اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه آيا محسنات بديعي و آرايههاي ادبي قرآن قابل ترجمه به زبانهاي ديگر هست يا نه؟
اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه آيا محسنات بديعي و آرايههاي ادبي قرآن قابل ترجمه به زبانهاي ديگر هست يا نه؟
در پاسخ اين سؤال ميگوييم محسنات بديعي دو گونهاند: محسنات لفظي و محسنات معنوي. شك نيست كه محسنات لفظي مانند تجنيس، قلب، لزوم مالايلزم ، ترصيع و تسجيع و مانند اينها به هيچ وجه قابل ترجمه به زبانهاي ديگر نيست و نميتوان آنها را به زبان دوم انتقال داد.
البته اين كار مخصوص قرآن هم نيست و در هر زباني كه اين صنايع به كار برده شود، اغلب اوقات قابل ترجمه به زبان ديگر نخواهد بود.
اما محسنات معنوي مانند التفات و لف و نشر و مانند اينها قابل ترجمهاند و مترجم بايد در ترجمه خود حتما آن را رعايت كند.
متأسفانه گاهي برخي از مترجمان اين نكته را رعايت نميكنند و ترجمهاي نااستوار و حتي غلط ارائه ميدهند.
نمونه آن ترجمه اين آيه شريفه است: هو الّذي يسيّركم في البرّ والبحر حتي اذا كنتم في الفلك وجرين بهم بريح طيّبة وفرحوا بها جاءتها ريح عاصف (يونس / 22). در اين آيه صنعت التفات به كار رفته و ملاحظه ميكنيد كه دو جمله اول آيه به صورت خطاب است ولي جملههاي بعدي، از «جرين بهم» به بعد به صورت غايب است و اين التفات از خطاب به غيبت است ولي مرحوم الهي قمشهاي آيه را اين گونه ترجمه كرده است:
«اوست كه شما را در برّ و بحر سير ميدهد تا آن گاه كه در كشتي نشينيد و باد ملايمي كشتي را به حركت آرد و شما شادمان و خوشوقت باشيد كه ناگاه باد تندي بوزد».
بدين گونه مترجم همه جملات را به صورت خطاب در ميآورد و كلمه «فرحوا» را كه جمع مذكر غايب است به صورت «شما شادمان و خوشوقت باشيد» ترجمه ميكند. بايد از اين كار پرهيز شود.
مثال ديگر: يكي از محسنات معنوي تمثيل است كه در كتب ادبي آن را ذكر نمودهاند. ابن ابي الاصبع در تعريف آن ميگويد: «تمثيل آن است كه متكلم معنايي را قصد كند و از آن نه به لفظ خاص آن تعبير كند و نه با لفظ اشاره و يا با لفظ مترادف، بلكه به لفظي بيان نمايد كه از لفظ مترادف دورتر است...»
سپس براي تمثيل، آيه واستوت علي الجودي (هود / 44) را مثال ميزند و اضافه ميكند كه حقيقت معني اين است كه كشتي در آن مكان نشست، ولي از لفظ اصلي به تمثيل عدول كرده چون «استواء» متضمّن معناي جلوس مستقري است كه هيچ انحراف و اعوجاج و هيچ حركت و اضطرابي ندارد و پس از اين جلوس است كه به سبب قرار گرفتن كشتي، دلهاي ساكنان آن آرام ميگيرد... و با جلوس موصوف به استواست كه تمام آرامش خاطر حاصل ميشود.34
حال با توجه به آنچه از ابن الاصبع نقل كرديم، برخي از ترجمهها را مورد بررسي قرار ميدهيم. بعضي از مترجمان به اين نكته توجه نكرده و «استوت» را به معناي «قرار گرفت» ترجمه كردهاند،
مانند ترجمه آقاي فولادوند كه چنين است: «و [كشتي] برجودي قرار گرفت». اين ترجمه براي لفظ «استقرت» مناسب است نه «استوت» كه در قرآن آمده است.
آقاي پاينده نيز اين نكته را رعايت نكرده و چنين ترجمه كرده است: «و كشتي به جودي نشست». كلمه «نشست» معادل «جلست» ميباشد و نه «استوت»، هر چند كه ترجمه «استوت» به «قرار گرفت» از ترجمه آن به «نشست» به صواب نزديكتر است.
البته ما اين ترجمهها را غلط تلقي نميكنيم ولي بهتر بود لفظي انتخاب ميشد كه به آن نكته اشاره ميكرد؛ مانند ترجمه آقاي مجتبوي كه چنين است: «و [كشتي] بر [كوه] جودي آرام گرفت».
مثال ديگر: يكي از آرايههاي ادبي و محسنات كلامي تأكيد است كه گوينده براي تأكيد مطلب و پافشاري بر درستي سخن، از ادات تأكيد استفاده ميكند و در كلام عربي اين موضوع بسيار شايع است و وسايل گوناگوني براي تأكيد وجود دارد.
در قرآن كريم نيز گاهي يك يا چند ادات تأكيد در يك جمله آمده است كه حتما بايد در ترجمه مورد توجه قرار گيرد و تأكيد مطلب به زبان دوم منتقل شود.
به عنوان مثال در آيه شريفه: اِنْ كنّا عن عبادتكم لغافلين (يونس / 29) از ادات تأكيد استفاده شده است؛ ولي متأسفانه بعضي از مترجمان به آن توجه نكردهاند.
آقاي پورجوادي آيه را چنين ترجمه كرده است: «ما از عبادت شما بيخبر بوديم.» و آقاي جلال الدين فارسي اينگونه آورده است: «ما از پرستش شما غافل بودهايم».
البته در بعضي از ترجمهها به ادات تأكيد توجه شده است؛ مانند ترجمه آقاي مجتبوي كه به اين صورت است: «براستي ما از پرستش شما بيخبر بوديم.»
و ترجمه آقاي داريوش شاهين: «براستي كه ما از عبادت شما بياطلاع بودهايم».
اين مورد يكي از لغزشگاههاي مترجمان است كه جمله را بيتوجه به ادات تأكيد ترجمه ميكنند.
علاوه بر مثال بالا، مثالهاي ديگري هم وجود دارد ، مانند آيه شريفه: انّ في السموات والارض لآيات للمؤمنين (جاثيه / 3).
آقاي پاينده آن را اينگونه ترجمه كرده است: «در آسمانها و زمين براي مؤمنان عبرتهاست». اين در حالي است كه در آيه شريفه دو نوع ادات تأكيد به كار رفته است. البته بسياري از مترجمان آيه را دقيق ترجمه كردهاند؛
از جمله آقاي مجتبوي كه اين گونه ترجمه كرده است: «هر آينه در آسمانها و زمين براي مؤمنان نشانههاست» و آقاي پورجوادي كه چنين نوشته است: «به يقين در آسمانها و زمين عبرتهايي باشد براي مؤمنان».
مثال ديگر: يكي ديگر از محسنات كلام كه گاهي براي تأكيد مطلب و گاهي براي زيبايي و آهنگين بودن سخن و گاهي براي هدفهاي ديگر از آن استفاده ميشود تكرار است، كه در قرآن در موارد بسياري آمده است و لازم است در ترجمه منعكس شود؛ اما بعضي از مترجمان به آن توجه نكردهاند؛ گويا كه تكرار آن بيمورد بوده است. براي اين موضوع ميتوان اين آيه شريفه را به عنوان نمونه آورد: ليس علي الاعمي حرج و لاعلي الاعرج حرج و لا علي المريض حرج و لا علي انفسكم (نور / 61).
ملاحظه ميكنيد كه كلمه «حرج» در جملات، تكرار شده است ولي بسياري از مترجمان در ترجمه خود فقط يكبار آن را آوردهاند،
مانند ترجمه آقاي مجتبوي كه چنين است: «برنابينا و لنگ و مريض و خودتان تنگي و گناهي نيست»،
و ترجمه آقاي محمدباقر بهبودي كه چنين است: «بر كورانتان باكي نيست و نه بر شلانتان و نه بر بيمارانتان».
البته اين ترجمه اشكال ديگري هم دارد و آن اين كه كور و شل و بيمار را به ضمير جمع مخاطب اضافه كرده كه در قرآن نيست.
همچنين آقايان مكارم، پورجوادي، داريوش شاهين و چند تن ديگر به تكرار واژه «حرج» توجه نكردهاند.
ولي بعضي از مترجمان در ترجمه خود آن را رعايت كردهاند،
مانند آقاي فارسي كه چنين ترجمه كرده است: «گناهي بر نابينا نيست و نه بر لنگ گناهي است و نه بر بيمار گناهي است»، و آقاي پاينده كه چنين آورده است: «نه براي كور مانعي هست و نه براي لنگ مانعي هست و نه براي بيمار مانعي هست».
يكي ديگر از آياتي كه در آن كلمهاي تكرار شده، اين آيه است: والسابقون السابقون اولئك المقربون (واقعه / 10-11).
اين تكرار براي تأكيد در مدح است، ولي آقاي قمشهاي آن را چنين ترجمه كرده است: «آنان كه مشتاقانه بر همه پيشي گرفتهاند»، كه تكرار «السابقون» در اين ترجمه منعكس نشده و به جاي آن كلمه «مشتاقانه» افزوده شده كه در آيه نيست. ولي بسياري از مترجمان به اين نكته توجه داشتهاند؛
از جمله آقاي مجتبوي كه آيه را اينگونه ترجمه كرده است: «و پيشي گيرندگان آن پيشي گيرندگان، ايشانند نزديك داشتگان».
آيه ديگر: هيهات هيهات لما توعدون (مؤمنون / 36). در اين آيه براي نشان دادن دوري بسيار مطلب، كلمه «هيهات» تكرار شده است،
ولي در ترجمه آقاي فولادوند اين تكرار نيامده: «وه چه دور است آنچه وعده داده شدهايد». البته ايشان با افزودن واژه «وه» توانسته تأكيد مطلب را برساند، ولي بهتر اين بود كه مانند خود قرآن كلمه تكرار ميشد، همانگونه كه در ترجمه آقاي مجتبوي آمده است: «چه دور است دور آنچه وعده داده ميشويد.» و ترجمه آقاي خرمشاهي: «بعيد اندر بعيد است آنچه به شما وعده دادهاند»