در این زمینه، احادیث بسیارى نقل شده كه در اینجا مجال پرداختن به آنهانیست.(533)
رسول خدا صلى الله علیه وآله نماز جمعه را «حج مساكین» دانسته(534) و آنرا موجب آمرزش گناهان شمرده است.(535)
نماز جمعه، نمایش وحدت و قدرت مسلمانان و میعاد نمازگزاران مؤمن است.
رسول خدا صلى الله علیه وآله در آغاز هجرت، وقتى به مدینه رسید، اوّلین نماز جمعه را براى مردم بپا داشت و این اجتماع شكوهمند و سازنده را پایه گذارى كرد.
این نماز، بعد سیاسى و حكومتى دارد. خطیب و امام جمعه، یا حاكم مسلمین است، یا كسى كه از طرف رهبرى، به این سمت منصوب شده است. بركات و آثار سازنده تربیتى و اجتماعى این عبادت سیاسى بسیار است، كه به چند نمونه اشاره مىشود:
1- تقویت روحیّه اخوت و برادرى
چرا كه همه، از هر جا، در یك مجمع و مصلاّ گرد مىآیند و با رنگها و نژادهاى مختلف كنار هم مىنشینند. آنچه در نماز جماعت بود، به مراتب بیشتر و قوىتر در نماز جمعه، این تجمّع هفتگى مسلمانان وجود دارد.
2- تشكّل نیروهاى اسلام
این عبادت، به نوعى مسلمانان را بر محور عبادت و نماز، تكشّل و یكپارچگى مىبخشد و مایه ارعاب دشمنان اسلام و خنثى شدن توطئههاى تفرقه افكنانه و شایعههاى آنان است.
3- رشد فكرى - سیاسى مسلمان
به مقتضاى مطالب آگاهى بخشى كه در خطبههاى جمعه بیان مىشود، مردم از مسائل سیاسى كشور خود و جهان با خبر مىشوند و با آشنایى به وظایف اجتماعى خویش، در صحنه اجتماع حضور بیشتر مىیابند.
4- تقویت روحیه جمعى
این نیز از آثار نماز جمعه است كه قطرههاى پراكنده افراد انسانى را در یك اقیانوس، گرد مىآورد و همه با ارتباط متقابل و شناسایى هم، روحیه اجتماعى پیدا مىكنند و انزوا و فردگرایى از بین مىرود.
5 - مركزیّت بسیج مردم
سنگر نماز جمعه، بهترین جاى دعوت مردم به بسیج شدن براى جهاد و دفاع و حلّ مشكلات اجتماعى و یارى رسانى به دیگران است. این قدرت عظیم مردمى كه در نماز جمعه متجلّى مىشود، همواره مورد توجّه بوده و در صدر اسلام نیز، رسول خدا صلى الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام از مساجد و پس از خطبهها، افراد را بسیج كرده و به جبهه هاى جهاد، مىفرستادند.
و بسیارى آثار دیگر...(536)
533) به منابع زیر مراجعه كنید: بحارالانوار، ج 89، ص 122. وسائلالشیعه، ج 5، ص 1. منلایحضر، ج 1، ص 409، كنزالعمال، ج 7، ص 707 و ج 8، ص 368.
534) الجمعة حجّ المساكین، بحارالانوار، ج 89، ص 199.
535) وسائلالشیعه، ج 5، ص 3.
536) درباره نماز جمعه، جزوه «نماز شكوهمند جمعه...» از انتشارات در راه حق، براى مطالعه مفید است.
:: ادامه مطلب
در مراسم هفتگى اجتماعى مسلمین، «نماز جمعه» جایگاه والایى دارد و نه تنها یك عبادت، بلكه مظهر وحدت مسلمین و شكوه و عظمت اسلام است و آگاهى پیروان قرآن را بالا مىبرد و «نماز عبادى، سیاسى» محسوب مىگردد.
قرآن كریم، درباره نماز جمعه، مىفرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُواْ الْبَیْعَ»(531)
اى ایمان آوردگان! وقتى به نماز روز جمعه ندا داده مىشود، به سوى یاد خدا بشتابید و داد و ستد را راها كنید.
كیفیّت نماز جمعه
نماز جمعه در عصر غیبت، واجب تخییرى است و انسان مىتواند نماز جمعه بخواند یا نماز ظهر.
نماز جمعه دو ركعت است و حتماً باید بصورت جماعت خوانده شود. پیش از نماز، دو خطبه واجب است كه خطیب، در آنها علاوه بر دعوت به تقوا، مسائل اجتماعى - سیاسى مسلمانان را هم باید مطرح كند.
وقت آن، از آغاز ظهر تا حدود یك ساعت پس از اذان است و از آن دیرتر روا نمىباشد.
حداقل افرادى كه با حضور آنان نماز جمعه تشكیل مىشود، پنج نفر است. فاصله دو نماز جمعه، نباید كمتر از یك فرسخ باشد.
گوش دادن به خطبههاى نماز جمعه واجب است. شركت نكردن بدون عذر، در نماز جمعه، نشانه نفاق است.
بهتر است كه امام جمعه، در ركعت اوّل، پس از حمد، سوره جمعه را بخواند و در ركعت دوم، سوره منافقین را.
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرموده است: خداوند با سوره جمعه، مؤمنان را گرامى داشته است، از این رو، پیامبر صلى الله علیه وآله به عنوان بشارت آنان، جمعه را سنّت كرده و بعنوان توبیخ منافقان، سوره منافقین را لازم ساخته است.(532)
531) جمعه، آیه 9.
532) میزان الحكمه، ج 5، ص 426.
:: ادامه مطلب
تاكنون، غیر از نمازهاى مستحبى و نوافل روزانه، كه همراه با تعقیبات ذكر شد، نماز مسافر و نماز قضا نیز بحث شده، كه این دو نیز، همان نمازهاى روزانه در شرایطى خاص (در سفر، یا در خارج وقت) بود.
امّا، چند نماز دیگر نیز هست كه برخى واجب و بعضى مستحب مؤكّد است، براى تكمیل بحثهاى نماز، به آنها هم به صورتِ گذرا پرداخته مىشود.
:: ادامه مطلب
نماز، از حقوق خدا بر عهده انسان است و انجام درست و به موقع آن، بر انسان مكلّف واجب است. كسى كه نماز واجب خود را به هر دلیل در وقت آن نخوانده است، مانند: فراموشى، بیهوشى، مستى، یا عدم امكان و از روى اجبار، یا از روى سهل انگارى و معصیت، و یا آنكه خوانده ولى باطل بوده و بعداً فهمیده است، باید آن نمازها را كه نخوانده یا باطل بجا آورده، قضا كند.
البته نمازهاى روزانهاى را كه زنان در حال حیض یا نفاس نمىخوانند، قضا ندارد.
كسى كه نماز قضا دارد، باید در خواندن آن كوتاهى نكند، ولى واجب نیست فورى آنرا بجا آورد.
انسان تا زنده است، اگر چه از خواندن نمازهاى خود عاجز باشد، دیگرى نمىتواند نمازهاى او را قضا نماید.
نماز قضا را مىتوان با جماعت خواند. و لازم نیست نماز هر دو یكى باشد. مثلاً مىتوان قضاى نماز صبح را، در جماعت نماز مغرب و عشاء خواند، یا بر عكس.
نمازى كه از انسان فوت شده، از نظر تعداد ركعات، به همان صورت باید قضا شود. مثلاً انسان مىتواند در مسافرت، قضاى نماز چهار ركعتى را به صورت تمام بخواند. و اگر مثلاً در مسافرت، نماز ظهر از انسان قضا شده، در وطن باید آن را به صورت دو ركعتى قضا كند.
(براى آشنایى با مسائل ریزتر نماز مسافر و نماز قضا، به توضیح المسائل رجوع كنید).
:: ادامه مطلب
نماز، از واجبات بسیار مهمّى است كه در هیچ حال از انسان ساقط نیست، حتى در مسافرت، بیمارى، میدان جنگ، در حال غرق شدن و... البته بنا به شرایط خاصّ، صورتهاى مختلفى به خود مىگیرد، ولى همواره بر انسان واجب است.
یك مسلمان هنگام سفر و در طول راه هم باید بر نمازهاى خویش مواظبت كند. در قطار، اتوبوس، در سرما و گرما، در تنگى وقت و عجله، نباید نماز را سبك شمرد و اداى آن را به فراموشى سپرد. وقتى اتوبوس یا قطار، براى نماز یا صرف غذا نگه مىدارد، باید شتافت و نماز را هم خواند. و اگر توقفى نكرد، از راننده خواست تا نگهدارد.
شرایط نماز قصر
مسافر، در مدّت مسافرت و در راه، با هشت شرط، نمازهاى چهار ركعتى خود را باید شكسته و قصر (دو ركعت) بجا آورد:(527)
شرط اوّل: آنكه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد.
شرط دوّم: آنكه از اوّل سفر، قصد هشت فرسخ را داشته باشد.
شرط سوّم: آنكه در بین راه، از قصد خود برنگردد.
شرط چهارّم: آنكه نخواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ، از وطن خود بگذرد، یا ده روز یا بیشتر در جایى بماند.
شرط پنجم: آنكه براى كار حرام سفر نكند و سفرش، سفر معصیت نباشد.
شرط ششم: آنكه از صحرانشینان بیابان گرد نباشد.
شرط هفتم: آنكه شغل او مسافرت نباشد.
شرط هشتم: آنكه به حدّ ترخصّ(528) برسد.
اقامت ده روز
در مسافرت، اگر انسان قصد ماندن ده روز تمام یا بیشتر در یكجا داشته باشد، باید نمازهایش را تمام بخواند.
اگر نیّت واقعى او، ماندن كمتر از ده روز است، نمىتواند در ظاهر قصد ده روز كند و تمام بخواند.
اگر قبل از تمام شدن ده روز، به دلایلى تصمیم انسان عوض شد و تصمیم به بازگشت گرفت، روزهاى باقیمانده را هم باید تمام بخواند.
اگر كسى مسافرت كند و به وطن خود برود، هر چند كمتر از ده روز بماند، نمازهایش تمام است. مگر آنكه از وطن خود اعراض كرده و بنایش بر بازنگشتن باشد، كه حكم مسافر دارد.
زادگاه انسان، وطن اصلى اوست، مگر آنكه از آنجا اعراض كند. محلّ دیگرى را هم كه انسان براى اقامت دائمى انتخاب مىكند، وطن غیر اصلى او به حساب مىآید. كسى كه در دو جا زندگى مىكند، هر دو جا وطن او محسوب مىشود. تا انسان، قصد ماندن همیشگى در جایى غیر از وطن اصلى نداشته باشد، وطن او حساب نمىشود، مگر آنكه بدون قصدِ ماندن، آنقدر بماند كه مردم بگویند آنجا وطن اوست.
كسى كه مسافرت، شغل اوست (مثل رانندگان، خلبانان و...) یا شغلش به گونهاى در ارتباط با سفر است كه همواره در تردّد و رفت و آمد است، نمازهایش را باید تمام بخواند.(529)
مسافر، در چهار جا مىتواند نمازش را هم شكسته وهمتمام بخواند: 1- مسجدالحرام، 2- مسجدالنبى، 3- مسجد كوفه، 4- حرم سیدالشهداء و مسجد متّصل به حرم آن حضرت.(530) در این موارد، براى فیض بیشتر بردن از معنویات این اماكن، مسافر مجاز است نمازش را تمام بخواند.
527) هر یك از این شرایط، داراى مسائل و جزئیات بسیارى است كه توضیح آنها را از رساله مطالعه كنید.
528) حد ترخص یعنى جایى كه با رسیدن به آنجا، انسان دیگر دیوار شهر را نبیند و صداى اذان آنرا نشنود (توضیح المسائل حضرت امام).
529) توضیح بیشتر در رسالههاى عملیه است.
530) رساله حضرت امام، مسئله 1356.
:: ادامه مطلب
در نماز جماعت، آنكه جلو مىایستد و مردم به او اقتدا مىكنند، «امام» نام دارد. بعضى نیز به او «پیشوا» مىگویند. در نظام اجتماعى سیاسى اسلام، آنكه پیشوایى جمعى را به عهده دارد، باید از یك سرى فضیلتها و برترىها برخوردار باشد، تا فضایل او، الهام بخش دیگران نیز باشد. در نماز جماعت نیز، پیش نماز، باید در علم و عمل و تقوا و عدالت، برتر از دیگران باشد.
در حدیث مىخوانیم: «فَقَدِّمُوا اَفْضَلَكُمْ»(503) و«فَقَدِّموا خیارَكُم»(504) یعنى به با فضیلتترین و بهترین خودتان اقتدا كنید.
احادیث، در این باره، بسیار است. به چند نمونه اشاره مىكنیم:
امام جماعت، باید كسى باشد كه مردم به ایمان و تعهّد او اطمینان داشته باشند.(505)
امام صادق علیه السلام فرمود: امام جماعت، رهبرى است كه شمارا به سوى خدا مىبرد، پس بنگرید كه به چه كس اقتدا مىكنید.(506)
ابوذر فرمود: امام شما، در قیامت، شفیع شماست. پس شفیع خودتان را از افراد سفیه و فاسق قرار ندهید.(507)
اقتدا كردن افراد ناشناخته و آنان كه در دین یا امامت، غلّو مىكنند، نهى شده است.(508) افرادى كه در جامعه، بخاطر گناه علنى، شلاّق خوردهاند، یا از طریق نامشروع، بدنیا آمدهاند، حقّ امام جماعت شدن ندارند.(509)
امام جماعت، باید مورد قبول مردم باشد، وگرنه آن نماز، مورد قبول درگاه خداوند نیست.(510)
امامصادقعلیه السلام در تفسیر آیه شریفه «خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَكُلَ مَسْجِدٍ»(511) هنگام رفتن به مسجد، زینت خود را همراه داشته باشید. فرمود: زینت مسجد، پیشواى شایسته و امام جماعت مسجد است.(512)
البته پوشیدن لباس پاك و داشتن وقار و عطر زدن و... نیز در روایاتى به عنوان «زینت مسجد» آمده است.
امام باقر علیه السلام فرمود: امام جماعت باید از افراد اندیشمند و صاحب فكر باشد.(513)
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: كسى كه پشت سر امام عالم نماز بخواند، گویا پشت سر من و حضرت ابراهیم، نماز خوانده است.(514)
امام جماعت، باید مراعات ضعیفترین افراد را بكند و نماز را طول ندهد.(515)
از مجموع این احادیث، موقعیّت حساس امامت جماعت شناخته مىشود.
انتخاب امام جماعت
از آنجا كه در امام جماعت، برترى و فضیلت بر دیگران شرط است، اگر در موقعیّتى، چند نفر شایستگى آنرا داشتند كه به آنان اقتدا شود، باز هم اوصاف و شرایطى به عنوان اولوّیت در روایات مطرح است كه آموزنده است و گرایش به ارزشها و انتخاب بهتر را مىآموزد. از جمله:
1- كسى كه قرائت نمازش بهتر باشد. «اقْرئهم»
2- كسى كه در هجرت، پیشقدم باشد. «اَقْدَمُهم هِجَرةً»
3- كسى كه دین شناستر و در مراتب علمى برتر باشد.
«اَعْلَمُهم بالسُنةِ واَفْقَهَهُمْ فى الدّین»
4- كس كه سنّ بیشترى داشته باشد. «فَاَكْبَرُهم سِنّاً»
5 - كسى كه انس او با قرآن بیشتر باشد.
6- كسى كه زیباتر و خوشروتر باشد.(516)
7- صاحب منزل، از مهمان در امام جماعت شدن مقدّم است.
8 - امام جماعت دائمى، بر افراد تازه وارد به مسجد، مقدّم است.
در میان امتیازات، به مسئله (عالِم بودن) بیش از هر چیزى تكیه شده است. این دانایى و اعلمیّت، در همه مواردى كه نوعى رهبرى و پیشوایى در كار است، شرط و امتیاز است. در حدیث است: «مَنْ صَلّى بقومٍ وَ فیهم مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ یَزَلْ اَمْرُهم اِلَى السِّفالِ الى یوم القیامةِ»(517)
كسى كه امامت نماز و پیشوایى گروهى را به عهده بگیرد، در حالى كه میان آنان، داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قیامت، همواره رو به سقوط و پستى است.
البته همچنان كه در حدیثى گذشت، امام جماعت باید مورد پذیرش و قبول مردم باشد. این مقبولیّت، از راه علم و پاكى و عدالت و تواضع و اخلاق نیكو بدست مىآید.
نباید غفلت داشت كه گاهى دشمنان و اهل نفاق، براى ضربه زدن به اسلام و روحانیت، امام جماعتى را با شایعه و تهمت و دروغ، بدنام مىكنند تا او را به انزوا بكشند. هشیارى مردم، خنثى كننده این نقشه شیطانى است. پشت سر كسى نباید به جماعت ایستاد كه با فسق و گناه و بدرفتارى، مقبولیت خود را از دست داده است، نه آنكه دستهاى مرموز دشمن، او را از نظرها انداخته باشد!...
عدالت در امام جماعت
از شرایط امام جماعت، عادل بودن است.
عدالت را در كتب فقهى تعریف كردهاند. فقهاى گرانقدر، از جمله حضرت امام خمینى (قدس سرّه) مىفرمایند:
عدالت، یك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهان كبیره، و تكرار و اصرار نسبت به گناهان صغیره باز دارد.(518)
پاكى، تقوا، دورى از گناه، از نشانههاى عدالت است. بنا به اهمیّت این صفت، در نظام اسلامى یكى از امتیازات به حساب آمده و در فقه اسلامى و قانون اساسى، داشتن آن براى مسئولان بلند پایه و مشاغل حسّاس، شرط است و كارهاى مهّم كشور و امور مردم، باید بدست افراد عادل انجام گیرد.
به برخى از این موارد كه عدالت شرط است، توجه كنید:
در مسائل عبادى، امام جماعت باید عادل باشد.
در مسائل سیاسى عبادى، مثل نماز جمعه، خطیب و امام جمعه باید عادل باشد.
در مسائل سیاسى و حقوقى، (همچون نمایندگى مجلس و تصویب قوانین) نظر فقهاى عادلى بنام «شوراى نگهبان» معتبر است.
در مسائل حقوقى، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش، باید با گواهى افراد عادل باشد.
در مسائل تربیتى، اجراى حدود اسلامى و تأدیب ظالم و خلافكار، وقتى است كه افراد عادل، به خلاف و گناه او شهادت دهند.
در مسائل اقتصادى، بیت المال باید دست افراد عادل باشد.
در مسائل اجتماعى وفرهنگى، پخش ونشر خبرها، باید دست افراد عادل باشد و به خبر افراد فاسق، اعتماد نمىتوان كرد، مگر پس از تحقیق و تفحّص.
در مسائل نظامى، فرمانده كلّ قوا، با رهبرى است، كه عدالت شرط آن است. پس عدالت از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارى مسئولیتهاى اجتماعى و تنظیم امور زندگى است.
راه شناخت عدالت
گرچه برخوردارى از عدالت، و داشتن ملكه ترك گناه، از امور درونى افراد است، ولى با علائم و نشانههایى كه در زندگى و عمل افراد بروز مىكند، مىتوان به بود و نبود آن در افراد، پى برد. در روایات، برخى از این علائم به چشم مىخورد و بعضى ملاكها بیان شده كه با وجود آنها، مىتوان كسى را عادل شمرد.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: عادل كیست؟
فرمود: «اِذا غَضَّ طَرْفَهُ مِنَ المَحارمِ وَلِسانهُ عَنِ الْمَأثِمِ و كَفَّهُ عَنِ الْمَظالِم»(519) كسى كه چشمش را از نامحرم، زبانش را از گناه، و دستش را از ظلم، حفظ كند.
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله نیز در حدیثى انسان جوانمرد و عادل را چنین معرّفى مىكند: «مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثهُمْ فَلَمْ یَكْذِبْهُم وَ وعَدَهُم فَلَمْ یُخْلِفْهم فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ...»(520) كسى كه با مردم، در معاملات، ستم نكند و در سخن، دروغ نگوید و در وعدههایش تخلّف نكند، او از كسانى است كه مروّتش كامل و عدالتش آشكار است.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد: عدالت انسان را از كجا بشناسیم؟
فرمود: همین كه كسى اهل حیا و عفت باشد و در خوراك و گفتار و شهوت، خود را به گناه نیالاید، و از گناهان بزرگى مثل زنا، ربا، شراب، فرار از جنگ،... (كه مورد تهدید قرآن است) بپرهیزد، و جز در مواردى كه عذر دارد، از شركت در جماعت مسلمین دورى نكند، چنین انسانى عادل است و تفتیش از عیوب او و غیبت او بر مردم حرام است...(521)
در روایات دیگرى مىخوانیم: به آن كس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبین باشید و گواهى او را بپذیرید.(522)
شاید آنچه را كه فقهاء، به عنوان «حُسن ظاهرى» در عدالت بیان مىكنند، همین باشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمین و نبودنش در مراكز فساد و گناه، مایه اعتماد مردم شود و او را از این طریق، انسانِ عادل و درست كارى بشناسند.
امام باقر علیه السلام در مورد عدالت زنان مىفرماید:
همین كه اهل حجاب و از خانوادههاى محترم بود و از شوهر خویش اطاعت مىكرد و از كارهاى ناپسند و جلوهگرىهاى ناروا پرهیز داشت، عادل است.(523)
در بعضى روایات، «فاسق» را كسانى مىداند كه به خاطر گناهان زشتِ علنى، در جامعه شلاّق خورده، یا میان مردم مشهور به خلاف و بدكارى یا مورد سوء ظن باشند.(524) البته معناى عدالت در یك نفر، آن نیست كه در طول عمر، مرتكب گناهى نشده باشد، چرا كه این ویژگى، تنها در انبیاء و اولیاء معصوم است، ولى همین كه ما در ظاهر، از او گناه بزرگى ندیده باشیم، كافى است.
این نیز ناگفته نماند كه: اگر كسى خود را عادل نمىداند، و حتّى به مردم بگوید كه من عادل نیستم، امّا مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مىتواند امام جماعت شود و مردم نیز مىتوانند به او اقتدا كنند و اگر مردم، مایل به اقتدا باشند، نباید سرپیچى كند.(525) و حتّى اگر پس از نماز جماعت، معلوم شود كه امام جماعت، عادل نبوده، نمازهایى را كه پشت سر او خواندهاند صحیح است و اعاده لازم نیست.(526)
چرا بعضى به جماعت نمىروند؟
با همه پاداشها و آثارى كه براى نماز جماعت وجود دارد، برخى از این فیض بزرگ محرومند و با تأسف، شاهدیم كه بسیارى، به آن بى اعتنا و كم رغبتاند و حتى در همسایگى مسجد به سر مىبرند، ولى در جماعت مسلمین حاضر نمىشوند و مسجدها، گاهى به صورت ناراحت كننده و دردآورى خلوت است.
علّت شركت نكردن افراد در نمازهاى جماعت، گوناگون است. بعضى واقعاً عذر دارند و دلیلشان پذیرفتنى است، ولى در بسیارى موارد، بهانه هایى پوچ، بیشتر نیست. مرورى به اینگونه دلایل و بهانه ها مىكنیم:
بعضى، از پاداشهاى نماز جماعت، غافلند.
برخى، از بدرفتارى برخى نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بى رغبت مىشوند.
بعضى، تنها بد اخلاقى امام جماعت را، بهانه عدم شركت خود قرار مىدهند و آنرا منافى با عدالت او به حساب مىآورند.
بعضى، بخاطر همفكر نبودن امام جماعت، با دیدگاههاى سیاسى آنان نسبت به موضوعات و اشخاص و... از شركت در جماعت، دورى مىكنند.
بعضى، بخاطر مشغولیتهاى اقتصادى واجتماعى وگرفتاریهاى روزمرّه، از پاداشهاى عظیم نماز جماعت محروم مىشوند.
بعضى، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد شده ودیگر نمىروند.
بعضى، عیبهاى بستگان و نزدیكان امام جماعت را به حساب او مىگذارند و او را قبول ندارند.
بعضى، شركت خود در نماز جماعتى را، مایه تقویت و بزرگ شدن پیشنماز در جامعه مىدانند و از آن پرهیز دارند، بى آنكه دلیلى روشن بر بى عدالتى امام جماعت داشته باشند.
بعضى، از روى غرور، حاضر نیستند در نماز جماعت یك امام جوان یا فقیر زاده، امّا پاك و متعهد و لایق، شركت كنند.
برخى، تن پرور و تنبلاند و در عبادات، بىحوصله و كسلاند و نماز جماعت را، بجاى آنكه كار بدانند، بارمىدانند و به سختى حاضرند دست از كارهاى دیگر بكشند و به جمع مسلمانان در نماز بپیوندند.
بعضى نیز، از طول كشیدن نماز جماعت، از مسجد مىگریزند.
بعضى نیز، از متولّى یا دست اندركاران مسجد، خوششان نمىآید، از این رو به نماز جماعت نمىآیند.
اینها گوشهاى از علل سردى برخى نسبت به حضور در نماز جماعت بود. همانطور كه دیدید، بیشتر اینها، بهانههایى غیر قابل اعتناست. اگر آگاهى و رشد دینى مردم به حدّى برسد كه عوامل یاد شده را كنار بگذارند، و با خلوص و همدلى، در صفوفى منظم كنار هم بنشینند، به پاداشهاى عظیم جماعت، توجّه داشته باشند، بد خلقى پیشنماز را، مغایر با عدالت او ندانند. گناه بستگان او را به حساب او نگذارند. و... به بركات و آثار مثبت فراوان این «گردهمایى دینى» بیندیشند، خواهیم دید كه مساجد، رونق بیشترى خواهد یافت و خلوتى نمازهاى جماعت، از میان خواهد رفت.
البته، صلاحیتهاى علمى واخلاقى پیشنماز، ومحیط گرم و آموزنده بودن مساجد، وبرخورد شایسته واحترامآمیز با شركت كنندگان در نماز، به خصوص با جوانان و نوجوانان، مىتواند سهم عمدهاى در جذب آنان به مسجد، این كانون وحدت ومعنویت داشته باشد. سهم مسئولان فرهنگى، تبلیغى و تربیتى كشور نیز در این زمینه، مهّم است.
اگر مربیان محترم و معلّمان و پدران و مادران، خود در جماعتها شركت كنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بایستند، یا به مساجد بروند، الهام بخش دیگران نیز خواهند بود.
اگر مدارس، در كنار مساجد ساخته شود، براى حضور دانش آموزان در نمازهاى جماعت، تسهیلى به حساب مى آید.
503) من لایحضر، ج 1، ص 377.
504) همان مدرك.
505) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 490.
506) وسائلالشیعه، ج 5، ص 416.
507) وافى، ج 2، ص 177.
508) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 491.
509) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 491.
510) وسائلالشیعه ج 5، ص 417.
511) اعراف، آیه 31.
512) نورالثقلین، ج 2، ص 19.
513) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 492.
514) همان مدرك.
515) من لایحضر، ج 1، ص 381.
516) وافى، ج 1، ص 177، وسائلالشیعه، ج 5، ص 419.
517) من لایحضر، ج 1، ص 378.
518) تحریر الوسیله، ج 1، بحث امام جماعت.
519) بحارالانوار، ج 75، ص 248.
520) بحارالانوار، ج 67، ص 1.
521) استبصار، ج 3، ص 12.
522) وسائلالشیعه، ج 18، ص 291.
523) استبصار، ج 3، ص 13.
524) وسائلالشیعه، ج 18، ص 295.
525) جواهر، ج 13 ص 277، تحریرالوسیله، ج 1، شرایط امام جماعت.
526) تحریرالوسیله، شرایط امام جماعت.
:: ادامه مطلب
برپایى فریضه هاى دینى به صورت دسته جمعى، غیر از پاداش هاى فراوانى كه یاد شد، در زندگى فردى و اجتماعى امت مسلمان نیز، آثار مثبت و فراوانى دارد كه به برخى اشاره مى شود :
1- آثار معنوى
بزرگترین اثر معنوى نماز جماعت، همان پاداشهاى الهى است كه گفته شد. روایت است كه شبى، على علیه السلام تا سحر به عبادت مشغول بود. چون صبح شد، نماز صبح را به تنهائى خواند و استراحت كرد.
رسولخدا صلى الله علیه وآله كه آن حضرت را در جماعت صبح ندید، به خانه او رفت. حضرت فاطمهعلیها السلام از شب زندهدارى على علیه السلام و عذر او از نیامدن به مسجد سخن گفت. پیامبر فرمود: پاداشى كه بخاطر شركت نكردن در نماز جماعت صبح، از دست على علیه السلام رفت، بیش از پاداش عبادت تمام شب است.(495) رسول خدا صلى الله علیه وآله فرموده است:
«لانْ اُصَلّىَ الصُبَح فى جَماعةٍ اَحَبُّ اَلىَّ مِنْ اَنْ اُصَلّىَ لَیْلَتى حَتّى اُصْبحَ»(496) اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم، در نظرم محبوبتر از عبادت و شب زنده دارى تا صبح است.
بخاطر همین فضیلت و پاداش هاست كه اگر تعداد نمازگزاران از ده نفر بیشتر شود، اگر تمام آسمانها كاغذ، و دریاها مركّب و درختها قلم شود و فرشتگان بنویسند، پاداش یك ركعت آنرا نمىتوانند بنویسند.(497)
و نماز جماعت با تأخیر، بهتر از نماز فراداى در اوّل وقت است.(498)
2- آثار اجتماعى
نماز جماعت، مقدمه وحدت صفوف و نزدیكى دلها و تقویت كننده روح اخوّت است. نوعى حضور و غیاب بىتشریفات، و بهترین راه شناسائى افراد است.
نمازجماعت، بهترین، بیشترین، پاكترین وكمخرجترین اجتماعات دنیاست ونوعى دید وبازدید مجّانى وآگاهى از مشكلات و نیازهاى یكدیگر وزمینهساز تعاون اجتماعى بین آحاد مسلمین است.
3- آثار سیاسى
نماز جماعت، نشان دهنده قدرت مسلمین و الفت دلها و انسجام صفوف است.
تفرقهها را مىزداید، بیم در دل دشمنان مىافكند، منافقان را مأیوس مىسازد، خار چشم بدخواهان است.
نماز جماعت، نمایش حضور در صحنه وپیوند «امام» و «امّت» مىباشد.
4- آثار اخلاقى، تربیتى
در نماز جماعت، افراد در یك صف قرار مىگیرند و امتیازات موهوم صنفى، نژادى، زبانى، مالى و... كنار مىرود و صفا و صمیمیّت و نوعدوستى در دلها زنده مىشود و مؤمنان، با دیدار یكدیگر در صف عبادت، احساس دل گرمى و قدرت و امید مىكنند.
نماز جماعت، عامل نظم و انضباط و وقتشناسى است.
روحیه فردگرایى و انزوا و گوشهگیرى را از بین مىبرد و نوعى مبارزه با غرور و خودخواهى را در بر دارد.
نماز جماعت، «وحدت» در گفتار، جهت، هدف و امام را مىآموزد و از آنجا كه بایَد پرهیزكارترین و لایقترین اشخاص، به امامت نماز بایستد، نوعى آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است.
نماز جماعت، كینهها و كدورتها و سوءظنّها را از میان مىبرد و سطح دانش و عبودیّت و خضوع را در جامعه اهل نماز، افزایش مىدهد.
به خاطر این همه آثار است كه به نماز جماعت، آن همه توصیه شده است. حتى نابینایى وقتى از حضور پیامبر، اجازه خواست كه به مسجد نیاید، آن حضرت فرمود: از خانه تا مسجد، ریسمانى ببندد و به كمك آن، خود را به نماز جماعت برساند.(499) و نیز نابینایانى كه اجازه ترك شركت در نماز خواستند، رسول خدا صلى الله علیه وآله اجازه نفرمود.(500)
از طرف دیگر، برخورد شدید نسبت به كسانى كه به نماز جماعت اهمیّت نمىدهند، نشان دیگرى بر اهمیّت و سازندگى آن است. در حدیث است كه به چنان كسان، همسر ندهید(501) و معرّف آنان نشوید.(502)
495) سفینة البحار، ج 1، جماعت.
496) كنزالعمال، ج 8، حدیث 22792.
497) توضیحالمسائل امامقدس سره، مسئله 1400.
498) توضیحالمسائل امامقدس سره، مسئله 1402.
499) وسائلالشیعه، ج 5، ص 377.
500) كنزالعمال، ج 8، ص 255.
501) سفینةالبحار، ج 1، جماعت.
502) همان مدرك.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894312
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396