تاريخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390  | 12:11 AM | نویسنده : قاسمعلی

   

اخباري مبني بر حضور برخي چهره هاي بازي خورده چون سيدمحمدخاتمي در پاي صندوق هاي رأي به گوش مي رسد، گروه ضدانقلابي «شوراي هماهنگي راه سبز اميد» با صدور بيانيه اي براي آخرين بار عاجزانه از ملت ايران خواسته است تا...
     

بصیرت:آن روز كه موسوي در برابر رأي ملت ايستاد و متوهمانه اعلام كرد كه تسليم اين صحنه آرايي نخواهد شد !شايد گمان نمي كرد كه جريان ها و گروه هاي سياسي بازي خورده اش، اينچنين توسط مردم از صحنه سياسي كشور كنار گذاشته شوند. اين جريان بعد از آنكه در حماسه 9 دي و 22 بهمن سال 88، سيلي محكمي از ملت خورد و از صحنه حقيقي جامعه به فضاي مجازي و سايت ها و وبلاگ هاي ضدانقلاب پناه برد، گمان داشت كه 12 اسفند 90 فرصتي است كه خواهد توانست وزن سياسي خود را به رخ نظام اسلامي كشانده و آن را دستمايه خودشيريني براي اربابان جديدش در آن سوي مرزها قرار دهد.اين جريان با الگوهاي مختلفي وارد بازي انتخابات نهم مجلس شد. ابتدا در حالي كه فتنه گران گمان داشتند از وزن و اعتبار قابل ملاحظه اي برخوردارند و نظام نيز مجبور است براي گرم كردن بازار انتخابات به اين جريان باج دهد، تلاش کردند تا با تأكيد بر سناريوي «مشاركت مشروط» و با نگاهي سهم خواهانه، آزادي اصحاب و سران فتنه و تأييد صلاحيت نامزدهاي افراطي خود را شرط ورود به انتخابات اعلام كنند، اما خيلي زود مشخص شد كه اين زياده خواهي متوهمانه، بي پشتوانه بوده و موضع قاطع و انقلابي نظام و عدم تسليم در برابر زياده خواهي فتنه گران، آن را به تغيير سناريو واداشت.

در اين مرحله بود كه سناريوي «تحريم منفعل» و عدم شركت در انتخابات در دستور كار فتنه گران قرار گرفت و تلاش كردند تا در اولين گام نگذارند فعالان سياسي در انتخابات ثبت نام كرده و داوطلب نامزدي مجلس نهم شوند. استقبال باشكوه فعالان سياسي و نخبگان فرهنگي از انتخابات و افزايش داوطلبان داراي مدرك كارشناسي ارشد و دكترا و تأييد صلاحيت اغلب اين افراد توسط شوراي نگهبان و رقابتي شدن صحنه انتخابات، به اينجا منجر شد كه فتنه گران خود اعتراف به شكست كرده و با عصبانيت اين بار سناريوي «تحريم فعال» را كليد زنند.در سناريوي «تحريم فعال»، تحريم گران تنها به خانه نشيني روي نياورده، بلكه تلاش مي كنند تا با استفاده از راهكارهاي نافرماني مدني و با آشوب آفريني و فتنه گري، فضا را براي حضور حداكثري مردم، آلوده و ناامن ساخته و از اين طريق ملت را به عدم حضور در پاي صندوق هاي رأي وادار کنند. براي اين هدف بود كه روز 25 بهمن را به عنوان روز ايجاد مجدد بلوا و آشوب در كشور انتخاب كرده و با تمام توان براي آن تبليغ كردند، اما افتضاح حاصله آنقدر نااميدكننده بود كه اصحاب فتنه به جان هم افتاده و يكديگر را متهم به بي تدبيري و بي لياقتي كردند. شكست در 25 بهمن كافي بود كه فتنه گران از هرگونه آشوب افكني و ناامن سازي انتخابات در روز 12 اسفند مأيوس شوند و حال كه همه سناريوها به شكست انجاميده و از طرفي پل هاي پشت سر نيز تخريب شده و راه بازگشتي وجود ندارد، سردرگمي و ترس سايه سنگين خود را بر اردوگاه فتنه گران گسترانده است.

در حالي كه حتي اخباري مبني بر حضور برخي چهره هاي بازي خورده چون سيدمحمدخاتمي در پاي صندوق هاي رأي به گوش مي رسد، گروه ضدانقلابي «شوراي هماهنگي راه سبز اميد» با صدور بيانيه اي براي آخرين بار عاجزانه از ملت ايران خواسته است تا «در روز پنج شنبه 11 اسفند، بيرون از خانه با حضور گسترده و پر شور در اماتن عمومي(مراتز خريد، ميادين، پارت ها و...) به ويژه در فاصله 4 تا 6 بعد از ظهر، براي آگاهي دادن به دوستان در مورد انتخابات نمايشي[!] و در روز 12 اسفند به نشانه همبستگي با رهبران زنداني جنبش سبز، يکروز را همراه خانواده در حبس خانگي بمانند و اين بار اعتراض خود را اينگونه به نمايش بگذارند!»با اين تصميم، ميليون ها نفري كه روز 25 بهمن! به دعوت اين شورا به خيابان هاي پايتخت آمدند!! مي خواهند در خانه خود را حبس كنند! و به پاي صندوق ها نيايند!؟

اين آخرين سناريويي است كه بعد از يك سال جهد و كوشش از اتاق فكر فتنه سبز! خارج شده است! ارائه همين ايده فكاهي به خوبي كافي است تا سطح بلاهت و حماقت اين افراد مشخص شود. اين آخرين اقدام باقي مانده در حالي صورت مي گيرد كه حتي «مسعود بهنود» ضدانقلاب نيز از مشاركت 60 درصدي مردم در انتخابات سخن گفته و حضور ده ها ميليوني ملت در روز 22 بهمن نيز ميزان تأثيرگذاري چنين نظرات ابلهانه اي را آشكار ساخته است.با آغاز تبليغات انتخاباتي، فضاي سراسر كشور انتخاباتي شده و ملت با تمام توان آماده مي شود كه از ميان نامزدهاي مختلف با گرايش هاي متنوع از اصلاح طلب گرفته تا اصولگرا، نمايندگان اصلح مورد نظر خود را راهي «خانه ملت» تنند. فارغ از آنكه چه كسي با كدام گرايش و متعلق به كدام جبهه انتخاباتي وارد مجلس نهم شود، آنچه مهم است آن است كه حضور باشكوه ملت در پاي صندوق هاي رأي، فتنه گران را از حيز انتفاع خارج خواهد كرد.



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390  | 12:10 AM | نویسنده : قاسمعلی

پايگاه خبري بي‌بي‌سي فارسي روز گذشته با انتشار مطلبي درباره انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي، نشان داد براي ورود به اين بحث و اظهارنظرهاي دغل‌بازانه، عطش وافري دارد. بي‌بي‌سي از چند روز پيش، وارد بحث انتخابات مجلس آتي شده، اما ورود ديروزش با مباحث روزهاي پيش، تفاوت خاصي دارد که به آن اشاره مي‌شود.

بي‌بي‌سي نوشت: اگر حلقه ياران دولت، جبهه پايداري و جبهه متحد اصول‌گرايان وارد عرصه شوند، ممکن است هيچ‌کدام از اين سه گروه نتوانند اکثريت کرسي‌هاي مجلس را به دست آورند. در چنين شرايطي، نقش اقليت در مجلس آينده مي‌تواند از هميشه پررنگ‌تر شود... تجربه حضور معدود نمايندگان اقليت‌هاي قومي در مجلس ايران و عملکرد فراکسيون کوچک اصلاح‌طلبان در مجلس فعلي نشان داده‌ است که حضور نمايندگان اقليت در مجلس به‌ويژه در برهه‌هاي حساس، بازتاب‌دهنده صداهايي است که تريبون ديگري درون حکومت ندارند.»

بي‌بي‌سي در ادامه آورده است: «بخش عمده اعتراضات محدودي که از درون نهادهاي حکومتي ايران انجام مي‌شود، به همين نمايندگان تعلق دارد. حال اگر مجلس آينده يک اکثريت منسجم و يکپارچه نداشته باشد، نقش اقليتي منعطف که بتواند براساس مصلحت‌سنجي‌هاي موردي، به ائتلاف‌هاي گوناگون بپيوندد، ممکن است در مواردي حتي تعيين‌کننده شود.»

آنچه در بالا آمد، همه ادعاهاي بي‌بي‌سي درباره انتخابات نيست و تنها برشي از آن محسوب مي‌شود و اين رسانه توطئه‌گر در آينده بسيار بيشتر در انتخابات مداخله خواهد کرد؛ اما به نظر مي‌رسد رهنمود(!) فوق، بيشتر به اين علت است که بي‌بي‌سي‌ از اوضاع پريشان و درهم جمع فتنه‌گران و دوم خردادي‌ها بسيار نگران است و بيم آن دارد که آن‌ها در ميانه راه وادهند و با نااميدي که بر آن‌ها غالب مي‌شود، مجلس از نمايندگاني که غرب و به‌ويژه انگليس را خوشحال مي‌کند، خالي بماند. همان‌طور که در متن هم آمده، وجود جمعي ناسازگار با نظام در مجلس- هر چند اقليت هم باشند- آن‌ها را خوشحال مي‌کند؛ زيرا باز هم همان‌گونه که خود به آن اشاره کرده‌اند، در بزنگاه‌هايي مي‌توانند اخلال ايجاد کنند.



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 اسفند 1390  | 11:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

   

با شكست فتنه گران در اولين گام از سناريوي تحريم انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي و افزايش آمار داوطلبان ثبت نام كرده براي انتخابات، به ويژه نسل جديدي از تحصيل كردگان كشور كه جاي خالي جريان افراطي و ساختارشكن جريان دوم خرداد را نسبت به انتخابات گذشته پر كرده، نگراني ها بر اردوگاه فتنه گران بيش از پيش سايه افكنده است و سناريوي تحريم را در اولين گام بر زمين زدند.
     

 اين مسير نويدبخش انتخاباتي باشكوه است كه باحضور حداكثري ملت برگزار خواهد شد. همين شرايط ايجاد شده و پيش بيني اوليه كافي بود تا اردوگاه فتنه را به تلاطم افكنده و آنان را وادار كند تا با اقدامي ناشيانه سناريوي جديدي را به ظاهر آغاز كنند.

سناريوي جديد با انتشار خبري كوتاه در سايت ضدانقلابي جرس كليد خورده كه عنواني اين چنين يافته است: «امكان سنجي سبزها براي بازگشت دوباره به خيابان!» نويسنده سايت مدعي است كه «هسته هاي اجتماعي جوانان سبز در حال امكان سنجي بهترين روز براي به راه انداختن دوباره تظاهرات خياباني هستند. منابع نزديك به شوراي هماهنگي راه سبز اميد در تهران از بررسي گزينه هاي مختلف براي تداوم جنبش خبر مي دهند. در ميان اين گزينه ها تجمعات خياباني نيز مورد بررسي است. برنامه ريزان جنبش زمستان 90 را به دو بازه زماني تقسيم كرده اند. بازه اول از 19 دي تا 12 اسفند و بازه دوم از 13 اسفند به بعد. در بازه نخست گزينه تجمعات خياباني و دوشنبه هاي اعتراض از گزينه هاي تحت مطالعه است، سه گزينه 19 دي، 25 بهمن و 12 اسفند به عنوان بهترين زمان تجمع مسالمت آميز خياباني روي ميز است» در مورد اين خبر به نكات زير مي توان توجه داشت:

1- اين ادعا بيشتر به يك بلوف سياسي براي خروج از سايه «شكست سناريوي تحريم در گام اول» شباهت دارد و تلاش دارد تا ميزان توانايي جريان حاميان فتنه و ميزان هوشياري «جبهه ملت» را ارزيابي كند! بدين معنا كه ببيند آيا هنوز كسي براي فتنه گران مانده است كه به عنوان آخرين راه، باز هم حاضر شود كه به خيابان ها بيايد؟ و از طرف ديگر مشخص شود كه نظام اسلامي و ملت تا چه اندازه هوشيار بوده و اقدامات اردوگاه فتنه را چگونه ارزيابي مي كند.

2- اين بلوف سياسي در تلاش است تا اينگونه القا كند كه آشوب هايي اين چنيني حركت هايي مردمي هستند كه منشأيي داخلي داشته و هنوز محافلي آن هم متشكل از جوانان وجود دارد كه در حال برنامه ريزي براي تداوم اينگونه اقدامات مي باشند! اين در حالي است كه آشوب هاي دو سال گذشته نيز توسط محافل وابسته به موساد و سيا و ضدانقلاب خارج كشور طرح ريزي و از طريق رسانه هاي غربي و فضاي مجازي به داخل تزريق شده بود.

3- ملاحظه ديگر درباره انتشار اين خبر آن است كه به نظر مي رسد اين خبر با هدف ايجاد انحراف در مسئله انتخابات منتشر شده است تا بخشي از توان نظام را مشغول خود سازد. به واقع اين سناريو، اقدامي تكميلي براي «خط تحريم» است تا از توان نظام براي برگزاري مشاركت حداكثري بكاهد. البته مسئولان نظام اسلامي و رسانه ها در صورت مشاهده اقداماتي عملي در راستاي اين بلوف سياسي، بايد بلافاصله با اطلاع رساني، ملت را نسبت به اين توطئه آگاه سازند.

4- از سويي ديگر اين خبر، به خوبي نشان مي دهد كه «خط آشوب»، آن روي سكه «خط تحريم» است، چرا كه اگر تحريم جواب ندهد، بلافاصله آشوبگري به عنوان تنها راه باقي مانده براي دشمن در دستور كار قرار خواهد گرفت! اين رويه از جمله تاكتيك هاي كودتاي مخملين است كه در انتخابات دهم رياست جمهوري نيز دنبال شد. در واقع همه راه ها در بازي استكبار جهاني به «آشوب» و بلوا ختم مي شود!

چند روز پيش نيز اكبرگنجي در يادداشتي با صراحت گفته بود كه «هيچ آماري از انتخابات آينده مورد تأييد مخالفان رژيم جمهوري اسلامي نخواهد بود، مگر آنكه ميزان آن زير 50 درصد باشد!» اين اظهارات به خوبي نشان مي دهد كه آشوب افكني در قالب سناريوي كودتاي مخملي هنوز در دستور كار دشمنان قرار دارد.

البته استكبار و ايادي آن فراموش كرده است كه اگر سناريوي فتنه 88 توانست چند روزي برخي از خيابان هاي پايتخت را ناامن سازد، به دليل اعتمادي بود كه ملت و نظام اسلامي به جريان ورشكسته سياسي موسوي و كروبي داشت و گمان نمي كرد اين دو، تا اين حد فاسد و بازي خورده باشند كه به عنوان بازيگر نسخه اي آمريكايي نقش آفريني كنند! اما اين بار ملت آنقدر هوشيار، آماده و بي اعتماد به اين جريان ها است كه هر حركت مشكوكي را در نطفه خفه خواهد كرد!
 



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 اسفند 1390  | 11:49 PM | نویسنده : قاسمعلی

 اعلام تحريم ها از سوي غرب يكي از حلقه هاي سناريوي پيچيده غرب جهت ايجاد چالش امنيتي و فضاي رواني نامتعارف در جريان برگزاري انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي است.در همين ارتباط روزنامه «قدس» «خواب آشفته غرب براي انتخابات ايران» را در تيتر اول خود قرار داد و نوشت: «در حالي كه همه واردات نفت اروپا از ايران تنها 18 درصد فروش اين كشور را شامل مي شود شوراي وزيران امور خارجه اتحاديه اروپايي در اقدامي همسو با واشنگتن، خريد نفت از ايران را تحريم كردند. اتحاديه اروپا البته فرصت شش ماهه اي را به كشورهاي اروپايي داده است تا نفت مورد نياز خود را به جاي ايران از ساير كشورهاي توليدكننده انرژي تأمين كنند.»

اين روزنامه تحريم هاي فوق را بي ارتباط با انتخابات آينده ندانست و افزود: «اين تحريم ها البته جزئي از تحريم هاي تازه اي است كه سياستمداران اروپايي در دور تازه همكاري هاي خود با آمريكا به آن دست زده اند، تحريم هايي كه به نظر مي رسد قصد دارد فضاي آرام كشور را در آستانه انتخابات به خيال خود آشفته كند.»ارتباط تحريم ها با انتخابات اسفند ماه را ساير روزنامه ها نيز مورد تأكيد قرار داده و البته آن را يكي از اقدامات 15 گانه اروپا و آمريكا براي ضربه زدن به انتخابات 90 برشمردند. اين موضع مطبوعات كشورمان با تيترهاي ريز و درشتي كه به هشدارهاي وزير اطلاعات در خصوص برنامه هاي خرابكارانه دشمن در انتخابات اختصاص داده بودند، انعكاس يافت. «رسالت» «15 برنامه استكبار براي ضربه زدن به ايران» را به نقل از وزير اطلاعات در سر صفحه خود قرار داد و در تيتر اول خود نوشت: «تشديد بحران اقتصادي اروپا با تحريم نفت ايران»

اين روزنامه با اشاره به اين فراز از سخنان وزير اطلاعات كه تشديد تحريم هاي اقتصادي يكي از برنامه هاي استكبار براي رسيدن به اهداف خود در اين انتخابات مي باشد، نوشت: «ديگر وضعيت جهان به گونه اي نيست كه گروه هايي بنشينند با مصوبه اي كشوري را از هستي ساقط كنند.»روزنامه «جوان» «خبر دارم كه جريان فتنه با دشمن در ارتباطند» را از قول وزير اطلاعات تيتر كرد و در خصوص تحريم ها نوشت: «تلاش استكبار ترويج يأس و ايجاد جنگ رواني است. اين درحالي است كه تحريم هاي غرب عليه نظام تهديد نيست، بلكه فرصت است.»

به نوشته اين روزنامه حجت الاسلام مصلحي با اشاره به فرمايشات اخير مقام معظم رهبري كه ما در شرايط بدر و خيبريم، اظهار داشت: «مبلغين و دلداده ها و كساني كه رسالت بصيرت بخشي به مردم را بر عهده دارند ابعاد مختلف بدر و خيبر را بايد براي مردم بيان كنند. امروز تمام قارون هاي منطقه با حمايت استكبار دست به دست هم داده اند تا در مقابل نظام اسلامي بايستند و همانند جنگ خندق و خيبر نظام اسلامي را از پاي در آورند ولي پيروزي قطعي با اسلام و مسلمين است.»«دشمن 15 برنامه براي ضربه زدن به انتخابات طراحي كرده است» اين تيتر درشتي بود كه روزنامه «ملت ما» روي تصوير درشتي از حجت الاسلام مصلحي قرار داده و مي افزايد: «دامن زدن به اختلافات داخلي به ويژه ايجاد اختلاف و دو دستگي بين جريان هاي ارزش مدار و دلداده هاي انقلاب نخستين گام دشمن است.»

«تهران امروز» هم «15 طرح دشمن براي انتخابات مجلس» را برجسته كرد و به نقل از وزير اطلاعات نوشت: «ملتهب ساختن فضاي سياسي كشور و زير سوال بردن سلامت انتخابات، ايجاد جنگ نيمه سخت سياسي و اطلاعاتي، دامن زدن به اغتشاشات اجتماعي در قالب نارضايتي ها از جمله طرح هاي دشمن در آستانه انتخابات مجلس نهم مي باشد.»

«اسرار» با حروف درشت تري روي تصويري از حجت الاسلام حيدر مصلحي نوشت: «هشدار وزير اطلاعات در مورد 15 طرح دشمن در آستانه انتخابات»

«آرمان» با اشاره به هشدار وزير اطلاعات در باره چالش هاي انتخاباتي «15 طرح دشمن براي انتخابات مجلس» را تيتر كرد و نوشت: «اگر استكبار دانشمندان ما را مذبوحانه ترور مي كند به دليل اين است كه مي بينند تحريم ها نتوانسته جلوي پيشرفت نظام اسلامي را بگيرد.»«روزگار» از اقدامات غرب به عنوان توطئه ياد كرد و ذيل تيتر «خبر وزير اطلاعات از 15 توطئه انتخاباتي» نوشت: «فضا سازي و جنگ هاي رسانه اي براي ترساندن ملت ايران اقدام ديگر دشمن براي ضربه وارد كردن به انتخابات است.»«آفتاب يزد» هم اين خبر را منعكس كرد و از قول وزير اطلاعات در سر صفحه خود نوشت: «اين انتخابات مشاركت گسترده مردم را مي طلبد.»

ابتكار سخنان وزير اطلاعات را در ستون «سرخط» خود قرار داد و ذيل موضوع «15 طرح دشمن در آستانه انتخابات مجلس» آورد: «نيروهاي علاقه مند به انقلاب بايد توجه داشته باشند كه حضور گسترده مردم در انتخابات پاسخ محكمي به دشمن است، لذا بايد براي بصيرت بخشي مردم تلاش كنند.»«كيهان» اما در سرمقاله اي با عنوان «چه كساني تحريم ها را بزك مي كنند؟» به عوامل داخلي سودجو از تحريم ها اشاره كرده و با استناد به هشت شاهد مثال از اظهارات مقامات غربي در خصوص بي تأثير بودن اين تحريم ها مي نويسد: «از آنچه گذشت به اين نتيجه منطقي برسيم كه اولاً، تحريم نفتي ايران ناممكن و يا دست كم، بسيار كم اثر است. ثانياً پي آمدهاي آسيب رسان آن براي تحريم كنندگان به مراتب بيشتر از آسيب احتمالي براي ايران است. ثالثاً آمريكا و متحدانش به تهديد نياز دارند و رابعاً، اين تهديدها زمينه براي پذيرش از سوي ايران را ندارند.»

 
 



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 اسفند 1390  | 11:47 PM | نویسنده : قاسمعلی

شايد سي و سه سال پيش در اولين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي بود كه سلطنت طلبان و ته مانده هاي رژيم سلطنتي و برخي جريان هاي چپ ماركسيستي در برابر حركت ملت بزرگ ايران قد علم كرده، همه پرسي بزرگ «آري به جمهوري اسلامي» در 12 فروردين 1358 را تحريم كردند.
     

در طول اين سه دهه نيز جريان هاي منحرف بريده از ملت و ايستاده در برابر انقلاب كه جايگاهي در ميان توده ها نداشتند، بر خط تحريم پافشاري و از حضور در انتخابات كناره گيري كردند. جريان هاي مزدوري چون منافقان، سلطنت طلبان، چريك هاي فدايي خلق (اكثريت و اقليت)، حزب توده، جبهه ملي و نهضت آزادي، مشهورترين اين جريان ها هستند كه در انتخابات گذشته ايران اسلامي، با صدور بيانيه اي، انتخابات را تحريم كرده اند.

فتنه شكست خورده

انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري، به سرفصل جديدي در انقلاب اسلامي تبديل شد. اين حساسيت هم به خاطر مشاركت بي نظير 85 درصدي و حضور 40 ميليوني ملت رقم خورد و هم فتنه اي كه شكست خوردگان انتخابات آغاز كردند. بي اعتمادي ملت به موسوي و همراهان وي و رأي آوردن رقيب با فاصله 11 ميليوني كافي بود كه شكست خوردگان، تحمل از دست بدهند و نااميدانه عمل به نسخه هاي طراحي شده «جين شارپ» را در دستور كار خود قرار دهند! اين سناريو البته با درايت و مديريت رهبري و ملت حاضر در صحنه به خوبي مهار شد و فتنه گران آبروي باقي مانده را نيز از دست دادند.همين افتضاح و خيانت سياسي كافي بود تا فتنه گران از بازگشت به قدرت در انتخابات بعدي در اسفندماه سال جاري نااميد شوند، چرا كه اغلب گزينه هاي مورد نظرشان براي نامزدي در انتخابات به علت نقش داشتن در فتنه 88، صلاحيت لازم براي تصدي جايگاه نمايندگي مجلس را طبق قانون از دست داده اند و اينچنين بود كه اردوگاهي كه با سناريوي «حضور در انتخابات دهم با مهره موسوي» شكل گرفته بود، گزينه «تحريم انتخابات نهم مجلس» را براي ادامه حيات خود برگزيد.

خاتمي و تلاش براي بقا

سناريوي تحريم در قالب دو رويكرد در انتخابات دنبال شد. رويكرد اول جريان افراطي بود كه از همان ابتداي طرح مباحث انتخابات از چندماه قبل باصراحت بر نمايشي بودن انتخابات آتي و ضرورت تحريم آن سخن مي گفت، اما رويكرد دوم كه آن روي سكه تحريم بود، مدعي بود كه اين اقدام آخرين راه باقي مانده است و پيش از آن بايد تلاش كرد تا نظام را به تغيير موضع واداشت و مسئولان را مجبور ساخت تا فضا را براي فعاليت مجدد فتنه گران باز كند. اين خط توسط سيدمحمدخاتمي در ماه هاي اخير دنبال شد.تلاش هاي خاتمي با هدف فراهم سازي شرايط براي بازگشت چهره هاي مردود در انتخابات گذشته، در ماه هاي اخير به اوج خود رسيد. وي با طرح شروطي اعلام كرد كه در صورت تحقق آن، جريان دوم خرداد اين بار نيز در انتخابات شركت خواهد كرد! شروطي غيرقانوني چون: اجازه فعاليت سياسي مجدد به سران فتنه، آزادي همه مجرمان و محكومان فتنه 88 و ايجاد نهادي غيرقانوني و موازي با شوراي نگهبان براي نظارت بر انتخابات كه از همان ابتدا منتفي بودن آنها مشخص بود.

در مورد شروط خاتمي بايد گفت: اردوگاه فتنه، امروز در وضعيتي نيست كه بخواهد براي نظام اسلامي شرط تعيين كند و آنقدر انحراف و اتهام در پرونده اش ثبت شده است كه براي بازگشت، ابتدا بايد از خطاهاي گذشته در پيشگاه ملت و انقلاب توبه و اعلام برائت كند. مشكل بخشي از اصحاب فتنه نيز حتي با اين برائت جستن حل نخواهد شد و به دليل جرائمي كه دارند، دستگاه عدالت اسلامي بايد تكليف آنان را مشخص كند؛ لذا ادعاهاي تكراري و طلبكاري از نظام اسلامي، مشكلي را از مشكلات آشفته بازار فتنه گران حل نخواهد كرد. اين تلاش خاتمي نتوانست دستاوردي براي اين جريان داشته باشد و افكار عمومي نيز بي توجه از كنار آن گذشت!البته در پس ايده خاتمي، نكته ديگري نيز نهفته بود و آن اينكه اگر اين خط به ثمر نرسيد(كه شكست آن از قبل كاملا مشخص بود) آنگاه اتخاذ «خط تحريم» با هزينه كمتري براي فتنه گران همراه خواهد بود. به واقع، سناريويي كه در قالب شروط خاتمي آغاز شد، پيش زمينه اي بود براي آنكه افكار عمومي را متقاعد سازد كه نظام منعطف نيست و چاره اي جز تحريم انتخابات براي اين جريان باقي نمانده است.

خط تحريم

با ناكامي و پايان كار راهكار و سناريوي خاتمي براي فشار بر نظام، بار ديگر جريان افراطي اردوگاه فتنه به صحنه گردان اصلي مبدل شد و خاتمي به حاشيه رفت. خط تحريم آشكارا، با صدور سه بيانيه در آستانه ثبت نام داوطلبان نمايندگي مجلس در اول دي ماه رسميت يافت. پيش از آن، چند بيانيه توسط جريان افراطي اردوگاه فتنه منتشر شده بود كه به نحوي بر خط تحريم تأكيد داشت كه از جمله آنها مي توان به بيانيه اي به امضاي 36 نفر از مجرمان حوادث پس از انتخابات اشاره كرد كه در ميان آنها، اسامي اعضاي برجسته گروه هاي غيرقانوني مشاركت و مجاهدين انقلاب به چشم مي خورد.

اما در مرحله رسمي، اولين بيانيه توسط شوراي موسوم به «هماهنگي راه سبز اميد» كه توسط ضدانقلاب هاي تازه فراري اداره مي شود، صادر شد كه در آن باصراحت، انتخابات نهم را نمايشي خوانده و از تحريم سخن گفته بود.حزب غيرقانوني و منحل شده مشاركت نيز با صدور بيانيه اي اعلام داشت به اين جمع بندي رسيده است كه «در انتخاباتي كه در فضاي آزاد برگزار نشود، نامزدهاي مردمي اجازه ورود و رقابت نداشته باشند و از آن مهم تر، رأي مردم به هيچ انگاشته شود، نمي توان شركت كرد. بيانيه اي نيز تحت عنوان مجعول «شاخه خارج نشين سازمان مجاهدين انقلاب» كه اعضاي آن نامشخص است صادر شد كه آن نيز از تحريم انتخابات سخن گفته بود.همچنين 39 نفر از مجرمان سياسي جريان فتنه از جمله بهزاد نبوي، محسن ميردامادي، مصطفي تاج زاده، محسن امين زاده كه اغلب سردمداران گروه هاي منحل شده سازمان مجاهدين و مشاركت هستند نيز براي آنكه از معركه تحريم كنندگان جا نمانند، با انتشار نامه اي سرگشاده و با ادبياتي خيانت آميز اعلام داشته اند كه «امروز گرم كردن تنور اين انتخابات به هر شكل و بأي نحو كان، كمك به استبداد و در تقابل با آرمان محوري استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي و نيز در تقابل با تحقق دموكراسي و تضمين حقوق بشر در كشور عزيزمان ايران است.»

اين سناريو در اولين گام تلاش داشت كه داوطلبان را از حضور در مرحله ثبت نام منصرف سازد. همين تلاش منجر شد كه جريان نزديك به آقاي هاشمي و كارگزاران نيز در آخرين لحظه، تسليم جريان افراطي شوند و از حضور براي ثبت نام صرف نظر كنند و عملاً به جرگه بازيگران خط تحريم بپيوندند!

اما آنچه در مرحله اول شاهد آن بوديم، بي توجهي ملت و نامزدهاي انتخاباتي به خط تحريم بود. مقايسه آمار ثبت نام كنندگان مجلس نهم (5395 نفر) با آمار مجالس هفتم و هشتم كه از ركورد بيشترين ثبت نام كنندگان در تاريخ انتخابات در ايران برخوردارند به خوبي نشان مي دهد كه بايد منتظر شكل گيري بزرگ ترين رقابت انتخاباتي كشور در 12 اسفندماه 1390 بود.همچنين علي رغم تلاش تحريم كنندگان، اكثريت نمايندگان فراكسيون اقليت مجلس و عناصري چون كواكبيان، تابش، خباز، پزشكيان و ... خط خود را از افراطيون جدا كردند و به صف ثبت نام كنندگان پيوستند! احزابي چون «مردم سالاري» و «خانه كارگر» نيز كه روزگاري در جبهه دوم خرداد شناخته مي شدند، ضمن ايستادگي در برابر تحريم، نامزدهاي خود را براي ثبت نام تشويق كردند.اين همه به خوبي نشان مي دهد كه علي رغم ادعاها و توهمات واهي تحريم كنندگان، جامعه واكنش مثبتي به اين جريان نشان نداده و بعد از اين، اين افراد و گروه ها را بايد در زمره «از ياد رفتگان» تاريخ سياسي اين سرزمين جست وجو كرد!



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 اسفند 1390  | 11:46 PM | نویسنده : قاسمعلی

حسين عبداللهى فر
در شماره گذشته تحت عنوان «واكنش هاي متفاوت به تأييد صلاحيت ها» به اعتراض روزنامه «ايران» به رد صلاحيت ها نيز اشاره شد كه تا حدود زيادي عجيب به نظر مي رسيد. چراكه قاعدتاً هيئت هاي اجرايي نبايد كانديداهايي را كه اين روزنامه «حاميان گفتمان انقلاب اسلامي» خوانده است، رد صلاحيت كند و البته متذكر شده بوديم كه
     

اين روزنامه در حالي به رد صلاحيت نامزدهاي متعلق به جريان مورد نظرش معترض است كه در همان صفحه نخست خود از قول رئيس ستاد انتخابات به تكذيب ادعاي رد صلاحيت افراد به خاطر گرايش سياسي پرداخته بود.

در ادامه ماجرا اين هفته روزنامه «آفتاب يزد»(27 دي) از قول يك عضو هيئت رئيسه مجلس خطاب به روزنامه «ايران» ذيل تيتر «رد گم نكنيد؛ حاميان دولت تأييد صلاحيت شده اند» نوشت: «در حالي كه مسئولان تأييد صلاحيت يا عدم تأييد صلاحيت ها، دولت و وزارت كشور است، چگونه روزنامه دولت مدعي مي شود كه حاميان احمدي نژاد رد صلاحيت شده اند؟ هر چند اين روزنامه بارها اين گونه اخبار را منتشر كرده است؛ ولي براي آگاهي مردم لازم است اعلام شود كه تمام انتقادها به اين موضوع است كه چرا حاميان و نزديكان دولت تأييد شده اند و منتقدان دولت و رئيس جمهور توسط هيئت اجرايي كه زير نظر دولت است، رد صلاحيت شده اند؟»

اين روزنامه در حالي به درج اين خبر در صفحه اول خود پرداخته كه در تيتر اول خود آورده است: «پاتك احمدي نژاد بر منتقدان مشائي»اين تيتري بود كه بسياري از روزنامه ها براي گزارش خود از جلسه توديع و معارفه رئيس سازمان ميراث فرهنگي انتخاب كرده بودند. «آرمان»، «حمايت چندباره احمدي نژاد از مشائي» را تيتر كرد و از قول احمدي نژاد نوشت: «اشكالي ندارد برخي از نگاه فرهنگي مشائي خوش شان نيايد.»روزنامه «شرق» هم همين جمله را تيتر گزارش خود قرار دارد و نوشت: «محمود احمدي نژاد بلافاصله بعد از بازگشت از آمريكاي لايتن هنوز چمدان سفر را باز نكرده بود كه به منتقدان داخلي پاسخ گفت. او يك بار ديگر به دفاع از اسفنديار رحيم مشائي، رئيس دفتر خود و بقايي معاون اجرايي نهاد رياست جمهوري پرداخت.»

«تهران امروز» هم خبر حمايت احمدي نژاد از مشائي را تيتر كرد و در ادامه سخنان رئيس جمهور نوشت: «مشائي با آن نگاه فرهنگي كه دارد در سازمان ميراث كار كرد. البته برخي ها از نگاه فرهنگي وي خوش شان نمي آيد كه اشكالي ندارد؛ ولي بايد منطقي برخورد شود، چراكه نفي و رد در فرهنگ ايراني و اسلامي ما جايگاهي ندارد و ايران همواره كانون آزادانديشي بوده است.» اين روزنامه يك روز بعد، عنوان گفت وگوي اختصاصي خود با دبير كل حزب موتلفه اسلامي را «مواظب باشيم جريان انحرافي در مجلس نباشد» قرار داد و از قول وي نوشت: «فكر مي كنم طراحي هاي جريان انحرافي از ماه ها قبل انجام شده است و اگر نهادهاي نظارتي و شوراي نگهبان مراقب نباشند چه بسا به مجلس راه يابند.»

«مردم سالاري» نيز كه «دفاع احمدي نژاد از مشائي» را زير روتيتر «پس از چند ماه سكوت تكرار شد» قرار داده بود، اين دفاع را در راستاي تبليغات انتخاباتي توصيف كرد و نوشت: «پس از چندماه سكوت احمدي نژاد در حمايت از اسفنديار رحيم مشائي كه پيامد انتقادات فراوان اصولگرايان از جريان انحرافي و شخص مشائي بود، ديروز در فاصله يك ماه مانده به آغاز تبليغات انتخابات مجلس شوراي اسلامي، محمود احمدي نژاد بار ديگر به حمايت از رحيم مشائي پرداخت آن هم در جلسه توديع و معارفه روساي قديم و جديد سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري و در شرايطي كه مدت هاست مشائي در اين سازمان مسئوليتي ندارد.»اين روزنامه همچنين سرمقاله خود را به موضوع آنچه «جريان خاص» ناميده، اختصاص مي دهد و مي نويسد: «در گيرودار كانديداهاي مجلس در شهرهاي كوچك و بزرگ، جريان انحرافي و منصوبان آقاي خاص به عنوان كليدواژه انتخابات مجلس شوراي اسلامي بدل به نقل مباحث سياسي شده اند. مي گويند آنها در طول كمتر از پنج سال با سرعتي غيرقابل مهار به منابع ثروت و قدرت دست يافته اند و اكنون زمان آبياري نهالي است كه آنها كاشته اند تا در آينده نه چندان دور، از ميوه آن برداشت كنند.»

«جريان انحرافي ماشين تخريب راه مي اندازد» هم عنوان خبري بود كه روزنامه «جوان» (26 دي) به فعاليت انتخاباتي اين جريان اختصاص داد و به نقل از «پرويز سروري» رئيس كميته امنيت داخلي مجلس نوشت: «آنها دائماً اعلام مي كنند ما مي توانيم يارانه، امكانات و ظرفيت هاي زيادي در اختيار مردم قرار دهيم و از اين طريق مردم را تحت تأثير اين شعارها قرار مي دهند.»فتنه انگيزي هم برنامه انتخاباتي ديگر جريان انحرافي است كه روزنامه «جوان»(28 دي) مورد اشاره قرار داده، مي نويسد: «يكي از ليدرهاي جريان انحراف با القاي اين مسئله كه جبهه متحد اصولگرايي به نتيجه نخواهد رسيد، اين ادعا را مطرح كرده كه هاشمي رفسنجاني پشت پرده اين جريان قرار دارد و او چون مقبوليتي در ميان مردم ندارد، بنابراين اقبالي از سوي مردم به آنان نخواهد شد.»فعاليت هاي انتخاباتي جريان انحرافي به اندازه اي جدي شده است كه در آمار رسمي وزارت كشور هم به تعداد ثبت نام كنندگان اين جريان تلويحاً اشاره شده است. روزنامه «آرمان» (28 دي) در گزارش رسمي از آرايش سياسي داوطلبان نمايندگي مجلس تحت عنوان «شركت جريان هاي جديد در انتخابات» از قول وزير كشور نوشت: «همه سلايق در انتخابات حضور داشتند 34 درصد از طيف اصول گرا، 14 درصد اصلاح طلب، 23 درصد گروه هاي مستقل و جديد در انتخابات ثبت نام كرده اند.»

«كيهان» به رفع اشكال آمار فوق پرداخت و اينگونه نوشت: «از هر سليقه اي در چارچوب نظام براي انتخابات مجلس نهم ثبت نام داشتيم كه 34 درصد اصولگرا 14 درصد اصلاح طلب، 23 درصد مستقل و 29 درصد افراد جديد هستند.»اين روزنامه اگرچه نامي از جريان انحرافي نبرده؛ اما با اختصاص بيش از 50 درصد ثبت نام كنندگان به مستقل و افراد جديد، وزن سنگيني براي اين جريان قائل شده و در خبر ديگري به نقل از وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي مي نويسد: «ما همه نوع خيري ديده بوديم، مثل خير مدرسه ساز و... ولي گويي در حال حاضر، خيران نماينده ساز نيز پيدا شده اند كه با پول هاي پنهاني مانند همين اختلاس ميلياردي اخير نماينده مي سازند.»



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 اسفند 1390  | 11:40 PM | نویسنده : قاسمعلی

بصیرت/

   «ليست نمي‌دهيم و كسي با هويت اصلاح‌طلبي در انتخابات حاضر نمي‌شود» سياستي بود که در 23 آذر ماه جاري، جبهه اصلاحات به عنوان گام اوليه براي حضور در انتخابات مجلس نهم مطرح کرد. پس از اتخاذ اين راهبرد، تحليل‌گران سياسي با نگاه‌هاي متفاوتي اين تصميم را مورد نقد وبررسي قراردادند. برخي اعلام عدم حضور مدعيان اصلاحات در انتخابات را به معنا ي تحريم و اعتراف آن‌ها به خروج از نظام دانستند. برخي ديگر، راهبرد جبهه اصلاحات را به ضرب‌المثل معروف «يكي به نعل مي‌زنند و يكي به ميخ» تعبير کردند؛ به اين معني که اين جماعت با يک تير، چند هدف را نشانه گرفته است. به افراطيون اصلاح‌طلب، اين گونه وانمود کردند كه ما خواسته‌هاي شما را تأمين كرديم و براي همين هم در انتخابات شركت نكرديم! افراد معتدل اين جريان به‌گمان خود، با اين موضع، تابلوي وطن‌فروشي و فتنه‌گري را از سر خود دور کردند! سوم آنكه با چنين حضوري، بعدها كسي از حاميان انقلاب نمي‌تواند بر اين جريان خرده بگيرد كه شما درانتخابات شركت نكرديد و کار شما نوعي تحريم غيررسمي انتخابات بود. برخي ديگر، اين تصميم جبهه اصلاحات را انتقال منازعه ازاصلاح طلبان- اصول‌گرايان به محور جريان انحرافي- اصولگرايان مي‌داند و مي‌گويند اعلام عدم حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس، اولاً آرايش انتخاباتي راتغيير مي‌دهد؛ ثانياً انسجام اصول‌گرايان در مقابله با جبهه اصلاحات را به هم مي‌ريزد و از اين طريق، شکاف ها و تضادهاي دروني اصول گرايان بيشتر آشکار مي‌شود.

   حال اين سؤال مطرح است که کدام‌يک از اين گمانه‌زني‌ها به واقعيت نزديک تر است. شواهد وقرائن متعددي وجود دارد که گمانه سوم صحيح‌تر است. يعني جبهه اصلاحات با اين تصميم مي‌خواهد منازعه و اختلافات را از محور اصول‌گرايان و اصلاح‌طلبان به محورجريان انحرافي و اصول‌گرايان منتقل کند. جريان اصلاحات با اين تصميم، به‌دنبال تغييرآرايش انتخابات به نفع خود است. برخي ازحاميان فتنه، وضعیت امروز را چنين تحليل مي‌کنند که اگر جريان اصلاح‌طلب درست عمل کند، امکان بازگشت آن به ساختار قدرت فراهم خواهد آمد و لذا اين بحث مطرح مي‌شود که نحوه عمل جريان فتنه در انتخابات به‌طور مستقيم به‌نحوه عمل جريان انحرافي بستگي دارد. چنانچه بحران درروابط جريان انحرافي و نظام عميق‌تر شود، جريان اصلاحات نفوذ کلمه بيشتري پيدا خواهد کرد و به‌دنبال آن، راهبرد آن‌ها بيشتر بر فضا حاکم خواهد شد. راهبردي که قائل است بايد صبر کرد تا اين اختلافات تا جايي رشد يابد که خود نظام جريان انحرافي را حذف کند؛ اما در صورتي‌که اين درگيري، کنترل شود و جريان اصلاحات احساس کند اين نزاع از حد معيني بيشتر تجاوز نکرده و نظام قادر به کنترل جريان انحرافي است، ادبيات بازگشت تقويت خواهد شد.
 



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 اسفند 1390  | 11:40 PM | نویسنده : قاسمعلی

سايت بي بي سي فارسي با انتشار مطلبي در خصوص وضعيت جريان موسوم به اصلاح طلبي نوشت: در آستانه‌ انتخابات مجلس نهم گروهی به هم ریخته تر و آشفته تر از اصلاح طلبان وجود ندارد. کسی نمی داند که چه تعداد می خواهند در انتخابات شرکت کنند؛ همان طور که در دهه‌های هفتاد و هشتاد نمی دانستیم که چه تعداد از آنها مذهبی یا باورمند به ولایت فقیه مانده‌اند و چه تعداد تغییر عقیده داده‌اند.
     

سايت بي بي سي فارسي با انتشار مطلبي در خصوص وضعيت جريان موسوم به اصلاح طلبي نوشت: در آستانه‌ انتخابات مجلس نهم گروهی به هم ریخته تر و آشفته تر از اصلاح طلبان  وجود ندارد. کسی نمی داند که چه تعداد می خواهند در انتخابات شرکت کنند؛ همان طور که در دهه‌های هفتاد و هشتاد نمی دانستیم که چه تعداد از آنها مذهبی یا باورمند به ولایت فقیه مانده‌اند و چه تعداد تغییر عقیده داده‌اند. دراين مقاله آمده است:اصلاح طلبان موجود (در داخل و خارج) حتی در مورد یک موضع مشخص سلبی مثل تحریم انتخابات نمی توانند به توافق برسند. بخشی از آنها انتخابات مجلس نهم را تحریم می کنند، برخی می گویند شرکت نمی کنیم، برخی می گویند راهمان نمی دهند و گر نه شرکت می کردیم و برخی نامزد می شوند. چنین وضعیت آشفته‌ای بدون هیچ هسته‌ هدایت کننده تا سال‌ها ادامه خواهد یافت.

 انحراف به نفع اصلاحات ‏

 رئیس ستاد انتخابات جبهه متحد اصولگرایان را رقیب دو جریان انحراف و اصلاحات دانست ‏و تأکید کرد: یکی از چهره های شاخص جریان انحرافی گفته بود اگر جایی باشد که بین ما، ‏اصولگرایان و جریان اصلاحات رقابت شود، حتماً میدان را ‏برای جریان اصلاحات خالی می‌کنیم تا جریان اصولگرا به ‏پیروزی نرسد.به گزارش مهرعلیرضا زاکانی در نشست هفتگی انصار ‏حزب الله ، با بیان اینکه امروز عرصه انتخابات، رقابت جدی بین چند ‏گروه است، تأکید کرد: اولین آنها نظام سلطه و عناصر و ‏مرتبطین آن هستند که به انتخابات بسیار دل بسته‌اند؛ چرا که ‏این انتخابات اولین انتخابات بعد از فتنه 88 است که بعد از ‏آن ناکامی، امروز برای نظام سلطه  نقطه امیدی قرار گرفته ‏است‎.‎وی کاهش حضور مردم پای صندوق های رأی را یکی از سناریوهای ‏دشمنان در انتخابات 90 دانست و افرود: دشمنان با ملتهب کردن و ‏امنیتی کردن فضای انتخابات، همچنین با تنگناها و فشارهای ‏روانی که به ملت به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحمیل می‌کنند، ‏قصد مأیوس کردن و ایجاد یک زمینه  رویگردانی، مردم از نظام ‏را دارند.‏

 اعتراف به برتري اطلاعاتی ایران

 مدیر سازمان اطلاعات امنیت ملی آمریكا  در برابر مجلس سنا به برتری توان اطلاعاتی و سایبری ایران به عنوان یك واقعیت مهم رویاروی واشنگتن اعتراف كرد.بنا به گزارش خبرگزاری رویترز از واشنگتن، جیمز كلپر به نمایندگان سنا گفت: عملیات اطلاعاتی ایران علیه ایالات متحده و از جمله توان سایبری این كشور، در سال های اخیر از لحاظ شدت و پیچیدگی افزایش چشمگیری داشته است.كلپر با اشاره به نفوذ خارجی به شبكه های رایانه ای اداره های دولتی آمریكا و مراكز تجاری و دانشگاه های این كشور در ماه های اخیر، افزود: بنا به ارزیابی ما، بسیاری از این نفوذها به شبكه های رایانه ای آمریكا اصلا كشف نمی شود.رییس سازمان امنیت ملی آمریكا همچنین گفت: در سال های آتی مهمترین تهدید در برابر واشنگتن كارآمدی چین، روسیه و ایران برای دست یافتن به اطلاعات اقتصادی است.

  نقض آزادی بیان

«دنی اسکچر»، فیلم ساز و منتقد رسانه ای مشهور آمریکا، اقدام انگلیس در لغو مجوز فعالیت شبکه پرس تی وی ایران را محدود کردن آزادی بیان و مطبوعات خواند و از رسانه های جهان خواست از این اقدام انگلیس انتقاد کنند.به گزارش میدل ایست آنلاین، اسکچر گفته است، بسیاری از ناظران این تصمیم نهاد نظارتی رسانه های انگلیس را بیشتر سیاسی می دانند تا اداری. آنها معتقدند انگلیس در واکنش به تجمع مردم در برابر سفارت انگلیس در تهران و اعتراض آنها به سیاست های لندن در قبال تهران، دست به چنین کاری زده است.اسکچر در ادامه می افزاید،بر اساس تجربه ای که من دارم، متوجه شدم پرس تی وی دیدگاه های متفاوتی را ارائه می دهد و اغلب حرفه ای تر از سه شبکه خبری آمریکایی که من برای آنها کار کرده ام، پوشش خبری می دهد.

 هدف تحریم ايجاد نارضایتی

 رئیس سازمان سیا در جلسه استماع کمیته سنا تأکید کرد هدف واشنگتن از افزایش تحریم‌ها بررسی میزان تأثیر آنها بر سطح نارضایتی مردم ایران و تأثیر متقابل این نارضایتی بر تصمیمات دولت ایران است.به گزارش خبرگزاری رویترز، دیوید پترائوس در جلسه استماع کمیته اطلاعات سنا اعلام کرد: تحریم‌ها علیه ایران در هفته‌های اخیر بسیار بسیار گزنده‌تر از قبل بوده‌ است. چیزی که ما هم‌اکنون به دنبال آن هستیم این است که ببینیم که پایان آن چگونه می شود، سطح نارضایتی داخل ایران چه اندازه است و آیا این نارضایتی بر تصمیم استراتژیک دولت ایران تأثیر می‌گذارد.



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 اسفند 1390  | 11:39 PM | نویسنده : قاسمعلی

اختصاصی بصیرت/

گروه ترجمه - خبرگزاري آسوشيتدپرس 28 فوريه 2012 (9 اسفند) در مقاله‌اي به فضاي سياسي انتخابات مجلس شوراي اسلامي پرداخت و نوشت: تندروهاي ايران تاکنون توانسته‌اند بر مخالفت‌‌هاي پس از انتخابات رياست جمهوري 2009 فائق آيند، حال آن‌ها در ميان خود با رقابت و تنش جدي رو به رو شده‌اند. فضاي سياسي قبل از برگزاري انتخابات پارلماني پرهياهوست. انتخابات روز جمعه آزموني براي طيف‌‌هاي رقيب در ميان جريان اصول‌گراهاست. در واقع، آن‌ها وارد نبرد قدرت شده‌اند. نتيجه اين انتخابات مطمئنا فراتر از نوع چينش نمايندگان است. از بسياري جهات، ممکن است اين انتخابات تعيين کند که آيا احمدي‌نژاد به لحاظ سياسي مي‌تواند در انتخابات رياست جمهوري سال آينده براي جانشيني فرد مورد نظر خود اعمال نفوذ کند يا خير؟

در ادامه مقاله آمده است: سلمان شيخ، مدير مرکز «بروکينگز» در دوحه مي‌گويد: «اين انتخابات سنجش قدرت‌ گروه‌هايي است که پس از سرکوب‌‌هاي انتخاباتي 2009 به فعاليت سياسي ادامه دادند... اصلاح‌طلبان خارج از صحنه هستند. احمدي‌نژاد تحت فشار و حمله انتقادي قرار دارد. پرسش اين است که آيا او مي‌تواند از اين شرايط با قدرت خارج شود؟» در سطحي گسترده تر، کشمکش سياسي درون اصول‌گرايان بسيار پرهياهو بوده؛ اما تغييرات بنيادين در نحوه اداره کشور به وجود نياورده است. تسلط رهبر ايران و حاميانش بر قدرت همچنان باثبات است. آن‌ها تمام سياست‌ها و انتصاب‌‌هاي کليدي از جمله در حوزه دفاعي و هسته‌اي را کنترل مي‌کنند و در عين‌حال، بررسي دقيق نامزدهاي پارلماني و رياست جمهوري زير نظر آن‌هاست. به مقامات منتخب تا حدي اختيار عمل داده مي‌شود.

در پايان مقاله آمده است: اما اختلافات سياسي به تنش‌‌هاي داخلي اشاره دارد که مي‌تواند به مسائل حساس مانند مسير برنامه هسته‌اي يا تلاش‌‌هاي احتمالي در سطح ديپلماتيک با آمريکا، سرايت کند. در واقع، مي‌توان گفت انتخابات پارلماني يک همه‌پرسي براي سنجش طيف‌بندي‌ها و دشمني‌هاست. طيف جديدي از ائتلاف محافظه‌کاران ظهور کرده‌اند که همگي دستورکار مشابه ضداصلاح‌طلبي دارند؛ اما در مورد مسائل سياسي داخلي اختلاف نظر دارند. به نظر مي‌رسد گروه موسوم به جبهه متحد که نزديک به رهبر ايران است، بيشترين بخت را براي پيروزي در انتخابات روز جمعه دارد.

اخبار و تحليل‌ها: نبود اطلاعات دقيق از مسائل ايران، اين خبرگزاري را واداشت تا با عبارت و واژگان تند و غليظ، فضاي کلي و آشکار انتخابات را توصيف کند؛ اما چاشني اختلاف‌افکني و بزرگ‌نمايي به‌عنوان يک اصل در رسانه‌‌هاي دشمن در اين توصيف کاملاً مشهود است.

 

 



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1390  | 10:11 AM | نویسنده : قاسمعلی

جريان فتنه از مدت ها قبل در انتظار ظهور جرياني از درون اصول گرايان بود كه برضد خود اين جريان شمشير بكشد. سران جناح اصلاحات «تئوري» لازم براي نزديكي به چنين جرياني را تدوين كرده بودند كه مي گويد: «دشمن دشمن خود را دوست خويش قلمداد كن و با او طرح همكاري و هم پيماني بريز.»
در مسير انتخابات، روابط و مراوده هاي رمز گونه اي ميان نيروهاي سياسي در حال شكل گيري است كه اين روابط رمز گونه باعث شده است صحنه ي كشور شاهد ائتلاف ها و آرايش هايي متفاوت از همه دوره هاي گذشته باشد. اما اين ائتلاف ها و داد و ستدهاي پيچيده همگي در پستوهاي سياست جريان دارد. با اين حال اين ائتلاف هاي پشت صحنه، اكنون نشانه ها و علايم خويش را آشكار ساخته است. علايم ائتلاف هاي جديد در موضع گيري سران دو جريان برضد ارزش ها، اصول نظام و انتخاب شعارها و مفاهيم تازه براي نفوذ در لايه هاي جوان نمايان است.
نشانه هاي روشن اين ائتلاف پيچيده اكنون ميان »جريان انحراف« و »جبهه فتنه« پديدار گشته است. به لحاظ موقعيّت، جغرافياي سياسي اين دو جريان يكسان نيست؛ يكي در بيرون از قدرت در كمين فرصت ها نشسته است و ديگري در درون قدرت بر سر سفره ي نظام جا خوش كرده است. اين تفاوت، در سير حيات آن ها نيز ديده مي شود، در حالي كه يكي از اين دو جريان، خاستگاه خود را جريان اصول گرايي مي داند و با شناسنامه ي اصول گرايان وارد قدرت شد و اعتبار و قدرت او در كسب كرسي هاي زرين دولت، مديون جريان اصول گرا و شعار عدالت خواهي است؛ اما گروه دوم در تمامي دوره هاي انتخاباتي سال هاي اخير در برابر جريان ارزشي و اصول گرايي صف بسته است. اين جريان زماني زير بيرق »كارگزاران سازندگي« حركت مي كرد و در برهه اي ديگر با نام خط امام(ره) و يا اصلاح طلبي، مجلس و دولت را در دست گرفت.
به رغم اين تفاوت ها در خاستگاه، سير و سوابق دو جريان ياد شده اكنون شعارها و مفاهيم مشترك و يا همساني را براي مبارزه با جريان اصول گرايي و حتي نظام مقدس اسلامي برگزيده اند. اين هم سويي و هم گرايي نانوشته، دگرگوني جدي در ساختار سياسي و حزبي كشور را در پي دارد زيرا جرياني در درون نظام و بهره مند از تمامي مواهب قدرت براي پيشبرد اهداف سياسي خويش به يك جريان رانده شده ي نظام و مغضوب جامعه دست اتحاد مي دهد. بدون شك، چنين ائتلافي در عمل به جابه جايي ميان جريان اپوزيسيون و گروه درون نظام مي انجامد. اگر به درستي در آهنگ اين ائتلاف ها و يارگيري هاي سياسي تأمل شود، آن گاه مشخص خواهد شد كه چرا انتخابات مجلس نهم پيچيده ترين دوره ي رقابت در تاريخ جمهوري اسلامي نام گرفته است. به باور بسياري از ناظران، ائتلاف ها و تباني هاي اين دوره با هيچ مقطعي قابل قياس نيست و براي نخستين بار ممكن است نامزدان و جريان هاي سياسي با تابلوي گروه هاي ديگري به صحنه بيايند. در اين فضا احتمالاً تشخيص خط و خطوط جريان هاي سياسي در ميدان انتخاب دشوارتر از قبل خواهد شد، گويي انتخابات 12 اسفند، يك نيمه ي پنهان دارد.
احزاب در روي صحنه چيزي را به عنوان شعار انتخاباتي خويش اعلام خواهند كرد اما در پشت پرده خلاف آن را تعقيب خواهند نمود. اين در حالي است كه در چند انتخابات گذشته كه به پيروزي گفتمان عدالت خواهي منجر شد، جبهه ي اصول گرايان همواره يك حريف و مخالف نام آشنا پيش رو داشت و آن جريان اصلاح طلبان يا همان جبهه ي فتنه بود. اما در اين دوره، گروهي كه در تمامي انتخابات ياد شده زير بيرق اصول گرايي پنهان بود، نه تنها به تشكيل جبهه ي جديد مبادرت كرده بلكه به جريان هاي رانده شده ي نظام و فتنه گران 88 نيز چراغ سبز نشان داده و در عمل جاده صاف كن آن ها براي بازگشت به صحنه شده است.
اين ارتباط چند لايه و در عين حال پنهان ميان جريان انحراف و جبهه ي فتنه نيازمند كاوش عميق است. اين چنين ائتلافي از هم اكنون فضاي سياسي جامعه را ملتهب و اذهان نيروهاي ارزشي را دچار تشتت كرده است و مي توان انتظار داشت در آينده نيز جامعه را به سمت تقابل هاي بزرگ سوق دهد. با نگاه به اين رشته تهديدهاست كه بزرگان جامعه نظير حضرت »آيت الله مهدوي كني« توصيه مي كنند: »بايد در انتخابات مجلس نسبت به جرياني كه به اسم انحراف مطرح است و نيز اصلاح طلبان حواستان جمع باشد.»[1]

وجوه هم گرايي جبهه ي فتنه و جريان انحراف

1- نگاه مشترك به مفهوم قدرت و سياست

جريان انحراف در عرصه ي سياست فاقد يك جهان بيني و چارچوب فكري روشن است. دست كم رفتار شناسي اين جريان در سه مقطع مديريتي به عنوان مشاوران و همراهان «محمود احمدي نژاد» (دوره ي شهرداري تهران، دولت نهم و دولت دهم) گوياي آن است كه اين جريان بيش از آن كه يك قطب و جبهه ي فكري باشد، بازيگري اپورتونيست است كه براي كسب فرصت ها و به چنگ آوردن موقعيّت هاي سياسي و اقتصادي تلاش مي كند.
تعاريفي كه ليدر اين جريان از مفهوم سياست و آرمان هاي سياسي ارايه مي كند، فقط با تفكر جريان هاي پراگماتيست در مكاتب سياسي ديگر هم پوشاني دارد. جريان انحراف نيز به سياست با همان تعريفي كه رئاليست ها و پراگماتيست هاي آمريكايي و اروپايي بدان مي نگرند (كسب قدرت، حفظ قدرت، افزايش قدرت) نگاه مي كنند. در اين تعريف پيداست كه اصول گرايي و داشتن خط قرمز و يا مرزبندي با جريان هاي ديگر معنا و مفهومي ندارد.
نشانه هاي روشن اين ائتلاف پيچيده اكنون ميان «جريان انحراف» و «جبهه ي فتنه» پديدار گشته است. به لحاظ موقعيّت، جغرافياي سياسي اين دو جريان يكسان نيست؛ يكي در بيرون از قدرت در كمين فرصت ها نشسته است و ديگري در درون قدرت بر سر سفره ي نظام جا خوش كرده است.
اين نگاه به مفهوم سياست ورزي، اولين نقطه اي است كه جريان انحراف را به اصلاح طلبان آمريكايي پيوند مي دهد. تعريف سياست به معناي كسب قدرت - به هر نحو ممكن - همان چيزي است كه شمار بسياري از تئوريسين ها و رهبران حزبي تجديدنظر طلبان به آن اعتقاد دارند. آن هابراساس قانون مصالحه عمل مي كنندو در منطق جريان انحراف نيز سياست با مصالحه مساوي است. كنار گذاشتن اصل مصالحه يا مماشات در ميدان سياست مساوي با انتحار و خودزني است. يك فعال سياسي و گروه كنش گر در هر مكان و زمان بايد آماده مراوده با جريان هاي سياسي ديگر باشد. مهم نيست كه گروه مقابل داراي چه ايدئولوژي و آرماني باشد و...» اين سخن بارها از زبان ليدرهاي اصلاح طلبان شنيده شده كه تابوهاي سياسي در ميدان سياست معنا و مفهومي ندارد و يك جريان اگر منافع و مصالحش اقتضا كند، بايد حتي با سرسخت ترين دشمنانش وارد مذاكره و مصالحه شود. اصلاح طلباني كه اكنون در رختكن رقابت سياسي، خود را براي وارد شدن به ميدان انتخابات آينده گرم مي كنند به ريسمان همين تئوري آويخته اند.

2- حريف مشترك (دشمن دشمن تو، دوست توست)

از گفته هاي كساني كه در ماه هاي اخير به عنوان سخن گوي جريان انحراف ظاهر شده اند پيداست اين جريان براي مقابله با جريان بزرگ اصول گرايي از تاكتيك هاي زيادي استفاده مي كند كه بارزترين آن تاكتيك يارگيري از جبهه رقيب اصول گرايي است. اين موضوع را براي نخستين بار «عباس اميري فر» (فردي كه از سوي اسفنديار مشايي، رياست كميسيون فرهنگي نهاد رياست جمهوري را برعهده گرفت) اعلام كرد. او كه داراي روابط خويشاوندي با اعضاي سازمان نامشروع مجاهدين انقلاب است، در مصاحبه اي به طور رسمي دشمن اصلي جريان منسوب به مشايي را اصول گرايان خواند و گفت: «ما در مجلس بايد اصول گرايان را شكست بدهيم.»
اعلام همين استراتژي كه دشمن اصلي جريان انحراف در انتخابات آينده، گروه هاي اصول گرا هستند، كافي بود كه اصلاح طلبان براي پيشروي در زمين حريف وسوسه شوند.
جريان فتنه از مدت ها قبل در انتظار ظهور جرياني از درون اصول گرايان بود كه برضد خود اين جريان شمشير بكشد. سران جناح اصلاحات «تئوري» لازم براي نزديكي به چنين جرياني را تدوين كرده بودند. اين تئوري همان است كه مي گويد: «دشمن دشمن خود را دوست خويش قلمداد كن و با او طرح همكاري و هم پيماني بريز.»
اين نظريّه را اصلاح طلبان از مربيان ليبرال خويش در كلاس هاي ديپلماسي آموخته بودند و اكنون در عرصه ي سياست عملي به كار گرفته اند. با اين نگاه، آن ها تعريف جديدي از مفاهيم «رقابت و رفاقت» ارايه مي كنند. اما ليست دشمنان مشترك جريان انحراف با جريان فتنه، فقط به احزاب اصول گرا محدود نمانده است. تمامي نهادهايي كه زماني هدف حملات رسانه اي و جنگ رواني نيروهاي اصلاحات بودند، اكنون در ليست دشمنان جريان انحراف قرار دارند: «شوراي نگهبان، سپاه، مرجعيّت، نيروهاي ارزشي و بسيجي و ...»
در اين بخش، تاريخ به شكل تراژدي گونه اي در حال تكرار است زيرا هر چه به انتخابات نزديك تر مي شويم، نهادهاي ارزشي از شوراي نگهبان تا سپاه بيش از گذشته آماج حملات رسانه ها و تريبون هاي جريان انحراف قرار مي گيرند.

3-نگاه مشترك به جهان خارج

به اعتقاد ناظران، از جمله رفتارهاي جريان انحراف كه سران جبهه ي فتنه در داخل و خارج را به فكر نزديكي به اين جريان سوق داد، همانا نگاه ليدر جريان انحراف به روابط بين الملل و سياست خارجي است. نبايد از نظر دور داشت كه سياست جريان فتنه از دوره ي كارگزاران تا اصلاح طلبان بر اصل تنش زدايي استوار بود. آنان مرزبندي ها با نظام سلطه را كنار نهادند و اعلام كردند، حتي با قطب دشمنان ايران نيز سر ستيز ندارند. جريان انحراف نيز اولين تحركات خويش را از سياست خارجي شروع كرد؛ آن هم با اتخاذ اين موضع بي سابقه كه «مردم اسراييل و ايران دشمني ندارند.» اين موضع گيري فراتر از موضع تنش زدايي دولت هاي «هاشمي رفسنجاني» و «خاتمي» بود كه تعهدي نانوشته نسبت به عدم مخالفت با فرآيند صلح خاورميانه (سازش اعراب و رژيم مجعول صهيونيستي) داشتند.
وزارت خارجه ي دولت هاي رفسنجاني و خاتمي براي گشودن باب دوستي با نزديك ترين شركاي اسراييل و آمريكا تلاش كردند و در اين راستا حتي در پي جلب همكاري «حسني [نا]مبارك» و «شاه اردن» برآمدند. جريان انحرافي نيز بيش ترين تلاش را در اين باره صرف كرده و حتي شاه اردن را به ايران دعوت نمود و براي گشودن باب دوستي با «مصر مبارك» روزشمار تعيين نمود.
سياست درهاي باز در روابط خارجي از زمره اشتراكاتي است كه در آينده مي تواند اين دو جريان را بيش از گذشته به هم نزديك سازد. آن ها هر دو براي جذب نيروهاي خارج تلاش مي كنند و اين كه در هر محفل و مجلسي مي گويند كه سرمايه گذاران بايد بدون هيچ قيد و شرطي وارد كشور شوند، نمونه اي از اين تلاس است. نكته ي مهم اين است كه اين اشتراك جريان انحراف و جبهه فتنه از نگاه قدرت هاي خارج به ويژه اروپا و آمريكا به عنوان پشتيبانان اصلي اصلاح طلبان پنهان نخواهد ماند.

4- ايدئولوژي زدايي

بالاترين نقطه ي وفاق و اشتراك اين دو جريان، در مخالفت آن ها با اسلامي كردن چهره ي جامعه و اسلام گرايي در عرصه ي خارج ديده مي شود. اصلاح طلبان اين هدف را تحت عنوان ايجاد «جامعه ي مدني» دنبال كردند و جريان انحراف آن را تحت عنوان «ايران گرايي» تعقيب مي كند. در هر حال براي دو جريان، آرمان ها و ارزش ها در ابعاد مختلف، امري دست و پاگير تلقي مي شود و ليدر هاي دو جريان نگاه ايدئولوژيك را در تمامي تصميم گيري هاي حكومتي به شدت زير سؤال مي برند. ليدرهاي اصلاح طلبان از پايان عصر انقلاب ها سخن گفتند و اين كه (حضرت امام) خميني به موزه ها پيوسته است و معادل اين سخن از سوي ليدر جريان انحراف به اين صورت مطرح شد كه: «دوران اسلام گرايي پايان يافته است.»
در هر حال مواضع بي پرواي جريان انحراف برضد مباني ارزشي نظام و چالش آن با ويژگي اسلامي بودن به شدت مورد توجه اصلاح طلبان است زيرا جريان فتنه نيز در سياست داخلي و خارجي و در بحث ساختن جامعه ي ايده آل خويش بر عنصر ايراني بودن و ملي گرايي تكيه ي زيادي كرده است؛ هر چند اين مقصود خويش را تحت عنوان عامه پسندي چون «منافع ملي» مطرح نمود.
در سياست داخلي اين تضاد آن ها با مجموعه ي اسلامي كردن و حفظ هويّت ارزشي جامعه بيش تر نمايان شده است. هر دو جريان اين مخالفت خويش را در قالب عامه پسندي به نام «ضرورت از ميان برداشتن محدوديّت» يا «منع مداخله در حريم خصوصي» يا «توجه به نيازهاي مشروع نسل جوان» مطرح كرده اند.
آن ها به بهانه ي احترام به عقايد و سبك زندگي افراد، هر گونه تلاشي براي رواج ارزش ها و فرهنگ ديني را تحميل عقيده و سركوب علايق مردم معرفي كرد ه اند و در اين راستا هم جريان انحراف و هم جريان فتنه با ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر، نيروي انتظامي، نهادهاي ترويج ارزش ها و تقويّت مساجد سر ستيز داشته اند. اگر در زمان اصلاح طلبان بحث مخالفت با فعاليّت اداره ي اماكن مطرح بود، در دوره ي اخير هر دو گروه »گشت ارشاد و آمران به معروف« را به چالش كشيدند. يكي از ابزارهاي مشترك دو جريان ياد شده براي مقابله با چهره ي ارزشي جامعه، ميدان دادن به شبكه ي سينماگران و هنرمنداني بوده كه هنر را با هدف تضعيف بار ارزشي جامعه دنبال كرده اند.

5- تخصص گرايي به جاي تعهد

هر دو جريان چالش جدي با حوزه هاي تأييد صلاحيّت و نهادهاي نظارتي داشته اند و در اين راستا بيش ترين حركت حذفي را برضد نيروهاي ارزشي و بسيجي در مراكز اداري و استخدامي نشان داده اند. اما هر دو جريان اين حركت خويش را تحت عناويني مثل بهره گيري از كارشناسان و حفظ سرمايه هاي انساني انجام داده اند. جريان منحرف به ويژه در دو سال اخير تحت لواي اين تفكر توانست شماري از نيروهاي مرتبط با جريان فتنه را به مراكز مهم بازگرداند. استفاده از نيروهاي كليدي جبهه ي اصلاحات در اين راستا بود. جريان انحراف، هم چنين در نهادهايي مثل شوراي ايرانيان، در مهم ترين و حساس ترين بخش كار به عناصر اصلي اصلاحات تكيه كرد. در بخش رسانه نيز انحراف اين گونه عمل كرد؛ شاهد مثال روشن اين ماجرا ، واگذاري مناصب مديريت و سردبيري روزنامه هايي است كه با عنوان «هفت صبح» و... توسط نيروهاي سابق روزنامه هاي اصلاح طلب اداره مي شود.
جريان فتنه از مدت ها قبل در انتظار ظهور جرياني از درون اصول گرايان بود كه برضد خود اين جريان شمشير بكشد. سران جناح اصلاحات «تئوري» لازم براي نزديكي به چنين جرياني را تدوين كرده بودند كه مي گويد: «دشمن دشمن خود را دوست خويش قلمداد كن و با او طرح همكاري و هم پيماني بريز.»
نبايد از نظر دور داشت كه نقش اصلي را در گردش امور كلان دولت به ويژه نهادهاي فرهنگي و اجتماعي، كارشناسان بر عهده دارند. جريان انحراف در اين باره دو خدمت شايان به جريان فتنه كرد؛ نخست اين كه مناصب وزارتي و مديريت كلان را در اختيار افرادي قرار داد كه فاقد فكر و توانايي كافي بودند كه به اين صورت بدنه ي كارشناسي و مشاوره اي به دست اصحاب فتنه افتاد. دوم، روابط فاميلي و رفاقتي را بر مناسبات ايدئولوژيك مقدم شمرد كه در اين تعريف افراد اصلاح طلب صرف نظر از اين كه به چه جريان سياسي وابسته هستند، در صدر امور فرهنگي قرار گرفتند.

كاربردهاي جريان منحرف براي جبهه ي اصلاح طلب

الف) پي گيري انديشه هاي اصلاح طلبان از كانال يك جريان درون قدرت

سران اصلاحات بارها گفته اند، هدف و غايت تلاش آن ها اين است كه انديشه ها و ديدگاه هايشان در داخل حكومت پي گيري شود. مهم نيست كه پي گيري اين انديشه ها از سوي چه جريان و كدام تريبون باشد. شخص «سيدمحمد خاتمي» اين مسأله را بارها به عنوان يك آرزو مطرح كرده بود كه گفتمان اصلاحات را يك جريان سياسي ديگر در برنامه ي خويش مطرح كند. حتي زماني كه برخي واژگان مورد استفاده ي خاتمي توسط برخي از مقام هاي فعلي تكرار شد، او و دوستانش ژست يك جريان پيروز را گرفتند و گفتند، گفتمان اصلاحات نهادينه شده است.با وقايع پس از انتخابات 22 خرداد اميد مي رفت كه گفتمان غرب گرايي و دگرانديشي مجال بروز نخواهد يافت اما در كمال ناباوري يك جريان داخل قدرت، باب مباحثي را گشود كه نوعي هم داستاني و هم سرايي آشكار با فتنه گران بود. به اين دليل بي سبب نيست كه يكي از ناظران خبر مي دهد، خاتمي در جلسه ي سران مجمع روحانيون نويد داده است، اهداف ما توسط جريان هاي درون جبهه ي اصول گرا پيش مي رود يا آن كه «سعيد حجاريان» مي گويد: «حاكميّت دوگانه را ما دنبال مي كرديم اما اكنون اين هدف توسط گروهي ديگر در حال اجراست.»بنابراين بالاترين خدمت جريان انحراف به جريان فتنه اين است كه شعارها و انديشه هاي فراموش شده يا مدفون شده ي آن ها را در قالب و عناوين تازه به صحنه آورد. به طور مثال، مهم ترين مسأله ي علماي اعلام و مراجع معظم تقليد با اصلاح طلبان اين بود كه اباحي گري را رواج دادند به اين معنا كه حساسيّت جامعه و مردم دين دار را در برابر رواج نمادهاي بي ديني و يا ضدارزشي از ميان بردند اما شش سال پس از سقوط اصلاح طلبان، سفره ي تسامح و تساهل توسط حلقه اي از اطرافيان رييس جمهور در حوزه هاي مختلف فرهنگي و اجتماعي گسترده شده است.جريان انحراف نيز همانند اصلاح طلبان مدعي است، هيچ مسئوليتي در قبال اسلامي كردن فضاي جامعه ندارد و دريغ، سخني كه تا ديروز از زبان سران اصلاحات شنيده مي شد، اكنون اطرافيان رييس جمهور بر زبان جاري مي سازند؛ آنها آشكارا اعلام مي كنند، مسايل ديني جامعه به ما چه ربطي دارد و مسؤوليت حوزه ي ارزشي جامعه به عهده ي علماست. آن ها با بروز هر اتفاقي در عرصه ي ارزش هاي جامعه، توپ را به زمين حوزه ي علميّه يا سازمان تبليغات اسلامي، مساجد، منابر و حتي صدا و سيما مي اندازند. حتي تناقضاتي كه در اين زمينه در نگرش اصلاح طلبان وجود داشت، اكنون در انديشه ي جريان انحراف نيز به چشم مي خورد. در اين تناقض، جريان انحراف از يك سو حوزه هاي ديني را مسؤول حفظ سيماي ارزشي جامعه مي شمارد و از سوي ديگر براي كند كردن سلاح امر به معروف مي گويد: «نبايد به جوان و جامعه امر و نهي كرد؛ جوان و جامعه خود راه سعادت را مي شناسد و نيازمند هيچ نسخه اي نيست.» به اين صورت حضور و وجود روحانيّت و پيشگامان هدايت جامعه را زير سؤال مي برد. اين كه هر آن چه مردم پسندند حقيقت همان جاست، انديشه اي است كه سر از اومانيسم در مي آورد كه به نظر مي آيد يكي ديگر از وجوه مشترك ديدگاه جريان انحراف و اصحاب فتنه است. سخني كه ديروز شايد از زبان امثال «عطا مهاجراني» شنيده مي شد، اكنون از دستيار ليدر جريان انحراف در مركز ميراث فرهنگي شنيده مي شود كه: «چه كسي مي گويد موسيقي حرام است؟»
با اين محاسبه مي توان دريافت، چرا برخي از بزرگان مي گويند، جريان انحراف، تداوم اصلاحات است؛ در لباس و لواي گروهي جديد. هر دو گروه، نهادهاي انقلابي، بزرگان ديني و به كل نظام ارزشي را متهم مي كنند كه نشاط و شادابي جامعه را سلب مي كند. مدير منصوب جريان انحراف در ميراث فرهنگي مي گويد: »مي خواستيم جشن مهماني نوروز را برگزار كنيم، بيانيّه دادند كه اسلام در خطر است. بگذاريد مردم شاد باشند و به شادي بپردازند؛ اين قدر به مردم سخت نگيريد. اسلام دين آزادي است.»

ب) بازگشت بدون هزينه

جريان فتنه پس از حوادث انتخابات 22 خرداد 88 از صحنه ي سياست رانده شد. نظام اسلامي، استراتژي روشني در قبال اين جريان اتخاذ كرد. برپايه ي اين استراتژي اين جريان براي بازگشت به صحنه مي بايست مواضع خويش را اصلاح مي كرد. اما جريان اصلاح طلب براي آن كه از چشم اندك هواداران خويش نيفتد، حاضر نشد فرآيند اصلاح مواضع را طي كند. سران اين جريان دريافته اند، پذيرش رويگرداني از مواضع گذشته، اعتراف به شكست و پذيرش مسئوليّت اتفاقاتي است كه به قيمتي گران براي جامعه و نظام تمام شد.
پس از اين ماجرا، سران جريان فتنه در پي يك راه ميانبر رفتند. اين راه ميانبر اولين بار در قالب اظهارنظر پشت صحنه ي امثال «حجاريان» و «خاتمي» براي بازگشت به صحنه ي سياست خودنمايي كرد. راه ميانبر اين است كه اين جريان رانده شده، وارد ائتلاف با گروه هاي درون نظام شود و به ويژه در ايام انتخابات زير بيرق جريان منحرف به ميدان رقابت بيايد. گروه هاي تندروي اصلاح طلبان يعني «مشاركت» و «سازمان مجاهدين» اين تاكتيك را در گذشته به اشكال ديگر آزموده اند. اين دو گروه اغلب با شعار و پرچم يكي از سران درون قدرت وارد ميدان رقابت شدند. دست كم در ايام انتخابات، با نگاه به شعارهاي انتخاباتي آن ها مي توان فهميد اين جريان از مؤلفه هاي فكري خويش نظير ليبراليسم يا پلوراليسم بهره نگرفته است بلكه شعارهاي خويش را از ميان گروه هايي كه زماني خط امام(ره) خوانده مي شدند، وام گرفته است.نگاهي به استراتژي اين جريان در دوره هاي انتخاباتي، گوياي اين واقعيّت است كه آن ها در هر دوره اي از چهره هاي درون نظام براي قرار گرفتن در سكوي انتخابات بهره گرفته اند. به طور مثال آن ها در دوره اي از رييس وقت مجلس يا رييس جمهور وقت يا رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام براي خزيدن به ميدان سياست بهره گرفته اند. هم اكنون نيز اين راهبرد با شكل و شمايل تازه اي در حال باز سازي و عملياتي شدن است.

پ) پروسه ي انتقام جويي

جريان فتنه، سرشار از انرژي انتقام است و براي رسيدن به اين هدف خويش كه تسويه حساب با مدافعان نظام است، در كمين فرصت ها نشسته است، از اين رو طبيعي است پشت سر جرياني قرار گيرد كه به گمان شان، انتقام آن ها را از جبهه ي نيروهاي ارزشي و مدافعان ولايت فقيه بگيرد.
شكل گيري جرياني مانند حلقه ي انحرافي ها در اطراف رييس جمهور؛ كه براي كوبيدن جبهه ي اصول گرايي از هر ابزاري بهره مي جويد، يك فرصت طلايي براي فتنه گراني است كه از انرژي انتقام و نزاع سرشار هستند. به ويژه آن كه اصلاح طلبان چند بار در ميدان رويارويي سياسي و خياباني بخت خويش را آزموده و به اين واقعيّت پي بردند كه شكست جبهه ي اصول گرا از عهده ي آن ها خارج است؛ پس تنها راه شكستن اين دژ دفاعي نظام، بروز اختلاف و جنگ خانگي ميان اصول گرايان است.

پی نوشت :

[1] نقل قول حجت الاسلام و المسلمين بنايي، نماينده ي مردم قم، از اظهارنظرهاي رييس مجلس خبرگان در ديدار روحانيون مجلس

کیهان
محمدمهدي تقوي



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1390  | 7:14 AM | نویسنده : قاسمعلی



این نوشتار سعی دارد تا با زبانی عامه فهم، یکی از اشکالات صلی رسانه ها در جلو زدن از افکار عمومی است را بیان کند و این در حالی که عموم مردم، شاید در برخی مقدمات هنوز ابهام دارند، و از آن سو رسانه ها هم سعی می کنند روی نتایج مانور دهند و اخبار خود را معطوف نمایند. یکی از نمونه های این معضل، بحث دو جریان اصلی کاندیدای مجلس، یعنی جبهه پایداری انقلاب اسلامی و جبهه متحد اصولگرایان است.

گذری در افکار عمومی ثابت می کند که اختلاف اصلی این دو جریان، هنوز برای بسیاری از عموم جامعه مبهم مانده است و فقط از روی اشخاص درون جبهه به قضاوت می پردازند که اتفاقاً موجب ابهام بیشتری نیز خواهد شد. در این یادداشت قصد داریم مختصراً به 3 اختلاف اصلی این دو جریان بپردازیم و سعی هم بر آن بوده که این بیان، بی طرفانه و مورد تأیید کلی شاخصین هر دو طرف باشد.

1- اصلی ترین اختلاف بین این دو جریان، بحث از وضعیت گروهی از اصولگرایان است که « ساکتین فتنه » نامیده می شوند. البته خود این افراد، این لقب را بر خود بر نمی تابند، اما واقعیت این است که اینها در صف پیشرو و مطرح اظهار تبری و تولی در جریان 88 نبودند. به طور مثال آقای لاریجانی، از فتنه گران اعلام برائت کردند، اما بعد از گذشت ماه ها. لیکن افرادی نظیر آقا تهرانی، کوچک زاده، حداد عادل، کوثری، حسینیان و... از پیشتازان اعلام برائت و همچنین واجد بیشترین کمیت در حمله به جریان فتنه بودند. افرادی که «ساکتین فتنه» لقب گرفتند، بدون اینکه بخواهیم نسبت به نیت شان قضاوتی داشته باشیم، می توان گفت که «نوعی اعلام برائت با کلاس» داشتند. یعنی اکثراً در موقعی که دیگر عداوت جریان سبز بر همگان واضح شد، ثانیاً در تعداد دفعات کمتری وثالثاً با الفاظ مبهم تری اعلام برائت نمودند.

افراد جبهه پایداری، در زمان فتنه 88 اکثر روزها در چندین مجلس به سخنرانی و مناظره علیه فتنه گران می پرداختند، اما ساکتین فتنه تا روشن شدن کامل حقیقت، به نوعی صبر پیشه کردند. همچنین پس از اعلام برائت هم اینگونه نبودند که وقتی نظیر امثال رسایی و کوچک زاده برای سخنرانی علیه فتنه بگذارند.

اما نکته مهم این است که «ساکتین فتنه، همان تمام اعضای جبهه متحد نیستند»؛ کسی نمی تواند حداد عادل را در افشاگری و موضع گیری علیه فتنه از پیشگام ترین و مؤثرترین افراد نداند. همچنین زاکانی را. اما اختلاف اصلی این دو جریان بر سر این سوال است که «اصولگرایان باید چه موضعی نسبت به ساکتین فتنه داشته باشند؟» جبهه متحد معتقد است که آن قشر از این افراد که بالاخره اعلام موضع کردند، جزو اصولگرایان اند و نباید آنها را از دایره اصولگرایی خارج کرد.

اما جبهه پایداری معتقد است این افراد، مصداق همان «خواص بی بصیرت» اند که رهبری از آنها گله می کردند و در واقع، تابع حق نیستند، تابع جریان غالب اند و اگر مثلاً میرحسین موسوی پیروز انتخابات می شد، یا اگر تقاضای انتخابات مجدد، رو به پذیرفته شدن می رفت، آنها موضعی بر خلاف موضع فعلی شان می گرفتند. اما جبهه متحد، چنین نسبتی را تهمت می داند و اظهار نظرها و اعلام برائت ها را برای احراز اصولگرایی کافی.

البته باید توجه داشت، جبهه متحد افرادی را که جبهه پایداری "ساکتین فتنه" می نامد، به این لقب نمی شناسد. جبهه متحد هم از ساکتین فتنه برائت می کند، ولی مثلاً آقایان قالیباف یا لاریجانی را جزو ساکتین فتنه نمی داند.

2- اختلاف دوم این دو جبهه، بر سر وضعیت « رئیس جمهور » است. هر دو جبهه منتقد رئیس جمهور هستند، اما جبهه متحد عموماً (نه باالاتفاق) معتقد است که انحراف احمدی نژاد، بسیار زیاد است و چه بسا زاویه اش با رهبری و خط اصیل انقلاب، دست کمی از اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی نداشته باشد. از نظر ایشان، احمدی نژاد دیگر مهره ای سوخته است که فقط باید دعا کرد این دو سال باقی مانده را بی دردسر به پایان برساند و دیگر نمی توان او را اصولگرای واقعی نامید. زیرا با رهبری زاویه ای قابل توجه داشته و دارد.

اما جبهه پایداری، اگرچه منتقد احمدی نژاد، خصوصاً بر سر وقایع موسوم به «جریان انحرافی» است و حتی بسیاری از آنها معتقد به حضور این جریان در بدنه دولت است، لیکن احمدی نژاد را هنوز اصولگرای می داند و نه مهره ای سوخته. این جریان بر اساس رهنمودهای رهبر انقلاب مبنی بر حمایت از کلیت دولت و عدم تخریب دولت، معتقد است انحرافی که در دولت احمدی نژاد بوجود آمد، در مقایسه با آن بازگشتی که در این دولت به مسیر واقعی انقلاب رخ داد، بسیار کوچک است. بعبارت ملموس تر، اگر در دولت های پیشین، انحرافی مثلاً 150 درجه ای نسبت به آرمان های امام و رهبری رخ داده بود، احمدی نژاد ابتدا این 150 درجه را به چیزی نظیر 20 درجه کاهش داد، بعد 30 درجه خودش منحرف شد. یک چنین چیزی.

3- سومین اختلاف بین این دو دسته اصولگرایان، بر سر موضع گیری نسبت به « هاشمی رفسنجانی » است. افراد جبهه متحد، در مجموع موضعی "میانه" نسبت به هاشمی دارند (اگرچه برخی مثل حداد عادل، ناقد جدی او هستند). اینها اگرچه عموماً معتقد اند که تفکر آقای هاشمی، به سرمایه داری و اشرافی گری نزدیک است، اما هیچگاه او را فردی "منحرف" نمی دانند. برعکس، جبهه پایداری اتفاقاً هاشمی را "منشاء انحراف در نظام" می داند. جبهه پایداری، دقیقاً مانند آنچه احمدی نژاد در مناظره با موسوی ابراز داشت، هاشمی را پدراصلی جریان اصلاحات و حتی بعضاً جریان خط دهنده به جریان مشائی نیز می دانند و تفکرات او را در تضاد عمیق با رهبری و آرمانهای انقلاب می پندارند. یعنی دقیقاً آن نسبتی که جبهه متحد، به احمدی نژاد می دهد، جبهه پایداری به هاشمی می دهد و بلعکس.

در پی اختلاف دوم و سوم، اختلاف دیگری بوجود می آید که شاید مستقلاً یک تفاوت دیدگاه فکری نباشد، بلکه یک موضع گیری عملی و به تبع اختلاف دوم و خصوصاً سوم است و آن هم موضع این دو جریان اصولگرا، نسبت به سه نفر، یعنی محسن رضایی، محمد باقر قالیباف و علی لاریجانی می باشد. این اختلاف از آنجا حائز اهمیت است که این سه نفر، مطرح ترین گزینه های اصولگرا برای انتخابات ریاست جمهوری آینده می باشند.

جبهه پایداری، اولاً این سه نفر را ذیل هاشمی و موافق و اجراکننده افکار او می دانند، ثانیاً دو نفر از آنها، یعنی لاریجانی و قالیباف را جزو ساکتین فتنه و نهایتاً از اصولگرایی واقعی خارج می دانند. از آن طرف جبهه متحد اولاً به شدت با قرار دادن این دو ذیل ساکتین فتنه و خروج شان از اصولگرایی مخالف است، ثانیاً آنها را الزاماً مجری و ذیل تفکر هاشمی نمی داند. البته باید همانطورکه ذکر شد، عموم جبهه متحد اصلاً خود آقای هاشمی را  انحرافی جدی تلقی نمی کند تا انتصاب فردی به او بخواهد جرمی محسوب شود.

علی هذا، نکته ای بسیار مهم که عدم توجه جدی به آن، ما را در تحلیل شرائط ناکام می گذارد، به نظر می رسد در این شرایط، بهتر است هر دو طرف به جای پرداختن به مسائل حاشیه ای و یا کلی گویی ها در موافقت و مخالفت، صراحتاً موضع خود را بر اساس نگاه انقلابی خود نسبت به افراد خاص مشخص کنند و سپس بر سر همین مسأله با یکدیگر به بحث بپردازند.

محمدحسین رضایی / سایت 598


 



نظرات 0

در دوازدهم اسفند ماه سال جاری ، برگ زرین دیگری بر افتخارات مردم ولایت مدار و شهید پرور ایران( بویژه شهرستان های اراک ، کمیجان و خنداب ) افزوده می شود و مجلس شورای اسلامی برای نهمین بار در تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی ، به گفته آن عزیز سفر کرده و پیر روشن ضمیر حضرت امام (ره) عصاره فضایل ملت را به نمایش خواهد گذاشت

در این میان آن چه باعث تاسف است ، کج اندیشی برخی از افراد و یا جریان های سیاسی است که برای رسیدن به کرسی های سبز مجلس هر اقدام و عملی را تجویزکرده و در این مسیربا در نظر داشتن منطق ناپاک ماکیاولیستی هر وسیله ای را برای نیل به این مقصود توجیه می کنند. غافل از این که منطق الهی انقلاب اسلامی که ثمره خون هزاران شهید و جانبازی ایثارگران بسیاری است، اجازه نخواهد داد که ماکیاولیست ها و بد اخلاقان سیاسی و اجتماعی خود را  در جایگاه نمایندگی ملت شریف ایران قرار گیرند و اگر خدای نکرده این مساله اتفاق بیفتد همین مردم ، گریبان خائنانه به آرمان انقلاب را خواهند گرفت.

مجلس شرکت سهامی و بنگاه اقتصادی نیست که برخی برای آن سهم ابدی و ازلی در نظر گرفته اند و هم چنین در عقد فرد یا جریانی نبوده است که هنوز سفره انتخابات باز نشده برخی در طمع غنائم بیشتر ، حریم های اخلاقی و شرعی را برای از بین بردن رقیبان احتمالی در نوریدهاند . به راستی دروغ ، تهمت و تخریب شخصیت افراد ، مقدمه الهی برای خدمتی الهی است؟. اگر قرار باشد که یک نامزد انتخاباتی در ایام پیش رو ، با استفاده از ابزار توهین ، افتراء و تخریب شخصیت رقیب وارد عرصه انتخابات شود ، حتی اگر در یک فضای مغشوش و مبهم به مجلس نیز راه بیابد  آیا می تواند امانت دار خوبی برای رای و خواست مردم حوزه انتخابیه باشد ؟ آیا آن فرد می تواند یا اصلا اراده این را خواهد داشت که به مردم حوزه انتخابیه اش خدمت کند ؟ مسلما پاسخ همه به این پرسش ها خیر خواهد بود ، زیرا فردی که با دروغ ، غیبت، تهمت و روش های ماکیاولیستی به قدرت برسد قطعا در تداوم حیات سیاسی اش از همین ابزارها برای سوء استفاده شخصی و گروهی از جایگاه خود بهره خواهد برد .همانطور که مقدمه فاسد تالیفاسد به دنبال می آورد  کسی که  با استفاده از این ابزارهای آلودهبه قدرت برسد با همین ابزارها قدرتش را حفظ خواهد کرد .

جای تاسف است که در نظام مقدس جمهوری اسلامی ،برخی ارزش های الهی در انتخابات جای خود را به بازی های پیچیده سیاسی و تبلیغاتی ی داده است که هیچ نسبتی با انقلاب ما ندارد. برخی افراد ضعیف و بی برنامه به جای معرفی خود و برنامه هایی که برای بهبود وضعیت حوزه انتخابیه دارند ، تمام همت خودشان را برای تخریب بعضی کاندیداها صرف کرده و می کنند و صبح تا شب با استفاده از امکانات در اختیار ، در رسانه های خود  دیگر رقیبان را تخطئه و تخریب می کنند ؟ این زشتی وقتی با سوء استفاده از امکانات دولتی توام می شود چهره کریه تری به خود می گیرد. چرا بعضی ها از فضاهای اداری ، دانشگاه ها و سازمان های دولتی برای تشکیل جلسات تبلیغاتی خود تحت پوشش جلسات اداری سوء استفاده می کنند ؟ چرا برخی رسانه ها که با پول بیت المال اداره می شوند به تریبون برخی از کاندیداها تبدیل شده اند ؟

برخی بد اخلاقان سیاسی که خود را قیم مردم  می دانند در محافل درونی و بیرونی خود در خفا و آشکار اظهار می کنند که فلان سند را از فلان کاندیدا دارند و به زودی آن را منتشر می کنند ؟ چرا این اسناد در اختیار قوه قضاییه و شورای نگهبان قرار نمی گیرد ؟ چرا این اسناد افشاء نمی شوند و فقط در دالان های اداری و سیاسی توسط کارگزاران این جریان ها زمزمه می شود ؟ چرا مردم محرم شناخته نمی شوند ؟ آیا مردم حق ندارند از  سوابق کاندیداهای و نمایندگان احتمالی خود مطلع باشند ؟ آیا مردم از نظر این آقایان بالغ نیستند ؟ اگر کسی در امانت خیانت کرده باید خیانتش آشکار شود ، اگر کسی جرمی مرتکب شده یا سوء استفاده از بیت المال کرده باید این موضوع با سند و مدرک به مردم اطلاع رسانی شود و مدارک در اختیار دستگاه های نظارتی قرار گیرد تا از ورود افراد آلوده به این جایگاه خطیر جلوگیری شود.

از نگاه شرع مقدس ، یکی از مواردی که غیبت در آن جایز به شمار آمده و مراجع عظام تقلید نیز حکم بر جواز آن داده اند ، اطلاع رسانی در مورد وضعیت کاندیداهای انتخاباتی است . به این معنا که اگر اشکالی در آن فرد است که در بعدا در انجام وظیفه خطیر نمایندگی اش تاثیر منفی دارد ، باید اطلاعات دقیق در اختیار مردم و مسئولان ذی ربط قرار گیرد. کسانی که وابسته به جریان انحرافی و احزاب غیر خودی می باشند و نامزدهایی که از اموال دولتی سوء استفاده می کنند ، یا به تبلیغ غیر واقعی و تخریب رقبا می پردازد باید با مستندات کافی به مردم یا دستگاه قضایی معرفی شوند. اگر به حداقل های دینی باور داشته باشند نمی بایست اینگونه عمل می کردند . این اقدامات در شأن مردم شهید پرور ما نیست . با تبری از این گونه اقدامات به روزی می اندیشیمکه فعالان سیاسی و انتخاباتی در یک فضای سالم تبلیغاتی، فقط به معرفی عملکردها و برنامه هایش می پردازد و تخریب و توهین و افتراء های غیر واقعی در آن وجود ندارد. به امید آن روز

  برادر کوچک شما محمد حسن آصفری.



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1390  | 6:59 AM | نویسنده : قاسمعلی

حجت الاسلام دکتر رحیم نوبهار / ۱-به موجب شمار زیادی از آموزه های دینی ,حفظ و بقای نوع انسانی – جدا از حرمت جان هر یک از انسان ها – دارای اهمیت زیادی است. در واقع از نظر اسلام ,استمرار زندگی نوع انسان بر روی زمین – تا زمانی که خداوند متعال اراده فرموده باشد- دارای اولویت درجه اول است. هم از این رو اقدامات علیه نوع انسانی همچون اقدام علیه تک تک انسان ها ممنوع بلکه نکوهیده تر است.
۲- اسلام از مایه های اجتماعی پررنگی برخوردار است .حتی مروری کوتاه بر آموزه های قرآنی ,سنت پیامبر(ص) و امامان معصوم (ع) نشان می دهد که نمی توان رسالت و دامنه اسلام را به امر اخلاقی یا ارائه طریق برای تجربه امر قدسی محدود نمود. اگر مسیحیت تاب فروکاسته شدن به یک دین شخصی را داشته باشد – که در این باره بسیاری از مسیحی شناسان درنگ و تردید و حتی مخالفت های آشکار دارند- اسلام از چنین ظرفیتی برخوردار نیست. اسلام در کنار اهتمام به حفظ نوع انسانی,جامعه و حفظ نظم اجتماعی را هم با اهمیت می شمارد.در واقع,مطلوب شارع مقدس اسلام استمرار حیات انسان ها در جامعه ای منظم و البته برای رسیدن به سعادت در هر دو جهان است.
۳- نظر به لزوم استمرار حیات نوع انسانی در قالب نظمی پایدار که آدمیان در آن احساس امنیت کنند ,فقیهان از دیرباز به مساله ” حفظ نظام”به معنای حفظ نظم و انضباط اجتماعی بسیار بها داده اند ومستند شمار قابل توجهی از احکام فقهی و حتی بنیاد برخی از قواعد مسلم فقهی ,” حفظ نظام” است. برای نمونه اگر قاعده “ید” که اماره ملکیت است معتبر نباشد و مردم با اموالی که دیگران در تصرف دارند ,معاملعه ملکیت نکنند ,جامعه دچار هرج و مرج یا اختلال نظام می شود. به همین ترتیب ,نفی اعتبار قاعده ” سوق” موجب اختلال جامعه و یا هرج و مرج و سختی زندگی اجتماعی می شود.
۴-فقیهان برای حفظ نظام اجتماعی و پیشگیری از هرج و مرج و گسیختگی امور,حتی از واجباتی به نام ” واجبات نظامیه” سخن گفته اند.واجبات نظامیه واجباتی است که استمرار بقای زندگی انسانها در یک جامعه منظم و بسامان را تضمین می کند.اگر اداره درست امور جامعه متوقف باشد بر این که چند نفر شغل خاصی مانند نانوایی را پیشه سازند,به نحو واجب کفایی بر گروهی واجب می شود تا برای حفظ نظام اجتماعی متصدی این شغل شوند. با آن که جواز اجرت گرفتن بر انجام واجبات پیوسته محل اشکال و تردید بوده ,اجرت گرفتن بر انجام واجبات نظامیه بی اشکال است.زیرا اتفاقا” طبع واجبات نظامیه به گونه ای است که با پیش بینی اجرت برای آنها به خوبی انجام می شود. حتی برخی ,پرداخت اجرت را نوعی واجب نظامی قلمداد کرده اند؛چون این امر به درست انجام گرفتن واجب نظامی کمک می کند.
۵-برخلاف آنچه در ادبیات سیاسی – اجتماعی کنونی در کشور ما رایج شده ,در فقه مقصود از حفظ نظام همچون یک واجب,حفظ کلیت اجتماع است نه خصوص نظام حکومتی,هرچند تلاش برای حفظ نظام حکومت صالح و عادل هم مصداق روشن حفظ نظام است؛در واقع به حکم این که جامعه ناگزیر نیازمند به حکومت صالح است,تلاش برای حفظ حکومت صالح نیز همچون یکی از عناصر لازم برای بقای جامعه واجب می شود.
۶- وجوب حفظ نظام نه مختص به نظام حکومتی است و نه از ابداعات امام خمینی(قدس سره),فقیهان پیش از ایشان هم به مساله حفظ نظام به معنای اعم آن و لوازم این وجوب توجه داشته و ابعاد گوناگون آن را در ضمن احکام فقهی فرعی به بحث گذاشته اند.حتی فقیهانی که به ولایت فقیه در اداره عمومی جامعه اعتقاد ندارندو شان فقیه را تنها افتاء یا افتاء همراه با قضاوت یا این هردو به اضافه تصدی امور حسبیه می دانند,حفظ نظام را از نظر دور نداشته و بدان پایبند بوده اند.برخی از فقیهان از حفظ نظام به عنوان یک قاعده فقهی یاد کرده و درباره آن رساله مستقل نگاشته اند.از نظر فقه ,برای حفظ نظام اجتماعی و پیشگیری از هرج و مرج ,حتی فقیهی مثل شیخ طوسی ( در گذشته )سزا دادن بزهکاران را تنها در صلاحیت حاکم می دانسته و مداخله افراد خودسر در این مقوله را از آن رو که موجب هرج و مرج یا به تعبیری دیگر اخلال نظام می شود,گناه و مستوجب تعزیر دانسته است.
۷- با آنکه حفظ حکومت صالح و مشروع از باب حفظ نظام لازم و واجب است ,حفظ نظام به هیچ رو نمی تواند دستاویزی برای زیر پا گذاشتن موازین عدل و انصاف و دست یازیدن به ظلم و ستم و نادیده انگاشتن مبانی شرعی باشد. چنان که سست کردن پایه های حکومت صالح و مشروع اقدامی ضد نظام اجتماعی است ,ظلم و ستم و بی عدالتی برای حفظ نظام حکومتی هم به نوبه خود,سوق دادن جامعه به سوی هرج و مرج و ناپایدار ساختن نظم استوار اجتماعی ودر نتیجه اقدامی ضد نظام است. التزام به این که با دستاویز قرار دادن حفظ نظام حکومتی می توان به هر ظلم و ستمی دست یازید , به معنای دفاع از ایده ی : ” هدف وسیله را توجیه می کند ” و ” الحکم لمن غلب” است . ایده ای که کاملا” با مبانی اسلامی ناسازگار است. نمی توان کسی را یافت که با مبانی فقهی اندک آشنایی داشته باشد و چنین دیدگاهی را تجویز نماید. حفظ نظام همچون یک قاعده و اصل از چنان ظرفیتی برخوردار است که حتی با استناد به آن می توان برای اصلاح حکومتی که با زیر پا گذاشتن موازین عدل و انصاف , بنیادهای اجتماعی را فرو می پاشد, اقدام نمود؛حتی اگر آن حکومت توانسته باشد , نظمی خشک و گورستانی را بر جامعه تحمیل کرده باشد. علت این است که چنان که اشاره شد, برخلاف آنچه گاه تصور می رود حفظ نظام همچون یک واجب ,محدود به حفظ نظام حکومتی نیست, حفظ نظام اجتماعی و مصالح عالیه مردم فارغ از نوع حکومت هم مصداق روشن حفظ نظام است.
۸- برابر نظریه شماری از فقیهان شیعه و سنی حکومت صالح گاه می تواند در چارچوب رعایت ” قواعد باب تزاحم” برای حفظ مصالح اجتماعی فراتر از چارچوب احکام اولیه شرع عمل کند.در این باره البته ,قیود و شرایطی وجود دارد ؛نخست آن که برخی از احکام اولیه خود از چنان ملاک قوی و مهمی برخوردارند که هیچ مصلحتی یارای معارضه با آن را ندارد , برای نمونه حفظ جان انسان ها و پرهیز از خون ریزی در نظر شارع اقدس چندان مهم است که نمی توان خارج از عناوین اولیه و محدودی که در شرع ثابت شده ,و با استناد به جلب مصلحت یا دفع مفسده ای اقدام به خون ریزی کرد. به همین ترتیب می توان به ممنوعیت شکنجه اشاره کرد که حرمت آن مطلق است و نمی توان آن را با استناد به عناوینی چون حفظ نظام تجویز کرد. دوم این که مصلحتی که گاه عدول از احکام اولیه را ایجاب می کند , تنها ناظر به حفظ حکومت نیست ؛اگر حکومتی کرارا” برای حفظ و بقای خود موازین و مبانی شرع را در راستای افزودن اقتدار خود و محدود نمودن حقوق و آزادی های مردم ,نادیده انگارد ,روشن می شود که به لحاظ بنیادی دارای مشکل است . سوم ایم که برای تضمین این که حکومت ,از عنصر مصلحت تنها در راستای بقای خود و تحدید آزادی های شهروندان سوء استفاده نکند , پیش بینی ساز و کارهای دقیق و شفاف ضروری است.بویژه برای احراز رعایت مصالح و منافع مردم پیش بینی فرآیند های مردم سالارانه در تشخیص مصلحت ضروری است.از این رو دخالت مردم و یا نمایندگان واقعی آنان در تشخیص آنچه به نام مصلحت در جامعه اعمال می شود ,کاملا” ضروری است.در نتیجه مصلحت اندیشی برای حفظ نظام – خواه به معنای نظام حکومتی یا نظام اجتماعی – باید در یک فرآیند مردم سالارانه صورت گیرئ. شاید زمانی که امام خمینی برای تصویب مقررات مصلحتی رای دو سوم نمایندگان مجلس را ضروری دانست , این نکته را هم مورد نظر داشت. این به معنای آن است که گرچه تشخیص مشروعیت از جنبه های دقیق فقهی برخوردار است , اما در اصل تشخیص مصلحت ,وجدان عمومی جامعه مسلمانان که در قالب نمایندگان منتخب آنان تجلی پیدا می کند نیزکاملا” دخیل است.
۹- نظام ,هم به معنای نظام اجتماعی و هم به معنای نظام حکومتی ,دارای دو جنبه است: صورت و سیرت؛یا به تعبیری ظاهر و باطن؛یا شکل و محتوا؛یا پیکرو روح , درباره نظام به معنای خاص یعنی نظام حکومتی صالح ,همه ادله عقلی و نقلی که بر لزوم حفظ پیکره نظام حکومتی صالح دلالت می کند ,بر لزوم پاسداشت محتوا و اصول بنیادین حکومت صالح از جمله رعایت عدالت ,آزادی و کرامت انسانها هم دلالت می کند؛اگر نگوییم دلالت ادله عقلی و نقلی بر لزوم حفظ محتوای حکومت عادلانه روشن تر و قوی تر است؛زیرا دیدگاه اسلامی اصولا” به نهاد حکومت از دید ” الیت و مقدمیت” نظر می کند ,تشکیل حکومت از منظر اسلام در هیچ قرائتی از نظریه ” دولت در اسلام ” خود یک هدف نیست؛بلکه وسیله ای است برای برپاداشتن عدالت در همه جنبه های آن و نظمی که تا مرز امکان خود سازمان ,درونزا و به دور از مداخله هایی که سرچشمه های خودجوشی را می خشکاند,باشد. در اسلام ارزش اخلاقی عمل هم تاحدود زیادی از جوشش آن از اراده خودآگاه سرچشمه می گیرد. همه ادله عقلی و نقلی که اقدام برای اصلاح نظام جائر – حتی اگر برقرار کننده نظم پولادین عاری از عدالت باشد – را تجویز می کند به معنای آن است که حفظ محتوای نظام و حکومت بر ظاهر آن مقدم است. به همین ترتیب در مورد نظام به معنای ” نظام اجتماعی” نیز برپاداشتن یک نظم مکانیکی,خشک,اقتدارگرا و بی اعتنا به حرمت و کرامت انسانها به هیچ رو مطلوب شارع مقدس اسلام نیست.
۱۰-اگر اخلال در نظام عادل و صالح و به هم ریختن ظاهر و محتوای آن ناروا باشد,اخلال در محتوا و جوهره چنین نظامی و به انحراف کشانیدن آن گناهی به مراتب بزرگتر و نابخشودنی تر است. بدترین مصداق اخلال در نظام ممکن است از سوی کسانی رخ دهد که با سوءاستفاده از اعتمادی که مردم به آنان نموده اند با تهی کردن محتوای یک حکومت مطلوب یا برقراری نظمی اقتدار گرایانه در نظام به معنای خاص یا عام آن اخلال کنند. در دیدگاه اسلامی ,سوء استفاده از اعمال قدرت به هر بهانه ,حتی به بهانه حفظ نظام ,بسیار نکوهیده است. در ادبیات اسلامی این پدیده زیانبار ,خیانت در امانت الهی و مردمی قلمداد می شود که از گناهان بزرگ است. بدین سان ,هم حفظ نظام و هم اخلال در نظام از منظر فقهی دارای ابعاد گسترده ای است که به تامل و ژرف نگری نیازمند است. امید است واکاوی مفهوم رایج و در عین حال مبهم ” حفظ نظام” مورد توجه بیشتر همگان بویژه دین پژوهان قرار گیرد.



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1390  | 6:54 AM | نویسنده : قاسمعلی

با ارزیابی پیش برنامه ها و مواضعی که کم و بیش در صحنه های خارجی و داخلی استنباط می شود این است که در فتنه جدید همچون انتخابات قبلی آقای احمدی نژاد هدف حملات و توطئه ها نیست زیرا
دوره ریاست جمهوری وی به پایان خواهد رسید و امکان حضور مجدد را قانونا نخواهد داشت، ضمن اینکه به دلایل موضوعات پیش آمده در سال جاری محبوبیت سابق را نیز ندارد.
هر چند در انتخابات قبلی خیلی زود معلوم شد که هدف اصلی اصل ولایت فقیه و نظام اسلامی بود که با شعار جمهوری ایرانی تبلور یافت.
نقش رهبر معظم انقلاب در خنثی شدن فتنه ای که سرمایه گذاری زیادی روی آن شده بود دشمن را بیش از پیش متوجه این نقطه قوت نظام کرد و اینبار توطئه ها بیش از گذشته و البته مستقیم تر حول تخریب شخص رهبر انقلاب خواهد بود.
هدف میان مدت تضعیف شخص رهبر و هدف دراز مدت تر تخریب و نقض اصل ولایت فقیه و تغییر نظام خواهد بود.
در این راستا هدف کوتاه مدت فتح مجلس است و از آنجا که هدف کیش و مات اسلام و نظام اسلامی است، سرمایه گذاری برای فتح مجلس از اهمیت بسیاری برخوردار است،‌با این تفاوت که اینبار جریان انحرافی نیز با آنها همسو است و آنها امیدوارند که وزنه ریاست جمهوری را نیز مثل وزنه برخی از مناسب دیگر در کفه ترازوی خویش قرار دهند.
سازمان های جاسوسی غرب اعم از سیا، موساد و اینتلیجنت سرویس طراحی های دراز مدتی را انجام داده و به اجرا درآورده اند که فتنه سبز اوج آن بود که به اذعان خانم کلینتون آمریکا هدایت و حمایت از آن را بر عهده داشت و افرادی چون موسوی و کروبی و یارانشان مهره های سرباز این طرح علیه نظام اسلامی و استقلال آن بودند.

همه قرائن نشان می دهد که که هماهنگی لازم برای مرحله بعدی فتنه صورت گرفته است و تخریب رهبری در دستور کار است.
به اصطلاح مستند بی بی سی که پر بود از جعلیات علیه رهبر معظم انقلاب اسلامی و سایر برنامه هایی که تدارک دیده اند نشان از مقدمه سازی برای این حرکت است.
ماشه حملات داخلی هماهنگ با برنامه های تنظیم شده با نامه هایی مثل نامه نوری زاد و سردار علایی چکانده شد و دعوت از عماد افروغ در برنامه زنده پارک ملت، تیر دیگری است که شلیک گردید و باید منتظر بود عوامل هماهنگ با دشمن حتی در درون مجلس نهم (در صورت نفوذ به آن) و نیز مجلس خبرگان رهبری وارد این عرصه شوند و حملات به رهبری را ابتدا با زبان توصیه و سپس انتقاد و طرح سوال تا مراحل بعدی آغاز نمایند.
بنده این نامه ها و مقالات و سخنرانی ها را بی ارتباط با برنامه براندازی نظام نمی بینم هر چند ممکن است برخی ها از نقش آفرینی خود در این برنامه ها بی اطلاع باشند، همانطور که گاهی توزیع کنندگان مواد مخدر از افراد ناآگاه برای جابجایی مواد مخدر استفاده می کنند بدون اینکه حتی خود بدانند که چه محموله های را حمل می کنند.
اخیرا در رسانه های آمریکایی اعلام شد که ماموران سازمان موساد اسرائیل در بسیاری کشورها خود را نمایندگان سیا اعلام می دارند و اینگونه جلوه می دهند که که از طرف آمریکا آنها را به استخدام در می آورند زیرا که هستند کسانی که حاضرند مزدور آمریکا باشند ولی حاضر نیستند برای اسرائیل مزدوری نمایند.
در اخبار خارجی آمده بود که جندالله (بخوانید جندالشیطان) یعنی همان گروه ریگی، بازی خورده اسرائیل بوده و فکر می کنند دارد برای سازمان سیا کار می کنند. حال آنکه در خدمت سازمان جاسوسی موساد اسرائیل هستند.
بنده معتقدم که مدیریت نیروهای القاعده نیز به دست آمریکا و اسراائیل افتاده و آنها هستند که عملیات انتحاری کسانی را بر عهده دارند که با انفجار بمب در بین شیعیان و انفجار حرم های مطهر فکر می کنند که دارند برای اسلام جانفشانی می کنند و نمی دانند که اربابان واقعی آنها که هدایت امور را در دست گرفته اند دشمنان سرشناس و سرسخت اسلامند و خودشان بعد از مرگ با آن سردمدارن در جهنم همنشین خواهند بود.
در فتنه جدید نیز ممکن است کسانی ندانند که مقالاتشان و سخنرانی هایشان و عملکردشان بخشی از بازی طراحی شده توسط بیگانگان است و خود را سربازان جبهه ای از جبهه های داخلی نظام بدانند ولی در واقعیت بازی خورده سازمان های جاسوسی معاند نظام هستند..
بنده در بهترین حالت نامه سردار علایی و سخنرانی عماد افروغ را بخشی از این پازل طراحی شده می دانم و معتقدم که آنها به سوی مبانی نظام شلیک کرده اند هر چند اظهار کنند که وفادار به نظام هستند و هر چند بعد در مورد منظورشان به توجیه بپردازند..
آنها عملا در جبهه جندالشیطان و بر علیه سپاه اسلام قلم فرسایی کرده اند. بنده نوشتن نامه برای سردار علایی و تصمیم به انتشار آن در اطلاعات و نیز دعوت عماد افروغ به پارک ملت و اظهارات او را بخشی از پازلی می دانم که در ظاهر توسط جناحی داخلی هماهنگ شده ولی هدایت اصلی آن در دست بیگانگان است.
بنابراین اگر در آینده نه چندان دور ذکر مطالبی از این قبیل در حتی مجلس خبرگان توسط اعضای زخم خورده علیه رهبری باشیم غافلگیر نخواهم شد.
هر چند فتنه ۸۸ شکستی سخت خورد، لیکن دشمن به اتحاد جریان انحرافی با فتنه امید بسته است و صرف هزینه های هزاران میلیاردی برای فتح مجلس را نباید نادیده گرفت.
امروز در سنگر مجلس و دیگر سطوح به کسانی نیازمندیم که در فتنه ها و انحرافات سکوت پیشه نکنند و در صفحه شطرنج مبارزه اسلام ناب با اسلام آمریکایی به عنوان سربازان نظام آماده باشند تا با فدا کردن خود مانع کیش و مات نظام شوند و دشمن را در بازی کینه توزانه خویش مورد هجوم قرار دهند و بتوانند فیل و اسب و وزیر جبهه دشمن را تا کیش و مات همه جانبه دشمن از صحنه بیرون کنند و زمینه را برای تحقق چشم انداز قرن که حضرت امام ترسیم فرمودند مهیا سازند انجا که فرمودند این قرن قرن اسلام است.



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 3 :: 1 2 3