تعریف علم اقتصاد
علم اقتصاد عبارت است از دانشی که به تخصیص بهینه کالاها و فراورده ها میپردازد. به عبارت دیگر ، علمی است که به تفسیر حیات اقتصادی و پدیدههای آن و ارتباطشان با عوامل کلّی آنها اهتمام می ورزد.مسألهی اقتصاد، به عنوان یکی از مهمترین مسائل زندگی بشری، مطرح است، و اسلام نیز نگرش خاصی به آن دارد.
اقتصاد اسلامی
نظام اقتصاد اسلامی عبارت است از مجموعه قواعد کلّی ارائه شده در اسلام در زمینه روش تنظیم حیات اقتصادی و حلّ مشکلات اقتصادی ، در راستای تامین عدالت اجتماعی.نگاه ویژهی اسلام به اقتصاد
اقتصاد اسلامی بر خلاف اقتصاد غربی، بر قناعت و پرهیز از مصرفگرایی تأکید دارد. اقتصاد غربی نیازهای انسان را نامحدود و منابع و امکانات جهان را محدود میداند؛ در حالی که در اسلام منابع و امکانات نامحدود معرفی شدهاند.وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا ( سوره ابراهیم، آیه ۳۴ )
و اگر بخواهید نعمتهای خداوند را در شمار بیاورید نمیتوانید نعمتهای خداوند را به حد و حصری محدود کنید
اسلام مسألهی اقتصاد را(بر اساس اصالت انسان) به عنوان جزئی از مجموعه قوانین خود که تنها میتواند قسمتی از نواحی حیات انسانی را تنظیم کند، مورد توجه قرار داده و حل مشکلات اقتصادی را در اصلاح مبانی عقیدتی و اخلاقی مردم میداند
اقتصاد در مکتب اسلام
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَْرْضِقرآن مجید، آیهی ۹۶
و اگر مردم ایمان آورده و پرهیزگار بودند، ما ابواب بركات زمین و آسمان را بر آنها گشوده بودیم...
اسلام اقتصاد را در جهت اهداف عالیهی بشر دانسته و بر این اساس، نگرش سوسیالیستی و یا سرمایهداری که اقتصاد را مبنا قرار میدهند، رد میکند.
جایگاه اقتصاد اسلامی
در تفسیر و تحلیل رشد و توسعه اقتصادی ، پیروان مکاتب اقتصادی کلاسیک ، نئو کلاسیک ، مکتب کینز و امثال آنها ؛ دیدگاه های خاص خود را در جهت طراحی نظام اقتصادی مطرح نموده اند.به عنوان نمونه ، کلاسیکها در مورد بازار آزاد ، نئو کلاسیکها در زمینه کارآفرینی ، پیروان مکتب شیکاگو در زمینه نقش آموزش ، طرفداران فیزیوکراسی در خصوص کشاورزی و مکتب سوداگران (مرکانتلیسم) در زمینه مازاد صادرات ؛ نقطه نظرهای ارزشمندی را مطرح نموده اند.
آیین اسلام نیز ، در جهت تنظیم روابط اقتصادی بین انسانها که برای تأمین نیازهای اقتصادی (یا رفع مشکلات اقتصادی) تدوین گردیده و با عدالت اجتماعی مرتبط می باشد ، قواعدی کلی ارائه نموده که در ابواب اقتصادی فقه اسلامی به تفصیل بیان گردیده است.
واژه يا ترکيب «اقتصاد اسلامي» يک لفط مشترک است كه داراي ابعاد مختلفي است . هر يك از صاحبنظران و متفكران مرتبط با اين حوزه ديني و فكري بر اساس بينش و گرايشهايي كه داشتهاند به نحوي بر دامنه ابعاد آن افزودهاند. عمدهترين ابهام در تعريف و تبيين وظايف و ابعاد ان ارتباط آن با حوزه دين اسلام به عنوان مجموعه معارف مرتبط با وحي كه از راه كتاب و سنت به ما رسيده است و حوزه علم اقتصاد كه در پي شناسايي و كشف روابط ثابت رفتاري در ميان متغيرهاي اقتصادي است، ميباشد. از سوي ديگر گستردگي دامنه بحث و اختلاف در ابعاد آن بيش از همه بيانگر ميزان انتظاراتي است كه درباره آن وجود دارد. بسياري از مسلمانان در جوامع اسلامي بر اساس شناختي كه از اقتصاد صدر اسلام و موازين شرعي دارند انتظارشان اين است كه رهبران جامعه و كارگزاران نظام اجتماعي با مبنا قرار دادن اين الگوها مشكلات اجتماعي و اقتصادي امروزين را مرتفع سازند. اين مهم به ويژه در طي 50 سال اخير كه جوامع اسلامي با ناكارآمدي الگوهاي سرمايه داري و سوسياليستي مواجه بوده اند بروز بيشتري يافته است.
اگر چه انتظارات تودههاي مسلمان از همگوني و سازگاري خواستهها حكايت دارد اما صاحبنظران اين حوزه فكري بر اساس بينشها و گرايشهاي خود بر ابهام اين واژه افزودهاند، به ويژه اينكه عمدتاً از آنجا كه علم اقتصاد متعارف در بستر تفكر و فلسفه دوران نوزايي (Renaissance) متولد گرديده و نظام انگيزشي و اخلاقي كه توصيه نموده لزوماﹰ با مباني اخلاقي و موازين شرعي اسلام همخواني نداشته است، پذيرش دستاوردهاي آن با ترديد همراه بوده است.
بسياري از متفكران و اقتصاددانان اسلامي بيش از همه به دنبال درك و معرفي سيستم ايده آل اقتصاد اسلامي بودهاند و از اين رو اغلب نوشتههاي مدون در اين رشته به بيان مكتب و سيستم اقتصادي اسلام اختصاص داشته است.
اگر چه بيان مكتب و سيستم اقتصادي اسلام داراي اهميت والايي است و حتي با وجود تحقيقات گسترده در اين زمينه هنوز از ضعفهاي بنيادين رنج ميبرد، اما اين مهم نبايد ما را از مطالعه و بررسي ابعاد ديگر اقتصاد اسلامي به ويژه در عرصه تطبيق و اجرا باز بدارد. يكي از مهمترين هدفهاي اقتصاد اسلامي به تعبير مرحوم شهيد آيت الله صدر تغيير واقع فاسد در جهت نيل به واقع سالم و مطلوب اسلامي است وليكن اين مهم روشها و سازوکارهاي خود را نياز دارد. اقتصاد اسلامي چگونه ميتواند بدون توجه به واقعيتهاي اقتصادي و شناخت دقيق آن نسخه عملي براي تغيير ارائه دهد.
کساني که گستره اقتصاد اسلامي را به دايره تعريف مکتب اقتصادي و تبيين وضعيت ايده آل محدود ساخته اند، شناخت واقعيتها و تفسير آن را بر عهده علم اقتصاد نهادهاند اما آيا علماي اقتصاد تاكنون كمكي در جهت شناسايي واقعيت اقتصادي جوامع اسلامي داشتهاند.
حقيقت اين است كه بسياري از كساني كه در حوزه اقتصاد اسلامي قلم زدهاند اگر چه عموماً اسلام شناس بودهاند اما با حقيقت علم اقتصاد آشنايي نداشتهاند. اگر دقت شود اين افراد در حيطه قلمرو تخصصي خود كه شناخت دين و استنباط احكام شرعي بوده موضع گيري كردهاند و لذا نظر آنان در همين حد حجيت دارد و شامل قلمروهاي ديگر اقتصاد اسلامي نميشود.
كشف مكتب اقتصادي اسلام در حوزه بايدها و نبايدهاي اقتصادي بر اساس «روش اجتهادي» ميسر است، اما در عين حال بايد توجه داشت كه زير بناي احكام اسلامي در حوزه اقتصاد، مجموعهاي از روابط اثباتي (Positive) قابل استخراج از قرآن و روايات است كه بر اساس آن قوانين علمي و سنن تكويني اقتصادي بر اساس شريعت اسلام و روايات اسلامي قابل كشف و استخراج است. به نظر ما بدون درك اين سيستم امكان تعميم احكام اسلامي به شرايط امروز ممكن نيست و نميتوان سازگاري سيستم اقتصاد اسلامي را نشان داد. علاوه بر اين امكان پذيري اقتصاد اسلامي در جوامع امروز مستلزم آن است كه اقتصاددانان اسلامي بر اساس شناختي كه از واقعيت روابط اقتصادي در جوامع اسلامي كسب ميكنند و بر پايه مباني و اصول ثابت شريعت اسلام به توليد نظريههاي راهبردي براي تغيير واقع فعلي همت گمارند. اين نظريهها در چارچوب عقل جمعي يك جامعه اسلامي و بر پايه مباني نهادي و ايدئولوژيك واقعي در آن جامعه پايه گذاري ميشوند و به شرايط زمان و مكان نيز توجه دارند. مجموعه اين نظريهها راه را براي رهبران اسلامي جوامع اسلامي باز ميكند تا نظريه و راهكاري را كه با مباني اسلامي سازگارتر است انتخاب كنند و زمينههاي لازم را براي تغيير شرايط بر اساس الزامات اين نظريهها فراهم سازند.
به نظر ما توليد نظريه در حوزههاي راهبردي مستلزم بررسي واقعيت خارجي و محاسبه عوامل تأثير گذار و پيش بيني نتايج است. اين همه جز از طريق «روش علمي» و با تبعيت از دستاوردهاي مثبت علم اقتصاد ميسر نيست. فقط با شناخت روابط ميان متغيرهاي اقتصادي و ميزان و نحوه تأثير گذاري عوامل اصلي است كه امكان تغيير شرايط و سياست گذاري واقع بينانه پديد ميآيد.
سخن اصلي در اين ميان اين است كه استفاده از دستاوردهاي مثبت علم اقتصاد به معناي نفي هويت علمي اقتصاد اسلامي نيست و اين دو ميتوانند رابطه تعاضدي و مكمل داشته باشند تنها در اين شرايط است كه نظريههاي اقتصاد اسلامي از «اثر بخشي» لازم برخوردار خواهند بود.
به تعبير مرحوم شهيد مطهري رضوان الله عليه:
«قوانين اقتصاد اسلامي نميتواند و نبايد بر خلاف اصول اوليه اقتصاد نظري باشد، چه در غير اين صورت شكست يار كود و سرانجام مرگ اقتصادي اين جامعه بيمار حتمي است.»
بنابر اين اقتصاد اسلامي هم داراي مکتب و نظام اقتصادي است و هم از ماهيت علمي برخوردار است و بر اساس اين ويژگيها جوامع اسلامي قادرند با تکيه بر معارف غني اسلام به حل مشکلات امروزي اقتصادي همت گمارند. البته اين امکان به معني نفي کج فهميهاي برخي مدعيان نيست. ما بر اساس وصيت پيامبر گرامي اسلام منظورمان از اسلام و شريعت اسلام قرآن و عترت است.اقتصاد اسلامي براي دوري از تفاسير سليقه اي لازم است به تعاريف روشن و واضح از معيارها و فرايندهاي تصميم گيري دست يابد. همه اين موارد با مراجعه به متخصصان امر ميسر است اما مشکل در اين است که برخي با علم اجمالي از اسلام يا اقتصاد مدعي اقتصاد اسلامي شده اند و حتي برخي از مدعيان سياسي به راحتي به خود اجازه مي دهند که ناشيانه به نفي اقتصاد اسلامي بپردازند.
بر اساس نظرات اجماعي در اقتصاد اسلامي دو تفاوت ماهوي ميان اقتصاد اسلامي و اقتصاد آزاد و نظامهاي اقتصادي مبتني بر اين معارف وجود دارد. 1- تفاوت در کسب درآمد حلال 2- نظارت درونزا
از جهت اول اقتصاد اسلامي از ميان گزينه هاي ممکن فقط به موارد حلال آن توجه دارد. از جهت دوم اقتصاد اسلامي فراتر از قوانين مدني جامعه و قبل از آنها به ايمان و اعتقاد و ارزيابي دروني مسلمان و مؤمن توجه دارد. يک انسان مسلمان قبل از همه بايد عالم را محضر خدا بداند و بر اين مبنا فقط درآمدي برايش حلال خواهد بود و مجاز به تصرف خواهد بود که قابليت انتساب به او دلاشته و حق باشد.موارد باطل اصولا پوچ و بي مبنا مي باشند. بنابر اين حتي در نظام اسلامي امروز چنانچه مالي حقا به کسي انتساب نداشته باشد صرف داشتن مجوز قانوني دليل بر حق بودن آن نيست و اصل بر بطلان آن است. براي مثال تعلق بودجه دولتي به يک فرد يا نهاد يا سازمان زماني حلال آست که کار و ارزش افزوده حقيقي لازم به وجود آمده باشد.
از جمله مهمترين معيارهاي اقتصاد اسلامي دوري از اسراف و احسان است. دوري از اسراف مشابه معيار کارايي فني در اقتصاد است که بيانگر ضرورت استفاده از حداقل منابع براي توليد محصول است. معيار دوم يعني احسان به معني اقتصاد اسلامي ملازم با معني شکر است و به معني "کار نيکو" است.کار نيکو به معني کار اثر بخش و با بالاترين کيفيت است. اين بيان نيز مشابه معيار کارايي تخصيصي در اقتصاداست.
مدل اقتصاد اسلامی:
یکی از موضوعاتی که در سالهای اخیر و بیشتر در کشورهای مسلمان مورد توجه قرار گرفته ارائه یک نظام اقتصادی جایگزین بهجای سیستم اقتصادی غربی میباشد. یک موج فزاینده از نظریات در کشورهای در حال توسعه درحال شکل گیری است که معتقد است اقتصاد سرمایه داری غرب درحل مشکل فقر و از بین بردن بسیاری از ناهماهنگی اقتصاد شکست خورده است. بسیاری ازاین راه حل ها با هدف پاسخگویی احتیاجات انسان آزمایش شده اما هنوز انسان قادر نیست که بدون مواجهه با رکود ها و تورم های دوره ای، به یک جامعه رفاه (مبنی بر فرصت های برابر، تعادل بین طبقات وروح تعاون ومشارکت به جای حرص وهرج ومرج ) دست پیدا کند.چه بر اساس نظریات سوسیالیسم وچه سرمایه داری انسان در مرکز دنیا قرار داشته و بوسیله تمایلات پایه ای نسبت به غذا، لذت و ماندگاری، کنترل میشود. پس از رنسانس در قرن 14مدل تمدن مرکزی اروپا بوسیله ریزون سروسامان گرفت. حتی شناخت میراث معنوی الهی موضوع برخی از ریشه یابی های دقیق شده بود. درعلم تئوری تغییر وتکمیل دوره ای هوش انسان، در اقتصاد پیشرفت تکنولوژی وابداع معیارGNP برای اندازه گیری و محک پیشرفت ملت ها و درسیاست ترویج دموکراسی وتبدیل شدن آن به یکی ازساختارهای تشکیل دولتها تغییرات زیادی در زندگی انسان بوجود آورد.
همچنین ماتریالیسم سکولار نیز اقدام به جایگزینی معنویت الهی باتئوری کرد که طبق آن زندگی انسان محدود به ارضای نیازهای بنیانی اوبوده ودرآن هیچ اعتقادی به جهان پس از مرگ وجود نداشت.کلیساها وصومعه ها برای 75 سال یا بیشتر، دیگر حرفی از جهنم به زبان نیاوردند واینگونه شد که شهرهای بوجود آمده در غرب صنعتی وکشورهای در حال توسعه که در حال بکار گیری مدل های توسعه علمی وفنی غربی بودند دچار معضلاتی چون بی ثباتی اقتصادی عدم توازن اقتصادی بین فقر وثروت وبیماری های اجتماعی مثل خشونت، مواد مخدر وروابط نامشروع نوجوانان شدند.
نظام های سیاسی اروپا در بعد از رنسانس برخلاف سیستم های پادشاهی وملوک الطوایفی، تبدیل به دولتهای مردمی شدند.این حکومتها از زمان باستان دراشکال دولت یونانی، نمایندگی امپراتور روم ، شارلمانی، امپراتور مقدس روم ودر آخر دولت های ملی اروپایی قرون وسطایی تغییرکرده بودند ودر آخرتبدیل به دولت های دموکراتیک انقلابی شده ومحور مشترک آنها زندگی آسوده و امنیت در برار حمله بیگانگان شد. از آنجا که ارباب های فئودال رعایا را مدیریت می کردند و مالیات می گرفتند، همانها هم برای حمایت از پادشاه تشکیل ارتش ونیروی نظامی می دادند.
از طرف دیگر خود کلیساها مالک زمین هایی بودند وبا دستگاه اشراف فئودالهاوپادشاه همکاری می کردند.در قرون وسطی به درخواست کلیسا ها سپاهیان زیادی برای جنگ علیه مسلمانان تشکیل شد.
این سپاهیان که آغاز گران جنگهای صلیبی بودند برای رسیدن به یک پاداش مادی ویا رسیدن به پاداش های اخروی دست به جنگ می زدند. اگر چه ارتش مسیحیان از مسلمانان بیزار بودند ولی به آنها احترام می گذاشتند وباانان رابطه برقرار می کردند به طوری که تماس های بین مسلمانان ومسیحیان که در جریان جنگ های صلیبی صورت گرفت تاثیرات زیادی روی اقتصاد اروپایی ها و همینطور زندگی سیاسی اجتماعی آن ها گذاشت.
اروپا در دوره بعد از رنسانس به سمت عقاید انسان محورانه وبرتری انسان متمایل شد که در این عقاید ابزار اصلی دانش علت هابود و نه روابط الهی. همه چیز از کتاب مقدس گرفته تا دانش سکولارنجوم،جغرافی،ریاضیات،پزشکی،فلسفه وفیزیک ) به صورت تجربی وآزمایشی تبدیل شد تا جاییکه معتقد بودند هیچ چیز وجود ندارد مگر اینکه با یکی از حواس پنجگانه احساس شود. در تاریخ اندیشه های غربی، دانشمندان تکیه برحقایق مربوط به تمدن یونانی داشته اند که البته این حقایق همیشه برای آنها نا شناخته بود، تازمانی که مسلمانان آنها رابه عربی ترجمه کرده و پس از آن دوباره به زبان های لاتین و رومی ترجمه شدند. شهر آندلس به عنوان پلی عمل می کرد به طوری که دانشمندان از استانبول که در آن زمان در دست مسلمانان قرارداشت (1458) به شهر بولونیای ایتالیا که تنها مر کز ترجمه متون عربی به زبان اروپایی بود می رفتند.
البته آسیا خود از بسیاری قبل تر حاوی تمدن های بزرگی چون آشوری، بابلی، چینی، مصری و هندی بوده است. این جملات که توسط کرنل مارتین برنل در کتاب آتن سیاه مطرح شد بسیاری از دانشمندانی که معتقد بودند یونان اولین زمینه ساز تمدن غربی است را بسیار عصبانی کرد.
از طرف دیگر بسیاری از اروپایی ها به استثنای محققین نسبت به نقش اسلام واعراب در زمینه سازی علوم انسانی بی اطلاع هستند.در مقابل غربی ها به مسلمانان به صورت تحقیر آمیزتحقیر آمیز نگاه کرده وآنها را انسانهایی منفعل وخطر ناک می دانند.
حقایق بسیاری در این بین مهجور مانده است، مثلا ابوریحان بیرونی در قرن 10 وبسیار زودتر از گالیله ثابت کرد که زمین به دور خورشید می گردد . کتاب قانون ابن سینا برای 200 سال در دانشگاه های اروپا تدریس می شد یادداشتهای فلسفی ابن رشد در مورد ارسطو طرفداران بسیاری در اروپا پیدا کرده بود. ابن خلدون به عنوان پدر جامعه شناسی مطرح شد خوارزمی اقدام به تاًلیف کتاب الجبرو المقابله کرد که پایه گذار ریاضیات مدرن شد و اعدادعربی جایگزین اعداد لاتین شدند.در نجوم نیز نام بسیاری از ستارگان عربی میباشد. همینطور الکندی به عنوان جغرافی دان، بیرونی به عنوان ریاضی دانی که محیط زمین رادقیق تراز بطلمیوس بدست آورده، الزهراوی به عنوان متخصص بیماری های زنان و ابن هیثم بعنوان پدر علم اپتیک آخرین کمکهای اسلام واعراب به علوم اروپا را انجام دادند.
شیمی از یکی از شعبات دانش مسلمانان الکیمیا و جبر از کتاب الجبر المقابله گرفته شده است. وبه عنوان مثال آخر میتوان از الادریس نام برد که او را یکی از جغرافی دانان بزرگ میدانند چرا که توانست اطلس زمین را تهیه کند.900 سال قبل از کریستف کلمب یک پادشاه مسلمان ساکن در غرب آفریقا (مالی)یک هیئت اعزامی را فرستاد تا کشف کنند که آن سوی اقیانوس اطلس چه چیز قرار دارد تمام کشتی ها غرق شدند و فقط یکی از آنها سالم به حوزه کارائیب رسید که بعدها دانشمندان وقتی متوجه وجود یک کتاب عربی شدند تائید کردند که آمریکا بسیار قبل تر از کریستف کلمب، توسط اعراب مسلمان کشف شده بود.
همینطور،اسپانیا ابتدا در زمان عثمان کشف شد. اوعقبه بن ناجی رابه همراه دستور العمل در دست گیری قسطنطنیه به آنجا فرستاد. اما قبائل وحشی جلوی آنها را گرفتند و بعدها دیگر اعزام این هیئت صورت نگرفت. پس همانطور که ذکر شد اندلوس به عنوان پلی بین دانش اعراب واروپائیان شده بود که بعد ها زمینه ساز ظهور رنسانس در اروپا نیز شد.
در یک سمینار بین المللی در مورد اسپانیای اسلامی که در سال 1991 در لاهور برگزار شد در مورد کمک های اعراب مسلمان به غربی ها تمام جزئیات به خوبی بیان شد (نویسنده مقاله، خود هماهنگ کننده این سمینار بود ).
پیشرفتهای علمی، تکنولوژی و اقتصادی صورت گرفته در غرب (از بعد از رنسانس ) که همراه با توسعه سیاسی وفرهنگی می باشند هنوز نتوانسته اند زمینه ساز خرسندی ورضایت انسانها شوند و یا یک جامعه عادلانه تر وبرابر تر ارائه دهند. از نظر اخلاقی بیماری های اجتماعی – اقتصادی موجود به همراه عدم پاکدامنی و انسجام در خانواده ها معضلات بزرگی را در چهره اجتماع رقم زده اند. از نظر اقتصادی نیز، رشد سریع اقتصادی موجب گرم شدن اقتصاد شده و نرخ بهره در حال زیاد شدن است چرا که باید تورم داخلی کنترل شود ولی همیشه این خطر وجود دارد که نکند این چرخ در مسیر دیگری تاب بخورد و نتایج برعکس شود یعنی سیاست های جلوگیری کننده از تورم،باعث ایجاد رکورد شوند.
در این شرایط وبرای مقابله با این بیماری های اقتصادی مخصوصاً اکنون که نظام سوسیالیسم نیز شکست خورده، وجود یک نظام اقتصادی جایگزین راه حل خوبی به نظر می رسد. در همین شرایط نظریه پایان تاریخ فوکویاما در بهترین حالت، یک تئوری ناقص وترک خورده در مورد پیروزی سرمایه داری برای درمان بیماری های موجوددر جوامع مدرن می باشد. چرا که فجایع زیست محیطی، تاٌثیرات گاز های گلخانه ای،رشد جمعیت واحتمال ایجاد زمستان هسته ای، خطرات بزرگی هستند که از ناحیه سرمایه داری بوجود آمده ودنیا راتهدید می کنند. این نتایج صنعتی شدن خود سرانه ولجام گسیخته در جوامع مدرن دنیا می باشد.
یکی از بخشهای جایگزین، نظام بانکداری بدون بهره می باشد که توسط اسلام ارائه شده ومدت زیادی ( قبل از اینکه نظام مبتنی بر نرخ بهره غربی اقتصاد دنیا را ویران کند )بکار گرفته شده. بهره در نسخ قدیمی انجیل نیز ممنوع شده بود. قرآن نیز از آن به عنوان جنگ با خدا نام می برد. در نظام اقتصادی اسلامی پول به عنوان وسیلة مبادله تعریف می شود ولی در اقتصادهای غربی که مبتنی بر نرخ بهره هستند، جامعة مصرف کننده به جای قرار گرفتن در کامروائی وخوشنودی در زیر بار سنگینی از بدهی ها وبهره قرار گرفته که باز پرداخت وامها به سالها وقت نیاز دارد.
در اقتصاد اسلامی برای درمان این معضل، مفاهیمی چون مضاربه، مشارکت واجاره تعریف می شود. مضاربه یک همکاری ببن تاٌمین کننده سرمایه وکارگر است که هر دوی آنها توافق می کنند که در سود پروژه شریک باشندواگر ضرری به خاطر کارگر به سرمایه رسید کارگر کار خود را از دست می دهد، همکاری پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآلهوسلم با خدیجه سلاماللهعلیه در زمینة تجارت، در غالب مضاربه صورت می گرفت.در مشارکت؛ سهامداران شریک می شوند.
مدیران شرکت در مورد فعالیتهای شرکت مسئول بوده ودر سود شریک می باشند ولی اگر شرکت ضرر بدهد، مدیران هزینه ودستمزد خودرادریافت می کنند ودر زیان شریک نمی باشند.واین یعنی شرکت های راس از دارایی سهامداران منتفع می شوندونه از فعالیت خود.برای نمونه در موجودی سرمایه ووجوه دو طرفه، شرکت کل(هولدینگ چندین شرکت کوچکتر ) حتی با وجود ضرر دیدن، باید هزینه های تاٌمین مالی را بپردازد.
اجاره نیز نوعی از ارائه خدمات است به گونه ای که به ازای کار با ماشین آلات یا دارائی و براساس ارزش بازار، یک مقدار اجاره با نرخی نزولی پرداخته می شود. برای مثال در بانکهای بدون ربا، یک شکل از مضاربه انجام می شود به طوری که بانک با سپرده گزاران شرط می کند که بازده سرمایة سپرده گزاران متناسب با سود وزیان متعلق به سرمایه گزارده شده شان محاسبه وپرداخت شود.
بانک سرمایه ها را براساس قواعد از پیش توافق شده وبا مدیریت اعضای هیئت مدیره بانک، سرمایه گزاری می کند. البته این مدیریت در سود وزیان سرمایه گزاری شریک هستند. تضاد آشکار در بین بانکهای موجود وبانکهای اسلامی،درزمینه فعالیت های بانکداری، اعمال بهره های ثابت در قبالدریافت وثیقه و دریافت بهره ثابت توسط سپرده گزار، بدون اعتنا به سود وزیان پروژه می باشد. خسارت ها وجریمه های کارتهای اعتباری چه یک شرکت باشد، چه بانک، با اعمال بهره های گزاف باعث می شود سپرده گزاران هزینه بسیار زیادی بپردازند ولی در اسلام بر مشارکت با حفظ برابری شرایط و با توجه به اشتراک در سود وزیان تاکید شده است.
به غیر از اجاره ماشین آلات وتجهیزات ، عقد اجاره برای خرید خانه وماشین نیز به کار می رود که در چهاچوب مالیه اسلامی قرار دادهایی بدون ربا بین سپرده گزار وبانک اسلامی منعقد می شوند. برای مثال اگر یک وام 100 هزار دلاری اعطا شود، مستاٌجر ونه صاحب سرمایه، قبول می کند که اقساط وام را طی یک دوره مشخص که بسیار کوتاه تر از 30-15 سال می باشد، بپردازد. بنابر این سرمایه گذاران سرمایه های خودر ا زودتر باز پس خواهند گرفت. به علاوه، کاربر یا مستاجر بر اساس ارزش بازار اجاره می پردازد، به طوری که مجموع اقساط و اجاره ها از مقدار وام بیشتر نمی شود. همچنین در صورت وررشکستگی، برخلاف نظام سرمایه داری، خانه یا ماشین مصادره نمی شود بلکه اقدامات به گونه ای صورت می گیرد که شخص از ورشکستگی رهایی یابد. اینگونه نظام اقتصادی بر اساس سنت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیش می رود که: قرض دهنده باید یک مهلت اضافی به قرض گیرنده بدهدو....ودر صورت مرگ قرض گیرنده، قبل از تقسیم ارث، باید ابتدا دیون او پرداخت شود.
نظام اسلامی در کنار مالیه بدون بهره، موضوعات دیگری دارد که قابل تامل می باشند. هزینه داوطلبانه (صدقه) یا انفاق،هدیه و اهدا به فقرا، افراد محتاج، پیران، ناتوانان، در راه مانده گان، سربازان باز نشسته، زنان بیوه، یتیمان، ساخت مدرسه، بیمارستان والبته فریضه زکات ازاین موضوعات می باشند که قرآن مسلمانان را تشویق کرده است که آنچه مازاد بر نیاز دارند، در این مصارف خرج کنند تا در هر 40 سال چرخه ثروت تداوم داشته باشد. پاداش معنوی در جهان آخرت انگیزه خوبی برای کمک به فقرا و موجب بی تمایلی نسبت به احتکار وانباشت ثروت می شود. کمک به همسایگان بسیار سفارش شده است تا جاییکه پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود من فکر کردم جبرئیل ممکن است وحی بیاوردکه همسایه نیز از انسان ارث ببرد.
تعجبی نیست که نظام اسلامی محبوبیت زیادی پیدا کرده است. در پاکستان وجوه دو طرفه و ادغام های صنعتی بر اساس مضاربه راه انداز ی شده اند. موسسه بیت المال الاسلامی در حدود دو جین با نک اسلامی ایجاد کرده است. موسسات مالی بدون ربا توسط دکتر یحیی عبدالرحمان شعبه های زیادی در ایالات متحده وحتی در ازبکستان ایجاد کرده اند. بانک گریند لیز در پاکستان نیز اقدام به گشایش مضاربه می کند. در هوستن، سن لوئیزو تورنتو نیز وام های بدون بهره داده می شود. نظام اسلامی مخصوصاً در زمینه اقتصاد و با توجه به اصل محاسبه رفتار در معاد، ثابت کرده است که میتواند پیشرو در رسیدن به زمینه های تازه،دولت رفاه – اتوپیا- که آرزوی نوع بشر است، باشد.
اهمیت بانک در نظام پولی کشور از یک طرف و حرمت ربا از طرف دیگر، اقتصاددانان مسلمانان را در دهههای اخیر بر آن داشت تا با حذف ربا از نظام بانکی، نظام پولی جدیدی را بر اساس عقود شرعی طراحی کنند و حدود سی سال است که این نظام در ایران و خیلی از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی اجرا میشود. دغدغه خیلی از دانشمندان مسلمان در حوزه پول و بانک این بوده که فقط حذف ربا از نظام بانکی کافی نیست و برای اسلامی شدن نظام، لازم است عناصر دیگر آموزههای اقتصادی اسلام نیز تأمین شود و نظام بانکی کشور بر اساس آن اصول و مبانی طراحی گردد.
گروه اقتصادی برهان/حجت الاسلام و المسلمین سید عباس موسویان؛ دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی/
گروه اقتصادی برهان/ سعید غلامی باغی؛ عدالت (Justice) یا عدل (Fair) در لغت به معنای انصاف، قسط، توزان، اعتدال، دادگری و داوری مطابق حق است و در تحلیل، حکم به حق، عدالت است و به راه راست، راه عدل گفته میشود و در تضاد با جور، ستم و ظلم قرارگرفته است.
8. نگاه مکتب اسلام به عدالتورزی به عنوان یک تکلیف الهی است.
1. استفاده از نقش استثنایی ادیان در تبیین عدالت اقتصادی و تعیین عدالت به عنوان هدف نظامسازی، تمدن و حرکت بشر در محیط جامعه؛
(*) سعید غلامی باغی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ارشد امور اقتصادی
گروه اقتصادی برهان/ دکتر عبدالمجید شیخی؛ در آیهی شریفهی 25 سورهی مبارکهی «الحدید»، خداوند تبارک و تعالی هدف از ارسال پیامبران و کتب آسمانی را ایجاد قسط که همانا برقراری «عدالت» است، اعلام فرموده است. این موضوع در بیانات مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفت. «بالعدل قامت السماوات و الارض» این جمله بیان رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) است.
این حدیث شریف نشان از اهمیت برقراری عدالت در روی زمین و نشان از ناپایداری بیعدالتی است. امروزه شاهد تحقق پیشبینی، مکاشفهی عالمانه و شگفتانگیز مقام معظم رهبری(حفظهاللهتعالی) دربارهی سرایت بیداری اجتماعی در قلب اروپا هستیم که متأثر از بیداری اسلامی در منطقهی خاورمیانه و کشورهای عربی مسلمان و اصالتاً برگرفته از انقلاب اصیل اسلامی ایران به رهبری حضرت امامخمینی(قدس سره) است که میرود تا زمینههای تحقق پیشبینی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در خطبهی 138 نهج البلاغه به وجود بیاورد.
حاکمیت نظام ظالمانه و غیر عادلانهی «ربا خواری» در غرب و حاکمیت نظام طبقاتی و اختلاف ثروت و درآمد، راز این سرایت بیداری و خیزش مردمی است که انشاء الله گسترش خواهد یافت و طومار ظالمان را در هم خواهد، پیچید. شکست نظام اقتصاد لیبرالیستی غرب با شروع بحران در بازارهای مالی و پولی در انتهای سال 2008، آغاز شد و کار به جایی رسید، که نه تنها در مباحث اجرایی، بلکه متفکرین غربی را حتی وادار به عقب گرد در مبانی علمی نمود اما از آنجایی که حاکمان غیر عادل و ظالم و به خصوص صهیونیست جهانی بر این نظام سیطره دارند، مجدد با سرعت و شعاع گستردهتری راه پیشین را ادامه میدهند که مسلماً در آیندهی بسیار نزدیک سبب آشوب در این کشورها خواهد شد.
وجود این تجربهی زنده در برابر ما باید موجب بیداری و عبرت طراحان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اندیشمندان مقولهی عدالت، مجریان و مسؤولین قوای سه گانه در جهت محور قرار دادن «قاعدهی عدالت» در حوزهی قانونگذاری، اجرایی و قضاوت؛ و بالاخره به تبعیت از قرآن کریم و سیرهی معصومین(سلاماللهعلیهماجمعین) باید میزان تمام فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی شود.
(*) دکتر عبدالمجید شیخی؛ کارشناس اقتصادی و عضو هیأت علمی دانشگاه
گروه اقتصادی برهان/ محمد شهاب؛ این نوشته درصدد توضیح جامع و کامل نظام اقتصادی اسلام نیست در این نوشتار سعی بر آن است تا با ذکر اهداف نظام اقتصادی اسلام این تذکر جدی را گوش زد کنیم که نگاه اسلام در حوزهی اقتصاد رسیدن به رشد 8 درصدی نامطلوب است (تعجب نکنید!)
(*) محمد شهاب، پژوهشگر
محور : اقتصاد اسلامی
اینکه بانکهای ایرانی تا چه حد مفاد و قوانین بانکداری اسلامی را رعایت میکنند، سؤالی است که هر خواننده و محقق از خود میپرسد؛ نکتهی بعد اینکه معیارهای بانکداری اسلامی چیست؟ در چه صورت میتوان اذعان کرد که بانکداری ما مطابق با اصول بانکداری اسلامی است؟
سید آیت الله تجلی؛ نظام بانکداری بدون ربا در ایران با تصویب قانون عملیات بانکی بدون ربا در سال 1362 و اجرای آن در سال 1363 آغاز شد. اگر چه قبل از آن سیستم بانکداری اسلامی در دنیا شناخته شده و تعدادی مؤسسههای مالی بر مبنای بانکداری اسلامی و حذف ربا به ارایهی خدمات بانکداری به مسلمین میپرداختند، اما نکتهی مهم در مورد ایران، حذف کامل بانکداری متعارف و پیاده سازی نظام بانکداری بدون ربا در تمام سیستم پولی کشور بود.
بانکداری غیر ربوی، محلی برای تجمیع منابع پس انداز کنندگان و سرمایه گذاران است به طوری که این سرمایهها در امور مختلف به قصد انتفاع در چارچوب موازین اسلامی و نظامهای پولی و اعتباری براساس تفاهم قبلی بین طرفین بهکار گرفته شوند. اگر چه سیستم بانکداری بدون ربا تفاوتهای اساسی با بانکداری متعارف دارد ولی تفاوت اصلی در این دو نظام، مربوط به نحوهی مدیریت ریسک و توزیع ریسک میان بانک و مشتری است.
در نظام بانکداری اسلامی در هر دو طرف، سپرده گذاری و اخذ تسهیلات، ریسک میان مشتریان تسهیم میشود و بانک نقش عامل را داشته و البته به تناسب میزان حق الوکاله و سرمایهی سهامداران در معرض ریسک قرار میگیرد. اهداف نظام بانکی طبق قانون عملیات بانکی بدون ربا عبارتانداز:
- استقرار نظام پولی و اعتباری بر مبنای حق و عدل (با ضوابط اسلامی) به منظور تنظیم گردش صحیح پول و اعتبار در جهت سلامت و رشد اقتصادی کشور؛
- فعالیت در جهت تحقق هدفها، سیاستها و برنامههای اقتصادی دولت با ابزارهای پولی و اعتباری؛
- ایجاد تسهیلات لازم برای گسترش تعاون عمومی و قرض الحسنه از راه جذب و جلب وجوه آزاد، اندوختهها، پس اندازها، سپردهها و بسیج و تجهیز آنها برای تأمین شرایط و امکانات کار و سرمایه گذاری؛
- حفظ ارزش پول و ایجاد تعادل در موازنهی پرداختها و تسهیل مبادلات بازرگانی؛
- تسهیل در امور پرداختها، دریافتها، مبادلات، معاملات و سایر خدمات که به موجب قانون بر عهدهی بانک گذاشته میشود.
از بدو اجرای قانون بانکداری بدون ربا تاکنون، همواره مسایل و مشکلات بسیاری فرا روی نظام بانکی کشور، بوده است. این مشکلات و نقاط ضعف پیش از آنکه به اصل و اساس قانون عملیات بانکی بدون ربا برگردد به فقدان تمهیدات، ساز و کارها و بسترهای مناسب که لازمهی اجرای مطلوب هر قانونی است، باز میگردد.
شاید مهمترین تمهید در این راستا، عدم فرهنگ سازی مناسب میان بانکها و مشتریان بوده به طوری که بیش از آنکه به فکر حذف ربا و اجرای بانکداری حلال و بر اساس اصول اسلامی باشند، به فکر اجرای عملیات مبتنی بر قانون و حفظ ظاهر معاملات در قالب معاملات اسلامی فارغ از ماهیت و نیت (که مهمترین اصل در همهی اعمال از دیدگاه اسلام است) باشند.
به عنوان مثال در فعالیت سپردهگذاری، بانکها به عنوان وکیل سپرده گذار برای بهکارگیری سپردهها در فعالیتهای شرعی به منظور انتفاع بوده و از این بابت حق الوکاله دریافت میکنند. بدیهی است در چنین حالتی پس از انجام سرمایه گذاری و در پایان سال مالی میزان انتفاع سپرده گذار مشخص خواهد شد، حال آنکه بانکها و در رأس آنها بانک مرکزی اقدام به معرفی نرخ سود علی الحساب مینمایند و مشتری و بانک بهطور عرفی این نرخ را حداقل نرخ بازدهی میدانند و تاکنون موردی مشاهده نشده که سود سپرده گذار کمتر از میزان علی الحساب پرداخت شده باشد.
اگر چه این اقدام نیز با پوششهای عقود اسلامی بوده است که ظاهری شرعی دارد، لیکن اغلب مشتریان مسلمان و بعضاً بانکها به نرخ علی الحساب به عنوان نرخ ثابت و یا حداقل نرخ نگاه میکنند که این امر با مبانی حذف ربا مغایرت دارد.
در سمت تسهیلات نیز همین مشکل وجود داشته و بانکها اگر چه در ظاهر قراردادهای خود عقود اسلامی را رعایت مینمایند ولی ماهیت عملیات بر مبنای هدف قانونگذار و شرع نبوده و بیشتر رعایت ظاهر امر مهمتر است. به عنوان مثال در عقود مبادلهای، بانک وارد موضوع فعالیت نشده و با دادن وکالت سعی در بخشیدن جلوهای اسلامی به موضوع مینماید و آنچه نصیب سیستم ما شده، بوروکراسی بیشتر برای حفظ ظاهر شرعی سیستم است.
در عقود مشارکتی نیز وضع به همین منوال است و بانک و مشتری هیچکدام موضوع مشارکت را بهطور واقعی دنبال ننموده و سیستم مناسب حسابداری پروژه برای محاسبهی سود پروژه و تسهیم منافع وجود ندارد، آنچه مهم است، پرداخت سود توافق شدهی بانک و مشتر ی است. وجه تمایز اصلی در نظام بانکداری اسلامی که بسیار مورد توجه در نظام بانکداری متعارف قرار گرفته است، توزیع ریسک میان بانک و مشتری و یا به عبارت بهتر توزیع ریسک میان مشتری سپرده گذار و مشتری تسهیلات گیرنده است. آنچه در عمل در کشور ما کمتر بدان توجه شده است.
یکی از مشکلات اصلی در نظام بانکداری کشور پس از قانون بانکداری بدون ربا، عدم فرهنگ سازی و آموزش صحیح عملیات بانکی مبتنی بر نظام پولی اسلامی است. به همین دلیل بیشتر مردم و کارگزاران نظام بانکی با پذیرش صوری قانون، برداشتهای سنتی از عملیات بانکی و تجارب قبلی که به آن عمل کرده بودند، را به اجرا گذاشتند. پس از گذشت سالها از تصویب قانون عملیات بانکداری بدون ربا، هنوز هم این باور در بسیاری از مردم و کارگزاران مربوط به وجود نیامده و در عمل به گونهای رفتار میشود که با روح و جوهرهی بانکداری غیر ربوی سازگاری ندارد. بنابراین تا وقتی حذف ربا در اعتقاد و باور واقعی مردم نهادینه نگردد، مصادیق ربا به درستی و به طور کامل، از بین نخواهد رفت.
نکتهی جالب توجه آنکه در نظام بانکداری متعارف، بدون آنکه نامی از الگوی بانکداری اسلامی برده شود، عملیات بانکی به سوی آنچه که در روح بانک4داری اسلامی وجود دارد، سوق داده شده است. هم اکنون در اغلب نظامهای بانکی پیشرفتهی دنیا، مراودات سپرده گذاران با بانکها بر مبنای ربا نیست. بانکهای متعارف، دو نوع سپرده را معرفی مینمایند که شامل سپردهی جاری (بدون بهره) و سپردهی پس انداز با سودهای بسیار اندک با 1 الی 2 درصد که انگیزهای برای سپرده گذار ایجاد نمیکند و در عمل سپردههای پس انداز به عنوان سپردهی پشتوانه برای سپردهی جاری هستند که آن دسته از مشتریان که با حساب جاری خود فعالیت زیادی دارند از آن استفاده مینمایند.
در این سیستمها نوعی صندوقهای سرمایه گذاری به مشتریان سپرده گذار معرفی میشود که سپردهگذاران بیشتر از این ابزارها برای سرمایهگذاری پس اندازهای خود استفاده میکنند. این ابزارها بر حسب میزان ریسک پذیری و بازدهی مورد انتظار مشتریان، پرتفوهای مختلفی از سرمایه گذاریها را انتخاب میکنند که شامل اوراق بهادار با درآمد ثابت تا پر ریسک ترین ابزارهای بازار سرمایه میباشند. بانک با تشریح کامل میزان بازدهی هر نوع از ابزارها در گذشته و نیز ریسک مترتبه، مشتری خود را به سمت یکی از این ابزارها که بازدهی آن ثابت نبوده و دارای ریسک میباشد، هدایت مینمایند. به این ترتیب منابع سپردهگذاران به سوی اهداف سرمایهگذاری هدایت شده و سپردهگذار در ریسک و بازده سرمایهگذاری نیز شریک میباشد.
از سوی دیگر در سمت سرمایهگذاری و اخذ اعتبار، بانکها بخش عمدهای از منابع خود را در بازارهای سرمایه و اوراق بهادار وارد نموده و به این ترتیب به تأمین مالی صنعت میپردازند. همچنین برای تأمین مالی تجارت نظیر تأمین سرمایه در گردش صنایع، بیشتر از الگوی بانکداری اسلامی تبعیت نموده و در راستای شناسایی ریسکهای مترتبه به ماهیت معاملات مشتری وارد شده و بعضاً برای اطمینان از صحت و درستی معاملات مشتری، خود به طور شخصی در تجارت مربوط وارد میشوند. (آنچه در نظام بانکداری اسلامی مورد تأکید بوده لیکن بانکهای کشور کمتر به ماهیت آن وارد میشوند.)
در بحران مالی جهانی اخیر، کشورهایی که نظام بانکداری آنها بیشتر به این روشهای منطبق با بانکداری اسلامی پرداخته بودند، کمترین آسیبها را تجربه نمودند. از نمونههای موفق این نوع بانکداری میتوان به بانکداری کشور کانادا، اشاره نمود.
برای تأمین مالی طرحها نیز بیشتر مکانیسمهای مختلفی خارج از نظام بانکی تعبیه شده است که مؤسسههای مربوط کاملاً در ارزیابی طرح سرمایهگذاری وارد شده و در مرحلهی اجرا تا بهرهبرداری نیز با نیروهای متخصصی که دارند وارد موضوع شده و به همراه سرمایه گذار در بهره برداری مشارکت میکنند. در ضمن آنها در ریسک سرمایهگذاری به میزان مشارکت خود سهیم بوده و به عبارت دیگر مشارکت واقعی دارند. بانکها به جز در موارد مربوط به مشتریان شناخته شده و معتبر خود وارد اینگونه طرحها نمیشوند.
منابع سپردههای جاری و پس انداز آنها که منابع ارزان قیمتی است بیشتر در ارایهی اعتبارات خرد به کارتهای اعتباری، مسکن و خودرو وارد میشوند و با نرخهای مناسب و عمدتاً با ضوابطی بانکهای کشور ما نیز دارند، اقدام به اعطای اعتبار مینمایند که در واقع اهداف نظام پولی اسلامی را محقق مینماید و سلامت اقتصادی و کنترل تورم را به دنبال دارد.
اگرچه شیوهی آنها با الگوی نظام پولی و سرمایهگذاری اسلامی تطابق ندارد، لیکن به لحاظ ماهیت توزیع ریسک و اهداف مرتبط با آن که همانا توزیع گستردهی ریسک و جلوگیری از بحرانهای مالی است، تطابق دارد.
نظام بانکی ایران به خاطر نوع مالکیت، نوع فعالیتها، قوانین حاکم، منابع محدود، تعدد مراجع نظارتی، ضعف سیستمهای سخت افزاری، نرم افزاری، ضعف آگاهیها و آموزشها و در نهایت شیوهی مدیریت و ادارهی امور با معضلات فراوانی مواجه است اما ایجاد شناخت و باور به کارآیی نظام بانکداری اسلامی و گسترش ابزارهای بانکی برای پوشش نیازهای مختلف مردم و صنایع میتواند ضامن اجرای صحیح و واقعی بانکداری بدون ربا در کشور باشد. بنابراین هر چند که حدود سه دهه از اجرای قانون عملیات بانکی بدون ربا میگذرد، آموزش بانکداری اسلامی برای عامهی مردم و کاگزاران بانکی در درجهی اول و تشکیل تیم تخصصی برای گسترش عملیات بانکی اسلامی و معرفی ابزارهای بانکی در درجهی دوم قرار دارد.*
(*) سید آیت الله تجلی، کارشناس ارشد اقتصادی- گرایش امور بانکی
گروه اقتصادی برهان
محور : اقتصاد اسلامی گردآورنده : نویسنده وبلاگ
مدخلى بر تحقيق در اقتصاد اسلامى (1)
مدخلى بر تحقيق در اقتصاد اسلامى (2)
مدخلى بر تحقيق در اقتصاد اسلامى (3)
مدخلى بر تحقيق در اقتصاد اسلامى (4)
1- چارچوب كلّى
: از آيات و احاديث رسيده در باره اموال و آنچه به آنها ارتباط پيدا مىكند- و بسيارى از آنها در جاى جاى اين دو باب از كتاب «الحياة» از نظرتان مىگذرد- اين موضوعها به روشنى به دست مىآيد:
(1)- ايستار كلّى اسلام نسبت به اموال و هدفهاى كسب مال.
(2)- جهتگيريهاى اصلى و اساسى اسلام در سياستهاى مالى و اقتصادى.
(3)- راه صحيح گردش اموال ميان مردم.
(4)- نقش مهم تقسيم و توزيع مال، و تعديل مالكيّت و مصرف.
(5)- نقش محورى انفاق در سياست اقتصادى اسلام و نظام مالى معيّن آن.
ادامه مطلب
محور : اقتصاد اسلامی گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
....
د- اموال، پشتوانه و مايه زندگى (موضع الهى مال)
قرآن
1- وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً* «1» (1) (بندگان خداوند رحمان) كسانيند كه در خرج كردن براى هر چيز، نه اسراف مىكنند و نه خسّت مىورزند، و با ميانهروى (به زندگى خويش) قوام مىبخشند** شيخ ابو على طبرسى- صاحب تفسير- مىگويد: «... يعنى خرج كردن ايشان در حدّ ميانه است: نه اسراف است كه به تبذير (ولخرجى) بينجامد، و نه تنگگيرى كه موجب كوتاهى در اداى وظيفه گردد. و همين روش پسنديده است. و «قوام» در زندگى آن است كه تو را برپا نگاه دارد و بىنياز كند». «2» 2- وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً ... «3»
(1) اموال خود را- كه خداوند سبب برپايى زندگى شما قرار داده است- به دست سفيهان مدهيد ...
حديث
1- الإمام الباقر «ع»- فيما رواه الإمام جعفر الصّادق: إنّه سئل عن الدّنانير و الدّراهم و ما على النّاس فيها؟ فقال: هي خواتيم اللَّه في أرضه، جعلها اللَّه مصحّة لخلقه، و بها تستقيم شؤونهم و مطالبهم ... «1» (2) امام باقر «ع»- به روايت امام جعفر صادق «ع»: از او (پدرم) در باره دينار و درهم (پول) و وظيفه مردمان در باره آنها پرسيدند، فرمود: «اينها سكّههاى خداست در زمين، خداوند آنها را مايه سامانيابى زندگى خلق (و گذران امور آنان) قرار داده است، و بوسيله آنهاست كه كارهاى مردمان روبراه مىشود و نيازهاى آنان بر آورده مىگردد».
ه- اموال، انفاق و بخشيدن
قرآن
1- ... وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ، فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ أَنْفَقُوا، لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ* «2»
(1) ... از آنچه (اموال، امكانات) كه خداوند اكنون شما را (پس از ديگران و رفتگان) مالك آنها گردانيده است انفاق كنيد؛ كسانى از شما كه ايمان آوردند و انفاق كردند، پاداشى بزرگ دارند* 2- وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ ... «1» (2) از آنچه روزى شما كرديم، پيش از آنكه مرگ به سراغ شما بيايد، انفاق كنيد ... 3- لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ... «2» (3) هرگز به نيكى كردن (و نيكوكار شدن) دست نخواهيد يافت، مگر آنكه از هر چه دوست مىداريد (و به دلتان بسته است) انفاق كنيد ...
حديث
1- النّبيّ «ص»: لم نبعث لجمع المال و لكن بعثنا لإنفاقه. «3» (4) پيامبر «ص»: ما پيامبران نه براى جمع كردن مال، بلكه براى انفاق كردن آن برانگيخته شديم.
* در فصول دهگانهاى كه در باره «انفاق» خواهد آمد، از تأكيدهاى قاطع اسلام، در باره پراكندن مال و توزيع آن در ميان مردم، به صورتهاى گوناگون، سخن خواهيم گفت؛ شما به فصلهاى شانزدهم تا بيست و پنجم، از باب دوازدهم رجوع كنيد. «1»
ادامه دارد ...
محور : اقتصاد اسلامی گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
...
ج- اموال، امانت و عاريه
قرآن
1- ... وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ... «2» (1) ... از آنچه (خدا) شما را در آن جانشين قرار داده است انفاق كنيد ...
حديث
1- الإمام علي «ع»: المال عارية. «3»
(1) امام على «ع»: مال عاريه است. 2- الإمام الصادق «ع»: اجعل مالك كعارية تردّها. «1» (2) امام صادق «ع»: مالت را همچون امانتى در نظر داشته باش كه بايد پس بدهى. 3- الإمام الصّادق «ع»- فيما رواه عيسى بن موسى: يا عيسى! المال مال اللَّه، جعله ودائع عند خلقه ... «2» (3) امام صادق «ع»- به روايت عيسى بن موسى: اى عيسى! مال مال خداست، كه آن را به صورت امانت به آفريدگان خود سپرده است. 4- الإمام الصّادق «ع»: إنّما أعطاكم اللَّه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها حيث وجّهها اللَّه، و لم يعطكموها لتكنزوها. «3» (4) امام صادق «ع»: خداوند اين اموال را كه افزون از اندازه نيازتان به شما بخشيده است براى آن است تا آنها را به همان مصرفهايى برسانيد كه خود او معيّن كرده است، نه اينكه آن همه را در نزد خود بيندوزيد. 5- الإمام الصّادق «ع»- فيما رواه أبان بن تغلب: أ ترى اللَّه أعطى من أعطى من كرامته عليه، و منع من منع من هوان به عليه؟ لا، و لكنّ المال مال اللَّه، يضعه
عند الرّجل ودائع ... «1» (1) امام صادق «ع»- به روايت ابان بن تغلب: آيا به نظر تو خداوند به كسانى مال داده است كه در نزد او محترم بودهاند، و به كسانى نداده است كه در نزد او احترامى نداشتهاند؟ هرگز! بلكه مال مال خداست، و آن را به امانت نزد كسانى قرار داده است ... 6- الإمام الرّضا «ع»: قال جلّ و علا: «و اعلموا أنّما غنمتم من شيء، فأنّ للَّه خمسه و للرّسول و لذي القربى»، إلى آخر الآية، فتطوّل علينا بذلك امتنانا منه و رحمة، إذ كان المالك للنّفوس و الأموال و سائر الأشياء، الملك الحقيقيّ، و كان ما في أيدي النّاس عواري، و إنّهم مالكون مجازا لا حقيقة له؛ و كلّ ما أفاده النّاس فهو حقيقة غنيمة ... «2» (2) امام رضا «ع»: خداوند بزرگ فرمود: «و اعلموا أنّما غنمتم من شيء، فأنّ للَّه خمسه و للرّسول و لذى القربى بدانيد كه آنچه (در جنگها) به غنيمت بهره شما مىشود «3»، پنج يك (خمس) آن مخصوص خداست و پيامبر خدا و خويشاوندان او، (تا آخر آيه)، و از آن جهت چنين كرد تا با رحمت خود بر ما منّت گذارد، زيرا مالك جانها و مالها و چيزهاى ديگر خود او است كه مالكيّت حقيقى دارد؛ و آنچه در دست مردم است عنوان عاريه دارد، و مردمان به مجاز مالكند نه به حقيقت؛ و آنچه مردم به دست مىآورند (از راه
كسب و كار و بازرگانى و صنعت و ...)، همه، در حقيقت غنيمت است (يعنى مالك خمس آن نيستند و بايد بپردازند).
ادامه دارد ....
محور : اقتصاد اسلامی گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
...
ب- مال، از آن خداى متعال
قرآن
1- ... و آتوهم من مال اللَّه الّذي آتاكم ... «4»
... (1) به آنان (بردگانى كه مىخواهند آزاد شوند)، از «مال خدا»، كه به شما داده است بدهيد ...
حديث
1- النّبي «ص»- فيما رواه الإمام الباقر: قال رسول اللَّه «ص»: يأتي علي النّاس زمان يشكون فيه ربّهم ... يقول الرّجل: و اللَّه ما ربحت شيئا منذ كذا و كذا، و لا آكل و لا أشرب إلّا من رأس مالي! و يحك، و هل أصل مالك و ذروته إلّا من ربّك؟ «1» (2) پيامبر «ص»- به روايت امام محمّد باقر «ع»: زمانى خواهد آمد كه مردمان از پروردگار خويش گله مىكنند ... مردى مىگويد: «به خدا سوگند كه از فلان وقت سودى به چنگ نياوردهام، و همه از سرمايه خوردهام و نوشيدهام!».
اى واى، آيا اصل مال تو و سرمايه تو، جز از پروردگار تو است؟ 2- النّبي «ص»: إنّ اللَّه لا يطاع جبرا، و لا يعصى مغلوبا، و لم يهمل العباد من المملكة، و لكنّه القادر على ما أقدرهم عليه، و المالك لما ملّكهم إيّاه ... «2» (3) پيامبر «ص»: خدا را بندگان از روى جبر عبادت نمىكنند، نافرمانى و معصيت ايشان نيز از آن جهت نيست كه خدا ناتوان (از جلوگيرى آنان) باشد،
(بلكه همه از آن است كه خداوند آنان را مختار قرار داده است تا هر چه مىكنند به اختيار باشد: طاعت يا معصيت)، (1) و خداوند بندگان را از قدرت تصرّف نيز محروم نداشته است، ليكن هر چيز و هر كارى كه آنان را بر آن قادر ساخته است، از حيطه قدرت او نيز بيرون نيست، و آنچه را ملك ايشان قرار داده است خود نيز مالك آن است ... الإمام الصّادق «ع»- في حديث عنوان البصريّ المعروف: قلت: يا أبا عبد اللَّه! ما حقيقة العبوديّة؟ قال: ثلاثة أشياء: أن لا يرى العبد لنفسه فيما خوّله اللَّه ملكا، لأنّ العبيد لا يكون لهم ملك، يرون المال مال اللَّه، يضعونه حيث أمرهم اللَّه به ... «1» (2) امام صادق «ع»- در حديث معروف «عنوان بصرى»، گفتم: اى ابا عبد اللَّه! حقيقت بندگى چيست؟ فرمود: سه چيز: اينكه بنده در آنچه خدا بر او منّت گذاشته و بخشيده است براى خود مالكيّت نبيند، بدان جهت كه بندگان را ملكى نيست، مال را مال خدا مىدانند، و آن را در جايى كه خدا فرموده است قرار مىدهند ... 4- الإمام الصّادق «ع»- فيما رواه أبان بن تغلب: أ ترى اللَّه أعطى من أعطى من كرامته عليه، و منع من منع من هوان به عليه؟ لا، و لكنّ المال مال اللَّه يضعه عند الرّجل ودائع ... «2» (3) امام صادق «ع»- به روايت ابان بن تغلب: آيا به نظر تو (اى ابان!)، خداوند به
كسانى مال داده است كه در نزد او محترم بودهاند، (1) و به كسانى نداده است كه نزد او احترامى نداشتهاند؟ نه چنين است، بلكه مال، مال خداست، و آن را به امانت نزد كسانى قرار داده است (تا به مصرفهايى كه خود فرموده است برسانند، و زندگى محرومان را تأمين كنند) ... 5- الإمام الصّادق «ع»- فيما رواه عيسى بن موسى: يا عيسى! المال مال اللَّه ... «1» (2) امام صادق «ع»- به روايت عيسى بن موسى: اى عيسى، مال مال خداست ...
بنگريد! اين خط دهى تعالى آفرين و اين آموزش حياتبخش، يعنى «مال را مال خدا دانستن و به اين باور چونان اصلى گردن نهادن»، در تعاليم اسلامى فراوان است، بلكه خود اصلى است از اصول «ايمان به خدا»، زيرا كه بنا بر «ايمان به خدا» و باور به وجود او- كه آفريننده همه كس و همه چيز است- چيزها همه از آن خداى آفريننده است:
لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «2» (3) از آن خداست هر چه در آسمانهاست و هر چه در زمين ...
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «1» از آن خداست ...
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «2» از آن خداست ...
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «3» از آن خداست ...
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «4» از آن خداست ...
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «5» از آن خداست ...
لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ... «6» از آن اوست ...
و ديگر آيات كتاب آسمانى در اين باره؛ بلكه اعتقاد دينى توحيدى، خود مالك يعنى انسان را نيز- چنان كه اشاره شد- ملك خداى متعال مىداند: «أَلا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ «7» (1) آگاه باشيد كه هر كس در آسمانها و زمين است از آن خداست». پس در سايه اين اعتقاد توحيدى، همه مالها و چيزها و مواهب و نعمتها و امكانات و كالاهايى كه در نزد انسان و در دسترس و مورد استفاده او است، بنا بر اصل، ملك او نيست بلكه ملك خدا و از خدا و از روزيها و نعمتهاى او است كه به انسان ارزانى داشته و به او- بعنوان امانت و بر اساس نيابت- بخشيده است. و خدا با او شرط كرده است كه از آنچه حلال و پاكيزه است بخورد (يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً) «8»؛ و پا بر جاى پاى شيطان نگذارد (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ) «9»؛ و سپاسگزار نعمت باشد (وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ) «10»؛ و اسراف نكند (وَ لا تُسْرِفُوا)* «11»؛ و پرهيزگارى را از دست ندهد فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ «12»؛ و در حال توانگرى برخوردى متكبّرانه و طاغوتى نداشته باشد (وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ) «13»؛ و مال را در دست خود نگاه ندارد، بلكه پيوسته و پيوسته انفاق كند (وَ أَنْفِقُوا ... وَ أَنْفِقُوا ...)*. «1» پس بنا بر اين اصل عقيدتى اساسى، مالكيّت خدا بر چيزها و مالها و كالاها و هر چه عنوان مال دارد و داراى ارزش و بهاست، مالكيّتى حقيقى است، و مالكيّت انسان بر اين چيزها عنوان مجازى و اعتبارى و وكالتى دارد، زيرا كه خدا به او بخشيده و در دست او قرار داده است.
اين اصل، در باره ساختهها و اختراعات بشرى، و هر چه كه انسان از راه صنعتگرى و كشاورزى و بازرگانى و غوّاصى و بهرهبردارى از ثروتهاى زمين و جز آن به دست مىآورد نيز صادق است، زيرا كه سازندگان و مخترعان و نيرو و كارايى و انديشه نيرومند و استعداد ممتازى كه دارند، و همه موادّى كه در صنعتها به كار مىبرند، و پديدههاى طبيعت كه به كمك آنها امكان اختراع و توليد فراهم مىشود، و هر چيز كه از آن ساختن چيزى ديگر امكان مىپذيرد، همه و همه، به خداى يگانه تعلّق دارد و بس. آيا آدمى مىتواند در اين جهان فراخ چيزى بيابد كه آن را خود از عدم ساخته باشد؟ و آيا انسان به خودى خود (و شخصا)، قدرت و توانايى پديد آوردن يا ساختن يا تبديل كردن دارد؟ آيا مىتواند آن مقدار هوا به وجود آورد كه چند لحظه در آن تنفّس كند؟ آيا ذرّهاى از ذرّات عالم را او به وجود آورده است؟ آيا ياختهاى از ياختههاى بدنش را خود ساخته است؟ و آيا انسان ساكن بر روى اين زمين توانسته است قانونى از قوانين كلّى و عمومى را در موجودات استقرار بخشد، قوانينى كه با آنها پيدايش چيزها و پديدهها تحقّق مىيابد، و همه رشد مىكنند و به بار مىنشينند و تجزيه و تركيب مىشوند؛ قوانينى كه بشر با شناخت اندكى از آنها- آنهم شناختى ناقص- به اكتشافى يا صنعتى دست مىيابد؟ ... نه، و هزار بار نه، انسان خود چيزى نبوده است تا چيزى ديگر را به وجود آورد (هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً* إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاج
نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً* «1» (1) بر آدمى روزگارى گذشت كه چيزى در خور ذكر نبود* ما او را از نطفهاى آميخته شده آفريديم تا بيازماييم، و او را شنوا ساختيم و بينا*)، پس انسان چيزى را نيافريده است، (2) و آدميان، هر چند با هم كمك كنند، نمىتوانند چيزى- حتى مگسى را- بيافرينند لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ) «2»، (3) بلكه اگر مگسى چيزى را از ايشان بربايد نمىتوانند از چنگ آن بيرون آورند (وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ) «3»، بلكه آدمى چيزى نمىداند تا بر اين گونه چيزها توانايى پيدا كند، و هر چه مىداند خدا به او آموخته است (وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً ... «4» و عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ*) ... «5» آرى، آدمى هيچ طبيعتى از طبايع جهان و هيچ قانونى از قوانين آن را نيافريده است، و در همه اكتشافات و صنايع و بهرهبرداريهاى خويش از ثروتهاى عالم و سير كردن در فضاى نامحدود، از اين طبايع و قوانين، استفاده برده است. همه ساكنان كره زمين توانايى آن را ندارند كه يك روز خورشيد و نور آن را براى رشد كردن اجسام و جريان يافتن نهرها و پيدا شدن كانيها به وجود آورند، و (4) «اين خداست كه خورشيد را از خاور مىآورد، پس تو (اى منكر خدا) آن را (اگر مىتوانى) از باختر برآور ...» (فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ، فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ ...) «6»، (5) «خورشيد و ماه و ستارگان همه فرمانبر اويند ...» (... وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ ...* «7».
اين ايمان الهى توحيدى اسلام است. و جوهر آن عبارت از اين است كه جهان و هر چه در آن است، از طبيعت و اشيا و قوانين- و چيزهاى غير طبيعى (مصنوعى)- همه از آن خدا و آفريده و ملك او
است لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)* «1»، و او موهبتها را در نزد انسان- كه نيز آفريده و ملك خداست- به وديعه نهاده است، و خدا به انسان نيابت داده است تا به آن صورت كه خود مقرّر داشته و سفارش كرده است عمل كند و به اندازهاى كه او فرموده است بهرهمند شود.
و در اينجا، در باره اين موضوع اساسى ويرانكننده و سازنده (ويرانكننده تجاوز مالى و ظلم اقتصادى، و سازنده جامعه دادگر و سالم و قائم به قسط) مسائل مهمّى هست كه- به خواست خدا- در «نگاهى به سراسر فصل»، بتفصيل از آنها ياد خواهيم كرد، تا اين گونه توضيحات كه گاه اشارهوار مىآوريم، چندان به درازا نكشد.
ادامه دارد ....
محور : اقتصاد اسلامی گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
فصل نخست مال در تصوّر اسلامى
أ- چارچوب كلّى
قرآن
1- فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ، وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً، لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ* «1» (1) هنگامى كه نماز به پايان رسد، در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا روزى بخواهيد، و خدا را فراوان ياد كنيد، باشد كه رستگار شويد* 2- وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً ... «2» (2) اموال خود را- كه خداوند سبب برپايى زندگى شما قرار داده است- به دست سفيهان مدهيد (و مالى را كه به كسانى سفيه و بيخرد رسيده است در دسترس خود آنان مگذاريد تا تباه نسازند) ... 3- وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ ... «3»
(1) از اموال يك ديگر به صورت نادرست استفاده نكنيد، و براى بدست آوردن مالى بيشتر به حاكمان رشوه ندهيد ... 4- ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى، فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ، كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ ... «1» (2) آنچه خداوند، از مردم كافر آباديها به پيامبر خود بازگردانيد، از آن خداست و فرستاده خدا و خويشاوندان او، و يتيمان و بينوايان و در راه- ماندگان، تا چنان نباشد كه (در انحصار گروهى درآيد و) در ميان توانگران شما دست به دست بگردد ... 5- وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ... «2» (3) بدانيد كه آنچه (در جنگها) به غنيمت بهره شما مىشود، پنج يك آن مخصوص خداست و پيامبر و خويشاوندان او، و يتيمان و بينوايان و در راه- ماندگان ... 6- وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ...* «3» (4) نماز را بر پا بداريد و زكات بدهيد ...
7- لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ ... «1» (1) ... مردان را از كار و كسب خود نصيبى است، و زنان را از كار و كسب خود نصيبى ... 8- الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ، وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً* «2» (2) (خدا دوست ندارد متكبّران فخرفروش را)، آنان كه بخل مىورزند و مردمان را به بخلورزيدن فرمان مىدهند، و مالى را كه خدا از فضل خويش به ايشان داده است پوشيده مىدارند؛ ما براى كافران عذابى خواركننده آماده ساختهايم* 9- وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ* لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ* «3» (3) كسانى كه در اموال آنان سهمى است معيّن* براى سائلان و محرومان* 10- آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ... «4» (4) به خدا و فرستادهاش ايمان آوريد، و از اموالى كه از راه ارث به شما رسانيد (و شما را جانشين صاحبان پيشين آنها ساخت) انفاق كنيد ...
11- الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى* «1» (1) آن كس كه مال خويش مىبخشد (زكات مىدهد) تا (در نزد خداوند) پاك باشد* 12- وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ...
«2» (2) بدانيد كه داراييها و فرزندان شما وسيله آزمايش شمايند ... 13- اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ ... «3» (3) بدانيد كه زندگى اين جهان بازيى است، و سرگرميى، و آرايشى، و نازيدنى به يك ديگر، و لاف زدنى به فزونى دارايى و فرزندان ... 14- وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى* «4» (4) هنگامى كه در مغاك هلاك افتد، مال او برايش كارى نكند* 15- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا، لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ ... «5» (5) اى مردم باايمان، مبادا داراييها و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل كنند ...
16- وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا* «1» (1) مال را بسيار دوست مىداريد* 17- وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ... «2» (2) در راه خدا (براى «جهاد» و ديگر امور خير) انفاق كنيد، و خويشتن را به دست خود (با ترك انفاق، يا زياده روى در آن) به هلاكت ميندازيد ... 18- ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ، فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ، وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ، وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ، وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ* «3» (3) اينك شما آن كسانيد كه فراخوانده مىشويد تا در راه خدا انفاق كنيد، پس برخى از شما بخل مىورزند؛ هر كس بخل ورزد، بيقين از بخشيدن چيزى به خود بخل ورزيده است؛ «4» خداوند بىنياز است و شما نيازمندانيد، و اگر روى بگردانيد، قومى ديگر جايگزين شما مىسازد، آنگاه آنان چون شما نخواهند بود (و بخل نخواهند داشت)* 19- كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى* أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى* «5»
(1) خير، آدمى سركشى مىكند* همين كه خود را بىنياز بيند* 20- كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ، فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي ... «1» (2) از روزيهاى پاكيزه (و حلال) كه به شما دادهايم بخوريد، و در (طلب روزى و مصرف) آن زيادهروى نكنيد (و به حرام نگراييد)، كه گرفتار خشم من خواهيد گشت ... 21- سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ: شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا ... «2» (3) آن دسته از اعراب باديه، كه از همراهى تو (در سفر به مكّه، سال حديبيه) تخلّف ورزيدند، (بعنوان عذرخواهى) خواهند گفت: اموال و كسانمان (و مزارع و احشام، و رسيدگى به اين همه) ما را از همراهى تو (و پيوستن به ديگر مسلمانان) بازداشتند ... 22- لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ... «3» (4) شما بيقين بوسيله مال و جان خود آزمايش خواهيد شد ... 23- ... وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ ... «4» (5) ... با مال و جان خود در راه خدا جهاد كنيد، اين كار براى شما بهتر است ...
24- فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً ... «1» (1) ... خداوند مجاهدان را كه با مال و جان خود به جهاد مىپردازند، بر غير مجاهدان (و غايبان از پهنههاى پيكارهاى مقدّس)، با (ترفيع) درجهاى برترى بخشيده است ... 25- إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ... «2» (2) خدا از مؤمنان جان و مالشان را خريده است، تا در برابر، بهشت از آن ايشان باشد ... 26- ... وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا، إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ* «3» (3) ... بخوريد و بياشاميد، و اسراف مكنيد، كه خدا اسرافكنندگان را دوست نمىدارد* 27- وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها ...
«4» (4) هر گاه بخواهيم (مردم) سرزمينى (جامعهاى) را نابود كنيم، توانگران شادخوار را (به عبادت و عدالت) امر مىكنيم، پس آنان نافرمانى مىكنند (و مستحق عذاب و نابودى مىشوند) ...
28- ... إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ* «1» (1) آن كسان (كه در دوزخ شكنجه مىشوند)، از آن پيش (در زندگى دنيا)، توانگرانى ناز پرورد بودند*
بنگريد! در اين آيات آسمانى نيك نظر كنيد، و آنها را با تعمّق بخوانيد، و بارى ديگر بخوانيد؛ و سپس در محتواى آموزشهاى حياتبخش آنها، كه همچون خورشيد مىدرخشند، و چونان قلب زندگى مىتپند، و چونان سيلى- بسان ريزش حيات از قلّههاى هستى- فرو مىريزند، نيك بينديشيد ... آيا پس از اين تعاليم (بعنوان مكتبى اقتصادى و عدالت آفرين)، چيزى باقى مىماند تا مكتب مالى يا اقتصادى ديگرى بيايد و با بيان آن، زمينه خوشبختى انسان و برپادارى عدالت اجتماعى را فراهم سازد؟
آرى، در اينجا گردنهاى دشوار وجود دارد، و آن عمل كردن به اين آيات است. و ما در اين آغاز، خلاصهاى از مضامين اين تعاليم را، در عرضه داشتى گذرا، با خوانندگان در ميان مىنهيم:
1- تلاش كردن و براى كسب روزى در زمين پراكنده شدن.
2- يارى جستن از خدا، در تلاش و كوشش، با ياد كردن فراوان او.
3- بازداشتن سفيهان (و غير متخصّصان) از تصرّف در اموال و دخالت كردن در برنامههاى اقتصادى.
4- اموال را پشتوانه زندگى مردم و استقامت ايشان دانستن.
5- جلوگيرى از خورده شدن اموال مردم به دلايل باطل.
6- جلوگيرى از رشوه دادن به كارگزاران و طاغوتان و دانشمندان دينى متمايل به دنيا.
7- تأكيد قاطع در باره حقوق يتيمان و بينوايان و در راهماندگان.
8- پرهيز دادنى سخت از تسلّط انحصارى توانگران بر اموال.
9- فرمان دادن به پرداختن زكات و آن را همچون خواندن نماز دانستن.
10- بخشيدن سهمى به هر كس كه كسب كند و براى چيزى زحمت كشد و در راه آن متحمّل مشقّت شود.
11- مبارزه قاطع بر ضدّ بخل و تأثيرپذيرى از روحيّات بخيلان.
12- بخيلان و ممسكان نه اين است كه مال خودشان را نگاه مىدارند، بلكه با آنچه خدا از فضل خويش به آنان بخشيده است چنين مىكنند.
13- شمردن بخيلان و ممسكان در شمار كافران.
14- تأكيد بر پرداختن زكات باطنى (يعنى «حقّ معلوم» مذكور در «قرآن كريم») و بخشيدن آن به سائلان و محرومان.
15- انفاق را در رديف ايمان به خداى متعال قرار دادن.
16- انفاق را عملى نيابى بهشمار آوردن، يعنى آن كس كه انفاق مىكند چيزى از مال خود نمىدهد، بلكه بعنوان نايب از مالك اصلى آن را مىبخشد.
17- پاكيزگى جان و مال جز از طريق بخشيدن مال ممكن نيست.
18- مال به خودى خود فتنه (مايه گرفتارى و آزمون) است، پس نبايد شخصى كه به توحيد ايمان دارد و مدّعى تعهّد دينى است، آن را قطب زندگى خويش قرار دهد.
19- كوبيدن قاطع تكاثر (بسياردارى و بسيارخواهى) و نازيدن به مال و ثروت.
20- ناچيزى مال به خودى خود و ناتوانى آن از كمك كردن به مالك خويش به هنگام سقوط و نگونسارى.
21- نظرى خشم آميز به انباشتن مال، چون آدمى را از ياد خداى متعال غافل مىكند.
22- عيبجويى از مالدوستى، و حرص زدن در راه به دست آوردن آن.
23- فرمان دادن به انفاق و اينكه ترك آن سبب هلاكت است، و اينكه بخيلان (در واقع)، در حقّ خود بخل مىورزند، و اينكه سرانجام
ترك انفاق (و قرار ندادن اموال در دسترس همگان)، اين است كه قوم ممسك از ميان بروند و گروهى ديگر در جاى آنان بنشينند.
24- ملازمه ميان بىنيازى و سركشى، و اينكه طاغوت مالى نيز طاغوت است.
25- نهى از تكبّر و گردنكشى و طغيان، در بهرهبردارى از اموال و ارزاق خدا، كه بر بندگان خود منّت گذاشته و به ايشان بخشيده است.
26- اموال (در صورت كوتاهى كردن در انواع تكليفهاى مالى)، سبب بازداشتن انسان مىشود از اداى تكاليف انسانى و دينى و اجتماعى.
27- مالها وسايلى است براى خالص سازى انسانها و آزمودن آنان.
28- جهاد با مال به منزله جهاد با جان است.
29- ستايش از جهادكنندگان با مال و جان و فضيلت آنان.
30- خدا مال را از كسانى مىخرد (و مىپذيرد) كه توانايى بخشيدن و انفاق دارند (هر كس به هر اندازه بتواند انفاق كند- اگر چه اندك- خداوند آن را مىپذيرد و به او پاداش مىدهد).
31- طرد اسراف و نهى شديد و قطعى از آن.
32- محكوم شمردن زندگيهاى اشرافى و اترافى (پرريخت و پاش).
حديث
1- النّبيّ «ص»- فيما رواه الإمام جعفر الصّادق «ع»: لم نبعث لجمع المال، و لكن بعثنا لإنفاقه.»
(1) پيامبر «ص»- به روايت امام جعفر صادق «ع»: ما پيامبران براى جمع آورى مال انگيخته نشديم، بلكه براى انفاق كردن آن انگيخته شديم. 2- النّبيّ «ص»: طوبى لمن اكتسب من المؤمنين مالا من غير معصية، و أنفقه في غير معصية، و عاد به على أهل المسكنة؛ و جانب أهل الخيلاء و التّفاخر و الرّغبة في الدّنيا، المبتدعين خلاف سنّتي، العاملين بغير سيرتي. «1» (1) پيامبر «ص»: خوشا به حال مؤمنى كه مال را بدون معصيت به دست آورد، و آن را بدون معصيت خرج كند، و به مستمندان بدهد، و از معاشرت با خود پسندان و فخر فروشان و دنيادوستان- كه بر خلاف سنّت من بدعت مىگذارند، و سيره و رفتارى جز سيره و رفتار من دارند- خوددارى كند. 3- النّبي «ص»: أمّتي في الدّنيا على ثلاثة أطباق، أمّا الطّبق الأوّل، فلا يحبّون جمع المال و ادّخاره، و لا يسعون في اقتنائه و احتكاره، و إنّما رضاهم من الدّنيا سدّ جوعة و ستر عورة، و غناهم منها ما بلغ بهم الآخرة؛ فأولئك الآمنون الّذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.
و أمّا الطّبق الثّاني، فإنّهم يحبّون جمع المال من أطيب وجوهه و أحسن سبله، يصلون به أرحامهم، و يبرّون به إخوانهم، و يواسون به فقراءهم، و لعضّ أحدهم على الرّضف أيسر عليه من أن يكتسب درهما من غير حلّه، أو يمنعه من حقّه، أو يكون له خازنا إلى يوم موته؛ فأولئك الّذين إن نوقش عنهم عذّبوا، و إن عفي عنهم سلموا. و أمّا الطّبق الثّالث، فإنّهم يحبّون جمع المال ممّا حلّ و حرم، و منعه ممّا افترض و وجب؛ إن أنفقوه أنفقوا إسرافا و بدارا، و إن أمسكوه أمسكوا بخلا
و احتكارا؛ أولئك الّذين ملكت الدّنيا زمام قلوبهم، حتّى أوردتهم النّار بذنوبهم. «1» (1) پيامبر «ص»: امّت من در دنيا سه گروهند: گروه نخست، دوستار گرد آوردن و ذخيره كردن مال نيستند، و در فراهم آوردن و احتكار كردن آن تلاش نمىكنند؛ و آنچه از دنيا مايه خرسندى ايشان است، خوردن به اندازه رفع گرسنگى و پوشيدن براى پوشاندن خود است. و بهرهمندى ايشان از مال به آن است كه آنان را (با زندگيى ساده) به آخرت رساند. اينان كسانيند كه (در آن جهان) آسوده خاطرند، نه ترسى دارند و نه در اندوه به سر مىبرند.
گروه دوم، كسانى هستند كه مال را از پاكيزهترين راهها گرد مىآورند، و با بخشيدن آن به خويشاوندان صله رحم مىكنند، و آن را به برادران خود مىدهند، و مقدارى از مال خويش را به فقيران مىبخشند؛ در نزد اينان خاييدن سنگ داغ آسانتر است از كسب يك درهم از راه حرام، يا نپرداختن حقّ مال، يا نگاهدارى مال تا دم مرگ؛ و اين گروه (با وضعى كه گفته شد)، اگر با دقّت به حسابشان رسيدگى شود دچار عذاب مىشوند، و اگر مورد عفو قرار گيرند، جان سالم به در مىبرند.
و امّا گروه سوم، آن كسانند كه جمعآورى مال را از حرام و حلال دوست مىدارند، و حقوق واجب مال را نمىپردازند؛ اگر انفاق كنند از روى اسراف است و شتابناك، و اگر آن را نگاه دارند از روى بخل است و احتكار؛ اينانند كه دنيا افسار آنان را به دست گرفته است، و مىبرد تا (به دليل اين همه گناه) به دوزخشان درافكند.
4- الإمام علي «ع»: يا كميل! البركة في مال من آتى الزّكاة، و واسى المؤمنين، و وصل الأقربين. «1» (1) امام على «ع»: اى كميل! بركت در مال كسى است كه زكات دهد، و بخشى از مال خويش را به مؤمنان ديگر بخشد، و (با امكاناتى كه دارد) به زندگى خويشاوندان برسد. 5- الإمام الباقر «ع»- فيما رواه الإمام جعفر الصّادق: هي (الدّنانير و الدّراهم) خواتيم اللَّه في أرضه ... «2» (2) امام باقر «ع»- به روايت امام جعفر صادق «ع»: اينها (دينارها و درهمها)، سكّههاى خداست در زمين. الإمام الرّضا «ع»: إنّ اللَّه يبغض ... إضاعة المال ... «3» (3) امام رضا «ع»: ضايع كردن مال، خدا را خشمگين مىكند.
ادامه دارد ....
محور : اقتصاد اسلامی گردآورنده : نویسنده وبلاگ
قرآن
1- وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ .. «1» هر آينه شما را در زمين جايگزين ساختيم، و وسائل زندگى شما را در آن آفريديم ..
2- وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ، وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ .. «2» زمين را گسترديم و در آن كوههاى بلند افكنديم، و از هر چيز، سنجيده و متعادل، در آن رويانديم و براى شما در آن اسباب زندگى قرار داديم ..
3- هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا، فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ .. «3» او است آنكه زمين را براى شما رام كرد، پس در اطراف آن گردش كنيد و از روزى آن بخوريد ..
موضوع اقتصاد، و عدالت اقتصادى، و رفاه معيشتى، و تعديل و تعادل در برخوردارى از امكانات موجود در جامعه، امرى است كه در همه شئون زندگى انسان- روحى و جسمى، تربيتى و ادراكى، فردى و اجتماعى، سياسى و دفاعى، دنيايى و آخرتى- تأثيرى ملموس و غير قابل انكار دارد. كسانى كه جز اين مىپندارند و تبليغ مىكنند، و مىخواهند موضوع برخوردارى برخورداران و محروميّت محرومان را بىاهميّت يا كم اهميّت جلوه دهند، در ضدّ جهت انبيا «ع» و اوصيا «ع» حركت مىكنند. اينان بايد- اگر چه براى مدّتى كوتاه- از برخورداريها و امكانات خويش- هر چه هست- جدا گردند، تا مزه محروميّت و نداشتن و سرگردانى از فقر و كمبود را بچشند، و به مضمون احاديث بسيارى كه در اين بارهها رسيده است ايمان بياورند. اينكه در دين اسلام و متن قرآن كريم، اين همه بر امور مالى و عدالت معيشتى- حتّى تساوى در مصرف و بهرهورى «1»- و تصحيح روابط داد و ستد، تأكيد شده است بيجا نيست، تا جايى كه در كنار دعوت به «توحيد»، سالمسازى اقتصادى مطرح شده است، و قرآن كريم هدف از آمدن پيامبران را- از جمله- اجراى عدالت معرّفى كرده است.
باب يازدهم و دوازدهم كتاب «الحياة»، ويژه مباحث اقتصادى است. در اين دو باب، در ضمن 100 فصل (كه از جلد سوّم تا ششم را فرا گرفته است)، به توفيق خداى متعال، طرحى از اقتصاد اسلامى عرضه گشته است.
اميد است خوانندگان محترم با دقّت بدان مراجعه كنند. البتّه آنچه عرضه گشته است، «مكتب اقتصادى اسلام» است، كه بايد به دست عالمان و متخصّصان علوم اقتصادى و كارشناسان امور مالى و معيشتى به صورت برنامههاى اجرائى و عملى درآيد، و مورد اجرا قرار گيرد، تا جامعه را، از اين ظلم فراگير و بىسابقه، و از اين تفاوتها و تبعيضهاى ضدّ اسلامى و برخورداريها و محروميّتهاى ضدّ قرآنى نجات بخشد، و اندكى به سوى بهرهمندى از بركات عدل اسلامى و قسط قرآنى سوق دهد.
منبع :الحياة با ترجمه احمد آرام، ج2، ص: 202
محور : اقتصاد اسلامی - تهیه کننده مطلب توسط نویسنده وبلاگ
- از امام باقر (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود:
به راستى اين دين محكم است، به آرامى در آن در آئيد و عبادت خدا را به بندههاى خدا به زور تحميل نكنيد تا چون شتر سوار پاكش هلاك كن نباشيد، آنكه نه سفر را طى كند و نه مركب را بجا گذارد.
- از امام صادق (ع) كه فرمود: عبادت را بر خود بدخواه نكنيد (يعنى تا شوق و رغبت داريد به عبادت پردازيد و چون كسل شويد، دست از آن بداريد كه رانده و مانده از آن نگرديد).
- از حنان بن سدير كه گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود: به راستى خداى عز و جل چون بندهاى را دوست دارد و آن بنده كار كمى هم كند پاداش بسيار به او دهد و به او بزرگ نيايد كه در برابر كارِ كم، پاداشِ بسيار به او دهد.
- فرمود: پدرم در طواف بر من گذشت، من جوانى نورس بودم و در عبادت كوشش مىكردم، مرا ديد كه عرق مىريزم، به من فرمود:
اى جعفر، اى پسر جانم، به راستى چون خدا بندهاى را دوست دارد، او را به بهشت مىبرد و از او به اندك عبادتى راضى است.
- فرمود: من جوان بودم و در عبادت سختى مىكشيدم، پدرم به من فرمود: پسر جانم، كمتر از آنكه مىبينم عبادت كن، زيرا خدا عز و جل چون بندهاى را دوست دارد به اندك از او راضى شود.
- رسول خدا (ص) فرمود: يا على، اين دين محكم است، به آرامى در آن در آى و عبادت پروردگارت را به خود مبغوض مكن، راحله كش يعنى زياده رو نه مركب بجا گذارد و نه راه طى كند، عمل كن عملِ كسى كه اميدوار است در پيرى بميرد و حذر كن چون كسى كه مىترسد فردا بميرد.
اصول كافى-ترجمه كمرهاى، ج4، ص: 267
محور : اقتصاد اسلامی - تهیه کننده مطلب توسط نویسنده وبلاگ
(2) از معاوية بن وهب: به امام صادق (ع) گفتم: گاهى انسان در قسمتى از عمرش ثروتمند است و لباس و سر و وضع او اعيانى است بعدا ثروتش از دست مىرود و وضعش عوض مىگردد و از شماتت دشمن رنج مىبرد، براى خريد لباس كه خود را بيارايد خويشتن را بمشقت مىافكند اما جايز است اين آيه را تلاوت فرمود «هر كس كه زندگانيش وسعت دارد بمقدار وسعتش خرج كند و هر كس روزيش تنگ است بقدرى كه خداوند بوى داده خرج كند» (سوره طلاق).
مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى، ج1، ص: 217