حکمت وجود آیات متشابه در قرآن:
حکمت وجود آیات متشابه در قرآن:
امام فخر رازى در تفسير خود پنج وجه در اين مورد بيان كرده است:
1. ثواب اخروى: وقتى قرآن متشابهاتى داشته باشد، مردم براى فهم آن زحمت مىكشند و اين زحمت باعث پاداش اخروى آنها مىشود.
2. جلب مخالفان: مردم در زندگى روشها و مسلكهاى مختلفى دارند، اگر قرآنبه صورت صريح و محكم در برابر آنها قيام مىكرد، باعث تنفر و انزجار آنها مىشد و از همان اول مىگفتند اين كتاب مخالف ماست.
3. تقويت جنبه عقلانى مردم: مردم ناچارند براى فهميدن متشابهات قرآن، تأمّل و تدبّر نمايند و از اين جهت، عقل آنان ورزيده و فربه مىشود.
4. فراگرفتن علوم ديگر: افراد براى فهم متشابهات ناچارند علوم ديگرى را از قبيل لغت، نحو و جز اينها بياموزند تا به مراد آيه پى ببرند.
5. استفاده هركس به اندازه توان خويش: هر كس به اندازه استعداد خود بتواند از آيات قرآن استفاده برد.) مفاتيح الغيب، ج7، ص138-139)
در تفسير المنار، رشيد رضا پس از سخيف شمردن وجوه مذكور، «1» سه وجه ديگر را از استادش «شيخ محمد عبده» نقل مىكند؛ از جمله اين كه وجود متشابهات خود جنبه آزمايشى و امتحانى دارد: اگر قرآن تماما محكمات بود همه كسانى كه در ظاهر ايمان آورده بودند، ناچار آن را قبول مىكردند؛ ولى قسمتى از آن به صورت متشابه نازل شد تا وسيله امتحان باشد.
روشن است كه هيچ يك از موارد پيش گفته نمىتواند بيانگر حكمت متشابهات در قرآن باشد. بعضى از موارد ياد شده، نه تنها پاسخى را ارائه نمىدهند، بلكه به ضعف و وهن كلام خدا مىانجامند. ما به جهت وضوح بطلان اين اقوال از بحث در زمينه ابطال آنها خوددارى مىكنيم.
فيلسوف بزرگ، ابن رشد اندلسى در پاسخ به علّت وجود متشابهات مىگويد:
مردم سه گروهند: علما و دانشمندان؛ عامه مردم كه بهرهاى از علم و دانش نبرده اند، و گروهى بين اين دو گروه قرار مىگيرند كه نه در سطح علمى دانشمندان هستند و نه در مجموعه عوام. همين گروهند كه «تشابه» بر ايشان پديد مىآيد و خداوند آنان را نكوهيده است؛ زيرا دانشمندان، در شرع مقدس تشابهى به وجود نمىآورند و مىدانند هر آيه را چگونه به وجه صحيح مورد نظر شرع ارجاع دهند. عموم مردم هم كه اساسا آگاهى از اين شكوك و ايرادات ندارند و به همان ظاهر آيات بسنده مىكنند. « التمهيد فى علوم القرآن، ج 3، ص 16 و 17»
وى اضافه مىكند:
تعاليم شرعى همانند غذايى است كه براى اكثر بدنها (نوع افراد) نافع و سودمند است و چه بسا براى اقليتى ايجاد ضرر نمايد و به همين جهت قرآن به اين نكته اشاره نموده است: وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ « بقره، آيه 26» اين تشابه براى اندكى از مردم در تعداد كمى از آيات قرآن كه متضمّن اعلام از چيزهاى ماوراى حسى است رخ مىدهد. قرآن از امر غير محسوس و غيبى به يك امر حسى، كه از همه امور حسّى ديگر به آن امر غيبى نزديكتر است و شباهت بيشترى دارد، تعبير مىكند. برخى از مردم همين مثال محسوس را اخذ مىكنند و دچار شك و ترديد مىشوند. « التمهيد، ج 3، ص 16 و 17».
سخن بالا، در آن جا كه برخى از موارد تحقّق تشابه را بيان مىكند، قابل قبول به نظر مىرسد. علّامه طباطبائى در تبيين علّت وجود متشابه در قرآن در يك بيان تفصيلى به اين نتيجه مىرسد كه، اساسا اشتمال قرآن بر آيات متشابه امرى واجب و ضرورى بوده است و جز اين امكان نداشته است.
ایشان می فرماید:
القاى مفاهيم و معانى به انسان جز از طريق معلومات ذهنيى كه در طول زندگى وى برايش فراهم گرديده، ممكن نخواهد بود. اگر فردى مأنوس با امور حسى باشد القا از طريق محسوسات، و اگر به معانى كلى نايلگشته باشد، از همان طريق، به ميزان نيل به معانى صورت خواهد گرفت.