دولت به عنوان سیاستگذار و حمایت کننده مطالعات فرآیند توسعه کارآفرینی در سایر کشورها نشان داده است که دولتها حتی در کشورهای پیشرفته صنعتی در این زمینه نقش مهمی ایفا نمودهاند.نقش دولت در کشورهای کمتر توسعه یافته که هنوز نهادهای غیردولتی سامان جدی نیافتهاند و بسیاری از امور در نهاد دولت متمرکز است،مهمتر میباشد.
جلوگیری از کندی و یا توقف سیاستهای اتخاذ شده در مرحله اجرا به دلیل بروکراسی حاکم بر دستگاههای دولتی.
زمینه سازی برای شکلگیری نهادهای غیردولتی.
تمرکز دولت بر امر سیاستگذاری در زمینه توسعه کارآفرینی.
تحقق توسعه کارآفرینی زنان منوط به اتخاذ سیاستهای لازم جهت زمینهسازی و توسعه کارآفرینی زنان است این سیاستها میتواند در برنامه پنجساله توسعه اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی کشور و نیز برنامههای سالانه قرار گیرد. با این تعریف 9 اقدام اساسی برای دولت به عنوان سیاستگذاروحمایتکننده پیشنهاد میشود.
موارد زیر سیاستها و اقدامات عمومی در جهت حمایت از کلیه کارآفرینان اعم از زن و مرد میباشد اما به دلیل محدودیتهای عدیدهای که در بخشهای قبلی اشاره گردید،علاوه بر ضرورت اقدامات مذکور اتخاذ سیاستهای ویژه جهت حمایت از کارآفرینی زنان موضوعیت پیدا میکند که در ادامه به آن پرداخته میشود. در این زمینه نکات زیر ضروری اشت.
توجه به تفاوت شرایط و مقتضیات اقتصادی- اجتماعی شهر و روستا و نیز مناطق مختلف جغرافیائی کشور و به تبع آن اتخاذ سیاستهای متناسب با هر منطقه: به طور مثال ممکن است کارآفرینی زنان در روستاها در شکل تعاونی موفقتر باشد.شرایط فرهنگی و اجتماعی روستا به گونهای است که زمینه فعالیت زنان و تاثیر نقش اقتصادی آنان به صورت جمعی و مشخصاً در قالب شرکتهای تعاونی امکانپذیرتر است.از این نظر گزینه در خور توجه آن است که سیاستهای حمایتی در روستاها منجر به تشویق و حمایت از تعاونیها باشد.
در نظر گرفتن کلیه ابعاد اجتماعی- اقتصادی کارآفرینی زنان:در اتخاذ سیاستها نباید تصور شود که نقش دولت صرفاً در حد حمایتهای مالی است.بلکه سیاستها باید به گونهای اتخاذ شود تا سایر ابعاد مساله را تحت تاثیر خود قرار دهد.
به طور مثال نظام آموزشی کشور از مقطع دبستان تا دانشگاهها،نظام اقتصادی در هر سه حوزه صنعت، کشاورزی و خدمات و سیستم بانکی و نظامهای اطلاع رسانی،هر یک به نسبت وظایف خود سهم عمدهای درترویج و حمایت کارآفرینی زنان به عهده دارند.
این سرمایهگذاریهای زیربنایی بستر را جهت پرورش و حضور نیروهای کارآفرین در جامعه به وجود خواهد آورد.به طور مثال تدوین و اجرای برنامههای آموزشی کاربردی کارآفرینی در مقاطع مختلف میتواند در نظام آموزشی کشور منظور گردد.
عنایت به گوناگونی شرایط و نیازمندیهای حرفهای مختلف کسب و کار:ضمن آنکه بخشهای مختلف اقتصادی و رشتههای مختلف درون هر یک باید از یک برنامه توسعهای تبعیت کنند،اما هر بخش مقتضیات و ویژگیهای خاص خود را دارد که به تناوب آنها قوانین و ضوابط آن نیز متفاوت خواهد بود.
به طور مثال شرایط،ترکیب و ویژگیهای تولید کنندگان و امکانات تولیدات کشاورزی با تولیدات صنعتی کاملاً متفاوت است و هر یک از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند.به همین دلیل قوانین حاکم بر کارآفرینی در بخش صنعتی و در مناطق شهری متفاوت بوده و هر یک باید به تناسب محیط خاص خود وضع گردد.
تدوین و اجرای قوانین و دستورالعملهای تشویقی و حمایتی کارآفرینی:اجرای سیاستهای کلان اتخاذ شده نیازمند قوانین و دستورالعملهای خاص در سطح ملی و بخشهای اقتصادی میباشد.این قوانین و دستورالعملها یا در سطح عمومی و شامل کلیه کارآفرینان میباشد و یا در بخشهای مختلف اقتصادی بر حسب هر بخش تدوین میشود و یا در درون هر دستگاه دولتی مرتبط با موضوع کارآفرینی قوانین لازم وضع میگردد.
این قوانین میتواند اهرمهای حمایتی مناسبی برای کارآفرینان زن در سطح جامعه و در مرحله ایجاد و توسعه باشند.به طور مثال قوانین زیر در این زمینه مطرح است:
قوانین مربوط به تسهیل در امر ثبت و اخذ جواز کسب و کار.
قوانین مربوط به تسهیل در امر صادرات.
معافیتهای مالیاتی و بخشودگی.
قوانین حمایتی دیگر از فعالیتهای کارآفرینی.
ایجاد تسهیلات اعتباری- تاکنون دولت تسهیلات محدودی به صورت وامهای کوتاه مدت در اختیار زنان کارآفرین قرار داده است اما با اتخاذ تدابیر لازم اعطای اعتبارات مربوطه میتواند با ساماندهی مناسبی صورت بگیرد.نکات زیر در این ساماندهی قابل توجه میباشد:
امکان دسترسی کارآفرینان به وامهای مورد نیاز در سطح کشور فراهم گردد. این امکان میتواند از طریق افزایش تعداد بانکهای عامل مهیا شود.
اعطای وامهای کمبهره
مقادیر وامها متناسب با نیاز آنها در نظر گرفته شود.
بازپرداخت وامها میان مدت و یا طویلالمدت باشد.
شرایط اعطای وام از نظر ضمانتهای بانکی آسان شود.به گونهای که همه کارآفرینان بتوانند از وام بانکی استفاده نمایند.
تقویت نهادهای غیر دولتی- نهادهای غیر دولتی شامل سازمانهای غیردولتی (NGO)، تعاونیها و موسسات خصوصی بوده و عوامل مهمی برای اجرای سیاستهای کلان کشور میباشند.
از این نظر دولت با اتخاذ سیاستها و تدابیر لازم شرایطی فراهم آورد تا نهادهای غیر دولتی را از طریق واگذاری پروژههای مختلف تحقیقاتی،آموزشی،مشاورهای وترویجی منبعث از سیاستگذاریهای توسعه کارآفرینی زنان مورد حمایت قرار دهد.با این شیوه، دولت نقش کارفرما و نهادهای غیردولتی نقش مجری را ایفا خواهند کرد.
بر این تقویت نهادهای غیردولتی توسط دولت از این طریق پیشنهاد میشود نه آنکه دولت خود راساً به ایجاد سازمانهای غیردولتی بپردازد که در این صورت غیر دولتی نخواهد بود.
پرورش مدیران کارآفرین-در جریانفرآیند کارآفرینی،شخص کارآفرین در مواجهه با موانعومشکلات متعدد ممکن است به سوی ناامیدی،از دست دادن اعتماد به نفس و بیانگیزه شدن وحتی ورشکستگی سوق پیدا کند.یکی از راههای ترغیب و پرورش کارآفرینان استفاده از تقویتکنندگان(Rein Forcement)میباشد.تقویت کنندهها جنبههای موفق کار آفرین در عادات ویا خصوصیات شخصی را تشدید میکنند.به طور مثال احساس نیاز به موفقیت را میتوان تقویت نماید.
در این فرآیند نقش تقویت کننده را مدیران کارآفرین میتوانندبه عهده گیرند.مدیران کارآفرین میتوانند به عنوان «حلقه واسط»وکارآفرینان اقدام کنند.آنها با تشخیص و درک انگیزههای کارآفرینان از یک سو و اشراف کامل بر سیاست کلان دولت در امر کارآفرینی موقعیتهای مناسبی برای کارآفرینان فراهم خواهند ساخت.
نقش مدیرکارآفرین در جریان خودباوری،مسئولیتپذیری،ریسکپذیری،اعتماد به نفس کارآفرین و شناخت نقاط قوت و ضعف خود،تأثیر زیادی خواهد گذاشت.مدیر کارآفرین نیز میتواند ضمن کشف موقعیتهای مناسب برای زنان کارآفرین،چهرههای جدید از کارآفرینان زن را نیز شناسایی و در جهت فعالیت کارآفرینی آنها نقش آفرینی نماید.
ترویج کارآفرینی زنان-دولت در جهت ترویج کارآفرینی و تقویت سیاستهای اتخاذ شده ابزارهای مختلفی را میتواند به کار گیرد.به عنوان نمونه از طریق رسانههای عمومی ضمن معرفی فرصتهای مناسب برای کارآفرینی،میتواند زمینه مناسبی برای امکان انتقال تجارب کارآفرینی،معرفی کارآفرینان،شناخت موانع و مشکلات وآموزشهای عمومی و ایجاد تسهیلات مختلف برای خانوادههای زنان کارآفرین فراهم آورد. تشکیل نمایشگاههای محلی،منطقهای و بینالمللی و همایشهای کارآفرینی زنان شیوهای دیگر در ترویج است.
تقویت شبکههای همکاری محلی و منطقهای-فراهم آوردن زمینههای همکاری،انتقال تجارب،شناسایی و برخورداری از منابع موجود موقعیت مناسبی را برای کارآفرینان میسازد تا در سطح محلی و منطقهای بتوانند به صورت شبکهای با یکدیگر در تعامل باشد.
این شیوه علاوه برحذف هزینهها و انرژیهای مصرف شده،موازی،فضایی را برای کارآفرین به وجود میآورد تا همواره با همتایان خود پیوند برقرار کند.این امر موجب تقویت روحیه کارآفرینی و جذب هر چه بیشتر کارآفرینان جدید در شبکههای مذکور میشود. همانطور که مطرح شد هر یک از سیاستها و اقدامات فوقبرای کلیه کارآفرینان(مرد وزن) عمومیت دارد.
اما به دلیل شرایط و محدودیتهای زنان حساسیت و تاکید بیشتری را در جهت توسعه کارآفرینی زنان در بر دارد و در مواردی به طور خاص در جهت راهگشایی موانع زنان کارآفرین مطرح میباشد. نکته مهم در اتخاذ سیاستها و اقدامات اجرایی آن است که دولت در جهت تقویت استراتژی نخست یعنی حفظ نهاد خانواده نقش موثری ایفا نماید.
اجرای استراتژی حفظ نهاد خانواده صرفاً منحصر به تلاش زنان کارآفرین و یا خانوادههای آنها نیست.بلکه دولت نیز باید در جهت رفع محدودیتهای خانوادگی و تقویت نهاد خانواده،برقراری امکانات و تسهیلات لازم در این زمینه کوشش نماید.با در نظر گرفتن این امر به اتخاذ سیاستها و اقدامات اجرایی در جهت توسعه کارآفرینی زنان دست یازد.
به طور کلی سیاستها و اقداماتی که دولت میتواند در حمایت از کارآفرینی زنان انجام دهد،عبارتند از:
تقویت امکانات و تسهیلات آموزشی
ایجاد فرصت برای زنان جهت حضور در سطوح آموزشی عالی-موجودیت زنان در سطح آموزش عالی،امکان حضور آنان را در عرصههای اجتماعی و اقتصادی نیز بیشتر کرده و در نتیجه به ورود و حضور آنان در جامعه مشروعیت میبخشد و زمینه را برای بروز ابتکارات و فعالیتهای کارآفرینانه فراهم میسازد.
برنامه ریزی جهت اجرای برنامههای آموزشی کارآفرینی به منظور آمادهسازی زنان کارآفرین در ایجاد کسب و کارهای جدید- همانطور که در تجربه سایر کشورها مشاهده شد علاوه بر برنامههای آموزشی کارآفرینی در سطوح محتلف دانشگاهی، مراکز آموزشی زیادی برای این منظور تاسیس و تاکنون اقدامات زیادی در جهت توسعه کارآفرینی زنان انجام دادهاند. کمک به ایجاد مراکز آموزشی کارآفرینی زنان در این راستا مؤثر خواهد بود.
ایجاد شبکه اطلاع رسانی یکی از مشکلات کارآفرینان عدم آگاهی از فرصتهایی است که نیازمند جستجوی گسترده و پرهزینه شخصی است.با توجه به اهمیت تکنولوژی اطلاعات،نقش دولت در ایجاد شبکههای اطلاع رسانی برای زنان کارآفرین حایز اهمیت است. به طور مثال مرکز امور مشارکت زنان میتواند با استفاده از خدمات کارشناسی نهادهای غیر دولتی مبتکر ایجاد این شبکه گردد.
ایجادفرصتهای کسب وکارمبتنی بردانایی(Knowledg,Base)برای زنان کارآفرین با توجه به محدودیتهای خانوادگی زنان کارآفرین به ویژه در مقاطعی که فرزندان آنها در سنین پایینی قرار داشته و نیاز به حضور آنان در خانواده بیشتر احساس میشود،ایجاد زمینههایی که بتوانند در خانه به کسب وکار مستقلی بپردازند مفید میباشد.اکنون بسیاری از حرفهها از حالت یدی خارج شده و ماهیتی مبتنی بر دانایی پیدا کرده است.این نوع حرفههامیتواند فرصت مناسبی برای کسب و کار جدید زنان کارآفرین در شرایط فوق ایجاد نماید.به طور مثال ایجاد فرصتهای کسب وکار از راه دور(Telework) میتواند نیروی بسیاری ازکارآفرینان زن را به خود اختصاص دهد.
تقویت سازمانهای غیردولتی و تعاونیهای زنان همانطور که مطرح شد،در این الگو دولت صرفاً نقش سیاستگذار را دارد.بنابراین نقش نهادهای غیردولتی درترغیب کارآفرین زنان اهمیت خاص خود را دارد.به ویژه سازمانهای غیردولتی وتعاونیهای زنان میتوانندمجری مناسبی برای بستر سازی و توسعه کار آفرینی باشند. زنان کارآفرین خود راساً میتوانند مبتکر اجرای بسیاری از نیازهای کارآفرینی زنان گردند. مضاف برآن در اشتغالزایی زنان نیز موثر خواهند بود. به طور مثال همانطور که قبلاً مطرح شده تقویت تعاونیهای زنان به ویژه در روستاها نقش موثری در تحقق اهداف فوق خواهد داشت.
حمایتهای نهگانه فوق (که برای کلیه کارآفرینان ضروری است)با در نظر داشتن موانع و محدودیتهای زنان کارآفرین و اجرای استراتژی نهاد خانواده حمایتهای ویژهای را در هر یک از زمینهها برای زنان کارآفرین در بر دارد. نهادهای غیردولتی زنان منظور ازنهادهای غیردولتی،سازمانهایغیردولتی،تعاونیهاوموسساتخصوصی میباشد.
سازمانهای غیردولتی همانطور که در فصل اول اشاره شد سازمانهای غیردولتی زنان در ایران که حتی در زمینه اشتغال زنان اثر گذار باشند،بسیار اندک است و هنوز اثری در نقش خود در فرآیند کارآفرینی زنان به جای نگذاشتهاند.حال آنکه میتوانند نقش موثری در بسترسازی و توسعه کارآفرینی از خود نشان دهند. تعاونیهای زنان اطلاعات آماری نشان میدهد که تعداد زیادی از زنان از طریق تعاونیها توانستهاند به اشتغال و امنیت اقتصادی دست پیدا کنند به طوری که تعداد تعاونیهای تشکیل شده توسط زنان درسال 78بیانگر رشدی معادل69% نسبت به سال77میباشد.
(وزارت تعاون1379) علیرغم افزایش تعاونیهای زنان در چند سال گذشته،زنان تنها 9%کل تعداد اعضاءتعاونیها را تشکیل میدهند. نتایج این پژوهش به ویژه در مورد زنان کارآفرین روستایی نشان میدهد که تعاونیها فرصت مناسبی برای حضور اجتماعی-اقتصادی و فعالیتهای کار آفرینانه آنها فراهم میسازد.
توسعه کارآفرینی زنان در مناطق روستایی با توجه به محدودیتهای اجتماعی زنان عموماً از طریق تشکلهای محلی که بهترین آن تعاونیهاست امکانپذیر میباشد. موسسات خصوصی توسعه کارآفرینی زنان در ایران تاکنون موسسهای خصوصی جهت توسعه کارآفرینی زنان تاسیس نگردیده است.
چنانکه توسعه کارآفرینی زنان در اولویتهای سیاستگذاری دولت قرار گیرد،بخش خصوصی نیز فرصت مناسبی برای حضور در این فرآیند پیدا میکند و میتواند با خدمات آموزشی،مشاورهای،تحقیقاتی و ترویجی نقش موثری در توسعه کارآفرینی زنان ایفا نماید.
علاوه بر آن برخی از سازمانهای دولتی که در جهت توسعه کارآفرینی زنان نقش مهمی دارند میتوانند مؤسساتی آموزشی و پژوهشی در زمینه کار آفرینی زنان با مشارکت بخش خصوصی ایجاد کنند و در مسیر توسعه آن بتدریج مالکیت دولت کم و به بخش خصوصی واقعی تبدیل شود. به طور کلی نهادهای غیر دولتی نقش حمایتکننده و اجرا کننده فعالیتهای ترغیبی زنان کارآفرین را به عهده خواهند داشت.آنها میتوانند در اجرای فعالیتهای زیر نقش موثری داشته باشند:
فعالیتهای تحقیقاتی- هر گونه برنامهریزی برای فعالیتهای کارآفرینی مستلزم انجام مطالعه و بررسیهای لازم میباشد.پژوهش درباره مسایل مهم جامعه میتواند از جمله خدماتی باشد که به صورت پیمانکاری صورت گیرد. در این مورد نهادهای غیر دولتی میتوانند این نقش را ایفا نمایند.از این رو فعالیتهای تحقیقاتی میتواند یکی از اقدامات مهم نهادهایغیردولتیبهشمار رود.مطالعاتی درزمینه بازار،شناخت تجارب سایر کشورها،موانع کارآفرینی،شناخت فرصتهای کارآفرینی در مناطق مختلف کشور فرصتهای مناسبی برای اقدام جهت سایر فعالیتها را فراهم میآورد.
فعالیتهای آموزشی- علاوه بر ضرورت آموزشیهای کارآفرینی در مقاطع مختلف نظام آموزشی کشور(ازدبستان تادانشگاهها)،نهادهای غیردولتی میتوانند نسبت به طراحی و برگزاری سمینارها،کارگاهها و دورههای حرفهای کوتاهمدت،میان مدت و بلند مدت کارآفرینی ویژه زنان اقدام نمایند.برنامههای آموزشی باید بر حسب ترکیب شرکتکنندگان منعطف باشد.
به این ترتیب که سطح سواد،نوع حرفه،منطقه جغرافیائی از جمله عوام اثرگذار در طراحی و اجرای برنامههای آموزشی میباشد.تهیه بستههای آموزشی و امکان استفاده از آموزش از راه دور برای کلیه کارآفرینان اقصی نقاط کشور نیز مفید میباشد.
به طور کلی در پرورش کارآفرینی تقویت مهارتهای خلاقیت، نوآوری، رهبری، یادگیری، ریسکپذیری، خودباوری و تصمیمگیری و شیوههای حل مشکل موضوعاتی است که باید در برنامههای آموزشی گنجانیده شود.
فعالیتهای مشاورهای –کارآفرینان مورد مطالعه همواره مطرح کردند که نیاز فراوانی به خدمات مشاوره در مراحل مختلف ایجاد و توسعه کسب وکار خود داشتهاند.چگونگی شکلگیری یک کسب وکار،شناخت قوانین وکانالهای ارتباطی،نحوه قیمتگذاری، نحوه بازاریابی و فروش،چگونگی امکان حضور در بازار، شیوه تبلیغات، شیوه مدیریت،شیوههای جذب سرمایه، سرمایهگذاری و چگونگی استفاده از منابع موجود،از جمله مواردی است که ارایه خدمات مشاورهای به کارآفرینان را ضروری میسازد.
نهادهای غیر دولتی میتوانند باایجاد واحدهای مشاورهای و نهادینهسازی آن راهنما و مشاور مناسبی برای کارآفرینان باشند.
فعالیتهای ترویجی –علاوه بر آنکه دولت در جایگاه خود نقش ترویج کننده را نیز خواهد داشت، نهادهای غیر دولتی به تناسب امکانات،میتوانند در زمینه برگزاری نمایشگاهها، همایشها،چاپ بولتنهای خبری،نشر مجلات حرفهای و برگزاری مسابقات مختلف در جهت ترویج کارآفرینی سهم عمدهای داشته باشند.
تامین منابع مالی-علاوه بر توسعه امکان تسهیلات اعتباری توسط دولت،سازمانهای غیر دولتی میتوانند از طریق ایجاد صندوقهای اعتباری و در مرحله عالیتر تأسیس بانکهای خصوصی نسبت به اعطای تسهیلات مالی به کارآفرینان کمک مؤثری کنند. نمودار شماره 3 الگوی توسعه کارآفرینی زنان 8 رسانهها: یکی دیگر از ابزارهایی که میتواند در محدود کردن یا توسعهکارآفرینی زنان در ایران مورد توجه باشد،رسانهها وچگونگی عملکرد این رسانه در حوزه مسائل مربوط به زمان در یک جامعه میباشد.
با نظری اجمالی به مجموعههای ایرانی و یا فیلمهای اکران شده بر پردههای سینما ملاحظه میشود تنها چیزی که در این برنامهها تکرار و طبعاً تلقین میشود نگاهی است که زن را یک ابزار جنسی میبیند و تمام ابعاد و توانمندیهای او را در جلوه زنانگیاش هضم میکند و تحت الشعاع قرار میدهد.با چنین وضعی توقع تغییر در فرهنگ جامعه و رسیدن زنان به یک الگوی متعالی بسیار نا به جا است.
در بررسی بیشتر برنامههای تلویزیونی بدلیل داشتن مخاطبان وسیع،متوجه خواهیم شد که نگاه مردسالار حاکم بر این رسانه هرگز اجاره نمیدهد که بعنوان مثال مسائل و مشکلات زنان شاغل به تصویر کشیده شود یا راههای افزایش توسعه کار آفرینی در میان زنان در یک برنامه رادیو و تلویزیونی مطرح شود،بنابراین نگاه جنسیتی و کلیشهای که زن را فقط بتوان یک زن خانهدار و در خدمت مسائل قالبی و کلیشهای میبیند و تا این نگاه حاکم بر رسانهها است بدون تردید زنان کارآفرین کمتر در عرصه اجتماع به منصه ظهور میرسند چرا که رسانه به مشابه یک دانشگاه آموزشی باید به همه مسائل و مشکلات آشکار جامعه در سطوح مختلف بپردازد،اگر بنا باشد به بررسی موانع و راههای توسعه کار آفرینی زنان در جامعه از طریق رسانهها برسیم باید برنامه سازان از تهیه کنندهها،کار گردانها و سایر نیروهای انسانی متخصص در حوزههای مختلف بخواهند با به تصویر کشاندن اینگونه مشکلات بتوانند،راههای توسعه کارآفرینی در زنان و همچنین موانع موجود در این راه به تصویر کشند تا به رشد و بالندگی زنان ایرانی کمک کنند.
بحث و نتیجهگیری جمعبندی نتایج پیشنهادات تحقیق:
بر چسبهای جنسیتی که بر نوعی نابرابری میان مرد و زن دلالت دارد از خلال تعالیم خانواده،نظام تعلیم و تربیت،باورهای کلیشهای،انتظارات نقشی و مناسبات حاکم بر کار به زنان منتقل میشود. به این ترتیب هویت آنها یعنی این که آنها در مقام زن چه ادراکی از خود داشته باشند،خود را چگونه ارزیابی کنند و خود را قادر و خواهان انجام دادن چه اعمال و رفتاری بدانند شکل میگیرد.
انگیزهها،علائق و نیروهای درونی و در نهایت ساختار روانی و شخصیتی زنان به این ترتیب ساخته و پرداخته میشود بسیاری از قابلیتها و توانمندیهایی که لازمه امر کارآفرینی است مانند عزم راسخ برای تغییر و نوآوری،قدرت رهبری،تحمل خطر،میل به پیشرفت- تحت تأثیر نابرابری جنسیتی کمتر در زنان قوام پیدا میکند.
همین امر از احتمال کارآفرین شدن زنان میکاهد. نکتهای که باید خاطر نشان نمود این است که بعضی از حقوقدانان معتقدند موارد تمایز زنان و مردان در نظام رسمی حقوقی ایران بسیار اندک است.
برای مثال،امور تجاری،افتتاح حساب بانکی،مبادرت به عقد قراردادهای بازرگانی،تأسیس شرکت، عضویت در مجامع یا هئیتهای مدیره،انتخاب شدن به سمت مدیر عامل،هئیت رئیسه از جمله مواردی است که قانون تصدی آنها را برای زن و مرد به یک اندازه به رسمیت شناخته است(نوروزی،1380: 67).در واقع موانع گسترش فعالیتهای اقتصادی زنان بیشتر پدیدهای فرهنگی- اجتماعی است که در لایههای زیرین جامعه نهادی شده است.
آشفتگی موجود ممکن است تا حدی از فرآیند توسعه برونزای جامعه ایران و دوگانگی ساختاری حاصل از آن سرچشمه گرفته باشد.زیرا پیشرفت غرب یک پیشرفت درونی بوده نه آنکه اجزای پیشرفت را از بیرون مانند یک عضو غریبه به بدن پیوند زده باشند.به علاوه،این پیشرفت در طول سالیان دراز به طور تدریجی انجام گرفته است(رفیعپور،1376: 544).اشتغال زنان در غرب ناشی از تحولات انقلاب صنعتی و همگام با تغییر در مناسبات فرهنگی و اجتماعی بوده که طی سالها بعد از رنسانس به وجود آمد.
در ایران محصولات دنیای مدرن که یکباره از بیرون وارد شدهاند اغلب با زمینههای عمیقتر فرهنگی و اجتماعی به خوبی همساز نشدهاند. از این شرایط تحت عنوان پسماندگی فرهنگی،یعنی فرآیندی که بر اساس آن تغییرات فرهنگی با تغییرات اقتصادی همساز نیستند. نام برده میشود (آبرکرامبی،1984: 59).
تحت تأثیر فرایند نوگرایی،این امکان فراهم آمد که زنان ایرانی مانند مردان به تحصیلات دانشگاهی و اشتغال در عرصههای اقتصادی بپردازند.بر این اساس مطلوب است که زنان شاغل در نقش کارآفرینانی موفق در جهت رونق اقتصاد جامعه گام بردارند.
اما پارهای از نگرشهای جنسی نابرابرانه که هنوز در بستر فرهنگی جامعه فعال است مانع بروز قابلیتهای کارآفرینانه زنان میشود. از آنجا که زنان بخش قابل ملاحظهای از نیروی کار جامعه را تأمین میکنند،عملکرد کارآفرینانه آنان (در جهت رشد تولید یا فروش،افزایش سرمایه،رفاهکارمندان،قدرت رقابت وصادرات)به توسه اقتصادی جامعه کمک میکند.
علاوه بر این،جامعهای که خواهان توسعه همهجانبه است باید امکان رشد و شکوفایی استعدادها را برای همه اعضای خود از جمله زنان شاغل فراهم سازد.
با وجود آن که اقدامات فرهنگی جهت پالایش نابرابری و تبعیض جنسی و همچنین محو کردن تفکر مردیت استعلایی ضروری است،اما زنان نیز نباید منفعلانه در انتظار تغییرات باشند بلکه باید در جهت دگرگونی شرایط موجود بکوشند.فرایندکارآفرینی باشکلگیری یک اندیشه آغازمیشود،با انتخاب راهکارهای مناسب، تأمین منابع،غلبه بر موانع به اجرا درمیآید.
برای آن که زنان بتوانند این فرآیند را با موفقیت پشت سربگذارند،نیازمند تقویت مهارتهای ادراکی،ارتباطی و تخصصی خود هستند. پذیرش واقعبینانه تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد،پرهیز از مقایسههای بیمورد که موجب کاهش عزت نفس میشود،اعتقاد به استعدادها و تواناییهای خود،هدفمندی و انتخاب برنامههای منطقی، رشد تفکر عقلانی،تلفیق میان عقل و احساس،حساسیت نسبت به تحولات زمان و همچنین مشارکت در فعالیتهای اجتماعی بهخصوص سازمانهای صنفی غیر دولتی در مجموع مهارتهای کارآفرینی زنان را افزایش میدهد.
این جهتیابی نه تنها ساختار روانی و شخصیتی آنان را تغییر میدهد بلکه موجب میشود نگرش دیگران هم نسبت به زنان دگرگون شود.
همچنین باید توجه داشت که در فرآیند تدوین استراتژی مناسب برای توسعه کارآفرینی زنان سه مرحله اساسی زیر را باید مشخص کنند:
هدف
شناخت
استراتژی
که در این راستا هدف، توسعه کارآفرینی زنان میباشد و در این مسیر زنان کارآفرین میتوانند با مشخص کردن اهداف خود، جایگاه مناسبی را در توسعه کارآفرینی در ایران دنبال نمایند.
شناخت واقعیتهای موجود (موانع و فرصتها) هنگامی میتواند در مرحله عمل موفق باشد که مبتنی بر واقعیتهای محیطی تدوین شده باشد. یعنی برای رسیدن به هر آرمانی باید از متن واقعیات عبور کرد.
بررسی انجام شده و نتایج حاصله از موانع و فرصتهای زنان کارآفرین نشان دهنده آنست که آنان با موانع متعدد خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی مواجه میباشند و علیرغم آن توانستهاند اراده خود را در جهت ایجاد و توسعه کارآفرینی به کار گرفته و راههایی برای رفع موانع جستجو طی نمایند. بنابراین پیشنهاد میشود برای توسعه کارآفرینی زنان لازم است موانع و فرصتها را شناخت و آنها را درنظر داشت که در این ارتباط توجه به دو نکته ضروری است:
نگرش به زن به عنوان انسانی اجتماعی، مسئول و خلاق
اهمیت ویژگیهای عمومی زنان کارآفرین.
در بررسی بیشتر نتایج مطالعات بدست آمده نشان میدهد که تدوین استراتژی توسعه کارآفرینی زنان، 3 عنصر مهم را باید در نظر داشت:
حفظ نهاد خانواده
نقش دولت به عنوان سیاستگذار و حمایت کننده
نقش نهادهای غیردولتی به عنوان بسترساز و حمایت کننده،
بهر صورت و به طور کلی توسعه کارآفرینی زنان به کمک سه عنصر خانواده، دولت و نهادهای غیردولتی در ایران قابل تحقق است که بطور مفصل کارکردهای هر کدام را در قسمتهای پیشین توضیح داده و امید است که نکات ذکر شده در این مقاله بتواند گامی هر چند مختصر در جهت سیاستگزاریهای کلان عناصر ذکر شده و سایر دست اندرکاران برای رشد و توسعه کارآفرینی زنان در ایران بردارند و با جدیت و تلاش مدافع کارآفرینی و راههای توسعه کارآفرینی را شناسایی و در این راستا اقدام نمایند.
برگرفته ازسایت : joportal.ir
آنان همچنین برای سازمانها،بنگاهها،اجتماعات وکشورها مزیت آفرین بوده ودراعتلاوترقی انسانهای دیگرودرجهت تامین آسایش ورفاه،خوشبختی ورفع نیازهای اساسی جوامع خودازهرگونه کوشش وتلاشی فروگذارنمی باشند.
بامطالعه درویژگی ها وخصایص روانی ورفتاری آنان به بسیاری ازعناصرتعالی آفرین همچون:توفیق طلبی،سخت کوشی،همت والا،اراده قوی،مسئولیت پذیری وتعهددرقبال جامعه،آینده نگری،برخورداری ازروح متعالی ،شیفتگی نسبت به کاروتلاش،ایثاروفداکاری وبسیاری ازشایستگی های دیگرمی رسیم که لازمه بقا ودوام اجتماعات بشری بوده وتوسط آنان تقدیم جامعه می گردددرحالی که آنان چشمداشت هیچگونه پاداشی رااز جامعه ندارند.آنان همچنین ازطریق خلاقیت ونوآوری وشناسایی فرصت های ارزشمندمحیطی وازراه خلق ارزش،فواید بی شماری راعایدوواصل انسانهای نیازمند وجوامع بشری می نمایند.
اینک که جامعه ترقی وپیشرفت،آسایش ورفاه وامنیت وخوشبختی ابناء وآیندگان خودرامدیون ومرهون تلاش بی وقفه آنان میداند،این پرسش مطرح است که آیا سایرین وآحاد وگروه هاونهادهای جامعه درقبال عظمت وافتخار آفرینی های بیشمارکارآفرین چه مسئولیتی را بعهده خواهندداشت ودرقبال حجم عظیم کارهای آنان چه واکنشی رابایدبروز دهدتا به اندازه ای هرچند اندک دین خودرابه آنان ادا نماید؟ قطعابدیهی ترین پاسخ به این سئوال این خواهدبود که جامعه به معنای کلی خودونهادها وسازمانها بطور اخص وظایف ومسئولیتهای بس خطیری دربرابرانبوه خدمات کارآفرینان بردوش دارند.ابتدااینکه آنان باید به این پنداشت دست یابند که کارآفرینان تافته های جدابافته ازجامعه نبوده بلکه افرادیند ازآن جامعه وبرخواسته ازمتن آن.آنان کسانی هستندکه نیازدارند تاتوسط دیگران درک شوند،وبایدامکان رشدوشکوفایی آنان توسط جامعه فراهم گردیده تاآنها بتوانندازپس مسئولیتهای خطیروحساس که همانا فعالیتهای کارآفرینانه است به نحو مطلوب وایده آل برآیند.جامعه باید این قبیل افرادرابمانندسربازان شجاع خط مقدم عرصه نبردبا جهل وفقر وذلت پنداشته ودرراه حمایت ازآنان ازهیچگونه کوششی فروگذارننمایند.کمترین کاری که جامعه میتوانددربرابرآنان انجام دهد پذیرش آنان بعنوان عوامل شکوفاساز ونوآفرین میباشد.اما بامروری به عظمت کار کارآفرینان وزحمات زیادی که آنان درراه توسعه جامعه متحمل میگردند وتعهدبالایی که نسبت به درخشش جامعه درآینده دارندافراد وگروههای موجود درجامعه درکلیه سطوح منجمله خانواده گرفته که بنیادی ترین نهاداجتماعی وموسس وهسته اصلی جامعه تلقی میگرددتانهادهای آموزشی،پژوهشی وپرورشی وسازمانهاییکه به هرنحوی ازانحای ممکن میتوانندزمینه ساز حرکت وجوشش وخیزش فعالیتهای کارآفرینانه باشندودراین راه پاپیش نهندوآنان رادرراه تحقق آرمانها واهداف عالیه شان یاری نمایندچراکه آنان نیازمند آنند تاازسوی جامعه وهمکیشان وهمنوعان خود مورد پذیرش وقبول واقع گردند.
جامعه امکانات ومنابع لازم رادراختیارشان قراردهد،موانع ومحدودیتهای احتمالی راازپیش روی آنان برداردوازنظرروحی وروانی مشوق آنان باشدتاحاصل این تعامل وهمفکری وهم افزایی بصورت دستاوردهای بی بدیل کارآفرینانه سرانجام به خودجامعه برگردد.
بنابراین مسئولیت جامعه درقبال زحمات وتلاشهای کارآفرینانه بشرح ذیل میباشد:
1-پذیرش آنان بعنوان عاملان تغییر وتعالی جامعه ودرک این مفهوم که کارآفرینان عامل پیشرفت ،توسعه وتحول جامعه هستند وجزسعادت وشکوفایی همنوعان خودسودایی درسر نمی پرورانند که این خود باعث می گردد تاآنان خودرامنفردازاجتماع ندانسته وبرای خودپایگاه وجایگاهی رادربین آحادجامعه متصور گردیده ودل به کاردهند.
2- قدردانی وسپاسگزاری جامعه ونهادهای مدنی اززحمات وتلاشهای خلاقانه کارآفرینان برهمگان فرض بوده وجامعه باید آنان رابه مانند افراد موثر،تلاشگر،ارزشی ارج نهاده وبه خدمات آنان پاداش درخور وفاخر دهد این امرباعث خواهد شد تا آنان ازکارکردهای خود احساس رضایت نموده وسعی درگسترش دامنه ی فعالیت هایشان داشته باشند.
3- حمایت های روحی،معنوی وفکری ازافراد کارآفرین:کارآفرینان به جهت اینکه درفعالیتهای نوآورانه ومخاطره آمیز وارد میشوند به همان اندازه که درمعرض ریسکهای مالی هستندازجهت روحی وروانی نیز بشدت آسیب پذیربوده وممکن است متحمل صدمات وضربات جبران ناپذیر گردند بنابراین لازم است افراد وگروه های موجوددر جامعه همواره مواظب روح لطیف وروان ظریف آنان بوده ودرلحظات سخت کار وتلاش وبه گاه حادثه از هرطریق ممکن حمایت های روحی ومعنوی لازم راازآنان بعمل آورند.درهمین راستا جامعه باید اجازه اشتباه کردن ولغزش وخطا وشکست راجزیی از فرایند کارآفرینی دانسته واز هرگونه شماتت وارزیابی وقضاوت دراین مورد حذرنماید تاآنان جرات ادامه مسیر راپیدانمایند.
4- حمایتهای گسترده مادی ازکارآفرینان:اکثر آنان منابع مادی لازم برای عملیاتی نمودن ایده ها ونوآوریهای خودراندارند واگر نباشد کمکها ومساعدتهای جامعه همه ی آن افکار وبرنامه های مترقی آنان درنطفه عقیم خواهدماند پس لازم است ایده ها وفرصتهای نوآورانه ی آنها توسط جامعه درک گردیده وحمایتهای مالی درراستای تامین منابع سرمایه ای از طرحه ای آنان بعمل آید.
5- حمایتهای نهادی وسازمانی:حمایت نهادی بالاخص درسه زمینه مهم آموزشی وپژوهشی ومشاوره ای برای کارآفرینان نظیر تدارک واختصاص مراکز رشد وانکوباتورهای تجاری،ترویج ونهادینه سازی فرهنگ کاروکارآفرینی برای آنان وحمایتهای قانونی ونیز رفع موانع نهادی درپیشبرد اهداف آنها بالاخص بایدازجانب نظام حکومتی وحاکمیتی وهمچنین نهادهای غیردولتی اعمال گردد بنابراین وجوددولت کارآفرین وحضور حامیان پروپاقرص برای آنان اصولا جزو چرخه ی فعالیت کارآفرینی بوده واین موضوع بقدری حایز اهمیت وحساس است که بدون وجود آن چرخه ی فعالیت کارآفرینی ناتمام وناکامل بوده وعملا ممکن است دربسیاری از زمینه ها آن فعالیتها قابل نضج گرفتن وبه ثمرنشستن نباشد.
6- ترجیح جامعه در انتخاب نهاده ها وفرآورده های کارآفرینان درتامین نیازهای خوددر مقابل وجود سایرفرآورده ها،تولیدات،محصولات،کالاها وخدمات میتواند عامل مهمی درارتقا وتوسعه کسب وکارهای کارآفرینانه بشمارآید.
7- نقش بسیارراهبردی وحیاتی مجامع علمی وآکادمیک بعنوان مغز متفکر وچشم بینای جامعه وبعنوان پیوندگاه علم وصنعت میتواند نقش بی بدیلی درراستای ایجاد موج عظیم کارآفرینی واستقرار "نهضت ملی کارآفرینی "درجامعه ایرانی تلقی گردیده ودراین بین نقش بسیارارزنده دانشگاه جامع علمی کاربردی بعنوان "دانشگاه کارآفرین "میتواندبسی راهگشا ومهم پنداشته شود.
درخاتمه این مقال یادآوری میگردد،اساس فرایندکارآفرینانه حول محور جامعه ی کارآفرین،دولت کارآفرین،نهادهای مدنی کارآفرین وبویژه دانشگاهها ومراکز پژوهشی کارآفرین میباشد وتنها درکنار حمایتهای آنها وتعامل با کارآفرینان فعالیتهای کارآفرینانه قابل پیگیری وانجام میباشد.
برگرفته ازسایت:dostan.net
کارآفرینی مستلزم فرایند خلق است. خلق هر چیز ارزشمند و جدید. این خلق باید برای کارآفرین و مخاطبی که این خلق برای او انجام شده است ارزش داشته باشد .
کارآفرینی مستلزم وقف زمان و تلاش کافی است .
درنظر گرفتن ریسک های اجتناب ناپذیر لازمه کارآفرینی است .
در کارآفرینی، رضایت شخصی از استقلال کاری به وجود می آید .
چند جنبه مشترک در همه تعاریف کارآفرینی وجود دارد: ریسکپذیری، خلاقیت، استقلال و پاداش .
کارآفرین کیست؟
کارآفرین کسی است که فرصتی را کشف و برای پیگیری و تحقق آن، سازمان مناسبی را ایجاد می کند .
کارآفرین کسی است که عمدتاً به منظور کسب سود و رشد، کسب و کاری را تاسیس و اداره می کند که مشخصات اصلی آن نوآوری و مدیریت استراتژیک است .
کارآفرین کسی است که سیاستگذاری کسب و کار با اوست و به حساب خود ریسک مالی آن را به عهده می گیرد .
کارآفرین کسی است که موسسه اقتصادی، خصوصاً کسب و کاری را که معمولاً مستلزم ابتکار و ریسک قابل توجهی باشد سازماندهی و اداره می کند .
وجوه مشترک کارآفرینان
ریسک پذیری (ریسک های متوسط و حساب شده )
نیاز به توفیق
نوآوری، خلاقیت، ایده سازی
اعتماد به نفس
پشتکار زیاد
آرمان گرایی
پیشقدم بودن
فرصت گرا بودن (بیشتر در جستجوی فرصتها هستند تا تهدیدات )
نتیجه گرا بودن
اهل کار و عمل بودن
آینده گرایی
برگر فته ازسایت:mokh
2. کارآفرینی مستلزم وقف زمان و تلاش کافی است.
3. درنظر گرفتن ریسک های اجتناب ناپذیر لازمه کارآفرینی است.
4. در کارآفرینی، رضایت شخصی از استقلال کاری به وجود می آید.
چند جنبه مشترک در همه تعاریف کارآفرینی وجود دارد: ریسکپذیری، خلاقیت، استقلال و پاداش.
کارآفرین کیست؟
§ کارآفرین کسی است که فرصتی را کشف و برای پیگیری و تحقق آن، سازمان مناسبی را ایجاد می کند.
§ کارآفرین کسی است که عمدتاً به منظور کسب سود و رشد، کسب و کاری را تاسیس و اداره می کند که مشخصات اصلی آن نوآوری و مدیریت استراتژیک است.
§ کارآفرین کسی است که سیاستگذاری کسب و کار با اوست و به حساب خود ریسک مالی آن را به عهده می گیرد.
§ کارآفرین کسی است که موسسه اقتصادی، خصوصاً کسب و کاری را که معمولاً مستلزم ابتکار و ریسک قابل توجهی باشد سازماندهی و اداره می کند.
وجوه مشترک کارآفرینان
§ ریسک پذیری (ریسک های متوسط و حساب شده)
§ نیاز به توفیق
§ نوآوری، خلاقیت، ایده سازی
§ اعتماد به نفس
§ پشتکار زیاد
§ آرمان گرایی
§ پیشقدم بودن
§ فرصت گرا بودن (بیشتر در جستجوی فرصتها هستند تا تهدیدات)
§ نتیجه گرا بودن
§ اهل کار و عمل بودن
§ آینده گرایی
صفات اشخاص کارآفرین
§ کارآفرینان اعتدال در میزان خطر را ترجیح می دهند. فعالیتهای بامیزان خطر معتدل، آنهایی هستند که مهارت و کوشش شخص نقش اصلی را ایفـا می کند. ممکن است شرایط مساعد هم در آن نقشی داشته باشد، اما تاثیر آن به وسیله مهارت و کوشش شخصی به حداقل رسیده تا نتیجه کار جزء مسئولیتهای خود شخص باشد.
§ کارآفرینان از خطر استقبال می کنند، در صورتی که خطر محاسبه شده باشد. به عبارت دیگر، آنها مسئولیت فعالیتهایی را که در آنها هیچ امکان موفقیتی وجود نداشته باشد و یا یک خودکشی مالی باشد را به عهده نمی گیرند. کارآفرینان برای قبول خطر باید جرأت داشته باشند و بدین وسیله سرنوشت خود را رقم مــی زنند. اما در شرایط نامطمئن تمام جوانب را برای حل مشکلات در نظر گرفته و بنابر تناسبشان، آنها را طبقه بندی می کنند. کارآفرینــان مسئولیت شخصی را قبول مـــی کنند.
§ یکی از انگیزه های اصلی برای دنبال کردن آینده، کارآفرینی است. او ترجیح می دهد که خودش تصمیم بگیرد و در جریان آن، تمام کوشش، دانش، مهارت و سرمایه خود را نیز به کار می گیرد. اگر شکست بخورد، فقـط مـیتواند خود را مقصر بداند و اگر موفق بشود، فقط صلاحیت کارآفرینی خود را تایید کرده است.
§ کارآفرینان اعتماد به نفس دارند. کارآفرینان به خاطر اعتماد به نفس خود، شهرت دارند. آنها براین باورند که می توانند انتظاراتی که از آنها هست برآورده کنند. به عبارت دیگر، آنها امکان موفقیت خود را بیش از آن چیزی که هست، در نظر می گیرند. ظاهراً کارآفرینان واقعی به خاطر اعتماد به نفس بالایی که در خود می بینند و برای دیگران غیرقابل لمس است، موفق می شوند.
§ کارآفرینان به دنبال بازتاب عملکرد خود هستند. کارآفرینان به خاطر آگاهی از وضعیت موجود به دنبال بازتاب عملکرد خود چه خوب، چه بد، هستند. بدون داشتن این اطلاعات ادامه کار برای آنها خیلی مشکل است.
§ کارآفرینان در هر کاری که انجام می دهند، هدفگرا هستند. بدین ترتیب که آنها همیشه به فکر اهداف طولانی مدت خود بوده و کارهایی که امروز انجام می دهند، در راستای اهداف آینده شان است. آنها همیشه چیزی را مورد هدف قرار داده و اهداف آنها معمولاً عادی نیستند. به همین خاطر دیگران آنها را بلندپرواز مـــــی نامند.
§ کارآفرینان، همیشه به دنبال مبارزه بوده و احساس اکتساب را دوست دارند. بنابراین استانداردهای بالایی را برای کار خود در نظر می گیرند. آنها محصولاتی با کیفیت بالا تولید و بر اساس مرغوبیت و راندمان رقابت می کنند. آنها از مواجه شدن با رقابت ترسی ندارند و در حقیقت از رقابت لذت می برند.
§ کارآفرینان نوآور هستند و همواره در مقابله با موقعیتها از راهها و روشهای جدید استفاده مــی کنند. آنها از توانایی خود در خلاقیت لذت می برند. از تصورات و ابتکارات شخصی خود برای یافتن راههای جدید و کنار هم گذاشتن چیزها استفاده می کنند. آنها پر از پرسش هستند.
§ کارآفرینـان خستگی را زیاد احساس نمــــی کنند. در برابر مشکلات به دنبال راه حل گشته و سریعاً برای حل آنها اقدام می کنند. آنها می دانند با کار موثر، به اهداف خود خواهند رسید.
وظایف کارآفرین
هشت وظیفه برای کارآفرین وجود دارد:
1. از موقعیتهای محیط آگاه می شود
2. برای استفاده از این موقعیتها خود را به خطر می اندازد
3. برای کار سرمایه گذاری می کند
4. نوآوریها را معرفی می کند
5. کار و تولید را نظم می بخشد
6. تصمیم می گیرد
7. برای آینده برنامه ریزی می کند
8. محصولات خود را با سود می فروشد
انگیزه های مهم کارآفرینی
سه انگیزه اولیه باعث می شود که افراد، کارآفرین شوند:
1. نیاز به پیشرفت
2. علاقه به آزادی و استقلال
3. احتیاج به رضایت شغلی
سرچشمه کارآفرینی
کارآفرینان از کجا می آیند؟ اشخاص چگونه کارآفرین می شوند؟ آیا کارآفرینان زاده شده یا ساخته می شوند؟ زمانی بود که تصور می شد کارآفرینان به جای ساخته شدن، متولد می شوند. صفات آنها به قدری نادر بودند که در هر جایی یافت نمــی شدند. امروزه، شواهد کافی وجود دارد که نشان دهد صفات کارآفرینی را می توان با آموزش، پرورش داد.
نقشهای کارآفرینان در جامعه
کارآفرینان نقشهای ذیل را در جامعه ایفا خواهند کرد:
§ عامل اشتغال زایی
§ عامل انتقال فناوری
§ عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری
§ عامل شناخت، ایجاد و گسترش بازارهای جدید
§ عامل تعادل در اقتصادهای پویا
§ عامل کاهش بوروکراسی اداری (کاهش پشت میزنشینی و شوق عمل گرایی و...)
§ عامل نوآوری و روان کننده تغییر
§ عامل تحریک و تشویق حس رقابت
§ عامل ساماندهی منابع و استفاده اثربخش از آنها
برگرفته از سایت:مدیرستان
متاسفانه در كشور ما و در چند برنامة اخير توسعه، توجه خاص به اين مهم نشده و حتي ميتوان گفت كه اين مفهومبراي بسياري از دستاندركاران و افراد جامعه ناشناخته و غريب ميباشد. شايد به همين دليل تاكنون برنامهريزي و بسترسازيمناسبي در حوزههاي اقتصادي، اجتماعي و نظام آموزشي كشور براي توسعة كارآفريني به ويژه در دانشگاههاي كشور صورتنپذيرفته است.
كارآفرينان نقش كليدي در توسعه اقتصادي و تحولات اجتماعي دارند. كارآفرينان به عنوان عناصر اصلي در تسريعتوسعه كشورهاي در حال توسعه و در تجديد حيات و استمرار توسعه كشورهاي صنعتي مورد توجه و مطالعه بودهاند. در شرايطكنوني اقتصاد كشورمان كه با مسائل و نارساييهاي مهمي نظير فرار مغزها، بيكاري يا كمكاري به ويژه فارغالتحصيلان دانشگاههاو نيروي انساني متخصص، كاهش سرمايهگذاري دولت، عدم تحرك و رشد اقتصادي كافي روبروست، پرورش و آموزشكارآفرينان توسعة كشور از اهميت مضاعفي برخوردار است.
كليات موضوع كارآفريني
تعاريف و مفهوم كارآفريني: واژة «كارآفريني» واژهاي است نو، كه از كلمهاش نميتوان به مفهوم واقعي آن دست يافت.اين واژه معادل Entrepreneurship در زبان انگليسي است و ريشة آن از زبان فرانسوي گرفته شده است. به عبارت ديگر هنوزدر فارسي معادل دقيقي براي انتقال «مفهوم» كارآفريني وجود ندارد و اغلب واژه كارآفريني شنونده ناآشنا به آن را به اشتباهمياندازد. اما بين استادان دانشگاهها، دانشجويان رشتههاي اقتصاد، مديريت و برخي محافل علمي اين واژه تا حدودي مصطلحشده است.
به طور كلي «كارآفريني» از ابتداي خلقت بشر و همراه با او در تمام شئون زندگي حضور داشته و مبناي تحولات وپيشرفتهاي بشري بوده است. ليكن تعاريف زياد و متنوعي از آن شده است. با اين همه، مفهوم و ماهيت اصلي كارآفريني هنوزشناخته شده نيست و نميتوان تعريف استاندارد و جامع و مانعي از آن به دست داد. پاسخ به پرسشهاي زير در شناخت بهترمفهوم كارآفريني موثر خواهد بود:
چه كسي كارآفريني ميكند؟ (كارآفرين كيست؟)
كارآفرين چرا كارآفريني ميكند؟ (علل كارآفريني چيست؟)
كارآفرين چه كاري را انجام ميدهد؟ (كارآفريني چيست؟)
كارآفرين چگونه كارآفريني ميكند؟ (مكانيسم و فرآيندكارآفريني چگونه است؟)
كارآفريني تحت كدام شرايط زماني و مكاني وقوع مييابد؟ (بسترو محيط كارآفريني بايد چگونه باشد؟)
مفهوم و ايدة كارآفريني، مفهومي جديد و متعلق به عصر حاضر نميباشد. اين مفهوم از قبل از قرون وسطي مطرح بودهكه در طول زمان دچار تحولاتي نيز شده است. به طور خلاصه، كارآفرين سازمان دهنده و فعال كننده يك واحد اقتصادي (ياغير اقتصادي) و كسب و كار به منظور دستيابي به سود (دستاوردهاي) شخصي (يا اجتماعي) است.
يك كارآفرين به منظور تحقق ايدهاش عوامل مورد نياز مانند: زمين، نيروي كار، مواد مصرفي و سرمايه را فراهم آورده و بااستفاده از قدرت تصميمگيري، مهارتها و استعدادهاي فردياش در طراحي، سازماندهي، راهاندازي و مديريت
واحد جديد، ايدهاش را تحققميسازد و از اين راه به كسب درآمدميپردازد. همچنين در اين راه يكعدم موفقيت را به دليل فعاليت درمحيط غير قابل كنترل و مبهم و باموانع پيش بيني نشده ميپذيرد. ازنظر علم اقتصاد، كارآفرين فردياست كه با صرف زمان و انرژي لازم،منابع، نيروي كار، مواد اوليه و سايردارائيها را به گونهاي هماهنگميسازد كه ارزش آنها و يا محصولاتحاصل از آنها نسبت به حالتاوليهاش افزايش يابد (ايجاد ارزشافزوده كند).
همچنين كارآفرين سرمايهدارنيست ولي قادر است از سرمايههاي راكد به خوبي استفاده كند. همچنين او مخترع، عالم، متخصص و هنرمند نيست ولي توانبهرهبرداري مناسب از علم، تخصص و هنر ديگران را دارد.
بطور كلي؛ كارآفريني به فرايند شناسايي فرصتهاي جديد، ايجاد كسب و كار و سازمانهاي جديد، نوآور و رشد يابنده برايبهرهبرداري از فرصتهاي شناسايي شده اطلاق ميشود كه در نتيجه آن كالاها و خدمات جديدي به جامعه عرضه ميشود.
اهميت كارآفريني:
مطالعات نشان ميدهد كه از نظر برخي از اقتصاددانان و صاحبنظران و دانشمندان مديريت، موتور حركت و رشد اقتصاديك جامعه كارآفرينان هستند كه در محيطي رقابتي و در شرايط عدم تعادل (و نه تعادل ايستا) جامعه را به حركت در ميآورندو توسعه ميبخشند. كليد موفقيت كارآفريني، يافتن روشهاي خلاقانهاي است كه با بكارگيري تكنولوژيهاي جديد يا بازاريابيبهتر، سريعتر و كم هزينهتر كالاهاي جديد، خواستههاي بشري را به نحو احسن برآورده ميسازند. اين به معناي توليد كالاهايموجود با هزينههاي كمتر يا ارتقاء كيفيت آنها و يا به معناي ايجاد بازارهايي براي كالاهاي كاملاً جديد است.
تعاريفي كه از كارآفريني ارائهشد، مبين آن است كه، كارآفرينمنتظر سرمايهگذاري و ايجاد شغل ازطرف دولت نيست. او خود با شناختصحيح از فرصتها و استفاده ازسرمايههاي راكد امكاناتي را فراهمنموده و با سازماندهي و مديريتمناسب منابع، ايدة خويش را عمليمينمايد. او تنها خودش شاغلنميشود، بلكه بدون اتكاء به دولت،در بخش غيردولتي براي تعدادديگري نيز شغل ميآفريند و علاوه برآن نقش مهمي در توليد و«اشتغال مولد» دارد. اين امر سبب كاهش نرخ بيكاري بدون نياز به سرمايهگذاري دولت براي ايجاد اشتغال ميگردد. البته دولتميتواند با ارائه تسهيلات و پيگيري سياستهاي مناسب، حركت كارآفرينان را شدت و شتاب بخشد.
اهميت كارآفريني از نظر ايجاد اشتغال:
كارآفريني مترادف ايجاد اشتغال نيست. كارآفريني در واقع فرآيند ايجاد و تاسيس كسب و كار يا سازمان جديد است، امايكي از اثرات قابل توجه آن ايجاد اشتغال است. مطالعاتي كه در ايالات متحده آمريكا صورت گرفته است نشان ميدهد كه از 20ميليون شغل ايجاد شده و جديد در طي سالهاي 1990 ـ 1980 بيش از 5/3 ميليون شغل ناشي از ايجاد و تامين كسب و كارهايكارآفرينانه جديد بوده است. مطالعات ديويد برچ (Birch) در اواخر دهة 1970 ميلادي نشان داده است كه بيش از 70% ازمشاغل جديد در شركتها و سازمانهايي ايجاد ميشوند كه در مسير رشد قرار دارند.
همچنين مطالعات در ايران نشان ميدهد كه در فاصله سالهاي 75 ـ 1355 هجري شمسي بيشترين ميزان اشتغال جديددر اقتصاد ايران به شكل كاركنان مستقل (خويش فرما) بوده است. متاسفانه بدليل عدم حمايت از اين كارآفرينان و سوق دادنآنها در مسير رشد و توسعه ، بزرگترين چالش اقتصاد ايران در دهة 1380 هجري شمسي بحران بيكاري خواهد بود. در حالي كهاگر در فاصله 20 سال مذكور حمايتي جدي از كارآفرينان صورت ميگرفت به گونهاي كه هر يك تنها يك نفر ديگر را به استخدامخود در آورند، در اين صورت بزرگترين مشكل اقتصادي دهة 1380 در اقتصاد ايران كمبود نيروي كار ميبود.
به هر تقدير اهميت كارآفريني از نظر ايجاد اشتغال باعث شده است تا طي دهههاي 80 و 1990 ميلادي به تدريج وفاقعمومي در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه ايجاد گردد، مبني بر اينكه بحران بيكاري به جز از طريق توسعه كارآفريني ودميدن روح نوآوري در كالبد اجتماعي امكانپذير نميباشد. به همين دليل كشورهايي نظر ايالات متحده آمريكا، كانادا، فنلاند،هند، مالزي، سنگاپور، استراليا و آلمان سياستها و برنامههاي حمايتي گستردهاي را از كارآفرينان تدوين و به مرحله اجراگذاشتهاند.
نكته: در شرايط اقتصادي فعلي و نرخ بالاي بيكاري در كشورمان،ناخودآگاه كلمه «كارآفريني» و كلمه «اشتغال زايي» موارد استفاده مشابهيپيدا كرده است و كلمه كارآفريني براي مجموعه اقداماتي كه به ايجاداشتغال ميانجامد نيز استفاده ميشود. مثلاً به هر گونه سرمايهگذاري كهباعث ايجاد اشتغال شود يا هر گونه افزايش مهارت فني يا حرفهاي كهاحتمال اشتغال به كار را افزايش دهد و براي كسي كار ايجاد كند نيزكارآفريني اطلاق ميشود. ليكن هيچكدام از اينها كارآفريني(Entrepreneurship) كه در نظريات توسعه مطرح شده است نميباشد.چرا كه براساس نظريات اقتصادي و تجارب حاصله در اقتصادهاي روبه رشد«كارآفرينان» موتور محركه توسعه و رشد اقتصادي محسوب ميشوند و در نتيجه اشتغال زايي يكي از فرآوردهها و معلولهاياين مهم ميباشد.
نقش و ويژگيهاي كارآفرينان در جامعه:
كارآفرينان به عنوان موتور توسعه اقتصادي، نقشها و ويژگيهاي مختلف و متنوعي را در جامعه ايفا ميكنند كه هر يك ازاهميت ويژهاي برخوردار است. از طرفي هر كارآفرين بالقوه يا بالفعل، به يك نسبت از اين ويژگيها و قابليتها برخوردار نيست. لذاكارآفرينان طيف متنوعي را شامل ميشوند كه همين باعث تنوع در تعريف كارآفريني و كارآفرين شده است. معهذا موارد زير ازاهم اين ويژگيها و نقشهاست.
ويژگيهاي كارآفرينان:
ـ نوآوري (Innovation)
ـ خلاقيت (Creativity)
ـ مخاطرهپذيري (Riskbearing)
ـ اعتماد به نفس (Self- Confidence)
ـ دانش فني (Technical Knowledge)
ـ استقلال (Independent)
ـ هدفگرا (Goal- Oriented)
ـ مركزكنترلداخلي (Enternal locus of control)
ـ عكسالعمل مثبت نسبت به مشكلات و موانع
(Positive reaction to set back)
ـ تواناييبهايجادارتباطات(Communication Ability)
ـ توفيقطلبي (need for Achievement)
ـ تمايلبهمسؤوليتپذيري(Desir for Responsibility)
نقش و آثار كارآفرينان در جامعه:
عامل اشتغالزايي
عامل ترغيب و تشويق سرمايهگذاري
عامل تعادل در اقتصادهاي پويا
عامل تحول و تجديد حيات ملي و محلي (كارآفريني فراتراز شغل و حرفه است، بلكه يك شيوة زندگي است،)
عامل توليد (همانند زمين، نيروي كار و سرمايه)
عاملساماندهيوسازماندهيمنابعواستفادهاثربخش از آنها
عامل انتقال تكنولوژي
عامل شناخت، ايجاد و گسترش بازارهاي جديد
عامل نوآوري و روانكنندة تغيير
عامل كاهش بوروكراسي اداري (كاهش پشتميزنشيني ومشوق عملگرايي)
عامل تحريك و تشويق حس رقابت
عامل يكپارچگي و ارتباط بازارها
ضرورت پرورش و آموزش كارآفرينان:
به طور سنتي در جوامع صنعتي و به طور معمول در كشور ما كارآفرينان از طريق سعي و خطا و بقاء اصلح انتخاب شدهاند.كساني كه در خود توان ايجاد كسب و كار جديد را ميبينند با كشف فرصتهاي موجود در جامعه انجام نوعي مطالعه امكانسنجي فني و اقتصادي، بسيج منابع پراكنده و مالي و انساني، دستيابي به تكنولوژيهاي مرتبط و بالاخرهبا قبول خطر شكست وارد ميدان كسب و كار ميشوند. اما از اين ميان اين گروه معمولاً جمع كوچكي (حدوداً 13) خطر شكستزودرس را پشت سر ميگذراند و به مراحل پيشرفتهتر كسب و كار ميرسند. كارآفريناني كه بدين نحو وارد عرصه كسب و كارميشوند معمولاً از آموزش ويژهاي جز آنچه در مشاغل قبلي خود آموختهاند برخوردار نيستند.
حال اين پرسش مطرح شده است كه با استفاده از دانش مديريت و ساير علوم اجتماعي و اقتصادي تا چه حد ميتوان فرآيندانتخاب و پرورش كارآفرينان را آسانتر، كم هزينهتر و اثر بخشتر از جريان سعي و خطا كرد.
پرسش فوق موضوع پژوهشهاي متعددي در دانشگاهها و مراكز پژوهشي كشورهاي صنعتي بوده است. در نتيجه همينپژوهشها اكنون آزمونهايي براي سنجش و پيش بيني قابليتهاي كارآفريني داوطلبان ايجاد كسب و كار و نيز برنامههايآموزشي براي ارتقاء قابليتهاي كارآفريني افراد مستعد تدوين و تنظيم شده است.
گرچه خصايص ذاتي و موروثي افراد مانند هوش، خلاقيت، عزم و اراده و جسارت و خطر پذيري، سهم مهمي در شخصيت وعملكرد كارفرمايان داشته است، ليكن اينگونه نيست كه هر كس داراي اين ويژگيها باشد حتماً يك كارآفرين است. بلكه او يككارآفرين بالقوه ميباشد.
تحقيقات بسياري تاييد ميكند كه فرآيند و برنامههاي آموزشي خاصي ميتواند با تغيير بينش و فرهنگ افراد و تجهيز آنها بهدانش و مهارتهاي خاص، راهي را كه آنها احتمالاً با سعي و خطا و گذشت زمان طولاني به آن ميرسند بسيار كوتاه نموده و بهسرعت يك كارآفرين بالقوه را به يك كارآفرين بالفعل تبديل كند. لذا بدليل اهميت و نقش كارآفرينان در دو دهة گذشته،برنامههاي آموزشي ويژهاي و به شكلهاي متنوعي براي آموزش و پرورش كارآفرينان در دانشگاههاي كشورهاي پيشرفته و درحال توسعه ارائه ميگردد كه از جمله مباحث اين دورهها ميتوان به موضوعاتي از قبيل: آشنائي با كارآفريني و خود اشتغالي،بازاريابي و فرصتهاي بازار، اصول امكانسنجي اقتصادي، آشنائي با قوانين تجارت و ايجاد شركت خصوصي، مقررات مالي وعمليات بانكي، مقررات مالياتي، مديريت منابع مالي، اصول سازمان و مديريت، مديريت منابع انساني، آشنايي با كارآفرينانموفق و تجارب آنها و... اشاره نمود.
برگرفته ازسایت : shirazu.ac.ir
از آنجا که مفاهیم مطرح در علوم انسانی همانند مفاهیم مطرح در علوم تجربی قطعی نیستند، لذا ارائه تعریف قطعی و مشخصی برای آنها دشوار یا غیر ممکن است. کارآفرینی هم که از واژه های مطرح در علوم انسانی است، از این قاعده مستثنی نیست. دانشمندان و محققین علوم مختلف اقتصادی، اجتماعی، روانشناسی و مدیریت که در مورد کارآفرینی مطالعه و نظراتی ارائه کردهاند، تعاریف مختلفی از کارآفرینی مطرح نمودهاند که تفاوتهای گاه مغایر و متناقضی دارند. تعریفی از کارآفرینی که تقریباً شامل همه تعریفهای ارائه شده از آنان باشد، عبارت است از :
«کارآفرینی فرایندی است که فرد کارآفرین با ایدههای نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید و با بسیح منابع ،مبادرت به ایجاد کسب و کار و شرکتهای نو، سازمانهای جدید و نوآور و رشد یابنده نموده که توأم با پذیرش مخاطره و ریسک است و منجر به معرفی محصول و یا خدمت جدیدی به جامعه میگردد .»
در دایرهالمعارف بریتانیکا ، کارآفرین اینگونه تعریف شده است :
« شخصی که کسب و کار و یا موسسه اقتصادی را سازماندهی و مدیریت کرده و خطرات ناشی از آنرا میپذیرد »
واژه کارآفرینی از قرنها پیش و قبل از آنکه به زبان امروزی مطرح شود، در زبان فرانسه متداول گردید. این واژه معادل کلمه فرانسوی Enterprendre به معنای « متعهد شدن» (معادل under Take در زبان انگلیسی) میباشد که در سال 1848 توسط جان استوارت میل به کارآفرینی ( Enterpreneur ) در زبان انگلیسی ترجمه شد .
مفهوم کارآفرینی :
با تحولات سریع و شتابان محیط بینالمللی و گذر از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی و مواجه اقتصادهای ملی با اقتصاد جهانی و مطرح شدن پدیدههایی همانند «جهانی شدن اقتصاد» و «فنآوریاطلاعات» ، مباحث اساسی درخصوص راهکارهای مختلف برای تسریع فرآیند رشد و توسعه پایدار و رفاهاقتصادی مطرح میگردد. یکی از این مباحث جدید، نقش کارآفرینان در این فرایند میباشد. کارآفرینی ازمفاهیم جدیدی است که حداقل در محدود ه علم اقتصاد ، مدیریت، جامعهشناسی و روانشناسی و سایرمقولههای مرتبط با این موضوع قدمتی بسیار کوتاه داشته و از مفاهیم رو به گسترش میباشد. به دلیل آنکه معنای تحتالفظی «کارآفرینی» نمیتواند عمق محتوی و مفهوم این واژه را مشخص نماید و برای جلوگیری ازفهم نادرست این موضوع یا واژه با سایر واژهها و برای رسیدن به فهم و فرهنگ مشترک از آن، معرفی وشناساندن این واژه بسیار مهم مینماید . این که کارآفرینی چیست؟ کارآفرین کیست؟ فرآیند کارآفرینی چگونهاست؟ نقش و تاثیر کارآفرینی و کارآفرینان در ابعاد توسعه و رشد اقتصادی و متغیرهای کلان اقتصادی هماننداشتغال چیست؟ نقش آموزش و تجربه در رشد کارآفرینی چه میزان است؟ سوالهایی هستند که باید برای رسیدنبه این فرهنگ مشترک به وضوح و مبسوط پاسخ داده شود .
بهطور کلی «کارآفرینی» از ابتدای خلقت بشر و همراه با او در تمام شئون زندگی حضور داشته و مبنایتحولات و پیشرفتهای بشری بوده است. لیکن تعاریف زیاد و متنوعی از آن در سیر تاریخی و روند تکاملموضوع بیان شده است، که برخی از این تعاریف ارائه میگردد :
ـ کارآفرین کسی است که متعهد میشود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبلکند ( Webster's New Collegiate Dictionary ).
ـ خریداری نیروی کار و مواد اولیه به بهائی نامعین و به فروش رساندن محصولات به بهائی طبق قرارداد(برنارد دو بلیدور ( Bernard F. De Belidar ) اقتصاددان فرانسوی در اوایل قرن هیجدهم ).
ـ کارآفرین فردی است که ابزار تولید را به منظور ادغام آنها برای تولید محصولات قابل عرضه به بازار، ارائهمیکند (ریچارد کانتیلون R. Cantillon در حدود سال 1730 ).
ـ کارآفرین عاملی است که تمامی ابزار تولید را ترکیب میکند و مسوولیت ارزش تولیدات، بازیافت کلسرمایهای را که بکار میگیرد، ارزش دستمزدها، بهره و اجارهای که میپردازد و همچنین سود حاصل را برعهده میگیرد (جان باتیست سی ( Jean Baptiste Say ) ، اقتصاددان فرانسوی در سال 1803 میلادی ).
ـ کارآفرینی پلی است بین جامعه به عنوان یک کل، به ویژه جنبههای غیراقتصادی جامعه و موسساتانتفاعی تاسیس شده برای تمتع از مزیتهای اقتصادی و ارضاء آرزوهای اقتصادی (آرتور کول ( A. Cole ) ، 1946 ).
ـ کارآفرین فردی است که تخصص وی تصمیمگیری عقلائی و منطقی درخصوص ایجاد هماهنگی در منابعکمیاب میباشد (کاسون، 1982 ).
ـ کارآفرینی به عنوان یک تسریعکننده، جرقه رشد و توسعه اقتصادی را فراهم میآورد (ویلکن ( Wilken ) ، 1980 )
ـ کارآفرین فردی است که شرکتهای جدیدی را که سبب ایجاد و رونق شغلهای جدید میشوند، شکلمیدهند (که چموف ( B - Kirchhoff ) ، 1994 ).
ـ رابرات لمب ( R.K .Lamb ) (1902 ) معتقد بود که «کارآفرینی یک نوع تصمیمگیری اجتماعی است کهتوسط نوآوران اقتصادی انجام میشود و نقش عمده کارآفرینان را اجرای فرآیند گسترده ایجاد جوامع محلی،ملی و بینالمللی و یا دگرگون ساختن نمادهای اجتماعی و اقتصادی میدانست .
ـ هربرتون ایوانز ( Herberton G.Evans ) (1957 ) معتقد بود که کارآفرین وظیفه تعیین نوع کسب و کارموردنظر را بر عهده داشته و یا آن را میپذیرد .
ـ ردلیچ ( F.Redlich ) (1958) معتقد است که کارآفرین در حالی که مدیر، سرپرست و هماهنگکنندهفعالیتهای تولید است، برنامهریز، نوآور و تصمیمگیرنده نهایی در یک شرکت تولیدی نیز میباشد .
ـ مک کلهلند ( D.M,clelland ) (1961 ) معتقد بود که کارآفرین کسی است که «یک شرکت (یا واحداقتصادی) را سازماندهی میکند و ظرفیت تولیدی آن را افزایش میدهد .»
ـ پنروز ( E.Penrose ) (1968 ) جنبه اصلی کارآفرینی را همانا شناسایی و بهرهبرداری از کرهایفرصتطلبانه برای گسترش شرکتهای کوچکتر میداند .
ـ کارلند ( J.c.carland ) (1984 ) معتقد است که کارآفرین فردی است که جهت دستیابی به سود و رشد،شغلی را به وجود میآورد و مدیریت میکند .
ـ چل ( E.chell ) و هاروث ( J.Haworth ) (1988 ) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند کهکارآفرینان افرادی هستند که قابلیت مشاهده و ارزیابی فرصتهای تجاری، گردآوری منابع مورد نیاز و دستیابیبه ارزیابی حاصل از آن را داشته و میتوانند اقدامات صحیحی را برای رسیدن به موفقیت انجام دهند .
ـ پیتردراکر ( P.draker ) (1985 ) معتقد است، کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک وجدیدی را با سرمایه خود شروع مینماید .
ـ ادی ( G.Eddy ) و الم ( k.olm ) (1985 ) معتقدند که کارآفرین فردی است که مایل و قادر بهمخاطرهپذیری است و در عین حال ابزار تولیدی و اعتباری را در هم میآمیزد تا به سود یا اهداف دیگریهمچون قدرت و احترام اجتماعی دست یابد .
ـ تراپمان ( J. Torpman ) و مورنینگ استار ( G.Morningstar ) (1989) در کتاب «نظامهایکارآفرینانه» در دهه 1990 مینویس ن د: کارآفرین یعنی ترکیب متفکر با مجری، کارآفرین فردی است که فرصتارائه یک محصول، خدمات، روش و سیاست جدید یا راه تفکری جدید برای یک مشکل قدیمی را مییابد.کارآفرین فردی است که میخواهد تاثیر اندیشه محصول یا خدمات خود را بر نظام مشاهده کند .
ـ جفری تیمونز ( Jeffry Timmons ) (1990 ) درخصوص کارآفرینی مینویسد: «کارآفرینی خلق و ایجاد بینشی ارزشمند از هیچ است. کارآفرینی فرایند ایجاد و دستیابی به فرصتها و دنبال کردن آنها بدون توجه بهمنابعی است که در حال حاضر موجود است. کارآفرینی شامل، خلق و توزیع ارزش و منافع بین افراد، گروهها،سازمانها و جامعه میباشد .
ـ دیوید مک کران ( D. Mckeran ) و اریک فلانیگان ( E.Flannigan ) (1996 ) کارآفرینان را افرادینوآور، بافکری متمرکز، و به دنبال کسب توفیق و مایل به استفاده از میانبرها میدانند که کمتر مطابق کتاب کارمیکنند و در نظام اقتصادی، شرکتهایی نوآور، سودآور و با رشدی سریع را ایجاد مینمایند .
در واقع، هنوز هم تعریف کامل، جامع، مانع و مورد پذیرش همه صاحبنظران ارائه نشده است، لیکن دراین بین تئوری و تعاریف اقتصاددان مشهور اتریشی به نام «جوزف شومپیتر ( Joseph schumpeter ) ازکارآفرینی و نقش کارآفرینان در فرآیند توسعه مورد توافق و ارجاع اکثر محققین در این زمینه است :
بر طبق نظر وی کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی و موتور توسعه میباشد و نقش ویعبارت است از نوآوری یا ایجاد ترکیبهای تازه از مواد. شومپیتر مشخصه اصلی کارآفرین را «نوآوری»میدانست و کار یک کارآفرین را «تخریب خلاق » تعریف کرد. وی در کتاب «نظریه اقتصاد پویا» اشاره میکندکه تعادل پویا از طریق نوآوری و کارآفرینی ایجاد میگردد و اینها مشخصه یک اقتصاد سالم هستند .
سابقه کارآفرینی در دنیا
در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که درکار مأموریت نظامی بودند کارآفرینی خواندند و پس از آن نیز برای مخاطرات دیگر نیز همین واژه با محدودیتهایی مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال 1700 میلادی به بعد درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکار امور عمرانی بودند، از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شده است .
کارآفرینی و کارآفرین اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای خود تشریح کردهاند. ژوزف شوپیتر با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال 1934 که همزمان با داوران رکود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل وی را «پدر کارآفرینی»لقب دادهاند. از نظر وی «کارآفرین نیروی محرکه اصلی درتوسعه اقتصادی است » و نقش کارآفرینی عبارت است از «نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد »
کارآفرینی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگیها و الگوهای رفتاری آنها با بررسی و تحقیق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است .
جامعه شناسان کارآفرینی را به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته و به بررسی رابطه متقابل بین کارآفرینان و سایر قسمتها و گروههای جامعه پرداختهاند .
دانشمندان مدیریت به تشریح مدیریت کارآفرینی و ایجاد جو و محیط کارآفرینانه در سازمانها پرداختهاند .
سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
به طور کلی و با عنایت به موارد اشاره شده در فوق ، سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی را میتوان به پنج دوره تقسیم نمود :
دوره اول: قرون 15 و 16 میلادی: در این دوره به صاحبان پروژههای بزرگ که مسئولیت اجرایی این پروژهها همانند ساخت کلیسا، قلعه ها، تأسیسات نظامی و .... از سوی دولتهای محلی به آنها واگذار گردید. کارآفرین اطلاق میشد، در تعاریف این دوره پذیرش مخاطره، لحاظ نشده است .
دوره دوم: قرن 17 میلادی: این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره پذیری به کارآفرینی اضافه شد کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند بازرگانان ، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی میباشد .
دوره سوم: قرون 18و 19 میلادی: در این دوره کارآفرین فردی است که مخاطره میکند و سرمایه مورد نیاز خود را از طریق وام تأمین میکند، بین کارآفرین و تأمین کننده سرمایه (سرمایهگذار) و مدیر کسب و کار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد .
دوره چهارم: دهههای میانی قرن بیستم میلادی: در این دوره مفهوم نوآوری شامل خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید یا ایجاد ساختار سازمانی جدید به عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی اضافه شده است .
دوره پنجم : دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاکنون ): در این دوره همزمان با موج ایجاد کسب و روند کارهای کوچک و رشد اقتصادی و نیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار، جلب توجه زیادی به این مفهوم شد و رویکرد چند جانبه به این موضوع صورت گرفت. تا قبل از این دوره اغلب توجه اقتصاددانان به کارآفرینی معطوف بود، اما در این دوره به تدریج روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان و محققین علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف کارآفرینی و کارآفرینان توجه نمودهاند.
تا دهه 1980 سه موج وسیع ، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده است :
موج اول: انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب انتشار کتابهای زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب و کار شخصی و شیوههای سریع پولدار شدن میباشد. این موج از اواسط دهه 1950 شروع میشود .
موج دوم: این موج که شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشتههای آموزش کارآفرینی در حوزههای مهندسی و بازرگانی است که در حال حاضر این حوزهها به سایر رشتهها نیز تسری یافته است .
موج سوم: این موج شامل افزایش علاقمندی دولتها به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای کوچک، تشویق رشد شرکتهای کوچک و انجام تحقیقات در خصوص نوآوریهای صنعتی میشود که از اواخر دهه 1970 آغاز شده است .
سایت دبیرخانه کاراد
برگرفته از سایت:نسیم8453
من پی برده ام كه بسیاری از افراد (فروشندگان، جراحان، روزنامه نگاران، پژوهشگران و حتی موسیقیدانان)،حداقل در مواردی كارآفرین هستند. در مجموع استنباط من از كارآفرینان موفق این است كه كارآفرینی نوع خاصی از شخصیت نبوده،بلكه ناشی از منظم بودن نوآوری است.
امروز تعریف مناسب كارآفرینی با بیشترین ابهام روبروست. برخی صاحبنظران این واژه را برای اشاره به همه صنعت های كوچك بكار می برند و برخی دیگر برای صنعت های جدید از آن استفاده می كنند. به هر حال،موسسات كارآمد فراوانی وجود دارند كه از كارآفرینی بطور موفقیت آمیزی بهره برداری می كنند. بنابراین، این اصطلاح به اندازه یا عمر خاصی از سازمان اشاره نمی كند. بلكه منظور از آن، نوع خاصی از عملكرد است كه در بطن آن نوآوری نهفته است. نوآوری كوششی برای ایجاد تغییرات هدف دار در توانایی های اقتصادی یا اجتماعی سازمان است.
منابع نوآوری
نوآوری می تواند ناشی از نبوغ افراد و تراوشات قریحه آنها باشد. لیكن، اكثر نوآوریها، به ویژه نوآوریهای موفق ناشی از جستجوی هوشمندانه در فرصتهای نوآوری است، كه تنها در موقعیتهای خاصی به دست می آید.
در یك شركت یا صنعت چهار نمونه از این فرصتها وجود دارند كه عبارتند از :
رویدادهای غیرمنتظره
-ناسازگاریها
-نیازهای فرآیندی
-تغییرات صنعت و بازار
سه منبع دیگر فرصته ها در خارج از شركت، در محیطهای اجتماعی و فكری ایجاد می شو ند كه عبارتند از :
-تغییر ویژگیهای جمعیت
-تغییر نگرش
-دانش جدید
این منابع همپوشی داشته، لیكن از نظر ریسك پذیری، دشواری و پیچیدگی با یكدیگر تفاوت دارند و در یك زمان، بیشتر از یك مورد آنها می تواند عامل نوآوری شود. به هر حال، موارد فوق علت اكثر فرصتهای نوآوری را بیان می كنند.
رویدادهای غیرمنتظره
ابتدا به آسانترین و ساده ترین فرصت نوآوری توجه كنید :
غیرمنتظره بودن. اوایل دهه 1930،آی. بی. ام نخستین ماشین حساب مدرن خود را برای بانك ها طراحی و عرضه نمود. لیكن بانكها در سال 1933 تجهیزات جدید را نخریدند. آنچه باعث نجات شركت گردید،كشف یك موقعیت غیرمنظره توسط توماس واتسون، موسس و مدیر عامل شركت بود كه از ان بهره برداری شد :كتابخانه عمومی نیویورك متقاضی خرید ماشین بود. برخلاف بانكها،كتابخانه ها در آن زمان پول داشتند،در نتیجه واتسون توانست بیشتر از یكصد عدد از ماشین های غیر قابل فروش در جای دیگر را به كتابخانه ها بفروشد.
15 سال بعد،هنگامی كه هر كس فكر می كرد رایانه ها برای كارهای علمی پیشرفته طراحی شده اند،بازار بطور باور نكردنی، متقاضی ماشین هایی شد كه بتوانند لیست حقوق تهیه نمایند. یونیواك كه دارای پیشرفته ترین ماشینها بود، كاربرد های حرفه ای را كنار گذاشته بود، ولی آی. بی. ام فورا تشخیص داد كه با یك موقعیت غیرمنتظره روبروست و در اصل، همان ماشین های یونیواك را برای كاربردها ی معمولی نظیر پرداخت و تهیه لیست حقوق،مجددا طراحی كرد و طی پنج سال در صنعت رایانه ” پیشرو “ گردید، موقعیتی كه تا امروز نیز حفظ كرده است.
شكستهای غیر قابل انتظار نیز می توانند منابع مهمی بریا ایجاد فرصتهای نوآوری باشند. همگان از شكست فوردادسل بعنوان بزرگترین شكست در تاریخ اتوموبیل های جدید اطلاع دارند. آنچه كه فقط افراد كمی از آن خبر دارند این است كه شكست ادسل باعث موفقیت های بعدی شركت شد. فورد،اتوموبیل ادسل را كه تا آن زمان دقیق ترین ماشین در تاریخ اتوموبیل سازی آمریكا بود برنامه ریزی كرد تا بتواند خط تولید انبوهی را به شركت ارائه نماید كه قابل رقابت با جنرال موتورز باشد. زمانی كه علی رغم همه برنامه ریزیها، پژوهش های بازار و طراحی هایی كه بر روی ادسل انجام گرفته بود،با شكست مواجه شد، فورد تشخیص داد كه در بازار اتوموبیل، اتفاقاتی رخ داده است كه بر خلاف پنداشته های اصلی جنرال موتورز و سایر شركتها یی است كه در حال طراحی و بازار یابی اتوموبیل هستند. چندی بعد، تقسیم بازار كه اوایل بر مبنای گروههای درآمدی انجام می شد،بر اساس اصل جدیدی انجام گرفت كه امروزه ”سبك زندگی “ نامیده می شود. پاسخ فورد،ساخت ماشین جدید موستانگ بود. ماشینی كه باعث شد شركت محبوبیت خاصی پیدا كرده، مجددا در صنعت پیشرو گردد.
موفقیتها و شكست های غیرمنتظره منابع مهمی برای ایجاد فرصتهای نوآوری هستند. چراكه اكثر موسسات به انها بی توجه بوده، حتی از انها هراسان می شوند. دانشمند آلمانی كه در سال 1905 نووكائین را كه اولین داروی مخدر است ساخت، قصد داشت از آن بریا اعمال جراحی بزرگ نظیر جراحی قطع دست استفاده شود. با این وجود، جراحان ” بیهوشی عمومی “ را برای چنین عمل هایی ترجیح دادند،كاری كه اكنون نیز ادامه دارد. در عوض نووكائین شاهد درخواست فوری از داندانپزشكان بود. مخترع این دارو سالها ی آخر عمرش را صرف مسافرت بین دانشكده های دندانپزشكی نمود،برا ی اینكه از این اختراع عالی استفاده نادرست نشده و در راهی كه وی قصد نداشته مورد استفاده قرار نگیرد.
تمسخر آمیز به نظر می رسد، لیكن باید پذیرفت كه نگرش مدیران به رویدادهای غیر منتظره عبارت است از :” آن نباید اتفاق می افتاد“، سیستم ها ی گزارش دهنده نیز این واكنش را تشدید می كنند. چراكه آنها نسبتا به امكانت پیش بینی نشده بی توجه هستند. گزارشه های ماهانه یا هفتگی نیز در صفحه اول خود، فهرستی از مشكلات را درج می كنند كه بیانگر حوزه هایی است كه در آنجا نتایج در حد انتظار نیست. البته چنین اطلاعاتی ضروری است و از وخامت اوضاع جلوگیری می كند،ولی موجب به تعویق افتادن شناخت فرصتهای جدید می شود. اولین شناخت
از فرصت احتمالی، معمولا در جایی صورت می گیرد كه شركت در آن بودجه بیشتری صرف كرده است. بنابراین تلاشهای كارآفرینی حقیقتا دو ” صفحه “ دارند: یك صفحه مشكل و یك صفحه فرصت و مدیران باید بریا هر دو زمان یكسانی صرف كنند.
ناسازگاریها
لابراتوار الكان یكی از نمونه های موفق دهه 1960 است و این بدین خاطر است كه بیل گانر، موسس شركت، از یك ناسازگاری در تكنولوژی پزشكی بهره برداری كرد. عمل آب مروارید چشم، سومین یا چهارمین جراجی مرسوم در جهان است. طی سیصد سال پزشكان به این نتیجه رسیده بودند كه تنها پس از رسیدن كامل آب مروارید،با بریدن یك رباط آنرا از چشم بیرون آورند. جراحان چشم لزوم بریدن این رباط را آموخته و با موفقیت كامل انجام می دادند. ولی این شیوه با سایر روشها ی جراحی تفاوت بسیار داشت و اغلب از آن هراس داشتند. این نمونه ای از یك ناسازگاری بود. مدت پنجاه سال بود كه پزشكان آنزیمی را می شناختند كه می توانست این رباط را بدون نیاز به بریدن و عمل جراحی حل كند. . آل كانر یك ماده افزودنی به این ماده اضافه كرد كه باعث شد ماندگاری آن به چند ماه برسد. جراحان چشم به خوبی از این تركیب جدید استفاده كردند و الكان عرضه كننده انحصاری جهانی این دارو شد. پنجاه سال بعد،نستل این شركت را با قیمت اعجاب آوری خریداری كرد.
این نوع ناسازگاریها، در روند منطقی یا دوره ای یك فرآیند، تنها یكی از راههایی است كه می تواند فرصتهای نوآوری را افزایش دهد.
منبع دیگر، ناسازگاری بین واقعیتهای اقتصادی است. برای مثال هنگامی كه صنعتی در بازار از رشد ثابتی برخوردار است ولی سود نهایی آن كاهش می یابد، یك ناسازگاری وجود دارد. نمونه ای از این نوع، صنایع فولاد در كشورهای توسعه یافته بین دهه های 50 تا 70 است كه واكنش نوآورانه، ” كارخانجات كوچكتر “ بود.
ناسازگاری بین انتظارات و نتایج نیز می تواند راهی بریا نوآوری باشد. پنجاه سال بعد از شروع این قرن، شركتهای كشتی سازی و دست اندركار در صنعت كشتی، بطور جدی به دنبال ساخت كشتی هایی با سرعت زیاد و سوخت كمتر بودند. با این وجود، حتی شركتهایی كه توانستند چنین كشتی هایی بسازند با ركود اقتصادی كشتی های باركش اقیانوسی مواجه شدند. از سال 1950 و بعد از آن، باركشهای اقیانوسی در حال از بین رفتن بودند،اگرچه هیچ زمانی بطور كامل از بین نرفتند. به هر حال، همه اشتباه در این بود كه بین مفروضات صنعت و واقعیات ناسازگاری وجود داشت. هزینه واقعی ناشی از انجام كار روی دریا نبود،بلكه ناشی از انجام ندادن كار(بیكار نشستن در بندر ) بود. آن زمان كه مدیران پی بردند،هزینه دقیقا در كجا قرار دارد،نوآوری شكل گرفت :كشتی نقاله دار و كشتی كانتینر دار. این راه حل جدید، همان تكنولوژی قدیمی بود كه 30 سال در راه آهن و حمل و نقل های كامیونی استفاده می شد. در اینجا یك تغییر در نگرش و نه تغییر در تكنولوژی، اقتصاد كشت ی نوردی اقیانوسی را بطور كامل تغییر داد و انرا به یكی از بزرگترین صنایع رشد یافته در بیست یا سی سال گذشته تبدیل كرد.
نیازهای فرآیندی
هركس در ژاپن زندگی كرده باشد می داند كه این كشور سیستم مدرن بزرگراهی ندارد. جاده ها هنوز هم همان راههایی هستند كه در قرن دهم ساخته شده بود. آنچه باعث شد این سیستم بتواند برای اتوموبیل ها و كامیونها قابل استفاده شود،نصب و استفاده از منعكس كننده هایی بود كه در بزرگراهها ی آمریكا استفاده می شد. از اوایل دهه 1930 با نصب این منعكس كننده ها. هر اتوموبیل می تواند اتوموبیل های دیگر زا در هر كدام از جهت ها ی شش گانه ببیند. این نوآوری كوچك كه موجب كاهش بار ترافیك و حوادث گردید، ناشی از یك نیاز فرآیندی است.
آنچه اكنون ما آنرا رسانه های گروهی می نامیم از دو نوع نوآوری سرچشمه گرفته است كه حدود سالهای 1890 در پاسخ به یك نیاز فرآیندی بوجود آمد. نوآوری نخست، ماشین چاپ مرجنتالر است كه چاپ روزنامه هایی با تیراژ و سرعت زیاد را ممكن ساخت. نوآوری اجتماعی دیگر، استفاده از شیوه جدی تبلیغات(آگهی ها ) است كه اولین ناشران واقعی روزنامه یعنی آدولف اوچز از روزنامه نیورك تایمز و جوزف پولیترز از نیویورك ورد و ویلیام راندولف هرست آنرا ابداع كردند. این آگهی ها موجب شد ناشران بتوانند اخبار را بطور رایگان و با سود حاصل از تبلیغات انتشار دهد.
تغییرات صنعت و بازار
شاید مدیران معتقد باشند كه ساختارهای صنعتی تغییر ناپذیرند. ولی این ساختارها می توانند و اغلب نیز همین طور است كه یك شبه تغییر می كنند. این تغییر فرصتهای زیادی را برای نوآوری بوجود می آورد.
یكی از نمونه های بسیار موفق در تجارت آمریكا در دهه های اخیر،شركت دلالی و كارگزاری دونالد سون، لوفكین و ژنرت است كه اخیرا مورد پذیرش انجمن تضمین زندگی منصفانه قرار گرفته است.
دی. ال. جی در سال 1960 توسط سه مرد جوان كه هر سه فارغ التحصیل مدرسه بازرگانی هاروارد بودند تاسیس گردید. آنها پی بردند كه هر زمانی كه سرمایه گذاران بر امور زیر بنایی تسلط یابند،ساختار بازار مالی نیز تغییر می یابد. این مردان كه در واقع نه سرمایه ای داشتند و نه جایی مرتبط بودند،در طی چند سال، شركت آنها به رهبری صنعت رسید و تبدیل به یكی از كارگزاران موفق و فعال در وال استریت گردید و سپس بین المللی شد.
به طور مشابه، تغییر ساختار صنعت نیز، فرصت های فراوان نوآوری را برای تامین كنندگان لوازم خدمات بهداشتی آمریكا بوجود آورد. در طی 10 یا 15 سال گذشته،كلینیك های جراحی و روانپزشكی و مراكز اورژانس مستقلی در سراسر این كشور بوجود آمد. فرصت های مشابهی نیز از طریق ارتباطات از راه دور هم در تجهیزات (از طریق شركتهایی نظیر رولم ) و هم در حمل و نقل (از طریق شركت های ام. سی. آی ) و اسپیرنیت با این تحول صنعتی همراه بودند.
هنگامی كه یك صنعت به سرعت رشد می كند، بطوری كه در حالتهای بحرانی رشد 40 درصد، طی 10 سال یا كمتر داشته باشد، ساختار آن نیز تغییر می كند. شركتهای مسلط در بازار، به جای این كه شركتهای تازه وارد را مورد تهاجم قرار دهند، از آنچه تاكنون به دست آورده اند. دفاع می كنند. در واقع، هنگامی كه ساختارهای صنعت یا بازار را كه رشد سریع داشته اند از نظر فراموش می كنند. فرصت های جدید،بندرت در نگاه بازار قرار گرفته،تعریف شده و برای خدمت رسانی مورد سازماندهی قرار می گیرند. بنابراین این نوآوران شانس خوبی دارند تا به مدت زیاد بدون رقیب باشند.
تغییر ویژگیهای جمعیت
ویژگیهای جمعیت از معتبرترین منابع خارجی فرصت نوآوری است. وقایع جمعیتی،اتفاقات آینده را تعیین می كنند. از آنجا كه خط مشی گزاران بسیاری از ویژگیهای جمعیت را فراموش می كنند،افرادی كه به این ارقام توجه نمایند و از آن بهره برداری كنند پاداشهای كلانی دریافت خواهند كرد.
ژاپنیها در صنعت روبوت سازی پیشرفت كردند چرا كه به ویژگیهای جمعیت توجه داشتند. همه می دانستند در طی سالهای 1970 و بعد از آن در كشورها ی توسعه یافته، دو انفجار،در جمعیت و تحصیلات رخ می دهد و نیم یا بیشتر جوانان تحصیلات عالیه خواهند داشت. در نتیجه فقط افراد معدودی برای كارها ی معمولی كارگری باقی می مانند و این تعداد در سالهای 1990 ناكافی است. همه این موضوع را می دانستند،ولی تنها ژاپنیها بودند كه بر اساس آن عمل كردند و اكنون نزدیك به 10 سال است كه در صنعت روبوت سازی پیشرو هستند.
نمونه مشابه دیگر، موفقیت باشگاه مدیترانه در صنعت سیاحت و گردشگری است. در سال 1970 تنها ژرف اندیشان می توانستند ظهور بخش عظیمی از جوانان ثروتمند و تحصیل كرده را در اروپا و آمریكا پیش بینی كنند. اینان با آن نوع تعطیلات كه والدینشان در برایتون و آتلانتیك سیتی می گذارندند ارضا نمی شدند. این نسل در سن 10 تا 19 سالگی مشتریان ایده آلی بودند،در جستجوی یك مكان زیبا و رویایی.
مدت زمانی طولانی است كه مدیران به این جنبه های جمعیتی پی برده اند،لیكن همواره فكر می كنند تغییرات ویژگیهای جمعیت به كندی صورت می گیرد و حداقل در این قرن انجام نمی شود. در واقع تغییر در تعداد افراد و به دنبال آن توزیع سن، تحصیلات، شغل و محل جغرافیایی آنها، در زمره مهمترین عواملی است كه فرصتهای نوآوری را بوجود می آورد و حداكثر نتیجه و حداقل ریسك را در نیل به كارآفرینی دارد.
www.itmportal.com
منبع خبر : واحد پژوهش و تحقیق MLM
برگرفته ازسایت : mlm.ir
1- جستجو برای یک ایده،خدمات یا محصولی که متفاوت از دیگران باشد:
اشخاص کارآفرین وقایع را به سمت جلو پیش می برند.آنها دوست ندارند مانند دیگران باشند.آنها می خواهند که:
- همان کار را بکنند ولی به نحوی متفاوت
- کاری جدید انجام دهند اما به نحوی متفاوت
- کاری جدید انجام دهند اما به روشی پایدار(روشی که قبلاً ثبت شده است)
- کاری جدید انجام دهند و آن را به روش جدیدی انجام دهند.
در مورد اول اغلب دارای امنیت بیشتری هستند زیرا یکی از متغیرها از میان برداشته می شود.به عنوان مثال کار کردن با یک روش متداول و آشنا.
Amazon.com کتاب می فروشد،فعالیتی که صد سال است انجام می شود.اما به روشی جدید و به واسطه اینترنت.
Ken Bogas ایده های جدیدی برای راه اندازی رستوران داشت اما آن ها را با یک روش سنتی پیاده کرد و تعدادی از موانع را از سر راه برداشت.در آن زمان سایت های اینترنتی و اطلاعات تصویری مقوله کاملاً جدیدی بود و او کار خود را با یک روش جدید یعنی pc شخصی خودش آغاز نمود.
تفاوت ها همان VSP ها(نقاط یکتایی فروش)هستند و این چیزی است که مشتری ها به آن عکس العمل نشان می دهند و کارآفرین و سازمان با هم برای مشتری شناخته می شوند.
2- با یافتن ایده،خدمات یا محصول برای تأمین منابع مورد نیاز جهت پیاده سازی آن قدم برداریم:
بسیاری مردم ایده هایی دارند ولی تعداد اندکی از آنها واقعاً قدم های لازم را برای پیاده کردن آنها بر می دارند که آنها همان کارآفرینان هستند.
ممکن است چیزهای بسیاری وجود داشته باشد که به این امر کمک کنند .مانند:
- جستجوی شریک
- جستجوی سرمایه
- ثبت اختراعات
- بازاریابی
این لیست از پروژه ای تا پروژه دیگر تغییر می کند و مهم آن است که شخص وقت بگذارد تا مطمئن شود که به همه چیز ممکن فکر کرده است.بنابراین ممکن است پیاده کردن برخی از شرایط بالا واگذار شود به شخص دیگری زیرا ممکن است کاری روتین باشد و فعالیتی کارآفرینانه نباشد.
3- محیط خارجی را بشناسیم:
شخص کار آفرین لازم است تا رنج وسیعی از عوامل خارجی را قبل از شروع توسعه در نظر بگیرد. زیرا رسیدگی به این عوامل است که به فرصت ها و تهدیدهای بالقوه جهت می دهد.
یک Spectacies از عواملی نظیر اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی،تکنولوژیکی،قانونی،محیطی،گمرکی و ... محدوده وسیعی از عوامل را جهت رسیدگی در دسترس قرار می دهد.
4- خودتان و بینش خود را بشناسید:
به منظور تحلیل محیط خارجی شخص کارآفرین نیاز دارد که نقاط قوت و ضعف خود را مورد بررسی قرار دهد.یگر نقاط ضعف شناخته شوند مشکلاتی که ایجاد می کنند کمتر خواهد بود.برخی از نقاط ضعف کارآفرینان ضعف های جایز هستند.برای مثال:مقابل یک نیروی مثبت از دست دادن ضعف و قدرت هر دو ممکن است.انسان های خلاق ممکن است در برقراری ارتباط ضعف داشته باشند و این ضعف ممکن است سبب شود حتی خلاقیت آنها افت پیدا کند.
در فرموله کردن بینش اطمینان حاصل کنید که قابل سازماندهی بوده و بتوان آن را به صورتی که بتواند با دیگران ارتباط برقرار کند تبدیل کرد.
5- کسب مهارت ها،توسعه ویژگی ها:
اینکه شما در آغاز یک کسب و کار کارآفرینی تمام مهارت ها و ویژگی های لازم را به طور کامل داشته باشید مد نظر نمی باشد.
بررسی کنید که چه مهارت هایی لازم است و آنها را کسب کنید.
هرگز نترسید که از دیگران بپرسید کدامشان موفق بوده اند.بسیاری از آنها دوست دارند به شما کمک کنند.نسبت به برنامه هایی که اعلام می کنند شما می توانید به سرعت پولدار و یک کارآفرین موفق شوید.
آگاه باشید این امر مستلزم کار سخت و زمان کافی برای کسب مهارت های پایه ای و راه حل سریع ندارد!
6- ریسک ها را مورد محاسبه قرار دهید و از شکست نهراسید.
ریسک ها باید به طور دقیق تحلیل شوند.اگر ریسکی بقای کارآفرین را به خطر بیاندازد ممکن است ارزش آن را داشته باشد که پذیرفته شود.برنسون را به یاد آورید که چه طور ریسک تأسیس خطوط هوایی را برای سال اول پذیرفت.گرچه ممکن بود سرمایه زیادی را از دست بدهد.
شکست ها چیزی هستند که باید از آنها درس آموخت.ما از خطاهایی که رخ می دهد بیشتر درس می گیریم تا کارهایی که به طور صحیح انجام می شود.بسیاری از روانشناسان بر این باورند که درجه خاصی از شکست برای انگیزش و چالش لازم است.اگر همیشه همه چیز به خوبی پیش رود همان قدر نا امید می شویم که همه چیز همیشه خراب شود.
کلمب یک شکست خورده بود.او هدفش یافتن راهی جدید به سوی هند بود که منجر به یافتن آمریکا شد.اما هنوز مجسمه او در سر تا سر جهان وجود دارد.
اگر شخصی واقعاً نمی تواند در مقابل شکست بایستد،هیچ وقت نمی تواند یک کارآفرین حقیقی شود.ریسک و شکست باید در کار قرار داده شوند.اگر هیچ ریسکی نباشد هیچ چیز به دست نخواهد آمد.
7- تعیین اهداف:
هر بینشی احتیاج دارد که تحقق خود را ببیند.این اهداف به فرآیند طرح ریزی برای پیاده سازی فعالیت های کارآفرینانه کمک خواهند نمود.
همچنین مهم است درک نماییم که اهداف پویا هستند و می توانند با محیط تغییر نمایند.اشخاص کارآفرین نباید به خودشان اجازه بدهند که در بینش خود دچار کوتاه نظری شوند.زیرا ممکن است فرصت های دیگری نیز وجود داشته باشد.
8- برقراری ارتباط با بینش:
بینش شخص کارآفرین هر چه باشد،او و اهداف مورد تأییدش باید با کسانی که با آن درگیر خواهند شد ارتباط برقرار کند.دیگران ممکن است به اندازه تولید کننده این ایده ها نسبت به آن اشتیاق نداشته باشند و برای آنها لازم است بینش به طور واضح و دقیق باز شود.
ممکن است کسانی باشند که در طرح های اولیه متوجه Flaws شوند(Flaw هایی که به دلیل ناچیز بودنشان توسط کارآفرین از قلم افتاده اند).
باید به این افراد توجه کرد و طرح هایشان راشنید زیرا ممکن است درست بگویند.مکتوب نمودن بینش به صورت واضح می تواند تمرکز مفیدی برای افراد ایجاد کند.
9- اطمینان بخشیدن از جهت حمایت:
کارآفرین نیاز به حمایت دارد.چه به صورت حرفه ای و چه به صورت داخلی.
حمایت مستمر متصدیان امور مالی،شرکا،کارمندان،Supplier ها و مشتریان به طور واضح برای موفقیت هر کسب و کاری حیاتی است.
هر چه زودتر این افراد جزو معتمدان کارآفرین قرار می گیرند(بدون گشودن اسرار خاص کسب و کار) زودتر می توانند به پروژه وارد شوند.
در خانواده هم همین طور است.شخص احتیاج دارد که اطمینان حاصل کند که زمان برای روابط خانوادگی اختصاص داده شده است.برقراری تعادل بین کار سخت و ساعت های طولانی که فعالیت های کارآفرینی را احتیاج دارد با تعهدات خانوادگی کاری دشوار است اما باید انجام شود.
اگر شکست اتفاق بیافتد حمایت هم کلاسی ها و به ویژه خانواده در فرایند شروع مجدد حیاتی خواهد بود.تمام کارآفرینان در برخی نقاط از شغلشان با شکست مواجه خواهند شد.
10-برقراری شبکه:
کارآفرینان به ندرت فقط یک پروژه را در زندگیشان هدایت می کنند.در حالی که آنها از یک فعالیت به فعالیت دیگر حرکت می کنند شبکه ارتباطی شان اهمیت بیشتری در موفقیتشان پیدا می کند.شخص کارآفرین به ندرت اجازه می دهد که یک فرصت ارتباطی از دست برود.آنها به نقشی را که دیگر مردم در موفقیت شان دارند اهمیت بسیار می دهند.
شخص کارآفرین احتیاج دارد که برقراری شبکه ارتباطی را یک فعالیت قبل از کلیه فعالیت ها قرار دهد.این فقط به منظور ملاقات با افراد نیست بلکه به منظور حفظ ارتباط است و در واقع اهمیت ارتباط های بعدی به اندازه اولین ملاقات است.
به یاد داشته باشید هیچ کس دوست ندارد که احساس کند فقط یک وسیله است و کارآفرین فقط به این جهت به آنها علاقه مند است که آنها کاری می توانند برایش انجام دهند.
کارآفرین موفق با دقت خواهد اندیشید که سایر افراد از برقراری شبکه چه سودی به دست خواهند آمد.
منبع:خانه پژوهش نواندیش
برگرفته از سایت:رضا کارآفرین
لازم به ذکر است که ابهام و اشتباهات موجود در این واژهها موجب پایین آمدن راندمان و بازده رقابتی شده است.
آیا شرکتها یا سازمانهای بزرگتر میتوانند از خلاقیت و نوآوری ایجاد شده (به شکلی ذاتی) توسط فعالیتهای کارآفرینی سودی کسب نمایند؟ قطعا جواب مثبت است. اما چه عواملی باعث میشود تا این اتفاق رخ دهد؟ کارآفرینی، نوآوری و کارسازی سه اصطلاحی هستند که توسط افرادی خاص در اوایب قرن 21 مورد استفاده قرار گرفتهاند و سازمانهای بزرگتر بیشتر تمایل دارند که از ظرفیتهای ایجاد شده در این مورد استفاده نمایند. در همین راستا سئوالاتی برای مدیران و سرپرستان و مجریان سازمان مطرح شد؛
- کارآفرینی چیست و آیا امکان ایجاد آن در یک سازمان بزرگتر وجود دارد یا خیر؟
- نوآوری چیست و برای ایجاد نوآوری نیازمند چه عواملی هستیم؟
کارسازی چیست؟
هدف این مقاله این است که اشتباهات و ابهامات موجود در این زمینه را رفع کرده و در نهایت دیدگاهی را ارائه نماید که بتواند پیش نیازهای تبدیل تئوریهای مثبت و عمیق را به واقعیت برایمان بازگو کند. قصد این مقاله این است که درمیان خوانندگان خود این انگیزه را ایجاد کند که مسائل و موضوعات مطرح شده را با دقت بسیار مورد توجه قرار دهند و علاوه بر این، این انگیزه را در آنها القاء نماید که اگر چالشها مورد هدف قرار گیرند قابل حل خواهند بود.
درک نادرست
بسیاری از افرادی که سالها در سازمانهای بزرگ فعالیت کردهاند بر این اعتقادند که زمانی که یک سازمان به اندازه مشخص میرسد به طور اجتناب ناپذیری تواناییاش را برای فعالیت کارآفرینانه و همچنین تشویق و ایجاد نوآوری از دست میدهد. این نوع تفکر، خطرناک است، مخصوصا زمانی که فرد نیازمند رقابت است.
برای نمونه به مثالهای زیر اشاره میشود:
1- شرکت 3M در سال 1902 تاسیس شده است و از آن زمان تاکنون سرمایه گذاری عظیمی را در جهت حمایت از فعالیتهای کار آفرینانه و نوآوریهای عملی انجام داده است. این حمایتها از طریق تغییر چشمگیر در اندازه و ساختار و تغییرات اساسی در بازارهای خارجی تاکنون ادامه یاقته است. پیامی که توسط تعدادی از مجریان اصلی این شرکت درطول تاریخ این شرکت به کارکنان آن تدریجا القاء میگردد (با ملاحظهی وب سایت این شرکت معلوم میگردد) گویای این است که نوآوری روشی است که هرگز محکوم به فنا نخواهد بود.
2- شرکت (Reed.co.uls) که بوسیله (Alec Reed) با هدف جذب و تامین نیروی انسانی تاسیس گردید. در مواجهه با تغییرات اساسی و هم در ماهیت استخدام و افزایش چشمگیر در بازار رقابتی، شرکت (Reed) توانست موقعیت خود را به عنوان پیشرو در این کار حفظ و حمایت کند. این شرکت این کار را با تشویق به سمت فرهنگ بعالیتهای کارآفرینی و تعلیم نوآوریهای عملی انجام داد.
3- شرکت (Pfizer) شرکت تولید محصولات دارویی است که از ابتدای شروع به کار خود در سال 1849 توانسته است سهم موثری در بازار داشته باشد. این شرکت فرهنگ خاصی داشت که در آن نوآوری را تقویت کرده و مکررا محصولات جدیدی را تولید مینمود که سبب میشد شرکت بتواند موقعیت برجسته خود را حفظ نماید. این شرکت از فعالیت کارآفرینی استفاده کرد و خود را به عنوان شرکتی معرفی نمود که در پذیرش بحرانهایی که شرکتهای دیگر حاضر به قبول آن نیستند، پیشتاز است.
4- شرکت (Virgin) کار خود را به عنوان مجلهای دانشجویی و شرکتی تحت عنوان مثبت سفارشات پستی آغاز کرد؛
در قرن 21 این شرکت از لحاظ اندازه گسترش قابل ملاحظهای پیدا کرد، و تاکنون نیز قابلیت خود را برای ایجاد فعالیت کارآفرینی و چالشها و رقابتهای مستمر حفظ کرده است و تقریبا شبیه سایر شرکتها است.
5- در سال 1997 شرکت (france telecom) طرحی ابتکاری را با هدف تشویق ایجاد خلاقیت در فعالیتهای کارآفرینی معرفی نمود. این فعالیتهای کارآفرینی مربوط به فعالیتهایی میشدند که در سازمان میزبان به سر میبردند و به وسیله منابع تکنولوژیهای ابتکاری که بعدا مورد بهرهبرداری قرار میگرفتند احاطه شده بودند. شرکت (British telecom) نیز از چنین طرحی برای تقویت فعالیت کار آفرینی استفاده نمود.
6- شرکت (Siemens) به عنوان یکی از بزرگترین شرکتهای اروپایی نقش مهمی را در جهان بازی میکند. نوآوری جالب این شرکت، دیدگاه این شرکت در مورد توسعه (پیشرفت) کارمندان ارشد و قدیمی خود از طریق تشویق موثر و پویای کارمندان با برنامه توسعه اروپایی (par) بود. سایر شرکتها، برای مثال شرکتهایی چون (MCDonald) یا (Tesco) دیدگاههای متفاوتی را نسبت به نوآوری پذیرفتند. برای مثال شرکتهایی چون (MCDonald) یا (Tesco) دیدگاههای متفاوتی را نسبت به نوآوری پذیرفتند. برای مثال شرکت (MCDonald) و در راستای آن شرکت (Tesco) در اصل محصولاتشان به شکلی موثر تغییری ایجاد نکردند ولی در عین حال در زمینه سیاست پیشرفت کارمندان و جذب نیرو، دست به نوآوری و ابتکار زدند. در حال حاضر تقریبا 45٪ از مدیران (MCDonald) کار خود را با مستخدمی در رستوران آغاز کردهاند. این کار، انگیزه قوی برای کارکنان شرکت محسوب میگردد تا در مقابل شرکت و مشتریان، وظایف خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند. لیست سازمانها و شرکتهایی که دیدگاههای کارآفرینانه را در محیطهای پویا پذیرفتهاند و همچنین باعث ایجاد چالشهایی در فعالیت های اقتصادی گردیدند، جامع و کامل نیست اما باید نشان دهنده ارزش افزوده قابل تحصیل یا درآمدهای ایجاد شده که به وسیله مفهوم نوآوری و کارآفرینی به دست میآید باشند.
سئوالاتی برای سازمانهای بزرگتر
1- آیا شما واقعا بر این عقیدهاید که در شرکت شما نوآوری وجود دارد؟
2- آیا رقبای شما، به شرکت شما به دید یک شرکت کارآفرین و فعال نگاه میکنند؟
چرا این سازمانها نسبت به نوآوری و خلاقیت در فعاایتهای کارآفرینی نگرشی مثبت دارند؟ پاسخ روشن است. این کار، این سازمانها را قادر میسازد که خود را نجات داده و حفظ نمایند. بسیاری از مردم نوآوری و کارآفرینی را به عنوان وسیلهای برای تشویق رشد و توسعه میدانند. اگر شرکتی نسبت به نوآوری و خلاقیت در فعالیتهای کارآفرینی نگرش مثبت نداشته باشد احتمال اینکه بتواند در بازار کاملا رقابتی و تهاجمی دوام بیاورد بسیار بعید است. تلاش و کار فشرده زیاد برای نجات (از خطر نابودی) دامنه کالاها و خوماتی که کاملا قدیمی شده و سطح قابل قبولی ندارند سیاست مناسبی (بادوامی) به نظر نمیرسد.
این ضعف انسانهاست که در مواقعی که با فشار و بحران روبه رو میشوند بیشتر تمایل به اتکاء بر تکنیکها، مهارتها و تواناییهای قبلی که او را در گذشته نجات دادهاند پیدا میکند. برای مثال تاثیر فروشگاههای بزرگ زنجیرهای و همچنین ظهور تجارت الکترونیک باعث ایجاد چنان چالشی برای خردهفروشان محلی میشود که تنها راه ادامه فعالیت تکیه بر نوآوری است. کسانی که در مقابل این چالشها با راه حلهایی متفاوت، جدید، و جایگزین، واکنش نشان میدهند، شانس بیشتری برای نجات از مشکلات موجود دارند. کسانی که در مقابل این چالشها با راهحلهایی متفاوت، جدید، و جایگزین، واکنش نشان میدهند، شانس بیشتری برای نجات از مشکلات موجود دارند. کسانی که کمی بیشتر کار میکنند و هزینه کالاها را اخراج میکنند ممکن است از کسانی که کار را موقتا متوقف میکنند موفقتر باشند.
سئوالاتی برای سازمانهای بسیار بزرگتر
1- آیا اساس و پایه محصولات و خدمات شما قابل قبول بوده و آیا مدل فعالیت اقتصادی شما برای قرن مناسب است؟
2- آیا مشتریان شما قبول دارند که کسب و کار و تجارت شما قابل قبول است یا اینکه به دنبال جایی دیگر میگردند؟
3- آیا رقابت شما در خور جایگاهتان در بازار میباشد یا خیر؟
کارآفرینی و نوآوری
در قرن 21 اصطلاحات امیدوار کنندهای به وجود آمدهاند. این اصطلاحات عبارتند از شرکت، رفتار کارآفرینانه، کارآفرینی، نوآوری و جهش. رهبران شرکتها، سیاست مداران و سازمانهای تجاری به گونهای از این زبان استفاده میکنند که گویی، این فرآیند، عامل ضروری و انکار ناپذیر موفقیت است. اما فراتر از این مسائل بدیهی، باید در مورد تعریف این عبارات نیز به بحث پرداخت چرا که این تعاریف به ما کمک خواهد کرد.
کارآفرین
کارآفرین شخصی است مبتکر و پیشرو. شخصی که در قبال حوادث آینده برای خود مسئولیت (مالکیت) فرض میکند. شخصی که خطرات موجود در این فرآیند را مدیریت میکند یا شخصی که در مواجهه با موانع و مشکلات اصرار دارد تا انتهای کارها را ببیند. رسیدن به تعریفی مفید و موثر از کارآفرین مشکل نیست. (مانند همان تعریفی که در این مقاله آمده است) بنابراین در دفاع از نیازهای آکادمیک برای داشتن ادراکی از این که کارآفرین، با چه ویژگیهایی مشخص میشود بسیار مفید است. مخصوصا اگر کارآفرین به عنوان یک ارزش بالقوه در یک سازمان بزرگتر مد نظر گرفته شود. اگر تعریفی درست از کارآفرین ارائه نگردد موجب میشود که درک نادرستی از کارآفرینی به وجود آید که حتی ممکن است مانع رفتار کارآفرینانه گردد. برای مثال اگر یکی از کارمندان ارشد بخواهد از رفتار کارآفرینانه جلوگیری کند کافی است از واژههایی چون، ریسک بالا، استفاده کند تا موجب امتناع سایر همکاران برای جلوگیری از ادامه این گونه فعالیتها شود.
تعریفی که از کارآفرین ارائه میشود باید به گونهای کارا و مفید باشد که بتواند هیئت مدیره شرکتی را که قصد رقابت در قرن 21 را دارد جلب نماید. مخصوصا در جایی که هر شرکت نهایتا در فعالیتهای کارآفرینانه و تیم کار آفرین برای خود اصول جدا از سایر شرکتها دارد. لذا، این کار برای سازمانهای بزرگتر مناسب نیست زیرا حفظ و بقای شرکت خود را در دست چند کارآفرین قرار میدهند. مخصوصا هنگامی که یک سازمان و شرکت نیازهای بنیادی خود را افزایش داده و به دیگران اجازه میدهد که بخشهای کلیدی شرکت را در اختیار بگیرند. در سازمانی که کارمندان آن در رابطه با نقشهای مشخص خود، گوشههایی از رفتار کارآفرینانه را بروز میدهند. نظم دادن به عقاید در این سازمان امر مهمی است. قادر ساختن افراد به مالکیت یا تفکر انعطاف پذیر و مطمئن کردن مردم از اینکه کارهایی را که آنها به طور خروجی انجام میدهند در کل، باعث توسعه استراتژیک فعالیت اقتصادی شده و این رویه رفتار کارآفرینانهای است که میتواند به خیلی از سازمانها این ارزش را اضافه نماید. این نکته را نباید فراموش کرد که باید بین فرد کارآفرین و الگوی فکری و رفتارهایی که میتواند منجر به کارآفرینی شود تفاوت قائل شد.
مدارک و شواهد حاکی از این امر هستند که عوامل زیر جزء نگرشهای کلیدی کارآفرینانه محسوب میشوند: نگرش و رفتار کارآفرینانه
نگرش و رفتار کارآفرینانه شامل موارد زیر است:
1- انگیزه برای رقابت و موفقیت
2- مالکیت داشتن و مسئول بودن
3- اتخاذ تصمیمات به شکلی مستقل
4- انعطاف پذیر بودن در مقابل افراد و کارها
5- خلاق و انعطاف پذیر در برابر ایدههای دیگران، تصمیم گیرنده و حلال مشکلات بودن
6- توانایی درک و گرفتن شانسها و فرصتها
7- آگاهی و هوشیاری در برابر خطرات مربوط به انتخابها و فعالیتها
8- توانایی مدیریت کردن خطرات و نهایتا کاهش خطرات
9- استقامت در برابر چالشها و یا عدم پاداشهای فردی
10- بررسی و بحث و قاعده مند کردن نظرات و دیدگاهها
11- قابلیت تاثیر گذاشتن
اگر این ویژگیها در افراد در سطح سازمان پرورش یابد، افراد خواهند توانست از تلاشهای کارآفرینان استراتژیک و یا تلاشهای رهبران سازمانها حمایت کنند. هر فردی فقط میتواند رویههای رفتارهای کارآفرینانهای را که با ارزش موثر سازمان ترکیب میشود را نشان دهد ولی تمام افراد نه نیاز دارند و نه میتوانند یک کارآفرین به صورت الگوی واقعیاش باشند.
از طرفی این ویژگیها دارای ارزش ایجاد و توسعه و ارزیابی نمیباشند.
این نکته دارای اهمیت است که لیست فوق را به عنوان یک بینش ومزیت رفتاری در نظر بگیریم نه به عنوان شایستگی ها و صلاحیت ها .همان طور که چالش ها در محیط متغیر نیازمند انعطاف پذیری به درقبال پیشرفت و ترقی هستند که درحال حاضر قابل تعریف نمی باشند.وقتی برای ما قابل پیش بینی نیست که سازمان در 5 سال آینده چه کاری را انجام خواهد داد، محدود کردن توسعه ی منابع انسانی به لیست شایستگیها و صلاحیتها ( Competency list ) کاملا نامعقول است .به علاوه این ویژگی ها نباید از چنین محیط های پویا و متغیری به شکلی مستقل در نظر گرفته شوند.این موارد به عنوان یک پیش وضعیت رفتاری و نظری قلمداد می شوند که مشخص کننده ی این خواهد بود که اشخاص چگونه در کارها، با مشتریان ویا با خود برای آینده شرکتشان تعهد نمایند.این امور همچنین مشخص کننده ی گسترهای است که هر شخص مجاز به رشد و برآوردن نیازهای آینده ی خود است .افرادی که ترکیب مناسبی از پیش وضعیتهای رفتاری و نظری را در معرض نمایش قرار می دهند، در موقعیتی خواهند بود که ارزشی را به رفتارشان یا برای نیل به اهداف شرکتشان اضافه میکنند. دغدغهای که در یک سازمان وجود دارد این است که در سطح سازمانی بتواند از اینکه ترکیبی از مزیتهای رفتاری و نظری مناسب برای رویارویی با مشکلات است ایجاد اطمینان نماید. پس از این بحثها حال میتوانیم کارآفرینی را مورد بررسی قرار میدهیم.
کارآفرینی
کارآفرینی را میتوان بر مبنای واقعیتهای زیر تعریف کرد: کارآفرینی عملی خلاقانه است که به وسیله آن چیزی به وجود میآید که قبلا وجود نداشته است. خلاقیت را میتوان درک و به دست آوردن فرصتها و شانسها تعریف کرد که ممکن است در محیط به صورت نامحسوس وجود داشته باشد. خلاقیت بیشتر ناشی از فرصتها است تا منابع. برای مثال اگر فرصت و شانس به طور موثر درک شود منابع پیدا خواهند شد.
- کارآفرینی دارای درجه خطر پذیری متغییری است زیرا پدیدهای جدید و متفاوت است که موجب میشود برآورد فایده آن مشکل باشد.
- کارآفرینی موجب ایجاد فایده برای انجمنها جوامع و اشخاص است.
- کارآفرینی اغلب تخریبی خلاقانه است. کارآفرینی عبارت است از گرفتن ایدهها، ابتکار و (یا خدمات تبدیل آنها به کالا) و سپس ایجاد فعالیت کارآفرینانه برای تولید محصول به بازار. اگر به لیستی که در مورد سازمانهای کارآفرینی ذکر میشود مراجعه کنیم میبینیم که این سازمانها دقیقا چنین کاری میکنند. تمام این شرکتها ایدهها را گرفته و منابع را جمع آوری میکنند و سپس برای ایجاد کالا یا خدمات جدید که بتوانند ارزشی را به عرضه سازمان به بازار اضافه کند، ترکیب مینمایند.
مطمئنا جایگاه کارآفرینی در مرکز هر سازمانی است که قصد موفقیت و ادامه فعالیت را دارد. بخشهای فوق باید توانسته باشند تفاوتهای میان کارآفرینی قالبی (کلیشهای) و مجموعهای از نظرات و همچنین مزیتهای رفتاری و فرایند کارآفرینی خلاقانه را مشخص کرده باشند.
کارآفرینی در سطح شرکتهای بزرگ
این کارآفرینی دارای انواع مختلفی است:
1- کارسازی:
ایجاد فعالیت جدید کارآفرینی در داخل و بیرون سازمان است. یکی از مثالهای چنین بازاری توسط « Hewlett-packava » ارائه شده. ویژگیهای چنین افرادی توانایی گرفتن ایدهها تبدیل آنها به محصول و ارائه سریع آن به بازار میباشد. اگر چه ممکن است سازمان یک سازمان بزرگ باشد ولی به سرعت و به شکلی پویا حرکت میکند.
2- کارآفرینی پراکنده:
این نوع کارآفرینی، ایجاد ساختار و فرهنگی همگام با سازمان به منظور حمایت از کارآفرینی، نوآوری و تشویق کارمندان برای سهیم شدن در فعالیت اقتصادی است. تحقیقات اخیر نشان دهنده این است که سازمانهایی که قادر به پیدا کردن زمینههای مشترک بین اهداف و آرمانهای اشخاص و شرکت هستند شانس بیشتری برای موفقیت و بقا دارند. اصطلاح کوئستوکرایی برای تبیین تلاشهای فردی و سازمانی در این زمینه پیشنهاد شده است.
3- فعالیت کارآفرینی مشارکتی:
این نوع کارآفرینی عبارت است از ایجاد قابلیتهایی جدید از طریق توسعه روابط نزدیک با فعالیتهای کارآفرینانه کوچک در بخشهای مرتبط با کارآفرینی. در عصری که در آن، سازمانهای بزرگ بر تواناییهای کلیدی تاکید دارند، دسترسی به توسعه زمانی صورت میپذیرد که از بین تواناییهای افراد به شکلی مطلوب استفاده شود که اگر توانائیهای کلیدی افراد از طرف آن شرکتها مورد بهرهبرداری قرار نگیرد توسط رقبایشان مورد استفاده قرار خواهد گرفت. شرکتهای کوچکتر نیز در چنین مشارکتهایی منافع بالقوهای نصیبشان میشود. امروزه از این طریق شبکههای سرمایه گذاری رسمی، خودشان را به شرکتهای بزرگ معرفی میکنند. با ترسیم تمایز فوق این نکته روشن شد که، شما نیاز ندارید تا یک کارآفرین باشید تا رویههای مختلف را نمایش دهید. علاوه بر این گونه شناسی در کارآفرینی به ما اجازه میدهد تا در مورد کاربردهای کارآفرینی به عنوان یک ارزش قابل اجرا در بخشهای اجتماعی و عمومی و تجاری شروع به بررسی نماییم.
نوآوری
حال این موضوع را بیشتر توضیح داده و چگونگی ارتباط کارآفرینی شرکتی با نوآوری بررسی مینمائیم. نوآوری عبارت است از:
1- هر گونه تغییر در دامنه محصولات و خدماتی که شرکت به بازار ارائه میدهد: این تعریف واضحترین، شکل تعریف از نوآوری است و شامل ایجاد کالاها و خدمات جدیدی است که معمولا از طریق R.D تولید میشوند. تنها تفسیر و توضیحی که در اینجا قابل ارائه است این است که سازمانی که تمام انرژی نوآورانه خود را در بخشهای مشخصی از سازمان متمرکز میکند ممکن است همکاری سایر بخشها که میتوانند در طول سازمان صورت گیرند را از دست دادن دهند.
2- هر گونه تغییر در استفاده از محصولات و خدمات به جز کاربری اصلی آن: برای مثال استفاده از کامپیوتر شخصی به جای ایجاد ارتباط و نهایتا استفاده از اینترنت به عنوان ابزاری برای تجارت به جای سایر ارتباطات گروهی.
3- هر گونه تغییر در بازاری که در آن بازار محصولات و خدمات جدا از بازار اصلی و مشخص به کار میروند: برای مثال داروهای پزشکی که برای افراد خاصی ساخته شدهاند میتوانند برای دیگران یک اقدام موفقیت آمیز محسوب گردد. مسئله قرص Viagra که در شرکت «p fizer» تولید شد میتواند مثال خوبی از یک محصول توسعه یافته باشد که ارزش زیادی برای سایرین دارد.
4- هرگونه تغییر در کالاها یا خدمات توسعه یافته و تحویل داده شده جدا از طراحی اصل و عملیات و منطقی آن: برای مثال تحول عظیمی در حال رخ دادن در زمینه آموزش اینترنتی وجود دارد و تغییرات زیادی در دیدگاههای سنتی آموزش و یادگیری به وجود آمده است.
در حال حاضر بسیاری از سازمانها آموزش را از طریق چهره به چهره (حضوری) ارائه میدهند بدون اینکه برای ایجاد نوآوریهای اساسی در طراحی آموزشی احساس نیاز کنند. ذکر این نکته قابل توجه است که توماس ادیسون در سال 1922 ادعا کرد که نمایش از راه دور میتواند به عنوان رسانه اصلی در امر آموزشی مطرح شود. این امر به علت فقدان نوآوری در مرحله تحویل و محاسبات محقق نگردید.
5- به جز مدلهای قبلی و فعلی، نوعی نوآوری که متمرکز بر توسعه سازمانی است که در مرکز مدل فعالیت تجاری وجود دارد خدمات مالی در نوآوری مدل فعالیت اقتصادی حاکی از تحولات مهمی است که امروزه تعداد شرکتهایی که طریق ارائه خدمات مالی به دنبال درآمد بیشتری هستند. بیشتر از تعداد شرکتهایی است که رسما خود را به تعداد محدود تهیه کننده منحصر کردهاند.
15 سال پیش چه کسی تصور میکرد که سازمانهای کوچک بتوانند بانکها را تهدید کنند؟
امیدواریم توضیحات فوق موجب روشن شدن ابهامات موجود در این و تشویق سازمانهای بزرگ برای بازگشت موضوعات کارآفرینی و نوآوری به جایگاه اصلی خود شود.
چرخه فعالیتهای اقتصادی رد طول تهدیدی که به وسیله بازیگران جدید اقتصادی به وجود آمده است کاهش پیدا کرده و فراتر از آنچه که ما فکر میکنیم، به ما نزدیک است. در ابتدا سازمانهای بزرگتر باید در مورد عمق نیروی بالقوهای که وجود داشته و همچنین درآمدهایی که میتواند ایجاد شود احساس نیاز کنند.به علاوه این پیام باید به طورواضح ابلاغ شود که، کارآفرینی ونوآوری می تواند بدون تهدید پایه واساس کالاها و خدمات ایجاد شود.این بسیار سودمند است اگر ما قبول نمائیم که درآینده ای نزدیک فعالیت اقتصادی ناشناخته ای ممکن است در صدد گرفتن بازار شما باشد.رفتار کارآفرینانه می تواند ارزش زیادی را ایجاد کند و نوآوری جنبه ی مهمی از فرآیند کار آفرینی است.بنابراین ، براساس تعریفی که از نوآوری ارائه شد می توان گفت یک سازمان هنگامی نوآور است که به طور فعالانه از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب حرکت کند.
نویسنده: دیوید جانسون
بر گرفته از: فصلنامه ی ترجمان کارآفرینی
برای تحقیق این هدف، عوامل شخصی و انگیزشی شروع یک کار تجاری، موانع فیزیکی و اقتصادی پیش روی آنها و نیز حمایتها و مشاورههای ظاهری و واقعی در دسترس زنان، بررسی شدهاند.
ادبیات شرکتهای تجاری کوچک در انگلستان، مالکیت شرکتهای تجاری را با افراد مذکر سفید پوست میشناسند و زنان صاحب شرکتهای تجاری را نادیده میگیرند. تنها زمانی زنان مورد توجه قرار میگیرند که: حداقل جزء طبقات متوسط جامعه زنان، با سابقه تحصیلات دانشگاهی و با خانوادهای که دارای سابقههای مالکیت و مدیریت شرکتهای تجاری باشند. این دیدگاه افراد دارای دو علت میباشد؛ اول اینکه، شرایطی که بیان شد ویژگی اکثریت زنان موفق درفعالیتهای تجاری در انگلستان است و دوم این که این مقوله، زنانی را مورد توجه قرار میدهد که قبلا تصمیمات مدیریتی در شرکت خود گرفتهاند و مدیریت کردهاند، نه کسانی را که توانایی بالقوه برای شروع کار تجاری را دارند.
هزاره اخیر، شاهد یک رشد وسیع در شرکتهایی با اندازههای کوچک و متوسط درانگلستان بوده است که تا حدودی به فلسفه دولت محافظه کار باز میگردد. اهمیت زنان، به دلیل ظرفیتها و کار باز میگردد. اهمیت زنان به دلیل ظرفیتها و تواناییهای کارآفرینانهای است که در اغلب کشورهای غربی، در حال افزایش روز افزونی میباشد. اتحادیه اروپا هر ساله برای افزایش تعداد زنان کارآفرین، از طریق اعضای عضو اتحادیه اروپا میلیونها یورو خرج میکند. این در حالی که زنان بسیار خلاق و کارآفرین در انگلستان وجود دارد، ولی با این وجود در کل کشور سهم زنان در ایجاد شرکتهای تجاری کوچک تنها 26٪ درصد است.
محل استقرار بنگاه تجاری، یکی از عوامل موثر در چگونگی شروع یک کار تجاری است. برای مثال در شمال غربی انگلیس که فعالیت زنان دارای سابقه قبلی است مشارکت زنان در خود اشتغالی و کارهای تجاری کمتر از نصف میانگین فعالیتهای تجاری ملی است. سئوال این جایت که این فاصله بین شمال و جنوب به چه دلیل است؟
در یک مطالعه که موانع شروع فعالیتهای تجاری را در شمال غربی انگلیس بررسی میکند، مباحثی نظیر فقدان دسترسی به حمایتهای مالی و پشتیبانی، به عنوان عوامل کلیدی در تعیین ورود زنان به فعالیتهای تجاری شناسایی شدهاند. در پرتو مطالعات قبلی، این یافتهها عجیب نیستند و این تحقیق بیان می دارد که موانع اجتماعی خاص موجود در جامعه، عامل جلوگیری از پیشرفت زنان در چنین اموری هستند.
برای مثال الگوی شروع کار تجاری توسط مردان که بسیاری از انواع خدمات برای آنها فراهم میشود، نه تنها زنانی را که به مرحله شروع رسیدهاند منع میکند بلکه بر افرادی که مالکیت تجاری را به عنوان یک راهحل برای اشتغال تصور میکند، تاثیر منفی میگذارد.
این موانع توسط زنان به صورت مسایلی آشکار شناخته نشدهاند ولی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. زنان با سوابق پایینتر اجتماعی-اقتصادی احساس کردند که مالکیت یک شرکت تجاری، کاری است که دیگر افراد انجام میدهند که با یک فقدان اساسی الگوهای نقش زنان، در پستهای حرفهای، مدیریتی و یا کارآفرینانه ترکیب شده است. در نتیجه زنان مناطق محروم (که بیشترین تعداد آنها در شمال انگلستان هستند) به احتمال زیاد خود را به عنوان افرادی مستعد کارآفرین، نمیشناسند.
روش شناسی
این مطالعه، که در مناطق مختلف جغرافیایی صورت گرفته است، برای بررسی عوامل شخصی و انگیزشی، فرآیند شروع کار تجاری، موانع فیزیکی و اقتصادی کارآفرینی، و نیز پشتیبانیهای ظاهری و واقعی از زنان طراحی شده است. برای بررسی عوامل تاثیر گذار بر انگیزه زنان برای پیگیری مالکیت فعالیتهای تجاری، رویکرد تحقیقاتی عملی به کار گرفته شده است.
این مقاله یافتههای تحقیق را با تحلیل تجارب زنانی که از نظر اجتماعی دارای زمینه لازم نبودهاند ولی مبتکر شروع فعالیتهای تجاری در مقیاس کوچک شدهاند، آغاز میکند.
در مجموع 52 زن در انجام این تحقیق مشارکت داشتهاند که از طریق گروههای پژوهش و نیز تبلیغات در مطبوعات محلی شناسایی شدهاند. میانگین سنی مشارکت کنندگان، 46.5 بوده است که نیمی از آنها متاهل بوده و 71 درصد از این تعداد، بین یک تا پنج فرزند داشتند. سابقه شغلی این زنان، طیفی از آرایشگری تا کارگری در انبار است که این طیف شامل تعداد زیادی از سرکارگران و کارفرمایان میشد. 44 درصد از این افراد دارای ودرک حرفهای، 60 درصد در سطح دیپلم و تنها 28 درصد شرکت کنندگان دارای تجارت فعالیت در شرکتهای تجاری بودند. در این میان 39 درصد افراد نیز دارای خویشاوندانی بودند که مستقیما مسئولیت اداره یک کار تجاری را بر عهده داشتند. کارگاههای آموزش اجتماعی، هر شش هفته (هر جلسه دو ساعت) برای زنانی که فقط تمایل به شروع فعالیتهای تجاری دارند (نه بیشتر) برگزار میشد. این کارگاههای آموزشی برای ارائه چارچوب، جهت تعیین نیازمندیهای زنان در مورد مشورت، پشتیبانی و آموزش و همچنین ایجاد یک همایش برای بررسی تجارت، تمایلات و نیازهای رشد در زنان، طراحی شده است. این تحقیق همچنین قصد دارد اطمینان حاصل کند که فرآیند کارآفرینی کار تجاری، ابتکار زنان کارآفرین بوده و برمبنای هیچ الگوی قبلی شروع کار تجاری نمیباشد.
عوامل کلیدی که در این همایش در مورد آن بحث شد، ثبت شدند و پرسشنامههایی نیز برای ارزیابی عوامل انگیزش و شخصی، طراحی و تدوین شد که شامل اعتماد، توانایی شخصی، احترام به خود و ترس از شکست میشد.
پاسخ نامهها دارای پنج گزینه، بر اساس مقیاس «لیکرت» هستند که شامل این موارد میشود: 1- هرگز 2- به ندرت 3- برخی اوقات 4- اغلب 5- همیشه
این پرسشنامهها که دوبار به دست شرکت کنندگان د رتحقیق میرسد برای بررسی تغییرات در ذهن افراد در طول دوره 12 ماهه است. یافتهها بسیاری از زنانی که در کارگاههای آموزشی شرکت داشتند، [بدلیل برگزاری همین کارگاههای آموزشی] اقدامات اولیه برای شوع فعالیتهای تجاری را شروع کردهاند (35 نفر) و تعداد رو به افزایشی از زنان، کار تجاری را آغاز نمودهاند. پرسشنامههای بیش از کارگاههای آموزش نشان دادهاند که شرکت کنندگان دارای درجات بالایی از خود کفایی (X=3.64) بودند ولی این افراد بر این باور بودند که میتوانستند بهتر از این عمل کنند (X= 3.48). کار و تلاش زیاد به عنوان مهمترین عامل تعیین کننده موفقیت شناخته شده است که البته باید با شرایط مناسب همراه باشد (X= 4.04).
شرکت کنندگان با توجه به یک سری از استراتژیهای خاص در مواجه با وظایف چالشی گزارش خود را ارائه دادند. به علاوه، شرکتکنندگان بیان داشتهاند که بطور کل، دارای حس نامطلوبی نبودهاند. جمع آوری دادههای دوره 12 ماهه هنوز در حال انجام است ولی دادههای مصاحبه در مرحله شش ماه بعدی، در یادگیریهای بعدی که حاصل این تجربیات بودند و موانع خاص بر سر راه شروع کار تجاری محسوب میشوند مورد استفاده قرار گرفته، ارائه شدهاند:
1- ترس از شکست:
نداشتن تضمینهای مالی به منظور پرداخت هفتگی دستمزد کارکنان، بکی از عوامل جلوگیری کننده برای شروع خود اشتغالی زنان بوده است.
2- فقدان سرمایه شروع به کار و نگرانی از بانکها:
زنان زیادی بیان کردهاند که از ورود به بانکها برای دریافت سرمایه کافی برای شروع کار تجاری نگران هستند. (من نمیدانم برای دریافت کمک مالی به کجا باید مراجعه کنم). این گفته یکی از این زنان است. زنان در مورد استفاده از کمک نهادهای مالی، اعتماد به نفس ندارند و این بک مانع جدی برای حضور آنها در جامعه است.
3- گرایشات شرکاء تجاری:
بسیاری از زنان دارای شرکاء تجاری حمایتگر و پشتیبان در شروع کار تجاری نیستند.
در اینباره یکی از این زنان اینگونه توضیح میدهد: (شوهر من از من میخواهد تا در همین کاری که هستم بمانم و دست به کارآفرینی و کار تجاری نزنم).
4- فقدان دانش:
یکی از زنانی که برای دریافت مشاوره مراجعه کرده بود با پیشنهاد عدم پیگیری این کار [ایجاد کار تجاری] مواجه شده بود زیرا او دانش کافی برای تکمیل اوراق لازم را نداشت. این زن بیان میدارد که (من برای مشورت با مشاور تجاری به نزد او رفتم و به من یک برگه داده شد که باید طرح استراتژی شرکت را پر میکردم ولی من هیچ نوع دانشی در این مورد نداشتم).
5- فقدان مهد کودکهای قابل اعتماد:
به نظر میرسد زنانی که دارای فرزندان کم سن و سال هستند، دارای تسهیلات کافی در مورد مراقبت از کودکان خود نباشیند. این در حالیست که برخی موارد، کودکان نیاز به سرپرستیهای ویژهای دارند. [نمیتوان آنها را تنها گذاشت و به کار تجاری پرداخت.]
مباحثه
یافتههای اولیه تحقیق نشان میدهند که تناقض بین ادارک زنان در مورد تواناییهایشان و اینکه آنها چگونه خودباوری را در عمل اجرا میکنند، وجود دارد. زنانی که در این کار تحقیقاتی مورد مطالعه قرار گرفتند، فاقد میل یا انگیزه لازم، که عامل بازدارنده بسیاری از افراد از کارآفرین شدن است نبودند، بلکه یک نوع حس در این افراد وجود داشت که دیگران به انچه آنها توانایی انجامش را داشتند اعتقاد نداشتند. این موضوع توسط یافتههای دیگری مورد پشتیبانی قرار گرفت و بدین ترتیب، حمایتهای روانی که توسط دیگران به این افراد داده میشد، عامل مهمی در ایجاد انگیزش برای شروع کار تجاری محسوب میشود. آنها آموخته بودند که میتوانند تواناییهای خود را به عمل تبدیل کنند و آنها نیز قادربه انجام اداره یک شرکت اداری کاری هستند. فقدان تجربه و نبود یک الگو، شکستن این مرزها را سختتر میکند و در هنگام مقابله با موانع، این افراد را دچار تردید و عدم اعتماد به نفس مینماید.
توانایی بالقوه زنان برای کارآفرین و سهمی که زنان میتوانند در توسعه اقتصادی داشته باشند برای دولت انگلیس امری شناخته شده است و دولت، پروژههای گستردهای را جهت کمک به زنان برای ورود به فعالیتهای کارآفرینانه انجام داده است.
اگر چه این فعالیتها به طور کلی، تعداد زنان مالک یک شرکت تجاری را افزایش نداده است زمان شرکت کننده در این تحقیق بیان داشتهاند که ناآگاه از چنین فعالیتهایی بودهاند و حتی در صورتی که از این فعالیتها مطلع بودهاند، معتقد بودند که چنین فعالیتهایی مربوط به زنان دیگر است (مثلا زنانی که دارای سوابق اجتماعی-اقتصادی بیشتری بودند).
یافتهها همچنین بیان میدارند که افراد مبتکر، وارد فعالیتهای کارآفرینانه نمیشوند زیرا آنها مخاطب خود را نمیشناسند؛ این افراد مشکلات تجربه شده توسط زنان طبقات اجتماعی-اقتصادی پایینتر جامعه که با کسب و کارهای مرد سالار مواجه بودهاند را درک نمیکنند.
به علاوه، حتی اگر این افراد مبتکر که قصد وارد کردن زمان به محیط کارآفرینانه را دارند، ناتوان از سرمایه گذاری روی تواناییهای بالقوه زنان هستند،زیرا از موانعی که بر سر راه کارآفرینی وجود دارد بیاطلاع میباشند. سازمانهای ارائه دهنده مشاوره و صندوقهای مالی، اگر بخواهند د ربلندمدت تغییرات مثبتی را در مورد مشارکت زنان در ایجاد شرکتهای تجاری شاهد باشند باید از تاکید بر کمیت به سمت تاکید بر کیفیت تغییر جهت دهند.
همچنین این شرکتها و صندوقها باید در نظد داشته باشند که برای بالفعل کردن تواناییها بالقوه زنان که به دلایل اجتماعی دارای سوابق خاصی نیستند، باید از آنها حمایت همه جاذبه شود.
برگرفته از: فصلنامه ترجمان کارآفرینی
علاوه برموضوعات پیش گفته مبنای پیشرفت،توسعه وتعالی درعصر اطلاعات که به عصردانش محوری وحاکمیت انسان های فرهیخته،نخبه ،عالم وفکورمعروف است ودرآن منشا قدرت فکرافزار ودانش بشری می باشد واصالت به کارفکری داده میشود وآینده ازانقلابی خبر می دهدکه نیروی محرکه آن ازاندیشه های انسانهاسرچشمه خواهدگرفت ،نوآوری بعنوان یکی ازمهمترین عوامل مزیت آفرین برای امروز ونیز آمادگی فردای بشریت تلقی می گردد.
بی گمان برای آغازحرکت متعالی نوآوری وایجاد موج وجنبش عظیم نوآورانه ضمن آنکه نیاز به فراهم آمدن بسترهای مناسب است نیاز به وجودانسان های خلاق،نواندیش وتحول خواهی که معتقد به تغییر ودگرگونی بوده ودرک بالایی ازشرایط والزامات نوین داشته ودارای چشم اندازآرمانی والا ووصل به آینده باشندازضروریات انکارناپذیر میباشد وآنان کسانی نیستند جز کارآفرینان ،این انسان های والا گهری که به سخت کوشی ،برخورداری ازاعتمادبه نفس بالا،مثبت اندیشی،توان واندیشه وتخصص بالا،خلاق ومبتکر ونوآور ومسئوولیت پذیر ومتعهد،جسور وشجاع وخطرپذیرموصوف ومعروف هستند.
افرادی که درتاریخ به پیشگامامان وپیش قراولان راستین رشدوتوسعه جامعه بشری معروف گردیده ونیزعاملان تغییر وتحول وبانیان تمدن آفرینی نام گرفتند به گونه ای که تا بدانجا میتوان ادعا نمودکه اگرنبودوجوداین انسان های متعهد پیشرفت،تعالی،رشد وتوسعه جامعه ی بشری راهیچگاه تابه این حدنمی گردیدواصلا معلوم نبودبشرامروزه دارای چهسرنوشتی میگردید.
اگرکارآفرینی راپدیده ای بدانیم که درآن افراد وسازمان های چالاک،متعهد،توفیق طلب،استقلال خواه ومخاطره پذیر به مددبکارگیری نوآوری وخلاقیت دردرک وشناسایی تغییرات وفرصت های ناب پیشقدم بوده وازطریق بسیج تمامی منابع وامکانات به خلق وتولید محصولات ،خدمات ورفع نیازهای اجتماع همت گمارندبی شک میتوان آنان راگزینه های گرانسنگی جهت تحرک تلاش های نوآورانه نامید.
آنان که باخلق ایده های جدید وایجادکسب وکارهای نوین ودرمقیاس کوچک ضمن مرتفع ساختن نیازهای روبه تزاید هم نوعان خودبه روند اشتغال مولد وپویا شتاب بخشیده ودراین راه به بسیاری ازناملایمات،بحران ها وناامنی های اجتماعی خاتمه می بخشند امروزه به امیدهای جوامع بشری دررهایی ازشرایط حاد وبحرانی تبدیل گردیدند.
امروزه درادبیات توسعه ازکارآفرینی بعنوان یک مزیت استراتژیک وعامل توسعه وشکوفایی ملت ها،بنگاه ها ودولت هانام برده میشودهمچنانکه معتقدند آن شاخص کلیدی توسعه اقتصادی وانسانی حتی دربین کشورهای پیشرفته عالم بوده وازآن نیز بعنوان سبک جدید وفلسفه ی نوین زندگی یادمی گردد.کمااینکه آن شرط ارتقای کشورها دررتبه بندی کشورهای دنیا بحساب می آید،بگونه ای که کشورهایی را درآنها تعداد افراد وبنگاه های کارآفرینانه وکسب وکارهای کوچک ومتوسط بیشتر باشند به مرزهای توسعه وشکوفایی نزدیکتر می دانند.
کارآفرینان باتوجه به ویژگی های روانشناختی بسیاربرجسته ای که دارند بعنوان انسان های برتر،طلایه دار حرکت های تعالی آفرین درعرصه های مختلف می باشند که از آنجمله میتوان به نقش آفرینی آنان درحوزه های بسیارمهم وحیاتی اقتصاداشاره نمود.آنان به اشتغال خیل عظیم انسان های مستعد،مهارت دیده ومشتاق وژرانرژی کمک نموده ونیزدربکارگیری وترکیب عوامل تولید وارتقای بازده منابع ذی قیمت،محدود واستراتژیک پیشگام می باشند.کارآفرینان ازطریق شکستن سنت ها وعادات تسهیل کننده تغییر وفرایندهای نوآورانه میباشند.آنان ازراه شناسایی بازارهای جدید،منابع جدید وروش های جدیدتولید به نحوچشمگیری به فرایند نوآوری کمک می نمایند.
کارآفرینی باعث شکوفایی اقتصادهای ملی ومحلی گردیده وبه توسعه وپیشرفت مناطق کمک می نماید .آن همچنین سبب بهبود شرایط واوضاع مناطق کمتر برخوردار می گرددوازنشت اقتصادی جلوگیری کرده ودرخدمت تحقق عدالت اجتماعی ورفاه عمومی می باشد.
درخاتمه ذکراین مهم ضروری است که درجامعه ای که شعارتحقق نوآوری وشکوفایی به شعاربنیادین تبدیل گردیده ودرآن همه آحاد به اهمیت تحقق این باورها اعتقاددارند لازم است تانسبت به عاملان واقعی نوآوری وشکوفایی نظر مثبت ومهربانه تری بوجودآید وهمه نهادها،سازمانها،افرادذینفوذ وتاثیرگذار به اهمیت نقش حیاتی کارآفرینان واقف گردیده وآنان رادرحرکت نوآورانه ای که درپیش می گیرندیاروهمراه باشنددراین خصوص لازم است به نقش بزرگ دانشگاه ها،مراکزعلمی-تربیتی وفرهنگی نیزاشاره گرددچراکه آنان با ایجادبسترهای مناسب آموزشی،فرهنگی وپژوهشی ضمن آنکه بطورمستقیم به کمک کارآفرینان می شتابند می توانند به واسطه جایگاه وتاثیر خود جامعه راباآنان همگام سازند.لذاحمایت همه جانبه ازکارآفرینان میتواندگام موثری درتحقق اهداف نوآوری ورسیدن به شکوفایی اقتصادی تلقی گردد.
سیدنبی اله حسینی - مدرس کارآفرینی دانشگاه
(divergent)» دارد. با وجود اين، تعريف خلاقيت فراتر از اين بحث مي باشد. در برخي ديگر از تعاريف، خلاقيت معادل با «حل مسائل (problem solving)» (مسأله گشائي) تلقي شده که در اشکال مختلف هنري، علمي و اجتماعي ظاهر مي شود (آقايي فيشاني، 1377؛ ريکاردز، 1990). بدين ترتيب، خلاقيت چيزي جز حل کردن مسائل، مشکلات، تعارضات يا بن بست ها نيست. اما آيا هر حل کردن يا خلق کردني را مي توان يک «پديده خلاقه» ناميد؟ در اين باره، صاحب نظران معتقدند که هر پديده خلاقه اي حتما بايد واجد عنصر «تازگي و نو بودن» باشد تا امتياز خلاقيت را پيدا کند (والفي، 1377؛ احمد پور، 1379؛ پير خايفي، 1379). در کنار اين ويژگي، بايد به عنصر «مناسب و مفيد بودن» خلاقيت نيز توجه کرد؛ زيرا تازگي و جديد بودن يک پديده، بي آن که داراي منافع و فوائدي باشد، ارزش چنداني نخواهد داشت. بنابراين، از مجموع اين نظرها مي توان نتيجه گرفت که: «خلاقيت به معناي خلق کردن چيزي تازه و منحصر به فرد است که به گونه اي مناسب و مفيد، موجب حل يک مسأله، سؤال يا نياز علمي، صنعتي و يا اجتماعي شود.» همان طور که در تعريف خلاقيت اشاره گرديد، خلق کردن به معناي تلفيق يا ترکيبي جديد از چيزهاست. به نظر مي رسد اين تعريف قادر نيست پوشش کاملي براي مفهوم خلاقيت پديد آورد. پس در اين حالت، ناگزيريم از مفهوم ديگري تحت عنوان «ابداع» صحبت کنيم که به معناي پديد آوردن چيزي نو و يگانه، از هيچ است. در اين تعريف، خلاقيت به چيزي تشبيه مي شود که از قبل نبوده و از هيچ پديد آمده است (پير خايفي، 1999). از اين رو ابداع را بايد شکل عالي تري از خلاقيت دانست. با توجه به اين ويژگي بايد اذعان نمود که انسان بيشتر موجودي خلاق است تا مبدع؛ زيرا خلاقيت انسان عمدتا برگرفته از يک الگو يا طرح تغيير يافته از چيزهاي قبلي است. با اين حال، متخصصان مديريت، «نوآوري» را مترادف با «ابداع» مي دانند و معتقدند «نوآوري» فرايند پاياني خلاقيت و به عبارتي جلوه و نمود بيروني آن مي باشد که به صورت يک محصول يا توليد بديع و تازه آشکار مي شود. در حقيقت، به زعم آنان، آن چه موجب نوآوري مي شود، توان خلاقة فرد است که او را به سوي نوآوري در کار و توليد مي کشاند (احمد پور، 1379؛ آقايي فيشاني، 1377).
ويژگي هاي خلاقيت:
براي ورود به بحث خلاقيت و مديريت، لازم است که با ويژگي هاي خلاقيت آشنا شويم. بنابراين، به شرح کوتاهي از اين ويژگي ها مي پردازيم. خلاقيت، بنياني انگيزشي دارد و به همين دليل، حفظ خلاقيت در گرو حفظ انگيزه افراد است. فرد خلاق در انجام يک وظيفه، زماني مبادرت به خلق افکار ابتکاري خواهد کرد که براي اين کار محرک کافي داشته باشد. اين محرک، چيزي جز تحريک دروني فرد نيست؛ يعني جوششي از سر ميل، شوق و رغبت. اين نکته اي است که در بحث خلاقيت و مديريت بايد مورد توجه قرار گيرد. به سخن ديگر، آدمي تا زماني که احساس مؤثر و مفيد بودن ننمايد، رغبتي به انجـام کار نخواهد داشت (پير خايفي، 1991).
خلاقيت مبتني بر اراده آدمي است. در حقيقت، خلاقيت حق انتخاب و قدرت تصميم گيري براي انتخاب است. به اعتقاد صاحب نظران، آدمي اين حق را دارد که در زندگي به انتخاب دست بزند و الگوي انتخاب خود را تعيين کند. آدمي اين توان را دارد که رفتارهايي فارغ از تکرار انجام دهد و خود را از قيد الگوهاي تحميلي از ناحيه طبيعت و محيط اجتماعي، آزاد نمايد (پير خايفي، 1999).
خلاقيت، برنامه پذير است. مطالعات متعدد نشان مي دهد که افراد خلاق در کار بر روي يک انديشه يا اثر، نظم و تعهد (کار متمرکز و هدف دار) را دنبال مي کنند. افراد خلاق به واسطه ذهن ترکيبي خود، عناصر مفقود و بي ارتباط را به هم پيوند مي زنند. چنين عملي مستلزم يک برنامه و طراحي ذهني است. به عبارت ديگر، تفکر خلاق از لحظه شکل گيري تا به ثمر رسيدن، برنامه و نقشه اي خاص را دنبال مي کند (پير خايفي، 1991). خلاقيت وابسته به محيط اجتماعي است و بدون اغراق، در بسترهاي مناسب اجتماعي پديد مي آيد. خانواده، مدرسه، سازمان ها و آداب و فرهنگ هر جامعه، بسترهاي اجتماعي خلاقيت را تشکيل مي دهند. اين بسترها مي توانند تأثير مثبت و منفي بر خلاقيت اعمال کنند. در بستر منفي اجتماعي، خلاقيت در يک محدوديت مخرب قرار مي گيرد. در اين موقعيت، خلاقيت همواره با يک مقاومت در پذيرش مواجه است. در بستر مثبت اجتماعي، يک نوع آزادي و استقلال براي دستيابي به پاسخ هاي صحيح وجود دارد. افراد در اين محيط، احساسي از مفيد و مؤثر بودن به دست مي آورند (پيرخايفي، 1377).
خلاقيت داراي الگوي توزيع طبيعي است. امروزه صاحب نظران معتقدند که خلاقيت مهارتي عام است و در بين تمام افراد وجود دارد. اين که گاهي اين ويژگي در برخي افراد مشاهده نمي شود دليل بر عدم وجود آن نيست؛ بلکه بدان علت است که خلاقيت آنان فرصت مناسب براي بروز پيدا نکرده و بنابراين به سکون گرائيده است (پير خايفي، 1379). مطالعه «ريچارد وکيني» نشان داده که اگرچه بروز خلاقيت، تابع تفاوت هاي فردي انسان هاست، حتي در افراد عادي نيز ميزان قابل توجهي از خلاقيت (در سطح متوسط) وجود دارد (فلدمن، 1990). خلاقيت، خود پديده اي منحصر به فرد است؛ اما منحصر به افراد خاصي نيست. بنابراين، صحيح تر است که بگوئيم اين توانائي و مهارت در همه وجود دارد.
مديريت:
«مديريت(management) » در يـک تـعريف ساده به معناي اداره کردن امور سازماني است و «مدير» کسي است که در فرآيند کار و نحوه اجراي کار، نقش نظارت و هدايت را دارد. اما تعاريف جديد از اين مفهوم، نشان مي دهد که مديريت واجد ويژگي هاي مختلفي است که توجه به آن ها در روشن ساختن اين مفهوم، مفيد خواهد بود:
ـ ويژگي نخست اين است که مديريت يک روش علمي براي هدايت محيط کار و يا فضاي سازماني است و در آن، هنر و مهارت هاي فني، اخلاقي و اجتماعي، حرف اصلي را مي زند.
ـ ويژگي دوم اين است که مديريت يک فرآيند علمي است که برآيند آن بايد به کارآمدي مؤثر سازمان و عوامل و منابع انساني منجر شود (حق شناس، 1378؛ آل آقا، 1378؛ رضائيان، 1369).
با توجه به اين دو ويژگي اساسي، بايد «مديريت» را يک نوع هنر علمي در هدايت درست اصول مديريت (برنامه ريزي، سازماندهي، فرماندهي، هماهنگي و نظارت) در عوامل انساني و سازماني تعريف نمود. بنابراين، عمده ترين وظيفه يک مدير، طراحي و اتخاذ تدابير مناسب براي بهره گيري خلاق از توان نيروي انساني است تا هم احساس کارآمدي، استقلال و ابتکار را در آن ها به وجود آورد و هم به انتظارات و اهداف سازماني، پوشش مناسب دهد. براساس اين وظيفه، مي توان مديران را به دو دسته کلي تقسيم کرد: يکي «مديران دگرگون ساز» و ديگري «مديران تبادلي» (ساعتچي، 1375). ويژگي برجسته «مديران دگرگون ساز» اين است که به گونه اي حيرت آور در عرصه فکر و عمل، خلاق و داراي پشتکار هستند. آن ها از تغييرات مناسب و کارآمد استقبال مي کنند و محرک حرکات خلاقانه در عوامل انساني و فضاي سازماني خود هستند. در دسته مقابل، يعني «مديران تبادلي» برد تغييرات بسيار محدود و اندک است. به عبارتي، آن ها خيلي طالب تغيير، ريسک، جهش و حرکات خلاقانه سازماني نيستند. به هر حال، در مورد مديران دگرگون ساز و يا به تعبيري «کارآفريني» و «خلاقيت» در بخش پاياني مقاله بيشتر صحبت خواهيم کرد.
خلاقيت و مديريت:
بحث خلاقيت و مديريت، عمدتا به تأثير خلاقيت در سه عرصه مديريتي نظر دارد:
1- مديريت خلاق،
2- کارکنان خلاق؛
3-سازمان خلاق.
در اين بخش، به ويژگي هاي هر يک از اين سه عرصه به صورت کوتاه اشاره مي کنيم.
مدير خلاق:
در بين سه عرصه مورد اشاره، مدير داراي نقش و تأثير قابل توجهي در مجموعه سازماني است. از اين رو، اگر مدير واجد ويژگي هاي خلاقه گردد، توان او به ميزان زيادی افزايش خواهد يافت. بر اين اساس، در بسياري از شرکت هاي بزرگ صنعتي، تلاش مي شود تا زمينه هاي رشد مديران خلاق، ازطريق کارگاههاي پرورشي خلاقيت، فراهم آيد (جزني، 1376). اين اقدام براي پرورش مديران خلاق را مي توان سياستي درست در جهت «موفقيت سازماني» تلقي کرد. امروزه حتي ميزان بهره وري يک سازمان را با توانمندي در استفاده بهينه از منابع انساني ميشناسند (ساعتچي، 1376). به طور کلي، مديران خلاق در ايجاد فرصت هاي شغلي مناسب، فضاسازي محيط سازماني براي تلاش بيشتر کارکنان و بالا بردن بازده سازمان نسبت به مديران غير خلاق، کارآمد تر عمل مي کنند. آنان در اين راه به گونه اي ابتکاري در رفع تنگناها و مشکلات مي کوشند.
کارکنان خلاق:
کارکنان و مجموعه عوامل اجرائي را بايد به عنوان منابع گرانبهاي يک سازمان تلقي کرد؛ زيرا بهره وري از منابع انساني با کارآمد سازي اين افراد معنا مي يابد. موفقيت سازماني، هدف و غايتي است که به پشتوانه و همت کارکنان در حمايت از سياست هاي خلاق يک مدير، امکان پذير مي شود. پس اگر هدف، ايجاد فرآيند کارآمدي در کارکنان (ايجاد کارکنان خلاق) است، بايد به ويژگيهاي زير توجه نمود:
ـ بهره وري کارکنان با انگيزش آنان ارتباط کاملا مستقيمي دارد. به عبارت ديگر، درگير شدن با کار و چنگ انداختن بر مشکلات، نيازمند يک پشتوانه انگيزشي است و اين، انتظاري است که مدير خلاق بايد به درستي به آن پاسخ دهد؛ يعني کارمند را به کار و تلاش اميدوار و تشويق کند (ساعتچي، 1376؛ آل آقا، 1378).
ـ بروز انديشه و رفتار ابتکاري در کارکنان با پرورش حس مفيد بودن و احترام به شخصيت کاري آنان، افزايش مي يابد. مشارکت در حرکات سازنده سازماني و توليدي، احترام به انديشه و تلاش آنان، قدرداني از اقدامات مثبت و شکوفاسازي استعدادهاي آنان، همواره از خواسته هاي کارکنان خلاق به شمار مي رود (گروه اساتيد، 1370؛ افشين منش، 1371).
سازمان خلاق:
سازمان خلاق را بايد محيط و بستري اساسي براي سياست هاي خلاقانه مدير و تلاش هاي ابتکاري کارکنان تعبير نمود. ريکادز (1990) معتقد است که در محيط هاي فقير از حيث خلاقيت، تمايل به ريسک، بروز تفکر انتقادي و ميل به تغيير، کاهش قابل توجهي مي يابد. علت پديد آمدن اين حالت را بايد عمدتا در رفتارهاي کليشه اي و مملو از محدوديت ها، ارزيابي هاي ناکام کننده، روح محافظه کاري، مقررات دست و پا گير، ناامني شغلي، ابهام در اهداف و بـي تـوجهي به افـراد خلاق در سازمان ها جست و جو کرد (آقايي فيشاني، 1377). برعکس، در محيط هاي سازماني که روح خلاقيت در آن ها مورد اقبال واقع مي شود، بستري مناسب براي حرکات ابتکاري فراهم مي گردد (افشين منش، 1371). از نظر ساختاري، اين سازمان ها قالبي ارگانيک دارند زيرا به عوامل انساني متعهدند و اساسا مروج خلاقيت و تلاش هاي نوآورانه هستند. در اين سازمان ها اگر مقررات انضباطي نيز ديده شود، متناسب و درخور با ترغيب به فعاليت هاي مفيد و سازنده است. بعلاوه اين سازمان ها از پشتوانه هاي علمي و تحقيقي- به جاي تدابير سليقه اي- مديران براي بالابردن بازده خلاقانه بهره مي گيرند.
مديريت خلاق و کارآفريني:
همان طور که در آغاز مقاله اشاره گرديد، پيش درآمد بحث مديريت خلاق و کارآفريني، آشنائي کوتاه با مفاهيم خلاقيت و مديريت است. در اين باره، مطالعات انجام شده نشان مي دهد که يکي از ويژگي هاي برجسته کارآفرينان و بطور کلي مديران خلاق،«خلاقيت» آنها است (صمد آقايي، 1378). به واقع سخن گزافي نيست اگر بگوئيم بسياري از خصايصي که براي مديران خلاق وکارآفرينان برشمرده مي شود، همان ويژگي هاي افراد خلاق است ، با اين تفاوت که حوزه کاري اين گروه، «مديريت» است. به هر حال، افراد خلاق هر يک در حوزه اي مي توانند خوب بدرخشند. بنابراين، شايد لازم نبـاشد که هـمه افـراد خـلاق مدير باشند؛ اما براي مدير بهره ور و کارآفرين، خلاق شدن ضروري و واجب است.
کارآفريني:
«کارآفريني» را در وهله اول صفت کسي مي دانند که اهل ايجاد کار و اشتغال زايي است (صمد آقايي، 1378). به عبارت ديگر، او براي ديگران موقعيت و فرصت هاي شغلي به وجود مي آورد. براي مثال، مدير يک رستوران فرصت ها و موقعيت هاي شغلي متعددي را در اختيار جامعه قرار مي دهد و به اين ترتيب، ضمن حصول سود و درآمد، به اشتغال مشتاقان کار نيز مي پردازد. بر اين پايه، هر کس را که توان ايجاد چنين موقعيت هايي را براي ديگران داشته باشد و به اشتغال زايي آنان کمک کند، بايد «کارآفرين» ناميد.
اما در يک طبقه بندي کلي از کارآفرينان، آن ها را به دو دسته اهل نوآوري و ابداع و اهل تقليد تقسيم کرده اند (احمد پور، 1379). کارآفرينان اهل نوآوري به دنبال ايجاد تحولات نو و تغييرات جديد هستند. به طور طبيعي در اين گروه فرصت هاي شغلي بيشتري قابل حصول است زيرا اين کارآفرينان در محدوديت ها و مشکلات، درجـا نمـي زنند بلکه بر آن چيـره و مسلـط می شوند و راه هاي تازه تري را براي کار و توليد ارائه مي نمايند. کارآفرينانِ اهل تقليد بيشتر دنباله رو و تابع گروه اول هستند. در اين گروه نيز فرصت هاي شغلي وجود دارد زيرا آن ها برنامه و طرح ايجاد شده توسط گروه اول را توسعه و بسط مي دهند. براي مثال، اگر کارآفرين نوآور طرحي را تحت عنوان «طلق و حاشيه» براي جلد گرفتن به توليد رسانده باشد، ساير کارآفرينان به توسعه و بسط طرح او مي پردازند و فرصت هاي بيشتري را براي اين محصول پديد مي آورند.
بنابراين، کارآفرين را مي توان فردي دانست که توانايي سازماندهي مديريت کار را به نحو شايسته دارد و از فرصت ها و موقعيت ها خوب استفاده مي کند و با اعمال طرح هاي ابتکاري و نوآورانه به رشد افراد و تغييرات جديد ياري مي رساند (احمد پور، 1379؛ صادقي، 1374؛ آيت اللهي).
در اين باره، ما ضمن برشمردن ويژگي هاي مديران کارآفرين به ارتباط خلاقيت و اشتغال با آن ها اشاره مي کنيم.
- تغيير و تحول ارزش هاي سازماني: يکي از ويژگي هاي مديران خلاق و کارآفرين اين است که به تغيير و تحول ارزش ها و هنجارهاي نامناسب و نامساعد در کار و توليد کمک مي کنند. ايجاد فرصت کار و تلاش نيازمند به اصلاح مقررات، نگرش ها و محدوديت هاي دست و پاگير است که مديران کارآفرين به خوبي از عهدة آن بر مي آيند.
- ريسک پذيري و تحمل ابهام: مديران خلاق و کارآفرين اهل خطر هستند. آن ها از شکست خوردن نمي ترسند و با قبول يک خطر به دنبال باز کردن فضاي کار و رقابت جديد مي روند. براي مثال، گاهي سرمايه گذاري در يک بخش توليدي، صنعتي و يا سازماني نيازمند قبول تمام خطرهاي ممکن براي سرمايه مالي و انساني است که شايد به موفقيت ختم شود؛ يعني قبول ابهامي که پيش بيني پذير نيست.
-خلاقيت و ابتکار: براي موفقيت در کار و حرفه نياز به طرح ها و انديشه هاي نو و بکر است. مديران خلاق و کارآفرين از اين ويژگي، در خود و کارکنان، به نحو درست و مناسب استفاده مي کنند. رقابت با ساير مديران، کسب درآمد بيشتر، توسعه مکان و فضاي کار، به کارگيري بهره ورانه نيروي کار، توليد محصولات با کيفيت بالا و افزايش بازدهي سازماني، جملگي نيازمند روش هاي نو و جديدند که محيط کار را با شرايط و نيازهاي زمان هماهنگ سازد.
- تفکر و واقع گرايي: مديران خلاق و کارآفرين، با توجه به سرمايه، منابع انساني و تجربه و شواهد علمي ولي هماهنگ با شرايط و واقعيت هاي کار اقدام مي کنند. آنان گاهي تزريق سرمايه را تجويز مي نمايند و گاهي به کارگيري نيروي کارآمد را به صلاح شرکت يا سازمان مي بينند.
- شکار فرصت ها و پشتکار: براي ترقي و پيشرفت بايد هميشه مراقب تحولات و تغييرات جديد بود و همچون يک صياد به کمين فرصت هاي مناسب نشست. مديران خلاق و کارآفرين به آينده توجه دارند و خود و کارکنان را به شکار فرصت هاي «طلايي» ترغيب مي کنند. آن ها در به نتيجه رساندن فرصت ها و طرح هاي ابتکاري نيز حوصله و تحمل فراواني دارند و با علاقه به پي گيري آنها مي پردازند.
- استقلال و کنترل دروني: مديران خلاق و کارآفرين خود تصميم گيرنده هستند و کمتر تحت ثأثير القائات ديگرانند. آن ها متکي به نفس و داراي روحيه اي کاملا مستقل هستند. به عبارت ديگر، ارادة قوي از آنان شخصيتي مي سازد که مي توانند در برابر ناملايمات مقاومت کنند. آغاز تصميمات همراه با ريسک و پذيرش طرح هاي نو و بکر نيازمند استقلال در انديشه و عمل است. آنان همين روحيه را در کارکنان و عوامل انساني خود نيز ترغيب مي کنند.
- رشد دهندگي و علاقه مندي و بهره وري: در ميل به انجام بهره ورانه وظايف، مديران خلاق و کارآفرين به شکوفاسازي استعدادهاي کارکنان توجه مي کنند. مناسب سازي نوع کار با علايق و تخصص کارکنان، فراهم آوردن فرصت براي تلاش و انجام کار مورد علاقة آن ها، تشويق آنان به ارائه طرح هاي نو و قدرداني بجا و کافي از زحماتشان، به افزايش بازده کاري کمک مي کند.
به طور کلي، آن چه به عنوان روحيه مديران خلاق و کارآفرين مورد تأکيد قرار گرفت، چيزي نيست که يکباره به وجود آمده باشد. به سخن ديگر، چنانچه اين روحيه از پيش مورد پرورش و تقويت قرار نگرفته باشد هيچ گاه در آينده بروز نخواهد کرد. در حقيقت مجموع ويژگي هاي فوق از زمره خصايص شخصيت هاي خلاق است که بايد از دوران کودکي تا نوجواني و بزرگسالي در فرد پرورش يابد (پير خايفي، 1379).
خلاقيت و اشتغال:
در بحث هاي پيشين به ارتباط خلاقيت، مديريت و کارآفريني اشاره کرديم. همان طور که ملاحظه نموديد امروزه بسياري از کشورها با اعمال خلاقيت در فرآيندهاي مديريتي (راهبردها و فنون) از يک سو و پويا و فعال نمودن مديران از سوي ديگر، توانسته اند عامل بسيار مؤثري را در تحولات و نوآوري هاي سازماني، علمي و صنعتي وارد کنند. هم چنين به طور ضمني به ارتباط بين خلاقيت و اشتغال اشاره کرديم و نشان داديم که خلاقيت و کارآفرينی در سازمان به ايجاد تغييرات وسيع و گسترده در فضاي اشتغال منجر مي شود. در بخش پاياني مقاله به گونه اي صريح تر به اين موضوع اشاره مي کنيم.
-خلاقيت در کودکی: خلاقيت در دوران کودکي به سادگي قابل مشاهده است. همه ما تجربه هايي از شيرين کاري هاي کودکان داريم. خراب کاري هاي کودکان (زير و رو کردن وسايل)، نقاشي هاي آنان و . . . عرصه هاي بروز خلاقيت آن ها هستند. با بزرگ تر شدن کودکان، اين سرگرمي ها و تفريح هاي کودکانه به علاقه مندي هاي خاص دوران بزرگسالي تبديل می شود و چه بسا که هميشه در دوران زندگي فرد باقي بماند. در حقيقت، خلاقيتِ کودک او را به سوي علاقه مندي به يک يا چند موضوع مي کشاند. بدون اغراق بسياري از اشتغالات هنري، توليدي، صنعتي و حتي علميِ فرد در آينده پايه در همين علاقه مندي هاي دوران کودکي و نوجواني دارد. براي مثال، نوجوان علاقه مند به موسيقي به دنبال برآوردن کامل اين علاقه به سوي مشاغل حرفه اي موسيقي ميرود. به اين ترتيب خلاقيت در اشتغال ورزي فرد در آينده، متناسب با توانايي ها و علاقه مندي هايش، تأثير مي گذارد. در اين دوران چنانچه خلاقيت و مهارت هاي خلاقانه کودک و نوجوان مورد بي مهري قرار گيرد هم زمان به خاموشي علاقه مندي و بلاتکليفي او در آينده خواهد انجاميد.
-حل خلاق مسايل: «خلاقيت» را «قدرت حل خلاقانه مسأله» نيز ناميده اند. يکي از تأثيرات خلاقيت بر امر اشتغال در آينده اين است که فرد به فکر راه حل هاي مفيد براي کار و اشتغال خود خواهد بود و با يک بار شکست يا روبرو شدن با مانع نااميد نخواهد شد. خلاقيت به فرد قدرت جست و جو و پيگيري راه حل هاي جانشين را مي دهد. در چنين اقدامي برنامه ريزي و هدف گذاري نقش مهمي را ايفا مي کند. در واقع فرد نقشه مي کشد و هدف هاي جديدي را براي خود برمي گزيند. بنابراين در فضاي خانواده و حتي سازمان و محيط کار نبايد روحيه جست و جوگري و مسأله گشايي را بي اهميت تلقي کرد و از آن غافل شد.
-خلاقيت و کيفيت: در فرآيند خلاقيت فرد به کيفيت و بهبود محصول خود بسيار اهميت مي دهد. به سخن ديگر، فرد خلاق تلاش ميکند هر روز کارش بهتر از ديروز باشد. بنابراين تعالي و پيشرفت کار هدف اصلي اوست. پرورش روحية خلاقيت و نوآوري در کودک و نوجوان، از او در آينده فردي خواهد ساخت که سازنده فرصت هاي بهتر و متعالي تر براي خود شود. بنابراين، فرد خلاق روحيه حساس و منتقدانه دارد و مقابله با آن به صورت ناشيانه به تضعيف آن مي انجامد.
خلاقيت و تجـربه: خلاقيت دنيـاي تجـربه هاست. فرد خلاق با کنجکاوي فزاينده خود به گسترش دنياي ارتباطي خود اقدام مي کند. او به کتاب ها و تجارب ديگران و تحقيقات و مطالعات علمي و اجتماعي سر مي کشد. از اين رو مي کوشد اطلاعات و تجارب زيادي را براي کار و تلاشش به دست آورد. به علاوه او ذهني باز براي پذيرش طرح هاي خوب ديگران دارد و از تجربه کردن آن چه ديگران از آن هراس دارند، اجتناب نمي کند. اين روحيه به طور طبيعي به افزايش فرصت ها براي کار و اشتغال خواهد انجاميد (پيرخايفي، 1379)
در يک تقسيم بندي از تأثيرات خلاقيت در اشتغال مي توان در دو حوزه فردي و سازماني اشاره کرد:
الف) حوزه فردي
1- علاقه مندي خلاقه فرد در دوران کودکي و نوجواني به کار و شغل او در آينده جهت مي دهد.
2- خلاقيت به بهبود راه حل هاي فرد برای شغليابي خواهد انجاميد.
3 - خلاقيت در ايجاد و تأمين رضايت شغلي مؤثر است.
4- خلاقيت به کسب تجربيات مفيد و استفاده مناسب از فرصت ها ياري مي رساند.
5- خلاقيت به شکوفايي استعدادها در مشاغل مختلف منجر ميشود.
6- خلاق شدن در مشاغل مختلف فرصت انتخاب شغل دلخواه را در اختيار فرد قرار مي دهد.
7- خلاقيت به افراد شاغل فرصت ابراز شايستگي در شغل را اعطا مي کند.
8- خلاقيت به افراد روحيه پشتکار و مقاومت را در جهت موفقيت شغلي اعطا مي کند.
ب) حوزه سازماني
1- خلاقيت به نوآوري شغلي که محصول آن تنوع در اشتغال است ياري مي رساند.
2- خلاقيت بـه افـزايش بـازده کار و شغل کمک می کند.
3- خلاقيت به پويايي افراد و تلاش بيشتر براي کار و شغل کمک مي کند.
4- خلاقيت ضريب آسيب پذيري شغل را با شکار طرح هاي خوب کاهش می دهد.
5- خلاقيت بر صرفه جويي در پول و سرمايه براي کار تأثير مي گذارد.
6- خـلاقيت وابستگي به مشاغـل دولتـي را از راه پرورش استقلال کاري مي کاهد.
7- خلاقيت به توسعه و گستردگي کار و شغل در آينده مي انجامد.
8- خلاقيت به ايجاد فرصت هاي شغلي متنوع براي ديگران منجر ميشود.
9- خلاقيت به ايجاد فضاي رقابت در کار و خلق مشاغل بهره ور کمک مي کند.
10- خلاقيت در هر حوزه کاري به بسط و توسعه آن ياري ميرساند.
11- خلاقيت به ايجاد مشاغل مولد در جامعه کمک مي کند.
12- خلاقيت به اصلاح شکل کنوني اشتغال (مشاغل غير مولد) کمک مي کند.
13- خلاقيت به ايجاد مشاغـل بـا بازدهي ابتکاري ياري مي رساند.
14- خلاقيت فرصت کسب سود بيشتر را به افراد شاغل اعطا ميکند.
افراد خلاق چه ويژگيهايی دارند:
آيا افراد خلاق داراي ويژگيهاي خاصي هستند؟ بررسي نشان ميدهد كه هر چند افراد خلاق از هوش بالاتر از متوسط برخوردار هستند، اما براي اينكه فرد بسيار خلاق باشد ضرورتا نبايد نابغه باشد (نيكولز 1972).افراد خلاق تازگي و بديع بودن را ترجيع ميدهند،پيچيدگي مسائل توجه آنان را جلب ميكند و به قضاوتهاي مستقل مي پردازند(بارون هارنيگتون 1981 ). علاوه بر توانايي تمام كردن، كامل كردن و يكي كردن افكار گوناگون در اين افراد بيش از ديگران است . افراد خلاق در يكي كردن تفكر كلامي با تفكر بصري (كرشنر ولجر1958) و تفكر منطقي و تخيلي (سالتر 1980) سرآمدتر از افراد غيرخلاق هستند.
افراد خلاق بيشتر بوسيله علايق دروني خود نسبت به كارهاي خلاق برانگيخته مي شوند تا عوامل بيروني نظير شهرت ،پول يا تاييد ديگران.در واقع ،وقتي دلايل بيروني باعث انجام كارهايي ميشود كه ذاتا جزو كارهاي فكري خلاق به حساب مي آيد،ممكن است شخص انگيزه خود را براي انجام آن از دست بدهد.
علاوه بر موارد فوق افراد خلاق ويژگيهاي ديگري نيز دارند كه آنها را از ساير افراد متمايز مي كند اين ويژگيها عبارتند از:
1-افراد خلاق، بخش عمده اي از وقت خود را صرف توجه دقيق به اطراف خود مي كنند و از اين طريق سوژه هاي جديدي براي فكر كردن پيدا مي كنند.
2-افراد خلاق بسيار كنجكاو بوده و بطور مستمر در جستجوي موضوعات پيچيده ،جديد و ناشناخته و عجيب هستند.به همين سبب آنها در مقايسه با افرادي كه از توانايي خلاقيت كمتري برخوردار هستند، سوالات بيشتر و پيچيده تري را مطرح ميكنند. اين ويژگي را به سادگي در بچه ها مي توان تشخيص داد.
3-حل مشكلات و مسائل توسط افراد خلاق از اصالت خاصي برخوردار است.
4-افراد خلاق انعطاف پذير هستند و در ارائه راه حل و انديشه بكر و بديع آمادگي بسيار دارند(گليفورد 1959) آنها با استفاده از اين ويژگي، توانايي تعقيب و دستيابي به راه حل مشكل را از راههاي مختلف دارا هستند.
5-افراد خلاق به استقلال و ناهمنوايي تمايل دارند و در مواردي كه دستورهايي بر خلاف ميل و يا اعتقادات خود دريافت كنند به سرپيچي از آنها تمايل نشان مي دهند به اين سبب اعمال مديريت در مورد افراد خلاق بسيار دشوار است (كانجرو پيترسن 1984) آنها اگرچه به دستور گرفتن از ديگران اعتقاد ندارند، نياز مبرم به مورد پذيرش واقع شدن دارند، زيرا اين احساس براي آنها آرامش خاطر دلپذيري را ايجاد مي كند. ضمنا آگاهي به اين مطلب كه انديشه هايشان مورد قبول واقع شده ،اتكاء به نفس زايدالوصف در آنان ايجاد مي كند.
6-افراد خلاق ، مسائل پيچيده را به مسائل ساده ترجيح ميدهند و با علاقمندي بسيار براي يافتن راه حل مي كوشند.
7-بر اساس نظريه وايت (1969) افراد خلاق علي رغم استنباط ديگران ، بسيار فعال نبوده،با مقايسه با ديگران از هوش و ذكاوت خارق العاده نيز برخوردار نيستند. هوش يكي از پيش نيازهاي خلاقيت است و پايين بودن درجه هوشي فرد معمولا به پايين قرار گرفتن ويژگي خلاقيت منجر مي شود، اما هوش سرشار نيز دلالت بر خلاق بودن شخص نمي كند. كرتاگنبرگ(1972) بر اين عقيده است كه افراد داراي هوش پايين عموما از نظر خلاقيت نيز ناتوانند و خلاقيت در افراد داراي هوش كمي بالاتر از ميانگين بيشتر مشاهده شده است. در اين مورد گرتزل(1962) معتقد است كه اشخاص باهوش و ذكاوت خوب در مدارج تحصيلي، بسيار خوب عمل مي كنند ولي شاهد كيفي كه دلالت بر خلاقيت آنها بكند بسيار كم است. بطور خلاصه پژوهشگران به يك رابطه يا همبستگي نسبتا كم بين هوش و خلاقيت دست يافته اند(آناستاري و شيفر 1971،گتزل و جكسن،1962).
8-مسائل و وضعيت هايي را مي بيند كه قبلا مورد توجه قرار نگرفته است و فكرهاي بكري را ارائه مي دهد. اصولا يك فرد خلاق بي تفاوت از كنار مسائل نمي گذرد و محيط پيرامون را هميشه بادقت مورد توجه قرار مي دهد.
9-ايده ها و تجربيات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط ميدهد و آنها را بر مبناي مزيتشان مورد بررسي قرار ميدهد. چرا كه ارائه فكر مشكل نيست بلكه ارائه فكر و ايده هاي سودآور، مفيد، باصرفه و... مشكل خواهد بود.
10-معمولا چندين شق(بديل) براي هر موضوع معين دارند، بعبارتي سلاست فكر دارند. يكي از مهمترين ويژگي افراد خلاق داشتن سلاست فكر است بطوري كه همزمان در مورد يك مساله چندين فكر و راه حل را داشته باشد.
11-نسبت به پيش فرضهاي قبلي ترديد مي كنند و محدود به رسم و عادت نمي شوند. از طرف ديگر تداوم حيات سازمانها به بازسازي آنها بستگي دارد، بازسازي سازمانها از طريق هماهنگ كردن اهداف با وضعيت روز و اصلاح و بهبود روشهاي حصول اين اهداف انجام مي شود، بدون بازسازي، سازمان نمي تواند دوام زيادي بياورد و بازسازي هم جز از طريق نوآوري كه خود ثمره خلاقيت است، ميسر نيست. بنابراين سازمان ها براي ادامه حيات و بقاي خود به بازسازي از طريق خلاقيت نيازمندند، خلاقيت در سازمان كار نيروهاي خلاق است اين نيروهاي خلاق در تمام سازمانها به وفور يافت مي شوند. هنر مدير موفق در اين سازمان شناسايي و از وجود آنها براي بهبود و بازسازي سازمان استفاده نمايد، ويژگيهايي كه در اين مقاله به آنها اشاره شد مي تواند راهگشاي بسياري از مديران باشد چه بسا بعضي از اين ويژگيها در نگاه اول به عنوان يك ضعف ممكن است به حساب بيايد. مديران امروزي ما بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه موانعي براي بروز خلاقيت وجود دارد كه بحث مفصلي را مي طلبد و پرداختن به آنها خارج از اين مقاله است اما مهمترين آنها عبارتند از :
1-عدم اعتماد به نفس ،
2-ترس از انتقاد و شكست
3-تمايل به همرنگي و همگوني
4-عدم تمركز ذهني و...
بايد اين نكته را قبول كنيم كه همگي ما عادت زده ايم بنابراين مديريت سازمان بايد هميشه از بروز ايده ها و فكرهاي جديد استقبال نمايد و افراد خلاق را تشويق كند. براي اينكه خلاقيت به وقوع بپيوندد، بايد چنان نگرشي وجود داشته باشد تا از پيشنهادهايي كه مبتني بر تغيير شرايط موجودند، استقبال كند، يك نگاه سرد يا بهت زده رئيس به زيردستي كه پيشنهادي ارائه كرده است به وي مي فهماند كه ديگر از اين نوع پيشنهادها ندهد. جداي از اينكه نظر مديريت و زبان و ظاهر درباره خلاقيت چيست؟
-طرفداري مي كند يا مخالفت-ملاك اصلي براي پيشنهاددهنده، آن چيزي است كه مدير در عمل انجام ميدهد، نه سخن او. متاسفانه در نظام اداري ما كم نيستند مديراني كه خود را عقل كل ميدانند و كارمندان را افرادي كه مجبورند دستورات غير منطقي آنها را اجرا كنند. اين مديران يكي از مهمترين موانع خلاقيت و نوآوري در نظام اداري هستند باشد كه ان شاء ا... در برنامه سوم توسعه كه يكي از مهمترين محورهاي آن تحول اداري است به اين نكات نيز توجه شود و شايسته سالاري كه هميشه غريب بوده اين بار به آشنايي براي همه تبديل شود.
جمع بندي و نتيجه گيري
بر مبناي آنچه نشان داديم «خلاقيت» عاملي مؤثر در عرصه مديريت است؛ بويژه آن که به تحولاتي عميق در روش ها، سياست ها و راه کارهاي سازماني و توليدي مي انجامد. مديران خلاق و کارآفرين، همراه با سازمان هاي کارآفرين، قادرند توان خلاقه افراد شاغل را (کارمندان، کارگران و صنعتگران) را شکوفا سازند. به عبارت ديگر، خلاقيت به افزايش فرصت هاي کار و شغل در کشور ـ از طريق افزايش بازدهي خلاق در عرصه هاي مختلف نظير علم، صنعت، هنر، ورزش، وموارد متعدد ديگر ـ از توان مضاعفي برخوردار مي گردد.
در پايان مقاله، تلاش مي کنيم نشان دهيم که با اِعمال و ترغيب خلاقيت در عرصه هاي مورد اشاره فرصت هاي اشتغال زايي فراواني در کشور به وجود مي آيد.
حوزه علم و دانش: در اين حوزه، موقعيت ها و فرصت هاي بسياري براي ايجاد اشتغال در کشور وجود دارد. بعنوان نمونه مي توان به چهار موقعيت و فرصت طلايي اشاره کرد: در کشور ما سازمان هاي پژوهشي فراواني وجود دارند که در صورت توجه جدي به مطالعات و پژوهش هاي خلاق (نو و بديع)، فضاي مناسبي براي تحقيقات علمي، سازماني، صنعتي و هنري بوجود خواهد آمد. در واقع با پديد آمدن تقاضا براي تحقيقات گوناگون، فرصت مناسبي براي اشتغال پژوهشگران جوان فراهم خواهد شد.
دانشگاه ها و مدارس: اگر فضاي آموزشي کشور به ترغيب دانشجويان و دانش آموزان به سوي مشاغل مولد و خلاق بپردازد، ايدة فرصت اشتغال به چند برابر افزايش خواهد يافت. بدين منظور بازبيني محتواي دروس غير کاربردي (بدون بازده براي جامعه) و پرورش روحيه خلاق و مولد در دانش آموزان و دانشجويان به اشتغال ورزي آنان در آينده کمک بسياري خواهد کرد.
سازمان ها: موقعيت ديگر در اين مورد «سازمان ها» هستند. در کشور ما سازمان ها عمدتا شکل دولتي دارند تا خصوصي. اين شکل از کار و اشتغال نتيجه اي جز وابستگي به درآمد محدود سازماني و اشتغال به کارهاي نه چندان دلخواه ندارد. سازمان هاي دولتي کشور عمدتا کمتر اهل ريسک و تحولند. به همين دليل کمتر به خلق فرصت هاي بهترِِِِِِ اشتغال مي پردازند. براي رفع اين مشکل، تغيير در استراتژي هاي سازماني از قالب سنتي به نوآوري (تحولي)، خلق سازمان هاي مولد و بهره ور، پرورش و جذب مديران خلاق و کارآفرين به شکوفايي اشتغال مولد و بهره ور در جامعه کمک خواهد کرد.
عرصه صنعت و توليد: فرصت هاي اشتغال در اين عرصه، به افزايش قابل توجهی نسبت به عرصة قبل مي رسد. در کشور ما صنايع دولتي به غول هاي صنعتي مي مانند که فرصت رقابت را از ساير صنايع غير دولتي و کوچک مي گيرند. براي ايجاد اشتغال صنعتي و توليدي لازم است صنايع غير دولتي به سرعت گسترش يابند و فرصت ساخت و توليد بيشتر به آنان ـ و به هر فرد علاقه مند به اين موضوع ـ داده شود. چنان چه جامعه فرصت آفرينش گري توليدي را به افراد بدهد و امکانات در دسترس قرار گيرد، مشاغل توليد و صنعتي مولد به سرعت رشد پيدا مي کنند و هماهنگ با استعداد هاي خلاقه افراد، محصولات و توليدات جديد توليد خواهند شد.
در صنايع دولتي به بازبيني جدي در استراتژي ها (کوتاه مدت و بلند مدت) نياز داريم تا بدين ترتيب صنايع از قالب غير بهره ور به سوي بهره وري و پر بازده تغيير جهت دهند. قطعا فضاي رقابت داخلي و خارجي به استراتژي هاي جديد صنعتي که فرصت هاي اشتغال مولد و خلاق را فراهم مي آورد، نيازمند است. در صنايع غير دولتي نيز بيش از هر چيز به استراتژي هاي حمايتي براي بازدهي هاي نوآورانه نياز است. صنايع غير دولتي را بايد به رقابت با صنايع نوآور تشويق کرد به نحوي که از چنگ اتکا به فرصت هاي دولتي رها شوند. در اين صورت سرمايه اصلي اين صنايع انسان هاي خلاق آن خواهند بود، نه لزوما سرمايه هاي مالي. آيا با تحولي عظيم و شگرف در اين حوزه ها فرصتي براي بيکاري باقي خواهد ماند؟
عرصه هنر و نشر: در اين حوزه نيز در جذب مشتاقان به کار و تلاش تأثير فراواني دارد. بدون اغراق، در جامعه ما فرصت هاي شغلي هنري اندکي براي مشتاقان کار وجود دارد. به عبارت ديگر، هنر تا رسيدن به شکل حرفه اي خود هنوز فاصله زيادي دارد. در حقيقت، اين هنر حرفه اي است که مي تواند زايش داشته باشد و کارآفريني کند. موقعيت هاي هنري ديگر، در صورت حمايت قانوني، قابليت اشتغال زايي بالايي براي جويندگان کار و اشتغال به وجود مي آورند.
در اين عرصه شغل خوب فقط به نوع خاصي از مشاغل (پزشکي و مهندسي) نمي شود بلکه هزاران شغل را که از ظرافت ذوقي خاصي برخوردارند شامل مي شود (منطقی، 1383).. امروزه در دنيا «هنر» يک گوهر گران قيمت محسوب مي شود که هنرمندان از طريق آن به تعالي اقتصادي و اجتماعي مي رسند. يکي از بزرگ ترين وظايف متوليان امر اشتغال، اين است که فرصت برابري را براي رشد ساير حرفه ها، به ويژه مشاغل هنري، بوجود آورند.
در نيل به اين مقصود، اصلاح ساختار غير خلاقانه سازمان هاي متولي امور هنري، بازبيني قوانين و مقررات محدود کننده و آسيب زا، حمايت از هنرمندان خلاق و پويا، ايجاد فضاي کار و رقابت در عرصه هاي گوناگون هنري، از واجبات به شمار مي آيند.
ورزش: عرصه مهم پاياني ورزش است، چيزي که جوانان بسياري مشتاق آنند. آيا ورزش را بايد تفريح و سرگرمي تلقي کرد يا نوعي شغل و حرفه؟ در کشور ما تلقي اول بيشتر معنا دارد در حاليکه ورزش مي تواند يک شغل رسمي نيز باشد؛ اما همانند هنر ورزش نيز از ماهيت حرفه اي برخوردار نيست؛ بنابراين امري صرفا تفنني تلقي مي شود. در بسياري از کشورهاي توسعه يافته، ورزش يک شغل به شمار مي رود و دوستداران آن، متناسب با علايق و توانايي هاي خويش، به سوي اين رشته جذاب گرايش مي يابند. خاصيت ورزش حرفه اي اين است که ورزشکار، متناسب با ذوق و استعداد خويش، پيشرفت مي کند بنابراين فرد به فعاليت دلخواه و کسب درآمد مي پردازد. در کنار تنوع مشاغل ورزشي مي توان به فناوري هاي خلاق ورزشي نيز توجه کرد که فوق العاده اشتغال زا هستند. اگر ورزش صورتي حرفه اي پيدا کند، به سرعت فناوري هاي ورزشي و توليدات مرتبط رشد خواهند کرد و امکان اشتغال بالای اين عرصه نيز به وجود مي آيد. بدين منظور، نياز به تجديد نظر جدي در سياست هاي ورزشي کشور داريم. در حقيقت، بايد با نوآوري مشکلات را از پيش رو برداشت. اصلاح و بازبيني برنامه ها و مقررات سازمان هاي متولي ورزش در کشور، امکان توسعه مشاغل ورزشي را به وجود می آورد. بطور کلي، خلاقيت در ورزش به معنای ايجاد اشتغال حرفه اي و تدارک فرصت هاي توليد صنعتي در ورزش است.
برگرفته ازسایت:علوی
بنابراين دردنياي موسوم به عصراطلاعات،يکي ازشروط بنيادي براي دسترسي به الگوهاي توسعه درابعادچندگانه انساني،اجتماعي،اقتصادي وفرهنگي ميزان مشارکت ودرگيري همه ي عوامل دراختيار جوامع مي باشدکه دراين بين بايد اذعان نمودکه توسعه روستايي بعنوان زيربناي رشد اقتصادي جامعه ميتواندواجدنقش وتاثير محوري باشد.
اينک سئوال اساسي اين است که اين توسعه چگونه بايد اتفاق بيفتدتاجامعه بااتکاي به يکي ازعوامل استراتژيک خودبه طرز معجزه آسايي وباتحمل کمترين هزينه توان حضوردرعصرمتلاطم جامعه ي اطلاعاتي رابيابد؟درپاسخ به اين سئوال ميتوان ادعانمودکه ازبين رويکردهاي مختلفي که براي اين امرمتصور است عنصرکارآفريني آنچنانکه انديشمندان وصاحب نظران عرصه هاي اجتماعي واقتصادي به کرات يادآورگرديدند،ميتواندبعنوان يکي ازمهمترين وبهترين گزينه هاي توسعه يافتگي تلقي گردد.
بي ترديد تحقق تمامي انواع کارآفريني بعنوان ابعاد انقلاب عظيم کارآفرينانه وجايگزيني اقتصادکارآمدکارآفريني به جاي مدل هاي قديمي تر اقتصادي يکي ازمهمترين راهبردها درجهت تحقق اهداف توسعه يافتگي ملت ها مطرح بوده وپيشنهادمیگردد.چرا که دراین مدل اصل بربه خدمت گرفتن همه ی توانمندی های انسانی جامعه درجهت ارتقای سطح بهره وری می باشد
امروزه کارآفرینی بعنوان یک استراتژی وراهبرددرتوسعه وشکوفایی ورشدجوامع انسانی به جایگزین بی بدیلی تبدیل گشته است که ازطریق آن همه ی عوامل ومنابع وامکانات یک جامعه بصورت خودجوش وازراه قرارگرفتن دریک روندتکاملی درجهت نیل به آرمانهای بلند اجتماعی بسیج گردیده تامنشابسیاری ازآثار وپیامدهای مثبت اقتصادی-اجتماعی گردند.
لذاچنانچه به فواید بیشماری که براین پدیده مترتب است توجه نموده وآن رادرهمه ی ابعاد احیابخشیم ب سریعتر به اهداف ومختصات یک الگوی کارآمدتوسعه ای دست خواهیم یافت.
موضوعی که درخصوص اهمیت کارآفرینی وارتباط مستقیم آن بااعتلای ملی یک ملت بایدجدی تلقی گرددآن چیزی است که علیرغم همهی اهمیتش درجامعه ی ایرانی مع الاسف مغفول واقع گردیده وتوجه درخوری به آن نشده است وآن چیزی جز اهمیت دادن به نقش" کارآفرینی روستایی وکارآفرینان" ساکن درمحیط های روستایی نمیباشد.اگرماروستاهارامحورهای استراتژیک کشاورزی وتولیدات وفرآورده های غذایی جامعه بدانیم که نیازبه آن روبه تزایدگذاشته است به نقش بی نظیرآن درپیشرفت ورشد وشکوفایی پی خواهیم بردودرک خواهیم کرد که نادیده گرفتن سهم روستا وروستانشینان هزینه ها وتبعات ناگواری رادرپی خواهدنهادآن چیزی که امروزه تحت عنوان معضلات اجتماعی-اقتصادی برگرده جامعه سنگینی نموده وباعث بی نظمی ها واضطراب های اجتماعی دراشکال مختلف بویژه ناامنی ها،ناهنجارهای رفتاری،کج خلقی های اجتماعی وبداخلاقی ها ونیزبروزپدیده های شومی همچون رشدبی رویه مهاجرت،افزایش میزان حاشیه نشینی دراطراف کلان شهرها وبسیاری مشکلات دیگرمی باشدکه دراین مقاله سعی برآن میشود تابه ذکراهمیت کارآفرینی روستایی وبرخی ازراهبردهای توسعه روستایی درایران اشاره گردد:
الف)برخی ازمختصات منحصربفرد روستادرنظام اجتماعی جامعه عبارتنداز:
1-روستابعنوان بخش بزرگی از نظام اجتماعی وجمعیتی جامعه که درآن تعداد کثیری ازعوامل انسانی مولد سکونت دارند
2-درروستا عوامل ومنابع ارزشمندی اعم ازعوامل انسانی ومنابع طبیعی واقتصادی بعنوان ذخایراستراتژیک کشوروجودداشته که درپیشرفت جامعه نقش حیاتی دارند.
3-نقش واهمیت فراورده ها وتولیدات روستایی دررفع نیازهای روبه تزایدجامعه درخورتوجه می باشدنظیرتولیدمحصولات کشاورزی،زراعی،دامی وصنایع تبدیلی که نقش بی بدیل ومنحصربفرداست.
4-به اثبات رسیده است که روستائیان درحفظ وصیانت ازمنابع ملی وذخایرکشورودراداره امورات مربوطه بمراتب مطمئن تروقابل اتکاتربوده ودراین راستا کمک های شایان توجهی رابهاداره کشورمبذول می دارند.
5-برای جامعه ی اقتصادی ما بسیاری ازدستاوردهای روستائیان نقش استراتژیک داشته واهرم قابل اتکایی درپشتیبانی ازنظام اقتصادی کشوردرعرصه ی جهانی ازطریق صادرات وورودکالاهای ملی به بازارهای پرظرفیت جهانی بوده،یعنی درحقیقت شناسه قدرت اقتصادی کشوردرنزدجهانیان تلقی گردیده مضافا اینکه تکیه براقتصاد بی فایده نفتی راتقلیل می دهد.
6-فعال سازی ساکنان روستا هادرایران میتواندکمک شایان توجهی به تامین امنیت اجتماعی نموده وباعث کاهش حجم زیادناملایمات اجتماعی گشته حتی منجر به رشدپدیده ی" مهاجرت معکوس" شود.
7-ایجاد وراه اندازی کسب وکارها مانند کسب وکارهای خانوادگی وگروهی درروستاها بدلیل وجودپیوندهای قوی اجتماعی وروحیه ی بالای مشارکت وتعاون درروستاها بالاترازشهرهاست.
8-روحیه ی کاروتلاش ومسئولیت پذیری والتزام وتعهد به پیشرفت درمیان جمعیت روستایی بیشتراز شهرنشینان وجوددارد
ب)باوجودهمه ی ویژگی های منحصربه فردوپتانسیل های نهفته درروستاها که به توسعه همه جانبه ی کشورمنتهی میگردد برخی از مهمترین مشکلات روستایی عبارتنداز:
1-کمبودامکانات اجتماعی نظیر خدمات بهداشتی،آموزشی،خطوط ارتباطی،امنیت ،آب آشامیدنی،سوخت و...
2-کمبود میزان درآمد(ضعف اقتصادی)ناشی از افزایش جمعیت روستائیان،بیکاری(کامل یافصلی)،بهره وری پائین افراد ومنابع،عدم جذابیت برای سرمایه گذاری وضعف فضای کسب وکار.
ج)مهمترین راهکار های استراتژیک توسعه روستایی عبارتنداز:
1-تغییرنگرش حاکم براذهان مدیران ومردم نسبت به روستا ازطریق:فرهنگ سازی بوسیله رسانه های جمعی وعمومی،برجسته سازی وتوجه ویژه به مناطق روستایی درنظام آموزشی،ابراز توجه ویژه به روستاها توسط مدیران ارشد(مثل اقامت آنان درروستاها)و...
2-جذاب سازی فضای روستایی کشورازطریق:توسعه هدفمند فضاهای فرهنگی وآموزشی روستاها،ایجادمراکز تفریحی،اقامتی،سیاحتی درروستاها
3-تکمیل وتکامل جامعه اطلاعاتی روستایی کشورمانند ایجادارتباطات مخابراتی،ارتقای سواد اطلاعاتی آنان ونزدیک سازی فرهنگ شفاهی روستائیان بافرهنگ مکتوب دیجیتال.
4-تشکیل خوشه های دانشی روستایی وتوسعه زیرساخت های دانشی مثلتدوین نقشه صنایع روستایی کشور،ایجادوتوسعه مراکز تحصیلی وآموزشی(بخصوص آموزش های کاربردی)،ارتقای سطح سوادروستائیان وآموزش آنان دربکارگیری روش ها وفناوری های نوین
5-نوسازی مناطق آسیب دیده ی روستایی وتوسعه اشتغال زایی درروستاهای کشور از طریق حاکم سازی فضای کارآفرینی وایجادپارک های کارآفرینی درمراکز ومناطق مستعدوهمچنین حمایت از فارغ التحصیلان روستایی برای راه اندازی کسب وکاردرروستاها
6-شکوفاسازی اقتصادروستایی وتاسیس روستاهای نوین که ازجهات موقعیت وامکانات همپای شهرهاباشند،توسعه صنایع دستی وروزآمدسازس آنها،جذب سرمایه گذاران خارجی وبخش خصوصی به سمت روستاهاوفرهنگ سازی برای تغییر الگوهای مصرف وتولیددرروستا.
د)برنامه های توسعه روستایی باید به مواردی همچون:ایجاداشتغال دربخشهای غیرکشاورزی،کنترل جمعیت،توسعه اجتماعی وشهرسازی روستا،کاهش مهاجرت به شهرها،افزایش سطح رفاه،تاکیدبرجذب وتوسعه ی فناوری های جدید وآموزش وتربیت نیروی انسانی ماهرتوجه داشته باشد.
ه)چالش های توسعه روستا عبارتنداز:
1-عدم دسترسی به سرمایه وامکانات
2-مشکل درعرضه کالاها وخدمات
3-تاکیدبریک صنعت یاکسب وکارخاص
4-وجودپدیده حاشیه نشینی وتمایل شدید به مهاجرت
5-گسترش روزافزون تغییرکاربری اراضی زراعی
6-امکان ریسک کمتر درروستاها
7-کمبود سازمانهای حمایت کننده
و)استراتژی های عمده برنامه های توسعه روستایی عبارتنداز:
1-توسعه کشاورزی(تولیدموادغذایی،تولیدمحصولات صنعتی،فراوری محصولات و...)
2-توسعه یکپارچه روستایی
3-صنعتی نمودن روستاها
4-توسعه مراکزرشدروستایی
ز)نقش کارآفرینی درتوسعه اقتصادی روستا:
1-دستیابی روستائیان به کالاها وخدمات موردنیاز
2-رشد اقتصادی روستاها
3-کاهش پدیده ی مهاجرت به شهرها
4-ارتقای سطح امنیت اجتماعی ورفاه درروستاها
5- تشویق به ایجاد کسب وکارهای جدید
6-تشویق کسب وکارهای موجودبه توسعه
ح)پیش نیازهای توسعه کارآفرینی درروستاها:
1-توسعه فرهنگ کارآفرینی
2-آموزش کارآفرینی
3-توسعه ی زیرساخت های کارآفرینی
4-سه استراتژی اساسی توسعه کارآفرینی روستایی شامل:جذب کسب وکارهاازمناطق دیگر،حفظ وتوسعه ی کسب وکارهای موجود ازطریق سیاستهای حمایتی وحمایت از ایجاد کسب وکارهای جدیدازدل خودمناطق روستایی می باشد.
ط)راهبردهای بلندمدت توسعه کارآفرینی روستایی عبارتنداز:
1-ایجادشرایط ویژه برای معکوس نمودن روند مهاجرت
2-اصلاح وتغییر الگو ی توزیع ومصرف انرژی
3-توسعه وبهینه سازی شبکه های حمل ونقل
4-ممنوعیت تغییرکاربری اراضی باغی،زراعی وعرصه های جنگلی ومرتعی
5-بهبود مدیریت واصلاح شیوه های تولید دربخش های کشاورزی
6-توسعه صنایع تبدیلی زود بادرمناطق مستعد
7-اقتصادی نمودن کالاهای کشاورزی وروستایی
8-دستیابی همگانی به آموزش های مقدماتی،ترویج وبهبودشکاف های طبقاتی وارتقای توانمندی های زنان روستایی
9-ارتقای سطح سلامت،ایجادمحیط های زندگی مفرح ونشاط انگیز
10-حمایت موثرازتشکیل وتوسعه تعاونی ها وایجادوگسترش مجتمع های تعاونی روستایی
11-تشکیل گروه های پس اندازخودگردان برای تامین بخشی ازنیازهای مالی پروژه های کارآفرینی
12-ایجادسیستم های اعتباری کوچک بمنظور ارایه تسهیلات مثل تاسیس بانک روستایی
13-ایجادمراکزآموزشی تلفیقی بمنظورارائه خدمات آموزش ومشاوره درزمینه های مختلف بازاریابی،مراقبت ازحیوانات اهلی،صنایع دستی وسایرمهارت های موردنیاز
برگرفته ازسایت : اقتصاد سنو
از هر یازده نفر در دنیا یک نفر کارآفرین است و کارآفرینان 65 درصد سرمایه راهاندازی کسبوکار را خودشان فراهم میکنند.
دنیا همواره نیازمند کارآفرینان است، زیرا کارآفرینان خون حیاتبخش نوآوری و ارزشآفرینی هستند و در سراسر جهان به تقویت اقتصاد و اعتلای جامعه کمک میکنند.
بیش از 73 میلیون نفر از 874 میلیون نفر نیروی کار در سراسر دنیا به فعالیت کارآفرینانه مشغول هستند و این رقم معادل 3/9 درصد جمعیت بزرگسالان است. اما این افراد چه کسانی هستند، آیا وجوه مشترکی با هم دارند؟ سن، جنسیت، تحصیلات و وضعیت اشتغال آنها در ارتباط با سرانهGDPکشورهای مورد بررسیGEMچگونه است؟
2ـ وجوه مشترک کارآفرینان
2ـ1ـ وضعیت سنی
· گروههای با درآمد متفاوت، دارای سطح فعالیت کارآفرینانه[2]متفاوتی در بین همه گروههای سنی هستند.
· افراد بین سنین 25 تا 34 سال صرف نظر از درآمد کشورشان فعالترین گروه هستند.
· پس از سن 35 سال، فعالیت کارآفرینانه در بین همه افراد کاهش مییابد.
· رابطه بین سن و کارآفرینی در طی زمان ثابت و پایدار است.
· سن در تصمیمگیری برای کارآفرین شدن اهمیت دارد.
2ـ2ـ توزیع سنی و اهمیت آن
· در کوتاهمدت ساختار جمعیت برای سنجش فوری سطح فعالیت کارآفرینانه اهمیت دارد.
· در درازمدت روند جمعیت تأثیر عمدهای بر سطح کارآفرینی دارد.
· در کشورهای با درآمد بالا احتمال کارآفرین بودن مردان 33 درصد بیشتر از زنان است.
· در کشورهای با درآمد پایین احتمال کارآفرین بودن مردان 41 درصد بیشتر از زنان است.
2ـ3ـ جنسیت
تقریباً دو برابر تعداد کارآفرینان فعال زن، مردان کارآفرین وجود دارند.
· در کشورهای با درآمد متوسط احتمال کارآفرین بودن مردان 75 درصد بیشتر از زنان است.
· تفاوتهای جنسیتی در بین گروههای سنی و در بین اکثر کشورها ثابت است.
در هیچ کشوری تعداد زنان کارآفرین از تعداد مردان بیشتر نیست، اما بین این دو گروه در کشورهای متفاوت اختلاف گستردهای وجود دارد. شکاف جنسیتی در کارآفرینی قهری[3](نیازمند)، کمتر از کارآفرینی فرصتگرا[4]است. اما چرا شکاف جنسیتی موضوع مهمی است؟ زیرا بین میزان آزادی و شرایط کار زنان و همچنین سلامتآنها،همبستگی آشکاری وجود دارد. زنان،کمی بیش از نیمی از جمعیت جهان را تشکیل دادهاند و میزان قابل ملاحظهای از سرمایه انسانی با پتانسیل بالا را فراهم میآورند.
3ـ نقش تحصیلات در کارآفرینی
رابطه بین آموزش و فعالیت کارآفرینانه پیچیده بوده و بیشتر به خصوصیات کشورها بستگی دارد.
· در بین همه گروههای درآمدی حدود 30 درصد کسانی که کسبوکاری راهاندازی کردهاند، دارای تحصیلات متوسطه هستند.
· در کشورهای با درآمد پایین 23 درصد کارآفرینان دارای تحصیلات متوسطه هستند در حالی که 50 درصد آنها آموزش متوسطه خود را به پایان نرساندهاند.
3ـ1ـ دیگر یافتههای GEMدر زمینه تحصیلات و کارآفرینی
· کارآفرینان با تحصیلات بالاتر، بیشتر فعالیتهای مخاطرهآمیز فرصتگرا را دنبال میکنند.
· کارآفرینان با تحصیلات پایینتر، به کارآفرینی قهری میپردازند.
· افرادی که دارای آموزش متوسطه هستند به مشاغل دستمزد بگیر تمایل دارند.
3ـ2ـ اهمیت آموزش در فعالیت کارآفرینانه
· لازم است که کشورهای با درآمد بالا بر اهمیت مسائلی همچون R&D، تجاریسازی فناوری و آموزشهای علمی تأکید نمایند.
· ضرورت دارد که کشورهای با درآمد پایین به منظور کاهش میزان کارآفرینیهای قهری بر آموزش و تربیت نیروی انسانی تمرکز کنند.
· کشورهای با درآمد متوسط به منظور ایجاد و توسعه محیطی مساعد برای کارآفرینی قویاً به آموزش کارآفرینانه ملزم هستند.
4ـ کارآفرینی و اشتغال
4ـ1ـ وضعیت اشتغال کارآفرینان
در همه گروههای درآمدی کشورهای مختلف اکثریت افرادی که به طور جدی در اندیشه راهاندازی کسبوکار هستند، هماکنون دارای کار میباشند. نرخ اشتغال این افراد به ترتیب زیر است:
· در کشورهای با درآمد متوسط 91 درصد دارای شغل هستند.
· در کشورهای با درآمد بالا 81 درصد دارای شغل میباشند.
· در کشورهای با درآمد پایین 77 درصد دارای شغل هستند.
4ـ2ـ درصد افرادی که بدون داشتن سابقه استخدامی کسبوکاری را راهاندازی میکنند، عبارت است از:
· 6 درصد در کشورهای با درآمد متوسط
· 17 درصد در کشورهای با درآمد پایین
· 5 درصد در کشورهای با درآمد بالا
4ـ3ـ تأثیر وضعیت شغلی در فعالیتهای کارآفرینانه
· بین وضعیت کار و فعالیت کارآفرینانه رابطه روشنی وجود ندارد.
· بیکاری و کارآفرینی قهری دارای همبستگی مثبت هستند.
· استخدام بودن در جایی دیگر، امنیت و آسایش خاطر فراهم میآورد و به افراد امکان میدهد تا فرصتهای دیگری را تعقیب نمایند.
4ـ4ـ پراکندگی سنی، جنسیتی و شغلی کارآفرینان
· افراد در سنین 25 تا 34 سال بیشترین فعالیت را در کارآفرینی دارند.
· زنان با احتمال کمتری نسبت به مردان به راهاندازی کسبوکار میپردازند.
· اکثر افرادی که کسبوکاری را راهاندازی میکنند در جای دیگری نیز کار میکنند.
به علاوه:
· در کشورهای با درآمد پایین، افراد با سطح تحصیلات پایینتر کسبوکار راهاندازی میکنند.
· در کشورهای با درآمد بالا، افراد با سطح تحصیلات بالاتر کسبوکار راهاندازی میکنند.
· در کشورهای با درآمد پایین بیکاری و کارآفرینی قهری دارای بالاترین میزان است.
5ـ مجاری تأمین مالی فعالیتهای اقتصادی کارآفرینانه
5ـ1ـ منابع تهیه پول برای راهاندازی کسبوکار عبارتند از:
· شخص کارآفرین
· سرمایهگذاران غیر رسمی
· سرمایهگذاران مخاطرهپذیر
5ـ2ـ سرمایهگذاران غیر رسمی در کارآفرینی چه میزان سهم دارند؟
· نزدیکان خانوادگی 4/49 درصد
· دیگر وابستگان 4/9 درصد
· همکاران 9/7 درصد
· دوستان و همسایگان 4/26 درصد
· غریبهها 9/6 درصد
5ـ3ـ سرمایهگذاری شخصی توسط کارآفرینان چگونه انجام میشود؟
· 8/65 درصد از سرمایه مورد نیاز برای فعالیت اقتصادی جدید کارآفرینان توسط خود آنان فراهم میشود.
· متوسط سرمایه مورد نیاز برای راهاندازی یک فعالیت اقتصادی جدید 637/53 دلار امریکا است که 317/35 دلار آن را خود کارآفرینان تأمین میکنند.
· سرمایهگذاران غیر رسمی بیرونی 356,18 دلار دیگر را تأمین میکنند.
آگاهی از این اطلاعات مطمئناً هر صاحبنظری را به اندیشه و تفکر وامیدارد و لزوم برنامهریزی و سیاستگزاری جامع برای کارآفرینی در کشور را به ذهن متبادر میسازد. اما شناخت وضعیت موجود کشور (ایستارها و نگرشها، ویژگیها و توانمندیها، ظرفیتهای بالقوه و بالفعل، منابع و زیرساختها و ...) در مقایسه با گذشته آن کشور یا دیگر کشورها یکی از مهمترین گامها برای انجام هر گونه اقدامی محسوب میشود.
بسیاری از کشورها با همکاری سازمانهای بینالمللی تلاش میکنند تا دادهها و ارزیابیهای یکسانی را در این زمینه ارائه نمایند و با این اقدام فرصتهای بینظیری را برای کشور خود فراهم میآورند؛ زیرا این دادهها علاوه بر اینکه مورد استفاده مفسرین، نشریات، سیاستسازان و دانشگاهیان قرار میگیرد، مورد استفاده مدیران بنگاههای تجاری بینالمللی، مؤسسات سرمایهگذاری مخاطرهپذیر، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان جهانی تجارت نیز قرار میگیرد.
مقاله حاضر که قسمت اول آن به معرفی کنسرسیوم دیدهبان جهانی کارآفرینی (GEM)پرداخته است، تلاش میکند ضمن بررسی اهداف، عملکرد و نتایج فعالیتهای انجام شده در این حوزه، راهگشایی برای تصمیمگیری در خصوص انجام اقداماتی گسترده در زمینه توسعه کارآفرینی در کشور باشد.
6ـ نگاهی به دیدبان جهانی کارآفرینی (GEM)
6ـ1ـ تاریخچه
دیدهبان جهانی کارآفرینی (GEM)ائتلافی غیرانتفاعی از گروههای علمی ـ پژوهشی میباشد که هدف آن ارزیابی و ارائه دادههای پژوهشی معتبری در سطح بینالمللی در خصوص فعالیت کارآفرینانه است.
فعالیت GEMدر سال 1997 توسط دانشپژوهان انگلیس، امریکا، فنلاند و ایرلند در کالج بابسون و مدرسه بازرگانیلندن و با حمایت کامل از سوی مرکز راهبری کارآفرینی کافمن (بنیاد کافمن) آغاز گردید.
در اولین گزارش سالانه GEMدر سال 1999، تنها 10 کشور (کانادا، دانمارک، فنلاند، فرانسه، آلمان، ژاپن، اسرائیل، ایتالیا، بریتانیا و امریکا) در این ابتکار همکاری داشتند، اما تعداد کشورهای مشارکتکننده در سال 2000 به 21 کشور (علاوه بر ده کشور پیشین، آرژانتین، استرالیا، بلژیک، برزیل، هند، ایرلند، کره جنوبی، نروژ، سنگاپور، اسپانیا و سوئد) افزایش یافت و تعداد این کشورها در سال 2001 به 29 کشور (علاوه بر کشورهای پیشین، مجارستان، مکزیک، هلند، زلاندنو، پرتغال، افریقای جنوبی، روسیه و لهستان) رسید. مشارکت کشورها در سال 2002 نیز همچنان افزایش یافت و به 37 کشور (علاوه بر کشورهای پیشین به جز پرتغال که حضور نداشت، تایلند، شیلی، ایسلند، سوئیس، اسلونی، چین، تایوان، کرواسی و هنگکنگ) رسید. تعداد این کشورها در بررسی سال 2003 به 41 کشور رسید (علاوه بر 37 کشور قبلی یونان، اوگاندا، ونزوئلا و پرتغال) و در سال 2004 کشورهای اکوادور، اردن و پرو نیز به جمع این کشورها پیوستند.
6ـ2ـ روند فعالیت
GEMهر سال ضمن ارائه یک گزارش واحد از میزان فعالیتهایکارآفرینی و مقایسه دادههای کشورها با یکدیگر، درباره هر یک از کشورهای مورد بررسی نیز گزارش جداگانهای منتشر میکند. دادههای GEMبراساس موارد زیر جمعآوری و تدوین میشوند:
· پیمایشی از جمعیت بزرگسال: این پیمایش به صورت تلفنی و توسط سازمانهای آمارگیری و سرشماری و با حداقل 2000 پاسخگو انجام میگیرد.
· پیمایشی از کارشناسان و خبرگان: این پیمایش شامل مصاحبههایی مفصل با حداقل 18 نفر از خبرگان کشور در زمینههای سرمایهگذاری، سیاست، برنامههای دولت، تعلیم و تربیت، انتقال فناوری، زیرساختهای حمایتی و فضای فرهنگی ـ اجتماعی است و با انجام پرسشنامهای پیمایشی از حداقل 32 نفر از خبرگانی که در هفت زمینه پیشگفته صاحبنظر هستند، تکمیل میگردد.
دادههای کمی و کیفی جمعآوری شده و ارزیابیهای مورد ارائه توسطGEMمنبع ارزشمندی از اطلاعات (غنیترین منبع و شاهد نسبی) مربوط به رفتار کارآفرینانه کشورها است و از این رو مورد توجه و بررسی سیاستسازان، سازمانهای تجاری و دانشگاهها قرار میگیرد. این دادهها قلمروهای زیر را پوشش میدهند:
· فعالیت کارآفرینانه کل[5](TEA)برحسب سن، جنسیت، سطح درآمد، وضعیت اشتغال، بخشها، گروه کشورها، منطقه و موقعیت جغرافیایی وTEAاز نگاه کارآفرینی فرصتگرا و قهری
· ایستارها و نگرشهایکارآفرینانهبر حسب طبقهبندی پیشگفته شامل متغیرهای فرهنگی زیر میباشند:
ترس از عدم موفقیت، مهارتها، شناخت کارآفرینان و تشخیص فرصتهای خوب که میتواند شاخصی بسیار عالی از تفاوتهای فرهنگی بین ملل باشد.
· تحلیل رفتار کارآفرینانه بر حسب نوع کسبوکار و میزان نو بودن بنگاه اقتصادی.
برای مثال:بررسی ویژگی کسبوکارهای تثبیت شده در مقایسه با کسبوکارهای نوپا در کشورهای مختلف.
· ارزیابی وضعیت سرمایهگذاری در شرکتهای نوپا شامل فعالیت فرشتگان کسبوکار[6]، سرمایهگذاری بانکها و سرمایهگذاران رسمی مخاطرهپذیر
· تحلیل ویژگیهای خاص شرکتهای مبتنی بر فناوری
· بررسی و تحلیل شرکتهای فامیلی
· بررسی فعالیت کارآفرینانه بنگاه[7]
· تحلیل فعالیت کارآفرینانه اجتماعی[8]
اخبار GEMاز طریق کنفرانسهای دوسالانه که به نوبت در لندن و بوستون برگزار میشود، منتشر میگردد. این کنفرانس به عنوان بزرگترین رویداد کارآفرینی دنیا محسوب میشود، در این رویداد بزرگ که طیفی از نشریات بینالمللی، سیاستسازان، مدیران تجاری، مفسرین و دانشگاهیان در آن حضور پیدا میکنند، هر کشور خلاصه کوتاهی از یافتههای ملی خود را ارائه میکند. گزارش جامعGEMاز دیگر فعالیتهای این مؤسسه است که در واقع بیانیهای معتبر و قابل توجه در خصوص فعالیت کارآفرینانه جهانی به حساب میآید و از این رو سیاستسازان سراسر دنیا به منظور تصمیمسازی در مورد چگونگی ارتقاء کارآفرینی کشور خود به آن توجه خاص نشان میدهند.
همچنینGEMدر موضوعات مختلفی نظیر دسترسی به سرمایه، کارآفرینی اجتماعی، توسعه منطقهای، فناوری و زنان گزارشهای جداگانهای را تدوین میکند و ضمن آن سیاستسازان ارشد، دولتها و سازمانهای فراملی همچون جامعه اروپا، داووس، سازمان جهانی تجارت و سازمان ملل متحد را مخاطب قرار میدهد.
وب سایتwww.gemconsortium.orgبه عنوان سایت مرجع اطلاعاتGEMو پرتال جهانی پیشرو برای رویدادهای کارآفرینی، فضایی را برای دسترسی به آخرین اطلاعات و گزارشهایGEMو ایجاد تعامل با دیگر مخاطبینGEMفراهم میآورد.
6ـ4ـ اهداف GEM
از همان ابتدا برنامه پژوهشیGEMبر چهار هدف اصلی متمرکز شده است و این اهداف در پرسشهای زیر تبلور یافتهاند:
· آیا بین فعالیت کارآفرینانه ملل مختلف تفاوتی وجود دارد؟
· نتایج و پیامدهای ملی فعالیت کارآفرینانه (گستره، اشتغالزایی، رشد اقتصادی) کدامند؟
· چرا برخی کشورها نسبت به دیگر کشورها کارآفرینانهتر هستند؟
· برای تسهیل و ارتقاء فعالیت کارآفرینانه چه اقداماتی میتوان انجام داد؟
6ـ5ـ مدل مفهومی
برنامه پژوهشیGEMبر یک مدل مفهومی استوار است (نمودار الف). در این مدل فرض بر آن است که سازوکارهای مؤثر ریشه در رشد اقتصاد ملی دارند.
· این مدل بر توضیح چرایی رشد سریع و مؤثر اقتصاد ملی برخی کشورها نسبت به دیگر کشورها متمرکز است.
· در این مدل فرض بر آن است که تمام فرایندهای اقتصادی در یک فضای سیاسی، اجتماعی و تاریخی نسبتاً با ثبات شکل میگیرد.
سومین و شاید ویژگی منحصر به فرد برنامهGEMآن است که:
· فرض میشود دو سازوکار متمایز ولی مکمل یکدیگر به عنوان منابع اصلی رشد اقتصاد ملی محسوب میشوند (نقش شرکتهای بزرگ تثبیت شده و نقش کارآفرینی در ایجاد و رشد شرکتهای جدید).
همانطور که در قسمت بالای شکل مشاهده میشود، اولین سازوکار اصلی نقش شرکتهای بزرگ تثبیت شده را نشان میدهد که عهدهدار تجارت بینالمللی هستند. فرض بر این است که اگر شرایط کلی به گونهای متناسب توسعه یابد، توان رقابت بینالمللی شرکتهای بزرگ افزایش پیدا میکند. با بلوغ و گسترش این شرکتها، برای کالاها و خدمات در اقتصاد ملی تقاضای قابل ملاحظهای به وجود میآید. این افزایش تقاضا به نوبه خود برای شرکتهای خرد، کوچک و متوسط فرصتهایی را در بازار فراهم میکند. به خصوص امکان تحقق چنین سناریویی زمانی بیشتر است که مبادلات بینالمللی به کالاهای ثابتی محدود شود که در تقاضا و یا فناوری تولید آنها تغییر اندکی وجود دارد.
در قسمت پایین نمودار مشاهده میشود که دومین سازوکار اصلی به عنوان محرکی برای رشد اقتصادی، به نقش کارآفرینی در ایجاد و رشد شرکتهای جدید تأکید میکند. در این فرایند مجموعه دیگری از عوامل ساختاریـ مؤلفههای ساختار کارآفرینانه، تعاملات بین محیط اجتماعی، فرهنگی و ظهور و گسترش شرکتهای جدید ـ نقش دارند. علاوه بر این، به طور مشخص به دو ویژگی اساسی فرایند کارآفرینانه نیز اشاره میشود که عبارتند از:
الف) ظهور یا وجود فرصتهای بازار و ب) ظرفیت (انگیزه و مهارت) افرادی که به منظور تعقیب آن فرصتها شرکتهای جدیدی را راهاندازی میکنند.
به خصوص در بازارهای پویایی که موفقیت آنها حاصل سطوح بالاتری از خلاقیت، نوآوری و سرعت بازار است، فرایند کارآفرینانه چشمگیر است.
بیشترین ارزش مدلGEMبه تمرکز آن بر ماهیت تکمیلی هر دو سازوکار اصلی فوق مربوط میشود که به لحاظ تجربی با رشد اقتصاد ملی مرتبط است. در واقع شرکتهای بزرگ تثبیت شده از طریق انتقال فناوری، اثرات جانبی و افزایش تقاضا برای کالا و خدمات، اغلب فرصتهایی را برای فعالیتهای شغلی جدید فراهم میکنند. از سوی دیگر، شرکتهای کارآفرینانه میتوانند از طریق کاهش هزینهها و تشدید توسعه فناوری، به مزیتهای رقابتی شرکتهای تثبیت شده ـ به عنوان مشتریان اصلی خود ـ در عرصههای رقابت جهانی کمک کنند.
لازم به یادآوری است کهGEMقصد دارد تا با تعدیل مدل فوق چشماندازهای آتی حاصل از پژوهش و شناخت تأثیر این سازوکارها را بر رشد اقتصادی منعکس نماید.
7ـ تعریف مفاهیم از نگاه GEM
· کارآفرینی
GEMکارآفرینی را چنین تعریف میکند: هر تلاشی برای ایجاد کسبوکاری جدید یا راهاندازی یک فعالیت اقتصادی جدید، همچون خوداشتغالی، سازمان و تشکیلات تجاری جدید، یا توسعه کسبوکار موجود توسط یک فرد، تیمی از افراد و یا یک بنگاه تثبیت شده و این تلاش به دو صورت تقسیمبندی میشود: قهری و فرصتگرا.
کارآفرینی قهری معرف آن دسته از فعالیتهای نوپا توسط افراد کارآفرین است که در این زمینه هیچگونه انتخاب بهتری پیش روی ندارد و به عنوان آخرین راه حل به راهاندازی کسبوکاری مبادرت میکند.
کارآفرینی فرصتگرا به معنای شناسایی یک فرصت جدید کسبوکار است و این فرصت یکی از چند انتخاب پیش روی افراد کارآفرین برای راهاندازی کسبوکار تلقی میشود.
· شاخص TEA
هر یک از تیمهای ملیGEMاطلاعاتی را از طریق پرسشنامههای یکسانی از جمعیت بالغ جمعآوری میکنند. این اطلاعات اصلی محاسبه فعالیت کارآفرینانه کل(TEA)است. شاخص TEAاز دو قسمت و بر مبنای نمونه جمعیت بین 18 تا 64 سال تشکیل شده است:
الف) فعالیتهای اقتصادی نوشکفته[9]: شامل جمعیت افرادی که فعالانه درگیر ایجاد یک کسبوکار جدید هستند. افراد میتوانند مالک تمام و یا قسمتی از این کسبوکار باشند و تا مدت سه ماه هیچگونه حقوق و دستمزدی پرداخت نکرده باشند. این بنگاه در مرحله تکوین و یا راهاندازی قرار دارد.
ب) بنگاههای اقتصادی جدید: شامل جمعیت اشخاصی که فعالانه درگیر مدیریت یک کسبوکار جدید هستند. این افراد میتوانند مالک تمام و یا قسمتی از این کسبوکار باشند و فقط برای مدت 42 ماه حقوق و دستمزد (شامل مالکان) پرداخت کردهاند.
شاخصTEAمعرف مجموع افراد فعال در هر دو فعالیت اقتصادی نوشکفته و جدید بر مبنای کل جمعیت است. اگر این افراد در هر دو نوع فعالیت مشارکت داشته باشند تنها یک بار محاسبه میشوند. این شاخص برای نشان دادن اختلافنسبی بین کشورها و مناطق و یا بین افراد با پیشینه و شرایط متفاوت به کار میرود.
· شاخص FEA
شاخص فعالیت کارآفرینانه بنگاه به عنوان شاخص مرکبی از ترکیب دو مقدار مرتبط زیر محسوب میشود:
الف) نوآوران بازار[10]: شامل سهمی از کسبوکارهایی که کالا و خدمات جدید بازار را تأمین میکنند.
ب) سهم اشتغالزایی توسط نوآوران: شامل سهمی از اشتغالزایی توسط چنین شرکتهایی است که محصولات و خدمات جدید ارائه میکنند.
در مقایسه با شاخصTEAکه فعالیت کسبوکارهای جدید را به طور عام میسنجد، شاخصFEAبه عنوان یک شاخص مکمل، دامنه گستره بنگاههایی که در حال نوآوری محصولات و خدمات جدید هستند را پوشش میدهد. بنابراینFEAفقط شامل کسبوکارهایی است که تلاش میکنند تا نوآورانه باشند.
· کارآفرینی اجتماعی
تعریف کارآفرینی اجتماعی همانند تعریف عامGEMبرای کارآفرینی عبارت است از: هر تلاشی برای ایجاد کسبوکار جدید یا مؤسسه اقتصادی یا فعالیت مخاطرهپذیر همچون خوداشتغالی، سازمان و تشکیلات تجاری جدید یا توسعه یک کسبوکار موجود توسط یک فرد، تیمی از افراد و یا یک بنگاه استقرار یافته با اهداف جمعی و اجتماعی به عنوان یک هدف بنیادین.
· شاخص SEA
اولین تلاش برای سنجش فعالیت کارآفرینانه اجتماعی(SEA)به روشی نظاممند، توسطGEMدر بریتانیا و در سال 2003 انجام گرفت. این حوزه علیرغم مناقشات متعددی که هنوز در تعاریف و دادهها دارد، از نظر سیاستسازان و بنگاههای اقتصادی برای بررسی با اهمیت است. در سنجشSEAرویکرد وسیعGEMبرای تعیین کارآفرینی و تطبیق آن برای طرح سؤالات مشابه درباره مؤسسات اجتماعی کسبوکار مورد استفاده قرار میگیرد تا شاخص فعالیت کارآفرینانه اجتماعی مشخص شود. SEAنیز همچونTEAحاصل مجموع پاسخهای مثبت به یکی از دو سؤال زیر است.
1ـ آیا در حال حاضر شما به تنهایی و یا با همکاری دیگران برای راهاندازی نوعی فعالیت یا اقدام در زمینه خدمات اجتماعی، داوطلبانه یا جمعی تلاش میکنید؟
این تلاش میتواند شامل ارائه آموزش، مشاوره و حمایت رایگان و یا یارانهای به افراد یا سازمانها باشد و یا نوعی فعالیت انتفاعی است که منافع حاصل از آن صرف اهداف اجتماعی میشود.
2ـ آیا در حال حاضر شما به تنهایی یا با همکاری دیگران، مدیریت چنین فعالیت یا اقدامی را در زمینه خدمات اجتماعی، داوطلبانه یا جمعی به عهده دارید؟
برگرفته از: کارآفرینی