در آغــوش گرفتـه انــد و می آینـد آرام و آهستـِه ...
.
صــدایِ استُخـوان هـا درد را بیشتـر می کنـد!
.
بُغــض هـا سنگیـن می شونـد ...
.
انقدر کـه قافلـِه را بـه زانــو در می آورد.
.
هنـوز که هنـوز اسـت
.
در مقابـل ِ استُخـوان هـایِ بی سـر ِ شما لال مانـده ایم !
.
چقـدر گُمنـامی ِ تـان را به رُخِمـان می کِشَنـد .