مفهوم فرانشيز
تعريف لغوي فرانشيز : فرانشيز نوعي از كسب و كار است كه بر اساس آن به يك شركت اختيارداده مي شود كه توليدات و
يا محصولات شركت ديگر را را بفروشد و در قبال آن مبلغي دريافت كند كه به اين مبلغ ، مبلغ فرانشيز مي گويند .
مفهوم عملي فرانشيز : فرانشيز يك شبكه ارتباطي بين كسب و كارهاي مستقل كوچك مي باشد كه به هر يك از اين
كسب و كار هاي كوچك اجازه مي دهد كه تحت يك نام تجاري مشترك و يك هويت فعاليت كنند و همگي از يك متد
موفق (كه قبلا آزمايش شد ه ) و بازاريابي مشترك استفاده كنن د . در عمل فرانشيز دقيقا يك استراتژي كسب و كار است
براي جذب و نگهداري مشتري، نه بيشتر نه كمت ر ! يك سيستم بازاريابي است كه هدف آن ايجاد يك تصوير درباره
محصولات و يا خدمات يك شركت در ذهن مشتري مي باشد، در حقيقت يك روش است براي تعريف محصولات و يا
خدمات به طوري كه نياز هاي مشتري را ارضا كند .
از ا ين پس كسب و كارهاي كوچكي كه تحت شبكه ارتباطي فرانشيز با يكديگر و مشتركا به فعاليت خواهند پرداخت را
"كسب و كارهاي تحت پوش ش " مي ناميم و شركتي را كه وظيفه آن برقراري اين شبكه و ارائه متد هاي موفق از قبل
آزمايش شده به كسب و كار هاي تحت پوشش مي باشد، "هماهنگ كننده " مي ناميم .
مزاياي فرانشيز :
١ -امنيت : براي كسب و كارهاي تحت پوشش، فرانشيز نوعي كاهش ريسك و امنيت را به همراه دار د .شما آزادي اي را
كه به عنوان صاحب يك كسب و كار مستقل داريد، كنار مي گذاريد تا تبديل به يك جزء از يك گروه شويد كه به همراه
يكديگر يك كسب و كار را پيش مي بريد، و ديگر نيازي نيست كه خودتان نگران روش هاي موثر براي كسب و كار خود
باشيد چرا كه يك سيستم از قبل مطالعه شده و آزمايش شده از سوي هماهنگ كننده در اختيار شما قرار خواهد گرفت .
٢ -سيستم اثبات شده : مواردي كه يك هماهنگ كننده براي انجام ك سب و كار تعيين مي كن د : يك روش (سيستم
عامل ) براي انجام كسب و كار، يك نام تجاري كه در نظر مشتري ارزش داشته باشد و يك پشتيباني اوليه و پشتيباني
مستمر ميباشد كه در نتيجه ديگر نيازي نيست كه شما چرخ را مجددا اختراع كنيد تا بتوانيد از آن استفاده كنيد . بلكه
از نتايج تحقيقات از قبل انجام شده ي هماهنگ كننده استفاده خواهيد كرد .
٣ -نتايج قابل پيش بيني : يك سيستم فرانشيز ال ف )قدرت خريد گروهي براي از بين بردن هرينه هاي عملياتي ب )
پيشرفت سريع تر به علت برنامه ي بازاريابي از پيش آزمايش شده پ )نتايج قابل پيش بيني (وابسته به اي نكه تا چه حد
پاي بند سيستم عامل بوده ايد ) را مژده مي دهد .
٤ -بازار يابي : وقتي كسب و كار شما از حالت مستقل خارج شد و به صورت جزئي از مجموعه بزرگتري در آمد هزينه
هاي بازاريابي ميان كسب و كارهاي تحت پوشش تقسيم خواهد شد و همين تعدد شعبات خود نوعي بازاريابي بوده و در
نتيجه كسب و كار شما در ذهن مشتري جاي خود را باز خواهد كرد.
برگرفته از سایت: www.roshd.ir
* رتبه 14 فضای کسب وکار ایران در خارومیانه
بر اساس این گزارش ایران از لحاظ شاخص کلی فضای کسب وکار در رتبه 137 جهان و 14 خاورمیانه قرار گرفته است . شاخص کلی فضای کسب وکار بر پایه 10 شاخص کوچکتر با عناوین آغازکسب وکار،کسب مجوز، استخدام نیروی کار، ثبت داراییها،کسب اعتبارات، حمایت از سرمایه گذاری، مالیات، تجارت مرزی، اجرای قراردادها و ورشکستگی محاسبه می شود. این شاخص در واقع نشان دهنده سهولت و مناسب بودن هرکشور برای انجام فعالیت های اقتصادی و تجاری است.بدین ترتیب ایران از نظر سهولت و مناسب بودن برای انجام فعالیت های اقتصادی در میان 183کشور در مراتب انتهایی قرار دارد. در عین حال رتبه ایران از این نظر نسبت به گزارش سال قبل بانک جهانی پنج پله صعود داشته است.در میان 19کشور خاورمیانه و شمال آفریقا نیز ایران از نظر سهولت کسب وکار در رتبه 14 قرار گرفته است که نسبت به سال گذشته 2 پله صعود داشته است. عربستان با رتبه جهانی 13 در رتبه نخست منطقه از این نظر قرار گرفته است. رتبه سایرکشورها نیز به ترتیب عبارت است از بحرین(رتبه جهانی 20) ،امارات(33)، قطر(39)،کویت(61)، عمان(65)، تونس(69)، یمن(99 ) ، اردن(100)، مصر(106)، لبنان(108)، مراکش(128 ) ، الجزایر(136)،ایران(137)،فلسطین(139)، سوریه(143)، عراق(153)، سودان(154 ) و جیبوتی(163 ).
بر اساس این گزارش، آغازکسب وکار در ایران طی یک سال گذشته بسیار آسانتر شده است. ایران از لحاظ شاخص آغازکسب وکار در رتبه 48 قرار داردکه نسبت به سال گذشته ، 25 رتبه صعود داشته است .ایران از این نظر در گزارش سال گذشته در رتبه 73 جهان قرار داشت.شاخص آغازکسب وکار بر پایه چهار فاکتور محاسبه می شودکه عبارتند از تعداد رویه های قانونی لازم برای آغازکسب وکار، زمان لازم برای آغاز و راه اندازی یک کار، هزینه متوسط آغاز یک کار و حداقل سرمایه لازم برای آغاز یک کار. زمان لازم برای آغاز و راه اندازی یک کار نیز از 28 روز به 9 روزکاهش یافته است. هزینه راه اندازی کسب وکار نیز در سال گذشته معادل 4.6 درصد درآمد سرانه بوده که این رقم در سال جاری به 3.9 درصد کاهش یافته است. به علاوه حداقل سرمایه لازم برای راه اندازی کسب وکار در سال گذشته معادل یک درصد درآمد سرانه بوده که این رقم در سال جاری به 0.8 درصد کاهش داده شده است .
*دریافت مجوز ساخت و ساز در ایران تسهیل شده است
دریافت مجوزهای ساختمانی نیز در طی یک سال گذشته در ایران تسهیل شده است. در حالیکه ایران از این نظر در سال گذشته در رتبه 164 جهان قرار داشت در گزارش جدید بانک جهانی رتبه 141 را به دست آورده است. تعداد رویه های قانونی لازم برای کسب مجوزهای ساختمانی از 19 عدد در سال گذشته به 17 عدد در سال جاری کاهش یافته است. مدت زمان اخذ مجوزهای ساختمانی نیز از 670 روز به 322 روزکاهش یافته و میزان هزینه لازم در این زمینه از 514 درصد درآمد سرانه به 365 درصدکاهش پیداکرده است .
* هزینه های اخراج نیروی کار در ایران 22 برابر عمان
از لحاظ شاخص سختی و پیچیدگی استخدام نیروی کار ( از بین صفر تا صد ) ایران عدد 29 راکسب کرده است که نسبت به سال گذشته تغییری نداشته است . این رقم برای منطقه خاورمیانه 25 اعلام شده است .رتبه جهانی ایران نیز از نظر سختی و پیچیدگی استخدام نیروی کار 137 اعلام شده که نسبت به سال قبل تغییری نداشته است. هزینه های اخراج نیروی کار در ایران نیز معادل 87 هفته حقوق فرد است که این رقم نسبت به سال گذشته تغییری نداشته است. هزینه اخراج نیروی کار در امارات معادل 84 هفته حقوق فرد،عربستان معادل 80 هفته، اردن 24 هفته و عمان 4 هفته است .
* ثبت دارائی ها در امارات 2 روز و در ایران 33 روز زمان میبرد
از نظر ثبت دارائی ها رتبه جهانی ایران یک پله سقوط داشته است. در سال گذشته رتبه ایران از این نظر 152 بود اما طی سال جاری جایگاه ایران به 153کاهش یافته است. در عین حال بهبودی جزئی در این زمینه شاهد بوده ایم.طی سال گذشته ثبت داراییها در ایران بیش از 36 روز زمان می برد در حالی که این رقم طی سال جاری به 33 روزکاهش یافته است.هزینه ثبت داراییها در ایران نیز به معادل 10.5 درصد ارزش دارایی کاهش یافته است.این رقم در سال گذشته 10.6 درصد بود.همچنین برای ثبت داراییها و اموال در ایران بایدبه 9 سازمان و ارگان دولتی مراجعه کردکه این تعداد نسبت به سال گذشته تغییری نداشته است.عربستان سهل ترین قوانین و مقررات را برای ثبت دارائی ها داراست. این کشور از نظر سهولت ثبت دارائی ها در رتبه نخست جهان قرار دارد. ثبت دارائی در این کشور بدون هرگونه هزینه ای انجام می شود.امارات نیز از این نظر در رتبه 7 جهان قرار دارد. زمان لازم برای ثبت دارائی ها در امارات 2 روز، هزینه لازم برای این کار معادل 2 درصد ارزش دارائی و تعداد رویه های قانونی لازم تنها یک عدد تعیین شده است .
*رتبه جهانی ایران درکسب اعتبار و وام از بانک ها 113 اعلام شد
برای کسب اعتبار و وام از بانک ها شاخصهای متعددی وجود دارد .این شاخص ها از صفر تا 10 نمره گذاری شده اندکه هر چه این رقم در مورد یک کشور بیشتر باشد دلالت بر وضعیت بهتر آن کشور برای اخذ وام و اعتبارات بانکی است . شاخص مقررات و قوانین دریافت وام در ایران 4 است . این رقم درکشورهای منطقه 3.3بوده است . از لحاظ شاخص اطلاعات اعتباری ایران نمره 3 راکسب کرده است و این رقم درکشورهای منطقه 9/2 بوده است . این دو شاخص نسبت به سال گذشته تغییری در ایران نداشته اند .
در عین حال رتبه جهانی ایران از نظر سهولت دریافت وام و مطلوبیت قوانین و مقررات مربوط به آن سیر نزولی داشته است. در حالی که ایران از این نظر در سال گذشته در رتبه 109 قرار داشت در سال جاری به جایگاه 113 سقوط کرده است .
*نزول یک پله ای رتبه جهانی ایران در حمایت از سرمایه داران
از نظر حمایت از سرمایه گذاران پیشرفتی طی یک سال گذشته در ایران حاصل نشده است. در گزارش جدید بانک جهانی شاخص حمایت از سرمایه گذاران در ایران 3 اعلام شده که نسبت به سال گذشته تغییری نداشته است. نمره منطقه از این نظر 4.8 گزارش شده است. هر چه این شاخص بیشتر باشد دلالت بر حمایت بیشتر از سرمایه گذاران دارد.به رغم عدم تغییر نمره ایران در شاخص حمایت از سرمایه داران رتبه جهانی ایران از این نظر یک پله نزول داشته است. در سال گذشته ایران رتبه 164 را از این نظر به خود اختصاص داده بودکه این رقم در سال جاری به 165 تنزل یافته است.در میان کشورهای منطقه عربستان بیشترین حمایت را از سرمایه گذاران به عمل می آورد. نمره این کشور در شاخص حمایت از سرمایه گذاران 7 و رتبه جهانی این کشور 16 اعلام شده است.نمره کشورهای عمان،امارات، عراق و اردن نیز در شاخص مذکور به ترتیب 5، 4.3، 4.3، و 4.3 اعلام شده است .
*نرخ اخذ مالیات در ایران بیشتر از متوسط منطقه ای است
در ایران افراد حقیقی و حقوقی باید 22 نوع مالیات به صورت مستقیم و غیر مستقیم بپردازندکه نسبت به سال گذشته تغییری نداشته است. این رقم درکشورهای منطقه 23 عدد است .همچنین برای محاسبه و پرداخت مالیات در ایران بیش از 344 ساعت زمان لازم است. این رقم برای سال گذشته 364 ساعت گزارش شده بود. در سطح منطقه متوسط زمان لازم برای محاسبه و پرداخت مالیات 200 ساعت برآورد شده است .
نرخکلی مالیات در ایران نیز بدون تغییر نسبت به سال گذشته در سطح 44.2 درصد سود باقی مانده است. این رقم درکشورهای منطقه معادل 32 درصد سود است .بر اساس این گزارش از نظر شاخص پرداخت مالیات رتبه جهانی ایران 10 پله سقوط داشته است. رتبه ایران در سال گذشته از این نظر 107 بودکه در سال جاری به 117 نزول پیداکرده است.در منطقه امارات رتبه نخست را از این نظر به خود اختصاص داده است. رتبه جهانی امارات نیز 4 اعلام شده است. عربستان رتبه 7 جهان، عمان رتبه 18 و اردن رتبه 26 جهان را از این نظرکسبکرده اند .
*فرایند صادرات کالا از ایران کندتر از متوسط منطقهای انجام می شود
رتبه جهانی ایران از نظرکیفیت تجارت کالا نیز دو پله نزول داشته و از 132 در سال گذشته به 134 در سال جاری رسیده است.برای صادرات کالا از طریق مرزها در ایران به 7 مدرک معتبر نیاز است که نسبت به سال گذشته تغییری نداشته است .در عین حال زمان صادرات در ایران یک روزکوتاهتر شده و از 26 روز به 25 روزکاهش یافته است . هزینه صادرات در مرزهای ایران نیز برای هرکانتینر 1061 دلار است که نسبت به سال گذشته 50 دلار افزایش داشته است.متوسط اسناد لازم در منطقه برای صادرات 6.3، مدت زمان صادرات کالا 22 روز و هزینه صادرات به ازای هرکانتینر 1001 دلار اعلام شده است.برای واردات کالا از طریق مرزهای ایران نیز به 8 مدرک و سند نیاز است که تغییری نسبت به سال گذشته نداشته است. زمان برای واردات کالا به ایران نیز باکاهش یک روزه به 38 روز رسیده است.هزینه واردات کالا به ایران نیز با افزایش 60 دلاری طی سال گذشته به 1706 دلار به ازای هرکانتینر رسیده است .
*قراردادهای تجاری در ایران پس از طی 39 مرحله نهایی میشوند
برای نهایی شدن و اجرای قراردادهای تجاری در ایران 39 مرحله وجود داردکه این رقم درکشورهای منطقه 43مرحله است . برای نهایی شدن قراردادهای تجاری در ایران نیز بیش از 520 روز زمان نیاز است و این رقم درکشورهای منطقه 670 روز اعلام شده است. این دو فاکتور در مقایسه با سال گذشته تغییری نداشته است .
در عین حال رتبه ایران از نظر اجرای قراردادهای تجاری در سطح جهان یک پله بهبود یافته و از 54 به 53 رسیده است. ایران از این نظر در صدر منطقه قرار گرفته است. پس از ایران عمان رتبه دوم منطقه از نظر اجرای قراردادها را به خود اختصاص داده است. رتبه جهانی این کشور 106 اعلام شده است.رتبه جهانی اردن نیز 124، امارات 132، عراق 139 و عربستان 140 اعلام شده است .
*رتبه 109 ایران از نظر تعطیلی فعالیت های اقتصادی
بر اساس این گزارش رتبه ایران در زمینه مقررات و قوانین مربوط به پایان دادن به یک فعالیت تجاری در ایران تغییری نداشته و در سطح 109 بدون تغییر باقی مانده است. این درحالی است که ایران از لحاظ شاخص آغازکسب وکار در رتبه 48 قرار دارد.زمان مربوط به تعطیلی یک کارگاه اقتصادی در ایران نیز بدون تغییر نسبت به سال گذشته در سطح 4.5 سال باقی مانده است. نرخ احیاء و تجدید حیات اقتصادی نیز بدون تغییر در سطح 23.1 درصد باقی مانده است.زمان متوسط در منطقه برای تعطیلی یک کارگاه اقتصادی 3.2 سال و نرخ احیاء 25.5 درصد اعلام شده است .
عربستان رتبه نخست منطقه را از این نظر به خود اختصاص داده و در سطح جهان نیز رتبه 60 را به خود اختصاص داده است. رتبه جهانی عمان نیز 66، اردن 96، امارات 143 و عراق 183 اعلام شده است .
برگرفته از: روزنامه تفاهم
مقدمه
در شرايط رقابتي حاکم بر بازار، بنگاههاي اقتصادي ملزم به مديريت اجزاي محصول (قيمت، کيفيت و کارکرد ) هستند، زيرا در اقتصاد امروز، حفظ يک مزيت رقابتي به مدت طولاني غيرممکن است. اين محيط تجاري رقابتي، مؤسسات را ملزم کرده است که محصولاتي را با کيفيت و مطابق خواست مشتريان، را در حالي¬که قيمت¬هاي فروش کاملاً توسط بازار تعيين مي¬شود توليد کنند. هزينه¬يابي هدف يک تکنيک اندازه¬گيري بهاي تمام شده نيست، بلکه برنامه جامع کاهش هزينه، حتي پيش از نخستين مراحل توليد يک محصول است. هزينه¬يابي هدف، به دنبال شناسايي هزينه¬هاي توليد يک محصول پيشنهادي است، تا زماني که محصول به فروش ميرسد، سود دلخواه و موردنظر تحقق يابد. در سيستمهاي رايج، يک محصول پس از طراحي و توليد، هزينه¬يابي شده، پس از تعيين بهاي تمام شده آن، سود مورد نظر به آن افزوده و با قيمت تعيين شده به بازار عرضه مي¬شود. اما در دنياي پررقابت آينده، توليدکننده نمي¬تواند بدون لحاظ کردن بهايي که مشتري حاضر به پرداخت است، به توليد و عرضه محصول بپردازد .
در دهه 1960 که آن را عصر محصولات جديد ناميدند، تمرکز اصلي شرکتهاي ژاپني بر توليد انبوه محصولات يکنواخت بود و مديريت هزينه به نقش برنامهريزي و طراحي در توليد توجه چنداني نداشت، بلکه کانون توجه مديريت هزينه، بر مراحل توليد متمرکز قرار داشت. از اين رو هزينه¬يابي استاندارد، ابزار اصلي کنترل هزينه شمرده مي¬شد .
در اواخر دهه 1960 و اوايل دهه 1970 با بالا رفتن سطح زندگي مردم ژاپن و نيز سطح آگاهي مصرف¬کنندگان، شرکتها مجبور شدند محصولات متنوع با ويژگيهاي متفاوت توليد کنند. روبوتهاي صنعتي و ماشينهاي خودکار، چرخه عمر محصولات را به نفع محصول بهتر و جديدتر به طور دايم کوتاهترکردند. تفاوت چرخه عمر توليد سنتي و توليد با فناوري پيشرفته در شکل (1) نشان داده شده است.در اواخر دهه 1980، هزينه¬يابي هدف، با استراتژي شرکتها عجين شد و مانند ابزار استراتژيک مديريت هزينه، براي برنامهريزي سود و نيز براي کاهش هزينه در نظر گرفته مي¬شود. (عبدي،1381 : 2)
تعريف هزينه¬يابي هدف
هزينه¬يابي هدف، بر اين مطلب تکيه دارد که به منظور کاهش بهاي تمام شده، نه تنها هزينه¬هاي توليدي مهم هستند، بلکه هزينه¬هاي پيش از توليد و بعد از توليد هم مهم هستند. افزون بر آن، براي دسترسي به هدفهاي شرکت، نه تنها مشارکت مديران، حسابداران صنعتي، مديريت توليد، طراحي و کنترل کيفيت و ساير مديران کليدي لازم است، بلکه شرکت بايد با عرضه¬کنندگان مواد اوليه و مشتريان نيز ارتباط نزديکي داشته باشد، تا بتوانند ارزش¬هاي لازم را ايجاد کند . (گودرزي،1382،ص32 )
هزينه¬يابي هدف، داراي تعريفهاي متعددي است، اما تمامي آنها بر کاهش هزينه¬ها تأکيد دارند. بعضي از تعريفها دربرگيرنده کل محصول است، در حالي که بعضي ديگر تنها فعاليتهاي ويژه¬اي را در نظر گرفته، يا فقط بر فرايند توسعه محصول متمرکز مي¬شوند .
هزينه¬يابي هدف، به وسيله کوپر و اسلاگمولدر به صورت زير تعريف شده است :
«هزينه¬يابي هدف، يک رويکرد ساختار يافته براي تعيين هزينه در طول عمر محصول است، به گونهاي که تعيين کند محصول موردنظر با چه شاخصهاي عملکردي و کيفيتي مي¬بايد توليد شود تا در هنگام فروش با قيمت پيشبيني شده، به ميزان سود دلخواه در طول عمر خود دست يابد .» (Cooper & Slagmulder,1997:18)
مثلث سه بعدي و منطقه بقا
مثلث بقا داراي سه محور بوده که هر محور آن، معرف يکي از ابعاد مهم محصول است که عبارتند از : بهاي تمام شده / قيمت فروش، کيفيت و کارکرد. تنها محصولاتي که در جهت ارزشهاي اين سه بعد بيانکننده ارزش براي مشتري باشند، شانس موفقيت دارند . براي هر يک از اين سه بعد يک دامنه تعيين مي¬شود که با مشخص کردن حداقل و حداکثر ارزشها از ديدگاه مشتري، اين دامنه تعريف ميشود. منطقه¬اي که از اتصال نقاط ماکسيمم و مينيمم ارزشها براي هر يک از آن ابعاد (شکل 2) تعيين مي¬شود را در اصطلاح منطقه بقا مي¬نامند.(گودرزي،1382: 34 )
اگر منطقه بقاي محصول بزرگ باشد، انتخاب استراتژي رهبري هزينه و تمايز محصول موفقيت¬آميز است. منطقه بقا زماني وسيع است که اختلاف بين حداقل و حداکثر ارزش در هر يک از ابعاد محصول، به توليدکنندگان اين فرصت را مي¬دهند که بتوانند محصولي با مزيتهاي متفاوت نسبت به رقبا توليد کنند. در انتخاب نوع تمايز در محصول جديد و استراتژي مربوط به اين بخش، محصولات متمايزي که ارزشهاي بالا در يک بعد و يا شاخص¬هاي محصول و ارزش¬هاي پايين در دو بعد ديگر را دارند، مشخص مي¬شوند .
اصول کليدي هزينه¬يابي هدف
اصل نخست، هزينه¬يابي مبتني بر قيمت: سيستم هزينه¬هاي هدف، هدف هزينه¬اي را براساس تخمين قيمت محصول در بازار رقابتي و تعيين ميزان سود مورد نظر و کاستن اين دو مقدار از يکديگر تعيين مي¬کند. يعني حد هزينه مجاز را براي دستيابي به سود مشخص، براساس قيمت بازار، برآورد مي¬کند .
اصل دوم، تمرکز بر مشتري: در سراسر فرايند هزينه¬يابي هدف، نظر مشتري پيوسته مورد توجه قرار مي¬گيرد و خواستههاي وي در مورد کيفيت، قيمت و کارکرد به طور همزمان در محصول و تصميمهاي ساخت و تجزيه و تحليل اعمال مي¬شود. تمرکز بر مشتري از راه توسعه فعاليت¬هاي مهندسي صورت ميپذيرد .
اصل سوم، تمرکز بر طراحي: در سيستمهاي هزينه¬يابي هدف، طراحي محصولات و فرآورده¬هاي اصلي مديريت هزينه مورد توجه قرار مي¬گيرد، به صورتي که در زمينه طراحي زمان بيشتري صرف مي¬شود و با حذف مراحل پرهزينه و وقتگير، زمان لازم براي ورود محصول به بازار کاهش مي¬يابد. چهار اصل فرعي بر اين ديدگاه تأثير مي¬گذارند :
الف. در سيستمهاي هزينه¬يابي هدف، هزينه¬ها پيش از وقوع، مورد نظارت و کنترل قرار مي¬گيرند .
ب . سيستم هزينه¬يابي هدف، مهندسان توليد را به اثر هزينه محصول، فناوري و طرح فرايند توليد و چالش¬هايي که در اين زمينه وجود دارند، متوجه مي¬سازد .
ج. سيستمهاي هزينه¬يابي هدف، موجب مي¬شود وظايف مشترک تمامي بخشهاي شرکت در زمان طراحي، مورد تحليل و آزمون قرار گيرد .
د . در سيستم هزينه¬يابي هدف، مهندسي همزمان محصولات و مراحل توليد (به جاي مهندسي ترتيبي) باعث کاهش دوره زماني توليد مي¬¬شود، زيرا امکاني را فراهم مي¬آورد تا براي هر مشکلي بتوان پيش از شروع توليد، راه¬حلي ارايه کرد .
اصل چهارم، عملکرد متقابل: در سيستم هزينه¬يابي هدف، گروههاي عملياتي و توليد را اعضاي بخش طراحي و مهندسي توليد، خط توليد، فروش و بازاريابي، واحد تدارکات، دايره حسابداري صنعتي، دايره خدمات و پشتيباني تشکيل ميدهند و از افراد خارج سازمان، از قبيل: تأمين کنندگان قطعات، مشتريان، فروشندگان، توزيع¬کنندگان، ارايه¬کنندگان و عرضهکنندگان مواد اوليه نيز بهره گرفته مي¬شود .
اصل پنجم، جهت¬گيري در چارچوب چرخه عمر محصول: در هزينه¬يابي هدف، تمامي هزينه¬هاي مربوط به يک محصول طي عمر آن، از قبيل : قيمت خريد، هزينههاي عمليات، هزينههاي نگهداري و تعميرات و هزينه¬هاي توزيع مورد توجه قرار مي¬گيرد و هدف، حداقل کردن هزينه¬هاي طول دوره عمر محصول براي مصرف¬کننده و توليدکننده است. در اينجا با دو اصل فرعي ديگر روبه رو ميشويم :
الف. از ديدگاه مصرف¬کننده، چرخه عمر محصول به معني حداقل کردن هزينه مالکيت محصول است. به اين معني که هزينه¬هاي عملياتي، مصرف، تعميرات و واگذاري محصول کاهش يابد .
ب. از ديدگاه توليدکننده، چرخه عمر محصول در حداقل کردن هزينه¬هاي توسعه، توليد، بازاريابي، توزيع، پشتيباني، خدمات و واگذاري است .
اصل ششم، مشارکت در زنجيره ارزش: تمامي عناصر زنجيره ارزش، از قبيل : تامينکنندگان قطعات، فروشندگان، توزيع¬کنندگان و ارايه¬کنندگان خدمات در هزينه¬يابي هدف مورد توجه قرار ميگيرند. هزينه¬يابي هدف، تلاشهاي مربوط به کاهش هزينه¬ها را از راه ايجاد يک رابطه همکاري با اعضاي خارج از سازمان در سراسر زنجيره ارزش انجام مي¬دهد.(عبدي،1381: 6-5 )
مباني نظري هزينه¬يابي هدف
تفاوت موجود بين رويکردهاي هزينهيابي هدف و هزينه¬يابي سنتي در برنامه¬ريزي سود و هزينه، منعکس¬کننده اختلاف در مباني نظري هر يک از آنها است. اين مباني در تئوري سيستمها ريشه دارد که ناشي از چگونگي تفکر در مورد مديريت و کنترل است. در جدول (1) چهار تفاوت عمده بين مباني نظري هزينه¬يابي هدف و مديريت سنتي هزينه خلاصه شده است .
بايد در نظر داشت که تئوري سيستمهاي بسته براي محيطهاي پيشبيني¬پذير و ثابت طراحي مي¬شود، از اين رو براي تغييرات پوياي امروزي و محيطهاي تجاري پيشبيني¬ناپذير، مناسب نيست .
فرايند هزينه¬يابي هدف
مراحل هزينه¬يابي هدف، شامل سه بخش عمده است (شکل3 ):
الف. هزينه يابي محرک بازار،
ب. هزينه يابي هدف سطح محصول،
ج. هزينه يابي هدف سطح قطعات .
الف) هزينه¬هاي محرک بازار
مرحله هزينه¬يابي محرک بازار در فرايند هزينه¬يابي هدف، بر گرايشها و تمايلات، تقاضاها و نيازهاي مشتريان متمرکز است. همچنين از هزينه مجاز براي انتقال فشارهاي رقابتي بازار به طراحان محصول و تامين¬کنندگان قطعات استفاده مي¬شود . چون هدف از هزينه¬يابي بر مبناي هدف، دستيابي به يک حاشيه سود مناسب در کل چرخه عمر محصول است، از هزينه¬يابي چرخه عمر، به منظور کاهش حساسيت و غيرمحسوس کردن سرمايه¬گذاري مورد نياز بالا در توسعه و توليد محصول و نيز موازنه لازم براي هر تغيير پيش¬بيني شده در قيمت فروش آتي محصول و هزينه آن در چرخه عمر استفاده مي¬شود. در واقع اين مرحله از هزينه يابي هدف، به دنبال دستيابي به موارد زير است :
1. برقراري هدفهاي بلندمدت فروش و سود : هزينه¬يابي هدف، با هدفهاي بلندمدت فروش و سود شروع مي¬شود. هدف اوليه اين هزينه¬يابي اطمينان يافتن از اين نکته است که هر محصول در طول عمر خود سهم برنامه¬ريزي شده¬اي از سودهايي را که در هدفهاي بلندمدت سود شرکت معين شده است، به دست ميآورد. اعتبار برنامه بلندمدت در استقرار مقررات و نظم هزينه¬يابي، بر مبناي هدف بسيار بالاي آن است .
2. تعيين قيمت فروش: فرايند هزينهيابي هدف، مستلزم تعيين قيمت فروش بر مبناي هدف است. زماني که شرکتها همان محصول را با قيمتهاي متفاوت مي¬فروشند، قيمت در فرايند هزينه¬يابي هدف، اهميت مي¬يابد. قيمت فروش هدف، بايد واقعي باشد. قيمت فروش هدف، با توجه به شرايط بازار، زماني که محصول به مرحله توليد برسد، تعيين مي¬شود. تعيين هدف، با توجه به تعدادي از عوامل داخلي و خارجي تعيين خواهد شد .
3. تعيين حاشيه سود هدف: منظور از تعيين حاشيه سود هدف، اطمينان از دستيابي مؤسسه به برنامه سود بلندمدت است. در تعيين حاشيه¬هاي سود هدف دو نکته وجود دارد :
_ از واقعي بودن آنها اطمينان حاصل کنيم .
_ حاشيه سود مورد انتظار به منظور جبران هزينه¬هاي چرخه عمر محصول، کافي باشد .
4. تعيين هزينه مجاز: وقتي قيمت فروش هدف و حاشيه سود هدف تعيين شود، هزينه مجاز با استفاده از رابطه (1) قابل محاسبه خواهد بود .
هزينه مجاز، هزينهاي را که محصول بايد بر اساس نظر مديريت رده بالا ساخته شود، ارائه
مي¬دهد؛ با اين شرط که اگر محصول با قيمت هدف فروخته شود، حاشيه سود هدف تعيين شده حاصل شود .
ب. هزينه¬يابي هدف سطح محصول :
اين مرحله از فرايند هزينه يابي بر خلاقيت طراحان محصول متمرکز است که با پيدا کردن روشهايي براي طراحي محصولات، رضايت مشتريان مؤسسه را با هزينه مجاز تامين مي¬کنند. براي دستيابي به اين هدفها و برقراري ارتباط با تامين¬کنندگان قطعات مؤسسه، از تکنيک مهندسي ارزش استفاده مي¬شود .
فعاليت¬هايي که در اين مرحله انجام ميگيرند، به سه بخش تنظيم مي¬شوند :
1. تعيين هزينه هدف سطح محصول؛
2. نظم بخشيدن به هزينه¬يابي هدف با نمايش پيشرفت کار و استفاده از قاعده اصلي هزينه¬يابي هدف؛
3. استفاده از مهندسي ارزش و ساير تکنيک، براي دستيابي به هزينه هدف سطح محصول .
ج. هزينه¬يابي هدف سطح قطعات
پس از تکميل هزينه¬يابي هدف سطح محصول، مرحله سوم، يعني هزينهيابي سطح قطعات شروع مي¬شود که هزينه هدف، سطح محصول را به سطح قطعات منتقل مي¬کند. هزينه¬هاي هدف سطح قطعات مشخص مي¬کنند که شرکت آمادگي دارد چه مبلغي را براي خريد قطعات مورد نياز محصول خود بپردازد .
در اين فرايند از هزينه¬يابي درون سازماني براي رسيدن به هدف يا باز کردن مجراهاي ارتباطي جديد در بين تامين کنندگان قطعات، مشتريان و طراحان محصول استفاده مي¬شود. اين مرحله داراي چهار بخش است. (شکل 4 )
نتيجه¬گيري
دنياي رقابتي و مشتري گرايي که در جستجوي خلق ارزش و حذف اتلاف است، به همراه خود در کليه سيستم هاي سازماني تحول پديد آورده است. بسياري از اين تحولات را در سيستم هاي توليدي مي شناسيم. اما عدم توجه به هزينه ها و يا بعد راهبردي هزينه، فنون مديريت توليد را با ضعف مواجه مي سازد. لذا لزوم توجه به تکنيک هاي نوين مديريت هزينه بيش از پيش احساس مي شود. در حال حاضر هزينه يابي هدف بطور گسترده در صنايع مختلف کشورهاي جهان به کار گرفته مي شود. به منظور اجراي موفق هزينه يابي هدف، لازم است کليه شرکت ها و توليدکنندگان صنايع مختلف ضمن حفظ کيفيت و کارکرد محصولات خود، توجه ويژه اي به اين مقوله سودمند در کاهش هزينه هاي محصولات خود بنمايند تا سودآوري و سهم خود را در بازار افزايش دهند. هزينه يابي هدف ضمن حفظ منافع صاحبان صنايع باعث افزايش رضايتمندي مشتريان و رفاه اجتماعي مي گردد .
منابع
1. حجازي، رضوان و امير البدوي: هزينهيابي بر مبناي هدف، سازمان مديريت صنعتي، تهران 1384 .
2. حقيقي پراپري، محمد: هزينه يابي بر مبناي هدف (www.bilan.ir) .
3. خوش طينت، محسن و اشرف جامعي: هزينهيابي هدف: شناخت، کاربرد و به کارگيري آن، حسابرس،شماره 16، مهر و آبان 1381، صص51-45 .
4. دستگير، محسن: بررسي هاي حسابداري و حسابرسي، شماره 39، بهار 84، صص 65-63 .
5. رحيميان، نظام الدين: آشنايي با برخي مفاهيم اساسي حسابداري مديريت، حسابرس، شماره6، بهار 79، صص 40-36 .
6. عبدي، فرشيد: سيستم هزينه يابي هدفدار: رويکرد ناب به مديريت راهبردي هزينه و مهندسي ارزش (www.srlst.ir).
7. گودرزي، حجت: بهايابي هدف، تدبير، اسفند 1382، شماره 142 .
8. نمازي، محمد: حسابداري صنعتي 2: بودجهبندي و کنترل سيستم هاي استاندارد، انتشارات سمت، تهران 1384، صص 207-201 .
9. Cooper, R. and Slagmulder, R., (1997) Target Costing and Value Engineering, Portland: productivity press and Montvale.
مولف/مترجم: دکتر محمد حسن قليزاده؛ فاروق کاظماُف
منبع: ماهنامه تدبير-سال نوزدهم-شماره 199
تهيه و تنظيم: پايگاه مقالات علمي مديريت www.SYSTEM.parsiblog.com
برگرفته از : SYSTEM.parsiblog.com
آيا ديگر کيفيت نميتواند ضمانتي براي موفقيت در کسب و کار باشد؟ آيا مفهوم کيفيت با مصاديق متفاوتي در عمل مواجه است؟ آيا برخي از رويکردهاي کيفيت موفقيت سازند در حالي که رويکردهاي ديگر اين ويژگي را ندارند؟
اين مقاله به تشريح و پاسخگويي به اين پرسشها ميپردازد و با استفاده از الگوي رقابتپذيري، نگرشهاي متفاوت به کيفيت وتفاوت آنها را در کسب موفقيت تحليل مي کند. اين تحليل نشان ميدهد که تنها کيفيتي ميتواند در محيط رقابتي، موفقيت پايدار ايجاد کند که به گونه متوازني منافع و هزينههاي مشتري و سودآوري سازمان را تامين کند .
مفهوم کيفيت، از سدههاي پيش وجود داشته است، ولي مباحث علمي کيفيت به گونهاي که ما امروز آنرا ميشناسيم به بعد از جنگ جهاني دوم باز ميگردد. در اين مدت، صاحبنظران برجستهاي در اين حوزه پديدار شدند و الگوها و مفاهيم ارزشمندي را عرضه کردند. مفاهيم و الگوهايي، مانند: کنترل کيفيت آماري، شش زيگما، مديريت کيفيت جامع، حاصل تلاشهاي اين دوران است. بسـياري از شرکتهاي بزرگ و معتبر، مانند: جنرال الکتريک، ايتياندتي
(AT & T) و موتورولا، کيفيت را به عنوان عامل تمايز خود از رقبايشان برگزيدند و به پيشرفتهاي مهمي در اين مورد دست يافتند. اين شرکتها با مزيت کيفيت، رقباي خود را در تنگنا قرار داده، سهم بازار و منافع خود را به صورت چشمگيري افزايش دادند. اين شرايط در بيشتر دهههاي سده گذشته ميلادي ادامه داشت ولي از اوايل دهه 1970 پديدههايي در دنياي کسب و کار مشاهده شد که باورهاي سنتي کيفيت برتر مساوي با موفقيت در بازار است را مورد پرسش قرار داد. در اين پديده، شرکتي مانند پانآمريکن با بيش از شصت سال سابقه ارائه خدمات عالي هوانوردي ازصحنه کسب و کار خارج ميشود، شرکتي مانند سوئيساير که به عنوان با پرستيژترين خط هوايي دنيا شناخته ميشد ورشکست ميشود و در نقطه مقابل، شرکت ويرجين آتلانتيک بدون اينکه اصولاً داراي خدمات درجه يک باشد، سهم بازار، سودآوري و ناوگان هوايي خود را توسعه ميدهد. چگونه شرکتهاي پرسابقه با کيفيت خدمات عالي در کسب و کار خود شکست ميخورند و شرکتهاي کوچک و کمسابقه بدون اينکه در کيفيت سرآمد باشند موفقيت را تجربه ميکنند؟ اين پديده به شرکتهاي هوانوردي محدود نميشود؛ شرکت رولزرويس نيز به عنوان نمادي از کيفيت صنعتي در اوايل دهه هفتاد ورشکست شد و شرکت پولارويد نيزبه عنوان مظهر نوآوري و کيفيت سابقه مشابهي را در صنعت عکسبرداري به جاي گذاشت .
آيا نگرشهاي متفاوتي در مورد کيفيت وجود دارند؟ آيا برخي از اين نگرشها موفقيت ساز و برخي ديگر فاقد اين خصوصيت هستند؟ در اين مقاله به تشريح اين پديده پرداخته ميشود و با تحليل رقابتپذيري نگرشهاي مختلف کيفيت، پاسخهاي معناداري براي اين پرسشها ارائه ميشود .
1. نگرشهاي کيفيت
کيفيت چيست؟ مباحث کيفيت در پنجاه سال گذشته، تحولات فراواني يافته و در اين تحولات، نگرشهاي متفاوتي به کيفيت، شکل گرفته است. هر يک از اين نگرشها از منظر ويژهاي به مفهوم کيفيت نگريسته و تعبير خاصي براي آن بيان کرده است. براي کيفيت، دست کم پنج نگرش متفاوت وجود دارد که ما در اينجا به معرفي آنها ميپردازيم :
نخستين نگرش به کيفيت، قابليت پاسخگويي به خواسته مشتري تعريف ميشود. اين تعريف ابتدا در سال 1968 توسط ادواردز (Edwards, 1968) و در سال 1988 توسط جوران (J.M. Juran) بيان شده است. در اين نگرش خواسته مشتري و پاسخگويي به آن، محور جهت گيري سازمان قرار دارد و از اين رو به آن کيفيت مشتري محورگفته مي شود .
دومين نگرش به کيفيت، از منظر توليد بيان ميشود. در اين نگرش کيفيت با ميزان تطابق محصول با يک طرح يا مشخصه محک ميخورد. تعريف گيلمور از کيفيت بيانگر اين نگرش است (Gilmore,1974).
نگرش سومي را که از کيفيت وجود دارد، ميتوان نگرش محصول محور دانست. در اين نگرش کيفيت عبارت است از ميزان ويژگيهاي ارزشمند در يک محصول. ليفلر اين تعبير را در سال 1982 ارائه کرد (Leifler,1982) و درآن مشخصههاي محصول را محور کيفيت قرار داد .
نگرش ديگري که براي کيفيت وجود دارد، يک مفهوم انتزاعي از ادراک کيفيت را بيان ميدارد. پيرسيگ کيفيت را مستقل از ويژگيهاي محصول و يا برداشت ذهني خاص ميداند ولي بر اين باور است که مردم کيفيت را هر کجا که ببينند به راحتي تشخيص مي دهند (Pirsig,1982) .
پنجمين نگرشي که براي کيفيت توسط بروه ارائه شده است، کيفيت را ميزان مطلوبيتهاي يک محصول با يک قيمت مناسب (براي مشتري) و هزينه قابل پذيرش (براي توليدکننده) تعريف ميکند (Broh,1982). فيگن بام (A.V. Feigenbaum) نيز تعريف مشابهي را بيان مي کند .
با اين تعبيرها پاسخ پرسش نخست مقاله روشن مي شود؛ آيا براي کيفيت نگرشهاي متفاوتي وجود دارد؟ بلي براساس دسته بندي انجام شده دست کم پنج نگرش براي کيفيت وجود دارد. اين پنج نگرش هر يک از منظر خاصي به رويکرد کيفيت نگريسته، از اين منظر تعبير خود را بيان مي کنند. (شکل 1 )
حال به پرسش دوم مقاله ميپردازيم: کداميک از اين نگرشها بهتر ميتوانند براي سازمان رقابتپذيري ايجاد کنند؟ پاسخ به اين پرسش تا اندازهاي دشوارتر است و ابتدا بايد مولفههاي اصلي رقابتپذيري را شناخت .
2. رقابتپذيري
رقابتپذيري با تعبير توانمندي و تمايل ورود به رقابت تعريف شده است. مايکل پورتر از منظر اقتصادي رقابتپذيري را مترادف با بهره وري و چگونگي استفاده يک سازمان يا ملت از منبع انساني، سرمايه و منابع طبيعي خود تعريف ميکند (Porter,2005). در مقياس خرد، رقابتپذيري به ارزشي که يک محصول در مقايسه با رقيب براي مشتري مي آفريند باز ميگردد و اين امر به دوعامل مهم بستگي دارد: ميزان مطلوبيتهاي برآورده شده از تملک يا تصرف يک محصول براي مشتري(منافع) و، ميزان هزينه ايجاد شده از تملک يا تصرف آن محصول براي مشتري. سرآمدي در هر يک از اين دو عامل، سازمان را رقابتپذير ميسازد .
اگر يک سازمان استراتژي خود را براساس ارائه مطلوبيتهاي ويژه و برتر از رقيب به مشتري قرار دهد، استراتژي تمايز را برگزيده است و اگر براساس شرايط موجود، ارائه قيمت غير قابل رقابت توسط رقيب را استراتژي خود قرار دهد، استراتژي رهبري هزينه را دنبال ميکند . استراتژي تمايز از راه مطلوبيتهاي بيشتر رقابتپذيري را بهبود ميبخشد و استراتژي رهبري هزينه از راه کاهش نامطلوبيتها (هزينهها) سازمان را نسبت به رقيب رقابتپذير ميسازد (مانند توليدکنندگان پوشاک چيني). هر يک از اين استراتژيها سازمان را در بازار رقابتي محصول، رقابت پذير خواهد کرد . آيا براي يک کسب و کار موفق اين امرکافي است؟ خير، کافي نيست .
يک سازمان براي موفقيت علاوه بر پاسخگويي مناسب به بازار رقابتي محصول( کالا و خدمات) بايد پاسخگوي بازار سرمايه نيز باشد و براي اين منظور بايد هزينه اين استراتژيها براي توليدکننده و سودعملياتي شرکت براي سهامداران، قابل پذيرش باشد .
دو عامل اول، به مزيت رقابتي سازمان در بازار محصول و عامل سوم به مزيت رقابتي در بازار سرمايه منجر ميشود (شکل 2 ). نکته بسيار اساسي و مهم اين است که بدون توجه به منافع سرمايهگذاران، تداوم خلق ارزش براي مشتري نيزامکانپذير نخواهد بود. اين منطقي است که چگونگي شکست پان امريکن و سوئيس اير را بيان مي کند. براي رقابتپذيري پايدار، سه مولفه اصلي ضروري است. دو مولفه اول رقابتپذيري ايجاد ميکند و عامل سوم تداوم آن را امکانپذير ميسازد. حال با توجه به مولفههاي رقابتپذيري، نگرشهاي مختلف به کيفيت را مرور کرده، به پاسخگويي پرسش دوم مقاله ميپردازيم .
3.کيفيت و رقابتپذيري
بررسي تحليل نگرشهاي کيفيت با الگوي رقابتپذيري، ابعاد ظريف و در عين حال مهمي از رابطه بين نگرشهاي مختلف کيفيت و موفقيت شرکت را آشکار ميسازد. تحليل تعريف نگرش مشتري محور با الگوي رقابتپذيري، نشان ميدهد که اين نگرش به خوبي مولفههاي منافع مشتري را مورد توجه قرار داده ولي نسبت به منافع سهامدار مسکوت است. (شکل 3) شرکت پانآمريکن با خدمات عالي و قيمت مناسب ولي با زيان سالانه رو به افزايش، مصداق روشني براي اين شرايط است. در اين شرايط هر چند مشتري راضي و خشنود باشد، روز به روز توان شرکت براي ادامه مسير کاهش يافته، سازمان در برابر حوادث غيرمترقبه مانند يازده سپتامبر، آسيبپذيرميشود. نگرش دوم کيفيت، يعني توليد محوري نيز به گونه بارزي بر ابعاد مهندسي يک محصول متمرکز است. اين نگرش نه تنها هزينههاي توليدکننده، بلکه هزينههايي را که تامين اين ابعاد کيفي براي مشتري خواهد داشت را هم از حوزه توجه خارج کرده است .
اين نگرش هر چند به مشخصههاي فني و کاربردي ويژهاي در محصول منجر شود، الزاماً سبب رقابتپذيري و موفقيت شرکت نخواهد شد .
نگرش محصول محور نيز از الگوي رقابتپذيري مشابهي برخوردار است و حاصل آن در بلندمدت مولد رقابتپذيري و موفقيت نخواهد بود. نگرش تعالي محور نيز نوعاً بر ويژگيهاي محصولات تاکيد دارد هر چند ماهيت انتزاعي آن ميتواند اين برداشت و هر برداشت ديگري را پرسش برانگيز سازد .
آنچه بروه و همفکران او با عنوان نگرش ارزش محور براي کيفيت معرفي کردند، تنها نگرشي است که به گونهاي همزمان به مطلوبيتهاي مشتري (فايده)، قيمت و ساير هزينهها براي مشتري (هزينه مشتري) و هزينه براي توليدکننده (منافع سهامدار) توجه کرده است. اين نگرش نه تنها ميتواند براي مشتري ارزش بيافريند (تفاوت فايده و هزينه مشتري) بلکه تا زماني که منافع سهامدار تامين شود، سازمان را در جهت حفظ و توسعه اين ارزش تشويق و هدايت خواهد کرد. رفتار موفقيتساز شرکت ويرجين آتلانتيک، به گونه بارزي براين الگو استوار است. چرا شرکت ويرجين خدمات صندلي درجه يک را در خطوط هوايي خود متوقف ميکند؟ زيرا اين معادله در آن به تعادل نميرسد. چرا بر خدمات صندليهاي تجاري تاکيد ميکند و آن را از حد معمول توسعه بيشتري ميبخشد؟ زيرا اين معادله در اين ناحيه، مثبت و پاسخگو ارزيابي ميشود. کيفيت خوب خدمات، زماني با معناست که قيمت آن از سوي مشتري و هزينه و سود آن از سوي توليدکننده پذيرفتني باشد. اين معنا، تنها در نگرش ارزش محور وجود دارد و اين پاسخي براي پرسش دوم مقاله است .
4. شاخص ارزش
الگوي رقابتپذيري، يک الگوي مفهومي است که تعادل بين منافع و هزينههاي سمت عرضه و تقاضا را برقرار ميسازد. هرگاه اين رابطه در عمل به نقطه بهينه برسد، موفقيت بلند مدت درکسب و کار تضمين ميشود. اين الگو بسيار ارزشمند است و مبناي تحليلي موثري را براي ارزيابي رويکردهاي مختلف مديريتي و تاثير آنها در موفقيت سازمان در اختيار ميگذارد، اما اين الگو کليتر از آن است که بتواند به گونهاي مستقيم در تصميمگيريهاي مديريتي تاثيرگذار باشد. براي اين منظور شاخص ارزش (VIX= Value Index) طراحي شده است. شاخص ارزش، يک نسبت ساده است که ارزشمندي يک تصميم مديريتي را از منظر نظريه بروه مشخص ميکند (شکل 4 ). مفهوم شاخص ارزش بسيار روشن است، ولي محاسبه آن نياز به دادههاي واقعي و بعضاً مطالعه ميداني دارد. اين شاخص نشان ميدهد که تا چه اندازه يک تصميم مديريتي در مورد کيفيت (و حتي غير کيفيت) به رقابتپذيرتر کردن سازمان منجر ميشود .
اگر اين الگو و ساز و کارهاي آن به صورت مستمر و براي مدت مديدي زيربناي تصميمگيريهاي مديريتي سازمان قرار گيرد، سازمان توانمندي ورود در رقابتهاي سنگين را به دست آورده، مقتدرانه ميتواند در برابر پديدههاي تهديدزا و غير قابل اجتناب محيطي ايستادگي کند. شايد اگر مديران پانآمريکن و سوئيساير نيز در چند دهه گذشته با اين منطق به تصميمات خود شکل داده بودند، هنوزهم نام تجاري آنها در پرواز بود .
نتيجهگيري
اين مقاله دو پيام اساسي به همراه دارد: اول اينکه تعريفهاي ارائه شده براي کيفيت با نگرشهاي متفاوتي عرضه شده است که هر يک رويکرد ويژهاي را بر سازمان مسلط ميکند. پيام دوم، چگونگي شکلگيري رقابتپذيري در محيط واقعي را توصيف ميکند ونشان مي دهد که هر يک از نگرشهاي کيفيت تا چه اندازه سازمان را براي موفقيت در محيط رقابتي آماده مي سازد. تلفيق تحليلي الگوي رقابتپذيري با نگرشهاي مختلف کيفيت، نشان داد که همه اين نگرشها نميتوانند به يک اندازه در خلق مزيت رقابتي نقش داشته باشند. اثربخشترين نگرش، نگرش ارزش محور است که به شيوه موثر و متوازني منافع مشتري و هزينه توليدکننده را مورد توجه قرار ميدهد . اين چگونگي نگرش، نه تنها در موضوع کيفيت، بلکه در تمام تصميمگيريهاي مديريتي ميتواند يک شاخص هدايتگر به سوي موفقيت و رقابت پذيري بيشتر سازمان باشد. شاخص ارزش، منافع توليد کننده و مشتري را به مقايسه مي گذارد. اين مقايسه متوجه اين مفهوم است که نتيجه يک تصميم، خواه يک سرمايهگذاري باشد، خواه افزايش يا کاهش يک ويژگي به محصول باشد تا چه اندازه براي مشتري ارزش مي آفريند؟ تحليل اين معادله بايد از راه مطالعه واقعي در بازار مورد نظر و به صورت عيني صورت پذيرد. انجام اين کار ممکن است در ابتدا پرهزينه و وقتگير به نظر برسد ولي اگر اين هزينه با هزينههايي که از راه يک تصميم نامطلوب بر سازمان تحميل خواهد شد، مقايسه شود، توجيهپذير و قابل پذيرش خواهد بود .
يک استراتژي تمايز، هنگامي ارزشمند است که مشتري آماده باشد به ازاي نتايج آن در محصول (کالا و خدمات) مبلغي بيش از هزينه توليدکننده از همان بابت بپردازد. اين معيار در استراتژي رهبري هزينه بر افزايش ارزش محصول (منافع- هزينه) از ديدگاه مشتري و افزايش سود حاشيهاي توليدکننده تاکيد دارد. اينها مصاديق به کارگيري نگرش ارزش محور در ارتقاي رقابتپذيري سازمان به شمار ميآيند .
امروزه نگرش درست به مفهوم کيفيت و درک رابطه عميق آن با استراتژي و رقابتپذيري، مهمتر از دانش و مهارت به کارگيري ابزار کيفيت است و اميدواريم که اين مقاله در ايجاد اين نگرش مفيد و مورد استفاده بوده باشد .
منابع
1. Pan American World Airways, http://en.wikipedia.org/wiki/pan_American_world_Airways
2. Osborne Alistair, Swissair Files for Bankruptcy, http://www.telegraph.co.uk/finance/2735944/swissair-files-for-bankruptcy.html
3. Profit jumps at Virgin Atlantic,http://news.bbc.co.uk/2/hi/business/4585779.stm.
4. EDWARDS C.D., “The Meaning of Quality”, in Quality Progress Oct,1968, ISSN: 0033-524X
5. Gilmore, H.L. "Product Conformance Cost," Quality Progress, June 1974, p.16
6. Leifler, K. B."Ambiguous Changes in Product Quality," American Economic Review, December 1982, p.956
7. Pirsig, R.M. Zen and the Art of Motorcycle Maintenance, pp.185-213
8. Broh, R.A. Managing Quality for Higher Profits, 1982, p.3.
9. TheFreeDictionary, http://www.thefreedictionary.com/competitiveness
10. Porter Michael, What Is Competitiveness?, http://insight.iese.edu/doc.asp?id=00438&ar=7,2005
مولف/مترجم: دکتروفا غفاريان؛ آناهيتا جهانگيري
منبع: ماهنامه تدبير-سال نوزدهم-شماره 199
تهيه و تنظيم: پايگاه مقالات علمي مديريت www.SYSTEM.parsiblog.com
برگرفته از : SYSTEM.parsiblog.com
در اين نوشتار برآنيم تا به توصيههاي بيل گيتس براي موفقيت در كسب و كار اشاره كنيم تا با شيوه كسب و كار و رازهاي موفقيت اين غول كامپيوتري آشنا گرديم .
بیل گیتس ثروتمندترین مرد جهان است که 11 سال متوالی برنده این عنوان بوده و دارایی او در حدود 51 میلیارد دلار تخمین زده می شود. گیتس در سن 43 سالگی ثروتمندترین مرد جهان بود. او از سن 20 سالگی تاکنون رئیس شرکت مایکروسافت بوده است که ارزش آن چیزی در حدود 50 بیلیون دلار است. گیتس با دگرگونى مایكروسافت و تبدیل آن به یك بازیگر مهم در صنعت كامپیوتر و استفاده از جایگاه برتر جدید براى ایجاد بسترى جهت رشد خیلى زیاد در برنامههاى كاربردى فكر خود را به منصه ظهور گذاشت. گیتس از همان ابتدا و خیلى زود دریافت كه اگر بخواهد فكرش را به نتیجه برساند، لازم و ضرورى است كه یك استاندارد صنعتى ایجاد شود. او همچنین مىدانست كه اگر هركسى زودتر و قبل از همه به آنجا برسد فرصت و شانس مهمترى براى داشتن قدرت در صنعت كامپیوتر خواهد داشت .
ثروت گیتس به اندازه ای است که خارج از درک ما است و این خود هم مایه رشک ما است و هم کنجکاوی ما را بر می انگیزاند. اما آنچه مهم می نماید شیوه کسب و کار گیتس است که در آن گیتس به مدیران هشدار مى دهد؛ «به همه کسب و کارها هشدار می دهم که حتی اگر تاکنون در صنعت خود بی رقیب هستید، ممکن است به زودی مورد هجوم بازیگران داد و ستد اینترنتی قرار بگیرید !»
در واقع گیتس پدیده قرن بیستم یعنی بزرگترین غول کامپیوتری است که طلوع برق آسای وی همراه با شهرت و اقبالش، موید ظهور یک نظم تجارت جهانی جدید است. گیتس در شیوه كسب و كار خود به مدیران توصیه مى كند كه با «الگوى زندگى اینترنتی» آشنا شوند؛ « دستهاى خود را بكار اندازید! بایستى با پست الكترونیك و دیگر ابزار دیجیتالى كار كنید و با روش كار آنها خوب آشنا شوید. باید به چشم ببینید كه «سایت» اینترنتى رقیبان چگونه است. بایستى خود از كاربران اینترنت گردید؛ چندین كتاب در این زمینه بخوانید و سفر با شبكه جهانى را آغاز كنید !»
توصیه اول: جریان اطلاعات را خون زندگى بخش بدانید
گیتس عقیده دارد كه شایسته ترین راه شاخص نمودن شركت در میان رقیبان و بهترین راه پیش افتادن از دیگران، بهره بردارى كارآمد از «اطلاعات» است و چگونگى و روش گردآوری، مدیریت و كاربرد اطلاعات است كه سرنوشت برد و یا باخت ما را رقم مى زند. به نظر گیتس برندگان آنهایى خواهند بود كه با برپا كردن یك «دستگاه عصبى دیجیتالى سراسری»، جریان اطلاعات را در میان همكاران و مشتركهاى وابسته به خود، ساده و روان نمایند و در سایه آن، به بهینه سازى و یادگیرى پیوسته بپردازند .
گیتس براى روان ساختن جریان پیوسته اطلاعات در سازمان ها، دوازده گام بنیادین را برمى شمارد :
در انجام ارتباطات سازمانى از راه «پست الكترونیكی» پافشارى كنید، زیرا مى توانید در برابر خبرهاى تازه با شتاب بازتاب هاى عصبى واكنش نشان دهید .
داده ها و اطلاعات فروش را همواره به صورت «در خط» (مستقیم ) – از روى نمایشگر رایانه ـ بررسى كنید تا به آسانى به سهم و روند بازار آگاه شوید. به روند كلى و همچنین خدمات موردى مشتریان توجه نمایید .
در تجزیه و تحلیل وضعیت كسب و كار، از رایانه شخصى (PCS) بهره بگیرید و كاركنان فرهیخته را در بخشهاى نیازمند به سطح فكرى بالا در زمینه تولید، خدمات، و سودآورى بگمارید .
به یارى ابزار دیجیتالی، «تیم هاى نمادین (مجازى) فراسازمانی » بیافرینید تا اعضا بتوانند آگاهیهاى همدیگر را در سراسر جهان و به هنگام بیفزایند .
همه فرآیندهاى «كاغذی» را به «دیجیتالی» تبدیل كنید و تنگناهاى ادارى را برطرف نمایید. بدین گونه كاركنان فرهیخته براى انجام وظیفه هاى مهمتر آزاد مى شوند .
با بكارگیرى ابزار دیجیتالى از فعالیتهاى «تك- وظیفهای » بكاهید و یا آنها را به فعالیتهاى «ارزشافزا» تبدیل كنید، تا مهارتهاى كاركنان فرهیخته را خوب بكار گیرید .
یك جریان «بازخورد» دیجیتالى بوجود آورید تا به افزایش كارآیى فعالیتهاى كمی، و كیفیت كالاها و خدمات، بیفزاید. بایستى همه كاركنان به آسانى بتوانند كه رعایت معیارها و استانداردهاى اصلى را پیگیرى كنند .
نظام دیجیتالى را براى انتقال دیدگاهها و شكایتهاى مشتریان به كاركنانى كه مسئولیت و توان بهسازى فرآورده ها را دارند، بكار گیرید .
به یارى ارتباطات دیجیتالی، طبیعت و چگونگی، مرزها، و پیرامون كسب و كار خود را دوباره بررسى كرده و خوب بشناسید. با دریافت اخطارهاى ناشى از دگرگونى وضعیت مشتریان، سازمان را بزرگتر و مهمتر/ یا كوچكتر و خودمانىتر (صمیمىتر و نزدیكتر به هر مشترى) كنید .
اطلاعات بازرگانى را با شتاب انتقال دهید. با بكارگیرى روش جابجایى دیجیتالی، چرخه داد و ستد اسناد را با تامین كنندگان و شریكان، كوتاه كنید و در همه موارد به هنگام باشید .
فرآورده ها (كالا/ خدمات) را با كمك روشهاى دیجیتالى به مشتریان برسانید و دست واسطه ها را كوتاه كنید. چنانچه كسب و كار شما خود جنبه واسطه گرى دارد، با بكارگیرى ابزار دیجیتالی، ارزش و اهمیت داد وستد را در نزد مشترى بالا ببرید .
با كمك ابزار دیجیتالی، مشتریان را در حل مشكلات خود راهنمایى كنید. دیدارهاى حضورى را به پاسخگویى به نیازمندیهاى پیچیده و پرارزش تر مشتریان اختصاص دهید .
توصیه دوم: بازرگانى اینترنت را بشناسید و به كار گیرید
گیتس مى گوید كه شركتها و سازمان هاى تجارى در دهه آینده ابزارهاى دیجیتالى را به خدمت خواهند گرفت چرا كه تصمیم گیرى هاى پرشتاب، واكنشهاى كارآمد و تماس هاى بى واسطه با مشتریان، از ویژگیهاى شركتها و سازمانهاى سده بیست و یكم است كه در آنها بسیارى از داد و ستدها به صورت «خودخدمتی » (سلف سرویس) دیجیتالى درخواهند آمد، واسطه ها یا به فعالیتهاى ارزش آفرین رو خواهند آورد و یا میدان را خالى خواهند كرد، واحد «خدمات مشتریان » پیشاهنگ فعالیتهاى ارزش افزا در هر كسب و كارى خواهد شد. بنابراین تیم مدیریت یك شركت و یا سازمان تجارى باید خود را با اینترنت آشنا كرده و زمانى را صرف آماده ساختن دیدگاهى از دهه آینده و دگرگونى هاى رخ داده در كسب و كار كند و راههاى پیاده كردن چنین دیدگاهى را با گروه «فن آورى اطلاعات» شركت در میان بگذارد .
گیتس عقیده دارد كه اینترنت با ارتباط دادن مستقیم خریداران و فروشندگان راه رسیدن به «سرمایهدارى بى دردسر» را هموار خواهد ساخت و با كاستن از هزینه هاى داد و ستد، واسطه را از میان خواهد برد. تنها دسته كوچكى از دارندگان كسب و كارها با برگزیدن قیمت هاى بسیار پایین به پیروزى خواهند رسید و بسیارى دیگر باید راهبرد خدمت بهتر به مشتریان را پیشه كنند. پس با توجه به نظر گیتس در این مورد، اگر بخواهیم در دهه آینده براى موفقیت سازمان به كارهاى خدماتى سرگرم شویم، باید كاركنان فرهیخته را با ابزار دیجیتالى اطلاعات مجهز كنیم تا بدان وسیله بتوانند با مشتریان ارتباط تنگاتنگى برقرار نمایند .
بیل گیتس مى گوید كه براى بهره گیرى از توانمندى هاى بى مانند اینترنت در آفرینش پیوند دو سویه با مشتریان باید یك «سایت» در شبكه جهانى برپا سازیم كه این امر خود نیازمند به پشتیبانى بىدریغ مدیریت ارشد و شناخت ایشان از فنآورى اینترنتى مى باشد. به نظر گیتس یك شبكه خوب جهانى مىتواند فروشندگان را به مشاوران مشترى تبدیل كند. از سوى دیگر بخش بزرگى از ارتباطهاى دوسویه اینترنتى با مشتریان مربوط به عرضه خدمات و پشتیبانى از فعالیت ایشان است. چنانچه كیفیت خدمات پایین باشد، موجب بدنامى گسترده و شكست مى شود؛ زیرا گستره اینترنت فراوان است. بنابراین باید نظام دیجیتالى شركت و سازمان تجارى ما، توان عرضه خدمات ویژه شخصى به مشتریان را داشته باشد، این فرصت را فراهم كند كه اطلاعات را جانشین دارایىهاى عینى نماید و همچنین زیربناى نظام دیجیتالى ما ، كاربرد ابزار صوتی، تصویرى و حركتى (ویدیویى) را در آینده ممكن سازد .
گیتس توصیه مى كند كه ما با «الگوى زندگى تار عنكبوتی» سازگار شویم كه در آن شبكه جهانى از راه اینترنت با هم پیوند مى خورد. در «الگوى زندگى تار عنكبوتی» گیتس حركت در شبكه اینترنت همانند حركت عنكبوت در تور خود است كه مىتواند در همه جهات و با شتاب حركت كند. بنابراین توصیه گیتس به ما این است كه بازرگانى اینترنتى را بشناسیم و الگوى زندگى تار عنكبوتى را به كار گیریم تا در شبكه اینترنت در همه جهات و با شتاب حركت كنیم .
بنابراین ما باید ارتباط دو سویه با مشتریان خود را به كمك اینترنت از همین امروز آغاز كنیم و ابزارها و نظامهاى دیجیتالى مشتریان را كه به هنگام روى آوردن از نظام سنتى به الگوى اینترنتى نیاز دارند، برآورد كنیم .
به نظر گیتس فن آورى «الگوى تار عنكبوتی» ایجاب مىكند كه نظام دیجیتالى ما باید این امكان را داشته باشد كه ما با افراد حرفهاى «برون سازمانی » مانند وكیلان دادگسترى و حسابداران ارتباط مستقیم و پیوسته داشته باشیم و همچنین در این نظام دیجیتالى بیشتر به كارهاى اصلى و شایستگىهاى ویژه سازمان بپردازیم و بقیه كارها را به پیمانكار بدهیم .
گیتس مى گوید كه در هر كسب و كارى «نخستین» باشید و پیش از دیگران به بازار وارد شوید تا موقعیت رقابتى شركت را بهبود بخشید. اما نكته اى كه گیتس در این میان مطرح مىكند، این است كه «شتاب» و «نخستین» بودن در كسب و كار بیشتر فرهنگى است تا فنی؛ یعنى باید دستاندركاران را قانع كنیم كه ادامه كار پیروزمندانه سازمان، در گرو حركت پرشتاب همگانى است. گیتس در همین خصوص توصیه مىكند كه براى رسیدن به برگشت سریع سرمایه، كیفیت برتر و بهاى ارزان فرآوردهها از جریان روان دادههاى دیجیتالى استفاده كنیم و در میان سازندگان، تامین كنندگان، بخش فروش و دیگر فعالیتها … ارتباط الكترونیكى برقرار سازیم تا برنامهریزى را هر چه سنجیدهتر نماید و به تغییرات پیشآمده در تولید، در همان نوبت هشت ساعته كاری، واكنش نشان دهد .
توصیه سوم: دانش و آگاهی را به خدمت اندیشه های راهبردی درآورید
توصیه سوم بیل گیتس، ثروتمندترین مرد جهان و غول کامپیوتری قرن بیست و یکم، برای موفقیت در کسب و کار این است که دانش و آگاهی را به خدمت اندیشه های راهبردی درآوریم و برای این منظور گیتس، رعایت نکات زیر را ضرورى مى داند :
خبرهای ناگوار را با شتاب پخش کنید
گیتس عقیده دارد که یکی از ویژگیهای هر مدیر خوب اینست که بتواند به جای انکار خبرهای بد، با آنها کنار بیاید و چگونگی خبرها را به خوبی شناسایی کند. پس مدیران عامل، باید خبرهای بد را جستجو و پذیرش کنند و سازمان را به پاسخگویی مناسب بدان تشویق کنند و به این مهم اطمینان داشته باشند که خبرهای بد نیز همانند خبرهای خوش در مدیریت خریدار دارد. همچنین به نظر گیتس توانایی یک شرکت در میدان رقابت به توان پاسخگویی آن شرکت در برابر رخدادهای برنامه ریزی نشده (خوب و یا بد) بستگی دارد، گیتس توصیه می کند باید اشتباه های ارزشمند –تجربه های شکست خورده در راهی درست- را ارج بنهیم و به آنها پاداش دهیم .
گیتس در برخورد با خبرهای ناگوار توصیه می نماید که نظامهای دیجیتالی را در سراسر سازمان به وجود آوریم تا به ما در شناخت ابعاد گوناگون رخدادهای بد در سراسر سازمان و آگاه ساختن پرشتاب مدیریت از آنها کمک کند. این نظام دیجیتالی باید ما را در گردآوری داده های مورد نیاز و تشکیل تیمهای مشکل گشا، یاری رساند. همچنین گیتس توصیه می کند که از افرادی در واحدهای مختلف و نقاط جغرافیایی دور از هم، تیمهای نمادین (مجازی) تشکیل دهیم تا در وضعیت بحران سازمان به کمک مدیریت بشتابند .
خبرهای بد را به خوب تبدیل کنید
گیتس عقیده دارد که برای موفقیت در کسب و کار باید به پیشواز خبرهای بد برویم تاجاهایی را که نیاز به بهسازی دارند بشناسیم و خبرهای بد را به پیامدهای خوب تبدیل کنیم. گیتس برای موفقیت در این امر توصیه می کند که «ناخشنودترین مشتریان» را به عنوان بزرگترین منبع یادگیری مدیریت دریابیم و در کسب و کار خود ساختار و سیاست هایی پیاده کنیم که شکایتها را با شتاب و بیواسطه با راه حلها پیوند دهند. برای این منظور می توانیم یک نظام دیجیتالی را ایجاد کنیم تا بتوانیم اطلاعات بازخوردی از مشتریان را با ابزار الکترونیکی دریافت و تجزیه و تحلیل کنیم تا دریابیم که آنها از ما چه می خواهند؟، این نظام دیجیتالی باید شکایتهای دریافتی از مشتریان را با شتاب به افراد مسئول برساند تا اشکالات را برطرف سازند. همچنین این نظام دیجیتالی باید توان پاسخگویی به پرسش کنندگان را به هنگام و در زمان مناسب داشته باشد. توصیه دیگر گیتس در این خصوص این است که پرسشهای عادی و تکراری را در «سایت» شبکهای پاسخ دهیم و تلفن را برای تماس های ضروری و دشوار نگه داریم .
از آمارهای خود آگاه باشید
برای آنکه به اهمیت آمار در مدیریت واقف شویم به این سخن «ویلیام گرلی » در کتاب «بالای سر جمعیت» اشاره می کنیم که می گوید: « برای رسیدن به نور رستگاری، باید اطلاعات دقیقی از سفارش خریدهای همه مشتریان (تازه و قدیمی ) و هر گونه اموال شرکت (ثابت و عینی و موجودیهای گوناگون) داشته باشید . چگونه می توانید چنین کنید؟ فن آوری اطلاعات و بکارگیری دلیرانه آن، چنین امکانی را برای شما فراهم می آورد .»
گیتس نیز عقیده دارد که آگاهى از اعداد و تحلیل و فهم آنها بنیان شناخت هر كسب و كار است و مىگوید: آگاهی به عدد و رقم های سازمان، چیزی بیش از تراز کردن ماهانه دفترهای حسابداری است. این داده ها در بازاریابی و امور مالی هم به درد می خورند. عددها بر کاغد حالت ایستاد و مرده دارند اما داده های دیجیتالی آغازگر اندیشیدن و حرکت هستند. آمار و عددهای درست و تازه، ما را به پاسخگویی به هنگام به مشتریان و شریکان وا می دارند. بنابراین گیتس توصیه می کند که نظام دیجیتالی که ما در سازمان به وجود آورده ایم باید بتواند داده های مربوط به کسب و کار را بیدرنگ و از نقطه داد و ستد با مشتریان و شریکان دریافت کند. داده های متعلق به شریکان را با داده های ما یک کاسه کند و همه نیازها را برآورده سازد .
انسانها را به کارهای فکری بکشانید
گیتس می گوید که باید نرم افزارهای تحلیلگری را ارایه دهیم که به ما این فرصت را بدهد تا نیروی انسانی ارزشمند خود را از گردآوری اطلاعات رهانیده و به فعالیتهای ارزش آفرین بگمارد، تا این نیروها بازده شگرفی داشته باشند. تجزیه و تحلیل های نرم افزاری خود را باید ابتدا در جاهایی بکار بگیریم که نتیجه های مشخص ببار آورند و حرکت را از بازاریابی و تبلیغات توده وار و همگانی به سوی تبلیغات هدفدار و بر روی گروهی مشخص آغاز کرده و ادامه دهیم. برای رسیدن به این اهداف گیتس توصیه می کند که نظام دیجیتالی ما باید توان تجزیه و تحلیل پیچیده الگوهای خرید مشتریان را داشته باشد، به گونه ای که بتواند در به نتیجه رساندن خدمات ویژه فردی به مشتریان، یاور سازمان باشد. این نظام دیجیتالی باید بتواند به کمک داده های جمعیتی، مانند درآمدها، گروه سنی، توزیع جغرافیایی، و یا آمارهای دیگر، گروههای مشتریان سودآور و گروههای کم بازده را شناسایی کند. همچنین این نظام دیجیتالی باید بتواند این امکان را برای کارکنان فراهم کند تا آنها از کار عادی و تکراری، به فعالیتهای اسثنایی بپردازند. این کارکنان باید به آسانی به عددها و داده های دیجیتالی دسترسی داشته باشند و از سرفصلها و چکیده ها به ریز داده بروند و دادهها را از جهتهای مختلف دیده و بررسی کنند .
بهره هوشی سازمان خود را بالا ببرید
این بحث را با سخنی از «جک ولش» رئیس هیات مدیره جنرال الکتریک آغاز می کنیم که میگوید: «توان یادگیری و به عمل درآوردن پرشتاب آموخته ها، بزرگترین امتیاز رقابتی را در اختیار سازمان میگذارد .»
گیتس برای آنکه بهره هوشی سازمان خود را بالا ببریم، توصیه می کند که از «مدیریت دانایی » استفاده کنیم؛ یعنی اطلاعات را گردآوری و سازماندهی کرده و سپس به کاربرانی که بدان نیاز دارند برسانیم و برای بهسازی پیوسته اطلاعات از راه تجزیه و تحلیل داده ها با دیگران همکاری داشته باشیم، به واکنش مشتریان شتاب ببخشیم و آموزش را بی دردسر کنیم به گونه ای که به افراد این امکان را بدهیم تا در خانه و یا محل کارشان، در پشت میز خود و هر گاه که برنامه هایشان اجازه دهد، به آموختن بپردازند. باید بر روی بزرگترین دارایی یعنی «افراد باهوش» سرمایه گذاری کنیم و افراد هوشمند را به استخدام سازمان درآوریم .
گیتس نقش مدیر عامل را در بالا بردن بهره هوشى سازمان بسیار موثر می داند و عقیده دارد که نقش مدیر عامل در بالا بردن بهره هوشی شرکت حکم می کند تا محیط کار را به گونه ای بیافریند، که همکاری و مشارکت در اندوخته های علمی را برای کارکنان فراهم سازد؛ نقاطی را که در آنها هماندیشی و همکاری سودمند است، نشان دهد؛ ابزار دیجیتالی به منظور آسان ساختن پخش مهارتها و مشارکت در دانسته ها را فراهم نماید؛ و به کارکنان در برابر همکاریها و از خود گذشتگی هایی که برای آموزش دیگران از خود نشان می دهند، پاداش مناسب بدهد .
به یاد داشته باشید كه بردهای بزرگ با خطرهای بزرگ همراهند
به نظر گیتس در آغوش کشیدن پیروزی های بزرگ، گاهی به خطر کردنهای بزرگ نیاز دارد و باید در صنعت، اطلاعات را جانشین موجودی انبارها کنیم و در فعالیتهای دانش بر، اطلاعات را در برابر خطرها قرار دهیم. گیتس در این خصوص می گوید: «دور بودن از اطلاعات در میدان کارهای دانشبر، همانند جدا کردن مغز از پیک دانشمند فرهیخته است». بنابراین گیتس توصیه می کند که یک نظام دیجیتالی را در سازمان به وجود آوریم و این نظام را دربست در اختیار خود قرار دهیم تا بتواند مدیریت دانایی، عملیات سازمان و نظامهای بازرگانی را آنچنان به هم پیوند زند که با همدیگر یک نظام یکپارچه دیجیتالی بیافریند، این نظام دیجیتالی باید بتواند توان آزمایش فرآورده ها بر مبنای استانداردها و پذیرش جهانی را داشته باشد و ضمن بازنگری های لازم، مهار کار را از دست ندهد .
توصیه چهارم: به عملیات سازمان بینش بیفزایید
یكى دیگر از توصیه هاى بیل گیتس براى موفقیت در كسب و كار این است كه به عملیات سازمان بینش بیفزایم. گیتس در این خصوص نیز رعایت موارد زیر را توصیه مىكند :
فرآیندهایی را برگزینید که به کارکنان اختیار می دهند
گیتس عقیده دارد که باید به نیروی ابتکار فرد میدان داده شود و کارکنانی که نسبت به نظامهای تولید و طرز کار آنها آگاهی بیشترس دارند، بهتر و هوشمندانه تر بکار گرفته شوند. گیتس در این خصوص مى گوید:« من سخت اعتقاد داریم كه اگر شركتها به كاركنان خود آگاهى و اختیار لازم و ابزار بكارگیرى آنها را بدهند، دستاوردهاى شگفت انگیز و آفرینشهاى چشمگیرى از آن جوانه خواهد زد.» بنابراین باید کارکنان فرهیخته ای به کار گرفته شوند تا شغلهای وظیفه محور از میان برود و یا در فرآیندهای گسترده ای ادغام شود . برای این منظور گیتس توصیه می کند که کارکنان خط تولید به داده های به هنگام دسترسی داشته باشند تا به کمک آنها بتوانند کیفیت فرآورده ها را بهتر کنند و نظام تولید و ساخت فرآورده ها را با دیگر نظامها یکپارچه سازند .
به یاری فن آوری اطلاعات به مهندسی دوباره بپردازید
«پاول اونیل» رئیس هیات مدیره و مدیر عامل «الکوا » (CEO Alcoa) می گوید: «من به فنآوری اطلاعات به چشم یک نظام مستقل می نگرم. از دید من، این نظام یک رهگشای پرارزش است. شاید مهمترین اثرش اینست که ما را به چنین پرسشی وا می دارد: چرا، چرا، چرا؟ »
گیتس عقیده دارد که فن آوری اطلاعات عصای دست فرآیندهای کارآمد است که این فرآیندها در زمان و منابع دیگر تا ده برابر از پیش، صرفه جویی می کنند. گیتس می گوید که باید همه فرآیندها را باز ارزشیابی کنیم و فرآیندهایی بیافرینیم که ساده و موثر باشند و همه مانع ها را دور بریزیم . برای حل بسیار از مشکلات باید فرآیندها را در جهت عرضه اطلاعات روان و بهینه، از نو طراحی کنیم. شمار افراد درگیر در یک فرآیند و نیز شمار دست به دست شدن کار را کاهش دهیم تا مسایل کم و ساده شوند. باید رهبران کسب و کارها، را برای تصمیم گیری در کنار مدیران فن آوری اطلاعات، در زمینه نیازهای شرکت به کار بگیریم .
به نظر گیتس پیچیدگی سبب مرگ برنامه های مهندسی دوباره می شود، بنابراین باید یک نظام دیجیتالی را ایجاد کنیم که به رشد پرشتاب راهحلها در بستر زمان کمک کند، امکان پیگیری وضعیتهای گوناگون را به کاربران بدهد، روند پیشرفت کارها و آنجاهایی را که به تصمیم گیری مدیریتی نیاز هست، نشان دهد، یک فرآیند بزرگ را به چندین زیر مجموعه مستقل تبدیل کرده و نتیجه کار آنها را بهم ارتباط دهد تا یک نظام کارآمد بوجود آید، از یک جریان روان اطلاعات دیجیتالی برای ساده کردن سراسر فرآیند کار بهره بگیرد و با آفرینش ابزارها و راه حلهای کوچکتر و سراسر دیجیتالی، از روی آوردن به چرخه های گسترده و دراز مدت حل مسایل، خودداری کند .
فن آوری اطلاعات را منبعی راهبردی به حساب آورید
بیل گیتس عقیده دارد که مدیرعامل باید به فن آوری اطلاعات به چشم منبعی راهبردی بنگرد که به افزایش درآمد شرکت کمک می کند. باید مدیرعامل فن آوری اطلاعات را نیز همپای دیگر فعالیتهای شرکت به خوبی بشناسد و مدیر ارشد فن آوری اطلاعات (CIO) باید خود عنصری از گروه گسترش راهبردهای شرکت باشد تا بتواند نظام اطلاعات را در خدمت اجرای راهبردها سامان دهد .
گیتس توصیه می کند که نظام دیجیتالی ما هر ساله بخش اندکی از بودجه را صرف امور جاری و بخش بزرگتر را در راه گسترش نظام اطلاعات و دستیابی به ابزار بهتر هزینه کند. همچنین این نظام دیجیتالی باید چند ابزار درجه یک در اختیار داشته باشد و در مواقع لزوم پاره ای ابزار کار تازه به نظام کنونی افزوده شود .
توصیه پنجم: در انتظار غیر منتظره ها باشید
«جك ولش» مدیر عامل شركت جنرال الكتریك مى گوید: «هر دگرگونی، با خود فرصتى به همراه مى آورد. بنابراین سازمانها باید به جاى رخوت، از دگرگونىها نیرو بگیرند .»
بیل گیتس نیز از دگرگونى ها استقبال كرده و عقیده دارد كه رهبران پیروزمند آنهایى هستند كه به پیشواز روشهاى نوین كسب و كار مى روند بنابراین گیتس توصیه مى كند كه براى آینده دیجیتالى محور خود را آماده سازیم تا از فن آورى بالاترین بازده را بدست آوریم .
اما آنچه كه گیتس بیش از همه بر روى آن تاكید دارد این است كه باید بپذیریم كه در عصر دیجیتالى زندگى مى كنیم تا از پیامدهاى مثبت و توانمندیهاى آن بهره بگیرم؛ گیتس خود مى گوید كه من فرد خوش بین هستم و به پیشرفت اعتقاد دارم. من از اینكه در چنین دوره اى از تاریخ زندگى مى كنم خشنودم؛ ابزار دوران صنعتى به كمك ماهیچه هاى ما آمدند، ابزار دوران دیجیتالى میدان فعالیت و توان مغز و اندیشه ما را گسترش مى دهند. بسیار خوشحالم كه فرزندانم در این دوران رشد مىنمایند .»
بیل گیتس عقیده دارد براى آنكه بتوانیم با دگرگونى ها كنار آمده و این دگرگونى ها را به خدمت بگیریم باید ابزارهاى دیجیتالى را براى بازآفرینى روش كار خود به خدمت بگیریم تا به یارى یك سیستم عصبى دیجیتالى با شتاب اندیشه به كسب و كار بپردازیم .
chera enghad titrha va ,ataleb saghil hastand.
khaheshan tarjomeye behtari begzarid vaghean zaife in vaz.
مترجم : رشيدي اردستاني، اسحاق
برگرفته از : mgtsolution.com
اگر میخواهید کسب کار تازهای راه اندازی نمائید یا اینکه کسبوکار کوچکی دارید که میخواهید موفقتر باشید، اصول دهگانه زیر را همیشه مد نظر داشته باشید. هر کدام از این اصول بخشی از موفقیت شما را تضمین خواهد کرد. اگر در حال راه اندازی کسبوکار جدید هستید، در اصول کاری که برای خود در نظر خواهید گرفت موارد زیر را حتما لحاظ نمائید تا موفقیت کسبوکار جدید را تضمین کرده باشید.
هدف داشته باشید.
شما همه چیز برای همه مردم نیستید. بر روی مشتریان مخصوص خودتان تمرکز کنید و سعی کنید آنها را راضی کنید. بازار هدف شما معمولا بخش خاصی از مردم هستند نه همه مردم.
۲) متفاوت باشید.
اگر رقبای شما کاری را انجام میدهند، شما انجام ندهید. از بازارهای شلوغ پرهیز کنید که در این بازارها همه محصولات و تبلیغات آنها مانند هم هستند.
۳) یک تیم داشته باشید.
برای پرنمودن یک جای خالی در کسبوکارتان استخدام نکنید. افراد را برای این استخدام کنید که بخشی از تیم شما باشند و کسبوکار شما را بسازند.
۴) سریع باشید.
زمان گرانبهاترین کالای شماست. وقتی قرار است کاری را روز جمعه انجام دهید، سعی کنید آنرا پنجشنبه عصر انجام دهید. همه تلفنها و ایمیلها را سریع پاسخ دهید.
۵) تشکر کنید.
خیلی زیاد. به مشتریان و کارمندان خود بگوئید که چقدر برای شما مهم هستند. حتی بهتر از این، اینکار را با روشهای قدیمی انجام دهید، قلم را بردارید و این مطلب را برای آنها بنویسید.
۶) یکرو باشید.
مطمئن باشید که کسبوکار شما دارای ظاهر و درون یکسان باشد. مشتری همیشه باید با تمام افراد در کسبوکار شما یک ارتباط مناسب داشته باشد.
۷) لبخند بزنید.
قیمت، محصولات، کیفیت یا خدمات شما دلیل خرید یک مشتری از شما نیست، بلکه مشتری چون شما را دوست دارد از شما خرید میکند.
۸) خوشبین باشید
همیشه نیمه پر لیوان را ببینید. نگرش مثبت شما در انتها بر همه چیز غلبه کرده و تمامی مسائل جانبی شما را دربرخواهد گرفت.
۹) فروشنده مهربان
تلاش نکنید با فشار و زور خدمت یا محصولی را به مشتری بفروشید. مشکلات را حل کرده و نیازهای مشتری را برطرف نمائید. بهترین کاری که میتوانید برای مشتری انجام دهید.
۱۰) آسایش خود را فراموش کنید
هیچگاه اعتقاد نداشته باشید راهی که میروید همیشه باید بروید. هیچگاه باور نکنید که ایدههای جدید یا تکنولوژی جدید بدرد شما نمیخورد.
منبع: سایت آفتاب / بیرتک
برگرفته از: /emarketingfa.wordpress.com
مهارت توليدي
همانطور که از اسم اين مهارت مشخص است، مهارت توليدي در متن خود ابتکار، آفرينش و حس خلاقيت را به همراه دارند.
توليد مشخصه زندگي و حيات مستمر بشر است.
مهارت هاي توليدي در برگيرنده مهارت هاي مديريتي و تحقيقي مي باشند به صورتي که فرد توليدگر بايد مهارت هاي ديگر را براي توليد محصول خود داشته باشد.
فرآيند توليد پيچيدگي هاي خاص خود را دارد که از مرحله فکر تا توليد محصول و بعد از آن عرضه آن براي فروش را شامل مي شود.
به همين نسبت مهارت هاي توليدي نيز از اين پيچيدگي ها برخوردارند. تا حالا به اين فکر کرده ايد که اگر روزي جهان از توليد کردن دست بردارد چه اتفاقي خواهد افتاد؟ يا به صورت ديگري سوال را مطرح کنيم اگر روزي مردم تصميم بگيرند مصرف نکنند چه اتفاقي مي افتد؟ در هر صورت جواب مشخص است.
بشر با توليد و مصرف ارتباط تنگاتنگي دارد.
نمي تواند توليد نکند و هرگز نمي تواند مصرف نکند.
توليد و مصرف همانند سفيدي و سياهي همديگر را شناسايي و معرفي مي کنند.
ما توليد مي کنيم تا مصرف نماييم و مصرف مي کنيم تا نيازهايمان را مرتفع سازيم و در سايه مصرف، توليد ديگري را در خدمت مصرف در آوريم. اينکه مصرف کردن خوب است يا بد را مطرح نمي کنيم چون قطعاً جواب آن مشخص و واضح است.
مصرف به اندازه و صحيح خوب است و مصرف مسرفانه بد.
مهارت هاي توليدي مهارت هايي هستند که در خلق و آفرينش اجسام و اشياء تبلور پيدا مي کنند.
کساني که توليد مي کنند، مشتريان اصلي و حياتي جامعه هستند.
همه توليدکنندگان که اجناس پرفايده و ضروري را توليد مي کنند، خالقان حيات دوباره جامعه بشري هستند و کارشان بسيار ارزشمند و مهم است.
اگر کمي به انگل هاي جامعه و مصرف کنندگان صرف فکر کنيد، ارزش توليد بيشتر روشن مي شود.
جامعه اي که از توليدکنندگان خود حمايت نکند هرگز روي خوشبختي را نخواهد ديد.
توليد، کاري بسيار دشوار و در عين حال جذاب است اما دشواري آن زماني نمايان مي شود که شما در ميان رقابت به دنبال کيفيت هستيد.
وقتي به دنبال کيفيت هستيد هزينه ها بالا مي رود و زماني که مي خواهيد از رقبا جلو بيفتيد و يا بهتر بگوييم عقب نمانيد، بايد هزينه ها را کاهش دهيد.
حال بايد مشکل را اينطور حل کرد که در توليد با تدبيرهاي فراوان و پشتکار و ايجاد بستر مناسب براي بهره وري بالا و ارتقاء خلاقيت افراد، هزينه ها کاهش و کيفيت افزايش يابد.
مشاغل مربوط:
1. خياط
2. چرمساز
3. قالب ساز
4. تکثير کننده ماهي فلس دار
5. پرورش دهنده گياهان دارويي
6. پرورش دهنده ميگو
7. قالي باف
8. معرق كار
9. پرورش دهنده شتر مرغ
10. شيريني پز
11. پرده دوز
12. زعفران کار
13. زراعتکار
14. کشتکار موز
15. پرورش دهنده کرم ابريشم
16. گندم کار
17. برنج کار
مهارت ها:
مهارت هاي توليدي بيشترين اشتراک را با مهارت هاي فني و مديريتي و کمترين اشتراک را با مهارت اداري دارند.
مهارت خدماتي
مهارت خدماتي آن دسته از مهارت هايي را گويند که در آنها رفتارها و حرکات جسمي فرد و علائق اجتماعي مشخص به هم آميخته مي شود و محصول آن، توانمندي انجام صحيح کارهاي محوله و بدست آمدن نتايج تعيين شده مي باشد.
در مهارت هاي خدماتي کيفيت کار و سرعت رضايت بخش، قدم هاي اساسي و اصول کاربردي مي باشد.
در روزگار ما مهارت هاي خدماتي از ارزش و اعتبار بالايي برخوردار است و مشاغلي که اين مهارتها را پوشش ميدهد، به مراتب از گذشته فراوان تر است.
اکنون مشاغل خدماتي ارزش افزوده فراواني پيدا نموده به نحوي که سود شرکت ها و مراکز بازرگاني و توليدي، انحصاراً در بخش خدمات مورد توجه قرار گرفته.
ما در جهاني زندگي مي کنيم که مشاغل خدماتي جاي خوبي را در بين ديگر مشاغل باز کرده اند و به حدي رشد و توسعه يافته اند که در بخش صادرات از آنها به عنوان صدور خدمات ياد مي شود.
وقتي به کلمه خدمات برمي خوريد شايد به ياد مشاغلي بيفتيد که جنبه خدمات ابتدايي مانند خدمات چي يک رستوران را دارد ولي بحث خدمات آنقدر وسيع شده است که توضيحي در اين رابطه لازم به نظر مي رسد. خدمات در شکل عام خود به صدور فنون و مهارت هاي فني، خدمات اداري و پستي، خدمات ارزشيابي، خدمات مشاوره اي و تحقيقاتي و ... تقسيم شده و وسعت مشاغلي که در قالب خدمات فعاليت مي کنند آنقدر گسترده شده است که دانشمندان از تغيير نگرش مفهوم کار از کار مکانيکي به کار خدماتي خبر داده اند.
کارهاي خدماتي براي بسياري از بنگاه هاي اقتصادي و مراکز توليدي کارآيي فراواني پيدا کرده که عموماً شرکت ها به صورت کارفرما از انواع خدمات موجود در بازار کار بهره مي گيرند.
مشاغل مربوط:
1. پذيرشگر
2. آتش نشان
3. سرپرست دبيرخانه
4. نصاب کاشي
5. اتاقدار هتل
6. لوله کش گاز خانگي و تجاري
7.تحصيلدار
8. سرپرست خدمات رفاهي قطار
9. مدير خانه داري
10. بازارياب بيمه
11. سيمانکار
12. سنگ کار
13. ماشين نويس فارسي
14. تحليل گر آمار
15. امدادگر
16. تلمبه چي
17. کتابفروش
18. راهنماي اطلاعات جهانگردي
19. آرايشگر مردانه
20. گل فروش
21. تاکسيران
22. سراميک کار
23. عينک ساز
24. کيف و کفش فروش
25. تحويل دار بانک
26. مترجم
27. مامور خريد ارشد
28. شومينه ساز
29.ماکت و مدلساز
30. کارگر بسته بند
31. متصدي معاملات املاک
32. بهيار
33. گچ بر
34. پيرايشگر مردانه
35. کاشيکار
مهارت ها:
مهارت خدماتي با مهارت دستي و روابط عمومي نزديک است و کمترين اشتراک را با مهارت فني دارد.
مهارت اداري
مهارت هاي اداري به آن دسته از مهارت ها مي گويند که شخص براساس تعريف و توضيح مشخص به انجام آن مهارت ها مبادرت مي ورزد. مهارت اداري سير منطقي و مشخص کاري فرد شاغل را در برمي گيرد به صورتي که از مجموع کارهاي انجام شده اهداف تعيين شده حاصل گردد. در مهارت هاي اداري به طور معمول روند کار ثابت، ابعاد کار معين و تعريف شده و اهداف از قبل پيش بيني شده اند.
کارهاي اداري در جامعه ما که دولت از حجم بزرگي برخوردار است و به طور معمول در هر خانه يك نفر کارمند دولت محسوب مي شود رشد چشمگير و قابل توجهي را به خود اختصاص داده است، تصور ما از کارهاي اداري کارهاي تعريف و هماهنگ شده، ثابت و يکنواخت است که هر اداره و بخش بنا بر موقعيتي که دارد آنها را براي کارمندان تعريف و مشخص مي کند.
اين تعبير صحيحي است و ما براي گسترده تر شدن فضاي فکري و ذهني شما چند جمله اي را در اين خصوص بيان مي کنيم که به امور پرسنلي و منابع انساني مربوط مي شود.
عوامل پرسنلي و منابع انساني، توانايي موسسه را در نيل به اهداف آن افزايش مي دهد.
بعضي موسسات مديران و کارمندان فداکار و کارآمدي را جذب کرده اند و توانسته اند از اين جهت شهرت جهاني پيدا کنند (شرکت آي بي ام از آن جمله است).
از آن جهت که انسانها در تصميم گيري براي کليه وظايف و مسئوليتهاي موسسه، مشارکت دارند، عامل پرسنلي و منابع انساني از ويژگي عمده اي برخوردار است.
بعضي موسسات تنها به خاطر به دست آوردن کارمندان حرفه اي و مديران کارآمد به خريد شرکتهاي ديگر پرداختهاند.
در کشورهاي غربي اتحاديه هاي کارگري معمولاً يک نقطه ضعف براي موسسات محسوب مي شوند، زيرا توانايي مانور و انعطاف پذيري آنها و نيز هزينه هاي مستقيم و هزينه هاي کارگري آنها زياد است.
بعضي از موسسات با اينکه داراي اتحاديه هاي کارگري هستند، روابط خوبي با اتحاديه هاي موثر و کارآمد برقرار کرده اند.
بعضي از عوامل برتري استراتژيک در اين زمينه عبارتند از:
1.حيثيت و اعتبار شرکت
2.ساختار و جو سازماني موثر و کارآمد
3. اندازه شرکت نسبت به کل صنعت
4.سيستم مديريت استراتژيک
5.سيستمهاي حمايتي و رفاهي کارمندان
6.سيستمهاي کامپيوتري و اطلاعاتي مديريت
7. کارمند موثر و کارآمد
8. روابط موثر با اتحاديه هاي تجاري
9. سياستهاي روابط پرسنلي موثر و کارآمد (کارگزيني، ارتقا، آموزش و ارشاد و غيره)
مشاغل مربوط:
1. مسئول کارگزيني
2.کمک کارشناس کارگزيني
3.مدير امور مالي
4.معاون امور اداري
5. مسئول خدمات پشتيباني
6. کارشناس خدمات کنسولي
7. مترجم
8. ويراستار
9. نمونه خوان
10.کارشناس اطلاع رساني
11.کارشناس تبليغات خارجي
12. کارگزين امور رفاهي
13. کارمند امور اداري
14.کارشناس امور اداري
15. مسئول ارسال و مرسلات
16. مسئول بايگاني
17.متصدي دفتر انديکس
18. متصدي دفتر انديکاتور
19.مسئول امور دفتري
20. رئيس دبيرخانه
مهارت ها:
مهارت اداري نسبت نزديکي به مهارت روابط عمومي دارد و کوچكترين اشتراکي با مهارت هاي فني و توليدي ندارد.
موضوع این مطلب: کسب و کار و تجارت
مزایای تبلیغات اینترنتی درمقابل تبلیغات سنتی، از نظر هزینه، قابلیت دسترسی، گستردگی بازاریابی، و قابلیت افزایش حاشیه سود بسیار فراتر است. نظر به اینکه متدهای تبلیغی چاپ و نشر سنتی آزموده شده و پابرجا هستند، اما روند تکنولوژیکی اینترنت، در هر زمینه ای از آن پیش افتاده و بهتر است. در ارزیابی این گفته، موارد زیر را در هر یک از حوزه های فوق الذکر در نظر گیرید.
در ارزیابی هزینه های تبلیغات چاپی سنتی، هزینه های هنگفتی برای طراحی تبلیغ برای هر نوع فروش و خدمات، هزینه ی چاپ و نشر، و تسهیلات انبار کردن این بسته های تبلیغ متحمل می شود. به علاوه، هزینه ی پخش و انتشار این تبلیغات نیز باید در نظر گرفته شود؛ هزینه ی کار جمع آوری اجناس، حمل و نقل برای تحویل تبلیغات چاپ شده، و البته، هزینه ی پست. وقتی این هزینه ها در رسانه های جمعی تلویزیون و رادیو به کار بسته شود، حتی این مبلغ به اعداد پنج یا شش رقمي هم خواهد رسید. اگر یکی از این تبلیغات چاپی نیز به تصحیح اشکالات داشته باشد، باید همه ی این هزینه ها از نو پرداخت شود. برای توضیح این مطلب، هر روزنامه یا مجله ای که خواستید را باز کنید و آنها را به دقت بررسی کنید—در همه ی آنها قسمت هایی مشکل دار وجود دارد که نیازمند اصلاح و تغییر است.
در مقابل، با اینکه هزینه ی اولیه شروع یک وب سایت اینترنتی ممکن است گهگاه با هزینه ی یک تبلیغ چاپی سنتی مخصوص یک نوع فروش قابل مقایسه باشد، اما به دلایل زیر هزینه ها به طور قابل ملاحظه ای پایین تر است؛ هیچ هزینه ای صرف پست، انبار، تحویل آگهی های تبلیغاتی، و یا طراحی برای هر آگهی جدید، نمی شود. سایت های اینترنتی قابل استفاده ی مجدد و قابل بازسازی بوده و پرداخت های ماهانه وب سایت حداقل هستند. در بررسی مزایای تبلیغات اینترنتی، مسئله ی اصلاح و تغییر اشکالات آگهی ها نیز شایان ذکر است که هیچگونه هزینه ی آنچننی صرف آن نمیشود و این اصلاحات فوراً قابل انجام هستند.
در ارزیابی قابلیت دسترسی این تبلیغات باید گفت که تبلیغات چاپی سنتی زمان-مرکز هستند. ساعت های یک حرفه یا خدمت محدود به ساعاتی است که آنها باز باشند و در نتیجه خریداران در ساعات بسته بودن آن محدودیت خواهند داشت. به علاوه، آگهی فقط برای یک دوره ی زمانی خاص مناسب و قابل استفاده است. و به محض خاتمه ی آن دوره ی زمانی، باید همان مقدار هزینه صرف انجام کارهای آگهی جدید شود.
درحالیکه قابلیت دسترسی یک وب سایت اینترنتی به مشتریان و خریداران این امکان را می دهد در هر زمان از 24 ساعت شبانه روز بدون هیچ تعطیلی، به اطلاعات و مهمتر از آن به فروش دسترسی داشته باشند. به علاوه، برای دادن هر آگهی جدید، نیاز به صرف همان میزان هزینه نیست، و در مدت کوتاهی نیز این کارها قابل انجام هستند.
در ارزیابی مزایای متدهای تبلیغاتی اینترنتی در مقابل متدهای چاپی سنتی، گستردگی بازاریابی مصرف کننده شایان ذکر است که متد سنتی محدودیت های جغرافیایی بسیاری دارد و فقط در ناحیه ی محلی قابل مشاهده هستند و برای بازاریابی ملی نیاز به صرف هزینه ی بسیار هنگفتی است.
در این رابطه، تبلیغات اینترنتی کاملاً برعکس متد سنتی است و هیچ محدودیت فیزیکی و جغرافیایی ندارد. انجام گیری این تبلیغات به صورت کشوری و یا حتی جهانی هیچگونه محدودیتی ندارد و همه قادر به مشاهده ی این آگهی ها هستند. برای هر مصرف کننده که کامپیوتری داشته باشد، که در این عصر تقریباً شامل همه ی مصرف کنندگان می شود، قابل دسترسی است.
خط آخر این است که مزایای تبلیغات از طریق اینترنت از نظر هزینه، قابلیت دسترسی، گستردگی بازاریابی، و قابلیت افزایش حاشیه سود بسیار فراتر از متد تبلیغات چاپی سنتی است.
مزاياي ديگر
تبلیغات اینترنتی گسترده است
با رشد اطلاعات در اینترنت، زمانی که افراد وقت خود را صرف آن می کنند نیز افزایش می یابد، و همین مسئله بازار تازه ای برای تبلیغات اینترنتی باز کرده است. اکثر کمپانی ها و شرکت های بزرگ و توانگر در جهان تمام هم و غمشان به دست آوردن یک تکه جا برای تبلیغ در اینترنت است تا همه بتوانند آگهی ها ی آنها را بخوانند و استقبال کنند.
تبلیغات اینترنتی متمرکز است
تبلیغات اینترنتی، متدهای متمرکز و هدفداری برای کمپانی ها و شرکت هایی که قصد تبلیغ دارند ارائه می دهد که ضمانت می کنند که همه ی افرادی که تبلیغ را مشاهده می کنند به طور قطع خرید هم می کنند. پس دیگر از فکر تبلیغات سنتی و قدیمی در روزنامه درآیید، تبلیغات اینترنتی را امتحان کنید!
تبلیغات اینترنتی قابلیت ردگیری بینندگان را فراهم می کند
برآورد تعداد افرادی که ممکن است یک تبلیغ در روزنامه را مشاهده کنند، تقریباً غیرممکن است. اما تبلیغات اینترنتی این امکان را دارد که تعداد افراد بیننده ی آن تبلیغ را ردگیری کند. از این طریق مشخص میشود که چه تعداد افراد با مشاهده ی یک تبلیغ به وب سایت اصلی آن نیز سر می زنند و چه تعداد مشتری جدید از طریق آن تبلیغ اضافه می شود.
تبلیغات اینترنتی حق الزحمه ی اولیه ی کمتری دارد
اگر بودجه ی محدودی دارید، تبلیغات اینترنتی بسیار مقرون به صرفه تر از تبلیغات چاپی سنتی برای شما خواهد بود. یک تبلیغ معمولی به متد سنتی می تواند چند صد هزار تومان برای شما هزینه بتراشد. اما، با تبلیغ بر روی سایت های معروف بسیار در این هزینه ها صرفه جویی خواهید کرد. با این روش شما فقط زمانی باید پول بپردازید که بیننده ای روی تبلیغ شما کلیک کند.
تبلیغات اینترنتی ارزان تر است
به خاطر طبیعت متمرکز و هدفدار تبلیغات اینترنتی و قابلیت ردگیری موثر و کارآمد بودن تبلیغ، هزینه های وارده بسیار کمتر از تبلیغات سنتی خواهد بود.
تبلیغات اینترنتی حوزه ی دسترسی وسیعتری دارد
از این جهت که اینترنت در همه ی جهان قابل استفاده است، تبلیغ شما نیز می تواند توسط همه ی افراد روی کره ی زمین دیده شود. و به جای اینکه دنبال انتشاراتی ها، روزنامه ها، ایستگاه های رادیویی و تلویزیونی مختلف باشید، با یک تبلیغ می توانید در سرتاسر جهان دیده شوید.
و به طور کلی، تبلیغات اینترنتی راه بسیار خوبی برای با اطلاع کردن همه جهان از تولیدات یا خدمات خود به طریقی بسیار کم هزینه و کارآمد می باشد.
ارسال ايميل مستقيم يا تبليغات آنلاين؟
اگر شما هم به اندازه ی من در اینترنت سابقه داشته باشید، می دانید که خیلی چیزها در آن تغییر کرده است. 6 یا 7 سال قبل اگر کاری در اینترنت داشتید، برقررای ارتباط با افرادی که مایل به همکاری با شما بودند، بسیار ساده تر بود. این روزها همه چیز فرق کرده است. مردم برای گرفتن اطلاعات درمورد تولیدات یا خدمات شما، پرسشنامه های آنلاین پر می کنند اما وقتی سعی می کنید با آنها تماس برقرار کرده یا ایمیل بزنید، دیگر پاسخگوی ایمیل ها یا تماسهای شما نخواهند بود و شما دیگر خبری از آنها پیدا نخواهید کرد.
وقتی بر روی اینترنت تبلیغ می کنید، و پرسشنامه های آنلاین دریافت می کنید، همین مسئله اتفاق می افتد. اگر سعی کنید با کسی که پرسشنامه ای دررابطه با تولیدات یا خدمات شما پر کرده است تماس برقرار کرده یا ایمیل ارسال کنید، تقریباً %90 پاسخی دریافت نخواهید کرد.
اینترنت، غیرشخصی ترین چیزی است که طی زندگیتان با آن روبه رو خواهید شد. افراد آنلاین می شوند، سایت های زیادی را زیر و رو می کنند، و حتی اگر پیامی برای بازدید از سایت شما برایتان بگذارند، به چیزی متعهد نیستند. آنها شما را نمی بینند، شما هم نمی توانید آنها را ببینید، پس دلیل این عدم تعهد کاملاً روشن است.
مهمتر اینکه، هزینه ی ناچیز تبلیغات بر روی اینترنت باعث شده که افراد ناباب زیادی جلب اینترنت شوند که ادعاهای مسخره و غیرمسئولانه ی زیادی دارند.
به این دلیل، من عقیده دارم که مشتریان احتمالی نسبت به وعده هایی که در تبلیغات فروش اینترنتی داده می شود نسبت به آنچه در ایمیل های مستقیم، تلویزیون، رادیو یا روزنامه وعده داده می شود، شکاک تر هستند.
همچنین در ایمیل های مستقیم، فرصت بسیار بهتری برای عنوان کردن نکات مهم مربوط به تقاضای خود دارید. یک بروشور یا گزارش خاص باز هم به نسبت ایمیل یا یک صفحه ی وب در این زمینه فرصت بیشتری به شما خواهد داد.
البته تبلیغات آنلاین بر روی صفحات وب بسیار ارزان تر از ارسال ایمیل های مستقیم به افراد می باشد. تقریباً چیزی درحدود 12 بیلیون صفحه ی وب وجود دارد و هر روز 10 میلیون به آن اضافه می شود. شما می توانید بدون صرف هزینه ای خودتان یک وب سایت راه اندازی کنید.
مردم هر روز با درخواست ها و تقاضاهای مختلف گلوله باران می شوند
وقتی افراد برای تولیدات یا خدماتی در اینترنت جستجو می کنند، موتورهای جستجو صدها هزار وب سایت پی روی آنها قرار می دهند. ارسال پرسشنامه برای هرکدام از این وب سایت ها یا آگهی های موجود در آن بسیار ساده است و با یک کلیک انجام می گیرد. اگر یک کاربر آنلاین 10 پرسشنامه پر کند به این معنی است که هر شرکت یا کمپانی %10 شانس بسته شدن آن نمونه را دارد. این یعنی آن پرسشنامه بسیار جدی بوده است. نظر به اینکه تقریبا یکی از 10 نفر حتی زحمت جوابگویی به تماسها و ایمیل های شما را به خود نمی دهد، می توانم بگویم که شما برای بستن یکی از آنها نیاز به 100 پرسشنامه دارید.
تفاوت اصلی بین تبلیغات اینترنتی و ارسال مستقیم ایمیل این است که وقتی شما یک کارت پستال یا نامه به گیرنده ای می فرستید، این بین او شما محفوظ است. آنها ممکن است درخواست یا تقاضای شما را بخوانند و اگر مایل بودند با شما تماس بگیرند. برخلاف پرسشنامه های آنلاین که در آن کاربرای آنلاین فرم های مخصوص را پر می کنند، هیچگونه تعهدی برای آنها نخواهد داشت. هیچ ارتباطی با شما برقرار نخواهند کرد، هیچ سوالی از شما نمی توانند بپرسند، و بنابراین شما نمی توانید اعتراضات و ایرادهای آنها را برطرف کنید.
مردم از کسانی خرید می کنند که آنها را دوست داشته و به آنها اطمینان داشته باشند
وقتی کسی ایمیل شما را می خواند، تنها راه کسب اطلاعات بیشتر درمورد درخواست شما، برقراری تماس با شما خواهد بود. اینکه با شما تماس بگیرند نشاندهنده ی این است که در پرسشنامه ی خود جدیت بیشتری دارند. وقتی توانستید با آنها صحبت کنید، خواهید توانست گزارشی تهیه کرده و فقط آنزمان است که فروش صورت خواهد گرفت. اگر همه چیز خوب پیش رود، آنها بدون پرس و جو از جاهای دیگر نزد شما خواهند آمد.
به این خاطر است که هیچوقت نباید قدرت تبلیغات از طریق ایمیل مستقیم، رادیو و تلویزیون را دست کم بگیرید. وقتی از طریق این رسانه ها تبلیغ کنید، شانس صحبت کردن با مشتریان را پیدا خواهید کرد و فقط آن زمان است که می توانید آنها برای خرید از خودتان قانع کنید. اما اینترنت هیچیک از این مزایا را فراهم نمی کند.
تبلیغات اشتراکی
درست است که ارسال ایمیل مستقیم یا تبلیغات از طریق رادیو و تلویزیون بسیار پرهزینه هستند، اما کارایی بسیار بیشتری هم دارند. برای کمتر کردن این هزینه ها می توانید از تبلیغات اشترکی استفاده کنید.
من روزنامه ی محلی را پیدا کردم که به ازای 10،000 کاغذ تبلیغاتی 5.5 x 8.5 تمام رنگی فقط 370 هزار تومان دریافت می کند. می دانید چه کار می کنم؟ از یک کمپانی دیگر تقاضا می کنم که در طرف دیگر کاغذ آگهی دهد و هزینه ام را با او نصف می کنم. اینکار واقعاً مقرون به صرفه خواهد بود.
چنانکه تبلیغات آنلاین هر روز پرطرفدارتر و شلوغ تر می شود، و موتورهای جستجو هر روز الگوریتم خود را تغییر می دهند، نباید برای حرفه های طولانی مدت روی آن حساب کنید. اگر اینکار را بکنید، دیر یا زود مشکلاتی برایتان ایجاد خواهد شد. خاطرتان باشد، تکنولوژی خیلی زود تغییر می کند .
مديريت در زمان حاضر در مفهوم عام خود كه «كنترل و سازماندهي هرگونه فعاليت» تعريف شده، يكي از پراهميتترين مقولات زندگي اجتماعي است كه كليه ابعاد زندگي انسان را دربرميگيرد. انسان امروز به نحو فزايندهاي ميكوشد بر همه فعاليتهاي خود و محيط پيرامون، كنترل بيشتري پيدا كند و به همين جهت آگاهي روزافزون بر اين حوزه از علوم اجتماعي، ميتواند يكي از عوامل موثر بر تحولات يك بنگاه اقتصادي و حتي يك جامعه تلقي شود.
براي دسترسي و ارتقاي سطح آگاهي واطلاعات، ابزارهاي گوناگوني وجود دارد كه يكي از آنها تدوين فرهنگهاي تخصصي است كه بهعنوان ابزاري براي كمك به درك و عمل در حوزه مديريت محسوب ميشود. درتمام جوامع پوياي امروز جهان، فرهنگهاي توصيفي - تخصصي مفاهيم پيچيده را به شيوهاي ساده ارائه ميدهند تا فرد در فرايند آموزش و عمل بتواند در كوتاهترين زمان، گمشده خود را پيدا كند..
خوشبختانه طي چند سال اخير در ايران شاهد حركتها و تحولاتي در حوزه نشر اينگونه فرهنگهاي تخصصي هستيم كه با استقبال دانشپژوهان نيز مواجه شده است. در اين راستا، سازمان مديريت صنعتي به عنوان يكي از سازمانهاي علمي و معتبر آموزش مديريت و ناشر كتابهاي ارزشمند مديريتي در كشور از چند سال پيش با همكاري چندتن از كارشناسان خود و به سرپرستي دكتر سياوش مريدي طرحي را دردست اجرا داشت كه حاصل آن كتاب حاضر است كه به معرفي اجمالي آن ميپردازيم..
هر اثر جديدي، هدف يا اهدافي را براي انتشار خود همراه دارد. اين اثر نيز در راستاي اجراي سه هدف عمده چاپ و منتشر شده است. نخست رسالت سازمان مديريت صنعتي بهعنوان ناشر كتاب است كه در دوره حيات خود در حوزه گسترش دانش مديريت و با تكيه بر ابزارهاي آموزش، مشاوره و تحقيق تلاش كرده است. هدف بعدي، پاسخگويي به افرادي است كه بيشترين رابطه آموزشي، مشاورهاي و تحقيقي با ناشر را دارند و اين افراد كساني جز مديران و كاركنان بنگاههاي اقتصادي نيستند. از اينرو محدوده اين اثر عمدتاً به مقولات كسبوكار اختصاص داده شده است. سوم پديدهاي به نام «جهاني شدن» يا «جهانيسازي» مقولههاي بسيار متنوعي را در درون خود دارد كه حوزه موردبحث كتاب، يكي از آن مقولههاست. اين پديده در شرايط پرشتاب جهاني، نياز مديران را درجهت آگاهي بيشتر تشديد كرده است..
ويژگيها
O آنگونه كه محتواي كتاب نشان ميدهد، براي تدوين اين اثر تلاش شده است كه از منابع گوناگون و گاهي حتي از متون كلاسيك و درسي اعم از انگليسي و فارسي استفاده شود. منابع فارسي بويژه در مواردي كه با مسايل كاربردي جامعه ارتباط پيدا ميكند نظير قانون مالياتها، قانون كار، قانون تامين اجتماعي و نيز معرفي سازمانها و موسسات داخلي، بيشتر مورد بهرهگيري قرار گرفته است.
O مقالات كتاب برپايه الفباي فارسي طبقهبندي شدهاند و لذا خواننده به هنگام مطالعه متن فارسي و يا شنيدن اصطلاحي در حوزه مديريت، ميتواند از روي ترتيب الفباي فارسي، موضوع موردنظرش را بهراحتي پيدا كند. درعين حال به لحاظ اهميت زبان انگليسي در تمام حوزههاي علمي، دو واژهنامه انگليسي به فارسي و فارسي به انگليسي در انتهاي كتاب آمده است كه درصورت نياز ميتوان از آن استفاده كرد.
O در برخي از مطالب برحسب مورد، به مسايل كشورمان نيز اشاراتي شده و يا توضيح كافي داده شده است كه به خواننده از جهت پرداختن به مسايل بومي مديريت ياري ميرساند.
O برخلاف بسياري از فرهنگهاي مديريت انگليسي زبان، گاهي مطالب كتاب شكل فراگيرتري به خود گرفتهاند كه به معناي آن است كه از چندين مقاله يا منبع براي تدوين متن موردنظر استفاده شده است كه همين مساله تلاش و وسواس علمي نويسنده كتاب را بازگو ميكند.
O در برخي حوزههاي تخصصي بويژه مسايل مالي، متون موردنظر كاملاً شكل فني به خود گرفته است و از اين لحاظ، اثر حاضر ميتواند پاسخگوي نيازهاي اطلاعاتي افراد در اين زمينه باشد.
O در بسياري از متون كتاب براي تكميل دانستههاي خواننده و راهنمايي وي، به مقالات ديگر ارجاع داده شده است كه از اين بابت خواننده ميتواند بهآساني در بخش موردنظر به اطلاعات بيشتري دست يابد.
Oاغلب فرهنگهاي موجود در بازار نشر در حوزه مديريت، به صورت واژهنامه و در مفهوم عام مديريت است. مجموعه حاضر خوشبختانه با داشتن حدود دو هزار متن بلند و كوتاه و پرداختن به توصيف واژگان و اصطلاحات مديريت توانسته است پاسخگوي نيازهاي اطلاعاتي خاص خوانندگان و مديراني باشد كه بويژه در عرصه كسبوكار فعاليت ميكنند.
O تهيه و تدوين اين اثر در يك فرايند نسبتاً طولاني و برپايه همكاري جمعي از كارشناسان و دقت علمي استوار بوده و درعين حال بهنظر ميرسد كه باتوجه به تلاشهاي انجام شده، ميزان خطاها و كاستيها در آن اندك باشد.
O همچنان كه در مقدمه كتاب آمده است در طراحي اوليه اين مجموعه مديريتي، برنامه كامپيوتري همراه با قابليت جستجو پيشبيني شده است كه بايسته است براي دسترسي سريعتر پژوهشگران و خوانندگان، برنامه كامپيوتري هرچه زودتر تكميل و دراختيار علاقهمندان قرار گيرد.
O حسن سليقه در انتخاب فونت مناسب حروف، چاپ و صحافي مطلوب كتاب همراه با جلد گالينگور و استحكام كتاب بهمنظور نگهداري بيشتر، از ديگر ويژگيهاي برجستهاي است كه خواننده را به استفاده از آن ترغيب مينمايد.
درهرحال بايسته است كه مجموعه حاضر را يك كار پايهاي براي گسترش فرهنگ مديريت كسبوكار تلقي كرد كه بديهي است براي اصلاح و تكميل آن نياز به نقد نقادان و صاحبنظران است.
اميد است سازمان مديريت صنعتي باتوجه به رسالت خود، مقدمات تهيه و تدوين فرهنگ ديگري را كه در حوزه مديريت كسبوكار الكترونيك است در آينده فراهم آورد و پاسخگوي اين نياز روزافزون جامعه مديران باشدO .
نويسنده: دكتر سياوش مريدي ناشر: سازمان مديريت صنعتي
برگرفته از: imi.ir
هیات وزیران در مورخ 19/8/84 بنا به پیشنهاد سازمان مدیریت و برنامه ریزی وزارت کار و امور اجتماعی , اقتصاد و دارایی و بانک مرکزی و باستناد اصل « 138 » قانونی اساسی و موادی از برنامه چهارم توسعه , آیین نامه مذکور را مصوب و برای اجراء , ابلاغ نموده است .
موارد مورد تاکید در مصوبه مذکور :
1 ـ اهداف شامل :
ساماندهی بنگاههای کوچک زودبازده .
توزیع عادلانه در مناطق بویژه مناطق محروم .
توزیع عادلانه درآمد بین اقشار مردم, بویژه مردم مناطق محروم .
افزایش تولید و صادرات آن .
افزایش تسهیلات بانکی .
تقویت کارآفرینی اشتغالزایی و افزایش فرصتهای شغلی
2 ـ تعریف بنگاه کوچک : واحدهای کمتر از 50 نفر
3 ـ دامنه شمول آیین نامه : تمام اشخاص حقوقی و حقیقی در بخشهای کشاورزی , صنعت , معادن , خدمات , فرهنگ و آموزش
4 ـ منابع اعتباری : تمامی منابع نظام بانکی کشور که قابلیت اعطای آن به بخش تعاونی و خصوصی باشد .
5 ـ سایر موارد و نقش شورابرنامه ریزی استان و کمیته های اشتغال استانها
مقدمه بحث : یکی از راهکارهایی که تاکنون در کشورهای شبیه کشور ما بجهت جمعیت و بحران بیکاری و ناکارآمدی عوامل تولید بحث ایجاد بنگاههای اقتصادی کوچک بوده ا ست مانند استرالیا ـ چین ـ ژاپن و سایر کشورها , دلیل اینکه بنگاههای کوچک در ایجاد اشتغال می توانند سهم بسزایی داشته باشد :
مشارکت عمومی مردم در ایجاد این بنگاهها بجهت نیاز به منابع مالی و غیر مالی محدود .
بهره وری حاصل از این بنگاهها نسبتاً و بطور ملموس به مردم یا اقشار متوسط جامعه میرسد .
با توجه به افزایش بیکاران خصوصاً زنان و تجصیل کردگان از یک طرف و عدم امکان دولت برای ایجاد شغل برای همه مردم , این بنگاهها میتوانند در ایجاد مشاغل برای مردم و به اصطلاح ایجاد اشتغال غیرمزد بگیری و متکی به خود گام بردارد .
یکی از محاسن ایجاد بنگاههای اقتصادی کوچک این است که این بنگاهها بصورت منطقه ای می توانند اولاً : پتانسیل بالقوه را شناسایی و ثانیاً : با توجه به پتانسیل موجود ( نیروی انسانی ـ منابع ـ سرمایه و مدیریت منطقه ای ) محصول و یا خدمت خاص منطقه را تولید تا نیازهای منطقه برآورد سازنند و بیکاران بکار گرفته شوند .
شاید یکی از عادلانه ترین شیوه توزیع درآمد ایجاد بنگاههای اقتصادی کوچک میباشد در واقع بر اساس منحنی لورنز , ضریب چنین توزیع درآمد برابرتر خواهد شد و این یک کار علمی در تمام دنیاست
دولت وظیفه دارد بستر لازم برای اشتغال را ایجاد کند و با ایجاد صنایع مادر و تخصصی با توجه به هزینه بر بودن و همچنین ایجاد راههای مواصلاتی برق ـ آب و گاز را به عهده گیرد . لذا اگر دولت به این امور بپردازد و بحث تولید کالا و خدمات را به مردم واگذار نمایند که این هدف نیز بوده و هست یکی از راهکارههای لازم ایجاد و گسترش بنگاههای کوچک اقتصادی است .
و اما به نظر نگارنده که خود سابقه ای در امر بازار کار و اجرای طرحهای سابق در این امر دخیل بوده سوالاتی را در این آیین نامه بی جواب می بینید که با مشکل مواجه خواهد شد .
و اما سوالات , تجربه ثابت کرده که هر آیین نامه در حین اجراء یا متمم می خورده و یا اصلاح میشده که مشکل را نه تنها حل نخواهد کرد بلکه به مشکلات افزوده خواهد شد .
منظور از مشاغل زود بازده چیست ؟ آیا صرفاً صرفاً زودبازده کافیست ؟ نباید به مشاغل زودبازده اشباح شده را از هم تفکیک نماییم مثلاً نمونه آن را در بحث اعطای تسهیلات به مشاغلی چون آرایشگری ـ خیاطی ـ کامپیوتر با سوابق گذشته تجربه خوبی نمباشد . البته شاید جواب داده شود بحث خود اشتغالی با بنگاهها متفاوت است و یا خیر ؟ تجربه ثابت کرده است باید مشاغل زود بازده اشباح شده جدا شود .
منظور اشخاص حقیقی و حقوقی در بند « ب » ماده « 20 » چیست ؟ آیا اشخاص حقیقی همان خوداشتغالی سابق در بحث اعطای تسهیلات در قالب صندوق حمایت از فرصتهای شغلی یا آنچه هم اکنون در کمیته اشتغال شهرستانها و استانها در قالب سایر تسهیلات پرداخت میشود نیست ؟ آیا بنگاه میتواند حقیقی باشد ؟ بهرحال شفافیت در این بند دیده نمیشود .
در خصوص صادرات کالا و خدمت تولید شده چه فکری شده است آیا از قبل مشخص شده که این بنگاه چه چیزی باید تولید کند که امکان صادرات باشد ؟ آیا تسهیلات لازم برای صادرات این تولید قائل شده ایم علیرغم اینکه با محدودیتهای متعددی در امر صادرات مواجه هستیم .
آیا منظور از بنگاههای کوچک , بنگاههای موجود میباشند یا باید تاسیس شوند ؟ اگر قرار است بنگاههای جدیدتاسیس چگونه است آیا شرایط سهل و آسان جهت ایجاد این گونه بنگاهها دیده شده است یا خیر ؟
آیا هماهنگی لازم و کافی بین دستگاهها برای این طرح بعمل آمده است یا خیر ؟ آیا تصمیم سازان و تصمیم گیران محترم می دانند یکی از دلایل عدم موفقیت طرحهای قبلی خصوصاً طرح ضربتی اشتغال مستخرج از مواد « 56 »و « 49 » همچنین بحث عدم هماهنگی بوده بطوریکه تا پایان برنامه سوم بین سازمان مدیریت و وزارت کار ـ سازمان تامین اجتماعی و بانکهای عامل یک توافق یکسان وجود نداشته .
آیا تصمیم سازان و تصمیم گیران قبل از طرح و تدوین این آیین نامه اگر چه به ظاهر خوب است لیکن عدم موفقیت و دلیل نا کارآمد بودن طرحهای قبلی مانند طرح ضربتی اشتغال ( ماده 56 ) ( ماده 49 ) تسهیلات در قالب صندوق حمایت از فرصتهای شغلی , تسهیلات اعطایی از محل سفر مقامات محترم کشور به استانها ـ تسهیلات تکلیفی و وجوه ارائه شده ـ کار , کارشناسی شده است اگر شده است چرا اطلاع رسانی نشده است و این ناکارآمدی به چه جهت و چه دلیل بوده که احتمال ناکارآمد بودن اکثر طرح را شاهد هستیم .
آیا پرداخت تسهیلات با بهره کم میباشد و یا نرخ بهره تک رقمی است ؟ بنگاههای کوچک هرگز مانند صنایع و یا واحدهای بزرگ توان پرداخت بهره 16 ـ 17 ـ 18 ـ 19% را نخواند داشت .
آیا آیین نامه مذکور میتواند برای تمامی مناطق کشور علیرغم اینکه میدانیم اولاً پتانسیل بالقوه هرمنطقه متفاوت با مناطق دیگر . ثانیاً نیازهای هر منطقه متفاوت با مناطق دیگر است برای این امر چه فکری شده است ؟
یکی از ضعف عمده طرحهای قبلی یا مصوبات قبلی بحث عدم نظارت بوده آیا بحث نظارت در این مصوبه دیده شده است ؟ اگر چه ماده « 9 » استانداران محترم را موظف به اخذ گزارش در هرسه ماه نموده اند آیا بحثی به این مهمی یعنی نظارت این ماده کافی است یا باید بیشتر به آن بپردازیم ؟
آیا ضمانت اجرایی در این مصوبه دیده است یا خیر ؟ مثلاً اگر بانک عامل بموقع کار خودش را انجام نداده و یا سازمان مدیریت ـ وزارت کار و سایرموسسات به وظایف خودش عمل نکردند چه باید کرد ؟ در بحث اجرای ماده « 49 » بدلیل نداشتن ضمانت اجرایی , هردستگاهی سلیقه ای به آن عمل کرده و کسی به فکر اصل موضوع یعنی ایجاد اشتغال نبوده و این بوده که ایجاد 700 هزار فرصت شغلی در سال محقق شده است .
آیا هیات محترم وزیران و بویژه بانک محترم مرکزی یک روال و شیوه برخورد جهت اعطای تسهیلات به متقاضیان را مصوب و ارسال داشته اند باز هم باید عرض کنم یکی ازدلایل ناکارآمدی طرحهای قبلی سلیقه ای عمل کردن بانکهای عامل در مقابل متقاضیان با شرایط یکسان بوده است .
چرا نقش سازمان تامین اجتماعی که باید در این آیین نامه دیده میشود نیست بطوریکه از موانع ایجاد اشتغال وجود قوانین ناکارآمد کار و تامین اجتماعی و هزینه هایی که از صاحب کار دریافت میدارند میباشند در اجرای طرح ضربتی اکثر صاحبان بنگاهها که به مراکز اشتغال ادارات کار مراجعه داشتند گفته میشد بحث تامین اجتماعی را ساماندهی کنید وام و تسهیلات نمیخواهیم و نادیده گرفتن تامین اجتماعی تاثیر منفی در ایجاد اشتغال این بنگاهها خواهد گذاشت .
معیار ملاک تخصیص یارانه برای بنگاههای اقتصادی چیست ؟ آیا آیین نامه ای در این خصوص طراحی و تصویب خواهد شده یا خیر ؟
و بالاخره گردش کار چگونه خواهد بود ؟ شروع کار از کجاست ؟ بنگاه ابتدا باید از کجا مراجعه کند و تقاضا نمایند .
آنچه که گفته شده دغدغه کسی است که با توجه به تجربه قبلی احساس میکند براینکه طرح کامل و جامع اجراء شود باید به این سوالات پاسخ داده و گرنه به مثابه طرحهای قبلی ناکارآمد خواهد بود . همچنین ملاحظاتی است که ذکر آن در این مقوله نمی گنجد مسلماً بعنوان پیشنهاد برای متولیان مذکور ارسال خواهد شد .
و نکته دیگر اینکه تا زمانی بحث بیکاری و اشتغال برای متولیان درک نشود و هرگز در حل آن آنطوریکه شایسته است کوشا نخواهیم بود همانطوریکه مقام معظم رهبری چنان این درد را احساس کرده که یک سال شمسی را سال اشتغال می نامند .
منبع: سایت وزارت کار و اموز اجتماعی قزوین
نویسنده: ناصر شفیع آبادی
چكیده
این مقاله مفاهیم و مبانی كارآفرینی را شرح میدهد. شرح موضوع كارآفرینی و فرد كارآفرین، عوامل كلیدی كارآفرینی، ویژگیهای كارآفرینان، مزایا و منافع كارآفرینی، نقش كارآفرینی در اشتغال، آموزش كارآفرینی، كارآفرینی در ایران و تجارب چند كشور در جهان در خصوص كارآفرینی و راهكارهای ترویج كارآفرینی مباحث این مقاله را تشكیل میدهند.
كلیدواژه : كارآفرین؛ كارآفرینی؛ اشتغال؛ شغل؛ Entrepreneur
1- مقدمه
نخستین گام جهت شناخت و تبیین درست هر مفهوم یا پدیده، ارائه تعریف روشنی از آن است. كارآفرینی مانند سایر واژههای مطرح در علوم انسانی هنگامی قابل تحلیل و تبیین است كه بتوان تعاریف روشن و مشخصی از آن ارائه كرد. در مورد كارآفرینی تعریف واحدی وجود ندارد و از ابتدای طرح آن در محافل علمی، تعاریف متفاوتی از دیدگاههای گوناگون برای آن بیان گردیده است. اكنون در عرصه جهانی افراد خلاق، نوآور و مبتكر به عنوان كارآفرینان منشاء تحولات بزرگی در زمینههای تولیدی و خدماتی شدهاند كه از آنها به عنوان قهرمانان ملی یاد میشود. طی سالهای 1960 – 1980 در هندوستان، تنها 500 مؤسسه كارآفرینی شروع به كار كردهاند، و حتی شركتهای بزرگ جهانی برای حل مشكلات خود به كارآفرینان روی آوردهاند. در واقع چرخهای توسعه اقتصادی همواره با توسعه كارآفرینی به حركت در میآیند. در ایالات متحده هر سال بیش از یك میلیون فعالیت تجاری جدید شروع به كار میكند. این در حالی است كه در ایران حتی یك مؤسسه كارآفرینی در دهههای اخیر نداشتهایم. از سوی دیگر تغییر فراگیر روشها و نگرشها طی دو دهه اخیر، توجه بسیاری را به آموزش و پرورش و نیز جذب و به كارگیری مدیران كارآفرین سوق داده است. بنابراین از ابتدای دهه 60 توجه بیشتری به كارآفرینان مبذول شد. توجه به كارآفرینی و ایجاد و توسعه آن علیرغم وجود بعضی انگیزههای مشخص گام مثبتی در جهت ایجاد فضای مناسب جهت توسعه، افزایش منابع ملی، كاهش نرخ بیكاری، تعادل ساختاری و توسعه در شهرها و روستاها خواهد بود.
2- كارآفرین
واژه كارآفرین از كلمهEntrepreneur (به معنای متعهد شدن) مشتق شده كه در اصل از زبان فرانسه به دیگر زبانها راه یافته است. انگلیسیها سه اصطلاح با نامهای ماجراجو، متعهد و كارفرما را در مورد كارآفرین به كار میبردند. از نظر آنها، كارآفرین كسی است كه متعهد میشود مخاطرههای یك فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل كند.
در واقع كارآفرین كسی است كه نوآوری خاص داشته باشد. این نوآوری میتواند در ارائه یك محصول جدید، ارائه یك خدمت جدید، در طراحی یك فرآیند نوین و یا نوآوری در رضایت مشتری و... باشد.
كارآفرینان در واقع به تغییر به عنوان مقوله تعیین كننده مینگرند، آنها ارزشها را تغییر میدهند و ماهیت آنها را دچار تحول میكنند. آنان برای تحقق این ایده، قدرت ریسكپذیری خود را به كار میگیرند. به درستی تصمیمگیری میكنند و از این رو هر كس به درستی اتخاذ تصمیم نماید به نوعی كارآفرین تلقی میشود.
از نظر «شومیتر» كارآفرین نیروی محركه و موتور توسعه اقتصادی است. وی مشخصه كارآفرین را نوآوری میداند. همچنین «جفری تیمونز» معتقد است كه كارآفرین فردی است كه باعث خلق بینشی ارزشمند از هیچ میشود.
3- كارآفرینی
فرآیندی كه بتواند با استفاده از خلاقیت، چیز نویی را همراه با ارزش جدید با استفاده از زمان، منابع، ریسك و به كارگیری همراهان بوجود آورد كارآفرینی گویند. كارآفرینی فقط فردی نیست. سازمانی هم میتواند باشد حتی شركتهای بزرگ اعم از دولتی و خصوصی هم میتوانند به كارآفرینی دست زنند. امروزه حتی صحبت از دولت كارآفرین به میان آمده است.
به عقیده «ارتوركول» كارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند كه شامل یك سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. «روبرت نشتات» كارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصتها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسیس یك كسب و كار میداند. از نظر «پیتر دراكر» كارآفرینی یك رفتار میباشد و در واقع بكاربردن مفاهیم و تكنیكهای مدیریتی، استانداردسازی محصول، بنا نهادن كار بر پایه آموزش میباشد.
4- عوامل كلیدی كارآفرینی
شش عامل كلیدی در مورد كارآفرینی وجود دارد كه عبارتند از:
شناخت هدف
داشتن افق
بكارگیری خلاقیتهای ذهنی
جامعهگرا و جامعهپذیر بودن
شهامت، ابتكار، امیدوار و ریسكپذیر بودن
واقعبینانه برخورد كردن با تفاوت بین خلاقیتها و فرصتها
5- ویژگیهای كارآفرینان
تا به حال ویژگی زیادی در خصوص كارآفرینان بیان شده است. همه كارآفرینان در صفات فردی یكسان نیستند اما ویژگیهای عمومی در آنها وجود دارد كه عبارتند از:
خلاقیت و نوآوری
هدفگرایی
ریسكپذیری
فرصتگرایی و فرصتشناسی
آیندهنگری و دوراندیشی
انعطافپذیری
اهل كار و عمل
اعتماد به نفس و خودباوری
واقعبینی
6- مزایا و منافع كارآفرینی
كارآفرینی عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری است.
كارآفرینی عامل تحریك و تشویق حس رقابت است.
كارآفرینی عامل تغییر و نوآوری است.
كارآفرینی باعث ایجاد اشتغال میشود.
كارآفرینی كیفیت زندگی را بهبود میبخشد.
كارآفرینی موجب توزیع مناسب درآمد میشود.
بنابر منافع مذكور، امروزه در تمام سرمایهگذاریهای دنیا سعی بر این است كه مغزهای متفكر صنعتی را شناسایی و جذب كنند به دلیل اینكه دنیای امروز، جهان علم و تكنولوژی است و ارزش اصلی تولید در مغز انسانها نهفته است.
7- نقش كارآفرینی در اشتغال
زمانی كه كارآفرینان یك شغل جدید را شروع میكنند بالطبع حداقل به یك یا چند نیروی استخدامی نیاز دارند تا كارهای خود را سامان بخشند. كارآفرینان به علت قابلیت اشتغالزایی كه دارند، به كاهش نرخ بیكاری كه از اهداف كلان اقتصادی، اجتماعی، دولتها است كمك میكنند. بنابراین، كارآفرینی میتواند زمینهساز اشتغال نیروی كار باشد و نوآوری كه در یك فعالیت اقتصادی توسط خود فرد ایجاد میشود منجر به ایجاد اشتغال در جامعه میشود. بر اساس آخرین نظرسنجی كه تحت عنوان فرهنگ كار و نگاه ایرانیان در آن انجام شده است فقط 42 درصد از جمعیت ایران خواهان شغلهای ثابت اداری و یا در چارچوب شغلهای وظیفهگرایی هستند. این در حالی است كه در سال2000 بیش از62 درصد از جمعیت دنیا اظهار داشتند كه میخواهند دارای شغل مستقل (فعالیت خوداشتغالی) باشند، 34 درصد از كل جمعیت بالا آماده پذیرش ریسك به منظور دستیابی به رضایت شغلی متكی بر فعالیتهای فردی تأكید داشتند. امروزه روحیه كارآفرینی به شدت در میان جمعیت جوان ایران در حال گسترش است. از طرفی با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی كشور در حال حاضر، توجه به كارآفرینی بیش از پیش حائز اهمیت شده است. با عنایت به اعمال سیاست كاهش تصدیگری دولت و همچنین محدودیتهای سرمایهگذاری در بخش خصوصی، سوقدهی جوانان و زنان جویای كار به سمت مشاغل كارآفرینی و خوداشتغالی ضرورت مییابد. مملكتی كه یكی از آغاز كنندگان تمدن بشری بوده احتیاج به جوانانی دارد كه كانونهای تولید و اشتغال را در جامعه تشكیل دهند.
8- آموزش كارآفرینی
پژوهشها نشان میدهد كه مهمترین عامل مؤثر در حركت كارآفرینی از قوه به فعل، بروز روحیه كارآفرینی در افراد از طریق آموزش میباشد. سازمان بینالمللی كار (ILO ) به منظور ارتقاء كارآفرینی مدیران صنایع كوچك، برنامههای آموزشی و مشاورهای با عنوان SIYB در كشورهای مختلف بوجود آورده است. این برنامهها كه عملكرد مؤسسات كوچك اقتصادی را بهبود میبخشد برحسب توانایی مدیران صنایع كوچك و نوع فعالیت طراحی شدهاند. قابل توجه است كه با طی دوره SIYB ، 90 درصد شركتكنندگان با اصول اولیه كسب و كار آشنا شدهاند و 50 درصد از كارآفرینان مهارتهای خاص مدیریتی را فرا گرفتهاند. در حال حاضر ILO در 70 كشور دنیا برنامه SIYB را كه هدف آن رشد كارآفرینی در صنایع كوچك است به اجرا آورده است.
9- كارآفرینی در ایران
طی یك دهه از اجرای برنامه SIYB توسط ILO در كشورهای مختلف جهان، بیش از صد هزار كارآفرین تحت آموزش قرار گرفتهاند. با استفاده از الگوی SIYB و تجارب ارزندهای كه از اجرای آن بدست آمده و با توجه به شرایط اقتصاد ایران، چارچوبی برای تشكیل دورههای آموزشی كارآفرینی در ایران در قالب طرح «ستاد آموزش كارآْفرینی ایران» (SAKA ) طراحی و ارائه شده است. همچنین مؤسسه كار و تأمین اجتماعی با استفاده از منابع بینالمللی كار (ILO )، طرح آموزش كارآفرینی را در سال 1367 ارائه نمود و همزمان با تدوین نظام جدید آموزشی، در سال 1368 «كارآفرینی» را به عنوان یكی از دروس رشته كار و دانش پیشنهاد كرد. در طرح آموزش كارآفرینی تأكید شده است كه «آموزش برای ایجاد اشتغال با مزد» دیگر تنها راه حل مقابله با مشكل فزاینده بیكاری نبوده و قلمرو آموزش از فرهنگ «برای دیگران كار كردن» فراتر رفته است.
وزارت كار و امور اجتماعی نیز در راستای وظایف و اهداف خود، به كارآفرینی به عنوان یك راهكار مؤثر در ایجاد اشتغال نگریسته و در این زمینه اقداماتی به عمل آورده است. از جمله اهم این اقدامات میتوان به برگزاری جشنواره اشتغال و كارآفرینی در مهر ماه سال 1383 اشاره كرد. این جشنواره كه در تاریخ 14 و 15 مهر ماه سال 1383 در مجموعه فرهنگی ورزشی وزارت متبوع با همكاری سازمان همیاری اشتغال فارغالتحصیلان برگزار شد، اهداف زیر را دنبال میكرد:
شناسایی و معرفی طرحها و تلاشگران برگزیده در حوزه اشتغال و كارآفرینی
ترویج و اشاعه فرهنگ كارآفرینی به منظور ایجاد اشتغال بیشتر
فراهم ساختن زمینه مناسب برای رقابت سازنده در این عرصه.
این جشنواره دارای برنامههای آموزشی و ترویجی نیز بود از جمله سه كارگاه آموزشی در زمینههای:
روش جذب و تأمین سرمایه برای راهاندازی كسب و كار
روش تهیه طرح كسب و كار
مدیریت توسعه بنگاههای اقتصادی كوچك و متوسط (SMEs )
همچنین جلسات و نشستهای تخصصی در زمینههای اخلاق و فرهنگ كار، مشاوره شغلی، حقوق و قوانین كار و ... نیز برگزار شد.
10- تجارب چند كشور جهان
اولین كشوری كه ترویج فرهنگ كارآفرینی را از سطح دبیرستان شروع كرد ژاپن بود. اولین مؤسسه در توكیو در سال 1956 میلادی آغاز به كار كرد. در سال 1958 سازمان آموزش و پرورش ژاپن طرحی را برای اشاعه فرهنگ كارآفرینی تحت عنوان سربازان فداكار اقتصادی ژاپن، پیاده و اجرا كرد. براساس این طرح از افراد از سطح دبیرستانها به مسئله كارآفرینی پرداخته و آموزش دیدند كه در حین تحصیل چگونه كار كنند و به دنبال كسب سود باشند و چگونه كشورشان را از وابستگی صنعتی رهایی دهند. به تدریج مسئله كارآفرینی در ژاپن به سطح دانشگاهها هم كشیده شد. اكنون در ژاپن بیش از 250 مؤسسه بزرگ كارآفرینی وجود دارد.
بین سالهای 1970 تا 1992 میلادی بیش از 96 درصد نوآوری صنعتی كه توانست موقعیت ژاپن را در اقتصاد جهانی به یك موقعیت برتر تبدیل كند توسط كارآفرینان صورت گرفت. البته ناگفته نماند حمایتهای دولت هم در این زمینه نقش مهمی داشته است.
در انگلستان، دولت به دانشگاهها جهت آموزش و كارآفرینی یارانههایی میپردازد. در هلند، برای پرسنل SMEها آموزشهای حرفهای گذاشته شد به طوری كه در سال 1998، 32 درصد از SMEها درگیر آموزش حرفهای بودهاند. همچنین در ایتالیا، 855 دوره كسب و كار برای 10000 نفر شركت كننده در بیش از 20 دانشگاه ارائه شده است.
11- راهكارهای ترویج كارآفرینی
با ضرورت روزافزون نیاز به افراد كارآفرین در جامعه ما به ویژه بعد از انقلاب و دوران سازندگی كه با رشد صنعت مواجه هستیم باید تمامی ارگانها با همكاری هم در این زمینه قدم بردارند و هر كدام نقشی را بر عهده گیرند و نقش دولت در این میان از همه مهمتر است. از جمله:
تنظیم و تدوین سیاستهای بلند مدت و میان مدت در خصوص حمایت از فعالیتهای كارآفرینی و كارآْفرینان نوپا.
ترویج فرهنگ كارآفرینی و معرفی كارآفرینان نمونه از طریق مطبوعات و قدردانی از آنها.
ساختن فیلم و سریال در مورد زندگی كارآفرینان نمونه و تشویق مردم به سوی كارآفرینی توسط صدا و سیما.
وارد كردن مضامین كارآفرینی در كتابهای درسی میتواند بذر ایجاد انگیزه كارآفرینی را در كودكان بارور كند.
تبیین شرایط محیطی لازم برای پرورش و رشد استعدادهای كارآفرینی.
برگزاری سمینار، نشر مقاله و ارائه سخنرانی به منظور تغییر دانش و معرفت مدیران و سیاستگذاران و كارگزاران مؤسسات.
گسترش فرهنگ كارآفرینی در بخش دولتی و تعاونی.
تدوین دورههای آموزشی بلند مدت در چارچوب دورههای تحصیلی كارشناسی، كارشناسی ارشد و دكترا در دانشگاهها، ایجاد مراكز آموزشی مستقل و مراكز آموزشی مدیریت در سطح دبیرستانها و مدارس راهنمایی و ابتدایی.
حمایتهای دولتی و خصوصی جهت فعالیت بیشتر و مطلوبتر كارآفرینان.
ایجاد و گسترش صنایع كوچك به منظور بهرهبرداری از ظرفیتهای خالی اقتصاد كشور.
اصلاح سیاستها و قوانین دست و پاگیر دولتی.
برگزاری جلساتی با حضور كارآفرینان و بیان مشكلات موجود بر سر راه آنان و ارائه شیوههای مقابله با آن مشكلات.
معرفی یك روز به عنوان روز كارآفرین تا به عمل آنها ارزش و اعتبار بخشیم. در خاتمه امید آن میرود كه فضای كشور به گونهای فراهم شود كه كارآفرینان بتوانند رشد نمایند و این امر مستلزم همكاری نزدیك محافل علمی و مؤسسات اجرایی برای شناسایی و پرورش و توسعه استعدادهای افراد است تا بتوانیم هر چه بهتر و بیشتر از این ذخایر گرانبها به نحو احسن استفاده نماییم.
مراجع
ماهنامه تدبیر، شماره 77، آبان 1376، كارآفرینی، استراتژی مناسب برای بهرهوری، از: دكتر محمود احمدپور، صفحات 31-30
ماهنامه تدبیر، شماره 90، بهمن 1377، میزگرد توسعه كارآفرینی، تنگناها و راهكارها، دكتر محمود احمدپور، دكتر كامبیز طالبی، صفحات 114، 21، 19، 17، 14، 13، 12، 11، 10
نشریه كارآفرین، شماره 8، مرداد 1380، كارآفرینی، از: مصطفی پرخوان رازلیقی، صفحات 27، 26، 25، 24
نشریه كارآفرین، شماره 9، مهر و آبان 1380، خلاقیت و كارآفرینی صفحه 58
خود اشتغالی، صدیقه علاءفر، 1379، آموزش كارآفرینی، كارآفرینی در ایران، صفحات 85، 84، 82، 81
سلسله نشستهای اشتغال و معرفی كارآفرینان نمونه
بررسی تجارب كشورها در زمینه توسعه و ترویج كارآفرینی، مهندس ناهید شیخان، مهندس حجتاله رضازاده، 1382، صفحات 8- 1
توسعه كارآفرینی، استاد دكتر محمود احمدپور، آبان ماه 1382، صفحات 35، 23، 19، 11، 10
كارآفرینی، منافع اجتماعی حاصل از آن، محدودیتها و سیاستها، الهه راستگو، مرداد 1380، صفحات 5، 4، 3
سمینار آشنایی با كارآفرینی در سازمان پیشرو، تألیف: دكتر كامبیز طالبی، تیر ماه 1381 (شماره صفحه ذكر نشده است.)
مجموعه مقالات كارآفرینی و فناوریهای پیشرفته، به كوشش مهندس حمید هاشمی، 1382، شامل:
خود كارآفرینی، راهبرد اشتغال برای ورود به قرن 21، سعید فتحی، صفحه 119
تحلیل سیستمی از گزینههای تأثیرگذار بر پدیده كارآفرینی، شمسالسادات زاهدی، صفحات 125، 124
نقش نظام آموزشی- پژوهشی در توسعه كارآفرینی- كرامتاله اكبری صفحات 179، 178،177، 176، 175، 174، 171
كارآفرینی و نقش آن در اقتصاد ملی- ندا فرحبخش- صفحات 182، 181
آموزش كارآفرینی در ایران، بهزاد لامعی، صفحات 135، 134، 133
نویسنده : رضوی نعمتاللهی، اقدسالسادات
منبع : روزنامه همشهری، سهشنبه 30 فروردین 1384، سال سیزدهم، شماره 3677، صفحه 10
منبع: راهکار مدیریت
امروزه كه كار و فعالیت شكل تازه ای به خود گرفته است و به سوی خودكارفرمایی و خوداشتغالی در حركت است. كارآفرینی و كارآفرینان نقش كلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا می كنند. تجارب كشورهایی مانند ژاپن، كره جنوبی، مالزی و هند آكنده از فعالیتهای چشمگیر كارآفرینانی بوده است كه امروز به توسعه یافتگی كشور خود می بالند. باید توجه داشت كه كارآفرینان تنها به ایجاد فرصتهای شغلی جدید نمی پردازند بلكه با ساختار، تفكر، تحرك و فرهنگ لازم دست به تخریب خلاق می زنند تا از دل ویرانه های كهن بنای رفیع آبادانی و پیشرفت را برافرازند.
كشور ما كه با مشكلات زیاد اقتصادی مانند نرخ بالای تورم و بیكاری مواجه است برای رهایی از این مسائل در بخش خصوصی و دولتی نیاز به كارآفرینان سازمانی با شهامت، خلاق، نوآور و ریسك پذیر دارد تا در راستای رشد و توسعه سازمان و جامعه خود دست به كار شده و طرحی نو دراندازند.
باتوجه به نقش و اهمیت كارآفرینی و سابقه درخشان كارآفرینان در توسعه بسیاری از كشورها و باتوجه به مشكلات اقتصادی زیادی كه كشور ما با آن مواجه بوده و دست یاری از هر سویی می طلبد، ترویج و اشاعه مفهوم كارآفرینی، بسترسازی برای فرهنگ حامی كارآفرینی و مهمتر از همه تربیت افراد (بویژه تحصیلكردگان) كارآفرین سازمانی برای تمامی جوامع بــه خصوص برای جوامع درحال توسعه ای مانند ایران از اهمیت و ضرورت حیاتی برخوردار است.
مقدمه
درجهان كنونی سیستم اقتصادی سرعت زیادی به خود گرفته است و شركتهایی كه نتوانند پابه پای آن حركت كنند به سرنوشت دایناسورها محكوم خواهندشد.
شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز كشور به گونه ای است كه حل مشكلات و تنگناها، الگوها و راه حلهای جدید و متفاوتی راطلب می كند. تركیب جمعیتی جوان كشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند كه مــــوجب می شوند سیاستگذاران و تصمیم ســـازان كلان كشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جز نفت بیندیشند و بی شك آن منبع جز ابتكار، خلاقیت و نوآوری چیز دیگری نیست.
اكنون در عرصه جهانی، افراد خلاق، نوآور و مبتكر به عنوان كارآفرینان منشا تحولات بزرگی در زمینه های صنعتی، تولیدی و خدماتی شده اند و از آنها نیز به عنوان قهرمانان ملی یاد می شود. چرخهای توسعه اقتصادی همــــواره با توسعه كارآفرینی به حركت درمی آید. دراهمیت كارآفرینی همین بس كه طی بیست سال (1980 - 1960) در یكی از كشورهای جهان سوم (هند) تنها 500 موسسه كارآفرینی شروع به كار كرده اند و حتی بسیاری از شركتهای بزرگ جهانی برای حل مشكلات خود به كارآفرینان روی آورده اند.
آنچه در شرایط سخت كنونی ضرورت آن در جامعه بیش از پیش احساس می شود، پرداختن به این مقوله اساسی، یعنی كارآفرینی است. زیرا مسلماً كارآفرینان باتوجه به خصوصیات ممتاز و برجسته خود قادرند در چنین شرایطی منابع لازم برای ایجاد رشد و توسعه در زمینه های تولید و منابع انسانی فراهم كرده، اشتغال و كسب و كار جدید ایجاد كرده و با نوآوری صنعتی بر توسعه دامنه محصولات و خدمات بیفزایند (آذرهوش و همكاران، 1377).
امروزه نیروی انسانی به عنوان یك منبع نامحـــــدود و محور هر نوع توسعه مطرح می باشد. در این بین كارآفرینان به طورخاص دارای نقشی موثرتر در فرایند توسعه اقتصادی می باشند. تحقیقات نشان داده كه بین رشد اقتصادی و تعداد كارآفرینان در یك كشور همبستگی مثبت وجود دارد. زیرا كشوری كه دارای تعداد زیادی كارآفرین باشد از محركهای تجاری و اقتصادی قویتری برخوردار است (وارث، 1378).
آموزش و پرورش كارآفرینان سازمانی نیازمند یك متدولوژی آموزشی اجرایی برای همكاری تنگاتنگ بین صنعت و دانشگاه جهت مواجهه با فشارهای شدید اجتماعی حاصل از رشد سریع فناوری و كمبود نیروی انسانی متخصص در جهان امروز است.
در این روش كه عنوان كارآفرینی یافته، انسانها به گونه ای پرورش می یابند كه خود درجهت خلق كار قدم بردارند. مشاهدات حاصل از اعمال این متدولوژی به صورت موردی درقالب مأموریت اجتماعی، اهداف، مقصد مشخص، و نیز فعالیتهای مترتب آن منعكس گردیده اند (شفیعا، 1371).
كارآفرینی
كارآفرینی، واژه ای است نو كه از معنی كلمه اش نمی توان به مفهوم واقعی آن پی برد. این واژه به جای كلمه ENTERPRENEURSHIP به كار می رود كه در اصل از كلمه فرانسوی ENTERPRENDER به معنای متعهدشدن نشأت گرفته است. بنابر تعریف واژه نامه وبستر كارآفرین كسی است كه متعهــــــد می شود مخاطره یك فعالیت اقتصادی را سازماندهی اداره و تقبل نماید» (اسكندانی، 1379). بعضی از دانشمندان نظیر شومپیتر، كارآفرین را مهمترین عامل توسعه اقتصادی دانسته اند. وی معتقد است كارآفرین یك مدیر صاحب فكر و ابتكار است كه همراه با خلاقیت، ریسك پذیری، هوش، اندیشه، و وسعت دید، فرصتهای طلایی می آفریند. او قادر است كه با نوآوریها تحول ایجاد كند و یك شركت زیان ده را به سوددهی برساند.
سیر تطور و تكامل فعالان اقتصادی یا كارآفرینان نشان می دهد كه كارآفرینی در نظریه های اقتصادی تبلوریافته و به عنوان عامل اصلی ایجاد ثروت یا موجد ارزش اقتصادی شناخته و از قرن پانزدهم تاكنون در كانون بحث مكاتب مختلف اقتصادی قرار داشته است (اسكندانی، 1379). اما سابقه مفهوم كارآفرینی در دانش امـــروزی به دویست سال پیش برمی گردد. اولین كسی كه این مسئله را مطرح كرد فردی به نام كانتیلون است. این واژه دستخوش تعاریف جدید شده و ترجمه آن در ایران به معنای همان كسی است كه زیربار تعهد می رود. امروزه بسیاری از شركتها به لزوم كارآفرینـــــی سازمانی پی برده اند (احمدپور، 1376).
كارآفرینی سازمانی
علاوه بر افرادی كه مایلند كارآفرین شوند و سرمایه گذارانی كه مایلند آنها را حمایت كنند، افراد زیادی به آنچه كه به عنوان كارآفرینی درون سازمانی یا كارآفرینی در بستر یك شركت سهامی بزرگ از آن یــــاد می شود تمایل دارند. از اوایل دهه 1980 با اهمیت یافتن كارآفرینی و تاكید شركتها بر نوآوری برای بقا و رقابت با كارآفرینانی كه بیش از پیش در صحنه بازار ظاهر می شدند، موجب هدایت فعالیتهای كارآفرینانه به درون شركتها شدند (وانكن و دیگران، 1988، ص 16). همـــراه با رسوخ فرایندهای اداری و دیوان سالاری در فرهنگ شركتها، دردهه های 1960 و 1970، كارآفرینی در ســـازمانهای بزرگ به طور فزاینده ای موردتوجه مدیران ارشد شركتها قرار گرفت تا آنها نیز بتوانند به فرایند اختراع، نوآوری و تجاری كردن محصولات و خدمات جدید خود بپردازند. با آغاز دهه 1980، و پیشرفت ناگهانی صنایع در عرصه رقابتهای جهانی اهمیت تفكر و فرایندهای كارآفرینانه در شركتهای بزرگ، بیش از گذشته موردتاكید قرار گرفت و محققان كانون توجه خود را به چگونگی القای كارآفرینی در ساختار اداری شركتهای بزرگ معطوف ساختند (استیونسون و گامپرت، 1985). البته لازم به توضیح است كه فعالیتهای مخاطره آمیز در كارآفرینی مستقل و فردی به معنای سازماندهی یك سازمان جدید یا تاسیس یك شركت بوده، و فعالیت مخاطره آمیز در مفهوم كارآفرینی شركتی به معنای توسعه فعالیتی جدید در چارچوب شركت است (كوراتكو و دیگران، 1993، ص 28).
یك اصل بسیار ساده موجب پیدایش كارآفرینان درون سازمانی شد. اصل مزبور چنین است: در وجود انسان نعمتی قرار دارد كه او را وادار به خلاقیت می كند، یعنی چیزی پدید می آورد كه پیش از آن بدان صورت وجود نداشته یا بدان خوبی كارنمی كرده است. چنین نتیجه می شود كه شـــــركتها می توانند ازطریق تشویق كاركنان و ترغیب آنها به رفتاری همانند «كارآفرینان داخلی سازمان باعث شوند كه آنها درجهت افزایش سود، نوآوری كنند و سپس به این افراد آزادی عمل داده شود تا بتوانند بدون درگیری با قوانین و مقررات دست و پاگیر (دیوان سالاری) طرحهای خود را به اجرا درآورند.
نقش كارآفرینان در توسعه
به دلیل نقش و جایگاه ویژه كارآفرینان در روند توسعه و رشد اقتصادی، بسیاری از دولتها در كشورهای توسعه یافته و درحال توسعه تلاش می كنند بــا حداكثر امكانات و بهره برداری از دستاوردهای تحقیقاتی، شمار هر چه بیشتری از جامعه را كه دارای ویژگیهای كارآفرینی هستند به آموزش درجهت كارآفرینی و فعالیتهای كارآفرینانه تشویق و هدایت كنند.
كارآفرینان با مهارتی كه در تشخیص فرصتها و موقعیتها و ایجاد حركت درجهت توسعه این موقعیتها دارند، پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب می شوند. آنها تصدیق می كنند كه موفقیت و بقا در چشم اندازهای برخواسته از فردا، نیازمند چالاكی، قوه ابتكار و خلاقیت است. علاوه بر این كارآفرینی به ریسك پذیری، نوآوری و كنش كارآفرینانه هم نیاز دارد. براساس نظریات اقتصادی و تجارب حاصله در اقتصادهای روبه رشد، كارآفرینان موتور محركه توسعه و رشد اقتصادی محسوب می شوند و بالطبع اشتغالزایی یكی از رهاوردهای مهم كارآفرینی است.
متاسفانه در كشور ما و در چند برنامه اخیر توسعه، توجه خاص به این مهم نشده و حتی می توان گفت كه این مفهوم برای بسیاری از دست اندركاران و افراد جامعه ناشناخته و غریب است. شـــاید به همین دلیل تاكنون برنامه ریــــــزی و بسترسازی مناسبی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و نظام آموزشی كشور برای توسعه كارآفرینی بویژه در دانشگاههای كشور صورت نپذیرفته است.
چارچوب كارآفرینی سازمانی
با آشكار شدن مفهوم كارآفرینی بویژه مفهوم كارآفرینی سازمانی و ضرورت آن در توسعه سازمان و جامعه، تردیدی در تربیت كارآفرینان سازمانی جهت تحقق این هدف بزرگ باقی نمی ماند. باتوجه به اینكه در تاكید بر اهمیت كارآفرینی سازمانی، كارآفرینانی سازمانی به عنوان موتور نیرومند توسعه سازمان و جامعه خود شناخته شدند، آنچه اهمیت حیاتی پیدا می كند، روشن كردن و به راه انداختن این موتورها جهت توسعه است. برای روشن شدن موتور، كافی است استارت زده شود ولی برای استمرار فعالیت آن باید همواره به آن سوخت رسانی شود و شرایط جهت فعالیت بی نقص آن مهیا گردد. به هرحال برای آگاه شدن و شروع به حركت كارآفرینان سازمانی كافی است آموزشهای لازم در این زمینه به آنها ارائه تا جرقه كارآفرینی در ذهن آنان زده شود و درعین حال ضرورت مسئله نیز برای آنها معلوم گردد و اما برای تداوم این حركت باید با پرورش آنان از طریق اقداماتی مانند حمایت مدیریت، ایجاد تفكر استراتژیك كارآفرینی، ایجاد عوامل ساختاری و فرهنگی،... بستر فعالیت مستمر را فراهم كرد. این مسئله كه درواقع چارچوب اصلی این مقاله را نیز تشكیل می دهد به صورت شكل 1 نشان داده شده و در طول مقاله بخشهای مختلف آن تشریح شده است.
آموزش كارآفرینی سازمانی
به طوركلی بنابه یك تعریف جامع آموزش به معنای معلومات و رشد فكری است كه از راه تحصیلات رسمی و غیررسمی و مطالعه به دست می آید.
(دهخدا، 1325). اساس آموزش بر یادگیری است و هر سازمانی می كوشد تا كمك كند عملكرد افراد در شغلشان موثر شود. برنامه آموزشی همانا سازمان بخشیدن به این تجربیات است به طریقی كه نگرشها یا مهارتهای موردنیاز را متناسب كرده و بهبود بخشد. بنابراین، آموزش كوششی است كه توسط سازمانها برای تغییر رفتار افراد ازطریق فرایند یادگیری و به خاطر افزایش اثربخشی آنها صورت می گیرد (دیوس و لوتانس، 1982). آموزش كلیه مساعی و كوششهایی است كه درجهت ارتقای سطح دانش و آگاهی، مهارتهای فنی، حرفه ای و شغلی و همچنین ایجاد رفتار مطلوب در كاركنان یك سازمان به عمل آید و آنان را آماده انجــــام وظایف و مسئولیتهای شغلی خود می كند. هدف از آموزش كاركنان انتقال معلومات و محفوظات نیست. هدف، انباركردن نتایج به دست آمده در ذهن كارمندان نیست. زیرا این دستاوردها در كتابها و كتابخانه ها موجود است. آموزش و پرورش صحیح آن است كه انسـان را برای جستجوی مداوم راه حلهای جدید مجهز كند. نگرشی كه همراه با كسب دانش به دست می آید، به مراتب از خود دانش مهمتر است.
اولین مركزی كه در دنیا دوره ویژه كارآفرینی درون سازمانی را برگزار كرد، موسسه توسعه كارآفرینی در هند است. ازجمله اهداف كلان این دوره می توان به موارد ذیل اشاره كرد:
آگاه ساختن شركت كنندگان با استعدادهای نهفته كارآفرینی و هدایت آنها به سوی نوآوری؛
توسعه و ایجاد جو كارآفرینی درون سازمانی؛
ایجاد اطمینان در شركت كنندگان دوره مبنی بر اینكه بینش و بصیرت ایجاد شده درجهت رشد و توسعه بیشتر خواهدبود؛
كمك به توسعه شیوه رهبری كارآفرینانه در سازمان؛
انگیزش افراد برای تبدیل شدن به سردمداران موفقیت در سازمان.
موارد آموزشی در این دوره شامل امكان سازی و ایجاد محیط كارآفرینانه برای نوآوری، ارتقا و درك فرصتها، رهبری انتقالی، توسعه انگیـــــزه ها و تواناییهای كارآفرینی، ارائه ایده های خلاق، و برنامه ریزی استراتژیك برای ارائه محصول و خدمات جدید است. شركت كنندگان در این دوره مدیران بخش دولتی و مدیر - مالكان شركتهای صنعتی (تولیدی و خدماتی) هستند،كه در ابتدای دوره مورد آزمون تشخیص ویژگیهای روانشناختی قرار می گیرند (احمدپور داریانی، 1380).
ازجمله برنامه های آموزش كارآفرینی برنامه SIYB است كه توسط سازمان بین المللی كار ارائه و در بیش از 60 كشور درحال توسعه اجــرا گردیده است. برنامه آموزشی SIYB برنامه ای آموزشی و مشاوره ای است كه به منظور تربیت و پرورش كارآفرینان در واحدهای كوچك (اعم از صنعتی، خدماتی و تجاری) تنظیم شده است. برنامه آموزشیSIYB دربرگیرنده بسته های متنوع آموزشی است. بسته های SYB و IYB مهمترین بسته های این برنامه آموزشی هستند. برنامه SYB برنامه ای است آمــوزشی برای كسانی كه ایده ای برای راه اندازی كسب و كار عملی دارند. و برنامه IYB به آموزش اصول و مفاهیم مدیریتی و روشهای اداره بنگاه به صاحبان و مدیران واحدهــــای كوچك تولیدی و خدماتی كه درصـــدد رشد و توسعه بنگاه خویش هستند می پردازد. طی یك دهه از اجرای برنامه SIYB توسط سازمان بین المللی كار در كشورهای جهان بیش از یكصد هزار كارآفرین تحت آموزش قرار گرفتند و تحقیقات نشان می دهد كه شركت كنندگان از برنامه راضی بوده و آن را مفید یافته اند و برنامه ها به نظرشان بی ربط نبوده است و همچنین تحقیقات نشان می دهد كه آموزشهای IYB بر میزان اشتغال و سودآوری بنگاهها تاثیر جدیدی برجای گذاشته است. (لامعی، 1378).
پرورش كارآفرینان سازمانی
آموزش از هر نوعی كه باشد وقتی مفید واقع می شود كه نتایج خود را در عمل نشان دهد. وقتی می توان ادعا كرد كه یادگیری در یك فرد اتفاق افتاده و فرد چیزی را از آموزش ارائه شده به وی آموخته است كــــه تغییر معنی داری را در رفتار و اقدامات عملی وی مشاهده كنیم. این مسئله در مورد سازمان نیز صادق است به طوری كه وقتی یادگیری در سازمان اتفاق می افتد كه در عملكرد سازمان تغییر محسوس ایجاد شده باشد و ناگفته پیداست كه سازمان مجموعه ای از افراد انسانی و یادگیری و دانش آن نیز مجموعه ای از آموخته های كاركنان آن سازمان است.
بنابراین، برای ارائه هر نوع آموزشی چه در سطح فردی وچه در سطح سازمانی باید از ابتدا به فكر تاثیر عملی آن آموزش بوده و تمهیداتی اندیشید كه زمینه تغییرات رفتاری در فرد و تحولات عملكردی در سازمان ایجاد كند.
مبدع واژه كارآفرینی سازمانی یعنی پینكات در مقاله ای كه در سال 1978 انتشار داد، اصول استقرار و پرورش كارآفرینی سازمانی را به شرح زیر توضیح داد (PINCHOT: 1998):
برای تبدیل شدن به یك كارآفرین سازمانی، فرد می بایست ریسك فعالیتی كه برای او ارزش دارد را بپذیرد و در این راه از هزینه های مادی و معنوی نظیر كاهش 20 درصد حقوق نهراسد؛
پاداشهایی ناشی از موفقیت در یك پروژه كارآفرینانه باید بین شركت و كارآفرین به روش عادلانه ای تسهیم شود و به همین منظور باید كمیته مورداعتمادی برای خرید و ارزیابی پروژه پایان یافته تشكیل شود؛ كارآفرین سازمانی می بایست فرصت كافی برای خلق سرمایه (در درون سازمان) داشته باشد. كارآفرین سازمانی موفق علاوه بر پاداشهای نقدی، كنترل كامل مقدار معینی از بودجه R &D را به دست می آورد و دستان او در سرمایه گذاری منابعی كه به نیابت از شركت دراختیار او قرار داده است، آزاد است؛
شركت باید به كاركنان اجازه كارآفرین شدن را بدهد. كارآفرینان سازمانی موفق نمی بایست توسط انضباط درونی شركت، محدود شوند؛
كارآفرینی كه سرمایه ندارد، برای شروع یك كسب و كــار جدید می بایست به دنبال سرمایه گذاران ریسكی در درون سازمان باشد. سرمایه گذاران ریسكی افرادی هستند كه بر روی پروژه های جدید و نوآورانه كاركنان كارآفرین سرمایه گذاری می كنند؛
اگر كالا یا خدمت جدیدی توسط كارآفرین سازمانی ارائه گردید،آن محصول نمی بایست به صورت كاسبكارانه و سودجویانه ای به سایر قسمتهای شركت تحویل یا فروخته شود. كسب و كار جدید می تواند مقدمات یك بخش جدید در درون یا حتی به عنوان یك شركت جدید كه مالكیت آن به عهده شركت مادر خواهدبود، سازماندهی شود؛
ممكن است انرژیهای بی حد كاركنان كارآفرین موجب بروز مشكلاتی برای مدیریت مركزی گردد اما آنها باید بدانند كه مزایای كارآفرینان سازمانی بیشتر از مضار آن است و مدیران می توانند درك كنند كه خوشامدگویی به چالشها شروع شده است.
پینكات در ادامه برای استقرار مناسب كارآفرینی درون سازمانی پیشنهادات ذیل را ارائه می دهد:
یك گروه منتخب از كاركنان شركت در مدرسه كارآفرینان، بویژه در بخش كارآفرینی سازمانی حضور یابند؛
یك گروه مشاوره در زمینه ایجاد و برقراری سیستم های شبه كارآفرینانه در درون سازمان انتخاب واستخدام گردد؛
شركت مشاوره ای به همراه مدیران شركت به وضع قوانینی نظیر چگونگی مشاركت سایر بخشهای شركت (مثل تولید و فروش) در ضرر و زیان تولید یك محصول یا فرایند جدید در نقاطی كه قرار است كارآفرینان فعالیت كنند، می پردازند؛
شركت مشاوره ای به همراه مدیران شركت به عنوان اعضای گروه اولیه سرمایه داران داخلی عمل می كنند و هدف آنان انتخاب پروژه های كارآفرینانه ای است كه شركت قصد دارد بر روی آنها سرمایه گذاری كند؛ شركت مشاوره ای به كارآفرینان سازمانی درخصوص چگونگی راهبری پروژه و بهبود ایده ها مشاوره ارائه می كنند؛
شركت مشاوره ای با همكاری مدیران، به شناسایی و ردیابی كارآفرینان بالقوه و نیز نوع مراودات و تعـــاملات آنان در درون سازمان می پردازند.
عوامل تسهیل كننده
حمایت مدیریت: ارزشها و فلسفه مدیریت و میزان حمــــایت مدیریت ارشد از افراد ریسك پذیر و نوآور در سازمانهای كارآفرین اهمیت بسزایی دارد و اساساً حمایت مدیریت یكی ازمهمترین عوامل در بین پنج عامل اصلی كارآفرینی سازمانی - یعنی تشویق و پاداش، ساختار سازمانی، ریسك پذیری، دسترسی به منابع، و حمایت مدیریت است تحقیقات زیادی درخصوص این عامل انجام شده و خصوصیات ذیل در مدیریت ارشد سازمان، مبین حمایت مدیریت از كارآفرینی است.
, خصوصیات شخص مدیرعامل؛
, تغذیه مالی برای شروع و حركت طرحهای نو؛
, استفاده از ایده های جدید كاركنان؛
, سازگاری ارزشها و فلسفه مدیریت یا كارآفرینی؛
, اعتقاد به مدیریت مشترك؛
, تحمل انحراف از قواعد؛
, قدردانی از افراد ریسك پذیر؛
, قدرت تصمیم گیری مدیریت ارشد؛
, قبول مسئولیت فعالیتهای كارآفرینانه؛
, پذیرش ریسك به عنوان خصیصه ای مثبت؛
, تنوع در حمایتهای مالی؛
, قدردانی از افراد صاحب ایده؛
, تجربه نوآوری مدیریت ارشد؛
, حمایت از طرحهای آزمایشی كوچك؛
تفكر استراتژیك: یكی از تمهیدات بسیار مهمی كه نقش قابل ملاحظه ای در پرورش مفاهیم آموزشی دو سطح فردی و سازمانی داشته و بستر لازم جهت عملی شدن آن مفاهیم را به صورت تغییرات رفتــاری و عملكردی فراهم می آورد ایجاد تفكر استراتژیك در سازمان است. تفكر استراتژیك در دو سطح فردی و سازمانی با جامعیت و دوراندیشی خاصی كه ایجاد می كند باعث درك بهتر سازمان و محیط آن شده و به خلاقیتهای مكرر منجر می شود. ازطرف دیگر، زمینه ارتباطات و تعامل بیشتر بین مدیران و كاركنان را فراهم آورده و باعث بهره برداری از نبوغ و خلاقیت كاركنان در سازمان می شود.
باتوجه به اهمیتی كه كارآفرینی سازمانی در راستای بهبود عملكرد سازمانی و در یك اثر سینرژیك توسعه بلندمدت جامعه در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیدا كرده است. آموزش و پرورش این مهم در سازمانهای مختلف كشور ما كه تشنه توسعه است ضرورتی دوچندان دارد.
ابعاد ساختاری كارآفرینی سازمانی
پیچیدگی: اگر سازمان در سطح افقی (تعداد مشاغل و وظایف) و یا در سطح عمودی (تعدد پستهای مدیریتی) از پیچیدگی برخوردار باشد و ارتباطات سازمانی آن قانونمندتر و رسمی تر شود، امكان تعامل گروهی در سازمان به شدت تقلیل می یابد و این امر سازمان را از اهداف كارآفرینی خود دور می سازد. تحقیقات انجام شده در این رابطه نیز مؤید رابطه منفی پیچیدگی ساختار و كارآفرینی سازمانی است.
رسمیت: در شرایطی كه سازمان از رسمیت بالایی برخوردار باشد، افراد آزادی عمل ندارند. كارها از انعطاف قابل قبول و قابل تحمل برخوردار نیست و بروز رفتارهای مختلف ازجانب كاركنان سلب می گردد. در این شرایط چون یادگیری نقشی در پیشبرد برنامه و ارتقای عملكردها نخواهد داشت لذا كاركنان تمایل به یادگیری را نیز از دست خواهند داد. درحالی كه در سازمان كارآفرین، یادگیری، انعطاف پذیری و پذیرش خطر ازسوی سازمان اصول محوری محسوب می شوند. به عبارتی دیگر، سازمان در شرایطی می تواند كارآفرین قلمداد گردد كه ضمن پذیرش خطر، قدرت تصمیم گیری و قضاوتهای شایسته را به اعضا خود واگذار و در انجام امور اجازه به كارگیری خلاقیتهای فردی را به آنها صادر كند. این امـــــر زمانی میسر می گردد كه میزان دستورالعملها، بخشنامه ها و استانداردهای عملیاتی تاحد امكان تقلیل یابد و فرصت برای بروز توانایی به كاركنان داده شود. با این وصف، رابطه كارآفرینی سازمانی و رسمیت رابطه ای معكوس خواهدبود.
تمركز: در سازمانهای كارآفرین كه اختیارات تصمیم گیری می بایست به واحدها و افراد تفویض شده باشد تا بتوانند در زمان مناسب حركت مناسب را طراحی و به اجرا درآورند، مفهوم تمركز رنگ می بازد و باتوجه به خلاقیت، استعداد و قدرت فكری و اجرایی متخصصان و كارشناسان این گونه سازمانها، عدم تمركز جلوه شفافی پیدا خواهدكرد. این درحالی است كه دیگر ابعاد محتوایی سازمان بویژه اندازه و فناوری نیز بر سطح تمركز تاثیر بسزایی دارند. به طوری كه هر قدر اندازه سازمان بزرگتر شود و یا سازمان از وجود متخصصان مجرب بهره گیرد و شبكه ارتباطی متناسب با فناوری روز دراختیار داشته باشد، مسئله تفویض اختیار و تمركززدایی بیشتر معنی پیدا می كند. اگر كاركنان ازنظر تخصصی واجد شرایط لازم باشند خطرات مربوطه به تفویض اختیار كمتر می شود و زمینه تمركززدایی بیشتر فراهم خواهدشد. (صمدآقایی، 1378)
فرهنگ سازمانی: فرهنگ سازمان نشان دهنده مجموعه ای از ارزشها، باورها و هنجارهایی است كه سازمان در آنها با كاركنان وجوه مشترك دارد از ویژگیهای سازمانهای كارآفرین داشتن فرهنگ انعطاف پذیری یا كارآفرینی است (بدان معنا كه) از مجرای انعطاف پذیری و ازنظر استراتژیك به محیط خارجی توجه شده و كوشش می شود تا نیازهای مشتریان تامین گردد.
در این فرهنگ، هنجارها و باورهایی موردتایید است كه بتوان بدان وسیله علائم موجود در محیط را شناسایی و تفسیر كرد و بر آن اساس واكنش مناسب از خود نشان داد، یا رفتاری مناسب در پیش گرفت. چنین سازمانی باید در برابر طرحهای جدید به سرعت از خود واكنش نشان داده و توان این را داشته باشد كه تجدید ساختار كند و برای انجام یك كار جدید، مجموعه رفتارهای جدیدی را در پیش بگیرد». (دفت، 1380)
«سازمانهایی كه دارای فرهنگ و ساختار غیرقابل انعطاف باشند، برای ایجاد همكاری و وحدت در دوران بحــــران، دچار آشفتگی می شوند درحالی كه سازمانهایی كه امكان برقرار كردن رابطه مخصوصاً روابط غیررسمی و انعطاف پــذیر را در ساختار خود پیش بینی می كنند، عوامل مثبت و موثری برای ترغیب و رشد خلاقیت و نوآوری در سازمان خود به وجود می آورند. (مشبكی و تیمورنژاد، 1378)
نتیجه گیری
مدیران عالی سازمان بایستی به مفهوم كارآفرینی بـــه طور اعم و كارآفرینی سازمانی به طور اخص حساس باشند و آن را به عنوان یكی از عوامل عمده برای بقا و رشد سازمان در شرایط پرتلاطم و شدیداً رقابتی دنیای امروز درنظر بگیرند. مســــــائل امروز سازمانها با راه حلهای دیروز حل شدنی نیست و پیش بینی آینده، مشكلات آتی را حل نمی كند، بلكه باید برای پیش سازی آینده اقدام كرد. سازمانها باید به قدر كافی منعطف باشند تا بتوانند پاسخگوی تمام شرایط ممكن باشند. ایجاد جو كارآفرینی در سازمانها كمك می كند تا این انعطاف پذیری را به دست آورد و نیز كمك می كند تا سازمان برای هر وضعیتی یك ایده داشته باشد و كمك می كند تا خلاقیت در سازمان نهادینه شود.
هسته اصلی كارآفرینی نوآوری است و نوآوری در سازمانها لزوماً یك فرایند پایین به بالا است. كارآفرینی سازمانی تنها وقتی به وقوع می پیوندد كه سطوح پایین تر سازمان نوآوری داشته باشند. اما تنها وقتی كه به كاركنان اختیار لازم داده می شود و آنها تشویق می گردند، كارآفرینی سازمانی امكان بقا خواهدیافت. بنابراین، تعهد به كارآفرینی سازمانی یك فرایند بالا به پایین است. تشویق به كارآفرینی می تواند از هرجا (چه درون و چه بیرون سازمان) باشد، اما دادن اختیار لازم به سطوح پایین تر تنها از مدیریت عالی سازمان صادر می شود.
تعهد مدیریت عالی سازمان به این معنا است كه مدیر عالی به مزایای كارآفرینی سازمانی اعتقاد كامل دارد. اما اكثر مدیران عامل اینگونه نیستند و در بسیاری از موارد تبدیل به مهمترین دشمن كارآفرینی سازمانی می شوند.
این باور كه مدیران بنگاهها و موسسات اقتصادی و تولیدی نخستین عامل در موفقیت یا عدم موفقیت بنگاهها و یا موسسات هستند و اینكه بهبود و توسعه مدیریتهای خلاق، خطرپذیر و كارآفرین از مهمترین اركان توسعه و از محورهای استراتژیك توسعه شتابان در تمامی كشورهای صنعتی و درحال توسعه است، امروزه موردتوافق و قبول تمامی سیاستگذاران و برنامه ریزان كلان اقتصادی، صنعتی و توسعه فرهنگی و اجتماعی در كشورهای صنعتی و درحال توسعه است.
یك مدیر كارآفرین دارای شخصیتی ممتاز همراه با نقش خطیر و بحرانی در توسعه و یا عدم توسعه اقتصادی و اجتماعی كشورهاست. موضوع شناسایی، پرورش و بهبود مدیریتهای خطرپذیر و كارآفرین، به عنوان یكی از عوامل متشكله طراحی كلی و همه جانبه توسعه پایدار اقتصادی كشورها، موردقبول و پذیرش قرار گرفته است. چرا كه انتخاب بهبود و پرورش مناسب مدیریتهای كارآفرین در هر جامعه ای می تواند با خلق راههای جدید و ابتكار عمل بر مشكلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع فائق آمده و كشور را از بحرانهای ركود اقتصادی، بیكاری، فقر، ناهنجاریهای اجتماعی و حقارت در سطح جهانی خارج ساخته و به رشد شتابان توسعه اقتصادی - اجتماعی، رفاه عمومی و عزت اجتماعی و رهنمود گردد.
بنابراین، شناخت چنین مدیرانی، توانمندسازی و ارتقای آنها به پست های جدید با حوزه های كاری وسیعتر تا حد زیادی تضمین كننده موفقیت اقتصادی سازمانها و بقای آن در رقابتهای پرفشار امروزی است. باید به چنین مدیرانی فرصت رشد و بالندگی داده شود، مدیرانی كه ویژگیهای شخصیتی لازم را برای كارآفرین بودن و رساندن سازمان به اهداف موردنظر خود را دارا هستند.
كارآفرینی سازمانی معمولاً از كارآفرینی مستقل مشكلتر است. برخی از این مشكلات برمی گردد به ماهیت سازمانهای بزرگ. اصولاً رده های فراوان مدیریتی نیاز به كنترلهای همیشگی دارند و وجود فرهنگ محافظه كاری باعث می شود كه فعالیتهای كارآفرینانه در سازمانهای بزرگ پا نگیرد. مسئله دیگر توجه سازمانها به سودهای كوتاه مدت و تنظیم استراتژی هایی است كه اقدامات كوتاه مدتی را در پیش می گیرند. مسئله دیگر فقدان استعدادهای كارآفرین است چرا كه كارآفرینان واقعی زندگی كارآفرینانه مستقل را به یك زندگــــی با امنیت بیشتر در شركت ترجیح می دهند. آنها ممكن است ابتدا در شركتهای بزرگ مشغول به كار شوند. اما پس از چند سال آنجا را ترك می كنند. مشكل آخرین نیز مربوط به شیوه های نادرست پاداش است. هر نوع برنامه حقوق و دستمزد كه برپایه ساعت كار و یا حقوق ماهانه باشد، انگیزه ای را برای كارآفرینان به وجود نمی آورد، گرچه پاداشهای مالی برای كارآفرینان اهمیت خاصی ندارد، اما برای تداوم نوآوری، برخی از سازوكارهای پاداشی بایستی ایجاد شود. برای رفع این موانع، پنج پیشنهاد عمده ارائه می شود:
ایجاد یك مدل برای كارآفرینی سازمانی: كارآفرینی سازمانی به اشكال مختلف وجود دارد و هر سازمانی باید مدل مخصوص و مناسب برای خود به وجود آورد. اما ساختار كلی و شرایط لازم برای توسعه كارآفرینی سازمانی می تواند به اشكال زیر باشد:
- ایجاد یك سازمان ارگانیك كه در آن تمامی اجزای سازمان حاوی كارآفرینی سازمانی باشند؛
- ایجاد یك گروه تولید و ارائه محصولات و خدمات جدید در سطح معاونت سازمان كه نیاز به حمایت مالی و معنوی سازمان دارد؛ معاونت جدید این اختیار را دارد كه بخشهایی از سازمان را برای نزدیكتر كردن به اهداف كارآفرینی سازمانی، تجدید ساختار كند. این معاونت بایستی حامی فرهنگ كارآفرینانه باشد و كاركنان را برای تولید ایده های متنوع و جدید آموزش دهد؛
- ایجاد یك شعبه برای خلق محصولات و خدمات جدید مزیت ایجاد این واحد جداگانه برای سازمان مادر این است كه می تواند از نتایج فعالیتهای كارآفرینانه سود ببرد، بدون آنكه این فعالیتها محل دیگر فعالیتهای سازمان مادر باشد؛
- تاسیس یك بخش در دپارتمان منابع انسانی كه افرادی را كــــه به كارآفرینی علاقه نشان می دهند تشویق كند و آموزش دهد.
توسعه فرهنگ كارآفرینی سازمانی: و آن عبارت است از فرهنگی كه اجازه می دهد كارآفرینی علی رغم وجود همه محدودیتها در سازمان رشد كند.
صاحبنظران عناصر زیادی را برای فرهنگ كارآفرینی سازمانی برشمرده اند كه در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می كنیم:
- به كارآفرینان سازمانی اجازه داده شود كه در زمینه های دلخواه خویش فعالیت كنند؛
- به آنها اجازه داده شود كه در كل مدت یك پروژه (از ابتدا تا انتها) حضور داشته باشند، زیرا وجود آنها استمرار و انگیزشی به كل مجموعه پروژه می دهد؛
- وجود منابع مازاد بر فعالیتهای عادی سازمان جهت انجام فعالیتهای كارآفرینانه؛
- فرهنگ تحمل شكست، خطر و اشتباه؛
- همكاریها و تعاملات همه جانبه بین واحدهای سازمانی؛
- استفاده از تیم هایی كه افراد از تخصصها و واحدهای گوناگون در آن حضور دارند و سود بردن از مهارتها و دیدگاههای مختلف اعضای تیم.
شناخت افراد مستعد برای كارآفرینی: در سازمانهای سنتی كه قصد حركت به سمت كارآفرینی سازمانی دارند، باید افرادی كه دارای تمایلات كارآفرینانه هستند، شناسایی شوند. اصولاً 2 گروه از افراد باید شناسایی شوند: نوآورانی كه به طوركامل استعداد مدیریتی نیز دارند؛ و اعضای بالقوه تیم ها كه همراه با گروه اول بتوانند به طور كامل مفاهیم مربوط به كارآفرینی را توسعه دهند.
پاداش دادن به كارآفرینان سازمانی: طراحی یك سیستم پاداش برای كارآفرینان سازمانی نیازمند این است كه مدیران عالی هم از نیاز كارآفرینان سازمانی آگاه باشند و هم از نیاز كارمندان عادی. این پاداش هم باید پولی باشد و هم غیرپولی. اما جنبه های غیرپولی مهمتر است.
پاداشهــای غیرپولی برای كارآفرینان سازمان می تواند عبارت باشد از: به رسمیت شناختن عملكــرد او، تاثیر آن بر میزان پاداش، تهیه بودجه های احتیاطی، ایجاد گروههای حمایتی یا ایجاد سیستم های دوگانه ارتقا بر پایه عملكرد در توسعه پروژه های نوآورانه.
نویسنده: هاشم آقازاده و حسین رضازاده
منبع: سایت کار-آفرینی
بزرگترین شبکهی ارتباطی بشر، حاصل حس کنجکاوی، آرمانگرایی، خلاقیت، نوآوری و ارزشآفرینی است که ارزشی در حد تاریخ کامل بشری، در یک دورهی کوتاه اما بیشتر از تمامی اعصار گذشته به وجود آورد. این کارآفرینی عظیم، بستری به پهنای استعدادهای بشری گستراند تا در آن، حس دگرگونیطلبی و خودشکوفایی انسانی به شدت در تکاپو باشد.
بله، صحبت از حس کارآفرینی و یا به عبارتی بهتر ارزشآفرینی و مولود آن شبکهی جهانی اینترنت است. این شبکه بستری گسترده برای کارآفرینی مجدد است که میتواند کلیهی نظمهای موجود فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهان معاصر را به هم ریخته و سبک نوینی از زندگی انسان معاصر را در جهانی یکپارچه با ویژگیهای زیر بهوجود آورد:
• از بین رفتن تقدم و تأخر تاریخی
• متنوع شدن سبکهای زندگی
• تضعیف و تخریب عوامل و منابع سنتی هویت
• فرو ریختن تقاضای انحصاری و از بین بردن مصونیت فرهنگی
• کوچک شدن جهان
• همسانسازی ساختاری و نهادی جوامع مختلف جهان
• تبدیل جامعه به زنجیرهای از شبکههای اجتماعی همپوش و متقاطع
• سازماندهی کنشها و واکنشهای از راه دور و با فاصله
• وارد کردن «دگرهای غایب» به عرصههای مناسبات و روابط جهانی
• تضعیف و تقلیل نقش دولت ـ ملت و رها ساختن امور اجتماعی از سیطرهی دولت
• فرسایش و نفوذ پذیرکردن مرزهای ملی
• تعریف حوزههای عمومی پراکنده
• بهره جستن از میکروفیزیک قدرت و میکروپلتیک تقاضاها
• ایجاد انجمنها، احزاب، گروههای تروریستی و اپوزیسیون مجازی
آنچه مسلم است این جهانی شدن عظیم که در سایهی ارتباط و تبادل اطلاعات مؤثر صورت میگیرد خود، مرهون شبکهی جهانی اینترنت است و هر آن فراگیرتر و اجتماعیتر میگردد. گسترش سیطرهی این ابررسانهی ارتباطی، بستر فوقالعاده جذاب و متنوعی برای نوآوری و کارآفرینی (ارزشآفرینی) مهیا میسازد و همان طور که در ابتدا اشاره شد خود این وضع، حاصل کارآفرینی است. این رابطهی متقابل تضاعفی همچنان ادامه مییابد تا پاسخگوی نیازهای بیکران حس توفیقطلبی بشری باشد.
یک نویسنده، شاعر، کارگردان، سیاستمدار، ورزشکار، کارگر ساختمان و همه و همه میتوانند در کار خود کارآفرین باشند، بنابراین ابعاد کارآفرینی بسیار وسیع بوده و دربارهی آن تعاریف مختلفی از دیدگاههای متفاوت ارائه شده است. بعضی از این تعاریف عبارتند از:
• کارآفرینی منظری برای تغییر بوده و همواره در جستجوی تغییر و فرصت مناسب است.
• توسعهی موقعیتها و اقدامهای نوآورانه همراه با خطر، چه در سازمانی که قبلا تأسیس شده و چه به صورت آزاد یا مستقل.
• فرایند خلق چیزی ارزشمند از هیچ.
• کارآفرینی عبارت است از فرآیند ایجاد ارزش ، از راه تشکیل مجموعهی منحصربهفردی از منابع به منظور بهرهگیری از فرصتها.
آرمانگرایی، نیاز به موفقیت و فرصتجویی از ویژگیهای بارز کارآفرینان است که موجب بروز رفتاری ارزشآفرین میشود که همهی اینها در سایهی کنجکاوی، خلاقیت، نوآوری، فرصتجویی، ریسکپذیری و پشتکار، حاصل میشود. بسیاری به جنبههای اقتصادی و تجاری کارآفرینی توجه دارند؛ به همین دلیل، غالب تعاریف کارآفرینی نیز از بعد اقتصادی صورت گرفته است و گاهی مواقع، مفاهیمی همچون اشتغالزایی و ایجاد کسبوکارهای کوچک، مترادف با کارآفرینی در نظر گرفته میشود که برداشت و تعبیر ناقصی از واژهی فرانسوی (Entrepreneurship) است.
کارآفرینی مفاهیمی بسیار فراتر و گستردهتر از اشتغالزایی یا ایجاد کسبوکار را در بر میگیرد و در اصل، کارآفرینی از منظر بالاتر، مربوط به روح کمالگرایی انسان میشود که در غالب رفتاری «خردگرا» بروز پیدا میکند. چه بسا، یک موسیقیدان یا نقاش به هنگام کارآفرینی فقط جنبهی ارزشآفرینی آن را که در راستای روح کنجکاوی و خودشکوفایی اوست در نظر دارد. در فعالیتهای اقتصادی نیز ممکن است وضع به همین منوال باشد؛ یعنی کارآفرینی، صرفا ایجاد اشتغال نبوده و حتی ممکن است در جهت عکس آن نیز رخ دهد؛ اما در اصل، حرکتی فزاینده به سمت رشد میباشد. از این رو، توسعهی اقتصادی از طریق کارآفرینی، توسعهای مدرن و خارج از چهارچوب مدلهای قدیمی و منظم اقتصادی است و در نتیجه متناسب با نیاز اجتماعی موجود و در جهت آینده میباشد. بنابراین غالب اندیشمندان مدیریت و اقتصاد، کارآفرینی را موتور توسعهی اقتصادی نوین میدانند. اما یکی از اهرمهای توسعهی اقتصادی مدرن، بهرهگیری از صنعت ارتباطات و فناوری اطلاعات است. بعد وسیع و گستردهی فناوری ارتباطات و اطلاعات باعث به وجود آمدن شبکهی اجتماعی وسیعی شده است که روز به روز در حال گسترش میباشد. سرعت، دقت، حجم و کیفیت بالا و در عین حال قیمت پایین اطلاعات، باعث تبادل، ایجاد و ذخیره سریع اطلاعات شده و باعث تراکم و انفجار آن در عصر حاضر گردیده است.
صنعت فناوری اطلاعات، سریعترین رشد را در بین صنایع داشته که این رشد سریع به وسیلهی اینترنت و نوآوریهای انجام شده در آن میسر گردیده است. امروزه فناوری اطلاعات باعث کاهش قیمت کالا و خدمات، ارتقای کیفیت و دسترسی به اطلاعات، صرفهجویی در زمان و مکان، حفظ محیط زیست و بالا رفتن سطح رفاه اجتماعی شده است و به دلیل تأثیر تکنولوژی اطلاعات بر کسب و تجارت در چند سال اخیر، مشاغل و حرفههای متنوع زیادی ایجاد شده است. غالب این مشاغل، حاصل خلاقیت و کارآفرینی است که بعضی از آنها مانند Yahoo و Amazon و Ebay توانستهاند در مدت زمانی کوتاه و با سرمایهای اندک به سطح سودآوری شرکتهای بزرگی مانند بوئینگ برسند که سابقه و تجربهی فعالیت چندینساله با پرسنل و فضای زیاد دارند.
امروزه دست یافتن به سرمایههای کلان و میلیاردر شدن در سنین قبل از 30 سالگی، دیگر محال نیست. اگر جوان 25 سالهای با استفاده از تجارت الکترونیکی به اندازهی شرکتهایی که دارای 20 یا 30 سال سابقهی فعالیت در سطح بینالملل هستند، سود کند، دور از انتظار نیست؛ یعنی تکنولوژی اطلاعات فرصت برابر (Equal Opportunity) برای کارآفرینان ایجاد کرده تا با حداقل سرمایه و در مدت زمان اندک، نسبت به گذشته به خلق کسبوکار بزرگ به صورت مجازی بپردازند. بنابراین هر شخصی میتواند ایده، کالا و یا خدمات خود را با استفاده از شبکهی جهانی در اختیار مخاطبان قرار دهد و یا آن را بفروشد و یا از ایده، کالا و خدمات دیگران بهصورت واسطهای یا نهایی استفاده کند. این فرصت رشد و پیشرفت برابر را اگر در سطح کلان مملکتی نیز در نظر بگیریم، وضع به همان طریق و در مقیاس بزرگتر صدق می کند.
به عنوان مثال، کشور هند با استفاده از فناوری اطلاعات و تولید نرمافزار در سالهای اخیر، توانسته است به سودهای کلان و در نتیجه توسعهی اقتصادی سریع دست یابد. هم اکنون سهم هند از بازار جهانی نرمافزار در حدود 20 درصد است که با توجه به استراتژیک بودن صنعت نرمافزار و کارآفرینی در آن، رقم مذکور، بسیار حائز اهمیت است و میتواند نقش کلیدی و تعیینکنندهای در آیندهی توسعهی این کشور داشته باشد. در حال حاضر صادرات فناوری اطلاعات هند هر 18 ماه، دو برابر میشود و 203 شرکت از میان 500 شرکت لیست مجلهی Fortune، تأمین نیازهای نرمافزاری خود را به شرکتهای هندی محول میکنند. به این ترتیب 280 هزار نفر در بخش فناوری اطلاعات هند مشغول به فعالیت هستند و برآورد میشود که نیاز به نیروی کار ماهر در این بخش تا سال 2008 به 2/2 میلیون نفر خواهد رسید.
مثال دیگر درباره موفقیت در بخش صنعت فناوری اطلاعات و کارآفرینی در آن، کشور سنگاپور است. خطوط هواپیمایی سنگاپور در یک اقدام کارآفرینانه قصد دارند با استفاده از تکنولوژی اطلاعات و اینترنت تا سال 2005 مسافران خود را به صورت رایگان جابهجا کنند. به این صورت که با مجهز کردن صندلیهای داخل هواپیما به اینترنت در طول مدت پرواز، مسافران به خریدهای ON-LINE بپردازند تا به اندازهی خریدهای اینترنتی، قیمت بلیط هواپیما کاهش یابد.
آمار نشان میدهد که در سال 1998 میلادی 43 میلیارد دلار معاملات بازرگانی، از طریق اینترنت صورت گرفته است و در سال 2003 این رقم به 3/1 تریلیارد دلار خواهد رسید. در همین راستا پیشبینی شده است تا چهار سال دیگر حدود 12 میلیارد دستگاه (کامپیوتر، موبایل، ویدئو، تلویزیون و …) به اینترنت وصل خواهند شد.
سهم متوسط ایران از تجارت الکترونیکی روزانه کمتر از 5 دلار است و به عبارت دیگر کمتر از 100 هزار دلار در سال؛ این در حالی است که برای ورود به تجارت جهانی هر عضو باید حداقل سالانه حدود یک میلیون دلار از طریق اینترنت درآمد کسب کند.
فناوری اطلاعات و کارآفرینی در آن، تأثیر شگرفی در زندگی امروز و آیندهی بشری دارد. پیشقدم شدن در این صنعت و سرمایهگذاری در آن برای آیندهی جوامع، بسیار استراتژیک و حائز اهمیت خواهد بود. گستردگی این حوزه، بستر بسیار مناسبی برای رشد ایدههای خلاق و کارآفرینانه میباشد. این مرحله از توسعهی بشری نسبت به مراحل قبلی آن (عصر شکار، کشاورزی و صنعت) فرصت استثنایی و برابری برای رشد جوامع به وجود آورده است. در این صنعت دیگر شرط جبران عقبماندگیها و توسعهنیافتگی جوامع، سرمایههای کلان سختافزاری نیست، بلکه نیروی فکر و سرمایههای نرمافزاری آن کشور باید به کار گرفته شود. در این صورت شاهد رشد رعدآسای کشورهایی خواهیم بود که به این سمت از تکنولوژی گرایش پیدا کردهاند.
متأسفانه کشور ایران نتوانسته از این فرصت استثنایی برای جبران عقبماندگیهای تاریخی خود بهره ببرد و همه ساله نه تنها شاهد رشد صنعت نرمافزاری کشور نیستیم، بلکه مشکلات فرا روی آن هم هنوز به قوت خود باقی است و مسائلی همچون فرار مغزها که سرمایههای اصلی فناوری اطلاعات و کارآفرینی هستند روز به روز حادتر میشود. فقدان آموزش صحیح و کافی در زمینهی کارآفرینی و تکنولوژی اطلاعات نیز عامل مهم دیگری است که تأثیر منفی بسیاری داشته است، به طوری که مراکز علمی مربوط به کارآفرینی چه در جوامع دانشگاهی و چه بیرون از آن بسیار ضعیف عمل میکنند. مسألهی کامپیوتر فوبیا (Computer Phobia) نیز کماکان تهدیدی برای صنعت کامپیوتر و نرمافزار ایران به شمار میرود؛ یعنی بسیاری از مدیران ارشد و کارکنان به دلیل سن بالا و یا غفلت در زمینهی یادگیری کامپیوتر و اینترنت، از سیستمهای کامپیوتری و نرمافزارها هراس دارند. این هراس، یک مقاومت کاذب در مقابل صنعت فناوری اطلاعات کشور به وجود آورده است. با توجه به انتصابی بودن امور در کشور، این معضل بسیار خطرناکی برای حال و آیندهی جامعه میباشد. حرکت به سمت خودگرایی بعد از سیر و پیشرفت در دانش(Knowledge) نشان از حس کمالگرایی انسانی و ترقی متناسب با ارزش اوست و ارزشآفرینی فکری، گامی است در این مسیر با بستر نوین تکنولوژی اطلاعات. پس ارزش انسانی خود را پاس بداریم.
منابع:
1. www.ici.gov.ir/publication/chekideh
2. www.sharif_ec.com/persian/press/part3.htm
3. www.css.ir/per/books/jahani_preface.htm
4. www.itanetwork.org/archiv
5ـ کارآفرینی ضد اشتغال/جلیل صمدآقایی
6ـ کارآفرینی: تعاریف، نظریات، الگوها/ محمود احمدپور داریانی
حسین خانمحمدی
نظریههای بینالمللی شدن از قبیل الگوی ) Johanson and vahlne,1966) Uppsala یا الگوی نوآوری (Cavusgil,1980) محرکها و تکامل بینالمللی شرکتهای کوچک و جدید را کشف میکنند و یک دیدگاه درونی بر شرکت و مسائل مربوط به مدیریت را حفظ مینمایند.
سرمایهگذاری خارجی به گونهای شکل گرفته است که به تدریج و با یک شیوهی کنترل شدهی دقیق، پیش میرود. بنابراین، تعهدات طولانیمدت و گسترده نسبت به منابع، فقط زمانی آغاز میشود که دانش تجربی قابل توجهی، اندوخته شده باشد .(Camino and Cazorla,1998; Oviatt and McDougall,1997; Anderson,1993)
الگوهای فرایند بینالمللی شدن به طور عمده به دانش ضمنی مدیریت (Johanson and Vahlne,1977) یا تجربه (Cavusgil,1980) به عنوان مشخصههای بینالمللی شدن نگاه میکند. به جز چند استثناء (Mc Dougall,1989; Boter and Holmquist,1996) خصوصیات صنعت، با وجود این که مورد قبول واقع شده است، هنوز تحت بررسی قرار دارد یا به وسیلهی چارچوبهای نمونهگیری از تصویر مقطع، کم اهمیت شده است (Miesenbock,1988). بنابراین، نظریههای بینالمللی شدن در توضیح محرکهای صنعت در سرمایهگذاری مستقیم خارجی یا محدود روبرو میشوند، در حالی که همین نظریهها بر فرایندهایی که بر شرکتهای کوچک و جدید متمرکز شده از لحاظ توضیح محرکهای صنعت در سرمایهگذاری مستقیم خارجی، محدودیت دارند.
مطالعات اخیری که دربارهی کارآفرینی بینالمللی صورت گرفته است، ساختار صنعت و عناصر رقابتی را شامل نظریهی ظهور سرمایهگذاریهای مشترک جدید بینالمللی مینماید (McDougall et al.,1994). جهت ارزیابی یک خصوصیت الگوی موفق (Oviatt and McDougall,1995) در شروع تجارت جهانی، شبکههای تجارت بینالمللی را به شش رفتار مدیریتی ارتباط میدهند. در حالت مشابه (Knight and cavusgil,1997) در مطالعات انجام شده دربارهی شرکتهایی که از همان ابتدا به صورت یک شرکت جهانی، فعالیت خود را آغاز کردهاند، به این نتیجه رسیدهاند که خصوصیات صنعتی از قبیل جهان شدن بازارها، پیشرفتهای موجود در فناوری، اهمیت بازارهای محکم و استوار جهانی یا نقش فزایندهی شبکههای جهانی، باعث سهولت در جهانی شدن سریع و قابل توجه شدهاند. در ضمن این پژوهشگران مشاهده کردهاند که شرکتهای جهانی، تمایل دارند تا در صنایع با دانش عمیق، گرد یکدیگر دربیایند. البته سایر محققان نیز به همین نتیجه دست یافتهاند (Bloodgood et al.,1996; Coviello,1997; Zahra et al.,2000).
با وجود کاربرد ظاهری کارآفرینی بینالمللی که دربارهی سرمایهگذاریهای خارجی کوچک صورت گرفته است، به سه مسأله میبایستی توجه شود:
اول: کارآفرینی بینالمللی به جای این که شرکتهای بینالمللی شده را به عنوان یک مشارکت کوچک در بازارهای بینالمللی فرض کند، این شرکتها را از لحاظ قدمت میسنجد.
دوم: کارآفرینی بینالمللی بر شرکتهایی که در سطح جهانی، فعالیت میکنند متمرکز شدهاند و هیچ گونه راهنمایی دربارهی بینالمللی شدن سرمایهگذاری مشترک داخلی ارائه نمیکنند.
سوم: کارآفرینی بینالمللی، دیدگاه گستردهای از بینالمللی شدن را همچنان حفظ مینماید (از صادرات تا سرمایهگذاری مستقیم خارجی)
اما در اینجا میتوان چنین اظهار کرد که محرکهای موجود در سطح صنعت که باعث پیشبرد صادرات میشود، با سرمایهگذاری مستقیم خارجی، متفاوت میباشد. در حالی که محدودیت اندازهی بازار داخلی میتواند یک کلید محرک برای صادرات باشد. در ضمن نامتعادل بودن بازار، ناهنجاریهایی که از طریق دولت اعمال شده است، غیرمتعالی بودن ساختار بازار یا نقصی که باعث شکست بازار شده است، سرمایهگذاری مستقیم خارجی را تعیین میکند (Calvet,1981).
به طور خلاصه، دیدگاههای نظری تخصصهای مربوطه، تأثیرات صنعت بر سرمایهگذاری مستقیم خارجی، به وسیلهی تشکیلات تجارتی کوچک و متوسط، به طور کامل توضیح داده نشده است. نظریههای تجارت بینالمللی, به جای شرکتهای چند ملیتی کوچک، به شرکتهای بزرگ چندملیتی توجه دارد و به جای محرکهای خارجی بینالمللی شدن به نظریههای مرسوم بینالمللی شدن، روی میآورد. در حالی که کارآفرینی بینالمللی به جای سرمایهگذاریهای مشترک جدید کوچک، بر سرمایهگذاریهای جدید، متمرکز شده است.
به منظور درک و شناخت تأثیرات صنعت، لازم خواهد بود تا یک چهارچوب نظریهای که ساختهای زمینههای نظریههای تکمیلی را به یکدیگر مرتبط میسازد و یک دیدگاه لازم در سطح صنعت مربوطه را مینماید، توسعه یابد.
دکتر علی شاهحسینی
کارآفرین و مدرس کارآفرینی
برگرفته از کتاب Globalization and Entrepreneurship نوشتهی Richard wright & Etemad