به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

برخي از ويژگي هاي ظاهري آن حضرت به قرار زير برشمرده شده است:
      الف) هنگام نمازگزاردن بر پدر بزرگوار خود امام حسن عسکري(ع) بچه اي با صورتي به رنگ ميان سياهي و سفيدي، موهايي پرپشت و کوتاه و دندانهايي با فاصله اندک از سوي مردم ديده شده است.


      ب ) پس از آن؛ در طول غيبت صغري، به صورت جواني زيباروي، خوش بو، باوقار و نيکوسخن از سوي بينندگان، شناسانده شده است.


      ج ) در روايتي ديگر در اين باره آمده است: آن حضرت، سبزه گون، راست قامت، خوش اندام، با قدي نه چندان بلند و نه خيلي کوتاه (متوسط) چهارشانه، با سري گرد، گشاده پيشاني، بيني اي با سوراخ هاي تنگ و وسطي کشيده و بلند، گونه هايي کم گوشت و گشاده با خالي در سمت راست آن و ويژگي هاي ديگر (محمد صدر، تاريخ الغيبه الصغري، ص 54 - 540).


      د ) به گفته نمايندگان خاص آن حضرت به ويژه محمد بن عثمان، آن حضرت با حفظ ويژگي هاي ياد شده از حالت خردسالي و نوجواني، به جواني برومند و قوي تغيير شکل يافته است. 

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 1:24 PM

اينكه حضرت امام جعفر صادق(ع) پيرامونحضرت مهدي(عج) مي فرمايد: «اگر او را دركمي كردم، تمام عمر به خدمت او ميپرداختم» چه مهمي را مي رساند و حضرتش چهمنظوري داشته اند؟ (معجم الاحاديثالامام المهدي (عج) جلد 3، صفحه 385).

 
ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 1:24 PM
 


توقيع شريف:
      يکي از روايات مشهور در ميان فقها، حديثي است که آن را شيخ صدوق در اکمال الدين خود آورده است. توقيع در حقيقت پاسخي است از جانب حضرت ولي عصر(ع) که در پاسخ به نامه اسحاق بن يعقوب مرقوم فرموده اند. در اين نامه، اسحاق چند پرسش را مطرح کرده که يکي از آنها در مورد تکليف شيعيان در «حوادث واقعه» زمان غيبت است. امام زمان(عج) در باره «حوادث واقعه» مي فرمايد: «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجه الله عليهم؛ در رخدادهايي که اتفاق مي افتد به راويان حديث ما مراجعه کنيد زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم» (نظريه سياسي اسلام، ج 2، ص 91).


      در توضيح «حوادث واقعه» که در متن توقيع شريف آمده، بايد بگوييم بسيار بعيد است که منظور اسحاق بن يعقوب از آن، احکام شرعي و همين مسايلي باشد که امروز معمولا در رساله هاي عمليه نوشته مي شود؛ زيرا اولا براي شيعيان معلوم بوده که در اين گونه مسايل بايد به علماي دين و کساني که با اخبار و روايات ائمه و پيامبر(ص) آشنايي دارند مراجعه کنند و نيازي به سؤال نداشته است. همانگونه که در زمان حضور خود ائمه(ع) به علت مشکلاتي نظير دوري مسافت و امثال آن، امامان شيعه مردم را در مورد مسايل شرعي به افرادي نظير يونس بن عبدالرحمن، زکريا بن آدم و امثال آنان ارجاع مي دادند. همچنين نصب نواب اربعه در زمان غيبت صغراي امام زمان(عج) (که هر چهار نفر آنان از فقها و علماي دين بودند) گواه روشني بر اين مطلب است و خلاصه اين مسأله براي شيعه موضوع تازه اي نبود.


       ثانيا، اگر منظور اسحاق بن يعقوب از حوادث واقعه، احکام شرعي بود قاعدتا بايد تعبيراتي نظير اين که «وظيفه ما در مورد حلال و حرام چيست؟» و يا «در مورد احکام الله چه تکليفي داريم؟» و مانند آنها را به کار مي برد که تعبير شايع و رايجي بوده و در ساير روايات هم بسيار به کار رفته است. به هر حال، تعبير «حوادث واقعه» در مورد احکام شرعي به هيچ وجه معمول و متداول نبوده است.


      ثالثا، اصولا دلالت الفاظ تابع وضع آنها است و کلمه «حوادث واقعه» به هيچ وجه از نظر لغت و دلالت وضعي به معناي احکام شرعي نيست؛ بلکه معناي بسيار وسيع تري دارد که حتما شامل مسايل، مشکلات و رخدادهاي اجتماعي نيز مي شود. بنابراين سؤال اسحاق بن يعقوب از محضر حضرت ولي عصر(عج) در واقع اين است که در مورد مسايل و مشکلات اجتماعي جامعه اسلامي که در زمان غيبت شما پيش مي آيد وظيفه ما چيست و به چه مرجعي بايد مراجعه کنيم؟ و آن حضرت در جواب مرقوم فرموده اند که در اين مورد به «راويان حديث ما» مراجعه کنيد. اکنون ببينيم مراد از «راويان حديث» چه کساني هستند.


      ممکن است کسي بگويد: منظور از «راويان حديث» هر کسي است که مثلا کتاب اصول کافي، وسايل الشيعه يا هر کتاب روايي ديگر را بردارد و احاديث و روايات آن را براي مردم بخواند و نقل کند. اما با اندکي دقت و توجه معلوم مي گردد که اين تصور درست نيست. کسي که در زمان ما مي خواهد از قول پيامبر(ص) يا امام صادق(ع) و ساير ائمه(ع) حديث و روايتي را نقل کند بايد به طريقي احراز کرده باشد که اين حديث واقعا از پيامبر يا امام صادق(ع) يا امام ديگر است در غير اين صورت حق ندارد و نمي تواند بگويد امام صادق(ع) چنين فرموده است. اگر کسي در حالي که حديث و روايتي به هيچ طريق معتبري برايش ثابت نشده، آن را به امام صادق(ع) و يا ساير ائمه معصومين(ع) نسبت دهد از مصاديق کذب و افترا بر پيامبر و امامان خواهد بود که گناهي بزرگ است.


      به عبارت دقيق تر، اگر کسي بخواهد حديثي را از پيامبر يا امامي نقل کند حتما بايد بتواند براساس يک حجت و دليل شرعي معتبر آن را به امام معصوم نسبت دهد و واضح است که اين گونه نقل حديث، نياز به تخصص دارد و تخصص آن هم به علومي همچون رجال، اصول فقه، ادبيات عرب و... مربوط مي شود که اين علوم نيز در حيطه تخصص فقها است. بنابراين مراد از «راويان حديث» فقها هستند. افزون بر اين، صرف تشخيص روايت صحيح از ناصحيح براي تشخيص در «حوادث واقعه» کافي نيست بلکه بايد آگاهي کافي از ضوابط استنباط که در علم اصول فقه بيان شده داشته باشد و بتواند به عنوان صاحب نظر، فتوا بدهد؛ يعني فقيه و مجتهد باشد.


      مثلا با پيدايش مواد مخدر اگر از حکم شرعي آن سؤال شود، يا در ارتباط با هجوم دشمنان به جامعه اسلامي و گرفتن امتيازاتي که منجر به سلطه بيگانه مي شود نظير امتياز تنباکو، بايد به فقها رجوع کرد. بنابراين رجوع به فقها صرفا براي کسب تکليف شرع در احکام نيست. از سوي ديگر اين که فقها حجت بر مردم هستند، منظور حجت بودنشان در همه شؤون جامعه است و با وجود آنان، براي اداره امور جامعه و قضاوت نمي توان به ديگران مراجعه کرد. بنابراين منظور از حديث کساني هستند که اهل معرفت به احاديث و بصيرت در حلال و حرام دين هستند. پس نمي توان در کسب تکليف نسبت به رخدادهاي تازه به راوياني مراجعه کرد که فاقد معرفت به فقه و بصيرت به دين باشند. 

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 1:24 PM

نشانه‌هاي قابل تغيير
      علي بن خنيس از امام صادق(ع) روايت مي‌كند كه شنيدم مي‌فرمود: بعضي از علايم و امورات از محتومات است و جمله‌اي از آن علايم حتمي نخواهد بود يعني احتمال تغيير و تبديل در آن مي‌رود شايد كه خداوند آن بلاها و فتنه‌ها رابه فضل و كرم خود از مؤمنين دفع فرمايد و شدايد را بر ايشان آسان نمايد و در ظهور آن بزرگوار تعجيل فرمايد»(3).
      تعدادي از علاماتي كه هنوز واقع نشده، و يا محتمل الوقوع است و اعلام به حتميت آن نشده و احتمال تغيير و تبديل در آنچه اراده خداوند به آن تعلّق گرفته مي‌روند عبارتند از: «ايستادن آفتاب در وسط آسمان از اول زوال تا وقت عصر بدون آنكه حركت كند»، «طلوع نمودن خورشيد از مغرب»، «خروج يماني از يمن»، «خروج خراساني از خراسان»، «خروج مغربي به جانب مصر و مالك شدن مصر و نواحي آن»، «اختلاف بيرقها در شام به سبب خروج سه نفر طالب سلطنت» «خراب شدن سمت غربي مسجد شام»، وقوع جنگ و جدال در هر بلد از نواحي مغرب تا يكسال كه مردم به دليل اختلاف رايات يكديگر را مي كشند. به ويژه در شام كه صد هزار نفر كشته مي شوند»،‌ «خراب شدن شام از قتل و غارت و اقسام فتنه‌ها و بلاها»، «فرو رفتن قريه جابيه در زمين در شام»، «خروج زنديقي از شهر قزوين به رياست»،‌ «پايان يافتن سلطنت بسياري از سلاطين در اكثر كشورها»، «خروج عوف سلمي در سرزمين جزيره»، «خروج سمرقندي بعد از عوف سلمي و بر پا شدن فتنه‌اي عظيم»، «وقوع زلزله‌اي عظيم در شام قبل از خروج سفياني كه بيش از صد هزار نفر كشته مي‌دهد»، «ظاهر شدن آتشي تعجب آور و خوف انگيز و ترس آور، به مدت سه يا هفت روز در ميان زمين و آسمان در سمت مشرق زمين»، «ظاهر شدن سرخي شديد كه در اطراف آسمان پهن مي شود گويا همه آسمان را مي گيرد» «كثرت قتل و خونريزي در كوفه از جهت رايات مختلف»، «كشته شدن نفس زكيه است در پشت كوفه با هفتاد نفر از صلحا»(4)، «وقوع جنگ عظيمي در ميان آل مروان و بني عباس در قرقيسا در كنار شط فرات»، «نزول ترك در جزيره و اهل روم در رمله»، «مسخ شدن طايفه‌اي به صورت ميمون و خوك»،‌ «حركت كردن بيرقهاي سياه از خراسان»، «آمدن باران بي نظير در ماه جمادي الثانيه و رجب» «باريدن تگرگ بسيار بزرگي در روم و جزاير كه مانند آن ديده نشده»،‌ «مطلق العنان شدن عرب در رفت و آمد و عملكرد»، «خروج سلاطين عجم از شان دو قار»، «طلوع ستاره از مشرق كه مانند ماه درخشنده است»، «زنده شدن مردگان و سر برآوردن از قبرها»، بعضي از اين حوادث مشروط به وجود شرطي است كه اگر شرايط آن محقق شود موجود مي‌شود و خداوند تعالي داناتر است به آن چيز‌هايي كه بايد بشود.
      

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 1:23 PM

علامت‌هاي غير حتمي
      اين علامت‌ها گر چه تعداد زيادي از آنها به وقوع پيوسته و از نظر فلسفي حتمي و ضروري تلقي مي شود ولي هنگامي كه از آنها خبر داده مي شده حتميت آن مشخص نشده است از اين رو غير حتمي ناميده شده‌اند مانند «ظاهر شدن شصت مدعي دروغين نبوت»، «ظاهر شدن 12 نفر از سادات مدعي امامت»، «بستن جسر بغداد»، «مسجد كردن قبرستان‌ها»، «خراب شدن بغداد»، «خراب شدن ديوار مسجد كوفه»، و...(2)
      اين علامت‌ها تغيير نكرده‌اند و با آمدن آنها ظهور آقا مسلم محقق خواهدشد اما نشانه‌هايي وجود دارد كه قابل تغيير مي‌باشند.
      

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 1:23 PM

علامت هاي حتمي
      نشانه‌هاي تغيير ناپذير حتمي نشانه هايي هستند كه يا متصل به ظهور هستند با فاصله (15) روز يا چند ماه و يا متصل به ظهور نيستند و بعضي از آنها عبارتند از:
      «خروج دجال»،‌ «صيحه و نداي آسماني»، «خروج سفياني از وادي يابس»، «فرورفتن لشكر سفياني در بيداء»، «قتل نفس زكيه بين ركن و مقام»، «خروج سيد حسني از ديلم و قزوين»، «كسوف آفتاب در نيمه ماه رمضان و خسوف ماه در پايان آن»، « سه ندا در ماه رجب»، «خروج يماني از يمن»،‌ «انقراض بني عباس» «جاري شدن نهري از فرات به غري»، «ظاهر شدن قحطي شديد»(1).

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 1:22 PM
 

البته ما با شرايط کنوني جهان اميدوار هستيم حضرت ظهور فرمايند و مستضعفان را از دست ستمگران نجات بدهند و تعدادي از نشانه هاي ظهور حضرت مثل فراواني ظلم و ستم و کثرت معاصي تحقق يافته و تعداد اندکي از نشانه هاي ظهور باقي مانده و ما اميدوار هستيم و انتظار داريم که حضرت هر چه زودتر ظهور کنند ولي زمان ظهور امام زمان(عج) براى هيچ كس حتى شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردى است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددى داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعنى، همان گونه كه علم زمان وقوع قيامت منحصرا در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرا در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامى اسلام(ص) مشابه اين روايت را از امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجى، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد).


       بنابراين كسى حق ندارد، زمانى براى حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهى شايعاتى از اين دست با استناد دروغ به برخى افراد موجه درست مى شود. مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم به نزديك تر شدن زمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟


      روايات، وظيفه ما را در زمان غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجى. اين انتظار حتما بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. درروايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعه والرجعه، محمدرضا الطيسى النجفى، ج 1،صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه).


       روشن است كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاى درست و به جا و خداپسندانه شيعيان و هم پيمانى آنها در ايفاى وظيفه الهى خود و ثانيا با دعاى فراوان - از ته قلب و باخلوص نيت - حاصل مى شود، (صحيفه المهدى، جواد قيومي اصفهانى، دفتر انتشارات اسلامى، ص 350 و 351).


      پس همانگونه كه زيادي ظلم و گناه در جامعه از شرايط و نشانه هاي ظهور است وجود ياوراني مخلص و مؤمن به عنوان ياران حضرت مهدي نيز جزو شرايط ظهور مي باشد و ما مؤظف هستيم اين شرط را محقق نماييم.

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 1:22 PM
 

پرسش فوق دو بخش دارد: 1. سلب اختيار از مردم در دوران ظهور؛2. مسلمان شدن همگان در آن دوره.
       در پاسخ به بخش نخست توجه پرسشگر محترم را به اين اصل مسلّم و پذيرفته شده جلب مي‌كنيم كه انسان دراين دنياداراي اختيار است و بدون آن جايي براي تكليف ، پاداش و عقاب باقي نمي‌ماند. لازمه تكليف و امر و نهي ، پاداش و كيفر درباره بندگان ، داشتن اختيار آنان مي‌باشد. آن چنان كه از پاره‌اي از آيه‌هاي قرآن مجيد(1) ، برخي از روايت‌ها و براهين عقلي بدست مي‌آيد ، هدف خداي متعال از آفرينش انسان ، به مقام قرب و كمالات رسيدن او مي‌باشد و اين شايستگي از راه اختيار و اراده انسان بدست مي‌آيد . هرگاه اختيار از انسان گرفته شود، ديگر شايسته دريافت مقام قرب و رضوان خدا نمي‌باشد. مردم در سايه فاعليت اختياري كه دارند، داراي مسؤوليت و تكليف مي‌شوند. به بيان ديگر هنگامي كه انسان در مقام تزاحم ميان خواست‌هاي گوناگون ، براي رسيدن به كمال و رضوان خداي متعال ، از خواست‌هاي زشت و حيواني خود بگذرد ، شايسته قرب الهي و مستحق دريافت پاداش مي‌شود. اين اصل مسلم در دوران ظهور امام زمان (عج) نيز صادق است . از آن جا كه با ظهور حجت حق (عج) عقل‌هاي مردم كامل مي‌شود و زمينه‌هاي ارتكاب گناهان و جرايم كاهش مي‌يابد يا از بين مي‌رود ، جامعه آرماني كه در آن همه مردم موحد هستند و هيچ كس مشرك نيست، شكل مي‌‌گيرد و اين به معني سلب اختيار از مردم نيست بلكه مردمان آن عصر ، با اراده و اختيار خود در برابر اميال دروني و وسوسه‌هاي شيطان مقاومت مي‌كنند و به مقامي مي‌رسند كه اميال خود را كنترل مي‌كنند و مرتكب معاصي و جرايم نمي‌شوند.
      
      زيرا آن چنان رشد كرده‌اند كه به عاقبت نافرماني از دستور‌هاي خدا‌ي منان آگاه هستند . مانند فردي كه آگاه است جامي كه روبروي اوست ، جام زهر است و نوشيدن آن هلاك كننده ، پس با اختيار و اراده نمي‌نوشد. از اين گذشته هر كار خير يا هر پرهيز از ارتكاب كار شر كه با اراده بيشتر و انتخاب آگاهانه‌تر و اختيار عالمانه‌تر همراه باشد، اثر بيشتري در تكامل روحي و تقرب به درگاه الهي و جلب رضوان الهي خواهد داشت و استحقاق فزون تري را براي دريافت پاداش خواهد داشت. از اين رو اولياي خدا آرزوي زندگي در دوران شكوفا و جامعه آرماني امام مهدي (عج) را دارند و خداي سبحان مؤمنان محض را كه اين اشتياق را داشته‌اند ، در دوران ظهور حجت‌الهي (عج) دوباره به دنيا بازمي‌گرداند تا با رجعت ، زمينه كمال آنان بيش از پيش فراهم آيد.
      
      در پاسخ به بخش دوم يعني مسلمان شدن همگان در عصر ظهور ،‌بايد گفت‌ از ابتداي ظهور تا استقرار حكومت سراسري عدل امام مهدي (عج) دوره‌هاي مختلفي سپري مي‌شود . مثلا نعماني از جابر از امام باقر(ع) نقل مي‌كند كه فرمود وقتي قائم قيام كند ميان اهل تورات به تورات و ميان اهل انجيل به انجيل حكم مي‌كندو ميان اهل زبور به زبور و ميان اهل قرآن به قرآن (2). اين مربوط به مراحل آغازين ظهور است ولي تكامل بشر به حدي مي‌رسد كه همگان موحد مي‌شوند و هيچ كس به خدا شرك نمي‌ورزد : وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في‌الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم أمنا يعبدونني لايشركون بي شيئاً(3)
      1- ر.ك : آيه 7 سوره هود ، آيه 2 سوره ملك ، آيه 7 سوره كهف و آيه 56 سوره ذاريات .
      2- الغيبة للنعاني ، ص 124
      3- نور، 55. 

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 1:20 PM

از آن جا كه رهبر معصوم وجود دارد و رهبرىِ مصون از خطا و لغزش منحصر به امام است؛ از اين رو پيروى كردن از مدعيان رهبريت در برابر رهبريت معصوم، برخلاف عقل و منطق است؛ زيرا با وجود رهبر معصوم، پيروى از رهبران غيرمعصوم، به هيچ وجه قابل توجيه نيست. تلاش براى شناختن و يافتن امام معصوم واجب و لازم است؛ چنان كه رسول اكرم(ص) فرمودند: «من مات و هو لايعرف امامه، مات ميتةً جاهلية».


       ويژگى هاى اين شناخت ميزان الحكمه، ج 1، ص 171، ح 840.اخت آن است كه: اولاً، از منابع معتبر و موثق و مستند اخذ شود. ثانياً، گستره اش شامل آموزه هاى اعتقادى، اخلاقى و عبادى گردد. ثالثاً، از آن جا كه امام الگوى عملى براى انسان ها است، به ابعاد فكرى، عملى و روحى امام نيز ناظر باشد. اما اين شناخت از سه راه - كه مكمل يكديگر مى باشند - حاصل مى شود:


       يكم. مطالعه تاريخ زندگانى آنان؛ مطالعه سرگذشت و سيره آنان؛ خصوصاً در باب فضايل، مناقب و خصوصيات آنان - از قبيل: شجاعت، مردانگى، ايثار، تواضع، صبر، فرزانگى و... - انسان را متوجه مقام والاى آن بزرگواران مى كند و جذبه و كشش خاصى نسبت به آن فرزانگان در روح انسان، حاكم مى شود.


       دوم. مطالعه و تفكّر در سخنان ايشان؛ اسلام تفكر را موجب بصيرت، الحياة، ج 1، ص 8، ح 3. دعوت كننده به عمل نيك،همان، ح 9. پديد آورنده نور همان، ص 49، ح 18.، نشانه حيات و زنده بودن قلب بصير مى داند همان، ص 48، ح 5..
       مطالعه و تفكّر در آثار فكرى امامان، هر چند كار مشكلى به نظر مى رسد؛ ولى بسيار سودمند است. اين امر علاوه بر آن كه باعث شناخت شخصيت آن بزرگواران و ايجاد محبت آنان در دل مى شود؛ سرمايه بزرگى براى روح بشر به شمار مى رود. همان طور كه فراگيرى فصول يك كتاب، بايد با تحقيق و دقت كامل و رجوع به استاد و... قرين باشد؛ مطالعه و انديشه و تفكر در آثار ائمه(ع) نيز، بايد با استفاده از استادان فن و مراجعه به كتاب هايى كه در شرح سخنان آنان به رشته تحرير درآمده، همراه باشد.


       سوم. شناخت خدا: اگر ما خداوند و صفات و اسماى او را به طور حقيقى بشناسيم، مى توانيم انسان هاى كامل راستين (امامان) را نيز بشناسيم؛ زيرا آنان آينه تمام نماى صفات جمال و جلال حضرت حق اند و در تسميه به اسماى الهى، از تمامى موجودات عالم امكان برترند. بر اين اساس، با شناخت خدا و صفات او، مى توانيم به اوصاف و ويژگى هاى امامان نيز واقف گرديم. شايد دعايى كه سفارش شده در زمان غيبت بعد از نماز زياد خوانده شود، ناظر به همين حقيقت باشد:


       «اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف رسولك اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضللت عن دينى»؛ «خداوندا! خود را به من بشناسان كه اگر خود را به من نشناسانى پيغمبر را نمى شناسم؛ خدايا! پيغمبرت را به من بشناسان كه اگر به پيامبر معرفت پيدا نكنم، نمى توانم امامم را بشناسم؛ خدايا! حجت و امامت را به من بشناسان كه اگر امام را نشناسم، در دين خود گمراهم».


       اى مشير ما تو اندر خير و شر

از اشارت هاست دلمان بى خبر


      مفاتيح الجنان، دعا در غيبت امام زمان(عج).


       اى «يرانا لانراه» روز و شب

چشم بند ما شده ديد سبب


       چشم من از چشم ها بگزيده شد

تا كه در شب آفتابم ديده شد


       لطف معروف تو بود آن اى بهى

پس كمال البر فى اتمامه


       يارب! «اتمم نور نافى الساهرة

واشجنا من مفضحات قاهرة»


       يار شب را روز مهجورى مده

جان قربت ديده را دورى مده


       بعد تو مرگ است با درد و نكال

خاصه بعدى كه بود بعد الوصال


       آن كه ديده ستت مكن ناديده اش

آب زن بر سبزه باليده اش


       مثنوى، دفتر 6، ابيات 2888 - 2898.

ادامه مطلب
سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  - 1:19 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 29

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 1712123
تعداد کل پست ها : 20595
تعداد کل نظرات : 20
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 29 مرداد 1389 
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 25 مرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

کد ذکر ایام هفته
اوقات شرعی

حدیث