در به خواندن نماز اول وقت خیلی مقید بود. یک روز موقع سحر که هوا هنوز تاریک بود، پدر مشغول خواندن نماز بود و یک فانوس پشت سرش روشن بود.
موقعی که پدر به رکوع می رفت، فانوس برگشت و پای پدر را سوزاند. اما او اصلاً به روی خودش نیاورد و به نمازش ادامه داد. وقتی نمازش تمام شد، گفت:
انسان باید آن قدر سر نماز محکم باشد که هر اتفاقی افتاد، تحمل کند.
راوی مهری بهمدی
:: ادامه مطلب
با آمدن او بیدار شدم. اما مزاحمش نشدم. با خودم گفتم: او باید استراحت کند تا آمادگی کامل برای عملیات فردا شب داشته باشد پس نباید مزاحم او بشوم.
آرام و بدون سرو صدا، لباسهای غواصی را از تن بیرون آورد. چهرهاش در آن تاریکی دیدنیتر شده بود. میدرخشید. هوا سرد بود. آهسته از گوشه سنگر پتویی برداشت دورش پیچید. خیالم راحت شد که از خط برگشته و حالا هم میخواهد بخوابد.
چشمانم را روی هم قرار دادم اما لحظاتی نگذشته بود که صدای العفو العفو او مرا به خود آورد. پتویی دورش پیچیده بود و نماز شب می خواند… با آن همه خستگی. خدایا این دیگر چگونه مردی است ؟
راوی : حاج محمود امینی برادر شهید
:: ادامه مطلب
یكى از اسراء نمازش كه تمام شد، سربازش عراقى صدایش كرد و گفت :
- شماها از نماز خواندن خسته نمى شوید؟ همیشه مى بینم چند نفر در حال نماز هستید، حتى شبها و نیمه شبها، شما خواب ندارید؟ آن برادر با آرامش رو به سرباز عراقى كرد و جواب داد: - ما به خاطر همین نماز اینجا اسیر شده ایم . نماز همه چیز ماست . نماز نور چشم ماست.[1]
[1] . زخم شقایق ، ص 5.
:: ادامه مطلب
یادى از شهید نواب صفوى ، از زبان علاّمه محمّد تقى جعفرى
هر دو جوان بودیم و هر دو به نوعى تهجّد و شب زنده دارى و زیارت را دوست داشتیم . در حوزه نجف در خدمت مرحوم آیه ا... شیخ طالقانى (1280 - 1364 ه .ق ) تلمذّ مى كردیم و از علاّمه شیخ عبدالحسین امینى ((صاحب الغدیر)) (1320 - 1390 ه .ق ) درس ایمان و ولایت مى آموختیم .
:: ادامه مطلب
یكى از خاطرات خوب من درباره نماز جماعت ، مربوط به آخرین روز اسارت است . آن روز وقتى متوجه شدیم كه ظهر شرعى فرا رسیده ، پتوهاى داخل آسایشگاهها را در وسط حیاط پهن كردیم . از طرفى چون ماءمورین صلیب سرخ در آنجا بودند، نگهبانها چیزى به ما نگفتند و ممانعتى نكردند. ما هم از فرصت استفاده كردیم و به اتفاق حدود 600 نفر، نماز جماعت پر شكوهى را برگزار كردیم[1] .
[1] . مدرّس مجاهدى شكست ناپذیر، ص 214، داستانهاى مدرّس ، ص 309 و 310.
:: ادامه مطلب
سیّد مجتبى نواب رهبر بزرگ فدائیان اسلام براى مقابله با مزدوران استعمار، سازمان فدائیان اسلام را در سال 1324 ه .ش تشكیل داد كه اعضاى مركزى این سازمان عبارت بودند از: 1- سیّد حسین امامى 2- خلیل طهماسبى 3- سیّد عبدالحسین واحدى 4 - محمّد مهدى عبد خوانى 5 - مظفر ذوالقدر و ... هژیر از مهره هاى مورد اعتماد انگلیسیها بود همیشه مشاغل مهمى داشت و پس از شهریور 20 چندین بار وزیر شد و پس از سقوط كابینه قوام در سال 1327 چند ماه نخست وزیر بود. نخست وزیرى او به علت مخالفت مردم دوامى نیاورد و پس از آن به دستور شاه وزیر دربار شد و در همین سمت توسط((فدائیان اسلام ))كشته شد.
:: ادامه مطلب
شب قبل از عملیات محرم ، برادر مهدى سامع تا بعد از نیمه شب به شناسائى رفته بود و دیر وقت خسته و كوفته برگشته و به خواب رفت . بچه ها كه براى نماز شب بیدار شده بودند او را بیدار نكردند و چون خسته بود و شب بعد هم باید در عملیات شركت مى كرد. صبح كه براى نماز بیدار شد گفت : مگر سفارش نكرده بودم مرا براى نماز شب بیدار كنید؟ آه سردى كشید و گفت : افسوس ! شب آخر عمرم نماز شب ام قضا شد! فردا شب ! عملیات آغاز شد و در حین عملیات مهدى به خیل عظیم شهدا اسلام پیوست.[1]
[1] . جا نماز معطّر، ص 20.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894218
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396