرش شد مستجاب آن شب
شنید از هاتفِ غیبی، مکن پروا علی با ماست
شب معراج طاها مرتضی را در فَلَک میجست
ندا آمد حبیبِ ما بیا بالا علی با ماست
«کلامی» با علی بودن به محشر عالمی دارد
بگو ای دل مکن اندیشهی فردا علی با ماست
ولی الله کلامی زنجانی
شانهی زخمیات از عشق حکایت دارد
برقِ چشمانِ تو بر ظلمتِ میدان تابید
کوه لرزید و به یُمْنِ قدمت ویران شد
خوب فهمید خودش تیغِ علی یعنی چه
آنکه از دیدن شمشیر دودَم عُریان شد!
تیغ در مرحلهی آخر تعریف علیست
پدرم گفت از این وصف کمی دلگیر است
همهی زندگیات بوی عطوفت دارد
چه کسی گفته علی یکسره با شمشیر است؟!
از علی گفتم ویک بند جسارت کردم
کاش میشد بزنم از بدنم دستم را
کاش قصّاب جوانمرد تو باشم آقا
تا به دستم بزنی خوبترین مرهم را
پدرم گفت خدا را به خدا در عالم
آنکه اوّل به تو رو کرد فقط میفهمد
شانهی زخمیات از عشق حکایت دارد
پینهی دست تورا مَرد فقط میفهمد
پدرم گفت همانند پیمبر هستی
جان خود میدهی و مالِ امانت را نَه
پدرم گفت چه بسیار یلان از دستت
تیغ خوردند ولی زخم زبانت را نه
هرکسی پیش من از وصف خدا میگوید
اصلاً انگار فقط از تو به من میگوید
پدرم گفت نبی در شب معراج شنید
که شبیه تو خداوند سخن میگوید
پدرم گفت پس از مرگ پیمبر دیگر
هرکسی مُدّعی دین پیمبر شده بود
فصل افراط شد و خانه نشینت کردند
از علی هرکسی انگار علیتر شده بود
پشت هم زخم زبان خوردی و ساکت ماندی
چقدَر خوبی ناگفته به مردم کردی
چقدَر حرف که پشت سرتو گفتند و
صبر کردی و به یک شهر تبسّم کردی
پدرم روز پدر گفت برایم از تو
تا از این پس پسرش هم پِیِ راهش باشد
پدرم زندگیم بوده وُ من میخواهم
که فقط دست خودت پشت و پناهش باشد
محسن کاویانی
شعری به ترتیب حروف الفبا در مدح مولا علی علیه السلام
اﻣﯿـﺮﺍﻟﻤـﺆﻣﻨﯿـﻦ ﻭ ﺣﯿـﺪﺭ هستی
ﺑﻪ ﺷﻬـﺮ ﻋﻠﻢ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭ ﻫﺴﺘﯽ
ﭘﻨـــﺎﻩِ ﺁﺳــﻤـﺎﻥﻫـﺎ و ﺯﻣﯿـﻨـﯽ
ﺗﻮ ﻧﻮﺭ و ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺍﺧﺘﺮ ﻫﺴﺘﯽ
ﺛُﺮﯾـّــﺎ ﺗـﺎ ﺛـَـﺮﯼ ﺁﯾــﺎﺕ ﻣـَـﺪْﺣـﺖ
ﺟﻬـﺎﻧـﯽ ﻣــﺎﻭﺭﺍﯼ ﺑــﺎﻭﺭ ﻫﺴﺘﯽ
ﭼـﻪ ﮔـﻮﯾـﻢ ﮐُﻔْـﻮِ ﺯﻫـﺮﺍﯼ ﺑﺘﻮﻟﯽ
ﺣﺮﯾـﻢ ﺁﻥ ﻭﺟـﻮﺩ ﺍﻃـﻬﺮ ﻫﺴﺘﯽ
ﺧــﺪﺍﻭﻧـــﺪ ﻧـﺒــﺮﺩ ﻭ ﮐـــﺎﺭﺯﺍﺭﯼ
ﺩﻟـﺎﻭﺭ ﭘـﻬـﻠـﻮﺍﻥ ﺧﯿﺒــﺮ ﻫﺴﺘﯽ
ﺫﻟﯿﻞ ﺗﯿـــﻎ ﺗـﻮ ﮔــﺮﺩﻥ ﻓــﺮﺍﺯﺍﻥ
ﺭﺟﺰﺧﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺻﺪ ﻟﺸﮑﺮ ﻫﺴﺘﯽ
ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺯ ﺻﯿﺤﻪﯼ ﺧﺸﻢ ﺗﻮ ﻟﺮﺯﺍﻥ
ﮊﯾـﺎﻥْ ﺷﯿـﺮِ ﺩﻟﯿـﺮ ﻭ ﺻﻔﺪﺭ ﻫﺴﺘﯽ
ﺳِﺰﺩ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﯿﺖ، ﻣﯿﻼﺩ
ﺷﻬﯿﺪِ ﺳﺠﺪﻩﮔـﺎﻩ و ﻣﻨﺒـﺮ ﻫﺴﺘﯽ
ﺻـــﻼﯼ ﻧـــﺎﻃــﻖ ﻗـــﺮﺁﻥ حقّی
ﺿُﺤﯽ ﻭ ﺷﻤﺲ ﻭ ﻧﻮﺭ ﻭ ﮐﻮﺛﺮ ﻫﺴﺘﯽ
ﻃــﻮﺍﻑ ﺍﻫﻞ ﺍﯾــﻤﺎﻥ ﮔِـﺮﺩ ﺭﻭﯾـﺖ
ﻇـﻬـﻮﺭِ ﺁﺷـﮑـــﺎﺭِ ﺩﺍﻭﺭ ﻫﺴﺘﯽ
ﻋـﻄـﺎﯾـﺖ ﺭﺍ ﻫﻤـﻪ ﺷـﺎﻫـﺎﻥ ﮔـﺪﺍﯾﻨـﺪ
ﻏـﻼﻡِ ﻗـﻨﺒـﺮﺕ اﺳـﮑﻨـﺪﺭ ﻫﺴﺘﯽ
ﻓــﺮﺍﺯ ﺩﺳـﺖ ﺧﺘْـﻢ ﺍﻷﻧـﺒﯿـﺎﺋـﯽ
ﻗـﺮﯾـﻦ ﻣَـﺴْـﻨﺪ ﭘـﯿـﻐﻤـﺒﺮ ﻫﺴﺘﯽ
ﮐـﺴﯽ ﺟﺰ ﺗﻮ ﻧﺒـﺎﺷﺪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﺶ
ﮔــﻮﺍﻩِ ﺻـﺪْﻕِ ﺷـﺮﻉ ﺍﻧـﻮَﺭ ﻫﺴﺘﯽ
ﻟﻘﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺲ
ﻣﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺷﻔﯿﻊ ﻣﺤﺸﺮ ﻫﺴﺘﯽ
ﻧــﻮﯾــﺪ ﺭﺳـﺘـﮕــﺎﺭﯼ ﻭ ﻧـﺠـﺎﺗـﯽ
ﻭﻟـﯽّ ﻣـﺆﻣﻨﯿــﻦ ﻭ ﺳَـﺮﻭَﺭ ﻫﺴﺘﯽ
ﻫﺮ ﺁﯾﯿﻨﯽ ﺑـﻪ ﺟﺰ ﻣِﻬﺮ ﺗﻮ ﮐﻔﺮ ﺍﺳﺖ
ﯾـﮕﺎﻧﻪ ﻣﯿـﺮ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻭ ﻣﻬر هستی
دکتر سیّد محمّدعلی حسینی لواسانی
بنا شده است زمین و زمان به نام علی
بنا شده است زمین و زمان به نام علی
گرفته است قوامْ این جهان به نام علی
برای اینکه مشخص شود عیار دقیق
شدند خلقِ خدا، امتحان به نام علی
به دفتر اَزَلیّت به کِلْکِ قدرت خویش
نوشته رب، همه کون و مکان به نام علی
به احترام علی بسته شد دَرِ دوزخ
گشوده شد دَرِ باغ جَنان به نام علی
نشانهایست برای حلال زادگیَش
همین که طفل گشاید زبان به نام علی
چگونه نام کسی جز علی ست بر لب او؟
کسی که خورد چو ما آب و نان به نام علی
دُرست با وسط خال میکند برخورد
همین که تیر پَرَد از کمان به نام علی
بگو که اَشْهَدُ اَنَّ عَلِی، وَلِیُّ الله
گرفته چونکه هویّت اذان، به نام علی
به ترس و جبر نبودهست، واقعا قلبیست
ارادت همهی شیعیان به نام علی
سِزد ز چوبهی دارش رطب به بار آید
که داده میثم تمّار، جان به نام علی
دعا کنید! که روزی وقوع خواهد یافت
ظهور حضرت صاحب زمان به نام علی
محمّد قاسمی
ذکری که باز میکند از کار ما گره «یا مصطفی محمد و یا مرتضی علیست»
جایی که حسن مطلع قرآن ما علی ست
در شرع من شروع سخن ذکر یا علی ست
هر چند ذات عز و جل نیست دیدنی
وقتی بنا شود به تجسم، خدا علی ست
آنکس که بعد خلقت او بارها به خویش
فرمودهاست ذات خدا مرحبا، علی ست
ذکری که باز میکند از کار ما گره
یا مصطفی محمد و یا مرتضی علیست
خمس و نماز و روزه و حج و زکات، نه
ما را فقط ولایت او رستگار کرد
ما را پس از زیارت بالا سر، از کرم
در کشتی نجات حسینش سوار کرد
باید به شکر بندگی شاه لافتی
تا وقت هست سجده به پروردگار کرد
شاگرد قنبرم که به من یاد داده است
باید فقط به عشق علی افتخار کرد
از راه او ندیده کسی مستقیمتر
از او کسی نداشته خلقی عظیمتر
وقت رکوع بخشش انگشتری کند
یعنی نیامده کسی از او کریمتر
با دست خود به قاتل خود میدهد دوا
بالله قسم که نیست از او دلْرحیمتر
از هر کسی که فکر کنی غیر مصطفی
داناتر و خبیرتر است و حکیمتر
تأکید میکنیم نه از عالم اَلَست
حیدر امیر بوده از آن هم قدیمتر
دست علی به کون و مکان نظم داده است
اندیشهاش به نظم جهان نظم داده است
شاهدْ مثالِ عینی ما هست رَدِّ شمس
انگشت او به چرخ زمان نظم داده است
با باز و بسته کردن مشتش - به قلب ما
بخشیده جان و بر ضربان نظم داده است
نیل و فرات و دجله روانند اگر چنین
دست علی به حرکتشان نظم داده است
ذکرش نجات داده یقینا «اقامه» را
تکرار نام او به «اذان» نظم داده است
با گفتن فضائل او عشق میکنیم
با دیدن شمایل او عشق میکنیم
فرقی نمیکند که کجا جمعِمان کند
پیوسته در محافل او عشق میکنیم
با یازده امام ز سر تا قدم علی
با جلوههای کامل او عشق میکنیم
او حاضرست در همه جا، پس من و شما
در بزم او مقابل او عشق میکنیم
شبهای قدر نیز پس از ختم یا علی
با سَبّ و لعن قاتل او عشق میکنیم
مجموعهی صفات خدا میشود علی
روح نماز و روح دعا میشود علی
وقتی که روبروی محمّد بایستد
آیینهی تمام نما میشود علی
اعراب طبل خاتمهی جنگ میِزنند
از جا به قصد جنگ که پا میشود علی
هر کس که پیش روی تو گردن کشی کند
از طول یا به عرض دوتا میشود علی
یا از حدود تیغ تو باید فرار کرد
یا مثل ما به کشته شدن افتخار کرد
از روی جهل زندگیاش را به باد داد
رزمندهای که پیش تو گرد و غبار کرد
پی بُرد بر شجاعت تو عَمْرِو عَبْدَوُد
روزی که سر به قبضهی تو واگذار کرد
در بدر و در حنین و تبوک و احد، خدا
کفّار را به دست علی تار و مار کرد
طوری دونیمه شد که پس از چارده صَدِه
مرحب هنوز مانده که حیدر چه کار کرد
دور سر تو آینهها دور میزنند
اهل زمین و اهل سما دور میزنند
تا از طواف خانهی تو بهرهور شوند
اطراف کعبه شاه و گدا دور میزنند
شبهای جمعه دور ضریح تو انبیا
تا صبحدم به جای خدا دور میزنند
ذرات خاک شهر نجف تا که دُرّ شوند
گِرد تو صبح و ظهر و عشا دور میزنند
در حول و حوش گنبد و ایوان و ناودان
با اشتیاق خاطرهها دور میزنند
روح و روان و جان و جهان منی علی
فرموده مصطفی تو جنان منی علی
فرموده مصطفی که میان تمام خلق
تو همترازِ فاطمه جان منی علی
تضمین شدهست امنیتم در جوار تو
حِصْنِ حَصین و کهفِ امان منی علی
من دائم العبادتم از برکت شما
تا آن زمان که ورد زبان منی علی
روز ظهور بر همگان فاش میشود
تو صاحبَ الزمانِ زمانِ منی علی
محمّد قاسمی
خانه ای نیست . . .
آل علی اولاد نبی
ای مُتّحدِ جوهرِ ایجادِ نبی
ذکرِ نسَبَت، تذکره ی یادِ نبی
در فضل و کمال تو چه گوید «بیدل»
زین بیش که آلِ توست اولادِ نبی
عبدالقادر بیدل دهلوی
ادامه مطلب ندارد