محور : بيت المال
همه كسانى كه به نحوى با نوعى از بيت المال سر و كار دارند بايد نسبت به آن دقيق و دلسوز باشند و با عقل و تدبير و در چارچوب قانون و مقررات ، آن را به كار گيرند و هرگز غيرمسؤ ولانه و به دلخواه خود آن را مصرف نكنند.
امير مؤ منان (ع ) درباره صرفه جويى و اهتمام به بيت المال به يكى از كارگزاران خود نوشت :
((اَدِقُّوا اَقْلا مَكُمْ، وَ قارِبُوا بَيْنَ سُطُورِكُمْ، وَاحْذِفُوا عَنّى فُضُولَكُمْ، وَاقْصُدُوا الْمَع انِىَ، وَ اِيّ اكُمْ وَالاِْكْث ارَ، فَاِنَّ اَمْوالَ الْمُسْلِمينَ لا تَحْتَمِلُ الاِْضْرارَ))
قلم هاتان را نازك كنيد، فاصله سطرها را نزديك نماييد، سخنان زايد را حذف كرده ، به معانى بسنده كنيد و از طولانى نويسى بپرهيزيد؛ زيرا اموال مسلمان ها تحمل ضرر و زيان را ندارد.
امام خمينى (ره ) اين فرمان را دستورالعمل دائمى و لازم الاجرا براى حكومت ها دانسته ، مى فرمايد:
اين يك دستورى هست براى همه ؛ يعنى دستورى هست براى كسانى كه در بيت المال دست دارند. اين طور حضرت امير(ع ) در وقت حكومتش دستور مى دهد براى صرفه جويى ... اين مساءله ، مساءله اين نيست كه در آن وقت و در حكومت حضرت امير باشد؛ اين دستور است در طول تاريخ براى كسانى كه متكفّل حكومت هستند كه تا اندازه ممكن ، در بيت المال تصرف نكنند.
اينك به فرازهايى از سخنان امام راحل (ره ) در اهتمام به بيت المال و پاسدارى از آن اشاره مى كنيم :
1- بايد در پيشگاه خداى تبارك و تعالى در كارهايى كه مى كنيم ، در تصرّف هايى كه در بيت المال مى كنيم ، بايد بعد حساب بدهيم . چرا؟ [زيرا] زياده روى شده باشد، مجازات دارد؛ عدالت شده باشد، مجازات خير دارد. بيت المال مسلمين را بزرگ بشماريد!
2- حكومت هاى اسلامى بايد بيت المال مسلمين را براى جلال و جبروت خودشان صرف نكنند، بيت المال صرف آن چيزى بشود كه براى مسلمين است .
3- وزارتخانه ها بايد وقتى كه مى بينند كارمند بيت المال مسلمين هستند... و از آن جا حقوق مى گيرند و ارتزاق مى كنند و اداره ، اداره بيت المال مسلمين است ، حتى در آن مسائلى كه حضرت امير گفته ملاحظه كنند، كوچك نشمرند مساءله را، مساءله بيت المال مسلمين است و دستور، دستور اسلام است ... .
4- بايد راديو تلويزيون توجه به اين معنا داشته باشد كه از بيت المال مسلمين است ، بايد وقتش صرف چيزهايى كه مربوط به مصالح مسلمين است [شود، اگر چنين ] نشود، مسؤ وليت دارد اينها.
5- بايد اشخاصى كه ، مقاماتى كه هستند، ملاحظه كنند كه به اندازه ضرورت مشاور بگيرند، به اندازه ضرورت خدمتگزار بگيرند، نه به اندازه دلخواه ، و اين معنا را بايد همه ما بدانيم كه دلخواه هاى ما آخر ندارد.
اهتمام عملى به بيت المال در موارد ذيل تجلى و تحقق پيدا مى كند.
الف پرهيز از اسراف
اسراف و تبذير از گناهان كبيره است ، چنان كه حضرت امام (ره ) نيز در ضمن بيان شرايط امام جماعت و لزوم اجتناب از كباير آن را در زمره گناهان كبيره شمرده است .
زياده روى در مصرف و تضييع بيت المال مسلمانان از زشت ترين گونه هاى اسراف و تبذير است و بى توجهى در حفظ و مصرف صحيح بيت المال گناهى بزرگ و نابخشودنى محسوب مى شود.
اسراف و تبذير در بيت المال ممكن است از جهت اتلاف ، استفاده غير مجاز يا مصرف غير متعارف و خارج از حدّ مجاز باشد كه در هر صورت ، امرى ناپسند و حرام خواهد بود.
در اين جا به چند استفتا از امام راحل (ره ) و مقام معظم رهبرى اشاره مى كنيم :
1- زياده روى در مصرف آب و برق درصورتى كه موجب كمبودهايى در سطح عمومى شود چه حكمى دارد؟ به خصوص كه دولت اسلامى بر صرفه جويى تاءكيد نموده است .
جواب زياده روى به نحو غير متعارف حرام است و چنانچه موجب اتلاف و ضرر باشد موجب ضمان است .
2- اسراف و تبذير در مصرف مهمّات و خوراكى ها در جبهه به چه صورت است ؟ با توجه به اين مساءله كه گاهى جمع آورى دقيق مهمّات و مصرف خوراكى ها به علت گرما و نقل و انتقالات مشكل مى باشد.
جواب اسراف و تبذير حرام است و اهم واجبات حفظ و نگه دارى مهمات و اشياى مورد نياز در جبهه هاست و تحمل هر زحمت و مشكلى در راه انقلاب اسلامى و پيشرفت آن بر كسانى كه از هر فداكارى و جانبازى در اين راه مضايقه ندارند آسان است . البته هر كارى كه موجب آسيب و ضربه خوردن از ناحيه دشمن شود ولو جمع آورى مهمات و غنايم باشد حرام است .
3- با توجه به اين كه اين جانب در يكى از ارگان هاى انقلابى مشغول خدمت هستم ، خود احساس مى كنم كه در مصرف آب از حد متعارف ، بيشتر آب مصرف مى نمايم (استفاده شخصى مى كنم )، آيا در اين صورت بايد قيمت آب مصرفى اضافى را به نهاد مربوط پرداخت نمايم يا نه ؟
جواب استفاده غير مجاز يا خارج از حدّ مجاز از آب مصرفى ادارات و نهادهاى انقلابى و ساير مراكز دولتى ، جايز نيست و موجب ضمان است .
ب خوددارى از استفاده شخصى
استفاده شخصى از امكانات بيت المال در اسلام بشدّت نكوهش شده است . برخورد حضرت على (ع ) با طلحه و زبير و خاموش كردن چراغ بيت المال در اين زمينه آنچنان مشهور است كه زبانزد خاص و عام مى باشد. حضرت امام (ره ) مى فرمايد:
ما... طالب يك همچنين حاكمى هستيم كه وقتى محاسبه حساب بيت المال را نشسته است و مى كند، يك چراغ ... روشن بود... يك كسى آمد آنجا با حضرت خواست بنشيند، صحبت ديگرى بكند، حضرت آن چراغ را خاموش كرد، فرمود كه : تا حالا من حسابِ بيت المال را مى كردم . اين چراغ بيت المال است ، از مال بيت المال براى خودش صرف مى كردم ، حالا مى خواهى با من صحبت كنى و صحبت ديگرى است و ربطى به بيت المال ندارد، خوب چراغش را چرا ما روشن كنيم ؟
امام راحل (ره ) خود در ايّام زعامت و رهبرى امت اسلام با الگوپذيرى از سيره على (ع ) نهايت اهتمام را در پاسدارى از اموال عمومى و بيت المال مسلمانان داشت و ديگران را نيز از استفاده شخصى از امكانات بيت المال نهى مى كرد. حجة الاسلام آشتيانى مى گويد: [پس از شنيدن خبر شهادت حاج آقا مصطفى ] ماجرايى پيش آمد كه نقل آن بيانگر روح تعبّد حضرت امام نسبت به مسائل شرعى و احكام خدا مى باشد؛... خانواده امام قصد داشت از طريق تلفن منزل رهبر انقلاب با تهران تماس بگيرد، ليكن رهبر انقلاب حتى دراين موقعيت كه فرزند خود را از دست داده بود صريحاً به خانواده فرمود:
تلفن بيت از اموال بيت المال است و خواست شما براى استفاده از آن امرى شخصى است . بنابراين تماس با آن جايز نمى باشد.
در اين جا به دو استفتا از مقام معظم رهبرى دام ظلّه اشاره مى كنيم .
سؤ ال 1 كسى كه مشكل اقتصادى دارد، يا مى خواهد ماشين يا خانه اى خريدارى كند، آيا جايز است از بيت المال استفاده كند و بعد از رفع مشكل ، جبران بيت المال كند؟
جواب استفاده از بيت المال براى كارهاى شخصى جايز نيست .
سؤ ال 2 گاهى پيش مى آيد كه استفاده شخصى از برق ارگان انقلابى نموده و يا سهواً چراغ روشن مانده است (مثلاً شب تا صبح يا چند روز تعطيلى ) آيا در اين خصوص بايد وجه برق مصرفى را پرداخت نمايم ؟
جواب همان حكم استفاده غير مجاز از آب را دارد [يعنى استفاده غير مجاز يا خارج از حدّ مجاز آن ، جايز نيست و موجب ضمان است ].
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
يكى از تكاليف اقتصادى مسلمانان ، پرداختن (خمس ) است ؛ خمس در لغت به معناى (يك پنجم ) و در اصطلاح فقه عبارت از يك پنجم از درآمد و غنيمت است كه بايد طبق شرايط خاصى پرداخت شود.
فلسفه خمس
احكام اسلامى براساس مصلحت ها و مفسده هايى است كه در ذات موضوعات آن ها نهفته است و هيچ گاه اين احكام بى حساب مقرّر نگرديده است .
حكمت و فلسفه بخش قابل ملاحظه اى از احكام اسلامى در آيات و روايات توضيح داده شده است ؛ بخش ديگر آن را نيز عقل آدمى با كمك علم و تجربه در گذر زمان مى تواند دريابد.
بنابراين وجوب خمس نيز براساس مصلحت يا مصلحت هايى است كه در حقيقت آن موجود است . چنان كه در برخى از روايات به آن اشاره شده است . به عنوان نمونه امام صادق (ع )درباره علّت دريافت خمس از مردم مى فرمود:
((اِنّى لاَ خُذُ مِنْ اَحَدِكُمُ الدِّرْهَمَ وَ اِنّى لَمِنْ اَكْثَرِ اَهْلِ الْمَدينَةِ م الاً، ما اُريدُ بِذلِكَ اِلاّ اَنْ تُطَهَّرُوا))
من با اين كه از بيشتر اهل مدينه داراترم ، يك درهم [خمس ] را هم از شما مى گيرم و از اين كار قصدى جز پاك شدن شما ندارم .
چنان كه از حديث شريف استفاده مى شود اهل بيت (ع )از نظر معيشت و گذران زندگى هيچ نيازى به كمك ديگران ندارند و فلسفه اصلى خمس ، اداره حكومتى است كه آن بزرگواران بايد در راءس آن قرار گيرند و مردم را به سوى پاكى رهنمون شوند. برهمين اساس است كه در بعضى از روايات از خمس به عنوان (حق امارت و حكومت ) ياد شده است . حضرت على (ع )مى فرمايد:
آنچه خداى عالم از اسباب و راه هاى معيشت و زندگى مخلوقات در قرآن بيان فرموده پنج چيز است [كه عبارتند از]: جهت امارت و حكومت ، عمران و آبادانى ، اجاره ، تجارت و صدقات ؛ اما جهت امارت و حكومت همان خمس است كه خداوند تعالى [درباره اش ] فرمود:
((وَاعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْءٍ فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَالْيَت امى وَالْمَس اكي نِ...)) (انفال ، آيه 41)
بدانيد هر چيزى را كه به غنيمت گرفتيد خمس آن از آنِ خداوند، پيامبر، خويشاوندان پيامبر، يتيمان و مسكينان است .
با توجه به اين حديث شريف و آيه شريفه ، خمس در درجه اول مال خداست كه در نظام حكومتى الهى در اختيار مقام رسالت و امامت قرار مى گيرد و در زمان غيبت به ولى فقيه ، مجتهد جامع الشرايط، عالم باللّه و امين بر حلال و حرام الهى سپرده مى شود تا در راه مصالح مسلمانان ، توسعه و ترويج فرهنگ و معارف اسلامى ، تبليغات ، ايجاد سازمان هاى دفاعى و غيره مصرف كند. از اين رو، اداره شؤ ون مقام ولايت ، امامت و رهبرى ، تقويت مراكز دينى و اسلامى ، تقويت بنيه اقتصادى حكومت اسلامى ، تضمين استقلال آن ، رفع محروميت ها و نيازمندى هاى جامعه (به ويژه سادات ) و... از آثار و بركات خمس خواهد بود.
امام رضا(ع )فرمود:
((اِنَّ الْخُمْسَ عَوْنُن ا عَلى دينِنا وَ عَلى عَي الا تِنا وَ عَلى مَو الي نا))
همانا خمس كمكى بر دين [و اهداف دينى ]، خاندان و دوستان ماست .
از همين رهگذر، مؤ منان نيز بايد براى برپايى و نشر آيين خود مايه بگذارند و با پرداخت خمس اموال خود حكومت اسلامى را در اداره كشور و استقلال آن در تمام زمينه هاى فرهنگى ، اقتصادى ، سياسى و نظامى يارى نمايند.
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
موارد وجوب خمس عبارت است از: منفعت كسب ، معدن ، گنج ، مال حلال مخلوط به حرام ، جواهرى كه به واسطه غوّاصى به دست آيد، غنيمت جنگى و زمينى كه كافر ذمّى از مسلمانان بخرد. اينك توضيح موارد ياد شده .
منفعت كسب
منظور از (منفعت كسب ) كليه درآمدهاى حاصل از تجارت ، صنعت و ديگر كسب هاست و چنانچه اين درآمدها اگرچه به واسطه قناعت كردن از (مخارج سال ) انسان و خانواده اش زياد بيايد بايد خمس آن را بپردازد.
براى روشن شدن اين مساءله دانستن دو تعريف زير ضرورى است .
الف مخارج سال (مؤ ونه ): مخارج سال عبارت از تمام چيزهايى است كه در بين سال به مصرف خوراك ، پوشاك ، اثاثيه منزل ، خريد منزل ، عروسى ، جهيزيه دختر، زيارت ، نذر و كفّاره مى رساند و نيز مالى را كه به كسى مى بخشد يا جايزه مى دهد و... درصورتى كه از شاءن او زياد نباشد و زياده روى هم نكرده باشد.
ب سال خمسى : انسان بايد پس از گذشت يك سال از اوّلين درآمدى كه به دست آورده است ، خمس مازاد بر مخارج سال گذشته را بپردازد. بنابراين در محاسبه خمس ، ابتداى سال ، اولين درآمد و پايان آن گذشتن يك سال شمسى يا قمرى از آن تاريخ است . پس ابتداى سال براى كشاورز، اولين محصولى است كه برداشت مى كند، براى كارمند، اولين حقوقى است كه دريافت مى كند، براى كارگر، اولين مزدى است كه مى گيرد و براى مغازه دار اولين معامله اى است كه انجام مى دهد.
موارد استثنا
به اموال و درآمدهاى ذيل خمس تعلق نمى گيرد:
1- ارث .
2- هديه ، چشم روشنى و عيدى ، حتى عيدى و پاداش دولت به كارمندان .
3- مهريه بانوان .
4- وام و قرض
5- پولى كه به عنوان امانت نزد انسان باشد.
6- مالى كه فقرا به عنوان خمس ، زكات و صدقه مى گيرند.
7- مالى كه خمس آن داده شده است .
احكام منفعت كسب
1- منزل مسكونى : خانه ملكى مورد نياز كه با پول مخمّس يا درآمد كسب و حقوقى كه سال بر آن نگذشته خريدارى شود، خمس ندارد، ولى اگر با پولى كه سال بر آن گذشته بدون دادن خمس خريده شود بايد خمس آن را بدهد. چنانچه خانه كسى فراتر از شاءن او باشد مقدار زايد بر شاءن بايد تخميس شود.
اگر كسى منزل مسكونى خود را كه با درآمد كسب يا حقوق مخمّس تهيه كرده ، بفروشد، پولِ آن خمس ندارد هرچند قيمت آن ترقى كرده باشد و چنانچه از درآمد كسب يا حقوق غير مخمّس تهيه كرده است هر چند از مؤ ونه باشد، تمام پول فروش آن فورى و بدون مراعات سال خمس دارد.
2- لوازم خانگى : اثاثيه منزل از قبيل يخچال ، تلويزيون ، فرش و... كه از درآمد بين سال تهيه شده ، درصورتى كه مورد نياز و مطابق شاءن فرد باشد، خمس ندارد؛ از اين رو، مى توان گفت ميزان در معاف بودن و نبودن از پرداخت خمس ، نياز فعلى و عرفى و مراعات شاءن است و چنانچه كسى در حدّ شاءن خود وسائل مورد نياز در زندگى خويش را بخرد، هر چند به دلايلى نتواند از آن استفاده كند و سال بر آن بگذرد، خمس ندارد.
براين اساس ، اگر كسى اثاثيه اى براى منزل خريده و نيازش از آن برطرف شود واجب است خمس آن را بپردازد؛ مثل آنكه يخچال بزرگترى بخرد و به يخچال قبلى نياز نداشته باشد.
3- آذوقه : آذوقه اى كه از درآمد سال براى مصرف سالش خريده ؛ مانند برنج ، روغن ، چاى و...، اگر در آخر سال زياد بيايد، بايد خمس آن را بدهد.
4- وسائل نقليه : كسى كه از درآمد سال وسيله نقليه اى مى خرد، چند صورت دارد:
الف اگر فقط براى رفتن به محل كار به آن نياز دارد، خمس دارد.
2- اگر براى امرار معاش خود از طريق مسافر كشى و... به آن نياز دارد، خمس دارد.
3- اگر در زندگى شخصى [و جهت انجام كارهاى شخصى ] خود و خانواده اش به آن نياز دارد، خمس ندارد.
5- كتاب و نوشت افزار: كتاب ها و لوازم تحريرى كه مورد حاجت و جزء شؤ ون شخص است ، اگر چه سال بر آن بگذرد، خمس ندارد، و گرنه [مورد حاجت و در شاءن نباشد] بايد خمس آن داده شود.
6- سرمايه كسب و ابزار كار: احكام خمس سرمايه كسب و ابزار كار عبارت است از:
الف- سرمايه اگر از درآمد كسب يا حقوق تهيه شده ، خمس دارد.
ب- كسى كه خمس سرمايه اش را بدهد نمى تواند امرار معاش كند، سرمايه اش خمس ندارد.
ج- زمين زراعى و ابزار كار كشاورزى از قبيل چاه آب ، موتور و... در حكم سرمايه است و خمس دارد.
د- اگر كسى خمس ابزار كسب و كار خود را بپردازد و بعدها قيمت آن افزايش يابد، قيمت افزوده ، خمس ندارد.
7- جهيزيه : اگر انسان نتواند يك جا جهيزيه دختر را تهيه كند و مجبور باشد كه هر سال مقدارى از آن را تهيه نمايد يا در شهرى باشد كه معمولاً هر سال مقدارى از جهيزيه دختر را تهيه مى كنند، به طورى كه تهيه نكردن آن عيب است چنانچه در بين سال از منافع آن سال جهيزيه بخرد، خمس ندارد.
8- مطالبات : اگر كسى از درآمد كسب به ديگران قرض دهد و تا آخر سال خمسى وصول نشود، پس از سال خمسى هر وقت آن را وصول كرد، همان موقع خمس دارد و اگر كسى جنس را نسيه به مردم فروخته و مطالباتش در سالهاى بعد وصول مى شود، وصولى جزء درآمد سال وصول محسوب است .
9- كسى كه ديگرى مخارج او را مى دهد، بايد خمس تمام مالى را كه به دست مى آورد بدهد، ولى اگر مقدارى از آن را خرج زيارت و مانند آن كرده باشد، فقط بايد خمس باقى مانده را بپردازد.
معدن
آنچه كه در نظر عرف معدن ناميده مى شود از قبيل طلا، نقره ، سرب ، مس ، نفت ، ذغال سنگ ، فيروزه ، عقيق و نمك و... در صورتى كه محصول آن به حدّ نصاب برسد خمس دارد؛ به اين معنا كه اگر قيمت آنچه از معدن به دست آمده پس از كسر هزينه ها به قيمت 105 مثقال نقره يا 15 مثقال طلا برسد، بنابر احتياط واجب بايد خمس آن پرداخت شود و اگر جماعتى در استخراج معدن شريك هستند اقوا اين است كه چنانچه سهم هر كدام از آنها به حد نصاب رسيد بايد خمس آن را بدهد، اگر چه احتياط مستحب اين است كه وقتى مجموع سهام به حد نصاب برسد خمس آن پرداخت گردد.
دو نكته
1- حضرت امام (ره ) در زمان گذشته به دليل روابط حاكم بر اجتماع و اقتصاد آن روز، معدنى را كه در ملك شخصى قرار داشت ، تابع آن ملك و صاحب ملك را نيز مالك آن معدن مى دانست ، ولى با تشكيل حكومت اسلامى و به دليل روابط ديگرى كه بر اجتماع و اقتصاد حاكم شد، معدن را تابع ملك ندانسته ، فرمود:
(... اگر فرض كنيم معادن و نفت و گاز در حدود املاك شخصى است كه فرض بى واقعيت است اين معادن چون ملى است و متعلق به ملّت هاى حال و آينده است كه در طول زمان موجود مى گردند از تبعيت املاك شخصيه خارج است و دولت اسلامى مى تواند آنها را استخراج كند، ولى بايد قيمت املاك اشخاص و يا اجاره زمين تصرف شده را مانند ساير زمينها بدون محاسبه معادن در قيمت و يا اجاره بپردازد و مالك نمى تواند از اين امر جلوگيرى نمايد.)
2- در استخراج معدن مالكيت شرط نيست ؛ از اين رو، دولت مى تواند برخى از اين معادن را به صورت اجاره يا فروش جهت استخراج واگذار كند و يا با شرايطى اجازه استخراج آن را بدهد. از اين رو، موضوعيت پرداخت خمس معدن از بين نرفته است ، بلكه استخراج كنندگان بعد از استثنا كردن هزينه هاى آن از قبيل وجه اجاره دولت يا ديگر هزينه هاى دولتى درصورتى كه به حد نصاب برسد بايد خمس آن را بپردازند.
استفتا: اين جانب قرارداد توليد ذغال سنگ با جهاد سازندگى مركز به پيمانكارى منعقد كرده ام و در اين قرارداد نوشته شده كه از كل استخراج 30 مال جهاد سازندگى و بقيه با تمام مخارج سال مال پيمانكار و شركا و پرداخت حقوق بيمه و غيره ، آيا با پرداخت 30 از كل استخراج كفايت از خمس مى كند يا نه ؟
جواب كفايت از خمس نمى كند.
گنج
(گنج ) مالى است كه در زمين يا درخت يا كوه يا ديوار پنهان باشد و كسى آن را پيدا كند و طورى باشد كه به آن گنج بگويند. اگر قيمت گنج يافت شده ، پس از كسر مخارج به 105 مثقال نقره يا 15 مثقال طلا برسد، خمس دارد.
برخى از احكام گنج عبارت است از:
1- اگر انسان در زمينى كه ملك كسى نيست گنجى پيدا كند، مال خود اوست و بايد خمس آن را بدهد.
2- اگر در زمينى كه از ديگرى خريده گنجى پيدا كند، دو صورت دارد:
الف- اگر بداند مال صاحبان قبلى آن ملك نيست ، مال خود او مى شود و بايد خمس آن را بدهد.
ب- احتمال دهد كه مال يكى از آنان است ، بايد به او اطلاع دهد و اگر معلوم شود مال او نيست بايد به مالكين قبلى اطلاع دهد و اگر معلوم شود مال هيچ يك از آنان نيست ، مال خود او مى شود و بايد خمس آن را بدهد.
يك نكته : در مورد گنج هايى كه جزو اموال و ميراث هاى فرهنگى شمرده مى شود بايد مقررات دولت اسلامى مراعات شود و تخلف از آن جايز نيست .
مال حلال مخلوط به حرام
اگر مال حلال با مال حرام مخلوط شود چند حالت متصور است :
1- چنانچه طورى مخلوط شود كه انسان نتواند آنها را از يكديگر تشخيص دهد و صاحب مال حرام و مقدار آن يا هيچ كدام معلوم نباشد، بايد خمس تمام مال را بدهد و بعد از دادن خمس ، بقيه مال حلال مى شود.
2- اگر مخلوط شود و انسان مقدار حرام را بداند، ولى صاحب آن را نشناسد بايد آن مقدار را به نيت صاحبش صدقه بدهد و احتياط واجب آن است كه از حاكم شرع هم اذن بگيرد.
3- اگر مخلوط شود و انسان مقدار حرام را نداند، ولى صاحبش را بشناسد، بايد يكديگر را راضى نمايند و چنانچه صاحب مال راضى نشود، درصورتى كه انسان بداند چيز معينى مال اوست و شك كند كه بيشتر از آن هم مال او هست يا نه ، بايد چيزى را كه يقين دارد مال اوست به او بدهد و احتياط مستحب آن است مقدار بيشترى را كه احتمال مى دهد مال اوست به او بدهد.
جواهر به دست آمده از غوّاصى
اگر كسى با غوّاصى و فرورفتن در دريا جواهرى به دست آورد چنانچه پس از كسر مخارجى كه براى بيرون آوردن آن شده قيمتش به 18 نخود طلا برسد، بايد خمس آن را بدهد.
غنيمت
به هر فايده اى كه به انسان مى رسد خواه به وسيله جنگ باشد يا غير آن ، غنيمت مى گويند، ولى منظور از آن در اينجا غنيمت جنگ است ، و آن يا در جنگ با كفار به دست مى آيد يا در هنگام دفاع از كيان اسلام و مسلمانان .
الف- غنيمت به دست آمده از جنگ با كفار، چند صورت دارد:
1- در جنگى كه با اذن امام معصوم (ع ) انجام شده به دست آمده باشد، خمس دارد.
2- در جنگى كه بدون اذن امام (ع ) انجام گرفته ، به دست آمده است :
O چنانچه درحال حضور امام و تمكن از اذن باشد، جزو انفال محسوب مى شود.
O در فرض غيبت امام (ع ) و عدم تمكن از اذن ، خمس آن واجب است .
ب غنيمت به دست آمده در هنگام دفاع ؛ اگر چه در زمان غيبت باشد خمس دارد.
غنيمت در حكومت اسلامى
غنايمى كه در زمان استقرار نظام اسلامى در جامعه مانند زمان حاضر و در هنگام دفاع به دست مى آيد اگر از قبيل آلات و ادوات جنگى باشد، مربوط به دولت اسلامى است و تصرف در غير آن ، اگر از چيزهاى مختصر مانند انگشتر، ساعت ، لباس و كفش باشد، اشكال ندارد و خمس آن واجب نيست ، ولى چنانچه از اشياى قابل توجه باشد، جهت تعيين تكليف بايد به مسؤ ولين مربوط مراجعه شود. اگر هم مسؤ ولين امر در دولت اسلامى مقررات ويژه اى در غنايم غيرآلات و ادوات جنگى وضع نموده باشند، بايد مراعات شود.
زمينى كه كافر ذمّى از مسلمانى خريدارى كند
اگر كافر ذمّى زمينى را از مسلمانى بخرد، بايد خمس آن را از همان زمين بدهد و اگر پول آن را هم بدهد، اشكال ندارد.
منبع : كتاب جهاد اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
كسى كه از اوّلِ تكليف خمس نداده
وظيفه كسى كه از اوّلِ تكليف خمس نداده ، اين است كه اگر از منافع كسب :
1- وسائل غير مورد نياز خريده و يك سال از خريد آن گذشته ، بايد خمس آن را بدهد.
2- وسائل مورد نياز و مطابق شاءن خود خريده :
الف اگر بداند آنها را در بين سالى كه فايده برده خريده ، لازم نيست خمس آنها را بدهد.
ب- اگر نداند كه در بين سال خريده ، يا بعد از تمام شدن سال ، بنابر احتياط واجب بايد با حاكم شرع مصالحه كند.
سؤ ال 1- افرادى هستند كه خمس بدهكار بوده و تاكنون نداده اند و حالا نمى توانند بدهند يا خيلى برايشان مشكل است ، تكليف چيست ؟
جواب بدهى را، گرچه به تدريج بايد ادا كنند و اگر تمكّن ندارند منتظر تمكّن شوند و بدون پرداخت بدهى برائت حاصل نمى شود.
سؤ ال 2- كسانى كه اصلاً خمس نداده و نمى دهند وظيفه همسايه و خانواده آنها چيست ؟
جواب با رعايت شرايط امر به معروف ، او را امر به معروف نمايند و مالى را كه علم دارند متعلّق خمس بوده و خمس آن را ادا نكرده نمى توانند تصرف كنند.
پيامدهاى ندادن خمس
1- عدم جواز تصرف در مال خمس نداده :
تا انسان خمس مال را ندهد نمى تواند در آن تصرف كند؛ يعنى غذايى كه در آن خمس باشد نمى تواند بخورد و با پولى كه خمس آن را نداده ، نمى تواند چيزى بخرد.
اگر با پولى كه خمس آن را نداده است ، خانه بخرد، تصرف او در آن خانه حرام و نماز خواندن در آن نيز باطل است .
2- بطلان معامله به مقدارى كه خمس نداده :
اگر با پول خمس نداده خريد و فروش كند15 آن معامله باطل است .
3- بطلان عبادت :
نماز خواندن روى فرشى كه متعلّق خمس يا زكات باشد، باطل است .
اگر با عين پولى كه خمس و زكات آن را نداده لباس بخرد، نماز خواندن در آن لباس باطل است .
اگر آبِ غسل ، مباح نباشد، غسل باطل است .
4- عدم حصول ملكيت :
اگر چيزى را كه خمس آن داده نشده ، به كسى ببخشد، 15 آن چيز مال او نمى شود.
مصرف خمس
خمس در درجه اوّل از آنِ خداست كه در نظام حكومتى الهى در اختيار مقام رسالت و امامت قرار مى گيرد و در زمان غيبت به ولىّ فقيه ، مجتهد جامع الشرايط، عالم باللّ ه و امين بر حلال و حرام الهى سپرده مى شود، تا در راه مصالح مسلمانان ، توسعه و ترويج فرهنگ و معارف اسلامى ، تبليغات ، ايجاد سازمانهاى دفاعى و غيره مصرف كند.
توضيح اينكه خمس به شش سهم تقسيم مى شود: سه سهم آن براى خداوند متعال ، پيامبر اكرم (ص )و امام (ع )است كه در حال حاضر به امام زمان (ع )اختصاص دارد و سه سهم ديگر براى يتيمان ، مساكين و در سفر درماندگان از ساداتى كه از طرف پدر به عبدالمطلب منتسب هستند، مى باشد.
از سه قسم اول به (سهم امام ) ياد مى شود كه در اين زمان بايد به مجتهد جامع الشرايط بدهند يا به مصرفى كه او اجازه مى دهد برسانند. از سه قسم دوم نيز به عنوان (سهم سادات ) ياد مى شود كه امر آن با حاكم است و بايد آن را به مجتهد جامع الشرايط تسليم كنند و يا با اذن او به سيد فقير، يا سيد يتيم يا به سيدى كه در سفر درمانده شده بدهند.
شرايط مستحقّان خمس
منظور از مستحقان خمس در اينجا ساداتى است كه مى توانبه آنها خمس داد.
شرايط استحقاق خمس عبارتند از:
1- ايمان
2- فقير بودن (در غير ابن سبيل )
3- واجب النفقه نبودن
4- متجاهر به گناه كبيره نبودن
5- صرف معصيت نكردن
6- سيّد بودن (يعنى از طرف پدر به عبدالمطلب برسد).
سؤ ال 1: عده اى از مقلّدان حضرت امام گمان كرده اند كه مى توانند خمس مال را به سادات محلّ كه فقيرند پرداخت نمايند؛ لذا خمس را به آنها مى دهند؛ بعضى مى گويند: بايد اين پولها از سيّد پس گرفته شود، آيا صحيح است يا خير؟
جواب لازم نيست پس بگيرند و با تعيين مقدار، تحصيل اجازه كنند.
سؤ ال 2- در يك محل ، سيّد فقيرى وجود دارد كه از روى حيا و عفاف ، ابراز فقر نمى كند و اگر هم بگويند خمس است ، قبول نمى كند، آيا مى شود از بابت هديه چيزى به او داد؟
جواب مى توانند خمس را به عنوان هديه به او بپردازند.
سؤ ال 3- آيا خمس و سهم امام را مى توان به حسابهايى كه به منظور كارهاى عام المنفعه اعلام شده است واريز نمود و در هر كار خير ديگرى مطابق دلخواه مصرف كرد؟
جواب بايد خمس و سهم امام را به مرجع تقليد يا وكيل مسلّم الوكاله او بدهند يا طبق اجازه ايشان مصرف شود.
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
(انفال ) جمع (نَفْل ) به معناى زياده و بخشش است و در اصطلاح فقه ، عبارت از اموال عمومى است كه به خاطر منصب امامت به امام معصوم (ع ) اختصاص دارد، همان طور كه به خاطر منصب رياست الهى پيامبر اكرم (ص ) به ايشان تعلّق داشت .
موارد انفال
اموالى كه جزو انفال شمرده مى شوند عبارتند از:
1- فَىْء؛ آنچه بدون لشكركشى و جنگ به دست مسلمانان افتاده است خواه زمين باشد يا غير آن .
2- زمين هاى موات (باير)؛ كه جز با احيا و آباد كردن قابل استفاده نيست . سرزمين هاى آبادى كه اهلش از آنجا كوچ كرده اند و آن سرزمين ها به خرابى گراييده و آبادانى خود را از دست داده اند به زمين هاى موات ملحق است .
3- سواحل درياها و رودخانه ها، بلكه هر زمين بى صاحبى .
4- جنگل ها، نيزارها و قلل كوه ها.
5- اموال پادشاهان .
6- غنايم برجسته و ارزشمند.
7- غنايم جنگى كه بدون اجازه امام (ع ) به دست آمده باشد.
8- ارث بدون وارث .
9- معادنى كه در زمين شخصى كسى نيست ، يا كسى آن را احيا نكرده است .
سرپرستى انفال
اصل عقلايى در ميان تمام دولت ها و ملّت ها با توجه به اختلاف نوع حكومت آنان اين است كه زمين هر كشورى در صورتى كه موات يا بى صاحب باشد و نيز جميع متعلقات آن از خشكى ، دريا و فضا در اختيار حكومت است و هيچ دولت ديگرى حق دست اندازى و تصرف در آن را ندارد، مگر با اجازه حكومت آن سرزمين ، بلكه مردم آن كشور نيز حق تصرفات عمده ، مانند احيا زمين را ندارند، مگر با اجازه حاكم .
در اسلام نيز چنين است . از اين رو، در اسلام سرپرستى اين امور به امامان معصوم (ع ) سپرده شده است و در زمان غيبت نيز به عهده نايب و جانشينان امام معصوم يعنى ولى فقيه است كه انفال را سرپرستى كند و او نسبت به آن ولايت دارد، همان گونه كه ولايت بيت المال مسلمين و ولايت انفال مربوط به مقام امامت است . بنابراين بدون اشكال فقيه هم در اين موارد كه مربوط به بيت المال مسلمين و يا سرزمين آنهاست حق ولايت و اجازه را دارد.
زكات
(زكات ) در لغت يعنى پاكيزگى و رشد و نموّ، و قول عرب ها كه مى گويند: ((زَكَا الزَّرْعُ)) به همين معناست و در شرع ، اسم صدقه واجب از مال است ؛ زيرا زكات دهندگان با پرداخت زكات نزد خداى سبحان پاك مى گردند و در زمره پاكان و پاك شدگان قرار مى گيرند، در قرآن مجيد مى خوانيم :
((خُذْ مِنْ اَمْو الِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكّيهِمْ بِه ا...))
از اموال آنها صدقه اى (به عنوان زكات ) بگير، تا به وسيله آن ، آنها را پاك سازى و پرورش دهى .
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
زكات از جمله ضروريات دين است و در اهميت آن همين بس كه در قرآن كريم به طور مكرّر به وجوب آن در رديف نماز تصريح شده است . در روايات معصومين (ع ) نيز نسبت به آن بسيار سفارش شده است و كسانى كه زكات مال خود را نمى پردازند بى دين شمرده شده اند.
فلسفه پرداخت زكات ريشه كنى فقر از جامعه اسلامى است و براستى اگر مسلمانان به اين دستور حيات بخش بخوبى عمل كنند در جامعه اسلامى فقيرى باقى نخواهد ماند. امام صادق (ع ) مى فرمايد:
((اِنَّما وُضِعَتِ الزَّكاةُ اخْتِباراً لِلاَْغْنِياءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَراءِ، وَ لَوْ اَنَّ النّاسَ اَدَّوْا زَكاةَ اَمْو الِهِمْ ما بَقِىَ مُسْلِمٌ فَقيراً مُحْتاجاً...))
همانا زكات براى آزمايش ثروتمندان و كمك به فقيران مقرر شده است و اگر مردم زكات مال خود را بپردازند مسلمان تهيدست و نيازمندى باقى نخواهد ماند.
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : در اقتصاد ممنوع
(ربا) عملى حرام و از گناهان كبيره مى باشد و بر آن وعده عذاب داده شده است . قرآن كريم مى فرمايد:
((يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا تَاءْكُلُوا الرِّبوا اَضْعافاًمُضاعَفَةً وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونََ وَاتَّقُوا النّارَ الَّتى اُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ)) [ آل عمران 3، آيات 130 131.]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد ربا (و سود پول ) را چند برابر، نخوريد! تقوا را پيشه كنيد تا رستگار شويد! و از آتشى كه براى كافران آماده شده است ، بپرهيزيد.
رسول خدا(ص ) مى فرمايد:
((اِنَّ اللّهَ لَعَنَ اكِلَ الرِّبا وَ مُوَكِّلَهُ وَ كاتِبَهُ وَ شاهِدَيْهِ)) [ وسائل الشيعه ، ج 12، ص 430.]
همانا خداوند ربا خوار، نماينده ، نويسنده قرارداد و دو شاهد آن را لعنت كرده است .
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
((اَلرِّبا سَبْعُونَ جُزْءاً اَيْسَرُهُ اَنْ يَنْكِحَ الرَّجُلُ اُمَّهُ فى بَيْتِ اللّهِ الْحَرامِ)) [ بحارالانوار، ج 103، ص 117.]
[زشتى ] ربا هفتاد جزء است ، كمترين آن ، چنان است كه مردى با مادرش در بيت الله الحرام زنا كند!
ربا به دو قسم (معاملى ) و (قرضى ) تقسيم مى گردد.
الف رباى معاملى
رباى معاملى عبارت از معامله دو كالاى مشابه به يكى از دو صورت زير است :
1- زيادى عينى ، مانند فروش يك من گندم به دو من آن ، يا فروش يك من به يك من و يك درهم .
2- زيادى حكمى ، مانند فروش يك من گندم نقد به يك من نسيه .
رباى معاملى دو شرط دارد:
1- هم جنس بودن عرفى : براساس اين شرط، معامله كردن هر چه كه در نظر عرف از يك جنس باشند با اضافى جايز نيست ، مانند معامله گندم با گندم ، برنج با برنج ، خرما با خرما و... . بنابراين اضافى گرفتن در معامله گندم پست و گندم خوب و نيز برنج خوب با برنج نامرغوب و غير اينها از چيزهايى كه در نظر عرف يك جنس حساب مى شوند، جايز نيست ؛ اما اضافى گرفتن بين چيزهايى مانند گندم و عدس كه در نظر عرف يكى حساب نمى شوند، مانعى ندارد. [ در باب ربا، گندم و جو در حكم يك جنس هستند، اگر چهعرف آنها را دو جنس مى داند. از اين رو، معامله يك من گندم به دو منجو جايز نيست . از سوى ديگر شير و پنير و قند و شكر از يك جنساست . ر. ك . تحريرالوسيله ، ج 1، ص 536 537]
2- پيمانه اى يا وزن كردنى بودنِ عوض و معوّض : براساس اين شرط، در چيزى كه با شمردن يا مشاهده فروخته مى شود، ربا نيست . [ تحريرالوسيله ، ج 1، ص 536 537.]
ب- رباى قرضى
(رباى قرضى ) عبارت از شرط زيادى كردن در وام است كه احكام آن در (قرض ) خواهد آمد. در اينجا تذكر اين نكته لازم است كه : قرضِ مشروط به شرط زيادى صحيح است ، ليكن شرط آن باطل و حرام است . از اين رو، قرض گرفتن از كسى كه جز با زيادى قرض نمى دهد، مثل بانك و غير آن ، با قبول نكردن شرط آن به طور جدّى و تنها قبول كردن قرض ، جايز است و تظاهر به قبول شرط بدون آن كه جدّ و قصد حقيقى نسبت به آن داشته باشد، حرام نيست . پس قرض صحيح و شرط، باطل است بدون آنكه مرتكب حرام شده باشد. [ همان ، ص 655، مساءله 13.]
احكام اقتصادى [جلد 1 ]
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
در روايات آمده است :
صدقه به هنگام شب ، غضب الهى را فرو مى نشاند و بسيارى از گناهان را محو مى گرداند و در روز قيامت ، حساب را آسان مى كند و صدقه روز، مال را پر بار و عمر را افزون مى كند و چيزى دشوارتر از صدقه بر شيطان نيست . صدقه به مستمندان پيش از اين كه به دست آنان برسد، به دست خداى تبارك و تعالى مى رسد.
شرايط صدقه
در تحقق صدقه ، افزون بر بلوغ ، عقل و محجور نبودن ، شرايط ذيل نيزضرورى است :
1- قصد قربت ؛
2- تمليك رايگان ؛
3- قبض و اقباض .
با شرايط فوق ، صدقه لازم مى شود و ديگر نمى توان آن را بازپس گرفت .
تذكر: صدقه ، نياز به صيغه اى مخصوص ندارد و همين كه مالك ، مال خود را در اختيار گيرنده بگذارد، كافى است .
مستحبّات صدقه
1- بهترين صدقه آن است كه پنهانى باشد، ولى براى ترغيب و تشويق ديگران يابراى دور كردن اتهام بى تفاوتى از خود، آشكار كردن صدقه نيكوست و پنهان كارى ترجيحى بر آن ندارد.
2- وساطت براى رسيدن صدقه به اهلش مستحب است و در خطبه اى از پيامبر اكرم (ص ) آمده است : (كسى كه صدقه ديگرى را به مسكين برساند، به اندازه صدقه دهنده پاداش دارد، گر چه شمار واسطه ها چهل هزار نفر باشد.)
مكروهات صدقه
1- خريدن و هديه گرفتن صدقه اى كه خود انسان به فقير داده و هر گونه تملّك آن ،جز ارث بردن ، كراهت شديد دارد.
2- رد كردن مستمندان هر چند احتمال بى نيازى شان برود، مكروه است .
3- تكدّى (گدايى ) در صورت بى نيازى ، بلكه در صورت نياز هم ، به شدت مكروه است ، بعضى نيز تكدّى درصورت بى نيازى را حرام دانسته اند.
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : مصباح 90
بيانات در جمع مردم و كاركنان صنعت نفت عسلويه (8/1/1390)
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
خيلى خوشحالم كه بحمداللَّه بازديد امروز ما از اين منطقهى حساس و باارزش در كشور، منتهى شد به اين جلسهاى كه با شما برادران عزيز، خواهران عزيز، كاركنان اين مجموعهى صنعتى و فنىِ مهم و بخشى از مردم ساكن در اين منطقه دارم؛ كه با اين ديدار، بازديد ما پايان ميپذيرد. از ديدار شما برادران و خواهران عزيز، من خيلى خوشوقتم.
خوشبختانه در همهى گوشه و كنار كشور و در هر بخشى و به نحوى نشانههاى رشد و تعالى فكرى و عملىِ ملت عزيزمان آشكار است. استان بوشهر جزو اصيلترين و كهنترين استانهاى اين كشور و داراى مردمِ امتحان دادهاى است. هر كس با تاريخ اين منطقه آشنا باشد، ميداند كه مردمِ اين كرانهى طولانى خليج فارس، به كشورشان، به استقلال كشور، به عزت ملت ايران خيلى خدمت كردهاند. در يك دورهاى، مستكبران متجاوز و سلطهطلب كه اهميت اين منطقهى از عالم را درك كرده بودند، تصميم داشتند اين حوزهى ثروتمند خليج فارس را به طور كامل قبضه كنند و در اختيار بگيرند. همان استعمارگرانى كه شبهقارهى هندوستان را به آن روز درآوردند و با حضور خودشان آن ضربههاى جبرانناپذير را به آن مردم زدند، و در شمال آفريقا به نحو ديگر، و در شرق آسيا به نحو ديگر، حاضر نبودند از اين منطقه دل بكنند و طمع ببُرند. در آن روز، مردم اين كرانهى طولانى، هم بخصوص در استان بوشهر، و هم در استان هرمزگان، خيلى خدمت كردند، ايستادگى كردند، شهامت نشان دادند، عزت و ايستادگى ملت ايران را به اثبات رساندند؛ كه اين يك سابقهى تاريخى است براى اين منطقه، و اين چيزها از حافظهى تاريخ هرگز زدوده نخواهد شد.
امروز هم يك دوران ديگرى است. سلطهگران و متجاوزان بينالمللى به نحو ديگرى در فكر اين هستند كه به هر نقطهاى از نقاط عالم كه ميتوانند، دست بيندازند و منافع نامشروع خودشان را تأمين كنند، ولو به قيمت نابود كردن هويت و عزت ملتها؛ همان طور كه مشاهده ميكنيد در گوشه و كنار دنيا و بخصوص در اين منطقه، در اين سالها دارند انجام ميدهند.
آنچه در ايران اتفاق افتاده است، درست نقطهى مقابل هدفها و اطماع استكبار جهانى است. در اينجا نظامى متكى به مردم، متكى به دلها، به ايمانها، به عاطفهها شكل گرفته است؛ با اهداف اسلامى، با اهداف قرآنى، با اهداف «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين»،(1) با اين اعتقاد و باورى كه هيچگونه فشار و تحميلى نميتواند آن را متزلزل كند؛ يك نظامِ اينچنينى؛ نظام اسلامى. خود اين ايستادگى، خود اين مقاومت در مقابل طمعورزى بيگانگان، مراكز قدرت جهانى را به خشم مىآورد. سى سال است اينها دارند خشم خودشان را به نحوى ابراز ميكنند، اما با ارادهى ملت ايران - كه متكى به ارادهى پروردگار متعال است و با اطمينان به وعدهى الهى است - دشمنان ناكام ماندهاند و ملت ايران روزبهروز عرصههاى پيشرفت و تكامل و تعالى را پيموده است.
من امسال را «سال جهاد اقتصادى» اعلام كردهام. اين معنايش اين است كه ملت ايران در اين برههى از زمان، جهادش به طور عمده در عرصهى اقتصاد است. امروز ما آمديم اين منطقه را از نزديك بازديد كرديم. اين منطقه، يك منطقهى اقتصادى است كه متكى است به توليد؛ و براى اقتصاد يك كشور، مهمترين بخشى كه ميتواند يك شكوفائى پايدار را به وجود بياورد، توليد است؛ بخصوص آن بخش اقتصاد توليدىاى كه متكى است به دانش، متكى است به علم؛ اينجا اينجور است؛ هم اقتصادى است، هم توليدى است، هم علمى است؛ دانشبنيان است. اين، شايستهى ملت ايران است. اگر يك روز مردم اين منطقه و مردم بخشهاى مختلف كشور در مقابل زورگوئى و پرروئى و زيادهطلبى دولتهاى غارتگر و متجاوز، آنجور بايد مىايستادند، امروز در مقابل آن قدرتها شكل ايستادگى پيچيدهتر است، حساستر است، متنوعتر است؛ احتياج دارد به يك مجاهدت پيچيده و عميق.
خوشبختانه ملت ما با فرهنگ مجاهدت آشناست. ما از مجاهدت، بيگانه نيستيم. ملت ما در ميدانهاى جهاد؛ هم جهاد نظامى، در دوران هشت سال دفاع مقدس؛ هم جهاد سياسى، در طول اين مدت؛ هم جهاد اقتصادى و علمى، يك ملتِ امتحانداده است. ما آشنا هستيم با جهاد. اين جهادى كه امروز بايد انجام دهيم - جهاد اقتصادى - از جهادهائى كه تا امروز ملت ايران انجام داده، مشكلتر نيست؛ اما بايد بدانيم چه كار ميخواهيم بكنيم.
جهاد اقتصادى، صرفاً تلاش اقتصادى نيست. جهاد يك بارِ معنائى ويژهاى دارد. هر تلاشى را نميشود گفت جهاد. در جهاد، حضور و روياروئى با دشمن، مفروض است. انسان يك تلاشى ميكند، دشمنى در مقابل او نيست؛ اين جهاد نيست. اما يك وقت شما ميخواهيد يك تلاشى را انجام دهيد، كه بخصوص يك دشمنى سينه به سينهى شما ايستاده است؛ اين ميشود جهاد. ممكن است يك وقت اين جهاد به شكل قتال باشد، ممكن است جهاد مالى باشد، ممكن است جهاد علمى باشد، ممكن است جهاد فنى باشد؛ همهى اينها جهاد است؛ انواع و اقسام جهاد و مبارزه است. اگر بخواهيم در ادبياتِ امروز ما براى «جهاد» معادلى پيدا كنيم، ميشود «مبارزه». جهاد اقتصادى، يعنى مبارزهى اقتصادى.
همه هم مسئولند. اين مردان مؤمنى كه بعضى از آنها را ما امروز ديديم و بسيارى از شماها در اين مجموعه مشغول كار هستيد و جزو آنها هستيد، اين كارتان جهاد است. اين كارى كه در اين منطقهى صنعتى و اقتصادىِ عظيم دارد انجام ميگيرد، يك جهاد است. نيت اگر نيت خدائى باشد، ميشود جهاد فىسبيلاللَّه. وقتى انسان براى اعلاى كلمهى حق، اعلاى كلمهى اسلام، عزت بخشيدن به امت اسلامى و ملت مؤمن و مسلمان ايران تلاش ميكند، اين جهاد ميشود جهاد فىسبيلاللَّه. آن وقت در اين تلاش، بركات و عظمت و شأن جهاد فىسبيلاللَّه وجود دارد.
من از همهى كاركنان، متخصصان و فعالان اين عرصه - ضمن تشكر - بجد ميخواهم كه كار خودتان را جهاد فىسبيلاللَّه بدانيد؛ احساس خستگى نكنيد و بدانيد جهاد فىسبيلاللَّه وعدهى الهى بر پيروزى آن است. وقتى براى خدا و در راه خدا حركت ميكنيد، به پيروزى خواهيد رسيد. امسال همهى اجزاى گوناگون ملت ما، مسئولين كشورى، مسئولين بخشهاى گوناگون استانى در گوشه و كنار كشور و آحاد مردم، همه بايد اين تلاش را براى خدا در پيش بگيرند. خداى متعال هم بركت خواهد داد. خداى متعال به آن تلاشى، به آن كارى، به آن نيت و عزمى كه در اين جهت باشد، حتماً بركت ميدهد و كمك ميكند؛ كمااينكه در طول اين سى و دو سال تا امروز خداى متعال به ما كمك كرده. بدون ارادهى الهى، امكان نداشت يك ملتى بتواند در مقابل استكبار جهانى بايستد.
در اين منطقهى معادن غنى گاز، خب ما شريكى داريم؛ حالا من نميخواهم تعبير كنم به رقيب. شما وقتى نگاه ميكنيد، مىبينيد همهى كسانى كه از پيشرفت ملت ايران ناراضىاند، آنجا در مواجههى با ملت ايران جمع شدهاند، متراكم شدهاند؛ آن طرف را كمك كنند و هرچه ميتوانند، در كار اين طرف كارشكنى كنند. اين، معناى جهاد و مبارزه را نشان ميدهد؛ اينكه انسان در مقابل خود، دشمنىِ دشمن و خصم را احساس كند. هر يك قدمى كه شما در اين كار و امثال اين كار پيش برويد، دشمن را عصبانى ميكند، ناراحت ميكند؛ هرچه هم بتوانند، كارشكنى ميكنند. هرچه شما براى اين پيشرفت احتياج داشته باشيد، آنها سعى ميكنند بر روى آن متمركز شوند و دسترسى شما به آن را مشكل كنند، دشوار كنند.
علاج چيست؟ علاج، برگشتن و تكيه كردن به خود؛ استمداد از توانائىهاى خود؛ اين چشمهى جوشان تمام نشدنى ارادهى انسانى و استعدادى كه بحمداللَّه در ايران عزيز ما، در مردم ما، در نسل جوان ما وجود دارد.
حرف در اين زمينه زياد است. بعضى از حرفها را هم امروز مسئولين اين بخش در طول اين بازديد طولانى در ميان گذاشتند، ما هم توصيههائى كرديم. يك جمله خطاب به همهى ملت ايران است، و آن اينكه در اين جهاد اقتصادى همه شريكند. در ادارهى اقتصاد يك ملت، مصرف هم يك ركن عمده است؛ مصرف درست، مصرف خوب، مصرف دور از اسراف و تبذير و اتلاف مال؛ همين چيزى كه هميشه توصيه ميشود.
ايجاد فرهنگ كار و تلاش للَّه. شما حتّى سر يك كلاس، يك معلم هم كه باشيد، ميتوانيد در اين جهاد اقتصادى سهيم باشيد؛ اين فرهنگ را به اين جوان، به اين نيروى انسانىِ فردا تعليم ميدهيد؛ اين ميشود جهاد اقتصادى. در هر بخشى كه باشيد، ميتوانيد در اين جهاد سهيم باشيد.
كمك به پيشرفت عدالت. اين دهه براى ما دههى پيشرفت و عدالت است. پيشرفت منهاى عدالت، از نظر اسلام اصلاً پيشرفت نيست.
در همين منطقهى عسلويه - در اين دو تا مركز مهم بشرى و انسانى عسلويه و نخل تقى - مردم نيازهائى دارند. كمك به رفع اين نيازها، جزو جهاد اقتصادى است؛ جزو كار بزرگ است. امروز ما با مديران و مسئولان بخشهاى مختلف، در زمينهى محيط زيست، هواى آلوده، مشكلات گوناگون، دربارهى اين مردم، همين طور گفتگوهائى داشتيم. انشاءاللَّه بايد اين مسائل را دنبال كنند. بايد مشكلات مردم حل شود. اينها همه اجزائى است از مجموعهى يك جهاد عظيم و همهجانبهى اقتصادى. با همكارى، همدلى، احساس برادرى، احساس عمل للَّه و كار براى خدا، اين ملت ميتواند جايگاه شايستهى خود را پيدا كند.
اين دشمنان عنود از هر راهى بتوانند، ميخواهند به ملت ايران آسيب وارد كنند؛ آن هم به جرم طرفدارى از حق، به جرم استقلال، به جرم تسليم نشدن در مقابل زورگوئى دشمنان؛ آنها ميخواهند به ملت ايران تحميل كنند و زور بگويند و ضربه بزنند. در مقابل اين دشمنان، با اين اتحاد كلمه، با اين همدلى، با اين همكارى، با اين مجاهدت عمومى، ميتوان ايستاد و بر آنها فائق آمد؛ همچنان كه ملت ايران تا امروز بر دشمنان خود فائق آمده است و توانسته است عزت خود را تأمين كند؛ بعد از اين هم همين طور خواهد بود.
آنچه كه ما به مسئولين محترم بخشهاى گوناگون و به تناسب بازديدِ امروز بخصوص به اين بخش توصيه ميكنيم، اين است كه همين خط مستقيمِ تكيهى به نيروى درونى و ذاتى خود و ايجاد استغناى از ديگران را با جديتِ تمام دنبال كنند؛ بدانند اين تلاش و فعاليت، مورد توجه پروردگار است و جهاد فىسبيلاللَّه است؛ اگر با نيت الهى باشد - نيت خدمت به مردم و خدمت به كشور، يكى از نيات الهى است - و خداى متعال اين جهاد را به نتيجه ميرساند. اين خط و اين جهتگيرى را رها نكنند، تلاش كنند.
آنچه كه من امروز اينجا مشاهده كردم، خرسندكننده است. البته نقائصى وجود دارد؛ بايد به فكر باشند، و هستند. انسان احساس ميكند كه در فكر برطرف كردن نقائصند. در عين حال كارى كه انجام گرفته، كار بسيار عظيمى است؛ و اين نشان ميدهد كه ملت ايران هر كارى را كه اراده كند، ميتواند انجام دهد. اين احساس توانائى در يك ملت، بزرگترين سرمايهى معنوى و روحى براى آن ملت است؛ و ملت ما اين احساس را دارد؛ شواهدش هم در همهى بخشها دارد مشاهده ميشود.
در اين كار، بخشهائى وجود دارد كه بايد كارهاى علمى انجام بگيرد. در خصوص مسئلهى نفت و گاز، علاوهى بر بخشهاى فنى، حتماً بايستى روى بخشهاى حقوقى و اقتصادى - حقوق نفت و گاز، اقتصاد نفت و گاز - كار كنيم، فكر كنيم و در اين زمينه مطالعات علمى داشته باشيم. جوانهاى ما خواهند توانست در اين زمينهها كار كنند و انشاءاللَّه پيشرفت پيدا خواهند كرد. اين ثروت متعلق به ملت ايران است. گاز ثروت است، نفت ثروت است؛ اما از اين ثروتها خيلى مهمتر، نيروى انسانىِ بااستعداد و علاقهمند و داراى توان كار است. ما اين ثروت را داريم؛ اصل اين است. اگر يك ملتى اين نيروى انسانى را داشت، ميتواند ثروتهاى طبيعى خودش را هم استحصال كند و در خدمت ملت قرار دهد؛ اما اگر اين را نداشت، ثروتهاى طبيعىاش هم در خدمت ديگران قرار خواهد گرفت؛ براى ديگران بيشتر سود خواهد داد تا براى خود او. ما بحمداللَّه اين ثروت را داريم.
خوشبختانه فضاى عمومى كشور، فضاى كار است؛ فضاى تلاش است؛ فضاى همدلى است؛ اين به بركت مجاهدتهائى است كه قبلاً انجام گرفته است. امروز جمعى از خانوادههاى شهداى اين منطقه هم در اين جمع حضور دارند. حتماً بايد بدانيم كه آنچه امروز ما موفقيت به دست مىآوريم، به بركت مجاهدت شهيدان و خون شهيدان و ايثار شهيدان است؛ شهيدان، جانبازان، ايثارگران. بعضى به ميدان جنگ رفتند، جانهاى خودشان را هم عرضه كردند، اجر ايثار فىسبيلاللَّه را بردند؛ اگرچه خداى متعال جانهاى اينها را بحمداللَّه حفظ كرده است و اينها در خدمت انقلاب و در خدمت كشور قرار دارند. اين ايثارگرىها و اين مجاهدتهاست كه امروز ملت ما را به اين عزت و به اين توانائى رسانده است و به او فرصت داده است كه بتواند اين كارهاى بزرگ را انجام دهد.
از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه انشاءاللَّه روزبهروز بر عزت و قدرت و پيشرفت ملت ايران بيفزايد و به همهى ما توفيق بدهد كه سهم خودمان را در اين كار عظيمِ همگانى به انجام برسانيم و خداى متعال را از خودمان راضى كنيم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
محور : اقتصاد علوي
اصول حاكم بر زندگي انساني كه نه تنها الگوي ما، بلكه الگوي بزرگترين اولياي الهي،امامان معصوم و امام زمان ما است، اصولي قابل توجه و با اهميت اند.، چرا كه اصولي از يك زندگي ايده آل و الگو هستند كه مي تواند تعالي بخش ديگر زندگيها باشد. اما از آنجا كه يك خانواده ايده ال حاصل تلاش و روابط كليه اعضاي آن خانواده است،در اينجا، به بررسي اصول حاكم بر زندگي علي (ع) ، فاطمه (س) و حسينين (ع) و زينبين پرداخته ايم.
1- ساده زيستي و زهد خانوادگي
نحوه ازدواج، مهريه، شروع زندگي خانوادگي در يك خانه اجاره اي و ساده پوشي زهرا (س) و علي (ع) و فرزندانشان نمونه هايي از اهميت اين اصل در زندگي خانوادگي شان است،آنچنان كه صحابي جليل القدري چون سلمان را به تعجب واداشت كه :
- عجبا! دختران پادشاه ايران و قيصر روم بر كرسيهاي طلايي مي نشينند و پارچه هاي زربفت به تن مي كنند و اين دختر رسول خدا است كه نه چادرهاي گران قيمت بر سر دارد و نه لباسهاي زيبا.
2- مشاركت در امور زندگي و اهميت دادن به كار و همكاري در بين اعضاي خانواده
براي مثال علي (ع) بچه داري مي كرد، فاطمه (س) نان مي پخت و يا گندم آسياب مي كرد، ،علي (ع) به جهاد مي رفت و زخم برميداشت و فاطمه (س) زخمهاي او را درمان مي كرد و شمشير او را مي شست به همين دليل هم بود كه علي (ع) در هر بعد از ابعاد زندگي اش بالاترين تلاشها و موفقيتها را داشت و فاطمه زهرا (س) هم در مقام عبادت،دفاع از ولايت و كار در خانه و خانه داري و مهمتر از همه تربيت فرزند بالاترين موفقيتها را كسب نمود.
3- ارزشي بودن ازدواج و حاكميت ارزشها بر خانواده
نمونه هايي همچون بخشيدن پيراهن عروسي توسط حضرت زهرا در شب ازدواج آن حضرت با علي (ع)، فراموش نشدن ياد خدا، گفتن تكبير و به نماز ايستادن عروس و داماد در شب اول عروسي و ثمره اينها ايثار و انفاق خانوادگيشان كه در بالاترين حد آن سوره انسان مورد اشاره قرآن قرار گرفته است، بيانگر حاكميت اين اصل در خانه علي (ع) است.
4- حاكمتي روح مشورت بر زندگي
مشورت خواهي و مشاوره با پيامبر اكرم (ص) به عنوان فكر برتر و بهره مندي از راهنماييها و ارشادهاي ايشان بارها و بارها توسط علي (ع) و زهرا (س) صورت گرفت.
5- حاكم بودن روح برنامه ريزي و نظم در خانه
تقسيم كارهاي خانه،انجام امور در زمان مناسب، اختصاص مكاني خاص براي عبادت و نماز در خانه و داشتن برنامه جهت تربيت فرزندان از جمله اين موارد است.
6- سياسي بودن، جهاني بودن و فدايي بودن در راه اسلام
گذشته از اميرالمؤمنين كه اسوه جهادي و فدايي بودن و سياستمداري است،خطبه ها و فاليتهاي سياسي حضرت زهرا (س) نشان دهنده اين است كه ايشان هم به عنوان يك زن، سرآمد مبارزات سياسي در زمان پيامبر و بعد از فوت آن حضرت بودند. محسن شهيد، فاطمه شهيده، علي زخم خورده، حسن مسموم، حسين سرجدا و زينب و كلثوم به اسارت رفته، همه و همه در اين خانه مي زيسته اند.
7- علم دوستي
نهج البلاغه، صحيفه فاطميه، شاگردپروري، آشنايي با تفسير قرآن و تشكيل كلاسهاي ديني در خانه اميرالمؤمنين و حضرت زهرا نمونه هايي از توجه اين خاندان به علم دوستي است.
8- جذب و رفت و آمد ملائكه و فرشتگان به خانه
در زيارت جامعه آمده است: ((السلام عليكم يا اهل بيت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائكه...)) چرا كه اين قطعه بهشتي در زمين، محل رفت و آمد ملائكه اي همچون جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل بوده است.
9- عشق و فاطمه و مهرباني همه اعضا به يكديگر
10- مهمان دوستي، ضيافت در خانه و رسيدگي به احوال خويشاوندان
اميرالمؤمنين مي فرمايند :
اي مردم! انسان هر مقدار كه ثروتمند باشد باز ار خويشاوندان خود بي نياز نيست كه از او با زبان و دست دفاع كنند، خويشان انسان بزرگترين گروهي هستند كه از او حمايت مي كنند و اضطراب و ناراحتي او را مي زدايند و در هنگام مصيبتها نسبت به او پرعاطفه ترين مردم مي باشند.
اگر بيش از شش روز مي گذشت و ميهماني براي علي (ع) نمي رسيد، تأسف مي خورد و مي ناليد و گاه مي فرمود:
((آن كس كه دست دهنده خود را از بستگانش بازدارد، تنها يك دست را از آنها گرفته اما دستهاي فراواني را از خويش دور كرده است.))
منبع : emamali.net
محور : اقتصاد در حكومت علوي
اذا جادت الدنيا عليك فجد بها على الناس طرا انها تتقلب فلا الجود يفنيها اذا هى اقبلت و لا البخل يبقيها اذا هى تذهب (على عليه السلام)
سخاوت از طبع كريم خيزد و محبت و جاذبه را ميان افراد اجتماع برقرار ميسازد،شخص سخى هر عيبى داشته باشد در انظار عموم مورد محبت است.
على عليه السلام در سخاوت مشهور و كعبه آمال مستمندان و بيچارگان بود هر كسى را فقر و نيازى ميرسيد دست حاجت پيش على عليه السلام مىبرد و آنحضرت با نجابت و اصالتى كه در فطرت او بود حاضر نميشد آبروى سائل ريخته شود.
حارث حمدانى دست نياز پيش على عليه السلام برد،حضرت فرمود آيا مرا شايسته پرسش دانستهاى؟
عرض كرد بلى يا امير المؤمنين،على عليه السلام فورا چراغ را خاموش كرد و گفت اين عمل براى آن كردم كه ترا در اظهار مطلب خفت و شكستى نباشد.
روزى مستمندى بعلى عليه السلام وارد شد و وجهى تقاضا كرد،على عليه السلام بعامل خود فرمود او را هزار دينار بدهد عامل پرسيد از طلا باشد يا نقره؟فرمود براى من فرقى ندارد هر كدام كه بدرد حاجتمند بيشتر ميخورد از آن بده.
معاويه كه دشمن سرسخت آنحضرت بود روزى از يكى پرسيد:از كجا ميآئى؟
آن شخص از راه تملق گفت از پيش على كه بخيلترين مردم است!معاويه گفت واى بر تو از على سخىتر كسى بدنيا نيامده است اگر او را انبارى از كاه و انبارى از طلا باشد طلا را زودتر از كاه ميبخشد.
يكى از مباشران على عليه السلام عوائد ملك او را پيش وى آورده بود آنحضرت فورا در آمد خود را بفقراء تقسيم نمود عصر آنروز همان شخص على عليه السلام را ديد كه شمشيرش را ميفروشد تا براى خانواده خود نانى تهيه كند.
على عليه السلام هيچگاه سائل را رد نميكرد و ميفرمود:اگر من احساس كنم كه كسى از من چيزى خواهد خواست پيش از اظهار او در اجابت دعوتش پيشدستى ميكنم زيرا حقيقت جود نا خواسته بخشيدن است.
على عليه السلام ميفرمود حاجتمندان حاجت خود را روى كاغذ بنويسند تا خوارى و انكسار سؤال در چهره آنها نمايان نشود.على عليه السلام چهار درهم پول داشت يكى را در موقع شب انفاق نمود و يكى را در روز و يكدرهم آشكارا و يكدرهم در نهان آنگاه اين آيه نازل شد كه مفسرين شأن نزول آنرا در مورد انفاق آنحضرت نوشتهاند:
الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (1) .
كسانيكه اموال خود را در شب و روز،نهانى و آشكارا انفاق ميكنند براى آنها نزد پروردگارشان پاداشى است و ترس و اندوهى بر آنها نباشد (2) .
پس از قتل عثمان كه على عليه السلام بمسند خلافت نشست عربى نزد آنحضرت آمد و عرض كرد من بسه نوع بيمارى گرفتارم،بيمارى نفس،بيمارى جهل،بيمارى فقر!على عليه السلام فرمود مرض را بايد بطبيب رجوع كرد و جهل را بعالم و فقر را بغنى.
آن مرد گفت شما هم طبيب هستيد و هم عالم و هم غنى!
حضرت دستور داد از بيت المال سه هزار درهم باو عطاء كردند و فرمود هزار درهم براى معالجه بيمارى و هزار درهم براى رفع پريشانى و هزار درهمبراى معالجه نادانى (3) .
علماء و مفسرين عامه و خاصه نقل كردهاند على عليه السلام در مسجد نماز ميخواند و در ركوع بود كه سائلى در حاليكه سؤال ميكرد از كنار او گذشت و آنحضرت انگشتر خود را كه در دست داشت با اشاره باو بخشيد،سائل وقتى از او دور شد با رسول اكرم صلى الله عليه و آله برخورد نمود حضرت پرسيد چه كسى اين انگشتر را بتو داد؟سائل اشاره بعلى عليه السلام نمود و گفت اين شخص كه در ركوع است آنگاه آيه:انما وليكم الله و رسوله...كه آيه ولايت بوده و ضمنا اشاره بخاتم بخشى آنحضرت است نازل شد (4) . (در بخش پنجم در ترجمه و تفسير آيه مزبور بحث خواهد شد)
على عليه السلام تنها به بخشش مال اكتفاء نميكرد بلكه جان خود را نيز در راه حق ايثار نمود،در شب هجرت بخاطر پيغمبر صلى الله عليه و آله از جان خود دست شست و باستقبال مرگ رفت،معنى پر مغز ايثار همين است كه جز على عليه السلام كسى بدان پايه نرسيده است.
ايثار مقدم داشتن ديگران است بر نفس خود و كسى تا تسلط كامل بر نفس نداشته باشد نميتواند مال و جان خود را بديگرى بدهد،اين صفت از سجاياى اخلاقى و صفات ملكوتى است كه در هر كسى پيدا نميشود،على عليه السلام با زحمت و مشقت زياد نانى تهيه كرده و براى فرزندان خود مىبرد در راه سائلى رسيد و اظهار نيازمندى كرد حضرت نان را باو داد و با دست خالى بخانه رفت،روزى با غلام خود قنبر ببازار رفت و دو پيراهن نو و كهنه خريد كهنه را خود پوشيد و نو را بقنبر داد.
محدثين و مورخين،همچنين مفسرين ذيل تفسير آيات سوره دهر (هل اتى) هر يك با مختصر تفاوتى در الفاظ و عبارات در مورد ايثار على عليه السلام بطورخلاصه چنين نوشتهاند كه حسنين عليهما السلام مريض شدند پدر و مادر آنها و حتى خود حسنين نذر كردند كه پس از بهبودى سه روز بشكرانه آن روزه بگيرند فضه خادمه منزل نيز از آنها پيروى نمود.
چون خداوند لباس عافيت بآنها پوشانيد بنذر خود وفا كرده و مشغول روزه گرفتن شدند،على عليه السلام سه صاع جو از شمعون يهودى كه همسايهشان بود قرض كرد و بمنزل آورد حضرت زهرا عليها السلام روز اول يكصاع از آنرا آرد نموده و (بتعداد افراد خانواده) پنج گرده نان پخت،شب اول موقع افطار سائلى پشت در صدا زد اى خانواده پيغمبر من مسكين و گرسنهام از آنچه ميخوريد مرا اطعام كنيد كه خدا شما را از طعامهاى بهشتى بخوراند،خاندان پيغمبر هر پنج قرص را بمسكين داده و خود با آب افطار كردند.
روز دوم فاطمه عليها السلام ثلث ديگر جو را آرد كرد و پنج گرده نان پخت شامگاه موقع افطار يتيمى پشت در خانه حرفهاى مسكين شب پيشين را تكرار كرد باز هر پنج نفر قرصهاى نان را باو داده و خود با آب افطار كردند.روز سيم فاطمه عليها السلام بقيه جو را بصورت نان در آورد و موقع افطارى اسيرى پشت در آمد و سخنان سائلين دو شب گذشته را بزبان آورد باز خاندان پيغمبر نانها را باو دادند و خودشان فقط آب چشيدند روز چهارم حسنين عليهما السلام چون جوجه ميلرزيدند وقتى پيغمبر صلى الله عليه و آله آنها را ديد فرمود پناه مىبرم بخدا كه شما سه روز است در چنين حاليد جبرئيل فورا نازل شد و 18 آيه از سوره هل اتى را (از آيه 5 تا آيه 22) در شأن آنها و توضيح مقامات عاليهشان در بهشت برين برسول اكرم صلى الله عليه و آله قرائت كرد كه يكى از آيات مزبور اشاره بانفاق و اطعام سه روزه آنها است آنجا كه خداوند تعالى فرمايد:
و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا (5) .
و در آخر آيات نازله هم از عمل بيريا و خالصانه آنها قدردانىكرده و فرمايد:ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا.يعنى البته اين (مقامات و نعمتهاى بهشتى كه در آيههاى پيش آنها را توضيح داده) پاداش عمل شما است و سعى شما مورد رضايت و قدردانى است (6) .
پىنوشتها:
(1) سورة بقره آيه 274
(2) كشف الغمه ص 93ـينابيع المودة ص 92ـمناقب ابن مغازلى ص 280
(3) جامع الاخبار ص 162
(4) مناقب ابن مغازلى ص 313ـكفاية الطالب ص 250 و كتب ديگر.
(5) سوره دهر آيه .8
(6) شواهد التنزيل جلد 2 ص 300ـامالى صدوق مجلس 44 حديث 11ـكشف الغمه ص 88 و كتب ديگر .
منبع : emamali.net
محور : اقتصاد علوي
و از اخلاق خاص على، كرم و بخشش او بود كه حد و مرزى نداشت، ولى بخششى كه در اصول و هدف پاك و سالم بود نه مانند بخشش فرمانداران و زورمندانى كه از مال و كوشش مردم بخشش مىفرمايند! اينان وقتى كه چنين بخششى مىكنند فقط به خويشان و نزديكان و يا هوادارانشان مىبخشند كه در راه حكومت و سلطنت آنها شمشير مىزنند واگر گامى بالاتر نهند براى آن بخشش مىكنند كه گفته شود آنها اهل كرم و بخشش هستند! تا مورد توجه عامه مردم قرار گيرند و اختلاسها و دزديها و ستمها و ضعف ادارى امور و غيره را بدين ترتيب پرده پوشى كنند.
و اين شكل از اشكال بخشش را كه در واقع فرقى با رشوه ندارد - و اكثريت كسانى كه در تاريخ ما و تاريخ قدرتمندان ديگران به كرم و بخشش مشهورند با اين نوع بخشش سرو كار داشتند - على بن ابيطالب در سراسر زندگى خود نديد و يك بار هم به آن دست نيالود و آن را نشناخت. كرم و بخشش على چيزى است كه از همه مردانگيهاى او پرده برمىدارد و با جان و دل او به هم آميخته است او با اينكه دختر خود را از اينكه گردنبندى را از بيت المال به امانت گرفته كه در عيدى از اعياد به آن آرايش كند توبيخ مىكند و با اينكه برادر خود عقيل را كه مختصرى از مال عمومى مردم را بيجا خواسته بود از خود مىرنجاند و با اينكه او هرگونه رشوه خوار و هوادار مال بىكوشش و بدون حق را، از خود طرد مىكند، با اين حال، چنانكه در روايات صحيح آمده است او با دستخود نخلهاى گروهى از يهوديان را در مدينه سيراب مىكند، تا آنجا كه دست او تاول مىزند و زخم مىشود و آنگاه مزدى را مىگيرد و به بيچارگان و درماندگان مىبخشد و يا با آن بندگانى را مىخرد و بلافاصله آزاد مىسازد.
«شعبى» از زبان كسانيكه على را خوب مىشناختند روايت مىكند كه او بخشنده ترين مردم بود كه از مال خود براى مردم مىبخشيد واگر گواهى دشمن در بعضى موارد صحيحترين شهادتها باشد بايد فهميد كه بخشش و كرم على تا چه پايه بوده كه معاوية بن ابى سفيان هم به آن شهادت داده، در حالى كه او هميشه مىكوشيد كه از على عيب جويى كند و از او انتقاد نمايد.
معاويه مىگويد: «اگر على خانهاى پر از طلاى ناب و خانهاى پر از علوفه داشته باشد، طلا را پيش از علوفه مىبخشد!»
امام على (ع) صداى عدالت انسانى. ج 2 - 1 صفحه 122
تاليف: جرج جرداق ،ترجمه: سيد هادى خسرو شاهى
محور : در اقتصاد ممنوع
از صدر الدين قونوى عارف و متفكر قرن هفتم هجرى
دكتر سيدرضا فيض
چكيده
در نظر صدرالدين قونوى مانند ساير عرفا و حتى فقها، هر حكم فقهى به دليلى وضع شده است و شارع حكيم، به سببى يا اسبابى احكام حرمت و حليتيا امر و نهى صادر نموده است. هر حكمى حاوى مصلحتبراى شخص يا جامعه يا متضمن رفع مفسدهاى است، ولى احكام غير از علتحكمتى نيز دارند و در احكام شرع اسرارى هست كه فراتر از حفظ مصلحتيا دفع مفسده است.
مقاله حاضر كوششى استبراى معرفى نوعى از تفكر اسلامى درباره پارهاى اسرار احكام شرعى كه شايد بتوان آن را ضمن مباحث فلسفه حقوق در مفهوم وسيع آن گنجاند; هر چند نوع اين تفكر كه تفكر عرفانى در باره حقوق استبا فلسفه حقوق رايج متفاوت است ولى به هر حال بحثى است كه در قالب «فقه و عرفان» يا «حقوق و عرفان» و يا «اسرار احكام» مىگنجد.
...
ادامه مطلب
محور : ايران و اقتصاد
تبيين ضرورت و جايگاه سرمايه گذارى مستقيم خارجى در برنامه سوم توسعه اقتصادى كشور (1)
دكتر مهدى نواب (2)
ايران امروز، ايرانى جوان است، جوانى جمعيت و در نتيجه افزايش تقاضا براى " كار"، بى شك مهمترين ويژگى جامعه شناختى ايران امروز است. چالش اساسى امروز و آينده نزديك در عرصه اقتصادى، ايجاد اشتغال و فراهم آوردن رشد اقتصادى مورد نياز براى حصول يك نرخ بيكارى قابل تحمل خواهد بود.
آمارهاى اقتصادى بيانگر آن است كه رشد چهار درصدى جمعيت در دهه نخست پس از انقلاب اسلامى، تحولى اساسى در ساختار و هرم سنى جمعيت كشور ايجاد كرده استبه گونهاى كه هم اكنون 37% جمعيت كشور كمتر از 15 سال و 70% آن كمتر از 30 سال سن داشته، 30% جمعيت كشور دانشآموز، 5/4 ميليون نفر دانشآموز مقطع متوسطه و 5/1 ميليون نفر دانشجو مىباشند كه خود بيانگر ظرفيتبالفعل و بالقوه تقاضاى كار كشور مىباشد.
در حاليكه طى دو دهه پس از انقلاب، هر ساله بطور متوسط 450 هزار نفر به متقاضيان جوياى كار در كشور افزوده شده، ساليانه بطور متوسط تنها 300 هزار شغل جديد ايجاد شده است كه مآلا به بيكارى حدود 3 ميليون نفر از نيروى كار (و يك نرخ بيكارى 16 درصدى) در پايان سال 1378 انجاميده است. با توجه به انتقال تدريجى تراكم جمعيت از گروههاى سنى اوليه به گروههاى سنى واقع در سن فعاليت طى 5 سال آتى، عرضه نيروى كار به نحو گستردهاى افزايش خواهد يافت. ادامه اين روند چنانچه چارهاى جدى انديشيده نشود از يك سو به بيكارى يك سوم نيروى كار يعنى حدود 8 ميليون نفر در سال 1385 خواهد انجاميد كه به معناى بالاترين نرخ بيكارى در منطقه است و از سوى ديگر كاهش درآمد سرانه متوسط، استانداردهاى زندگى را كاهش داده و موقعيت كشور از حيث رفاه عمومى در پائينترين مرتبه در مقايسه با ساير كشورهاى منطقه قرار خواهد گرفت. چنين روندى نه تنها كارايى و نظام سياسى - اجتماعى كشور را بعنوان ام القراى جهان اسلام زير سئوال مىبرد بلكه با توجه به تاريخ پرفراز و نشيب ايران با همسايگان، امنيت ملى و تماميت ارزى كشور را نيز به مخاطره خواهد افكند.
يقينا مواجهه با چنين چالشى نيازمند تحول اساسى در اقتصاد كشور است. از اين رو بهنگام تهيه برنامه سوم توسعه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى كشور دستيابى به نرخ بيكارى 5/10% در سال پايانى برنامه و ايجاد ساليانه 765 هزار فرصتشغلى جديد در طى برنامه سوم هدفگيرى شده است.
در برنامه سوم پيش بينى شده استساليانه 765 هزار فرصتشغلى ايجاد گردد. براى اينكه اين هدف تحقق يابد ضروريستبطور متوسط ساليانه حدود 12000 ميليارد تومان (معادل 5/14 ميليارد دلار -با فرض هر دلار برابر 8000 ريال) سرمايه گذارى جديد صورت پذيرد و توليد ناخالص داخلى ساليانه بطور متوسط 6% رشد كند. صرفا براى مقايسه لازم به يادآورى است كه در برنامه سوم درآمد متوسط ساليانه كشور از محل فروش نفت مبلغى حدود 12 ميليارد دلار پيش بينى شده است.
بسادگى مىتوان دريافت كه تامين چنين حجمى از سرمايه گذارى و تجهيز اين مقدار منابع مالى بسيار سخت و تقريبا بعيد به نظر مىرسد. لاجرم مىبايستبراى حل مشكل بيكارى و ايجاد ساليانه حدود 750-800 هزار فرصتشغلى از منابع مالى خارجى استفاده نمود. در شرايط كنونى استفاده از منابع مالى خارجى كلا به دو روش قرضى و غير قرضى امكانپذير است. روش قرضى و يا استقراض از خارج مستلزم تضمين دولت در بازپرداخت مبالغ اخذ شده است كه مىتواند در شرايط خاص و خصوصا در رابطه با كشور ما كه بخش عمده درآمد ارزى اش حاصل از فروش نفت استبحران ساز باشد. بحران حاصل از معوق ماندن ازپرداختبدهيهاى كشور را در سالهاى 1373 بياد دارند و بخاطر مىآورند كه كاهش قيمت نفت و در نتيجه كاهش درآمدهاى ارزى كشور چگونه كشور را در ارتباط با بازپرداختبدهيهاى ناشى از استقراض خارجى دچار تلاطم كرد و نابسامانى هايى را ك باعث گرديد كه ما هنوز با عواقب آن دستبه گريبان هستيم.
برخلاف روش تامين منابع مالى از طريق استقراض خارجى، بكارگيرى روش سرمايه گذارى مستقيم خارجى هيچگونه تعهدى براى دولتبوجود نخواهد آورد و صرفا بازدهى اقتصادى طرح سرمايه گذارى ناشى از انتخاب معقول طرح و توان مديريت است كه مىتواند براى شركاء سود آفرين باشد.
اين مزيت در ارتباط با سرمايه گذارى مستقيم خارجى باعثشده است كه بازار رقابتبراى جلب سرمايه گذارى مستقيم خارجى شديدا سخت گردد. در جدول زير نام برخى از كشورهاى در حال توسعه كه توانستهاند در اين بازار رقابت موفقيت هايى را كسب نمايند درج شدهاند.
البته بايد توجه داشت كه تامين منابع مالى از طريق جلب سرمايه گذارى مستقيم خارجى تنها مزيت اين روش نيست و معمولا كشورهايى كه در پى جلب سرمايه گذاريهاى مستقيم خارجى هستند تحقق سه هدف اساسى ديگر را نيز دنبال مىكنند كه عبارتند از:
1 - ارتقاء كيفيت كالاهاى توليدى از طريق انتقال تكنولوژى شريك خارجى.
2 - ارتقاء توان مديريت.
3 - گرفتن سهم بازار .
لازم به توجه است كه كليه كشورهاى در حال توسعه كه طى دهه اخير توانستهاند در بازارهاى بين المللى كالاهاى توليدى كشورشان را عرضه نمايند، از ابزار سرمايه گذارى مشترك با خارجيان صاحب بازار به اين هدف دستيافتهاند.
به اعتقاد ما جلب سرمايه مستقيم خارجى ابزار مناسب و شايد مناسبترين ابزار بمنظور تسهيل در تحقق دو هدف عمده قانون برنامه پنجساله سوم يعنى افزايش صادرات غير نفتى و ايجاد 750-800 هزار فرصتشغلى مىباشد.
افزايش توان كشور در جلب سرمايههاى مستقيم خارجى در گرو ايجاد مبانى قانونى شفاف و فضاى فارغ از ابهام لازم براى اين امر است و ابتدايىترين اقدام در اين ارتباط تصويب قانون سرمايه گذارى خارجى مىباشد. قانون موجود در سال 1334 يعنى 45 سال پيش به تصويب رسيده است و طى دو دهه اخير در خصوص مواد آن بسيار تشكيك شده است، مضافا اينكه نقائص و كمبودهايى در آن موجود است. علاوه بر اين تصويب قانون جديد مىتواند بيانگر عزم راسخ كشور در جلب سرمايههاى خارجى بعنوان ابزار مناسب جهت افزايش صادرات غير نفتى و تامين منابع مالى مناسب براى ايجاد فرصتهاى شغلى باشد.
سرمايه گذارى خارجى در برخى از كشورهاى در حال توسعه طى سالهاى 1990-1998
رديف/ نام كشور/ 1990/ 1991/ 1992/ 1993/ 1994/ 1995/ 1996/ 1997/ 1998/ جمع
1/ چين/ 3487/ 4366/ 11156/ 27515/ 33787/ 35849/ 40800/ 44236/ 45460/ 246467
2/ مالزى/ 2333/ 3998/ 5183/ 5006/ 4342/ 4132/ 4672/ 5106/ 3727/ 38410
3/ اندونزى/ 1093/ 1482/ 1777/ 2004/ 2109/ 4348/ 6194/ 4673/ 356-/ 27407
4/ تايلند/ 2444/ 2014/ 2116/ 1804/ 1322/ 2002/ 2300/ 3733/ 7969/ 24704
5/ هند/ 162/ 141/ 233/ 574/ 973/ 1964/ 2382/ 3351/ 2258/ 12038
6/ مصر/ 734/ 253/ 459/ 493/ 1256/ 598/ 636/ 891/ 1076/ 6369
7/ مكزيك/ 2549/ 4742/ 4393/ 4389/ 10973/ 9526/ 8169/ 12831/ 10238/ 63814
8/ برزيل/ 989/ 1103/ 2061/ 1292/ 2149/ 5043/ 11112/ 18745/ 28718/ 61230
9/ پاكستان/ 244/ 257/ 335/ 347/ 419/ 719/ 770/ 714/ 497/ 4302
10/ نيجر/ 588/ 712/ 56/ 34-/ 11-/ 7/ -/ 4/ 7/ 53
11/ ايران/ -/ -/ -/ 20/ 188/ 121/ 104/ 177/ 140/ 750
پىنوشتها:
1) خلاصه سخنرانى بازنويسى شده در همايش تبيين ضرورت و جايگاه سرمايه گذارى مستقيم خارجى در برنامه سوم توسعه اقتصادى كشور، مىباشد كه در تاريخ 5/2/1379 در دانشگاه مفيد برگزار گرديد.
2) معاون وزير اقتصاد و دارايى و رئيس كل سازمان سرمايه گذارى و كمكهاى اقتصادى و فنى ايران.
منبع : نامه مفيد