اقتصاد دانان نخستین کسانی بودند که در نظریه های اقتصادی خود به تشریح کارآفرین و کارآفرینی پرداختند .
«ژوزف شومپتر» از اقتصاددانان مکتب آلمان و پدر کارآفرینی، در سال 1934 کار آفرینی را این گونه تعریف کرد: «هر فرایندی در شرکت که منجر به کالای جدید، ایجاد روش جدید، بازار جدید و منابع جدید می شود ،می گوییم کار آفرینی رخ داده است .»
در کشور ما نیز چند سالی است که به تبع مباحث توسعه اقتصادی و صنعتی موج جدیدی در مورد این مفهوم در حال شکلگیری است و این واژه در محافل علمی و اداری زیاد شنیده میشود .
دکتر احمدپور داریانی از اساتید دانشگاه امیرکبیر در ایران معتقد است «کارآفرینی عامل اصلی ایجاد خلاقیت و نوآوری است و کارآفرینی عبارت است از فرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهرهگیری از فرصتها »
کارآفرین با نوآوری و شناخت فرصت از طریق ایجاد و یا تحول کسب و کار اقدام به تولید ثروت برای خود و جامعه میکند. نوآوری میتواند محصول جدید، شیوهای نو در فرایند تولید و یا راهکارهای جدید مدیریتی و بازرگانی یک شرکت باشد. کارآفرین با شناخت فرصتهای جدید بازار و صنعت و هچنین ریسک و خطرپذیری زنجیره ارزشآفرینی جدیدی را برای تولید و یا خدمات طراحی میکند که این زنجیرههای ایجاد ارزش در نهایت منجر به اشتغال و توسعه اقتصادی میشود .
از نظر اقتصاددانان موتور رشد اقتصادی کارافرینان هستند که در محیطی رقابتی جامعه را به حرکت درمیآورند و چرخهای توسعه اقتصادی را میچرخانند .
درمجموع میتوان استنباط کرد که کارآفرین فعالیتهای ذیل را انجام میدهد :
1- نوآوری در محصول، فرایند تولید، بازار و صنعت، راهکارهای بازرگانی و مدیریتی
2- شناخت فرصت
3- ریسک و خطرپذیری
4- ایجاد و یا تحول کسب و کار
5- اشتغالزایی و رشد اقتصادی
نگاهی به تجربه چند کشور
اولین کشورهایی که در این زمینه کار کردند آلمان، انگلیس و آمریکا بودند. در آلمان در سالهای 1933 تا 1935 مطالعه و شناسایی بر روی افراد با انگیزه و نوآور که دارای محدودیتهای مالی بودند، آغاز شد. اولین سیاستها، سیاستهای حمایتی ازاین افراد بود. به دنبال آن دانشکده هایی برای تربیت این افراد دراین کشور ایجاد شد. بعد از مدتی انگلیس و آمریکا نیز چنین دانشکدههایی را دایر کردند. در این دانشکدهها آموزشها عمدتا? به صورت کلاسیک نبود، بلکه حالت آموزش و سمینارگونه داشت . افراد دراین آموزشکدهها مسایل خودشان را میگفتند و از تعادی روانشناس، رفتارشناس و جامعهشناس و استاد مدیریت استفاده میکردند .
بررسی رشد اقتصادی کشورهای شرق و جنوب شرقی آسیا نشان میدهد که یکی از دلایل توسعه اقتصادی در این کشورها توجه جدی به مقوله کارافرینی بوده است. ژاپن در سال 1958 طرحی به نام «سربازان فداکار اقتصادی» در وزارت آموزش و پرورش اجرا کرد. بر اساس این طرح افراد از سطح دبیرستان با مسئله کارافرینی آشنا شده و آموزش میدیدند که چگونه با کسب سود کشورشان را از وابستگی نجات دهند. از طرفی آموزش کارافرینی را به صورت کلاسیک در دو سطح دبیرستان و دانشگاه قرار داد. این طرحها باعث شد که بین سالهای 1970 تا 1992 بیش از 96 درصد نوآوری صنعتی که توانست موقعیت ژاپن را در اقتصاد جهانی به یک موقعیت برجسته و ممتاز تبدیل کند، توسط کارآفرینان صورت گرفت .
در تایوان برنامه های تربیت کارآفرینان جوان و همچنین ارتقای سطح کارآفرینان شاغل در تایوان براساس یک برنامه بلندمدت و فراگیر که دربردارنده قشرهای مختلف می باشد، طراحی شده است .
در سالهای اخیر، کارآفرینان در واحدهای خوداشتغالی، نوآوریها و خلاقیتهای بسیار زیادی در عرصه صنایع الکترونیک، مخابرات، کامپیوتر (سخت افزار و نرم افزار) و در بخش خدمات به ویژه در نگهداری و خدمات پس از فروش از خود نشان داده اند. هسته های خود اشتغالی در تایوان همان واحدهای صنعتی کوچکی هستند که توانسته اند بااستفاده از حجم کمتری از سرمایه مادی و نیروهای انسانی و در مقابل با بهره گیری از حجم گستردهتری از نیروهای خلاق و کارآفرین همراه با بهره وری فوق العاده، نقش و تاثیرگذاری ویژه ای بر اقتصاد این کشور بگذارند و شکوفایی اقتصادی را به ارمغان آورند .
این کشور از نظر دارابودن تعداد شرکتهای کوچک و متوسط صنعتی (از مجموع شرکتهای صنعتی) در بین کشورهای جهان در جایگاه اول قرار دارد، چرا که نزدیک به 98 درصد از کل شرکتهای صنعتی در تایوان را بنگاههای کوچک و متوسط تشکیل می دهند. در بخش خدمات نیز بیش از 89 درصد از مجموع شرکتهای تجاری و خدماتی متعلق به بنگاههای کوچک و متوسط است .
در مالزی به دلیل اهمیت موضوع، وزارت توسعه کارافرینی تشکیل شده است که وظایف ذیل را به عهده دارد :
1- القای یک فرهنگ کارافرینی در میان جامعه
2- آموزش و راهنمایی کارآفرینان بالقوه در قالب برنامههای مشاورهای در جهت ایجاد کسب و کار جدید
3- بهبود کیفیت و کارآیی مدیریت فعلی کسب و کار
4- تشویق کارافرینان و تدارک محیطهای سودمند از طریق کلوپها و انجمنها
آموزش عالی و کارآفرینی
یکی از آرزوهای دیرینه نظام آموزش عالی تعداد زیاد فارغالتحصیل در راستای رشد کشور بودهاست . هماکنون این آرزو تاحدی برآورده شده است اما مشکلات جدی تری مانند بیکاری و عدم فعالیت فارغالتحصیلان در رشته تحصیلی خود گریبانگیر دولت شده است .
امروزه بسیاری از دانشجویان و محصلین در مراکز علمی منتظرند تا با پایانیافتن تحصیلات وارد بازار کار شوند و «بازار کار» در ذهن بسیاری از آنان شغلهای آمادهای است که منتظر آنهاست. این نوع تفکر باعث کاهش نیروی اشتغال مولد شده است و همه منتظرند دیگران پیشگامان ایجاد اشتغال و تولید ثروت برای حرکت به سمت توسعه اقتصادی باشند .
گام اول برای حل این مشکل ترویج کارافرینی میباشد . ایجاد و تقویت ارزشها و رفتارهای کارافرینانه تحت عنوان فرهنگ کارافرینی باید از مولفههای اصلی در توسعه کارافرینی باشد که در قالب سیاستها و برنامههای تشویقی و ترویجی در کلیه سطوح و ساختارهای اجتماعی پیگیری شود . رسانههای جمعی میتوانند نقش مهمی در این زمینه ایفا کنند. به عنوان نمونه پخش برنامههای تلویزیونی برای تشریح زندگی کارافرینان برجسته میتواند مؤثر باشد. با انتشار کتب و نشریات مختلف، برگزاری همایشهای کاربردی و موثر و استفاده از رسانههای مدرن مانند اینترنت باید این فرهنگ را در دانشجویان نهادینه کرد که هر فارغالتحصیل خود را یک کارافرین بالقوه ببیند و نه یک کارمند. عدم فرهنگسازی در این موضوع باعث شده است که بسیاری از دانشجویان با مقوله کارافرینی آشنا نباشند و کارافرینی را یک امر ذاتی و غیر اکتسابی بدانند. اعطای جایزه سال به کارافرینان نمونه و برگزاری مسابقات سراسری میتواند به گسترش این فرهنگ کمک کند .
دومین گام برنامهریزی مناسب آموزشی دز سطح دبیرستان، دانشگاه و مراکز علمی، صنعتی میباشد .
یکی از مهمترین رویدادهای مرتبط با ترویج و آموزش کارآفرینی در کشور، تصویب و اجرای «طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور» (کاراد) است. این طرح جهت اجرای سیاستهای مربوط به کارآفرینی برنامههای توسعه توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تدوین شده است. بر اساس این طرح چندین مرکز کاآفرینی در دانشگاهها ایجاد شده است که وظیفه اجرای طرح را به عهده دارند .
یکی دیگر از سازمانهای فعال در زمینه آموزش کارآفرینی، سازمان همیاری اشتغال فارغالتحصیلان است. این سازمان با برگزاری همایشها، هماندیشیها و دورههای متعدد آموزش تخصصی کارآفرینی گامهای مثبتی در راستای ترویج و آموزش کارآفرینی برداشته است .
با این وجود به نظر میرسد برای توسعه آموزش کارافرینی باید سیاستهای ذیل در نظر گرفته شود .
1- هماهنگی بیشتر بین متولیان توسعه کارافرینی در کشور برای تدوین سیاستهای آموزش کارافرینی
2- تقویت ارتباط صنعت با دانشگاه و ایجاد رابطه نزدیک بین مراکز علمی و صنعتی
3- ایجاد و تقویت مؤسسات انکوباتوری در دانشگاه
4- تدوین برنامههای آموزشی بلندمدت در چهارچوب مقاطع تحصیلی مختلف و مراکز آموزشی
5- تدوین برنامههای آموزشی براساس نیازهای آموزشی منطقهای
6- فراهمسازی بسترهای مناسب یرای تشکیل مؤسسات خصوصی آموزشی
7- قراردادن واحدهای اجباری و اختیاری متناسب با هر رشته تحصیلی و تدوین دورههای آموزشی کارافرینی متناسب با هررشته
موانع قانونی و سیاستهای حمایتی
بهترین بستر برای اینکه هرکارافرین بتواند ایده خود را به مرحله اجرا برساند راهاندازی یک کسب و کار کوچک است. شرط راهاندازی یک بنگاه کوچک و ادامه فعالیت برای اجرای ایدههای کارافرینانه، فراهمبودن بسترهای لازم میباشد این بسترسازی وظیفه اصلی دولت از طریق قانونگزاری، رفع موانع قانونی و اجرای سیاستهای حمایتی صحیح میباشد که در ادامه به بخشی از آن اشاره میکنیم .
1- فرایند اخذ مجوز :
فرایند طولانی اخذ مجوز و بروکراسی شدید اداری، تغییر دائمی ضوابط و قوانین، عدم سازگاری قوانین با عوامل محیطی و منطقهای موجب شدهاست تا بسیاری از کارافرینان در ابتدای راه با مشکلات زیادی مواجه شوند. امروزه در کشورهای توسعهیافته این فرایند قانونی به شدت تسهیل شده است. به عنوان نمونه در کشور کره جنوبی دولت ترتیبی اتخاذ نموده است که تمامی مراحل راهندازی یک کسب و کار جدید از طریق مقامات محلی و با یکبار مراجعه قابل حل باشد .
2- سیاستهای مالی و اعتباری :
تامین اعتبار مالی برای اجرای ایدههای نو در قالب کسب و کار کوچک باید یکی از کلیدیترین سیاستهای حمایتی دولت باشد .
در این راستا اقدامات مناسبی در کشور صورت گرفته است. وزارت صنایع با پرداخت وامهای کمبهره در قالب طرحهایی به توسعه کارآفرینی کمک میکند. دفتر همکاریهای فناوری ریاستجمهوری نیز با راهاندازی «شبکه مالی سرمایهگزاری ریسکپذیر ایران» میتواند اطلاعات مالی را در اختیار کارآفرینان قرار دهد .
با آن وجود متاسفانه هنوز سیستم بانکی کشور در جهت تامین اعتبار کسب و کارهای کوچک با سیاستهای توسعه کارآفرینی هماهنگ نیست. یک کارافرین برای دریافت اعتبار با مشکلات متعددی مانند تامین وثیقه، راهاندازی 50درصد فعالیت برای کسب اعتبار و آمادهکردن مدارک مختلف روبرو میشود به طوریکه بسیاری از ایدهها در همین مرحله ناکام میماند. ایجاد کمیتههای کارشناسی باعنوان صندوقهای ضمانت برای تشخیص شایستگی افراد و مناسب بودن ایدهها نیز موجب میشود کارافرینان سریعتر و راحتتر به تسهیلات بانکی دست پیدا کنند. همچنین کاهش هزینهها از طریق تخفیف مالیات و هزینههای ضروری میتواند به گسترش روحیه کارآفرینی کمک کند .
3- سیاستهای توسعه و انتقال تکنولوژی :
تکنولوژیهای جدید در جهان امروز بستر فعالیت بسیاری از کارافرینان است. از طرفی باید به روشنی بدانیم که تکنولوژیهای جدید بدون بومیکردن و سیاستهای دقیق انتقال تکنولوژی نه تنها موجب توسعه کارافرینی میشود بلکه مشکلات متعددی را به وجود میآورد. برای انتقال تکنولوژی باید به نکات ذیل توجه کرد :
الف: انتقال هر نیاز تکنولوژی به راحتی امکانپذیر نیست .
ب : نیازهای واقعی تکنولوژی را هنگامی میتوان به خوبی تشخیص داد که افراد خبره، صاحبنظر و آشنا با تکنولوژیها به صورت فعال حضور داشتهباشند .
ج: انتقال تکنولوژی مورد نظر را وقتی میتوان سرعت بخشید که مؤسسات تحقیق و توسعه در داخل کشور به صورت فعال باشند .
د: شناسایی دقیق تکنولوژیهای مشابه در کشورهای مختلف و انتقال تکنولوژی مناسب با شرایط منطقهای در توان کسب و کارهای کوچک نمیباشد
با توجه به نکات فوق به نظر میرسد دولت باید با ایجاد و حمایت مراکز توسعه و انتقال تکنولوژی کارافرینی مبتنی بر تکنولوژیهای جدید را توسعه دهد .
4- تسهیل صادرات و واردات :
فراهم نبودن زمینه مناسب صادرات و واردات کالاها یکی از دلایل عدم رشد صنایع کوچک و به تبع آن کارافرینان میباشند. بیثباتی قوانین صادرات و واردات، تشریفات طولانی اداری برای دریافت ارز، بیثباتی نرخ ارز از جدیترین موانع صادرات و واردات کالا میباشد. از طرفی به نظر میرسد برای حمایت از ایدههای جدید در صادرات کالاهای صنایع کوچک دولت برنامه مدونی ندارد. بسیاری از بنگاههای کوچک توان تولید محصولات صادراتی دارند اما قادر به ارائه محصول در سطح بینالمللی نیستند .
طراحی و ایجاد سازمانهای فعال در امر صادرات تولیدات محدود و پراکنده صنایع کوچک میتوان موجب پویایی و رشد اینگونه واحدها شود. این سازمانها با ارائه خدماتی میتوانند بنگاههای کوچک و متوسط را در صادرات محصولات جدید خود کمک کنند. خدماتی مانند :
الف: تشکیل بانکهای اطلاعاتی مشاورهای و بازاریابی بینالمللی
ب: ارائه خدمات مشاورهای برای رشد کیفیت محصولات در جهت اخذ گواهینامههای بینالمللی
ج: مشارکت در هزینههای تبلیغاتی و شرکت در نمایشگاههای خارجی
5- نقش اطلاعرسانی دولت :
اطلاعات برای بقای کسب و کار و در عین حال رشد و توسعه آن اهمیت حیاتی دارد. فقدان اطلاعات میتواند به هزینهکردن بیش از حد سرمایه منجر شود. هرچه کسب و کار پیچیدهتر باشد و کارافرین ایدهی جدیدتری داشته باشد سیستم اطلاعاتی اهمیت بیشتری پیدا میکند. با توجه به اهمیت موضوع در بسیاری از کشورها دولت و سازمانهای وابسته چنین رسالتی را به عهده میگیرند. تشکیل بانکهای اطلاعاتی مورد نیاز کسب و کارها و ارائه خدمات و حمایتهای اطلاعاتی میتواند به رونق کسب و کارها کمک کند .
از طرفی توسعه زیرساختهای فناوری اطلاعات و آموزش شیوههای نوین مانند تجارت الکترونیک میتواند به کارافرینان کمک کند تا ایدههای خود را به صورت کشوری و جهانی مطرح کنند
6- حمایت از شبکه کارآفرینان نه بنگاه های ایزوله
امروزه بحث شبکه سازی و خوشه سازی میان بنگاه های کوچک و متوسط در اولویت سیاستهای توسعه صنعتی کشورها قرار گرفته است. منطق آن این است که در دنیای کنونی نوآوری و کارآفرینی در یک صنعت نمی تواند منتزع از سایر بنگاه ها و نهادهای مرتبط با آن باشد. به عبارت بهتر به جای تمرکز بر ایجاد بنگاه ها، باید بر ایجاد زنجیره ها تآکید نمود .
متاسفانه هنوز در کشور ما پرداخت حمایتهای مالی به طور مستقیم به بنگاه ها نشانه حمایت دولت از کارافرینان تلقی می شود. اما باید پرسید چرا بیش از نیمی از شرکتهای تازه تاسیس ورشکست می شوند؟ چرا بسیاری از بنگاه های کوچک و متوسط کشور کمتر از نصف ظرفیت خود را فعال نموده اند؟ چرا با این همه بنگاه هنوز نمی توانیم در بازارهای جهانی و حتی منطقه ای حرفی داشته باشیم؟ آیا جز این است که ایجاد بنگاه ها فرع است و تکمیل زنجیره های ارزش صنعتی اصل؟
بلوغ سیاستهای صنعتی کشور آن موقع خواهد بود که دولت به جای انبوهی از کمکهای پراکنده و مستقیم به بنگاه ها، به گروهی از زنجیره های صنعتی که می توانند رقابت پذیری خود را در سطح جهانی اثبات نمایند کمک کند .
منابع :
1- Schumpeter
2- مقاله «کارآفرینی در دانشگاه»، فرخنده یگانه دلجو، مرکز توسعه کارافرینی
3- نقش آموزش کارآفرینی در ایجاد اشتغال، اداره آموزش سازمان همیاری اشتغال فارغالتحصیلان جهاد دانشگاهی
4- مقاله « نقش نظام آموزشی – پژوهشی در توسعه کارآفرینی» مرکز توسعه کارافرینی
5- نقش بنگاههای کوچک و متوسط در اقتصاد تایوان، گروه مطالعات SMEs سازمان مدیریت صنعتی
6- تجارب کارآفرینی در کشور مالزی- تألیف: دکتر محمود احمدپور
7- نهادها یا چارچوبهایی که برای پرورش یا ایجاد کسب و کارهای کوچک از دستاوردهای تحقیقاتی ایجاد میشوند .
8- با استفاده از کتاب «چرخه توسعه» تهیه و تدوین: مهندس مرتضی شریفالنسب
مجید عسگری
برگرفته از: پایگاه اطلاعرسانی نواندیشان صنعت ایران
کارآفرینی به عنوان یک پدیده نوین در اقتصاد نقش موُثری را در توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورها یافته است.
کارآفرینی در اقتصاد رقابتی و مبتنی بر بازار امروزه دارای نقش کلیدی است. به عبارت دیگر در یک اقتصاد پویا ، ایده ها ، محصولات ، و خدمات همواره در حال تغییر می باشند و در این میان کارآفرین است که الگویی برای مقابله و سازگاری با شرایط جدید را به ارمغان می آورد.از این رو در یک گسترده وسیع تمام عناصر فعال در صحنه اقتصاد (مصرف کنندگان ، تولید کنندگان ، سرمایه گذاران) باید به کارآفرینی بپردازند و به سهم خود کارآفرین باشند.
آنچه دراین رابطه اهمیت دارد این است که علیرغم اهمیت روزافزون این پدیده و نقش فزاینده آن در اقتصاد جهانی کمتر به این موضوع پرداخته میشود. وضعیت اقتصادی کشور و ترکیب جمعیتی امروزه بیش از پیش مارا نیازمند یافتن زمینه های پیشرو در صحنه اقتصادی می کند و در این راستا ضرورت داشتن مدل ، الگوها و راهکارهای مناسب جهت آموزش ، تربیت و استفاده بهینه از نیروی فعال و کارآفرین بیشتر می شود.
در این رابطه با استفاده از منابع موجود و تجربیات حاصله فهرستی از موضوعات قابل تحقیق در سطح کارشناسی ارشد( و بعضا " در سطح دکتری) بصورت پروژه تحقیقاتی یا پایان نامه یا هر گونه تحقیق دیگری بطور خاص و در سطح مشخصی باید مورد توجه قرار گیرد.
اهم موضوعات قابل تحقیق در کارآفرینی:
جنبه های اقتصادی کسب و کار
ویژگی های روانشناختی و فردی
عوامل اجتماعی ونقش دولت
آموزش کارآفرینی
نقش شرکتهای کوچک
نقش استراتژی و عوامل سازمانی
تکنولوژی اطلاعات
1- جنبه های اقتصادی کسب و کار:
بررسی علل و عوامل عدم موفقیت کارآفرینان در ایجاد کسب و کارهای جدید
مطالعه و بررسی فرآیند ایجاد کسب و کار توسط کارآفرینان و ارائه الگوی رفتاری آنان د رصنایع مختلف
بررسی و تجزیه و تحلیل اقدامات کارآفرینانه شرکتها بر اساس الگوی شومپیتر
بررسی انواع کارآفرینان در ساختار اقتصادی (ارتباط نوع فرصتهای اقتصادی و نوع کارآفرینان)
بررسی شیوه های تاُمین مالی برای حمایت از کارآفرینان
نقش کارآفرینان در رشد و توسعه اقتصادی از دیدگاه تئوریهای اقتصاد
رویه ها و روش های مالی در موسسسات کارآفرینی
نقش کارآفرینی در احیای صنایع رو به زوال
نقش کارآفرینی و اشتغال زایی( بویژه جوانان)
بررسی رابطه بین ارزشها و قوانین اسلامی و اشاعه فرهنگ کارآفرینی کارآفرینی و موُسسات خیریه
جهانی شدن (Globalization ) و کارآفرینی
جایگاه کارافرینی در نظریات توسعه اقتصادی کشورهای جهان سوم
کارآفرینی در بخش کشاورزی
2- ویژگی های روانشناختی و فردی:
بررسی علل خروج نیروهای کلیدی شرکت ها و تجزیه روند ادامه آینده شغلی آنها در بخش های صنعت و خدمات
شناسایی کارآفرینان موفق و ارائه الگوی موفقیت آنها در بخش صنعت و خدمات
بررسی ویژگی های شخصیتی (Traits ) و روانشناسی کارآفرینان فردی( Entrepreneurs )
بررسی ویژگی های شخصیتی - روانشناسی کارآفرینان سازمانی ( Intrapreneurs )
بررسی متغیر های تسهیل کننده و نیازهای مختلف کارآفرینان در صنایع مختلف
مطالعه مقایسه ای و تطبیقی بین ویژگی های کارآفرینان فردی و سازمانی بین ایران و امریکا
مطالعه در خصوص ویژگی ها و انگیزه های کارآفرینان زن
نقش والدین در تربیت و ایجاد خلاقیت و ویژگی های شخصیتی در کارافرینان
اخلاق کارآفرینی( Entrepreneurship ethics )
تفاوت بین مدیران و کارآفرینان در بخش صنعت و خدمات ایران
عوامل موُثر بر تصمیم گیری توسط کارآفرینان
مطالعه مقایسه ای و تطبیقی بین ویژگی های کارآفرینان فردی و سازمانی در صنایع مختلف ایران
بررسی و تطبیق ویژگی های کارآفرینان در صنعت و خدمات
3- عوامل اجتماعی ونقش دولت:
بررسی و مطالعه متغیرهای جمعیت شناختی کارآفرینان در صنایع مختلف
بررسی نقش ساختارهای حقوقی و قانونی در توسعه کارآفرینی
بررسی ویژگی های جمعیت شناختی کارآفرینان
بررسی نقش سیاست های حمایتی دولت در توسعه صنعتی و ایجاد شرکت های جدید
نقش دولت در ایجاد مراکز آموزش و ترویج کارآفرینی
بررسی جنبه های قانونی و حقوقی ایجاد یک فعالیت جدید در قالب یک شرکت
نقش رسانه های گروهی در ترویج کارآفرینی در جامعه
ارائه الگوی شبکه کارآفرینی و ارائه آن
موانع کارآفرینی در کشورهای جهان سوم
ارتباط قانون کار و مقررات مربوطه با فرهنگ کارآفرینی در ایران
بررسی عوامل جامعه شناختی در کارآفرینی
تأثیر هنر بر استعداد کارآفرینی
4- آموزش کارآفرینی:
طراحی دوره های آموزشی در سطوح دبستان، راهنمایی و دبیرستان در خصوص کارآفرینی
طراحی دوره های آموزشی در سطوح دانشگاه
مدل ارزیابی بازده سرمایه گذاری در آموزش کارآفرینی
ارتباط صنعت و دانشگاه و نقش آن در کارآفرینی
ارائه راهکارهای اجرایی آموزش کارآفرینی و ایجاد پرورشگاههای کارآفرین ( Incubator ) توسط نهادهای اجرایی و آموزشی
5- نقش شرکتهای کوچک:
بررسی و تجزیه و تحلیل علل عدم شکل گیری زنجیره های خدماتی - توزیعی فرانشیز (Franchise ) در ایران
نقش شرکتهای کوچک در توسعه اقتصاد
بررسی و ارزیابی پروژه ها و فرصتهای کارآفرینی
نقش فرانشیز در توسعه کارآفرینی
ساختار سرمایه در مؤسسات کوچک و کارآفرین
مدیریت استراتژیک در مؤسسات کوچک و نقش کارآفرین در تدوین استراتژی
بررسی زمینه های کارآفرینی در صنایع کوچک ایران
نقش فرانشیز در اشتغال زائی و توسعه اقتصادی
6- نقش استراتژی و عوامل سازمانی:
ساختارهای تأمین مالی پروژه های کارآفرینانه و Capital Venture
بررسی استراتژی های کارآفرینی سازمانی در رشد و بقای شرکتها رابطه مدیریت، رهبری و فرهنگ در مؤسسات کارآفرین
نقش تیم مدیریت در کارآفرینی (سازمانی)
ارتباط چرخه عمر سازمان با کارآفرینی
اثربخشی در مؤسسات کارآفرین و مقایسه با مؤسسات غیر کارآفرین
ارتباط بین بازاریابی و کارآفرینی
دورنمای کارآفرینی در قرن 21 و پیامدهای آن برای ایران
توسعه ساختارهای زیربنایی کارآفرینی در کشور
نقش ساختار و استراتژی در مؤسسات کارآفرینی
ایجاد تیمهای کارآفرینی جهت رشد مؤسسه
چالشهای مؤسسات دارای رشد سریع و کارآفرینانه
انحلال مؤسسات و شرکتها در بخشهای مختلف صنایع
تبیین مدل مدیریت منابع انسانی مبتنی بر پرورش کارآفرین
7- تکنولوژی اطلاعات :
نقش تکنولوژی اطلاعات و اینترنت در توسعه فرصتهای کارآفرینی
فرایند انتقال تکنولوژی و فرایند نوآوری در شرکتهای کارآفرین
بررسی استفاده از تکنولوژی اطلاعات در کارآفرینی در ایران
طراحی سیستم اطلاعات کارآفرینی در صنعت و خدمات
طراحی سیستمهای پاداش و حقوق و دستمزد مبتنی بر الزامات کارآفرینی
منبع: روزنامه تفاهم
در دنیای در حال تحول امروز،کامیابی ازآن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازد. به عبارتی دیگر جامعه و سازمانی می تواند در مسیر توسعه، حرکت روبه جلو و با شتابی داشته باشد که با ایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کند تا آنها با استفاده از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش وحصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت کنند .
کشور ما که با مشکلات زیاد اقتصادی مانند نرخ بالای تورم و بیکاری مواجه است برای رهایی از این مسائل در بخش خصوصی و دولتی نیاز به کارآفرینان سازمانی با شهامت، خلاق، نوآور و ریسک پذیر دارد تا در راستای رشد و توسعه سازمان و جامعه خود دست به کار شده و طرحی نو دراندازند .
باتوجه به نقش و اهمیت کارآفرینی و سابقه درخشان کارآفرینان در توسعه بسیاری از کشورها و باتوجه به مشکلات اقتصادی زیادی که کشور ما با آن مواجه بوده و دست یاری از هر سویی می طلبد، ترویج و اشاعه مفهوم کارآفرینی، بسترسازی برای فرهنگ حامی کارآفرینی و مهمتر از همه تربیت افراد (بویژه تحصیلکردگان) کارآفرین سازمانی برای تمامی جوامع بــه خصوص برای جوامع درحال توسعه ای مانند ایران از اهمیت و ضرورت حیاتی برخوردار است .
مقدمه
درجهان کنونی سیستم اقتصادی سرعت زیادی به خود گرفته است و شرکتهایی که نتوانند پابه پای آن حرکت کنند به سرنوشتی جز نابودی نخواهند داشت .شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور به گونه ای است که حل مشکلات و تنگناها، الگوها و راه حلهای جدید و متفاوتی را طلب می کند. ترکیب جمعیتی جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند که مــــوجب می شوند سیاستگذاران و تصمیم ســـازان کلان کشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جز نفت بیندیشند و بی شک آن منبع جز ابتکار، خلاقیت و نوآوری چیز دیگری نیست .
اکنون در عرصه جهانی، افراد خلاق، نوآور و مبتکر به عنوان کارآفرینان منشا تحولات بزرگی در زمینه های صنعتی، تولیدی و خدماتی شده اند و از آنها نیز به عنوان قهرمانان ملی یاد می شود. چرخهای توسعه اقتصادی همــــواره با توسعه کارآفرینی به حرکت درمی آید. دراهمیت کارآفرینی همین بس که طی بیست سال (1980 - 1960) در یکی از کشورهای جهان سوم (هند) تنها 500 موسسه کارآفرینی شروع به کار کرده اند و حتی بسیاری از شرکتهای بزرگ جهانی برای حل مشکلات خود به کارآفرینان روی آورده اند .
آنچه در شرایط سخت کنونی ضرورت آن در جامعه بیش از پیش احساس می شود، پرداختن به این مقوله اساسی، یعنی کارآفرینی است. زیرا مسلماً کارآفرینان باتوجه به خصوصیات ممتاز و برجسته خود قادرند در چنین شرایطی منابع لازم برای ایجاد رشد و توسعه در زمینه های تولید و منابع انسانی فراهم کرده، اشتغال و کسب و کار جدید ایجاد کرده و با نوآوری صنعتی بر توسعه دامنه محصولات و خدمات بیفزایند (آذرهوش و همکاران، 1377 ).
امروزه نیروی انسانی به عنوان یک منبع نامحـــــدود و محور هر نوع توسعه مطرح می باشد. در این بین کارآفرینان به طورخاص دارای نقشی موثرتر در فرایند توسعه اقتصادی می باشند. تحقیقات نشان داده که بین رشد اقتصادی و تعداد کارآفرینان در یک کشور همبستگی مثبت وجود دارد. زیرا کشوری که دارای تعداد زیادی کارآفرین باشد از محرکهای تجاری و اقتصادی قویتری برخوردار است (وارث، 1378 ).
کارآفرینی
مفاهیم،الگوها و ابزارهای کسب و کار در طی روند تکاملی خود همواره باز تولید شده و توسعه یافته ند.با گسترش روز افزون شبکه ارتباطات در دنیای تجارت در نیمه دوم قرن 20، این روند با سرعت وپویایی قابل توجهی پیش رفته است .
از جمله این مفاهیم ،کارآفرینی است . کارآفرینی، واژه ای است نو که از معنی کلمه اش نمی توان به مفهوم واقعی آن پی برد. این واژه به جای کلمه ENTERPRENEURSHIP به کار می رود که در اصل از کلمه فرانسوی ENTERPRENDER به معنای متعهدشدن نشأت گرفته است . بنابر تعریف واژه نامه وبستر کارآفرین کسی است که متعهــــــد می شود مخاطره یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی اداره و تقبل نماید» (اسکندانی، 1379). بعضی از دانشمندان نظیر شومپیتر، کارآفرین را مهمترین عامل توسعه اقتصادی دانسته اند. وی معتقد است کارآفرین یک مدیر صاحب فکر و ابتکار است که همراه با خلاقیت، ریسک پذیری، هوش، اندیشه، و وسعت دید، فرصتهای طلایی می آفریند. او قادر است که با نوآوریها تحول ایجاد کند و یک شرکت زیان ده را به سوددهی برساند .
سیر تطور و تکامل فعالان اقتصادی یا کارآفرینان نشان می دهد که کارآفرینی در نظریه های اقتصادی تبلوریافته و به عنوان عامل اصلی ایجاد ثروت یا موجد ارزش اقتصادی شناخته و از قرن پانزدهم تاکنون در کانون بحث مکاتب مختلف اقتصادی قرار داشته است (اسکندانی، 1379). اما سابقه مفهوم کارآفرینی در دانش امـــروزی به دویست سال پیش برمی گردد. اولین کسی که این مسئله را مطرح کرد فردی به نام کانتیلون است . این واژه دستخوش تعاریف جدید شده و ترجمه آن در ایران به معنای همان کسی است که زیربار تعهد می رود. امروزه بسیاری از شرکتها به لزوم کارآفرینـــــی سازمانی پی برده اند (احمدپور، 1376 ).
کارآفرینی سازمانی
از اوایل دهه 80 بعد دیگری از فعالیتهای کارآفرینانه در کسب وکار مورد توجه قرار گرفت که به نام کارآفرینی سازمانی مشهور شده است. این نوع کارافرینی شباهت بسیاری با کارآفرینی مستقل دارد(در قالب تاسیس یک واحد جدیدکسب و کار )دارد و تنها تفاوت آن در این است که کارآفرین ،درون سازمانی که از قبل وجود دارد عمل می نماید .
در واقع فرد کارآفرین در سازمانهایی که از قبل آماده شده اند (معمولا سازمانهای بزرگ)همخچون یک کارآفرین مستقل فعالیت می نمایند و فعالیتهای وی رائه محصولات،خدمات و فرایند های جدید در چارچوب سازمان فعلی است که شرکت ها را به سوی رشد و سود آوری سوق می دهد .فرایند مذکور نیز کارآفرینی سازمانی نامیده شده است.البته این اولین گام در جهت نهادینه کردن فعالیت های کارافرینی در سازمانهای موجود است.به تریتب مفهوم تیم های کار آفرینی و سازماندهی آنها در سازمانها و تبلور و تسری فرهنگ کار آفرینی در کل شرکت شکل گرفت و مفهوم جدیدی از کارآفرینی به نام کارآفرینی شرکتی پدیدار شد که در آن کل شرکت و کارکنان آن دارای روحیه کارآفرینی هستند .اما چرا فعالیت های کار آفرینا نه متوجه درون سازمان های از قبل ایجاد شده (معمولا سازمانهی بزرگ یا دولتی بوروکرات) شد؟
مهمترین علل پیدایش کارآفرینی سازمانی و بعد کارآفرینی شرکتی را می توان این گونه برشمرد :
1. افزایش رقابت در بازار
2. خروج شایسته ترین کارکنان شرکت که دارای روحیه کارآفرینی (نوآوری ، مسولیت پذیری، مخاطره پذیری هستند و اقدام آنها به کارآفرینی مستقل در نتیجه دو عامل فوق و دیگر عوامل تاثیر گذار در بازار ، نسبت به شیوه های سنتی مدیریت در شرکتها بی اعتمادی ایجاد شد . همچنین دوران قائم به فرد بودن شرکت ها و موفقیت انها در حال گذر بود .بنابراین آنچه مورد توجه شرکت ها قرار گرفت شناسایی علل ترک افراد با روحیه کارآفرینی و در نتیجه کاهش استعدادهای کارآفرینی شرکت با توجه به ماهیت شرکت های بزرگ (و همچنین شرکت های دولتی ) و سپس تلاش در جهت رفع آن موانع و محدویتها بود . در واقع از پیدایش این مفهوم جدید از کارآفرینی ، شرکت ها با چالش هایی در این ارتباط روبرو شده اند که با توجه به میزان اختلافی که بین وضعیت موجود ومطلوب وجود داشته است از یک طرف و شدت رقابت در بازار و میزان وابستگی صنعت مورد نظر به فغعالیت های خلاقانه و کارآفرینانه از طرف دیگر ،تصیمم گیری کرده اند .به عنوان نمونه در صنایع پیشرفته و دانش محور که اساسی ترین عامل بقا و رشد آنها نوآوری و کار آفربینی است ، ضرورت توسعه سازمان در راستای نهادینه سازی فرهنگ کارآفرینی و حرکت به سوی کارآفرینی شرکتی ،ملموس ترین و حیاتی ترین بوده است.بدین ترتیب طی دو دهه اخیر ، ابعاد مختلف شرکت های کارآفرین مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته وبا شرکت های غیر کارآفرین با ساختار سنتی مقایسه گردیده است .
1. بعد اول: استراتژی (تعهد)
سازمان های پایدار وابستگی زیادی به استراتژی های کارآفرینانه (آینده نگرانه) در برابراستراتژی های سازگارانه با شرایط دارند تا بتوانند تلاطنم ها و ناپایداری ها ی محیطی را پشت سر گذارند. سرعت تغیرات تکنولوژی ،تقاضای مشتری و ارزشهای اجتماعی سازمان ها را وادرا می کتد تا به جای منابع گرا بودن فرصت گرا باشند .
2. بعد دوم: مدیریت ریسک (تعادل)
در یک سازمان کارآفرین ،تعهد استراتژیک نسبت به فرصت ها و تمرکز بر اهداف بلند مدت باید از طریق فرایند های مناسب مدیریت ریسک تعدیل شود. سازمان های کارآفرین با تخصیص مقادیر کم و مرحله ای منابع به فعالیت های کارآفرینانه و مخاطره آمیز جدید ، قادرند تا به چالش ها و فرصت های پیش بینی نشده با انعطاف بیشتری پاسخ دهند. با تخصیص گام به گام منابع (به جای تخصیص کل منابع در یک زمان) ،مدیریت می تواند موفقیت بالقوه فعالیت های کار افرینانه را در هر مرحله ارزیابی کرده و به منظور توزیع ریسک ،منابع مورد نیاز را از جا های دیگر تامین کند . این رویکرد در محیطی که تغیر از ویژگی های اصلی آن است ، باعث تسریع رشد میشود .
3.بعدسوم:
یکی از موانع اصلی کارآفرینی در سازمانهای بزرگ و همچنین دولتی، مقاومت گسترده در برابر تغیر است که ناشی از تمایل به اشتغال در امور جاری است. ساختار فرهنگ کارآفرینانه مبتنی بر پذیرش و مدیریت تغیر و خلق احتمالات جدید است.به منظور تقویت خلاقیت و ریسک پذیری کارکنان ،آنها به محیطی ایمن وآزاد در تجربه کردن بدون نگرانی از جبران ابتکارات ناموفق خود ، نیاز دارند .
4.بعد چهارم:
ساختار سازمانی، چارچوبی را مشخص می کند که در آن سرعت و میزان توانایی تغیر در سازمان تعین میشود. سازمانهای کارآفرین باید تمرکز زدا ، منعطف ، و تجربه گرا باشند. ساده ترین راه برای توسعه کارآفرینی در سازمانهی سنتی بزرگ ،ایجاد واحدی جداگانه با تفویض اختیارات لازم برای نوآوری است. این امر محیطی را خلق میکند که هر دو جنبه کسب و کار را حفظ میکند. به صورتیکه واحد کارآفرینی به گونه ای آزاد از سیستم ها و رویه عمل میکند و ازطرف دیگرمنابع فعالیت های تجاری فعلی از ریسکهای مفرط و بی ثباتی محفوظ است .
5. بعد پنجم: سیستم ها
از آنجایی که کارآفرینان تمایل به مسولیت پذیزی واستقلال در حیطه مسولیت دارند سازمانهای خلاق و کارآفرین به منظور مشخص با ارتباطات باز و تفویض اختیار گسترده شناخته میشوند. بدیهی است که بهر حال بعضی از تصمیم گیریها در این سازمانها متمرکز می ماند ولی عمده تصمیم گیریها سلسله وار به هم مرتبط و متاثر از هم است. و مکانیزمهایی وجود دارد که بازخورد تصمیم گیری افراد به آن باز میگردد که این امر موجب بهبود کیفیت تصمیمات آینده میشود . چون جریان دو طرفه اطلاعات و مسولیت پذیری ،خلاقیت تمامی کارکنان را تقویت کرده و از طرف دیگر یک مکانیزم خود اصلاحی را فراهم می نماید .بدین ترتیب سازمانهای کارآفرین ارتباطات و تشریک مساعی را جایگزین دستور دهی و کنترل از بالا می کنند تا کیفیت و سرعت تصمیم گیری بهبود یابد .
6. بعد ششم: انگیزش
سیستم های ارزیابی و تقدیر سنتی بر نتایج کوتاه مدت تمرکز داشته است و بالطبع رفتارهای قابل پیش بینی و ایمن را تشویق می کردند . سازمانهای کارآفرین باید برپایه عملکرد دراز مدت اشخاص تاکید داشته باشند ،نه تلاشهای گروهی کارکنان ،گرچه کارآفرینان عمدتا دارای انگیزسشهای درونی هستند و تمایل به آزادی و دستیابی به منابع شرکت و تجارب یادگیرنده دارند ولی آنها نیز هدفمند بوده و انتظار پاداش ،بازخور و تقدیر را از جانب شرکت دارند. سیستم مناسب تقدیر برای این اشخاص بدون محدودیت بوده و برای هر شخص باید پاداشهای مختص به او را در نظر گرفت به گونه ای که از بین چند گزینه ، اختیار انتخاب پاداشی را داشته باشد که بیشترین انگیزش را به او میدهد .
7. بعد هفتم:
همانطورکه می دانیم محیط رقابتی شرکت های بسیار پویا و متغیر است و یادگیری مهارتهای نقش گرا و فعالیت گرا که در سازمانهای صنعتی متداول است به سرعت منسوخ میشود. سازمانهای کارآفرین ،آموزشهای مستمری را پیشنهاد میکنند که مشوق تفکر خلاقانه ویکپارچه بودن باشند و توانایی تیمی و شبکه های پشتیبان سازمان را تقویت نمایند . تجارب یادگیری می تواند شامل مواردی بیش از شرح شغل بوده و فعالیت های خاص را که مد نظر اشخاص است نیز در بر گیرد . همچنین مشارکت در تیمهای چند وظیفه ای هم مشمول تجارب یادگیری می شود . بنابراین همانطوری که مشاهده میشود ،در فرایند کارآفرینی سازمانی و کارآفرینی شرکتی، عوامل دیگری نیز علاوه بر عوامل فردی و محیطی به عنوان وررودی های موثر بر موفقیت آنها مطرح است که بنام عوامل سازماننی مشهور ند.این عوامل همان چالشهای رودر روی افراد کارآفرین در شرکتها است که در طی هفت بعد کارآفرین گرایی مورد بررسی قرار گرفت .بدین ترتیب تا به اینجا موانعی که سازمانهی بزرگ و یا دولتی در مسیر حرکت به سوی کارآفرینی شرکتی با آنها مواجه هستند (عوامل سازمانی ) تشریح و تحلیل شد و با تصویر متعالی از شرکت های کارآفرین گرا مقایسه گردید، ساختار این گونه شرکتها بر مبنای همان مفهوم کار آفرینی و ارزش آفرینی استوار است . آنچه در این میان حائز اهمیت است ارائه مدلی عملیاتی به منظور فرام کردن راهنمایی جهت حرکت در مسیر کارآفرینی شرکتی و در راستای ارزشهای تعالی کارآفرینی است که به تصویر کشیده شد .
3. مدل کارآفرینی شرکتی
در این بخش بر مبنای ساختاری که استاپفورد و بادن فولر (1994)برای کارآفرینی شرکتی پیشنهاد کرده اند مدلی اجرایی ارائه میشود. این دو محقق سه لایه برای کارآفرینی شرکنتی پیشنهاد می کنند:
1. ایجاد کسب و کار های جدید درون سازمان (کارآفرینی سازمانی با ایجاد واحد های کسب و کار درون شرکت مادر)
2. تبدیل و تجدید ساختار سازمانهای موجود (ساختار شکنی داخلی)
3. تغیر قواعد رقابت در صنعت مورد نظر (ساختار شکنی محیطی)
بر مبنای این ساختار ،چهار نوع کارآفرینی شرکتی در قالب چهار لایه ارائه میشود :
1. کارآفرینی سازمانی: افراد کارآفرین در یک سازمان ، ایده های جدید خود را ارائه می کنند و سازمان بر آنها سرمایه گذاری کرده و هر کدام از کارآفرینان ،واحد های کسب و کار خود را درون سازمان مدیریت می کنند .
2. تبدیل واحد های کسب و کار به تیم های کارآفرینی درون سازمان که به مشتریان خود (داخلی و خارجی) متمرکز هستند . تیم های یاد شده به صورت مستقل تصمیم گیری می کنند و تخصیص منابع بر پایه عملکرد واحدها صورت میگیرد. در واقع واحدهای کسب و کار در قالب تیم های کارآفرینی می توانند مبتنی بر مشتریان خود از شرکت مادر جدا شوند .
3. کارآفرینی نوع سوم: بیشتر مبتنی بر کارآفرینی مدیریت ارشد (از طریق یک گروه نوآوری ویزه) است. ایده های جدید از طریق ارتباطات سلسله مراتبی با مباحثات گروهی بیان شده و از کارکنان دعوت می شود که مسولیت اجرای ایده ها را بر عهده گیرند. در اینجا تاکید بیشتر بر ریسک پذیری و آینده نگری است تا نوآوری .
4. کارآفرینی شرکتی :شکل تکامل یافته کارآفرینی شرکتی در این لایه ظهور میکند و در آن کل سازمان به عنوان یک کارآفرین رفتار میکند. این نوع کارآفرینی ترکیبی از سه نوع کارآفرینی فوق را در بردارد. هدف در اینجا نوآوری و کارآفرینی کل سازمان و تخصیص منابع به آن به منظور تغیر قواعد بازی در صنعت است .
_ توانمند سازی های کارآفرینی شرکتی
حرکت در مسیر کارآفرینی شرکتی ، مانند کارآفرینی مستقل مبتنی بر عواملی امکانپذیر است که قبلا در قالب عوامل فردی و محیطی بررسی شده است . در کارآفرینی شرکتی ،علاوه بر موارد فوق عوامل دیگری نیز مطرح می شود که به نام عوامل سازمانی از آن یاد می کنند . این عوامل در قالب هفت بعد کارآفرینی گرایی سازمانها در بخش قبل شرح داده شد. در واقع مجموعه عوامل فردی ، سازمانی و محیطی در تعامل با یکدیگر در موفقیت کارآفرینی شرکتی نقش ایفا می کنند در این میانه توجه به فاکتورهای توانمند ساز (مرتبط با عوامل مذکور) در مسیر کارآفرینی شرکتی در قالب سه بعدذیل بررسی می شود:
· نوآوری
· ریسک پذیری
· آیندهنگری
این بعد توانمنئد ساز ، به فرهنگ عمومی شرکت که جزو عوامل سازمانی است ، می پردازد .
بعد قابلیتها: این توانمند ساز بر تامین قاتلیتهای مورد نیاز کارآفرینی از طریق آموزش ، توسعه و استخدام کارکنان واجد شرایط تاکید دارد .
_مهارتهای چند وظیفه ای کسب و کار
_آموزش سه ویژگی مورد تاکید کارآفرینی (نوآوری ، ریسک پذیری، آینده نگری)
_استخدام کارکنان واجد سه ویژگی یاد شده
این بعد عمدتا به عوامل فردی ( یکی از ورودی های فرایند کارآفرینی) موثر بر کارآفرینی شرکتی و موضوع یادگیری به عوامل سازمانی مرتبط است .
بعد کنترل :این بعد شامل سیاستهاومتدلوژی اندازه گیری فعالیت کارآفرینانه درسازمان میشود. می توان
این توانمند ساز را در قالب پایش عملکرد و اطلاع رسنانیبه مدیریت ارشد نیز بررسی کرد:
اندازه گیری فعالیت کارآفرینانه
ارزیابی علل شکست
ارزیابی اثرات کوتاه مدت و بلند مدت در سازمان
این بعد عمدتا متاثر از ابعاد انگیزش و استراتژی از مجموعه عوامل سازمانی است . دیگر ابعاد عوامل سازمانی در طی لایه های کارآفرینی شرکتی شرح داده میشوند. (ساختار ،سیستم ها،مدیریت ریسک و استراتژی).
1.حالت اول کارآفرینی شرکتی( کارآفرینی سازمانی)
در این نوع از کارآفرینی ، فرد،کارآفرین است. ایده های جدید این فرد (افراد)توسط سازمان حمایت شده و در مورد اهداف عملکردی آن تصمیمی گیری می شود و در نهایت فرد (افراد)مورد نظر یک واحد جدید کسب و کار را درون ساختار و چارچوب سازمانی راه اندازی می کنند . در اینجا سازمان به پالایش و انتخاب ایده ها ،تخصیص منابع و هدف گذاری در ارتباط با عملکرد واحد های جدید کنترل میکند. فرد کارآفرین کارکنان خود را انتخاب میکند و با منابع تخصیص یافته به او یک واحد جدید کسب و کار را راه اندازی میکند.این واحد جدید ماهیت نوآورانه دارد و ریسک بالایی برای فرد و سازمان در بر دارد. همچنین ویژگی آینده نگری در فرد و سازمان بدین صورت تجلی می یابد که فرد ایده جدیدی را پیشنهاد میکند و سازمان از آن حمایت لازم را به عمل می آورد .
_بررسی توانمندسازیهای فرم اول کارآفرینی شرکتی
تشویق و ترویج ارزشهای کارآفرینانه بویژه تفکر نوآورانه ،رفتار ریسک پذیر و آینده نگری جهت حمایت و پرورش کارآفرینان جوان لازم است. این نیازمندی بویژه در سطح مدیران حیاتی است چرا که آنها ارتباط واسطه بین مدیریت ارشد و دیگر کارکنان هستند و رفتار آنها نشان می دهد که واقعا چه فرهنگی در سازمان جاری است. مدیران میانی باید آینده نگرانه ،ایدههای جدید را بپذیرند و امکان سنجی آنها را بررسی کنند .
قابلیتهایی که باید در کارآفرینان درون سازمان تقویت شود عبارتند از:
تجربه چند وظیفه ای برای کارکنان جوانی که به تازگی به استخدام شرکت درآمده اند. این امر ممکن است از طریق گردش شغلی برنامه ریزی شده دست یافته شود .
آموزش مهارتهای کسب و کار و تخصصی به منظور به روز رسانی دانش اداره واحدهای جدیدکسب و کار
مهارتهای مدیریت کارکنان به منظور هدایت تیم های ایجاد شده ( در قالب واحدهای جدیدکسب و کار)
قابلیت های سازمانی از جمله توانایی تشکیل تیمهای چند وظیفه ای بمنظور شروع فعالیتهای یک واحد جدید کسب و کار
ابعاد کنترلی برای پرورش و تقویت کارآفرینان درون سازمانی بدین شرح است :
· توسعه اهداف عملکردی و شفاف برای واحدهای جدیدکسب و کار
· توسعه یک استاندارد جهت شناسایی علت شکست در موفقیت
· سیستم های مدیریت عملکرد که قابلیت شناسایی کارآفرینان درون سازمانی را داشته باشند .
2.حالت دوم کارآفرینی شرکتی (تیمهای کارآفرینی )
حالت دوم کارآفرینی از حالت اول آن سازمانی تر است.در حالت اول اولفرد نقطه تمرکز است و ویژگیهای کارآفرینی او مورد توجه و تشویق می باشد. اما در حالت دوم ، واحد کسب و کار فردی، تیمی است که بر یک مشتری خاص متمرکز است. معمولا این کار از کارکنان واسط بین مشتریان و سازمان شروع می شود. این کارکنان بر اساس مشتری که بر آن متمرکز هستند گروه بندی میشوند. یک نمونه مناسب از این نوع ، شرکت خدمات کامپیوتری ساتیام (شرکت هندی)است که رشته کسب وکار خود را به چند گروه مشتری :مشتریان بانکی، بیمه ای ، مشتریان جزء و ... تقسیم کرده اند و در هر گروه مشتری چند تیم وجود دارد که هر کدام بر یک مشتری خاص تمرکز دارد .
_ توانمند سازی حالت دوم کارآفرینی شرکتی
بعد کنترلی آن بدین شرح است که هر تیمهدف رشد گرا دارد و جهت ارتقای رشد کسب و کار با مشتری خاص خود یا مشتریان جدید در همان گروه یا حتی دیگر گروههای مشتری تفویض اختیار میشود. اما نکته گریز ناپذیر هدایت و اداره منابع بر مبنای در آمدهایی است که ایجاد می شود. به عبارت دیگر اهداف عملکردی با تفویض اختیار ترکیب می شود تا کارآفرینی ارتقا یابد. همچنین اندازه گیری عملکرد بر هر دو وجه فردی و تیمی دلالت دارد . در واقع شکل دوم کارآفرینی اساسا از طریق شفافیت اهداف عملکردی و تفویض اختیار توانممند می شود . در اینجا بعد قابلیتها و فرهنگ سازمانی در این شکل دارای نقش دشوار و خطیری است. چرا که از یک طرف تیمها تفویض اختیار ارائه شده را ارج نهاده ، تضادها و تعارضات تیمی را مدیریت کرده و در نهایت به عنوان یک تیم نوآورانه فکر کنند و رسیسک پذیر باشند.و طرف دیگر سازمان بویژه مدیریت ارشد باید از تیم یاد شده حمایت کامل خود را به عمل آورد و در ابتدای امر شکستهارا تحمل کند .
3. حالت سوم کارآفرینی شرکتی
حالت سوم کارآفرینی شرکتی یک نوع خاص از کارآفرینی شرکتی است. به گونه ای که عکس کارآفرینی سازمانی(فرم اول)،ارائه ایده جدیدازجانب مدیریت ارشد بوده،کارکنان بمنظوربعهده گرفتن مسولیت تبلورایده هاوشروع واحدهای جدیدکسب وکاربا تامین.مالی سازمان دعوت می شوند .
افراد مورد نظر باید روحیه کارآفرینی مشتمل بر تفکر نوآورانه ،ریسک پذیری و آینده نگری داشته باشند هر چند که آنها پس از تولید ایده توسط تیمی متمرکز بر خلق ایده در سازمان پا به میدان می گذارند. نوع تفکری که این فرم کارآفرینی بر آن استوار است بدین شکل بیان می شود که گاهی اوقات تولید و خلق ایده نیاز به ویژگی دیگری دارد که شامل خلاقیت و تفکر از بیرون و سالها تجربه در یک حیطه خاص میشود. اما تبلور یک واحدکسب وکار کارآفرینانه می تواند از طریق ذهن آینده نگرانه و ریسک پذیر جوانها به انجام رسد .
_ توانمند سازی حالت سوم کارآفرینی شرکتی
بعد فرهنگی توانمند سازها در این شکل بسیار قوی است، چرا که بدون شک داشتن فرهنگ کارآفرینانه در سازمان ،نه ایده ای خلق میشود و نه اجرا می شود. گرچه سازمان ایده ای را جاری می سازد، زمانی که فرد آن ایده را بر می گزیند ،آن ایده تحت مالکیت او در میآید، و ریسکهای موفقیت و شکست بر عهده فرد می باشد. سازمان نیز با تحمل شکست به او کمک میکند. بعد قابلیتها در انتخاب فرد مناسب مبتنی بر شایستگی ها و عملکرد گذسته او اهمیت دارد. مدیریت منابع انسانی می تواند تیمی را برای کمک به فرد تشکیل دهد که نحوه اداره و مدیریت تعارضات اولیه یک تیم را در ابتدای راه تجربه کند. بعد قابلیتها در ارتباط اینکه چه کسی ایده را اجرا میکند وتا چه حد برای تخصیص نیروی انسانی ومنابع لازم تعهد وجود دارد تصمیم گیری میکند. بعدکنترلی شکل سوم مشابه حالت اول کارآفرینی شرکتی می باشد .
4. حالت چهارم کارآفرینی شرکتی(سازمان کارآفرین)
در حالت چهارم کارآفرینی شرکتی ،کل سازمان باید کارآفرین باشد. این امر از مدیریت ارشدکه پروژه های نوآورانه و ریسک پذیر را انتخاب می کند. و کل سازمان را برای پیشبرد آن پروژه ها بکار میگیرد،شروع می شود. مدیریت ارشد و کل سازمان که در یک تغیر ساختار شکنانه همراه هم هستند . این تغیر یک نوآوری تخریبی است و می تواند روش رقابت صنایع را تغیر دهد .
-توانمند سازی حالت چهارم کارآفرینی شرکتی
این حالت کارآفرینی ،ترکیبی از کارکنانی که مانند مدیریت ارشد فکر می کنند نیاز دارد و این امر باید از استخدام آغاز گردد.کارکنان باویژگیهای کارآفرینانه استنخدام میشوند وبمنظور ارائه ایده های نوآورانه و خطر کردن توانمند شده وتفویض اختیار می گردند. بعد کنترلی این حالت بر فواید بلند مدت ایده های نوآورانه برای سازمان تمرکز دارد و بدین ترتیب عملکرد کوتاه مدت و بلند مدت کارکنان اندازه گیری می شود. سازمان مانند یک شبکه غیر رسمی کار میکند و به تک تک کارکنان توجه داشته و اعتماد میکند. نقطه تمرکز این حالت بر استخدام ،فرهنگ واندازه گیری استوار است. ظرفیتها از بازار فراهم میشود ( استخدام) به جای اینکه آموزش داده شود. از آنجایی که کل سازمان بعنوان کارآفرین قلمداد میشود بهتر کارکنانی با این قابلیتها استخدام شوند تا اینکه آموزش داده شود. چرا که افراد از روزی که به سازمان می پیوندند باید رفتار کارآفرینانه را شروع کنند. خلاقیت و فرهنگ کارآفرینی برای سازمان بسیارحیاتی است واهمیت این امرباافزایش اندازه سازمان بیشترجلوه گر میشود .
جمع بندی و نتیجه گیری
مفهوم کارآفرینی از یک طرف بر خلاقیت و نوآوری و... دلالت دارد و از طرف دیگر بر مهارتهای لازم برای کسب و کار بمنظور به ثمر رساندن ایده های جدید (کشف فرصت)با بکارگیری منابع مورد نیاز در بازار رقابتی تکیه میکند.بنابراین این مفهوم تنها بر فعالیت های تحقیحق و توسعه بدون دیدگاه تجاری تکیه نمیکند.همانطور که فعالیتهای کسب و کار را بدون توجه به آینده و فرصتهای بالقوه بازار رد میکند ،در واقع کارآفرینی ترکیب متفکر است با مجری. تلاش در این مقاله ارائه الگویی جهت توسعه کارآفرینی در در سازمانها بوده که در قالب یک مدل تعاملی 4 لایه ای بیان شده است .
در این مدل از کارآفرینی (سازمانی ،فردی ) شروع میشود و تا توسعه روح کارآفرینی در کل شرکت ادامه پیدا میکند. با تمرکز بر ابعاد توانمند ساز ، از طریق شکل های مختلف کارآفرینی شرکتی ، نتایج مورد نظر دست یافته میشود. میزان تاکید بر توانمند سازها در لایه های مختلف کارآفرینی شرکتی تغیر مییابد. میزان تاکید بر توانمند سازها در لایه های مختلف کارآفرینی شرکتی تغیر می یابد. در اولین حالت کارآفرینی شرکتی ،تاکید بر قابلیتها است گرچه نقش دو بعد دیگر در موفقیت این حالت قابل اغماض نمی باشد. در حالت دوم کارآفرینی، بعد کنترلی بیشترین نقش را ایفا میکند ، هر چند که بدون توجه به دو بعد دیگر نتیجه مثبتی بدست نخواهد آمد. در حالت سوم و چهارم کارآفرینی، تمرکز اصلی بر فرهنگ است، فرهنگی که خلق ایده نوآورانه مدیریت ارشد و تمایل کارکنان را به مخاطره مخاطره پذیری می پروراند ، گرچه دو بعد دیگر نیز برای موفقیت دو حالت یاد شده مهم و ضروری هستند .
برگرفته از: سایت 6m
واژه Entrepreneur یا "کارآفرین"، در اصل لغتی فرانسوی است و نخستین بار یک اقتصاددان ایرلندی به نام ریچارد کانتیلون (Richard Cantilon) تعریفی برایش ارائه نمود. بر طبق این تعریف، کارآفرین کسی است که یک کسب و کار نوین را به راه میاندازد و آن را مدیریت میکند و ریسکهای احتمالی پیش رو را پذیرفته برای مقابله با آنها آماده است. اگر بخواهیم این مفهوم را در کنار تاسیس موسسات انتفاعی، بررسی و تعریف کنیم، کارآفرین با "موسس" و "بنیانگذار یک کسب و کار" مترادف میشود .
در حال حاضر، معمولاً کارآفرین را اینگونه معرفی میکنند : "شخصی که یک کسب و کار نوین را شکل میدهد تا کالا و خدماتی جدید یا کالا و خدماتی که در بازار وجود دارد تولید کرده به بازاری جدید یا همان بازار کنونی عرضه نماید. این فعالیت ممکن است انتفاعی یا غیرانتفاعی باشد" کارآفرینان به فرصتهای جدیدی که پدید میآیند بسیار توجه دارند و حاضرند هرگونه ریسک شخصی، مالی و حرفهای را بپذیرند تا آن فرصت را به دست آورند در جامعه سرمایهداری آمریکا کارآفرینان به عنوان اجزای مهم و کلیدی اقتصاد این کشور به حساب میآیند. در ادامه تعاریف گوناگونی که از "کارآفرین " و کارآفرینی ارائه شدهاند را خواهیم آورد :
- کارآفرین فردی است که یک کسب و کار به ویژه از نوع تجاری را شکل داده مدیریت میکند و توانایی ریسک کردن را دارد .
- کارفرمایی که مجموعهای مولد و تولیدی را در اختیار دارد، پیمانکار
- کارآفرین شخصی تیزبین و هوشیارست که فرصتها و گزینههای پنهان از نظر مردم عادی را مییابد و بر اساس آنها تصمیمگیری میکند. (این تعریف را Kirzner در 1973 بیان نمود )
- کارآفرین منابع و امکانات موجود را به روشی نوین و بهینه به کار میگیرد (Schumpeter در 1934، این مفهوم را به گونه فوق تعریف کرد .)
- کارآفرین در زنجیرهای پرافت و خیز از فعالیتهای کسب و کار شرکت دارد و ایدههای نوین را به کار میاندازد تا بتواند بین ریسکها و بیثباتیهای جامعه اقتصادی امروز و امکانات و تواناییهایش، تعادل و هماهنگی برقرار نماید . (Cantilon و Spengler- 1755 و 1954 )
-کارآفرین تولیدکننده برتری است که کالاهای تولیدی و محصولات را قیمتگذاری میکند (Say و Kollman-1803 و 1971 )
معمولاً وقتی لغت "کارآفرین" را میشنویم، ریسک کردن و خطر کردن را به یاد میآوریم. در واقع این دو مفهوم با یکدیگر قرین شدهاند. کارآفرین خطر میکند چرا که او عوامل اولیه تولید یک محصول را با قیمت مشخصی میخرد و در نظر دارد محصول تولیدی را وارد بازار کرده به فروش برساند ولی به هیچ روی از قیمتها مطمئن نیست و حتی ممکن است از این هم مطمئن نباشد که آیا اصلاً کالایش خواهان دارد و به فروش میرسد یا خیر .
"عدم اطمینان" را ریسک تعریف میکنند که غیرقابل محاسبه و پیشبینی است. یبن ریسکهای معمولی و عدم اطمینان تفاوتهایی وجود دارد. زمانی که میگویند شخصی ریسک میکند، معمولاً تا میزان زیادی اطمینان دارد که از کارش نتیجه خواهد گرفت و تعدادی از موقعیتها را نیز در نظر دارد که احتمال میدهد با حضور در یک یا چند تا از آنها به هدف و خواسته مطلوبش برسد . در مقابل آن ریسکی که کارآفرینان انجام میدهند در کنار "عدم اطمینان" است و این همان معنای "ریسک کردن" در مقوله کارآفرینی است که به واقع "خطر کردن" را نشان میدهد .
یکی دیگر از توضیحاتی که درباره کارآفرین و کارآفرینی آورده شده او را یک فعال اقتصادی میداند که مسئولیت مواجهه با عدم اطمینانها و بیثباتیها را میپذیرد. در این حالات او به هیچ وجه نمیتواند مطمئن باشد که درآمد خواهد داشت و خواهد توانست سرمایه و هزینههای صرف شدهاش را احیا کند .
"مارک کارسون " میگوید که کارآفرینان تصمیم گیرندههای خلاقی هستند که راهحلهای گوناگونی را به ذهن میآورند و برای حل مشکلاتی که با روشهای رایج حل نمیشوند، راه حل پیدا میکنند .
بعضی اقتصاددانان، کارآفرین را یک هماهنگکننده و سازماندهنده امور مختلفی میدانند که میتواند یک کسب و کار فعال و مولد را خلق نماید. او زمین کس دیگری را اجاره میکند، نیروی کار شخص دیگری را به کار میگیرد و سرمایه کار را هم از منبع سومی تهیه مینماید. کسب و کار این کارآفرین و مدیر توانا به خوبی عمل میکند و او با استفاده از درآمد حاصل از فروش کالاهایش، بهره وام را میپردازد، اجاره زمین را میدهد و حقوق کارگران را نیز پرداخت میکند. آنچه که باقی میماند سود عایدی این آقا یا خانم کارآفرین است .
اقتصاددانی به نام R.B.Reich عقیده دارد که توان بالای مدیریتی و قابلیت رهبری یک کارگروهی، دو ویژگی اساسی یک کارآفرین موفق هستند و از شروط جداییناپذیر آغاز یک کسب و کار مستقل میباشند .
عدهای به اشتباه، "کارآفرین" را با واژه "فرصت طلب" یکسان میپندارند ولی حقیقت اینست که کارآفرین بیش از آن که فرصتها را بیابد آنها را به وجود میآورد . با این وجود، تعریف دقیق این دو کلمه و تعیین مرز دقیقی بین آنها، چندان ساده نیست .
Joseph Schumpeter و Wiliam Baumol ، در شرح این نکته میگویند که یک کارآفرین، ابداع و نوآوری داشته سعی دارد فرصتهای پنهان را یافته و برای به جریان انداختن منابع انسانی و طبیعی و مالی، از آنها استفاده کند. او قصد دارد با این فعالیتها، نقاط ضعف و کاستیهای موجود در بازار را از بین برده ترمیم نماید. این دو صاحب نظر، یک کارآفرین را شخصی فراتر از یک "فرصتطلب" میشمارند .
نکته بعدی که به آن میپردازیم، ذکر دلایل پیدایش مقوله کارآفرینی و کارآفرین است .
متخصصان علم اقصتاد و بازرگانی، دو دسته تئوری برای توضیح چگونگی به وجود آمدن "کارآفرینی"، در نظر گرفتهاند. تئوریهای فوق را "تئوریهای عرضه وتقاضا" مینامند .
پژوهشهای گوناگون نشان دادهاند همه کسانی که کسب و کاری جدید به راهانداخته "کارمندی" را رها میکنند، عقیده دارند که خودشان میتوانند زندگیشان را مدیریت کنند و از دستور گرفتن و اجرا کردن خستهاند. دانشمندان علوم رفتاری یافته مذکور را اینگونه توجیه میکنند که این اشخاص دریافتهاند که میتوانند خودشان کنترل امور شغلی و پولیشان را در دست بگیرند و دیگر نیازی نیست نیرویی خارجی آنها را مدیریت کرده کنترل نماید. خودباوری و اعتماد به نفس شکل گرفته کنونی، همان "نیرویی است که انگیزه و اراده و توان کارآفرینی را به او "عرضه" میکند. با این استدلال بخش نخست تئوری "عرضه و تقاضا" توجیه میگردد . (Supply & demand).
بخش دوم سادهتر است . demand یا همان "تقاضا"، خواسته و میل نیرومندیست که شخص را به فکر کارآفرینی میاندازد .
نظریه دوم، عمومیتر است و میگوید که کارآفرینان از میان جمعیت عادی بلند میشوند که این به سبب خلق شرایط و فرصتهای خاصی روی میدهد. گزینههای مناسبی وجود دارند و مردم نیز در موقعیت ویژهای هستند که حاصل کار این کارآفرین گرهی از مشکلاتشان را باز میکند .
بخش دیگری از نظریه حاضر به شرایط محیطی و اجتماعی اشاره میکند و آنها را در میزان خلق کارآفرینان یک جامعه بسیار موثر تلقی مینماید اوضاعی چون میزان دسترسی به منابع انسانی پولی، صلح یا جنگ در کشور، وضع رقابت در بازار و بسیاری عوامل دیگر، از جمله این فاکتورهای تاثیرگذارند .
در پایان به ویژگیهایی میپردازیم که به گفته روانشناسان و تحلیلگران در بیشتر کارآفرینان مشترک هستند :
"جان.جی.برچ" به سال 1986 در "افقهای تجارت" مشخصات معمول یک کارآفرین را این گونه برشمرد :
- ارادهای راسخ برای دستیابی به هدف .
این ویژگی آنها را وامیدارد که با مشکلات مبارزه کرده چالشها را پشت سر بگذارند و در پایان به خواستهشان برسند .
- سختکوشی
به اصطلاح گفته میشود که کارآفرینان "معتاد به کار کردن" هستند .
- میل به استقلال شغلی
کارآفرینان دوست ندارند کارمند کسی باشند و برای شخص دیگری کار کنند. البته امکان دارد برای کسب دانش، تجربه و مهارت در کاری که قرار است شروع کنند، مدت اندکی پیش یک شخص سرآمد، کار نموده درباره فعالیت آیندهشان دانستههای بیشتری فرا گیرند .
- مسئولیتپذیری
آنها از نظر اخلاقی، قانونی و عقلی نسبت به کسب و کارشان احساس مسئولیت میکنند. کارآفرین موفق مسئولیت تمامی کارهایش را نیز میپذیرد و به وضعیت کارمندانش نیز توجه دارد. زمانی که کاری با دشواری روبهرو شده پروژهای متوقف میشود، فوراً دیگران را مقصر نمیداند. او پیش از آن که کارمندی را متهم کند، جوانب کار را بررسی نموده اگر دریابد که مقصر خود اوست، اشتباهش را میپذیرد و در صدد جبران خواهد بود .
- میل به پاداش گرفتن
کارآفرینان به کارشان علاقهمندند، سخت کار میکنند و ارادهای قوی دارند ولی در عرین حال همواره میخواهند در قبال تلاشها و زحمتهایشان پاداشی هم بگیرند. این پاداش الزاماً درآمد و پول بیشتر نیست بلکه کارآفرینان خواهان احترام و توجه هم هستند و از این که شناخته شوند لذت میبرند حتی زمانی که میتوانند پروژهای مهم را با موفقیت به پایان رسانند، نیز خواهان توجهاند که میتواند همان شادی و خوشحالی همکاران یا خانواده و درخواست مشتری مبنی بر تمدید قرارداد باشد .
- خوشبینی
دیدگاه روشن و مثبت نسبت به آن از مبانی زندگی کاری وشخصی یک کارآفرین موفق است .
- توان هماهنگسازی و سازماندهی
آنها قادرند اجزای گوناگون کارشان را در کنار یکدیگر بچینند و پازل شکلگیری یک طرح مناسب کسب و کار را تمام کنند .
- تلاش برای سود کردن
کارآفرینان همواره تلاش میکنند، با کمترین هزینه، بیشترین سود را به دست آورند. به همین خاطر برنامه استفاده از منابع انسانی ومالی و مخارجشان را جوری تنظیم میکنند که تا جای ممکن مقرون به صرفه باشد .
- کوشش برای نیل به بهترین نتایج
این افراد نمیخواهند نتایجی چون دستآوردهای دوران کارمندی به دست آورند. کارآفرین در طلب "عالی" است. در اوایل کار "خوب" و "بهتر" خرسندش میکند ولی اندکی بعد، تنها برای دستیابی به نتایجی "عالی و بهترین" حرکت مینماید .
مترجم : آذین صحابی
ترجمه از: سایت ویکیپدیا
منبع: روزنامه تفاهم
یکی از بزرگترین چالشهای کارآفرینان و شاید مهمترین مانع آنها برای راهاندازی کسبوکارشان، کمبود منابع مالی برای تامین نیازهای سرمایهای است. این مقاله با فهرست كردن روشهای گوناگون تامین مالی تلاش دارد به معرفی جامعی از این منابع پرداخته و توانمندیها و نارساییهای هر روش را تا حد امکان به طور مشروح معرفی كند . شایان ذکر است که گرچه برخی از منابع تامین مالی که در این مقاله معرفی خواهند شد، تاکنون در ایران رایج نبوده است، اما ذکر آنها میتواند چشمانداز روشنی را برای استفاده از این ابزارها فراهم سازد و فعالان عرصههای مختلف را از ماهیت آنها آگاه سازد .
به دست آوردن وجوه مورد نیاز برای راهاندازی کسبوکارها، همواره به عنوان یک چالش برای کارآفرینان مطرح بوده است. فرایند به دست آوردن وجوه مورد نیاز ممکن است ماهها به طول انجامد و کارآفرینان را از حرفه مدیریت کسبوکارها منصرف كند. از سوی دیگر، بدون تامین مالی کافی، کسبوکارهای نوپا هرگز به موفقیت نخواهند رسید. کمبود سرمایهگذاری عاملی موثر در شکست بسیاری از کسبوکارهاست، با این حال به دلیل نرخ بالای مرگ و میر کسبوکارهای کوچک جدید، موسسات مالی تمایل چندانی به قرض دادن وجوه یا سرمایهگذاری در آنها ندارند. فقدان سرمایه کافی، کسبوکار نوپا را با رها ساختن بر بنیان مالی ضعیف، مستعد شکست خواهد كرد .
سرمایهای که کارآفرینان برای راهاندازی کسبوکارهایشان نیاز دارند، کاملا همراه با ریسک است، چرا که سرمایهگذاران در این کسبوکارهای نوپا در قبال امکان دستیابی به پاداشهای چشمگیر (سودسرمایهای) باید برای احتمال از دست دادن کل سرمایه تزریق شده خود آماده باشند .
منابع تامین مالی کارآفرینان
طیف گستردهای از منابع تامین مالی (با امکانپذیری و هزینههای گوناگون)، در دسترس کارآفرینان قرار دارد و روشهای متفاوتی برای طبقهبندی آنها پیشنهاد شده است.در یک طبقهبندی از این منابع، دیکینز و فریل (2003) منابع مالی شرکتهای کارآفرینی را به دو دسته درونی و برونی بخشبندی كردهاند. [3] در گزارشی که توسط شرکت مالی «امکو » ارائه شده است، منابع مالی به سه دسته منابع سهام (حقوق صاحبان سهام)، منابع بدهی (استقراض) و دیگر منابع دستهبندی شده بودند.[8] در یک تقسیمبندی دیگر، کاردلو (1999) منابع مالی در دسترس کارآفرینان را به دو دسته تقسیم كرده است: منابع غیررسمی و منابع رسمی. [2] در این مقاله با تلفیق تقسیمبندیهای فوق، منابع به چهار دسته تقسیم شده است. این چهار دسته عبارتند از :
- منابع خصوصی تامین مالی؛
- منابع تامین مالی از طریق بدهی (استقراض)؛
- منابع تامین مالی از طریق سرمایه (حقوق صاحبان سهام)؛
- منابع داخلی تامین مالی .
در ادامه هر یک از این منابع به گونهای تفصیلی مورد بحث قرار خواهد گرفت .
1- منابع خصوصی تامین مالی :
اولین منبعی که کارآفرینان جهت تامین وجوه موردنیاز برای راهاندازی کسبوکارهایشان، به آن رجوع میکنند، منابع خصوصی است. برای این گروه محاسبات ریسک و بازده، به مانند دیگر گروههادارای اولویت نخست نیست .
- منابع شخصی (پس اندازهای شخصی ):
نخستین جایی که یک کارآفرین در جستجوی پول به سراغ آن میرود، منابع مالی شخصی اوست. این منبع ارزانترین منبع مالی در دسترس است. ظاهرا کارآفرینان منافع خودکفایی را مشاهده نمودهاند، بهطوریکه رایجترین منبع تامین وجوه سرمایهای که برای کسبوکارهای کوچک به کار میرود، از محل صندوق شخصی کارآفرینان تامین میشود .
- دوستان و بستگان :
پس از صرف وجوه شخصی، کارآفرین به دوستان و بستگانی روی میآورد که ممکن است تمایل داشته باشند تا در کسبوکار او سرمایهگذاری کنند. به دلیل روابط آنها با کارآفرین، احتمال زیادی وجود دارد که این افراد سرمایهگذاری كنند. آنها اغلب صبورتر از دیگر سرمایهگذاران هستند. با وجود این انتظارات غیرواقعگرایانه یا ریسکهای درست درکنشده، از خطرهای این سرمایهگذاریهای خانوادگی است. برای پرهیز از چنین مسائلی کارآفرینان باید صادقانه فرصت سرمایهگذاری و ریسکهای آن را معرفی کنند تا در صورت شکست، دوستان و بستگان را با خود بیگانه نسازند. [10 ]
2 - منابع تامین مالی از طریق بدهی (استقراض )
تامین مالی از طریق بدهی شامل وجوهی است که مالکان کسبوکارهای کوچک استقراض كردهاند و باید به همراه بهره آن را بازپرداخت کنند. بسیاری ازکارآفرینان به نوعی از سرمایه ناشی از بدهی (استقراض) برای راهاندازی شرکتهای خود بهره میبرند. اگرچه وجوه قرض گرفته شده به کارآفرین این اجازه را میدهد که مالکیت کامل شرکت را در اختیار داشته باشد، با این حال او باید بدهی ایجاد شده در ترازنامه را تعهد كند و به همین ترتیب آن را به همراه بهره متعلق به آن، در آینده بازپرداخت كند. افزون بر این، به دلیل ریسک بیشتر کسبوکارهای کوچک، آنها باید نرخ بهره بیشتری را نیز پرداخت كنند. با وجود این، هزینههای تامین مالی از طریق استقراض اغلب پایینتر از تامین مالی از طریق سهام بوده و برخلاف تامین مالی از طریق سهام متضمن رقیق شدن مالکیت کارآفرینان در شرکت نیست .
کارآفرین که بر جستجوی تامین مالی از طریق استقراض است، به سرعت با دامنه گستردهای از گزینههای اعتباری روبرو میشود. در ادامه منابع تامین مالی از طریق بدهی (استقراض) مرور خواهد شد .
- بانکهای تجاری
بانکهای تجاری بیشترین تعداد و بیشترین تنوع وامهای کسبوکارهای کوچک را ارائه میکنند. مالکان کسبوکارها، بانکها را به عنوان اولین قرضدهندگان مدنظر قرار میدهند. بانکها غالبا در فعالیتهای اعطای وام خود محافظهکارانه عمل میکنند و ترجیح میدهند تا در هنگام تخصیص وامهای خود به کسبوکارهای کوچک، آنها را به شرکتهای درحال فعالیت اعطا كنند تا به یک شرکت نوپای با ریسک بالا. چنانچه بانکی در اعطای وام خود به یک شرکت دچار اشتباه شود، ترجیح میدهد که جریان وجوه نقد کافی برای بازپرداخت وام موجود باشد. نخستین پرسشی که هنگام ارزیابی طرح کسبوکار کارآفرینان در ذهن بیشتر بانکداران نقش میبندد این است که «آیا این کسبوکار قادر به ایجاد وجوه نقد کافی برای بازپرداخت وامی هست که دریافت كرده است ؟» گرچه بانکها برای تضمین وامهایشان بر وثیقه متکی هستند ولی آنچه بازپرداخت وام را در موعد مقرر تضمین میکند جریان نقد کافی شرکت است. از سوی دیگر، تهیه وثایق و راکد گذاردن آن نیز برای شرکتها هزینههایی را در بردارد. [01 ]
- وام های کوتاهمدت :
وامهای کوتاهمدت که برای کمتر از یکسال در نظر گرفته شدهاند، رایجترین نوع وامهای تجاری اعطاء شده به بنگاههای کوچک است. این وجوه نوعا برای پرکردن حساب سرمایه در گردش برای تامین مالی خرید موجودی بیشتر، بالا بردن برونداد (محصول ) ، تامین مالی فروش اعتباری و یا بهرهگیری از تنزیل نقدی به کار میرود. این وام هنگامی بازپرداخت میشود که موجودی به وجوه نقد تبدیل شود .
- وامهای میانمدت و بلندمدت :
وامهای میانمدت و بلندمدت برای مدت یکسال یا بیشتر ارائه میگردد و معمولا در افزایش سرمایه ثابت به کار میرود. بانکها این وامها را برای راهاندازی و آغاز بهکار یک کسبوکار، ساخت یک کارخانه، خرید املاک و تجهیزات و تامین وجوه برای دیگر سرمایهگذاریهای بلندمدت اعطا میکنند. بازپرداخت این وام معمولا ماهیانه یا فصلی تعیین میشود .
- خطهای اعتباری و اعتبارات اسنادی :
یک خط اعتباری به منظور حفظ جریان نقدی مثبت، وجوه کوتاهمدتی را به شرکت ارائه میکند، سپس هنگامی که در مراحل بعد شرکت توانست مبالغ مورد نظر را به دست آورد، این وام بازپرداخت میگردد. یک مزیت خط اعتباری این است که تا زمانی که وجوه، بازپس گرفته نشود بهرهای به آن تعلق نمیگیرد، در حالی که در زمان نیاز جریان نقدی این خط فورا در دسترس واقع میگردد. [7] اعتبار اسنادی نیز میتواند در هنگام معامله با یک توزیعکننده جدید که ممکن است از نظر اعتباری شرکت دارای تضمین کافی نباشد، به کار گرفته شود. در چنین زمانی بانک میتواند با ارائه یک اعتبار اسنادی، پرداخت به شرکت را ضمانت كند. [7 ]
- وامدهندگان به پشتوانه دارایی (وام رهنی ):
وامدهندگان به پشتوانه دارایی، این امکان را برای کسبوکارهای کوچک فراهم میسازند تا وجوهی را از طریق وثیقه گذاردن داراییهای بعضا بیکار خود (حسابهای دریافتنی، موجودیها، تجهیزات ثابت و...) قرض بگیرند. حتی شرکتهای غیرسودده که صورتهای مالی آنها نمیتواند متصدیان وام را برای پرداخت وامهای رایج متقاعد کند، میتوانند وامهای با پشتوانه دارایی را دریافت کنند. چنین شرکتهایی که جریان نقدی ضعیف دارند اما از لحاظ دارایی غنی هستند از این طریق میتوانند از داراییهای نابهرهور خود برای تامین مالی توسعه شرکت و یا عبور از بحرانهای مالی استفاده كنند .
- اعتبار تجاری :
فروشندگان و عرضهكنندگان معمولاً خرید مواد اولیه و قطعات شرکتها را به مدت 30 تا 90 روز یا بیشتر با نرخ بهره معین تامین مالی میكنند .
- عرضهكنندگان تجهیزات :
بیشتر فروشندگان تجهیزات از طریق ارائه تسهیلات خرید، مالكان کسبوکارها را تشویق میكنند تا تجهیزات مورد نیاز خود را از آنان خریداری كنند. این روش تامین مالی تا حدود زیادی مشابه اعتبار تجاری است. معمولاً فروشندگان تجهیزات، یك شرایط اعتباری منطقی با پرداخت منصفانه كه در طول عمر تجهیزات به طورمتعادل تقسیط شده باشد را پیشنهاد میكنند .
- شرکتهای تامین مالی تجاری :
شرکتهای تامین مالی تجاری انواع مشابهی از وامهای بانکی را در اختیار قرار میگذارند و معمولاً ریسك بیشتری را نیز نسبت به رقیبان محافظهكارشان، در پرتفوی وامهایشان تقبل میكنند. این شرکتها معمولاَ گزینههای اعتباری بسیاری را همانند بانکهای تجاری پیشنهاد میكنند، با وجود این به دلیل اینكه وامهای آنها دربردارنده ریسك بیشتری است، شرکتهای تامین مالی تجاری نرخ بهره بیشتری را نسبت به بانکهای تجاری درخواست میكنند .
- مؤسسات وام و پسانداز :(S&Ls)
تخصص موسسات وام و پسانداز در ارائه وامهایی برای داراییهای واقعی است. علاوه بر نقش سنتی آنها در ارائه وامهای رهنی برای مسکن، این موسسات منابع مالی را برای داراییهای تجاری و صنعتی نیز ارائه میكنند. در یك وام نوعی تجاری یا صنعتی، مؤسسات وام و پسانداز تا 80 درصد از ارزش دارایی را با برنامه زمانی بازپرداخت تا 30 سال قرض خواهند داد .
کارگزاریها :
در برخی کشورها کارگزاریها نیز در زمره شرکتهای وامدهنده جای میگیرند و بسیاری از آنها وامهایی را در نرخهای کمتر از نرخ بهره بانکی به مشتریانشان ارائه میدهند . این وامهای پوششی، نرخهای بهره کمتری دارند، چراکه از پشتیبانی وثیقههایی - سهام و اوراق قرضه موجود در پرتفولیوی مشتری- برخوردارند که باکیفیت و باتوان نقدشوندگی بالا هستند. نرخ بهره تعیین شده بستگی به نرخی دارد که کارگزار خود برای وام گرفتن آن مبالغ پرداخته است .
- شرکتهای بیمه :
در دیگر کشورها برای بسیاری از كارآفرینان، شرکتهای بیمه عمر میتوانند منبع مهم دستیابی به سرمایه کسبوکار تلقی شوند. شرکتهای بیمه دو نوع اساسی وام را ارائه میكنند. وامهای بیمهنامهای و وامهای رهنی. وامهای بیمهنامهای بر پایه مبالغی ایجاد شده است كه از طریق حق بیمه پرداخت میشود. این وامها توسط بهترین نوع وثیقهها تضمین میشوند (پول نقدی كه مالك کسبوکار قبلاً و از طریق حق بیمه پرداخته است). اساساً شركت بیمه پول شخص كارآفرین را به خود او قرض میدهد و به دلیل آنكه قاعدتا با هیچ ریسك نكولی مواجه نمیشود، این وامها در نرخ بهرههای مطلوب ارائه میشوند. شرکتهای بیمه همچنین وامهای رهنی بلندمدتی را برای خرید داراییهای واقعی ارائه كردهاند. این نوع وامها بر پایه ارزش دارایی واقعی خریداری شده، قرار گرفتهاند. شرکتهای بیمه تا 75 یا 80 درصد از ارزش املاك و مستغلات را پوشش میدهند و به شركت اجازه میدهند تا جدول زمانی بازپرداخت بیش از 25 یا 30 سال را بر عهده گیرد .
- اتحادیههای اعتباری :
اتحادیههای اعتباری كه تحت مالكیت اعضای خود قرار دارند، شناختهشدهترین مؤسسات برای ارائه وامهای مصرفی و خودرو به شمار میروند. با وجود این اكنون بسیاری از آنها خواهان آن هستند كه وجوهی را برای راهاندازی کسبوکارها به اعضای خود قرض دهند. اتحادیههای اعتباری وام خود را به هر شخصی ارائه نمیدهند، بلكه جهت واجدالشرایط شدن برای دریافت وام، یك كارآفرین میبایستی به عضویت یك اتحادیه اعتباری درآید .
- اوراق قرضه
اوراق قرضه غالباً به عنوان منبع شناخته شده تامین مالی برای شرکتهای بزرگ محسوب میشوند. گرچه کسبوکارهای كوچكتر كاندیدای مناسبی برای صدور اوراق قرضه نیستند، با وجود این برخی از شرکتهای كوچك هنگامی كه با پاسخ منفی دیگر قرضدهندگان مواجه میشوند، اوراق قرضه را منبعی مناسب برای تامین وجوه مورد نیاز خود مییابند .
- عرضههای خصوصی :
فرایندی است که طی آن شرکت برای استقراض و صدور اسناد تعهدآور تنها به معدودی از وامدهندگان ـ معمولاً شرکتهای بیمه یا صندوقهای بازنشستگی ـ روی میآورد و استقراض از طریق انتشار عام اوراق انجام نمیگیرد. بدهی عرضه خصوصی پیوندی است میان یك وام معمولی و اوراق قرضه، چرا که به صورت بالذات یك اوراق قرضه محسوب میشود اما شرایط آن به مانند وام به نیازهای فردی قرض گیرنده بستگی دارد. اوراق بهاداری که به عرضه خصوصی تبدیل شده است، چندین مزیت را نسبت به وامهای عادی بانكی داراست که از جمله آنها میتوان به نرخ بهره ثابت، سررسید بلندمدتتر، محدودیتهای كمتر و نهایتا ریسكپذیری بیشتر سرمایهگذاران خصوصی اشاره كرد. [10 ]
- كمكهای دولتی :
در بسیاری از كشورها، دولتها برای كمك به كارآفرینان در راهاندازی کسبوکارهای نوپا و یا در حال رشدشان، تسهیلاتی را با نرخ بهره پائین یا بازپرداخت بلندمدت اعطا میكنند. بنا به مقتضیات مکانی، در این بخش به سازمانها و نهادهای گوناگونی که در ایران، گزینههایی از این نوع منابع مالی را در اختیار کارآفرینان میگذارند، اشاره میشود. [4 ]
1 -صندوق حمایت از فرصتهای شغلی؛
2 -صندوق تعاون كشور؛
3 -دفتر همكاریهای ریاست جمهوری؛
4 -بانك كشاورزی؛
5-سازمان همیاری اشتغال جهاد دانشگاهی؛
6 -سازمان صنایع كوچك؛
7-سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران؛
8 -شركت شهركهای صنعتی ایران؛
9 -سازمان ملی جوانان؛
01- وزارت صنایع؛
11- سازمان مدیریت و برنامه ریزی .
3 - منابع تامین مالی از طریق سرمایه (حقوق صاحبان سهام )
اتکاء صرف بر بدهی و استقراض برای تامین مالی راهاندازی و یا رشد و توسعه شرکت، ممکن است مشکلات بیشماری را به وجود آورد. سرمایه به دست آمده از استقراض، سرمایه صبوری نیست. مدت زمان وامهای آن به ندرت از 3 تا 5 سال فراتر میرود. از سوی دیگر سرمایه ناشی از بدهی (استقراض)، سرمایه متعهدی نیست. بدهی بازپرداختهای دورهای بهره (فرع وام) و پرداخت نهایی اصل وام را ایجاب میكند. این عامل باعث میشود که در هنگام افت فروش یا دیگر فشارهایی که بر روی سودآوری و به ویژه بر روی جریان نقدی وارد میشود، شرکت در معرض تهدید قرار بگیرد. در چنین مواقعی که شرکت از بازپرداختهای بدهیاش ناتوان میشود، بانکها ممکن است به عنوان آخرین راهچاره داراییها را به مالکیت خود درآورند و یا شرکت را مجبور به انحلال سازند. به همین دلیل صاحب نظران توصیه میکنند که برای شرکتها یا دستکم شرکتهای با پتانسیل رشد بالا، سرمایههای ریسکی متعهد و صبور که بازدهی آن پس از موفقیت قریبالوقوع شرکت پرداخت میگردد، مناسبترین انتخاب خواهند بود. اینگونه منابع مالی برای کسبوکارهای جدید مطلوب محسوب میشوند، چراکه این منابع عمدتا بر چشمانداز آتی شرکت تمرکز میکنند، در حالی که بانکها اغلب عملکرد گذشته شرکت را به عنوان معیار اصلی مدنظر قرار میدهند .
در تامین مالی از طریق سرمایه (سهام)، سرمایهگذار مالک شرکت میشود. در این روش ضمن اینکه ریسک تقسیم میشود، عایدات بالقوه آن نیز تقسیم میگردد. برخی از منابع رایج تامین سرمایه از طریق سهام را در این بخش مرور میکنیم .
- فرشتگان کسبوکار :
این اصطلاح برای توصیف سرمایهگذارانی بهکار میرود که سرمایه اولیه شرکتهای پرریسک که در مرحله آغازین قرار دارند را فراهم میسازند. فرشتگان کسبوکار، افراد ثروتمندی هستند که سرمایهگذاری مستقیمی را در شرکتهایی که در ابتدای راه هستند و هنوز قیمتی برای آنها تعیین نشده است، انجام میدهند. این در حالی است که هیچگونه ارتباط خویشاوندی نیز با کارآفرین ندارند. در اغلب موارد فرشتگان کسبوکار در جستجوی فعالیتهایی هستند که درباره آن تاحدودی چیزهایی را بدانند و بیشتر انتظار دارند تا دانش، تجربه و انرژیشان را همانند پولشان، در یک شرکت سرمایهگذاری کنند. [10] فرشتگان کسبوکار شکاف تامین مالی موجود میان سرمایههای به دست آمده از منابع خصوصی و مرحلهای که سرمایهگذاران مخاطرهپذیر نهادی تمایل به سرمایهگذاری خواهند داشت را پر میکنند. [6 ]
- شرکا :
یک کارآفرین میتواند برای گسترش سرمایه کسبوکار پیشنهادی، شریکی را انتخاب کند . دو نوع اصلی از شرکا وجود دارد: 1) شرکای کلی (عمومی)1، که شخصا مسئول کل بدهیهای کسبوکار هستند و 2) شرکای محدود،که مسئولیت محدود آنها، داراییهایشان را از ادعای اعتباردهندگان و بستانکاران شرکت محفوظ نگه میدارد .
- شرکتهای سهامی بزرگ :
بسیاری از شرکتهای بزرگ در سراسر دنیا (مانند Intel ) ، صندوقهای سرمایهگذاری مخاطرهپذیرشان را برای تامین مالی پروژههایی همراه با کسبوکارهای کوچک ایجاد كردهاند. هدف از این سرمایهگذاریها، بیشتر پیگیری اهداف استراتژیك شركت است (همانند دستیابی به فناوری نوین)، تا اینکه صرفا دستیابی به منافع مالی حاصل از آن مدنظر باشد. [01 ]
- شرکتهای سرمایهگذاری مخاطرهپذیر :
شرکتهای سرمایهگذاری مخاطرهپذیر، شرکتهای خصوصی و سودطلبی هستند كه سرمایه خود را در فعالیتهای پرریسک یا نوپا سرمایهگذاری میكنند. سرمایهگذاری مخاطرهپذیر میتواند سرمایهگذاری در شرکتهایی تعریف شود كه هنوز قیمتی برای آنها تعیین نشده است و دارای پتانسیل رشد چشمگیری هستند. [3] در تعریفی دیگر سرمایهگذاری مخاطرهپذیر نوعی سرمایهگذاری بلندمدت با ریسك ارزشگذاری نشده در سهام شرکتهای جدید معرفی شده است كه پاداش آن عبارت است از سود سرمایهای (افزایش قیمت سهام ) محتمل به علاوه بازده نقدی حاصل از سود تقسیمی سهام [9] بازده ناشی از سودسرمایه آن با ریسک مازاد و غیرنقدینه بودن (توان نقدشوندگی پایین) سرمایهگذاری همراه است که نمیتواند در طول مدت تعهد به کسبوکار آزادانه مورد مبادله قرار گیرد. [3 ]
بیش از یك سوم از سرمایهگذاریهای سرمایهگذاران مخاطرهپذیر منتج به شكست و زیان میشود. سرمایهگذاران مخاطرهپذیر غالباًدر شرکتهایی سرمایهگذاری میكنند كه هنوز هیچگونه درآمدی را ایجاد نكردهاند و محصولی را در جریان تولید ندارند و از یك تیم كامل مدیریتی و با تجربه نیز بهرهمند نیستند. [1 ]
میسون و هریسون (1999) معتقدند «هدف سرمایهگذاران مخاطرهپذیر به جای آنكه معطوف به بهره و یا درآمد حاصل از سود تقسیمی باشد، به دست آوردن بازده بالای سرمایهگذاری در قالب سودسرمایهای است كه از طریق خروج از سرمایهگذاری حاصل میشود و این خروج عموماً از مسیر عرضه عمومی اولیه (IPO) انجام میگیرد.» [5 ]
- عرضه عمومی سهام (عمومی شدن ):
در مراحل پسین تامین مالی، کارآفرینان میتوانند از طریق فروش سهام شرکتهایشان به عموم سرمایهگذاران، به یک شرکت عمومی (سهامی عام) تبدیل شوند. این روش یک روش کارا برای دستیابی به سرمایه موردنیاز است، اما مستلزم فرایندی هزینهزا و زمانبر است . عمومی شدن برای هر کسبوکار کوچکی امکانپذیر نیست، و در واقع تنها تعداد کمی از کارآفرینان قادرند تا شرکتهای نوپای خود را عمومی کنند. [01 ]
- نامنویسی عرضه شرکتهای کوچک : (SCOR)
از آنجایی که در برخی از کشورها مقررات حاکم بر فروش اوراق بهادار شخصی تا حد زیادی محدود شده است، این شیوه تامین مالی، ابزاری را برای فروش سهام عادی به عموم فراهم میكند. شرکتها میتوانند به جای آنکه با مشکلات عرضه عمومی اولیه (IPO) روبرو شوند، سهام عادی خود را در بازار خارج از بورس رسمی (OTC) مورد معامله قرار دهند . [7]
4 - منابع داخلی تامین مالی
یك کسبوکار به نوبه خود ظرفیت ایجاد سرمایه توسط خودش را داراست. این نوع تامین مالی برای هر شرکت كوچكی در دسترس است .
- عاملیت حسابهای دریافتنی :
به جای نگهداری و ثبت فروش اعتباری در دفاتر شركت (كه برخی از این حسابها هیچگاه وصول نمیشود)، یك کسبوکار كوچك میتواند یكجا حسابهای دریافتنی خود را به یك عامل بفروشد. تحت دادوستدی كه به صورت «با رجوع» تنظیم شده باشد، مالك شركت مسئولیت مشتریانی را كه از پرداخت حسابها خودداری كنند، خود بر عهده میگیرد. در دادوستدی كه به صورت «بدون رجوع» تنظیم شده باشد، مالك از مسئولیت جمعآوری آنها فارغ خواهد شد و چنانچه برخی حسابها وصول نشود، عامل دچار زیان خواهد شد. عاملها معمولاً از 06 تا 95 درصد از ارزش اسمی حسابهای دریافتنی یك کسبوکار كوچك را پرداخت میكنند كه این دامنه به موارد مختلفی بستگی دارد .
- اجاره به شرط تملیك یا اجاره (لیزینگ ):
امروزه کسبوکارها میتوانند ذاتاً هر نوع داراییای را ـ از فضای اداری گرفته تا تلفن و رایانه و تجهیزات سنگین ـ اجاره كنند. از طریق اجاره داراییهای گرانقیمت، مالك کسبوکار كوچك قادر خواهد بود تا بدون راکد گذاردن سرمایه ارزشمند خود، برای یك دوره زمانی طولانیتر از آنها استفاده كند. به عبارت دیگر مدیر میتواند نیازمندیهای سرمایهای ثابت و بلندمدت کسبوکار را با اجاره تجهیزات و ماشینآلات كاهش دهد، تا حدی كه هیچگونه سرمایهگذاری در داراییهای مستهلك شونده انجام نپذیرد. همچنین شرکت میتواند با اجاره به شرط تملیک داراییهایی همچون زمین نیازهای سرمایهای اولیه خود را کاهش دهد .
- كارتهای اعتباری :
برخی كارآفرینان در صورتی كه از یافتن منابع مالی از محلهای دیگر ناامید باشند، شرکتهایشان را با استفاده از بیدردسرترین منبع تهیه سرمایه راهاندازی میكنند كه این منبع همان كارتهای اعتباری شخصی آنهاست. با قرار دادن هزینههای آغاز به كار و راهاندازی شركت بر روی کارتهای اعتباری، کارآفرینان باید بیش از هر منبع دیگری پرداخت بهره سالیانه را در نظر بگیرند كه این منبع را گران و پرریسک میكند، با وجود این، برخی كارآفرینان گزینه دیگری را پیشرو نخواهند داشت .
- سود انباشته :
در مراحل پسین تامین مالی نظیر مرحله جوانی، رشد یا بلوغ، شرکتها میتوانند از منبع داخلی سود انباشته نیز برای تامین مالی نیازمندیهای مالی خود استفاده كنند. این منبع را میتوان یکی از کمهزینهترین منابع تامین مالی دانست که برای تامین نیازهای بلندمدت و توسعهای شرکت به کار میرود .
افزون بر همه این موارد، یك کسبوکار كوچك میتواند نیازمندیهای سرمایهای خود را با صرفهجویی در هزینههای ممكن به کمترین حد برساند. كارآفرین بایستی شیوههای صرفهجویی در خرج پول را مورد توجه قرار دهد، مواردی نظیر خرید تجهیزات استفاده شده (مستعمل) یا بازیابی شده، تبدیل دارایی شخصی به داراییهای تجاری، تبدیل دارائیهای غیربهرهور به دارائیهای بهرهور و كاهش هزینه در هر جا كه ممكن است. [10 ]
نتیجهگیری
گرچه برخی از منابع مالی ذکر شده هم اکنون در کشور ما رایج نیستند، با وجود این، با توسعه بازار مالی و ترویج ابزارهای موجود در این بازارها میتوان منابع مالی گوناگونی را برای کارآفرینان و مالکان کسبوکارهای کوچک فراهم آورد. هر چه گستردگی منابع و حق انتخاب کارآفرینان افزایش یابد، آنان قادر خواهند بود راهکارهای اجرایی بیشتری را برای رفع نیازهای مالی و رویارویی با بحرانهای مالی در اختیار داشته باشند. این امر ضمن کاهش ریسکهای مرتبط، امکان گزینش منبعی با کمترین هزینه را مهیا میسازد. همانگونه که در این نوشتار اشاره شد هر یک از این منابع توانمندیها و نارساییهای خاص خود را دارا هستند که کارآفرینان باید با بررسی شرایط، هزینهها و همچنین تحلیل امکانپذیری هر یک از آنها، گزینه بهینه را انتخاب كنند. برای مثال، مشخص شد که گرچه تامین مالی ناشی از بدهی (استقراض) هزینههای کمتری را نسبت به تامین مالی از طریق سرمایه به شرکت تحمیل میکند، اما نمیتواند به عنوان منابع متعهد مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر، اگرچه منابع مالی ناشی از سرمایه مستلزم پرداخت بهره نیست، ولی میتواند با رقیق كردن مالکیت کارآفرین، توان کنترل وی را در فرایند تصمیمگیریها کاهش دهد .
در پایان یادآوری میگردد که از یک سو منابع مذکور غالبا در چارچوب مراحل اولیه آمادهسازی و رشد شرکتهای نوپا قرار دارند و در مراحل بعدی و هنگامی که شرکت عمومی میشود، ابزارهای متنوع دیگری نیز همانند اختیارهای خرید و فروش، قراردادهای آتی، اوراق قرضه قابل تبدیل به سهم، گواهی خرید و... به کار گرفته میشود. از سوی دیگر، با روند رو به پیشرفت علم مدیریت مالی و افزایش نوآوریها و گسترش روزافزون ابزارهای مالی، بسیاری از منابع و ابزارهای مالی دیگر نیز در حال پیدایش است که این امر گزینههای پیش روی کارآفرینان را بیش از پیش متنوع ساخته و راههای بسیاری را پیش روی آنها میگشاید
منبع: پارسیفا
مقدمه:
تأمل در وضعیت اقتصادی و روند مراحل پیشرفت و توسعه در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه که به موضوع کارآفرینی توجه نمودهاند، نشانگر آن است که این کشورها توانستهاند به پیشرفتهای چشمگیری در زمینههای مختلف اقتصادی و اجتماعی دست یابند و یا حداقل بحرانهای پیشآمده را به سلامت پشت سر گذاشته و بحرانهایی که وقوع آنها را در آینده پیشبینی میکردند را مهار نمایند. از جمله این کشورها میتوان به ایالات متحده، کشورهای اتحادیه اروپایی، کشورهای جنوب شرق آسیا، چین، برخی از کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی و اقیانوسیه را نام برد
از آنجا که مفاهیم مطرح در علوم انسانی همانند مفاهیم مطرح در علوم تجربی قطعی نیستند، لذا ارائه تعریف قطعی و مشخصی برای آنها دشوار یا غیر ممکن است. کارآفرینی هم که از واژه های مطرح در علوم انسانی است، از این قاعده مستثنی نیست. دانشمندان و محققین علوم مختلف اقتصادی، اجتماعی، روانشناسی و مدیریت که در مورد کارآفرینی مطالعه و نظراتی ارائه کردهاند، تعاریف مختلفی از کارآفرینی مطرح نمودهاند که تفاوتهای گاه مغایر و متناقضی دارند. تعریفی از کارآفرینی که تقریباً شامل همه تعریفهای ارائه شده از آنان باشد، عبارت است از:
«کارآفرینی فرایندی است که فرد کارآفرین با ایدههای نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید و با بسیح منابع ،مبادرت به ایجاد کسب و کار و شرکتهای نو، سازمانهای جدید و نوآور و رشد یابنده نموده که توأم با پذیرش مخاطره و ریسک است و منجر به معرفی محصول و یا خدمت جدیدی به جامعه میگردد.»
در دایرهالمعارف بریتانیکا ، کارآفرین اینگونه تعریف شده است:
« شخصی که کسب و کار و یا موسسه اقتصادی را سازماندهی و مدیریت کرده و خطرات ناشی از آنرا میپذیرد»
واژه کارآفرینی از قرنها پیش و قبل از آنکه به زبان امروزی مطرح شود، در زبان فرانسه متداول گردید. این واژه معادل کلمه فرانسوی Enterprendre به معنای « متعهد شدن» (معادل under Take در زبان انگلیسی) میباشد که در سال 1848 توسط جان استوارت میل به کارآفرینی ( Enterpreneur ) در زبان انگلیسی ترجمه شد.
مفهوم کارآفرینی:
با تحولات سریع و شتابان محیط بینالمللی و گذر از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی و مواجه اقتصادهای ملی با اقتصاد جهانی و مطرح شدن پدیدههایی همانند «جهانی شدن اقتصاد» و «فنآوریاطلاعات» ، مباحث اساسی درخصوص راهکارهای مختلف برای تسریع فرآیند رشد و توسعه پایدار و رفاهاقتصادی مطرح میگردد. یکی از این مباحث جدید، نقش کارآفرینان در این فرایند میباشد. کارآفرینی ازمفاهیم جدیدی است که حداقل در محدوده علم اقتصاد ، مدیریت، جامعهشناسی و روانشناسی و سایرمقولههای مرتبط با این موضوع قدمتی بسیار کوتاه داشته و از مفاهیم رو به گسترش میباشد. به دلیل آنکه معنای تحتالفظی «کارآفرینی» نمیتواند عمق محتوی و مفهوم این واژه را مشخص نماید و برای جلوگیری ازفهم نادرست این موضوع یا واژه با سایر واژهها و برای رسیدن به فهم و فرهنگ مشترک از آن، معرفی وشناساندن این واژه بسیار مهم مینماید . این که کارآفرینی چیست؟ کارآفرین کیست؟ فرآیند کارآفرینی چگونهاست؟ نقش و تاثیر کارآفرینی و کارآفرینان در ابعاد توسعه و رشد اقتصادی و متغیرهای کلان اقتصادی هماننداشتغال چیست؟ نقش آموزش و تجربه در رشد کارآفرینی چه میزان است؟ سوالهایی هستند که باید برای رسیدنبه این فرهنگ مشترک به وضوح و مبسوط پاسخ داده شود.
بهطور کلی «کارآفرینی» از ابتدای خلقت بشر و همراه با او در تمام شئون زندگی حضور داشته و مبنایتحولات و پیشرفتهای بشری بوده است. لیکن تعاریف زیاد و متنوعی از آن در سیر تاریخی و روند تکاملموضوع بیان شده است، که برخی از این تعاریف ارائه میگردد:
ـ کارآفرین کسی است که متعهد میشود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبلکند ( Webster's New Collegiate Dictionary ).
ـ خریداری نیروی کار و مواد اولیه به بهائی نامعین و به فروش رساندن محصولات به بهائی طبق قرارداد(برنارد دو بلیدور ( Bernard F. De Belidar ) اقتصاددان فرانسوی در اوایل قرن هیجدهم ).
ـ کارآفرین فردی است که ابزار تولید را به منظور ادغام آنها برای تولید محصولات قابل عرضه به بازار، ارائهمیکند (ریچارد کانتیلون R. Cantillon در حدود سال 1730 ).
ـ کارآفرین عاملی است که تمامی ابزار تولید را ترکیب میکند و مسوولیت ارزش تولیدات، بازیافت کلسرمایهای را که بکار میگیرد، ارزش دستمزدها، بهره و اجارهای که میپردازد و همچنین سود حاصل را برعهده میگیرد (جان باتیست سی ( Jean Baptiste Say ) ، اقتصاددان فرانسوی در سال 1803 میلادی ).
ـ کارآفرینی پلی است بین جامعه به عنوان یک کل، به ویژه جنبههای غیراقتصادی جامعه و موسساتانتفاعی تاسیس شده برای تمتع از مزیتهای اقتصادی و ارضاء آرزوهای اقتصادی (آرتور کول ( A. Cole ) ، 1946).
ـ کارآفرین فردی است که تخصص وی تصمیمگیری عقلائی و منطقی درخصوص ایجاد هماهنگی در منابعکمیاب میباشد (کاسون، 1982 ).
ـ کارآفرینی به عنوان یک تسریعکننده، جرقه رشد و توسعه اقتصادی را فراهم میآورد (ویلکن ( Wilken ) ، 1980)
ـ کارآفرین فردی است که شرکتهای جدیدی را که سبب ایجاد و رونق شغلهای جدید میشوند، شکلمیدهند (که چموف ( B - Kirchhoff ) ، 1994).
ـ رابرات لمب ( R.K .Lamb ) (1902) معتقد بود که «کارآفرینی یک نوع تصمیمگیری اجتماعی است کهتوسط نوآوران اقتصادی انجام میشود و نقش عمده کارآفرینان را اجرای فرآیند گسترده ایجاد جوامع محلی،ملی و بینالمللی و یا دگرگون ساختن نمادهای اجتماعی و اقتصادی میدانست .
ـ هربرتون ایوانز ( Herberton G.Evans ) (1957) معتقد بود که کارآفرین وظیفه تعیین نوع کسب و کارموردنظر را بر عهده داشته و یا آن را میپذیرد .
ـ ردلیچ ( F.Redlich ) (1958) معتقد است که کارآفرین در حالی که مدیر، سرپرست و هماهنگکنندهفعالیتهای تولید است، برنامهریز، نوآور و تصمیمگیرنده نهایی در یک شرکت تولیدی نیز میباشد .
ـ مک کلهلند ( D.M,clelland ) (1961) معتقد بود که کارآفرین کسی است که «یک شرکت (یا واحداقتصادی) را سازماندهی میکند و ظرفیت تولیدی آن را افزایش میدهد .»
ـ پنروز ( E.Penrose ) (1968) جنبه اصلی کارآفرینی را همانا شناسایی و بهرهبرداری از کرهایفرصتطلبانه برای گسترش شرکتهای کوچکتر میداند .
ـ کارلند ( J.c.carland ) (1984) معتقد است که کارآفرین فردی است که جهت دستیابی به سود و رشد،شغلی را به وجود میآورد و مدیریت میکند .
ـ چل ( E.chell ) و هاروث ( J.Haworth ) (1988) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند کهکارآفرینان افرادی هستند که قابلیت مشاهده و ارزیابی فرصتهای تجاری، گردآوری منابع مورد نیاز و دستیابیبه ارزیابی حاصل از آن را داشته و میتوانند اقدامات صحیحی را برای رسیدن به موفقیت انجام دهند .
ـ پیتردراکر ( P.draker ) (1985) معتقد است، کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک وجدیدی را با سرمایه خود شروع مینماید .
ـ ادی ( G.Eddy ) و الم ( k.olm ) (1985) معتقدند که کارآفرین فردی است که مایل و قادر بهمخاطرهپذیری است و در عین حال ابزار تولیدی و اعتباری را در هم میآمیزد تا به سود یا اهداف دیگریهمچون قدرت و احترام اجتماعی دست یابد .
ـ تراپمان ( J. Torpman ) و مورنینگ استار ( G.Morningstar ) (1989) در کتاب «نظامهایکارآفرینانه» در دهه 1990 مینویس ن د: کارآفرین یعنی ترکیب متفکر با مجری، کارآفرین فردی است که فرصتارائه یک محصول، خدمات، روش و سیاست جدید یا راه تفکری جدید برای یک مشکل قدیمی را مییابد.کارآفرین فردی است که میخواهد تاثیر اندیشه محصول یا خدمات خود را بر نظام مشاهده کند .
ـ جفری تیمونز ( Jeffry Timmons ) (1990) درخصوص کارآفرینی مینویسد : « کارآفرینی خلق و ایجاد بینشی ارزشمند از هیچ است. کارآفرینی فرایند ایجاد و دستیابی به فرصتها و دنبال کردن آنها بدون توجه بهمنابعی است که در حال حاضر موجود است. کارآفرینی شامل، خلق و توزیع ارزش و منافع بین افراد، گروهها،سازمانها و جامعه میباشد .
ـ دیوید مک کران ( D. Mckeran ) و اریک فلانیگان ( E.Flannigan ) (1996) کارآفرینان را افرادینوآور، بافکری متمرکز، و به دنبال کسب توفیق و مایل به استفاده از میانبرها میدانند که کمتر مطابق کتاب کارمیکنند و در نظام اقتصادی، شرکتهایی نوآور، سودآور و با رشدی سریع را ایجاد مینمایند .
در واقع، هنوز هم تعریف کامل، جامع، مانع و مورد پذیرش همه صاحبنظران ارائه نشده است، لیکن دراین بین تئوری و تعاریف اقتصاددان مشهور اتریشی به نام «جوزف شومپیتر ( Joseph schumpeter ) ازکارآفرینی و نقش کارآفرینان در فرآیند توسعه مورد توافق و ارجاع اکثر محققین در این زمینه است :
بر طبق نظر وی کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی و موتور توسعه میباشد و نقش ویعبارت است از نوآوری یا ایجاد ترکیبهای تازه از مواد. شومپیتر مشخصه اصلی کارآفرین را «نوآوری»میدانست و کار یک کارآفرین را «تخریب خلاق» تعریف کرد. وی در کتاب «نظریه اقتصاد پویا» اشاره میکندکه تعادل پویا از طریق نوآوری و کارآفرینی ایجاد میگردد و اینها مشخصه یک اقتصاد سالم هستند .
سابقه کارآفر ینی در دنیا:
در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که درکار مأموریت نظامی بودند کارآفرینی خواندند و پس از آن نیز برای مخاطرات دیگر نیز همین واژه با محدودیتهایی مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال 1700 میلادی به بعد درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکار امور عمرانی بودند، از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شده است.
کارآفرینی و کارآفرین اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای خود تشریح کردهاند. ژوزف شوپیتر با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال 1934 که همزمان با داوران رکود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل وی را «پدر کارآفرینی»لقب دادهاند. از نظر وی «کارآفرین نیروی محرکه اصلی درتوسعه اقتصادی است » و نقش کارآفرینی عبارت است از «نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد»
کارآفرینی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگیها و الگوهای رفتاری آنها با بررسی و تحقیق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است.
جامعه شناسان کارآفرینی را به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته و به بررسی رابطه متقابل بین کارآفرینان و سایر قسمتها و گروههای جامعه پرداختهاند .
دانشمندان مدیریت به تشریح مدیریت کارآفرینی و ایجاد جو و محیط کارآفرینانه در سازمانها پرداختهاند.
سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
به طور کلی و با عنایت به موارد اشاره شده در فوق ، سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی را میتوان به پنج دوره تقسیم نمود:
دوره اول:قرون 15 و 16 میلادی: در این دوره به صاحبان پروژههای بزرگ که مسئولیت اجرایی این پروژهها همانند ساخت کلیسا، قلعه ها، تأسیسات نظامی و .... از سوی دولتهای محلی به آنها واگذار گردید. کارآفرین اطلاق میشد، در تعاریف این دوره پذیرش مخاطره، لحاظ نشده است.
دوره دوم: قرن 17 میلادی: این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره پذیری به کارآفرینی اضافه شد کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند بازرگانان ، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی میباشد.
دوره سوم: قرون 18و 19 میلادی: در این دوره کارآفرین فردی است که مخاطره میکند و سرمایه مورد نیاز خود را از طریق وام تأمین میکند، بین کارآفرین و تأمین کننده سرمایه (سرمایهگذار) و مدیر کسب و کار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد.
دوره چهارم: دهههای میانی قرن بیستم میلادی: در این دوره مفهوم نوآوری شامل خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید یا ایجاد ساختار سازمانی جدید به عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی اضافه شده است.
دوره پنجم: دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاکنون ): در این دوره همزمان با موج ایجاد کسب و روند کارهای کوچک و رشد اقتصادی و نیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار، جلب توجه زیادی به این مفهوم شد و رویکرد چند جانبه به این موضوع صورت گرفت. تا قبل از این دوره اغلب توجه اقتصاددانان به کارآفرینی معطوف بود، اما در این دوره به تدریج روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان و محققین علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف کارآفرینی و کارآفرینان توجه نمودهاند.
تا دهه 1980 سه موج وسیع ، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده است:
موج اول: انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب انتشار کتابهای زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب و کار شخصی و شیوههای سریع پولدار شدن میباشد. این موج از اواسط دهه 1950 شروع میشود.
موج دوم: این موج که شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشتههای آموزش کارآفرینی در حوزههای مهندسی و بازرگانی است که در حال حاضر این حوزهها به سایر رشتهها نیز تسری یافته است.
موج سوم: این موج شامل افزایش علاقمندی دولتها به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای کوچک، تشویق رشد شرکتهای کوچک و انجام تحقیقات در خصوص نوآوریهای صنعتی میشود که از اواخر دهه 1970 آغاز شده است.
سابقه کارآفرینی در ایران:
علیرغم اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده و حتی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه هم از اواخر دهه 1980 این موضوع را مورد توجه قرار دادهاند، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم توسعه، توجه چندانی به کارآفرینی نشده بود . حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به جز موارد بسیار نادر، فعا لیتی در این زمینه صورت نگرفته بود. مشکل بیکاری و پیشبینی حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد که در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار گیرد. در برنامه اخیر، توسعه کارآفرینی در سطح وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی، صنایع و معادن و فلزات و همچنین مؤسسه جهاد دانشگاهی به دلیل ارتباط با فعالیتهای آنها، مطرح شده است.
متأسفانه واژه کارآفرینی که ترجمهای از کلمه Enterpreneurship است، موجب گردیده است که معنی ایجاد کار و یا اشتغالزایی از این واژه برداشت میشود. در حالیکه کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتر و با ارزشتر از اشتغالزایی است . این برداشت نا صحیح از این مفهوم و همچنین تورم نیروی انسانی بیکار در جامعه ( بویژه در بین دانشآموختگان دانشگاهی)، موجب شده بسیاری از سیاستهایی که برای توسعه آن اتخاذ شده و نیز در بخشنامهها و سخنرانیهای مسؤولات در این خصوص ، صرفاً جنبه اشتغالزایی برای آن در نظر گرفته شود . در حالیکه کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم دیگری همانند : بارورشدن خلاقیتها ، ترغیب به نوآوری و توسعه آن ، افزایش اعتماد به نفس ، ایجاد و توسعه تکنولوژی ، تولید ثروت در جامعه و افزایش رفاه عمومی است و در صورتیکه فقط به جنبه اشتغالزایی آن توجعه شود ، از سایر پیامدهای آن بی بهره خواهیم ماند .
برگرفته از: پایگاه بزرگ کارآفرینان ایرانی
۱- ارتباط نزدیک با مؤسسات آموزشى و پژوهشى
۲- بر عهده داشتن وظیفه انتقال فناورى
۳- بر عهده داشتن وظیفه توسعه فناورى
هدف پارک علمى:
هدف اولیه از شکل گیرى یک پارک فناورى گسترش و افزایش تعداد شرکت هاى کوچک و متوسط دانش محور و کارآفرین است تا در یک محیط اقتصادى به فعالیت پرداخته و همچنین به عنوان پشتوانه بخش خصوصى براى کمک به تنوع اقتصادى به حیات خویش ادامه دهند.
کشورهاى در حال توسعه که در این زمینه در حال کسب تجربه هاى جدید هستند ممکن است از پارک هاى تحقیقاتى براى جذب سرمایه گذارى خارجى براى ایجاد شغل و نیز افزایش درآمدهاى مالیاتى استفاده کنند. پارک هاى علمى در جهت دست یافتن به اهداف فوق الذکر امکانات زیر را فراهم مى کند:
۱- کمک حرفه اى، فنى، ادارى و قانونى به شرکت هاى دانش محور
۲- همکارى در تحقیق و توسعه با مؤسسات تحقیقاتى علمى و آزمایشگاهى
۳- خدمات ارتباط از راه دور و اطلاعات
۴- مشاوره و کمک مالى در کسب درآمد
با کمک به رشد شرکت هاى مستأجر- شرکت هایى که در فضاى پارک فناورى قرار داشته و از امکانات این پارک در جهت دستیابى به اهداف خویش استفاده مى کنند- پارک هاى علمى نقش ارزنده اى در توسعه اقتصادى ایفا مى کنند، این پارک ها مشاغل جدید ایجادکرده، سرمایه هاى خارجى را جذب مى کنند و قدرت رقابت پذیرى ملى و منطقه اى را افزایش مى دهند.
موقعیت مکانى پارک هاى فناورى
موقعیت فیزیکى و مکانى مى تواند عامل مهمى در موفقیت یک پارک علمى و تحقیقاتى باشد، در درجه اول پارک علمى باید در مجاورت یک دانشگاه یا مرکز تحقیقاتى که مشغول به فعالیت هاى پژوهشى مى باشد احداث شود تا افراد فعال در بخش تحقیق و توسعه (Research & Develop ) را براى پارک علمى فراهم کند و در درجات بعدى باید فاکتورهاى زیر را در نظر قرار داد:
۱- دسترسى به نیروى کارى ماهر و شایسته
۲- دسترسى به سرمایه هاى ریسک پذیر شرکت ها
۳- راه هاى وسیع در دسترسى و زیرساخت هاى کافى
اهداف پارک هاى فناورى
ایجاد پارک هاى علمى با اهداف زیر انجام مى شود:
۱- تکمیل چرخه تحقیقات از دانشگاه تا صنایع و تسریع روند انتقال تکنولوژى
۲- حمایت از مؤسسات و شرکت هاى تحقیقاتى نوپا و کمک به رشد و موفقیت آن ها
۳- تجارى سازى نتایج تحقیقات
۴- اشتغال مولد براى فارغ التحصیلان دانشگاهى
جایگاه پارک هاى علمى
براى آشکار شدن جایگاه پارک هاى علمى در روند تحقیقات هر کشورى نخست باید طبقه بندى مناسبى از انواع تحقیقات به عمل آید، که این طبقه بندى را مى توان به شکل زیر انجام داد:
۱- تحقیقات بنیادى
۲- تحقیقات کاربردى
۳- تحقیقات توسعه اى
تحقیقات بنیادى
تحقیقات پایه اى و بنیادى (Basic Research ) تحقیقات اصلى هستند که هدف عمده آن توسعه مرزهاى دانش و کشف ناشناخته ها در دنیاى علم است - آن قسمت از این نوع تحقیقات که فارغ از هرگونه نتایج اقتصادى و اجتماعى انجام مى پذیرد را تحقیقات محض
(pure Research ) مى نامند- اکثر تحقیقات بنیادى توسط دانشگاه ها و مؤسسات تحقیقاتى انجام مى پذیرد.
تحقیقات کاربردى
تحقیقات کاربردى (App liced Research ) به آن دسته از کاوش هایى گفته مى شود که هدف اصلى آن کشف کاربرد یافته هاى تحقیقات بنیادى و نیز رفع مشکلات مربوط به کاربردى کردن نتایج تحقیقات محض است.
تحقیقات توسعه اى
تحقیقات توسعه اى (Development Research ) به فعالیت هاى تحقیقاتى مبتنى بر یافته هاى تحقیقات کاربردى گفته مى شود که هدف اصلى آن تدوین و اجراى روش هاى لازم براى ایجاد و یا بهبود محصولات، مواد- خدمات و ابزار و یا روش هاى جدید است- این دسته از تحقیقات معمولاً به وسیله مؤسسات تحقیقاتى بزرگ وابسته به دانشگاه ها صورت مى گیرد و بسیار هزینه بر است. با توجه به تعاریف ارائه شده از انواع تحقیقات و جایگاه پارک هاى علمى در ارتباط با دانشگاه ها و صنایع مى توان گفت تحقیقات توسعه اى عمده فعالیت هاى تحقیقاتى پارک هاى فناورى را شامل مى شود، هر چند انجام تحقیقات کاربردى نیز بخشى از فعالیت هاى جارى پارک ها را شامل مى شود، البته نسبت فعالیت هاى فوق تابع اهداف عمده پارک و نیز سازمان متولى پارک است.
انواع پارک هاى تحقیقاتى
پارک هاى تحقیقاتى از نظر نوع فعالیت به سه دسته تقسیم مى شوند:
۱- پارک فناورى
۲- پارک علمى
۳- پارک براساس نیاز بازار
پارک فناورى
این نوع از پارک هاى علمى که معمولاً در نزدیکى مراکز صنعتى ایجاد مى شود با هدف گسترش ارتباطات تحقیقاتى صنایع موجود در منطقه با دانشگاه ها و مراکز علمى به وجود مى آیند و هدف اصلى آنها ارتقاى فناورى صنایع موجود در صنعت مربوطه و افزایش توان رقابتى آنهاست . اکثر تحقیقات در این نوع پارک ها در قالب مهندسى معکوس، تدوین دانش فنى و تجارى سازى نتایج حاصل از تحقیقات است و تحقیقات بنیادین در این نوع پارک هاى علمى انجام نمى شود.
پارک علمى
این نوع از پارک هاى تحقیقاتى از سوى دانشگاه ها و در مجاورت آنها تأسیس شده و همکارى متقابلى بین صنایع مستقر شده در پارک و دانشگاه به وجود مى آورد. بعضى از شرکت هاى صنعتى دفاتر تحقیقاتى خود را در این پارک ها مستقر مى کنند، این نوع از پارک ها ضمن تأمین بخش قابل ملاحظه اى از هزینه هاى تحقیقاتى دانشگاه ها از نتایج تحقیقات دانشگاه ها نیز بیشترین استفاده را مى برد.
پارک تحقیقاتى براساس نیاز بازار
این نوع از پارک ها که بیشتر به یک منطقه ویژه صنعتى- تجارى شباهت دارد به کمک واحدهاى تولیدى و خدماتى براساس نیاز بازار و به منظور تکمیل فرایند در یک زمینه خاص ایجاد مى شود، فعالیت این گونه از پارک هاى تحقیقاتى شامل تحقیق و توسعه، تولید و خدمت دهى است و با هدف تولید کالاهاى صادراتى با قابلیت رقابت در عرصه بین المللى به وجود مى آید.
پارک هاى تحقیقاتى در ایران
از پدید آمدن پارک هاى تحقیقاتى در ایران زمان چندانى نمى گذرد و همه این پارک ها در سال هاى اولیه پیدایش خود قرار دارند و هنوز در حال تجربه اندوزى هستند، اما نکته مثبت در این است که با وجود نوظهور بودن این گونه از پارک ها در کشورمان تعداد این پارک ها در مقایسه با کشورهاى مشابه چشمگیر و قابل توجه است- در ادامه نام پارک تحقیقاتى و آدرس وب سایت آن را ملاحظه مى کنید.
۱- پارک علم وفناورى استان آذربایجان شرقى www.eastp.ir
۲- پارک علم و فناورى پردیس www.Techn park.ir
۳- پارک علم و فناورى خراسان www.kstp.org
۴- پارک علم و فناورى سمنان www.Sstp.ir
۵- پارک علم و فناورى استان فارسwww.fstp.ir
۶- پارک علم و فناورى استان گیلان www.gstp.ir
۷- پارک علم و فناورى استان مرکزى www.astp.ir
۸- پارک علم و فناورى استان یزد www.ystp.org
۹- پارک علم و فناورى دانشگاه تربیت مدرس www.mstpark.org
۱۰- پارک علم و فناورى دانشگاه تهران www.utstp.ir
۱۱- پارک علم و فناورى استان کرمانشاه www.kermanshahstp.ir
وحید نقشینه
برگرفته از: سایت آیندهنگر
اشاره: رشد سریع اقتصادی در ژاپن پس از دهه ۱۹۶۰ موجب شده است تا دانش آموختگان آموزش عالی، دست كم تا میانه دهه ۱۹۹۰ در ارتباط با اشتغال با مشكل ویژه ای روبه رو نباشند. اگر تعداد استخدام دانش آموختگان را به عنوان معیار سنجش میزان اثر بخشی نظام آموزش عالی در این دوران در نظر بگیریم، باید اذعان كرد كه نظام آموزش عالی ژاپن از كارآیی ممتازی برخوردار بوده است. اثربخشی آموزش عالی، بیشتر از آن جهت است كه همواره دانش آموختگان ژاپنی، توانایی تطابق سریع خود با نیازهای بازار كار را دارند. در عین حال در این دوران، دولت ژاپن برنامه های اصلاحات متعددی را در نظام آموزشی خود تجربه كرده است و تلاش می كند همگام با تحولات اجتماعی، اقتصادی و صنعتی، نظام آموزش عالی اثربخش تری را بنیان گذارد. از طرفی علیرغم گسترش دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی، امتحانات ورودی سنگینی برای عبور از مقاطع تحصیلی و رقابت فشرده ای برای ورود به دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی معتبر و مؤثر در یافتن شغل مناسب همچنان تاثیر شگرفی بر نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی گذاشته است.
درباره وضعیت آموزش عالی در ژاپن و سیاست های اشتغال دانش آموختگان آموزش عالی در این كشور با دكتر محمدرضا سركارآرانی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت وگویی صورت داده ایم كه در پی می آید. دكتر سركارآرانی تا كنون بیش از ۲۵ مقاله پژوهشی به زبان های فارسی، انگلیسی و ژاپنی منتشر كرده است.
* رویكردهای مختلف نقش آموزش عالی در جامعه جهانی چیست؟ آیا این رویكردها به جهت كسب موقعیت برتر توسط افراد است یا تربیت نیروی متخصص و كارآمد؟ در این رابطه از مقایسه ایران و ژاپن چه تفاوتهایی مشاهده می شود؟
- برنامه ریزی در آموزش عالی و نقش آن تابع رویكرد یك جامعه به نظام آموزشی است و بستگی به این دارد كه جامعه در این برنامه ریزی به چه روشهایی اتكا و توجه می كند. آیا تابع روشهای تربیت نیروی انسانی است یا بیشتر به تحلیل نیروی انسانی توجه دارد، آیا آموزش عالی بیشتر به توزیع علم توجه دارد یا تولید علم؟ و آیا آموزش عالی صرفاً جوابگوی تقاضای اجتماعی است؟
برنامه ریزی نیز در آموزش عالی تابع رویكردهای مختلفی است و اثبات این رویكردها از شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هر جامعه تبعیت می كند. برای مثال اگر شما نظام آموزش عالی داشته باشید كه رسالت خود را در جامعه توزیع علم بداند ولی به موازات آن به تولید علم هم توجه كند و یا حداقل حد وسط را بین این دو داشته باشد، آن گاه ساختار، نحوه مدیریت، كیفیت و كمیت در این نظام آموزشی با نظامی كه بیش از توزیع علم به تولید علم توجه دارد، تفاوت پیدا می كند.
در كشور ما اساساً رویكرد آموزش عالی جستجوی دانش بوده است، چرا كه در تاریخ آموزش عالی ایران، بعد از دارالفنون، مؤسسات آموزش عالی، جستجوگر دانش و انتقال دهنده آن از خارج مرزها به داخل كشور بوده اند. در بهترین شرایط، ساختار و نحوه مدیریت آموزش عالی به شكلی بوده است كه جستجو كننده علم در خارج و توزیع كننده دانش در كشور بوده اند.
رویكرد آموزش عالی در ایران، به صورت یك «كالای لوكس» بوده است، چون معمولاً در جوامع در حال توسعه ثروت، قدرت و دانش مناسبات اجتماعی انسان ها را تغییر می دهد و آنها را به موقعیت برتر می رساند، از این رو آموزش به ویژه آموزش عالی، ساده ترین ابزاری بوده كه به خانواده ها این امكان را داده است كه موقعیت اجتماعی فرزندان را متفاوت از موقعیت خودشان تغییر دهند.
ما در برخی دانشگاه های كشور شاهد این مسئله هستیم كه سالانه صدها هزار ركورد اطلاعاتی از پایگاه های علمی و اطلاعاتی معتبر جهان خریداری می شود، ولی آیا این دانشگاه ها قادر هستند در سال یك ركورد اطلاعاتی به این پایگاه ها بفروشند؟ دانشگاه های ما در بهترین شرایط، توزیع كننده و مصرف كننده علم هستند، در حالی كه آموزش عالی مكان تولید علم نیز هست، در ژاپن با نگاهی به تعداد استخدام دانش آموختگان به عنوان معیار سنجش میزان اثربخشی نظام آموزش عالی، باید اذعان كرد كه در این رابطه ژاپن از كارآیی ممتازی برخوردار بوده است و ورود به مراكز آموزش عالی صرفاً جهت كسب موقعیت برتر اجتماعی توسط افراد و یا اخذ مدرك دانشگاهی نیست، بلكه رقابت بر سر ورود به بهترین دانشگاه است چرا كه ورود به بهترین دانشگاه ها تضمینی برای تأمین آینده شغلی دانشجویان است كه در این باره ارتباط تنگاتنگی بین دولت و مراكز آموزش عالی وجود دارد.
* آیا میزان تراكم داوطلب برای ورود به دانشگاه در سایر كشورهای جهان نیز مانند ایران است؟ چه تفاوتی در ورود به كنكور، یا به گفته ژاپنی ها «امتحانات جهنمی»، در ایران و ژاپن وجود دارد؟
- بعضی از كشورهای توسعه یافته چنین شرایطی را ندارند، یعنی دسترسی به مراكز آموزش عالی در حد قابل قبولی فراهم شده است و جای نگرانی در زمینه هجوم و رقابت فشرده در مورد «امتحانات جهنمی» وجود ندارد، چون رویكرد آنها به آموزش عالی «تولید علم» است. به همین جهت ورود به آموزش عالی آسان و خروج از آن بسیار دشوار است.
ژاپن در این میان دارای شرایط خاصی است و از نظر كنكور و اضطراب آن و رقابت و فشارهای وارده بر متقاضیان برای ورود به دانشگاه تقریباً شرایط یكسانی با ایران دارد، ولی كاركرد امتحانات ورود به دانشگاه كاملاً با كشور ما متفاوت است، و دسترسی به آموزش عالی، نسبت به جمعیت جوان این كشور چندین برابر كشور ما است و هم اكنون بیش از ۵۰ درصد گروه سنی ۱۸ تا ۲۰ سال در دانشگاه ها به سر می برند و تقریباً بیش از ۷۵ درصد داوطلبان ورود به دانشگاه می توانند یك كرسی، در یكی از مراكز آموزش عالی برای خود كسب كنند. در میان جوانان ژاپنی رقابت برای ورود به دانشگاه وجود ندارد، بلكه رقابت برای ورود به بهترین دانشگاه است، چون نظام آموزش عالی ژاپن دارای رتبه بندی است، و نه تنها یك دانشگاه رتبه خاص خود را در میان دیگر دانشگاه ها دارد، بلكه در هر دانشگاه، در رشته های مختلف نیز رتبه بندی وجود دارد. به همین جهت دانشجو خواستار رفتن به بهترین دانشگاه است.
در ژاپن، شركتهای بزرگ و معتبر، بنگاه های اقتصادی و در رأس همه آنها، دولت معمولاً نیروی انسانی خود را از بهترین دانشگاه ها و براساس رتبه استخدام می كند، ورود به مدرسه ابتدایی كیفی یعنی ورود به دبیرستان با كیفیت و به ترتیب ورود به دانشگاه با كیفیت بالاتر و در نتیجه ورود و استخدام توسط یك شركت یا بنگاه اقتصادی بزرگ و معتبر كه احتمال ورشكستگی آن خیلی كمتر است و این امر تضمینی برای آینده محسوب می شود و این محصول كاركرد امتحان ورودی است كه به انتصاب مؤثرترین جایگاه آموزش، برای با انگیزه ترین و علاقه مندترین داوطلب می پردازد و دانشجو اختیار تام در تعیین رشته و دانشگاه، متناسب با علایق و توانایی های خود دارد.
برعكس در كشور ما چون نگاه به آموزش عالی به صورت كالای لوكس است، بنابراین ورود به دانشگاه مهمتر از كیفیت و خروج از آن است و جالب اینكه در ایران كسی كه دانشجوی یك رشته است از مقبولیت بیشتری نسبت به فارغ التحصیل همان رشته برخوردار است، چون اساساً آموزش عالی در كشور ما به جهت تغییر مناسبات اجتماعی افراد است و به همین دلیل بیشتر دانشجویان در جای خود قرار نمی گیرند و دچار بحران های مختلف ضمن و بعد از تحصیل می شوند.
* وضعیت جامعه با دانشگاه در ارتباط با رتبه بندی دانشگاه ها چگونه است؟ و این رتبه بندی در سایر كشورهای جهان به چه شكلی وجود دارد؟ مسئله اشتغال در این رتبه بندی در كجا قرار گرفته است؟
- در كشور ما افكار عمومی نقش مهمی در رتبه بندی دانشگاه ها دارد، مثلاً فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف یا دانشگاه صنعتی اصفهان در افكار عمومی از مرتبه خوبی برخوردار است، ولی این مسئله امتیاز رسمی ویژه ای برای دانشجو در نظام استخدامی كشور محسوب نمی شود، بیشترین توجه به رتبه ورودی دانشجو است. همان طور كه شنیده اید كسانی كه رتبه بالایی در كنكور آورده اند نیاز به گذراندن آزمون استخدامی ندارند، ولی گفته نشد كه كسانی كه از پنج دانشگاه اول كشور فارغ التحصیل می شوند نیاز به شركت در این آزمون را ندارند و این در حالی است كه در ژاپن دانشگاه ها از لحاظ استانداردهای آموزشی به شكل دقیق و رسمی ارزشیابی می شوند و این امر به عهده وزارت آموزش، علوم وفرهنگ این كشور است و هیأتی مشخصه های مختلف را در ارتباط با كاركرد نظام آموزشی در یك دانشگاه بررسی می كند و به رتبه بندی دانشگاه ها می پردازد و گاهی اوقات این مسئله به صورت كاملاً محرمانه و فوق العاده جدی دنبال می شود و مهمترین مشخصه در این رتبه بندی «تولید علم» است.
نكته مهم دیگری كه در این رتبه بندی حائز اهمیت است میزان اشتغال به كار فارغ التحصیلان دانشگاه ها، در مدت چهار ماه است، امری كه در سیستم آموزش عالی ایران به كلی فراموش شده است. در این رابطه استاد راهنما نقش مهمی ایفا می كند. او شخصاً با شركتهای مختلف جهت استخدام دانشجویان خود در ارتباط است و تلاش می كند میان توانایی های حرفه ای دانشجویان و نیازهای بازار كار رابطه اثربخشی برقرار كند. حتی با حضور در شركت ها و توصیف موقعیت دانشجویان در صدد كسب فرصتهای شغلی مناسب برای آنهاست و البته دانشگاه ها و مراكز آموزش عالی نیز برای این گونه توانایی استادان اهمیت ویژه ای قائل هستند. چون افزایش سطح اشتغال به كار فارغ التحصیلان یك دانشگاه، نشانه اعتبار و سطح علمی بالای آن دانشگاه محسوب می شود و در آینده نیز بهترین استعدادها را متوجه خود می سازد. براساس آمار وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و فرهنگ ژاپن در سال ۱۹۹۲ حدود ۳/۸۷ درصد دانشجویان دانشگاه ها و ۳/۸۲ درصد دانشجویان سایر مؤسسات آموزش عالی دارای شغل پاره وقت بوده اند و جالب تر اینكه در همین سال ۹/۷۴ درصد از دانشجویان دوره های كارشناسی ارشد و ۷۳ درصد از دانشجویان دوره های دكترا نیز دارای شغل پاره وقت بوده اند. براساس آمار موجود ۵۴ درصد از دانشجویان دوره لیسانس و ۴۵ درصد از دانشجویان دوره های كارشناسی ارشد و دكترا شغل پاره وقت خود را نه تنها در ایام تعطیلات دانشگاهی كه در طول ترم نیز حفظ كرده اند و مسئله رقابت در بازار كار مطرح می شود. چون در ژاپن رقابت برای ورود به شركت است نه به شغل، و انتخاب شغل به عهده شركت است و حتی شكل آموزش در دانشگاه نیز دقیقاً مطابق نیاز شركت ها و ب نگاه های اقتصادی برنامه ریزی می شود، یعنی افراد می دانند كه بهتر است به جای شغل بر شركت تأكید كنند چون به هر حال قبل از شروع كار، دوره های آموزشی معینی را در ارتباط با شغل خود می گذرانند. باید توجه داشت كه این همه متأثر از نظام استخدام مادام العمر است. اگر شركت ها بپذیرند كه به نظام استخدام مادام العمر تن در دهند آنگاه در استخدام افراد به مهارت های روابط انسانی افراد به عنوان سرمایه اصلی تأكید می كنند و آموزش های پیش و حین كار را كاملاً جدی می گیرند. ولی اگر به استخدام بدون ویژگی مادام العمر توجه داشته باشند آنگاه انسان ها را فقط به عنوان نیروی كار مورد توجه قرار می دهند و در این شرایط افراد در بازار كار به جای شركت به شغل توجه می كنند. این رویكرد بر نقش دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی نیز تأثیر زیاد می گذارد و به سوی تأكید بر فردیت و توانایی های حرفه ای متناسب با شغل پیش می روند.
* چرا آموزش عالی در ایران به شاخص «اشتغال» دانشجویان اهمیت نمی دهد؟
- آموزش عالی در ایران مبتنی بر برنامه ریزی براساس تقاضای اجتماعی است و دغدغه اصلی، بحث گسترش كمی آموزش عالی است و كیفیت در این میان با بحران مواجه است و اگر تمهیدات لازم در این زمینه اندیشیده نشود، گسترش كمی آموزش عالی مشكل ساز می شود. در ایران نه خانواده ها و نه آموزش عالی نگرانی اشتغال فارغ التحصیلان را ندارند، چون رویكرد آموزش عالی، تأمین نیروی انسانی برای دستگاه های خاص نیست بلكه آموزش نیروی انسانی است و دغدغه ای در مورد اینكه این نیرو در كجا و چه زمانی و چه نقشی را می تواند ایفا كند، وجود ندارد. چرا كه گسترش كمی آموزش عالی بر این اساس صورت نگرفته است و به دلیل تحلیل نادرستی كه از تقاضای نیروی انسانی وجود دارد پرورش این نیرو نیز در جهت صحیح انجام نشده است و بیشترین تلاش در جهت پرورش بخش دانش در كشور است و به تغییر نگرش و مهارت های عمده توجهی مبذول نشده است.
در صورتی كه در جوامع دیگر، اگر اشتغال دانشجویان با بحران مواجه شود، بلافاصله برنامه های آموزشی دانشگاه ها و حتی نحوه آموزش استادان نیز تغییر می یابد.
* جهت تغییر رویكرد آموزش عالی چه باید كرد؟
- این تغییر زمانی امكان پذیر است كه زیرساخت های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تا حدی تغییر پیدا كند و شرایط جدیدی پیش روی آموزش عالی كشور قرار گیرد. اگر وضعیت آموزش عالی به حدی برسد كه دیگر با ساز و كارهای قبلی خود جوابگوی نیاز فعلی جامعه نباشد، ناچار به تغییر در رویكرد خود می شود، ولی اگر خصوصی سازی در كشور موفق نشود، اگر رقابت در امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جای خود را پیدا نكند و اگر اتكا به نفت و درآمدهای حاصل از آن كم نشود و اتكا به نیروی انسانی و مهارت ها و تولید بهتر و صادرات، بیشتر نشود فشاری نیز به آموزش عالی وارد نمی شود و نیاز به تغییر رویكرد آموزش عالی به تعویق می افتد. چون رویكرد آموزش عالی از ساخت ها و ساز و كارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه سامان پیدا می كند، تا این ساز و كارها متحول نشوند امكان تغییر در رویكرد آموزش عالی نیست و تا وقتی رقابت در عرصه های مختلف سامان پیدا نكند و عرضه و تقاضای نیروی انسانی متعادل نشود، تغییر صرف یكی از اینها بدون توجه به دیگری امكان پذیر نیست.
پس ملاحظه می كنید كه میزان رشد اقتصادی، میزان استخدام، مدل رقابت در بازار كار، ساختار صنعت، رویكرد توجه به توانایی های فردی در كاركرد و نقش و جایگاه دانشگاه و آموزش عالی اثرگذار است دارد. ه كارآفريني دارد.
منبع: آینده نگر
با توجه به پیچیدگی و رقابت رو به رشد موجود در دنیای امروز كه البته با تحولات سریع محیط بینالملل و گذر از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی و نیز تغییر اقتصاد ملی به اقتصاد جهانی همراه است از كارآفرینی بعنوان موتور محرك توسعه اقتصادی یاد میشود. زیرا آن میتواند باعث رشد و توسعه اقتصادی كشورها، افزایش بهرهوری، ایجاد اشتغال و رفاه اجتماعی شود(احمدپور و دیگران، 1383، ص1). بررسی روند زندگی انسان از دوران اولیه پیدایش تاریخ تاكنون نشان میدهد كه همواره عامل تغییر یا همان كارآفرین، نقش مهمی در پیشرفت جوامع داشته است. بعبارت دیگر میتوان گفت كه كارآفرینی و كارآفرینان از قدیم الایام وجود داشتهاند اما توجه به آنها بگونهای شایسته و بایسته صرفا در چند دهه صورت گرفته است. كارآفرینی، خلاقیت، و كسبوكارهای ریسكی، بعنوان سوخت موتور اقتصاد مدرن در نظر گرفته شدهاند. كارآفرینان در رأس كسبوكارها قرار گرفته، در جستجوی فرصتها بوده، و خلاقیت نیز ابزاری برای موفقیت آنها تلقی میشود. كارآفرینان تغییر را بعنوان یك پدیده تلقی كرده، همیشه در جستجوی آن هستند، به آن واكنش نشان داده و از آن بعنوان یك فرصت استفاده میكنند(Dunphy, 1994, p. 1 ).
در مقاله حاضر، با هدف شناختی مقدماتی ازكارآفرینی و برخی موضوعات مهم مرتبط با آن، مروری استنادی بر مفاهیم و اصول مربوطه خواهیم داشت. در این راستا بیان مختصری از تعاریف، اهمیت، سیر تحول تاریخی نظریات، دیدگاهها و رویكردها، آموزش، ویژگیهای كارآفرینان و نتایج برخی مطالعات و تحقیقات مرتبط با كارآفرینی را ارائه نموده، در پایان پس از بحث و نتیجهگیری، پیشنهاداتی بمنظور ادامه تحقیقات و پیگیری موضوع توسط محققان دیگر ارائه خواهیم نمود.
ضرورت و اهمیت كارآفرینی
كارآفرینی بعنوان سمبل و نماد تلاش و موفقیت در امور تجاری بوده و كارآفرینان پیشگامان موفقیتهای تجاری در جامعه هستند. توانایی آنها در بهرهگیری از فرصتها، نیروی آنها در نوآوری و ظرفیت آنها در قبال موفقیت، بعنوان معیارهایی هستند كه كارآفرینی نوین بوسیله آنها سنجیده میشود. كارآفرینان از نظر رهبری، مدیریت، نوآوری، كارایی، ایجاد شغل، رقابت، بهرهوری و تشكیل شركتهای جدید، سهم مهمی در رشد اقتصادی دارند. بنابر اعتقادی، در جوامع لازم است كه انقلاب كارآفرینی رخ دهد. این انقلاب در قرن حاضر، اهمیتی به مراتب بیشتر از اهمیت انقلاب صنعتی دارد(كوراتكو و هاجتس، 1383، ص23).
گرایش بسوی كارآفرینی و كارآفرینان، از اوایل دهه1980 به بعد، همزمان با تأكید شركتها بر نوآوری برای بقاء و رقابت با كارآفرینانی كه بیش از پیش در صحنه بازار ظاهر میشدند موجب هدایت فعالیتهای كارآفرینانه به درون شركتها شد(Duncan et al, 1988 ). همراه با رسوخ دیوانسالاری در فرهنگ شركتها طی دهههای 1960 و 1970، كارآفرینی در سازمانهای بزرگ به طور فزاینده مورد توجه مدیران ارشد شركتها قرار گرفت تا آنها نیز بتوانند به فرآیند اختراع، نوآوری و تجاری نمودن محصولات و خدمات جدید خود بپردازند. با آغاز دهه 1980 و پیشرفتهای ناگهانی صنایع در عرصه رقابت جهانی، اهمیت فرآیندهای كارآفرینانه در شركتهای بزرگ بیش از گذشته مورد تأكید قرار گرفت و محققین كانون توجه خود را به چگونگی القاء مقوله كارآفرینی در ساختار اداری شركتهای بزرگ معطوف نمودند(Stevenson & Gumpert , 1985). برخی از محققین در همان ابتدا چنین بیان مینمودند كه كارآفرینی و دیوانسالاری دارای ماهیتی متناقض بوده و نمیتوان هر دو را در یك ساختار اعمال نمود اما برخی دیگر از محققین به تشریح چگونگی ایجاد شركتهای كارآفرینانه فرعی در چهارچوب شركتهای مادر پرداخته و معتقد بودند آنچه كه در بین تمامی انواع كارآفرینان بطور مشترك میتوان یافت انجام یك فعالیت مخاطرهآمیز بوده، و هدف از تعمیم فرآیند كارآفرینی در سازمانها، در واقع اولویت دادن به انجام فعالیتهای مخاطرهآمیز نسبت به برنامههای جاری شركت میباشد (Burgleman, 1984 ). البته لازم به توضیح است كه فعالیتهای مخاطرهآمیز در كارآفرینی مستقل و فردی به معنای سازماندهی یك سازمان جدید یا همان تأسیس یك شركت بوده، و در مفهوم كارآفرینی شركتی، به معنای توسعه فعالیتی جدید در چارچوب شركت میباشد(Kuratko et al , 1993).
محققین، كارآفرینیشركتی را مفهومی چند بعدی میدانند كه فعالیتهای شركت را به سوی نوآوری در محصول و فنآوری، ریسكپذیری و پیشگامی سوق میدهد. منظور از كارآفرینی مستقل و منفرد نیز تأسیس یك شركت و یا سازمان جدید میباشد. امروزه بسیاری از شركتها به لزوم كارآفرینی شركتی پی برده، و در واقع اینگونه تغییر گرایش در استراتژی، در پاسخ به سه نیازی است كه بر شركتها تحمیل گردیده است(احمدپور، 1381، ص134):
· افزایش سریع رقبای جدید.
· ایجاد حس بیاعتمادی نسبت به شیوههای مدیریت سنتی در شركتها
· خروج بهترین نیروهای كار از شركتها و اقدام آنها به كارآفرینی منفرد و مستقل.
در ارتباط با رقابت باید اشاره نمود كه این عامل با شتابی كه در سالهای اخیر به خود گرفته است تمامی شركتها را به چالش واداشته و حتی صنایعی كه در فنآوریهای پیشرفته نیز فعالیت دارند را با رقبای بسیاری مواجه نموده است. سرعت نوآوری و ارائه محصولات جدید به قدری شدت یافته كه با این تغییرات، ابتكارات و بهبودها به امری عادی در بازارها تبدیل شده است. از اینرو شركتها یا باید به نوآروی بپردازند یا اینكه محكوم به فنا میباشند. در مورد موضوع دوم یعنی ایجاد حس بیاعتمادی نسبت به شیوههای مدیریت سنتی در شركتها باید گفت كه با توجه به تغییرات سریع محیطی و گرایش آنها به سمت پیچیدگی بیشتر و عدم پایداری در شرایط محیطی و بازار، شیوههای سنتی مدیریت دیگر نمیتوانند پاسخگوی اینگونه تغییرات سریع در محیط بوده و عدم تطبیق آن با شرایط تصمیمگیری در چنین محیطهای جدیدی، نوعی بیاعتمادی را نسبت به سبكهای مدیریت سنتی ایجاد نموده است. سومین موضوع و چالش، ترك شایستهترین افراد از شركتها برای اقدام به كارآفرینی مستقل میباشد. از علل اصلی تشویق افراد به ترك شركتهای خود میتوان به نتایج حاصل از كارآفرینی مستقل نظیر رفاه اقتصادی و اجتماعی، شهرت و استقلال در تصمیمگیری اشاره نمود. همین عوامل سبب میشوند تا كاركنان جوان و با سابقه شركتها بیشازپیش به كارآفرینی ترغیب شوند.
كارآفرین ایدهای را یافته وآن را تبدیل به فرصتی اقتصادی میكند. در فضای كسبوكار، فرصت فكر نوینی است كه قابلیت تجاری شدن دارد. آگاهی از محیط بازار و نیازهای مشتری به همراه نگرش كارآفرینانه، كارآفرین را در یافتن فرصت و پرداختن به آن یاری میدهد. سپس كارآفرین یك طرح تجاری مینویسد كه درآن مسائلی چون بازار محصول یا خدمت، مسائل حقوقی و قانونی شركت، تامین سرمایه، راهاندازی و رشد، سازماندهی و مدیریت كسب و كار را بررسی مینماید. از سوی دیگر شكلگیری بازارهای سرمایه بصورت یك صنعت نوین و تمایل آن به سرمایهگذاری مخاطرهآمیز سبب شده تا كارآفرینان با سهولت بیشتری نسبت به گذشته بتوانند برای تحقق افكار و اجرای پروژههایشان به منابع مالی دست پیدا كنند(Fry, 1993, p . 373).
بطور كلی پیشرفت سریع دانش و فنآوری، و تغییر روندهای جمعیت شناختی نظیر افزایش سطح تحصیلات، اشتغال بكار زن و مرد در خانوادهها، افزایش طول عمر و سالخوردگی جمعیت، حضور اثربخش بازارهای سرمایه و آشنایی بیش از پیش مدیران با پدیده كارآفرینی سبب گردیده تا گرایش به سمت كارآفرینی در استراتژی شركتها شدیدأ مورد تاكید قرار گیرد(Kuratko & Hodgetts, 1989, p. 95 ).
سیر تاریخی تحول كارآفرینی
موضوع كارآفرینی در طول زمان همراه با تحول شیوههای تولید و ارزشهای اجتماعی دچار دگرگونی فراوان و افزایش مفاهیم در برگیرنده آن شده است. بررسی این تحولات و موارد كاربرد این واژه میتواند تا حد زیادی در راستای توسعه نظریه كارآفرینی و شناخت جوانب مجهول آن امری مفید باشد كه ذیلأ به آنها پرداخته میشود(Cochran, 1968) (Palmer, 1987)(Vanderwerf & Brush, 1989 ) (احمدپور، 1381):
دوره اول
اولین تعاریف از كارآفرینی در این دوره یعنی قرون 15 و 16 میلادی، با ویژگی وجود صاحبان پروژههای بزرگ ارائه شده است. این دوره همزمان با دوره قدرتمندی ملاكین و حكومتهای فئودالی در اروپا است. در این دوره اعتقاد بر این بود كه كارآفرین كسی است كه مسئولیت اجرای پروژههای بزرگ را بر عهده میگیرد و البته در این راه مخاطرهای را نمیپذیرد زیرا عمومأ منابع توسط حكومتهای محلی تامین میشوند و او صرفأ مدیریت میكند. نمونه بارز كارآفرینی در این دوره معماران مسئوول ساخت كلیسا، قلعهها و تاسیسات نظامی هستند.
دوره دوم
طی این دوره یعنی قرن هفدهم میلادی و همزمان با شروع انقلاب صنعتی، بعد جدیدی بنام مخاطره یا همان ریسك به كارآفرینی اضافه شد. كانتیلون یكی از اولین محققین این موضوع، كارآفرین را اینگونه تعریف میكند: كارآفرین كسی است كه منابع را با قیمت مشخص میخرد، روی آن كارآفرینی انجام میدهد و آن را به قیمتی نامشخص و تضمین نشده میفروشد. از این رو وی ریسكپذیر است. كارآفرینان در این دوره شامل كسانی نظیر بازرگانان، صنعتگران و دیگر مالكان خصوصی بودهاند.
دوره سوم
این دوره یعنی قرون 18 و 19 میلادی و اوایل قرن بیستم، با ویژگی تمایز كارآفرینان از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد، كارآفرین از تأمینكننده سرمایه متمایز میگردد. یعنی كسی كه مخاطره میكند با كسی كه سرمایه را تأمین میكند متفاوت است. ادیسون، بعنوان یكی از كارآفرینان این دوره، پایهگذار فنآوریهای جدید شناخته میشود. وی سرمایه مورد نیاز فعالیتهای خود را از طریق اخذ وام از سرمایهگذاران خصوصی تأمین میكرد. همچنین در این دوره میان كارآفرین و مدیر كسبوكار نیز تفاوت گذارده میشود. یعنی كسی كه سود حاصل از سرمایه را دریافت میكند با كسی كه سود حاصل از توانمندهای مدیریتی را دریافت می كند تفاوت دارد.
دوره چهارم
در این دوره مفهوم نوآوری به یك جزء اصلی تعریف كارآفرینی تبدیل میشود. از جمله تعاریف كارآفرینی ارائه شده در این دوره میتوان موارد زیر را نام برد: كارآفرین فردی نوآور و توسعهدهنده فنآوری به كار گرفته نشده است(Schumpeter, 1934 ). كارآفرینان كسبوكاری جدید را شروع میكنند در حالی كه دیگران برخلاف آنان تغییرات اندكی در محصولات موجود میدهند.
مفهوم نوآوری میتواند شامل همه چیز، از خلق محصولی جدید تا ایجاد یك نظام توزیع نوین یا حتی ایجاد یك ساختار سازمانی برای انجام كارها باشد. اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات، تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی در كسب و كارهای موجود و بقای آنهاست.
دوره پنجم
در این دوره یعنی دوران معاصر(از 1980 تاكنون) با ویژگی رویكرد چندجانبه، همزمان با موج جدید ایجاد كسبوكارهای كوچك، رشد اقتصادی و شناختهشدن كارآفرینی بعنوان تسریع كننده این ساز و كار، توجه زیادی به این رشته جلب شد. تا این زمان، كارآفرینی فقط از دیدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار میگرفت ولی در این دوره توجه جامعهشناسان و روانشناسان، و بخصوص مدیران نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگیهای كارآفرینان و علل حركت فرد بسوی كارآفرینی است.
از تعاریف شناختهشدهتر این دوره میتوان به موارد زیر اشاره كرد: كارآفرینی روندی پویا در جهت ایجاد و افزایش سرمایه است. این كار توسط كسی انجام میشود كه مخاطره از دستدادن زمان یا فرصتهای شغلی دیگر را با هدف ایجاد ارزش برای یك محصول یا خدمت میپذیرد(Ronstadt, 1985 ).
در دوره پنجم سه موج وسیع بعنوان عوامل سوقدهنده كارآفرینی به جلو بودهاند كه عبارتند از: 1- مطالعات، تحقیقات و انتشارات مرتبط با زندگی كارآفرینان و تاریخچه شركتهای آنها، چگونگی ایجاد كسبوكارهای جدید و شیوههای سریع ثروتمند شدن 2- ارائه رشتههای آموزشی كارآفرینی در مراكز آموزشی دنیا و3- علاقمندی دولتها به انجام تحقیقات در خصوص بنگاههای كوچك با هدف تشویق رشد شركتهای كوچك و نیز تحقیق در خصوص نوآوریهای صنعتی.
دیدگاهها و رویكردهای كارآفرینی
كارآفرینان همانند رهبر یك اركستر هستند كه مهارتها و تواناییهای مختلف را در كنار هم جمع نموده و برنامهای تدوین شده را ارائه میدهند. همانطور كه صدا باید دلنشین باشد طرح نهایی كارآفرین نیز باید زیبا باشد. در مورد كارآفرینی و مباحث مرتبط با آن تاكنون دیدگاهها و رویكردهای مختلف و متفاوتی ارائه شده است. كه ذیلأ به برخی از مهمترین آنها پرداخته میشود:
كارآفرینی از دیدگاه اقتصاددانان
كارآفرینی و كارآفرینان برای اولین بار مورد توجه و بحث اقتصاددانان بوده است بگونهای كه بیشتر مكاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی درباره آن سخن راندهاند(احمد پور، 1381، ص5). طبق نظر اقتصاددانان، كارآفرینان، ویژگیهای خاصی داشته و كاركردها و فعالیتهای متنوعی به آنها نسبت داده میشود. اگر چه مفهوم كارآفرینی برای اولین بار در نظریات اقتصادی مطرح شد اما رفتهرفته، با گرایش پیداكردن مباحث اقتصادی به استفاده از مدلها و روشهای ریاضی و آماری، عملا این مفهوم از تئوریهای اقتصادی حذف و رشتههای علمی دیگری به بحث در مورد آن پرداختهاند(Jennings, 1994, p. 8 ).
شومپیتر از معروفترین دانشمندان رشته اقتصاد است كه در باره كارآفرینی و كارآفرینان نظریات جالب و در خور توجهی را ارائه داده است. شومپیتر معتقد بود كه كارآفرین، نیروی محركه اصلی در توسعه اقتصاد است و نقش وی عبارتست از نوآوری یا ایجاد تركیبهای تازه از مواد(Casson, 1982 ). وی نقش مدیران و افراد ایجاد كننده كسب و كار را متفاوت از نقش كارآفرینان میدانسته و معتقد بود كه كارآفرینی یعنی ارائه كالایی جدید، ارائه روشی جدید در فرآیند تولید، یافتن بازاری جدید، یافتن منابع جدید و یا ایجاد هرگونه تشكیلات جدید در صنعت. و كارآفرین در این میان كسی است كه بتواند در خصوص مطلوبیت نوآوری خویش، صاحبان سرمایه را متقاعد نموده و آنها را با خود همراه سازد (Palmer , 1987, p. 48 ). در مورد تشكیل انواع انحصارات صنعتی، شومپیتر معتقد است كه كارآفرین در چنین ساختارهایی صرفاً نوآور نیست بلكه كسی است كه در مورد تخصیص منابع، یعنی مدیریت بر بهرهبرداری از یك اختراع نیز تصمیم میگیرد. وی ریسك هم نمیكند چرا كه ریسك از آن سرمایهداری است كه منابع مالی را به كارآفرین وام میدهد (Schumpeter, 1934, p. 40 ). در حقیقت میتوان گفت كه از نظر شومپیتر، كارآفرین نقش مدیریتی و تصمیم گیری را هم ایفا میكند (Casson, 1982, p. 45 ). او همچنین معتقد بود كه مدیران و كارآفرینان هر دو ریسك را تجربه میكنند لذا مشخصه كارآفرین را نوآوری میدانسته و كار آن را تخریب خلاق تعریف میكرد. وی در كتاب خود اشاره میكند كه از مشخصههای اقتصاد سالم، نوآوری و كارآفرینی هستند كه تعادل پویا را ایجاد میكنند (Drucker, 1985, p . 17). در مدل توسعه اقتصادی شومپیتر، كارآفرینی به منزله تخریب خلاق بیان شده است كه بعنوان نیرویی برانگیزاننده، برای توسعه اقتصادی جامعه لازم و ضروری است (Kuratko & Hogettts, 1989, p. 18 ).
اگر بخواهیم نظرات شومپیتر را در مورد كارآفرینی جمع بندی كنیم میتوانیم بگوئیم كه از دیدگاه وی، نوآوری ملاك كارآفرینی بوده، و ویژگی تعیینكننده در انجام كارها و امورات جاری است. از این رو وی مدیر را هنگامی كارآفرین میداند كه از خود تخریب خلاق یا نوآوری بروز دهد(Cochran , 1968, p. 90 ).
در مجموع میتوان گفت كه دیدگاهها و رویكردهای مختلف اقتصادی همواره در جستجوی یافتن عامل اصلی ایجاد و توزیع ثروت، و یا بعبارتی بدنبال عامل ایجاد ارزش اقتصادی در جامعه بودهاند كه بشكلی آنرا در كارآفرینی و كارآفرین میدیدهاند(Guzman, 1994 ).
كارآفرینی از دیدگاه دانشمندان علوم رفتاری
همانگونه كه قبلاً نیز اشاره شد علاوه بر اقتصاددانان كه بعنوان اولین محققان و نظریهپردازانی بودهاند كه درباره كارآفرینی و كارآفرینان تئوریهایی را ارائه كردهاند دانشمندان رشتههای دیگر نیز در مورد موضوع مطالعات خوبی داشتهاند و نظریاتی را به دنیای علم عرضه داشتهاند. در این میان دانشمندان علوم رفتاری نظیر روانشناسان، جامعهشناسان، و بخصوص مدیریت، نقش مهمی را ایفاء نمودهاند. از مهمترین دانشمندان رشتههای علوم رفتاری كه در زمینه كارآفرینی و كارآفرینان نظریهپردازی كردهاند ون در ورف و براش میباشند. آنها ضمن بررسی بیست و پنج تعریف از كارآفرینی، اینگونه نتیجهگیری كردهاند كه كارآفرینی بعنوان یك فعالیت تجاری، ویژگیهایی بدین شرح دارد(Vanderwerf & Brush, 1989 ):
ü ایجاد، یعنی تأسیس یك واحد تجاری یا یك كسبوكار جدید.
ü مدیریت عمومی، یعنی هدایت و سازماندهی یك فعالیت تجاری یا كسب و كار و تخصیص منابع.
ü نوآوری و خلاقیت، یعنی خلق و بهرهبرداری تجاری از كالا، خدمت، فرآیند، بازار، مواد اولیه و یا سازمان جدید.
ü ریسكپذیری، یعنی قبول و شهامت داشتن در مواجهه با زیان یا شكست بالقوه یك واحد تجاری.
ü قصد و نیت، یعنی داشتن ایمان قوی در دستیابی به سطوح بالای رشد و سود یك واحد تجاری.
با جمع بندی نظریات دانشمندان علوم رفتاری در مورد كارآفرینی و كارآفرینان می توان گفت كه با خارج شدن بحث مذكور از نظریات اقتصادی همراه با پررنگترشدن نقش كارآفرینان در رشد و توسعه اقتصادی كشورها، روانشناسان، با هدف ارائه نظریاتی مبتنی بر ویژگیهای شخصیتی و تفاوت قائلشدن بین كارآفرینان و غیركارآفرینان، به بررسی ویژگیهای روانشناختی كارآفرینان پرداختند. آنها ویژگیهای مختلف و متعددی را شناسایی كردهاند كه در بخشهای بعدی مقاله به آنها پرداخته خواهد شد. علاوه بر روانشناسان، جامعه شناسان نیز دیدگاههای جدیدی درباره كارآفرینی و كارآفرینان ارائه كردهاند. ابداع و معرفی نظریههای اجتماعی- فرهنگی، یعنی مطالعه تأثیر محیط و فرهنگ در اقدام افراد به كارآفرینی، و نظریه شبكههای اجتماعی از جمله كارهای جامعهشناسان میباشد كه به دنیای كارآفرینی و كارآفرینان عرضه كردهاند.آنها همچنین كارآفرینی را بعنوان فرآیندی معرفی كردهاند كه سرانجام به ایجاد شركتهای جدید میانجامد. بر همین اساس نیز مدلهای فرآیندی متعددی در مورد چگونگی تأسیس شركتها ارائه شده است كه در همه آنها بر نقش عوامل محیطی و فردی اثرگذار بر فرآیند تاسیس شركتها تأكید شده است.(Amit et al, 1993, p . 820). در نظریه شبكههای اجتماعی، كارآفرینی بعنوان فرآیندی در نظر گرفته شده است كه در شبكههای متغیری از روابط اجتماعی واقع شده، بگونهای كه این روابط اجتماعی میتوانند رابطه كارآفرین را با منابع و فرصتها محدود نموده یا آنها را تسهیل نمایند.
كارآفرینی از دیدگاه دانشمندان مدیریت
اگر چه شروع نظریهپردازیها در مورد كارآفرینی و كارآفرینان با دانشمندان رشته اقتصاد و ادامه آن نیز با رفتاریون بوده است اما به جرأت میتوان ادعا كرد كه بیشترین كار در مورد موضوع را علما و دانشمندان مدیریت انجام دادهاند. محققان مدیریتی عمدتاً رویكرد فرآیندی را در تشریح و تبیین مدیریت كارآفرینی انتخاب، و به ایجاد و خلق بستر و محیط كارآفرینانه در سازمانها و محیط آنها پرداختهاند (احمدپور، 1381، ص18). همانند دیگر رشتهها، در مدیریت نیز دانشمندان و نظریهپردازان مختلف و متعددی در مورد كارآفرینی و كارآفرینان تئوریپردازی كردهاند كه بحث تفصیلی در مورد همه آنها از حوصله مقاله حاضر خارج است و به فرصتی دیگر واگذار میگردد. پیتر دراكر از جمله معروفترین دانشمندانی است كه در مورد كارآفرینی و كارآفرینان نظرات جالبی را ارائه كرده است(Drucker , 1985). در یكی از تعاریف او اینگونه بیان شده است: كارآفرین كسی است كه فعالیت اقتصادی كوچك و جدیدی را با سرمایه خود شروع میكند. در تمامی دیگر تعاریف ارائه شده از سوی دراكر اشاره شده است كه كارآفرینان تغییردهنده ارزشها هستند، ریسك پذیرند، به سرمایه نیاز دارند، هیچوقت سرمایه گذار نیستند، بدرستی تصمیم میگیرند، همواره بدنبال تغییر بوده و آنرا اصل مسلم و سالم میدانند، قدرت شناسایی فرصتها را دارند، مفاهیم و فنون مدیریتی را بكار میگیرند، رفتارگرا و عملگرا هستند و بالاخره اینكه بر مبنای نظریات اقتصادی و اجتماعی عمل میكنند.
از دیگر دانشمندان معروف مدیریت كه در مورد كارآفرینی و كارآفرینان نظریهپردازی كرده است تیمونز میباشد. وی معتقد است(Timmons, 1990 )كه كارآفرینی خلق و ایجاد بینشی ارزشمند از هیچ است، كارآفرینی فرآیند ایجاد و دستیابی به فرصتها و پیگیری آنها بدون توجه به منابع موجود است، كارآفرینی به معنی خلق و توزیع ارزش و منابع بین افراد، گروهها، سازمانها و جامعه است، و كارآفرینی معادل یك شبه پولدارشدن نیست.
اصولا كارآفرینی به معنی فعالیتی خلاق برای كسب ارزش از طریق ایجاد یك شركت یا سازمان است. كارآفرینی فقط مشاهده، تحلیل و توصیف نیست بلكه آن نیازمند بینشی همراه با تعهد، همدلی و انگیزش است كه قابل انتقال به دیگر افراد ذینفع مانند شركاء، مصرفكنندگان، عرضهكنندگان، كاركنان و غیره باشد. كارآفرینی یعنی تشكیل تیمی از افراد و اشخاصی با مهارتها و تواناییهای مكمل همدیگر و درك فرصتهای موجود بگونهای كه دیگران قادر به درك و استفاده از این فرصتها نیستند. دیگران فقط هرج و مرج، تناقض، تضاد و ابهام را می بینند در حالیكه كارآفرین آنها را بعنوان فرصت می بیند. كارآفرین سعی میكند تا از طریق شناسایی و پیگیری فرصتها بدون در نظر گرفتن منابع در اختیار خویش به ارزشآفرینی بپردازد(احمدپور، 1381، ص24).
همزمان با شكل گیری شركتهای بزرگ و نفوذ آنها بر بازارهای جهانی از یك طرف، و مواجهه آنها با كارآفرینان و مؤسسان شركتهای كوچك كه به نوعی رقیب آنها نیز محسوب میشدند از طرف دیگر، و نیز شروع مطالعات مرتبط با كارآفرینی و طرح مسائلی نظیر وظیفه كارآفرینان در شركتهای پس از تأسیس، مشاهده اقدامات كارآفرینانه از سوی شركتهای بزرگ، تغییر ساختار مالكیت شركتها و برگرداندن بخشی از مالكیت آنها به مدیران در راستای ایجاد انگیزه برای ادارهكنندگان شركتها، و قرارگرفتن ویژگی نوآوری در مركز ثقل كارآفرینی، از اواسط دهه 1970، كارآفرینی جزئی از رفتار مدیران در نظر گرفته شده و به سطح مطالعات سازمانی نیز كشیده شده است. بعلاوه اینكه با مطرح شدن رویكرد كارآفرینی اقتضائی و لحاظكردن عوامل موقعیتی و وضعیتی در مطالعات كارآفرینی، در واقع از كارآفرینی بعنوان یك استراتژی نوین جهت دستیابی به نوآوری، موفقیت، رشد، بقا و دیگر مزایای مرتبط، در شركتهای بزرگ یاد میشود(Furnham, 1994, p. 175 ).
جمعبندی دیدگاهها و رویكردهای كارآفرینی
همانگونه كه در صفحات پیشین آمده است كانون توجه اقتصاددانان به مبحث كارآفرینی و كارآفرینان عموماً بر فضای اقتصادی آن حاكم بوده است. بعبارت دیگر آنها از ویژگیها و عوامل فردی و اجتماعی مثبت و منفی مؤثر بر كارآفرینی غافل بودهاند در حالیكه كارآفرینان عموماً مطابق با ویژگیهای روانشناختی و جمعیتشناختی خود فعالیت خاصی را پیگیری و انجام میدهند. حال آنكه اقتصاددانان هیچ جایگاهی برای این ابعاد قایل نبوده و آنها را خارج از حیطه مطالعات خود دانسته، و از آنجایی كه فكر میكردند این ویژگیها قابل سنجش نیستند لذا از ارائه مدل یا مدلهایی در مورد آنها چشمپوشی كرده بودند. البته علیرغم ناتوانی اقتصاددانان در توصیف و تشریح نقش كارآفرینان در نظریات رشد و توسعه اقتصادی، شومپیتر از جمله كسانی بوده است كه بر نقش كارآفرین در اقتصاد تأكید كرده و تفاوتهایی را بین مدیر و مالك شركتها قایل شده بود.
پس از اتمام حكومت اقتصاددانان بر مطالعات كارآفرینی و كارآفرینان، بیشترین دغدغه فكری دانشمندان رشتههای دیگر حول محور پاسخگویی به این سؤالات بوده است كه فرق بین مالك و كارآفرین چیست؟ كارآفرین با غیر كارآفرین چه تفاوتهایی دارد؟ آیا در شركتهای بزرگ هم كارآفرینان وجود دارند؟ آیا تفاوتی بین كارآفرین و مدیر وجود دارد؟ در نهایت اینكه بمنظور پاسخگویی به این سؤالات، رویكردهای غیراقتصادی مختلفی در مورد كارآفرینی و كارآفرینان بوجود آمدند كه بیشتر بر ابعاد رفتاری موضوع تأكید كرده (Jenning, 1994, p . 271) و هر یك جنبههایی از آن (موضوع كارآفرینی و كارآفرینان) را مورد بررسی قرار دادهاند (Kollermeier, 1992, p. 18 ) كه بطور كلی میتوان آنها را به دو گروه تقسیم كرد: گروه اول كه مورد توجه روانشناسان بودهاند شامل مطالعه بر روی متغیرهای شخصیتی و روانشناختی كارآفرینان بوده است. هدف روانشناسان در حقیقت چگونگی ایجاد ویژگیهای كارآفرینانه در افراد بوده است كه در مجموع تحقیقات آنها را بعنوان رویكرد شخصیتی یا ویژگیها مینامند. و گروه دوم كه به رویكرد رفتاری معروف هستند متغیرهای جمعیت شناختی كارآفرینان را مورد بررسی قرار دادهاند. در این رویكرد به فعالیتهای كارآفرینان، دلایل و چگونگی تشكیل كسب وكار یا همان شركتها، و فرآیندی كه طی آن شركتها پا به عرصه وجود میگذارند توجه میشود
◊ منبع: فصلنامه رویش
منبع: سایت karafarini.net
بی گمان قرارگرفتن درفضای جامعه ی اطلاعاتی وعصرپست مدرن متكی برمحوریت دانش وتبعیت ازالزامات وشرایط برجای مانده ازحاكمیت نظم سایبرنتیكی همچون تسری فرهنگ وهویت دیجیتالی،وهمسویی وهمگامی باكاروان شتاب ناك جهانی شدن وزندگی دردهكده ی جهانی برگرفته ازایده ی "مك لوهان" وباهدف بهره مندی ازفرصتهای گرانسنگ برآمده ازاین تغییر وتحولات سرسام آورودرراستای تبدیل آثار،پیامدها،تهدیدات ومشكلات موجودواحتمالی به تبعات مثبت وارزشمند،نیازمنداتكابه سرمایه های گرانقدر انسانی واجتماعی می باشیم كه خودبایدتحول آفرین،پیشگام،دگرگون سازوصدالبته بی نظیر،بی بدیل وبی جایگزین باشند.
قطعا موفقیت وتعالی درچنین هیمنه ی پرهیاهووبشدت متغیرومتحول ،وپیروزی درهماوردها وچالش های جدی برجای مانده ازدل امواج طوفانی این اقیانوس خروشان تحولات شگفت انگیزتكنولوژیهای نوظهوربویژه درزمینه اینفوتكنولوژی،بیوتكنولوژی وفناوری نانوكه جوامع انسانی رابه خودمشغول نموده است ونیزباهدف رهیدن ازمخمصه ی بوجودآمده وراه برون رفت ازمشكلات برآمده ازپی تنازع خطرناك رقابت بی رحمانه ی این عصرناگزیربه تكیه برهمت والای مردان وزنانی هستیم كه قدرت شنادراین اقیانوس متلاطم راداشته وچنان دریادلان بی باك بردل خروشان امواج سهمگین یورش میورزندوبط گونه بقا ودوام خودرامدیون زندگی دروادی ناملایمات وازدل توفانهای بلاخیز می پندارند.
آری اینان كسانی نیستندجزكارآفرینان.غیورمردان وزنانی كه شیرآسابرمشكلات وسختی ها می غرندولحظه ای آرام وقراررابرنمیتابند.انسانهای بلندهمتی كه فكورانه،متعهدانه،باعزم واراده ی آهنین،صلابتی چون كوه استوار،آینده نگر،كمال گرا،مخاطره جوودگرگون طلب و به تحقیق اسطوره های سترگ زمانه بایدنام گرفت.
این عوامل بسیاركلیدی تغییر،همچون گذشتگان سربلندخودطلایه داران راستین واصیل حضوردرعرصه های پرطلاطم كسب وكار درهنگامه ی عظیم انقلاب اطلاعاتی می باشند.
كارآفرینان،انسان های سختكوش،فرهیخته ووالاگهری هستند كه درراه اعتلای عظمت انسانی ومعنی بخشی وهویت آفرینی به آنان ،پیشگامان حقیقی ورود به فضاهای جدیدتجارت وكسب وكاربوده وپیونددهندگان وبانیان تعاملات انسانی –اقتصادی درعرصه ی گسترده ی" تجارت جهانی" می باشند.آنان ازراه شناسایی دقیق وبهنگام نیازها ودغدغه های موجود وآتی عصرخود،مقدمات وشرایط حضورپرشكوه انسانها رادرصحنه تعاملات جهانی هموارمیسازند.
كارآفرینان،متعهدانه تمام سعی وتلاش خود راازراه خلق ارزشها وروش های نوین درجهت رفع كاستی ها،شكاف ها وكمبودهای تصنعی كه شالوده حیاتی اجتماعی ابنای بشرراتهدید می نماید،مصروف داشته تا سعادت وآرامش ونیك فرجامی رابه همنوعان خویش وآیندگان ارمغان دهند.
كارآفرینی پروسه ای است مبتنی برخلاقیت،نوآوری،نواندیشی وارزش آفرینی كه باانگیزه های متعالی انسان كارآفرین درعصرموسوم به" عصركارآفرینی" وبه منظورخلق ارزش های نوین وتعالی آفرین ازدل فرصتهای نادر وبی بدیل عجین گردیده ودستاوردها ورهاوردهایی ازجنس توسعه،شكوفایی اقتصادی ،عدالت اجتماعی،ارتقای سطح بهره وری،پویایی،دوام وبقا،رفع معضلات اجتماعی-اقتصادی واشاعه ی فرهنگ تلاش ومجاهدت رادرپی دارد.
انگیزه های مقدس انسان كارآفرین برخاسته ازروح استقلال طلبی،مسئوولیت پذیری،تعالی جویی(توفیق طلبی)ومثبت اندیشی اوست كه لحظه ای ایستایی،اینرسی،آرامش كاذب وسكون ودرنگ راجایز نمیداند
انسان كارآفرین،تعریف كاملترونوینی ازانسان جوینده وكمال گرا راارائه می دهدكه درزمانه ای كه بیم آن میرودبنیان های ارزشی انسان بربادرفته تلقی گرددبازتعریف هویت خواهی انسان راطنین افكن میگردد كه درآن وی آرمان خواه،ارزش گرا،دانش محور،تعالی جو،مثبت نگروبینش مندوآینده جویی است كه اهداف بسیارمترقی ومفیدراتدوین نموده ومنادی حركت روبه جلوی انسانیت بوده ودرسرشور وشوق خلق كردن همه جیز ازهیچ (به تعبیرجفری تیمونز)رامیپروراندومصداق شمعی است كه حاضراست كلیت وجودش راجهت روشنی بخشیدن به محفل تیره وتار انسانیت آغاز"هزاره سوم" كه میروددرظلمات بی هویتی گمنام ومحو ومسخ گرددنثارنماید.
اوبرانگیخته می شودتابارگران محنت ورنج ومحرومیت ومضایق وشداید وتنگناهای بی شماراقتصادی،رفاهی واجتماعی راازگرده ی نحیف ورنجور بشریت قرن حاضربرزمین نهد.
كارآفرینان به اتكای توانمندی های ارزنده ای همچون:قدرت بالای تجزیه وتحلیل محیط پیرامون خود،دنیای پهناور ومتغیر اطراف وازراه توان بالای تیم سازی وكاركردن بادیگران وشناسایی شبكه های ارزشمندكارآفرینی ازراه شناسایی وحتی ایجاد فرصت های بی بدیل وناب وبایافتن ومدیریت صحیح ومدبرانه برمنابع كمیاب بویژه منابع انسانی،فرصت هارابه ایده های عملی وسودمند تبدیل نموده تاشتاب دهنده ی تغییرات دردنیای پیچیده وگسترده ی عصرفراصنعتی باشند.
آنان انسانهای والایی هستند كه قدرت تصوربالایی داشته ودارای چشم انداز متعالی واندیشه های مستقلی می باشندكه تمام ماموریت ورسالت واقعی خودراایجاد دگرگونی وفراهم آوردن بسترهای لازم جهت حفظ آرامش وایجادآسایش ورفع نواقص وكاستی های موجود درفضای زندگی وكسب وكاری كه درآن هستند می دانند.
آنان انسانهای مصمم،باعزم راسخ،اراده ای چون كوه استوار،روح بلند،دارای قدرت كنترل واقعی برسرنوشت خود،باورمند،دارای عزت نفس وروحیه ی خستگی ناپذیری هستندكه ازطریق شناسایی،ساماندهی،ومدیریت منابع مختلف،می توانند به نیازهای محیطی خودپاسخ بهنگام داده وقدرت حضوروورودبه وادی های جدید اقتصادی،تجاری وكسب وكاررادارند.
آنان" موتورمحركه ی توسعه ی اقتصادی" جامعه(به تعبیرشگفت شومپیتر)،منادیان راستین بهبود كیفیت زندگی بشری وایجادكنندگان اشتغال مولد وكارآمد درعرصه های كسب وكارونیز افزایش دهندگان سوداجتماعی هستند.
كارآفرینان عناصر حیات بخش،حركت آفرین والگوهای كارآمدی درعرصه ی كسب وكار وزندگی اجتماعی میباشند.
آنان باعث رونق اقتصادی،تسهیل درروندتوسعه،كاهنده نابسامانی ها ونابهنجاری های امنیتی،اجتماعی،فرهنگ آفرینی وپیامدها وآثارمثبت وموثر رفاهی برای جوامع هستند.
آنان مبدع سبك های نوینی اززندگی هستندكه درآن انسان بااتكای بردانش ،توانمندیهای واقعی وبالقوه خودوباباورداشت وازطریق بهره مندی ازهمه موهبتهای خدادادی میتواند مسایل ومشكلات كاری ومعیشتی خود ودیگران رابادستات توانای تدبیر خودمرتفع ساخته وزنگارفقرونیستی وفلاكت راازرخسار جامعه ی خود می زدایند.
دریك كلام میتوان مدعی شد كه كارآفرینان ذخایرارزشمندسرمایه های انسانی هرجامعه هستندكه آن جامعه به اتكا وپشتوانه آن میتوانددرلحظه های بیم وامیدازراه پرورش وبكارگیری آنان به معیارها وشاخص های برترشكوفایی وتوسعه دست یازد.پس لازم است تاقدراین ذخایرراشناخت وازاین پشتوانه هاحمایت وپشتیبانی واقعی به عمل آورد.
نویسنده:سیدنبی اله حسینی
مدرس كارآفرینی دانشگاه
امروزه كارآفرینی بعنوان یك استراتژی كارآمدبرای رویارویی بامشكلات فراروی جوامع ازجمله بیكاری وآثاروتبعات سهمگین آنها ونیز یكی ازمهمترین راهكارهای برون رفت ازفضای بسیاربغرنج وپیچیده اقتصادی مورداهتمام وعنایت ویژه جوامع وافرادومجامع علمی-دانشگاهی واقع گردیده است.
مقاله ای كه درپیش روی داریدبه ذكرپاره ای ازمهمترین مواردی كه برای هرفعالیت نوپا وایجادكسب وكارهای كوچك وزودبازده ضروری است میپردازد.
1-قبل ازشروع تاآنجاكه ممكن است پول پس اندازكنید:
دراغلب مواردمردم بدون هیچ پس اندازی وارد كسب وكارمی شوند.بعضی باگرفتن وام ازبانكهایادوستانشان كارراشروع میكنند.اماآنهانمی دانندكه ممكن است ماه هایاسالهاطول بكشدتابه سوددهی برسندوهنگامی كه وام دهنده بفهمدكه این كاربه اندازه كافی سودده نیست پولش راپس خواهدگرفت ویابرای دفعه بعد ازدادن وام خوداری می كند.بعضی وقتها مردم مجبورمی شوندتابرای بازپرداخت وامهاازمسكن یاكارت اعتباری استفاده نمایندكه این باعث میشودخانه یااعتبارشان درخطربیفتد.
راه درست این است كهتاآنجا كه ممكن میباشدهرچه بیشترپول موردنیاز راپس اندازكرد.
2-ازبندكفش آغازكنید:
كوچك فكركنید(باهزینه كم شروع كنید)اگرمی توانیدكارتان رابدون دفتركارانجام دهیدپس درآغازسعی كنیدجااجاره نكنید.تاوقتی كه كاری نداریدكارمندی رااستخدام نكنید.
كسانی كه كارشان راارزان شروع میكنندمثلادریك گاراژازاین فرصت برخوردار می گردندكه اشتباهات ناشی ازتازه كاربودن رادرمقیاس كوچكترانجام دهند.
3-ازدارایی های شخصی خودمحافظت كنید:
وقتی واردكسب وكارمی شوید،این شخص خودتان هست كه مسئوول قروض بوجودآمده نظیروام ها،مالیات،پول مالكان وغیره می باشدلذا اگرازخودمحافظت نكنید،بستانكاران باحكم دادگاه می توانندبه سراغ دارایی های شخصی شمامانندماشین یاخانه بروند.
اگروام های شمادرحال افزایش است سراغ تشكیل یك بنگاه یاشركت بامسئوولیت محدودبروید.
4-ببینیدكه چگونه می خواهیدپول دربیاورید:
شمابایدبتوانیددرچندجمله بیان كنیدكه چگونه طرح كسب وكارتان سودمعقولی درپی خواهدداشت.تازه كارها لازم است بدانندكه چه هزینه هایی دارند،چقدر صرف خریداری كالامی شود،اجاره،پاداش كاركنان و...چقدراست؟آنگاه میتوان فهمیدكهچقدربایددرماه فروش داشته باشندوبه چه قیمتی بفروشندتااینكه آن هزینه هاراجبران كنندودركنارآن سودكافی نیزایجادكنند.
5-یك طرح كسب وكارتهیه كنید،هرچندكه كوچك باشد:
پیداكردن مقداری سودوایجادیك نقطه سربه سراولین گام دراین راه است.دراكثرشركت های كوچك،بخش های اصلی طرح تجاری،تجزیه وتحلیل نقطه سربه سر،پیش بینی سودوزیان وبرآوردگردش جریان نقدینگی هستند.بابرآوردگردش نقدینگی وسودوزیان شمامیتوانیدایده كسب وكارخودرابهبودببخشید.
تهیه یك طرح تجاری به شما این اجازه را می دهد كه تعیین كنید چه چیزهایی هزینه های شروع كار هستند و استراتژی بازار یابی شما چه هست. اگر محاسبات شما روی كاغذ درست نباشد،در دنیای واقعی نیز درست نخواهد بود.
6-یك حاشیه رقابتی پیدا كنید و آنرا ادامه دهید:
درست كردن یك حاشیه رقابتی در ساختار كسب و كاربرای موفقیت دراز مدت خیلی اهمیت دارد.بعضی روشهایی كه می توان این حاشیه هارابدست آوردعبارتنداز:بیشترازرقبای خودبدانید،محصولی راتولیدكنیدكه تقلیدازآن خیلی سخت یاغیرممكن باشد،تولید یاپخش آن راكاراتركنید،مكان بهتری راانتخاب نماییدویاخدمات بهتری به مشتریان بدهید.
ازاسراركسب وكارتان محافظت كنید.اینهااطلاعات محرمانه ای هستندكه برای شمامزیت رقابتی دربازار ایجادمیكنند.
بایدكاری كنیدكه اطلاعات شمامحرمانه بمانند.مثلا اسنادراباكلمه"محرمانه"علامت بزنیدیابرای رایانه هارمزورودبگذارید.
عكس العمل سریع دربرابرخبرهای بدیكی دیگرازاین روشهاست.وقتی كه می بینیدكسب وكارتان بامشكل مواجه شده است بایدبایك طرح جدیدبه سراغ آن بروید.مثلا محل دفتركارتان راتغییردهیدیامحصول وخدمات جدیدمعرفی كنیدویایك راه بهتربرای ارتباط بامشتری پیداكنید.
7-كلیه توافقنامه هارامستندومكتوب سازید:
بعنوان یك قاعده شمابایدبرخی ازقراردادها وتوافقنامه هارامكتوب سازید مانند:
-قراردادهای بیش از1سال
-قراردادهای فروش به ارزش 500دلاریابیشتر
-قراردادهای مربوط به مالكیت حق كپی رایت
حتی اگرازنظرقانونی لازم نباشد،عاقلانه است كه تقریباهمه چیزرامكتوب كنیدزیراكه توافقات شفاهی رابندرت میتوان اثبات كرد.
8-اشخاص شایسته رااستخدام كرده وبدرستی ازآنهانگهداری كنید:
الویت شمااین باشدكه كاركنان شایسته رااستخدام كنید.یك كارمندقوی حداقل 2یا3برابریك شخص بامهارت معمولی میتواندارزش داشته باشد.
برای ایجادیك نیروی كارثابت وشاد،نه تنهابایدباكارمندان بطورعادلانه رفتاركردبلكه بایدكسب وكارشمانیزلایق آنهاباشد.كاركنان بایدكارشان رادوست داشته باشند.مشتریان نیزبه احتمال قوی به كسب وكارروبه رشدوفادارترخواهندماندوآن رابیشتربه دوستانشان توصیه می كنند.
9-به وضعیت حقوقی كاركنانتان توجه كنید:
هنگامی كه كارگری رابصورت قراردادی اجیر می كنید مطمئن شوید كه ازاونبایدمانند یك كارمندرسمی مالیات كسرشود.
10-صورتحساب ها ومالیات های خودراسرموعدبپردازید:
دردنیای واقعی،به قول خودعمل كردن یك شهرت تلقی می شودویك دارایی مهم محسوب می گردد.لذا یك راهبرد واستراتژی اساسی آن است كه صورتحساب های خودراپیشاپیش وزودترازموعدبپردازیداین امرباعث كسب وجهه واعتبار برای شماخواهدگردید.بیشترین اهمیت راپرداخت بموقع مالیات بردرآمدمی تواندداشته باشدمخصوصا سهمی راكه شمابعنوان مالیات تكلیفی ازفیش حقوقی كاركنان تان كسر می نمایید.
)Yahoo!Small Business منبع:اینترنت(
ترجمه وتلخیص از:سیدنبی اله حسینی-مدرس كارآفرینی دانشگاه
در ورای محدوده های تعریف شده ، مشکلاتی را در زمینه ی جامعه شناسی کار آفرینی ایجاد می نماید.حدود مفهوم "کارافرین" چنانکه توسط شومپیتر تعیین شده(1961) بی شک امروزه بسیار محدودتر است. هم به علت تغییرات تاریخی در کشورها ی پیشرفته ی سرمایه داری و هم به خاطر بروز علائق تحقیقاتی منطقی و توجیه پذیر در کشورهای توسعه نیافته ای که در اقتصاد خود دارای برنامه ریزی مرکزی می باشند، یعنی جایی که در آن شرکتها به شیوه ای کاملاً متفاوت از سرمایه داری تکامل یافته ی صنعتی شکل می گیرند. بعلاوه مفهوم جالب تری که 20 الی 30 سال پیش توسط آرتور کول 1965 و دیوید مک کلند 1969درباره ی کار آفرین ارائه شد باعث ضعیف شدن و رقیق شدن این مفهوم گردید.تعریفی که محققین در زمینه ی کار آفرینی به کا ر خواهند گرفت نباید چندان از مفهوم مورد استفاده ی مردم امروزین به دور باشد. (مثلاً آنچه که در مطبوعات تجاری از آن استفاده می شود) ونه از اساس تاریخی در شرکتهای سود آور.
مشکل تعریف
کار آفرینی چیست و کارآفرینان چه کسانی هستند؟ همواره سوالاتی وجود دارد که هیچگاه به پاسخ قطعی منجر نمی شود.احتمالاً به این علت که دانشمندان جامعه شناس از رقابتهای معنایی لذت می برند و یا بخاطر آنکه نیازهای تحقیقات علمی آنها را تحریک می کند تا همواره در شکار رابطه ای کامل میان تعریف پدیده و خود آن پدیده باشد . بنابراین در پاسخ به این سوال که " چه کسی کار آفرین می شود و چرا؟" شخصی کاملاً راغب است که چنین پاسخ گوید "اما آیا پیتر کیلبی (peter Kirby ) تمام آنچه را که در مقاله خویش بنام " شکار هیفالومپHunting of Heffalump) )آورده است مورد توجه قرار نداده است ؟ "
در حالیکه که کیلبی (1971) ممکن است هیفالومپ را مستقیماً مشخص نکرده باشد اما زمینه ی و زیست محیط طبیعی وی را یافته است.جائی ما بین دره و راهبردهای عرضه – تقاضا ی اقتصاد کلان ، مثال رودخانه ی تجربیات اجتماعی سازی ایام کودکی ، صحرای حاشیه نشینی اجتماعی ،دره ی فریبنده ی محدودیتهای سیاسی تحمیلی بر تصمیم گیریهای اقتصادی .با اینهمه مطلبی که درباره ی این موضوع نگاشته شده است ، ممکن است کسی به این نتیجه برسد که دانستن این مطلب که کار آفرین کیست و یا چیست واقعاً اهمیت چندانی ندارد بلکه باید زیست محیط طبیعی چنین موجودی را مورد بررسی قرار دهد. بگذار شکارچیان یعنی تعقیب بی حاصل این موجودات گریز پا را رها کنند! درعوض متغیرهای محیطی شکل دهنده به رفتار آنها را بشناسند و زمینه ی آنها را تعیین نمایند! این مطلب است که در حال حاضر درباره ی این موضوع مورد اجماع قرار دارد.با اینحال تعاریف همچنان اهمیت دارند چرا که باعث مدیریت پذیری تحقیقات می شوند. مفهومی که آنقدر وسیع باشد که فضای تنفس کافی برای تمامی پدیده های مجردی که هر کس ممکن است بخواهد در آن بگنجاند، داشته باشد،می تواند برای هر چیز توضیحات نامناسبی را ارائه نماید.بنابراین از یک طرف مفهوم "کارآفرین" می تواند به هر فردی که دارای کار مستقلی است اشاره نماید، البته هنگامی که بتوان نشان داد که آن شخص ریسکی را پذیرفته ،منابعی را فراهم آورده ،ابتکار عملی از خود نشان داده و یا رفتار مستقلی را بروز داده است . در اینصورت "کار آفرین " همیشه با "فردی که دارای شغل مستقل است هم معنی می باشد.اما اگر واقعاً چنین است چرا مدارس مدیریت بازرگانی بین مدیریت شاغل کوچک و مدیریت شرکتهای تازه تاسیس حد و مرزی قائل می شوند( تفاوت بین مدیریت و کار آفرینی) ، و چرا باید نویسندگان Wall street journal,Times, Forbes و سایر مجلات "کار آفرین " و "کار آفرینی " را بیشتر مناسب برخی از دارندگان مشاغل آزاد و افرادی که تعهد اتی را می پذیرند ، بدانند تا برای دیگران.
درک پروفسور از مفهوم "رویداد کار آفرینی " از این هم آزادانه تر است چرا که قطع نظر از زمینه ی فرهنگی یا حرفه ای ، هر گونه نقشی را شامل می شود که می تواند با توان ریسک پذیری ،ابتکار عمل ، فراهم آوردن منابع ونیز خود گردانی در ارتباط باشد.با چنین مفهوم گسترده ای ، یک "شراکت " می تواند تقریباً انجام هر منظوری را شامل شود. تعریف پروفسور شاپرو به هر پرسه گرد ، ارتقا دهنده ،سازمان دهندگان نظام شهری و حتی سازمان دهنده ی حوادثی در کشورهای سوسیالیست این امکان را می دهد تا به بنای یادبود جوزف شومپیتر وارد گردد، جایی که عمده ی بارانهای اقتصادی صنعتی در صحنه ی میانی قرار دارند .( این نکته را باید خاطرنشان ساخت که تعریف شومپیتر هیچ گروهی از مردم را از نظر دور نمی داشت، اما مثالهایی که وی کراراً بدان ها اشاره می کند نشان می دهد مفهوم پذیری وی بیشتر در نوآوریهای صنعتی و تکنولوژیک ریشه داشت تا نوآوریهای مالی بازاریابی و هیچگونه اشاره ای به زمینه های غیرتجاری که مفهوم مورد نظر شاپرو آنرا مجاز می کرد نکرده بود.)
در آمریکا همواره پیشرفت در موقعیت ورشد حرفهای مورد تاکید قرار داشته است. از آنجا که "کار آفرین"امروزه به شدت مورد نیاز می باشد جای تعجب نیست که تعداد فراوانی خواهان عنوانی برای خود باشند، چه این افراد اثر شومپیتر بنام "تئوری اقتصادی"
(Theory of Economic development ) (1961) را خوانده باشد وچه پروژه ی هاروارد در تاریخ کار آفرینی را شنیده باشند . تنها کارآفرینان آکادمیک که ممکن است
Federal craftsmanship ،مشاوره ی شخصی احتمالاً کارمعاملات ملکی به عنوان یک کار دوم را با تدریس و نوشتن با هم ترکیب کنند ، ممکن است همچنان با ریسمان ها تیرهای فخر فروشی تکان دهنده از سوی همسانان حرفه ای خود مواجه گردند. و اخیرا نوع کاملاً جدیدی بنام "کارآفرینان ورقه ای " (paper entrepreneur) توسط رابرت ریش (Robert Reich) برنامه ریز سیاستهای کمیسیون تجارت فدرال به طبقه بندی در حال رشد ما افزوده شده است. این نوع کارافرینان را می توان پادتنی مخرب در جریان خون سرمایه داری پیشرفته دانست، چرا که ماموریت بسیاری از آنها عبارت است از ارتقای سطح مقررات نوآوری که کارآفرینان بخش خصوصی را تضعیف کرده ونا امید می نماید و چنان ایشان را درگیر تردستی های مالی و حقوقی می نماید که جریانات سازند ه را به سوی سرمایه منحرف می کند. آیا بهتر نیست این نوع را"ضد کارآفرینی"بنامیم.؟
مدیران بازرگانی که در برگزیدن استراتژی متناسب برای پیشبرد محصولات جدید خطا می کنند، ریسکهایی را در زمینه ی کارشان می پذیرند، اساتیدی که برنامه های آموزشی کار آفرینی را در کالج های آزاد هنری با ظرفیتهای غیر تجاری آغاز می کنند ،خود را در معرض ریسک های بزرگی قرار می دهند. کارگزاران خدمات اجتماعی ممکن است بطور ناخواسته درگیر منازعاتی پارلمانی گردند که می تواند کار آنها را به مخاطره اندازد.
اگر از طرف دیگر ریسک پذیری به سرمایه (دارائیها) محدود شود ، تعریف مفهوم "کار آفرین" مفهومی که عموم مردم از آن درک می کنند و نیز به واقعیت تشکیل شرکتها توسط بخش خصوصی نزدیکتر می شود. واقعیت این است که برخی از کارآفرینان ممکن است از سر مایه گذاری مالی (سهم الشرکه) شانه خالی کنند. این نکته را نیز باید خاطر نشان کرد که این مساله از نظر شوم پیتر یک معیار ضروری نمی باشد(1947) بلکه وی کارآفرینان را (افرادی که منابع را برای ترکیب های جدید سازماندهی می کنند) را سرمایه داران (تامین کنند گان سرمایه ی شرکتها) متمایز می داند.به هر حال معیار پذیرش ریسک در مورد سهم الشرکه یا داراییها می تواند کاندیداهای ارزشمند دیگری را از قلم بی اندازد که بر سر وقت،انرژی و حتی شاید آرامش کاری خانوادگی خود ریسک می نمایند تا شرکتی را تامین کنند.یک تعریف باید حداقل افرادی را شامل شود که در نتیجه فعالیتهای شراکت سهیم می باشند.نتایجی که بزرگی آنها از همان ابتدا معلوم نیست .یک دسته از سازمان دهندگان شرکت که در ازای سهمی از سهام مورد انتظار ویا کسب در آمدی به جزیک دریافتی یا حقوق ثابت ، زمان ،انرژی و مهارت خود را به مشارکت می گذارند به ما اجازه می دهند تا به طور مثال مدیر قسمتهای قبلی را نیز در تعریف خود بگنجانیم، یعنی شخصی که از طریق خرید ارزش افزوده ی بخشی از سهام سرمایه گذاری شده توسط دیگران ، جایگاهی فرعی و نا خواسته از شرکت مادر بدست می آورد. این مورد قطعاً به ما امکان می دهد تا تمامی افرادی را که بخشی از تیم کار آفرینی بوده و می توان آنها را در شرکتهای high-techو زمینه های سریع الرشد دید ، در این مفهوم جای دهیم ، حتی اگر این افراد بجای سرمایه ی نهاده شده تنها مهارت ویا تلاش خود را به مشارکت گذاشته باشند.
این بازیکنان آنگونه که توسط مایکل مک کوبی ( (Michael Mac Coby) 1976)توصیف شده اند تیمهایی تشکیل می دهند ، پروژه هایی را پیش می برند و با بخشی از سرمایه ی در گردش شرکت shoot craps ، و مدیران فعالیتها " که بخشهایی از شرکتهایی مانند 3Mو مونسانتو (MOMSANTO)را در شرکتهای جدید ایجاد کرده اند ، یا به خاطر آنکه طبق مد روز رفتار کرده باشند ویا از آنجا که برای نخستین روزهای ایجاد شرکت که هیچ چیز حالت عادی و روزمره را نداشته است دلتنگ شده بودند ، همچنین گرفتار بیماری مسری کار آفرینی شده اند . این افراد و افراد دیگری شبیه آنها باشند همگی دارای ویژگیها ویا استعداد ذاتی کار آفرینی بوده و به قول شاپرو ممکن است به درستی در رویدادهای کار آفرینی حضور داشته باشند ] کوپولسکی Copulas) ) ومک نالتی( (Mc Nasty (1974).
اما آیا باید آنها را در زمره ی کار آفرینان نیز پنداشت؟اگر این افراد چیزی بیش از آنچه در شرط بندیها می بازد در عواید مالی شرکت مشارکت داشته باشند احتمالاً باید آنها را در زمره ی کار آفرینان پنداشت.اما اگر نتوانند، صرفاً "مدیرانی خلاق هستند ، " افرادی که بر روی آب راه می روند "، زنان مردانی در "fast-tarck " ، اما همه این دلایل صرفاً مدیر باقی می مانند.
آنها که در شرکتهای بزرگ در جایگاه های بالا قرار می گیرند باید علاوه بر توانائیهای مشهود در تخصصهای فنی ، از مهارتهای بین فردی قابل توجهی برخوردار باشند. این مهارتها به ایشان امکان می دهد تا در قالب شبکه ها ی اجتماعی برای شرکت ایجاد دارایی نمایند ،پدیده ای روزا بت کانتر (Roabeth kanter) در مطالعه ای در اواسط دهه ی 1970خود درباره ی شرکتهای بزرگ تامین مواد صنعتی بدان اشاره نمود.کانتر خاطر نشان می کند که توانایی شخصی در ریسک پذیری و تشکیل شرکت تا حد بسیاری به شبکه های سازمان یافته ی حمایتی قابل دسترس مدیران بستگی دارد. در حقیقت ادوارد بان فیلد (Edward BonField) (1964) - اندیشمند سیاسی – معتقد است که موفق ترین سیاستمداران در یک سیستم سیاسی افرادی هستند مانند دالی شهردار سابق نیویورک (Mayor Daley) که می دانست چگونه مبالغ قابل توجهی از تعهدات علائق شخصی را جمع آورد. شرکتهای بزرگ از بسیاری جهات شبیه سیستمهای سیاسی عمل می کنند. کارآفرینان اغلب کارهایشان بهتر از راه اندازی شبکه های اجتماعی جهت تمامی مزایای بین فردی قابل تحمل توسط این ترافیک انجام می دهند. کاملاً طبیعی است که اینان محیطهای اداری بوروکراتیک را به هیچ وجه مطابق ذائقه ی خویش نمی یا بند. همچنانکه شاپرو و دیگران بدر ستی خاطر نشان کردند اغلب همین عوامل برآشوبنده ی حرکتهای سازمانی ، کاهش خود گردانی و دخالت های نا بجاست که باعث می شود گوسفند سیاه رمه را رها کرده وبه راه خویش رود.
نوآوری به عنوان یکی از ویژگیهای ضروری در تعریف کار آفرینی ، مشکلاتی را ایجاد می نماید. از نظر پروفسور شاپرو رویداد کارآفرینی به معنای نوآوری است. در صورت وجود سایر معیارهایی که شاپرو لیست کرده است ،صرف آغاز یک کار خود یک کار آفرینی محسوب می شود. اما چرا باید تصمیم به برپا کردن یک دکه ی خیابانی ویا دست فروشی به عنوان نوآوری در نظر گرفته شود؟ در عین حال بدون وجود نوآوری و تازگی به عنوان بخشی از تعریف کار آفرینی ،توجیه اختلاف موجود میان سازماندهی شرکتهای جدید و مشاغل کوچک چندان کار ساده ای نخواهد بود.اما حتی اگر دانشگاهیان توجه چندانی به این مطلب نداشته باشند ولی نویسندگان نشریات بازرگانی بی تردید علاقه مند هستند که همچنان میان افرادی که به راه اندازی تاسیسات خشک شویی ،ساندویچ فروشی ،ایستگاه پمپ بنزین و آنان که به فروش فرش ،skis پلاستیکی ، hula hoops و میکرو پروسسوراشتغال دارند ،تمایز قائل شوند.
از آنجائیکه خاصیت نوآوری در توالی بلا فصل چیزهای مختلف تفاوت می کند لذا کاربرد آن با مشکلاتی مواجه می باشد. هر یک از مشاغل جدید چیزی متفاوت در خود دارند .چه هنگام خاصیتی به اندازه ی کافی در چیزی وجود دارد تا بتوان آنرا "کارآفرینانه " خواند؟ بی شک تغییرات پیشگامانه ی ری کراک (Ray Kroc) در صنایع غذایی آماده با هر استانداردی ،نو آوری تلقی می گردد.
همچنانکه تد لویت (Ted Levitt) در یکی از مقالات سا ل 1972 بررسی تجاری هاروارد (Harvard Business Review) خاطر نشان کرد ه است .کراک تکنیکهای خط مونتاژ را برای تولید همبرگر دونالد سرویس دادن به مشتری ها بکار گرفته است و انقلابی سازمان بافته در سرویس غذاهای آماده ایجاد نمود که بعدها توسط دیگران از آن کپی برداری شد.بر طبق تعریف شوم پیتر این یک نو آوری تکنولوژیک نبود بلکه صرفاً عبارت بود از "یک ترکیب جدید " که مشخصاً با مورد مغازه داری که صرفاً با خلق یک ساندویچ جدید حجم درونی یک ظرف غذا را افزایش می دهد تفاوت دارد. شما می توانید اگر بخواهید هر دو مورد را "رویداد کار آفرینی " بخوانید اما دوره های مربوط به راه اندازی شرکتهای جدید بر نمونه های کراک وسایر افرادی که زمینه های جدید ، حساس و قابل مشاهده ای را در صنایع خود بو جود می آورند ، تاکید می ورزند.
به روز کردن شوم پیتر
مفهومی که شوم پیتر درباره ی کار آفرینی تعریف کرده است مطمئنا به اندازه ی کافی انعطاف پذیر بوده است به مواردی که از حساسیت کمتری برخوردار بوده این امکان را داده است تا خرید کردن را به تجربه ای ارزشمند تبدیل کند. گرچه به نظر می رسد الگوی وی رجال و اعیان قرن نوزد همی بوده است تا دلالان غیر ملموس غذای خشک که نخستین سو پرهای بزرگ را با اجناس جالب ،پیشخوان های sarsaparilla و سیاست قیمت گذاری ثابت به منظور تبدیل کردن خرید به یک تجربه ی آرام و ارزشمند به وجود می آورند.شوم پیتر بر نوآوریهای حساسی تاکید داشت که باعث رشد بلند مدت و دائم اقتصاد می شوند.
شوم پیتر همچنین به این مطلب اذعان داشت که کار آفرین در حالیکه در تلاش است تا شرکت جدیدی را سازماندهی نماید ، یک کار آفرین است اما آنگاه که کسب و کار وی براه افتاد ،دیگر یک مدیر- مالک می باشد. نوآوریهای جدید و تغییرات نوآوریهای اولیه می تواند مدیر-مالک را به نقش کار آفرینی قبلی خود بازگردند. بنابراین تعریف شوم پیتر نیز به مفهوم شاپرو یعنی رویداد کار آفرینی می رسد اما هنوز بسیار محدودتر است چراکه شوم پیتر بر نو آوری پافشاری می نماید(که چیزی بیش از صرف راه اندازی کاری را ایجاب می کند که قبلاً وجود خارجی نداشته است.) ونیز بر سودی غیر قابل محاسبه که حق یک کار آفرین موفق می باشد.
همین مورد اخیر است که که محدود کننده بوده و ایجاب می کند که کار آفرینی در محدوده ی اقتصاد شرکتهای آزاد در بخش خصوصی باقی بماند. بی شک در جامعه ای همچون اتحاد جماهیر شوروی نیز " تسریع کنند گان " (expediters) بسیاری وجود دارند که به عنوان کار آفرین عمل می کنند و حکومت نیز وجود آنها را تحمل می کند ، چراکه ایشان در حضور آن خشونت بوروکراتیک منابع مختلف را گرد می آورند .البته این افراد هیچگونه سودی به معنای متداول آن بدست نمی آورند.،بلکه گاه هدایایی زیر میزی وپاداشهایی در یافت کرده و یا از حقوقی بهره مند می گردند که پایه گذار ویژگیهای آنها در قاموس کار آفرینی می باشد.
هنگامی که ما از این مسئله که کار آفرین کیست و کار آفرینی چیست پیشتر رفته و به این سوال می رسیم که چرا برخی افراد تمایل بیشتری به استقلال ، ریسک پذیری ، ابتکار عمل و نوآوری دارند ،به سرعت متوجه می شویم که پاسخ به این گونه مسائل به شدت مفهومی که از کار آفرینی پذیرفته ایم بستگی دارد. اگر مفهوم مورد نظر بیش از حد وسیع باشد وهر موردی را در بر گیرد ، هر کسی دچار حیرت می شود که آیا جستجو برای عوامل سببی معانی مختلفی را در بر خواهد گرفت یا نه. بی شک در جامعه ای همانند جامعه ی ما تعداد فراوانی از مردم در مقاطع مختلف زندگیشان ،با رویدادهای کار آفرینی در گیر بوده اند. در ارتباط با افرادی که در مشاغل خصوصی مستقل فعالیت داشته اند. نکات مختلف مربوط به کار آفرینان از قبیل شخصیت ، مشاغل والدین و پیشینه های اجتماعی به طور وسیعی مورد مطالعه قرار گرفته اند. هر گاه مفهوم مورد نظر از کارآفرینان چنان باشد که افراد شاغل در بخش خدمات مدنی ، مدیران کارخانه های شوروی ویا سازمان دهندگان مدنی و شهری را نیز شامل شود،احتمالاً ارتباطات فوق الذکر بسیار ضعیف خواهد شد .
فصلی که پروفسور شاپرو نگاشته است در هشدار دادن دانشجویان کار آفرینی نسبت به ماهیت بسیاری از تشکیل شرکتهای اتفاقی بسیار مفید بوده است. احتمالات غیر قابل پیش بینی میتواند بسیاری از افراد را به کار آفرینی هدایت نماید که ممکن بود درغیراین صورت حرفه های مطمئن تر و تثبیت شده تری را دنبال کنند. با وجود اینکه متون بسیاری بدین فرض تمایل دارند که تنها برخی از انواع شخصیتها هستند که ناگزیر به سوی نقشهای مستقل از جمله تشکیل شرکت رانده می شوند اما پروفسورشاپرو خاطرنشان می کند جنبه های منفی زندگی فردی نیز اگر مهمتر نباشند ، به همان اندازه دارای اهمیت می باشد. اخراج ناشی از ظلم استبداد سیاسی یا مذهبی ویا از دست دادن کار ممکن است به اندازه ی نیاز به استقلال درآمد بالا اهمیت داشته باشد. می توان چنین فرض کرد که کار آفرینان "اتفاقی " نقش خود را تا حد زیادی مدیون عواملی چون اخراج واز این قبیل می باشد در مقایسه با کار آفرینان "ناگزیر " که در سایر بخشهای متون مربوطه از آنها صحبت شده ، دامنه ی وسیعتری از فاکتورهای فردی را به نمایش می گذارند.
کار آفرینان ساختگی متصنعی:
جامعه شناسی کار آفرینی این واقعیت را نیز در نظر می گیرد که کار آفرینی در حال تخصصی شدن است. به خاطر وجود مراکز ،موسسات و برنامه های جدید آموزش فارغ التحصیلان ،نظام جدیدی از کار آفرینی در حال شکل گیری است.در حالیکه کارآفرینان متخصص در صد بسیاری پائینی از کارآفرینان آمریکائی را تشکیل می دهند ،واین نسبت طی دهه های آینده نیز به همین مقدار خواهد بود،اما ظهور چنین قشری در صحنه ی کار آفرینی تغییر وتبدیلاتی را در الگوهای توصیفی تثبیت شده ایجاب می نماید.دانشجویان MBA امروزه ممکن است به مفاهیمی دست یابند که درصورت فقدان برنامه های تخصصی دست یابی به آنها بعید می نمود. سمینارهای آموزشی فراوان فزاینده ای در زمینه ی کار آفرینی در دانشگاه ها و کالج ها برای دانشجویان ترتیب داده می شود.مطمئنا جامعه شناسی کار آفرینی برآن خواهد بود تا کار آفرینی را که آموزشهای تخصصی جدید را دیده اند مورد مطالعه قرار داده و آنها را با افرادی بدون هیچگونه تحصیلات رسمی در زمینه ی کار آفرینی به تاسیس شرکتها مبادرت کرده اند مقایسه نماید.آیا این دو گروه به یک اندازه موفق می باشند؟با در نظر گرفتن این حقیقت که بسیاری از دانشجویان این رشته خود آنرا برگزیده اند ،آیا برنامه های آموزش تخصصی در راه اندازی شرکتهای جدید براستی تفاوت چندانی ایجاد کرده است؟
در حالیکه کار آفرین " اتفاقی " بخاطر احتمالات خارج کنترل خود به تاسیس شرکت روی آورده است ، یک کار آفرین آموزش دیده ممکن است خود آگاهانه تصمیم به اتخاذ چنین نقشی گرفته باشد،حتی قبل از آنکه کارش دقیقاً چه خواهد بود. این بیانگر دیگری از گونه های هیفالومپ می باشد : " کار آفرین تصنعی ".
یک کار آفرین غیرواقعی تصنعی حتی قبل از آنکه موقعیت شرکت را در بازار به آزمون گذارد ،خود را آگاهانه به نقش خویش شناسائی می نماید.
منبع:سایت مدیران ایران
کارآفرین همیشه در جستجوی تغییر است و به آن حساسیت نشان میدهد و در یک فرصت استثنایی از آن استفاده میکند .
کارآفرینی ابزار بسیار مهمی در توسعه اقتصادی است که عمدهترین تاثیر خود را با ایجاد شغل نشان میدهد .
کارآفرینان برخی کارها را برای اولینبار انجام میدهند و از اینرو همیشه ریسکپذیرند .
کارآفرینان نیازی نیست مخترع باشند بلکه آنها به سادگی نیاز دیگران را برای ابداع ازطریق آفرینش ایدههای نو برطرف میکنند .
موسسات آموزشی باید کارآفرین اجتماعی تربیت کنند تا بتوان با روشهای جدید به پیشرفت اجتماعی دست یافت .
مقدمه
مفهوم کارآفرینی تحتالشعاع مسائل جامعه قرار گرفته و از حد یک شعار فراتر نرفته و به صحنههای کسبوکار و سازمان هنوز وارد نشده است. در اکثر کشورهای توسعهیافته، مفهوم کارآفرینی در سطوح اقتصادی جاافتاده بهطوری که جوانان میتوانند خود را به یک قهرمان تجاری تبدیل کنند. ولی در کشور ما کارآفرینی اقتصادی بیشتر اشتباهاً به عنوان ایجاد شغل به کار برده میشود.(1) کارآفرینی از دیدگاههای مختلف موردبررسی قرار گرفته بهطوری که پیتر دراکر، مککله لند، توماس بگلی و دیوید بوید نظرات متفاوت و گوناگونی درخصوص مفهوم کارآفرینی ارائه کردهاند. برخی از محققان درمورد هدف و انگیزه کارآفرینان و بعضی دیگر خصوصیات و ویژگیهای آنان را موردمطالعه قرار دادهاند. کارآفرینی به مفهوم اجتماعی کمتر کانون توجه نظریهپردازان مدیریت و اقتصاد قرار گرفته، مطالعات و بررسیهای انجام شده نیز حاکی از آن است که به این بخش از کارآفرینی توجهی نشده بهطوری که اکثر مطالعات و پژوهشها در زمینه کارآفرینی به مفهوم اقتصادی آن است. این نوع کارآفرینی منفعت موسسه اجتماعی را با تصویری از انضباط، نوآوری و وابستگی اجتماعی بیان میدارد و ریشه در تعاملات انسانی و روابط اجتماعی بشری دارد. کارآفرینی اجتماعی پدیده یا نظریه جدیدی نیست بلکه پیدایش آن مقارن با به رسمیت شناختن و ایجاد موسسات و بنگاههاست. کارآفرینان اجتماعی نگرشهای خلاقانه برای حل مسائل اجتماعی را جهت ایجاد ارزش اجتماعی به کار میبرند و دارای خصوصیات و ویژگیهای خاص خود یعنی عاملان تغییر در بخش اجتماعی، پذیرش ماموریت برای ایجاد و بقا ارزش اجتماعی، شناسایی و ترغیب فرصتهای جدید، بهکارگیری فرایند مستمر نوآوری و اقدام جدی بهوسیله منابع دردسترس که درنهایت به ارزشسازی اجتماعی و بقا موسسه اجتماعی منجر میگردد، از اینرو، باتوجه به ویژگیهای خاص و بارز کارآفرینان اجتماعی بایستی افرادی که صلاحیت کارآفرینی اجتماعی را دارند تشویق و به آنان پاداش داده شود تا قادر به فعالیت در زمینههای اجتماعی باشند .
تعاریف کارآفرینی
پیتر دراکر کارآفرینی را از دیدگاه فردی موردتوجه قرار داده و کارآفرینان را صرفاً عامل تغییر نمیداند، بلکه میگوید آنان افرادی هستند که از فرصتهای پیش آمده (تکنولوژی، سلیقههای مصرفکننده، مزیتهای اجتماعی و غیره) به خوبی استفاده کرده و با ایجاد تغییراتی چیزهای جدیدی را میآفرینند. باتوجه به تعریف فوق، کارآفرین همیشه در جستجوی تغییر است و به آن حساسیت نشان میدهد و در یک فرصت استثنایی از آن استفاده میکند. کارآفرینان اجازه نمیدهند آزادیشان بهوسیله منابع اولیه محدود شود و منابع را برای نیل به اهداف کارآفرینی بسیج میکنند. از اینرو، کارآفرینی ابزار بسیار مهمی در توسعه اقتصادی است که عمدهترین تاثیر خود را ازطریق ایجاد اشتغال نشان میدهد و برای نیل به این مهم، زمینهسازی فرهنگی و آمادهسازی جامعه بایستی مدنظر قرار گیرد.(2 )
کارآفرینان دارای رفتار پیچیده هستند و هیچ نظریهای نمیتواند رفتار آنان را تشریح کند. شاید اولین و مهمترین نظریه مربوط به زمینههای روانی کارآفرینان توسط دیوید مک کله لند در دهه 1960 مطرح گردید. مک کله لند بیان میدارد که کارآفرینان افرادی هستند که نیاز فراوانی به موفقیت دارند و مخاطرات بالایی را میپذیرند و چنین ریسکهایی آنان را به فعالیت مداوم تحریک میکند. مک کله لند معتقد بود در جوامعی که گرایش به تولید بیشتر باشد افراد نیاز بالایی برای موفقیت دارند .
سایر محققان درمورد اهداف و انگیزه کارآفرینان به مطالعه و بررسی پرداختهاند و بیان داشتهاند که سلامت، قدرت، اعتبار، امنیت، عزت نفس و خدمت به جامعه از ویژگیهای آنان است. در اواسط دهه 1980 توماس بگلی و دیوید بوید ادبیات روانشناسی در کارآفرینی را موردمطالعه قرار دادند که تلاشی بود برای تمایز بین کارآفرینان و افرادی که واحدهای تجاری کوچک را اداره میکنند که درنهایت به شناسایی پنج بعد کارآفرینی منجر گردید که عبارتند از:(3 )
بعد اول: نیاز به موفقیت: نیاز به توفیق یک انگیزه مشخص بشری است که از احتیاجات دیگر انسانی متمایز است. افراد توفیقگرا مخاطرهجویی را درحد متوسطی ترجیح میدهند زیرا آنان معتقدند که کوششها و تواناییهایشان بر نتیجه کار تاثیر میگذارند و علاقه فراوانی برای یافتن موقعیتی دارند که موفق به یک بازخور واقعی از نحوه رفتار خویش گردند. طبق مفهوم نیاز به موفقیت مک کله لند، نیاز به موفقیت کارآفرینان بسیار بالاست .
بعد دوم: کانون کنترل: این عقیده فردی که شانس یا سرنوشت، زندگی شخصی آنها را کنترل نمیکند از خصوصیات ویژه کارآفرینان است . کارآفرینان و مدیران هر دو تمایل دارند فکر کنند که خودشان راه و روش هر چیزی را میدانند و شانس و اقبال نقشی در زندگی شخصی و کاری آنان ندارد .
بعد سوم: تحمل مخاطره: کارآفرینانی که تمایل به ریسکهای متوسط دارند نسبت به کارآفرینانی که ریسک نامعقولی را میپذیرند بازده بالاتری را بهدست میآورند .
بعد چهارم: تحمل ابهام: تا اندازهای هر مدیری خیلی از تصمیمات را با اطلاعات نادرست و نامشخص اتخاذ میکند. اما کارآفرینان ممکن است با ابهامات بیشتری مواجه شوند؛ به خاطر اینکه ممکن است برخی از کارها را برای اولینبار انجام دهند از اینرو، همیشه در زندگی خود مخاطره میپذیرند .
بعد پنجم: رفتار نوع :A این نوع رفتار، تمایل به انجام کار بیشتر در زمان کمتر اشاره دارد و اگر نیاز به انجام چنین کاری باشد، علیرغم ایرادهای دیگران کارآفرینان آن را انجام میدهند. موسسان و بنیانگذاران شرکتهای کوچک تجاری تمایل به درجه بالایی از نوع رفتارA نسبت به دیگر رفتارها دارند .
بهطور واضح کارآفرینان برای اقدام به یک کار تجاری بیشتر از همه به اعتماد به نفس، خودهدایتی، خوشبینی و تشویق نیاز دارند . گاهی اوقات کارآفرینان تصمیم میگیرند تا به یک سرمایهگذاری جدید اقدام کنند؛ چرا که نمیخواهند افقها و چشمانداز آینده خود را نادیده بگیرند، آنان تمایل به ریسک تضمینی با سود مالی دارند. در مواجه با این شرایط، بسیاری از افراد کارآفرین برای کنترل سرنوشت شغلی و حرفهای خود تشویق میشوند، در مدیریت و در جاهای مختلف شما میتوانید برخی از این کارآفرینان را ببینید .
مفهوم و معنای کارآفرینان اجتماعی
مفهوم کارآفرینی اجتماعی از تعاملات انسانی و کنش و واکنش بشری نشأت گرفته است. کارآفرینی اجتماعی منفعت موسسه اجتماعی را با تصویری از انضباط، نوآوری و وابستگی اجتماعی بیان میدارد. باتوجه به اینکه اکثر موسسات اجتماعی با بازدهی پایین و عدم کارایی مواجهاند و بسیاری از فعالیتهای بشردوستانه از انتظارات و برنامههای دولت به دور ماندهاند ضروری است که کارآفرینان به مسائل اجتماعی توجه بیشتری داشته باشند؛ کارآفرینان اجتماعی نیازمند به توسعه و گسترش طرحها و مدلهای جدید برای قرن حاضر هستند . کارآفرینی اجتماعی پدیده نو و جدیدی نیست بلکه کارآفرینی از زمان پیدایش موسسات و بنگاههایی که به رسمیت شناخته شدهاند مطرح شده و کارآفرینان روشهای کارآمد و موثری را برای اجرای ماموریتهای اجتماعی خود جستجو میکنند. اکثر کارآفرینان اجتماعی با سازمانهای غیرانتفاعی جهت کسب سود و درآمد شروع به کار میکنند و صاحبان کار و سرمایه نیز با جذب آنان مسئولیت اجتماعی خود را به کارآفرینان اجتماعی واگذار میکنند. سوالهایی که در این زمینه مطرح میشود این است که: کارآفرین اجتماعی چگونه فردی است؟ کارآفرین اجتماعی تمایل به چه کاری دارد؟ کارآفرین اجتماعی چه مفهومی دارد؟
کارآفرینان اجتماعی افرادی هستند که تغییراتی را در خدمات اجتماعی از طریق موارد ذیل جهت دستیابی به ارزش اجتماعی بهوجود میآورند:(5 )
تبیین و تعریف فرایندهای جدید خدمات، تولیدات یا روشهای منحصربه فرد عملیاتی که با نوآوری همراه است؛
ایجاد ظرفیتهایی برای ماندگاری و گسترش فعالیت؛
توجه به ایجاد سرمایه و ارزش اجتماعی؛
بهکارگیری نگرشهای بازارمدار برای حل مسائل اجتماعی؛
یافتن بازارها و فرصتهای جدید برای ماموریت غیر سودآور یا زمینههای حمایت نشده توسط نیروهای بازار .
کارآفرین اجتماعی خلقکننده ارزش اجتماعی است ولی توجیه اینکه منابع مورداستفاده کارآفرین در ایجاد آن ارزش، مناسب بوده یا خیر، کار مشکلی است و تعهد اجتماعی شاخص مناسب و قوی برای بررسی کارایی و اثربخشی امور اجتماعی نیست. کارآفرینان اجتماعی در بازار کار میکنند اما این بازارها دارای نظم و انضباط معینی نیستند. خیلی از سازمانهای هدفدار اجتماعی برای بعضی از خدمات خود حقالزحمه مطالبه میکنند، آنها همچنین در دریافت بخششها، کمکهای داوطلبانه و انواع دیگری از پشتیبانیها رقابت میکنند. کارآفرینان اجتماعی دارای خصوصیات مشترکی هستند که این ویژگیها عبارتند از :
تفکر بیش از حد و دیدن فرصتهایی که دیگران نمیبینند؛
مخاطرهپذیری و تشویق به قضاوت و تعقل؛
مشکلگشایی؛
ایجاد چشماندازهای عملی بهوسیله عقایدشان که باعث بهبود زندگی افراد میشود؛
ساعت کاری چرخشی (منعطف) با ترغیب به سوی هدف اجتماعی .
عناصر کارآفرینی اجتماعی
کارآفرینی اجتماعی از شش جزء تشکیل شده که این عناصر به تفصیل عبارتند از :
1 - عاملان تغییر در بخش اجتماعی: کارآفرینان اجتماعی اصلاحگر و تحولگرا با یک ماموریت اجتماعی هستند، آنها تغییرات اساسی را در بخش اجتماعی با کارهایی که انجام میدهند بهوجود میآورند و چشماندازشان جسورانه است و به موارد اصولی و مشکلات اساسی تاکید میکنند و به علائم ساده رفتاری توجه ندارند. آنها اغلب نیازها را کاهش میدهند به جای اینکه دقیقاً آنها را برآورد سازند و در جستجوی تغییرات منظم و پیشرفتهای قابل قبولی هستند، اگرچه ممکن است بهصورت محلی فعالیت کنند فعالیتهایشان توانایی برانگیختن پیشرفتهای همگانی در مناطق انتخاب شده را دارد. درهرحال فعالیتهای آنها در زمینه آموزش، مراقبتهای جسمی، بهبود اقتصادی، هنر و بخش اجتماعی است .
2 - پذیرش ماموریت برای ایجاد و بقا ارزش اجتماعی: این مرکز ثقلی است که کارآفرینان اجتماعی را از کارآفرینان اقتصادی متمایز میسازد، حتی از آنانی که بهطور اجتماعی مسئول فعالیتهای بازرگانی هستند. برای کارآفرینان اجتماعی، ماموریت اجتماعی اساسی و بنیادی است. نقش کارآفرینی اجتماعی در توسعه اجتماعی این است که نمیتواند مزایای خصوصی ایجاد شده برای افراد را کاهش دهد. سودآوری، ایجاد ثروت و پاسخ به تمایلات مشتریان بخشی از این مدل است. ولی این عوامل ابزاری برای نیل به اهداف اجتماعی است. سودآوری معیار ایجاد ارزش و رضایت مشتری نیست بلکه معیاری برای میزان تاثیرات اجتماعی است. کارآفرینان اجتماعی یک برگشت طولانی در سرمایهگذاری را جستجو میکنند، آنان ازطریق واکنش سریع میخواهند پیشرفتهای درازمدت را ایجاد کنند و همیشه درمورد ماندگاری تاثیر اجتماعی فعالیت خود میاندیشند .
3 - شناسایی و ترغیب سرسختانه فرصتهای جدید: درجایی که دیگران مسائل و مشکلات را میبینند کارآفرینان فرصتها را شناسایی میکنند . کارآفرینان اجتماعی به سادگی به سوی درک نیازهای اجتماعی سوق پیدا نمیکنند درعوض آنان در زمینه اینکه به پیشرفتی دست پیدا کنند دیدگاه و بینش جدیدی دارند و چشمانداز کاری خود را معین میسازند . آنان مدلهایی را توسعه داده و قادرند به آنچه که انجام میدهند نائل شوند، همچنین آنان یاد میگیرند چه چیزی را انجام دهند یا ندهند. جزء اصلی کار آنان اصرار و پافشاری برای پیشبینی و قضاوت است. آنان زمانی که با یک مانع مواجه میشوند بیشتر فعالیت میکنند. سوال کارآفرینان این است که: چگونه میتوان بر این موانع فائق آمد؟ چگونه میتوان این کار را انجام داد؟ جواب آن است که آنان با شناسایی فرصتهای جدید و پافشاری و اصرار در آن و ترغیب هدف خود قادرند به موانع موجود غلبه کنند .
4 - بهکارگیری فرایند مستمر نوآوری، سازگاری و یادگیری: کارآفرینان مبتکر و نوآورند، آنان به انجام کارهای تازه و توسعه مدلهای جدید میپردازند و پیشقدم در ارائه نگرشهای جدیدند. باتوجه به گفته شومپیترSCHUMPETER) ) ، نوآوری میتواند اشکال بسیاری به خود بگیرد و نیازی به اختراع چیزهای جدید نداشته باشد و به سادگی میتواند با ایده جدید، روش جدید و با یک موقعیت جدید همراه باشد. کارآفرینان نیازی نیست که جزء مخترعان باشند بلکه آنها به سادگی نیاز دیگران را جهت ابداع، ازطریق آفرینش ایدههای جدید برطرف میکنند. نوآوری آنان ممکن است ازطریق چگونگی ساختار برنامههای اصلی یا کیفیت منابع دردسترس پدیدار شود. آنان روشهای نوآوری را برای اطمینان از مخاطرات جستجو میکنند که از آن طریق به منابع در طول زمان دست خواهند یافت و ارزش اجتماعی ایجاد خواهندکرد. تمایل به نوآوری بخشی از روش کار موثر کارآفرینان است و آنان درصدد کاهش فعالیت خود نیستند بلکه گرایش به تحمل بالایی از ابهام و یادگیری مدیریت ریسک برای خود و دیگران را دارند. آنان شکست در یک پروژه و یا برنامه را نه به عنوان تراژدی (نمایش) شخصی بلکه تجربه یادگیری میدانند .
5 - اقدام جدی و بیباکانه بهوسیله منابع دردسترس: کارآفرینان اجتماعی اجازه نمیدهند بهواسطه حفظ منابع خود از ترغیب چشماندازشان چشمپوشی کنند. آنها در انجام دادن کارهایشان با حداقل منابع و جذب حداقل منابع از دیگران، مهارت خاصی دارند. آنان از منابع کمیاب بهطور کارآ استفاده میکنند و منابع محدود خود را ازطریق اشتراک مساعی با دیگران و شرکای خود تامین میکنند. آنها همه منابع را با سرشت بشردوستانه برای کارهای تجاری خود جستجو میکنند و از طریق هنجارها یا سنتهای موجود درخصوص بخششها و کمکهای داوطلبانه محدود نمیشوند. آنان خطرات و مسائل آینده را ازطریق کاهش زیانهایی که به شکست منجر میشوند را تخمین میزنند. تحمل میزان ریسکپذیری سهامدارانشان را درک و شناسایی میکنند .
6 - ارائه حس بلندپروازانه پاسخگویی به موسسات و پیامدهای حاصله : از آنجا که انضباط بازار بهطور خودکار مخاطرات اجتماعی غیرکارآ را پاکسازی میکند، کارآفرینان اجتماعی گامهایی را برای اطمینان از اینکه آنها ارزش ایجاد میکنند را برمیدارند. آنان این اطمینان را دارند که بهطور دقیق نیازها و ارزشهای افراد ارزیابی میشود و قصد دارند با فعالیتهایی که انجام میدهند به جوامع خدمت کنند. آنان انتظارات و ارزشهای دیگر مخترعان و نوآوران را درک میکنند. آنان پیشرفتهای اجتماعی را برای مزیتهایی که به جوامع بشری دارد جستجو میکنند و برگشتهای اجتماعی و مالی آن را نیز درنظر میگیرند . کارآفرینان اجتماعی سازوکارهای بازخور برای تقویت پاسخگویی اجتماعی را بهوجود میآورند. آنان پیشرفتهای خود را با معیارهای همچون اجتماعی، مالی و پیامدهای مدیریتی ارزیابی میکنند .
نتیجه
کارآفرین فردی است که از فرصتهای پیش آمده به خوبی استفاده کند و با ایجاد تغییراتی قادر به خلق اثری جدید باشد. از اینرو، کارآفرینی فعالیت بدیع و جدید نیست بلکه فعالیتی نادر است، بنابراین، کارآفرینی اجتماعی نوعی فعالیت کمیاب و مجموعهای از رفتارهای استثنایی را دربر میگیرد. این رفتارها باید تشویق و ترغیب و به آنانی پاداش داده شود که صلاحیت و شایستگی برای انجام این کار را دارند. در شرایط متحول و متلاطم امروزی ما نیاز به رفتار کارآفرینی در همه بخشها داریم ولی هرکسی شایستگی کارآفرین شدن را ندارد همچنان که یک مدیر بخش بازرگانی یا اجتماعی نمیتواند کارآفرین باشد. از اینرو، کارآفرینی دارای شاخصها و معیارهای خاص خود است. ازطرفی، هرکسی تمایلی برای کارآفرینی اجتماعی ندارد چرا که توانایی و صلاحیت خاص خود را میطلبد و همچنین بازده مشخص اقتصادی را برای افراد به ارمغان نمیآورد. بنابراین، باتوجه به خصوصیات، عناصر و اجزأ کارآفرینی اجتماعی بخش اجتماعی نیاز به سبک رهبری متفاوتی دارد و کارآفرینان اجتماعی گونه خاصی از شیوه رهبری را باید دارا باشند که ضرورت شناسایی و پرورش آنها امری جدی و خطیر است. پس موسسات آموزشی باید متعهد به این امر باشند که کارآفرینان اجتماعی را جهت دستیابی به پیشرفت اجتماعی با روشهای جدید تربیت کنند تا بتوانیم با فراغ بال بیشتری به فعالیتهای اجتماعی بپردازیم .
منابع و مأخذ :
1 - احمد پورداریانی، محمود «کارآفرینی، شغلی که در ایران نیست» تدبیر، شماره 120 .
2 - احمد پورداریانی، محمود «طراحی و تبیین الگوی پرورش مدیران کارآفرین در صنعت» تهران تربیت مدرس، دانشکده علوم انسانی، پایاننامه دکتری مدیریت، 1377 .
؛ - STONER J.A.P "MANAGEMENT3 .76P. ؛1983 ؛PRENTICE - HALL
- SCHWAB FOUNDATION "WHO ARE4 .1P. ؛SOCIAL ENTREPRENEURS
- MORGAN BINSWANGER "SOCIAL5 ENTREPRENEURIAL" KAUFFMAN CENTER 2000 ؛FOR ENTREPRENEURIAL IEADERSHIP .3P.
احمدرضا طالبیان: کارشناس برنامهریزی منابع انسانی شرکت ماشینسازی اراک، مدرس دانشگاه هوایی شهید ستاری
artalebiyanyahoo.com
برگرفته از: ماهنامه تدبیر
همچنین طبق یک نظرسنجی دیگر که انجمن امور بازنشستگان آمریکا (AARP) در سال 1998 انجام داده است، 80 درصد از شرکتکنندگان اظهار کردهاند پس از بازنشستگی باز هم کار میکنند و 18 درصد از شرکتکنندگان از قصد خود برای ایجاد کسب و کار جدید خبر دادهاند . نتایج این نظرسنجی همچنین نشان میدهد میزان خود اشتغالی مردم آمریکا با افزایش سن به مراتب بیشتر میشود و اوج آن به سن 65 سالگی میرسد .
از سوی دیگر کارآفرینان سنین بالاتر تجربه و امکانات مالی بیشتری دارند که کار را برای آنان آسانتر از کارآفرینان جوان میکند .
گواه دیگر بر این امر گزارش بانک «بارکلیز» تحت عنوان «کارآفرینان سنین بالاتر، بهرهمند از تجربه» است که نشان میدهد کارآفرینان مسنتر نسبت به 10 سال گذشته 50 درصد بیشتر به ایجاد کسب و کار مبادرت ورزیدهاند. به طوریکه فقط در سال گذشته تعداد 000/60 کسب وکار جدید ایجاد کردهاند. همچنین طبق این گزارش، کارآفرینان گروههای سنی بالاتر یا بنابر توصیف همین منبع، کارآفرینان بالای 50 سال وقت آزاد بیشتری برای اداره کسب و کارشان دارند و 49 درصد از این افراد به طور متوسط هفتهای 36 ساعت یا بیشتر کار میکنند .
همچنین طبق این گزارش کارآفرینان بالای 50 سال نسبت به کارآفرینان جوانتر دچار فشارهای روحی کمتری هستند و بهتر میتوانند بین کار و زندگیشان توازن برقرار کنند. لازم به ذکر است که براساس این گزارش 51 درصد از کارآفرینان بالای 50 سال جامعه آمریکا مستمری دریافت میکنند و فقط 27 درصد آنها از کسب و کار خود به عنوان تنها منبع درآمد استفاده میکنند .
همچنین یافتههای دیگر حاکی از آنست که از کل فعالیتهای اقتصادی جدید 15 درصد آن به دست افراد بالای 50 سال اداره میشود و از این میان تعداد آقایان سه برابر خانمها است. البته بسیاری از کسب و کارها در سالهای اول با شکست مواجه میشوند و کارآفرینان مسنتر در پشت سرگذاشتن بحرانهای مالی ناتوانتر از کارآفرینان جوانتر هستند. زیرا از دست دادن همه چیز در سن 25 سالگی قابل جبرانتر از نابود کردن نتیجه یک عمر زحمت در سن 65 سالگی است .
بنابراین توصیه من این است که اگر وضع سلامتی و مالیتان به شما اجازه میدهد که کسب و کار جدیدی ایجاد و کارآفرینی کنید از این امر غافل نشوید.
مترجم : فرناز صفدری
برگرفته از: روزنامه تفاهم