به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 داستان هاي من و اپراتور

اپراتور بهم پيام داده:
ديگر نگران سين هفتم تان نباشيد !!! با خريد يك سيم كارت هفت سين شما تكميل ميشود !!!

******************

ﺟﻦ، ﺷﺒﺢ و ...

.
.
.
.
.
.
.
.
ﻫﯿﭻ ﮐﺪﻭﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ "ﭘﻨﺞ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﯽ ﭘﺎﺳﺦ ﺍﺯ ﻣﺎﻣﺎﻥ " ﺗﺮﺳﻨﺎﮎ ﻧﯿﺴﺖ !

 

--------------------------------------------

 به به چه تكى چه اسى عجب پيامى! مسيج هايت همه خوب و قشنگ، نيس بالاتر از پيام تو زنگ!

.
.
.
.
.
.
اينم از ورژن جديد روباه و زاغ فك كنم ميخواد ازش شارژ بگيره!:-D

ادامه مطلب
پنج شنبه 14 خرداد 1394  - 9:41 AM

اعتراف میکنم
.
.
.
.
اعتراف میکنم بچه که بودم ی روز دیدم ماهی عید نوروزمون حالش قاراش میشه وداره گیج میزنه...!!!منم رفتم تو تنگش قرص استامینوفن وقرص سرما خوردگی انداختم زود خوب بشه ولی نشد!!!فکرکنم دیر شده بود!!!!
چقدرم خر کیف شدم ازاین حرکت انسان دوستانه وجوانمردانه خودم!!!!

--------------------------------------------------------

 این نردبان ترقیه :

|-|
|-|
|-|
|-|
|-|
|-|
|-|
|-|
|-|
|-|
|-|
|-|
ازش میرن بالا نه پایین !
واسه همینه که تا حالا هیچی نشدی …

ادامه مطلب
پنج شنبه 14 خرداد 1394  - 9:40 AM

یارو صبح اومد دم در خونمون گفت میخوایم واسه محلتون یه استخر احداث کنیم نیازمنده
کمک های مردمی هستیم خیلی با حرکتشون حال کردمو رفتم یه لیوان آب آوردم
واسش!!!!!!اصن مونده بود جواب محبت منو چی بده بنده خدا;D

____________________

اینقدر که استادا سره کلاس برا ماتوضیح میدن برا چهار تا شلغم پخته این چیزا رومیگفتن الان یه محصول جدید از خودشون ارایه داده بودن .......

 

*******************************************

بچه ها یه شغل عالی پیدا کردم

 

.
.
.
.
.
.
.
.
.
کنار بلال فروش وایسم نخ دندون سانتی بفروشم 
والا که پول توشه

 

 

موضوع انشا حیف نون به شاگرداش : تا به حال احساس غیرقابل توصیفی داشته اید؟ آن را توصیف کنید

*****

اگه گفتین پس از مرگ مدیرعامل گوگل ( البته بعد از صد و بیست سال! ) به فرزندش چی می‌رسه ؟ …- گوگل ارث !

ادامه مطلب
پنج شنبه 14 خرداد 1394  - 9:39 AM

 

انسان های ضعیف انتقام می گیرند
انسان های قوی می بخشند
انسان های باهوش نادیده می گیرند
و انسان های قد بلند اصن کسیو تحویل نمیگرن، بعلههههه!!!

 

 

وقتی دیدین یه دختر ریمل نزده بدونین نقشه کشیده یه جا گریه کنه تا کارش راه بیفته …
اینا که من میگم همش درس زندگیه، یاد بگیرید تا شاید رستگار شوید!

ادامه مطلب
پنج شنبه 14 خرداد 1394  - 9:38 AM
دوستان عزیزی که رشته شون کامپیوتره و مهندسی خوندن از دست ما دلخوره نشن این مطلب فقط جنبه طنز داره و من خودم کامپیوتر خوندم!!!

- این کامپیوتر ما ویروسی شده، چیکارش کنیم؟

- الان یه کامپیوتر توپ تو بازار چنده؟

- این پسر من همش پای بازی کامپیوتره، مشکلی پیش نمیاد؟

- فیل.....تر شکن تازه چی اومده؟ ;-)

- چطوری میشه پسورد یکی رو فهمید؟ (طرف به بچه اش شك داره!!!!)

- چطور میشه فهمید پسرم تو اینترنت چیکار می کنه؟

- این عکسای ما همش یهو پاک شده، بدبخت شدیم چیکار کنیم؟

- کامپیوتر من بالا نمیاد، چیکارش کنم؟

 کی میای پیش ما یه حالی به این کامپیوترمون بدی؟ سی دی های جدیدتم بیار!!!!!

- الان ویندوز چی خوبه؟!!!

- چطوری میتونم سریع تایپ یاد بگیرم؟

- یه لپ تاپ دست دوی مناسب توی دوستات كسی نمی فروشه؟؟؟

ضرب المثل، کامپیوتر

 - به نظر تو رم بیشتر تو سرعت بازی تأثیر داره یا سی پی یو یا کارت گرافیک؟

- بخوام کامپیوترم رو ارتقاء بدم چقد پام در میاد؟

- الان بیل گیتس پولدارتره یا استیو جابز؟

- به نظر تو ممكنه قیمت كول دیسك از اینم پایین تر بیاد؟؟؟؟

- بخوام با کامپیوتر پول در بیارم چیکار کنم؟

- کلاس چی برم؟

- میگن نوكیا فلان مدل خوب آنتن نمی ده....اما من شكل شو خیلی دوس دارم....حالا به نظرت چیكار كنم؟؟

- واسه این کامپیوتر ما مشتری سراغ نداری؟

- چرا من تو وصل کردن دوربین دیجیتالم به کامپیوترم مشکل دارم؟

- بلوتوث جدید چی داری؟ بفرست بیاد!!!!!!!!!!!١

- اینترنت چنده؟!؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!

..... و بالاخره: یکم این پسر ما رو نصیحت کن درس بخونه، اینجوری كه این همش پای كامپیوتره، هیچی نمیشه آخرش!!!‌

.

.

و من ....اندیشه كنان ، غرق این پندارم كه اون 140 واحدی که ما (با بدبختی!!!) پاس کردیم، اینا کجاش بود؟

و نكته مهم تر اینكه با عدم پاسخگویی مناسب به پرسش های سوپرعلمی فوق، طرف پیش خودش میگه معلوم نیست ٤ سال تو دانشگاه چی کار می كرده ....!!!!

ادامه مطلب
پنج شنبه 14 خرداد 1394  - 9:37 AM
نظافتچی شرکتی که به اتهام تجاوز و قتل زن منشی، پای میز محاکمه رفت هرچند اتهام قتل را پذیرفت، اما مدعی ‌شد مرتکب تجاوز نشده ‌است.
قتل منشی بعد از تعرض
به گزارش باشگاه شبانه(باشگاه خبرنگاران)، نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که صبح دیروز در شعبه ٧٤ دادگاه کیفری ‌استان تهران برگزار شد، در جایگاه قرار گرفت و در توضیح کیفرخواست گفت: متهم در آخرین روز فروردین سال ٩٢ هنگامی که شرکت صنعتی خالی بود و از کارمندان کسی در آنجا حضور نداشت به سمت منشی شرکت رفته و بعد از تعرض به او زن جوان را به قتل رساند. 

متهم با توجه به تماس تلفنی‌ای که با یکی از کارمندان شرکت داشت، ردیابی و بازداشت شد و اکنون با توجه به درخواست اولیای‌دم، خواستار صدور حکم قانونی هستم.

در ادامه اولیای دم درخواست صدور حکم قصاص کردند و سپس وکیل‌مدافع آنها در جایگاه حاضر شد و گفت: نگار روز حادثه مثل هر روز در محل کارش به‌عنوان منشی حاضر ‌شد و از آنجایی که هنوز شرکت باز نشده ‌بود با مدیرش تماس گرفت و اعلام کرد پشت در ایستاده ‌است، مدیر هم در یک تماس تلفنی از نظافتچی شرکت خواست در را برای نگار باز کند. 

بعد از حضور نگار در محل کارش، نظافتچی به بهانه آوردن چای و تمیزکردن اتاق نگار وارد اتاق شد و سپس به او حمله کرد و قصد تعرض به او را داشت اما وقتی با مقاومت نگار روبه‌رو ‌شد سر او را به دیوار کوبید، او را مورد تجاوز قرار داد و به قتل ‌رساند. بعدازظهر روز حادثه وقتی همسر نگار با او تماس گرفت و متوجه شد تلفنش را جواب نمی‌دهد با مدیر نگار تماس گرفت و جویای همسرش ‌شد. مدیر نیز گفت صبح به شرکت آمده بود، اما حالا نیست و نمی‌دانم کجاست ضمن اینکه همان موقع مشخص ‌شد نظافتچی شرکت مفقود شده ‌است. 

در تحقیق از کارمندان مشخص ‌شد صبح روز حادثه یکی از کارمندان متوجه فرار نظافتچی شده و بعد هم در تماس‌های بعدی معلوم ‌شد این مرد قصد فرار به شرق کشور را دارد. او در مکالمه تلفنی به همکارش گفت نگار را به قتل رسانده ‌است. به‌این‌ترتیب جسد کشف ‌شد. 

وضعیت پوشش نگار هنگام کشف جسد و اعترافات اولیه متهم نشان می‌دهد او ابتدا به نگار تجاوز کرده و سپس او را به قتل رسانده‌ است، بنابراین انکار‌های بعدی او مورد قبول نیست و خواستار رسیدگی به هر دو اتهام قتل و تجاوز هستم.

در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد، اما مدعی‌ شد تجاوزی در کار نبوده است. 

وی گفت: وقتی نگار وارد شرکت شد، برایش چای بردم و همین‌طور که داشتم اتاقش را تمیز می‌کردم، از من در مورد اینکه چه زمانی به شرکت آمده‌ام سؤال کرد. نزدیک میزش که شدم، یکدفعه وسوسه شدم و به سمتش رفتم؛ اما نگار عصبانی شد و من را هل داد. با هم درگیر شدیم. او می‌خواست دوباره من را بزند که این‌بار هلش دادم و سرش به دیوار برخورد کرد و روی زمین افتاد. چندباری هم من سرش را به زمین کوبیدم و یکباره متوجه شدم فوت کرده ‌است. در همین زمان یکی دیگر از کارمندان شرکت زنگ در را زد که من به بهانه نداشتن کلید در را باز نکردم. 

جسد را داخل گونی گذاشتم و به انباری شرکت بردم. سوار اتوبوس بودم و داشتم به سمت شرق می‌رفتم که تلفنم زنگ خورد، یکی از همکارانم بود و من همه ماجرا را برای او گفتم.

هیأت قضات با پایان گفته‌های متهم و وکیل‌مدافع او، برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
ادامه مطلب
پنج شنبه 14 خرداد 1394  - 1:18 AM
دادسراي ناحيه 31جرايم رايانه اي،تهران خيابان دکتر شريعتي. امکان گفت وگو با مجرمان و حتي شاکي ها در داخل دادسرا وجود ندارد. بايد در گوشه اي از پياده روي خيابان منتظر نشست.
محسنی//////////// از کلاهبرداری زنان مطلقه تا شکار تحصیل کردگان بیکار
به گزارش باشگاه شبانه(باشگاه خبرنگاران)، خانم جواني همراه مادرش از دادسرا خارج مي شود. از موضوع پرونده اش که مي پرسم، مي گويد کلاهبرداري، آن هم از طريق سايت هاي همسريابي! 

زن جوان مي گويد: خيلي راجع به کلاهبرداري هاي اينترنتي شنيده بودم اما فکر نمي کردم با تمام دقتي که دارم روزي من هم قرباني آن ها شوم. با شرم، نيم نگاهي به مادرش مي اندازد و مي گويد: بعد از اين که از همسرم جدا شدم خيلي ها پيشنهاد دادند که برايم خواستگار بفرستند و ازدواج کنم.

اما چشمم از خواستگار و ازدواج سنتي ترسيده بود و مي خواستم خودم با ديد باز، همسر آينده ام را انتخاب کنم! به پيشنهاد دوستي يکي از سايت هاي همسريابي را که به نظر مي رسيد معتبر است و بسيار در گزينش افراد سخت گيري مي کرد انتخاب کردم! بعد از وارد کردن عکس و مشخصات خودم و همسر دلخواهم مبلغ 100هزارتومان به حساب مدير سايت واريز کردم. بعد از يک هفته مردي 35ساله که او هم از همسرش جدا شده بود به من معرفي شد، 

باب آشنايي ما باز شد و رفت و آمدها براي شناخت بيشتر شروع شد. ارتباطمان 2 ماه ادامه داشت. تا اين که يک هفته پيش سعيد با ناراحتي از فردي گفت که با کلاهبرداري 3ميليون تومان از او برده است، حالا چک دارد و آبرويش در خطر است. فرداي آن روز تمام پس اندازم به همراه 500هزار تومان پولي را که از مادرم قرض گرفته بودم به سعيد دادم تا چک را پاس کند؛ اما از فرداي آن روز ديگر خبري از او نشد. 

وقتي براي طرح شکايت رفتم گفتند کار شما به دادسراي جرايم رايانه اي مربوط مي شود. اين جا هم مسئولان دادسرا مي گويند خيلي ها مثل شما از طريق اين سايت دچار مشکل شده اند. تنها کاري که پليس کرده فيلتر کردن سايت است و اميد دادن به ما براي پيدا کردن کلاهبرداران.

شکار تحصيل کردگان بيکار

مرد جوان از دادسرا خارج مي شود. مي گويد کارشناس ارشد برق است و يکي از سايت هاي کاريابي سرش را کلاه گذاشته است. رزومه اش را 3 ماه پيش داده و قرار بود در ازاي 350هزار تومان برايش يک کار مناسب پيدا کنند. حالا اما هر چه پيگيري مي کند پاسخي از مسئولان سايت دريافت نمي کند. 

وحيد مي گويد: کارشناسي ارشدم را از دانشگاه آزاد گرفتم و بعد از خدمت سربازي مدتي بود که دنبال کار مي گشتم. وقتي به جايي نرسيدم به توصيه چند نفر از دوستان به چند سايت کاريابي سر زدم و رزومه پر کردم. 

يکي از سايت ها که به نظر، کارش محکم و اصولي بود در ازاي پرکردن و ذخيره رزومه در بانک اطلاعاتي شان 350هزار تومان پول درخواست کرد. من هم که دوست داشتم در يک سازمان يا شرکت معتبر استخدام شوم بدون بررسي، پول را واريز کردم. بعد از مدتي وقتي خبري از مسئولان اين سايت نشد به سراغ وزارت کار رفتم، آدرس سايت را دادم و تازه آن جا بود که فهميدم با تمام ريزبيني که دارم، فريب عده اي کلاهبردار و سودجو را خورده ام. 

مسئولان وزارت کار گفتند کاري از دست ما برنمي آيد، روزانه ده ها نفر مثل شما مراجعه مي کنند. حتي يکي از کارشناسان گفت به نظرم از پولت بگذري بهتر است تا اين که گرفتار دادگاه و دادسرا شوي؛ اما من مي خواهم اين موضوع را تا آخر پيگيري کنم تا عده اي سودجو تصور نکنند مي توانند به راحتي کلاه مردم را بردارند و کسي هم صدايش در نيايد.

سرقت رمز دوم کارت

مورد بعدي مردي 65 ساله است که از يکي از سايت هاي فروش اينترنتي دارو خريده و هنوز بعد از 4 ماه چيزي به دستش نرسيده است.130هزار تومان از طريق کارت بانکي به حساب گرداننده سايت واريز کردم و هنوز خبري از دارو نشده است. مي گويد خيلي ها به دليل مشغله پيگير موضوع نمي شوند ولي من بازنشسته ام و بيکار. آن قدر مي روم و مي آيم تا پولم را پس بگيرم. 

او مي گويد شانس آورده که آخر ماه بوده و 200هزارتومان بيشتر ته حسابش نبوده. چون کلاهبرداران تمامي موجودي حسابش را هم خالي کرده اند.البته با راهنمايي پليس رمز کارت و رمز دومش را تغيير داده چون سايت فروشگاه اينترنتي که از آن خريد کرده غير مجاز بوده و با هدايت او به درگاه تقلبي به اطلاعات بانکي اش دسترسي يافته و حساب اش را خالي کرده اند.

چند نکته قابل تامل

کاري که پليس فتاکرده فيلتر کردن سايت است و اميد دادن به ما براي پيدا کردن کلاهبردارها.

زن جوان: فکر نمي کردم با تمام دقتي که دارم روزي من هم درگير و قرباني آن ها شوم.

براي استخدام دريک سازمان يا شرکت معتبر بدون بررسي پول را براي سايت کاريابي واريز کردم.

کلاهبرداران حساب را خالي کردند، مسئولان وزارت کار گفتند کاري از دست ما برنمي آيد.

دادسراي جرايم رايانه اي اگر چه مانند ديگر دادسراها پرتردد و شلوغ نيست اما گستردگي جرايم سايبري و افزايش آن هشداري است‌ براي آگاه سازي افرادجامعه، حتي آن هايي که فکر مي کنند هيچ گاه در دام کلاهبرداران اينترنتي گرفتار نخواهند شد.
ادامه مطلب
پنج شنبه 14 خرداد 1394  - 1:18 AM
مردی ٥٠ ساله که به جرم قتل به قصاص محکوم شده بود، در واپسین لحظات درحالی‌که طناب ‌دار را بر گردنش انداخته بودند با رضایت اولیای‌دم مقتول به زندگی بازگشت.
حرف‌هایی درباره 9 سال اضطراب/ نجات بعد از ٣ بار رفتن پای چوبه دار
به گزارش باشگاه شبانه(باشگاه خبرنگاران)،این مرد نوشهری بعد از نجات از چوبه ‌دار درحالی‌که می‌گریست، گفت: «خدا رو شکر که ٩ سال دعا و توبه و توسل به ائمه‌اطهار در دل پسران مقتول، بخشش و رحم آورد. وقتی طناب دور گردنم قرار گرفته بود، تمام بدنم لرزید و با چشمانم مرگ را دیدم و از پسران مقتول و همسرش خیلی‌خیلی سپاسگزار هستم». علی اکنون در زندان نوشهر به سر می‌برد تا به دلیل جنبه عمومی جرم محاکمه شود. حمید -فرزند بزرگ متهم- که جوانی ٢٨ساله است، ماجرای قتل و سختی‌هایی که در ٩ سال گذشته تحمل کرده‌اند را توضیح داده است.

چطور شد که متوجه شدی پدرت متهم به قتل است؟

روز حادثه از صبح به عروسی دختر عمویم در نوشهر رفته بودیم اما پدرم با ما نیامده بود و مادرم هرچه به او زنگ می‌زد جواب نمی‌داد. حتی خانه هم رفتیم اما پدرم آنجا نبود و در نهایت پدرم تماس گرفت و گفت چه اتفاقی افتاده است.

ماجرا کجا و چطور اتفاق افتاد؟

ماجرا در یک خانه ویلایی اتفاق افتاد اما در مورد جزئیات صحبت نمی‌کنم. این کار چه فایده‌ای دارد به غیر از اینکه ممکن است به کدورت بینجامد؟

‌ این سال‌ها که پدرت با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کرد، بر شما چطور گذشت؟

خیلی‌سخت بود. قابل‌توضیح نیست. تصور کنید پدر در زندان و مادر مریض باشد. از طرفی اجاره خانه و مخارج خانواده بود و خرج پدر را هم در زندان باید می‌دادم.

چند خواهر و برادر داری؟

سه نفر هستیم که بزرگ‌ترینشان من هستم و ٢٨ سال دارم و فرزند کوچک ٢٠ سال دارد.

‌ مخارج خانه و معاش را چطور تأمین می‌کردید؟

از بچگی کارگری مردم را کردیم تا مخارجمان تأمین شود. مستأجر بودیم؛ خیلی‌سخت بود اما به لطف خدا هرچه بود گذشت.

‌ برای جلب رضایت و بخشش پدرتان چه کارهایی کردید؟

هر کاری که به ذهن برسد انجام دادیم. خیلی به خانه خانواده مقتول رفتیم.

رفتار خانواده مقتول با شما چطور بود؟

هیچ دفعه‌ای با ما بدرفتاری نکردند. رفتارشان خوب بود چون آدم‌های تحصیل‌کرده و دنیادیده‌ای هستند.

در مراجعات شما چه جوابی می‌دادند؟

از اول تا آخر چیزی نمی‌گفتند و فقط می‌گفتند فعلا نمی‌توانیم تصمیم بگیریم. در نهایت لطف کردند و زندگی دوباره‌ای به پدرم و خانواده ما بخشیدند.

فکر می‌کنی از این به بعد چه اتفاقی بیفتد؟

از این به بعد زندگی راحت‌تری خواهیم داشت. اینکه پدرم کی آزاد شود به قاضی بستگی دارد اما فکر کنم کم‌کم او را آزاد کنند. این سال‌ها همه‌اش دلهره مرگ و زندگی بود. بعد از ٩ سال امیدوار شدیم که زندگی بهتر شود، در این مدت دو بار دیگر هم پدرم برای اجرای حکم پای چوبه ‌دار رفت.

‌ در آن دفعات چه شد که پدرتان از پای چوبه ‌دار برگشت؟

در آن دفعات اولیای‌دم برای اجرای حکم حاضر نشدند و اجرای حکم به‌همین‌خاطر به تعویق افتاد. 

بعد از آن هم دائم استرس و دلهره مرگ و زندگی داشتیم و نمی‌دانستیم چه بر سر ما می‌آید.

این‌بار که پدرتان را به قرنطینه منتقل کردند، وقتی برای آخرین‌بار به ملاقات او رفتید چه گذشت و چه گفتید؟

غروب به ملاقات رفتیم اصلا یادم نمی‌آید چه گفتیم و چه کردیم؛ فقط یادم است استرس و ترس و وحشت بود. فقط یادم می‌آید نشسته بودیم و همدیگر را تماشا می‌کردیم.

صبح روز اجرای حکم هم پشت در زندان رفتید؛ آن ساعات به چه چیزی فکر می‌کردی؟

فکر مرگ یا زندگی؛ اینکه نمی‌دانستم پدرم را زنده می‌بینم یا مرده. اما الان که ماجرا ختم به خیر شد و پدرم از پای چوبه ‌دار برگشت خوشحالم، واقعا از ته قلب خوشحالم و نمی‌دانم چطور از خانواده مقتول تشکر کنم.

بعد از اینکه متوجه شدی اولیای‌دم از اجرای حکم قصاص گذشت کردند، چه کردی؟

همگی پیش‌شان رفتیم و تشکر کردیم؛ البته زیاد نتوانستیم رودررو باشیم. گفتیم شاید هنوز دلخور باشند و اگر خودمان برویم ناراحت شوند؛ برای همین اول یکی از فامیل‌ها را برای تشکر فرستادیم و بعد خودمان رفتیم؛ ٢٠ تا ٢٥ نفر بودیم. واقعا از آنها متشکرم که این کار را کردند. آنها هم آدم‌های دنیادیده و بافرهنگی هستند و همه‌چیز را در نظر گرفتند. واقعا نمی‌دانم با چه زبانی از آنها تشکر کنم.

توصیه‌ات به خانواده‌هایی که وضعی مشابه وضع شما دارند و در انتظار اجرای حکم هستند برای جلب رضایت و بخشش اولیای‌دم چیست؟

فقط به خدا توکل کنند. بنده خدا وسیله است، عمر دست خداست.
ادامه مطلب
پنج شنبه 14 خرداد 1394  - 1:18 AM
جامعه > حوادث - ایسنا نوشت:
 

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران از مرگ کارگر میانسال طی حریق در یک مغازه مکانیکی خبر داد.

سیدجلال ملکی در تشریح جزییات این خبر گفت: درساعت 9:51 صبح امروز یک مورد حادثه آتش‌سوزی در یک مغازه مکانیکی از سوی آتش‌نشانان چهاردانگه به مرکز فرماندهی آتش‌نشانی تهران اطلاع داده شد و در پی آن با توجه به شدت حادثه، سه ایستگاه به عنوان نیروی کمکی به محل اعزام شدند.

وی با اشاره به حضور آتش‌نشانان در محل اظهار کرد: پس از حضور آتش‌نشان در محل، مشاهده شد که حریق در یک مغازه مکانیکی در حدود 12 متر مربع رخ داده و علت آن نیز آتش‌گرفتن ناگهانی یک دستگاه وانت که بر چال تعویض روغنی قرارداشت، رخ داده است.

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران با بیان اینکه یکی از حادثه دیدگان درون چال محبوس شده بود، گفت: آتش‌نشانان همزمان عملیات نجات و اطفای حریق را آغاز کرده و پس از مدتی موفق به مهار و اطفای کامل شعله‌های آتش شدند.

ملکی ادامه داد: همچنین گروه دیگری از آتش‌نشانان نیز همزمان دو کارگر را که هر دو حدود 40 سال سن داشتند خارج کرده و در اختیار عوامل اورژانس قرار دادند که پس از بررسی علائم حیاتی مشخص شد کارگری که درون چال بود، به علت شدت جراحات وارده جان خود را از دست داده است.

وی با بیان اینکه کارگر دوم نیز به بیمارستان منتقل شد، خاطرنشان کرد: آتش نشانان پس از ایمن‌سازی محل در ساعت 10:22 به عملیات خود خاتمه دادند.

ادامه مطلب
پنج شنبه 14 خرداد 1394  - 1:17 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 328

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 1751270
تعداد کل پست ها : 20595
تعداد کل نظرات : 20
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 29 مرداد 1389 
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 25 مرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

کد ذکر ایام هفته
اوقات شرعی

حدیث