به خلق عظيمي که قرآن ستوده
به شاهي که تا عرش حق پرگشوده
به آن عقل کلي که حق آفريده
به رنجي که بهر هدايت کشيده
قسم برغديري که اکمال دين شد
به حق ولايت که غصبش ز کين شد
به دستان بسته به چشمان خسته
به محراب پرخون به فرق شکسته
به پهلوي زخمي به مسمار پرخون
به بازوي پردرد و رخسار گلگون
به سردار تنها غریب مدینه
به کوچه،به تشتی پرازخون سینه
به اطفال گريان به لبهاي عطشان
به سرهاي بر ني به جسم شهيدان
به ششماهه بردست به سقاي بي دست
به طفلي که اميد به مشک عمو بست
به ام المصائب که قامت شکسته
به حق نمازي که خوانده نشسته
به شاه شهيدان که هستش فدا کرد
سرش بر سر ني خدا را صدا کرد
به سجاده عشق که عرش خدا بود
به تسبيح و مهري که غرق دعا بود
به باقر به علمش که طاقی نداره
به قبری که شمع ُ چراغی نداره
به پير مرادي که محنت کشيده
به صدق و صفايي که چشمي نديده
به زندان بغداد به دستای بسته
به حق امامی که کنجش نشسته
به غمهاي قلب غريب غريبان
به شمس و شموس و به شاه خراسان
به تازه جوان و رداي امامت
به جودُ سخا و به لطف وکرامت
به نور هدايت به هادي الي الله
به عمري که بودي (منادي الي الله)
به عمر شریفی که شد وقف قرآن
به حق زکی،عسکری، اباشاه خوبان
خدايا خدايا الها الها
رسان منتقم را
رسان منتظر را
رسان نور محفل
رسان شاه عادل