گرفته بوی تو را خلوت خزانی من
کجایی؟ ای گل شب بوی بینشانی من!
غزل برای تو سر میبرم، عزیزترین!
اگر شبانه بیایی به میهمانی من
چنین که بوی تنت در رواقها جاری است
چگونه گل نکند بغض جمکرانی من؟!
عجیب حکایت تلخی ست ناامید شدن
شما کجا و من و چادر شبانی من؟!
در این تغزّل کوچک سرودمت، از خوب!
خدا کند که بخندی به ناتوانی من
به پای بوس تو، آیینه دستچین کردم
کجایی؟ ای گل شب بوی بینشانی من!
شاعر : سعید بیابانکی