پرسش :
چرا امامان معصوم ما قطب عالم امكان هستند؟
پاسخ :قطب در لغت و فرهنگ: به شخصيت عمده اي كه حالت مركزيت را داشته باشد، گفته مي شود.[1] همچنين آهني كه در زير سنگ آسياب و در وسط آن قرار دارد كه آسياب به دور آن مي چرخد، مدار، ملاك، رئيس قوم، سردار و فرمانده نيز از معاني ديگر قطب است. و هم چنين، قطب در عالم كسي است كه منظور نظر خداي تعالي است. در همه ازمنه اسم اعظم به او داده مي شود. او در باطن سريان فيض براي عالم ظاهر و باطن است؛ و وسيله افاضه روح زندگي در عالم اعلي و اسفل در دست او است. در نظر بسياري از انديشمندان، تنها انسان كامل است كه از اين صفت برخوردار بوده به عالميان احاطه دارد. به اول عقل عالم امكان نيز گفته مي شود.[2]
قطب در بيان دانشوران: قطب، به چيزي گفته مي شود كه داراي نقش محوري باشد به نمونه اي در اين زمينه اشاره مي شود:
1. همان گونه كه ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ پس از امام علي ـ عليه السّلام ـ يكي پس از ديگري محور و قطب عالم وجود بوده اند، هيچگاه زمين از وجود اين گونه قطب و محور خالي نيست. و در عصر حاضر، حضرت مهدي (عج) صاحب اين عالم است و جهان بر محور او در گردش است.[3]
2. "قطب" جايگاهي است كه خداوند در عالم آن را مورد توجه قرار مي دهد. و او در همه حال بايد وجود داشته باشد. او، باطن محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ است. اين قطبيت، بعد از آن حضرت اختصاص به وارثان او دارد. قطب الاقطاب و خاتم ولايت بر باطن محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ است.[4]
3. اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ اقطاب عالم هستند.[5]
4. انسان كامل، قطبي است كه افلاك وجود از اول تا به آخر به محور وجود او در گردش اند. و در هر عصر و زمان بيش از يكي نمي باشد. لكن، در چهره هاي مختلف و در زمان هاي گوناگون ظاهر مي شود. اسم اصلي آن محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ است كه از خود جلوه هاي مختلف دارد.[6]
5. امام زمان (عج)، در عصر محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ انسان كامل است ... از وي به حجت الله، خليفة الله و قطب عالم امكان تعبير شده است.[7]
6. رسالت و نبوت به وجود حضرت خاتم، خاتمه مي يابد ولي شريعت او تا قيامت دائمي و برقرار بايد باشد. مأخذ رسالت نيز متصل به خزانه علم الهي است. قدرت بر هر چيزي دارد و از علم همه چيز آگاه است. در نتيجه، پيامبر قطب بوده و قطب هرگز در يك زمان بيش از يكي نيست. براي دوام شريعت و حفظ آن، وجود خليفه و جانشين واجب است، تا به جاي آن، تمام وظائف الهي را بر عهده گيرد. پس لازم است معدن و مأخذ علم خليفه هاي پيامبر نيز متصل به معدن علم و مأخذ علم رسالت باشند، تا بتوانند آنها نيز، علم و قدرت بر همه چيز داشته باشند. زيرا، خليفه در حكم مستخلف است. بنا براين، خليفه پيامبر نيز قطب عالم است. از اين رو، او نيز نمي تواند در يك زمان متعدد باشد. فلذا، خليفه همانند مستخلف در امور تكوين و تشريع از طرف خداوند قطب و محور است.[8]
قطب در بيان امام علي ـ عليه السّلام ـ : امام علي ـ عليه السّلام ـ در نهج البلاغه، در دو مورد وجود مباركش را به عنوان قطب معرفي نموده اند.
1. درباره خلافت و مركزيت دين و امور اجتماعي مي فرمايد: "يعلم ان محلي منها محل القطب من اليها، ينحدر عني السبيل و لا يرقي الي الطير ..."[9] هر آينه او (ابو بكر) مي داند كه جايگاه من درباره خلافت، جايگاه محوري است كه آسياب بدور آن در گردش مي آيد. علم و معرفت، از من چنان سيلان دارد كه هيچ بلند انديشه به آن نمي رسد.
2. درباره محوريت تمام هستي و عالم آفرينش چنين مي فرمايد: "انما انا قطب الرّحا، تدور عليّ، و انا بمكاني، فاذا فارقته، اشحاره مدارها و اضطراب ثقالها"[10] بدون ترديد، من مركز آسياي هستي مي باشم كه به محور من دور مي زند. و من در جايگاه قرار دارم كه اگر از آن فاصله بگيرم، مدار آن دچار لغزش گرديده و سنگ زيرين آن، گرفتار اضطراب مي شود.
بنا بر اين، تمام آنچه دانشوران اسلامي، درباره قطب سخن گفته اند، و يا آن را تعريف كرده اند، مضمون كلام امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ است. پس، قطب همان محور و مركز است كه مورد توجه خداوند در عالم قرار دارد. و از آن مركزيت فيض الهي به عالم و آدم افاضه مي شود. حقيقت آن نيز، حقيقت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه آغاز و انجام عالم با او است. و او در هر زمان از خود جلوه هايي دارد كه ظاهر مي شود. و در عصر غيبت كبرا، وجود مبارك امام زمان (عج) قطب و محور عالم هستي مي باشد. فيض و رحمت الهي، از اين منبع به جهانيان افاضه مي گردد.
منابع جهت مطالعه:
1. انسان كامل، شهيد مطهري.
2. انسان كامل از ديدگاه امام خميني و ديگران، محمد امين صادقي.
3. انسان كامل، عزير الدين نسفي.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند:
"ما ولي امر خدا و گنجينة علم خدا و راز دار وحي خدائيم"
اصول كاف، ج 1، ص 96
[1] . مجمع الغات و فرهنگ مصطلحات عربي به فارسي و ... مادة "قطب"، ص 709.
[2] . فرهنگ معين، ج 2، حرف "ق"، لفظ "قطب"، ص 2690.
[3] . آملي، سيد حيدر، جامع الاسرار نبع الابرار، ص 308.
[4] . محي الدين عربي، مناقب اثناعشر، ص 236.
[5] . همان، فتوحات مكه، ج 3، ص 232.
[6] . جيلي، عبد الكريم، انسان كامل في معرفة الاوايل و الاواخر، ص 72 و 6.
[7] . آملي، حسن زاده، يازده رسالة فارسي، ص 154.
[8] . قمشه اي، محمد رضا، رسالة في خلافة الكبراء ذيل فصوص الحكم ابن عربي، ذيل فص شيشي.
[9] . نهج البلاغه، خطبه 3، از نسخة معجم المفهرس.
[10] . همان، خطبه 19.