شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

 

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

زنده در گور غزلهای فراوان باشد

 

نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت

نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد

 

سایه‌ی ابر پی توست دلش را مشکن

مگذار این همه خورشید هراسان باشد

 

مگر اعجاز جز این است که باران بهشت

زادگاهش برهوت عربستان باشد

 

چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی‌ست

تا مسلمان شود انسان، اگر انسان باشد

 

فکر کن فلسفه‌ی خلقت عالم تنها

راز خندیدن یک کودک چوپان باشد

 

چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده

از تحیُّر دهن غار حرا وا مانده

 

عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد

نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست

ظرف و مظروف هم اندازه‌ی یکدیگر نیست

 

از قضا رد شدی و راه قَدَر را بستی

رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی

 

رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید

و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید

 

عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته

جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته

علیه السلام

پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد

چشم تو فاتحِ اقلیمِ نمی‌دانم شد

 

آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز

سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز

 

شاعر این سیب حکایات فراوان دارد

چتر بردار که این رایحه باران دارد

 

 

سیّد حمیدرضا برقعی



[ شنبه 3 آذر 1397  ] [ 6:22 AM ] [ KuoroshSS ]

ای امّت رسول قیامت به پا کنید

 

ای امّت رسول، قیامت به پا کنید

لبریز، جام دیده ز اشکِ عزا کنید

در ماتم پیمبر و تنهایی علی

باید برای حضرت زهرا دعا کنید

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

داغ پیمبر است و بلایی ست بس عظیم

حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم

 

ختم رسل به سوی جنان می‌کند سفر

جان جهانیان ز جهان می‌کند سفر

ریزید خون ز دیده که در آخر صفر

کز پیکر وجود، روان می‌کند سفر

 

دریای اشک، ملک خداوند سرمد است

باور کنید روز عزای محمد است

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

جان جهان ز پیکر هستی جدا شده

خاموش، شمع محفلِ نورُٱلْهُدیٰ شده

ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب

واویلتا عزای رسول خدا شده

 

عالم ز دود فتنه سیه‌پوش می‌شود

حق علی و آل، فراموش می‌شود

سلام الله علیه و علیهم

باور کنید قامت حیدر خمیده است

رنگ از عذار حضرت زهرا پریده است

باور کنید بغض حسن مانده در گلو

خون دل حسین به صورت چکیده است

صلوات الله علیهم اجمعین

خورشید، رنگ باخته و روز، چون شب است

یک کربلا غم است که در قلب زینب است

سلام الله علیها

سوگِ رسول یا که غم بی‌نهایت است

یا نقشه‌ی شکستن رکن هدایت است

تیغ سقیفه گشته حمایل به دست خصم

او را هوای حمله به بیت ولایت است

 

امت پس از نبی ره طغیان گرفته‌اند

با دست فتنه دامن شیطان گرفته‌اند

 

پیغمبری که دست دو عالم به دامنش

با آن که آب غسل نخشکیده بر تنش

آزرد باغ لاله‌اش از نیش خارها

دیدند حمله‌های خزان را به گلشنش

 

اجر رسالتش چقدر ظالمانه بود

بر دست دخترش اثر تازیانه بود

 

مردم در سرای علی را نمی‌زنند

جز با لگد به بیت ولا پا نمی‌زنند

سلمان کجاست؟ بوذر و عمار کو؟ چرا

اینان سری به حجره‌ی زهرا نمی‌زنند

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

دیگر مدینه داده زکف شور و حال را

کس نشنود صدای اذان بلال را

 

ای آسمان بگرد و دل از غصّه چاک کن

خود را نهان چو جسم پیمبر به خاک کن

دستی برون ز خاک کن ای ختم انبیا

اشک غم حسین و حسن را تو پاک کن

سلام الله علیهما

بی‌تو جهان دچار بلایی عظیم شد

بردار سر ز خاک، که زینب یتیم شد

سلام الله علیها

افتاده پشت سر، همه آیات ذوالجلال

قرآن چو حرمت نبوی گشته پایمال

اجر نبی به کشتن زهرا ادا شود

زهرا زند به پشت در خانه بال‌بال

 

حامی دین و یار ولی کیست؟ فاطمه

اول شهید راه علی کیست؟ فاطمه

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

یا رب! به اشک چشم علی، خون فاطمه

آن فاطمه که عرش خدا راست قائمه

بیش از هزار سال، شب و روز و ماه و سال

دارد به این دعا همه شب شیعه زمزمه

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

با تیغ مهدی‌اش دل ما را صفا بده

بر سینه‌ی شکسته‌ی زهرا شفا بده

 

اسلام، سرشکسته‌ی اعدا نمی‌شود

مهر علی برون ز دل ما نمی‌شود

درمان زخم سینه‌ی مجروح اهل بیت

جز با ظهور مهدی زهرا نمی‌شود

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

«میثم» هماره باشدش این ذکر بر زبان

عَجِّلْ عَلیٰ ظُهُورِکَ یا صاحبَ ٱلزَّمان

 

 

غلامرضا سازگار (میثم)



[ دوشنبه 14 آبان 1397  ] [ 6:10 AM ] [ KuoroshSS ]

ای زنده دلان وقت سرور آمده امشب

 

ای زنده دلان وقتِ سُرور آمده امشب

از جانبِ حقّ جامِ طَهور آمده امشب

 

تا جمله شویم عاشق و دلداده‌ی دلبر

از غار حراء تحفه‌ی نور آمده امشب

 

پیمانه به پیمانه زنم جامِ الهی

زیرا به جهان موسمِ شور آمده امشب

 

عید است و جهان محوِ تماشای پیمبر

بر جانِ جهان فیضِ حضور آمده امشب

 

معشوقه نگیرد دلِ من غیرِ محمّد

چون علّتِ زیبایی حور آمده امشب

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ای عاشقِ دلداده‌ی احمد تو ز جا خیز

با بعثتِ او نَفْخِه‌ی صور آمده امشب

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

تا بوسه بگیرد ز دو دستان کریمش

موسای کلیم از دلِ طور آمده امشب

علی نبینا و آله و علیه السلام

تا چشم بدوزد  به جمالش  به جلالش

جبریلِ امین از ره دور آمده امشب

 

یا ربّ! مددی کن بسرایم شبی از عشق

ای اهلِ جهان!  شامِ ظهور آمده امشب

 

 

سیروس بداغی



[ جمعه 24 فروردین 1397  ] [ 9:29 PM ] [ KuoroshSS ]

بر قامت دلربای احمد صلوات (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

 

 

بر قامتِ دلربای احمد  صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بر طاقِ دو ابروی محمّد  صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بر وارثِ مصطفی  امامِ برحقّ

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

آن مُصلحِ کُلّ، ولیِّ سرمد  صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

مرتضی محمودپور



[ جمعه 24 فروردین 1397  ] [ 2:16 PM ] [ KuoroshSS ]

بخوان

 

آن شب سکوتِ خلوتِ غارِ حرا شکست

با آن شکست، قامتِ لات و عُزا شکست

 

آمد به گوشِ ختمِ رسولان ندا  بخوان

مُهرِ سکوتِ لعلِ بشر  زان ندا  شکست

 

با خواندنِ نخوانده الفبا  طلسمِ جهل

در سرزمین رُکن و مقامِ عصا  شکست

 

آدم به باغِ خُلد خدا را سپاس گفت

تا سدِّ ظلم و فقر به أُمُّ ٱلْقُریٰ شکست

 

نوحِ نبی به ساحلِ رحمت رسید و خورد

طوفان به پاسِ حُرمت خَیْرُٱلْوَریٰ شکست

 

بر تختِ گُل نشسته در آتش خلیلِ حقّ

تا خَتْمُ ٱلْأنبیا  گُلِ لبخند را شکست

 

عیسی مسیح  مُهرِ نبوّت به او سپرد

زیرا که نیست دین وِرا تا جزا شکست

 

آمد برون ز غار حرا  میرِ کائنات

آن سان که جامِ خنده‌ی بادِ صبا شکست

 

در خانه رفت و دید خدیجه که می‌دهد

از بوی خویش مُشکِ غزال خُتا شکست

 

بر دورِ خویش کهنه گلیمی گرفت و خُفت

آمد ندا  که داد به خوابش ندا  شکست

 

«یٰا أیُّهَا ٱلْمُدَّثِّر» ش آمد به گوش و گفت

باید که سدِّ درد  ز هر بینوا شکست

 

قانونِ مرگِ زنده به گوران  به گور کن

کز مرگِ دختران  نرسد بر بقا شکست

 

آماده  بهر گفتنِ تکبیر کن  بلال

چون می‌دهد به معرکه  خصمِ دغا شکست

 

اینک به خلق دعوتِ خود آشکار کن

هرگز نمی‌خورَد به جهان  دینِ ما شکست

 

برخیز و بت شکن  که علی دستیار توست

کز بت نمی‌خورد  علی مرتضی شکست

سلام الله علیه

طعنِ ابی لهب  نکند رنجه خاطرت

کو می‌خورد ز آیه‌ی «تَبَّتْ یَدا» شکست

 

«ژولیده» گفت از اثرِ وحیِ ذاتِ حقّ

آن شب  سکوتِ خلوتِ غارِ حرا  شکست

 

 

محمّدحسن فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری)



[ جمعه 24 فروردین 1397  ] [ 6:20 AM ] [ KuoroshSS ]

فضای عالم هستی بود غرق محن امشب

أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

 

 

مدینه شد ز داغ مصطفى بِیْتُ الْحَزَن امشب

 فضاى عالم هستى بُوَد غرق مِحَن امشب

 

مكن اى آسمان روشن چراغ ماه را كز كین

چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب

 

نه تنها ماتم جان سوز پرچمدار توحید است

 كه هستى شد سیه پوشِ امام مُمْتَحَن امشب

 

گهى گریم ز داغ جانگداز حضرت خاتم

گهى نالم چو نى در سوگ فرزندش حسن امشب

 

فدا شد ناخداى فُلْکِ حق در بحر طوفان‌زا

كه شد دریاى دیده در عزایش موج زن امشب

 

دهد غسل از سرشک دیدگان با زارى و شیون

علىِّ بت شكن جسم نبىِّ بت شكن امشب

 

نمى‌دانم چه حالى مى‌كند پیدا امیرِ عشق

چو مى‌سازد تن آن جانِ جانان را كفن امشب

 

شد از داغ دو ماتم قلبِ زهرا لاله‌سان خونین

كه در دشت بلا گم كرده یاس و یاسمن امشب

چراغ انجمن آرا  شده خاموش و اهل دل

كند روشن  چراغ  آه  در هر انجمن امشب

 

سرآمد بر همه غم‌هاست داغ ماتم خاتم

كه امّت را برون رفته است روح از مُلْکِ تن امشب

 

شرر زد «حافظى» بر دفتر دل خامه‌ات كاین سان

كه آتش مى‌زنى بر جان، تو با سوز سخن امشب

 

محسن حافظى



[ پنج شنبه 19 آذر 1394  ] [ 3:48 PM ] [ KuoroshSS ]

ای برگزیده‌ی همه‌ی انتخاب‌ها (ولادت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)

 

ای برگزیده‌ی همه‌ی انتخاب‌ها

قرآن تو کتاب تمام کتاب‌ها

 

اندیشه‌ی تو تیشه به اصل بدی زده

ای ریشه‌ی همیشه‌ترین انقلاب‌ها

 

فخر فلک به توست که فانوس گشته بود

در کوچه‌های آمدنت آفتاب‌ها

 

سرمشق آسمان و زمینی که نام توست

بر لوح شب نوشته به خط شهاب‌ها

 

من تکیه کرده‌ام به تو و پایمردیت

در روزِ چون و چند و چه، روزِ حساب‌ها

 

سرگشته در مضایق وصف تو مانده‌ام

چندان که داده‌ام به سخن آب و تاب‌ها

 

خورشیدِ مکّه، ماهِ مدینه، رسولِ من

ای خاکسارِ مِدْحَتِ تو بوتراب‌ها

 

شمع زبان بریده چه لافد ز آفتاب

گنگم که در هوای تو دیدست خواب‌ها

 

حسین منزوی



[ پنج شنبه 19 آذر 1394  ] [ 8:11 AM ] [ KuoroshSS ]

عشق محمّد بس است و آل محمّد (اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم)

 

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

ماه فرومانَدْ از جمال محمّد

سرو نباشد به اعتدال محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست

در نظر قدر با کمال محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

وعده ی دیدار هر کسی به قیامت

لیله‌ی اَسْری شب وصال محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی

آمده مجموع در ظِلال محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

عرصه‌ی گیتی مجال همّت او نیست

روز قیامت نگر مجال محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

وآنهمه پیرایه بسته جنّت فردوس

بو که قبولش کند بلال محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد

تا بدهد بوسه بر نعال محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

شمس و قمر در زمین حشر نتابد

نور نتابد مگر جمال محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

شاید اگر آفتاب و ماه نتابند

پیش دو ابروی چون هلال محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

چشم مرا تا به خواب دید جمالش

خواب نمی‌گیرد از خیال محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمّد بس است و آل محمّد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

سعدی



[ سه شنبه 17 آذر 1394  ] [ 11:27 AM ] [ KuoroshSS ]

در روی تو می‌بینم مهر رخ سرمد را

 

ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت

ای دست قضا دائم در پنجه‌ی تقدیرت

 

هم پای رسل بسته در حلقه‌ی زنجیرت

هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت

 

پاکان دو عالم پاک از آیه‌ی تطهیرت

حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت

 

در روی تو می‌بینم مهر رخ سرمد را

در وصف تو می‌خوانم ماکان محمد را

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند

تا حشر ز بی‌نوری بر کام افق ماند

 

جبریل امین خود را محتاج تو می‌داند

بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند

 

حق عالم خلقت را بر گرد تو گرداند

حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند

 

با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را

فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم را

 

ای روح قدس را بال از طایر اقبالت

آیات کتاب الله در حسن و خط وخالت

 

این هفت فلک خشتی از پایه‌ی اجلالت

خادم شده جبریلت سائل شده میکالت

 

حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت

شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت

 

احسان ز کف بارد، رحمت ز دمت خیزد

روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد

 

بر خیل رسل بودی ز آغاز پیامبر تو

قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو

 

مینای ولایت را ساقی تو و ساغر تو

قانون نبوت را قاضی تو و داور تو

 

خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو

ما ذره‌ی ناچیز و خورشید منور تو

 

ای در همه جا با ما از خویش مران ما را

چون ذره جدا گردد از مهر جهان آرا

 

تو مشعل ایمانی تو باغ گل دینی

تو جلوه‌ی آغازی تو فیض نخستینی

 

تو آینه‌ی حقی تو صاحب آئینی

تو رهبر امکانی تو لنگر تمکینی

 

دارنده‌ی واللیلی آرنده‌ی والتینی

مدثر و مزمل، طاهائی و یاسینی

 

تو باغی و زهرا گل، تو شهری و حیدر در

زهرا تو و تو زهرا، حیدر تو و تو حیدر

 

طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو

بشکافته دریا را موسی به عصای تو

 

بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو

از چاه برون آمد یوسف به دعای تو

 

داوود زبورش را خوانده به نوای تو

یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو

 

داور به تو میبالد، قرآن به تو می‌نازد

زهرا به تو دل داده، حیدر به تو جان بازد

 

ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را

ای شیر ژیان برده بر دوش غلامت را

 

دشمن همه جا دیده احسان مدامت را

جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را

 

قرآن به جبین بسته زیبایی نامت را

لبخند‌زنان کوثر بوسد لب جامت را

 

ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو

گلبوسه‌ی صد یوسف بر روی بلال تو

 

ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو

ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو

 

سیل همه رحمت‌ها جاری ز جبال تو

با وحی کند پرواز معراج خیال تو

 

مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو

ره بسته شود بر صبح بی‌صوت بلال تو

 

فرمانده‌ی افلاکی، ماه کره‌ی خاکی

چون ذات خدا پاکی، ممدوح به لولاکی

 

ای پرچم توحیدت بر شانه‌ی نه طارم

ای خیل نبیین را همه اول و همه خاتم

 

هار تو گل عالم خاک تو گل آدم

هم لرزه زمیلادت افتاده به کاخ جم

 

لرزان چو تن کسری ایوان مدائن هم

برخیز و بزن بانگی از نو به سر عالم

 

نجم فلک آرائی شمس قمر افروزی

چشم دو جهان سویت تا باز برافروزی

 

ای کوه غمت بر دوش، وی خصم زده سنگت

ای سنگ، دلش پر خون از چهره‌ی گلرنگت

 

سوگند به رخسار خونین و دل تنگت

با آنکه شده گیتی دانشگه فرهنگت

 

کفار جهان با هم دارند سر جنگت

آن بسته کمر بهر خاموشی آهنگت

 

جنگند ز هر جانب، تازند به هر عنوان

یک سلسله با عترت، یک طائفه با قرآن

 

بر سینه‌ی اسلامت صد درد نهانی‌ بین

پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین

 

آن باغ که پروردی، باز آی و خزانی بین

هم درد نهان بنگر، هم ظلم عیانی بین

 

گرگان جهان‌خواری در سلک شبانی بین

فریاد درون بر چرخ از عالی و دانی بین

 

بر امت مظلومت ای دین ز دمت زنده

تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده

 

ای دست احد ما را با هم ید واحد کن

بر ضد ستمکاران بازوی مجاهد کن

 

پیروز در این عرصه بر دشمن فاسد کن

در بین ملل ما را خادم کن و قائد کن

 

سرتاسر گیتی را خرم چو مساجد کن

وین مردم عالم را عابد کن و زاهد کن

 

اجرای کمال دین در همت ما باشد

احیای همه عالم در وحدت ما باشد

 

تا چند ستمکاری از دشمن دون آید

ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید

 

وز دیده‌ی این امت صد چشمه‌ی خون آید

ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید

 

از سینه‌ی اهل درد فریاد درون آید

ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید

 

پیوسته چو مظلومان «میثم» به دعا کوشد

تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد

 

 

غلامرضا سازگار (میثم)



[ پنج شنبه 17 اردیبهشت 1394  ] [ 8:07 AM ] [ KuoroshSS ]

آخرین پیغمبر عشق آمده

 

آمد از ره عید، تبریک عاشقان

غرق شادی گشته کُلِّ لامَکان

 

حضرت احمد به دنیا آمده

مژده ای از حَیِّ اعلی آمده

 

جبرئیل از عشق رویش نغمه خوان

از ورودش عرش اعلی گل فشان

 

جان مولا باب زهرا سلام الله علیها آمده

معنی یاسین و طاها آمده

 

انبیا شادند از میلاد او

مست عالم گشته از ایجاد او

 

آخرین پیغمبر عشق آمده

بهر ما منجی و سرمشق آمده

 

شادی افزون است امشب در فلک

پای کوبان غرق شادی هر ملک

 

معنی تفسیر قرآن آمده

حضرت پیغمبر جان آمده

 

نور حق آمد زمین پر نور گشت

از ورودش عالمی پر شور گشت

 

آخرین کشتی دریای إله

آمد از بهر نجات ماسِوی

 

مهربان یار خدا اندر زمین

آمده از راه ختمُ المرسلین

 

آمد از بهر نجات کائنات

هم به دست اوست رگ‌های حیات

 

عاشقان، این عید باشد پر بها

تهنیت بر روح پاک انبیاء علیهم السلام

 

رحیمی ماهدشتی



[ پنج شنبه 18 دی 1393  ] [ 10:56 PM ] [ KuoroshSS ]