پرسش :
چرا پيامبران و امامان با انسان هاي عادي متفاوتند و آيا آنها از ابتدا براي اين مقام آفريده شده اند و چرا بقيه انسانها به اين مقام نمي رسند با اينكه همه از چيز واحدي به وجود آمده اند؟
پاسخ :قبل از آن كه به اين پرسش پاسخ بدهيم توجه به اين نكته ضروري است كه گاهي انديشه انسان بدون استفاده از قرآن و روايات دربارة برخي مسائل و موضوعات به جايي نمي رسد و غيز از آفريدگار بي همتا و خوبان آستانش احدي نمي تواند به فلسفه و حكمت آن مسائل و موضوعات پي ببرد. پرسشي كه شما مطرح كرده ايد نيز مي تواند از اين سنخ موضوعات باشد از اينرو برخي مي گويند: "منحصر كردن حجت هاي خداوند در اين عدد مانند منحصر كردن حجت هاي خداوند بعد از نوح، ابراهيم، يعقوب و عمران به فرزندان آنان است.[1] قرآن مي فرمايد: "خداوند آدم و نوح را آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برتري داد"[2] طبق اين عقيده پاسخ اين پرسش اين است كه خالق هستي، خدايي حكيم است و خداي حكيمي كه سرچشمة حكمت همه حكماء است، افعالش و اعمالش براساس حكمت پايه ريزي شده است او مي داند جامعة بشري نيازمند چه چيزهايي و سفيران او چه تعداد باشند و چه ويژگي هايي داشته باشند و چگونه آنها را انتخاب كند و چرا همة مردم را پيامبر و امام نمي كند و اگر همه را امام و پيامبر كند چه مشكلاتي پيش مي آيد. از طرفي دانستن پاسخ همة اين پرسش ها و سؤالات ديگر، گاهي در دايرة ذهن بشر نمي گنجد بنابراين اگر زماني پرسشمان بي پاسخ ماند، باتوجه به اين كه آفريدگارمان حكيم است و عاقل جاي هيچ گونه نگراني نيست و ما بايد تسليم محض باشيم و به فرمانبرداريمان ادامه بدهيم. علاوه بر اين مي توان گفت:
1. پيامبران و امامان نيز بشرند ولي بشرهاي برگزيده و از لحاظ جسماني با سايرين فرق ندارند و برگزيدگي و انتخاب آنها توسط خداي بزرگ به علت درخشندگي ها ذاتي پيامبران و امامان بوده است يعني چون قابليت و لياقت پيامبر و امام شدن را داشته اند از سوي خداوند متعال انتخاب شده اند و بر اين مطلب آيات و رواياتي نيز دلالت مي كند:
قرآن مي فرمايد: "وجعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا صبروا و كانوا بآياتنا يوقنون"[3] ؛ اين آيه شريفه دربارة امامت مي فرمايد: و چون شكيبايي كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخي از آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مي كردند" اين آيه شريفه ظهور در اين است كه شكيبايي و يقين داشتن ائمه به آيات الهي باعث شده است كه امر خطير امامت به آنها واگذار شود.
امام صادق(ع) مي فرمايد: "به درستي كه خداوند متعال انسانهايي را از فرزندان آدم انتخاب كرد و تولد آنها را پاك و بدن هاي آنان را پاكيزه گردانيد و آنان را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خويش قرار داد، نه به جهت طلبي كه از خداوند داشته باشند، بلكه چون خداوند در هنگام خلقت مي دانست كه از او فرمانبرداري مي كنند و او را عبادت مي نمايند و هيچ گونه شركي نسبت به او روا نمي دارند، پس اينان به واسطه فرمانبرداري از خداوند به اين كرامت و منزلت والا در نزد خداوند، نايل شده اند".[4]
اين روايت نيز اعلام مي كند كه طينت پاك و حس فرمانبرداري و دوري از هرگونه شرك، زمينة مقام و منزلت امامت رسيدن را براي امامان به وجود آورده است و به يقين اگر ذره اي از شرك و ستمگري و ... در وجود آن پيامبران و سفيران الهي بود هرگز عدل و حكمت الهي اجازه نمي داد چنين افرادي پيامبر و يا امام شوند. بنابراين مي توان گفت چون پيامبران و امامان طينت و باطن پاكي داشته اند و قابليت حمل امر عظيم امامت را داشته اند و خداوند نيز از آن سرشت پاكشان باخبر بوده و پيامبران از حيث مادة نخستين خلقت همگان، كه خاك است نمي باشد بلكه اين تفاوت را بايد در زاويه هاي ديگر چون درجة يقين و پاك بودن از شرك و عصمت از گناه و ... جستجو كرد. روايات نيز اين مطلب را ثابت مي كند. در روايت آمده است كه "جابر از امام محمدباقر(ع) نقل مي كند كه: "خداوند متعال، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم، چهارده نور از نور عظمتش را خلق فرمود. پس آن چهارده نور ارواح ما بود ...".[5] گفتني است براساس آيات قرآن و روايات مصداق حقيقي مخلوق اول و روح خدايي، تنها رسول خدا _صلّي الله عليه و آله و سلّم_ و عترت طاهرة آن حضرت است. از اينرو هرچند پيامبران ديگر، انسان كامل اند، ولي اين كامل بودن با واسطه و ميانجي گري رسول خدا _صلّي الله عليه و آله و سلّم_ و نور عترت طاهره بوده است ...".[6]
خلاصة سخن اينكه از اين روايات نكات زير استفاده مي شود:
1. امامان و پيامبران افراد برگزيدة خداي بزرگند و سر برگزيدگي آنها توسط خداي متعال، سرشت و طينت پاك و فرمانبرداري آنهاست.
2. خداي متعال هزاران سال قبل از خلقت آدم ارواح پيامبر(ص) و امامان معصوم را خلق فرموده است و آنها را براي مسئوليت هاي بزرگ نبوت و امامت در نظر گرفته است.
3. تفاوت اساسي و اصولي رسولان و سفيران الهي با ساير مردم، در پاك بودن افراد برگزيده از هرگونه شركي و عصمت از گناه و ... است در حالي كه ساير مردم از چنين امتيازاتي در آن حد بالا بهره مند نمي باشند.
اما اين كه چرا بقية انسان ها به مقام پيامبران و امامان نمي رسند در پاسخ اين بخش از پرسش مي گوييم:
نخست بايد توجه داشت وقتي آفريدگار قادر و دانا و در عين حال حكيم، تدبير امور را بر عهده دارد و نيازهاي جامعة بشري را مي داند و مي داند پيامبران و امامان به چه تعدادي بفرستد و بيشتر از آن تعداد نيازي نيست جايي براي طرح چنين پرسشي نمي ماند.
نكتة دوم اينكه عصمت، يكي از ويژگي هاي پيامبران و امامان است و منشأ عصمت "اراده و اختيار" آدمي است.[7] "و معصومان هم در زمان بلوغ معصوم بوده اند و هم در زمان طفوليت، بنابراين گرچه با "تهذيب نفس" مي توان در آينده مصون ماند و نيز ممكن است گذشته را با كفارات و ... جبران كرد اما نمي توان آن را به گونه اي ترسيم نمود كه نسبت به گذشته، عصمت تحصيل شود"[8] و چون مردم از نظر عصمت، علم و ... به رتبة پيامبران و امامان نمي رسند _به يقين اگر موانع ديگر هم موجود نبود_ هرگز به مقام و جايگاه آنها نيز نمي رسند. اين مقام را نيز با حديثي از امام رضا(ع) پايان مي برم كه مي فرمايد: "... در حقيقت جايگاه امامت، جايگاه پيامبران بوده ... امام همة معارف را بي كسب و طلب بلكه با انتخاب و عنايت حق، دارا است با اين حساب چه كسي مي تواند امام را بشناسد و بتواند انتخابش كند؟ زهي خيال محال، در اين جايگاه خِرد سرگردان، دل بي قرار، انديشه جبران، ديده نارسا، توانا ناتوان، حكيم سرگشته، حليم كوته دست، اديب سرشكسته، خردمند بي خبر، شاعر بي زبان، اديب بي بيان، سخندان درمانده كه چه سان مي تواند گوشه اي از عزت و ارجمندي مقام امامت و فضيلتي از فضايل بي پايان آن را بيان داشت؟ همگي برآنند كه دست ها از وصف و نشان اين جايگاه رفيع، كوتاه است، تا چه رسد به بحث از عمق و باطن آن ...".[9]
معرفي منابع جهت مطالعة بيشتر:
1. راهنما شناسي، محمدرضا كاشفي، ج 6.
2. بررسي مسائل كلي امامت، ابراهيم اميني.
از امام صادق(ع) سؤال شد: شما قبل از آن كه آسمان ها و زمين خلق شوند كجا بوديد؟ حضرت فرمودند: انواري بوديم حول عرش و مشغول تسبيح و تقديس خدا بوديم تا اين كه خداي متعال ملائكه را خلق فرمود ... .
بحارالانوار، ج 57، ص 163
[1] . سامي البدري، پاسخ به شبهات احمد الكاتب، ترجمة ناصر ربيعي، ج 20، چهار جلد در يك جلد، چاپخانة مهر، ص 118.
[2] . سورة آل عمران، آية 33.
[3] . سورة سجده، آية 24.
[4] . مجلسي، بحارالأنوار، ج 10، ص 170.
[5] . محمد شجاعي، انسان و خلافت الهي، تهران، مؤسسة فرهنگي خدمات رسا، چاپ اول، 1362 ش، ص 132- 149.
[6] . جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، اسراء، چاپ اول، ج 8، ص 30 - محمدرضا كاشفي، راهنما شناسي، ج 6، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، چاپ اول، ص 36.
[7] . شهيد مطهري(ره)، مجموعه آثار، ج 2، چاپ چهاردهم، انتشارات صدرا، ص 160- 161، (اقتباس).
[8] . محمدرضا كاشفي، راهنما شناسي، ج 6، چاپ اول، ص 58.
[9] . كليني، ابي جعفر محمدبن يعقوب، اصول كافي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، ج اول، ح 518.