محور : جهاد اقتصادی
در سالي كه بنام سال جهاد (مبارزه) اقتصادي است يكي از اصلي ترين اهداف و راهبردهاي دستگاه هاي فرهنگي بايد مبارزه با خوي رفاه طلبي باشد در اين صورت است كه راه براي جهاد در عرصه اقتصاد باز خواهد شد. از اميرالمومنين(ع) در مورد ايمان سوال شد و ايشان در پاسخ فرمود: «الايمان علي اربع دعائم علي الصبر و اليقين و العدل و الجهاد» ايشان يكي از چهار ركن ايمان را جهاد معرفي كرده كه نشان از اين دارد براي استحكام ايمان بايستي به اين مهم نيز توجه داشت. جهاد به معناي عام آن - از جهاد اصغر گرفته تا جهاد با نفس و جهاد اكبر- سفارشي است كه هم خداوند متعال و هم رسول اكرم و هم ائمه اطهار (عليهم السلام) بدان تأكيد ويژه نموده اند و بر اين اساس است كه مجاهدان مورد تكريم خاص خدا و رسولش هستند؛ «فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما» (نساء: 95). دليل اين فضيلت بخشيدن شايد اين باشد كه با ركود و قعود و سكون هيچ پيشرفت و حركتي صورت نمي گيرد و تلاش و تحرك است كه موجب حيات و تعالي مي گردد و جهاد معناي كامل اين تلاش و تحرك است. به خصوص اگر اين نكته را هم اضافه كنيم كه همواره خداوند همراه مجاهدين في سبيل الله بوده و راه هاي هدايت را براي آنها مي گشايد؛ «و الذين جاهدوا فينا لنهد ينهم سبلنا و ن الله لمع المحس نين » (عنكبوت: 69) در آيه اخير، جهاد معنايي عمومي دارد و لذا «معيار جهاد، شمشير و ميدان جنگ نيست. معيار جهاد، همان چيزي است كه امروز در زبان فارسي ما در كلمه «مبارزه» وجود دارد. ... نويسنده مبارز؛ نويسنده غير مبارز. عال م مبارز؛ عال م غير مبارز. دانشجوي مبارز و طلبه مبارز؛ دانشجوي غيرمبارز و طلبه غيرمبارز. جامعه مبارز و جامعه غير مبارز. پس جهاد يعني مبارزه» (رهبر انقلاب در شروع درس خارج فقه، 20/6/73) البته اين را هم بايد اضافه كرد: «جهاد يعني مبارزه براي يك هدف والا و مقدس، ميدان هايي دارد؛ يكي از ميدان هايش حضور در نبردهاي مسلحانه رايج جهاني است. ميدان سياست هم دارد؛ ميدان علم هم دارد؛ ميدان اخلاق هم دارد. ملاك در صدق جهاد اين است كه اين حركتي كه انجام مي گيرد، جهتدار و مواجه با موانعي باشد كه همت بر زدودن اين موانع گماشته مي شود؛ اين مي شود مبارزه. جهاد يعني يك چنين مبارزه اي كه وقتي داراي جهت و هدف الهي بود، آن وقت جنبه تقدس هم پيدا مي كند.» (1/4/83) با اين تعريف از جهاد، مطلب ديگري خود به خود بروز مي كند و آن اينكه «مبارزه يعني تلاش پر نيرو در مقابل يك مانع يا يك دشمن. اگر هيچ مانعي در مقابل انسان نباشد، مبارزه وجود ندارد. در جاده آسفالته، انسان پايش را روي گاز بگذارد و با باك پر از بنزين سفر كند؛ اين را مبارزه نمي گويند. مبارزه آن جايي است كه انسان با مانعي برخورد كند كه اين مانع در جبهه هاي انساني، مي شود دشمن و در جبهه هاي طبيعي، مي شود موانع طبيعي. اگر انسان با اين موانع درگير شود و سعي كند آنها را از ميان بردارد، اين مي شود مبارزه. ... جهاد در قرآن و حديث هم به همين معناست؛ همه جا به معناي جنگ مسلحانه نيست.(20/8/83) پس اگرچه ريشه لغوي جهاد از جهد و به معناي تلاش است اما «هر تلاشي را نمي شود گفت جهاد. در جهاد، حضور و روياروئي با دشمن، مفروض است. انسان يك تلاشي مي كند، دشمني در مقابل او نيست؛ اين جهاد نيست.» (1/8/90) بر اساس آنچه بيان شد «كار جهادي بايد هدفمند، درست متوجه به آرمانها و هوشمندانه و عاقلانه و دشمن شكن باشد.» (25/4/86) و كسي مجاهد و داراي روحيه جهادي است كه در عرصه هاي مختلف اينچنين دست به مبارزه بزند! اما اين تمام مطلب نيست و اين مبارزه حتماً شرايط و ضوابط ديگري نيز خواهد داشت و امام راحل در كلامي ماندگار به خوبي ملزومات را تبيين نموده اند. ايشان در پيام جاودان خود كه به مناسبت كشتار خونين مكه و پذيرش قطعنامه 895 صادر كردند، بيان داشته اند: «... مبارزه، با رفاه طلبي سازگار نيست و آنها كه تصور مي كنند مبارزه در راه استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه داري و رفاه طلبي منافات ندارد با الفباي مبارزه بيگانه اند... بحث مبارزه و رفاه و سرمايه، بحث قيام و راحت طلبي، بحث دنياخواهي و آخرت جويي دو مقوله اي است كه هرگز با هم جمع نمي شوند.» اين راهبرد اساسي و رمز راستين هر جهادي در عرصه هاي گوناگون است كه امام راحل از آن به عنوان الفباي مبارزه تعبير مي كنند. دليل اين سخن نيز روشن است چرا كه در بطن جهاد، كار و همت دوچندان و مضاعف نهفته است و افتادن در ورطه راحت طلبي و رفاه زدگي انسان را كسل و فشل و دون همت بار مي آورد. همين خصوصيت بود كه سبب گرديد امام رحمت و رأفت، اميرالمومنين(ع) را به جايي رساند كه لب به نفرين مردم كوفه بگشايد. مردمي كه در هنگامه زمستان، سرما و در تابستان، گرما را بهانه فرار از جهاد قرار مي دادند. حضرت امير(ع) اين افراد را اين گونه مورد خطاب قرار مي دهد: «يا اشباه الرجال ولا رجال، حلوم الاطفال ، و عقول ربات الحجال» اي كساني كه به مردان مي مانيد ولي مرد نيستيد! اي كودك صفتان! بي خرد و اي عروسان حجله نشين! - كه جز عيش و نوش به چيزي نمي انديشيد. (نهج البلاغه: خطبه 27) اين كلام به روشني از رفاه طلبي مردمان كوفه خبر مي دهد كه به گفته خود حضرت امير(ع) خون به دل ايشان كردند. بهانه آوردن، توجيه، ترس، مصلحت انديشي افراطي و دلبستگي به زخارف دنيا همه صفات مذمومي است كه از راحت طلبي نشأت مي گيرد و موجب فاصله گرفتن از دين و غلتيدن به مذلت و زبوني مي گردد. كسي كه طاقت گرسنگي، خستگي، كم خوابي، دوري از فرزند و همسر را ندارد و نمي تواند چشم بر اموال و خانه و مقام خويش ببندد هيچ گاه وارد عرصه جهاد نخواهد شد چرا كه جدا شدن از اين خو و ملكه نفساني، همانند بسياري از عادات و خوي هاي اخلاقي رذيله ديگر به راحتي امكان پذير نخواهد بود و همين است كه حضرت امير(ع) جهاد را مخصوص اولياي خاص خدا مي داند! «ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اوليائه» و اين چنين است كه در صحراي كربلا تنها تعداد معدودي در كنار حضرت سيدالشهداء(ع) مي مانند و ياران واقعي و سرداران اصلي حضرت حجت(عج) 313 نفرند. حضرت امام(ره) در تبيين جريان قاعد مي فرمايد: «از صدر اسلام تا كنون دو خط بوده است: يك خط، خط اشخاص راحت طلب كه تمام همشان به اين است كه يك طعمه اي پيدا بكنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم - آنهايي كه مسلمان بودند- مي كردند، اما مقدم بر هر چيزي در نظر آنها راحت طلبي بود. در صدر اسلام، از اين اشخاص بودند. وقتي كه حضرت سيد الشهداء- سلام الله عليه- مي خواستند مسافرت كنند به اين سفر عظيم، بعضي از اينها نصيحت مي كردند كه براي چه، شما اينجا هستيد، مأمونيد و حاصل، بنشينيد و بخوريد و بخوابيد... حضرت امير -سلام الله عليه- از اينها تعبير مي كند كه اينها همشان علفشان است. يك دسته ديگر هم انبيا بوده اند و اولياي بزرگ. آن هم يك مكتبي بود و يك خطي بود؛ تمام عمرشان را صرف مي كردند در اينكه با ظلمها و با چيزهايي كه در ممالك دنيا واقع مي شود، همشان را اينها صرف مي كردند در مقابله با اينها. (صحيفه امام 14: 521) البته روشن است منظور از رفاه طلبي دوري گزيدن از دنيا و رياضت هاي غير شرعي نيست، بلكه همان گونه كه گرما و سرما اموري مطلوب هستند، اما گرمازدگي و سرمازدگي نوعي بيماري است و نياز به درمان دارد، رفاه هم تا حدي كه به رفاه زدگي نينجامد، براي جامعه لازم است و نبايد جامعه را در فقر و تهي دستي نگه داشت؛ چنانچه حضرت امام(ره) به خوبي اين موضوع را تشريح كرده اند: «خوي كاخ نشيني مضر است، خودش مضر نيست، خويش مضر است، لكن خود او، اين خوي را دنبال دارد. كسي كه تمام توجهش به دامداري است او نمي تواند آدم بشود. كسي كه تمام توجهش به باغداري است اين نمي تواند يك انسان مفيد واقع بشود. آنهايي كه دامداريشان مفيد است براي جامعه، آنها توجه به دامداري ندارند. آنهايي كه دامداريشان براي حفظ جامعه است آنها جزء همان كوخ نشينانند.» (صحيفه امام 71: 376) مقام معظم رهبري نيز در تبيين همين موضوع مي فرمايد: «(در دعاي مرزداران صحيفه سجاديه آمده است) كه فكر مال فتون (مال فتنه انگيز) را از دل آنها ببر. مال فتنه انگيز، جاه طلبي، مقام طلبي، راحت طلبي، عيش طلبي و تجمل طلبي چيزهايي است كه ترديد را از طريق جسم و شهوات، وارد دل و مغز انسان مي كند. مراقب اينها باشيد. بنده نمي خواهم كسي را به زهد علوي دعوت كنم؛ زهد علوي بزرگتر از دهان و ذهن ماست، اما به قناعت و به اين كه نگذاريد زياده طلبي و افزون طلبي به سمت شما هجوم آورد، دعوت مي كنم. اينها مراقبت مي خواهد. راحت طلبي، رفاه طلبي و عيش طلبي، چيزهايي است كه به تدريج در انسان اثر بد مي گذارد و خود انسان هم اول نمي فهمد. يك وقت مي خواهد حركت كند، مي بيند نمي تواند؛ مي خواهد پرواز كند، مي بيند نمي تواند. ذهن ها و دلها و فكرها و ايمان ها را مورد پاسداري دقيق قرار دهيد؛ اين سفارش هميشگي من است. بدانيد در اين صورت، هيچ عامل و نيرويي زير اين آسمان وجود ندارد كه بتواند بر شما غلبه كند.» (24/6/81) در اين ميان البته وظيفه مسئولان و سران نظام اسلامي به مراتب بيشتر است، حضرت امام(ره) كه معتقد بود در برابر انقلاب اسلامي، آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند، از سوي ديگر پرتگاه انقلاب را رفاه طلبي مسئولان دانسته و بيان مي دارد: «آن روزي كه مجلسيان خوي كاخ نشيني پيدا كنند خداي نخواسته و از اين خوي ارزنده كوخ نشيني بيرون بروند، آن روز است كه ما براي اين كشور بايد فاتحه بخوانيم... آن روزي كه توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد كه خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنيا خداي نخواسته در آنها تأثير بكند، آن روز است كه بايد ما فاتحه اسلام را بخوانيم.» (صحيفه امام 17: 377) «اگر مردم احساس كنند بخشي از مسئولان نظام به مسابقه رفاه طلبي و جمع آوري ثروت مشغولند، ايمان و اطمينان آنان به نظام كه پشتوانه اصلي حكومت محسوب مي شود ضربه مي بيند.» (20/8/81) با اين توضيحات در سالي كه موسوم به جهاد (مبارزه) اقتصادي است يكي از اصلي ترين اهداف و راهبردهاي دستگاه هاي فرهنگي بايد مبارزه با خوي رفاه طلبي باشد در اين صورت است كه راه براي جهاد در عرصه اقتصاد باز خواهد شد و الا مردم و مسئولاني كه در مسابقه تجمل و رفاه هستند نمي توانند اهداف جهاد اقتصادي را محقق كنند! نويسنده:مهدى عامرى منبع: sobhesadegh.ir
مبارزه با رفاه طلبي سازگار نيست!
محور : جهاد اقتصادی
امروزه در غالب كشورهاي در حال توسعه ، غرب و نظام اقتصادي سرمايه داري به عنوان شاه كليد پيشرفت و توسعه يافتگي محسوب مي گردد. شاخصه و ملاك اصلي توسعه يافتگي امروز ، در غرب تعيين مي شود و به ساير كشورها نيز تسري مي يابد. در واقع گفتمان غالب بر جهان امروز گفتمان پيشرفت براساس راه هاي توصيه اي غرب است.غرب سمبل پيشرفت در تمام زمينه هاست و ساير جوامع نيز بايد تمامي تلاش خود را براي رسيدن به اين سطح از پيشرفت انجام دهند.با اين حال بايد به اين نكته توجه داشت كه بنيان هاي نظام سرمايه داري در غرب كه شالوده توزيع ثروت و قدرت را تعيين مي كند بر اساس منفعت گرايي افراد در جامع شكل گرفته است.اصول اقتصادي اين نظام نيز بر پايه ربا ، مشاغل كاذب و ايجاد ذائقه هاي مصنوعي در جوامع براي كسب هرچه بيشتر درآمد تدوين يافته است.در خقيقت فلسفه اومانيستي غرب حوزه اقتصاد را نيز تحت تاثير قرار داده است. البته برخي از صاحب نظران بر اين باورند كه اساس منفعت طلبي تمدن غرب از حوزه اقتصاد آغاز شده است ! با اين حال بحث اصلي ما از اينجا آغاز مي گردد كه آيا سرمايه داري ليبرال پاسخي واقعي به نياز هاي اقتصادي جوامع سنتي و بخصوص كشورمان هست؟ آيا نظامي كه مبتني بر نفسانيت انسان است در يك جامعه والانگر و اسلامي قابليت پياده شدن را داراست؟ غالب انديشمندان بر اين باورند كه راه پيشرفت جامعه از درون افكار ، آرمان ها و عقايد همان جامعه نضج مي گيرد. در واقع قطار پيشرفت در هر جامعه حركت اوليه خود را بايد از ايستگاه هاي داخلي آغاز كند. با اين حساب پاسخ درست و واقع بينانه اي كه به نياز هاي اقتصادي جامعه ما داده مي شود نمي تواند يك كپي برداري صرف از فرهنگ توسعه اقتصادي درغرب باشد. بسياري از پژوهشگران و متخصصان در زمينه توسعه بر اين باورند كه دستيابي به پيشرفت و توسعه در يك كشور يك پديده درون اجتماعي است . حتي در بحث نسخه هاي توسعه اي غرب نيز به وضوح اين نكته آشكار مي گردد كه جوامع هر كدام به انحاي مختلف بايد به مباني توسعه غرب دست يابند.ضمن آنكه الگوي توسعه بر مبناي اومانيسم امروز به بن بست رسيده است . آنان كه معتقدند ايران بايد الگوي غربي توسعه را مد نظر قرار دهد از خود پرسيده اند كه نهايت الگوي غربي چيست؟! آيا انتهاي پيشرفت غربي وضعيت اروپاي كنوني نيست؟ طي چند سال اخير مقالات متعددي از سوي انديشمندان غربي مبني بر به انتها رسيدن تمدن غرب منتشر شده است. امروز غرب با بحران هاي جدي در بحث اقتصادي و اجتماعي رو به روست . از اين رو ديگر ماهيت الگوي توسعه غربي كلااز هم پاشيده است چرا كه اين الگو تجربه خويش را با شكست پس داده است. از سوي ديگر جامعه سنتي و اسلامي ما خود داراي يك سري اهداف ، آرمان ها و بن مايه هاي فكري است كه مي بايست تمامي فعاليت هاي توسعه اي آن در چارچوب اين مفاهيم انجام بگيرند.البته در داخل پرانتز بگوييم كه منظور ما از عدم تقليد از غرب به منزله استفاده نكردن از فنون و تكنيك هاي روزاقتصاد دنيا نيست بلكه موضوع بر سر فلسفه وجودي و جوهره علم اقتصاد است كه مي بايست در داخل كشور و با استفاده از قابليتهاي بومي تدوين گردد. شايد يكي از مهمترين وجه تمايزات اقتصاد ليبرال بااقتصاد اسلامي در موضوع عدالت اقتصادي پيش آيد. در واقع مفهومي كه از عدالت در دين شريف اسلام برگرفته مي شود با تعريف عدالت در جامعه لذت گرا و منفعت طلب كه اساس بنيان خود رادر تامين فرصت براي كسب هرچه بيشتر سود افراد قرار داده است بسيار متفاوت است.در فرهنگ اقتصادي اسلام پيرامون واژه عدالت مفاهيم گسترده اي مطرح مي شود. در توسعه عدالت اسلامي علي رغم مسائلي مانند ايجاد فرصت هاي برابر براي رشد اقتصادي افراد مفاهيم والاي اخلاقي نيز مطرح مي گردد. نقش يك فرد در سيستم اقتصاد اسلامي همواره باتوجه به موضوعاتي مانند زكات ، خمس ، وقف ، اطعام ايتام و حتي ولايت پذيري تعريف مي شود.توجه به اين تمايزات اساسي ما را به اين نكته مي رساند كه جامعه اسلامي براي تحقق آرمان ها و بايدهاي متعالي خويش مي بايست از يك نظام اقتصادي پويا كه ازدرون مفاهيم ارزشمند اسلامي بالا آمده است بهره گيرد . در واقع توسعه اقتصادي بايد همراه بامباني فرهنگ سياسي و اجتماعي و ديني هر جامعه باشد.امري كه درسالهاي اخير توجه بسياري ازصاحب نظران را به خود جلب كرده است.تدوين تئوري يك نظام جامع اقتصادي كه توانايي پاسخگويي به نيازهاي اقتصادي ايران پهناور رابادرنظر گرفتن ظرفيتهاي بومي و ملي داشته باشد. نويسنده : باقر زيدي منبع : رسالت 03/02/90
يكي از مهمترين وجه تمايزات اقتصاد ليبرال بااقتصاد اسلامي در موضوع عدالت اقتصادي پيش آيد. در واقع مفهومي كه از عدالت در دين شريف اسلام برگرفته مي شود با تعريف عدالت در جامعه لذت گرا و منفعت طلب كه اساس بنيان خود رادر تامين فرصت براي كسب هرچه بيشتر سود افراد قرار داده است بسيار متفاوت است.
محور : جهاد اقتصادی
ايران اسلامي طي سه دهه گذشته توانسته است موفقيت هاي چشمگيري به دست آورد و از چالش هاي بسيار عديده اي عبور كند. فائق آمدن بر چالش هاي اوان انقلاب ، گذر از 8 سال جنگ تحميلي ، تحريم هاي اقتصادي و جنگ نرم دشمنان در سال هاي اخير از جمله موفقيت هاي غير قابل انكار نظام اسلامي در سه دهه گذشته است . با اين حال در اين سي و چند سال به دليل چالش هاي بسياري كه از بيرون در پيش روي نظام اسلامي قرار داده شده است كمتر موقعيت آن پيش آمده بود كه مسئولين اهميت و دغدغه اصلي را مسائلي مانند رفاه ، توسعه اقتصادي و ... مد نظرقرار دهند و اقتصاد را اولويت اصلي در كشور قرار دهند. اما امروز به بركت خون شهيدان و همچنين استقامت و پايداري مردم در دفاع از آرمان هاي اسلامي نظام اسلامي ايران اسلامي به نقطه اي رسيده است كه بسياري از چالش هاي اساسي را پشت سر گذاشته است و از مقاطع بحراني به سلامت عبور كرده است و هم اكنون وقت آن رسيده تا دولت ها بيش از پيش به دغدغه هاي اقتصادي و معيشتي مردم و توجه به توسعه شاخص هاي رفاه بپردازند. بي شك نامگذاري دهه چهارم از انقلاب اسلامي توسط رهبرمعظم انقلاب به نام دهه پيشرفت و عدالت تاكيدي جدي بر مقوله افزايش شاخص هاي رفاه و توسعه در كشور بوده و از سوي ديگر نامگذاري سال 90 به نام سال جهاد اقتصادي اهميت رشد و توسعه اقتصادي در كشور را صدچندان كرده است. امروز كشور ما به يكي از قدرت هاي منطقه اي بدل شده است و در صحنه سياسي توانسته است در اكثر ميادين پشت حريفان را به خاك بمالاند .از اين روست كه مي توان گفت پيشرفت و توسعه اقتصادي در دهه چهارم از انقلاب اسلامي كه از اواخر دهه 80 شمسي آغاز شده است بايد در دهه 90 شمسي رشد و شتابي فزاينده در پيش بگيرد. كشور ايران يكي از كشورهاي غني در عرصه منابع اقتصادي و انساني در جهان به حساب مي آيد با اين حال به دليل عقب ماندگي هاي علمي و فناوري در چند سده اخير و همچنين وجود سايه سنگين استعمار بر جكومت ايران در زمان طاغوت كشور ما نتوانسته است جايگاهي قابل قبول و درخور شاني داشته باشد . از اين روست كه مي توان گفت سال 90 را مي توان سال آغاز دوران جديد در وضعيت اقتصادي در كشور دانست. هم اكنون دولت يكي از بندهاي هفت گانه طرح تحول اقتصادي يعني هدفمند سازي يارانه ها را با موفقيت اجرا كرده است و در حال پيگيري است . بي شك ادامه اجراي طرح تحول اقتصادي در كشور مي تواند تاثيرات چشمگيري بر روند پيشرفت اقتصادي در كشور داشته باشد. اقتصاد ايران يك اقتصاد مختلط متمايل به متمركز است و از اين رو مهمترين تحولات و رخدادهاي اقتصادي چه از بعد منفي و چه از بعد مثبت را بايد در اقدامات و تصميمات دولت جستجو كرد . هدفمندكردن يارانه ها، اصلاح نظام ماليات، بانك، گمرك، توزيع، ارزش گذاري پول ملي و بهره وري، هفت محور مهم طرح تحول اقتصادي است كه تاكنون تنها هدفمندي يارانه ها وارد فاز اجرايي شده است . البته نبايد از اين مهم نيز غافل شد كه كشور ما هم اكنون در حوزه علم و فناوري پيشرفت هاي بسيار گسترده اي داشته و اين پيشرفت ها نيز مي تواند كمك شاياني به توسعه اقتصادي كشور كنند . طي ساليان اخير رشد علم وفناوري در كشور ما به اذعان بسياري از موسسات معتبر بسيار بيشتر از نرخ رشد علم وفناوري در منطقه و جهان بوده .با اين حال آنچه كه امروز در كشور بايد بيش از پيش به آن توجه داشت ايجاد ثروت و دستيابي به توسعه با استفاده از دانش توليدي در كشور است كه اين مهم جز با ايجاد چرخه هاي علم وفناوري در كشور ميسور نيست . به اعتقاد كارشناسان از 68 هزار ميليارد دلار ميزان صادرات جهان 20 درصد آن مربوط به صادرات نفت، گاز و بخش كشاورزي است كه تقريبا برابر با 12 هزار ميليارد دلار است . 80 درصد از كل اين صادرات مربوط به صادرات صنعتي است كه 48 هزار ميليارد دلار مي شود. در اين بين سهم دانش فني از كل صادرات صنعتي در جهان به 30 هزار ميليارد دلار مي رسد كه به خوبي جايگاه صادرات دانش فني را آشكار مي كند. ايران نيز پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بخصوص در دو دهه اخير روند پرشتابي در دستيابي به علوم و دانش جديد را آغاز كرده كه البته ثمرات بسيار اميد بخشي نيز در پي داشته است. ايران طي سه دهه گذشته سرمايه گذاري هاي جدي اي برروي فناوريهاي راهبردي و اولويت داري همچون زيست فناوري، فناوري ميكروالكترونيك، هوافضا، سلول هاي بنيادي، انرژيهاي نو، طب ايراني، گياهان دارويي و فناوري نانو و... انجام داده است كه در نهايت به بالندگي ايران در اين علوم منتج شده است و امروز نام ايران در بسياري از علوم راهبردي در كنار 10 كشور اول قرار گرفته است . هم اكنون ايران از لحاظ رشد توليدات علمي مقام اول را در دنيا كسب كرده است و بررسي ها نشان مي دهد كه در 30 سال گذشته رشد توليدات علمي ايران 11 برابر متوسط رشد دنيا بوده است. از اين رو مي توان گفت هم اكنون ميزان توليد علم و دانش بومي در كشور به حد مطلوبي دست يافته است كه با تجاري كردن اين علوم مي توان گام هاي بسيار بلندي در عرصه توسعه اقتصادي در سال جهاد اقتصادي برداشت . منبع : روزنامه رسالت 04/02/1390
بي شك نامگذاري دهه چهارم از انقلاب اسلامي توسط رهبرمعظم انقلاب به نام دهه پيشرفت و عدالت تاكيدي جدي بر مقوله افزايش شاخص هاي رفاه و توسعه در كشور بوده و از سوي ديگر نامگذاري سال 90 به نام سال جهاد اقتصادي اهميت رشد و توسعه اقتصادي در كشور را صدچندان كرده است.
محور : جهاد اقتصادی
تجربه موفقيت آميز جمهوري اسلامي در ارايه نظام سياسي مبتني بر اسلام، خيزش هاي اسلامي را در تمامي جهان اسلام سبب شده است. اين تجربه موفق همان اندازه كه موجب شادي مؤمنان و مسلمانان جهان شده، چشمان نگران دشمنان اسلام را نيز به خود معطوف ساخته است، به گونه اي كه از تمام ظرفيت هاي خود براي ضربه زدن به اين تجربه در ام القراي هزاره دوم هجري و هزاره سوم ميلادي، بهره مي برند.
اگر نظام جمهوري اسلامي بتواند موفقيت خود را در ديگر عرصه ها به نمايش بگذارد و نمونه اي كامل از تمدن اسلامي مبتني بر عدالت را به جهانيان ارايه دهد و به نوعي بهشت زميني را شكل بخشد، آن گاه است كه دشمنان بشريت به فغان خواهند افتاد؛ زيرا ارايه چنين اسوه و نمونه اي از جامعه برتر مي تواند تمامي بساط ستمگران و مستكبران را گرد آورد و از تخت فرو كشد.
نقشه راهي كه جمهوري اسلامي با هوشياري و درايت رهبري ترسيم كرده است، ارايه نمونه اي از جامعه برتر به جامعه جهاني و بشريت است. رهبري بر آن است تا پازل هاي اين جامعه را با همكاري و همدلي امت اسلام بسازد و بچيند. يكي از مهم ترين پازل هاي جامعه برتر فراهم آوري زمينه هاي آسايش است كه از طريق توليد و توزيع عادلانه ثروت اتفاق مي افتد. از اين جاست كه «اقتصاد» جايگاه مهمي در پازل جامعه برتر ايماني مي يابد تا تمدن اسلامي در عصر كنوني شكل گيرد.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي اسلامي بر آن است تا يكي از عرصه هاي اقتصاد يعني نقش تجاري سازي توليد علم در جهاد اقتصادي در پازل جامعه برتر ايماني و تمدن اسلامي را مورد بررسي قرار دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
نقش توليد علم در توليد قدرت و ثروت
علم به معناي دانش و دانايي، ارتباط تنگاتنگي با قدرت تسخيري بشر دارد؛ زيرا علم انسان به خود و ديگري وي را قادر به تصرفات در خود و ديگري نموده و فرصت خلافت الهي را به وي بخشيده است. روح الهي كه در كالبد بشريت دميده شده، اين ظرفيت را داراست كه علم اسمايي داشته باشد. از اين رو خداوند خلافت انسان بر همه هستي و كائنات را پس از دميده شدن روح خاص و تعليم علم اسمايي قرار داده و از فرشتگان ساحت قدس به نيابت از همه كائنات خواسته تا در برابر آدم(ع) به عنوان نمونه نخستين انسان كامل سجده برده و اطاعت و مظهريت ربوبيت او را بپذيرند و پروردگاري انسان براي كمال يابي خود را با سجده نشان دهند. (بقره، آيات 30 تا 37)
بنابراين، علم به يك معنا شناخت موجودات هستي و آگاهي از آن كه در آيات قرآني به عنوان علم الاسماء از آن ياد شده، علم قدرت و تسخير است كه در سايه سار آن انسان مي تواند خلافت و ربوبيت نمايد. همه انسان ها از چنين ظرفيتي برخوردارند و تنها كاري كه مي بايست انجام دهند فعليت بخشي به اين قدرت نهفته و سرشته در ذات است كه از آن در تعابير اسلامي به متاله و خدايي شدن ياد مي كنند.
هر انساني از راه هاي گوناگون مي تواند اسماي الهي سرشته در ذات خويش را فعليت بخشد كه از آن راهها به عبوديت ياد مي شود. عبوديت در اين تفسير داراي مراتبي است كه خواسته و ناخواسته در عالم پديد مي آيد؛ چرا كه علم در تفسير وحياني قرآن، چيزي جز اتصال به ذات باري تعالي نيست و خدايي شدن به معناي عالم شدن در زمان اين اتصال تحقق مي يابد.
هنگامي كه ما از توليد علم سخن به ميان مي آوريم مراد و منظورمان از توليد و ولادت به معناي اتصال انسان به مبدا علم و دانايي يعني خداوند است. اين اتصال براي همگان اتفاق مي افتد؛ چرا كه خداوند همه هستي را پر كرده و صمدانيت وي جايي را خالي نگذاشته است. پس هر جا كه علم است حضور او نيز تثبيت شده مي باشد؛ چنان كه هر جايي كه نام هستي بر آن برده مي شود، خالي از خداوند نيست.
در آموزه هاي قرآني، از انسان خواسته شده تا با اتصال به خداوند و متاله شدن، علم را در خود فعليت بخشد و حقايق هستي را ادراك نمايد. اين ادراك حقايق هستي به انسان كمك مي كند تا شناخت اسمايي را به دست آورد و با هر اسم بر موجودي از موجودات هستي تسلط بيابد. در حقيقت شناخت اسمايي و ادراك حقايق هستي، به معناي تسلط و تسخير است كه زمينه ربوبيت و پروردگاري بر آن موجود و هستي را براي انسان فراهم مي آورد و انسان مي تواند در مسير افزايش از آن براي كمال خود بهره برد و آن چيزي را نيز به كمال شايسته و بايسته خود برساند.
براين اساس مي توان دريافت كه توليد علم تا چه اندازه در توليد قدرت و ثروت انسان و جامعه نقش دارد؛ زيرا دانسته شد كه توليد علم به معناي ارتباط با حقيقت هستي و حقايق مرتبط با آن، به معناي درك درست از حقيقت چيزها و موجودات و تسلط و تسخير آن هاست. چنين تسلط و تسخيري عين قدرت و توانايي است. انسان از اين قدرت و توانايي تسلط و تسخير، مي تواند بهره گيرد و امكانات شدن هاي كمالي را به دست آورد. اين همان ثروت واقعي است كه انسان د رجست وجوي آن است. چنين قدرت و ثروتي است كه انسان را به سعادت واقعي مي رساند.
بنابراين توليد علم به معناي توليد قدرت و ثروت مي بايست در دستور كار هر انسان و جامعه انساني قرار گيرد؛ چرا كه هدف آفرينش و فلسفه آن تنها از اين راه تحقق مي يابد و شدني مي شود. پس مي توان گفت كه دانايي توانايي و دانش همان قدرت و ثروت است.
تجاري سازي توليد علم و مقام خلافت انساني
چنان كه گفته شد، توليد علم به معناي اتصال با مبدأ هستي و درك حقايق اشيا يعني همان اسما و تسلط بر موجودات جهت بهره مندي از آن ها به عنوان ثروت واقعي در راستاي كمال يابي انسان و جامعه انساني و كمال بخشي به موجودات ديگر در مقام خلافت و مظهريت ربوبي و پروردگاري است.
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه تجاري سازي توليد علم به چه معنايي است؟ لازم است به اين نكته پيش از پاسخ به پرسش اصلي توجه داده شود كه يكي از مسئوليت ها و مأموريت هاي بشر در زمين به عنوان خليفه، استعمارالارض (آباداني زمين) است. (هود، آيه 61) بنابراين، خلافت انساني مقتضي است كه انسان نه تنها خود را به بلوغ كمالي برساند، بلكه موجودات زميني را از طريق آبادسازي به كمال برساند.
همچنين مسئوليت انساني تنها در قبال خود نيست، بلكه انسان مسئوليت دارد تا ديگران را از جمله نوع بشر را نيز به كمال برساند. اين بدان معناست كه راه دست يابي به كمال در انسان از طريق كمال بخشي به ديگران مي گذرد. اين گونه است كه توليد علم به عنوان مقدمه كمال يابي خود شخص مطرح مي شود و كمال هر شخص انساني در كمال جامعه و جهان است.
اگر انسان مأموريت و وظيفه دارد تا توليد علم كند تا به كمال برسد، لازمه آن است تا از اين شناخت و علم خود به درستي بهره گيرد. توليد علم به معناي شناخت حقايق هستي و دانايي و آگاهي نسبت به آن، به معناي قدرت تسخير و تصرف است. بنابراين، هر انسان و جامعه انساني، در توليد علم بايستي به اين نكته توجه داشته باشد كه در چيزها تصرفاتي را انجام دهد كه كمال يابي خود و ديگران را تسريع بخشد و ثروت واقعي را براي جوامع بشري و ديگران فراهم آورد. از اين رو توليد علم با تصرفات در موجودات ارتباط مي يابد. اين كه انسان نسبت به اموري چون اتم ها آگاهي و دانايي يابد و حقيقت آن را دريابد، از آن روست كه بتواند در آن تصرفاتي در راستاي اهداف و فلسفه آفرينش خود و ديگران پديد آورد. به عنوان نمونه تصرفات در هسته هاي اتم براي توليد انرژي يا شناخت ژنوم انساني براي تغييرات مطلوب در راستاي اهداف آفرينش، امري لازم و بايسته است و خلافت انساني و مظهريت در ربوبيت مقتضي اين است.
تجاري سازي توليد علم به معناي بهره مندي درست از علم و توليد آن است. به اين معنا كه اگر علمي توليد مي شود و دانايي و آگاهي نسبت به امري چون هسته و ژنوم انساني به دست مي آيد، مي بايست اين دانش و دانايي در خدمت اهداف و فلسفه آفرينش قرار گيرد كه از آن به تجاري سازي توليد علم ياد مي شود. به سخن ديگر، تجاري سازي توليد علم به معناي توليد علم با هدف و انگيزه مناسب و مطلوب و درست است؛ چرا كه بي تجاري سازي توليدات علمي، نمي توان از خلافت و مظهريت پروردگاري انسان سخن به ميان آورد.
به عبارت ديگر، براساس آموزه هاي قرآني و اسلامي، تجارت سازي توليد علم، در حقيقت بخشي از فرآيند كمال يابي و كمال بخشي به دانش و دانايي است؛ چرا كه بي تجارت سازي نمي توان مدعي علم واقعي در خدمت به بشر و جهان در مقام خلافت و مظهريت پروردگاري انسان شد.
با اين بيان دانسته شد كه مراد از تجاري سازي توليد علم چيست؛ چرا كه تجاري سازي در اين جا تنها به عنوان نمادي از بهره مندي درست از علم و توليد آن است؛ زيرا علم بي منفعت همانند زنبور بي عسل است. تجاري سازي توليد علم به علم، كمال واقعي مي بخشد و هدف و فلسفه درست آن را به نمايش مي گذارد. در غير اين صورت هرگونه آگاهي و دانايي نسبت به حقايق واشيا، آگاهي بي ارزش است؛ زيرا هدفي را تعقيب نمي كند و تغييري را ايجاد نمي كند، افزون بر اين كه برخلاف مأموريت و مسئوليت انساني در امر آباداني و تغيير درست و مناسب در زمين است كه در آيه61 سوره هود به آن اشاره شده است.
شكل گيري زنجيره تجاري سازي توليد علم و ثروت
نبايد از اين نكته غافل شد كه توليد علم مي بايست در يك زنجيره صورت گيرد. به اين معنا كه پازل هاي حقيقت واحد جهاني مي بايست به درستي شناخته و به كار گرفته شود، در غير اين صورت رفتار انساني مي تواند به عنوان فساد شناخته شود. اين كه خداوند در آيه41 سوره روم مي فرمايد:ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس؛ فساد در دريا و خشكي به سبب دستاوردهاي مردم آشكار شد، به اين معناست كه توده هاي مردم بي توجه به شناخت حقايق، اقدام به تصرف و تغيير در محيط زيست خود و زمين كردند كه آثار آن به جاي اصلاح و آباداني، افساد و فساد زمين بوده است.
خردمندان به سبب اين كه حقايق را به درستي مي شناسند و در چارچوب فلسفه آفرينش، در آنها تصرف و تغيير ايجاد مي كنند، موجب كمال بخشي به آن ها مي شوند، در حالي كه رفتار توده هاي مردم موجب افساد در آن مي شود. دانش و دانايي مي بايست خردمندانه باشد تا قطعات پازل به درستي شناخته و چيده شود و قرار گرفتن هر قطعه اي موجب كمال و تكميل آن شود.
هر چند كه به ظاهر علم شيمي از رياضي يا علم فيزيك يا حتي علوم انساني چون حقوق جداست، ولي بايد توجه داشت كه همه اين علوم بايستي در يك واحد ديده شود تا بتواند چنان كه هست خودنمايي كرده و تأثيرگذار باشد. توليد علم نيز مي بايست اين گونه مكمل يك ديگر باشد و تجاري سازي و بهره مندي بشر از علم و توليد آن نيز بايد به صورت زنجيره اي ديده شود.
شكل گيري زنجيره تجاري سازي توليد علم منجر به توليد ثروت مي شود و اين ثروت است كه فرصت هاي برابر كمالي را براي جامعه بشري فراهم مي آورد و هر كسي عادلانه مي تواند از سهم و قسط خويش از زمين و امكانات و ثروت بهره مند شود و خود را به كمال برساند و مظهريت ربوبيت را به دست آورد.
امام خامنه اي در مقام تبيين حقيقت انسان و هدف برتر وي به اين نكته بارها توجه داده است و از نهضت نرم افزاري وتوليد علم براي دست يابي به جامعه برتر سخن به ميان آورده است. از نظر ايشان شكل گيري زنجيره تجاري سازي توليد علم و توليد ثروت ملي لازم امتي است كه مي خواهد امت وسط و امت شاهد براي جوامع بشري باشد.
ايشان در خصوص تجاري سازي توليد علم خاطرنشان كردند: اگر زنجيره توليد دانش، تبديل دانش به فناوري، توليد محصول و در نهايت تجاري سازي علم تكميل شود، مسير توليد علم به توليد ثروت ملي كشور و پاسخگويي به نيازهاي ملت منتهي خواهد شد. (مقام معظم رهبري، نوروز90، مشهد مقدس)
اگر اين فرآيند به درستي شناخته و پيموده شود، مي تواند جامعه برتر را تحقق بخشد و زنجيره توليد دانش و تبديل آن به فناوري و تجاري سازي يعني تمدن سازي اسلامي. اين بدان معنا خواهد بود كه جامعه برتر ايماني شكل گيرد و الگو و نمونه اي براي بشريت شود.
البته تحقق كامل فرآيندي از توليد علم تا تبديل آن به فن آوري و تجاري سازي و بهره مندي از آن در شكل تغيير و تصرف و تبديل به ثروت همگاني نيازمند نقشه راه و همت مضاعف و كار مضاعف است.
پيش از هر چيزي انسان مي بايست خود را بشناسد و از ظرفيت ها و توانمندي هاي خويش در مقام خلافت الهي و خدايي بودن و پروردگاري و ربوبيت آگاه شود و روحيه خودباوري به عنوان خليفه الله در وي ايجاد شود. از اين رو امام خامنه اي در تبيين اين مهم مي فرمايد: روحيه خودباوري و اعتمادبه نفس بالا و شكل گيري زنجيره تجاري سازي توليد علم و توليد ثروت ملي از نكات برجسته اين حركت علمي است. (مقام معظم رهبري، نوروز90، مشهد مقدس)
اگر انسان و جامعه اي قدر خود را بشناسد و از مقام خلافت الهي و تسخير و قدرت تسلط و توليد علم و تبديل آن فن آوري و تجاري سازي آگاه شود، مي تواند به آساني و سادگي فرآيند زنجيره سازي توليد علم و ثروت را بشناسد و بپيمايد.
البته دشمنان نيز به اين مسئله آگاه هستند و براي مقابله با ايجاد چنين روحيه اي بسيج شده اند. آنان براي مقابله با هدف برتر جامعه ايماني يعني ايجاد تمدن اسلامي مبتني بر عدالت و استكبارستيزي و ستم ستيزي، نقشه راهي را كشيده اند كه مي بايست به عنوان نقشه راه شيطان آن را شناخت و برخلاف آن برنامه ريزي كرد و عكس آن عمل نمود.
هراس دشمنان از الگو شدن نمونه موفق اسلامي
ترس دشمنان از توليد علم به قصد تبديل به فن آوري و تجاري سازي از آن روست كه تمدن اسلامي در سايه شكوفايي اقتصادي فراگير در عصر كنوني ايجاد شود و به عنوان الگو به جهان و جهانيان معرفي شود، لذا تمام همت خويش را مبذول اين معنا كرده اند تا از اين تحول و دگرگوني مثبت جلوگيري كنند.
آن چه موجب هراس دشمنان امت اسلام و ايران اسلامي است، تبديل ايران به يك نظام و جامعه برتر در جامعه جهاني است؛ زيرا مي تواند به عنوان الگوي رهايي و عدالت خواهي و روحيه خودباوري در جهان مطرح شود و بساط دشمنان بشريت را برچيند.
منبع : مقالات شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
محور : جهاد اقتصادی
سال 90 با نگاه داهيانه مقام معظم رهبري سال جهاد اقتصادي نام گرفته است و همين امر نيز توجه به بخش هاي اقتصادي در كشور را به صورت يك مسئله حتمي مطرح ساخته است. ايران اسلامي هم اكنون بايد تمام توان و قواي خويش را صرف بازسازي و توسعه اقتصادي قرار دهد چرا كه دشمنان پس از شكست در ساحت هاي نظامي و سياسي سعي دارند تا از اين به بعد به كشور ما لطمه بزنند. اما بي شك جهاد اقتصادي در كشور بدون در نظر گرفتن توان علمي كشور ميسور نخواهد بود . در واقع يكي از الزمات دستيابي به توسعه اقتصادي در ايران به دليل وجود تحريم ها وجود علم و فناوري بومي است. در واقع توسعه صنعتي فاكتور مهم توسعه اقتصادي بوده و تابعي از متغيرهاي تكنولوژي است . فرايند صنعتي شدن با فرايند توسعه تكنولوژي كه شامل انتقال ، جذب و ايجاد تكنولوژي هاي نو است ، رابطه اي بسيار تنگاتنگ دارد . از طرف ديگر بهبود فرايند توسعه تكنولوژي ، مستلزم كسب و ايجاد توانايي هاي تكنولوژيكي است . به بيان ديگر انتقال و واردات تكنولوژي هاي خارجي با مكانيسم هاي رسمي و غير رسمي امكان پذير است ، اما جذب و فهم تكنولوژي، وارداتي نمي باشد و لازمه تحقق آن وجود توانايي هاي تكنولوژيكي است . از اين روست كه مي توان گفت در سال جهاد اقتصادي بخش عمده اي از مسئوليت ها بر بخش علمي و فناوري كشورمان است چرا كه در مقطع فعلي به دليل وجود تحريم هاي غربي صنعتگران داخلي نمي توانند برخي از ابزارآلات مورد نياز را از خارج وارد كنند. البته شايد در نگاه اوليه اين چالش يك تهديد در برابر صنعت داخلي محسوب شود اما به زعم بسياري از صاحب نظران و با توجه به توانايي هاي بالاي دانشمندان كشور در توليد فناوري هاي بومي وجود تحريم ها يك فرصت محسوب مي شود. سالهاست كه موضوع ايجاد چرخه علم و فناوري در كشور به دليل عدم توجه صنعتگران داخلي به پتانسيل هاي بالاي علمي در كشور ايجاد نشده است. اما بي شك در سال جهاد اقتصادي شركت ها و صنعتگران مي توانند به توان علمي بومي در كشور تكيه كنند كه به اذعان صاحب نظران ظرفيت بسيار بالايي دارد .در واقع مي توان گفت توجه به رابطه ميان صنعت و توليدات فكر و انديشه اي حلقه مفقوده جامعه علمي در كشور است. هم اكنون جوانان و دانشجويان ايراني به اختراعات و ايده هاي خلاقانه اي دست پيدا مي كنند كه اين ايده ها هر كدام مي تواند باعث شكوفايي در بخش هاي متعددي شود اما متاسفانه اكثر اين ايده ها تنها در حد فكر باقي مي ماند و اين معضل خود منجر به دلسردي مخترعان و عدم توسعه مطلوب مي شود. از اين رو شايد بتوان ايجاد رابطه اي جدي ميان صنعت و دانشگاه را يكي از راهكار هاي اساسي براي توسعه كمي و كيفي فناوري هاي نوين در كشور دانست . هم اكنون ميزان توليدات علمي در ايران قابل توجه است اما بي شك مرتبط ساختن اين دانش ها با يكديگر مي تواند سرعت و رشد توليدات را افزايش دهد و در نهايت منجر به صنعتي شدن اين دانش ها گردد. از اين روست كه مي توان گفت يكي از اولويت هاي اساسي در بخش علم وفناوري در سال جهاد اقتصادي ايجاد چرخه علم وفناوري در كشور است .اين امر مي تواند ضمن افزايش توان علمي داخلي راه را براي صادرات محصولات علمي كشور به خارج نيز هموار سازد و همچنين در نهايت به كاهش هزينه تمام شده محصولات ايراني بينجامد چرا كه غالبا فناوري هاي وارداتي براي صنعتگران بسيار پرهزينه است و اين در حالي است كه فناوري هاي داخلي بسيار ارزان تر از نوع وارداتي است .البته جايگاه بخش علم و فناوري كشور در سال جهاد اقتصادي به همين جا ختم نمي گردد. بلكه در اين سال اميد است فعالان اين بخش با روحيه و عزم جدي به سمت افزايش صادرات كشور مان در اين زمينه حركت كنند . به اعتقاد كارشناسان از 68 هزار ميليارد دلار ميزان صادرات جهان 20 درصد آن مربوط به صادرات نفت، گاز و بخش كشاورزي است كه تقريبا برابر با 12 هزار ميليارد دلار است . اما80 درصد مابقي مربوط به صادرات صنعتي است كه در اين بين سهم دانش فني از كل صادرات صنعتي در جهان به 30 هزار ميليارد دلارمي رسد كه به خوبي جايگاه صادرات دانش فني را آشكار مي كند. كشور ما نيز پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بخصوص در دو دهه اخير روند پرشتابي در دستيابي به علوم و دانش جديد را آغاز كرده كه البته ثمرات بسيار اميد بخشي نيز در پي داشته است. ايران طي سه دهه گذشته سرمايه گذاري هاي جدي برروي فناوري هاي راهبردي و اولويت داري همچون زيست فناوري، فناوري ميكروالكترونيك، هوافضا، سلول هاي بنيادي، انرژيهاي نو، طب ايراني، گياهان دارويي و فناوري نانو و... انجام داده است كه در نهايت به بالندگي ايران در اين علوم منتج شده است و امروز نام ايران در بسياري از علوم راهبردي در كنار 10 كشور اول قرار گرفته است . هم اكنون ايران از لحاظ رشد توليدات علمي مقام اول را در دنيا كسب كرده است و بررسي ها نشان مي دهد كه در 30 سال گذشته رشد توليدات علمي ايران 11 برابر متوسط رشد دنيا بوده است. از اين رو مي توان گفت هم اكنون ميزان توليد علم و دانش بومي در كشور به حد مطلوبي دست يافته است و اميد است اين رشد و توسعه در نهايت به صادرات منتج شود . امروزه كشورهاي صنعتي كمتر كالاهاي خود را صادر مي كنند و بيشتر درصدد آنند تا دانش هاي جديد و نوين را تحت نظارت خود با هزينه گزاف به كشورهاي ديگر ارسال كنند كه از اين صادرات نيز رقم قابل توجهي نصيب آنان مي شود . امروزه بازار اصلي اين صادرات در اختيار كشورهاي توسعه يافته جهان نظير آمريكا، انگليس، آلمان و فرانسه است و اين كشورها نيز بازار را در انحصار خويش دارند. از اين رو نگرش جدي مسئولين به بخش صادرات دانش فني كشور مان و همچنين حضور موثر فعالان اين بخش مي تواند يكي ديگر از راهكارهاي توسعه اقتصادي در سال جهاد اقتصادي باشد. لذا در نهايت امر بايد گفت با افزايش كمي و كيفي سطح توليد دانش و فناوري هاايران مي تواند به يكي از اصلي ترين صادركنندگان دانش فني در منطقه و پس از آن جهان شود. جامعه علمي ما نشان داده است كه توانايي و استعداد لازم را براي اقدامات بزرگ دارد و اميد است با ايجاد چرخه هاي علم و فناوري و همچنين حمايت هاي هرچه بيشتر مسئولين از نخبگان علمي و دانشگاهي در سال جهاد اقتصادي در آينده اي بسيار نزديك ايران را يكي از مراجع اصلي علم و فناوري در منطقه و جهان ببينيم. منبع : رسالت06/02/1390
بي شك جهاد اقتصادي در كشور بدون در نظر گرفتن توان علمي كشور ميسور نخواهد بود . در واقع يكي از الزمات دستيابي به توسعه اقتصادي در ايران به دليل وجود تحريم ها وجود علم و فناوري بومي است.
محور : جهاد اقتصادی
دستيابي به اهدافي چون جايگاه برتر اقتصادي و بازرگاني در منطقهكه بتوان نمود آن را در ارتقاي سطح كيفيت زندگي مردم مشاهده كرد، نيازمند عزم جدي همه جامعه در ارتقاي كمي و كيفي فعاليتهاي اقتصادي است كه خوشبختانه با نامگذاري سالجاري تحت عنوان "جهاد اقتصادي " يكبار ديگر به اهميت آن افزوده شده است. دستيابي به اهدافي چون جايگاه برتر اقتصادي و بازرگاني در منطقهكه بتوان نمود آن را در ارتقاي سطح كيفيت زندگي مردم مشاهده كرد، نيازمند عزم جدي همه جامعه در ارتقاي كمي و كيفي فعاليتهاي اقتصادي است كه خوشبختانه با نامگذاري سالجاري تحت عنوان "جهاد اقتصادي " يكبار ديگر به اهميت آن افزوده شده است. واقعيت اين است كه عمده بازيگران اصلي جهان معاصر بيش از همه با قدرت اقتصادي خود توانستهاند نقش فعلي خود را هم در حوزه داخلي و هم بينالمللي به گونهاي ارتقا بخشند كه زمينه رضايت شهروندان خود را فراهم كنند، علاوه بر اينكه حفظ چنين نقشي در بلندمدت نيز تنها با كمك قدرت اقتصادي ميسر است. جهاد اقتصادي را ميتوان يك تلاش و عزم همهجانبه فعالان اقتصادي اعم از بخش خصوصي و دولتي، خانوارها و سياستگذاران اقتصادي و سياسي كشور بر مبناي وضعيت و شرايط محيط اقتصادي و سياسي كشور دانست كه براي ارتقاي سطح كيفي زندگي هر شهروند ايراني به آن نياز است. جهاد اقتصادي بهطور عمده از تركيب 5 وجه اصلي و تاثيرگذار عوامل اقتصادي، فناوري، سياسي، اجتماعي و امنيتي شكل ميگيرد. آنچه امروز شاهد آن هستيم؛ از يك سو وجود زمينهها و بسترهاي اقتصادي به منزله ظرفيتي براي تحقق جهاد اقتصادي و ترسيم جهتگيريهاي آتي نظام جمهوري اسلامي ايران به حساب ميآيد كه اين عوامل را ميتوان شامل برخورداري از موقعيت ژئوپلتيك، ژئواستراتژيك، ژئواكونوميك (شامل برخورداري از نفت، گاز و بهطور كلي انرژي، خطوط مواصلاتي بينالمللي و برخورداري از جمعيت جوان و تحصيلكرده و حضور و مشاركت بيشتر زنان كارآفرين) دانست در كانون توجه قرار داد. از سوي ديگر شاهد وجود عوامل و شرايط بازدارنده در به انجام رساندن ظرفيتهاي بكر اقتصادي در كشور هستيم كه نيازمند تلاش همهجانبه و عزم جدي است. برخي از اين عوامل بازدارنده را ميتوان در قالب توسعه فضاي كسب و كار اقتصادي و بازرگاني در كشور بيان كرد. در يك بيان ساده و صريح، ميتوان اذعان داشت كه بخش قابل توجهي از مقتضيات جهاد اقتصادي هر كشور در گرو افزايش تعاملات ميان فعالان بخش خصوصي، دولتي و خانوارها براي مناسب كردن فضاي كسب و كار، فراهم كردن زمينههاي تعامل با اقتصاد جهاني و افزايش بهرهوري زيرساختارهاي توليدي و تجاري در كشور است. در اين ميان سلامت محيط كسب و كار و تعامل با اقتصاد جهاني در كشورهاي در حال توسعه از عوامل موثر در رسيدن به جايگاه برتر در اقتصاد جهاني است. فضاي تعامل مناسب و محيط شفاف و سالم كسب و كار كه بخشي از آن برگرفته از سلامت اقتصاد و سياست كارا و اثربخش دولتهاست و منجر به نتيجههاي مثبت اقتصادي از قبيل صادرات مفيد، رشد اقتصادي و توسعه صنعتي ميشود از مواردي است كه در فهرست سياستهاي اقتصادي كشورهاي صادركننده كالا در چند دهه اخير قرار گرفته است. مناسب بودن فضاي تعامل با اقتصاد جهاني رادر شرايط خوشبينانه ميتوان موجب رشد وابستگي متقابل اقتصادي كشورها از طريق گستردگي حجم و تنوع مبادلات كالا و خدمات و جريان آزاد سرمايه و نيروي كار و همچنين دسترسي سهلتر به فناوري دانست. يكي از نمونههاي بارز تعامل مناسب كشورها با اقتصاد جهاني مربوط به كشورهاي عضو "آسهآن " است. از مشخصههاي اصلي اين دسته از كشورها ادغام وسيع و عميق اقتصادهاي ملي كشورهاي عضو از طريق تجارت، سرمايهگذاري مستقيم و جريانهاي ديگر سرمايه و افزايش مناسب و سيال شدن بازارهاي سرمايه بينالمللي كشورهاي عضو است. اينكه عوامل محيطي، شرايط كسب و كار و فضاي تجاري به عنوان عاملها و مولفههاي تاثيرگذار براي رسيدن به رشد اقتصادي است بر كسي پوشيده نيست. شرايط محيطي حاكم بر اقتصاد، سياست و وضعيت حقوقي كشور و حتي شرايط اجتماعي نيز نقش موثري در به ثمر رسيدن آن دارد. برخي از شرايط محيطي حاضر از جمله جوان بودن جمعيت كشور، فرصتهاي طلايي بسيار خوبي را براي كشور جهت رسيدن به اهداف عاليه نظام جمهوري اسلامي ايران فراهم ميآورند و برخي ديگر مانند وابستگي اقتصاد به درآمدهاي نفتي تهديد تلقي ميشوند. با توجه به اين ملاحظات به معرفي حوزههايي از بخش بازرگاني كشور كه ضرورت جهاد اقتصادي را ميطلبد، پرداخته ميشود. در مجموع بخش بازرگاني تحتتاثير مشخصه حضور مواد اوليه صنعتي مانند نفت، گاز طبيعي و ميعانات گازي به عنوان عمدهترين عامل ايجاد مزيت رقابتي ذاتي بهحساب ميآيد. درآمد حاصل از مزيت رقابتي ذاتي و خدادادي ايران با تامين ارز براي واردات، عدم تعادل در بازرگاني خارجي را جبران ميكند. نكته قابل توجه آن است كه از يك طرف تقاضاي بينالمللي غيركافي و همچنين اتمام ذخاير نفتي، ظرفيت كشور براي واردات را براي سالهاي آينده محدود و بنابراين رشد اقتصادي پايدار بر اساس اهداف سند چشمانداز را تحديد ميكند. از طرف ديگر غيرقابل پيشبيني بودن درآمد نفتي سبب ايجاد عدم تعادلهاي غيرمنتظره در بازرگاني خارجي ميشود. به منظور بهرهگيري از ظرفيتهاي مثبت اقتصاد جهاني در دهههاي آينده در راستاي دستيابي به رشد اقتصادي پايدار، ارتقاي كمي و كيفي فضاي توسعه بازرگاني كشور را ضرورت اساسي اقتصاد ايران مطرح ميكند. وضع كنوني فضاي كسب و كار بازرگاني خارجي كشور بويژه در بخش كالا و خدمات بهگونهاي است كه ضرورت انجام تحولي اساسي و بنيادي را در ساختار بازرگاني و سياستهاي اصلاحي مرتبط با آن اجتنابناپذير ميكند. به اين اعتبار تدوين سياستهاي كلي در اين مقطع با توجه به مشكلات و تنگناهاي موجود، اقدامي منطقي و شايسته به نظر ميرسد. با ملاحظه گستردگي طيف مضامين و موضوعات مرتبط با توسعه فضاي كسب و كار در حوزه بازرگاني خارجي، منظومه اصلاحات اقتصادي به هم آميخته، متوازن و سازگار با يكديگر در قالب جهاد اقتصادي بايد در قالب يك نقشه عملياتي و اقدامات مشخص، همپيوند و با اولويتگذاري، زمانبندي و تقدم و تاخر از پيش تعيين شده سرانجام به اجرا گذاشته شود كه تاكنون نسبت به اين مهم تفكر و اقدام پيوسته و همهجانبهاي صورت نگرفته است. نويسنده : يوسف حسنپور منبع : روزنامه وطن امروز 06/02/1390
محور : جهاد اقتصادی
يكي از دستور العمل هاي اجرايي براي تحقق جهاد اقتصادي در كلام مقام معظم رهبري، تاكيد بر توليد علم و تبديل آن به فن آوري است؛ زيرا از اين طريق مي توان به تجاري سازي علم دست يافت كه نتيجه طبيعي آن توليد ثروت و رشد و توسعه اقتصادي خواهد بود. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نقش فن آوري علمي را در توليد ثروت و شكوفايي و رونق اقتصادي تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم. فن آوري، وجهه مادي علم ------------------------------ فرهنگ مانند هر پديده انساني داراي دو وجه مادي و معنوي است؛ خاستگاه اين دو بعدي بودن را مي بايست در ساختار انساني و طبيعت هستي جست وجو كرد. هنگامي كه ما از فرهنگ عمومي سخن به ميان مي آوريم به دو جنبه مادي و معنوي آن توجه مي دهيم. بي گمان تمدن و مدنيت، وجه ظاهري و مادي فرهنگ است كه با آن به خوبي آشنا هستيم. علم نيز يكي از پديده هاي مرتبط با انسان است و لذا داراي دو وجه مادي و معنوي مي باشد. هرچند كه جنبه معنوي علم در ذهن ما بيشتر بروز و ظهور دارد، ولي در فرهنگ غربي بيشتر جنبه مادي آن مورد توجه است. همين مسئله درباره فلسفه نيز مطرح است، زيرا فلسفه در فرهنگ غربي، ديگر سخن گفتن از متافيزيك و ماوراء الطبيعه نيست، بلكه سخن گفتن از فيزيك و ماده در قالبي به ظاهر عقلاني و فلسفي است. از اين رو بيش از آن كه با فلسفه محض در غرب برخورد داشته باشيم، با فلسفه مضاف مانند فلسفه علم روبه رو هستيم. همين نگرش و رويكرد است كه علم را به ابزار توليد تبديل كرده است و غربي ها به جاي آن كه به جنبه معنوي آن توجه يا بسنده كنند، به جنبه مادي و بهره گيري از علم توجه دارند. اين شايد براي ما كه در فرهنگ عقلاني و فلسفي محض رشد كرده ايم دشوار باشد، ولي با نگاهي گذرا به آموزه هاي قرآني مي توان دريافت كه اين جنبه نيز مورد توجه و تاكيد پيامبران و آموزه هاي وحياني بوده و ما از آن غافل بوده ايم. آموزه هاي قرآني به مخاطب خويش اين پيام را در اشكال گوناگون مي رساند كه علم بايد در راستاي بهره گيري از آن مورد توجه باشد. بنابراين، هر علمي كه ناتوان از بهره مندي از آن باشيم يا قابليت بهره مندي از آن وجود نداشته باشد يا ما به قصد بهره مندي از آن، اقدام به فراگيري و يادگيري آن نكرده باشيم، علمي ناقص و ابتر است. بنابراين، ابزاري بودن علم و دانايي از مسائل بديهي در فرهنگ قرآني است. به اين معنا كه علم و معرفت و دانايي و شناخت، ابزارهايي در خدمت انسان هستند تا انسان بتواند خود و جهان را بشناسد و با بهره گيري از اين علم، امكان شدن هاي كمالي از رنگ و صبغه خدايي گرفتن تا خدايي و رباني شدن را تجربه كند؛ چرا كه همين علم و دانايي است كه به انسان توانايي ربوبيت و مظهريت در آن را به عنوان خليفه الهي بخشيده است. (بقره، آيات 30 تا37) براين اساس، هر علمي كه توانايي را در انسان ايجاد نكند و او را قادر به تصرف و تسخير در خود و جهان نسازد، علمي ناقص و ابتر و حتي غيرسازنده و منفي و بازدارنده است. توليد علم به معناي درك دقيق و كامل از حقايق هستي و اشياي جهان و به خدمت گرفتن آن در راستاي اهداف آفرينش و ربوبيت انسان بر جهان، از مهم ترين آموزه هاي قرآني است. خداوند در آيات بسياري به ارزش چنين علمي توجه داده است و انسان را به شناخت دقيق حقايق هستي و علم يابي ترغيب و تشويق نموده و از او خواسته است تا با دقت علمي در چيزهاي جهان، جوانب مختلف آن را ادراك و قدرت تصرف و تغيير در آن را بيابد و به تغيير آن اقدام كند تا در مسير كمالي خود و همان چيز به كار گيرد. اين همان خلافت واقعي انسان و مظهري در ربوبيت است كه ماموريت اصلي و هدف و فلسفه آفرينش است. براين اساس مي توان گفت كه تبديل علم به فن آوري از مهم ترين ماموريت ها و مسئوليت هاي بشري در مقام خلافت الهي است؛ زيرا تبديل دانايي به توانايي از طريق تبديل آن به فن آوري مقصد نهايي تعليم اسمايي الهي است كه در آيات قرآني به آن اشاره شده است. به يك معنا جنبه مادي علم را مي بايست در تبديل آن به فن آوري جست وجو كرد. اما اين پرسش مطرح است كه مراد از فن آوري چيست؟ فن آوري سنتي و نوين -------------------------- فن آوري به معناي هنر تبديل علم به فن و صنعت است. فن آوري تبديل دانايي به توانايي و علم به قدرت است. هنر تغيير و تصرف از طريق دانش و دانايي در موجودات جهان هستي است. بي گمان شما با فن آوري هاي سنتي آشنايي كاملي داريد. به طور معمول انسان ها از همان آغاز با دانش ساختن ابزارها از طريق تغيير و تصرف در آن آشنا بوده اند. تبديل پشم به نخ و فرش، تبديل سنگ آهن به آهن و نيزه و خنجر و ابزارهايي ديگر، هنر و فن تبديل گل رس به كوزه و در يك مرحله برتر، تبديل پشم به لباس و هنر و فن نساجي و مانند آن يا فن آوري ماشين ابزارسازي و مانند آن يا فناوري خطوط فشار قوي برق طيف وسيعي از تبديل علم و دانايي به توانايي و ثروت و قدرت بوده است. در حقيقت فن آوري هاي سنتي، فن آوري هايي هستند كه در طول تاريخ از طريق تجربه و آزمون سعي و خطا ابداع و اختراع شده و توسعه يافته اند. بخش بزرگي از فناوري هايي كه هم اكنون در جامعه بشري وجود دارند، يا اساسا تجربي هستند يا خاستگاه تجربي دارند. اما غيراز اين دسته از فن آوري ها بايد به دسته ديگر و برتر از فن آوري ها اشاره كرد كه از آن به فن آوري هاي نوين يا به عبارت بهتر فن آوري هاي علمي ياد مي شود، زيرا جنبه علمي بودن آن قوي تر و دقت و تامل در كشف حقايق و تبديل آن سخت تر و دشوارتر است. طيف وسيعي از فن آوري هاي پيشرفته كنوني از مهندسي ژنتيك گرفته تا نانو فن آوري و مكاترونيك و الكترواپتيك از جمله فن آوري هاي نوين علمي هستند. به سخن ديگر، فن آوري هاي علمي، فن آوري هايي هستند كه ريشه در پيشرفت علم و دانايي شگرف بشر در عصر كنوني دارد. توسعه اين دسته از فن آوري ها در گرو پيشرفت هاي علمي و فعاليت هاي گسترده پژوهشي است؛ چرا كه فن آوري هاي مرتبط با نانو يا زيستي تنها در سايه شناخت كامل از ژانوم انساني و قدرت تصرف و تغيير در آن شدني است. اين ها فن آوري هاي نوين و مدرني هستند كه موجب ايجاد قدرت و ثروت شده و شكوفايي و رشد و توسعه اقتصادي را به دنبال دارند و نقش انسان را به عنوان استعمار الارض و آباداني آن و خلافت و مظهريت ربوبيت به نمايش مي گذارد و متاله و رباني شدن انسان را تقويت مي كند. فن آوري سخت و نرم ------------------------ گروهي از صاحب نظران فن آوري ها را به دو دسته فن آوري هاي نرم و سخت تقسيم مي كنند. به عنوان نمونه خانم دكتر زوئينگ جين (1995) در فصل اول كتاب تغيير جهاني فن آوري، از فن آوري هاي سخت به نرم، سخن به ميان مي آورد. فن آوري هاي سخت به آن دسته از فن آوري هايي اطلاق مي شود كه ريشه در علوم طبيعي و فيزيكي مانند زيست شناسي، فيزيك، شيمي، رياضيات كاربردي و مانند آن دارد و ابزارهاي توليد كالاي مادي و فيزيكي به شمار مي آيند. فن آوري هاي نرم به خانواده اي از فن آوري ها اطلاق مي شود كه ريشه در علوم غيرطبيعي مانند علوم انساني و هنر و مانند آن دارد و حوزه عملياتي آن ها دنياي فكر و ذهن است. به نظر دكتر جين از اهل چين، فن آوري نرم يك نوع فن آوري فكري براي خلق و نوآوري است كه ريشه در انديشه، ايدئولوژي، احساسات، ارزش ها، هستي شناسي ها، رفتارهاي فردي و سازماني و جامعه انساني دارد. (فن آوري هاي نرم، انواع و ويژگي ها، نشر مركز آينده پژوهشي علوم و فن آوري دفاعي، 1385، ترجمه فصل سوم كتاب دكتر زوئينگ جين) وي 18 تفاوت بنيادين براي اين دو نوع فن آوري بيان مي كند كه يكي از مهم ترين تفاوت ها اين است كه فن آوري سخت، فن آوري كنترل بر ماده يا طبيعت است، در حالي كه فن آوري نرم در صدد كنترل و فرماندهي بر ذهن و روح انسان است. از سوي ديگر، فن آوري سخت به نسبت خنثي است و بار ايدئولوژيك يا ارزشي ندارد، در حالي كه فن آوري نرم در برخي از شاخه ها به غايت جانبدارانه است و داراي بار ارزشي است. همچنين فن آوري سخت قابل انتقال است، در حالي كه انتقال فن آوري هاي نرم، دشوار يا غير ممكن است. اين ها مهم ترين تفاوت هاي ميان دو نوع فن آوري سخت و نرم است كه در اين جا به آن اشاره شده است. وي مجموعه فن آوري هاي سخت معاصر را حتي اگر مانند فن آوري هاي نانو يا مهندسي ژنتيك در آخرين مرزهاي دانش باشند، در زمره فن آوري هاي سنتي قرار مي دهد و مجموعه فن آوري هاي نرم را حتي اگر مانند فن آوري طب سوزني چين صدها سال قدمت داشته باشد، فن آوري جديد تلقي مي كند. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه ملاك جديد بودن فن آوري چيست؟ آيا ملاك آن را بايد همانند دكتر جين چيزي به جز "در آخرين مرزهاي دانش بودن " يا به تعبير دكتر عبدالسلام "علم محور بودن فن آوري " بدانيم؟ واضح است كه ملاك سنتي ياجديد بودن فن آوري ها بستگي به زاويه نگرش و ديد و هدف ما از طبقه بندي دارد. اگر از زاويه علم به موضوع نگاه كنيم و رابطه فن آوري و علم را مبناي قضاوت قرار دهيم، بدون شك، هرچه يك فن آوري به آخرين مرزهاي دانش نزديك تر باشد، آن را جديدتر ارزيابي مي كند و هر چه يك فن آوري بستگي كمتري به علم و اتكاي بيشتري به تجربه داشته باشد، آن را سنتي تر مي كند. فرد ديگري ممكن است از زاويه مكانيزم و سازوكار به آن بنگرد. در اين حالت هرچه دقت در سازوكار فن آوري و مكانيزم آن پيچيده تر باشد، فن آوري جديدتر و هرچه درجه دستي بودن آن بيش تر باشد، آن را سنتي تر ارزيابي مي كند. تهديد و يا فرصت بودن فن آوري ---------------------------------- اما مي توان از زوايه ديگري نيز به فن آوري نگريست. به اين معنا كه يك فن آوري تا چه اندازه فرصت يا تهديدي براي بشريت يا جهان است؟ به نظر مي رسد كه هرچه فن آوري براي نسل بشر و محيط زيست مفيدتر باشد و سازگاري بهتر با آن داشته باشد و يا بر رشد اقتصادي و شكوفايي آن تاثيرگذارتر باشد و موجبات اشتغال را فراهم آورد، اين فن آوري جديدتر و مثبت تر است. چنان كه فن آوري، تهديدي براي انسان و جهان باشد يا مانعي بر سر شكوفايي و اشتغال شود، منفي تر مي باشد. در اين نگرش از زوايه ارزشي بودن به فن آوري توجه شده و تحليل ها و تبيين ها و نيز توصيه ها بر اين اساس شكل گرفته است. بنابراين، از اين منظر، فن آوري به عنوان جديد بودن يا علمي بودن يا نزديك به مرز علم يا نوع سازوكار و مكانيزم آن مورد تحليل و توصيف و تبيين قرار نگرفته، بلكه بيشتر به جنبه فرهنگي و اخلاقي و يا حتي اقتصادي آن توجه شده است. جهاد اقتصادي، تبديل علم به فن آوري ------------------------------------------ از مهم ترين عرصه هايي كه مقام معظم رهبري براي جهاد اقتصادي تبيين كردند، تبديل علم به فن آوري و تجاري سازي علم به قصد توليد ثروت و قدرت اقتصادي است. بر اين اساس، اين پرسش مطرح مي شود كه ما در كدام يك از عرصه هاي فن آوري ها مي توانيم وارد شويم و اهتمام بدان كرده و چه چيزي خط قرمز ما براي فن آوري به شمار مي آيد. بي گمان مدلي كه اسلام و آموزه هاي قرآني ارايه مي دهد، تبديل علم به فن آوري هاي سخت و نرم به دور از هرگونه تهديد نسبت به كليت آفرينش است. خداوند به انسان هشدار مي دهد كه در انجام رسالت خلافت الهي و ربوبيت بايستي هوشيار باشد تا در دام ابليس و شيطان نيفتد، زيرا شيطان سوگند خورده است تا انسان را از مسير تحولات فن آوري هاي صحيح و ربوبيت الهي و خلافت بر موجودات هستي از پايگاه زمين باز دارد.(نساء، آيه 119) بنابراين، هرگونه تغيير و تبديلي مي بايست در چارچوب فلسفه آفرينش و نظام آن باشد و انسان و موجودات هستي را به كمال شايسته و بايسته يعني متاله و رباني شدن سوق دهد. هر يك از فن آوري هاي موجود چون فن آوري سخت اگر به قصد تسخير طبيعت باشد، مي بايست در اين چارچوب مديريت شود، همچنان كه علوم و فن آوري هاي نرم كه به هدف تسخير ذهن و شيوه انديشيدن انسان انجام مي گيرد بايد در محدوده نظام احسن الهي انجام شود. برتر از اين اگر انسان به فن آوري هاي معنوي نيز دست يافت و توانست به تسخير قلب ها و تسخير باورهاي بنيادين بپردازد، بايد اين كار به هدف الهي انجام گيرد و فن آوري هاي قدسي نيز در خدمت دست يابي انسان به حيات طيب و متاله و رباني شدن انسان به كار گرفته شود. در اين حالت است كه همه اين فن آوري ها نه تنها ارزشي و مطلوب بلكه لازم و بايسته مقام خلافت الهي انسان است و مي بايست ردگيري شود تا تحقق يابد. ما نبايد در توليد علم و تبديل آن به فن آوري در هيچ يك از مراحل كوتاهي كنيم بلكه در همه مراحل مي بايست حضور جدي و قوي داشته باشيم. بر اين اساس فن آوري هاي سنتي و جديد يا فن آوري هاي سخت و نرم و حتي فن آوري معنوي و قدسي مي بايست در دستور كار و برنامه كلان مديريت جامعه ايماني قرار گيرد. اگر بخواهيم تنها به فن آوري هاي سخت تكيه كنيم يا به فن آوري نرم گرايش يافته و از سخت و سنتي آن فاصله گيريم، دچار بحران خواهيم شد، زيرا همه اين ها قطعات يك پازل زيباي جهان عدالت محور مهدي(عج) است. بنابراين نبايد تنها مسحور فن آوري هاي مدرن و سخت مانند IT يا فن آوري زيستي و سلول هاي بنيادين و مانند آن شويم، بلكه همان گونه كه به فرش بافي به عنوان يك فن آوري و هنر سخت عصر كشاورزي مي نگريم و بدان نياز داريم، به فن آوري سخت IT و زيستي نيز نياز داريم؛ چنان كه به فن آوري جديد و نرم تسخير ذهن و قلب نيز نيازمند هستيم. البته اين توليد علم و تبديل آن به فن آوري و ثروت انساني مي بايست همواره در چارچوب هاي كلاني چون عدالت، انسانيت، كرامت، شرافت و اهداف نظام احسن الهي و رسيدن همه انسان ها به مقام خلافت الهي و مظهريت در ربوبيت باشد. اين گونه است كه ثروت واقعي يعني امكانات بهتر و بيشتر براي همگان براي رسيدن به نظام عدالت محور و حيات طيب فراهم مي آيد و جهاد اقتصادي في سبيل الله تحقق مي يابد. نويسنده : محمد شمسيان منبع : كيهان 07/02/1390
يكي از دستور العمل هاي اجرايي براي تحقق جهاد اقتصادي در كلام مقام معظم رهبري، تاكيد بر توليد علم و تبديل آن به فن آوري است؛ زيرا از اين طريق مي توان به تجاري سازي علم دست يافت كه نتيجه طبيعي آن توليد ثروت و رشد و توسعه اقتصادي خواهد بود.
محور : جهاد اقتصادی

در ادامه روند پرخير و بركت نامگذاري سالهاي شمسي كه از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي به عنوان تعيين نقشه راه و شاكله اصلي استراتژي هر سال صورت ميگيرد، معظمله سال 1390 را به نام "جهاد اقتصادي " مزين كردند تا ملت و دولت با حركتي جهشي، پرشتاب و جهادگونه در حوزه اقتصاد كشور بتوانند دهه پيشرفت و عدالت را به معناي حقيقي كلمه، مظهر پيشرفت و مظهر استقرار عدالت در كشور قرار دهند. تحول نظام ادارى، رشد پرشتاب كشور به ميزان تعيين شده در برنامه پنجم، كاهش نرخ بيكارى و افزايش اشتغال در كشور، افزايش سرمايهگذارى بخش خصوصى و كمك به بخش خصوصى و ايجاد تعاونىها، صرفهجويى در مواد اساسى كشور و مشاركت مستقيم مردم در امر اقتصاد از محورهايي است كه رهبر معظم انقلاب در تدوين مانيفست راهبردي "جهاد اقتصادي " در سال جديد به بررسي و تبيين آن پرداختند. معظمله در بياناتي مهم و راهبردي كه در آغاز سال 90 در جوار حرم مطهر رضوي ايراد فرموند، علاوه بر بررسي گزارشگونه و جمعبندي شده سال 90 و نيز مساله مهم بيداري اسلامي و تحولات منطقه خاورميانه، به تبيين و تقويت مساله اصلي سال، يعني "جهاد اقتصادي " پرداختند و ضمن ارائه سرفصلهاى مهم و تعريف چشماندازي كه در اين سال تحقق آن انتظار ميرود با عنوان كردن اينكه "اگر ما بخواهيم اين حركت عظيم اقتصادى در كشور در سال 90 انجام بگيرد، يك الزاماتى هم دارد "، الزامات و شروط تحقق استراتژي جهاد اقتصادي را فهرستوار مطرح كردند. از اين رو بررسي تحليلي الزامات و شروط تحقق جهاد اقتصادي از منظر رهبري، قابل تامل و ضروري به نظر ميرسد.
ضرورت "روحيه جهادي " در جهاد اقتصادي
-----------------------------------------------
پرواضح است كه اصل جهاد علاوه بر معاني مقدسي كه در قرآن بر آن بار است و در احاديث و روايات اسلامي به آن مكررا اشاره شده، مفهومي است كه در طول 8 سال جنگ تحميلي با لحظه لحظه زندگي ملت انقلابي ايران بويژه جوانان و رزمندگان جبهههاي حق عليه باطل، شهدا، جانبازان، آزادگان و خانوادههاي آنها بويژه مادران شهدا گره خورده و پس از گذشت 3 دهه از حيات مقدس نظام جمهوري اسلامي همچنان در حوزههاي مختلف اجتماعي متبلور است. مطمئنا آنچيزي كه موجب پيروزي انقلاب اسلامي در جنگ نابرابر 8 ساله شد روحيه جهاد، ايثار و اتكال به خداوند و فضاي معنوي بود كه در ارادهها و انگيزههاي رزمندگان دفاع مقدس و فضاي اجتماعي كشور حاكم بود و شايد به همين دليل بود كه از طبقههاي ساكن در مناطق جنوب و شمالشهري، از دانشگاه و حوزه، پير و جوان و... همه و همه در موقعيت مبارزه و جهاد بوده و همه در صحنه بودند تا انقلاب و نظام انقلابي حفظ شود. روحيه جهادي ملت انقلابي ايران بود كه موجب شد بسياري از "هزينهها " و "كمبودها " را تحمل كرده و خود را سپر آسيب به نظام نوپاي جمهوري اسلامي كنند. بيشك "هزينه دادن براي بقاي نظام اسلامي "، "تحمل و سعهصدر در برابر ناملايمات مالي و مادي "، "همياري و تعاون در مسائل ملي "، "روحيه مواجهه با دشمنان "، "ولايتپذيري در جهاد " و ... از مولفههايي بود كه در دهه اول انقلاب اسلامي بهواسطه روحيه جهادي ملت ايران و مديريت حضرت امام خميني(ره) در فضاي سياسي و اجتماعي كشور ساري و جاري شد و انقلاب اسلامي را براي هميشه در برابر بلوك غرب و هژموني صهيونيستي و آمريكايي آن بيمه كرد. مقام معظم رهبري در آغاز سال در بيان الزامات تحقق مجاهدت اقتصادي فرمودند: "اولا روحيه جهادى لازم است. ملت ما از اول انقلاب تا امروز در هر جايى كه با روحيه جهادى وارد ميدان شده، پيش رفته؛ اين را ما در دفاع مقدس ديديم، در جهاد سازندگى ديديم، در حركت علمى داريم مشاهده ميكنيم. اگر ما در بخشهاى گوناگون، روحيه جهادى داشته باشيم يعنى كار را براى خدا، با جديت و به صورت خستگىناپذير انجام دهيم- نه فقط بهعنوان اسقاط تكليف- بلاشك اين حركت پيش خواهد رفت ". با نظر بر اين تجربه تاريخي و اصل قرآني است كه ميتوان در حوزههاي ديگر فرهنگي، اجتماعيو علمي بويژه در عرصه اقتصادي با تمهيد و تقويت چنين روحيهاي، جهاد را به يك هنجار عمومي و ارزش اجتماعي تبديل كرد و در راه پيروزي و الگو كردن جهاد بويژه جهاد اقتصادي كه شعار امسال است گامهاي بلندي برداشت.
استحكام معنويت و روح ايمان و تدين
------------------------------------------
مروري كوتاه بر تاريخ پرفراز و نشيب تحركات اسلامي طي چندين دهه گذشته قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون گوياي اين واقعيت است كه هرگاه معنويت و روحيه ايمان بر انگيزهها و ارادهها حاكم شد، صلابت و شكوهمندي عايد شد و در نهايت پيشرفت جريانات انقلابي را پرشتابتر از گذشته كرد. بهطورمثال نحلههاي شكلگيري نهضت مشروطه مشروعه و خواستههاي معنوي و ديني كه از بازار و محيطهاي جوان جامعه و طلاب حوزههاي علميه آغاز شد تا جريان فداييان اسلام و بعد از آن جريانات دانشجويي و انجمنهاي اسلامي و در نهايت نهضت معنوي حضرت امام خميني(ره) و بنيان نهادن نظام اسلامي و بعد از آن انبوه مبارزات سياسي جوانان كوچه و بازار، گروههاي حوزوي، دانشگاهي و جهادي و عزم و اراده انقلابي جوانان اين مرز و بوم عليه استبداد داخلي و استكبار خارجي و مجاهدتهاي آنان در طول 8 سال دفاع مقدس و... همه و همه نشاندهنده عمق اثرگذاري معنويت و ايمان و تدين در حركتهاي اجتماعي و جنبشهاي اسلامي است. چگونه ميشود كه عدهاي جوان دانشجو در برابر امپرياليسم آمريكا، 16 آذر 32 را جاودانه ميكنند و 13 آبان 58 را به فرموده حضرت امام خميني(ره) به عنوان انقلاب دوم در كتاب تاريخ انقلاب اسلامي ثبت و ضبط ميكنند و 16 آذري ديگر در هويزه، راه شهادت را برميگزينند و با مقاومت در برابر دشمن به ديدار معبود ميشتابند. به دليل همين ويژگي "استحكام معنويت و روح ايمان و تدين " در جهاد بود كه هنور كه هنوز است مفهوم و هويتي به نام "جبهه "، آمال و آرزوي جواناني است كه آن را در كتابها، فيلمها، اشعار، داستانها و خاطرات ديگران شناختهاند و از سويي نوستالوژي معرفتي، عرفاني و عاشقانه مرداني است كه آن را با پوست، گوشت و استخوان خود لمس كردهاند و اكنون به حال شهداي انقلاب اسلامي غبطه ميخورند، لذا مولفههاي معنوي و ديني در معادلات اجتماعي و سياسي به حدي تاثيرگذار بوده و هست كه همواره پيروزي، آرامش و سعادت را در حوزه فردي و اجتماعي به ارمغان آورده است كه حتي در حوزههاي خارجي نيز چنين ادعايي به روشني ملموس و مشهود است. به طورمثال ميتوان به مقاومت اسلامي مردم فلسطين عليه اسرائيل اشاره كرد، كدام عامل جز روحيه معنويت و تدين ميتواند يك حركت انقلابي را تا 50 سال و 60 سال زنده نگه دارد يا آنكه كدام مشخصه اجتماعي و ديني جز استحكام معنويت و روح ايمان و تدين موجب ميشود ملت مظلوم فلسطين كه ددمنشي صهيونيستها و جانبداري غربيها از جنايات اسرائيليها را در غزه به عينه ديدهاند از روبهرو شدن با دشمنان تا بن دندان مسلح جبهه استكبار هراسي به دل راه ندهند؟ چگونه ميشود كه مردم بيدفاع منطقه بويژه ملت مسلمان ليبيايي و بحريني به خيابانهاي شهر بيايند و بهرغم برخورد پليسي و وحشيانه ديكتاتورها، همچنان نداي ياحسين را در بحرين و ليبي طنينانداز كنند؟ از سوي ديگر يكي از اثرات جاري و ساري بودن مذهب در مدل زندگي اسلامي، كاهش جرم،اعتياد و مشكلات خانوادگي و وجود نشاط و پويايي در تعاملات اجتماعي و زندگي اقتصادي، آسايش، امنيت اجتماعي، گسترش كسب و كار و روزي حلال است كه بر اثر تاسي از انگارهها و مفروضات حيات ديني در چارچوب مكتب اسلام پديد ميآيد .
رهبر معظم انقلاب در بياناتشان در حرم مطهر رضوي در آغاز سال جديد فرمودند: "عزيزان من! اين را همه بدانند؛ تدين جامعه، تدين جوانان ما، در امور دنيايى هم به ملت و هم به جامعه كمك ميكند. خيال نكنند كه متدين شدن جوانان، اثرش فقط در روزهاى اعتكاف در مساجد يا در شبهاى جمعه در دعاى كميل است. اگر يك ملت جوانانش متدين باشند، از هرزگى دور خواهند شد، از اعتياد دور خواهند شد، از چيزهايى كه جوان را زمينگير ميكند دور خواهند شد، استعداد آنها به كار مىافتد، كار ميكنند، تلاش ميكنند؛ در زمينهعلم، در زمينهفعاليتهاى اجتماعى، در زمينهفعاليتهاى سياسى، كشور پيشرفت ميكند. در اقتصاد هم همين جور است. روحيهمعنويت و تدين، نقش بسيار مهمى دارد ".
دوري از مسائل حاشيهاي
------------------------------
در وقايع پس از انتخابات اخير رياستجمهوري يكي از مسائلي كه موجب شد غبار فتنه بر مسائل اصلي كشور سايه افكند، جابهجا شدن مسائل فرعي با مسائل اصلي كشور بود. بهطورمثال به جاي آنكه ابعاد مهم انتخابات دهم،مشاركت اجتماعي حداكثري و اثرات منحصر به فردترين انتخابات در جهان تقويت شده و مدل مردمسالاري ديني جمهوري اسلامي به عنوان الگو معرفي بشود، مسائل حاشيهاي مانند قتل ندا آقاسلطان، برخورد نيروهاي خودسر، زندان كهريزك و ... به مسائل درجه اول مملكت تبديل شد! ناگفته نماند كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در همان برهه به اين خط دشمن اشاره كردند و آن را يكي از آسيبهاي هدايت شده فتنه دانستند و از خط غفلت از دشمن و عدم مرزبندي با آن كه خواسته اصلي غربيها، طراحان و بازيخوردگان فتنه بود، رمزگشايي كردند و مقابله با آن را به خواص و ملت ايران گوشزد كردند. مطمئنا دوري از مسائل حاشيهاي موجب "تقويت تئوريها "، "نزديكي دلها "، "شكست و نااميدي دشمن از سنگاندازي " و در نهايت موجبات تحقق جهاد اقتصادي را فراهم ميآورد چه آنكه در حوزه اقتصاد نيز بايد به مسائل حاشيهاي و حاشيهسازيها در رابطه با گراني و تورم و حتي درگيريهاي صنفي توجهي نكرد و با مقابله در برابر اين خط دشمن موجب افزايش توليد، تربيت نيروي انساني، تعادل عرضه و تقاضا و گسترش مشاركت در اقتصاد و... شد و نگذاشت سليقههاي مختلف سياسي و اصولا درگيريهاي حزبي و جناحي به اين اصل مهم خدشهاي وارد آورد. گفتني است در سالهاي اوليه پس از پيروزي نظام اسلامي، گروهها و جرياناتي مانند منافقين،كوملهها، ماركسيستها و... هر از گاهي در گوشهاي از اين كشور در غرب و شرق با ايجاد شلوغي و بلوا در حوزه سياست و اقتصاد درصدد آن بودند اذهان مردمي را از فكر كردن به امام خميني(ره)، پيامها و بيانيههاي ايشان و اصولا جريان انقلاب اسلامي دور كنند! و با حاشيهسازي و سياهنمايي در روند طبيعي جامعه، بحرانسازي كنند و مسائل اصلي و مهمي مانند راي دادن به جمهوري اسلامي، تدوين قانون اساسي كشور، تشكيل مجلس خبرگان و شوراي نگهبان و... را به حاشيه برانند، دريغ از آنكه هشياري حضرت امام و آگاهي و ولايتپذيري ملت ايران موجب ميشد نقشه توطئهگران و دشمنان نظام نقش بر آب شود و انقلاب اسلامي بهتر و باصلابتتر از گذشته در مسير اصلي خود قرار گيرد. مقام معظم رهبري فرمودند: "يك شرط ديگر اين است كه كشور به مسائل حاشيهاى مبتلا نشود. ببينيد، در بسيارى از اوقات يك مسالهاصلى در كشور وجود دارد كه همه بايد همت كنند و به سراغ اين مسالهاصلى بروند؛ بايد مسالهكانونى كشور اين باشد اما ناگهان مىبينيم از يك گوشهاى يك صدايى بلند ميشود، يك مسالهحاشيهاى درست ميكنند، ذهنها متوجه آن ميشود. اين مثل اين ميماند كه در مسافرت مهمى، كاروانى، قطارى دارد حركت ميكند هدفش رسيدن به يك نقطهخاص است، ناگهان ذهنها را مشغول كنند به يك چيز حاشيهاى در بيابان، از راه باز بمانند، احيانا امكان ادامهحركت هم از آنها گرفته شود. مسائل حاشيهاى نبايد به ميان بيايد. مردم ما خوشبختانه قدرت تحليل دارند، هوشمندند، هوشيارند، ميتوانند مسائل فرعى و حاشيهاى را از مسائل اصلى جدا كنند. توجه شود مسائل حاشيهاى كانون توجه افكار عمومى قرار نگيرد ".
حفظ اتحاد و انسجام ملى
-----------------------------
به جرات ميتوان گفت يكي از دلايل عزت و ابهت جمهوري اسلامي در حوزههاي داخلي و خارجي، همبستگي اجتماعي و وحدت ملي است كه همواره در طول 3 دهه حيات مقدس جمهوري اسلامي در مدل مردمسالاري ديني نمود عيني داشته و مشاركت حداكثري مردم در پاي صندوقهاي راي و همنوايي ملت با دولت را به ارمغان آورده است. در حقيقت همين ويژگيهاي ممتاز نظام اسلامي بوده كه دشمنان قسمخورده داخلي و خارجي جمهوري اسلامي را واداشته با طراحي پروژههايي مانند "فروپاشي از درون " و "حاكميت دوگانه " و... براندازي نظام اسلامي را در خيال پوچ خويش بپرورانند! و هر از گاهي با مسالهسازي و سياهنمايي عليه عملكرد مسؤولان و وضع اجتماعي مردم ايران بين حاكميت و ملت فاصله بيندازند. تحركات فناتيستي و دعواهاي قبيلهاي و قومي در غرب، جنوب و شرق ايران كه از سوي گروهك منافقين و جريان اپوزيسيون هدايت و برنامهريزي و توسط غربيها حمايت تشكيلاتي و تئوريك ميشد، دليلي بر اين ادعاست. بنابراين آنچنان كه در جبهه نبرد نظامي، رزمندگان اسلام با پشتيباني همهجانبه مردمي و بسيج تداركات و امكانات پشت جبههها به پيروزيهاي چشمگير دست يافتند، نبرد در حوزه اقتصادي و نيل به قلههاي فتح دراين جبهه نيز نيازمند همراهي و همگاميهمه مردم است.اين همكاري ميتواند با صرفهجويي در مصرف و اجتناب از اسراف، توجه به راهكارها و پيشنهادات كارشناسان متعهد اقتصادي، اعراض و بيتوجهي به شايعات و اقدامات تبليغي خرابكارانه دشمن- كه نشاندهنده استيصال دشمنان و كينهورزي آنان نسبت به ملت و اوج وطنفروشي آنهاست- و تحمل شرايط سخت احتمالي كه لازمه گامهاي متعالي به سمت پيشرفت اقتصادي است، نمود يابد. رهبر معظم انقلاب در آغاز سال جديد در جوار حرم مطهر رضوي تاكيد فرمودند: "يك شرط ديگر، حفظ اتحاد و انسجام ملى است. اين اتحادى كه امروز در ميان مردم و در بين مردم و مسؤولان وجود دارد، مردم به مسؤولان خودشان علاقهمندند، به آنها اعتماد دارند، به آنها كمك ميكنند، با آنها همراهى ميكنند، بين خود مردم اتحاد و وحدت وجود دارد، بايد باقى بماند و روزبهروز تقويت شود. يكى از نقشههاى بزرگ دشمنان ملت ايران، ايجاد تفرقه و شكاف در داخل بوده است؛ به بهانهقوميت، به بهانهمذهب، به بهانهگرايشهاى سياسى، به بهانهجناحبندىها، به بهانههاى گوناگون. اتحاد را بايد حفظ كرد. خوشبختانه ملت ما آگاهند. همهكسانى كه به كشورشان علاقهمندند، به نظام مردمسالارى دينى- كه مايهافتخار امروز ملت ايران است- علاقهمندند، بايد با هم هماهنگى داشته باشند. مسؤولان كشور هم همين جور؛ آنها هم بايد سعى كنند اگر گلهاى از هم دارند- كه گاهى ممكن است اين گلهها بحق هم باشد- اين گله را در معرض افكار عمومى مطرح نكنند؛ اين ضربهبه اتحاد ملى است؛ اين را همه توجه داشته باشند. من به مسؤولين كشور به طور جد اين را تذكر و هشدار ميدهم. ممكن است مسؤولين از هم گله داشته باشند- كه هميشه بوده. از اول انقلاب كه ما دستاندركار مسائل بوديم، ديديم گاهى قوهمجريه از قوهمقننه، گاهى قوهمقننه از قوهقضائيه، گاهى قوهقضائيه از قوهمجريه گلههايى داشتند. طبيعت كار هم همين است، گله به وجود مىآيد- ممكن است گلهها بحق هم باشد اما اين را نبايد در عرصهافكار عمومى بياورند، ذهن مردم و دل مردم را ناراحت كنند، مردم را مايوس كنند. بين خودشان حل كنند. مهمترين مسائل دنيا با مذاكره قابل حل است اين مسائل جزئى كه اهميتى ندارد. پس انسجام قوا با يكديگر، هماهنگى قوا با يكديگر هم مهم است ".
دوري از شعارزدگي
----------------------
بيشك تدوين و طراحي شعار "جهاد اقتصادي " در سال 90 كه از سوي مقام معظم رهبري صورت گرفته، ادامه و در راستاي انتخاب شعارهايي از جمله وجدان كاري، انضباط اجتماعي(73)، انضباط اقتصادي و مالي(74)، كار سازنده(75)، صرفهجويي(76)، صرفهجويي (77)، امام خميني(ره) (78)، امام علي(ع)(79)، رفتار علوي(80)، عزت و افتخار حسيني(81)، نهضت خدمتگزاري(82)، پاسخگويي(83)، همبستگي ملي و مشاركت مردمي(84)، پيامبر اعظم(ص) (85)، اتحاد ملي و انسجام اسلامي(86)، نوآوري و شكوفايي(87)، اصلاح الگوي مصرف(88) و همت مضاعف و كار مضاعف(89) مطرح شده و برگ ديگري از كتاب سند چشمانداز 20ساله نظام است كه بايد در امور اجتماعي و اقتصادي، فراروي ملت و دولت بويژه متصديان و متوليان حوزه اقتصاد قرار گيرد اما آسيب جدي كه در اين روند ممكن است دامنگير برخي بدنههاي اجرايي شود مساله شعارزدگي و اكتفاي به زنده نگه داشتن شعاري و سطحي آن است كه بايد از آن دوري كرد. در حقيقت اگر بخواهيم به موضوع جهاد اقتصادي به معناي واقعي آن و نقش آن در ترسيم الگوي زندگي اسلامي توجه كنيم، لازم است در روند زندگي روزمره و در حوزههاي تصميمگيري و تصميمسازي، تحقق و الزامات مباني اسلامي اقتصاد را مورد نظر قرار دهيم چه آنكه در اسلام به موارد مهمي چون معاملات، فقر و غنا، انحرافات اقتصادي نظير اسراف، تبذير، ربا و... و نيز اخلاق اقتصادي نظير سخاوت و بخشش، احسان و نيكوكاري، قناعت، انصاف، صدقه، روزي حلال، قرض، ميانهروي و... بسيار اشاره شده كه ميتواند در تمهيد بروز و ظهور اثرات "جهاد اقتصادي " مورد توجه قرار گيرد. عمل به رهنمودهاي اقتصادي اسلام، مشاوره و نظريهپردازي نخبگان و دانشگاهيان حوزه اقتصادي، پيوند علمي دانشگاهها با مراكز صنعتي و اقتصادي، حمايت از بخش صادرات و شركتها، تحقيق و پژوهش اقتصادي مطلوب و تعادل نقدينگي و در نهايت همراهي و همنوايي مردم با مسؤولين و مجريان از مواردي است كه بايد براي دوري از شعارزدگي و تحقق جهاد اقتصادي بدانها توجه داشت. مقام معظم رهبري با گوشزدكردن اين نكته مهم فرمودند: "گاهى اوقات اين شعارى كه ما براى سال اعلام ميكنيم، بعد ناگهان مىبينيم همهدر و ديوارهاى تهران و شهرهاى ديگر پر شده از تابلو كه اين شعار رويش نوشته شده. اين فايدهاى ندارد. گاهى كارهاى پرهزينهاى انجام ميگيرد. چه لزومى دارد، آنچه من از مسؤولان و از مردم عزيزمان توقع دارم، اين است كه اين شعار را بشنوند، باور كنند و دنبال كنند. تابلو كردن و در و ديوار را پركردن و عكس زدن و اينها هيچ لزومى ندارد. اگر هزينهاى نداشته باشد، لزومى ندارد. اگر هزينه داشته باشد، اشكال هم دارد. هيچ لزومى ندارد كارهاى پرهزينه را انجام دهند ". معظمله تاكيد كردند: "اگر كشور عزيز ما بتواند در زمينه مسائل اقتصادى يك حركت جهادگونهاى انجام بدهد، اين گام بلندى را كه برداشته است، با گامهاى بلند بعدى همراه كند، بلاشك براى كشور و پيشرفت كشور و عزت ملت ايران تاثيرات بسيار زيادى خواهد داشت. ما بايد بتوانيم قدرت نظام اسلامى را در زمينه حل مشكلات اقتصادى به همه دنيا نشان دهيم. الگو را بر سر دست بگيريم تا ملتها بتوانند ببينند كه يك ملت در سايه اسلام و با تعاليم اسلام چگونه ميتواند پيشرفت كند ". با نظر بر اين موارد اميد آن ميرود مسؤولان كشور، نخبگان، رسانهها و همه و همه در راستاي تحقق سند چشمانداز نظام اسلامي با مجاهدت در اين حوزه (با توجه به الزمات و شروط تحقق جهاد اقتصادي) در جهشي كردن اين مجاهدت تلاش كنند و موجبات شكوفايي و بالندگي دهه پيشرفت و عدالت را بيش از گذشته فراهم آورند.
نويسنده : مهدي امامقلي
منبع : وطن امروز 07/02/1390
منبع : مقالات شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
محور : جهاد اقتصادی
در سالجاري كه از سوي مقام معظم رهبري سال جهاد اقتصادي نامگذاري شده، طرح آمايش تجاري زيرساخت مناسبي براي جهاد اقتصادي در حوزه بازرگاني به شمار ميآيد كه بر پايه آن ميتوان بازرگاني نوين را پايهگذاري كرد زيرا همانطور كه پيشتر نيز اعلام شد در حال حاضر آمايش تجاري به يك نياز ضروري مبدل شده و در نتيجه آن براي بازگرداندن انبوه منافع تجاري به داخل كشور بايد اين موضوع راهبردي كه سالها مورد غفلت بوده، مورد توجه جدي قرار گيرد. طرح آمايش تجاري كه نخستين بار هنگام برگزاري گردهمايي منطقهاي تجارت غلات در روزهاي سوم و چهارم بهمن سال گذشته كليد خورد، هم اكنون به طرحي بيبديل و ارزشمند نهتنها در حوزه تجارت غلات، بلكه در كل حوزههاي مرتبط با بازرگاني كشور تبديل شده كه در صورت اجراي مناسب آن، امكان بهرهگيري از ظرفيتهاي موجود در مسير تجارت خارجي و داخلي شامل توليد، توزيع، صادرات و واردات فراهم خواهد شد. اما بيترديد اين طرح براي اجرا نيازمند مهيا كردن بسترها و زيرساختهايي مانند توسعه سردخانهها، ساخت سيلوهاي استاندارد، ايجاد انبارهاي خاص و چند منظوره، توسعه مراكز سورتينگ و شركتهاي پخش كالا در بخش بازرگاني داخلي است و همچنين در حوزه بازرگاني خارجي ايجاد و توسعه پايانههاي صادراتي، نمايشگاههاي بينالمللي، امكانات ترانزيتي، خدمات گمركي، فرودگاهي و مراكز تجاري خارج از كشور را ميتوان از جمله عواملي عنوان كرد كه به اجراي هرچه بهتر طرح آمايش تجاري ياري خواهند رساند. خوشبختانه تداوم نهضت سيلوسازي زيرساختهاي مناسبي را در حوزه تجارت غلات به وجود آورده و با توجه به اينكه تعديل نوسانات توليد، قيمت و مصرف، حفظ امنيت اقتصادي و حفظ امنيت غذايي از جمله مهمترين اهداف پيگيري اين نهضت تعيين شده، پس ميتوان گفت كه با بهرهبرداري از ظرفيتها و فضاهاي جديد ذخيرهسازي غلات و بخصوص گندم، نه تنها زمينه حفظ كيفيت گندم و آرد كه در مراحل بعدي اين زنجيره به صورت نان در اختيار مردم قرار ميگيرد فراهم شده، بلكه از سوي ديگر به كاهش ضايعات و حفظ كيفيت نان نيز كمك شايان توجهي شده است. وزارت بازرگاني بنابر ماهيت ذاتي خود در سال پيش رو كه به عنوان سال جهاد اقتصادي مزين شده، براي جامه عمل پوشاندن به فرمايشات رهبرمعظم انقلاب، تكاليف و وظايفي را سرلوحه كار خود قرار داده كه پيگيري و نظارت بر نحوه و تداوم اجراي قانون هدفمندكردن يارانهها در عرصه "گندم، آرد و نان "، ارتقاي كيفيت نان در سطح استانداردهاي جهاني، استفاده مطلوب از تمامي امكانات، منابع و ظرفيتهاي موجود، ايجاد ظرفيتهاي جديد و بهرهگيري از توانمنديهاي بخش خصوصي در حوزه خريد تضميني گندم، حمل و نقل، توليد و توزيع آرد و نانو همين طور بهبود فرايندهاي زنجيره تأمين در چرخه خريد تضميني گندم تا توليد نان از جمله آنهاست. همچنين برحسب اولويتگذاريهاي انجام شده، اين شركت پيگيري اهدافي مانند ارتقاي سطح فناوري كارخانجات آرد، ارتقاي كمي و كيفي مراكز ذخيرهسازي و حمل و نقل، اصلاح فرايند توليد و خريد گندم، ارتقاي سطح سياستگذاري، بازرسي و نظارت و توسعه اطلاعرساني و فرهنگسازي را مدنظر قرار داده و در پي آن است كه با اجراي برنامهاي مدون موسوم به نقشه راه بهبود كيفيت نان به سياستها و خط مشيهاي راهبردي و مورد تأكيد در آن، نظير كاهش نقش دولت در فرايند توليد آرد و نان، افزايش سرمايهگذاري بخش خصوصي در فرايند توليد، خريد، نگهداري و ذخيرهسازي گندم، ايجاد تنوعدر فرايند توليد و عرضه نان، كاهش ضايعات نان و اصلاح الگوي توليد و مصرف نان جامه عمل بپوشاند. اما در اين ميان بايد توجه داشت كه بهبود كيفيت نانيك فرايند طولانيمدت بوده و تحقق آن به عوامل متعددي بستگي دارد كه مواردي مثل اصلاح واريتههاي گندم و استفاده از ارقام مناسب اين محصول با توجه به آب و هواي منطقهاي كه قرار است كشت گندم در آن انجام شود، اعمال اصلاحات لازم در مراحل مختلف كاشت، داشت و برداشت گندم جهت افزايش كيفيت محصول نهايي، افزايش كيفيت آردهاي توليدي در كشور و نظارت بر نحوه استحصال آن و همچنين آموزش نانوايان به منظور توليد نان باكيفيت از آن جمله است. پس بر اين اساس با توجه به ضرورت بهبود هرچه سريعتر كيفيت نانهاي توليدي در كشور، پيگيري برنامههايي مانند خريد مستقيم واحدهاي توليد نان از كارخانجات و انتخاب كارخانه توسط توليدكننده نان، ايجاد واحدهاي توليد نان در چارچوب قوانين صنعتي، ارائه بستههاي تشويقي بويژه براي نانوايان نان سنتي، اجراي دورههاي آموزشي تخصصي براي هيأتمديره اتحاديهها و مجامع امور صنفي مرتبط با توليد نان، طراحي دورههاي پودماني آموزش نان، صدور گواهي فني و حرفهاي و شناسنامه بهداشتي نانوايان، تهيه طرحهاي تغيير شغل نانوايان و هدايت برخي از نانواييهاي غيراقتصادي به مراكز توزيع نان، تدوين طرح و اجراي نظام رتبهبندي كارخانجات آرد، بستهبندي مناسب و نصب برچسب ويژگيهاي آرد روي كيسه، تهيه آرد توسط نانوايان و ايجاد حق انتخاب براي مشتريان، ايجاد سامانه توزيع آرد به خبازيها، ايجاد رقابتو افزايش كيفيت آردهاي توليدي، توسعه تجارت آزاد گندم، ايجاد مركز تجارت غلات منطقه و همچنين تدوين و اجراي نظام نظارت و درجهبندي سيلوها و مراكز ذخيرهسازي را در دستور كار خود قرار دادهايم. منبع : روزنامه ايران 11/02/1390
طرح آمايش تجاري زيرساخت مناسبي براي جهاد اقتصادي در حوزه بازرگاني به شمار ميآيد كه بر پايه آن ميتوان بازرگاني نوين را پايهگذاري كرد
محور : جهاد اقتصادی
در مقاله حاضر نويسنده با تاكيد بر اينكه هر كاري علاوه بر اينكه بايد كاري خوب و داراي حسن فعلي باشد، بايستي از نيتي خوب و پاك و يا همان حسن فاعلي نيز برخوردار باشد. اصولا يكي از نشانه هاي ايمان كار و تلاش و حضور جدي در اجتماع دانسته شده و در سيره و گفتار امامان معصوم اين موضوع مورد تاكيد قرار گرفته است كه در مقاله حاضر به بخشهايي از اين تاكيدات اشاره شده است. با هم آن را از نظر مي گذرانيم. اخلاق كار در زندگي در بينش و نگرش اسلامي و قرآني، كارها براساس نيت معنا و مفهوم مي يابد. هر كاري به سبب نيت فاعل مي تواند شكل مثبت و منفي و يا تقربي و ضدتقربي پيدا مي كند. از اين رو افزون بر حسن فعلي بر حسن فاعلي توجه داده شده است. حسن فعلي به اين معناست كه اصل كار مي بايست نيك و پسنديده بوده و از كارهاي ناپسند و بد در نگرش خرد و خردمندان و شريعت و متشرعان نباشد. اگر كارها از امور پسنديده و خوب و يا حتي مباح و مجاز باشد، با حسن فاعلي و نيت خير موجبات تقرب بشر را فراهم مي آورد. بر اين اساس اگر اصل كار، ناهنجار و زشت و بد باشد، نمي توان با حسن فاعلي و نيت نيك آن را مثبت و ارزشي ساخت؛ هرچند كه در صورت جهل و يا اشتباه در تطبيق به سبب حسن فاعلي مي توان اميد پاداش را داشت. اما اگر اصل كار، امري نيك و پسنديده از نظر عقل و عقلا و شرع باشد ولي از حسن فاعلي برخوردار نباشد، اميد پاداش را نمي توان از چنين عملي داشت. از اين جا دانسته مي شود كه حسن فاعلي و نيت خير، از چه جايگاه و ارزشي عالي و متعالي برخوردار است و آثار آن در تغيير ماهيت يك كار تا چه اندازه ظهور و بروز مي كند. نيت مومن بهتر از عمل اوست در روايات آمده است كه نقش نيت خير و حسن فاعلي در كاري بيش از اصل كار است؛ زيرا چنان كه گفته شد كاري زشت و بد به سبب نيت خير و حسن فاعلي، هر چند كه تغيير ماهيت نمي دهد ولي بر آن آثار كار خوب مترتب مي شود و شخص به سبب نيت خير خويش از كار خويش بهره مي برد؛ اين در حالي است كه كار خوب و پسنديده به سبب پندار بد كننده آن و نيت بد فاعل، نه تنها سودمند نيست بلكه آثار خوبي نيز بر آن مترتب نمي شود. اين همان چيز است كه گفته اند: نيه المومن خير من عمله؛ نيت انسان مومن كه نيتي پاك و پنداري نيك است بهتر از خود عمل وي مي باشد؛ زيرا عمل وي مي تواند نيك و مباح و حتي ناپسند و بد باشد ولي به سبب همان پندار نيك و برخورداري از حسن فاعلي، در هر حال بهتر است. به سخن ديگر، انسان مومن به سبب پندار نيك و حسن فاعلي در انجام كار نيك و پسنديده، كارش پسنديده تر از كار انساني است كه مومن به خدا و آخرت نيست و در كارش پندار نيكي چون تقرب و رضاي الهي را در عمل خويش در نظر ندارد، و با اين همه كاري نيك را انجام مي دهد. بر اين اساس مي توان گفت كه آن چه به كاري هرچند زشت و بد (در صورت جهل و يا اشتباه در تطبيق) معنا و مفهوم ارزشي مي بخشد، پندار نيك و حسن فاعلي است و اگر كاري نيك را انساني با پندار بد و زشت انجام دهد، از هيچ ارزش و اهميتي برخوردار نخواهد شد. در روايات اسلامي آمده است: انما الاعمال بالنيات؛ به درستي كه معيار سنجش و داوري اعمال و كارها، نيت هاي آن است؛ به اين معنا كه هيچ كاري را نبايد تنها براساس خوبي و بدي اصل كار داوري و ارزيابي كرد بلكه در سنجش و داوري مي بايست به نيت و پندار كننده كار توجه كرد؛ پس اگر شخص كار كننده داراي نيت خير و پنداري نيك باشد آن كار ارزش مي يابد وگرنه اگر داراي نيت بد و يا پنداري زشت و پليد و بد باشد، آن كار هرچند كه بهترين كار جهان باشد، بي ارزش است؛ از اين رو خداوند به كساني كه به ديگران كمك هاي مالي و انفاق مي كنند ولي اين كارشان برخاسته از حسن فاعلي نيست و پنداري زشت و بد در پس آن وجود دارد، خواسته است كه با اين گونه نيت زشت، كار خويش را تباه و بي ارزش نسازند. كسي كه در انجام كار نيك و بذل و بخشش هايش، قصد منت گذاري را دارد، در حقيقت با اين نيت و فكر پليد خويش، ارزش كارش را نه تنها از ميان مي برد بلكه افزون بر از دست دادن مال، از آثار و تبعات معنوي و اخروي و بلكه مادي و دنيوي آن محروم مي شود. خداوند در آيه 264 سوره بقره مي فرمايد: "اي كساني كه ايمان آورده ايد، صدقه هاي خود را با منت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسي كه مالش را براي خودنمايي به مردم، انفاق مي كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد. پس مثل او همچون مثل سنگ خارايي است كه بر روي آن، خاكي ]نشسته[ است و رگباري به آن رسيده و آن ]سنگ[ را سخت و صاف بر جاي نهاده است. آنان ]رياكاران[ نيز از آنچه به دست آورده اند، بهره اي نمي برند و خداوند، گروه كافران را هدايت نمي كند. " در اين آيه به خوبي هرگونه عملي هرچند بسيار نيك و پسنديده از ديدگاه عقل و عقلا و شريعت را به سبب فقدان پندار نيك و حسن فاعلي، عملي بي فايده مي شمارد كه از آن گياهي نمي رويد؛ زيرا خاكي كه بر سنگ سخت است اگر باران بر آن ببارد آن را مي شويد. دل هايي كه از حسن فاعلي پندار نيك برخوردار نيستند، همانند اين سنگ سخت است كه با انفاق و كارهاي نيك و پسنديده خاكي را براي رويش گياه حق و حقيقت فراهم مي آورد؛ ولي حتي اگر خداوند از باران رحمت خويش بر آن ببارد تا از اين خاك جوانه ايمان و حقيقت سر برآورد، به سبب زمينه وبستر نامناسبي كه خاك عمل خوب بر آن نشسته است، هيچ فايده ندارد و گياه از آن نمي رويد و آن باران نيز آن خاك را مي شويد و مي برد. خداوند در آياتي در همين سوره بيان مي دارد: توصيف بخشش كساني كه داراييهاي خود را در راه خدا انفاق مي كنند، بسان وصف دانه اي است كه هفت خوشه رويانيده و در هر خوشه اي يكصد دانه است و خدا براي هر كه بخواهد، آن را چند برابر مي سازد و خدا گشاينده و دانا است. آنان كه دارايي هاي خويش را در راه خدا انقاق مي كنند، آنگاه از پي آنچه انفاق نموده اند، نه منتي مي گذارند و نه آزاري مي رسانند، پاداششان نزد پروردگارشان محفوظ است؛ و آنان نه بيمي خواهند داشت و نه اندوهگين مي شوند. گفتاري پسنديده در برابر تقاضاي نيازمندان و گذشتي شايسته در مورد آنان، بهتر از صدقه اي است كه آزاري در پي آن باشد و خدا بي نياز و بردبار است. هان اي كساني كه ايمان آورده ايد! بخششهاي خويش را با منت نهادن و آزار رسانيدن به بينوايان، تباه نسازيد؛ درست بسان كسي كه اموال خود را براي خودنمايي در برابر مردم، انفاق مي كند و در دل نه به خدا ايمان دارد و نه به روز بازپسين، پس وصف او همچون وصف سنگ صافي است كه بر آن خاكي نشسته است و رگباري به آن مي رسد و آن را مي شويد و آن سنگ را سخت و صاف و بدون شايستگي براي رويش دانه و گياه وامي گذارد. آري؛ چنين كساني در روز رستاخيز، براي بهره مندي از دستاورد خويش در مقابل انفاق خود، بر هيچ چيز توانايي ندارند و خدا گروه كفرگرايان را راه نمي نمايد. و وصف آنان كه ثروتهايشان را براي بدست آوردن خشنودي خدا انفاق مي كنند و از درون خويش جان را با نيت پاكي كه دارند، استواري مي بخشند، بسان وصف باغي است در زميني بلند و برآمده كه رگباري به آن برسد و از هواي پاكيزه و نور خورشيد به خوبي بهره برد و آنگاه ميوه خود را دو چندان بدهد؛ اگر رگباري هم به آن نرسد، نم نم باراني خواهد رسيد و ميوه اي بسيار و گوارا خواهد داد و خدا به آنچه انجام مي دهيد، بينا است. آيا هيچيك از شما دوست دارد باغي پرطراوت و سرسبز از خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن نهرها روان و از همه ميوه ها در آن باشد و در همان شرايط، دوران پيري او فرا رسد و فرزنداني ناتوان نيز داشته باشد؛ پس، به ناگاه گردبادي همراه با آتشي سوزان به آن باغ برخورد كند و آن باغ يكباره شعله ور شود و بسوزد؟! خداوند آيات خود را اينگونه براي شما روشن مي سازد. باشد كه بينديشيد. هان اي كساني كه ايمان آورده ايد! از پاكيزه هاي آنچه به دست آورده ايد و نيز از آنچه برايتان از زمين برآورده ايم، در راه خدا انفاق كنيد و داراييهاي كم ارزش و نامرغوبتان را كه خود جز با چشمپوشي آن را نمي ستانيد، براي بخشش در نظر نگيريد و بدانيد كه خدا بي نياز و ستوده است. (بقره آيات 262 تا 267) در اين آيات به خوبي و روشني نقش نيت و پندار بيان شده است. آن چه به عمل ارزش و بها مي بخشد حسن فاعلي و نيت نيك است هر چند كه اصل كار امري معمولي و عادي و حتي زشت و بد باشد و شخص ناخواسته و يا براساس اشتباه در تطبيق، آن را انجام داده باشد. به اين معنا كه گمان مي كرد كه كار خوبي است ولي در حقيقت كار زشت و بدي بود كه به نظرش كاري خوب آمده بود. خداوند در آيه 01 سوره فاطر مي فرمايد: "سخنان پاكيزه و نيت نيك به سوي او بالا مي رود و كار شايسته به آن رفعت مي بخشد. در حقيقت آن چه در كارها و اعمال مهم است نيت پاك و ايمان است. " كار نيك در كنار پندار نيك اگر بخواهيم تفكر و بينش اسلامي را درباره كار و نقش آن در زندگي بيان كنيم بايد بگوئيم كه كار زماني ارزش مي يابد كه افزون بر نيك بودن يعني حسن فعلي داراي حسن فاعلي يعني نيت پاك هم باشد. به سخن ديگر، هر كاري في نفسه كار نيك شمرده نمي شود؛ بلكه تنها كارهايي نيك است كه در مسير كمالي خود و ديگران باشد و عقل و عقلا و شريعت آن را تاييد و امضا كند. البته اين به تنهايي نيز نمي تواند به كار نيك ارزش و اعتبار واقعي بخشد بلكه در كنار كار نيك مي بايست صاحب انديشه اي باشد كه در مسير تعالي و كمال خود و ديگران گام برمي دارد و هدف و مقصد وي از انجام كار نيك، دستيابي به كمال باشد. از اين رو عمل صالح در كنار نيت پاك است كه ارزش و اعتبار واقعي مي يابد. در آيات و روايات بسياري بر دو جنبه حسن فعلي و حسن فاعلي كار بسيار تأكيد شده است. آيات قرآن همواره در هنگام بيان عمل، آن را به صالح، مقيد و متصف مي سازد. از اين رو در اشكال اسمي چون عمل صالح و يا فعلي چون يعملون الصالحات سخن به ميان آمده است. افزون بر اين از مردم خواسته شده است كه اين عمل صالح را با نيت و پندار دست يابي به كلمه طيب انجام دهند كه در حقيقت بيانگر نقش حسن فاعلي و تأثير مستقيم و اساسي آن در ارزش يابي عمل صالح است. در روايات اسلامي آمده كه شخصي نزد يكي از معصومان(ع) مي رود و از وضعيت روحي و افكار و نگرش خويش گلايه مي كند. وي ابراز مي كند كه من بسيار علاقه مند به كار و تلاش و آباداني هستم و بيشترين وقت خويش را به آن سپري مي كنم. معصوم از وي مي پرسد: به چه نيتي اين كارها را انجام مي دهي؟ وي پاسخ مي دهد: براي اين كه توسعه در زندگي خويش بدهم و دستم به سوي ديگري دراز نشود و براي كمك به مستمندان و نيازمندان آن را هزينه كنم. امام(ع) كار وي را جهاد و عبادت مي شمارد. به سخن ديگر آن چه به هر كاري بعد عبادي مي بخشد، حسن فاعلي و پندار نيك و نيت خوب است. در آيات قرآني يكي از اهداف آفرينش انسان و استقرار وي در زمين، كار و آبادسازي زمين دانسته شده است و خداوند مي فرمايد:هو انشأكم من الارض و استعمركم فيها؛ او شما را از زمين پديد آورد و شما را در آن زندگاني داده و آباد كردن آن را از شما خواسته است. (هود آيه16) كار، وظيفه اجتماعي از نظر اسلام كار يك وظيفه و مسئوليت اجتماعي نيز مي باشد؛ به اين معنا كه از نظر اسلام، هر انساني موظف است تا كاري را انجام دهد حتي اگر نياز شخصي به كار و يا درآمدهاي آن نداشته باشد؛ زيرا انسان موجودي اجتماعي است و بي اجتماع و همكاري و تعاون نمي تواند زندگي كند. انسان افزون بر نيازهاي عاطفي، نيازهاي ديگري دارد كه از راه كار و تعاون برآورده مي شود. ما نمي توانيم به تنهايي همه نيازهاي خويش را برآورده كنيم؛ از اين رو وقتي به پيرامون خويش مي نگريم انبوه چيزها را مي بينيم كه ديگران ساخته و توليد كرده و به ما داده و يا فروخته اند. وظيفه انساني ما به حكم هدف و فلسفه خلقت و آفرينش (هود آيه 16) و اخلاقي ما مي طلبد تا ما نيز به ديگران خدمتي نموده و نيازهاي ديگران را برآورده كنيم. در اسلام، يكي از نشانه هاي ايمان و اسلام، كار كردن و حضور فعال در تمدن سازي است. اصولاً انسان عابد كسي است كه نيازهاي خويش را برآورده ساخته و به كمك و ياري ديگران نيز بشتابد. لذا از اين روست كساني كه با نماز خواندن و عبادت هاي ديگر، كارهاي خويش را بر دوش ديگران مي افكنند، از نظر قرب و منزلت، كمتر و پايين تر از مردمي هستند كه نيازهاي خويش را با تلاش و كوشش خود برآورده مي كنند. امام صادق(ع) مي فرمايد: الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله؛ كسي كه براي تامين مخارج خانواده اش تلاش مي كند همانند كسي است كه در راه خداوند جهاد مي كند. (فروع كافي؛ كليني، ج 5، ص 88 حديث 1) از امام رضا(ع) اين معنا وارد شده است كه تامين نيازهاي خانواده برتر از جهاد دانسته شده است: الذي يطلب من فضل الله عز و جل ما يكف به عياله اعظم اجرا من المجاهد في سبيل الله عز و جل؛ كسي كه به منظور تامين نيازمندي هاي خانواده اش در پي كسب روزي الهي است، پاداشي برتر از پاداش مجاهد در راه خداوند دارد. (همان ص 87، حديث5) از امام باقر(ع) نيز روايت شده كه: من طلب الرزق في الدنيا استعفافا عن الناس و توسيعا علي اهله و تعطفا علي جاره لقي الله عزوجل يوم القيامه و وجهه مثل القمر ليله البدر؛ كسي كه براي بي نياز از مردم و رفاه خانواده و كمك به همسايگانش در طلب روزي حلال باشد، در روز قيامت خداوند را در حالي ملاقات مي كند كه چهره اش مانند ماه شب چهارده مي درخشد. (همان، حديث 5) اين نگرش موجب مي شود تا نقش تمدن سازي كار و كارگر به خوبي روشن و تقويت شود بطوري كه پيامبر(ص) پس از جهاد در راه خدا در هنگام بازگشت به مدينه در همان بدو ورود خويش دست كارگري را مي بوسد. در منابع تاريخي آمده است كه پيامبر اكرم(ص) هنگام بازگشت از جنگ تبوك به مدينه، با سعد انصاري كه به سببي مشروع نتوانسته بود در جنگ حضور يابد، رو به رو شد. وقتي پيامبر(ص) دستان خشك و خشن و تركيده او را ديد از او پرسيد: صدمه اي به دستانت رسيده است؟ سعد در پاسخ گفت: براي تامين مخارج و هزينه هاي اهل و عيال با ريسمان و بيل كار مي كنم. پيامبر (ص) بر دستان او بوسه زد و فرمود: اين دستي است كه در آتش دوزخ نمي سوزد. (اسد الغابه في معرفه الصحابه؛ ابن اثير؛ ج2؛ ص 269) ارزش كار از نگاه امامان معصوم ارزش كار و اهميت آن در تعالي و تكامل فردي و جمعي انسان و جامعه است كه هرگونه بي كاري، عار و ننگ شمرده شده است و انسانهاي بيكار ملعون دانسته شده اند. در روايتي از پيامبر(ص) نقل شده است كه فرمود: كسي كه بار زندگي خويش را بر دوش مردم مي افكند ملعون است. (بحارالانوار ج77 ص142 حديث1) امام باقر(ع) مي فرمايد: لاخير في من لايحب جمع المال من حلال يكف به وجهه و يقضي به دينه و يصل به رحمه؛ كسي كه دوست نمي دارد تا از راه حلال مالي را فراهم آورد كه با آن آبروي خود را حفظ نمايد و دينش را ادا كند و با كمك به خويشان صله رحم نمايد، خيري در چنين فردي نيست. (فروع كافي ج 5 ص27) امام صادق (ع) در پاسخ به شخصي كه پرسيد كه مي خواهد در خانه اش بنشيند و به نماز و روزه و عبادت بپردازد و از تلاش براي كسب درآمد خودداري كند و معتقد است كه به هرحال خداوند روزي او را به گونه اي تامين مي كند فرمود: اين شخص از كساني است كه دعاي آنان اجابت نمي شود. (همان ج5 ص77) امام باقر(ع) مي فرمايد: حضرت موسي(ع) از خداوند پرسيد: خدايا! مبغوض ترين بندگان در نزد تو كيست؟ خداوند در پاسخ فرمود: كساني كه شب را تا صبح همانند جسدي مرده مي خوابند و روز خود را نيز به بطالت و بيكاري مي گذرانند. (سفينه البحار؛ قمي؛ ج8؛ ص 863) سيره عملي معصومان (ع) اين گونه بوده است و هيچ يك از امامان معصومان (ع) از كار فرار نمي كردند و همواره در تلاش و كوشش بوده اند به گونه اي برخي ها آنان را به اين دليل سرزنش و نكوهش مي كردند (فروع كافي ج5 ص37 و 47 و 67) كار، روشي براي مبارزه با نفس بسياري از مردم مي كوشند تا به حكم تقواي الهي، نفس خويش را مهار كنند و اجازه ندهند تا بر ايشان مسلط شود. بسياري از روش هايي كه بيان شده به گونه اي مرتبط به كار است. در روايتي از اميرمؤمنان (ع) نقل شده كه فرمود: النفس ان لم تشغله شغلك؛ اگر تو نفس خود را به كار مشغول نسازي او تو را مشغول خواهد كرد. بنابراين براي اين كه نفس خويش را تربيت و پرورش دهي بهتر آن است كه او را سرگرم كاري كني. از اين رو كساني كه بيكار هستند شيطان به سادگي بر ايشان مسلط مي شود و آنان را به گمراهي و گناه و ناهنجاري سوق مي دهد. جوانان بيكار آمادگي بيشتري دارند تا در دام ناهنجاري و هواهاي نفساني بيفتند، از اين رو بر والدين و مديران سياسي و اجتماعي جامعه است كه كاري را براي آنان فراهم آورند و اجازه ندهند تا جوانان بيكار باشند. براي به دست آوردن جامعه سالم و ملت سالم نياز است كه جوانان به كار گرفته شوند و بيكار نمانند. كار موجب مي شود تا شخصيت فرد سالم بماند و بلكه شخص احساس شخصيت كند. كار در سيره پيامبر(ص) پيامبر(ص) در طول زندگي سراسر نور و رحمت خود حتي يك روز را به بطالت نگذراندند. تمام امور شخصي و مربوط به خانه را شخصا انجام مي دادند و هميشه اين دعا و نيايش را مي كردند؛ خدايا از بيكارگي و تنبلي و زبوني به تو پناه مي برم. ايشان هميشه مسلمانان را به تلاش و كار ترغيب و تشويق نموده و براي كسب روزي حلال تاكيد مي كردند و مي فرمودند؛ "خدا كارگر امين را دوست دارد. عبادت، هفتاد جز دارد كه بهترين آن كسب روزي حلال است. " يكي از اصحاب پيامبراعظم(ص) خيلي فقير شده بود، تصميم گرفت خدمت پيامبر برود و از آن حضرت كمك بگيرد اما قبل از بيان حاجتش رسول خدا(ص) فرمودند: "كسي كه از ما چيزي بخواهد به او خواهيم داد اما اگر كسي بي نيازي بورزد و دست حاجت و نياز پيش مردم دراز نكند، خداوند او را بي نياز مي كند. " او شرمنده شد و خجالت كشيد نياز خود را مطرح كند، به خانه برگشت اما فقر مالي باعث شد دوباره خدمت آن حضرت برسد تا درخواست كمك نمايد. ولي مجددا همان جمله را از پيامبر(ص) شنيد. بدون طرح نياز خود به منزل برگشت ولي اين بار با خودش فكر كرد كه من چه كاري مي توانم بكنم. به نظرش رسيد كه به صحرا برود و هيزمي را جمع كند و بفروشد. رفت و تيشه اي را عاريه گرفت و به صحرا رفت. هيزمي جمع كرد و به بازار آورد و آن را فروخت و مايحتاج زندگي خود را تامين كرد. به مرور زمان صاحب سرمايه و ثروت شد. روزي رسول خدا(ص) به او رسيد و با لبخند و تبسم فرمودند: "نگفتم هركس بي نيازي بورزد خداوند او را بي نياز مي كند. " مي فرمودند: اينكه يكي از شما ريسمان خويش برگيرد و به كوه و صحرا برود هيزم فراهم آورد و بفروشد و از درآمد خود بخورد و صدقه دهد براي او بهتر است از اينكه تكدي و گدايي كند و از مردم چيز ي بخواهد. روزي پيامبر با اصحاب بودند كه جوان توانا و نيرومندي را ديدند كه اول صبح به كار و تلاش مشغول بود. اصحاب گفتند اگر اين جوان نيرو و توان خود را در راه خدا به كار مي برد قابل تمجيد و ستايش بود. رسول خدا(ص) معترض شدند و فرمودند اين سخن را نگوييد، اگر اين جوان براي معاش خود كار مي كند كه در زندگي محتاج ديگران نباشد و از مردم، مستغني گردد، او با اين عمل در راه خدا قدم برمي دارد. همچنين اگر كارش براي والدين پير و كودكان خودش است تا از مردم بي نيازشان سازد باز هم به راه خدا مي رود ولي اگر كار مي كند تا با درآمد خود به تهيدستان فخر بورزد و فقط براي كسب ثروت و خودنمايي باشد او به راه شيطان رفته و از صراط حق منحرف شده است. پيامبر(ص) وقت خود را به سه قسمت تقسيم مي فرمودند؛ 1- قسمتي را براي عبادت خدا 2- قسمتي را براي استراحت و خانواده 3- قسمتي را براي كار. جمعي از اصحاب آن حضرت وقتي آيه 2 سوره طلاق را از پيامبر شنيدند كه: "هركس تقوي و پرهيزگاري پيشه كند خدا دري به روي او مي گشايد و روزي او را از جايي كه گمان نداشته باشد مي رساند. " دست از كار و كوشش برداشتند و در به روي خود بستند و به عبادت پرداختند و با خود گفتند ديگر احتياجي به كسب و كار نداريم، رسول خدا(ص) از عمل آنها اطلاع يافت و به احضار آنان مبادرت ورزيد. چون حاضر شدند، فرمود: چرا از كار و تلاش دست كشيده و تنها به عبادت اكتفا كرده ايد؟ گفتند: خداوند ضامن شده روزي ما را بدهد، ما هم از كار صرف نظر كرديم و به عبادت پرداختيم. رسول خدا آنها را توبيخ و سرزنش كرده و فرمود هركس چنين روشي در پيش گيرد و از فعاليت و كار شانه خالي كند دعايش مستجاب نخواهد شد. بر شما لازم است كار كنيد و روزي خود را در سايه تلاش و كوشش با استمداد از ذات لايزال خداوند به دست آوريد و در بياني ديگر فرمودند: "ان اطيب ما اكل الرجل من كسبه ". نويسنده : فرشته محيطي منبع : روزنامه كيهان 11/02/1390
در بينش و نگرش اسلامي و قرآني، كارها براساس نيت معنا و مفهوم مي يابد. هر كاري به سبب نيت فاعل مي تواند شكل مثبت و منفي و يا تقربي و ضدتقربي پيدا مي كند.
محور : جهاد اقتصادی
مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي مدظله العالي در پيام نوروزي سال جاري طي رهنمودهاي مهمي، امسال را سال جهاد اقتصادي نامگذاري فرمودند. موضوع جهاد اقتصادي نيز مي تواند مانند ساير موضوعات چون: نوآوري و شكوفايي، اصلاح الگوي مصرف، همت مضاعف و كار مضاعف كه معظم له بر شروع و استمرار آن در حوزه هاي نظري و عملي تأكيد داشتند. آثار و بركاتي بنيادين براي كشور و آحاد مردم به ارمغان آورده است.
جهاد در لغت به معني، كوشش كردن، كوشيدن به اندازه طاقت، جنگ كردن در راه دين جهاد اكبر «در اصطلاح اهل عرفان جهاد كردن با نفس و رياضت براي تزكيه نفس است در مقابل جهاد اصغر كه جنگ در دين است و اقتصاد يعني: ميانه راه رفتن، ميانه روي كردن، به اندازه خرج كردن، تعادل دخل و خرج را نگاه داشتن، علمي كه درباره دخل و خرج و روابط بازرگاني در امور مالي افراد مملكت و بنگاه هاي صنعتي و بازرگاني و شئون مالي يك كشور بحث مي كند (فرهنگ فارسي عميد) مي باشد. با تأمل و دقت پي خواهيم برد كه جهاد اقتصادي كه مقام معظم رهبري امسال را به اين نام ناميدند از يك طرف در راستاي تغيير و تحول بنيادين اقتصادي است كه با اجراي قانون هدفمند كردن رايانه ها آغاز و از طرف ديگر به واكنش هاي سياسي آمريكا و صهيونيست در قالب تحريم هاي اقتصادي است كه هر دو بركات و فرصت هاي موثري را براي كشور به دنبال داشته و خواهد داشت. با گذشت 32 سال از نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و گذر از مقاطع حساس و سرنوشت ساز و حضور حماسه اي مردم و مسئولين در جهادهاي امنيتي، نظامي، انتظامي، سازندگي و جهاد در عرصه هاي علمي و فناوري و دستيابي به نوآوري هاي بزرگي چون اثري هسته اي... و اصلاح جهادگونه ساختار اقتصادي و اتكا بر توليدات داخلي و افزايش صادرات غيرنفتي يك ضرورت انكارناپذير است. بنابراين بايد به موتور محركه پيشرفت و توسعه اقتصادي كه از منظر صاحب نظران اقتصادي و مديريتي كارآفريني است توجه مضاعف و جهادگونه داشت. لذا بايد نقش موثر كارآفرينان را در ايجاد و توسعه كسب و كارهاي كارآفرينانه و يا به تعبيري بنگاه هاي اقتصادي زودبازده نوآورانه كه بستر و زمينه توليد و پيشرفت اقتصادي است و به تبع آن جهاد اقتصادي را محقق مي كند مورد بررسي قرار داد اهتمام به مقوله كارآفريني مولد با دو ركن اساسي خلاقيت و نوآوري را مي توان از ضروري ترين و ارزشمندترين نيازهاي اقتصادي جامعه اسلاميمان دانست كه اقتدار و استقلال اقتصادي و عدالت اجتماعي را با حفظ حاكميت سياسي و تحكيم ارزش هاي اسلامي سبب خواهد شد هم چنين كارآفريني در فرايند اقتصادي كشور موجبات گردآوري پس اندازهاي عمومي، بي هدف و سرگردان شده و بهبود سرمايه (افزايش سرمايه گذاري داخلي) را سبب گرديده و ايجاد اشتغال و توليد فراوان را در مقياس وسيع به تبع آن كاهش نرخ بي كاري كه ريشه بسياري از ناهنجاري هاي اجتماعي اقتصادي است به دنبال خواهد داشت هم چنين كارآفريني، ارتقاء تجارت خارجي را كه از عناصر و شاخصه هاي اصلي توسعه و پيشرفت اقتصادي، كاهش تمركز اقتصادي افزايش سود اجتماعي و بهبود كيفيت زندگي را نيز موجب شده و مهارت هاي بي استفاده و سرگردان را به تحرك موثر واميدارد. علاوه بر آن كارآفريني با نگاه توليد نوآورانه و افزايش بهره وري با هدف خدمت رساني به جامعه اسلامي و به تبع آن كسب سود رضايتبخش، عامل تحرك و تشويق، افزايش رقابت و استفاده كارا و اثربخش از منابع، كاهش بوروكراسي و هم چنين مشوق عمل گرايي و عامل نوآوري و روان كننده تغيير و تحول و سبب پويايي اقتصاد و نهايتا جهاد اقتصادي خواهد شد. به هر حال بر همه مردم كشور، مردان، زنان، روستائيان و شهرنشينان به ويژه جوانان خلاق، مبتكر و نوآور فرض است در راستاي تحقق جهاد اقتصادي با نگرشي مثبت و با بهره گيري از فرصت ها در عرصه هاي مختلف و با تلاشي مضاعف و جهادگونه نسبت به ايجاد و توسعه كسب كارهاي كارآفرينانه اعم از كسب و كارهاي علمي و فناوري، صنعتي و كشاورزي تجاري و خدمات، خانگي و روستايي اقدام تا از اين رهگذر با توسعه بيشتر موجبات امنيت شغلي خود، خدمت اجتماعي، كسب سود و شكوفايي اقتصاد كشور را فراهم آورند. دولت و دلسوزان نظام نيز كماكان با عزم و اراده اي مضاعف نسبت به اصلاح فضاي كسب و كار و رفع موانع و چالش هاي احتمالي در فرايند ايجاد و توسعه كسب و كار به ويژه بنگاه هاي اقتصادي زودبازده، از جمله كوتاه نمودن زمان صدور مجوز تأسيس و پروانه بهره برداري- تسهيلات بانكي، تجديدنظر در قوانين و مقررات بازدارنده، حمايت از توليدات داخلي و... عنايت داشته تا به فضل الهي شاهد تحقق جهاد اقتصادي و زمينه اي براي دستيابي به برنامه هاي اقتصادي در افق 1404 باشيم.
منبع : مقالات شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
محور : جهاد اقتصادی
نويسنده در اين مطلب بر آن است كه نقش اقتصاد را در آموزه هاي اسلامي و جايگاه و ميزان اهميت و ارزش آن را تبيين و تحليل نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم. براساس آموزه هاي قرآني، اقتصاد مايه قوام جامعه است. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه آيا آموزه هاي قرآني، اقتصاد را زيربنا مي داند؟ يا آن كه اين قوام بودن با محوريت جامعه و اجتماع داراي چارچوب هاي مشخصي است؛ يا اين كه اگر زيربنايي براي اقتصاد فرض شود تنها در اين چارچوب خواهد بود؛ يا اين كه اصولا مراد از قوام بودن، زيربنا قرار گرفتن نيست، بلكه معنايي ديگر از آن مراد است؟ نويسنده در اين مطلب بر آن است كه نقش اقتصاد را در آموزه هاي اسلامي و جايگاه و ميزان اهميت و ارزش آن را تبيين و تحليل نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم. اقتصاد مايه قوام جامعه -------------------------- براساس آموزه هاي قرآني، اقتصاد به معناي مديريت توليد، توزيع و مصرف ثروت و دانش دخل و خرج و هزينه، از اهميت و جايگاه مهم و اساسي برخوردار است چرا كه اقتصاد و ثروت، مايه قوام جامعه است. (نساء، آيه 5) اين قوام بودن سرمايه و ثروت براي جامعه به اين معناست كه يكي از ستون هاي اصلي جامعه راتشكيل مي دهد؛ چرا كه جامعه به مجموعه اي از افراد انساني گفته مي شود كه به هدف دست يابي به امنيت، آرامش و آسايش در كنار هم گرد آمده اند و هر يك با گذشت از برخي از حقوق و اتخاذ نقشي اجتماعي، مسئوليتي را به عهده مي گيرد تا اين مهم و اهداف تحقق يابد. بنابراين، آسايش و نوعي از آرامش و امنيت در سايه اقتصاد و ثروت به دست مي آيد. از اين رو هر جامعه اي ماموريت اصلي خود را تامين اين اهداف مي داند و اگر جامعه اي ناتوان از تامين اين اهداف باشد از مشروعيت خارج شده و همگرايي و همدلي به واگرايي و گريز از همديگر تبديل شده و جامعه فرو مي پاشد؛ زيرا اگر جامعه نتواند ماموريت و رسالت خود را انجام دهد، انگيزه اي براي همگرايي و بقا در جامعه به عنوان عضو و شهروند وجود ندارد و شخص خواستار خروج از تابعيت، اقامت و شهروندي شده و به جا و جامعه ديگر منتقل شده و به تابعيت و اقامت آن جامعه درمي آيد. اين گونه است كه هجرت و تابعيت مجدد در جوامع بشري شكل مي گيرد. همين مسئله قوام و ستون بودن اقتصاد در جوامع بشري است كه قرآن بر آن تاكيد مي كند و با اشاره به اين جايگاه بر اهميت اقتصاد تاكيد كرده و به افراد جامعه اجازه نمي دهد تا ثروت را در دست سفيهان و نابخردان قرار دهد؛ زيرا اين عمل موجب از ميان رفتن ثروت و سرمايه جامعه و كاهش قدرت تامين و تحقق اهداف مي شود.(نساء، آيه5) نقش و جايگاه مهم و اساسي اقتصاد در جامعه چنان است كه خداوند در آياتي از جمله 15 سوره سباء، اقتصاد و ثروت را نعمت الهي و نشانه اي از عنايت و توجه خداوند معرفي مي كند و به ارزشي بودن اقتصاد و ثروت از اين جهت توجه مي دهد. اما اين بدان معنا نيست كه اقتصاد در ماموريت، اهداف و ارزش هاي والاي انساني زيربنا باشد؛ زيرا اگر بپذيريم كه نقش زيربنائي و قوام بودن را براي جامعه بازي مي كند، ولي انسانيت انسان به جامعه و يا اجتماعي بودن انسان باز نمي گردد، بلكه براساس آموزه هاي قرآني، انسانيت انسان به متاله و رباني بودن اوست كه مي تواند نقش خلافت الهي را به عهده گيرد. از اين رو معنويتي چون باورها و نگرش ها زيربنا قرار مي گيرد و مباني و اصول فرهنگي در جايگاه برتر جاي مي گيرد و ارزش و اعتبار واقعي را به دست مي آورد. خداوند در آياتي چند سعادت انسان را در اصول و مباني معنوي چون يكتاپرستي و توحيد مي داند؛ زيرا اين اصول و مباني است كه جهت گيري كلان بشر را نشان مي دهد و زيربناي انسان و انسانيت را تشكيل مي دهد؛ چرا كه حركت به سوي متاله شدن و رباني گشتن و دست يابي به خلافت انساني را تنها مي توان در سايه اين بينش و نگرش به دست آورد و تحقق بخشيد. البته اين بدان معنا نيست كه ما نقش اقتصاد و سلامت آن يعني اقتصاد عدالت محور را ناديده بگيريم، چرا كه از نظر قرآن، جامعه براي تحقق بخشيدن به اين هدف والاي آفرينش يعني خدايي و رباني شدن، نيازمند سلامت اقتصادي است؛ از اين رو خداوند در آيه 85 سوره اعراف و آيات 84 و 85 سوره هود بر نقش كليدي و حساس سلامت اقتصادي در كنار سلامت اعتقادي تأكيد مي كند و تأمين سعادت انساني را در گرو هر دو امر مي داند. اين بدان معناست كه هرگونه فساد در اعتقاد و اقتصاد مي تواند دسترسي به سعادت انساني را با مشكل مواجه سازد. بر همين اساس حضرت شعيب(ع) بر تصحيح و اصلاح روابط اقتصادي ناسالم جامعه خويش در كنار اصلاح مسائل اعتقادي پا مي فشارد و آن را در صدر آموزه هاي خود قرار مي دهد. (اعراف، آيه85 و نيز هود، آيات 84 و 87 و شعراء، آيات177 و نيز 181 تا 183) نقش محوري اقتصاد در كنار مسايل اعتقادي را مي توان از كنار هم قرار گرفتن اين دو در آياتي از جمله 3 سوره بقره و 41 و 43 و 83 و 177 و 277 همين سوره و 39 سوره نساء و نيز 2 و 3 سوره انفال و آيات ديگر قرآن به دست آورد. البته در همه اين آيات همچنان نقش تقدمي اعتقاد مورد تأكيد است و از نظر رتبه و درجه، اصول اعتقادي زيربنا قرارگرفته است؛ چرا كه بينش ها و باورهاست كه همگرايي را سبب مي شود و جامعه را شكل مي بخشد و جهت اقتصادي را سامان مي دهد. چنان كه بينش ها و باورها و نگرش هاي اعتقادي است كه انسانيت انسان را معنا مي بخشد؛ هر چند كه اقتصاد به اين معنا كمك مي كند تا تحقق و فعليت يابد. برهمين اساس مي توان از قوام بودن اقتصاد به يك معنا سخن گفت ولي هرگز اين به معناي اين نيست كه اصول معنوي و فرهنگي در درجه دوم قرار گيرد و يا در كنار آن نهاده شود، بلكه اصول معنوي و فرهنگي همواره زيربناي جامعه است و اقتصاد به همان معناي پيش گفته نقش قوام بودن براي جامعه را به عهده دارد و در تحقق و فعليت يابي انسان و خلافت و متاله و رباني شدن او كمك مي كند. بر پايه اين استدلال و آموزه هاي قرآني است كه بر اقتصاد معنويت محور به معناي بنياد و زيربناي حركت هاي اقتصادي تأكيد مي شود؛ چرا كه جهت گيري هاي اقتصادي و سمت و سوي آن را معنويت و بينش ها و نگرش ها و باورها مشخص مي سازد. اين گونه است كه جامعه ايماني و ديني از نظر نگاه به مسايل اقتصادي تفاوت جوهري و جدي با جوامع غيرايماني پيدا مي كند و نگرش اسلام به اقتصاد بر خلاف نگرش اشتراكي ماركسيسم يا كاپيتاليسم سرمايه دار محور خودنمايي مي كند. جهت گيري هاي اقتصاد براساس معنويت و باورها از نظر آموزه هاي قرآني جهاد اقتصادي بايد براساس باورها شكل گيرد و جهت گيري و سمت و سوي آن را باورها و نگرش ها تعيين كند؛ چرا كه اقتصاد هرچند كه قوام جامعه است و جامعه براي تحقق اهدافي از جمله اهداف اقتصادي يعني آسايش شكل مي گيرد، ولي خود اين اهداف اقتصادي از اهداف مياني است؛ زيرا جامعه هدفي والاتر را در نظر دارد كه همان سعادت واقعي با متاله و رباني شدن انسان است. بر اين اساس خداوند به صراحت بر لزوم وسيله قرار گرفتن ابزار اقتصادي براي تحصيل امور معنوي و آخرتي در آياتي از جمله آيه 77 سوره قصص تأكيد مي كند. اين معنا در آيه 34 سوره مورد اهتمام بيشتر قرار مي گيرد و بر لزوم ترجيح اهداف و ارزش هاي والاي معنوي بر امور اقتصادي تأكيد مي شود. بنابراين، توجه و اهتمام به امور اقتصادي و قوام دانستن آن براي جامعه به معناي زيربنا قرار دادن اقتصاد و روبنا دانستن امور معنوي نيست؛ زيرا نقش اقتصاد از نظر اسلام و قرآن، بهره مندي از آن در اهداف معنوي يعني رباني شدن انسان است. (توبه، آيه 75 و نيز صف، آيات 10تا12) دست يابي انسان از طريق متاله و رباني شدن و رسيدن به حيات طيب و زندگي پاك (نحل، آيه 97) به خوبي نشان از جايگاه محوري و زيربنايي معنويت دارد، هر چند كه در اين آيه و آيات ديگر، بر نقش تأثيرگذار اقتصاد در تحقق اين هدف والا تأكيد شده است و از انسان خواسته شده تا ميان اين دو جمع كند؛ زيرا تحقق اهداف اقتصادي كمك شاياني در تحقق بخشي به اهداف معنوي و رسيدن آسان و ساده انسان به آن مي كند. از اين رو فرمان داده شده تا ميان دين و دنيا و معنويت و اقتصاد جمع متعادل و متوازني از سوي انسان و مديران اقتصادي جوامع در برنامه ريزي و سياست گذاري ها انجام پذيرد. (بقره، آيه 201 و نيز نساء، آيه 134 و نحل، آيات 30 و 97 و آيات ديگر) در اين راستا در آموزه هاي قرآني، آزادي هاي اقتصادي باتوجه به بينش و نگرش خاص هستي شناختي و انسان شناختي مشخص شده و برخي از انواع شيوه ها و معاملات اقتصادي باطل و حرام دانسته و ممنوع شده است. به عنوان نمونه هرگونه رفتار ظالمانه از توليد تا توزيع تا مصرف، تقبيح شده و اجازه داده نمي شود تا منابع توليد، ناعادلانه در دست برخي از اقشار جامعه يعني اغنيا و ثروتمندان قرار گيرد (حشر، آيه7) و يا از تبادلات و معاملات ربوي يا كم فروشي و گران فروشي به سبب ظالمانه بودن آن نهي شده (بقره، آيات 275 و 278 و 279 و نيز هود، آيات 84 و 85 و نيز شعراء، آيات 181 تا 183) و در مقام مصرف از مصرف بي رويه و اسرافي و تبذيري برحذر داشته شده است. (انعام، آيه 141 و نيز اعراف، آيه 31 و اسراء، آيات 36 و 37) دعوت به اصلاحات اقتصادي و تصحيح روش هاي نادرست از سوي خداوند و پيامبران، به سبب مخالفت آن با اصول و مباني اصلي و نگرشي و باورها مي باشد. به اين معنا كه بسياري از محدوديت ها و نادرست و فاسد دانسته شدن معاملات و رفتارها و عملكردهاي اقتصادي به سبب اين است كه با اصول و مباني نگرشي و بينشي و باورهاي اسلامي هماهنگ و سازگار نيست. از اين رو خداوند خواهان اصلاحات دايمي در عرصه اقتصادي و نظارت هميشگي در اين زمينه براي حفظ سلامت اقتصادي براساس آموزه هاي قرآني و ديني است. (اعراف، آيه 85 و آيات ديگر) اين كه برخي از اقسام معاملات، فاسد و ناصحيح دانسته مي شود و از آن پرهيز داده شده به سبب اين است كه اقتصاد در راستاي اهداف آفرينش هستي و انسان به چرخش و گردش درنيامده و لازم است تا با بازسازي و اصلاح و تصحيح، جريان درست اقتصادي و گردش سالم اقتصادي تحقق يابد و اهداف خداوندي از طريق اعمال درست مديريت اقتصادي به دست آيد. (هود، آيات 84 و 85 و 88 و نيز شعراء، آيات 177 و 181 و 182 و 183) به هر حال از آموزه هاي قرآني اين معنا به دست مي آيد كه اقتصاد هر چند در جايگاه ارزشي مهم و نقش بنيادي در عرصه قوام جامعه و تحقق اهداف آفرينشي هستي و انسان قرار دارد، ولي هرگز نمي تواند زيربنا باشد و رفتارهاي انساني و جهت گيري ها و سمت و سوي هاي جامعه و انسان براساس اقتصاد شكل گيرد؛ زيرا چنين نگرشي به اقتصاد موجب مي شود تا انسان به ابزاري در دست اقتصاد تبديل شود و جايگاه والاي انسانيت و معنويت سقوط كند. اگر اقتصاد زيربنا باشد آدمي از مسير درست و سالم آفرينش خارج مي شود و ثروت و اقتصاد و ماديات سبك زندگي انساني را تعيين مي كند و ابزار به جاي هدف مي نشيند و هدف و وسيله جابه جا مي شود. بر اين اساس جهاد اقتصادي مورد نظر تحقق نخواهد يافت؛ زيرا اقتصاد هر قدر جايگاه مهم و نقش ارزنده اي داشته باشد نمي تواند در حد و اندازه هدف باشد؛ بلكه همواره وسيله و ابزاري براي تحقق اهداف معنوي و ارزشي انسانيت انسان است. پس بايد رويكردهاي برنامه ريزان و سياست گذاران همواره به گونه اي باشد كه نقش ها جايگزين و جابه جا نشود و اقتصاد، محوريت نسبت به معنويت نيابد بلكه معنويت باشد كه رويكردهاي اقتصادي را تعيين كند. در چنين حالتي است كه اقتصاد سالم معناو مفهوم مي يابد و جامعه ايماني از مسير درست منحرف نمي شود؛ وگرنه نهايت دستاوردي كه نصيب جامعه خواهد شد، يك اقتصاد بيمار سرمايه داري به ظاهر پايدار و پيشرفته است كه از معنويت و عدالت رنج مي برد. محمد شريف زاده منبع : كيهان 18/2/90
منبع : مقالات شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
محور : جهاد اقتصادی
در نظام اسلامي و مجموعه اقدامات و تدابير مربوط به آن كه از اساس فكري و عقيدتي معيني نشأت ميگيرد و متاثر از آموزههاي ديني و ارزشي حاكم بر آن جامعه است، واژه اقتصاد، كه در فرهنگ غربي با عنوان اكونومي (ECONOMY، تدبير امور خانه) به كار ميرود، به معناي اعتدال و ميانهروي است.

اقتصاد همواره براي جوامع بشري از اهميت بالايي برخوردار بوده است چه آنكه استقلال يك جامعه در مقابل جوامع ديگر و ثبات سياسي آن بستگي به حل مشكلات و رفع كمبودهاي اقتصادي آن جامعه دارد. بدون ترديد، اقتصاد بيمار زمينه را براي نابودي ارزشهاي اخلاقي و حاكميت فساد و فحشا و جرم و جنايت بيشتر مهيا ميكند و اصولا پيمودن مسير تكامل و رسيدن به كمال مطلوب براي يك جامعه بدون فراهم بودن امكانات اقتصادي و رفع نيازهاي مادي غيرممكن به نظر ميرسد. از اينرو است كه اقتصاد از حساسيت بسيار بالايي برخوردار است بدين معنا كه يك تصميمگيري بجا و بموقع درباره امور اقتصادي ميتواند جامعهاي را به عظمت و ترقي مادي بكشاند و در مقابل، يك تصميم نسنجيده و حساب نشده موجب شكست اقتصادي يك جامعه شود، لذا بسياري از وابستگيهاي يك جامعه در اثر فقدان كارآيي اقتصادي آن جامعه است و بسياري از عقبماندگيهاي فرهنگي، سياسي و نظامي در اثر عقبماندگي اقتصادياست يعني امكانات لازم اقتصادي براي پيشرفت در اين زمينهها قبلا فراهم نشده و بدين جهت اين نوع عقبماندگيها پديد آمده يا تشديد شده است و اين ويژگيها از ميان مسائل اجتماعي به اقتصاد اهميت خاصي ميبخشد. گفتني است در كتب مربوط به علم اقتصاد آوردهاند كه اقتصاد بر وزن اعتدال و از ريشه "قصد " به معني دونيمه كردن نيشكر است، براي آنكه مواد داخل نيشكر را از آن خارج كنند بايد آن را بشكنند يعني بهترين روشي كه با صرف حداقل وقت و انرژي بيشترين نتيجه را عايد ميكند. اما در نظام اسلامي و مجموعه اقدامات و تدابير مربوط به آن كه از اساس فكري و عقيدتي معيني نشأت ميگيرد و متاثر از آموزههاي ديني و ارزشي حاكم بر آن جامعه است، واژه اقتصاد كه در فرهنگ غربي با عنوان اكونومي (ECONOMY، تدبير امور خانه) به كار ميرود، برگرفته از معارف اسلام است كه به معناي اعتدال و ميانهروي است و بنياد فكري آن بر پايه قيام به اداره ثروتخواه به واسطه فرد، خانواده يا دولت است. در اين نظام، اقتصاد در اصل به معناي اعتدال بوده و در همه امور چه مالي و غيرمالي و حتي در عبادات به كار رفته و به جاي آن در صدر اسلام از
2 مفهوم "تدبير و تقدير در زندگي " استفاده ميكردهاند، لذا از آنجا كه دين اسلام، دين اعتدال و عدالت است كلمه اقتصاد با معني اعتدال گره خورده تا مفهوم مناسبي براي تدبير امور مالي در اسلام باشد. لازم است عنوان شود كه به زعم كارشناسان امر، اقتصاد به اعتبار هدف عبارت از علم برآوردن نيازمنديها و به طور كلي و گسترده به مفهوم شناخت قوانين مربوط به توليد، توزيع و مصرف ثروت است. از اين رو اقتصاد اسلامي را ميتوان چنين تعريف كرد: قوانيني است بر اساس جهانبيني الهي و اخلاق اسلامي كه عمل به آن توليد را افزايش، توزيع را عادلانه، مصرف را معتدل و زندگي مرفه را همراه با آزادي از آن همگان كرده و انسان را آماده حركت به سوي كمال ميكند. رهبر حكيم انقلاب اسلامي با نگاهي جامع و ژرفانديشانه به مساله تحقق پيشرفت و عدالت در دهه فرارو، امسال را به عنوان سال جهاد اقتصادي مزين فرمودند تا در اين جهاد بزرگ، دولت و ملت با جديت براي تحقق عدالت و پيشرفت كشور كوشش كنند. هم ملت در همه وجوه زندگي، جهاد اقتصادي را نصبالعين خود كرده و هم مسؤولان و متوليان اجرايي و قانونگذار كشور زمينه را براي حضور مردم در وجوه مختلف جهاد اقتصادي تمهيد كنند تا رشد، ترقي و تعالي اقتصادي براي آحاد مردم ميسر باشد چه آنكه مهمترين خواست مقام معظم رهبري، احياي تفكر "اقتصاد اسلامي " است. لازم است عنوان شود كه در جهاد اقتصادي نه دولتسالاري شرط است و نه ملتسالاري و آنچه مهم است خداسالاري و توجه به بايدها و نبايدهاي ديني و الهي است. در آمريكا و كشورهاي سرمايهداري كه مشروبفروشي و كار اقتصادي غيرمشروع، قانوني است!
ميليونها جوجه را زنده- زنده ميسوزانند تا قيمت آن كاهش نيابد يا مثلا ميليونها تن برنج را از بين ميبرند تا قيمت آن ثابت بماند اما اقتصاد اسلام مشروط است يعني درآمد از هر راهي مجاز نيست و بايد از مجراي درست و صحيح باشد. در اقتصاد اسلامي يكي از مصاديق جهاد اقتصادي، توجه به كالاي ايراني است. رهبر معظم انقلاب در يكي از ديدارهاي اخيرشان بر مصرف كالاهاي ايراني تاكيد بسياري كردند و عنوان فرمودند نجات اقتصاد كشور و جلوگيري از سيطره فرهنگي دشمن با توليد كالاي ايراني امكانپذير است كه با همتي جهادگونه بايد مسؤولان و مردم به آن اهتمام داشته باشند. حتي حوزه كشاورزي هم كه يكي از حوزههاي اصلي و مبنايي در اقتصاد اسلامي است بارها و بارها در روايات و احاديث اهل بيت عصمت و طهارت مورد توجه و تاكيد قرار گرفته است. پيامبر اكرم (ص) فرمودند: "الزراعه الكيميا الاكبر، زراعت گنج بزرگ است. " و اين در حالي است كه زمينهاي كشاورزي ايران به اندازه كل زمينهاي كشاورزي اروپاست! مطمئنا علاوه بر توجه به بخشهاي مختلف اجتماعي و اقتصادي (تعاون، بنگاههاي اقتصادي، كشاورزي، صنعت و...) در ابعاد مختلف زندگي فردي هم ميتوان به جهاد اقتصادي انديشيد و برنامهريزي كرد. در بياني از حضرت امامباقر(ع) روايت شده كه فرمود رسيدن به درجات رفيع كمال انساني در سايه 3 چيز ميسر است:
1- التفقه فيالدين (فهم دين و شناخت آن) 2 - الصبر علي النائبه (داشتن عزمي بلند و همتي استوار در مقابل حوادث بزرگ و مصيبتها و مشكلاتي كه بر سر راه انسان قرار ميگيرند.) 3 - تقدير المعيشه (سنجش و اندازه نگه داشتن در امور مربوط به معيشت و حيات اقتصادي).
بنابراين فرموده امام باقر(ع) يكي از اركان زمينهساز حركت تكاملي، تقدير در معيشت است؛ امام در بياني ديگر فرمود: "من علامات المومن... حسن التقدير في المعيشه "، تدبير خوب زندگاني و تمشيت امور اقتصادي از علائم مومن است. ناگفته نماند، اقتصاد اسلامي تاكيد ميكند تلاش و كوشش بايد در جهت روانسازي بازار كل جامعه اسلامي باشد و نگاه فردگرايي و خودمحوري بايد تبديل به تشريك مساعي و نگاه جامعهمحوري و جمعگرايي باشد.
نويسنده : عمادالدين رضاييهمداني
منبع : روزنامه وطن امروز 24/02/1390
محور : جهاد اقتصادی
۲۸ آذر ۱۳۸۹
طی هفته گذشته نشست دو روزهای در جنبش عدالتخواه دانشجویی برگزار گردید که درطول آن اساتید و سخنرانان مختلفی به ایراد سخنرانی پرداختند. آنچه در ادامه میآید گزارشی است از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سید عباس نبوی با موضوع “عدالت، سادهزیستی و تجملگرایی” با محوریت زن و الگوی مصرف که در تاریخ پنج شنبه ۱۸ آذر در سالن کوثر برگزار گردید. برای دریافت صوت نشست بر روی اینجا کلیک کنید.
نکات و خلاصه مباحث مطرح شده:
بحث یک بحث خطابی نیست. بحث علمی است. شاخه هایی از اندیشه دینی که به مصرف مربوط می شود را بیان می کنم که در زندگی واقعی هم انعکاس دارد.
یکی از وجوه مسائله عدالت اجتماعی مسئله مصرف است. چرا از پر مصرف ترین کشورها هستیم؟ یک علتش وجود گرایشهای کور و خام نسبت به عدالت. یعنی اگر قرار است سوخت مصرف کنند، همه بتوانند به طور گسترده مصرف کنند.
البته کشورهایی هم مصرف را مهار کردند. بدون توجه به جنبه های انسانی. هر که پول دارد، بیشتر خرج کند، هر که ندارد خرج نکند. این بحث ضد عدالت است.
این نگرش اخیر بدتر از آن نگرش خام و کور نسبت به عدالت که برای مقابله با اینکه هر کس پول بیشتر، مصرف بیشتر، بیاییم مصرف را گسترده و همگانی کنیم نیست.
مبنایی را در فلسفه اجتماعی باید توضیح دهیم. انسان موجودی فرهنگی است. با موازین، ارزشها و قواعد خاصی به دنیا می آید و می رود. اگر فرهنگ را از او بگیریم، انسان حیوان است یا کمی بهتر از حیوان!
انسان نمی تواند حیات را بدون فرهنگ بپذیرد.
اگر با بی فرهنگی طی کند، دچار پوچی در حیات و زندگی می شود.
اگر قبول می کنیم که انسان فرهنگی است، بحث سر ارزشها آغاز می شود.
فرهنگ: باورها، ارزشها، اعتقادات و آداب و رسوم جاری در جامعه است.
مسئله ای که تلازم لحظه ای با وجود انسان دارد و همیشه با آن تلاقی دارد، مصرف است.
قرآن همیشه یادآوری می کند که ای انسان تو همیشه مصرف کننده هستی.
بلافاصله بعد از مواهب، سخن از مصرف می آید و بعد سخن از شکر.
یعنی مفهوم شکر، همگام با اقتضای مصرف باید باشد و شکر گزاری یک شغل زمان بر نیست.
انسان ملازم با مصرف است. مصرفی که حاوی فرهنگ است.
باید برای این موضوع به سه سوا مبنایی جواب بدهیم:
الف) هدف از مصرف چیست؟ مصرف برای مصرف یا مصرف برای چیز دیگری.
مصرف برای مصرف همان تبذیر و شهوت رانی است. اشتهایی که فقط خود همان فعل را می بیند نه هدف دیگری را. قرآن این را طرد می کند.
مصرف برای چیز دیگر که در اسلام ادای مقاصد الهی و قرب الهی است. یعنی مصرف را باید جهت داد. چه در نذری امام حسین به عنوان یک مورد و چه جاری شدن این جهت قرب الهی در تمام زندگی. حتی اگر نمی تواند این جهت را در تمام زندگی پیاده کند، حداقل مصرف برای مصرف نداشته باشد.
سوال مصرف یک جواب سطحی ندارد که مثلا هر چه کمتر، بهتر.
ب) پاسخ به ارزشهای صرف؟ آیا برای مصرف، خوبی و بدی وجود دارد؟ چیزهایی برای مصرف بد است و چیزهایی خوب است؟ اصلا چنین ارزشهایی وجود دارد؟ اگر آری، چطور رعایت کنیم؟ در دنیای الان این خوب و بد را قاطی کرده اند. خوردن و مصرف حیوانی که تمامش غضروف است و می گویند خوردن چیزهای بد هم لذت دارد.
پ) پاسخ به رابطه نیاز و مصرف؟ که گستره مصرف را توضیح می دهد.
بعد از جواب دادن به این سوالات مبنایی، سوالات دیگری هستند که باید پاسخ بدهیم. ۵ شاخه در جریان مصرف باید بررسی شود حداقل.
۱) شاخه یا بعد اقتصادی مصرف. باید عقلایی و مبتنی بر موازین دینی و رزق حلال باشد. مصرف تابع رزق حلال است. هرچه مال خالص تر و کوشش برای حلال بودنش بیشتر، در شاخه اقتصادی، درجه اش بیشتر است. البته خداست که نتیجه شما از مصرف را تابع رزق حلال قرار می دهد. در این بعد، مرد و زن یکسان هستند.
۲) شاخه روانی مصرف. مقایسه کردن ها و چشم و هم چشمی ها و رقابت کردن ها. در این بعد، مسئله خانم ها نقش بزرگی دارد. در این قسمت، همه آزمایش بر گردن خانم هاست.
اگر خانمی وارد جمع بشود و رقابت نکند، جهاد اکبر کرده است. مثل قتیل فی سبیل اللهی که در خون خودش غلطیده است.چون وجوه تجلی و ابراز برای خانم ها گسترده نیست. اساسا اقتصاد سرمایه داری هم بر روی زنان حساب باز کرده است.
۳) شاخه اجتماعی مصرف. باید در چهارچوب آن سه محور اصلی که جواب می دهد، مصرفش را تعریف کند تا مصرفش قابل دفاع باشد. واقعا در بعد روانی و اجتماعی در جامعه مشکل داریم. نمی شود یک تعریف ماشینی و مکانیکی از مصرف به دست همه داد و برای همه یک نسخه پیچید.باید همه جنبه های دینی و مردمی و اجتماعی را لحاظ کرد. این بعد ظرافتها و حساسیتهای زیادی دارد. اینکه مردم چه بگویند؟ در این بعد واقعا انسان ممکن است دچار توجیه و دلیل تراشی بشود. بنده در این عرصه خیلی زخم زبان خورده ام مثل خریدن میز و صندلی برای مطالعه که متهم شدم که سنت حوزوی را کنار زده ام. نباید نگاه مردم را خراب کرد، منتها در بعد اجتماعی، مصرف خیلی معنادار است.
۴) شاخه رشد. برای ارتقا و رشد، باید در مصرف توجیه داشته باشیم. باید رشد و پیشرفت بر اساس آن سه مبنای اولیه، هدفمندی خودش را تعریف کند. خیلی وقتها توجیه می کنیم که اگر می خواهیم رشد کنیم، باید فلان چیز را مصرف کنیم.
اصلا یک دلیل اینکه تحریم ها در ایران نتیجه ندارد، این است که ایران شده است یک بازار روان و راحت برای کشورهای تولید کننده.
۵) شاخه مصرف و جایگاه و الگوی خانوادگی. یعنی جنبه معیشتی مصرف.
هیچ وقت به درستی جواب داده نمی شود.انسان برای خودش نیازها را ترسیم می کند. معقول و مشروع. حد آنها را هم ترسیم می کند. از آن حد به بعدش را هم باید تبذیر ببیند. در شورای فرهنگی اجتماعی پافشاری داشتم که الگوی متوسط مصرف را تفسیر کنیم برای جوانها. بعد از ترسیم الگو، همه جوابهای سوالات بالا را بدهد جوان و آرامش پیدا کند. ما واقعا بحران عجیبی داریم در این عرصه.
حرف آخر اینکه باید در این حیطه ها در مصرف به یک چارچوب برسیم. و خلاصه اگر برای اینکه “چرا مصرف کردی؟” جواب داشتی و پذیرفتند، گوارایت باد. اگر جواب نداشتی، -به همان اندازه که حرام و منکر اگر آدم انجام بدهد، معذب و معاقب می شود- معذب و معاقب خواهد شد. مسئولیت شما خانم ها بسیار سنگین است. در روایت داریم که رشد فرزندان به مادر است، به پدر نیست. بچه به مادر نگاه می کند.
سوالات
بنظر می رسد باید به شاخه تربیتی مصرف هم پرداخته شود. خیلی از آدابی که در اخلاق ذکر می کنند، مثل آداب غذا خوردن، صله رحم و…طوری است که یک الگوی خاصی را پیاده می کند و اثر تربیتی هم دارد. مثل اینکه موقع غذا خوردن در نهایت خاکساری بر روی زمین بنشیند تا رزاق بودن خدا و فقر خود را اظهار کند. این دیگر با میز و صندلی غذا خوری جور در نمی آید.
در مورد الگوی متوسط مصرف، که گفتید با تعریفش برای خانواده ها آرامش حاصل می شود، بنظرم شما این آرامش را برای اقشار متوسط به بالا می گویید. قشر پایین دست جامعه با چه چیزی آرامش بگیرند؟ حداقل وقتی تعریف نشده، آن خانواده می تواند خودش را راضی کند که همینطور هم زندگی می گذرد. بماند اینکه این جایگاه را زندگی پیشوای مسلمین و مسئولینش در جامعه اسلامی به عهده دارد. همانطور که حضرت علی ع می فرمایند.
با تجمل گرایی و مصرف زدگی در زندگی مسئولین و روحانیون باید مبارزه کرد؟ چه باید کرد؟
جوابها
در مورد شاخه تربیتی، به نظرم اگر همان سه سوال اول و مبنایی را جواب دهیم به آن خواهیم رسید و برآورده می کند.
برای الگوی مصرف قبلا به بچه های جنبش عدالتخواه گفته بودم که یک مصرف متوسط را شاخص هایش را در بیاورید. یا اصلا به نظرخواهی بگذارید خیلی تاثیر دارد. ما باید در مسیری حرکت کنیم که حد متعارف و استانداردمان را نا خودآگاه بین جامعه توزیع کنیم و بگوییم این قابل استفاده است برای هر قشری. گرفتاری زیادی دارد البته.باید کالاهای متعارفی تولید کنیم که چنان شود که قابل خرید برای همه باشد. به آن کسانی که می خواهند پول بدهند و بخرند، کار نداریم. برای عموم مردم می گوییم. اینطوری، فخرفروشیها کاهش پیدا می کند. این اتفاق در نسل انقلاب زمان امام افتاد نسل دوم ما تقریبا در یک سطح هستند . این کار را انقلاب انجام داد.
برای مبارزه با هر چیزی و پایه گذاری هر کاری، حواسمان باشد که نهایتا نتیجه کار، فلسفه کار را زیر سوال نبرد. یک سازمان پرمصرف وکارکنان و…درست کنیم برای درست کردن فرهنگ مصرف؟!
امیدوارم از این جلسه دوستانی پیگیری کنند برای این بحث جواب به سوالات اساسی. اگر هم نمی کنید، حداقل در زندگی شخصی تان اثر داشته باشد. البته یک نکته اینکه هیچ کدام از مطالبی که گفته شد، نافی مسئولیتها و وظایف مرد نیست.
منبع : جنبش عدالت خواه دانشجویی