تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 2:07 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

اشتغال زنان و تأثیر آن بر تربیت

در پی تحولات اجتماعی و اقتصادی در کشورهای مختلف در سال های اخیر، اوضاع اشتغال به شدت متحول شد و نیاز به نیروی کار افزایش یافت. تنوع کارها و نیاز به نیروی کار متناسب با آنها و افزایش مشاغل خدماتی و اداری، برنامه ریزان را بر آن داشت تا هر چه بیشتر، از وجود زنان در بازار کار استفاده کنند. در نتیجه، روند رو به رشد حضور زنان در بازار کار، شتاب و قوت بیشتری گرفت و زنان برای دست یابی به موقعیت کار، پس از ارتقای سطح تحصیلات، اوقات خود را در بیرون از خانه سپری کردند. ازاین رو، به دنبال پیشرفت بانوان در علوم و فنون، عده زیادی از زنان پس از پرداختن به فعالیت های اقتصادی به مرور از کار خانه داری کاستند و بر کوشش خود در مشاغل اقتصادی و اجتماعی در خارج از منزل افزودند. این در حالی است که زنان همچنان بسیاری از مسئولیت ها و وظایف مربوط به داخل خانه و نیز مراقبت از بچه ها را بر عهده دارند. اشتغال زنان پی آمدهای مثبتی را بر قشر زنان، جامعه و خانواده به همراه دارد و حس اعتماد به نفس و استقلال و قدرت تصمیم گیری را در آنان تقویت می کند، همچنین این امر، آثار منفی نیز در پی دارد که بیشتر آنها متوجه خانواده است. آنچه از این نتایج، گاهی در سطح جامعه با آنها روبه رو هستیم، بی حد و حساب بودن برنامه کاری زنان و اشتیاق و تمایل آنان به فعالیت های شغلی است که سبب شده است تا شادابی و انرژی خود را که بایستی به زندگی خانوادگی اختصاص دهند، محدود سازند و در نتیجه کیفیت زندگی خانوادگی آنها تحت شعاع قرار گیرد. با توجه به گستردگی و ارزش مسئولیت ها و وظایف زنان در خانه، وظیفه مادری و نگهداری و تربیت بچه ها، اصلی ترین وظیفه آنان به حساب می آید و شغل اجتماعی نیز، باری مضاعف بر دوش آنان محسوب می شود.


کودک هر آنچه دارد از آغوش مادر است    گر زشت خوی باشد و گر نیک محضر است
در دفتر معلم و آموزگار نیست    آن تربیت که زاده دامان مادر است
در دست مادران خردمند باهنر    خوش بختی و سعادت ابنای کشور است
 


ابوالقاسم حبیب اللهی (نوید)
پیوند متعادل میان اشتغال و وظایف مادری

اشتغال زنان ایرانی، یکی از نشانه های حرکت جامعه ایران به سمت ره آوردهای تمدن جدید است، ولی این پدیده، بر جامعه و به ویژه خانواده ایرانی از جهات بسیاری تأثیر گذاشته است. گرایش زن به اشتغال، روابط زن و شوهر و فرزندان را دگرگون می سازد و این امر موجب کاهش روابط عاطفی با فرزندان می شود که بسیار نگران کننده است. نقش زن در خانه گرداگرد سه محور همسرداری، فرزندداری و خانه داری دور می زند که هر یک مدیریت ویژه ای را می طلبد و نیازمند نظم و صرف وقت کافی است. وظایف مادری، بچه داری، خانه داری و رسیدگی به همسر، زن را تا حدودی با هویت و نقشی که در اجتماع دارد، در تضاد قرار می دهد. وظیفه اصلی ای که بنابر خلقت الهی بر عهده زنان قرار دارد، مادر بودن و تربیت فرزند برای تداوم حیات انسانی است.

به اثبات و گواهی تاریخ، هیچ زنی در کنار همه مسئولیت های احتمالی خویش، از این احساس وظیفه به دور نبوده است. ازاین رو، زن باید بتواند پیوندی متعادل میان شغل و مسئولیت سنگین خانه و خانواده برقرار کند وگرنه، کمی حضور او در خانه منجر به بروز مشکلاتی خواهد شد.

امام خمینی رحمه الله درباره وظیفه اصلی زن در تربیت کودک و نسل آینده کشور می فرماید:

این مادر که بچه در دامن او بزرگ می شود، بزرگ ترین مسئولیت را دارد و شریف ترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه. این همان بود که خدای تبارک و تعالی در طول تاریخ برایش انبیا فرستاد، در طول تاریخ از آدم تا خاتم. انبیا آمدند انسان درست کنند. شغل مادری که مع الاسف اجانب این شغل را پیش ما مبتذل کردند و مادرهای بچه های ما را از بچه ها جدا کردند و نه همه، مقداری را. این شغل بزرگ را مبتذل کردند که از دامن این مادر بچه صحیح بیرون نیاید.
;رفتار مادر از پی سرمشق کودکان     ;بهتر ز هر کتاب و ز هر گونه دفتر است
;خرم تنی که مادر دانایش از نخست     ;وی شاهراه دولت و اقبال رهبر است

نوید

بنابراین، بزرگ ترین شغل در طول تاریخ، ساخت و پرورش انسان است و این امر خطیر بر عهده مادران جامعه است و آنان هرگز نباید عظمت و جایگاه این شغل شریف را فراموش و یا مشاغل دیگر را فدای آن کنند و در ساخت شخصیت و هویت فرزندان کوتاهی کنند.
مادران شاغل توجه کنند!

کانون خانواده برای رسیدن به تکامل، به چهار ویژگی محبت، اقتدار، هم بستگی و رقابت نیاز دارد که به عنوان نقش های گوناگون، در میان افراد خانواده تقسیم می شوند؛ مادر نقش محبت، پدر وظیفه اقتدار و فرزندان کار رقابت را بر عهده دارند و روحیه هم بستگی باید در کانون خانواده در بین افراد حاکم باشد. مادر، مهره اصلی تربیت فرزند است و پدر هم دوش مادر در شکل گیری شخصیت او نقش دارد. والدینی در پرورش فرزند خود موفقند که برای تربیت کودک خویش، وقت صرف می کنند. کودک باید در خانواده به یادگیری و کسب تجربه بپردازد! آزمایش کند، دچار خطا شود، تجربه های خود را پیوسته به کار بندد تا به مرحله تسلط و مهارت برسد. کودک در خانه به طور کل روابطی را که باید با اجتماع و انسان ها داشته باشد، یاد می گیرد. اگر کنش ها و واکنش های والدین در قبال فرزند به اندازه و به موقع باشد، کودک نیز در آینده از تعادل روانی و اخلاقی و هماهنگی بیشتری در شخصیت برخوردار خواهد بود، در غیر این صورت عدم تعادل روحی و روانی و ناسازگاری های رفتاری را در دوران های بعدی زندگی او به دنبال خواهد داشت. در این میان، اشتغال مادران به جدایی کودکان و مادران می انجامد و وضعیت زندگی کودکان با مادران شاغل که بیشتر وقت خود را در بیرون از منزل می گذرانند، مطلوب و مناسب نیست و آسیب های جبران ناپذیری، خاصه در دوران نوزادی به روحیه فرزند وارد می شود و به ازای هر ساعت اشتغال مادر، یک ساعت فرزند او از نعمت مادر محروم است. در صورت اشتغال تمام وقت مادر، رونق خانه و گرمی و نشاط که لازمه آن حضور مادر است، از بین می رود. بچه ها شور و شوق بازی را از دست می دهند، خستگی و تندخویی ناشی از کار مداوم مادر نیز باعث می شود محیط خانواده دچار اختلال شود و حضور ناکافی مادر عوارضی همچون: عوارض عاطفی، اخلاقی و رفتاری بر روی کودکان باقی بگذارد.
تأثیر اشتغال مادران بر الگو پذیری ناقص

یکی از بنیادی ترین ابعاد رشد اخلاقی و اجتماعی کودک، الگوپذیری از والدین است. توجه بچه ها بیشتر معطوف کردار بزرگ ترهاست تا گفتار آنها، همچنین ارزش ها و باورهای بچه ها همان چیزهایی است که بزرگ ترها انجام می دهند نه آنچه آنها می گویند. نکته بااهمیت در این موضوع، این است که والدین باید حضوری مداوم، فعال و منظم در زندگی فرزندانشان داشته باشند؛ زیرا کودکان ارزش ها را از طریق کنش دو طرفه میان خود و والدین و الگوگیری از آنان می آموزند؛ کنش متقابلی که نیازمند حضور فیزیکی، عاطفی، عقلانی و روحی والدین در زندگی با فرزندانشان است. حضور مؤثر و ارزشمند والدین در کنار فرزندان، پیوندهای عاطفی میان آنها را تقویت می کند، رفتارهای صحیح اجتماعی را به آنها می آموزد و حس احترام و اطاعت را در آنان برمی انگیزد. ازاین رو، ارزش های اخلاقی و شخصیت در کودکان پایه ریزی می شود. حال، مادران شاغل که بیشتر وقت خود را در بیرون از خانه سپری می کنند، چگونه می توانند شخصیت و ویژگی های درونی فرزندان خود را بشناسند و بر آن اساس، شیوه های تربیتی صحیح را در پیش بگیرند، در حالی که امروزه به موضوع الگوپذیری فرزندان از والدین و برآوردن نیازهای روانی و عاطفی فرزندان در کنار والدین بی توجهی می شود و از یادها می رود.

مادری که حضور فرزند خردسالش را نادیده می انگارد، فرصتی نیز برای تشویق یا ترغیب و ارشاد یا ورود به سرگرمی های کودک و کارهایی از این دست را ندارد. او نمی تواند بزرگواری و آزادمنشی را عملاً به کودک بیاموزد. هنگامی که مادر در وقت خواب یا در آستانه به خواب رفتن کودک وارد خانه می شود، کودک چگونه می تواند کرامت و گذشت و محبت و ایمان و امید را در وجود مادرش ببیند و آنها را از او فراگیرد. در این صورت کودک گرمای وجود مادر و پناهگاه آغوش او را به خوبی حس نمی کند و چون این احساس در او کم رنگ می شود، در ناملایمات و سختی های زمانه به این مادر پناه نمی برد. بنابراین، احساس بی قراری و تنهایی و بی کسی به طور ناخودآگاه در او شکل می گیرد. شایسته است که مادر، بهترین تفریح کودک، یعنی در کنار مادر بودن را فدای فعالیت بیرون از خانه نکند و در تربیت نیکوی فرزند، همت و تلاش الهی خود را به کار گیرد. امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «انتخاب نام نیکو و تلاش فراوان در تربیت فرزند، از جمله حقوق فرزندان است».
دوران نوزادی و ضرورت حضور مادر در خانه

وجود مادر در خانه، به ویژه در یکی دو سال آغاز زندگی، به منظور ایجاد دل بستگی میان مادر و کودک الزامی است. با این حال، شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جوامع، بسیاری از زنان را اندکی پس از تولد بچه روانه بازار کار کرده است. مشاغل تمام وقت و طولانی، خواه ناخواه تماس ها را محدودتر کرده و فرصت ارتباط با اعضای خانواده را کاهش داده است و این، در شرایطی است که کودکان نیازمند ارتباط های کلامی و لمسی هستند. کارشناسان روان شناسی کودک بر این باورند که حضور مادر در خانه، به ویژه در دوران نوزادی کودک بسیار ضروری است. آنها معتقدند گریه های نوزادان در برخی حالت ها صرفا به خاطر شیر نیست، بلکه نوازش و آغوش مادر در چنین لحظاتی، باعث اطمینان خاطر کودک از محیط خانه و خانواده می شود و داشتن چنین احساسی، در آینده به بروز نکردن استرس در دوران جوانی و بزرگ سالی کمک خواهد کرد. دستورات دینی ما پیش از رسیدن به یافته های روان شناسانه، به تمام ابعاد وجودی و شخصیتی انسان ها نظر داشته است و درباره تأثیر شیر مادر، فایده های آن و غیره سفارش های فراوانی دارد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز می فرماید: « برای کودک، شیری بهتر از شیر مادر نیست.» و امیرمؤمنان علی علیه السلام با اشاره به نقش مؤثر شیر مادر در تربیت کودک می فرماید: « بنگرید که چه کسی فرزندان شما را شیر می دهد؛ زیرا کودک با شیر رشد می کند.» ازاین رو، رشد و تکامل کودک، متأثر از شیری است که در نوزادی از آن تغذیه کرده است و در کنار ویژگی های ظاهری و زیبایی و زشتی، خصوصیت های روحی و روانی، فکری و شخصیتی مادر از راه شیر به نوزاد منتقل می شود و شخصیت او را می سازد. قرآن کریم مدت دوران شیردهی را دو سال تمام تعیین کرده است، آنجا که می فرماید: « و مادرانی که بخواهند شیر دادن به فرزندان خود را کامل سازند، دو سال تمام شیرشان بدهند.»(بقره: 233) این دقت در تعیین مدت شیردهی، بیانگر نیازهای جسمی و روحی نوزاد به مادر در این دوران است. بنابراین با توجه به پدیده دل بستگی و نیاز خاص کودک به مادر در سال های اول و دوم زندگی، به تمام مادران شاغل توصیه می شود که تا حد امکان، دست کم در نخستین سال زندگی کودک، از رفتن به سر کار خودداری کنند و با عنایت به سفارشات اسلامی و احساس وظیفه دینی، شخصا شیردهی نوزادان خود را به عهده گیرند و نوزاد خود را به مهد کودک ها و تغذیه از شیر خشک عادت ندهند.
;مادر بهشت من همه آغوش گرم توست     ;گویی سرم هنوز به بالین نرم توست
;مادر صدای گردش گهواره ات هنوز     ;می پیچدم به گوش دل و جان شبانه روز
;دستی به مهد طفل و به دست دگر نهان     ;مادر ببین به عرش خدا می دهی تکان
;موسیقی بهشت همانا صدای توست     ;گوش دلم به زمزمه لای لای توست
;آن شیرخوار کو به سرش نیست مادری     ;زان دل خراش تر، به خدا نیست منظری
;ما را عواطف این همه از شیر مادر است     ;این رقتی که در دل و شوری که در سر است
;در طفلی آنچه دیده بشر مهر مادری     ;تحویل می دهد به بزرگی به دیگری
راه حل، بانوان شاغل، مادران نیمه وقت

زنان به طور طبیعی برای مادر بودن آفریده شده اند نه چیز دیگر، بنابراین او دوست دارد هم شاغل باشد هم مادر. پس درباره کار کردن زنان در خارج از محیط منزل، باید به گونه ای عمل کرد که به هیچ یک از ابعاد عاطفی و تربیتی و نقش بسیار برجسته مادرانه بانوان در زندگی، لطمه ای وارد نشود. توصیه و راهکاری که می توان به چنین مادرانی داد، دوری از کار تمام وقت و انتخاب شغلی به صورت نیمه وقت است. بدین صورت، کودک، غیبت و دوری مادر را کمتر حس می کند و اگر در سنین بالاتر، زمان غیبت مادر با زمان تحصیل و مدرسه کودک هماهنگ و از روی برنامه باشد، میزان آسیب های اشتغال مادر، به حداقل می رسد. ساعت های کاری انعطاف پذیر و کم، فرصت در کنار فرزند بودن را در زمان های دلخواه به مادر می دهد و از آنجا که بالا بودن مقدار زمان صرف شده برای بچه ها و تربیت روحی و شخصیتی آنان، از نمودهای اصلی یک خانواده خوب است، در این صورت می توان به خانواده ای ایدئال با روابطی صحیح نزدیک شد.
به کیفیت رابطه توجه کنیم

مادران شاغل باید با کاهش ساعت های کاری و افزایش حضورشان در خانه، به کیفیت مطلوب لحظاتی که در منزل سپری می کنند، بیفزایند. یعنی به چگونگی صرف وقت در کنار فرزندانشان توجه کنند و از لحظه لحظه آن برای تربیت صحیح فرزندان استفاده کنند. ارتباط مناسب و شایسته مادران شاغل بیش از همه به ساعت های مفیدی که با فرزند خود می گذرانند، بستگی دارد و آنان باید از زمان کوتاهی که با فرزند خود سپری می کنند، بهترین و بیشترین استفاده را ببرند و به مؤثرترین شکل در اختیار آنان باشند.

امام خمینی رحمه الله در سخنرانی خود خطاب به بانوان کشور می فرماید:

بچه ها از اول که در دامن مادر نباشند، عقده پیدا می کنند و اکثر مفاسد از این عقده هایی است که بچه ها پیدا می کنند.

بانوان محترم! مسئولید همه، مسئولیم همه. شما مسئول تربیت اولاد هستید، شما مسئولید که در دامن های خودتان اولاد متقی بار بیاورید، تربیت کنید و به جامعه تحویل بدهید. همه مسئول هستیم که اولاد را تربیت کنیم، لکن در دامن شما بهتر تربیت می شود. دامن مادر بهترین مکتبی است از برای اولاد. خانه های شما باید خانه تربیت اولاد باشد. منزل علماست منزل شما و منزل تربیت علمی، تربیت دینی و تهذیب اخلاق. توجه به سرنوشت اینها بر عهده پدران است و بر عهده مادران، مادرها بیشتر مسئول هستند و مادرها اشرف هستند. شرافت مادری از شرافت پدری بیشتر است. تأثیر مادر هم در روحیه اطفال از تأثیر پدر بیشتر است.

ازاین رو پدر و مادر همچنان که متعهد به تغذیه بدنی او هستند، نسبت به غذای روح او نیز باید متعهد باشند؛ زیرا غذای روحی و عاطفی در رشد و نمو صحیح شخصیت کودک اهمیت انکارناپذیری دارد. وقتی کودک حس کرد که پدر و مادر از او غافل هستند و به او عنایت و محبت ندارند، در دل او کینه ای نسبت به آنها پدید می آید و بنابراین به فکر انتقام از اجتماعی که در آن زندگی می کند، می افتد. از بهترین شیوه های ابراز محبت به کودک، در آغوش فشردن، نوازش کردن و سخن گفتن ملایم و دل پذیر، بازی کردن و بوسیدن اوست.
جهاد زنان در خانه داری

اشتغال زنان به طور نسبی پاسخی به علاقه و اشتیاق بانوان برای حضور در صحنه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی محسوب می شود، ولی از پی آمدهای منفی اشتغال، کم رنگ شدن ذوق و علاقه به خانه داری و کارهای مربوط به منزل است. زنان امروزی، گرایش و ارزش کمتری به امور خانه داری قایل می شوند و این گونه وظایف را پس از شغل خود، در مرتبه های بعدی اهمیت قرار می دهند. این در حالی است که فضیلت خانه داری و شوهرداری به اندازه ای است که برابر با جهاد زنان معرفی و تأکید فراوانی هم بر آن شده است. بنابراین، استوار نگه داشتن پایه های نظام خانواده و تلاش برای استحکام روابط میان اعضای خانواده بر اساس محبت و صمیمیت، همان پاداشی را دربر خواهد داشت که خداوند به مهاجرین در راه خود عطا می کند.

پیامبر مکرم اسلام ضمن تحسین زن (اسماء، دختر یزید انصاری) به خاطر سؤال زیبایش در امور دینی، فرمود:

این مطلب را خوب به خاطر بسپار و به زنان دیگر بگو که به راستی اگر زن، خوب شوهرداری کند و در صدد جلب خوشنودی و رضایت او باشد، اجر و پاداش او معادل است با همه کارهایی که مردان انجام می دهند.
;سه چیز عمده تکلیف بانوان باشد     ;که شامل است سعادات جاودانی را
;از این سه چیز یکی خانه داری است که زن     ;کند منظم اوضاع زندگانی را
;نهد اساس مبانی خانواده چو مرد     ;زن از زوال نگهدارد آن مبانی را
;دوم بود بچه داری که در نوازش طفل     ;به کار بندد انواع مهربانی را
;به کودکیش همه چیز خوب یاد دهد     ;که سودمند بود دوره جوانی را

حسین سمیعی

هنر زن، آن است که تخصص خود را در آن هدفی که دستگاه آفرینش، وی را بدان منظور آفریده است، به کار بندد و فرزندانی شایسته، برای جامعه پرورش دهد و درون خانه نیز شرایط آرامش شوهر و فرزندان خود را فراهم آورد. هنر زن، آن نیست که در کاری که برای آن آفریده نشده است، یعنی کار خارج از منزل و تهیه نان و آب دخالت و تلاش کند و خود را به زحمت بیندازد. گفتنی است زن، در انجام دادن کارهایی که آفرینش او بر عمل به آنها حکمی ندارد و خارج از وظیفه اوست، ناتوان است، چنان که مرد نیز در انجام کارهایی که دستگاه آفرینش بر عهده او نگذارده، ضعیف و ناتوان است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در گفتاری زیبا خطاب به امام حسن علیه السلام ، می فرماید:

به زن بیش از آنچه تحمل آن را دارد کاری مده و کاری را که به او ربطی ندارد به او واگذار مکن و او را بر اموری که انجام آن از حدود قدرت و توانایی او بیرون است مسلط منما؛ زیرا زن گل و گیاهی است خوش بو، نه فرمان بر که مقاومت کارهای مردان را ندارد.

مهارت ذاتی و نقشی را که یک زن در تربیت کودک و پرورش جسم و جان او می تواند داشته باشد، هرگز یک مرد ندارد و آن حوصله و تحملی را که یک مادر برای پروراندن تمایلات روحی و بدنی فرزند خود دارد، هیچ گاه یک پدر ندارد و بر عکس، آن نیرو و طاقتی را که یک مرد برای انجام کارهای خارج از محیط خانه و تحمل مشکلات جسمی و روحی (که احیانا ناشی از ناکامی های زندگی است) دارد، هرگز یک زن ندارد و این بالاترین لطف الهی و کمال عدالت در دستگاه منظم خلقت است که به هر موجودی آنچه را لازمه ادامه حیات خود و هم نوعان اوست، عطا فرموده است، همان گونه که در سوره طه می فرماید:

«پروردگار ما کسی است که به هر چیز لازمه خلقت او را عطا فرمود، سپس او را راهنمایی کرد».
تقسیم کار در خانه ولایت

حضرت فاطمه اطهر، زهرای مرضیه علیهاالسلام در مدت کوتاهی که در خانه علی علیه السلام مادر و بانوی خانه بود، بزرگ ترین و ارزشمندترین درس عملی را به مادران و بانوان عالم، در راه تربیت فرزندان و خانه داری و شوهرداری آموخت. از بیشتر روایت هایی که در حالت فاطمه علیهاالسلام وارد شده است، چنین استنباط می شود که آن حضرت همیشه کار خانه را بر کار خارج از خانه مقدم می داشت و تا حد امکان می کوشید با مردان تماس نداشته باشد. در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده است که می فرماید:

میان علی و فاطمه علیهماالسلام درباره تقسیم کارها گفت وگویی بود. آنان برای حل این مشکل به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتند و پیغمبر این گونه پیشنهاد کرد که کارهای مربوط به داخل خانه، بر عهده فاطمه علیهاالسلام و کارهای خارج از خانه بر عهده علی علیه السلام باشد. فاطمه علیهاالسلام به قدری از این تقسیم خوشحال شد که گفت: جز خدا کسی نمی داند تا چه اندازه من از این تقسیم خوشحال شدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله کار مردان را از عهده من برداشت.

پدیدآورنده: ملیحه آقاجانی

گنجینه



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 2:07 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

در آغازین روز آوریل 1996 م، خبر جنجال انگیزی، محافل مطبوعاتی و به دنبال آن افکار عمومی بریتانیا را لرزاند.

این خبر حاکی از انتشار مقاله ی ده تن از پژوهشگران در تأیید جنبش دفاع ازحقوق زنان»، موسوم به «فمینیزم» بود.این مقاله در یکی از مشهورترین مجلات تخصصی علوم اجتماعی در بریتانیا، استشار یافت.در این مقاله، پژوهشگری به نام «کاترین حکیم» به دلیلپژوهشیکه در یکی از شماره های گذشته ی همان نشریه به چاپ رسانده بود، سخت به باد انتقاد گرفته شد.

موضوع پژوهش خانم حکیم انعکاس نظرسنجی و پژوهشی میدانی خود در باره ی تمایلزنان انگلیسی به کار در داخل یا خارج منزل بود.نتیجه ی پژوهش وی، حاکی از تمایل اکثریت زنان انگلیسی به ماندن در منزل و رسیدگی و مراقبت از فرزندان به جای کار در خارج منزلبود،مگر آنکه شرایط دشوار مالی، آنان را به کار در خارج منزل وادارد.نتیجه ی این پژوهش همه ی محافل بریتانیا را بهت زده کرد و جریان های مربوط به فمینیزم را سخت آزرده ساخت.چرا کهبر یکی از مبانی اصیل فمینیزم یعنی «اشتغال زن در خارج از منزل جهت کسب شخصیت مستقل» خط بطلان می کشید جالب آنکه انتقاد از خانم کاترین مربوط به صحت آمارهای دقیقی نبود کهحاکی از جعلی بودن اطلاعات منتشر شده توسط گروه های فمینیزم بود، بلکه انتقاد از وی، متعمد معرفی کردن این گره ها در نشر این اطلاعات با هدف خلق اسطوره ای خیالی از اهداف وآرمان های زن در زندگی بود.بزرگترین دفاع این گروه ده نفره از جنبش های گذشته ی فمینیزم این بود که گفته ها و آمارهای شان، جعلی نبوده و فقط اشتباهات غیر عمد بوده است!..لذا از این پژوهشگرخواستند تا از ایراد اتهام جعل عمدی اطلاعات بر علیه فمینیزم، دست بردارد.شگفت آنکه مقاله ی خانم حکیم که در سپتامبر سال 1995 م منتشر شد، هیچ تکانی را در افکار عمومیبرنیانگیخت، چرا که در نشریه ای تخصصی منتشر شده و خطاب عمومی نداشت، ولی مقاله ی ده هزار نفر منتقدان این پژوهش که در شماره ماه مارس سال 1997 م ذر همان نشریه صورتگرفت، افقهای این پژوهش را روشن تر نمایاند.هر چند هدف این گروه، استفاده از این فرصت برای اعلان فعالیت ها و زیر سؤال بردن نتایج این پژوهش با استفاده از وسایل و امکانات عدیده یتبلیغاتی شان بود، ولی از آنچه که [عدو شود سبب اخیر اگر خدا خواهد.این جمله ترجمه نیست، بلکه نوعی از معادل فارسی ضرب المثل عرب «رُبَّ ضارّة نافعة» که در متن استعمال شدهاست ـ می باشد.] این انتقاد ایشان نتوانست چیزی از ارزش این پژوهش فرو کاهد و تلاش گروه های فمینیزم برای نقد منفی این پژوهشگر ناکام و عقیم ماند و به نتیجه ای نرسید.

ولی نکته ای که درسرانجام این جدال، بر ملا شد این بود که حرکت های فمینیزم غربی که شرق و غرب جهان را در نور دیده اند ـ در تلاش اند تا چهره ای کاملاً خیالی از زن و آرمان های او ارایه دهند [نه عینی وواقعی ] نقد غوغا سالار این عده بر مقاله ی این پژوهشگر سبب طرح پرسش های متعددی گردید.از آن جمله: چه دلایلی، سبب ترجیح منزل و مراقبت از فرزندان بر کار خارج از منزل توسط زنغربی شده است آیا مطالبه ی برخی شرایط و حقوق محروم شده، منجر به بروز پاره ای امور فرعی شده است که در طرح اولیه وجود نداشت؟ آیا فریادهای جریان های فمینیزم، فقط نمایانگرخواسته های گروه اندکی از زنان است و نه همه ی آنان؟ برای پاسخ گویی به این پرسش ها، ناگریز از بازنگری پیشینه ی تاریخی جریان های فمینیزم در غربیم.

جایگاه زن در دین مسیح زن غربی، در طی قرن های پی در پی، قربانی انواع جورها و ستم ها بوده است.او حقّ آموزش و ورود در دانشگاه ها را نداشته است، او نه تنها حق مالکیت اموال خود را پس از ازدواج از دست می داد، بلکه خود فراموش به بخشی از دارایی های زوج تبدیل می شدند و با جدایی از همسر نیز، حق حضانت کودکان را نداشت.ادبیات دین مسیحی نیز به تثبیت این جایگاه، دامی می زد.چنانکه قدّیس پولس، اسطوره ی جایگاه پست زن را درین مسیح، ترسیم نمود و منشوری را برای امنا و خادمان کلیسا در آن دوره که حتی تا عصر حاضر نیز ادامه دارد ـ بیان داشت ک موجب عدم پذیرش کار زنان در مراتب متعددی از کلیسا و شؤون مربوط به مردان می شد.

پولس می گوید: «زنان شما باید در معابد ساکت باشند، چرا که اجازه ی سخن گفتن به آنان داده نشده است.آنان باید چنانکه از سوی پروردگار تشریع شده است، همیشه تابع و پیرو باشند» کورنثیوس: 14، 35 ـ 34 گفته می شود که پولس، بسیاری از دیدگاه های خود را به مرور تغییر داد ولی نگاه او نسبت به زن فرقی نکرد و ثابت ماند او معتقد بود که مرد نمی تواند هم خدمتگزار پروردگار خویش باشد و هم همسرش.رجال گذشته کلیسا بر این باور بودند که مرد، روحی در پوشش جسم است ولی زن، جسمی عاری از روح است (1993).

به نظر می رسد که فعالان جنبش فمینیزم، چنین دریافتند که وقت آن رسیده است که طومار دو هزار ساله ی سوء نگاه و سوء همکنشی نسبت به زن، در هم پیچیده شود، و دانسته شود که این دیدگاه از اندیشه مردانی سرازیر شده است که آراء نشان، بازتاب گذشته و زندگی شخصی شان است برای مثال مبنای دیدگاه های قدّیس آگوستین ـ که از بزرگان نامی کلیسا و آخرین کسی است که در تأیید اعلان آزادی زشت و ناثواب در مورد زنان، سهیم بود ـ پیشینه ی حیات شخصی و احساس گناه وی نسبت به گناهان و خطاهایی بود که در جوانی مرتکب شده بود (1983).

همچنین هنگامی که قبل از ظهور اسلام، آکادمی رومیها مشغول بررسی اوضاع زنان بود، ابراز داشت که زن، موجودی عاری از روح است، هرگز وارد بهشت نمی شود و هرگز ملکوت آسمان ها درنمی یابد.زن، یکی از پلیدی های شیطان است (صالح، 1980) زن غربی در عصر جدید در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی برخی از زنان بریتانیا، حرکتهایی را برای بدست آوردن برخی از حقوق بازداشته ی خود، آغاز نمودند.خواسته ی نخست آنان داشتن حق رأی برای مجلس بود، تا شاید بتوانند از این رهگذر، توان اثرگذاری بر حکومت را بیابند و کم کم سایر خواسته هایشان را نیز به گوش زمامداران برسانند.این امر سبب بروز درگیریها و زد وخوردهایی با پلیس بریتانیا در آغاز قرن بیستم گردید و تا شعله ور شدن جنگ نخست جهانی، ادامه یافت باشروع جنگ، حکومت بریتانیا به دلیل اعزام مردان به جبهه های جنگ، به نیروی کار جایگزین، نیازی مبرم یافت.

از این رو زنان را تشویق به ورود به بازار کار کرد.پس از پایان یافتن جنگ نیز به دلیل بروز تلفات جانی در میان مردان و ایجاد فرصتهای خالی در مشاغل، حضور زنان جهت پرساختن این فرصتها همچنان ادامه یافت.و بدین ترتیب جنبش فمینیزم، مراحل مختلفی را از سر گذراند که کانون آغازین آن دست یافتن بر حقوق مشروع زن در استقلال مالی از روح، حق طلاق، حق حضانت کودکان، مساوات در آموزش، مساوات در دستمزدها و غیره بود.

در دهه پنجاه قرن بیستم، جنبش حقوق مدنی، مشروع به فعالیت در جهت از بین بردن تبعیض نژادی و مطالبه ی ایجاد مساوات در میان همه ی نژادهای ساکن در ایالات متحده ی آمریکا ـ اعم از آفریقایی، آسیایی، و اروپایی ـ و مشمول این خواسته بر زنان نمود.

از این رو زنان آفریقایی تباز به فعال ترین اعضای این جنبش، تبدیل شدند در دهه ی شصت، فعالان جنبش فمینیزم در آمریکا.بهره کشی و سوء استفاده از زنان را در تبلیغات و مسابقه های موسوم به ستاره ی زیبایی، محکوم نمودند.هر چند اصل این حرکت، بجا و شایسته بود ولی ادبیات بکار گرفته شده در این برخوردها، بسیار هتّاک و رکیک بود.علاوه بر آن این خواسته بحّق ایشان به سمت امور ناصوابی کشیده شده که در خواست اباحی گری اخلاقی، حق سقط جنین و غیره از آن جمله بود.

خواسته هایی که آغازکنندگان جنبش فمینیزم، هرگز در اندیشه آن نبودند.بدین ترتیب، دانشواژه «آزادی زن»، که در دهه ی شصت، معادل آزادی از سلطه مرد بود، در اثنای دهه ی هشتاد ـ هنگامی که افراطی بودن موج دهه ی شصت ـ که برخی از آثار تا همین امروز باقی مانده است ـ برملا شد ـ به آزادی از ستم های اجتماعی ـ اقتصادی و حقوقی، بدل گشت حرکت افراطی فمینیزم در دهه ی شصت، منجر به پیدایش جنبش هایی ضد آن موسوم به «آنتی فمینیزم»گردید، که رهبران آن از زنان باورمند سنت های اجتماعی بودند.

در دهه ی نود گروههای آنتی فمینیزم قدرت و استحکام بیشتری یافتند و در بسیاری از خواسته های خود از حمایت کلیسا ـ که مورد تبعیت و پیروی توده های سنتی است ـ برخوردار شدند، لذا خواسته ها و مطالبات این دو گروه به هم گره خورد و ضمن برخورد با خواسته های افراطی فمینیزم، منجر به تولید شکارهای واحدی گردید که موارد ذیل از آن جمله است: اجباری شدن برپای دعای مسیحی، تدریس کتاب های مقدس مسیحیان در همه مدارس آمریکا، تبعیض نژادی، منع سقط جنین به هر دلیل و غیره که در نهایت منجر به فروکاستن ارزشها و مبانی فمینیزم در افکار عمومی گردید.

کدامیک از ایشان بر حقّند؟ با نگاهی به خواسته های فمینیزم، روشن می شود که برخی از این خواسته ها، عادلانه و بحقّند، ولی آمیختگی آنها با نوعی اباحی گری، سبب تباه شدنشان گشت.برای نمونه، سازمان های فمینیزم در تلاش بودند تا حق طلاق و حق حضانت کودکان را برای زنان کسب نمایند، که البته این موارد اموری انسانی و مستحسن است.همچنین تلاش های این عده برای برخورد با مسابقه هایی غیرانسانی، چون «ستاره زیبایی» ستودنی و قابل تقدیر است.نیز فعالیت های ایشان برای تغییر چهره ی مبتذل زن ـ که در طول قرن بیستم در اثر استعمار و سوءاستفاده از زن در تبلیغات بازرگانی برای همه کالاها همانند مواد پاک کننده، شوینده، داروها، سیگار، نوشیدنی ها، کفش، حشره کش و غیره ـ صورت گرفته است، ارج نهادنی است.استفاده از زن در این تبلیغات چیزی جز زنده به گور کردن کرامت انسانی وی نیست، و دست کمی از زنده به گور کردن دختران در دوره های جاهلیت یا سنت سوتی ـ یعنی زنده سوزی بیوه زنان هندی به همراه شوهران مرده شان ـ ندارد.

موراگ الکساندر، یکی از فعالان این جنبش معتقد است که اصل مساوات مورد ادعا، صرفاً به معنای تغییر نگرش زن جهت عدم ورود به عرصه هایی که کرامت انسانی او پایمال می شود نیست، بلکه، تغییر نوع نگاه و اندیشه مرد را نیز در بر دارد، باشد که او را از این بهره کشی اهانت بار، باز دارد (1983) اما جنبش های آنتی فمینیزم نیز در رد اباحی گری، فیمینیت ها ـ که موجب فروپاشی نهاد خانواده افزایش چشمگیر آمار طلاق و تولدهای نامشروع می شود ـ کاملاً بر حقّ بودند، ولی در عین حال به دلیل تکیه بر گروههای افراطی گرای مسیحی، معتقد به تبعیض میان ادیان و نژادهای مختلف در جامعه واحد بودند.همچنین سقط جنین را به طور مطلق و بدون رعایت برخی از بیماریهای ویژه در زن، مربوط می شمردند.

از این رو این گروه ها نیز به رغم تبلیغات فراوان و حمایت های فراوان های از طریق گروه های ثروتمند کلیساها و نیز جامعه آمریکا در جلوگیری از گسترش فمینیزم ناکام ماندند.«سقط جنین» یکی از مهمترین مطالبات جریان های فمینیزم به شمار می رود.از نگاه فیمینیزم، سقط جنین به معنای «پایان دادن به بارداری ناخواسته» (1983) و یا «حقّ زن در انتخاب» است (1994).

تعریف نخست، توجیه کننده ی ایست از این جریان ها در مورد این جنایت است، چرا که این کار در واقع به معنای «قتل جنین» است و نه فقط پایان دادن به بارداری ناخواسته اما تعریف دوم توجه و اندیشه آدمی را از نگرش حقیقی فمینیزم نسبت به این معزل، منحرف می سازد.موضوع جواز یا منع سقط جنین، یکی از مهمترین موارد اختلاف میان جریان های آنتی فمینیزم است.چرا که برخی از این گروه ها، آن را یکی از حقوق متعلق به زن می دانند که از سوی قانون از آن محروم گشته اند.

از سوی دیگر جریان های مخالف سقط جنین، شعار «حق حیات» را برای جنین قربانی، سر می دهند ولی جنبش فمینیزم معتقد است که مخالفان مبنای «حق تولید مثل زن» را به «حق حیات جنین» تغییر داده اند (1989).آمارها حاکی از سقط سالانه 40 تا 60 میلیون جنین در جهان است (1994) یعنی 40 تا 60 میلیون جنین در سال کشت می شوند.مفهوم این آمار آن است که زن معاصر حاضر شده است که به هر بهانه ی ناچیزی دست به سقط جنین بزند، حال آنکه این کار فقط ویژه موارد اضطرار و دلایل پزشکی است.کار، خانه یا هر دو؟ دلایل کار خارج از منزل زنان، به سه عامل نسبت داده می شود:

1) عامل اقتصادی، یعنی نیاز مالی و یا رها شدن از وابستگی مالی به مرد.

2) عامل اجتماعی، جهت پایه گذاری روابط اجتماعی که فراتر از روابط خانوادگی است.

3) عامل روحی، جهت ارضای تمایلات شخصی از طریق انتخاب شغل دلخواه.

با مقایسه کار در خارج منزل با کار داخل منزل به وضوح روشن می شود که بسیاری از کارهای زن در خارج منزل خالی از سختی ها و مرارت های کار داخل منزل ـ همانند همسر داری، مراقبت از کودکان، خانه داری، پخت و پز غیره ـ نیست چرا که رئیس اداره نیز با دستورات و خواسته هایش موجب خستگی مفرط و ملال زن می شود تا حدی که قابل قیاس با گله های زن از حاکمیت مرد و زیادی خواسته هایش نیست.افزون بر آن، زن در محل کار از حقوق و جایگاهی برابر با مرد برخوردار نیست.

بدیهی است که ناراحتی های زن در خارج از منزل بر رفتارهای او در خانواده، تأثیر مستقیمی دارد و به افزایش مشکلات در داخل منزل می انجامد.اشتغال خارج از منزل زن، همچنین زحمات و مشکلات زن را به نحو افزاینده ای افزایش می دهد، چرا که وی مجبور است علاوه بر مسئولیت های خارج از منزل وظایف و کارهای داخل منزل را نیز به دوش کشد.اغلب در مورد اشتغال زنان ازدواج کرده با این پرسش سنتی مواجهیم که آیا اشتغال منجر به بروز مشکلات در منزل می شود و یا مشکلات خانوادگی به اشتغال زنان می انجامد؟

بی هیچ اختلاف نظری، افزایش فراینده ی زنان ـ مجرد یا متأهل ـ شاغل در غرب با افزایش موارد طلاق، سقط جنین و ولادت های نامشروع همراه بوده است.جدول شماره 1 که در پایان این مقاله خواهد آمد، حاکی از درصد زنان مطلقه در گروه سنی 25 تا 44 سال در برخی کشورهای پیشرفته و دولتهای اسلامی مطابق آمارهای رسمی سازمان ملل متحد می باشد (1991).اهمیت آمار این گروه، کم سنی کودکان ایشان و تأثیر طلاق بر شخصیت کودکانشان در این سنین کم می باشد.نسبت طلاق در همه ی گروههای سنی در بریتانیا 32% و در آمریکا حدود 50% می باشد.

جدول شماره 2، پرده از ولایت نامشروع برای هر هزار مورد، در برخی کشورهای اروپایی برمی دارد (1993)، در این جدول نمایان شده است که میزان تولدهای نامشروع در کمتر از سه دهه، حدود پنج برابر شده است.جدول های شماره 1و2، بیانگر وضعیت خانواده ی عربی در قرن معاصر و حرکت خانواده به سوی فروپاشی و تلاشی است.در حالی که مقایسه ی کشورهای عربی با دولت های اسلامی، حاکی از ثبات خانواده و ناچیز بودن آمار طلاق در میان دولت های اسلامی است که یک سوم دولت های عربی می باشد.طبیعی است که ثبات زن، دلیل اساسی ثبات خانواده است.

آیا خانواده مسلمان از ثبات بیشتری برخوردار است؟ با مقایسه وضعیت زن در غرب و وضعت زن مسلمان، درمی یابیم که زن مسلمان از چهارده قرن گذشته تا کنون از عدالت تشریعی الهی برخوردار است.این تشریع الهی، حقوق فراوانی را برای زن لحاظ نموده است.که حق انتخاب همسر، حق طلاق، حق حضانت کودکان، آزادی استفاده از اموال شخصی از آن جمله است.

و در مورد حقوق و وظایف هیچ فرقی میان زن و مرد، جز مواردی که منجر به ایجاد تکلیف شاقّ جسمی بر او می شود، نیست چرا که زن دوره های رنج آور و پرمشقتی همانند بارداری، وضع حمل، و شیردهی را در زندگی خود دارد که مرد دچار آنها نیست.بنابراین برخی از انواع تبعیض به نفع زن و مفید حال اوست و از کرامت و اهمیت او چیزی نمی کاهد، بر خلاف آنچه که در کتابهای مسیحیان وارد شده و او را «جسمی عاری از روح» معرفی کرده اند.

پیامبر اکرم (ص)، بخشی از وقت خود را برای آموزش های دینی زنان، اختصاص می داد.چنانکه در روایت آمده است، گروهی از زنان به ایشان عرض کردند: «مردان ما، آنچنان چیره بر مایند که از بهره مندی از حضور شما محروم مانده ایم، بخشی از وقتتان را در اختیار ما قرار دهید» حضرت (ص) نیز وقتی را به ملاقات و پند و اندرز ایشان اختصاص دادند.

مشکلات زن در دولت های اسلامی مربوط به سنت های اجتماعی و عدم ثبات سیاسی است که در جوامع مختلف، متفاوت است و هیچ ارتباطی به شریعت اسلامی ندارد.به عبارت دیگر، مشکلات زن مسلمان در هند از مشکلات زن مسلمان نیجریه ای و زن مسلمان افغانی، متفاوت است.بر سر دو راهی بسیاری از جریانهای فمینیزم در غرب، فعالیت های خود را با خواسته های عدالت محور، آغاز نمودند و از این رو توانستند مردان و زنان بسیاری را با خود همراه سازند، ولی در نهایت از مسیر صحیحی که در پیش گرفته بودند منحرف گشته و خواستار امور زشت و ناصوابی چون: حقّ مطلق سقط جنین، پایبند نمودن به عقد زوجیت و غیره شدند که سبب پراکندگی بسیاری از همراهان و پیروانشان گردید و در نهایت منجر به پیدایش جریان های آنتی فمینیزم شد که این حرکت نیز در ادامه به افراط انجامید.

فرآیند این دو جریان فقط منجر به کسب حق ولنگاری، برای زن شد ولی حق مساوات در فرصت های شغلی، مساوات در دستمزد و غیره، همچنان دست نیافتنی باقی ماند.نگاهی به وضعیت امروز خانواده در غرب، به وضوح حاکی از نتایج فعالیت های فمینیزم جهت «آزاد سازی» و نه «آزاده سازی» زن است که منجر به تلاشی شخصیت زن در مرحله ی نخست و فروپاشی خانواده در مرحله ی دوم است.

امروز جامعه ی غربی از افزایش آمارهای طلاق در اثر آسیب پذیر شدن خانواده، در رنج است.دلایل این معضل به افزایش زنان متأهل شاغل، سقط جنین، تولدهای نامشروع، افزایش جرایم جوانان و نوجوانان، خشونت در داخل خانواده و غیره مربوط است (درکزلی، 1997م).بنابر آنچه که گذشت، عجیب نیست که زن، نخستین قربانی جنبش فمینیزم باشد.از این رو پژوهش خانم کاترین حکیم، به وضوح نمایانگر تمایل اکثر زنان به ثبات خانواده از طریق رسیدگی حدّی به امور مربوط به خانه و خانواده توسط ایشان است مگر آنکه ضرورت تأمین معاش، مقتضی خلاف این امر باشد.

مفهوم این گفته آن است که زن دز آستانه هزاره سوم میلادی درتلاش است تا آنچه را که همچنان گذشته ی وی تباه ساخته اند، باز بیافریند.

^ 1989 ^^1986
منابع و مأخذ
«عربی»

1 ـ درکزلی، شذی: المرأة المسلمة فی مواجهة التحدیات المعاصرة، عمان: مجدلاوی، 1997م.

2 ـ صالح، صبحی: المرأة فی الاسلام، بیروت: المؤسسة العربیة للدرسات و النشر، 1980م.

«انگلیسی»

1.Alexander, M.

(1983), A woman Ucs place, England: wayland

2.carroll, T.

F (1983), WOman, Religion, and development in the third world , new york: praeger.

3.Ginn et .1., (1996), Feminist fallacies: A reply to hakim on women,s empbritish journal of sociology, 47 (2) , 167

4.hakim c., (1995) , five feminist Myths about women ucs Employment , british journal of sociology, 64 (3), 429.

5.lewis, j.(ed) (1993) , women and social policies in Europe, work , family and State, england, Edward Elgar.

6.united nations (1990), Trends and Statistics, women 1970 ـ 1990, trends and statistics , new yourk, united Nations publications.

پدیدآورنده: نویسنده شذی درکزلی/ مترجم مهدی بهزادیان



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 2:07 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

 بازگشت زنان به خانه، عنوان مقاله ای است در مجله انگلیسی زبان «ملت و جهان»، چاپ هندوستان که به بررسی تمایل و رویکرد جهانی به بازگشت زنان از محیط کار و مشاغل مختلف به خانه و خانواده و تربیت فرزندان می پردازد. این مقاله که توسط خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو تهیه و ارسال شده است، لزوما دیدگاه مجله را بازگو نمی کند اما به خواندن آن می ارزد. ضمن تشکر از عزیزان خانه فرهنگ بویژه خانم محبوبه پلنگی، توجه شما را به آن جلب می کنیم.

پیدایش عقیده تساوی زنان با مردان، مسأله ای تصادفی نبود بلکه ریشه آن را باید در اروپای مسیحی قرن شانزدهم میلادی جستجو کرد. یعنی هنگامی که زنان تحت ستم و استثمار بودند و هیچ گونه حقی در جامعه نداشتند، هنگامی که زنان چیزی به ارث نمی بردند و به آنها اجازه داده نمی شد ازدواج مجدد داشته باشند و به آنان به دیده حقارت و به عنوان موانع رسیدن به معنویت نگریسته می شد، هر گونه افراطی دیر یا زود با شکست مواجه خواهد شد. در این مورد نیز زنان قیامی علیه کسانی که بر آنها ستم می کردند آغاز نمودند و خواستار حقوق مساوی با آنان شدند. این بیداری رفته رفته تبدیل به یک نهضت شد و چند قرن بعد اوضاع و شرایط دوران جنگ جهانی دوم سرعت این نهضت را بیشتر کرد. اما مسأله طرفداری از حقوق زنان نتوانست راه حل کاملی برای زنان باشد. پس از آزادی و رهایی از قید و بند گذشته، نه تنها مشکلات حل نشده ماند بلکه گرفتاریهایشان بیشتر نیز شده است زیرا خداوند در نظر نداشت آنها را شبیه مردان بیافریند. جایگاه حقیقی آنها در منزل و وظیفه آنان پرورش و تربیت کودکان است. دنیا اکنون شاهد دومین دور بیداری و آگاهی زنان است. این بار آنها در حال بازگشت به جایگاه حقیقی خود، یعنی تربیت کودکان و خانه داری هستند. این موضوع نشان دهنده غلبه غرایز مادی بر ارزشها و نقشهای غیر طبیعی تحمیلی زنان بر خود است.

مجله جدیدالتأسیس «Out LooK» در شماره سوم آوریل 96 خود مطلب جالبی را در این رابطه نقل می کند. نویسنده مقاله با چند نفر از زنان شاغل با درآمدهای بسیار بالا که اخیرا از شغلهای خود دست کشیده اند تا به مسؤولیتهای ناشی از ازدواج و پرورش و تربیت بچه های خود بپردازند، مصاحبه هایی داشته است. خانم «سوروچی کاپور» مدیر یک مؤسسه مهم بین المللی آگهی های تجارتی، که اخیرا شغل خود را رها کرده است، می گوید: «خدا را شکر که دوران ارتجاعی و پر از شکنجه طرفداری از برابری زنان به سر آمده است. چرا که الآن مجبور نیستیم کارهایی را که مردها انجام می دهند انجام دهیم تا واجد شرایط زن آزاده بودن شویم.» بیشترین ارزش در نظر وی، هویت زن بودن است.

خانم دیگری به نام «واگا تادِب» می گوید: «زندگی زنان صرفا به خاطر اشتغالشان ارزش پیدا نمی کند.» وی که شغلش را رها کرده است تا در منزل کنار دخترش باشد، معتقد است مادر بودن به وی غنا می بخشد. خانم «سورا بهای بیکچاندانی» و خانم «روچی تریو آمبالا» نیز سرگذشت مشابهی دارند. مشاغلشان را رها کرده اند تا به مواظبت از دخترانشان بپردازند. «سورا بهای» یکی از مدیران شرکت «نستله»، و «روچی» مدیر شرکت «کلیت پالمولیو» colgatepalmolive بود.

این روند صرفا محدود به هند نمی شود بلکه روندی جهانی شده است. خانم «کاترین حکیم» استاد مدرسه عالی اقتصاد لندن ضمن تحقیقات خود دریافته است که دو سوم زنان انگلیسی، خانه دار بودن را به اندازه شغل بیرون از خانه مهم و مفید می دانند. «کاترین حکیم» معتقد است اکثر زنان علاقه ای به کار کردن در بیرون از خانه ندارند و اعتقادشان بر این است که مسؤولیت آنها وظایف داخل خانه، و کسب درآمد و روزی، وظیفه مردان است. در ایالات متحده آمریکا، بسیاری از زنانی که بچه کوچک دارند به دلیل وظیفه خطیر نگهداری از بچه هایشان مشاغل خود را رها کرده و به مادران تمام وقت تبدیل شده اند. اگر چه این روند هنوز به مثابه یک زمین لرزه عظیم نیست، اما نشانه هایی حاکی از وقوع یک تحول فرهنگی بزرگ در میان این مادران و همچنین تغییر اولویتهای آنها در حال پیوست به مکتب جدیدی هستند که «دیوید با لنکن هوان» رئیس «مؤسسه ارزشهای آمریکا» آن را «مکتب جدید طرفداری از خانواده» می نامد.

یک خانم 36 ساله اهل «اوهایو» به نام «ایورا مالدونادو» که فعالیتهای بسیاری در بیرون از منزل داشت، پس از بچه دار شدن از این فعالیتها کاست. وی دلیل این کار خود را این گونه ذکر نمود: «ما به کودکان خود در این جامعه خیلی چیزها می دهیم. اما آنچه به آنها نمی دهیم، ارزشها، سنتها، وقت و از همه مهمتر با مادر بودن است و آن چیزی است که کودکان امروز تشنه آن هستند.»

خانواده «میشل گلاس» 35 ساله که مدیر فروش یک فروشگاه زنجیره ای در کالیفرنیاست، دو سال پیش به هنگام تولد دوقلوهایش از شغل خود دست کشید.

خانم «کالی سورن من دیکسون» بنیانگذار مؤسسه ای حقوقی به نام «حقوقدانان داخل منزل» که دویست عضو در منطقه واشنگتن دارد، از شغل خود استعفا داد تا بتواند بچه دار شود. وی می گوید: «من به هر کاری که دست می زنم خود را صد در صد در اختیار آن می گذارم. عاشق مادر شدن شدم و میل نداشتم در دو جهت متضاد کشیده شوم.»

مقاله ای در سال 1994 (1363) منتشر شد که خیلی ها از آن نقل قول کردند. در این مقاله آمده است: «خانواده های دو درآمدی رو به کاهش هستند ... بسیاری از خانمهایی که می توانند بچه دار شوند در حال بازگشت به خانه هستند. این روند جدید، سازگاری با سنت اسلام دارد. تعالیم اسلام برای توازن امنیت و ثروت، راههای جدیدی گشوده است. اسلام به زنان حق ازدواج مجدد، ارث بردن، طلاق و دیدن شوهر قبل از ازدواج را اعطا کرده است. نمونه های چنین حقوقی درتمام طول

تاریخ بی سابقه بود. اسلام به مرد و زن حقوق مساوی داده است. زنان هم، مانند مردان از تمام حقوق برخوردارند، اما تقسیم حقوق و وظایف، متفاوت است. معیار تقسیم حقوق، خصوصیات فیزیکی و جسمی است. خداوند زنان را برای پرورش و تربیت کودکان و مردان را جهت کسب روزی و حفاظت از خانواده آفریده است. در دنیا هر چیزی برای منظور و هدف خاصی آفریده شده است و همه چیز در مکان ثابتی در حال فعالیت و توسعه است. این مسأله شامل حال روابط انسانی نیز می شود. هماهنگی اجتماعی وقتی تحقق می یابد که مرد و زن به وظایف خود خوب عمل کنند و یقینا لذت هماهنگی، بالاتر از هر لذت دیگری است. اسلام کار کردن را برای زنان در جهت بهبود وضع اقتصادی خانواده ممنوع نساخته است اما این کار باید وظیفه دوم آنها باشد».

شاعر بزرگ و مشهور «هنری وَدْ روژت لانگ فِلو» این موضوع را چنین بیان می کند:

در خانه بمان قلب من و استراحت کن

قلبهای حافظ خانواده، خوشبخت ترینند.

پیام زن



نظرات 0

محور : زنان و اشتغال

اشتغال زنان، رفع نیازها یا مشکلات تازه

کار، کار، کار ... در هر دوره ای از تاریخ این کلمه کوتاه سه حرفی مورد نیاز همه اقشار اجتماع بود تا بتوانند به وسیله آن گذران زندگی کنند و محیط زندگی را با تلاش و کوشش، شیرین و دلچسب نمایند.

شاید کار در یک قبیله و روستای کوچک فقط به دامداری و کشاورزی و گاهی هم فروشندگی در برابر دریافت اجناس (معامله کالا با کالا) تقسیم می شد. اما با گذشت زمان و نیازهای مختلف، کار گسترش یافت و گاهی همه افراد خانواده از جمله کودکان، زنان و مردان مجبور بودند برای گذران زندگی کار کنند.

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 2:07 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

در تمام جوامع بشری، نیروی کار متشکل از نیروی کاری زنان و مردان است. اشتغال زنان خارج از محیط خانه، تبعات مثبت و منفی بسیاری در پی دارد. معمولاً عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و روانی از جمله مواردی هستند که در اشتغال زنان و فرسایش

روحی و جسمی آنها دخالت دارند.

زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند و 32 کارها توسط آنان انجام می شود، اما تنها101 درآمد جهانی به زنان تعلق دارد.

«به طور آماری، زنان بخش عمده ای از جایگاه کاری را دارند. در آغاز قرن بیستم نزدیک به 31 از زنان انگلستان در نیروی کار مشارکت داشتند و در دهه 1980 این میزان به 40% نیروی کار رسید. البته در اروپا به عنوان یک کل، در سال 1983، 54% زنان در نیروی کار مشارکت داشتند.»(1)

با وجود چنین همیاری از سوی زنان در عرصه های اجتماعی، «هنوز در بعضی کشورها زنان حق مالکیت دارایی خود را ندارند؛ همچنین آنان حق گرفتن وام نیز ندارند و در واقع فاقد شخصیت حقوقی می باشند.»(2)

با بررسی آمارها و تحقیقات، تعارض و تبعیض هایی در حقوق مادی زنان مشاهده می شود که همه به نوعی آن را قبول دارند؛ اما تاکنون فرسایش های روحی و روانی زنان در عرصه اشتغال مورد ارزیابی دقیق روانشناسان و جامعه شناسان قرار نگرفته و از سوی دیگر راهکارهای عملی نیز در این زمینه برای مدیران ارائه نشده است. در پایان اکثر کتاب های جامعه شناسی اشتغال زنان، مباحث اشتغال با رویکردی جنسیتی مطرح می شود و به پیشنهادات شعاری ختم می گردد که به مذاق هیچ مدیری خوش نمی آید.

در اینجا می خواهیم با بیان 5 اصل مدیریت، فرسایش روحی روانی زنان را در عرصه های اشتغال و در لابه لای این اصول بررسی کنیم.

اصل اول: بسیج منابع انسانی

کارمندیابی و استخدام، نخستین گام عرصه مدیریت می باشد. اکثر سازمان ها و نهادها استانداردهایی را جهت گزینش نیرو دارند که به صورت آزمون است؛ اما عملکرد واقعی، نسبت به استخدام زنان به شکل

دیگری ـ که البته در چارچوب هیچ استانداردی نیست ـ اعمال می شود که آن هم فقط پیش داوری است.

چنانچه «در یک بررسی تجربی که بر روی 1003 نفر از پرسنل 50 سازمان، مؤسسه و کارخانه در سطح شهر تهران انجام گرفت، مشخص شد نظر مدیران ارشد این مؤسسه ها نسبت به توانایی زنان در احراز مشاغل مدیریتی بسیار مثبت بوده، ولی هنگام انتخاب زنان و مردان در شرایط مساوی که متقاضی مشاغل مدیریتی بودند، مردان را بر زنان ترجیح دادند.»(3)

در هر صورت، پیش داوری ها همیشه موجودند و از طریق یادگیری به افراد القا می شوند. مدیران مرد با این پیش داوری ها، نیروهایی را از عرصه اشتغال حذف می کنند. این نیروها با صرف منابع و سرمایه های اجتماع، تحصیل کرده اند و باید از نیروی کار آنها بهره جست تا سرمایه از دست رفته به چرخه اقتصاد بازگردد.

مدیریت منابع انسانی

پس از استخدام، زنان در ساز و کارهای

اداری دچار فرسایش روحی دیگری می گردند که معمولاً دلیل آن عدم مدیریت می باشد. مدیریت منابع انسانی بر دو محور پایدار است:

الف) درک مدیر از رفتار گذشته کارمند و علل بروز آن رفتار خاص.

گاه نگرش ها و پیش داوری ها منجر به تصوری غیر واقعی می گردد، در نتیجه مدیر از درک رفتار گذشته کارمند زن خود باز می ماند.

ب) پیش بینی رفتار یا عوامل مؤثر در شکل گیری رفتار آینده.

عدم درک واقعی از رفتار گذشته، روی آوردن به احتمالات غیر واقعی و تصورات ذهنی به پایه گذاری پیش بینی هایی می انجامد که غیر واقعی بوده و مدیر را دچار اشتباه می کند. اقداماتی که بر اساس پیش داوری از مدیر سر می زند منجر به ارتباط گسسته کارمند با مدیر شده و فشارها و فرسایش های روانی را بر کارمندان زن وارد می آورد.

اصل دوم: هدایت و سرپرستی

هدایت و سرپرستی پس از شناخت کارکنان به عملکرد آنها و آنچه در آینده امکان وقوعش هست، ارتباط دارد. شناسایی

انگیزه های فردی و انگیزش های زنان از بروز پیش داوری ها تا حدود زیادی جلوگیری می نماید.

انگیزش

انگیزه، حالت درونی است که انسان را به انجام فعالیت خاصی ترغیب می کند. رویکرد زنان برای احراز مشاغل به عنوان یک فعالیت بر اساس چه انگیزه هایی می باشد؟ همچنین، پس از شاغل شدن، چه انگیزه هایی زنان را در انجام فعالیت های سازمانی ترغیب می نماید؟

عوامل ایجادکننده انگیزه

در باره اینکه انگیزه چگونه ایجاد می شود، سه نظریه وجود دارد:

نظریه اول: سلسله مراتب نیازها

سلسله مراتب نیازها بدین ترتیب می باشند: نیازهای جسمانی (غذا، پوشاک، مسکن، ...)، نیازهای ایمنی (نیاز به ثبات و رهایی از ترس و نگرانی)، نیاز به احترام (حرمت، مقام، موقعیت)، نیاز به

خودشکوفایی، نیاز به دانستن و فهمیدن و نیازهای زیبایی شناختی.

به طور کلی، برای اشتغال زنان با توجه به نظریه فوق، امکان دخالت چندین نیاز به صورت ترکیبی وجود دارد. زنان ضمن داشتن انگیزه های اقتصادی و ایمنی می توانند به نیازهای احترام و خودشکوفایی توجه داشته باشند. در این مسیر بر اساس نیاز خودشکوفایی، استعدادهای فردی ظهور پیدا کرده و نیازهای بعدی هم ارضا می شوند.

«در تحقیقی که بر روی انگیزه زنان در شغل، بر اساس نظریه «مازلو» در شهر اصفهان انجام گردید، نیازهای نامبرده از نظر «مازلو» به ترتیب اهمیت و اولویت بدین ترتیب می باشند:

نیازهای فیزیولوژیک: نمره رضایت 61؛ نیاز به ایمنی: نمره رضایت 5/71؛ نیازهای اجتماعی: نمره رضایت 77؛ نیاز به احترام: نمره رضایت 5/77؛ نیاز به خودشکوفایی: نمره رضایت 5/70.»(4)

چنانچه ملاحظه می شود، نیاز به احترام، بالاترین نمره را دارا است و پس از آن، نیازهای اجتماعی قرار دارد. مدیرانی که این نکته را می شناسند و عمل می کنند، از احترام متقابل، اعتماد و تلاش چند برابر زنان سود می برند.

به نظر می رسد انگیزه زنان بین دو بخش انگیزه های مادی و غیر مادی بر حسب اهداف جامعه و موقعیت اجتماعی و اقتصادی زن تعیین می گردد. هر قدر اهداف جامعه متعالی و نظام ارزشی حاکم بر جامعه والاتر باشد، انگیزه های غیر مادی قوی تر بوده و بر انگیزه های مادی غلبه می کنند.

مدیران زیرک در جوامعی که فرهنگ اجتماع بر ارزش هایی استوار است با آگاهی از مبانی فرهنگی جامعه، با روش های زیرکانه، انگیزه های غیر مادی را در قالب های مذهبی به کارکنان زنِ خود القا نموده و هدایت بهتر و کنترل مناسبی بر سیستم داشته و در ساز و کارهای اداری از نیروی زنان سود فراوان می برند.

نظریه دوم: عوامل بهداشت روانی و

انگیزاننده ها

آدمی با عوامل مؤثر بر رضایت شغلی خویش، برخوردی دوگانه دارد. گاهی در اثر نبود برخی از عوامل، احساس عدم رضایت می کند و در صورت فراهم آمدن عوامل و شرایط مذکور احساس عدم رضایت وی کاهش می یابد؛ به طوری که به تدریج، به بی تفاوتی وی نسبت به موضوع مورد نظر می انجامد. این مجموع عوامل را «حافظ وضع موجود» یا «نگهدارنده» یا «تأمین کننده بهداشت روانی» می نامند.

رضایت شغلی، ارتباط دوطرفه با عوامل درونی شغل دارد. مدیرانی که در خصوص زنان نیز این مهم را اجرا نمایند، تا حدودی حق آنان را رعایت نموده و زنان، کمتر شاهد تبعیض بوده و آسایش و رضایت شغلی، جای فرسایش ها و رنجش های روانی را می گیرد.

عوامل درونی شغل شامل این موارد می باشند: مسئولیت بیشتر، پیشرفت در کار، کسب موفقیت، شناسایی و تحسین به خاطر حُسن انجام کار.

توجه مدیران به تفاوت نوع رضایت شغلی بین گروه مردان و گروه زنان نیز اهمیت ویژه دارد.

«کلیفورد جانسن، طی یک دوره 30 ساله مطالعاتی را انجام داده و از نظر اولویت و اهمیت در گروه مردان و زنان، رضایت شغلی را بررسی نموده است:

در گروه مردان به ترتیب اولویت: امنیت، پیشرفت، نوع کار، همکاران صمیمی، سرپرست خوب، مزایا، ساعات و شرایط کاری، عوامل مؤثر در رضایت شغلی شناخته شد.

در گروه زنان به ترتیب اولویت: نوع کار، امنیت، همکاران صمیمی، پیشرفت، نظارت، پرداخت، شرایط کاری، ساعات کار و مزایا، عوامل مؤثر در رضایت شغلی شناخته شد.»(5)

چنانچه ملاحظه می شود، برای زنان، نوع کار مهم ترین عامل تلقی می شود. می توان با توجه به این مطلب نسبت به سیاستگذاری های کلان اقتصادی و اشتغال زایی برای زنان تصمیمات مناسبی گرفت.

همچنین طبق بررسی دیگری با توجه به نوع کار و درجه بندی رضایت شغلی در مقاطع مختلف، نتایج دقیق تری به دست آمد که به شرح زیر می باشد:

«مشاغل مدیریت و سرپرستی: میزان رضایت 79؛ آموزش و فرهنگی: میزان رضایت 74؛ بهداشت و درمانی: میزان رضایت 5/55؛ علمی، تخصصی، فنی و مهندسی: میزان رضایت 66؛ امور اداری و دفتری: 5/72؛ بازرگانی و فروشندگی: 5/72 و کارگران مشاغل تولیدی: 68.»(6)

نظریه سوم: نظریه y و x

ابتدا ارکان این نظریه را بیان می کنیم. نگرش مدیر نسبت به کارکنان، به دو شکل y یا x می باشد.

نگرش مدیر بر اساس x:

1ـ بیشتر انسان ها ذاتا تنبل هستند.

2ـ بیشتر انسان ها ذاتا از قبول مسئولیت گریزانند و ترجیح می دهند تحت هدایت دیگری باشند.

3ـ برای انگیزش های انسانی باید از مشوق های مادی و اقتصادی و ایجاد امنیت استفاده کرد.

4ـ قابلیت خلاقیت و نوآوری برای مسائل فقط در تعداد محدودی از افراد یافت می شود که به مشاغل مدیریت و رهبری می پردازند.

5ـ بیشتر مردم باید تحت کنترل دقیق قرار گیرند.

نگرش مدیر بر اساس y:

1ـ کار به طور طبیعی مانند بازی است.

2ـ معمولاً افراد مسئولیت پذیرند.

3ـ علاقه مندی باعث انگیزش است و شیوه خودکنترلی درونی است.

4ـ قابلیت خلاقیت بین همه انسان ها تقسیم شده است.

5ـ کنترل را می توان به خود افراد واگذار کرد.

همان طور که گذشت، پیش داوری ها از طریق القا در نهاد افراد جای می گیرد. راههای القا، تبلیغات مداوم، الگوهای مشخص و فشارهای اجتماعی، می باشد.

پیش داوری (Prejudice) حکم مقدم بر تجربه است. یعنی، عکس العمل یا واکنشی است که شخص نسبت به کسی یا چیزی پیش از هر گونه تجربه واقعی دارد.

چنانچه گذشت، استخدام زنان، همیشه با پیش داوری مردان روبه روست. همین امر موجب می شود زنان از نظر روان، دچار فرسایش شوند. در ساز و کارهای اداری پیش داوری ها بر اساس نظریه x، همان اسطوره تبعیض جنسی است که به طور طبیعی در جوامع وجود داشته و مردان با این تعصب و پیش داوری ها خو گرفته اند.

مدیرانی که با نظریه سلسله مراتب نیازها و نظریه بهداشت روانی و انگیزاننده ها آشنایی دارند، درکی واقعی از رفتار گذشته کارکنان خود پیدا می نمایند. همچنین اگر پیش بینی خود را بر اساس نظریه yقرار دهند در واقع به کارکنان خود فرصت های بروز خلاقیت داده اند.

اما اینکه مدیران در سطح کلان و خرد بر اساس کدام نظریه ها عمل می کنند، با شناسایی فرهنگ جوامع و بسترهای پیش داوری ها بیشتر مشخص می گردد.

در جامعه ای که امیر مؤمنان علی(ع) مدیر و حاکم آن است، انتخاب کارگزاران بر اساس سوابق و ملاک های گزینش به شکل آئین نامه برای افراد مشخص می گردد، چنانچه در نامه حضرت به مالک اشتر، استانداردهای گزینش فرماندهان سپاه، قضات، کارگزاران دولتی، منشی یان و نویسندگان و حتی نحوه آزمودن هر یک مشخص گردیده است.

تعیین استانداردهای گزینش افراد، و مشخص کردن نحوه آزمودن آنان، از بروز پیش داوری ها جلوگیری نموده و بهانه ای برای فرماندار باقی نگذارده است.

در ابتدای نامه های حضرت به فرمانداران و مأموران مالیات؛ هشدارهای امیر مؤمنان علی(ع) در خصوص ترس از خدا و یادآوری مرگ به عنوان عامل کنترل درونی افراد جهت رویارویی با عرصه کار و فعالیت اجتماعی، همچنین سفارشات اکید و مکرر معنوی حضرت به کارگزاران خود، انگیزه های غیر مادی را در آنان بیدار و نشانه ای از نظام ارزشی و فرهنگ حاکم می باشد.

امام(ع) به دور از هر گونه پیش داوری، و با استناد به گزارشات و شکایات مردمی، کارگزاران خود را در قالبی نصیحت گونه همراه با تحکم، مورد بازخواست قرار می دهد. اشاره حضرت به کیفرها و جزاهای اخروی نیز نشانه ای دیگر از فرهنگ مدیریتی امام علی(ع) می باشد.

اصل سوم: برنامه ریزی

برنامه ریزی در هر نهاد اجتماعی از اهمیت بنیادین و ویژه برخوردار است. برنامه ریزی در ساز و کارهای اداری نمایان شده و قدرت و ضعفش مشخص می شود. فرصت دادن به کارکنان جهت برطرف شدن ضعف ها برنامه ریزی را متحول می سازد.

اصل و پایه برنامه ریزی، خلاقیت می باشد. خلاقیت یعنی، به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. اینکه چگونه می توان از خلاقیت های نهفته در وجود زنان بهره جست و به نوعی گنج های پنهان را کشف کرد، بستگی به مدیر و نگرش ها و روش های وی دارد.

نخست باید شیوه های تفکر زنان را شناخت و بدان جهت داد. به طور کلی شیوه های تفکر برای افراد به 5 شکل می باشد:

1ـ خلاق

2ـ سببی

3ـ استقرایی «جز به کل»

4ـ قیاسی «کل به جز»

5ـ قضاوتی و تحلیلی

معمول شیوه تفکر در عموم زنان، استقرایی (جز به کل) است، البته قابل جهت دهی و تغییر می باشد. بنا به ساختار و اهداف سازمان، مدیر با تقویت خلاقیت از طریق مشاوره، هدایت و آموزش می تواند از نیروی خلاقیت زنان بهره جوید.

همچنین یک مدیر آگاه باید عمده ترین مانع خلاقیت را در زنان بشناسد اگر چه هیچ تجربه آماری و روانشناسی موجود نیست اما با استناد به اصول روانشناسی زنان و اینکه آنان قدرت سازگاری و همرنگی با جماعت را سریع به دست می آورند و به این امر تمایل دارند.

می توان اذعان داشت مانع اول، که عمده ترین مانع خلاقیت در زنان به شمار می رود، تمایل به همرنگی می باشد. مانع دوم از خلاقیت در زنان، فقدان تمرکز ذهنی می باشد، زیرا آنان در هر موقعیت اجتماعی که باشند، مسئولیت های همسرداری و مادرانه خود را همواره در وجود خود مرور می کنند.

مانع سوم، ترس از انتقاد و شکست و مانع چهارم، فقدان اعتماد به نفس می باشد. اینکه بین مانع سوم و چهارم کدام یک اولویت دارند بستگی به محیط کاری و شرایط روحی و روانی حاکم دارد.

مدیرانی که بر اساس نظریات سلسله مراتب نیازها و بهداشت روانی و انگیزاننده ها عمل می کنند و ظرافت هایی هم از ویژگی های زنان می دانند، مانع سوم و چهارم در مورد آنها خودبه خود حذف می شود.

در ضمن خلاقیت در کارهای علمی و فنی بیشتر نمود پیدا می کند. زنان در طول تاریخ بارها خلاقیت خود را به اثبات رساندند. در جنگ جهانی دوم به علت اعزام مردان به جبهه ها، زنان به شدت مورد نیاز دولت و کارفرمایان بودند. ناگهان کشف شد زنان برای انجام بسیاری از کارهای فنی و پیچیده مناسب هستند.

اصل چهارم: سازماندهی

آنچه در هر سازماندهی بنیادی است، هماهنگی می باشد. هماهنگی همان «مرتبط ساختن اجزای سازمان با یکدیگر جهت نیل به اهداف سازمانی است.»(7) هر چه هماهنگی بیشتر باشد، سازمان زودتر به اهداف خود می رسد.

اما همواره بین نیروهای طرفدار هماهنگی و نیروهای طرفدار تفکیک و بخش بندی تنش وجود دارد. اگر مدیر، حیطه کاری افراد را دقیق مشخص سازد، همچنین اگر نظارت و کنترل بر روی وظایف افراد داشته باشد، بهانه ای برای طرفداران تفکیک باقی نمی گذارد.

بررسی نامه های امام علی(ع) نکته ای ظریف را روشن می کند، امام نه تنها به فرمانداران سفارش رعایت حقوق مردم را می کردند، بلکه با فرستادن نامه به سوی مردم، آنان را نسبت به وظایف شان در مقابل فرماندار آگاه می کردند.

نامه کوتاه حضرت به مجاهدان که از جنگ بازگشتند و امام توسط نامه از آنان تشکر می کند، نمونه توجه آن امام همام به افراد جامعه می باشد. این نامه ها نشانگر حیطه بندی وظایف و به وجودآمدن پایه های هماهنگی در نظام حاکم بر جامعه می باشد.

هماهنگی بر سه پایه استوار است:

اول: اصل وحدت فرماندهی

دوم: اصل خط فرمان

سوم: حیطه نظارت

عدم رعایت سه اصل بالا، منجر به اصطکاک بین مدیران داخلی شده و فرسایش های روانی و فشارهای روحی بیشتری را متوجه زنان می سازد، زیرا زنان میل دارند همرنگ و هماهنگ عمل نمایند؛ زمانی که هماهنگی در کل سازمان از بین برود آنان دچار سردرگمی شده و آسیب های جدی می بینند.

اصل پنجم: کنترل

کنترل، «تطبیق دادن عملیات انجام شده با فعالیت های برنامه ریزی شده می باشد.»(8) و به تعبیر دیگر مقایسه «بایدها» با «هست ها» همچنین به سنجش فاصله بین این دو منتهی می گردد.

نوع درک و آشنایی مدیر از کنترل، تأثیر شگرفی بر کارکنان به ویژه زنان دارد. چنانچه مدیر درک درستی از کنترل نداشته باشد و کارکنان را مداوم موظف به دادن گزارش زودهنگام نماید، نه تنها اصل مدیریتی را رعایت ننموده است، حتی با وارد آوردن وظایف اضافی بر دوش کارکنان زن خود را دچار فشار روانی می نماید.

وجه خوشایند گزارشات زنان، جزئیات مطرح شده از جانب آنان می باشد. مدیرانی که کنترل و نظارت را نمی شناسند، اطلاع از این جزئیات را مهم فرض کرده و در واقع نیروی کار را دچار فرسایش های روحی نموده و از سوی دیگر گامی از اصول مدیریتی عقب تر هستند.

پی نوشتها:

1 ـ دکتر سفیری، خدیجه، «جامعه شناسی اشتغال زنان» ص 18.

2 ـ همان، ص26.

3 ـ همان، ص90.

4 ـ همان، ص43.

5 ـ همان، ص77.

6 ـ مسجدیان، مهدی، «تحقیقی پیرامون وضعیت اشتغال، درآمد، فراغت، رضایت شغلی زنان اصفهان»، ص109.

7 ـ دکتر رضائیان، علی، «مبانی سازمان و مدیریت»، ص363.

8 ـ همان، ص496.

پدیدآورنده: فاطمه اقلیدی نژاد



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 2:04 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

بزرگ‌ترین دستآورد غرب برای زنان آن بود که با طرح شعار تساوی زن و مرد، زنان را از محیط خانواده که میدان قدرت‌نمایی آنان است، خارج و روانه میدان‌هایی کرد که قدرت برابری با مردان را در آن حوزه‌ها نداشتند. زن در محیط خانواده، شخصیتی توانمند بود و انسان‌هایی توانمند را به جامعه عرضه می‌کرد، ولی اکنون او تولید قطعات و خدمات انسانی و خدمات اداری را با سازندگی انسانی جای‌گزین کرده و به موجودی ضعیف تبدیل شده است.

البته این بدان معنا نیست که نقش سازنده زنان در عرصه‌های اجتماعی را نادیده بگیریم، اما آیا حضور زنی که 8 سال است در جاده‌های داخل و خارج کشور به رانندگی کامیون می‌پردازد، نشانه اقتدار اوست؟ آیا چنین زنی که تمام خطرات این شغل را به جان خریده تا به قول خود، انحصار مردانه رانندگی ترانزیت در ایران را بشکند، موفق است؟

شعار «تشابه حقوق زن و مرد» تنها سبب شد که زنان از نظر جسمی و روحی فرسوده شوند و برای رقابت با مردان و حضور در عرصه‌های مردانه بیش از توانشان بکوشند.

آیا اسلام که زن را ریحانه و گل‌خوش‌بو نامیده است، می‌پسندد که زنان، خود را به چنین زحمت طاقت‌فرسایی بیندازند تا برای نمونه، در فلان پاساژ شهر تهران به خرید و فروش تلفن همراه بپردازند که البته برای بعضی از آنها کسب درآمد و استقلال مالی مهم نیست، بلکه همین که کار کنند و نشان دهند که کار کردن زن و مرد ندارد، کفایت می‌کند!

باز هم تأکید می‌کنیم که نمی‌گوییم زنان در عرصه اجتماع حاضر نشوند، بلکه گاهی حضور آنها لازم و واجب است، اما حضور شبانه‌روزی در جاده‌ها، سر و کله زدن با مشتریان، حفاری چاه نفت و... با روحیات زنان و توان جسمی‌شان، در عین داشتن وظایف سنگین و حساس تربیت فرزندان و اداره امور خانه، تناسب ندارد.

پدیدآورنده: طیبه چراغی

طوبی



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 1:58 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

امروزه یکى از مهم ترین شاخص هاى توسعه را میزان حضور زنان در عرصه هاى اقتصادى اجتماعى مى دانند. زنان توانمندى هاى خود را در انجام مسئولیت هاى مختلف بارها و بارها به اثبات رسانیده اند و نمى توان به راحتى از شایستگى و توانایى هایشان در پذیرش مسئولیت ها گذشت؛ لکن در این راستا لازم است میان شایستگى ها و ضرورت هاى حضور اجتماعى زنان و باورهاى غلطى که بانوان را ضرورتا به داشتن شغلى خارج از منزل ملزم مى کند تفاوت قایل شد. امروزه خانواده محل اصلى توسعه نیروى انسانى است و تربیت انسان ها کمتر از حضور در صحنه هاى اجتماعى و اشتغال نیست.

با توجه به کار زنان در خارج از خانه نوع و چرخه زندگى بسیارى از خانواده هاى ایرانى شکل جدیدى به خود یافته است. به این ترتیب که در شکل جدید وابستگى اقتصادى زن به همسر کمتر شده و مرد دیگر آن کانون اقتدار سابق به شمار نمى آید. بنابراین مى توان انتظار داشت با قطع وابستگى مالى و کاهش احساس نیاز به همسر، آستانه تحمل پذیرى و مبارزه با ناملایمات کمتر شده و میل به جدایى با احساس کمترین مشکلى در زندگى افزایش یابد. از طرف دیگر یکى از ویژگى هاى اشتغال، دورى از خانه است که خود آثار زیانبارى در پى دارد. ساعات کار طولانى در کنار انجام فعالیت هاى خانگى به فشار مضاعف و استهلاک قواى جسمى و روحى زن مى انجامد. خستگى ناشى از کار در خانه و در خارج از خانه سبب مى شود زن در رابطه زناشویى و در ارتباطات کلامى کمتر فعال شود و این به مخاطراتى در روابط خانوادگى منجر خواهد شد. برخى از آثار اشتغال نیز ناشى از نوع فعالیتى است که زنان به آن اشتغال دارند. از جمله اینکه در برنامه ریزى هاى ملى به ویژگى هاى زنانه چندان توجه نمى شود و زنان به فعالیت هایى مى پردازند که هم به طبیعت شان لطمه وارد مى آورد و هم به کاهش حضورشان در خانواده مى انجامد. از جمله مى توان به کشیک هاى شبانه اشاره داشت.

حرکت تک بُعدى اقتصادى دنیاى غرب در سالیان گذشته، آنان را نسبت به آینده بینشى که زنان را به عنوان نیروى کار ارزان در خدمت توسعه صنعتى و اقتصادى قرار داده است نگران کرده است. این تجربه مى تواند هشدارى باشد تا براى حفظ کیان خانواده اولویت قایل شد. نکته قابل تأمل اینکه توان و استعداد بالاى برخى از زنان، آنان را از پرداختن صرف به امور منزل و خانه دارى به سوى مشارکت بیشتر اجتماعى سوق مى دهد.

واقعیت این است که انجام کارهاى خارج از خانه سپس رسیدگى به کارهاى خانه و در کنار آن احساس مسئولیت نسبت به فرزند یا فرزندانى که خود در به دنیا آمدن شان هیچ نقشى نداشته اند انرژى فراوان از زنان مى برد اما بسیارى از بانوان همه اینها را به در خانه نشستن و داشتن یک زندگى یکنواخت ترجیح مى دهند. علاوه بر این اثبات قابلیت ها، استقلال مالى، فرار از تنهایى ناشى از تجرد از جمله انگیزه هاى اصلى در محق جلوه دادن کار در خارج از خانه است. با این وجود ایفاى نقش زن در خانواده به عنوان همسر و مادر به نحو مطلوب بسیار دشوار و سنگین است و کار در خارج از خانه وظیفه سنگین دیگرى است که بسیارى از بانوان با فداکارى و با هدف کمک به اقتصاد خانواده متقبل مى شوند و بسیارى از آنان نیز با تحمل رنج ها و سختى هاى فراوان آن را به سرمنزل مقصود رسانیده و تلفیقى مناسب و ایده آل میان کار خارج از خانه و داخل خانه به وجود مى آورند و این نکته بسیار مهم و قابل تعمقى است که در صورت عدم توجه بدان و یا نادیده انگاشتن آن پیامدهاى نامطلوبى براى کل خانواده و ارتباطات عاطفى میان اعضاى خانواده خواهد داشت.

پیام زن :: دی 1385، شماره 178



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 1:11 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال
مقدمه

در شماره قبل خواندید:

دیدگاه امروز غرب نسبت به زنان مبتنی بر تساوی حقوقی از جمیع جهات با مردان است؛ بدون این که توجهی به تفاوت های طبیعی میان آنان شده باشد. افزایش مشارکت زنان در غرب، بعد از انقلاب صنعتی، در عرصه فعالیت های اقتصادی و اشتغال، به سبب نیاز شدید جوامع صنعتی به نیروی کار ارزان بود، نه به علت این که گسترش مشارکت زنان در جهت رعایت شخصیت و منزلت آنان باشد.

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 1:11 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

سیاسى اجتماعى / زن و توسعه

میزان مشارکت و اشتغال، یکى از شاخص هاى اصلى نوسازى اقتصاد ملى و توسعه اقتصادى محسوب مى شود و میزان و نحوه مشارکت اقشار مختلف مردم از جمله زنان در فعالیت هاى اقتصادى یکى از عوامل و شاخص هاى امر توسعه مى باشد. با اینکه الزام اقتصادى اشتغال و مشارکت زنان، هم اینک در بسیارى از کشورهاى جهان به عنوان بحثى جدى مطرح مى باشد و لکن هنوز در کشورهاى در حال توسعه تعادل قابل قبولى مابین فعالیت هاى زنان و مردان وجود ندارد. به عنوان مثال چنانچه هزینه کارگران زن بالا باشد این امر سبب ترجیح دادن کارگران مرد مى شود. از طرف دیگر با توجه به موضوع بارورى و مرخصى زایمان، زنان در مقایسه با مردان شانس کمترى در احراز مشاغل دارند. این مشکل بخصوص در کشورهایى که هزینه ایجاد و اداره مهد کودک بر عهده کارفرما مى باشد سبب استخدام کمتر زنان مى شود. در این کشورها چون کارفرما از هزینه مادرى آگاه است، رغبت کمترى نسبت به استخدام زنان از خود نشان مى دهد.

از جمله مسائل اقتصادى دیگر، صاحب سرمایه نبودن زنان است. در بسیارى از مناطق کشورهاى در حال توسعه، حق مالکیت و اداره اموال به شکل قانونى یا در عمل از زنان سلب مى شود. لذا در بسیارى از مشاغل، زنان امکان راهیابى و ایجاد کارگاه و بنگاه تولیدى را ندارند چرا که بسیارى از امور و مشاغل (به ویژه بخش خصوصى) مستلزم سرمایه گذارى یا خرید سهام افراد است که زنان از برخوردارى از چنین حقوقى محروم مى باشند.

آموزش، یکى از زمینه هاى زیربنایى تقویت آگاهى افراد است که موجب مى شود تا افق هاى روشن ترى را فرا روى آنها قرار بدهد. یکى از ابعاد مهم و برجسته آموزش این است که دامنه فرصت ها و چشم انداز وسیع ترى از انتخاب و اختیار را در مقابل انسان ها مى گشاید و آنان را نسبت به پذیرش اندیشه هاى برتر پذیرا و توانا مى سازد. تجربه زندگى ثابت کرده که زنانى که حتى تا حدودى از موهبت آموزش ابتدایى برخوردارند، مدیران توانمندى براى اداره منابع خانه دارى بوده و در زمینه فعالیت هاى مربوط به تندرستى، بهداشت، تغذیه و تعلیم و تربیت و ... موجبات ارتقا و بهزیستى خانواده و اعضاى خانواده را فراهم مى آورند.

به علاوه آموزش و پرورش صحیح و متعهدانه، این امکان را براى زنان میسر مى سازد که بر پیشداورى هاى غلط اجتماعى فایق آمده و سررشته زندگى را خود به دست گیرند و جایگاه و هویتى متناسب شئون یک زن بیابند و از این طریق هر چه بیشتر در عرصه هاى اقتصادى و اجتماعى مشارکت داشته باشند.

بر عکس، محروم ماندن از آموزش و پایین بودن سطح آگاهى و معلومات، دامنه انتخاب زنان را تنگ و وابستگى شان را تشدید نموده و در خانواده و زندگى عمومى نقشى حاشیه اى خواهند داشت.

به همین ترتیب بى سوادى به عنوان یک معضل اساسى مطرح و دیگر عوامل و شرایط نیز نظیر شغل، تندرستى، نگرش به مشکلات، درک عمومى و اجتماعى و قدرت تحلیل و حل مسائل و ... همگى به نوعى متأثر از چگونگى تحصیلات زنان مى باشد. پر واضح است زنانى که به سوادآموزى مى پردازند در جامعه و خانواده احترام بیشترى کسب مى کنند. در جستن کار و کاریابى از شرایط و مهارت هاى بهتر و بیشترى برخوردارند و مى توانند حقوق بیشترى دریافت نمایند.

زنانى که فرصت تحصیلى و آموزشى براى آنان فراهم شده و از قید برخى نگرش هاى منفى فرهنگى که ریشه در خرافات دارد رهیده اند، به مقامات عالى دست یافته و توانسته اند خدمات ارزنده اى به جامعه ارائه دهند. از طرف دیگر تحصیل و سوادآموزى زنان و دختران خلاقیت هایشان را افزایش داده و بر قدرت شان در خانواده مى افزاید. متأسفانه با تفوق اندیشه منزلت پایین زن شخصیت آنان به گونه اى قوام مى یابد که به سختى خود را باور داشته و در عرصه هاى مختلف فعالیت هاى اجتماعى و اقتصادى حضور مى یابند. با این تفاصیل نباید فراموش کرد زنان نشان داده اند در شرایط سخت و دشوار نیز مى توانند همپاى مردان در بسیارى از امور و تصمیم گیرى هاى اجتماعى و اقتصادى نقشى مؤثر و بسزا داشته باشند.

پیام زن :: مهر 1385، شماره 175



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 1:11 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

شرق، 6/7/82

چکیده: حاصل دیدگاه نیره توکلی، در این گفت وگو، این است که مهم ترین پیامد منفی جهانی سازی، پیامدهای اقتصادی آن است که بر زنان نیز تاثیرات عمیقی نهاده، و موجبات فقیر و بی کاری آنان را فراهم ساخته، و حتی در برخی از کشورها تجارت جنسی زنان را گسترش داده است . وی مهم ترین اثر مثبت جهانی شدن را برای زنان، شنیده شدن صدای آنان، به دلیل گسترش فن آوری پیشرفته ارتباطات، می داند . همچنین روند جهانی شدن را در ایران تدریجی و کند ارزیابی کرده، در عین حال معتقد است نوعی بی تفاوتی و حتی برخورد مثبت نسبت به جهانی شدن در ایران به چشم می خورد .

یکی از وجوه مورد بررسی جامعه شناسان این است که جهانی شدن موجب دگرگونی هایی در هویت می شود . ما در جهانی هستیم که مرتب ارزش ها و هنجارهای قدیمی دستخوش دگرگونی است و این دگرگونی در تمام سطوح زندگی تاثیر می گذارد . مثلا در خانواده، جهانی شدن به ارزش های خانواده سنتی و هنجارها و قالب هایی که تا به حال مبنای تعریف هویت جنسیتی بودند، حمله می کند . بنابراین دو جنبه «زنانه شدن فقر» و «تجارت زرد» در روند جهانی شدن مهم است .

جهانی شدن روندی است که مرزها را پشت سر می گذارد و مسئولیت تامین امنیت شغلی و رفاهی و نظارت بر بازارهای داخلی و جهانی را از عهده دولت های ملی و محلی ساقط می سازد .

شاید بهترین نمونه پیامد منفی جهانی شدن، بررسی بحران کره باشد . البته شاخص ترین کشور، کره بود . اما کشورهای مالزی، اندونزی، سنگاپور و بسیاری کشورهایی که کارگران خود را برای کار به کره و دیگر کشورها فرستاده بودند، از این بحران بی نصیب نماندند . جهانی شدن اولین تاثیرات خود را در این کشورها بر زنان، که در واقع آسیب پذیرترین قشرهای جامعه هستند، گذاشت . بسیاری از کارخانه های کوچک و محلی در کره ورشکسته شدند و این موجب جابه جایی و بی کاری بسیاری از کارگران آنجا شد . در این میان، زنان، اولین کسانی بودند که از کار اخراج شدند . چرا که طبق معمول، همیشه گمان می کنند زن ها، پدر، برادر و یا شوهری دارند که از آنها حمایت کند و در واقع نان آور اصلی نیستند . از آن طرف، دولت کره در برنامه های تلویزیونی، زنان را مرتبا به فروش طلاهایشان و یا به گرو گذاشتن آنها نزد دولت تشویق می کرد . همچنین به زنان می گفتند که شما باید به شوهرانتان کمک مالی هم بکنید; پس به دنبال کار باشید . با وجودی که بی کاری بسیار گسترده بود، تعداد زنان بی کار جوینده کار، بیش از مردان بود . به آنان گفته می شد باید مراقب وضع تحصیلی فرزندانتان باشید و نگذارید این بحران باعث افت تحصیلی آنها شود . در این میان کسی نگران زنان نبود که آنها هم کارشان را از دست داده بودند و دچار مضیقه مالی بودند .

چهره دیگر جهانی شدن به این صورت است که شرکت های چندملیتی، به صورت متمرکز، تصمیم می گیرند چه چیز در چه کشوری تولید شود که به نفع بازارهای جهانی باشد و پس از مدتی تمام انگاره های تغذیه مردم را دگرگون می کنند . فرضا اگر تا به حال در کشورهای آسیای جنوب شرقی برنج کشت می شد و منبع تغذیه و صادرات مردم بود و منافع آن با حمایت یارانه های ولت به نفع اقتصاد ملی بود، این انگاره دگرگون شود . یعنی زنان ناگزیر باشند مواد غذایی را به صورتی بسیار گران تر، از بازارهای چندملیتی خریداری کنند . علاوه بر این، برخی دولت ها، مانند تایلند، که به شدت تحت فشار مالی و بی کاری بودند، رسما تجارت جنسی را پیشنهاد می کردند . یعنی در عرض چند سال، «روسپی گری » و تجارت جنسی هم رواج یافت .

بی شک، فن آوری پیشرفته ارتباطات موجب می شود، دخالت شهروندان در امور اطلاعاتی افزایش یابد . در این صورت ردوبدل کردن قراردادهای پنهان، و مخفی ماندن اطلاعات، به صورتی که قبلا امکان پذیر بود، کمتر امکان دارد . جنبه مثبت دیگر جهانی شدن، شنیده شدن صدای زنانی است که خواستار حق و حقوق برای زنان همه کشورهای جهان اند . آنها توانسته اند از طریق همین فن آوری پیشرفته اطلاعاتی، خواسته ها و مطالب خود را به گوش زنان دیگر برسانند .

در ایران هم شاهدیم که قضایای کنوانسیون رفع تمامی اشکال تبعیض علیه زنان و حقوق بشر، تبدیل به یک بحث عمومی شده است . بسیاری از کسانی که تا به حال درباره آن صحبت نمی کردند، حالا ناچارند درباره کنوانسیون بحث کنند .

حکومت های غیر دموکراتیک، ضعیف ترین حلقه های روند جهانی شدن هستند . پیداست که هر تشکل دموکراتیکی می تواند کمک کند تا تصمیماتی که اتخاذ می شود، تنها بین دولت ها و شرکت های چندملیتی اتخاذ نشود . بنابراین تقویت نهادهای مدنی دموکراتیک، مانند نهادهای محیطزیست (یکی از اثرات منفی جهانی شدن روی محیطزیست است)، مانع این فرآیند می شود .

یکی از نکات مثبت جنبش زنان در کشورهای در حال توسعه، مستقل بودن آن است . چنانچه در ایران نیز چنین است . یعنی به گروه های سیاسی وابسته نیست; یا این وابستگی آشکار نیست . ولی در کشورهای دیگر دنیا، به همان نسبت که احزاب قوی اند، دیدگاه های مختلفی درباره جهانی شدن وجود دارد . ما می بینیم که بانک تجارت جهانی هر وقت جلسه دارد تظاهرات گسترده ای در حاشیه آن بر پا می شود . اما اتفاقا در ایران است که خیلی به چند و چون قضایا پرداخته نمی شود و به نظر من در کل، درباره جهانی شدن نگرش مثبتی وجود دارد .

علت آن دقیقا قوی نبودن نهادهای دموکراتیک است . هیچ برنامه ای در رسانه ها درباره این موضوع ساخته نمی شود .

به هر حال در مورد جنبه های مثبت جهانی شدن برای زنان ایرانی تنها می توانیم بگوییم، همان فن آوری پیشرفته اطلاعات است . وگرنه روندهای جهانی شدن با این اقتصاد بیمار ما معلوم نیست به کجا خواهد انجامید . متاسفانه تاکنون زنان نتوانسته اند به تمام خواسته های خود جامه تحقق بپوشانند و حتی نتوانسته اند به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان بپیوندند .
اشاره

مباحث مهم و اساسی دیگری در موضوع جهانی شدن وجود دارد که نویسنده به آنها اشاره نکرده است:

ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شدن;

اهداف سردمداران و صحنه گردانان اصلی جهانی شدن;

تفاوت جهانی سازی و جهانی شدن و اینکه کدام یک در حال وقوع است;

برنامه های اساسی که متولیان جهانی سازی، آن را دنبال می کنند;

پیامدهای جهانی سازی برای زنان به ویژه در خانواده;

دین و جهانی شدن .

نکته مهم و قابل توجه آن است که کسانی که در دنیای غرب و فضای فرهنگی آن زندگی می کنند و با دیدگاه فمینیستی و سکولار به مسائل جهان و ایران می نگرند، این گونه جهانی شدن را نقد کرده و در برابر آن موضع گیری می کنند . درحالی که در میان صاحب نظران، و به ویژه دست اندرکاران سیاست گذاری و برنامه ریزی کشور، نه تنها توجه چندانی به موضوع جهانی شدن - به تعبیر صحیح تر جهانی سازی - به چشم نمی خورد، بلکه گاه از سوی برخی استقبال می شود.

منابع مقاله:
فصلنامه بازتاب اندیشه، شماره 43، ؛



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 1:10 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

مقدمه

در شماره گذشته خواندید:

اشتغال از ابتدای زندگی بشر مورد توجه بوده است و یکی از مهمترین معیارهایی که جهان غرب برای تعیین جایگاه زن در اجتماع پذیرفته، میزان مشارکت زنان در زندگی اقتصادی و اشتغال آنان است. به طور معمول، فعالیت های اقتصادی زنان در بخش های رسمی، اشتغال نامیده می شود. در این بخش، زنان از حمایت قانونی بیشتری برخوردارند. از سوی دیگر، یکی از مهمترین نقش های زن، نقشی است که در خانواده ایفا می کند (بخش غیر رسمی). تردیدی نیست که خانواده یکی از ارکان جامعه و محور اساسی رشد و اعتلای انسان به شمار می رود. این نقش از منظر جهان غرب و غرب باوران بسیار کمرنگ و بی اهمیت بوده، و در برخی موارد، یکی از مشکلات فرا روی زنان قلمداد شده است. بخش غیر رسمی، شامل کارهای گوناگون مثل خانه داری، پرورش فرزند و... می شود که به طور معمول، کار در این بخش اشتغال محسوب نمی شود، اما حق این است که امروزه اندیشمندان و متفکران، درصدد ارزش گذاشتن کار بدون دستمزد زنان در خانه هستند و بسیاری از اقتصاد دانان معتقدند: کار در منزل، هر چند در آیینه آمار قابل مقایسه نباشد، دارای ارزش اقتصادی و مادی است.

در شماره گذشته، نگرش تاریخی به اشتغال زنان از روم باستان تا عرب جاهلیت، و بعد از ظهور اسلام تا قرون وسطی بررسی شد. در این شماره، به بحث غرب و اشتغال می پردازیم.
ب) غرب و اشتغال زنان

امروزه دیدگاه غرب نسبت به زنان، مبتنی بر تساوی حقوقی از جمیع جهات با مردان است؛ بدون این که توجهی به تفاوت های طبیعی میان آنان شده باشد. بر اساس دیدگاه برخی جریان های فمینیستی در جهان، تنها مسأله تساوی حقوق مطرح نیست، بلکه مقولات زن و مرد به طور کلی نفی می شود و در این جا، تشابه حقوق زن و مرد بیشتر به چشم می آید.1 این دیدگاه افراطی در حمایت از حقوق زنان، مسخ انسانیت را در پی دارد و آن جدا کردن زن از هویت زنانه و هویتی است که به عنوان همسر یا مادر دارد، و از طرف دیگر، مرد هم در جایگاه واقعی خودش به عنوان پدر و مرد خانواده قرار ندارد.

اشتغال زنان در غرب، بعد از انقلاب صنعتی، به صورت گسترده شکل گرفت. افزایش مشارکت زنان در عرصه فعالیت اقتصادی و اشتغال به سبب نیاز شدید جوامع صنعتی به نیروی کار ارزان بود، نه به این علت که گسترش مشارکت زنان در جهت رعایت شخصیت و منزلت آنان باشد. از آغاز انقلاب صنعتی تا کنون، زنان در عرصه های مختلف اقتصادی فعالیت می کنند، ولی رفتار غرب با آن ها هیچ گاه مبتنی بر تساوی حقوق زن و مرد نبوده، و این امری است که به شهادت اطلاعات و آمارهای رسمی منتشر شده، توسط مجامع بین المللی و ملی، قابل توجه است. در دو بُعدِ مقدار دستمزد و کیفیت شغل احراز شده، زنان در مرحله ای پایین تر از مردان قرار دارند.2

امروزه اندیشمندان و متفکران غربی به این نتیجه رسیده اند که فقط کار خارج از خانه مصداق اشتغال نیست، بلکه کار در منزل هم فعالیت اقتصادی و مصداق اشتغال است؛ اما کاری پنهان است که دستمزد ندارد. تا همین اواخر، در بخش عظیمی از ادبیات جامعه شناختی، کار بدون دستمزد، به ویژه کار زنان در محیط خانه، هرگز مورد ملاحظه قرار نگرفته بود. با وجود این، چنین کاری برای اقتصاد به اندازه اشتغال مزدی ضرورت دارد. به طور تخمینی، کارِ در خانه معادل یک سوم مجموع تولید سالانه یک اقتصاد مدرن ارزش دارد.3

گیدنز4 جامعه شناس غربی، می نویسد: کار بی مزد خانگی اهمیت زیادی برای اقتصاد جامعه دارد. برآورد شده است که کارِ خانه بین 25 تا 40 درصد ثروت ایجاد شده در کشورهای صنعتی را در برمی گیرد.5

امروزه جهان غرب در حالی که خود از درون دچار مشکل بزرگی شده و هنوز اطمینانی به سودمندی دستاوردهای تمدن خود ندارد، تلاش بی وقفه ای را برای تثبیت فکر جهان شمولی اصول فرهنگی خود و پای بند نمودن همه دولت ها بر پذیرش و رعایت این اصول، دنبال می کند.

یکی از موضوعاتی که در حوزه حقوق زنان مطرح است، اشتغال زنان است. غرب با نادیده گرفتن تفاوت های تکوینی و طبیعی زن و مرد، برابری حق اشتغال زنان و مردان را مطرح می کند. حال آن که دولت های غربی، خود در عمل با مشکلات و موانع زیادی در خصوص برابری حق اشتغال زنان و مردان روبه رو هستند، و تبعیض در این مورد کاملاً در جوامع غربی مشهود است. در این جا به ذکر برخی از آن ها می پردازیم:

گرهارد لنسکی در کتاب سیر جوامع بشری این گونه می نویسد: در حوزه جنسیت، لایه بندی جوامع صنعتی امروزین کم و بیش به همان صورت جامعه های پیش از صنعت باقی مانده است. تداوم این امر را به خصوص در زمینه هایی می توان مشاهده کرد که مردان هنوز تمام اختیارات را در دست دارند. در مجلس سنای آمریکا، برای مثال، تمام کرسی ها در اختیار مردان است. بیشتر صاحبان صنایع و اهل داد و ستد نیز مرد هستند. سرانجام مطالعه دیگری درباره رهبران نظامی آمریکا نشان می دهد که تمامشان از جنس مذکرند. از بدو شکل گیری کشور آمریکا تا کنون هیچ زنی موفق به احراز سمت ریاست جمهوری نشده است.

ـ در جامعه شوروی، تسلط مردان از هر لحاظ چشمگیرتر است. علت این امر قدرت عظیمی است که رهبران این جوامع در اختیار دارند، و به این جهت، تمامی منصب ها را در قبضه خود قرار می دهند. در تمام سال های عمر اتحاد جماهیر شوروی، تنها یک زن به عضویت دفتر سیاسی حزب کمونیست درآمده است. حتی در کمیته مرکزی حزب کمونیست که بازتر است، زنان فقط 3% اعضا را تشکیل می دادند. چنان که یکی از کارشناسان امر گفته است: موقعیت زنان در شوروی در اصل چندان تفاوتی با موقعیت زنان در جامعه سرمایه داری ندارد.

ـ تقریباً در تمام جامعه های صنعتی که آمارهای لازم را انتشار داده اند، درآمد زنان به میزان قابل ملاحظه ای کمتر از درآمد مردان است.6

به رغم کوشش هایی از این دست که به مناسبت تغییر نقش زنان به عمل می آید، مسائل بی شماری هنوز باقی است. بسیاری از زنان به دشواری می توانند نقش کارمند را با نقش مادر و همسر درآمیزند، و هر سه نوع مسؤولیت را به طرزی مناسب بر عهده بگیرند. در بیشتر موارد، ضرورت های حرفه ای حالت غالب به خود می گیرد و تعهدات مادری و همسری به دست اهمال سپرده می شود.7

تغییرات حاصل در نقش زنان، آشکارا در شیوه زندگی آنان بازتاب یافته است. شگفت انگیز نیست که در زمینه هایی فراسوی اشتغال و زندگی خانوادگی، بسیاری از تفاوت های سنتی بین دو جنس رنگ و بوی خود را از دست داده است. این امر در تمام زمینه ها به چشم می خورد؛ از طرز لباس پوشیدن تا بهداشت روانی و جسمانی، از مصرف دخانیات و الکل تا تعدد جنایت ها و حوادث رانندگی و خودکشی ها.8
ـ انگلستان

متوسط دستمزد زنان شاغل خیلی پایین تر از مردان است. هر چند در طول بیست سال گذشته، این اختلاف تا اندازه ای کمتر شده است. زنان در بخش های شغلی که دستمزد کمتری پرداخت می شود، بیشتر حضور دارند، اما حتی در همان رده های شغلی هم زنان به طور متوسط، نسبت به مردان، حقوق پایین تری دارند؛ برای مثال، کارمندان دفتری زن، در بریتانیا، از 60% درآمد همتایان مردشان برخوردارند و فروشندگانِ زن 57% درآمد مردها را در همان شغل به دست می آورند.9

در سال 1980، مجالس قانون گذاری انگلستان شامل 1762 مرد و تنها 87 زن بود، و در حال حاضر، چندان نشانه ای از تغییر در این عدم توازن به چشم نمی خورد. زنان در این اواخر تا اندازه ای به مشاغلی که به عنوان مشاغل مردان تعریف شده، هجوم آورده اند؛ اما تا کنون فقط به میزان محدودی به این مشاغل دست یافته اند. با وجود آن که زنان 44% نیروی کار مزدبگیر در بریتانیا را در سال 1984، تشکیل می دادند، تنها 17% موقعیت های بالای مدیریت را اشغال کرده بودند. زنان فقط 5% مؤسسات کسب و کار را در مالکیت خود دارند و این مؤسسات 1% کل دریافت های مؤسسات کسب و کار را تولید می کنند.10
ـ سوئد

سوئد از نظر قوانین مربوط به ارتقای حقوق زن، در جهان غرب، رتبه اول را داراست. بخش عظیمی از زنان در سوئد، شاغل مزدبگیر هستند. درآمد زنان در سوئد نسبت به مردان 90 به 100 است. زنان یک چهارم کرسی ها را در پارلمان سوئد در اختیار دارند. با وجود این، اندکی از زنان در سطوح بالای تجارت مشغول به کار هستند.11

در سوئد همانند آلمان، درصد زنان در پست مدیریتی صفر است.12 از دیگر خصوصیات جامعه سوئد، آمار بالای طلاق و فرزندان نامشروع، ناپایدار بودن نهاد خانواده، آزادی های جنسی بی حدّ و حساب و زندگی مشترک بدون ازدواج است.13

به طور کلی، در حوزه مشارکت سیاسی در سطح کلان، همانند بسیاری از حوزه های دیگر زندگی اجتماعی، زنان در میان نخبگان سیاسی کمتر دیده می شوند.14

در حوزه مشاغل نظامی، غرب شعار تساوی زن و مرد را مطرح می کند، ولی در واقع حداکثر مشارکت زنان در مشاغل نظامی مربوط به آمریکاست که حدود 10% پرسنل ارتش آمریکا را زنان تشکیل می دهند.15

همچنین شمار زنان در کادر آموزشی موسسات آموزش عالی و دانشگاه های غرب، در آمریکا 8% و در انگلستان 7% است. از این رو، ملاحظه می شود که در غرب، زنان در مشاغل بالای آموزشی دانشگاهی مشارکت بسیار کمی دارند.16

در جوامع غربی (بر اساس آمار سال 1991)، درصد اشتغال زنان به کل شاغلین آن کشورها، از 32% در کشور ایرلند تا 48% در کشور سوئد متغیر است.17

امروزه گسترش بی حدّ و مرز آزادی های فردی باعث شده، نهاد خانواده در غرب بسیار ناپایدار و متزلزل باشد و زن غربی نه در عرصه خانواده موفق باشد، و نه در کار، مجرب و توانمند.18

لنسکی می نویسد: مشارکت شتاب آلود زنان در صنعت، باعث گسترش طلاق و افزایش جرایم شده است و این امر به گواهی آمار و مستندات رسمی، قابل قبول است.19

از منظر غرب، اشتغال خود موضوعیت دارد و سرشت و طبیعت تکوینی زنان نادیده گرفته می شود. از این رو، در بسیاری از مواقع، به جای این که اشتغال زنان در خدمت نهاد خانواده قرار گیرد، به تعارض و تقابل با آن می پردازد و در بسیاری از موارد، موجب زوال نهاد مقدس خانواده می شود.

به این ترتیب، در غرب، نوعی تقسیم کار «مردانه» و «زنانه» به چشم می خورد. علّت چیست و چرا این همه تفاوت در کار مردان و زنان وجود دارد؟20 ریشه تقسیم کار را باید تفاوت تکوینی سرشت مردان و زنان دانست. غرب باید بپذیرد که زن به ایفای نقش زنانه در خانواده و اجتماع بپردازد و مرد هم به ایفای نقش مردانه. و اگر جامعه ای به حدّی برسد که در آن زن، زن نباشد و مرد، مرد نباشد، آن جامعه قطعاً سقوط کرده، تباه می شود.
ج) حقوق بشر و حمایت از اشتغال زنان در چارچوب سازمان ملل

واقعیت این است که زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند. نظام حقوق بشر، حمایت از زنان را به عنوان یکی از اهداف خود، مدّ نظر قرار داده و سازمان ملل متحد، از طرق مختلف، از اشتغال زنان حمایت کرده است.21

امروزه حمایت از اشتغال زنان، به طور عمده، توسط «سازمان بین المللی کار»22 صورت می گیرد؛ چون پس از انقلاب صنعتی و کشانده شدن زنان به کار در صنایع، ضرورت حمایت از ایشان در برابر برخی خطرها و تنظیم مقررات ویژه در مورد شرایط کار آنان حس می شد.23

سازمان ملل متحد نیز طی اعلامیه جهانی حقوق بشر سال 1948، با اشاره به تساوی حقوق زن و مرد، در مقدمه اعلامیه در مواد مختلفِ آن، بر تساوی اجرت در برابر کارمساوی (بند 2، ماده 23) و حمایت از مادران (بند 2، ماده 25)، تأکید ورزیده است. پس از آن تاریخ، ابتدا در میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سال 1966، همین اصول را با وضوح بیشتری اعلام کرده است. سپس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در سال 1967، در اعلامیه ای تحت عنوان «اعلامیه رفع تبعیض در مورد زنان» بر تساوی حقوق زنان در حیات اقتصادی و اجتماعی، و به ویژه در زمینه کار (دست یابی به آموزش حرفه ای، استخدام، ارتقای شغلی، تساوی مزد و غیره)، تأکید کرده است.24

سازمان بین المللی کار (I.L.O)، در ابعاد گوناگون، از اشتغال زنان حمایت نمود. این حمایت ها در واقع ماهیت حفظ نقش زن را دارد که با تساوی حقوقی زن و مرد (مورد قبول غرب) سازگاری ندارد. سازمان بین المللی کار، در موارد زیر، از حقوق زنان شاغل حمایت کرد:

1ـ ممنوعیت کار زنان در ساعات شب؛ مخالفان ممنوعیت کار زنان در ساعات شب، پایه استدلال خود را بر اصل برابری زن و مرد قرار می دهند و ابراز عقیده می کنند که چنین ممنوعیتی نوعی تبعیض (به ضرر زنان) به وجود می آورد.25

2ـ ممنوعیت کارهای خطرناک و زیان آور؛

3ـ حمایت از جنبه مادری کارگران زن؛

4ـ حمایت در جهت برقراری تساوی شرایط کار زنان و مردان:

ـ منع تبعیض در استخدام و اشتغال؛

ـ اصل تساوی مزد کارگر زن و مرد در برابر کار مساوی.

امروزه بسیاری از کشورها بر این باورند که وجود مقررات حمایتی برای زنان، ضروری است. با توجه به وضع موجود، در بسیاری از کشورهای جهان، به نظر می رسد، حذف مقررات حمایتی، شرایط کار زنان را دشوارتر خواهد ساخت.26

حمایت سازمان ملل و دیگر سازمان های وابسته به آن از زنان و به خصوص در بحث ما (اشتغال زنان)، نشان دهنده این است که نگاه جامعه بین المللی به زنان و مسائل آنان، نگاه خاص مبتنی بر تفاوت های طبیعی میان زنان و مردان است. در غیر این صورت، حمایت های خاص از حقوق زنان و امتیازات خاصی را برای آن ها قائل شدن، معنا و مفهومی نخواهد داشت؛ چون با ادعای تساوی حقوقی زن و مرد و با عدم تبعیض سازگاری ندارد.

امروزه حمایت از اشتغال زنان تنها در چارچوب سازمان ملل متحد و سازمان بین المللی کار نیست، بلکه بسیاری از سازمان های بین المللی منطقه ای و ملی و هم چنین سازمان های بین المللی غیر دولتی (N.G.O) این کار را انجام می دهند.
د) دیدگاه اسلام در خصوص اشتغال زنان

در شاکله حقوق انسان در اسلام، مسأله ای تحت عنوان «حقوق جنسیّتی زن» مطرح شده است، که در تمامی قوانین اقتصادی، جزایی، عبادی، سیاسی و اجتماعی، به منظور حفظ توازن اجتماعی و اجرای عدالت، ساری و جاری است و امتیازات و تسهیلات اشتغال زنان، الهام گرفته از قانون الهی است.27 در برنامه ریزی عدالت اجتماعی، به هیچ صنفی ـ اعم از زن و مرد ـ نباید ظلم و تبعیض وارد شود. اگر نگرش به زن، نگرشی خاص باشد و باعث شود که زن از جایگاه اصلی انسانی خود خارج شود، به تبع آن، مرد هم نمی تواند در جایگاه انسانی خود قرار گیرد.28

یکی از نقش های مهم زن، نقش همسری و دیگری نقش مادری است. در نگرش اسلام، همیشه «انسان» و هدایت او مدنظر بوده، بدون این که زن یا مرد به تنهایی لحاظ شده باشد. از این رو، در طرح مباحث جدید مربوط به زنان، نباید منفعلانه برخورد کرد، بلکه باید با استفاده از مبانی متقن اسلامی، سعی کنیم به حل معضلات و مشکلات بپردازیم.

از دیدگاه اسلام، تفاوت های زن و مرد «تناسب» است، نه نقص و کمال. قانون خلقت خواسته است با این تفاوت ها تناسب بیشتری میان زن و مرد که قطعاً برای زندگی مشترک ساخته شده اند (و مجرد زیستن، انحراف از قانون خلقت است)، به وجود آورد.29

بررسی اشتغال زنان از دیدگاه اسلام، با ذکر مطالب طرح شده، آسان تر و جامع تر خواهد بود. زن در اسلام مجبور نیست برای خود یا خانواده اش کار کند و نفقه دادن از ناحیه مرد به زن واجب شرعی است. زن مکلّف به اشتغال نیست، مگر این که احتیاج به شغل داشته یا اشتغال برای او ضرورت یافته باشد و یا به سبب اَمری که وجوب کفایی اشتغال را برای زنان در بردارد و باید نیازهای جامعه با اشتغال برطرف شود.30

قرآن کریم، برای زنان همانند مردان، حق کسب و فعالیت اقتصادی قائل است: «برای مردان از آن چه کسب کرده اند، بهره ای است و برای زنان (نیز) از آن چه کسب کرده اند، بهره ای است.»31

در عصری که جوامع بشری برای زن هیچ گونه حقوق اقتصادی و اشتغال قائل نبودند و حتی زن از حقوق اولیه انسانی محروم بود، اسلام برای زن، حقوق مالی و اقتصادی قائل بود. یکی از حقوق دانان در این خصوص می نویسد: استقلالی که زن در اموال خود دارد و فقه شیعه از ابتدا آن را شناخته است، در یونان، روم و ژرمن و تا چندی پیش هم در حقوق غالب کشورها، وجود نداشته است.32

اشتغال زنان در عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) به شکلی گسترده به چشم می خورد و در تمامی شغل های رایج آن زمان، زنان حضور داشتند. زنان در این دوره به مشاغلی از قبیل پزشکی، تجارت و صنایع دستی اشتغال داشتند.33

مطلب عمده در فرهنگ اشتغال زنان، از منظر اسلام، حفظ جایگاه و منزلت زن است و این امر باید در اشتغال زنان لحاظ گردد. در تفکر اسلامی، حفظ و گسترش نهاد خانواده بر پایه ویژگی های فطری و طبیعی زن و مرد، اولویت و اهمیت خاصی دارد و در کنار آن، بر امکان اشتغال و استقلال مالی زنان تأکید شده است. اسلام اشتغال را برای زن هدف نمی داند، بلکه آن را در خدمت خانواده و رفاه و آسایش آن می پذیرد و اشتغال را به عنوان یکی از راه های افزایش قابلیت و شکوفایی استعداد زنان و در جهت تعالی و کمال آنان می پذیرد.

ادامه دارد...
پی نوشت ها:

1ـ شهین مولاوردی، «جنبش های اجتماعی زنان»، روزنامه ایران، 3/4/79.

2ـ گرهارد لنسکی، سیر جوامع بشری، ص 462ـ458.

3ـ خدیجه سفیری، جامعه شناسی اشتغال زنان، ص 16 و 17.

.Anthony Giddensـ4

5ـ آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، ص 196.

6ـ گرهارد لنسکی، همان، ص 458.

7ـ همان، ص 479.

8ـ همان، ص 480.

9ـ آنتونی گیدنز، همان، ص 192.

10ـ همان، ص 189.

11ـ همان، ص 193.

12ـ خدیجه سفیری، همان، ص 137.

13ـ آنتونی گیدنز، همان، ص 331 و 332.

14ـ خدیجه سفیری، همان.

15ـ آنتونی گیدنز، همان، ص 381.

16ـ همان، ص 369.

17ـ خدیجه سفیری، همان، ص 139.

18ـ ر.ک: گرهارد لنسکی، همان (مبحث اشتغال زنان بعد از انقلاب صنعتی).

19ـ همان.

20ـ عزت الله عراقی، حقوق بین المللی کار، ص 426.

21ـ به طور کلی نگرش سازمان ملل متحد و دیگر سازمان های بین المللی به زن و حقوق او از منظر انسان شناسی غربی است که در آن آزادی های زنان در حدّ بسیار زیاد لحاظ شده، بدون این که سرشت زنانه او و نقشی که به عنوان همسر یا مادر دارد، مد نظر قرار گرفته باشد. یعنی استاندارد مطلوب نهادهای رسمی بین المللی، استانداردِ حداقل جوامع غربی است که با ماهیت فرهنگ و با مدهای دیگر جوامع بشری، مخصوصاً مسلمانان، مغایرت دارد. این مطلب مهم باید مورد توجه قرار گیرد.

(I.L.O)International Labour Organisation.ـ22

23ـ عزت الله عراقی، همان، ص 428.

24ـ همان، ص 429.

25ـ همان، ص 438.

26ـ همان، ص 448.

27ـ سیمین دخت بهزادپور، زن در توسعه مفاهیم اسلامی، ص 161.

28ـ همان.

29ـ مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 169 و 170.

30ـ محمد عبدالقادر ابوفارس، حقوق المرأة، ص 26 و 27.

31ـ نساء / 33.

32ـ علی شایگان، شرح قانون مدنی، ص 366.

33ـ مهدی مهریزی، «امام خمینی و گستره آزادی زنان»، ماهنامه پیام زن، مهرماه 1378، ص 58.

پدیدآورنده: محسن قدیر

شمیم یاس :: شهریور 1383، شماره 18



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 1:10 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

در مقاله تقدیمی، خانم صرّاف که قانوندان و پژوهشگر عراقی است، نظریات اهل سنت و شیعه در باره کار کردن و فعالیتهای بیرون از خانه بانوان را گزارش می کند. وی آرای فقها و نظریه پردازان گذشته و حال را بیان کرده، دلایل آنها را نقد و بررسی می نماید. نقد وی عمدتا متوجه آن دسته از دیدگاههای فقهای اهل سنت است که در نگاه نویسنده درک جامعی از شرایط زنان ندارند.

آشنایی با آرای اهل سنت و دلایل آنان، نیز معرفی منابعی در این باره و در ضمن بیان نظر برخی علمای شیعی، نگاه تازه و متفاوتی است که از امتیازات مقاله به شمار می آید. گرچه پیام زن بیم آن دارد قلم نویسنده تند رفته، جانب دارانه و با زنانه نگری (فمنیسم) مسأله را بررسی کرده باشد. به هر روی ارزیابی خوانندگان و صاحب نظران فرزانه، راهگشاست.

این مقاله در مجله لبنانی «منبر الحوار»شماره 15، سال 1989 آمده است که اینک برای علاقه مندان به فارسی برگردانده می شود.

موضوع کار کردن زن مسلمان در بیرون از خانه، همچنان باعث اختلاف نظر شد میان موافقان و مخالفان است. از آن رو که غالب افراد گروه دوم، به شکل صریح یا ضمنی ادعا دارند عقیده شان موضع اسلام است، در این مقاله به بیان مسأله از نگاه اسلام (قرآن و سنت) و نظر فقهای پیشین و معاصر پرداخته ایم.

نگاشته های فقها و نویسندگان معاصر که به بازگشت به اصول اسلامی در بنیان خانواده و در تعیین وظایف زن و مرد دعوت می کند، اصرار دارد جای زن در خانه است و نخستین و آخرین وظیفه اصلی او، خانه و شوهرداری و تربیت فرزندان است.

هر یک از این فقها، دلیل و سببهایی را برای نظر خود مطرح می کنند. «رشیدرضا» فطرت را دلیل چنین اعتقادی می داند:

«فطرت می طلبد زن به بارداری و شیردهی و نگهداری و تربیت فرزندان و به کارهای خانه بپردازد.»(1)

«حکیمی» با نظر وی موافق بوده، دلیل دیگری: عدم توانایی انجام کارهای سختِ بیرون از خانه را می افزاید و توصیه می کند: اگر به کارهای خارج از منزل علاقه دارد، به شعرسرایی و نویسندگی بپردازد.(2) گرچه می گویند کارهای خانه ـ به تنهایی ـ سخت و خسته کننده بوده، بیشتر این کارها، به فعالیت جسمی نیاز دارد.

اگر بپذیریم زن توان کارهای سخت را ندارد، آیا نویسنده (حکیمی) نمی داند تمام کارهای خارج از خانه نیازمند فعالیت بدنی نیست؟ حق داریم بپرسیم: چگونه این «موجود نازک و لطیف» [! [توانست مشقتهای هجرت را در زمان رسول اللّه (ص) تحمل کند؟! نیز حضور فعالی در جنگها داشته باشد!

دکتر مصطفی سباعی می گوید: تا وقتی بر شوهر، شرعا واجب است نفقه بدهد، زن حق کار کردن ندارد.(3) دلیل دیگر این است که: زن از فریب و مکر مردان، در امان مانده، جایگاه والا و پاک وی در اجتماع محفوظ ماند.(4)

حقیقت این است که در مقابل این دلیل که پرسش برانگیز است، متحیریم! آیا مردان هیچ کاری در محیط کار جز فریب دادن و گول زدن زنان ندارند؟! آیا زنان این قدر کم خِرَد و ساده اند که به آسانی، به بازی گرفته شوند؟!

از شمار نویسندگانی که به منع فعالیت زن در خارج از خانه معتقد است ـ بی آنکه دلیل روشنی ارائه دهد ـ دکتر احمد فرج، در کتاب «المؤامرة علی المرأة المسلمة» است.(5)

دلایل «مودودی» برگرفته از قرآن و سنت، و دلایل فقهای پیشین است که گفته خواهد شد. مودودی در کتابش (الحجاب) دلیلی دیگر آورده که: بیرون رفتن زن از خانه برای کار، یعنی اختلاط با مردان و به دنبال آن، فساد، به سبب وجود اسباب آن، که فتنه نگاه و زبان و شنیدن صدای زن است.(6)

زنان شاغلی که از خیلی وقت پیشتر، در اثر رنج و مرارت کار روزانه، زیبایی و زنانگی خود را فراموش کرده اند، وقتی عبارت مودودی را بخوانند، زهرخند خواهند زد.

برخی از فقها و نویسندگانی که با اندیشه مودودی ـ مبنی بر ماندن زن در خانه و وقف خویشتن برای همسر و فرزندان ـ موافق اند، علت این نظریه را دلایل علمی می دانند که اثبات می کند ذکاوت و تواناییهای جسمانی زن، کمتر از مرد است.(7)

این نظریه پردازان نمی دانند یا خود را به نادانی می زنند که اداره خانه، این کشور کوچک، نیازمند ذکاوت و مهارت و نیروی بدنی پرتوانی است و از مهمترین و خطیرترین وظایف زندگی، تربیت فرزندان است. در این صورت چگونه می توان این امور را به دست کسی سپرد که به گمان این آقایان، بهره کمی از ذکاوت و آگاهی دارد؟!

این نظریه ها و مشابه آن بسیار بوده، دلایل آن تقریبا یکی است.

[نظر فقهای کنونی]

نظر فقها و نویسندگان کنونی، به رغم توجیهات گوناگون در منع کار زن، تماما مستند به دلایل و اعتقادات فقهای پیشین است. دست کم به خاطر روابط زناشویی، بیشتر قواعد مکاتب فقهی، صراحت در منع زن از کار دارد، به دلیل اینکه شرعا بر مرد واجب است نفقه بپردازد.

کاسانی، از فقهای بزرگ حنفی می گوید:

«از جمله حقوق مرد، پس از ازدواج این است که زن در خانه بماند و کار نکند، و تأمین نیازهای زن بر عهده مرد باشد.»(8)

سرخسی تأکید می کند:

«آشکارا معلوم است زنان نمی توانند کسب و کار کنند. کار زنان موجب فتنه است.»(9)

بیرون رفتن زن از خانه، بنا بر نظر فقها، بسته به اجازه همسر است، مگر اینکه پدر و مادر زن بیمار باشند و یا زن بخواهد به دیدن آنها برود. اگر زن بدون اجازه همسر، از خانه بیرون رود، فقها معتقدند وی ناشزه بوده، مجازات وی، عدم وجوب پرداخت نفقه است. بدین ترتیب کار کردن زن، بیرون از خانه، مشروط به رضایت همسر است. از این رو بسیاری از زنان به دنبال کار خارج از خانه نیستند، زیرا نمی خواهند نافرمانی همسر را کرده، حق دریافت نفقه را از دست بدهند. همچنان که پیشتر وضع زندگی بدین دشواری نبود، طرحهای آزادسازی زن، از راه کار کردن، هنوز محقق نشده است.

[نظر فقها و قرآن و سنت]

نظر فقها در مورد کار کردن زن، بر قواعد قرآنی و سنت بنیان نشده، گرچه باید چنین باشد. ویژگی فقهای پیشین این بود که وقتی می خواستند قاعده و بنیانی نهند، هم رأی و یکدل بوده، داده ها و واقعیتهای اجتماع را در نظر داشتند و رأیشان اولین و آخرین اجتهاد بود، که گاه درست بود و گاه نادرست، اما فقهای کنونی برای چاره جویی در موضوع کار کردن زن، داده های اجتماع را در اختیار ندارند، در حالی که مسأله ای مهم بوده، مهمتر این است که به صراحت یا به طور ضمنی، نظر خود را به اسلام نسبت دهیم.

ما به بیان نظر قرآن و سنت در باره کار زن پرداخته، نظر فقهای پیشین و کنونی را بررسی خواهیم کرد.

دین اسلام به هنگام پیدایش، برخی امور را که در جاهلیت بدان عمل می شد، پذیرفت و بعضی را اصلاح کرده، برخی دیگر را از بین برد و قوانین جدیدی را برای سامان دهی زندگی مسلمانان در اجتماع نوظهور امت اسلام، وضع کرد. اسلام در مورد کار کردن زن، وضع زمان جاهلیت را پذیرفت؛ یعنی بی آنکه قانون صریحی بنهد، به زن اجازه داد همچنان کار کند، زیرا دین، همان گونه که حق کار کردن مرد را مسلم و بدیهی می دانست، در مورد زن چنین عقیده ای داشت. در زمان جاهلیت، بسته به [فرهنگ] محیط، به زن اجازه کار و فعالیت حرفه ای داده می شد.(10) وی به فعالیتهای بزرگ و مهم اقتصادی در جامعه می پرداخت و در کنار مرد خانواده یا برای ارتزاق [خود و خانواده اش اگر بیوه یا مطلقه بود] به عنوان یک کارگزار، فعالیت کشاورزی و دامپروری داشت. زنان برای کمک به خانواده یا ارتزاق، به صنایع دستی مشغول بودند و به زن، صنعت کار گفته می شد. وی آنچه را می بافت یا می ریسید، نیز کره و روغن یا پوست دباغی شده را می فروخت.(11) زن فعالیت تجاری هم داشت، چه در داخل و محدود، که در بازارهای محلی یا عمومی مثل بازار عکاظ، خرید و فروش می کرد، و یا در محل کسب خود که در طول سال کار می کرد و محصولات دست سازش را می فروخت یا کارهای زنان را که برای وی کار می کردند و آنچه را ساخته شده از بازار می خرید، خرید و فروش می کرد.

از شمار این زنان «ام منذر بنت قیس» است که ظاهرا در زمان رسول اللّه (ص) خرما می فروخت و «اسماء بنت مخرمه بن جندل» که عطرفروش بود و از یمن عطر وارد می کرد و در مدینه می فروخت.(12) برخی از زنان تجارت خارجی می کردند و ثروتمند بودند، مثل «هند بنت عتبه» و «خدیجه بنت خویلد»، اولین همسر پیامبر گرامی(ص).

در مقایسه با باقی حرفه ها، تجارت اهمیت و موقعیت خاصی داشت و کسانی بدان می پرداختند که شخصیتی قوی داشتند و دوراندیش بودند و می توانستند با مردم روابط و پیوند خوبی داشته باشند.

افزون بر این کارها، زنان در زمینه فکری و ادبی نقش داشتند و کاهن، شاعر، حکیم و مرجع رفع اختلاف بودند.

اگر کار و فعالیت زنان در زمان اسلام را ادامه وضع زمان جاهلیت بدانیم و اگر قرآن آیه صریحی در باره کار کردن زنان نیاورده باشد، همچنان که در باره مردان نیاورده، آیا می توانیم بدین سبب بگوییم: کار کردن مرد حرام است؟! گرچه در قرآن به طور ضمنی اشاره به کار کردن زنان شده است. قرآن مَهر را بر مرد شرعا واجب کرده، ارث بردن زن را پذیرفته و سهم مشخصی از ارث را در هر وضعی برای وی در نظر گرفته است. این حقوق و اموال، «سرمایه»ای برای زن است که باید آن را توسعه و رشد دهد. قرآن می پذیرد وی قانونا شایستگی دارد پیمان ببندد و خرید و فروش و رهن و ... کند.

در سنت ـ که از جمله وظایف آن تشریح و تبیین محتوای قرآن است ـ مطلبی در باره ممنوعیت کار کردن زن نیامده، خلاف آن را درست دانسته، کارهایی را که پیشتر زنان انجام می دادند، ادامه داده اند.(13)

اسلام در این حد متوقف نشد، بلکه زن را به حضور در فعالیتها و به عهده گرفتن وظایف و مناصبی خواند که به مقتضای جامعه نوپیدای اسلام به وجود آمده بود. در مکه و زمان رسول اللّه (ص) امور حسبه (مالی) را «سمراء بنت نهیک الاسدیه» بر عهده داشت. وی با شلاق کسانی را که در داد و ستد، غش و فریبکاری می کردند، مجازات می کرد.(14) امور حسبه از مهمترین و خطیرترین مناصبی است که شخص می تواند در جامعه اسلامی بر عهده گیرد. بنا بر تعریف ماوردی از امور حسبه، که امر به معروف به هنگام ترک آن و نهی از منکر در وقت انجام آن است،(15) مسؤولیت امور حسبه، حد و مرزی نمی شناسد. از واگذاری این مسؤولیت به زن می توان میزان اعتماد بالا به تواناییها و شایستگی های زن را در پذیرش مسؤولیت، در زمان پیامبر(ص) فهمید. در جنگهای پیامبر(ص) بسیاری از زنان مانند مردان نقش داشتند.(16) زن به فعالیتهای مذهبی می پرداخت و مانند عابدی فقیه از پیامبر روایت می کرد و رسول اللّه برای وی حدیث می گفت. زن در زمینه شعر هم بارز و برجسته بود.

موضع اسلام در باره کار کردن زن، موضع درست و طبیعیِ دینی است که در پی ساختن اجتماعی استوار و به هم پیوسته است و می داند ساختن چنین جامعه ای نیازمند تلاش و حضور فعال و بنیادی زن است و به خوبی آگاه است، نقش مهم و اساسی زن در ساختن اجتماع کوچک خانواده، مانع ایفای نقش وی در ساختن جامعه بزرگ اسلامی، از طریق کار کردن نیست.

حق کار کردن زن که اسلام پذیرفته، پذیرش انسان بودن زن و جزء احترام و تقدیری است که دین نوظهور اسلام برای وی قایل بود. این حق، عمل کردن به مفاد آیه 17 سوره توبه است:

«مردان و زنان مؤمن، سرپرست یکدیگرند و همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می کنند.»

در زمان خلفای راشدین، مانند زمان پیامبر(ص)، زن مسؤولیتهای مهمی بر عهده داشت. عمر ـ خلیفه دوم ـ شفاء دختر ابی سلیمان را بر امور مالی و دارایی بازار مدینه گماشت. هر زمان عمر وارد بازار می شد، شفاء دنبال وی بود.(17)

اکنون اگر موضع فقهای پیشین را بررسی کنیم، علت فتوای آنان را در حرمت کار کردن زن می فهمیم. در قرن دوم هجری و پس از استقرار مسلمانان در سرزمینهای فتح شده، فقه شکل یکدستی را برای بیش از یکصد سال پیدا کرد. در پی پرسشهایی که از فقیهان می شد و به گونه فتوا و حکم، عمومیت می یافت، قوانین فقهی به وجود آمده، گذشته از گرایشهای شخصی، بازتاب اوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه ای بود که فقیه می زیست. پیشینه سترگ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی که در صد سال ـ فاصله میان وفات پیامبر و ظهور فقه ـ بر جای ماند، به شکلی پنهان و پیچیده، قواعد فقهی را سمت و سو می داد.

کشورگشایی های مسلمانان و استقرار آنان در جوامع دیگر و آمیختگی شان با امتها و ادیان و باورهای جدید، موجب واکنشها و پیامدهایی در تمامی زمینه ها، از سوی مسلمانان شد. برخی از این پیامدها مربوط به زن می شد. بیم مردان از آبرو و ناموسشان موجب فشار و سختگیری بر زنان و خانه نشینی آنان شد. مردان می ترسیدند زنان با مردهای غیر عرب و غیر مسلمان اختلاط و ارتباط داشته باشند. به مردان مسلمان اجازه داده شده بود با زنان غیر مسلمان ازدواج کنند، ولی ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان، به راحتی انجام نمی شد. فکر ازدواج زن عرب با نژادی دیگر پذیرفته نبود و اگر ازدواجی صورت می گرفت، به زور فسخ می شد.(18)

سختگیری بر زنان و اجبارشان بر خانه نشینی، به منظور پیشگیری از پیامدهای سوء بود و پیش از آنکه توسط فقها قانونمند شود، رواج و گسترش یافت.(19) [خانه نشینی اجباری زنان دلایل دیگری هم داشت:]

وضع آشفته سیاسی؛ جنگهایی که میان مسلمانان پیش آمد و زنان فعالانه و به طور مستقیم ـ و حتی در سطح رهبری ـ در آن شرکت داشتند، مثل جنگ جمل به رهبری عایشه (همسر پیامبر) و گاه غیر مستقیم در نبرد حضور داشتند که کتابهای تاریخی از آن سخن گفته است، مانند فعالیت زنان خوارج، نیز گفتگوی معاویه با زنان که چرا در جنگ، با امام علی(ع) همراهی کردند.

آنچه برشمردیم باعث شد مردان بر زنان سخت گیرند و از فعالیت آنان جلوگیری کنند، گرچه در قرآن و سنت دلیلی وجود نداشت که زن را از حضور و فعالیت باز دارد.

شاید بتوان گمان کرد حقوق بسیار و آزادی گسترده و برابری حقوق و تکالیف زن با مرد به عنوان یک انسان که اسلام به ارمغان آورد، موجب شد مردان سعی نمایند زن را پایبند و محبوس در خانه کنند و احادیث دروغی را در تأیید عمل خویش جعل کنند، همچون: اگر زن بدون اجازه همسر از خانه بیرون رود، هر چه که خورشید و ماه بر آن می تابد، زن را نفرین می کند، مگر اینکه شوهر راضی شود.(20)

فقه برای قانونمند کردن وضع موجود، پا پیش نهاد و از آیاتی همچون «و قَرْنَ فی بیوتِکنّ؛ در خانه هایتان بمانید» بهره گرفت، در حالی که این آیه به روشنی، به زنان پیامبر(ص) اختصاص دارد، زیرا در آغاز آن «یا نساء النبی لستُنَّ کأحد من النساء» (احزاب/ 33) است. زنان رهبر و پیامبر امت، احکامی خاص دارند، تا رفتارشان مورد نکوهش دیگران قرار نگرفته، پیامبر(ص) اذیت نشود.(21)

فقهایی که اعتقاد به خانه نشینی زنان دارند، از آیه «و للرجال علیهن درجة» که در آغاز آن «و لهُنّ مثل الذی علیهن بالمعروف» است، نیز از آیه 43 نساء «الرجال قوامون علی النساء» استفاده کرده اند. همچنین از احادیثی که زن را به پیروی از همسر تشویق می کند، در حالی که این آیات و احادیث به دلیل منطقی هدفی جز این ندارند که رهبر کشور کوچک خانواده را تعیین کنند؛ رهبری که در اداره و رهبری، باید ستمگر و زیاده طلب نباشد.

با بررسی گفتار فقها و نویسندگان معاصر [از اهل سنّت] در باره کار کردن زن، می بینیم که برخی فقها امانتدار و واقع نگر نبوده، در فهم نقش فقه و فقیه، کوته نظری کرده اند. این سخنی گزاف نبوده، ارزیابی خواهد شد. امانتدار نبودند، چون نظر خود را برگرفته از قرآن و سنت قلمداد می کردند، در حالی که ما نظر این دو را در باره کار زن گفتیم. افزون بر این، تمامی اقوال فقهای پیشین را نیاورده، به برخی گفتارها اعتماد و بسنده کرده اند، ولی چنین وانمود کردند که رأی تمامی فقها چنین است! اما مطلقا چنین نیست، مثلاً مذهب جعفری (شیعی) نه تنها کار کردن زن را قبول دارد، بلکه فراتر از این را معتقد است. «مغنیه»،

رأی فقهای شیعی را در بحث اجاره چنین گزارش می کند:

[نظر فقیهان شیعی]

«سید یزدی در عروة الوثقی و سید حکیم در مستمسک گفته اند: اگر زن برای خدمت در مدت معینی، [تعهد و توان خود را] اجاره دهد و پیش از انقضای این مدت، ازدواج کند، اجاره [و تعهد] باطل نمی شود، حتی اگر خدمت منافی بهره جویی شوهر و حقوق زناشویی باشد. در این حکم تفاوتی نیست شوهر در هنگام ازدواج، تعهد زن را بداند یا نداند، زیرا دو حق اینجا هست: حق خدمت و حق شوهر. اگر زن بتواند هر دو را انجام دهد، که خوب، و اگر جمع میان آن دو ممکن نباشد و تزاحم کنند، حق پیشتر که تعهد خدمت است، مقدم است، چون اگر حقوق شرعی مزاحم هم شوند، ترجیح با حق سابق است. بنابراین شوهر حق اعتراض یا فسخ تعهد زن را ندارد و همسر ناشزه محسوب نمی شود. اما اگر پس از ازدواج تعهد خدمت دهد و با حق شوهر منافات داشته باشد، بدون اذن و اجازه شوهر، تعهد خدمت درست نیست. اگر تعهد، با حق شوهر مطلقا منافات ندارد؛ مثلاً تعهد قرائت قرآن یا بافتن پیراهن با نخ کاموا یا پشم را بدهد، اجاره [و تعهد [صحیح است حتی اگر شوهر اذن ندهد».(22)

متانت و منطقی بودن و واقع نگری نظر این فقیهان مشهود است. اینان اگر کار کردن زن پس از ازدواج را به موافقت شوهر ربط داده اند، به معنای اولویت حضور زن در خانه

است. بدون تردید این اجتهاد همخوان با واقعیتهای اجتماع در آن زمان است.

[نظر ابوحنیفه]

ابوحنیفه فتوا داده است: زنان می توانند قاضی شوند، اما در مواردی که نمی توانند شهادت و گواهی دهند، یعنی در حدود و جنایات، نمی توانند قاضی باشند.(23)

[نظر طبری]

امام ابن جریر طبری، قضاوت زن در تمامی احکام را روا می داند.(24)

نظر این رهبران دینی کجا و رأی فقیهان و نویسندگان معاصر کجا! با اینکه منصب قضا در جامعه اسلامی از مهمترین و خطیرترین مناصب است.

اگر کار کردن زن، به حق شوهر نقصان یا آسیبی نرساند یا به خروج از خانه نیانجامد، علما اجازه داده و افزوده اند: اگر زن، حرفه ای مثل مامایی دارد، که از وجوب کفایی زنان است، شوهر نمی تواند مانع بیرون رفتن وی از خانه شود(25)، اما حتی این قول را فقهای معاصر نگفته اند!

[تنگ نظری فقها]

فقهای کنونی در نظر و رأی خود مبنی بر ممنوعیت اشتغال زنان، دچار تنگ نظری و عدم واقع نگری شده اند؛ بر خلاف فقهای پیشین که به گمان خود با اجتهاد در قرآن و سنت، زن را از کار کردن منع کرده اند. انگیزه هر دو گروه، داده ها و طبیعت جامعه بوده است. در گذشته زنان به همان راحتی ازدواج می کردند، که طلاق می گرفتند. در نتیجه همیشه کسی بود که آنان را بگیرد و نفقه دهد، حتی زنان مدت عِدّه مرگ یا طلاق را به فراموشی می سپردند تا پیش از موعد ازدواج کنند. ماوردی که در قرن پنجم هجری زندگی می کند، در کتابش «الاحکام السلطانیه» از جمله وظایف قاضی را الزام زنان به عده نگه داشتن می داند.(26) اما ازدواج و طلاق سهل و ساده، اکنون ـ بلکه از مدتها پیش ـ وجود ندارد و زن خود را ملزم به کار کردن و تأمین نیازها به دست خود می بیند.

همکاری و پشتوانه اجتماعی که در زمان فقهای پیشین میان مردم بود، اکنون در جامعه ما کم شده، مدتهاست روحیه فردگرایی و خودمحوری گریبانگیر انسانها شده است و مردان و زنان خود را ملزم به کمک به زنان مطلقه یا کوخ نشین ـ حتی اگر صغیر داشته باشد ـ نمی بینند و یا این کار را به رغم میل خود و به خاطر سرزنش مردم و خجالت انجام می دهند. در این وضعیت زن چاره ای جز کار برای تأمین نیازهای خود و فرزندان ندارد.

این وضعیت می طلبد زن توانایی کار یا حرفه ای را داشته باشد، نه اینکه ـ چنان برخی فقها می گویند ـ فقط بتواند خانه شوهر را اداره کند! بسیاری از اوقات به سبب مشکلات و نیازهای زندگی کنونی، مرد نمی تواند نیازهای خانواده را تأمین کند و کار کردن زن بسیار ضروری می نماید. اگر شوهر خِسّت داشته یا در خرج کردن سخت گیر باشد و همسر آبروداری کند و نخواهد به محاکم پناه بَرَد و ادعای نفقه نماید ـ به خصوص اگر چند فرزند داشته باشد ـ آیا حق ندارد کار کند و نیازهای خود و فرزندانش را برآورد؟ البته علل دیگری را می توان برای وجوب کار کردن زن برشمرد که پایان ندارد.

فقیهان کنونی نقش فقه و فقیه را درست نمی شناسند و نمی دانند با دگرگونی عرف و سنتها و شرایط زمان و مکان، فتوا تغییر می یابد. فقه، بنا بر تعریف «ابن القیم الجوزیه» یعنی همین تغییرات! وی می افزاید:

«اگر فقط به آنچه در کتابها هست، بی آنکه اختلاف عرف و مصالح آنان و شرایط زمان و حالات نگریسته شود، کسی فتوایی بدهد، گمراه بوده و دیگران را نیز گمراه کرده است. این کار خیانت به دین است و مثل این می ماند که طبیبی مردمان را به آنچه در کتابها نوشته اند، مداوا کند، بی آنکه به اختلاف [آب و هوای] شهرها و مصالح و زمان و طبیعت آنان بنگرد. این طبیب و آن فقیه، نادان و جاهل بوده، به [سلامت] دینی و جسمی مردم آسیب می رسانند.»(27)

سخن ابن القیم به روشنی می فهماند که فقه [به خودی خود [مقدس نیست، بلکه برای مصلحت بندگان وضع شده، وقتی قاعده ای فقهی معقول است و اجرا می شود که به هدف و علت (حکمت) تشریع دست یابد، که با تغییر احوال و زمان و مکان، هدف متغیّر است. اگر فقهای کنونی فقه را مقدس می دانند، باید دست از قواعدی همچون «الضرورات تبیح المحظورات» یا «لا ضرر و لا ضرار» بشویند، در حالی که قواعدی چنین، روح اسلام است و با توجه به وضع زمان، کار کردن زن را روا می شمرد.

[دلایل دیگر برای ممنوعیت کار

زنان]

برخی از فقهای معاصر که با کار کردن زن، ضدیت دارند، می گویند:

«کُلّا درست نیست که دختران و زنان برای تأمین مخارج خویش کار کنند، بلکه باید پدر یا شوهر و یا برادران آنان نفقه شان را بدهند، تا زنان به زندگی زناشویی و بچه داری بپردازند.»(28) از این رو «از نظر اسلام، آموزش و پرورش زن، از وی همسری نمونه و مادری مهربان و خانه داری مدیر می سازد.»(29)

آیا این نظریات درست بوده، جامعه ای نمونه در تقسیم کار به وجود می آورد؟! که مرد بیرون از خانه کار کند و رزق و روزی به دست آورد و خانواده را تأمین کند، و زن داخل خانه، کارش شوهرداری و خانه داری و تربیت فرزندان باشد؟! اوضاع و شرایط کنونی جامعه ما این رویکرد را برنمی تابد. لازم است در کوتاه مدت، بسیاری از چیزها را تغییر داد و از صفر شروع کرد.

آیا دعوت فقها به خانه و شوهرداری و تربیت فرزندان توسط زن، برای رفع بگو مگوهایی است که دیر زمانی است در این قرن بر سر کار کردن زن در جامعه پا گرفته است؟ بگو مگوها و شعارهای پوچی که می گوید: کار، موجب استقلال اقتصادی زن و عدم سازش در

برابر ظلم شوهر است (گویا که زن برای جنگ آماده می کنند!) کار باعث می شود زن شخصیت خود را باز یافته و کرامتش را حفظ کند.(30)

اگر واکنش فقها به سبب چنین گزافه هایی است، معلوم می شود باز فقها واقعیتهای زمانی را که در آن زندگی می کنند، نمی شناسند و از آنچه می گذرد، بی خبرند.

از مدتها پیش، بسیاری از زنان، بطلان این شعارهای توخالی و تبلیغاتی را دریافته، به رغم کار در بیرون از خانه، مسؤولیت اداره خانه و توجه به همسر و تربیت فرزندان را بر عهده دارند. بدین سبب مسؤولیتشان دو چندان شده، جسما و روحا خسته اند.(31)

مبالغه نیست اگر بگوییم اکنون خانه نشینی زن و بی نیازیش از کار، جز برای زنان ثروتمند یا کسانی که شوهری توانگر دارند، ممکن نیست. کار نکردن رؤیای بسیاری از زنان است که مجبورند برای تأمین نیازهای خانواده ـ اگر شوهر نداشته باشند ـ کار کنند. اینان با اشتیاق منتظر روزهای تعطیلی یا مرخصی هستند، تا بتوانند به خود برسند و فرزندانشان را ببینند و یا حتی خواب راحتی بکنند. اینان مدار بسته ای را که در آن به سر می برند، می شناسند. هر روز با دغدغه زحمتِ آمد و شد، سپردن کودکان به کودکستان، نگرانی پیوسته از ابتلا به بیماری اطفالی که از آنها نگهداری می کنند، برگشتن به خانه برای آماده کردن غذا، نظافت خانه و ... شروع می شود و با خستگی وی پایان می پذیرد. این واقعیت شناخته شده امروز جامعه ماست. آنکه بدین وضع دچار نیست، در خانواده ها شاهد این وضع است.

تازه بعد از تمامی این مشکلات، فقهای معاصر فتوایی می دهند که زنان شاغل احساس

کنند به سبب مخالفت با دین و آموزه های آن گناه کرده اند! آیا به واکنش منفی زن مسلمان نمی اندیشند؟ چه اصراری دارند پشتوانه فتوای خود را دین قرار دهند؟! مگر چه تعداد از زنان حکم قرآن و سنت در این باره را می دانند و چه تعداد از آنان قرآن و سنت را بررسی می کنند تا به بطلان ادعای فقهای گذشته و حال پی ببرند؟!

ناگفته نماند مطقا ادعای برخی که می گویند اگر زن فقط خانه و بچه داری کند، توان فکری خود را نپرورانده و آن را از بین برده است، نیز صحیح نیست، بلکه خلافش درست است، زیرا تربیت و پرورش بدنی و روحی فرزندان، به فرهنگ و آگاهی گسترده زن نیازمند است. وی باید پیوسته فهم و شعور خود را رشد دهد، تا دچار لغزش نشده، در دامهای زندگی عصر جدید نیفتد و اثر منفی بر کودکان نگذارد.

توصیه می کنیم فقیهان و نویسندگان فاضل کنونی، نقش فقه در زندگی مردم و نقش فقیه در جامعه را بدانند. اسلام دینی آسان است، نه سخت. از این رو رسالت فقه و فقیهان، آسان کردن زندگی برای مردم است. فقها باید اوضاع زندگی در هر زمان و مکان، نیز طبیعت جامعه خویش را در نظر بگیرند. راز بقا و تداوم و توانمندی اسلام، همین است.

از این رو فتاوا و نظریه های فقها در باره کار کردن زن، باید برگرفته از داده های اجتماع و واقعیاتی که زن مسلمان بدان گرفتار است، نیز وضعیتی که خانواده ها در آن به سر می برند باشد. فقیهان معتقدند ساختن جامعه ای استوار و متحد، با اداره خانه توسط زن ممکن بوده، باید شوهر نیازهای خانواده را با کار در بیرون از خانه برآورد. این اعتقاد از شمار حقوق فقها و از موارد اجتهاد است. از این رو دگرگون کردن جامعه و هدایت آن به سوی مطلوب، بر عهده فقیهان است. ما نمی توانیم با آرزوها و رؤیاهایی که فقها از آن قانونهایی واجب الاطاعه می سازند، زندگی کنیم. بر فقیهان است حکم اسلام (قرآن و سنت) را در باره کار کردن زن، روشن کرده، مصلحت زن و شوهر را مناسب با وضع و واقعیات موجود در خانواده ها تعیین کنند.

1 ـ رشیدرضا، حقوق النساء فی الإسلام، ص37، حاشیه: محمدناصر الألبانی، المکتب الإسلامی، بیروت، 1984.

2 ـ شیخ محمدرضا الحکیمی، اعیان النساء، مقدمه، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1983.

3 ـ د. مصطفی السباعی، المرأة بین الفقه و القانون، ص153، مؤسسة الرسالة، دمشق، 1962.

4 ـ همان، ص171.

5 ـ احمد فرج، المؤامرة علی المرأة المسلمة (تاریخ و وثائق)، مقدمه، دار الوفاء، مصر، 1986.

6 ـ ابوالأعلی المودودی، الحجاب، ص152 و 167 ـ 172، دار الفکر العربی، کویت.

7 ـ از شمار این فقیهان رشیدرضا است که می گوید: «جز نادان یا معاند، کسی با خدا نزاع نمی کند که چرا در نظام فطرت، مرد را بر زن برتری داد. قدرت دفاعی مرد بیشتر بوده، خِرَد وی برتر است.» مودودی زن را در برخی اوقات، موجودی ناتوان می بیند، مثلاً در حال حیض، شیدا بوده، با کوچکترین تحریک، دست به کارهای نسنجیده می زند، و در هنگام حاملگی، عصبی و مضطرب بوده، فکرش آشفته و پیوسته دچار پریشان حالی است و پس از زایمان دچار بیماریها گشته، با این حالات زندگی می کند[!]

ما نمی گوییم سخن وی اشتباه محض است، ولی معتقدیم مبالغه آمیز بوده، عقل، این افکار را نمی پذیرد، و آوردن نظر پزشکان اروپایی برای تأیید سخنش، سودی ندارد. افزون بر این وی مطلق و به عنوان یک مبنا، این نظریه را تعمیم می دهد، که کار اشتباهی است و منجر به لغزشهای بسیار بدتر خواهد شد.

8 ـ علاءالدین ابوبکر الکاسانی، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج5، ص2197، مطبعة الامام، قاهره.

9 ـ محمد بن احمد السرخسی، المبسوط فی الفقه، ج5، ص185، مطبعة السعاده، قاهره، 1324ه··· .

10 ـ به جز جنگ و نبردهای قبایل علیه همدیگر، گرچه در این حال نیز زن نقش بسزایی در تشویق مردان به رزم داشت. وی اشعار حماسی می سرود و مردان را از سرزنش زنان، در صورت شکست یا ناتوانی در جنگ بیم می داد.

11 ـ د. لیلی الصباغ، المرأة فی التاریخ العربی، ص121، چ وزارت فرهنگ و ارشاد ملی، دمشق، 1975.

12 ـ همان، ص122 ـ 123.

13 ـ حکیمی در «اعیان النساء» ص 537 از «ام بنی انمار» یا بنی النمار نام می برد که «راوی و تاجر» بود و می گفت: خدمت رسول اللّه (ص) رسیدم و گفتم: من خرید و فروش می کنم ... وی پرسشهایی در باره خرید و فروش کرد و رسول اللّه وی را راهنمایی نمود.

14 ـ ظاهر القاسمی، نظام الحکم فی الشریعة و التاریخ الاسلامی (السلطة القضائیه)، ص250، دار النفائس، بیروت، 1978.

15 ـ ابوالحسن الماوردی، الاحکام السلطانیه، ص245، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، قاهره، 1966.

16 ـ اعیان النساء، ص218 و 581.

17 ـ نظام الحکم ...، ص591.

18 ـ جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، ج4، ص88، مطبعة الهلال، قاهره، 1902.

19 ـ این وضع را آشکارا در عراق، بعد از فتح می بینیم، اما جوامع پیشرفته که دارای پیوندها و روابط اجتماعی گسترده بود، به زن آزادی بیشتر و اجازه می داد با جامعه در ارتباط باشد و مثلاً محافل ادبی برگزار کند. جلسات ادبی «عائشه بنت طلحه» زبانزد است.

20 ـ محمد بن علی الشوکانی، الفوائد المجموعة فی الاحادیث الموضوعة، ص136، مطبعة السنة المحمدیة، قاهره، 1960.

21 ـ برخی قاریان «قَرْنَ» خوانده و به خانه نشینی تفسیر کرده اند، ولی برخی «قِرْنَ» خوانده اند که تفسیرش: زندگی باوقار در خانه است. ای بسا قرائت نخست مقصود باشد و زنان در خانه محجوب باشند.

22 ـ محمدجواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسة، ج4، ص265، باب الاجاره، دار العلم للملایین، بیروت، 1965.

23 ـ الاحکام السلطانیه، ص65.

24 ـ همان.

25 ـ ؟ فقه السنة، ج2، ص178، دارالفکر، بیروت، 1981.

26 ـ الاحکام السلطانیه، ص247.

27 ـ ابن القیم الجوزیه، اعلام الموقعین عن رب العالمین، تحقیق عبدالرحمن الوکیل، ج3، ص5 و 64 و 100، قاهره، 1969.

28 ـ المرأة بین الفقه و القانون، ص171.

29 ـ الحجاب، ص158.

30 ـ تأثیر این هجومها در قانونگذاریهای اخیر مشهود است، مثلاً قانونگذار عراقی قانونی می نهد که: اگر شوهر زیاده از حد توقع حرف شنوی از زن داشته باشد و بدین سبب به وی ضرر برساند یا بر او سخت گیرد، زن می تواند اطاعت نکند.

قانونگذار مورد خاص زیاده طلبی شوهر و ضرر رساندن به همسر را برمی شمرد، که از آن جمله است: اگر خانه مسکونی که شوهر فراهم آورده، به اندازه ای از محل کار زن دور باشد که وی نتواند کارِ خانه و وظیفه اداری اش را انجام دهد (فقره 2، ماده 25، قانون احوال شخصیه، 1959، بازنگری چهارم 1980).

پذیرش حق کار کردن برای زن ـ از سوی قانونگذار عراقی ـ ستودنی است، زیرا می فهماند وی واقعیتهای جامعه کنونی را درک می کند، اما برای حمایت از حق کار کردن زن نباید زیاده روی کرد. قانونی که ذکر کردیم، به زن امکان می دهد به شوهر فشار آورده، وی را دچار ضرر و زیان کند، زیرا همه ما به مشکل مسکن ـ که گریبانگیر جوامع کنونی است ـ آشناییم. در این صورت چگونه می توان گفت: لازم است شوهر خانه ای را در همان منطقه ای که زن کار می کند، فراهم کند و گرنه به زن زیان رسانده است؟!

31 ـ به این وضع، جامعه ما فقط دچار نیست، بلکه زنان جوامع غربی نیز از این وضع گله دارند.

پدیدآورنده: نوشته: شیماء الصرّاف، ترجمه: عبداللّه امینی

پیام زن :: آبان 1380، شماره 116



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 1:06 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

اشاره:

اشتغال بانوان را باید به عنوان یک پدیده مهم اجتماعی از زوایای چندی بررسی نمود. آنچه در این مقاله پی گیری شده است، بررسی آن از نقطه نظر شرعی، هم از نظر چارچوبهای کلی و هم آنگاه که در چارچوب روابط همسری و حقوق زن و شوهر قرار می گیرد، می باشد. طبیعی است پرونده چنین مباحثی همواره گشوده باشد و آنچه در این مقاله آمده است نیز تلاشی در همین راستا است که از یک سو، دیدگاه محقق محترم را بازگو می کند و از دیگر سو کمک به علاقه مندانی است که می خواهند در این زمینه ها تحقیق کنند هر چند نشان دهنده نقطه نظرهای خود مجله نباشد.

«پیام زن»

مقدمه:

این مقاله ابتدا به صورت سخنرانی در دومین همایش ادواری «بررسی حقوق زن در قانون مدنی» که از سوی «انجمن همبستگی زنان» در دانشگاه تهران برگزار شد، در تاریخ 20/2/76 ارائه گردیده است. عنوان منتخب از سوی برگزارکنندگان برای این مقاله «موانع شرعی اشتغال بانوان» بود. این عنوان موهم این معناست که در شرع مقدس اسلام موانعی برای اشتغال بانوان وجود دارد و این موانع در اشتغال آقایان نیست؛ یعنی از یک سو اصل وجود چنین موانعی و از سوی دیگر اختصاص آن به بانوان را در خاطر، خلجان می دهد. از این رو، بهتر است به جای این عنوان گفته شود «ضوابط شرعی اشتغال بانوان»، زیرا ما در واقع به جستجوی حدود شرعی و ضوابط اسلامی اشتغال بانوان می پردازیم.

جواز اشتغال

در ابتدا باید به این پرسش پاسخ داد که آیا اسلام اشتغال و فعالیت اقتصادی را تنها برای مردان جایز می شمارد و به کلی زنان را از این صحنه خارج می سازد؟ بدون شک جواب منفی است؛ زیرا نه تنها دلیلی بر چنین منعی در اسلام نداریم، بلکه می توان شواهد و دلایل فراوانی برخلاف آن یافت. در زیر به دو نمونه از این دلایل اشاره می کنیم:

1) حق مالکیت زنان بر اموالشان

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «للرّجال نَصیبٌ مِمَا اکتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نصیبٌ مِمَا اکتسبنَ، برای مردان از آنچه کسب کرده اند، بهره ای است و برای زنان از آنچه کسب کرده اند، بهره ای است(1)»؛ یعنی همان گونه که اگر مردان چیزی تحصیل کنند، مالک آن می شوند، زنان نیز اگر مالی به دست آورند مالک آن خواهند بود. این بیان افزون بر پذیرش حق مالکیت برای زنان ـ که تا قرون اخیر مورد انکار برخی قوانین غربی بود(2) ـ جواز اشتغال برای آنان را نیز بسان مردان اثبات می کند؛ زیرا در این آیه کریمه، حلال بودن اکتساب ـ یعنی تحصیل درآمد ـ مفروض گرفته شده و سپس در باره مالکیت درآمدِ حاصل از آن، اظهارنظر شده است.

2) تشویق زنان و مردان به فعالیت اقتصادی

در اسلام نه تنها فعالیت اقتصادی جایز شمرده شده و به زنان و مردان اجازه اکتساب مال و تحصیل درآمد داده شده است، بلکه همگان به حضور فعال در صحنه اقتصاد دعوت و تشویق شده اند.

آیاتی از قرآن کریم که ابتغاء فضل خدا و جستجو و طلب آن را بیان کرده و مردم را به

آن فرا خوانده است.(3) (وابتغوا من فضل اللّه )(4) یا آیاتی که مردم را دعوت به آبادانی زمین نموده است (هو أنْشَأَکم مِن الأرضِ وَاسْتَعْمَرَکُم فیها(5)، نمونه هایی از این تشویق و ترغیب هستند.

در هیچ یک از این موارد، خصوص مردان مخاطب نیستند، بلکه مجموعه مسلمانان یا انسانها مورد توجه قرار گرفته اند و همگی به طلب فضل الهی که تحصیل درآمد یکی از مصادیق آن است، دعوت شده اند. بی شک «کار»، یکی از مهمترین راههای کسب مال محسوب می شود و اسلام نیز به آن توجه خاص کرده است. پس اگر مردان و زنان به فعالیت اقتصادی دعوت شده اند و نیز اگر «کار» از مصادیق بارز فعالیت اقتصادی است، می توان گفت: اشتغال برای زنان نیز مانند مردان، جایز است.

محدودیت اشتغال

هر چند اسلام مردان و زنان را به فعالیت اقتصادی و اشتغال دعوت و هر دو را مالک درآمد خویش محسوب کرده، ولی در این امر نیز، مانند سایر امور، محدودیتهایی را پذیرفته است. برخی از این محدودیتها مربوط به فرآیند فعالیت اقتصادی، اعم از تولید و توزیع، و برخی دیگر مربوط به رابطه افراد مسلمان با یکدیگر و دیگران است.

در قسم اول این محدودیتها، هیچ گونه تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد؛ اگر ربا حرام است و یا تجارت جایز است برای هر دو چنین است. ولی در قسم دوم خصوصیات مرد و زن در احکام جزئی تأثیر دارد، هر چند در آنجا نیز در کلیات احکام با هم مشترکند. پس عفاف بر هر دو واجب می باشد، هر چند مصداق عفاف در مورد زنان حجاب است و چنین چیزی در مورد مردان نیست. در احکام اخلاقی مانند نگاه کردن نیز وضع بر همین منوال است؛ یعنی نگاه شهوانی بر غیر همسر، حرام و نگاه غیر شهوانی برای هر دو جایز است، اما زن و مرد در مواردی که نگاه غیر شهوانی جایز است با یکدیگر تفاوت دارند.

در این میان برخی از محدودیتهای اشتغال مخصوص کسانی است که ازدواج کرده و به اختیار خود برخی حقوق را برای همسر خویش پذیرفته اند. زن و شوهر نسبت به یکدیگر از حقوق و وظایفی برخوردارند که مجموعه این حقوق و وظایف با یکدیگر در تعادلی دقیق می باشند.

حقوق مرد بر زن

خانواده کانون گرمی است که زن و شوهر در آن می توانند به آرامش واقعی و امنیت روحی دست یابند. خداوند متعال در این باره می فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنفسکُمْ اَزواجا لِتَسْکُنوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحمَةً؛ از نشانه های اوست که از خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد.»(6) این هسته اولیه جامعه بشری، مثل هر جمع دیگری، هنگامی می تواند به حیات سالم خود ادامه دهد که از نظام خاصی برخوردار باشد. این امر در پرتو حقوق و وظایف افراد آن جمع، یعنی زن و شوهر تأمین خواهد شد.

از سوی دیگر در هر جمعی، گاه اختلاف نظرهایی پیدا می شود. در این گونه موارد اگر یکی که توانایی تصمیم گیری صحیح تری دارد، به عنوان رئیس جمع برگزیده شود و همه ملزم به پیروی از او باشند، مشکل حل خواهد شد. از سویی پیدایش هر جمع، برخی مسؤولیتهای جمعی را ایجاد می کند که باید شخص خاصی آنها را بر عهده گیرد. چنین فردی باید از اختیارات ویژه ای نیز برخوردار باشد.

با توجه به همه این امور، خداوند متعال مردان را رئیس خانواده قرار داده و فرموده است: «الرجال قَوّاموُنَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّه ُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما اَنْفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِم فَالصّالِحاتُ قانِئاتُ حافظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللّه ُ؛ مردان سرپرست زنانند، زیرا خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده است و به دلیل آنکه [مردان] از اموالشان خرج می کنند. پس، زنان درستکار، فرمانبردارند، به پاس آنچه خدا حفظ کرده، اسرار [شوهران خود] را حفظ می کنند.»(7)

در این آیه شریفه برتری مردان بر زنان در خانواده حکم الهی شمرده شده که مستند به حکمت ربّانی است.(8) همچنین وظیفه تأمین مالی خانواده بیان شده است؛ یعنی اگر مردان از ریاست خانواده برخوردارند مسؤولیت سنگین اداره آن را نیز بر عهده دارند. ریاست بدون اطاعت معنا ندارد و آیه شریفه، زنان صالح را فرمانبردار همسر معرفی می کند که اسرار آنها را حفظ می کنند همان گونه که خداوند حافظ ضعفهای ایشان است.

حضرت علامه طباطبایی در باره این آیه می فرمایند: «سرپرستی مرد نسبت به زن خود، به این معنا نیست که اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالک آن است، نافذ نباشد، و به این معنا نیست که زن در حفظ حقوق فردی و اجتماعی خود و دفاع از آن و رسیدن به آن، با مقدماتی که دارد، مستقل نباشد، بلکه معنای آن این است ... که باید زنان در هر چه مربوط به کامجویی جنسی و بهره مندی زناشویی است، مطیع شوهران خود باشند و در غیاب آنها به ایشان خیانت نکنند و حریم عفاف خویش را پاس دارند و نسبت به اموال و هر چه در زندگی زناشویی در اختیار آنهاست، امین و درستکار باشد. و سوءاستفاده ای از آنها نکنند.»(9)

پس به نظر ایشان شوهران تنها در حوزه مربوط به کامجویی جنسی بر همسران خود حق دارند و هرگز سرپرستی آنها نسبت به زنانشان مانع از بهره مندی زنان از حقوق فردی و اجتماعی و استقلال در حفظ و دفاع از این حقوق و تصرف در اموال و املاکشان نیست.

در جای دیگری ایشان سنت نبوی را شاهدی بر این تفسیر می شمارند که زنان، در نظر اسلام، از هیچ گونه حق فردی و اجتماعی منع نشده اند و می توانند فعالیتهای مختلف اجتماعی اعم از اقتصادی و فرهنگی داشته باشند.(10)

پس ریاست مردان در خانواده به معنای سروری و برتری نیست، بلکه مردان مسؤول حفظ مصالح خانواده، انجام وظایف خانوادگی و صیانت از حریم خانواده هستند. خداوند دلیل این ریاست را دو امر دانسته است:

1ـ برتری ای که خداوند به آنها داده است (بِما فَضَّل اللّه ُ بعضَهُم علی بَعضٍ،(11) و لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ(12)؛

2ـ وجوب نفقه بر آنها (بما انفقوا من اموالهم)(13)؛ یعنی نوع مردان ـ و نه تک تک آنها ـ با نوع زنان تفاوتهایی دارند که اقتضا می کند، مرد ریاست خانواده را بر عهده داشته باشد. از سوی دیگر وظیفه سنگین اداره مالی خانواده بر عهده شوهر است و این نیز عامل دیگری برای ریاست مرد در خانواده می باشد.

باید توجه داشت که زن در قبال مشکلات اقتصادی خانواده و هزینه های آن هیچ گونه مسؤولیتی ندارد، هر چند از نظر اخلاقی پسندیده است که در این امر مشارکت کند.

از سوی دیگر عبارت «بِما اَنفقوا مِنْ اَموالهم؛ به دلیل آنکه مردان از اموالشان خرج می کنند»، ناظر به واقعیت خارجی نیست، بلکه به ظرف اعتبارات شارع و صفحه قانون شرع توجه دارد؛ یعنی به این معنا نیست که چون در حال حاضر مردان هزینه زنان و خانواده را می پردازند، ریاست دارند؛ که اگر روزی روال تغییر کرد و زنان چنین امری را به عهده گرفتند، ریاست از آنِ آنان باشد، بلکه به این معناست که چون تأمین هزینه بر آنها واجب است و در قانون شرع آنها مسؤول این امر هستند، از دیدگاه شرع ریاست از آنِ آنان است.

همچنین باید توجه کرد که عبارت «بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم، زیرا خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و زیرا از اموالشان خرج می کنند»،

علت ریاست مردان را بیان می کند، نه حوزه این ریاست را؛ یعنی مفهوم آن چنین نیست که مردان تنها در امور اقتصادی خانواده ریاست دارند.

حال که روشن شد مرد رئیس خانواده و ریاست مستلزم وجوب اطاعت از طرف مقابل است، باید دید حوزه لزوم اطاعت مرد در خانواده تا چه حد می باشد. علامه طباطبایی یک مورد را بیان فرمودند و آن کامجویی بود که زن باید از مرد اطاعت کند. به این مطلب در روایات متعددی تصریح شده است. حق دیگری که مرد بر زن خود دارد و روایات فراوان با سندهای معتبر بر آن دلالت می کند، این است که اگر مرد، زن را از خروج از خانه منع کند، باید اطاعت نماید، بلکه خروج زن از خانه مشروط به اجازه شوهر است.

در روایتی صحیح از امام باقر(ع) نقل شده است: زنی نزد رسول اکرم(ص) آمد و سؤال کرد: «ای رسول خدا(ص) حق مرد بر همسرش چیست؟»، حضرت(ص) به او فرمود: اینکه زن، از او اطاعت کند و نافرمانی او نکند و از خانه او بدون اجازه اش صدقه ندهد و بدون اذن او روزه مستحبی نگیرد و او را از خود منع نکند ولو بر پشت شتری سوار باشد(14) و از خانه اش بدون اجازه او خارج نشود و اگر بدون اذن خارج شود، ملائکه آسمان و زمین و ملائکه غضب و رحمت او را لعنت می کنند تا به خانه اش بازگردد ...»(15)

تمام احادیثی که در این باره به ما رسیده، از رسول گرامی(ص) نقل شده است(16)، هر چند واسطه این نقلها امام باقر یا امام صادق یا امام جواد (علیهم السلام) از اجداد طاهرینشان هستند.

ظاهر این روایات دلالت بر اطلاق دارد؛ یعنی مرد، مطلقا می تواند از خروج زن خود از خانه جلوگیری کند، بلکه به طور کلی خارج شدن زن از خانه در هر مورد مشروط به اجازه شوهر است، پس تا زمانی که اجازه او را کسب نکرده و یا رضایت او برایش محرز نیست، نمی تواند از خانه خارج شود. حضرت امام خمینی در «تحریرالوسیله» خارج شدن زن بدون اجازه شوهرش از خانه را موجب «نشوز» زن شمرده اند.(17) و این نظر مشهور فقهاست و کسی در این امر مخالفت نکرده است.

ولی شاید به قرینه روایاتی که در باره حسن حبس زن در خانه وارد شده که در آنها به دلربایی زنان و اشتیاقشان نسبت به مردان تأکید شده است،(18) بتوان گفت: خروج زن از خانه در صورتی که مفاسدی داشته یا با مصالحی در تزاحم باشد، مشروط به اجازه شوهر خواهد بود. پس در واقع این امر از فروع حالت تزاحم یا فقدان مصلحت خواهد بود که در قسمت بعد به آن می پردازیم. در این صورت تشخیص اینکه چنین تزاحمی وجود دارد یا خیر و در صورت تحقق آن، کدام سو را باید ترجیح داد، بر عهده رئیس خانواده، یعنی شوهر، است. پس زن ناچار برای خروج از خانه باید اجازه بگیرد تا معلوم شود: آیا تزاحمی وجود دارد یا نه؟ و اگر تزاحمی هست، کدام طرف را باید ترجیح داد؟ و یا اینکه: آیا خروج زن دارای مفاسدی است یا با مصالحی منافات دارد یاخیر؟

مسأله تزاحم

گاه موقعیتی پیش می آید که شخص نمی تواند به دو وظیفه ای که بر عهده دارد، با هم عمل کند و ناچار است یکی را فدای دیگری کند. در این گونه موارد که از آن به «تزاحم» تعبیر می شود، عقل حکم می کند که باید مهم را فدای أهم کرد؛ یعنی وظیفه ای که اهمیت بیشتری دارد را انجام داد و وظیفه دیگر را ترک نمود. تشخیص این امر در جایی که مسأله در زمره وظایف فردی و شخصی باشد، بر عهده خود شخص است. ولی اگر این وظایف مربوط به شؤون مجموعه یا جامعه ای باشد، وظیفه این تمییز بر عهده رئیس آن مجموعه یا جامعه خواهد بود. از این رو در جامعه اسلامی تشخیص تزاحم و تمییز اهمّ از مهم بر عهده ولی فقیه است که بر قله هرم مدیریتی جامعه قرار دارد.

این امور در خانواده بر عهده رئیس خانواده، یعنی شوهر می باشد. او است که باید تشخیص دهد آیا کار همسرش در بیرون خانه با وظایف خانوادگی و مصالح زندگی مشترک آن دو تزاحم دارد یا خیر؟ و کدام یک اهمیت بیشتری دارد؟ پس او می تواند همسر خود را به دلیل تزاحم شغلش با وظایف شوهرداری و تربیت فرزند از حرفه اش منع کند.

البته مسأله تزاحم در جایی مطرح می شود که دو طرف تزاحم، وظیفه باشند، یعنی مسأله تزاحم در صورتی با امر اشتغال ارتباط پیدا می کند که داشتن شغل، وظیفه زن باشد، اگر چه از باب وظایف اجتماعی و واجبات کفایی که برای عمل به آن وظایف، اشخاص به اندازه کفایت نیستند، و الا اگر شغل، وظیفه نباشد و با وظایف خانوادگی زن تعارض پیدا کند، جایز نیست به آن شغل بپردازد، مگر این که وظیفه زن در خانواده در زمره حقوق شوهر باشد، مانند حق کامجویی، و او حق خود را اسقاط نماید.

مصلحت و مفسده

رئیس در هر جمعی حافظ مصالح آن جمع است؛ او می تواند به استناد منافات عملی با مصالح جمع یا لزوم مفسده ای آن را منع کند. اگر در خانواده اشتغال همسر با مصالح خانواده یا افراد آن منافات داشته یا مستلزم مفسده ای

باشد، مرد به عنوان رئیس خانواده می تواند از اشتغال زن جلوگیری کند.

نگاهی به قانون مدنی ایران

با توجه به بحثهای گذشته درمی یابیم که ماده 1105 قانون مدنی که می گوید: «در روابط زوجین ریاست خانواده از خصایص شوهر است»، کاملاً با مبانی اسلامی سازگاری دارد و نیز ماده 117 که می گوید: «شوهر می تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند»، در واقع بیانگر یکی از شؤون ریاست مرد می باشد.

البته بهتر است قانونگذار، حوزه ریاست شوهر را به طور دقیق مشخص کند، هر چند این امر در موارد مختلف از قانون مدنی ایران ـ مثل تابعیت، محل اقامت، ... ـ به صورت پراکنده تا حدودی بیان شده است.

منافات اشتغال شوهر با مصالح

خانواده

اگر شغل یا حرفه شوهر منافی مصالح خانواده یا حیثیت او یا همسرش باشد، در متن قانون مدنی چاره ای برای زن اندیشیده نشده است. ولی بر اساس ماده 1104 که می گوید: «زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند» و با تکیه بر ولایت مطلقه فقیه و حکومت آن بر ولایت شوهر بر همسر، زن می تواند به مراجع قانونی ـ یا به تعبیر فقهی، حاکم شرع ـ مراجعه کند و تقاضای منع اشتغال شوهر را از حرفه اش بنماید. سزاوار است به این نکته در متن قانون مدنی تصریح شود.(19)

شوهر محجور

اگر شوهر به دلیل بیماری جسمی یا جنون یا نسیان و امثال آن صلاحیت اداره خانواده را از دست دهد، زن می تواند به مراجع قانونی مراجعه کند و تقاضای اعطای سرپرستی خانواده به خود را بنماید. در اینجا نیز ولایت مطلقه فقیه مبنای فقهی چنین امری خواهد بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ نساء / 32.

2ـ بر اساس قانون مدنی فرانسه، زنان شوهردار هنوز از حق مالکیت بی بهره اند. در این باره ر.ک شهید مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، صص 220 ـ 226.

3ـ مانند: اسراء / 12 و 66، جمعه / 10، فاطر / 12.

4ـ جمعه / 10.

5ـ هود: / 1. مراجعه کنید به ترجمه قرآن مرحوم الهی قمشه ای و تفسیر المیزان، ج 10، ص 321.

6ـ روم / 21.

7ـ نساء / 34.

8ـ البته حضرت علامه طباطبایی از این آیه سرپرستی عمومی مردان را نسبت به زنان در حوزه ای وسیعتر از خانواده مانند حکومت و قضاوت استفاده کرده اند؛ (المیزان، ج4، ص365).

9ـ با کمی تلخیص، ر.ک: علامه طباطبایی،المیزان، ج 4، ص366.

10ـ المیزان، ج 4، ص 369.

11ـ نساء / 34.

12ـ بقره / 228.

13ـ نساء / 34.

14ـ این تعبیر که در روایات مختلف وارد شده، کنایه از لزوم آمادگی کامل زن برای کامجویی جنسی مرد است.

15ـ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 112 و نیز وسایل الشیعه، ج 14، ص 125 و 154 و 155.

16ـ در مجموع روایات مربوط به مسأله چهار گروه است:

الف ـ روایاتی که به عنوان حق مرد بر زن این نکته را ذکر کرده است، که سه روایت می باشد: حدیث محمد بن مسلم، حدیث عمرو بن جبیر الغررمی و حدیث عبداللّه بن سنان. (ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص112 و 125)

ب ـ حدیث مناهی که در آن حضرت(ص) از اموری منع فرموده است، از جمله خروج زن از خانه بدون اجازه شوهر که یک حدیث بیشتر نیست: روایت حسین بن زید (ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص114 و 154)؛

ج ـ روایت معراج که در آن حضرت(ص) مشاهده های خود را ذکر می کند و یکی از آنها معذّب بودن زنی است که بدون اجازه شوهرش از خانه خارج شود و آن روایت عبدالعظیم بن عبداللّه حسنی است. (ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص155 و 156).

د ـ حدیث وصیت نبی اکرم(ص) به علی(ع) که در آن به مسأله منع خروج زن از خانه بدون اجازه او اشاره شده است. (ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص155).

17ـ تحریر الوسیله، ج 2، ص 305.

18ـ ر.ک: وسایل الشیعه، ج 14، ص 40، ح 41؛ ج 5، ص 41؛ ج 1 و 2، ص 42؛ ج 5، ص 42؛ ج 6، 7.

19ـ البته این مطلب به شکلی در قانون حمایت خانواده مصوب 1353 هجری شمسی مورد توجه قرار گرفته است و شاید هیچ سند واضحی بر بطلان این قانون نباشد، ولی قانون مزبور در عمل مورد توجه مراجع قانونی بعد از انقلاب نیست، بنابراین نمی توان به آن ا

پدیدآورنده: مهدی هادوی تهرانی



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 1:06 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

(بخش پایانی)
این مقاله از دفتر مطالعات و تحقیقات زنان اخذ شده است.

مقدمه

در شماره های گذشته گفتیم:

سنت های اجتماعی و دینی، زنان را به حفظ ارکان خانواده دعوت می کند، اما هنجارهای دنیای متجدد، آنان را به حضور فعال در مراکز اشتغال فرا می خواند.

اما در تعارض این دو، اولویت با حفظ کدام یک می باشد؟

مدعای اصلی مقاله، اولویت حضور جدی زنان در اداره امور داخلی خانواده است و اشتغال، به ویژه در خارج از خانه، مرتبه ثانویه را داراست.

دلایل ما در این استنتاج، عبارتند از:
1ـ تحلیل ساختاری خانواده و توجه به تفاوت نقش ها

خانواده، مجموعه نامرئی انتظارات عملکردی است که شیوه های مراوده یا میان کنش های اعضای خانواده را سامان می دهد. مراودات، الگوهایی به وجود می آورند، مبنی بر این که چطور، چه وقت و با چه کسی رابطه بر قرار می شود و همین الگوها زیر بنای سیستم را نیز تشکیل می دهند.

انجام وظیفه در خانواده، نیازمند این است که تخصیص نقش متناسبی وجود داشته باشد و اعضای خانواده فعالیت های خواسته شده را بر اساس تخصیص نقش انجام دهند.
2ـ تفاوت های تکوینی زن و مرد

با توجه به تفاوت های زیستی، تفاوت های روانی، رفتاری و اقتصادی، آمادگی بیشتر مردان برای انجام کارهای سنگین، عملیات برجسته و حادثه آفرینی تردیدناپذیر است.
3ـ تفاوت های تشریعی

ادیان الهی نیز در قالب احکام و تکالیف، بین زنان و مردان تفاوت هایی قائل شده اند. این تفاوت ها، به ویژه در ادیان زرتشت، یهود و اسلام قابل مشاهده است.
4ـ اداره مالی خانواده

از دیدگاه تعالیم اسلام و بنابر آیه شریفه 34 سوره نساء، اداره مالی خانواده، به طور کلی، به عهده مرد می باشد.

و اینک ادامه مقاله
5. اداره تربیتی و عاطفی خانواده

بر اساس یافته های روان شناسی، خلأ عاطفی به ویژه در سال های اولیه کودکی، خسارتی جبران ناپذیر بر شخصیت و رشد کودک خواهد داشت.53 فروید54 با تعبیر «موضوع عشق و عشق به موضوع»، اریکسون55 با تعبیر «اعتماد در برابر عدم اعتماد و استقلال عمل در برابر شرم و تردید» (تا حدود سه سالگی)، بالبی56 با ارائه «الگوی دلبستگی» (کنش حمایتی و ایمنی تأمین شده توسط مادر، یا جانشین وی و کنش اجتماعی شدن)، و والن57 با تأکید بر «مرحله هیجان پذیری در شش ماهه اول»، هر یک به نوعی بر روابط عاطفی مادر، با کودک در این دوره تأکید می کنند.

سپردن کودک به مراکز نگه داری و مهد کودک، به ویژه در سال های اول زندگی و به مدت طولانی، وی را با «محرومیت مؤسسه ای»، «عدم توانایی در ارتباطات عاطفی پایدار»، و «عدم ثبات شخصیت» مواجه می سازد.58 مطابق نظر «اشپیتز»59 جدایی های تا حدود هجده ماهگی، ممکن است کودک را تا مرز «افسردگی اتکایی»، با نشانه های بی اشتهایی روانی و اختلال هایی در رفتار غذایی، توقف رشد و تأخیر در تحول روانی ـ حرکتی پیش ببرد.60 مطالعات روان پزشکان نیز نشان می دهد: اختلالات عاطفی کودکان، مانند کندی در سخن گفتن، کاهش بهره هوشی، کاهش جنب و جوش، کم عمقی واکنش عاطفی، اختلال حواس، ضعف استعداد تفکر انتزاعی و...، می تواند از آثار ناگوار محرومیت از مادر به حساب آید.61

در آموزه های اسلام نیز ملاحظه می کنیم که مادر تا دو سال در مورد پسر و تا هفت سال در مورد دختر، نسبت به پدر در حضانت (نگهداری و تربیت اولاد) اولویت و تقدم دارد.62

در نتیجه، حضور هر چه بیشتر مادر در کنار فرزندان، به ویژه در سال های آغازین، نیاز عاطفی آنان را برای رشد به هنجار شخصیت و عواطفشان فراهم می سازد و نبود مادر در کنار کودک، به سبب اشتغال، می تواند زمینه های اختلال را فراهم سازد. به عبارت دیگر، با وجود نیاز عاطفی فرزندان، از مجموعه پدر و مادر، بدون تردید مادر بهتر و مناسب تر می تواند این نیاز را تأمین کند، البته در صورتی که ارتباط عاطفی لازم برقرار شود. تحقیقات کلارک ـ استوارت63 نشان می دهد که مادران شاغل و مادران خانه داری که همواره در فکر کار منزل هستند و کمتر به فرزندان توجه می کنند، هر دو تأثیر نامطلوبی بر روند رشد کودک بر جای می گذارند.64

در سال های بعد زندگی فرزندان، گر چه نیاز عاطفی در حد سال های اولیه نیست، اما در صورتی که اشتغال و نبود مادر، فضای عاطفی ـ تربیتی خانواده را دچار اختلال سازد، همان ضرورت به قوت خود باقی است.

افزون بر این، بی تردید در شرایط متساوی، مردان و فرزندانی می توانند در صحنه های اجتماع و به حرکت درآوردن اهرم های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دارای موفقیت بیشتری باشند که از پشتوانه روحی و روانی بالاتری برخوردار باشند، و بخش عمده ای از این توان روحی و روانی در خانه تأمین می شود. رعایت نظم و نظافت خانه، رسیدگی به امور تغذیه و بهداشت خانواده، تربیت فرزندان، دلگرمی و حمایت عاطفی از افراد خانواده و... همه این ها به طور طبیعی با وجود اشتغال زنان در تعارض و غیر قابل جمع است (اگر از موارد استثنایی صرف نظر کنیم)، یا حداقل در حد قابل توجهی تنزل می یابند. البته این دیدگاه، منافاتی با همراهی وهمیاری مردان در کارهای خانه ندارد، بلکه از دیدگاه اسلام، مورد ترغیب نیز قرار گرفته است.65
6. پیامدهای اشتغال زنان66

در این بخش، می توانیم مسأله را از زاویه دیگری بررسی کنیم و پیامدهای مثبت و منفی اشتغال زنان را در خارج از خانه ملاحظه نماییم. اموری از قبیل مشارکت در امور اقتصادی جامعه، احساس استقلال اقتصادی، رشد اجتماعی و جلوگیری از برخی بیماری های روانی ـ عاطفی مانند افسردگی را با دید خوش بینانه، می توانیم از پیامدهای مثبت اشتغال زنان بر شماریم. در مقابل، علاوه بر اختلال در مسائل تربیتی و عاطفی خانواده ـ که بحث شدـ بر نکات زیر می توانیم تأکید کنیم:

1. تحمیلی طاقت فرسا بر زنان: به نظر می رسد، پذیرش اشتغال برای زنان، به معنای زیرِ بار مسؤولیتی مضاعف رفتن و قبول نقش های متعدد و احیاناً متعارض در زندگی است؛ زیرا زنان بنابر تعهد عاطفی و اخلاقی خودشان، هیچ گاه از زیر بار مسؤولیت های همسری و مادری شانه خالی نمی کنند، لذا اشتغال برای آنان تحمیلی (ناخودآگاه) و فوق طاقت است و می تواند اضطراب، فشار روانی و... را به دنبال داشته باشد. برخی از جامعه شناسان تصریح می کنند که اشتغال مادران در خارج از منزل، بر مسؤولیت آنان به طور ناعادلانه افزوده است.67

2. اذیت و آزار جنسی زنان در محیط کار: «در محیط کار... آزار جنسی بسیار معمول است. آزار جنسی در محل کار می تواند به عنوان استفاده از اقتدار شغلی یا قدرت به منظور تحمیل خواسته های جنسی تعریف شود. اگر چه مردان ممکن است شکل های ملایم تر آزار جنسی را بی زیان بپندارند، زنان اغلب آن ها را اهانت آمیز تلقی می کنند. از زنان انتظار می رود صحبت های جنسی، اشارات یا نزدیکی جویی های فیزیکی ناخواسته را تحمل کنند و اهمیت ندهند... بر پایه گزارش های شخصی، برآورد گردیده است که در انگلستان از هر ده زن، هفت زن در دوره زندگی شغلی خود، به مدتی طولانی، دچار آزار جنسی می گردند...».68

3. سست شدن کانون خانواده: رابطه اشتغال زنان و طلاق از مباحثی است که باید بیشتر مورد دقت قرار گیرد. در بررسی عوامل زمینه ساز جدایی و گسیختن خانواده، به سستی و سردی روابط عاطفی از مدت ها قبل از طلاق برمی خوریم. در کالبد شکافی، سستی تدریجی عواطف میان زن و شوهر، یکی از عوامل مهم ارضای عاطفی در روابط با دیگران است. التذاذهای بصری و سمعی در فضای ارتباطی با همکاران که به نوعی روابط صمیمی توأم با احترام است و انتظار و تکلیفی هم در بین نیست، به صورت ناخودآگاه، مقدار قابل توجهی از نیاز عاطفی به همسر را کاهش می دهد. افزون بر این، خستگی سرِکار و پیامدهای ناشی از آن (مانند عدم رسیدگی کافی به خود در منزل) مزید بر علّت شده و به صورت تدریجی، خانه ای را که محل آرامش و تأمین نیازهای متقابل زن و شوهر است، مبدّل به استراحتگاه دو کارمند می نماید که ساعت هایی را صرفاً برای آماده شدن برای کار فردا در زیر یک سقف و چه بسا در دو اطاق جداگانه می گذرانند. این مسأله بالاخره جدایی روانی، طلاق و جدایی فیزیکی را به دنبال دارد (البته این بحث نیازمند تحقیقات میدانی بیشتر است).

4. اشتغال زنان و مسأله بیکاری: یکی از معضلات جوامع مختلف و به ویژه کشور ما، بیکاری است. بدیهی است که زنان با اشتغال در جامعه، به طور طبیعی، بسیاری از فرصت های شغلی و بخش قابل توجهی از مشاغل را به خود اختصاص می دهند.

البته در صورتی که لزوم اشتغال زنان ثابت می شد، استفاده از فرصت های شغلی از حقوق مسلم آنان بود. اما با توجه به مقدمات گذشته و حلقه های استدلال که شرایط تکوینی و تشریعی، هست ها و بایدها، تکالیف و حقوق زنان و مردان یکسان نیست. چه بسا کلان نگری به این مسأله ما را به این نکته متوجه می سازد که توسعه اشتغال زنان می تواند به نوعی تجاوز به حقوق خانواده هایی باشد که بیکاری مردان آنان، از پیامدهای اشتغالِ فرصت های شغلی توسط زنان است.

بنابراین، با توجه به پیامدهای منفی اشتغال زنان، عدم اولویت آن نیز ثابت می گردد.

در یک جمع بندی می توانیم بگوییم، با توجه به تحلیل ساختاری خانواده که هر یک از زن و شوهر دارای نقش های متمایز و مکمل هستند و با ملاحظه تفاوت های تکوینی که سوگیری طبیعی پذیرش نقش ها را فراهم می کند و با توجه به تفاوت های تشریعی که هنجارهای زیر بنایی قوانین و الگوهای مراوده ای در خانواده را مشخص می کند، و نیز با در نظر گرفتن تخصیص اداره مالی خانواده به عهده مرد از دیدگاه اسلام و اولویت اداره تربیتی ـ عاطفی خانواده برای زن، هم چنین با لحاظ پیامدهای اشتغال بانوان، در مجموع به عنوان اصل اوّلی، اولویت حضور زنان در اداره امور داخلی خانواده ثابت می گردد، و اشتغال به طور کلی و به ویژه در خارج از خانه، به عنوان نقش ثانوی و پس از فراغت از ایفای مسؤولیت اولیه، برای زنان قابل توصیه است.

در این جا، حدیث نبوی شریفی را متذکر می شویم که از جهات متعددی قابل تأمل است و علامه طباطبائی نیز با عنایت خاصی آن را در «المیزان» ذکر کرده اند:69

بیهقی نقل می کند که اسماء بنت یزید انصاری نزد پیامبر آمد، در حالی که پیامبر همراه اصحابش بود و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت! من فرستاده زنان به سوی شما هستم، و می دانم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم سؤال مرا نمی شنود، مگر این که نظرش مانند من است. همانا خداوند تو را به حق به سوی مردان و زنان برانگیخت، و ما به تو و خدایت که تو را فرستاد، ایمان آوردیم. ما زنان، در زندگی محدود هستیم و پایه های خانه هایتان، برآورنده شهوت هایتان و مادر فرزندانتان هستیم. و شما مردان به وسیله نماز جمعه و جماعت و عیادت مریض و تشییع جنازه و حج های مکرر و بالاتر از همه، جهاد در راه خدا، بر ما فضیلت داده شده اید. و همانا هر مردی، از شما مردان، برای حج یا عمره یا مرزبانی خارج می شود، ما زنان از اموالتان نگهداری می کنیم و لباس هایتان را تهیه کرده و فرزندانتان را تربیت می کنیم. حال ای رسول خدا! آیا ما در اجر با شما شریک نیستیم؟

سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله) رویش را به طرف اصحاب نمود و فرمود: آیا هرگز گفتاری بهتر از سؤال این زن در مورد امر دینش شنیده اید؟ عرض کردند: یا رسول الله! ما گمان نمی کردیم که زنی بتواند این گونه سخن براند!

پیامبر به آن زن رو نموده و فرمود: ای زن! برو و به زنان اعلام کن که خوب شوهرداری کردن یکی از شما نسبت به همسرش و طلب رضایتش و پیروی کردن از نظراتش، با همه آن فضایل معادل است. سپس زن در حالی که لااله الا الله و الله اکبر می گفت، و بشارت می داد، رفت. 70

در این روایت، اولاً پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) حضور اجتماعی زن را (آن هم به نمایندگی از زنان دیگر) نه تنها فقط تأیید می کنند، بلکه وی را به سبب سخنان نیکویش ترغیب و تشویق می نمایند و این مطلب، همان نکته ای است که در اصل دوم از اصول موضوعه (در ابتدای این نوشته) متذکر شدیم. در این جا باز تصریح می کنیم، حضور اجتماعی زنان هنگامی که با رعایت شرایط عفّت عمومی و مرزهای مورد نظر اسلام باشد، منعی ندارد، ولی بحث ما در مورد اشتغال زنان بود. ثانیاً در مورد اشتغالات اجتماعی و اداری وظایف دینی که در آموزه های اسلام اختصاص به مردان دارد مانند جهاد و نماز جمعه و جماعات و... پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) معادل همان ثواب و رشد معنوی را برای زنان در خانه داری و اداره تربیتی، عاطفی خانواده (به تعبیر ما) می دانند و تصریح می کنند، و طُرفه این که زن مسلمان مؤمن (یعنی اسماء) از این تقسیم وظایف، خوشحال و سرمست می شود و با رضایت تمام بر می گردد.

بنابراین، آن چه در نظام ارزش گذاری اسلام اهمیت دارد، انجام وظیفه است، به نوعی که موجب رشد و تقرّب معنوی انسان بشود و صورت های ظاهری عمل و این که در داخل خانه یا خارج خانه باشد، جنبه فرعی و ثانوی دارد.

این مطلب را هم متذکر می شویم که مطابق معیار این مقال، اشتغال زنانِ بدون همسر مورد بحث ما نیست. اشتغال زنان پس از فراغت از وظیفه اصلی و اولیه نیز در صورتی که برای کسانی مقدور باشد، مورد اشکال نیست. هم چنین حضور زنان در مراکز اشتغال به جهت ضرورت شغل (مثل مشاغل اختصاصی بانوان) یا به جهت ضرورت های اقتصادی (در صورتی که به حد ضرورت برسد) نیز از امور اجتناب ناپذیر است که البته دولت و نهادهای اجتماعی، به ویژه نهادهای مربوط به بانوان، باید با برنامه ریزی صحیح، موارد ضرورت را به حداقل برسانند و در این مورد حداقل نیز با مساعدت های ویژه، ساعات عدم حضور زنان در محیط خانواده را تقلیل دهند.
پی نوشت ها:

53ـ ر.ک: روان شناسی، ژنتیک، ج 2.

.Freud,s ـ54

.Enikson,r ـ55

.Bowlby,j ـ 56

. Wallon,Tـ57

58ـ پیشگامان روان شناسی رشد، ص 56 و 55.

.Spitz,R ـ59

60ـ روان شناسی مرضی تحولی، ج 1، ص 275 ـ 273.

61ـ ر.ک: علی اکبر شعاری نژاد، روان شناسی رشد، ص 72.

62ـ وسائل الشیعه، ج 15، ابواب احکام الاولاد، باب 81 و جواهر الکلام، ج 31، ص 290.

. Clark-Stewartـ63

64ـ ر.ک: حسین لطف آبادی، روان شناسی رشد کودک، ص 17.

65ـ بحارالانوار، ج 16، ص 238 و ج 104، ص 132 و وسائل الشیعه، ج 12، ص 39.

66ـ این پیامدها، اکثراً مربوط به کشورهای خارج از ایران است و درباره زنان ایرانی صدق نمی کند.

67ـ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج 2، ص 863.

68ـ آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ص 202 و 201.

69ـ المیزان، ج 4، ص 373.

70ـ الدر المنثور، ج 2، ص 153.

پدیدآورنده: مسعود آذربایجانی



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 3 :: 1 2 3