| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
نماز شب، كنار تانك
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 
شب، در بازديد از يك يگان زرهى، پهلوى تانك، نظامى‌اى را ديدم كه ايستاده بود و نماز شب مى‌خواند. مردم ما شايد بسيارى از اينها را ندانند؛ اما ما با چشم خودمان ديده‌ايم. اين‌گونه بود كه ارتش توانست خود را در مقابل اين حوادث نگهدارد. اين‌گونه بود كه امام، با آن صراحتى كه داشت، نسبت به ارتش اظهار علاقه و محبّت مى‌كرد.
 
بيانات در دیدار جمعی از فرماندهان و پرسنل ارتش ۱۳۷۴/۰۱/۳۰


:: ادامه مطلب
نماز جماعت وزرا
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 
مرحوم شهيد كلانترى به من گفت در نماز جمعه نشسته بودم، يك نفر به من رو كرد و گفت ببين چقدر زمانه عوض شده است. گفتم چطور؟ آن شخص به كسى كه در صفِ جلو نشسته بود، اشاره كرد و گفت: او وزير است. مرحوم شهيد كلانترى مى‌گفت به صف جلو نگاه كردم، ديدم عباسپور - وزير نيرو - است. به او گفتم پس من يك چيز عجيبتر به تو بگويم؛من هم وزيرم! خدا شهيد كلانترى را رحمت كند.
 
بيانات در ديدار رئيس جمهوری و اعضاى هيأت دولت‌ ۱۳۸۰/۰۶/۰۵


:: ادامه مطلب
نماز اول وقت در قطار
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

امروز در كشور ما اين جهات [نماز اول وقت] قابل مقايسه‌ى با قبل از انقلاب نيست. شماها اغلب قبل از انقلاب را يادتان نيست. عجيب بود! هم اينجا، هم بعضى جاهاى ديگر.

ما عراق رفته بوديم، يك سفر عتبات مشرف شديم، هر كار كرديم براى نماز صبح، توقف نكرد؛ يعنى اصلاً نمی‌شد؛ جورى تنظيم كرده بودند كه نمی‌شد. و بنده مجبور شدم از اواخر قطار - كه نزديك ايستگاه يا اوائل ايستگاه بود - خودم را از پنجره بيندازم بيرون، كه بتوانم نماز بخوانم؛ چون در داخل قطار كثيف بود و نميشد نماز خواند. به هر حال، اين چيزها هيچ رعايت نمی‌شد. حالا خيلى تفاوت كرده؛ منتها بيش از اينها انتظار هست. اهميت نماز بايد معلوم باشد.

بيانات در ديدار شركت كنندگان در هفدهمين اجلاس سراسرى نماز 29/8/1387


:: ادامه مطلب
مسجد آشنای دانشگاه تهران
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 
من از اين مسجد - مسجد دانشگاه تهران - خاطره‌هاى زيادى هم از پيش از انقلاب و هم از دوره‌هاى مختلف انقلاب دارم كه بد نيست يكى از آنها را براى شما نقل كنم: سال پنجاه و هشت من در يكى از روزهاى هفته - فكر مى‌كنم يكشنبه يا دوشنبه - به همين مسجد مى‌آمدم و نماز ظهر مى‌خواندم.
دانشجويان جمع مى‌شدند، به سؤالات پاسخ مى‌دادم و برايشان سخنرانى مى‌كردم. در همان سال، اين دانشگاه تهران، سنگر گروهكهاى مسلّحى شده بود كه تحت عناوين و اسمهاى گوناگون، با ژ - 3 و كلاشينكف، از داخل دانشگاه به جان مردم بيرون دانشگاه و به جان دانشجويان مسلمان افتاده بودند! يكى از روزها كه در دانشگاه به‌شدّت درگيرى حقيقى وجود داشت، من طبق معمول، اوّل ظهر به اين‌جا آمدم. وقتى وارد دانشگاه مى‌شدم، چند نفر دانشجو آمدند گفتند امروز خطرناك است، اين‌جا نياييد. من گفتم نه؛ برنامه‌ام را تعطيل نمى‌كنم. لذا وارد شدم. دانشگاه خلوت بود، هيچ كس تقريباً نبود، خيلى تك و توك آدم ديده مى‌شد؛ چون وضع خطرناكى بود. از آن مسيرى كه مى‌آمديم، دانشجويان به مسجد آمدند. شايد آن روز ده نفر در مسجد جمع نشده بودند؛ همه فرار كرده بودند. به نظرم نماز را خوانديم و رفتيم؛ يعنى ما هم در حقيقت قدرى ترسيديم. متعاقب آن، مدّتى دانشگاه تعطيل شد. شايد حدود يك سال، دانشگاه در كشور ما تعطيل بود. ببينيد؛ اين نوزده سال، چنين دوره‌هايى در خود داشته است؛ دوران درگيريها، دوران درس نخواندن، دوران تظاهرات و اعتصابهايى كه هر روز بر دانشگاه تحميل مى‌شد.
 
بيانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‌ ۱۳۷۷/۰۲/۲۲


:: ادامه مطلب
اولین ایستگاه نمازی است كه می‌بینم ...
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

در قبل از انقلاب، زمانى يكى از نويسندگان معروف عرب به ايران آمده بود. در ديدارى كه با هم داشتيم، به من گفت: «من به همه‌ى كشورهاى اسلامى سفر كرده‌ام؛ اما در هيچ كشورى نديدم وقتى مردم سوار بر قطارند و به مسافرت مى‌روند، به هنگام نماز، ناگهان قطار توقف كند و همه براى اداى نماز پياده شوند.» مى‌گفت: «من براى اوّل بار در ايران است كه شاهد چنين موضوعى هستم و در هيچ جاى ديگر نظيرش را نديده‌ام.»

بيانات در دیدار جمعی از فرماندهان و پرسنل ارتش ۱۳۷۳/۰۱/۲۴


:: ادامه مطلب
بزرگ‌ترین مسجد شبستانى مشهد
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 
بنده در مشهد كلاس داشتم. نمى‌دانم بین شما‌ها مشهدى هست یا نه. شاید آقایان كه مشهدى هستند یادشان باشد. مسجد كرامت. بعد‌ها مسجد بزرگترى ساخته شد، اما آن روز مسجد كرامت بزرگ‌ترین مسجد شبستانى مشهد بود. یعنى توى مساجد محله‌ى مشهد مسجد بزرگ‌تر از مسجد كرامت نبود. آن چنان جمعیت پر مى‌شد توى این مسجد كه جاى یك نفر آدم هم واقعاً نبود. بعد از نماز مغرب شروع مى‌كردم به درس، سخنرانى نبود. درس بود. حالا مى‌گویم چه كار مى‌كردیم. آن قدر جمعیت زیاد مى‌شد كه قبل از آنى كه من شروع بكنم - وسط نماز - در مسجد را مى‌بستند كه دیگر نمى‌شد كسى وارد بشود. جمعیت متراكمى جمع مى‌شد براى این‌كه درس را گوش كنند، حالا درس چى بود؟ بنده آن‌جا هم حدیث، هم اعتقادات و هم نهج البلاغه تدریس مى‌كردم؛ با تخته سیاه. خود شیوه‌ى كار براى مردم جاذب بود. حالا یك عده البته مى‌آمدند تماشا كنند از این چند هزار آدم مثلاً. اما یقیناً درصدى هم مى‌آمدند واقعاً یاد بگیرند و آموزش ببینند و یادداشت مى‌كردند. توجه كردید؟ من امتحان كردم دیدم كه شیوه‌ى درس گفتن اگر چنانچه با ابتكار، با نوع آورى، با انگیزش، با بیان خوب و با عمده‌تر از همه، «محتوا» همراه باشد، توى آن یك چیزى باشد، همین جور لفاظى نباشد، جاذبه پیدا خواهد كرد.
یك درس تفسیرى من براى دانشجویان شروع كردم در مشهد، یك درسى هم براى طلبه‌ها مى‌گفتیم چند سال. استقبال زیادى شد. مى‌نوشتند و من هم استفاده مى‌كردم. از‌‌ همان شیوه‌هاى جدید، شیوه‌هاى ابتكارى؛ كه البته یك مدتى كه مى‌گذشت یك شیوه‌ى‌اى را تبدیل مى‌كردیم به یك شیوه‌ى دیگر، توجه كردید؟ این شیوه‌هاى جدید و ابتكارى و روشهاى نو همراه با محتوا خودش بزرگ‌ترین، جاذبه است.
 
دیدار با اعضای واحد آموزشی حزب جمهوری اسلامی ۶۳/۱۰/۲۷


:: ادامه مطلب
ذكر تا لحظه‌ی آخر
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 
ايشان تا آخرين لحظات حياتشان، ذكر و نماز و دعا را از دست ندادند. حاج احمد آقا فرزند عزيز حضرت امام مى‌گفتند: پيش از ظهر روز آخر حيات امام(ره)، ايشان روى تخت دايماً نماز مى‌خواندند. مدتى گذشت، بعد پرسيدند: ظهر شده است؟ گفتم: بلى. آن وقت خواندنِ نماز ظهر و عصر با نوافلش را شروع كردند. بعد از اتمام نماز، مشغول ذكر گفتن شدند و تا لحظاتى كه در حالت اغما بسر مى‌بردند، مرتب پشت سر هم مى‌گفتند: «سبحان‌اللَّه و الحمدللَّه و لااله‌الّااللَّه واللَّه‌اكبر، سبحان‌اللَّه و الحمدللَّه ولااله‌الّااللَّه واللَّه‌اكبر». اين كار براى ما درس است. ما كه رهبرمان را دوست داريم، بايد به كارها و روحيات او توجه كنيم و از آن درس بگيريم.
 
بیانات در مراسم بيعت فرماندهان و اعضاى كميته‌هاى انقلاب اسلامى‌ ۱۳۶۸/۰۳/۱۸


:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2912637
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396