عالم محقق شیخ حسن تویسرکانی فرمود:
اوایل جوانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم امر معیشت بر من سخت می گذشت.بنا گذاشتم فقط به قصد دعا برای توسعه ی حال به کربلا مشرف شوم.
عالم محقق شیخ حسن تویسرکانی فرمود:
اوایل جوانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم امر معیشت بر من سخت می گذشت.بنا گذاشتم فقط به قصد دعا برای توسعه ی حال به کربلا مشرف شوم.
مرحوم حجة الاسلام آقای حاج سید اسماعیل شرفی از شخصیت های دلسوخته ای بود که چند بار خدمت حضرت بقیة الله الاعظم(ارواحنا فداه) مشرف شده بود.ایشان یکی از تشرفات خود را اینگونه نقل می کرد:
به عتبات مقدسه مشرف شده بودم و در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام مشغول زیارت بودم چون دعای زائرین در بالا سر حرم امام حسین علیه السلام مستجاب است، در آنجا از خداوند خواستم مرا به محضر مبارک مولایم حضرت مهدی (ارواحنا فداه) مشرف گرداند و دیدگانم را به جمال بی مثال آن بزرگوار روشن نماید.
مشغول زیارت بودم که ناگهان خورشید جهانتاب جمالش ظاهر شد، گرچه در آن هنگام حضرتش را نشناختم ولی شدیداً مجذوب آن بزرگوار شدم ، پس از سلام از ایشان سوال کردم:«شما کیستید؟»
آقا فرمودند:«من مظلوم ترین فرد عالَم هستم.»
من متوجه نشدم و با خود گفتم: شاید ایشان از علمای بزرگ نجف هستند و چون مردم به ایشان گرایش پیدا نکرده اند خود را مظلوم ترین فرد عالَم می دانند. در این هنگام ناگهان متوجه شدم کسی در کنارم نیست.
اینجا بود که فهمیدم مظلوم ترین فرد عالم کسی جز امام زمان(ارواحنا فداه) نیست ، و من نعمت حضور آن بزرگوار را زود از دست دادم.
منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام ص 77
مولف:محمد یوسفی
یکی از علمای نجف اشرف ، که مدتی به قم آمده بود چنین نقل کرد که:
من مشکلی داشتم. به مسجد مقدس جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیّة الله حجة بن العسکری امام زمان-عج- عرضه داشتم و از او خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.برای همین منظور به کرّات به مسجد مقدس جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم.
روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان، آیا جایز است که در محضر شما و در منزلتان باشم و به دیگری متوسل شوم؟ شما امام من باشید ، آیا زشت نیست با وجود امام حتی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!
از شدت تاثیر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة بن الحسن العسکری –عج-مواجه شدم.بدون تامل به حضرتش سلام عرض کردم. حضرت با محبت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:«نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم ، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی. چون خواستی از حضرت ابالفضل علیه السلام حاجت بخواهی ، این چنین بگو: یا ابالغوث ادرکنی! ای آقا پناهم بده.
منبع:کرامات حضرت عباس علیه السلام ص 174
مولف:سید محمدحسین محمودی
یکی از علماء وارسته و برجسته نجف به کربلای معلی مشرف شد. هنگامی که به حرم مطهر امام حسین علیه السلام مشرف شده بود توفیق پیدا کرد و خدمت امام زمان ( ارواحنا فداه) رسید و آن حضرت را ملاقات نمود.
امام زمان علیه السلام به ایشان فرمود:« ببین حتی اینجا که دعا مستجاب است مردم به فکر من نیستند و برای فرجم دعا نمی کنند.»
این عالم بزرگوار می گوید: در این هنگام امام عصر (ارواحنا فداه) با یک تصرف ولایتی برای من حالتی پیش آورد که تمام خواسته های قلبی مردم را می شنیدم و به وضوح می دیدم که مردم برای خودشان دعا می کنند و کسی برای ظهور امام زمان علیه السلام دعا نمی کند.
حضرت به من فرمودند:« شنیدی؟ حتی یک نفر از این زائرین نگفت خدایا فرج حضرت مهدی (عج) را برسان.»
منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 79
مولف: محمد یوسفی
این قضیه را که برای یکی از خانم های متدینه ی شهر شوش دانیال (ع) در سال 1379 اتفاق افتاده است بعد از یکی دو روز از ماجرا از همسر ایشان ، شنیده شده است.
ایشان می گوید:
اواخر ماه مبارک رمضان شبی که در خواب بودم ، در عالم رویا دیدم در میان حیاط منزل در حال گذر هستم که یک چیزی توجه مرا به خودش جلب کرد در حالی که اطرافیان توجهی به آن نداشتند و من به طرف آن کشیده شدم.
آن بسته را برداشتم و باز کردم. در میان آن نامه ای یافتم که با دستخطی زیبا نوشته شده بود و آن نوشته با خط مشکی بود. آن را خواندم و بعد از خواندن حال عجیبی به من دست داد و کاملا منقلب شدم و در حالی که گریه و زاری می کردم ، آن را می بوسیدم و به دیگران نشان می دادم ، اما آنها هیچ گونه عکس العملی نشان نمی دادند و بی تفاوت بودند.
محتوای نامه این بود:
« چرا برای ظهور امامتان دعا نمی کنید؛ کسی که برای فرج محتاج دعای شما می باشد.»
و در زیر آن امضاء نموده و نام خودشان- یعنی امام مهدی عج- را نوشته بودند.
منبع: کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم ص 60
مولف: محمد یوسفی
سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مسأله که گریه ی بر امام حسین علیه السلام گناهان را می آمرزد فکر می کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد ، بعد پرسید:«جناب سید درباره ی چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه اندیشه ای؟ اگر مساله علمی است بفرمائید شاید من هم اهل باشم؟»
آقای میرزا محمدباقر اصفهانی ، در کتاب شریف مکیال المکارم می نویسد:
شبی در خواب یا بین خواب و بیداری ، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام را دیدم که مطلبی را به این مضمون بیان فرمود:« در منبرها به مردم بگویید از گناهانشان توبه کنند و برای فرج و تعجیل ظهور امام زمان علیه السلام دعا کنند و بدانند که دعا برای آن حضرت ، مانند نماز میّت ، یک واجب کفایی نیست که اگر بعضی انجام دادند ، از دیگران ساقط شود ؛ بلکه مانند نماز یومیّه ، واجب عینی و برهمه تکلیفی واجب است.»
اللهم عجّل لولیک الفرج
منبع: خوابهای حقیقی یا پروازهای ناب ص 244
مولف: محمد حسین رجایی خراسانی
آیة الله سید محمدباقر ابطحی اصفهانی فرمودند: شبی در عالم رویا دیدم فضای مابین قم و مسجد جمکران گویا تمام چمنزار است و دارای درخت های سبز که مهتاب بر آن می تابید و نهرهای آب در آن جریان داشت، درختی را دیدم که دارای شاخه های بسیار جذاب و سرسبز و صدای روح بخشی از میان آن به گوش می رسید که به ذهنم خطور کرد صدای حضرت داود است و در وسط آن درخت جایگاهی بود که در آنجا آقائی نشسته و به نظرم آمد آقا حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان علیه السلام است، صحبتی را به میان آوردم که از ذکر آن معذورم ، زیرا اشاره به عهد و پیمانی بود و سپس عرض کردم:"چه کنم که به شما قرب پیدا کنم؟"
یکی از فضلا از قول یکی از افراد مورد وثوق و او از قول آیت الله مجتهدی از علماء تهران، برایم[مولف] چنین نقل کرد:
شبی در نجف، بعد از اتمام نماز جماعت پشت سر آیت الله شهید مدنی و خلوت شدن مسجد ، ناگهان دیدم آقای مدنی به شدت شروع کرد به گریستن ، چون به من اظهار لطف داشتند به خودم جرات دادم و از ایشان علت گریه ی ناگهانی را پرسیدم.
ایشان فرمودند: بعد از نماز یکی به من گفت امام زمان علیه السلام را دیده است که به او فرموده اند:«ببین این شیعیان بعد از نماز بلافاصله به سراغ کارهای خود رفتند و هیچ کدام برای فرج من دعا نکردند.»
من هم تا این را شنیدم به شدت متاثر شدم و گریستم.
آقای مجتهدی می گفت: بعدا متوجه شدم ، امام زمان علیه السلام این گلایه را به خود ایشان کرده بود.
منبع:کیست مرا یاری کند؟ من مهدی صاحب الزمانم
مولف: محمد یوسفی
حسن بن فضل بن یزید یمانى گوید: پدرم بخط خود نامه اى (به حضرت قائم ) نوشت و جـواب آمد، سپس من هم بخط خود نامه ئى نوشتم و جواب آمد. آنگاه مردى از فقهاء هم مذهب مـا نـامـه ئى بـه خـط خودش نوشت و جواب نیامد، چون فکر کردیم علتش این بود که آن مرد قرمطى شده بود.