به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.


شبهه :

ظهور امام زمان(عج) برابر است با ركود علم و تكنولوژي. 

پاسخ :

اين مطلب از دو جهت قابل بحث است: 
اوّل اينكه: وقتي حضرت ظهور مي‌فرمايند چگونه بر دشمناني كه داراي پيشرفته‌ترين امكانات نظامي و غيره مي‌باشند پيروز مي‌شوند كه ما اين بحث را به نام «ظهور و امكانات پيشرفته» مي‌ناميم. 
و دوّم اينكه: پس از تشكيل حكومت و از بين رفتن ظالمين چگونه با اين امكانات رفتار مي‌كنند كه ما آن را تحت عنوان «حكومت جهاني حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ و امكانات پيشرفته» از آن ياد مي‌كنيم، و چون آنچه كه از سؤال شما بر مي‌آيد مربوط به جهت دوّم است و ما به‌ آن مي‌پردازيم و با ياري گرفتن از حضرت امام عصر ـ عليه السّلام ـ عرض مي‌كنيم كه: 
وقتي كه حضرت ظهور كردند و با ظالمين جنگيدند و زمين را از وجودِ ناپاك آنان پاك كردند و حكومتي بر مبناي عدل تشكيل دادند ديگر در جهان جنگي وجود ندارد و تجاوز هم از بين خواهد رفت و همه دنيا را صلح و امنيّت فرا مي‌گيرد لذا آن دسته از تجهيزاتي كه مربوط به امور نظامي مي‌باشد. خود به خود از صفحه كنار مي‌رود چرا كه احتياجي به آنها نيست و اسلام دين صلح و آرامش است امّا دسته ديگر از امكانات و پيشرفتها و تجهيزات بشري كه مربوط به امور صنعتي و كشاورزي و بهداشتي و غيره مي‌باشند نه تنها باقي مي‌مانند و بيش از آنها استفاده بهينه مي‌كنند بلكه آنچه كه از روايات بر مي‌آيد آنست كه به بركت وجود حضرتش اين گونه امكانات گسترش هم مي‌يابد و اساساً بايد گفت كه اسلام دين تكامل و پيشرفت در همه زمينه‌هاي مادي و معنوي، دنيوي و اخروي مي‌باشد در مورد تكامل امور دنيوي آيات و روايات فراواني داريم مثل اينكه خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد: «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً»[1] و ما به بعضي از اين پيشرفتها در زمان حضرتش اشاره مي‌كنيم. 
الف: پيشرفت و رشد علوم مادي و معنوي 
علم در اين زمان به بالاترين حدّ پيشرفت مي‌رسد به گونه‌اي كه طبق روايات امام باقر ـ عليه السّلام ـ در روزگار آن حضرت زنان در خانه‌هايشان به طريق كتاب خدا و سنت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ قضاوت مي‌كند[2]، و در روايت ديگري از امام صادق ـ عليه السّلام ـ است كه فرمودند: دانش 27 حرف است و مجموع آنچه پيامبران آورده‌اند دو حرف است و مردم تا آن روز بيش از آن دو حرف را نمي‌دانند و چون قائم قيام كند 25 حرف باقيمانده را بيرون آورده و در ميان مردم منتشر مي‌سازد و بدين سال مجموعه 27 جزء دانش را نشر مي‌دهد.[3] 
ب: شكوفايي اقتصادي و رفاه اجتماعي 
آفريدگار انسان زمين و آسمان و آنچه كه در آنهاست را براي انسان آفريده است و از انسان فقط عبوديت را طلب كرده است كه اگر عبوديت كند علاوه بر جزاي اخروي دنياي او را نيز آباد مي‌كند كه فرمود: «لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[4] «اگر مردم شهرها و ديارها ايمان آورند و تقوا پيشه كنند ما بركات زمين و آسمان را بر آنها نازل مي‌كنيم» و چون در زمان حكومت آن حضرت عبوديّت محض زمين را فرا مي‌گيرد اين وعده الهي مُحَقَّق مي‌شود در روايتي از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ است كه فرمود: «يخرج رجل من امتي يعمل بسنّتي ينزل الله له البركه من السماء و تخرج له الارض بركاتها»[5] «مردي از امت من ظهور مي‌كند كه به سنّت من عمل مي‌كند خداوند بركت را از آسمان براي او فرو خواهد فرستاد و زمين بركات خود را براي او بيرون خواهد ريخت» و در روايت ديگري از آن حضرت است كه فرمود: «ساكنين آسمان و زمين از او راضي و خشنودند آسمان تمام بارانش را فرو مي‌ريزد و زمين تمام گياهانش را خارج مي‌سازد تا جايي كه زنده‌ها آرزو مي‌كند كه كاش مرده‌ها زنده بودند و وضع ما را از فراواني نعمت مي‌ديدند»[6] و در روايتي ديگر است كه زمين گنجهاي خود را براي آن حضرت ظاهر مي‌كند[7] و حضرت به مردم مشت مشت عطا مي‌كند بدون اينكه آنها را شمارد يا آنچه كه بخشيده را پس بگيرد[8] و امنيت عمومي همه جا را فرا مي‌گيرد كه در روايت است كه در زمان آن حضرت درندگان و چهارپايان از در آشتي وارد مي‌شوند و مرم با يكديگر كاري ندارند و آزار نمي‌رسانند.[9] 
ج: رشد كشاورزي و دامداري 
در زمان آن حضرت استعدادهاي دروني زمين آشكار مي‌شود و گياهان و حيوانات با تمام وجود به خدمت بشر در مي‌آيند به گونه‌اي پيشرفتهاي كشاورزي و دامداري قبل از ظهور نسبت به بعد از آن چيزي محسوب نمي‌شوند در روايت است كه كشاورز از هر من (3 كيلو) صد من محصول بدست مي‌آورد و در هر سنبلي صد دانه عمل ‌مي‌آيد و خداوند براي هر كس كه اراده كند زيادتر مي‌كند[10] و در روايت است كه «و تكثر المواشي» يعني دامها زياد مي‌شوند. 
د: پيشرفت پزشكي 
در آن عصر هيچ بيماري بدون درمان باقي نمي‌ماند امام باقر ـ عليه السّلام ـ در اين باره مي‌فرمايند: هر كس قائم اهل بيت مرا درك كند اگر به بيماري دچار باشد شفا يابد و چنانچه دچار ناتواني باشد توانا و نيرومند مي‌شود.[11] 
هـ : پيشرفت صنايع و مسأله انرژي 
امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند: «هنگامي كه قائم ما قيام كند زمين به نور پروردگارش روشن مي‌شود و بندگان خدا از نور آفتاب بي‌نياز مي‌شوند.[12] 
و: پيشرفت دستگاههاي اطلاعاتي و ارتباط مردم با يكديگر: 
در آن عصر ارتباط مردم با يكديگر بسيار راحت مي‌شود. و مردم مي‌توانند به راحتي با آن حضرت نيز ارتباط برقرار كنند كه در روايت است كه در زمان آن حضرت «مؤمن كه در شرق است برادر خود را كه در مغرب است خواهد ديد و نيز مؤمني كه در مغرب است برادر خود را در مشرق مي‌بيند»[13] و در روايت ديگري از امام صادق ـ عليه السّلام ـ است كه فرمود: «زمانيكه قائم ما ظهور نمايد خداوند گوشها و چشمان شيعيان ما را بگونه‌اي تقويت مي‌كند كه ميان آنان وقائم ـ عليه السّلام ـ نياز به پيك نيست آن حضرت با آنان سخن مي‌گويد و آنها سخن او را مي‌شنوند و در حالي كه وي در جايگاه خويش قرار دارد او را مي‌بينند.[14]»
[1] . سوره بقره، آيه 29. 
[2] . بحار الانوار، ج 53، ص 352، علامه مجلسي، چاپ بيروت. 
[3] . بحار الانوار، ج 52، ص 336، علامه مجلسي، چاپ بيروت. 
[4] . سوره الاعراف، آيه 59. 
[5] . كشف الغمه، ج 2، ص 262، اربلي، چاپ تبريز. 
[6] . الملاحم، ص 69، ابن طاووس. 
[7] . الملاحم، ص 72. 
[8] . فوائد السمطين، ج 2، ص 310. 
[9] . بحارالانوار، ج 52، ص 224. 
[10] . مستدرك الوسائل، ج 12، ص 283، محدث نوري. 
[11] . بحار الانوار، ج 52، ص 335. 
[12] . الصراط المستقيم، ج 2، ص 262، علامه زين الدين علي بن يونس نباحلي، انتشارات حيدريه. 
[13] . بحارالانوار، ج 52، ص 391. 
[14] . الكافي، ج 8، ص 240.

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 10:50 AM


شبهه :

در مورد مدت حكومت حضرت مهدي (عج) وارد شده كه: «لن يمضي مهديُّ الامّه الّا قبل القيامه باربعين يوماً» اين‎گونه روايات با مسئله رجعت چگونه جمع مي‎شود؟
پاسخ :

رجعت از مسلّمات و اعتقادات شيعه مي‎باشد و بدين مفهوم است كه امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ و انبوهي از كساني كه جهان را بدرود گفته‎اند، بار ديگر پس از حضرت مهدي (عج) و پيش از شهادت او به خواست خدا و اراده حكيمانه او بدين جهان باز مي‎گردند و نخستين رجعت‎كننده حضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ است و پس از آن وجود گران‎مايه‌ همه امامان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ يكي پس از ديگري رجعت مي‎كنند. 
در قرآن نيز به مسأله رجعت پرداخته شده است. نمونه‎اي از آيات كريمه قرآن كه به اين مهم پرداخته‎اند، اين آيه شريفه است كه«و يوم نحشر من كل امه فوجا» [1]و روايات متعددي نيز درباره مسأله رجعت وارد شده است. از جمله امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايد: «ايام اللّه ثلاثه، يوم يقوم القائم و يوم الكرّه(الي الرجعه) و يوم القيامه»[2] يعني روزهاي خدا سه روز است: روز قيام قائم، روز رجعت و روز رستاخيز. امام صادق ـ عليه السلام ـ : همه انسان‌هاي با ايماني كه به ناحق كشته شده باشند رجعت مي‌كنند و پس از آن از دنيا مي‌روند. رجعت براي مؤمنان خالص و نيز كافران خالص است.[3] 
حال با توجه به تبيين اين مسأله مهم به بررسي مدت حكومت حضرت مهدي (عج) (و چگونگي جمع آن با توجه به روايات) و قضيه رجعت مي‎پردازيم: 
پيرامون مدت حكومت حضرت مهدي (عج) روايات گوناگون از شيعه و اهل سنت وجود دارد، برخي از روايات روزگار حكومت امام (عج) را به هفت سال، برخي به هشت سال، نه، ده و بيست سال يادآور مي‎گردند. و برخي اخبار حتي تا هزار سال را نيز يادآور گشته‎اند. آنچه مسلم است اين‎كه حكومت حضرت مهدي (عج) كمتر از هفت سال نيست. شايد بتوان گفت، مدت حكومت هفت سال است ولي ساليان آن با سال‎هاي روزگار ما متفاوت است، چنان‎كه در بعضي از روايات آمده است: 
«حكومت حضرت، هفت سال و هر سالي به مقدار ده سال از سال‎هاي شما مي‎باشد، پس ساليان روزگار آن‎حضرت به اندازه هفتاد سال شما خواهد بود.»[4] 
حضرت علي مي‎فرمايد: «حضرت مهدي هفت سال حكومت مي‎كند كه هر سال آن روزگار، ده سال شما خواهد بود»[5]حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎فرمايد: «....و هفت سال سرپرستي كارها را به دست مي‎گيرد»[6]و«.....حضرت مهدي (عج) بيبست سال حكومت مي‎كند....»[7]حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «حضرت مهدي از فرزندان من است و عمري برابر عمر ابراهيم خليل الرحمن خواهد داشت و در سن هشتاد سالگي ظهور مي‎كند و چهل سال فرمانروايي مي‎نمايد.»[8]امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايد: «حضرت قائم ـ عليه السّلام ـ سيصد و نه سال حكومت مي‎كند، چنان‎كه اصحاب كهف نيز در غار همين اندازه ماندند.»[9] 
مرحوم مجلسي(ره) مي‎فرمايد: «رواياتي كه درباره مدت حكومت امام (عج) آمده است بايد به احتمالات زير توجيه كرد؛ برخي روايات بر تمام مدت حكومت دلالت دارد، برخي بر مدت ثبات و استقرار حكومت. بعضي بر طبق سال‎ها و روزهايي است كه با آن آشنائيم و بعضي احاديث ديگر بر طبق سال‎ها و ماه‎هاي روزگار آن حضرت است كه طولاني مي‎باشد و خداوند به حقيقت مطلب آگاه است.[10] 
با توجه به روايات فوق لازم است كه اين روايت« ... قبل القيامه باربعين يوما» را نيز در كنار ديگر روايات ببينيم. و علاوه بر آن، مدت حكومت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ با توجه به اهداف حكومت و سال‎هاي انتظار جهان براي رسيدن به آن حكومت عدل و داد، و آيات و رواياتي كه در اين باره وارد گشته است، بايد به‎گونه‎اي باشد كه تأمين‎كننده غرض و انتظار طولاني حكومت حضرت مهدي (عج) باشد.(واللّه اعلم) در هر تقدير اين‎گونه روايات با مسئله اعتقادي رجعت هيچ‎گونه منافاتي نخواهد داشت و روزگار رجعت با اين زمان حكومت امام عصر (عج) همخواني دارد. علاوه بر آن رواياتي كه در باب رجعت آمده و آن‎را در زمان ظهور حضرت از پشت پرده غيب مي‎داند با چند روز هم ولو 40 روز باشد حاصل است و قابل جمع است.
[1] . سوره نمل، آيه 83. 
[2] . بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسي، ج 53، ص 63. 
[3] . بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسي، ج 52، ص 326. 
[4] . ارشاد مفيد، مؤلف: شيخ مفيد (ره)، ناشر: انتشارات اسلاميه، چاپ سوم، 1376، ص 363. 
[5] . عقدالدرر، في اخبار المنتظر، يوسف بن يحيي مقدسي سلمي شافعي، قرن هفتم هـ .ق، عالم الفكر، قاهره، ص 224، 238. 
[6] . الفصول المهمه، في معرفه احوال الائمه، علي بن محمد بن احمد مالكي مكي مشهور به ابن صباغ، ت 855 هـ . ق، كتابفروشي دار الكتب، نجف اشرف، ص 302. 
[7] . فردوس الاخبار،ابو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه ديلمي، ت 509 هـ . ق، دار الكتب العلميه، بيروت، ج 4، ص 221. 
[8] . اثبات الهداه، محمد بن الحسن حرّ عاملي، ت 1104 هـ . ق، چاپخانه علميه، قم،ج 3، ص 574. 
[9] . همان، ص 584. 
[10] . بحارالانوار، علامه مجلسي، محمد باقر، ت 1111 هـ . ق، مؤسسه الوفاء، بيروت

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 10:50 AM


شبهه :

ظهور همان قيامت است بنابراين پس از ظهور امام زمان(عج) زندگي نيست. 
پاسخ :

از دو نظر مي توان اين مطلب را بررسي كرد. 
آيا بعد از ظهور ولي عصر(عج) مردم زندگي خواهند كرد؟ 
جهان بعد از وجود ولي عصر(عج) چگونه خواهد بود؟ 
در پاسخ بايد گفت كه قيامت غير از ظهور است. به قول رهبر معظم انقلاب كه فرمودند: «بعضي خيال مي كنند حضرت كه آمدند، آخر دنياست! نه، تازه شروع دنيا و شروع تاريخ بشريت است، حركت تاريخي انسان آن وقت است، آنوقت است كه استعدادهاي انسان ظهور خواهد كرد. هنوز اين دانشي كه بشر تا امروز پيدا كرده، در مقابل استعدادهايي كه خدا در وجود بشر گذاشته صفر است. اگر حضرت آمدند و دنيا پر از عدل و داد شد ولي آن هنگام، آخر عمر باشد و منتظر صور اسرافيل باشيم اين كه كار نشد، بشر، چند هزار سال با اين زحمت كار كند، بعد حضرت بيايند و دنيا را پر از عدل و داد كنند و بعد هم دنيا تمام شود. وقت ظهور حضرت، دنيا تازه شروع مي شود با آمدن حضرت اول زندگي بشر، اول تاريخ و اول رشد و تعالي بشري به صورت كلان است.[1] 
رشد دانش و فرهنگ اسلامي: 
حكومتي كه در راس آن رهبري مانند حضرت مهدي عليه السلام است كه درهاي دانش به روي او گشوده است، طبعا از نظر علمي پيشرفت شگفت انگيزي خواهد داشت.[2] در حكومت آن حضرت با اجراي برنامه هاي آسماني آن چنان انسان ها از نظر شخصيت پرورش مي يابند كه گويي آنان غير از انسان هايي هستند كه در گذشته زندگي مي كرده اند.
از جهت اقتصاد: 
اقتصاد جامعه شكوفا گشته، فقر و تنگدستي رخت بربسته، آباداني همه جا به چشم مي خورد و بازرگاني رونقي شايان توجه مي يابد.[3] 
كشاورزي: 
كشاورزي بر اثر فراواني باران رونق مي يابد. در روايت است كه خداوند براي او(مهدي عج) بركت را از آسمان فرو مي فرستد.[4] 
در زيارتهايي كه درباره حضرت مهدي(عج) رسيده است به زندگي اصيل و درست انسان در پرتو فروغ جاودانه تعاليم امام مهدي(عج) اشاره رفته است: السلام علي ربيع الانام و نضره الايام. سلام بر بهاران زندگي مردمان و طراوت روزگاران.[5] 
و اما اينكه جهان بعد از وجود ولي عصر عليه السلام چه گونه خواهد بود، آيا بعد از ايشان قيامت بر پا خواهد شد؟ جواب اين است كه اين مساله مرتبط با رجعت است و رجعت يكي از اعتقادات تشيع است و بدين مفهوم است كه امامان خاندان وحي و رسالت عليه السلام و عده اي از كساني كه صالح و نيكوكار بوده و از دنيا رفته اند و جمعي از كساني كه جنايت پيشه و ستمكار بوده و چشم از جهان دوخته اند، پس از حضرت عليه السلام به خواست خدا به اين جهان باز مي گردند. و نخستين رجعت كننده امام حسين عليه السلام است و پس از آن وجود گران مايه همه امامان اهلبيت عليهم السلام يكي پس از ديگري.[6] گرچه در صدد بيان آيات رجعت نيستم اما از باب نمونه به چند آيه قرآن كه اشاره به رجعت دارد، اشاره مي كنم و شما مي توانيد به تفسير در ذيل اين آيات شريفه مراجعه فرماييد. 
بقره: آيه 259: او كالذي مرّ علي قريه و هي خاويه علي عروشها... فاماته الله مأه عام ثم بعثه...2. بقره/ آيه 243: الم ترالي الذين خرجوا من ديارهم و هم ألوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم: درباره زنده شدن 70 هزار خانوار 
3. اعراف/ آيه 155: و اختار موسي قومه سبعين رجلا لميقتنا ... در اين آيه مي فرمايد: حضرت موسي، تعداد 70 نفر را براي ميقات ما انتخاب كرد. و در آيه 55 و 56 بقره راجع به آنان مي فرمايد: و به موسي گفتند: ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. و اذ قلتم يا موسي لن نومن لك حتي نري الله جهره، تا اينكه خداوند را علناً ببينيم... آن گاه مي فرمايد: ثم بعثناكم من بعد موتكم : آن گاه ما شما را پس از اينكه مرده بوديد زنده كرديم. 
4. كهف/ آيه 25: اصحاب كهف مدت 309 سال در غار مكث نمودند(به خواب رفتند) آن گاه خداي مقتدر آنان را به دنيا برگردانيد. 
5. بقره/ 72 و 73 و 74: از اين آيات اين واقعيت دريافت مي گردد كه خداوند، مقتول بني اسرائيل را در همين جهان و پيش از روز رستاخيز زنده ساخت.[7] 
جواب قسمت دوم سؤال يعني زمين در آن زمان چگونه خواهد بود؟ كه جواب اين قسمت از توضيح در قسمت الف روشن خواهد شد. و اضافه مي كنم كه پس از قيام جهاني امام عصر عليه السلام، در روزگار حاكميت آن عدالت گستر راستين فقر و نياز از جامعه بشري رخت بر مي بندد و آفت و محروميت از بين مي رود. عقده هاي رواني مردم حل و زدوده مي شود و حزن و اندوه به سرور و شادماني تبديل مي گردد و ديگر نه ظالمي خواهي ديد و نه مظلوم و ستمديده‌اي آرمانها و آرزوهاي مسلمانان آگاه و پروا پيشه تحقق مي يابد و كره زمين مهد صلح و آزادي مي گردد[8]. به تعبير ديگر: وقتي مهدي موعود عليه السلام ظاهر شد و در جنگ پيروز گشت و بر شرق و غرب جهان تسلط يافت، تمام زمين به وسيله يك حكومت جهاني اسلامي اداره مي شود. براي تمام بلاد و استانها، استانداران لايقي را با برنامه كار و دستورات لازم گسيل مي دارد. به واسطه كوشش و جديت آنان تمام زمين آباد و معمور مي گردد... عدل و دادش تمام زمين را فرا مي گيرد. مردم با هم مهربان شده با صدق و صفا زندگي مي كنند امنيت عمومي همه جا را فرا مي گيرد. و كسي در صدد آزار ديگري نيست وضع اقتصادي مردم بسيار خوب مي شود به طوري كه مستحق زكات پيدا نمي شود. بارانهاي نافع پي در پي مي بارد. تمام زمين سبز و خرم مي گردد. بركات و محصولات زمين زياد مي شود.[9] 
و اما در مورد اين سؤال كه امام زمان چگونه به جنگ مشركين مي رود؟ 
در ابتدا بايد اين نكته را به عرض برسانيم كه امام زمان عليه السلام مانند پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله براي هدايت و راهنمايي مردم، نخست اعلان دعوت عمومي مي كند و در آغاز ظهورش، مردم را از پيام انقلاب خود آگاهي داده و اتمام حجت مي كند، در اين ميان عده‌اي دعوتش را مي پذيرند و راه سعادت، پيش مي گيرند و عده‌اي به مخالفت بر مي خيزند كه امام مهدي(عج) در برابر اينها قيام مسلحانه مي‌كند. چنانچه امام جواد عليه السلام فرموده است: وقتي 313 نفر ياران خاص حضرت قائم(عج) به خدمتش در مكه رسيدند، حضرت، دعوتش را به جهانيان آشكار مي سازد و وقتي كه اين تعداد به ده هزار نفر رسيد، به اذن خدا قيام مسلحانه مي كند و خروج مي كند.[10] 
برنامه قيام حضرت مهدي(عج) همانند برنامه قيام همه پيامبران الهي خواهد بود، يعني بر اساس اسباب و وسايل عادي و طبيعي برنامه‌هاي خود را اجرا مي‌كند و جز در موارد استثنايي از راه اعجاز وارد نمي‌شود. و اما اينكه در بعضي از روايات از سلاح به شمشير معنا شده است، بايد گفت كه ظاهرا مقصود از خروج با شمشير، ماموريت به جهاد، و توسل به اسلحه براي اعلاي كلمه حق است، و اين كه با هيچ يك از كفار به مصالحه نمي نشيند، زيرا«شمشير» هميشه كنايه از قدرت و نيروي نظامي بوده و هست، همان گونه كه«قلم» كنايه از علم و فرهنگ است، و نيز از قديم معروف بوده كه كشور با دو چيز اداره مي شود: قلم و شمشير.[11] 
پس منظور قيام با شمشير، همان اتكاي به قدرت است، تا مردم نپندارند كه اين مصلح بزرگ، فقط به شكل يك معلم يا يك واعظ، عمل مي كند، بلكه او يك رهبر مقتدر الهي است كه امان را از ستمگران و منافقان مي‌گيرد. بنابراين اجراي طرح حكومت حق و عدالت در سطح جهاني نيز بايد با استفاده از وسايل مادي و معنوي لازم(بجز در موارد استثنايي) تحقق پذيرد. به تعبيري ديگر، آن حضرت و يارانش با هر اسلحه اي كه لازم باشد، در مقابل كفار و ستمگران مي ايستند، و از هر گونه اسلحه‌اي كه در آن زمان متداول بوده و مورد نياز باشد، استفاده مي‌كنند. به اميد آن روزي كه قدرت اسلام، همه جا را فراگيرد و روزي كه چشم همه به ديدار دل آراي آن محبوب، روشن گردد.
[1] . انتظار، سال سوم، شماره هشتم و نهم، تابستان و پاييز 1382، فصلنامه علمي تخصصي ويژه امام مهدي(عج) صفحات 9 و 10. 
[2] . نجم الدين مجلسي، كتاب چشم اندازي به حكومت مهدي(عج)، ص 176، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ سوم، 1378. 
[3] . همان منبع، ص 196. 
[4] . همان منبع، ص 204. 
[5] . محمد حكيمي، عصر زندگي و چگونگي آينده انسان و اسلام، ص 235. 
[6] . امام مهدي عليه السلام، از ولادت تا ظهور نوشته آيه الله فقيد سيد محمد كاظم قزويني ترجمه و تحقيق: علي كرمي، و سيد محمد حسيني، چاپ سوم پاييز 78، موسسه چاپ الهادي، ص 792. 
[7] . ستارگان درخشان، تاليف محمد جواد نجفي، قسمت دوم از جلد 14، سرگذشت حضرت صاحب الزمان عليه السلام، ناشر: كتاب فروشي اسلاميه، نوبت چاپ: پنجم، تاريخ چاپ 1371. 
[8] . امام مهدي(عج) از ولادت تا ظهور، محمد صدر، بيروت الوفاء ص 795. 
[9] . دادگستر جهان، نوشته ابراهيم اميني، چاپ نوزدهم، 1379، چ قدس، انتشارات شفق صفحه 319. 
[10] . علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 283، موسسه الوفاء بيروت، 1403 ه.ق . 
[11] . رجالي تهراني، علي رضا، يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عليه السلام) انتشارات نبوغ چاپ سوم، ص 218.

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 10:50 AM

شبهه :

وقتي امام زمان ظهور ‌كند چه كساني زنده مي‌شوند؟ اگر ما نباشيم امام زمان از كجا مي‌فهمد كه ما طرفدار او هستيم؟




پاسخ :

در اين اينجا 2 مساله قابل طرح است: 1. معرفي اشخاصي كه در زمان ظهور امام زمان (عج) رجعت مي‌كنند. 2. شناخت طرفداران و نحوه آگاهي امام ـ عليه السّلام ـ از عقيده و افكار اشخاص. 
آنچه نياز به بررسي بيشتر دارد، بخش نخست مي باشد. به همين جهت ما در ابتدا به پاسخ فشرده قسمت دوم مي‌پردازيم. آن گاه وارد بخش اول خواهيم شد. 
شناخت طرفداران: 
پاسخ اين بحث واضح است، زيرا داشتن علم غيب و آگاهي از اسرار انسان و جهان، از شئونات امام معصوم ـ عليه السّلام ـ مي‌باشد و امام كسي است كه علم گذشته و آينده را دارا است و بر اعمال بندگان، اشراف و احاطه دارد. اگر چنين نباشد نمي‌تواند امام و حجت ميان خلق و خالق باشد. خود حضرت در توقيعي شريف كه به شيخ مفيد (ره) صادر فرموده است، پاسخ اين سؤال را به بهترين وجه يادآور شده است، مي‌فرمايد: «انا نحيط علماً بانبائكم و لايعذب عنا شيء من اخباركم... انا غير مهملين لمرعاتكم و لاناسين لذكركم...»؛[1] ما احاطه و اشراف كامل بر اخبار شما داريم و هيچ چيزي از اخبار شما از ديد ما پنهان نمي‌باشد. ما مواظب اوضاع و احوال شما هستيم و هيچ گاه ياد شما را از خاطر نمي‌بريم. بنابراين از اين نظر جاي نگراني وجود ندارد، زيرا حضرت نسبت به شيعيان و دشمنان خود هرگز بي‌تفاوت نمي‌باشد و تمام جريانات را نيز باخبر است. هر كس به ميزان ايمان و معرفت خود، ‌در ميان پيروان حضرت، جايگاه خاص خود را دارد. 
چه كساني در هنگام ظهور زنده مي‌شوند؟ 
بر اساس روايات، اين مسأله اجمالاً قطعي و مسلم است كه ائمه ـ عليهم السّلام ـ وعده‌اي از مؤمنين و كفار در زمان ظهور مهدي ـ عليه السّلام ـ دوباره زنده مي‌شوند. و اين موضوع به عنوان «رجعت» جزء معتقدات شيعه و ضروري مذهب مي‌باشد. 
توضيح مطلب اين است كه زنده شدن مردگان و بازگشت آنان به دنيا، چون از امور غيبي مربوط به آينده است، لذا اعتقاد به آن متوقف است بر وجود دلائل معتبر نقلي از معصومين ـ عليهم السّلام ـ . در روايات مربوط به اين موضوع گرچه خصوصيات آن به طور كامل بيان نشده است ولي اصل مسأله رجعت در حد تواتر از ائمه ـ عليهم السّلام ـ نقل شده است. مرحوم سيد مرتضي در اين رابطه مي‌فرمايد: شيعه اماميه بر اين اعتقاد است كه خداوند به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهي از شيعيان آن حضرت را كه پيشتر مرده‌اند، باز مي‌گرداند تا به ثواب ياري و كمك به آن حضرت برسند و حكومتش را ببينند. و هم چنين گروهي از دشمنان او را باز مي‌گرداند تا از آنان انتقام بگيرد و شيعيان از مشاهدة ظهور حق و بالا گرفتن كلمه اهل آن، خشنود گردند.[2] 
علامه مجلسي (ره) نيز مي‌فرمايد: يكي از موضوعات اجماعي شيعه، بلكه از ضروريات مذهب حقه، حقانيت «رجعت» است كه پيش از ستاخيز، در زمان حضرت قائم (عج) خواهد بود و گروهي از مؤمنان كه داراي ايمان خالص بوده‌اند و نيز گروهي از كافران كه داراي كفر محض بوده‌اند، به دنيا باز مي‌گردند تا حكومت ائمه ـ عليهم السّلام ـ را ببينند.[3] 
در روايات نيز از موضوع «رجعت» به عنوان ايام الله تعبير شده است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: ايام الله ـ كه ماية سرور و عزت مؤمنين است ـ سه مرحله دارد كه رجعت يكي از آن است. «ايام الله ثلاثة: يوم يقوم القائم و يوم الكره و يوم القيامه».[4] و در حديث ديگر نيز امام صادق ـ عليه السّلام ـ ايمان به رجعت را ضروري شمرده و مي‌فرمايد: «از ما نيست كسي كه اعتقاد به بازگشت ما نداشته باشد.»[5] 
امّا اعتقاد به جزئيات و خصوصيات رجعت مثل زمان و تعداد افراد و... ضرورتي ندارد و در روايات نيز به روشني بيان نشده است، آن چه قطعي و ضروري مذهب است اصل اعتقاد به رجعت في الجمله است. 
امّا چه كساني دوباره زنده مي‌شوند و به دنيا باز مي‌گردند؟ 
از روايات مربوط به اين موضوع استفاده مي‌شود كه امر رجعت عمومي نيست، بلكه ائمه ـ عليهم السّلام ـ و عده خاصي از مؤمنين و كفار خالص در عصر قيام حضرت مهدي (عج) دوباره زنده مي‌شوند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «رجعت و بازگشت مردگان به دنيا، همگاني و فراگير نيست، بلكه مربوط به عده‌اي خاص است، برنمي‌گردند به دنيا مگر كساني كه از ايمان پاك برخوردارند و يا به حد شرك خالص رسيده‌اند.» و نيز مي‌فرمايد: «فقط كساني در زمان ظهور قائم ما به سوي دنيا باز مي‌گردند كه ايمانش را خالص كرده باشند و يا به مرز كفر خالص رسيده باشند. غير از اين دو گروه، ديگران برگشتي به دنيا نخواهند داشت، مگر در قيامت.» 
بنابراين مسأله رجعت محدود به افراد خاصي است كه در روايات به برخي از اين افراد و گروه‌ها اشاره شده است، ذيلاً به اين روايات پرداخته مي‌شود: 
رجعت ائمه ـ عليهم السّلام ـ 
بيشتر روايات اين باب مربوط است به رجعت و بازگشت ائمه ـ عليهم السّلام ـ . در اين مورد نيز ما با دو دسته روايات مواجه هستيم: 
دسته‌اي از اين روايات رجعت را براي تمام ائمه ـ عليهم السّلام ـ ثابت مي‌كند. برخي ديگر از روايات ـ براي ذكر مصداق ـ تنها نام دو امام يعني امير المؤمنين و امام حسين ـ عليهم السّلام ـ را ذكر نموده است. و در پاره‌اي از روايات نام پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز آمده است.[6] امّا ساير ائمه ـ عليهم السّلام ـ از آنان به طور خاص ذكري به ميان نيامده است، بلكه به طور عام قائل به رجعت همه ائمه شده‌اند. نظير آنچه كه از امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اين زمينه نقل شده است. حضرت مي‌فرمايد: «هيچ امام و پيشوايي نيست مگر اين كه مجدداً در زمان خودش در آينده به دنيا باز مي‌گردد در حالي كه نيكان و بدان زمان او نيز همراه او بر مي‌گردند تا افراد با ايمان از انسانهاي كافر جدا شوند.»[7] و در حديث ديگر امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «دوباره به سوي شما بر مي‌گردند پيامبر شما و امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ».[8] 
اولين كسي كه به دنيا باز مي‌گردد امام حسين ـ عليه السّلام ـ است با اصحاب و يارانش 
امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «اولين كسي كه قبر او شكافته مي‌شود و به سوي دنيا باز مي‌گردد، حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ است.»[9] و در جاي ديگر مي‌فرمايد: «نخستين فردي كه به دنيا باز مي‌گردد، حسين بن علي است پس حكومت مي‌كند تا وقتي كه در اثر پيري هر دو پلك او بر چشمانش مي‌افتد.»[10] كه اشاره به طولاني بودن حكومت امام حسين در عصر رجعت است. و نيز از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه : نخستين كسي كه سر ازخاك بر مي‌دارد و با هفتاد و پنج هزار نفر از شيعيان، رجعت مي‌كنند حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ است.[11] 
جابر نيز از امام باقر ـ عليه السّلام ـ نقل مي‌كند كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در روز عاشورا، پيش از شهادتش، به تفصيل درمورد رجعت خود و ياران خود سخن گفت: «بشارت باد شما را به خدا قسم اگر اين قوم ما را بكشند، ما نخستين كساني هستيم كه نزد پيامبرمان باز مي‌گرديم و تا مدتي كه خدا بخواهد توقف خواهيم كرد، آن گاه من اولين كسي هستم كه قبرش شكافته مي‌شود و ناگهان از قبر خارج مي‌شوم، در حالي كه امير المؤمنين نيز از قبرش خارج شده و مهدي ما نيز قيام نموده است.»[12] در اين روايت، رجعت امام حسين و امير المؤمنين ـ عليهم السّلام ـ همزمان با قيام حضرت مهدي (عج) بيان شده است. در روايت ديگر امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «امام حسين ـ عليه السّلام ـ همراه با شهداي كربلا و هفتاد پيامبر، بازگشت مي‌نمايد. رو مي‌آورد به سوي دنيا امام حسين همراه با كساني كه با وي به قتل رسيده بودند و همراهي مي‌كنند او را هفتاد پيامبري كه با موسي بن عمران مبعوث شدند. آن وقت حضرت قائم انگشترش را به او مي‌سپارد.»[13] 
در ادامة اين حديث اشاره به غسل و دفن امام زمان ـ عليه السّلام ـ به وسيله امام حسين ـ عليه السّلام ـ نيز شده است. مفضل نيز از امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اين مورد نقل مي‌كنند كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ با دوازده هزار نفر از شيعيانش رجعت مي‌كنند، در حالي كه عمامة سياه پوشيده است.[14] 
علاوه بر اصحاب امام حسين ـ عليه السّلام ـ در روايات ديگر اشاره به رجعت بعضي از مؤمنين و شيعيان علي ـ عليه السّلام ـ نيز شده است. امام باقر ـ عليه السّلام ـ از امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ نقل مي‌كند كه؛ در هنگام ظهور حضرت مهدي، مؤمنان، لبيك گويان، گروه گروه از قبرها بيرون مي‌آيند و حضرت از اين رخداد فوق العاده با تعجب ياد مي‌كند؛ پس چقدر حيرت آور است (زنده شدن مردگان) چگونه در حيرت نباشم از زنده شدن مردگان كه خداوند آنان را از قبورشان بر مي‌انگيزند در حالي كه گروه گروه مشغول گفتن لبّيك لبّيك اي دعوت كننده به سوي خدا، هستند.»[15] 
رجعت دشمنان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و كفار براي كيفر و انتقام 
بعضي از روايات اين باب، مربوط است به بازگشت معاندين و كفار تا به دست مؤمنان، ذلت و عذاب را بچشند و مؤمنان نيز تشفي پيدا كنند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «زماني كه مهدي ما ظهور نمايد، خداوند كساني را كه به اذيت و آزار بندگان مؤمن مي‌پرداختند، با همان قيافه قبلي‌شان، به دنيا باز مي‌گرداند تا مؤمنين از آنان انتقام بگيرند.»[16] اين روايت با توجه به آنچه در روايتي كه قبلاً از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شد (ما من امام الا و يكرفي قرنه و يكرمعه البر و الفاجر في دهره حتي يميز المؤمن من الكافر) نشان مي‌دهد كه قبل از قيامت در زمان رجعت نيز بازخواست و دادرسي وجود دارد. و بازگشت اين عده از كفار با قيافه‌هاي اصلي شان، براي كيفر و تنبيه است. 
هم چنين در ذيل آية «و اقسموا بالله جهد ايمانهم لايبعث الله من يموت بلي وعداً عليه حقاً و لكن اكثر الناس لا يعلمون... ليعلم الذين كفروا انهم كانوا كاذبين»؛[17] امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «يعني في الرجعه يردهم فيقتلهم و يشفي صدور المؤمنين فيهم»؛[18] يعني در زمان رجعت خداوند آنان را بر مي‌گرداند تا به دست مؤمنين كشته شوند و مؤمنين تسلي پيدا كنند. 
رجعت بعضي از شيعيان براي ياري حضرت مهدي (عج) 
امام صادق ـ عليه السّلام ـ به ابي‌بصير مي‌فرمايد: «اي ابابصير هنگامي كه قيام كند مهدي ما، خداوند گروهي از شيعيان ما را به سوي او بر مي‌انگيزند و از قبرهايشان خارج مي‌كند. پس آنان با او بيعت مي‌كنند در حالي كه شمشيرهاي‌شان بر گردن آنان آويخته است، اين خبر به گوش شيعياني كه زنده‌اند مي‌رسد و مي‌گويند: فلاني‌ها از قبرشان خارج شده‌اند و به سپاه حضرت مهدي ملحق گرديده‌اند!».[19] 
اين حديث بيانگر انعكاس وسيع خبر زنده شدن و بازگشت مجدد اين عده از شيعيان و ملحق شدن آنان با سپاه امام زمان مي‌باشد، به گونه‌ كه اين خبر باشكوه، در ميان شيعيان در حال حيات ـ كه هر كدام چنين آرزويي را در دل مي‌پرورانند ـ و در مجالس آنان رد و بدل و گفتگو مي‌شود. 
در حديث ديگر نيز امام صادق ـ عليه السّلام ـ از برانگيخته شدن اين عده از شيعيان براي ياري امام زمان (عج) سخن مي‌گويد: «هنگامي كه قائم ما ظهور نمايد خداوند عده‌اي از شيعيان را زنده مي‌كند و آنان لبيك گويان گروه گروه به سوي او حركت مي‌كنند. آن وقت است كه ترديد منكران، رنگ مي‌بازد و آنان نابود مي‌شوند.»[20] 
رجعت انصار و وزراء حضرت مهدي كه به طور خاص از آنان نام برده شده است 
در برخي از روايات نام بعضي از افراد ذكر شده است مثل: اصحاب كهف، يوشع بن نون، سلمان فارسي، مقداد، ابودجانه، مالك اشتر و... و حتي تصريح شده است كه اين افراد در سمت وزراء و معاونان حكومت جهاني حضرت، در جهان از ناحيه حضرت، فرمانروايي مي‌كنند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اين مورد مي‌فرمايد: «از پشت كوفه تعداد 27 مرد، براي ياري مهدي، از قبرهايشان خارج مي‌شوند كه 15 نفر از آنان از قوم موسي است ـ آناني كه هدايت شدند و بر اساس حق رفتار نمودند ـ و 7 نفر از اصحاب كهف و يوشع بن نون و سلمان و ابودجانه انصاري و مقداد و مالك اشتر، مي‌باشند. اينها همواره در پيشگاه مهدي مشغول خدمت حكمراني هستند.»[21] 
رجعت مفضّل بن عمر 
امام صادق ـ عليه السّلام ـ در مورد وي كه از اصحاب خاص حضرت مي‌باشد، مي‌فرمايد: تو نه تنها در هنگام ظهور مهدي (عج) دوباره زنده مي‌شوي، بلكه جزء افراد ويژة مهدي خواهي بود كه مرتب فرمان صادر مي‌كني ـ يا مفضل انت و اربعة و اربعون رجلاً تحشرون مع القائم. انت علي يمين القائم تأمر و تنهي و الناس اذذاك اطوع لك منهم اليوم».[22] 
رجعت داود بن كثير الرّقي 
امام صادق ـ عليه السّلام ـ در مورد شأن و منزلت اين صحابي بزرگوار خود مي‌فرمايد: «انزلوا داود الرقي مني بمنزلة المقداد من رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ»؛[23] يعني قدر و منزلت اين مرد نزد من نظير مقداد نزد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است. و نيز مي‌فرمايد: «من سرّه ان ينظر الي رجلٍ من اصحاب القائم فلينظر الي هذا» (داود رقي).[24] كسي كه مي‌خواهد مردي از ياران مهدي را ببيند به او نگاه كند. 
رجعت عبدالله بن شريك عامري 
امام باقر ـ عليه السّلام ـ در مورد وي مي‌فرمايد: گويا مي‌بينم كه عبدالله بن شريك با چهار هزار نفر سپاه، پيشاپيش حضرت مهدي (عج) تكبيرگويان، از دامنه كوه بالا مي‌روند؛ «كاني بعبدالله بن شريك العامري عليه عمامة سوداء و دؤابتاها بين كتفيه مصعداً في لحف الجبل بين يدي قائمنا اهل البيت في اربعة آلاف يكبرون».[25] 
رجعت اسماعيل فرزند امام صادق ـ عليه السّلام ـ 
ابوخديجه از امام صادق ـ عليه السّلام ـ در مورد فرزندش اسماعيل نقل مي‌كند كه وي نخستين كسي است كه با ده نفر از يارانش زنده مي‌شوند و ظهور مي‌كنند و عبدالله بن شريك يكي از اين ده نفراست كه وظيفه پرچمداري را به عهده دارد. «انه يكون اول منشور في عشرة من اصحابه و منهم عبدالله بن شريك و هو صاحب لوائه».[26] 
رجعت حمران بن اعين و ميسّر بن عبدالعزيز 
امام صادق ـ عليه السّلام ـ در مورد اين دو نفر مي‌فرمايد: گويا مي‌بينم كه آنان در حالي كه شمشير در دست دارند، ‌در ميان مردم، ميان صفا و مروه مشغول صحبت مي‌باشند؛ «كاني بحمران بن اعين و ميسّر بن عبدالعزيز يخطبان الناس باسيافهم بين الصفا و المروه».[27] 
كلام آخر: روايات بحث رجعت، هرگز درصدد برشمردن تعداد و آمار افراد و يا ذكر اسامي آنان، نمي‌باشد. بلكه اين روايات ضمن اشاره به اسامي برخي از افراد گروه‌ها، مسأله رجعت مردگان به دنيا را، محدود و مختص كساني مي‌داند كه قبل از مرگ از درجه بالاي ايمان برخوردار بوده و در حمايت از دين الهي و اطاعت از ائمه ـ عليهم السّلام ـ كوتاهي ننموده‌اند و يا كساني كه در راه كفر و عناد با اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ از هيچ تلاشي فروگذار نبوده‌اند. اما غير از اين دو گروه ـ چنانچه قبلاً اشاره شد ـ بازگشت به دنيا نخواهند اشت (و اماما سوي هذين فلا رجوع لهم الي يوم الماب). 
بنابراين آنچه مهم و تعيين كننده است خلوص ايمان در پرتو عمل به دستورات الهي و اعتصام به ولايت امام معصوم ـ عليهم السّلام ـ است تا در اثر چنين پيوندي خداوند نيز وي را از چنين فوز عظيمي در ايام الله ظهور مهدي و رجعت اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ برخوردار نمايد. 
به همين خاطر مهم‌ترين تقاضاي شيعه از خداوند در دعاي عهد اين است كه: «پروردگارا! ما را از ياران و كمك كنندگان حضرتش قرار بده و شرف شهادت در محضر او را نصيب ما بفرما، پروردگارا اگر چنانچه مرگ ميان من و ظهور او فاصله انداخت، پس من را بعد از مرگ نيز هنگام ظهورش، از قبرم خارج فرما در حالي كه كفنم را پوشيده و شمشيربه دست آماده انجام فرمان حضرت باشم.»[28] جالب اين است كه اين آرزو و تقاضا، بعد از اعلام بيعت اكيد با حضرت ولي عصر -ارواحنا فداه- و امضاي عهد و پيمان با او، ابراز مي شود؛ (عقدا و بيعة له في عنقي لا احول عنها و لا ازول ابداً). بديهي است كه تمام دشواري و اهميت كار، عمل به اين بيعت و به پايان رساندن آن است.
[1] . الاحتجاج، ج 2، ص 599، تأليف العلامه ابي منصور الطبرسي، طبع دوم، 1416 هـ .ق، اسوه‌، قم. 
[2] . شيعه و رجعت، ص 250، تأليف الشيخ محمد رضا الطبسي النجفي، ترجمه و تلخيص از سيد محمد ميرشاه ولد، ‌قطع وزيري، چ اول، 1376، دار النشر اسلام، قم. 
[3] . همان، ص 259. 
[4] . معجم الاحاديث الامام المهدي (عج)، ج 4، ص 82. حديث شماره 1152، تأليف الهيئة العلميه تحت اشراف الشيخ علي الكوراني، طبع الاولي، 1411 هـ .ق، موسسة المعارف الاسلاميه، قم. 
[5] . همان، ص 84، ح 1154. 
[6] . ر.ك: سيماي آفتاب، ص 345، دكتر حبيب الله طاهري، چاپ اول، 1380 هـ .ش، انتشارات زاير، قم. 
[7] . رجعت از نگاه عقل و دين، ص 94، غلام رضا مغيثي، چ اول، 1380، قطع رقعي، انتشارات قم. 
[8] . معجم احاديث المهدي، ج 5، ص 327، ش 1763. 
[9] . ميزان الحكمه، ج 4، ص 58، ش 6932، محمدي ري شهري، چاپ مكتب الاعلام، 1362 هـ .ش. 
[10] . معجم احاديث المهدي، ج 5، ص 328، ش 1766. 
[11] . البيعة لله، ص 152، نوشته فريده گل محمدي آرمان، چ اول، زمستان 1376، دار النشر اسلام، قم. 
[12] . بحار الانوار، ج 53، ص 61، حديث 52. 
[13] . معجم احاديث المهدي، ج 3، ص 89، ش 1158. 
[14] . البيعة لله، ص 275. 
[15] . بحار الانوار، ج 53، ص 46، حديث 20. 
[16] . معجم احاديث الامام المهدي، ج 4، ص 95، ش 1162. 
[17] . سوره نحل، 39 ـ 40. 
[18] . معجم احاديث الامام المهدي، ج 5، ص 214، ش 1638. 
[19] . الشيعه و الرجعه، ج 1، ص 385، تأليف الشيخ محمدرضا الطبسي النجفي، طبع الثالثه، 1385 هـ، 1966 م، نجف. 
[20] . معجم الاحاديث الامام المهدي،‌ج 4، ص 101، ش 1167. 
[21] . بحار الانوار، ج 53، ص 90، حديث 95. 
[22] . معجم احاديث الامام المهدي، ج 4، ص 98، ش 1165. 
[23] . جامع الرواة، ج 1، ص 308، محمد بن علي الاردبيلي الغروي الحائري، طبع كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1403 هـ .ق، قم. 
[24] . همان. 
[25] . اثباه الهداة، ج 3، ص 561، تأليف محمد بن الحسن الشيخ الحر العاملي، بي‌تا. 
[26] . چشم اندازي به حكومت مهدي، ص 95، نجم الدين طبسي، ويرايش دوم، چاپ سوم، 1380، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، (بوستان كتاب). 
[27] . ميزان الحكمه، ج 4، ص 58، ش 6934. 
[28] . بحار الانوار، ج 53، ص 96، مفاتيح الجنان، چاپ فيض، ص 893، (دعاي عهد).

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 10:50 AM


شبهه :

امامي كه غايب است و مردم به آن دسترسي ندارند تا مشكلات خودشان را با او در ميان بگذارند چگونه ميتواند حجت خدا بر مردم باشد؟! فايده وجود چنين امامي در عصر غيبت چيست؟
پاسخ :

در ابتدا لازم است به چند نكته اشاره كنيم: 
1ـ مفهوم غايب بودن امام به اين معنا نيست كه وجود ناپيدا و رؤيايي دارد! بلكه آن حضرت مانند ساير انسانها از يك زندگي طبيعي، عيني و خارجي برخوردار است، به طوري كه آن حضرت در ميان مردم و در دل جامعه رفت و آمد دارد و گفتار مردم را ميشنود و بر اجتماعات آنها وارد ميشود و سلام مي كند. او مردم را ميبيند، ولي اين مردمند كه نمي توانند جمال مبارك آن حضرت را ببينند. به عبارتي ديگر هر چند امام مهدي ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ ظهور ندارند ولي حضور دارند. به يك معنا اين مردمند كه از امام خويش غايبند. 
چنانكه مولاي متقيان امام علي (ع) در اين باره مي فرمايد: 
«هنگامي كه امام غايب از نسل من، از ديده‌ها پنهان شود و مردم با غيبت او از حدود شروع بيرون روند، و توده مردم خيال كنند كه حجت خدا از بين رفته و امامت باطل شده است! سوگند به خداي علي (ع) د رچنين روزي حجت خدا در ميان آنهاست، در كوچه و بازار آنها گام بر مي دارد، و در خانه‌هاي آنها وارد مي شود، و در شرق و غرب جهان به سياحت مي‌پردازد و گفتار مردم را ميشنود، و بر اجتماعات آنها وارد ميشود، و سلام مي كند، او مردم را مي بيند، ولي مردم تا روز معين و وقت معين او را نمي‌بينند، تا جبرئيل ميان آسمان و زمين بانگ برآورده و ظهور را اعلام كند. [1] 
آيا مي توان سندي گوياتر از امير المؤمنين (ع) پيدا كرد؟ ما با در دست داشتن اين گونه اسناد محكم كه همه آن را قبول دارند مي‌گوييم: امام (ع) در ميان مردم و با مردم است و بر امورات آنها نظارت دارد. 
2ـ از آنجا كه بشر داراي علم محدودي است لذا نميتواند به اسرار خداوند پي ببرد و عجولانه در مورد قضاياي الهي قضاوت نمايد. چنانكه ميفرمايد: «... وما اوتيتم من العلم الاّ قليلا» [2] از دانش جز اندكي به شما داده نشده است. 
اين آيه نشان مي دهد كه مجهولات بشر به مراتب بيشتر از معلومات او ميباشد. بنابراين اگر علم هزارها بلكه ميليونها سال ديگر هم جلو برود هنوز معلومات او در برابر مجهولاتش بسيار مختصر و ناچيز است و تنها خداوند است كه به همه چيز علم دارد و علم او ذاتي بوده و بي نهايت است. لذا كسي نمي تواند نسبت به وجود امري (مانند: غيبت امام زمان (عج) به علت عدم كشف سرّ اين امر به آن اعتراض كند و آن را بي فايده و بي مصلحت بداند. 
3ـ غيبت امام زمان (عج) يك امر اتفاقي و بيسابقه نيست بلكه غيبت حجتهاي الهي در مقطعي از زمان در سنت الهي يك امر معمولي بوده است چنانكه گروهي از اولياي الهي (مانند حضرت خضر، موسي، يونس، غُزير، ابراهيم، صالح، ذوالقرنين و...) از ديدگان پنهان بودهاند ولي هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشتند به جهت ولايت و اختياراتي كه از جانب خدا به آنها داده شده بود پيوسته در اموال و نفوس تصرف ميكرد و اوضاع را طبق مصالحي رهبري مينمودند. اگرچه تصرفات آنها نيز از ديدگان مردم عادي پنهان بود. [3] 
4ـ و در ضمن، اين سؤال تازگي نداشته و تنها در عصر ما مطرح نشده است، بلكه از روايات اسلامي برمي آيد كه حتي پيش از تولد حضرت مهدي (عج) نيز اين سؤال مطرح بوده و هنگامي كه پيامبر اسلام و ائمه پيشين (ع) از مهدي و غيبت طولاني آن حضرت سخن به ميان مي آوردند، با چنين سؤالي روبرو مي شدند و به آن پاسخ مي گفتند. به عنوان نمونه: 
الف) پيامبر اسلام در پاسخ اين پرسش كه آيا شيعه در زمان غيبت، از وجود قائم فائدهاي مي برد؟ فرمود: بلي، سوگند به پروردگاري كه مرا به پيامبري برانگيخت، در زمان غيبتش از او نفع مي برند و از نور ولايتش بهره مي گيرند، همانگونه كه از خورشيد به هنگام قرار گرفتن در پشت ابرها استفاده مي كنند.[4] 
ب) امام صادق (ع) فرمود: از روزي كه خداوند حضرت آدم را آفريده تا روز رستاخيز، زمين هيچگاه خالي از حجت نبوده و نخواهد بود، يا حجت ظاهر و آشكار و يا غايب و پنهان، و اگر حجت خدا نباشد، خدا ستايش نمي شود. 
رواي پرسيد: مردم چگونه از امام غايب و پنهان استفاده ميكنند؟ حضرت فرمود: آن چنان كه از خورشيد پشت ابر استفاده مي‌كنند. [5] 
ج) خود حضرت مهدي (عج) نيز روي اين معنا تكيه كرده است. در توقيعي كه آن حضرت در پاسخ به سؤالات «اسحاق بن يعقوب» صادر فرمود و توسط محمد بن عثمان تحويل اسحاق گرديد، چنين نوشت: اما چگونگي استفاده مردم از من همچون استفاده آنهاست از خورشيد، هنگامي كه در پشت ابرها پنهان مي‌شود. [6] 
با توجه به مقدمه فوق اينك برخي از فوايد وجود امام (ع) در عصر غيبت را به اختصار مورد بررسي قرار مي‌دهيم: 
1ـ امام قلب عالم امكان و واسطه فيض الهي 
طبق احاديث فراواني كه در موضوع امامت وارد شده، و بر اساس دلائلي كه دانشمندان ارائه كردهاند، در بينش اسلامي امام، جان جهان است و جهان به وجود او وابستگي دارد. امام قلب عالم وجود، هسته مركزي جهان هستي و «واسطه فيض» بين عالم و آفريدگار عالم است و از اين جهت حضور و غيبت او تفاوتي ندارد. و اگر او ـ ولو به صورت ناشناس ـ در جهان نباشد، جهان هستي در هم فرو مي‍ريزد. چنانكه امام صادق (ع) فرمود: اگر زمين بدون وجود امام بماند، ساكنان خود را در كام خود فرو مي‌برد. [7] 
امام چهارم فرمود: در پرتو وجود ماست كه خداوند آسمان را از فروپاشي ـ جز به اذن او ـ نگه ميدارد. در پرتو وجود ماست كه خداوند زمين را از لرزش و سلب آرامش ساكنانش، نگه ميدارد، به واسطه ماست كه خداوند باران نازل مي كند و رحمت خود را ميگستراند و بركات و نعمت‌هاي زمين را بيرون مي آورد. و اگر آن كس از ما كه در زمين است نبود، زمين اهل خود را فرو مي‌برد. [8] 
2ـ پاسداري از آيين خدا 
امير مؤمنان (ع) در يكي از سخنان خود در مورد لزوم وجود رهبران الهي در هر عصر و زمان مي‌گويد: 
«خدايا چنين است، هرگز روي زمين از قيام كنندهاي با حجت و دليل، خالي نمي ماند، خواه ظاهر و آشكار باشد و خواه بيمناك و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهي از بين نرود و به فراموشي نگرايد...» [9] 
با گذشت زمان و آميزش سليقه‌ها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و دراز شدن دست مفسده جويان به سوي تعاليم آسماني، اصالت پارهاي از قوانين الهي از دست ميرود و دين دستخوش تغييرات زيانبخش مي گردد. 
براي آنكه اصالت آيين الهي حفظ گردد و جلوي تحريفات و تغييرها و خرافات گرفته شود، بايد اين رشته به وسيله يك پيشواي معصوم ادامه يابد خواه آشكار و مشهود و خواه پنهان و ناشناس. در هر مؤسسه مهم، «صندوق آسيب ناپذيري» وجود دارد كه اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهداري مي‌كنند تا از دستبرد دزدان يا خطر آتش سوزي و امثال اين‌ها محفوظ بماند. 
سينه امام و روح بلندش نيز صندوق آسيبناپذير حفظ اسناد آيين الهي است تا همه اصالت‌هاي نخستين و ويژگي‌هاي آسماني اين تعاليم را در خود نگهداري كند. [10] 
«ابن حجر عسقلاني» پس از نقل احاديثي حاكي از نزول حضرت عيسي (ع) به زمين هنگامي ظهور حضرت مهدي (عج) و اقتداي او به آن حضرت مي نويسد: 
اينكه عيسي (ع) در آخر الزمان و نزديك قيامت، به مردي از اين امت اقتدا ميكند و پشت سر او نماز ميخواند، دليل بر نظريه صحيح در ميان دانشمندان اسلامي است كه: زمين هرگز از وجود حجت كه با دلائل و براهين آشكار، براي خدا قيام مي كند، خالي نمي ماند. [11] 
3ـ اميد بخشي 
در ميدانهاي نبرد، تمام كوشش سربازان زبده و فداكار معطوف اين امر است كه پرچم سپاه، در برابر حملات دشمن همچنان در اهتزاز باشد، و متقابلاً سربازان دشمن دائماً مي كوشند پرچم آنها را سرنگون سازند، چرا كه برقرار بودن پرچم، مايه دلگرمي سربازان و تلاش و كوشش مستمر آنها است. 
همچنين وجود فرمانده لشكر در مقرّ فرماندهي ـ هرچند ظاهراً خاموش و ساكت باشد ـ خونگرمي و پر حرارتي در عروق سربازان به گردش در ميآورد و آنها را به تلاش بيشتر وا ميدارد كه فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! 
اما هرگاه خبر قتل فرمانده در ميان سپاه پخش شود، يك لشكر عظيم با كارآيي فوق العاده، يك مرتبه روحيه خود را ميبازد و متلاشي ميگردد. 
رئيس يك جمعيت يا يك لشكر، مادام كه زنده است. هر چند مثلاً در سفر يا فرضاً در بستر بيماري باشد، مايه حيات و حركت و نظم و آرامش آنهاست، ولي شنيدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار يأس و نوميدي را بر سر همه مي‌پاشد. 
جمعيت شيعه طبق عقيدهاي كه به وجود امام زنده دارد، هر چند او را در ميان خود نميبيند، اما خود را تنها نمي داند، و اثر رواني اين عقيده در روشن نگهداشتن چراغ اميد در دلها و وادار ساختن افراد به خودسازي و آمادگي براي آن قيام بزرگ جهاني، كاملاً قابل درك است. [12] 
پرفسور «هانري كربن» استاد فلسفه در دانشگاه سوربن (فرانسه) و مستشرق نامدار فرانسوي مي گويد: 
به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهي را ميان خدا و خلق براي هميشه نگه داشته است و به طور مستمر و پيوسته، ولايت را زنده و پا برجا مي‌دارد. 
مذهب يهود، نبوت را كه رابطه‌اي است واقعي ميان خدا و عالم انساني، در حضرت كليم ختم كرده و پس از آن به نبوت حضرت مسيح و حضرت محمد (ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع مي‌كند. همچنين مسيحيان در حضرت مسيح متوقف شده‌اند. اهل سنت از مسلمانان نيز در حضرت محمد توقف كرده و با ختم نبوت در ايشان، ديگر رابطه اي ميان خالق و مخلوق، موجود نمي‌دانند. تنها مذهب تشيع است كه «نبوت» را با حضرت محمد (ص) ختم شده مي‌داند، ولي «ولايت» را كه همان رابطه هدايت و تكميل ميباشد، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي‌داند[13].
[1] . «حتي اذا غاب المتغيّب من ولدي عن عيون الناس، و باح النّاس بفقده و اجمعوا علي انّ حتّي الحجّه ذاهبه و الامامه باطله... فوربّ عليٍّ انّ حجتها عليها قائمه، ماشيه في طرقاتها، داخله في دورها و قصورها، جوّاله في شرق الأرض و غربها، تسمع الكلام و تسلّم علي الجماعه تري ولا تري الي الوقت والوعد و نداء المنادي من السّماء" يوم الخلاص، ط4، ص139. 
[2] . اسراء/85. 
[3] . جريان غيبت اولياي الهي در گذشته مكرر واقع شده است كه در قران نيز به ان اشاره شده است. 
[4] . عن جابر الأنصاري أنّه سأل النبي (ص) هل ينتفع الشيعه بالقائم (عج) في غيبته؟ فقال (ص): إي والّذي بعثني بالنبوّه إنهم ليفتنعون له و يستفيدون بنور ولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و إنّ جلّلها بالسّحاب ـ مجلسي، بحارالانوار، (تهران، المكتبه الاسلاميه، 1393 هـ ق) ج52، ص92. 
[5] . مجلسي، همان، ص92، ح6. 
[6] . طوسي، الغيبه، ص177 ـ مجلسي، همان كتاب، ص92 ـ إربلي، علي بن عيسي، كشف الغمه (تبريز، مكتبه بني هاشمي، 1381 هـ ق) ج3، ص322. 
[7] . لو بقيت الأرض بغير إمام ساعه لساخت صدوق، كمال الدين (قم، مؤسسه النشر الإسلامي (التابعه) لجماعه المدرسين بقم المشرفه، 1405 هـ ق) ج201ـ210، باب 21. 
[8] . لو بقيت الأرض بغير إمام ساعه لساخت صدوق، كمال الدين (قم، مؤسسه النشر الإسلامي (التابعه) لجماعه المدرسين بقم المشرفه، 1405 هـ ق) ج201ـ210، باب 21. 
[9] . "اللهم بلي لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجه إما ظاهراً مشهوراً مغموراً لئلاّ تبطل حجج الله و بيّناته" شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد (قاهره، دار احياء الكتب العربيه، 1960 م)، ج18، ص147. 
[10] . آيه الله ناصر مكارم شيرازي، مهدي انقلابي ديگر (چاپ دوم، قم، مطبوعايت هدف) ص258ـ259. 
[11] . و في صلاه عيسي خلف رجل من هذه الأمه مع كونه في آخر الزمان و قرب قيامه الساعه، دلاله للصحيح من الاقوال أن الأرض لا تخلو عن قائم لله بحجته. احمد بن علي بن حجر العسقلاني فتح الباري، شرح صحيح البخاري (بيروت، دارالمعرفه) ج6، ص494. 
[12] . آيه الله مكارم شيرازي، ص255ـ256. 
[13] . سـالـنـامه 2 مكتب تشيع، مصاحبات استاد علامه طباطبايي با پروفسور هانري كربن دربارهي شيعه (1339 هـ ش) ص20. به نقل از سيره پيشوايان، تأليف مهدي پيشوائي.
 

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 10:48 AM


شبهه :

ما هيچ نقشي در ظهور نداريم و كاري از ما ساخته نيست. 

پاسخ :

ما مي توانيم زمينه هاي ظهور را فراهم آوريم. فراهم آوردن زمينه‌هاي ظهور، از جمله شرايط ظهور به حساب مي‌آيد، و تا زمينه ظهور فراهم نشود، حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ ظهور نخواهد كرد. حال بايد توجه داشت كه برخي از شرايط ظهور، با گذشت تاريخ و ظلم و جور انسان‌ها، پيشرفت علم و دانش بشري و در نتيجه آگاهي مردم دنيا و نااميد شدن مردم از نحله‌ها و مذهب‌هاي بشري و حكومت‌هاي مختلف فراهم مي‌شود؛ و بايسته است برخي ديگر از آنها به دست ما انسانها و دوستداران آن حضرت فراهم آيد. 
اما سؤال اين است كه چگونه مي‌توان زمينه‌ظهور را فراهم آورد؟ 
براي فراهم آوردن زمينه‌هاي ظهور حضرت مي‌توان موارد متعددي را ذكر كرد؛ 
1 . تحوّل جامعه بشري: ايجاد آگاهي و آمادگي جامعه بشري براي حقّ و حقيقت و مخالفت جدّي با ظلم و جور در يكي از زمينه‌هاي مهم براي ظهور آن حضرت است. و اين مهمّ بر عهده همه ما مسلمانان و شيعيان است. 
ما بايد با استفاده از علم و تكنولوژي، حقايق اسلام را به گوش جهانيان برسانيم، آنها را با زيبايي‌هاي مكتب اهل بيت پيامبر ـ عليهم السّلام ـ كه هماهنگ با فطرت انساني است آشنا بسازيم؛ تا همان گونه كه در احاديث آمده است، با شناخت زيبايي‌هاي مكتب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و مقايسه آن با ساير مكاتب و فرهنگ‌ها، حق را از باطل تشخيص داده، از آنها دل كنده و به حقيقت بپيوندند و آن زمان كه مردم جهان با دروغگويي‌هاي حكّام هواپرست و جاه طلب آشنا و بر ناتواني آنها از سعادتمندي جامعه بشري آگاه شدند، قهراً مستأصل شده و بدنبال يك منجي مصلح بوده و خود به خود براي پذيرش حق و حقيقت آمادگي پيدا مي‌كنند و قدر آن منجي را ارج مي‌نهند. 
اصولاً بايد توجّه داشت كه يكي از علل غيبت امام عصر ـ عليه السّلام ـ نيز، عدم آمادگي مردم براي پذيرش حق و حقيقت بوده است. چرا كه بر اثر جهل مردم و ظلم حكّام زمان، همه‌ ائمّه قبلي يكي پس از ديگري به شهادت رسيدند، لذا براي حفظ حجّت الهي و خالي نماندن زمين از وجود آن، دوران غيبت شروع و تا فراهم شدن زمينه ظهور ادامه خواهد داشت. 
اگر براي جامعه بشري اين آمادگي‌ها و آگاهي‌ها حاصل نشود، حضرت تشريف بياورند، آن حضرت نيز مانند امامان معصوم سابق به شهادت خواهد رسيد. بنابراين رشد و آگاهي عموم مردم محروم و مستضعف، مي‌بايست به درجه‌اي برسد كه نور وجود امام را لمس كرده، مثل پروانه گرد شمع وجود او گرد آيند. بايد درجه رشد و آگاهي آنان به حدّي برسد كه از مدّعيان حقوق بشر و دموكراسي، نااميد شده و همه منتظر ظهور منجي بزرگ الهي باشند. 
2. انقلاب و تحوّل روحي افراد 
تغيير و تحوّل روحي و خودسازي و تهذيب نقش مهمي در ايجاد انقلاب بزرگ و به پيروزي رساندن آن دارد و با تحولات بيشتر در روحيه انسانها و ساخته شدن نيروهاي با صلابت مي‌توان اذعان داشت يكي ديگر از زمينه‌ها فراهم آمده. است. بايد بدانيم كه امام زمان ـ عليه السّلام ـ هم به انتظار لحظه‌اي است كه اين تحوّلات دروني در قلب و روح انسانها به وجود آمده و به حدّ كمال خود برسد تا ظهور براي حضرت ميسر شود. 
چنان چه افرادي كه شايستگي همراهي با حضرت را داشته باشند فراهم آيند، يكي ديگر از مقدمات ظهور مهيّا مي‌گردد. و با خودسازي اين افراد نيروي انساني انقلاب بزرگ مهدي ـ عليه السّلام ـ تشكيل مي‌گردد و حضرت با آن نيروها منويّات خود را به پيش مي‌برد. 
پيداست، انقلابي با آن عظمت و وسعت و رسالت سترگ، انسانها و عوامل بزرگي را مي‌طلبد تا قادر به پياده كردن رسالت عظيم خود باشد؛ انسان‌هايي خود ساخته و از جان گذشته، فقيه، سياستمدار، مدير و مدبّر، مبارز و شجاع و... .
بنابراين ما با خودسازي و تهذيب و اصلاح خود مي‌توانيم در تحول جامعه هم مؤثر بوده و در نتيجه زمينه براي ظهور حضرت بيش از پيش فراهم آيد. 
3. انتظار سازنده: «افضل اعمال امّتي انتظار الفرج»[1]؛ برترين اعمال امّت من اميد و انتظار گشايش (كارها و گرفتاري‌ها به دست با كفايت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ ) است. 
انتظار سازنده و صحيح، مكتب انسان سازي و انقلاب است. انتظاري‌ كه برترين اعمال امّت پيامبر شمرده شده است، ريشه و اساس دو نكته مذكور (خودسازي افراد و ساختن جامعه) است. تا اميد و انتظار و در نتيجه صبر و تحمّل مشكلات نباشد، انسان قادر به خودسازي و ديگر سازي نيست. انتظار به انسان اميد و عشق مي‌بخشد، توان وحوصله و حركت و تلاش مي‌دهد؛ در نتيجه، افراد را اميدوار، ‌شاداب، پرتلاش و هدفمند بار مي‌آورد؛ يعني همان چيزي كه لازمه فراهم آوردن مقدمات انقلاب بزرگ و جهاني حضرت مهدي (عج) است. 
«مكتب تشيّع، همواره يك آرزوي مقدّسي را در قلب پيروان خود مي‎پروراند؛ و آن، آرزوي ظهور حضرت حجّت ـ عليه السّلام ـ و ريشه كن كردن ظلم و ستم و سيطره عدل و داد بر اين جهان است. آرزو اساسي‎ترين محرّك يك انسان در فعّاليّت‎هاي روزمره اوست. انساني كه آرزو و طلب و خواسته‎اي نداشته باشد، يك مرده متحرك است. افراد آرزوهاي مختلفي دارند. مكتب تشيّع به پيروان خود تعليم مي‎دهد كه آرزوي اصلي و اساسي آنان ظهور حضرت حجّت ـ عليه السّلام ـ باشد؛ چرا كه اگر او ظهور كند، همه مشكلات رفع مي‎گردد؛ تمام مشكلات وقتي حلّ مي‎شود كه مدينه فاضله آن حضرت به دست مبارك او پياده شود.»[2] 
4. برپايي قيام‎ها و انقلاب‎هاي ظلم ستيز و عدالت خواهانه 
از اموري كه باعث تسريع در انقلاب جهاني حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ شده و موجب بيداري، ‌آگاهي... جامعه جهاني و در نتيجه فراهم آمدن زمينه ظهور مي‎گردد قيام‎ها و انقلاب‎هاي اسلامي و بيدارگرايانه است. يكي از اين انقلاب‎ها كه تأثير بسزايي در اين رابطه داشته و موجب مطرح شدن اسلام و فرهنگ تشيّع در بين مردم جهان گرديده، انقلاب بزرگ ملّت ايران به رهبري بزرگ مردي از سلاله پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎باشد. با مطالعه روايات، چنين به نظر مي‎آيد كه اين انقلاب، همان حركت آگاهي بخش و زمينه ساز قيام حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ است؛ چنانكه روايات گوناگوني كه بعضي از آنها در توصيف رهبر اين قيام، و بعضي در وصف مردم و قيام‎گران، و اينكه از چه منطقه‎اي و... هستند، وارد شده است.[3] 
بنابراين از وظايف و مسؤوليّت‎هاي ما است كه از اين انقلاب پاسداري نموده و در ترويج و پربارتر كردن آن بكوشيم، اهداف آن را زنده و در راه تحقّق آنها تلاش كنيم. تا ان شاء الله، با آگاه ساختن مردم جهان، از ظلم و ستم مستكبران، آشنايي هر چه بيشتر آنان با فرهنگ اسلام و اهل بيت و...، زمينه ظهور حضرت قائم (عج) را فراهم آوريم. 
پيداست، كه اين امور مهمّ و سنگين، بدون داشتن قدرت و مكنت، تحت لواي يك دولت قدرتمند، امكان پذير نيست. بنابراين مي‎بايست، در حفظ نظام مقدس جمهوري اسلامي و به ثمر رسيدن اهداف آن، به عنوان زمينه ساز قيام حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف- تلاش همه جانبه كرد.
[1] . آيت الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 629؛ و ر.ك: كمال الدين و تمام النعمه، ج 2، ص 357 ـ 361، انتشارات اسلاميه. 
[2] . سخنراني شهيد چمران، سال 58، (به نقل از مجلّه موعود، شماره 12 و 13، اسفند 77 و فروردين 78). 
[3] . اين احاديث زيادند، از جمله: 
1) حديث «حتّي يأتي قومٌ مِن قبل المشرق...»، ملاحم رفتن، ابن طاووس، ص 30 و 117. 
2) حديث «رجلٌ مِن اَهْلِ قُمْ...»، بحار، ج 60، ص 216 و 446. 
3. حديث «تكونُ قم و اَهلها حُجّه علي الخلائق...»، بحار، ج 60، ص 213. 
4) حديث «يخرج رجلٌ قبل المهدي...»، كنزالعمال، ج 7، ص 261 و... 
5) حديث «لَيَضْربتكم علي الدينِ عوداً...»، شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 20، ص 1284. 
6). حديث «كنوز الطالقان...»، كنزالعمال، ج 7، ص 263 و... 
7) حديث «الهاشمي الخراساني و شعيب...»، ابن طاووس في الملاحم و الفتن، ص 31. 
8) في تفسير قوله تعالي: «بَعَثْنا عليكم عباداً لنا»، بحار، ج 60، ص 214. 
9) في تفسير قوله تعالي: «وَ اِنْ تَتَوَلَّوا يَسْتَبْدِلْ قَوماً غيرَكم»، كشّاف، ج 4، ص 331 و الميزان، ج 18، ص 25. 
10) في تفسير قوله تعالي: «وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِم»، الجامع الصحيح، ج 2، ص 383 و مسند احمد، ج 2، ص 417 و... 
و... همگي به نقل از كتاب اَلْمُمَهّدون لِلمهدي ـ عليه السّلام ـ ، علي الكوراني، مكتب الاعلام الاسلامي، الفصل الثالث، ص 95، الطبعه الاولي، محرم 1405.

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 10:48 AM

شبهه :

ادعاي اين كه 4 نفر از سوي مهدي امام دوازدهم شيعيان، ‌نيابت داشته‎اند، هيچ گونه مدركي ندارد و علاوه بر آن، اين افراد در زمان حياتشان هيچ گونه عملكرد سياسي، عقيدتي و خدمت سازنده‎اي نداشته‎اند. 



پاسخ :

مطلب فوق از دو ادعا ذيل تشكيل شده است: 
1. ادعاي اول اين است كه نواب چهارگانه هيچ مدركي براي نيابت خود نداشتند. 
2. و ادعاي دوم اين است كه نواب اربعه هيچ گونه عملكرد سياسي، عقيدتي و... نداشته‎اند. 
در جواب بايد گفت: چنان كه وجود حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ در ميان امت اسلامي يك امر مسلم و قطعي است وجود نواب خاص آن حضرت و نيز زندگي پرتلاش در ابعاد مختلف اجتماعي، اعتقادي و سياسي آنان در نزد همگان بخصوص اهل تحقيق مسلم و قطعي است علاوه بر آن مداركي نيز از طرف امام زمان (عج) در اين مورد به دست ما رسيده است كه به چند نمونه اشاره مي‎شود. 
الف: عثمان بن سعيد نايب اول، و در ميان همگان مشهور و يك چهره شناخته شده بوده است او از اصحاب سه امام (امام هادي، عسكري و حضرت حجت ـ عليهم السلام ـ) بوده و در سال 260 هـ .ق امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ نيابت او را، از امام عصر (عج) به جمعيتي كه براي اطلاع و خبر گرفتن از امام آينده حضور حضرت رسيده بودند اعلام كردند و هم چنين شخص امام مهدي (عج) به عثمان بن سعيد در مقابل جمعيت و هيئتي از مردم قم اشاره كرده و آن‎ها را به عثمان ارجاع داد.[1] و نيز بعد از وفات امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ كه عثمان مشغول تجهيز دفن بوده است، حضرت مهدي او را به منصب وكالت و نيابت نصب نموده و جواب مسائل شيعيان را به او ارجاع مي‎دهد و بعد از آن توسط او به امام مي‎رسيد.[2] 
توقيعات صادر شده از ناحيه امام مهدي (عج): 
توقيعات به افتخار عثمان بن سعيد و پسرش محمد بن عثمان از ناحيه مقدسه صادر شده و به عنوان نمونه مي‎توان به توقيعي كه سعد بن عبدالله اشعري روايت كرده اشاره كرد: 
«به نام خدا... خداوند شما دو نفر را در راه بندگي خود موفق و بر دين مقدس ثابت بدارد و شما را با آنچه كه موجب خشنودي او است، نيكبخت گرداند. در رابطه با سؤالي كه كرده بوديد... آنها چگونه به فتنه افتاده و در وادي سرگرداني گام برمي‎دارند... اينها يا از روايات صحيح و درست خبر ندارند و يا آگاهند و خود را به فراموشي مي‎زنند. مگر نمي‎دانند كه زمين از حجت خدا خالي نمي‎ماند، يا ظاهر و آشكارست و يا پنهان و غايب... امام‎هاي كه پس از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ رفتند، تا نوبت به امام پيشين پدر بزرگوارم رسيد... سرانجام عهد امامت را به جانشين خود تسليم نمود. و خداوند جانشين او را از ديده‎ها پنهان داشت... آنها بدانند كه حق با امامت...[3] 
توقيع ديگري كه به خط امام عصر (عج) به عثمان بن سعيد رسيده است علامه مجلسي (ره) مي‎فرمايد: اين روايت از شيخ موثق ابوعامر عامري نقل شده است... «به نام خداوند... خداوند ما و شما را از فتنه‎ها حفظ نمايد و به ما و شما يقين عنايت فرمايد...[4] 
و غير از اين مورد، توقيعات ديگري نيز صادر شده است كه هر كدام داراي مضامين بلند است. در زمينه غيبت، مسائل اجتماعي و امورات و نيز زائل كننده هر گونه شك و شبهه مي‌باشد. 
عملكردهاي سياسي و اجتماعي و... 
1. رسوا كردن جعفر كذاب، كه بعد از امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ تلاش فراواني كرد كه خود را بعد از آن حضرت، امام معرفي كند.[5] 
2. قراردادن مركز فعاليت‌هاي خود در بغداد، براي اين كه بغداد دورتر از پايتخت عباسيها (سامراء)بود و بدور از چشم مقامات دولتي مردم را درغياب امام رهبري مي‌كرد.[6] 
3. سازمان وكالت كارگزاران و معاونين: عثمان جهت فعاليت‌هاي همه جانبه معاوناني براي خود انتخاب كرده بود كه در نواحي مختلف از طرف او فعاليت نمايند. كه از جمله: حاجز بن يزيد وشّاء احمد بن اسحاق اشعري و...[7]. او در مجموع 5 سال نيابت داشت و دوران نيابت وي مقارن با خلافت «معتمد» عباسي بود. 
ب. دومين نايب حضرت مهدي (عج) محمد بن عثمان فرزند نايب اول است، در بسياري از توقيعات كه براي پدرش صادر شده بود، به وثاقت پسر نيز تأكيد كرده بود. و درعين حال، از ناحيه حضرت براي شخص او توقيعاتي صادر شده است كه ازجمله، درباره تسليت پدرش فرموده است:... از كمال سعادت پدر شما اين بود كه خداوند فرزندي چون شما به او عنايت فرموده است كه در جاي او بنشيني و منصب او را به عهده بگيري و از خداوند برايش رحمت و مغفرت بطلبي....[8] 
دوم اين كه، اسحاق بن يعقوب مي‌گويد: از محمد بن عثمان خواهش كردم نامه‌اي كه در آن مسائل مورد اشكال خود را نوشته بودم، به حضور امام ـ عليه السلام ـ تقديم بدارد. و او هم پذيرفت. در پاسخ من توقيعي به خط امام زمان (عج) به اين مضمون صادر گشت: محمد بن عثمان كه خداوند از او و پيش از او از پدرش خشنود باشد، ‌مورد وثوق من است و نامه او نامه من مي‌باشد.[9] 
عملكردهاي اجتماعي، فقهي، كلامي و... او بحثي مبسوط مي‌خواهد كه مجال براي آن نيست، مراجعه شود.[10] دوران نيابت وي مقارن با بقيه خلافت «معتمد» و خلافت «معتضد» و ده سال از خلافت «مقتدر» بود و در سال 305 وفات يافت. 
ج. سومين نايب امام مهدي (عج) ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي است. وي در ميان شيعيان بغداد از شهرت خاصي برخوردار بود. و او يكي از افراد مورد اعتماد و اطمينان محمد بن عثمان به شمار مي‌رفت. ابوالقاسم، از اصحاب امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ بوده است و در زمان محمد بن عثمان يكي از كارگزاران نزديك وي بود.[11] 
معرفي و انتخاب حسين بن روح به عنوان نايب سوم از طرف محمد بن عثمان بود. او دو سه سال قبل از وفاتش شيعيان را در مورد مسائل ديني و مالي و... به حسين بن روح ارجاع مي‌داد. و هر كسي در اين مورد ترديد مي‌كرد مي‌گفت: اين دستور از ناحيه امام ـ عليه السلام ـ صادر شده است.[12] 
فعاليت حسين بن روح پس از وفات نايب دوم بنا به وصيت نايب دوم در «دار النيابه» در بغداد در يك جلسه رسمي، كه جمعي از شيعيان نيز در آن جا حضور داشتند، آغاز شد. طبق وصيت، خادم نايب دوم «ذكاء» كليد صندوقچه امانات را به او تسليم كرد.[13] 
عملكردهاي سياسي: حسين بن روح، به خاطر انتساب به خاندان نوبختي، در زمان «مقتدر» در دستگاه عباسي از احترام خاصي برخوردار بود. به خاطر برخي فعاليت‌ها در سال 312، به زندان افتاد و اين زنداني شدن پنج سال به طول انجاميد. و در مورد نيابت ايشان علما و محققين از اهل سنت نيز سخن گفته و درباره زندگي او تحقيقي داشته‌اند.[14] 
د. چهارمين نايب امام مهدي (عج) ابوالحسن علي بن محمد سَمَري است. او كه چهارمين نايب امام ـ عليه السلام ـ است، همانند نواب ديگر از طرف امام به واسطه نايبش، نايب بعد از خود را تعيين مي‌كرد. و او هم به دستور امام ـ عليه السلام ـ توسط حسين بن روح به عنوان نايب معرفي شد. و از جمله آن توقيع كه دلالت بر نيابت سمري دارد، توقيعي است كه از طرف امام ـ عليه السلام ـ شش روز قبل از مرگ وي صادر شده و مرگ او را تسليت گفته و فرموده است: 
«بنام خداوند... اي علي بن محمد سمري،‌خداوند پاداش برادران ديني تو را در مصيبت و مرگ تو بزرگ دارد. شما بعد از شش روز ديگر خواهي مرد، پس امر حساب خود را جمع كن. و درباره نيابت بعد از خود، وكالت و نيابت به هيچ كس واگذار مكن. و ديگر غيبت كامل (غيبت كبري) فرارسيده است. نايب خاص ديگر هم ندارم، و تا زماني كه خدا بخواهد ديگر در انظار عموم ظاهر نخواهم شد.[15] 
سمري از نظر فعاليتهاي سياسي فرصت زياد نداشت. لذا، مثل نواب گذشته نتوانست فعاليت‌هاي گسترده‌اي را انجام دهد. و از طرف ديگر در دوران وي ظلم و اختناق به اوج خود رسيده بود. و مدت نيابت او از سال 326 تا 329، سه سال به طول انجاميد در نيمه شعبان همان سال درگذشت[16].
[1] . ابي جعفر محمد بن بابويه قمي، (صدوق) كمال الدين تمام النعمه، ج 2، ص 376، ح 26، نشر دار الحديث، قم، 1380. 
[2] . شيخ عباس قمي،‌منتهي الآمال، انتشارات كتابفروشي اسلامي، قم، 1338 ش. 
[3] . علامه محمد باقر مجلسي، ‌بحار الانوار، ج 53، باب توقيعات، ح 19، ص 181، مؤسسه الوفا، بيروت، 1983 م. 
[4] . همان، ص 178، ح 9؛ و ابي منصور احمد طبرسي، احتجاج طبرسي، ج 2، ص 466، مؤسسه اعلمي، بيروت، 1983 م. 
[5] . ابي منصور احمد طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 468، همان. 
[6] . دكتر جاسم حسن، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ص 149، انتشارات اميركبير، چ اول، 1367 ش. 
[7] . ابي جعفر محمد طبرسي، دلائل‌ الامامه، ص 272، طبع نجف اشرف، 1363؛ و رجال كشي، ج 2، ص 813؛ و رجال علامه حلي، قسم دوم، باب 4، ص 202. 
[8] . ابي جعفر محمد ابن بابويه قمي، (صدوق)، كمال الدين، ج 2، باب توقيعات، ص 510، نشر دار الحديث، قم، 1380. 
[9] . علامه محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 53، ص 180، ح 10، مؤسسه الوفاء بيروت، 1983 م. 
[10] . ابي جعفر محمد طوسي، كتاب الغيبه، ص 294، ح 248، مؤسسه نينوا، تهران؛ و رجال كشي، ج 2، ص 17، ابي عمر محمدكشي، مؤسسه اعلمي، كربلا. 
[11] . ابي جعفر محمد طوسي، كتاب الغيبه، ص 371، همان؛ و كمال الدين، صدوق، همان، ج 2، ص 501. 
[12] . علامه محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 51، ص 354، همان. 
[13] . شمس الدين محمد ذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 222، مؤسسه الرساله، طبع يازدهم، بيروت، 1998 م. 
[14] . تقي الدين ابي المعالي، و الوافي بالوفيات، ج 12، ص 366، مؤسسه الرساله، بيروت، 1402. 
[15] . علامه محمد باقر مجلسي، بحار، ج 51، ص 360، همان. 
[16] . محمد صدر، تاريخ الغيبه الصغري، ص 414، منشورات مكتبه رسول الاعظم، 1972 م.

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 10:47 AM

پاسخ :

در ابتدا لازم است به اين نكته توجّه داشته باشيم كه اعتقاد به مصلح موعود جهاني در تمام اديان يك اصل مسلّم و قطعي است و هر يك از انبياء گذشته، به پيروان خود از آمدن مصلحي غيبي خبر داده‎اند.[1] 
به طور كلّي از دو طريق مي‎توان وجود امام زمان را ثابت كرد: 1. دليل عقلي؛ 2. دليل نقلي. 
الف: دليل عقلي 
و آن اين‌كه تا وقتي كه تكليف ثابت است و مكلفاني وجود دارند، عدّه‌اي هستند كه مصون از خطا نيستند و بايد امام معصوم و پيشوايي وجود داشته باشد تا آنها را هدايت كند، و زمين بدون انسان كامل مانند جسم بدون روح است به همين جهت علي ـ عليه السّلام ـ نيز فرموده‎اند: «زمين هرگز از حجت خدا خالي نخواهد ماند و آن حجت الهي يا ظاهر است يا مشهور يا خائف است و مستور تا حجت‎ها و بينات الهي باطل نگردد.»[2] 
ب: دليل نقلي 
اين دليل را مي‎توان به دو صورت توضيح داد: 
الف) روايات نبوي كه امامان دوازده گانه را با نام‎هاي آنان به طور روشن معرفي كرده‎اند كه به ذكر دو نمونه از لسان اهل سنّت اشاره مي‎كنيم. 
1. از ابن عباس روايت شده كه شخصي يهودي به نام نعثل نزد رسول خدا آمد و سؤال‎هاي بسياري را مطرح نمود و از اوصياء نيز پرسيد، حضرت در پاسخ فرمود: «نخستين وصي من علي و پس از او حسن و حسين و امامان نه گانه و از فرزندان او مي‎باشند.» و نعثل پرسيد نام آنها چيست؟ حضرت اسامي تك تك امامان را تا امام دوازدهم (حضرت مهدي (عج)) شمرده‎اند.[3] 
2. باز در كتاب مناقب وجود دارد كه از جابر بن عبدالله انصاري نقل شده كه شخصي يهودي به محضر رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎رسد و سؤالات زيادي مي‎كند و از اوصياء حضرت مي‎پرسد و سؤال مي‎كند پس از حسين اوصياء چه كساني هستند پيامبر فرزندان امام حسين از علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ را نام مي‎برد تا حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ و سپس مي‌فرمايد: لقب او قائم و حجت است و او غائب خواهد شد و خوشا به حال صابران در غيبت... 
ب) شواهد تارخيي يعني گزارش‎هايي كه ولادت آن حضرت و ايام كودكي او را نقل كرده‎اند براي نمونه به بعضي از اقوال اهل سنّت اشاره مي‎كنيم. 
1. حافظ سليمان حنفي مي‌گويد: «خبر معلوم نزد محققان و موثقان اين است كه ولادت قائم (عج) در شب پانزدهم شعبان سال 255 در شهر سامرا واقع شده است.[4] 
2. خواجه محمد پارسا در كتاب فصل الخطاب گفته: «يكي از اهل‌بيت ابومحمد بن عسگري است كه فرزندي جز ابوالقاسم كه قائم و حجت و مهدي و صاحب الزمان ناميده مي‌شود باقي نگذاشت و او در نيمه شعبان سال 255 هجري متولد شد. مادرش نرجس نام دارد، او هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت.[5] 
بهتر است بدانيم بعضي محققين تعداد روايات اهل سنّت را بيش از 200 روايت تخمين زده‎اند كه همه در مورد امام دوازدهم مي‌باشد كه فقط حقانيت شيعه اثني عشري (دوازده امامي) را مي‎رساند و بر هيچ يك از مذاهب، جز شبعه دوازده امامي منطبق نيست و همه اين احاديث بر ولادت و امامت حضرت ـ عليه السّلام ـ دلالت مي‎كند و آيت الله شيعه دوازده امامي منطبق نيست و همه اين احاديث بر ولادت و امامت حضرت ـ عليه السّلام ـ دلالت مي‌كند و آيت الله صافي(دام عزه) در كتاب مهدويت بيش از 77 نفر از علماي اهل سنّت را نقل مي‌كند كه هر يك به نحوي ولادت آن حضرت را بيان كرده‎اند. پس اگر اهل سنّت مطلقاً‌بگويند حضرت مهدي (عج) به دنيا نيامده اين ادعاي كاملاً بي‎اساس است زيرا آنها حتّي گفته‎ها و نوشته‎هاي بزرگان خود را هم قبول ندارند. علاوه بر آن، آيات متعددي در قرآن به چگونگي قيام آن بزرگوار اشاره كرده است.[6] 
به عنوان نمونه به تفسير آيات 105 و 106 سوره نور، 55 از سوره توبه، 29 سوره كهف و 29 سوره مؤمن مراجعه شود. و اگر آنها طولاني بودن عمر را دليل عدم ايشان تولد بدانند، به سادگي مي‎توان عرض كرد كه همان كسي كه قادر است عيسي بن مريم را زنده نگه دارد تا به مهدي موعود اقتدا كند و يونس را در شك ماهي محافظت نمايد و يا به نوح پيامبر 950 سال عمر بدهد، آيا او قدرت ندارد به مهدي (عج) عمر طولاني عنايت كند در حالي كه خود اهل سنّت نيز قائل به زنده بودن عيسي و خضر و صالح و... مي‎باشند. 
نتيجه 
ولادت حضرت مهدي (عج) امري است مسلم و قطعي و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگيزه‎هاي ديگري وجود دارد كه نمي‎گذارند حق را بازگو كنند و حقانيت شيعه اثني‎عشري و وجود امام زمان ثابت كنند.
[1] . آيت الله مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي، قم، انتشارات نسل جوان، چاپ يازدهم، 1380، ص 51. 
[2] . علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 1، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چ چهارم، 1362، ص 188. 
[3] . همان، ج 36، ص 283. 
[4] . شيخ سليمان قندوزي، حنفي، ينابيع الموده، قم، مكتبه بصيرتي، 1385 ق. 
[5] . همان مدرك. 
[6] . آيت الله صافي (لطف الله) امامت و مهدويت، ج 2، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج 2، ص 56 الي 241.

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 10:47 AM


شبهه :

اگر مهدي به عنوان امام دوازدهم شيعيان بوده و موجود و زنده است و قادر بر انجام هر كاري از سوي خدا است، پس چرا شيعيان اينقدر مشكلات مختلف اجتماعي، فقهي و... دارند و چرا او برطرف نمي‌كند؟! 


پاسخ :

ما اعتقاد داريم حضرت مهدي امام دوازدهم ما است و در سال 255ق متولد شده[1] و الان نيز زنده است ولي در غيبت به سر مي‌برد[2] و نيز معتقديم با اذن الهي ايشان كارهاي خارق‌العاده را مي‌تواند انجام دهد. و براي هر يك از مواردي كه ذكر شد رواياتي داريم و علاوه بر آن روايات ملاقات‌هايي[3] كه با ايشان چه در زمان حيات پدرشان كه نوبت به امامت ايشان نرسيده بود، چه در زمان امامت ايشان كه خودش دو مرحله دارد: غيبت صغري و غيبت كبري، با ايشان انجام شده گواه صدقي بر اعتقاد ما به زنده بودن ايشان مي‌باشد. و نيز صدور كرامت‌هاي[4] بسياري از سوي ايشان در طول مدت حياتشان تاكنون، گواه صدقي بر اين اعتقاد ما است كه ايشان توان انجام كارهاي خارق‌العاده را به اذن الهي دارند. 
بنابراين دليل ما بر اعتقاداتي كه شما به آنها اشاره كرده‌ايد علاوه بر روايات معتبر بسيار، ديدارهايي كه با ايشان انجام شده و كرامت‌هايي است كه از ايشان سرزده است. 
اما لازمه صدق اعتقاد خود را اين نمي‌دانيم كه چون ايشان زنده است و توان انجام كارهاي خارق‌العاده را دارد بايد تمام مشكلات شيعيان را برطرف كند، توضيح مطلب؛ 
همه ما معتقدان به انبياء الهي بويژه ما مسلمانان اعتقاد داريم كه انبياء الهي و پيامبر مكرم اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ توان انجام كارهاي خارق‌العاده را با اذن الهي داشته‌اند و در آيات قرآن به آن اشاره شده است مثل توانايي‌هاي حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ در شفاي بيماران، زنده كردن مردگان و...[5] ولي از طرفي هم مي‌دانيم كه پيروان آنها چه در زمان خود آنها چه بعد از آنها مشكلات فراوان داشته‌اند «آيا گمان مي‌كرديد داخل بهشت مي‌شويد، بي‌آنكه حوادثي همچون حوادث گذشتگان به شما برسد، همان كه گرفتاري‌ها و ناراحتي‌ها به آنها رسيد و آن چنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادي كه با او ايمان آورده بودند گفتند: «پس ياري خدا كي خواهد آمد؟ آگاه باشيد ياري خدا نزديك است.»»[6] 
يا در تاريخ اسلام است كه مسلمانان در ابتدا مجبور بودند به دره‌ها پناه برند و نماز بخوانند[7] يا در آن هنگام كه مشكلات و فتنه‌ها زياد شد عده‌اي از آنها به حبشه هجرت كردند[8] و پس از هجرت هم جنگ‌هاي متعددي پيش آمد و در كنار همه‌ اينها فقر و مشكلات اقتصادي نيز بود. 
آيا وجود اين همه مشكلات بايد موجب شود كه ما در حقانيت دين مبين اسلام و پيامبر مكرم اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ و توانمندي‌هاي ايشان شك كنيم؟! با اين كه مي‌گوييم صدور تنها يك كار خارق‌العاده كه ساير انسان‌ها از انجام همانند آن عاجز باشند، براي اثبات حقانيت كسي كه ادعاي پيامبري و رابطه با عالم غيب دارد كافي است و مي‌گوييم وجود مشكلات براي امتحان مردم ضروري است[9] و قرار نيست همه مشكلات برطرف شوند آن هم توسط انبياء و از طريق معجزه. 
با توجه به مسائل فوق، در شبهه‌اي كه راجع به مشكلات شيعيان و اعتقادات آنان به يك امام كه قادر به انجام هركاري از سوي خدا است، بيان كرده‌ايد مي‌گوييم: 
اولاً: صدور كرامت (انجام كارهاي خارق‌العاده) نياز به اذن الهي دارد و تنها در صورتي كه او مصلحت بداند انجام خواهد شد نه هرگاه كه ما خواسته باشيم. 
ثانيا:ً صدور كرامت و حل مشكلات از طريق خارق‌العاده تنها در صورتي است كه حل مشكل يك شخص يا جامعه از طريق عادي و معمول خيلي دشوار يا ناممكن باشد مثل شفاي بيماري‌هاي صعب العلاج و غير قابل درمان، البته آن هم در صورتي كه مصلحت الهي و اذن او باشد. 
ثالثاً: صدوركرامت گاهي براي آن است كه مردم نسبت به الطاف امام خود به آنها و مقام معنوي ايشان آگاه شوند و در عقيده خود استوارتر باشند و دليل ما براي مورد قبل و اين مورد آن است كه تقريباً تمام كرامات در چنين مواقعي صادر شده است. 
رابعا:‌ً وجود مشكلات، گذشته از اين كه از جنبه ديني براي امتحان كردن مردم و سنجش ايمان آنها است، بركات ديگري هم دارد مثل بروز استعدادها و توانمندي‌ها و خلاقيت افراد بشر، اين همه رشد و پيشرفت علم و تكنولوژي در جهت رفع مشكلات بوده است. بلي بعضي از مشكلات و بلايا ناشي از رفتار خود انسان‌ها و نتيجه اعمال آدمي است كه اگر آدمي خودش را اصلاح كند آن مشكلات پيش نخواهد آمد و اگر هست رفع مي‌شود مثل خيلي از جنگ‌ها كه ناشي از روحيه استكباري انسان‌ها است و مثل عدم نزول بركات آسماني كه نتيجه‌ بي‌تقوايي انسان‌ها است و به فرموده قرآن (اعراف، 96) «اگر مردم اهل ايمان و تقوا مي‌شدند بركات آسمان‌ها و زمين بر آنها نازل مي‌شد.» 
خامساً: همان طور كه گفته شد ما اعتقاد داريم امام دوازدهم كه آخرين امام ما نيز مي‌باشد به امر و مصلحت الهي در حال غيبت مي‌باشند. زنده هستند و در بين مردم به سر مي‌برند اما به طور ناشناخته. مردم از وجود ايشان همانند خورشيدي كه پشت ابر مي‌باشد بهره مي‌برند.[10] بنابراين خودشان به طور مستقيم و آشكارا در امور شيعيان و رهبري آنها دخالت نمي‌كنند و مردم را در زمان غيبت به مجتهدين واجد شرايط از نظر علمي و تقوايي ارجاع داده‌اند.[11] 
مجتهد بايد از منابع معتبر در فقه شيعه، حكم مسائل شرعي خصوصاً مسائل جديد را به دست آورد و در اجرا كردن احكام و تحقق آنها در جامعه در حد توان بكوشد. و در يك كلمه مجتهدي كه شرائط علمي و تقوايي لازم را داشته باشد نائب امام زمان (عج) در زمان غيبت مي‌باشد. التبه ما مجتهد را معصوم نمي‌دانيم ممكن است خطا كند[12] ولي از باب اين كه نزديك‌ترين كس از نظر علمي و تقوايي به امام معصوم ـ عليه السلام ـ مي‌باشد امام معصوم ـ عليه السلام ـ مردم را به چنين كسي ارجاع داده‌اند و نظر او را حجت كرده‌اند. 
اگر مرادتان از مشكلات فقهي و اجتماعي عدم دسترسي به نظر مستقيم امام معصوم ـ عليه السلام ـ و راهنمايي‌هاي ايشان و عدم امكان استفاده از بركات حضور ايشان در ميان مردم و جامعه مي‌باشد ما قبول داريم. و اين به خاطر غيبت امام زمان به امر و مصلحت الهي است. و اما اگر مرادتان آن است فقه شيعه توان پاسخگويي به مسائل جديد را ندارد، اين را قبول نداريم. چه جور شد كه فقه اهل سنت كه مبتني بر قرآن كريم و سنت نبي مكرم اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ مي‌باشد در مواجهه با مسائل جديد مشكل ندارد ولي فقه شيعه كه علاوه بر دو منبع مورد قبول اهل سنت، اقوال و سيره و تقرير امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ خود را به عنوان حجت شرعي در اختيار دارد[13] مشكل دارد! 
بله اگر امام معصوم ـ عليه السلام ـ غايب نمي‌بودند آن چه بيان مي‌داشتند نص حكم شرع بود حكم واقعي شرع بود ولي آن چه مجتهد به دست مي‌آورد استنباط از منابع شرع است ممكن است حكم واقعي باشد و ممكن است حكم واقعي نباشد بلكه حكم ظاهري باشد، حكمي است كه در غيبت امام معصوم ـ عليه السلام ـ به آن مكلّف هستيم و حجت شرعي بر ماست. 
نكته: اين كه در روايات فراوان آمده است كه امام زمان (عج) زمين را پر از قسط و عدل مي‌كنند[14] و نعمت‌ها و بركات فراوان نازل مي‌شود اينها همه مربوط به دوره ظهور ايشان و تشكيل حكومت مي‌باشد. البته اين به آن معنا نيست كه ايشان با معجزه تشكيل حكومت خواهند داد، خير. بلكه وقتي ظهور مي‌كنند با مشكلات فراواني نظير آنچه پيامبر گرامي اسلام با آن مواجه بودند بلكه شديدتر از آن، روبرو خواهند شد[15] كه به كمك ياران و اعوان خود بر آنها غلبه خواهند كرد و حكومت تشكيل خواهند داد كما اين كه پيامبر گرامي ما و ساير انبياء مشكلات داشتند ولي آنها را با معجزه حل نكردند.
دارد بايد تمام مشكلات شيعيان را برطرف كنند، توضيح مطلب؛ 
شيعه و غير شيعه اعتقاد داريم كه پيامبران الهي به ويژه خاتم آن‎ها ـ صلّي الله عليه و آله ـ توان انجام كارهاي خارق‎العاده را با اذن الهي داشته‎اند. سؤال من اين است آيا آن‎ها با استفاده از اين قدرت، همه مشكلات مردم زمان خود را برطرف مي‎كرده‎اند؟ 
وقتي به قرآن رجوع مي‎كنيم مي‎بينيم وجود مشكلات و گرفتاري‎ها در زمان انبياء و امتحان مردم به آن وسيله از سنّت‎هاي الهي بوده است. به تاريخ اسلام كه رجوع مي‎كنيم مي‎بينيم دوره حيات نبي مكرم اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ سرشار از مشكلات دشواري‎ها جنگ‎ها و... مي‎باشد آيا پيامبر نمي‎توانست معجزه كند و همه گرفتاري‎ها را با معجزه حل كند؟ قطعاً مي‎توانست، پس چرا نكرد؟ اين سؤالي است كه شما بايد پاسخ دهيد و هر چه پاسخ دهيد ما نيز در پاسخ شبهه‎اي كه مطرح كرده‎ايد خواهم گفت؛ اگر بگوييد قرار نيست همه كارها را پيامبر آن هم با معجزه انجام دهد ما هم مي‎گوييم قرار نيست همه كارهاي شيعيان را امام آن‎ها آن هم با كرامت و كارهاي خارق‎العاده انجام دهد.
[1] . ثقه الاسلام كليني، اصول كافي، ترجمه: سيد جواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، ج 2، ص 449. 
[2] . همان، ص 137. 
[3] . همان، ص 120. 
[4] . محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء تراث عربي، چاپ 3، 1403ق، ج 53، ص 200. 
[5] . قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه 49. 
[6] . قرآن كريم، سوره بقره، آيه 214. 
[7] . ابن جرير طبري، تاريخ طبري (الامم و الملوك)، ناشر: مؤسسه اعلمي، بيروت، ج 3، ص 61. 
[8] . همان، ص 68. 
[9] . سوره آل عمران، آيه 186 و سوره محمد، آيه 31. 
[10] . محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء تراث عربي، موسسه الوفاء، چاپ 2، 1403ق، ج 23، ص 5. 
[11] . محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء تراث عربي، موسسه الوفاء، چاپ 3، 1403ق، ج 2، ص 88 و 90. 
[12] . محمد كاظم (آخوند) خراساني، كفايه‌ الاصول، موسسه آل البيت ـ عليهم السلام ـ لاحياء التراث، قم، چاپ اول، 1409ق، ص 468. 
[13] . محمدرضا مظفر، اصول فقه، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، چاپ سوم، 1368، ج 2، ص 57. 
[14] . ابن ابي شيبه كوفي، المصنف، دار الفكر بيروت، چاپ 1، 1409ق، ج 8، ص 619. 
[15] . ابن ابي زينب، غيبت نعماني، ترجمه: جواد غفاري، ناشر: كتابخانه صدوق، چاپ اول، 1363، ص 423.

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 10:46 AM

دلايل خردپسند، که با آن اثبات چنين موضوعي معقول و منطقي است، بر وجود و امامت آن قطب زمان و وليّ دوران ـ ارواحنا فداه ـ بسيار است و صدها و بلکه هزارها کتاب و رساله پيرامون اين موضوع و مسائلي که با آن ارتباط دارد تأليف شده است.

احاديث متواتر و ملاقاتها و تشرّفهاي شخصيتهاي مشهور و افراد عادي و توقيعات و نامه ها و معجزات و خوارق عادات، همه آن را اثبات مي نمايند.

امامت و غيبت و طول عمر و ظهور حضرت مهدي (ع) و جهاني شدن دين اسلام و تشکيل حکومت واحد جهاني حق و عدل، به وسيله آن حضرت، از خبرهاي غيبي مشهور و معروفي است که در کتابهاي تفسير و حديث و تاريخ و رجال و لغت و غيره روايت شده است. صحابه مشهور و تابعين معروف و محدثين بزرگ، و اصحاب مَسانيد و جوامع و سنن، اين احاديث را روايت کرده اند. [1]  و بيش از يک صد آيه از آيات قرآن مجيد به ظهور آن حضرت و در ارتباط با آن تفسير و تأويل شده است.

صدق خبرهاي غيبي پيغمبر اکرم (ص) و اهل بيت آن حضرت، به مرور زمان ثابت تر شد، و گذشت زمان ايمان و باور ما را به اين خبرهاي غيبي استوارتر مي سازد. بيائيد اين کتابهاي غيبت را که پيرامون انقلاب آخر الزمان، و رهبر آن، حضرت مهدي (ع) از عصر پدر آن حضرت تا حال نوشته شده بخوانيد ببينيد صدها اشخاص که خبر بسياري از آنها منفرداً هم يقين آور است، از وجود آن حضرت و تشرف خود يا ديگران به سعادت لقاي آن امام بزرگوار، در عصر پدر بزرگوارش و در عصر غيبت صغري و عصر غيبت کبري (عصر کنوني)، خبر داده اند. حال در صورتي که در اثبات يک موضوع، مثل ولادت فلان و وجود فلان و موضوعات ديگر، به خبر يک نفر موثّق اکتفاء نموده، اطمينان حاصل مي شود، به طريق اولي به خبر جمع بسياري از مشاهير و موثّقين، يقين حاصل خواهد شد.

آيا خبر افرادي مثل سيد بحر العلوم ها و مقدس اردبيلي ها را مي توان رد کرد؟ آيا مي شود آنها را که از مکروهات محترز و مجتنب بوده، و در زهد و تقوا کم نظير بوده اند، تکذيب کرد و دروغگو خواند؟

آيا تشرّفها و ديدارهائي که در همين عصر خودمان براي بعضي اتفاق افتاده و مشتمل بر معجزه و کرامتي بوده است کافي نيست؟

آيا توسّلات بسيار به آن حضرت که آثار عجيب داشته، ما را به آن حضرت راهنمائي نمي نمايد؟ هيچ راهي براي ترديد و شک در وجود و امامت آن حضرت با اين همه تشرفها و معجزات نيست. فقط غيبت طولاني و طول عمر ايشان موجب شده که با اين همه نشانيها، و شواهد گوناگون، بعضي اهل زيغ و اهواء و انحرافات، در شک و ترديد افتند، يا خود را به شک و ترديد بزنند.

اما آيا طولاني شدن غيبت و طول عمر آن حضرت مي تواند به کسي اجازه و جرأت دهد که اين همه احاديث و تواريخ و نقلهاي متواتر را تکذيب کند، و در قدرت مطلقه خدا شک نمايد؟ يا به صرف اينکه براي ما شرف تشرف بلقاي ايشان فراهم نشده، يا اگر شده ايشان را نشناخته باشيم، مي توانيم ديگران را که به اين سعادت نايل شده اند، تکذيب کنيم؟

آيا فضانورداني که به ماه رفته و از آنجا وضع ماه را گزارش دادند، قولشان معتبر است، ولي قول اين همه موثّق مورد اعتماد نيست؟

وانگهي، مگر ما به هر چه باور داريم، غيبت آن شيء مانع از باور آن است؟ مگر آنان که به نيروي جاذبه معتقدند آن را ديده اند؟ شرط ايمان به وجود يک شيء، اين نيست که آن شيء ديدني باشد، يا به يکي ديگر از حواس پنجگانه محسوس شود، يا اگر محسوس است ما آن را ديده و حس کرده باشيم، و يا اگر محسوس ما شده باشد او را شناسائي کرده باشيم. مگر غير از اين است که بيشتر از چيزهائي که ما وجود آنها را در گذشته و حال باور کرده ايم محسوس خودمان نشده است؟ به يک نظر همه اصلهاي اعتقادي ما غيب است، و ما به آنها ايمان داريم و ايمان ما معقول و منطقي است. مسلمانان عموماً به وجود و حيات عيسي و خضر و الياس حتي دجّال معتقدند، با اينکه اکثر آنها را نديده و بطور محقّق جز در مورد خضر روايت آنها ثابت نشده است. چنان که عموماً مردم تاريخ را رد نمي کنند و به بسياري از شخصيتهاي تاريخي و حوادث تاريخي يقين دارند، با اينکه فعلاً همه غيب است.

همچنين مسلمانان به وجود موجودات ذره بيني پيش از آنکه به وسيله ميکروسکوب ديده شوند معتقد بودند، چون اهل بيت پيغمبر (ص) از وجود آن قبيل موجودات خبر داده بودند. پيش از اختراع تلويزيون، باز هم بر حسب احاديث که از امکان وقوع ديدار از فاصله هاي دور از مشرق تا مغرب و امکان تسخير فضا و ماه و کرات ديگر خبر مي داد ايمان داشتند، و به استبعادات يا اشکالات به اصطلاح علمي [2]  و مقلدان آنها، يعني گرفتاران ضعف ايمان به قدرت و توانائي خدا و مغروران به اصطلاحات و توهمات، اعتنا نمي کردند، که چگونه تسخير فضا و کرات امکان پذير خواهد شد. و مثلاً خَرق واِلتيام (که در نظرشان محال بود) پيش مي آيد. يا چگونه ديدن يک جسم از فاصله بسيار دور با وجود موانعي مثل کوهها و کروي بودن زمين قابل قبول است.

اکنون هم شخص مؤمن به خدا و رسول به مسائل و وقايع بسياري که در آينده واقع خواهد شد، مثل تکوير شمس و انفطار سماء و انتثار نجوم و خروج دابّة الارض و اشراط و علائم ساعت که از آن جمله، ظهور حضرت مهدي (ع) است، و در قرآن مجيد يا احاديث و روايات آمده است، اعتقاد دارند. چون هيچگونه برهان قطعي بر عدم امکان وقوع اين امور نيست، فقط بايد دلائل اين پيشگوئي و خبر از آينده و حال را بررسي نمود و اگر محکم و عقلاني بود پذيرفت.

از جهت ديگر مي گوئيم خبرهاي غيبي و پيشگوئيهاي قرآن مجيد و پيغمبر اکرم و ائمه: يک مسأله ثابت و واضح و حقيقت انکار ناپذير است. و تاريخ چنان آن را ثابت مي نمايد که حوادثي مثل غزوه اُحُد و بدر و هجرت و بيعتِ عقبه و رضوان را ثابت مي نمايد. مسلمانان به خبرهاي غيبي قرآن مجيد و پيغمبر ايمان داشتند، با اينکه غيب بود و هنوز خارج و آينده، مطابق بودن آن خبرها را با واقعيات و عينيات آينده آشکار نکرده بود. اما به تدريج و با مرور زمان، وقايعي که روي مي داد صحت اين خبرها و ارتباط خبر دهنده را با عالَم غيب تأييد و بر قوّت ايمان مؤمنين مي افزود.

بسياري از اين خبرهاي غيبي به جز آنچه در قرآن مجيد است در ضمن يک يا چند حديث بيشتر بيان نشده و غالباً در حد استفاضه نيست، مع ذلک مسلمانان به آنها ايمان داشته و دارند. اما در موضوع «مهدي» و وجود و امامت و ظهور آن حضرت و اينکه جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد، نه فقط يک خبر و دو و سه و ده و بيست و صد خبر، بلکه صدها حديث معتبر داريم که علاوه بر اعتبار في نفسه موجب مَزيد قوّت و اعتبار يکديگر و شرح و بيان و تفسير يکديگر مي باشند.

شواهد و مؤيدات تاريخي و صد در صد معتبر اين دليل، بسيار است که از بيان تعدادي از آن براي طولاني نشدن کلام معذوريم. [3]  و اجمالاً علي التحقيق در کمتر موضوعي از مسائل اعتقادي مانند اين موضوع زمينه ايمان و يقين و باور و استناد به احاديث و تواريخ و مؤيدات و شواهد فراهم است.

بنا بر اين، اختصاراً ادّله وجود آن حضرت و امامت ايشان را در چند دليل خلاصه مي کنيم.

1ـ خبر شخص امام حسن عسکري (ع) و خواصِ آن حضرت، و اعلاميه هاي ايشان به بعضي از نقاط شيعه نشين مثل قم.

2ـ تشرّف صدها نفر به زيارت حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ در عصر پدر بزرگوارش و عصر غيبت صغيري و عصر غيبت کبري (عصر حاضر).

3ـ صدور معجزات و کرامات بسيار از آن حضرت در اثر توسّلات، يا ضمن تشرّف افراد و به گونه هاي ديگر.

4ـ اخبار متواتر و بشارتهاي حضرت رسول (ص) و ائمه: در ضمن صدها حديث معتبر که در کتابهائي که قبل از ولادت آن حضرت و قبل از غيبت صغري تأليف شده، ضبط و روايت شده است.

5ـ و بالاخره نقل تواريخ معتمد و کتابهاي أنساب، تا آنجا که بعضي از علماي عامه تشرّف به زيارت آن حضرت را ادعا کرده و در اظهار اشتياق به سعادت ديدار و ظهور آن رهبر عدالت گستر اشعار سروده، و بعضي از خلفاي بني عباس چون الناصر لدين الله، که از دانشمندان اين سلسله و اهل حديث و روايت بوده است، چنان در ايمان به آن حضرت محکم بوده است، که «سرداب غيبت» به امر او تعمير شد و کتبيه در سرداب که از آثار عتيقه و نفيسه بوده و هم اکنون نيز باقي و منصوب است، شاهد اين عقيده او است.

علاوه بر اين دلائل، ادله ديگري نيز بر امامت آن حضرت اقامه شده است که به همين مقدار اکتفا مي کنيم و علاقمندان را به کتابهاي بزرگ، مانند کمال الدين صدوق، غيبت نعماني، غيبت شيخ طوسي و منتخب الاثر، تأليف نگارنده، و نجم ثاقب و کشف الاستار و کتابهاي ديگر ارجاع مي دهيم.

و از خداوند متعال تعجيل در فرج و ظهور امر آن حضرت و نجات جهان را از اين نگرانيها و اضطرابات و توطئه ها و جنايات شرق و غرب و رژيمها و مکتب هاي منحرف مسئلت مي نمائيم.

«اللهم عجل فرجه وسهل مخرجه وزين الارض بطول بقائه واجعلنا من أنصاره وأعوانه ومقوية سلطانه وصل عليه وعلي آبائه الطاهرين، انک علي کل شيء قدير».

 

پي نوشته ها :

[1]  براي اطلاع مختصر از کتابهايي که در اين موضوع نوشته شده و نام صحابه پيغمبر (ص) و علماء محدثيني که اين احاديث را روايت کرده اند، رجوع شود به «نويد امن و امان» تأليف نگارنده و مقدمه کتاب شريف نجم ثاقب.

[2]  متأسفانه برخي از علماي هيئت و طبيعت در گذشته و حال گرفتار اين خطا بوده اند که فرضيه ها و حدس هاي غير قطعي را مسلّم گرفته و بر اساس آن فرض ها و حدس ها، که اسم عِلم به آنها داده و بلکه علم را به آنها منحصر شمرده اند، حقايق مهم را که از حيطه آن فرضيه ها خارج يا منافي با آنها بود، رد کرده اند. اما قرآن در سوره يوسف، آيه76 مي فرمايد: (وفوق کل ذي علم عليم).

[3]  به کتاب «نويد امن و امان» و «پرتوي از عظمت حسين (ع)» نوشته نگارنده رجوع شود.

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 10:46 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 29

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 1718310
تعداد کل پست ها : 20595
تعداد کل نظرات : 20
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 29 مرداد 1389 
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 25 مرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

کد ذکر ایام هفته
اوقات شرعی

حدیث