تکنولوژی، مجموعه ای از سخت افزار و نرم افزار است که باید به شکل مناسبی ترکیب شود تا تولید کالا یا خدمات، امکان پذیر گردد. اجزای تکنولوژی عبارت است از :
تجهیزات، ماشین آلات و ابزار
مهارت و تجربه ی انسانی
داده ها، دانش، فنون، روش ها و فرآیندها
سازمان و مدیریت
تکنولوژی مناسب کارآفرینی
انتخاب تکنولوژی مناسب، همواره به عنوان یکی از تصمیم گیری های مهم کارآفرینان، مطرح بوده است. بیشتر نوشته های مربوط به انتخاب تکنولوژی، آمیزه ای از به حداکثر رساندن آثار مثبت و به حداقل رساندن آثار منفی برای حال و آینده است. به طور کلی می توان گفت که تکنولوژی مناسب به معنای تکنولوژی ساده یا پیشرفته، مقیاس بزرگ یا کوچک، کاربر یا سرمایه بر و دستی و یا اتوماتیک نیست، بلکه منظور، ترکیب مناسبی از اجزای تکنولوژی است که در تعامل نقاط قوت و ضعف کسب و کار با تهدیدها و فرصت های محیطی، مزیت رقابتی پایداری برای کسب و کار جدید ایجاد نماید. نواز شریف در این مورد میگوید: «هر تکنولوژی با زمان پیدایش خویش، مکان و محیطی که در آن زاییده شده و با هدفی که به خاطر آن پدیدار گشته است، مناسب میباشد .»
در یک مکان مشخص، یک تکنولوژی ممکن است در یک زمان، مناسب باشد و در زمان دیگر مناسب نباشد؛ زیرا احتمال تغییر در محیط یا در هدف های اصلی وجود دارد. همینطور در یک زمان، یک تکنولوژی در محیط¬های متفاوت، مناسبت یکسانی ندارد. علت این امر، همسان یا ناهمسان بودن محیط و متفاوت بودن هدف¬هاست. بنابراین مناسب بودن، یک ویژگی اقتضایی است و ویژگی ذاتیِ خودِ تکنولوژی نیست . مناسب بودن تکنولوژی در ارتباط با محیطی که در آن مورد استفاده قرار می گیرد و نسبت به هدفی که دارد، معنی پیدا می کند .
برای تولید یک کالا یا خدمت از تکنولوژی های گوناگون می توان استفاده نمود. دامنه ی این تنوع برحسب تغییر در سطح هر جزء تکنولوژی، گسترده می شود. به دلیل همین تنوع است که انتخاب تکنولوژی مناسب به عنوان یک مسأله ی مهم برای کارآفرینان مطرح است. توسعه¬ی سریع دانش بشری و دسترسی به تکنولوژی های جدید، مجموعهی انتخاب را وسیع کرده است و کارآفرینان نیز به دنبال انتخاب تکنولوژی ای هستند که با به کارگیری آن بتوانند در کیفیت یا هزینه ی تولید کالا یا خدمت، تمایز ایجاد کنند .
تصمیم گیری برای انتخاب تکنولوژی مناسب
کارآفرین باید تحلیل تصمیم گیری را در دو مرحله انجام دهد: مرحلهی اول، تحلیل SWOT برای انتخاب تکنولوژی است و مرحلهی دوم، امکان سنجی استقرار تکنولوژی .
در تحلیل SWOT نقاط قوت (Strengths) ، نقاط ضعف (Weaknesses) ، فرصتها (Opportunities) و تهدیدهای (Threats) مربوط به یک مورد، بررسی می شوند. در این تحلیل برای هر کدام از انتخابهای ممکن، کارآفرین تأثیر انتخاب هر تکنولوژی در موقعیت رقابتی کسب و کار را بررسی می کند. این بررسی، امکان مقایسه و رتبهبندی تکنولوژیها را فراهم می¬کند. در این بررسی، ابتدا تحلیل SWOT کسب و کار نوشته میشود، آنگاه تأثیر مثبت یا منفی هر تکنولوژی در این تحلیل، بررسی میشود. تکنولوژیای مناسبتر است که ضعفهای کسب و کار را کاهش دهد، قوتهای کسب و کار را افزایش دهد، از فرصتها بیشتر استفاده نماید و تهدیدها را کاهش دهد یا آنها را به فرصت، تبدیل نماید. با این تحلیل، چند گزینه که موقعیت رقابتی بهتری ایجاد مینمایند برای بررسی امکان سنجی، انتخاب میشوند .
در بررسی امکان سنجی، امکان تهیه، استقرار، جذب و توسعهی تکنولوژی، بررسی میشود، در این بررسی، هزینهی تهیهی تکنولوژی، مشکلات و محدودیتهای استقرار و راهاندازی، امکانات و محدودیتهای جذب تکنولوژی، به ویژه از لحاظ خدمات پشتیبانی و امکان توسعهی تکنولوژی و انجام بهبودهای تدریجی و جهشی در تکنولوژی، بررسی میشود. در انتخاب تکنولوژی علاوه بر سطح تکنولوژی، باید به امکانپذیری فنی و اقتصادی توجه شود. در مطالعهی امکان سنجی علاوه بر مسایل هزینهای و فنی به مسایل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم باید توجه کرد .
در انتخاب تکنولوژی نه تنها بازار فعلی محصول و منابع موجود در نظر گرفته میشود، بلکه به چالشهای رقابتی آینده هم باید توجه داشت. یکی از چالشهای مهم کسب و کار جدید، افزایش مداوم عملکرد است. بهبود عملکرد به دو شکل، ممکن است، یک راه افزایش دادههاست و راه دیگر بهبود تکنولوژی است. توسعهی تکنولوژی را میتوان به عنوان بهبود عملکرد برای منابع یکسان یا کاهش منابع در یک سطح عملکرد دانست. در حال حاضر در تغییر تکنولوژی، تأکیدها از تجهیزات به عملیات، تغییر یافته است .
تکنولوژی بهینه برای کارآفرین به هدفهای استراتژیک وی بستگی دارد. تحلیل هدفهای بلند مدت کارآفرین در ارتباط با محیط و منابع در دسترس، مناسب بودن تکنولوژی را مشخص میکند. تکنولوژی انتخاب شده باید با هدفهای بلند مدت کارآفرین، همسو باشد و حمایتکنندهی هدفهای کارآفرین باشد. استقرار و بهکارگیری تکنولوژی با محدودیتهای متعدی مواجه میشود. برای کاهش محدودیتهای اجرایی، باید قابلیتهای تکنولوژیها در دستیابی به هدفهای کارآفرین، تحلیل گردد .
انتخاب تکنولوژی کسب و کار جدید به منابع دردسترس کارآفرین، بستگی دارد. این منابع، ممکن است داخلی یا خارجی باشند. منابع داخلی عبارتند از: منابع مالی، قابلیتهای مهندسی، امکانات موجود، قابلیتهای مدیریتی و سازمان موجود. در قابلیتهای مهندسی باید به امکان جذب و تطبیق تکنولوژی توجه شود. منابع خارجی به قابلیتهای موجود در اقتصاد ملی مربوط میشود. اقتصاد ملی به دلیل تأثیر در قابلیت دسترسی به بازار محصول و بازار عوامل در موفقیت کسب وکار، تأثیر میگذارد. برخی از عوامل اقتصاد ملی عبارتند از: نرخ ارز، نرخ بهره، نرخ رشد اقتصادی، شدت رقابت، قیمت عوامل و سیاستهای اقتصادی دولت .
در مجموع، تکنولوژی انتخاب شده باید مزیت رقابتی پایداری برای کسب و کار جدید، ایجاد نماید . اما به طور کلی میتوان گفت که برخی از ویژگیهای مطلوب تکنولوژی مناسب، عبارتند از :
عملکرد بالا در مقایسه با رقبا
تمایز در کیفیت و قیمت محصول
استفاده از منابع، انرژی و دانش داخلی
انطباق با شرایط محلی
انعطاف پذیری و توانایی تطبیق با تغییرات پیش بینی نشده
حداقل مشکلات حمل و نقل
امکانپذیری استقرار و اجرا
هماهنگ با سیاستهای توسعهای دولت
نتیجه گیری
انتخاب تکنولوژی، یک انتخاب استراتژیک است و در چارچوب برنامهی استراتژیک کارآفرین باید انجام شود. با توجه به اقتضایی بودن ماهیت تکنولوژی، نمیتوان گفت که یک تکنولوژی برای همه جا و هرزمان، مناسب است. هر کارآفرین باید در جهت هدفهای بلند مدت خود و با تحلیل استراتژیک و تحلیل امکان سنجی، تکنولوژی مناسب را انتخاب نماید .
اثربخشی تکنولوژی، فقط به مناسب بودن آن بستگی ندارد، اجرای درست آن هم مهم است. کارآفرین باید در مطالعهی امکان سنجی، همهی ملاحظات اجرایی را در نظر بگیرد و با بررسی دقیق محدودیتها، زمینههای استقرار و اجرای درست تکنولوژی را فراهم آورد .
منابع :
1. Alsos, G. A. and L. Kolvereid, 1998, The business gestation of novice, serial and paralell business founders, Entrepreuneurship theory and practice, Vol. 22, No.4, pp:101-114
2. Anonymous, 1990, The right technology means smoother flows, J. of Modern Materials Handling, Vol. 45, No.4
3. Burgess J. E. Longhurst, P.J Quarmby J. and Stephenson T., 2000, Innovational adaptation in the UK water and wastewater industry; a case study technovation, Vol 20, No.1, pp:37-45
4. Carter Jr., Franklin J., Jambulingam, Thani, Gupta, Vipul K. and Melone Nancy, 2001, technological innovations: a framework for communicating diffusion effects, information and management, Vol. 338, No.5, pp:277-287
5. Caselli, Francesco and Coleman LL, Wilbur J., 2001, cross-country technology diffusion: the case of computers, the american economic review, Vol. 91, No.2, pp:328-
335
6. Ericson. T. and Nerdrum L., 2002, New Venture Management Valuation, a special case of human capital, venture capital, Vol.3, No.4, pp: 277-290
7. Erikson T, 2002, Entrepreneurial Capital: the emerging organization's most important asset, Journal of business venturing, Vol. 17, No.3, pp: 275-290
8. Lumme, A. Mason, C. and Suomi, M. 1998, Informal Venture Capital: Investors, Investments and Policy in Finland, Dordrecht: Kluwer Academic Publisher
9. Mason and Harrison, 1999, Venture Capital: rational, aims and scope, Venture Capital: An International Journal of Entrepreneurial Finance, Vol.1, pp: 1-46
10. Meredizh, Jack, 1998, The rote of manufacturing technology in competitiveness, IEEE transactions on engineering management, Vol. 35- No.1
11. schaller R.R. 1999, technology roadmaps: implications for innovation, strategy and policy, the institute of public policy, George Mason University
12. Sharif M. N. 1986, Technology Policy Formulation and Planning, Bangalare: Asian and Pacific Center for Transfer and Technology
13. Westphal, L. E. 1978, Research on appropriate technology, United nations .
14. فقیه- نظام الدین، 1368، انتقال، جذب و تطبیق تکنولوژی، دانش مدیریت، شمارهی 21
15. مصلح شیرازی- علی نقی و یداللهی فارسی- جهانگیر، 1372، استراتژی و انتخاب تکنولوژی در سطح واحدهای تولید صنعتی، مجموعه مقالات دومین سمینار علمی تکنولوژی و توسعه، دانشگاه امیر کبیر
16. مصلح شیرازی- علی نقی و یداللهی فارسی- جهانگیر، 1376، انتخاب تکنولوژی مناسب در واحدهای تولیدی، مجلهی برنامه و بودجه، شمارهی 8
نویسنده: جهانگیر یداللهی فارسی
برگرفته از : businessplan.ir
اما گروهی از کارآفرینان بانفوذ و مهم عقیده دارند که اصل مهم در دنیای تجارت ریسک کردن است. آنها می گویند هیچ کس حتی یک ریال به دست نمی آورد که قبلش پولی از دست نداده باشد. و آنهایی که موفق می شوند کسانی هستند که از تجربیات و اشتباهات گذشته شان درس گرفته اند .
خوشبختانه اکثر اشتباهاتی که مرتکب می شوید قابل اصلاح هستند. پولی که در یک معامله ی تجاری از دست می دهید را میتوانید دوباره به دست آورید، به شرط اینکه بفهمید دلیل از دست دادن آن چه بوده است .
دونالد ترامپ، صاحب برج ترامپ نیویورک، هتل پلاتزا، و هتل بین المللی ترامپ، توانست پس از ارتکاب به یک اشتباه و از دست دادن پولش، با تکیه بر توانایی های خود از نو همه چیز را شروع کرده و در جای دیگری سرمایه گذاری کرد .
او ثابت کرد که اشتباهات با صرف وقت و پشتکار قابل جبران هستند .
جبران اشتباهات
ترامپ یکی از سرمایه گذارانی بود که توانست از اشتباهاتش درس بگیرد و سرانجام جا پای خود را سفت کند. با درس گرفتن از اشتباهات گذشته و گذر زمان و پشتکار، قادر خواهید بود که اشتباهاتتان را جبران کنید .
در اینجا به نکاتی اشاره می کنم که شما را در این مسیر یاری می کند .
۱ - اشتباهات خود را بپذیرید
اولین کاری که باید در وقوع چنین رویدادهایی انجام دهید این است که بپذیرید که مرتکب اشتباه شده اید و مسئولیت آن را قبول کنید. مقصر کردن همه به غیر از خودتان، به شما هیچ کمکی نخواهد کرد و باعث خواهد شد که حتی نتوانید دلیل پیش آمدن آن اشتباه را بفهمید .
۲ - از تجربیاتتان درس بگیرید
در انجام معاملات تجاری باید حواستان باشد، که اگر اتفاق ناگواری افتاد بتوانید به عقب برگردید و همه ی فاکتورها و عوامل غلط را بررسی کرده و بفهمید که کدام قسمت ها را باید تغییر دهید .
از اشتباهاتتان استقبال کنید و آن را فرصتی برای اصلاح خود و آینده ی کاریتان بدانید. از این فرصت استفاده کنید تا بتوانید همه چیز را دوباره به حالت مثبت درآورید .
۳ - از شکست های بزرگتر جلوگیری کنید
همیشه به عواقب و نتایج کارهایتان فکر کنید. نگذارید که افکار بد در ذهنتان رشد کنند. ممکن است انجام کاری برایتان دشوار باشد، اما به این فکر کنید که اگر آن کار را انجام ندهید چه عواقب و شکست های بزرگتری در انتظارتان خواهد بود .
۴ - به خودتان نگیرید
فقط چون همه از ایده ها و عقاید شما خوششان نمی آید، دلیل بر این نیست که شما کاسب به دردنخوری باشید. مردم همیشه کارهایتان را نقد خواهند کرد، اما این به آن معنی نیست که شما را نقد می کنند. پس به خودتان نگیرید و دلسرد نشوید .
۵ - شخصیتتان را اصلاح کنید
نگذارید شکست ها شما را از نظر احساسی از پا درآورند. به جای آن سعی کنید به دنیا ثابت کنید که لیاقت موفقیت را دارید. به جای خوردن غصه ی آنچه از دست دادید، به آینده فکر کنید. ببینید کجای کار ایراد داشته است. بدانید که شما لیاقت آن را دارید و فقط با کمی تغییر همه چیز حتی بهتر از قبل خواهد شد. توانایی هایتان را بشناسید و اشکالاتتان را اصلاح کنید .
دلسرد نشوید …
اینکه برای گرفتن پاداش های بزرگ حتماً باید ریسک های بزرگ هم بکنید دیگر کلیشه شده است. این را همیشه به یاد داشته باشید که موفق ترین ها، هیچوقت آنهایی نیستند که بی خطرترین و امن ترین راه ها را انتخاب می کنند. افراد موفق کسانی هستند که از اشتباهاتشان درس می گیرند .
* پی نوشت : این مطلب در جهت اینکه هر روز با اشتباهات بیشتری که انجام دادم در گذشته روبرو می شم! ( نمونه اش دیروز … بعضی اوقات بدون تفکر اعمال درستی انجام نمی دم ) خلاصه به قول اخراجی ها : هرکی به ما می رسه می گه اصلاح کن …
برگرفته از : moslehi.org
چکیده:
به دلیل تحولات سریع اقتصادی، صنعتی و فرهنگی در چند دهه اخیر و نیاز کشور به تقویت ساختارهای دانایی محور و تولید ثروت از دانش، احتیاج به یک بسترسازی مناسب جهت تولید علم و فن به شدت احساس می شود. پرداختن به مقوله کارآفرینی و تربیت و آموزش دانش آموختگانی که دارای تواناییها و مهارتهای لازم برای راه اندازی یک کسب و کار مناسب باشند ، از وظایف اصلی هر دانشگاه محسوب می شود که متاسفانه خلاء آن کاملا محسوس است. بدین منظور تعدادی از دانشگاههای ایرانی که این واحد درسی را ارائه می کنند و نیز تعدادی از دانشگاههای آمریکایی و اروپایی از لحاظ محتوای درسی ، سر فصلها ، روش تدریس ، و ارزشیابی دانشجویان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته اند.
از نظر برخی از اقتصاددانان و صاحبنظران و دانشمندان مدیریت، موتور حرکت و رشد اقتصاد یک جامعه، کارآفرینان هستند که در محیطی رقابتی و در شرایط عدم تعادل (و نه تعادل ایستا) جامعه را به حرکت در میآورند و توسعه می بخشند. کلید موفقیت کارآفرینی، یافتن روشهای خلاقانهای است که با به کارگیری فناوریهای جدید یا بازاریابی بهتر، سریعتر و کم هزینه تر، نیازهای مشتری را به نحو احسن برآورده میسازند. این به معنای تولید محصولات موجود با هزینه های کمتر یا ارتقای کیفیت آنها و یا به معنای ایجاد بازارهایی برای محصولات کاملاً جدید است.
کارآفرین با شناخت صحیح از فرصتها و استفاده از سرمایه های راکد امکاناتی را فراهم کرده و با سازماندهی و مدیریت مناسب منابع، ایده خویش را عملی می کند و علاوه برآن نقش مهمی در تولید و«اشتغال مولد» دارد.
به دلیل نقش و جایگاه ویژه کارآفرینان در روند توسعه و رشد اقتصادی و نیز تحولات اجتماعی، بسیاری از دولتها در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه تلاش میکنند با حداکثر امکانات و بهره برداری از دستاوردهای تحقیقاتی، شمار هر چه بیشتری از جامعه را که دارای ویژگیهای کارآفرینی هستند به آموزش در جهت کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه تشویق و هدایت کنند. کارآفرینان با مهارتی که در تشخیص فرصتها و موقعیتها و ایجاد حرکت در جهت توسعه این موقعیتها دارند، پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب میشوند.
خوشبختانه در سالهای اخیر در کشور ما مقوله کارآفرینی مورد توجه قرار گرفته، با این وجود این مفهوم برای بسیاری از دست اندرکاران و افراد جامعه ناشناخته و غریب است. شاید به همین دلیل تاکنون برنامه ریزی و بسترسازی مناسبی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و نظام آموزشی کشور برای توسعه کارآفرینی به ویژه در دانشگاههای کشور صورت نپذیرفته است. در شرایط کنونی که اقتصاد کشورمان با مسائل و نارساییهای مهمی نظیر فرار مغزها، بیکاری(بویژه در فارغ التحصیلان دانشگاهها) کمبود نیروی انسانی متخصص، کاهش سرمایه گذاری دولت، عدم تحرک و رشد اقتصادی کافی روبروست، پرورش و آموزش کارآفرینان ارزش آفرین از اهمیت مضاعفی برخوردار است.
کارآفرینی در ایران
از مهمترین اقدامات برای توسعه کارآفرینی در کشور، تشکیل شورای مرکزی کارآفرینی در سطح هیئت دولت است و با توجه به ماهیت فرهنگی، پژوهشی و آموزشی این امر، وزارت علوم و تحقیقات و فناوری به عنوان متولی مدیریت و سازماندهی کارآفرینی به عنوان رئیس این شورا تعیین شده است . در این راستا فعالیتهای مختلفی در جهت توسعه کارآفرینی در وزارتخانههای مختلف (وزارت کار و اموراجتماعی و یا وزارت تعاون ) آغاز و معاونتها و یا دفاتر کارآفرینی در وزارتخانه ها ی مختلف تشکیل شده است .
در وزارت علوم ، تحقیقات وفناوری نیز طرح کاراد ( کارآفرینی دانشجویان ) از چند سال پیش شکل گرفته است. دبیرخانه طرح کاراد قبلا در سازمان سنجش کشور مستقر بود که هم اکنون در سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران قرار دارد .
بر این اساس در دانشگاههای کشور به منظور تربیت متخصصان شایسته و ایجاد توانایی کارآفرینی، در بیش از 42 دانشگاه، مرکز کارآفرینی راه اندازی شده است و سیاست وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری براین است که حتی دانشگاههای غیرانتفاعی نیز دارای مراکز کارآفرینی شوند تا سیستم آموزشی را یاری کنند.
دلایل نیاز به درس کارآفرینی در دانشگاههای کشور
یکی از چالشهای پیش روی جوامع مختلف، دانش آموختگان فاقد تواناییهای فردی و مهارتهای لازم برای راه اندازی کسب و کار مناسب است. این امر، آماده سازی فارغ التحصیلان دانشگاهی را به وسیله توسعه فرهنگ کارآفرینی در آنان مسلم می سازد. آماده سازی در مورد کارآفرینی نبایستی بعد از فارغ التحصیلی باشد. بلکه این امر بایستی در حین تحصیل انجام شود و لازم است روح کارآفرینی در دانشگاهها پرورش داده شود.
در این راستا ، بازنگری در رشته های دانشگاهی و سرفصلهای دروس آموزشی در تمامی مقاطع بویژه در دانشگاهها و تاسیس رشتههای علمی بویژه علومی که خلاء آنها در کشور محسوس است -در جهت تأمین منافع ملی- امری لازم و ضروری به نظر می آید.
به طور کلی دلایل نیاز به ارائه درس کارآفرینی را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
_ تقویت ساختارهای دانایی محور در تولید علم و فن
_ توجه به تولید علم و تولید ثروت از دانش
_ ایجاد توان شناسایی نیازهای جامعه و تطبیق تخصص و تحصیلات
_ ایجاد و پرورش فرهنگ کارآفرینی
_ ایجاد توانایی کار گروهی
_ بالا بردن توان ارزش آفرینی
_ آشنایی با منابعی که به دانشجویان در جهت شناسایی فرصتهای جدید و ایجاد توان پردازش ایده های نو کمک خواهد کرد.
_ ایجاد توانایی ارزیابی اقتصادی از طرح تجاری
_ ایجاد توان شناسایی تحولات در نیازهای جامعه
_ درک مفهوم کارآفرینی در ارتباط با توسعه اقتصادی
_ ایجاد و تقویت برخی بسترها و ظرفیتهای بالقوه برای مسائل علمی حل نشده، نیازهای کشور و ایده های نو
_ تشویق و گسترش خلاقیت برای خلق کسب و کارها ومفاهیم کسب و کار جدید
_ افزایش پویایی و بالا بردن قدرت تجزیه و تحلیل دانشجویان در شناسایی بازار، تکنولوژی، فرصتهای مالی و اقتصادی
_ شنا سایی قوت و ضعف کسب و کارهای موجود، تجزیه و تحلیل فرصتها و تهدیدها و ارائه راهکارهای بهبود آنها.
بررسی مقایسه ای ارائه درس کارآفرینی در ایران و جهان
الف ) خارج از کشور
برای به دست آوردن محتوا ، روش تدریس و ارزشیابی صحیح ، برنامه درسی کار آفرینی در بیش از 5 دانشگاه آمریکایی و اروپایی مورد بررسی قرار گرفته است: دانشگاههای استانفورد، پنسیلوانیا، بریتیش، کلمبیا، آتاباسکا و مریلند.
پس از بررسیهای انجام شده در دانشگاههای مذکور و مد نظر قراردادن سرفصلهای درس کارآفرینی در این دانشگاهها، می توان سرفصلهای درسی ارائه شده را در جدول (1) خلاصه کرد:
از لحاظ نحوه ارائه درس به طور کلی در دانشگاههای بررسی شده، مشاهده شد که تاکید بیشتر بر مطالعات موردی، ارائه سمینار در کلاس به وسیله دانشجویان، کار گروهی، مشارکت در کلاس، تهیه یک طرح تجاری و دعوت از کار آفرینان برای ارائه مطالب بوده است.
در این دانشگاهها ارتقای مهارتهای فردی و گروهی ، همگام با افزایش دانش نظری در نظر گرفته شده است.
نحوه ارزشیابی به صورت ترکیبی از امتحان میان ترم ، امتحان پایان ترم ، کار گروهی ( ارائه سمینار)، کار فردی (پاسخ به سوالات و امتحانات استاد) و مشارکت در کلاس ، مورد توجه قرار گرفته است که تاکید بیشتر بر جنبه عملی قضیه و کار تیمی است. در برخی موارد امتحان پایان ترم به صورت «کتاب باز» برگزار می شود.
ب ) داخل کشور
خوشبخـتانه تعـداد دانشگاههایی که در ایران تصمیم به ارائه واحد درسی کارآفرینی به صورت واحد اختیاری، گرفتهاند روبه رشد است و از این میان می توان به دانشگاههای تهران، صنعتی امیر کبیر، صنعتی شریف، تربیت مدرس، فردوسی مشهد، صنعتی اصفهان ، علامه طباطبایی، شهید چمران اهواز و ... اشاره کرد.
به طور خلاصه می توان سرفصلهای درسی ارائه شده در دانشگاههای داخلی را در جدول (2) مشاهده کرد:
در اکثر موارد این واحد به صورت درس اختیاری 3 واحدی شامل 2 واحد نظری و 1 واحد عملی طراحی شده است که بخش عملی آن شامل تهیه و تکمیل یک طرح تجاری است.
نحوه تدریس بدین صورت است که این درس توسط یک ، دو یا سه استاد متناسب با محتوای مواد درسی، ارائه میشود و در بعضی موارد از یک کارآفرین برای سخنرانی و ارائه مطلب دعوت به عمل میآید .
نحوه ارزشیابی معمولا به صورت امتحان میان ترم ، پایان ترم و تهیه طرح تجاری در قسمت عملی است.
لازم به تذکر است که وزارت علوم نیز در ارتباط با درس کارآفرینی سرفصلهایی ارائه داده است که درقسمت جمع بندی ، در کنار سرفصلهایی ارائه شده در داخل و خارج از کشور مورد توجه قرار گرفته است.
ج ) جمع بندی
با توجه به تمام موارد گفته شده در دو بخش قبل، سرفصلهای مشترک در اکثر دانشگاههای ایران و خارج از کشور، بهطور جداگانه در جدول (3) دسته بندی شده اند که می تواند مبنای تهیه سرفصلهای درس کارآفرینی و محتوای آن در دانشگاههای کشور باشد.
به طور کلی علاوه بر موارد گفته شده، راهکارهای زیر می تواند ما را در رسیدن به اهدافمان یاری کند:
- استفاده از مدرسان مجرب و توانا برای ارائه این درس (یکی از مهمترین عوامل موفقیت)
- ایجاد تیم های کار گروهی و نیز آنا لیز و تجزیه و تحلیل کار سایر تیمها
- مقالات و مطالعات موردی
- دعوت مهمانان کارآفرین به کلاس و مشارکت دانشجویان
- پروژه عملی و طراحی فرایندهای یک طرح تجاری یا امکان سنجی
- استفاده از فیلمهای آموزشی و اسلاید
- برگزاری کارگاههای آموزشی.
منابع
1- Stanford University, Hi- Tech entrepreneurship Course Syllabus, 2005-2006
2- The University of Pennsylvania, Entrepreneurship Course Syllabus, Fall 2006
3- The University Of British Columbia, Course Syllabus (Entrepreneurship and new Venture Creation, Preparing the business Development Plan), Winter2006
4- Athabasca University, Entrepreneurship Course Syllabus, 2006
5- University Of Maryland, introduction to entrepreneurship Course Syllabus, 2003
مولف/مترجم : بهاره ملکی
منبع : ماهنامه تدبیر
تهیه و تنظیم: پایگاه مقالات مدیریت
برگرفته از : system.parsiblog.com
در دنیای درحال تحول امروز، کامیابی از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازد .
کارآفرینی، واژه ای است نو که از معنی کلمه اش نمی توان به مفهوم واقعی آن پی برد. این واژه به جای کلمه ENTERPRENEURSHIP به کار می رود که در اصل از کلمه فرانسوی ENTERPRENDER به معنای متعهدشدن نشأت گرفته است. بنابر تعریف واژه نامه وبستر کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل نماید». بعضی از دانشمندان نظیر شومپیتر، کارآفرین را مهمترین عامل توسعه اقتصادی دانستهاند .
در دنیای درحال تحول امروز، کامیابی از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازد. به عبارتی دیگر جامعه و سازمانی میتواند در مسیر توسعه، حرکت روبه جلو و با شتابی داشته باشد که با ایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کند تا آنها با استفاده از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش وحصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت کنند .
امروزه که کار و فعالیت شکل تازه ای به خود گرفته است و به سوی خودکارفرمایی و خوداشتغالی در حرکت است . کارآفرینی و کارآفرینان نقش کلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا میکنند. تجارب کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی، مالزی و هند آکنده از فعالیتهای چشمگیر کارآفرینانی بوده است که امروز به توسعه یافتگی کشور خود می بالند. باید توجه داشت که کارآفرینان تنها به ایجاد فرصتهای شغلی جدید نمی پردازند بلکه با ساختار، تفکر، تحرک و فرهنگ لازم دست به تخریب خلاق می زنند تا از دل ویرانه های کهن بنای رفیع آبادانی و پیشرفت را برافرازند .
باتوجه به نقش و اهمیت کارآفرینی و سابقه درخشان کارآفرینان در توسعه بسیاری از کشورها و باتوجه به مشکلات اقتصادی زیادی که کشور ما با آن مواجه بوده و دست یاری از هر سویی می طلبد، ترویج و اشاعه مفهوم کارآفرینی، بسترسازی برای فرهنگ حامی کارآفرینی و مهمتر از همه تربیت افراد (بویژه تحصیلکردگان) کارآفرین سازمانی برای تمامی جوامع بــه خصوص برای جوامع درحال توسعه ای مانند ایران از اهمیت و ضرورت حیاتی برخوردار است .
مقدمه
شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور به گونه ای است که حل مشکلات و تنگناها، الگوها و راه حلهای جدید و متفاوتی را طلب می کند. ترکیب جمعیتی جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند که موجب می شوند سیاستگذاران و تصمیم سازان کلان کشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جز نفت بیندیشند و بی شک آن منبع جز ابتکار، خلاقیت و نوآوری چیز دیگری نیست .
اکنون در عرصه جهانی، افراد خلاق، نوآور و مبتکر به عنوان کارآفرینان منشا تحولات بزرگی در زمینههای صنعتی، تولیدی و خدماتی شده اند و از آنها نیز به عنوان قهرمانان ملی یاد می شود . چرخهای توسعه اقتصادی همواره با توسعه کارآفرینی به حرکت درمی آید. در اهمیت کارآفرینی همین بس که طی بیست سال (1980 - 1960) در یکی از کشورهای جهان سوم (هند) تنها 500 موسسه کارآفرینی شروع به کار کردهاند و حتی بسیاری از شرکتهای بزرگ جهان برای حل مشکلات خود به کارآفرینان روی آوردهاند .
آنچه در شرایط سخت کنونی ضرورت آن در جامعه بیش از پیش احساس می شود، پرداختن به این مقوله اساسی، یعنی کارآفرینی است. زیرا مسلماً کارآفرینان باتوجه به خصوصیات ممتاز و برجسته خود قادرند در چنین شرایطی منابع لازم برای ایجاد رشد و توسعه در زمینه های تولید و منابع انسانی فراهم کرده، اشتغال و کسب و کار جدید ایجاد کرده و با نوآوری صنعتی بر توسعه دامنه محصولات و خدمات بیفزایند .
امروزه نیروی انسانی به عنوان یک منبع نامحدود و محور هر نوع توسعه مطرح می باشد. در این بین کارآفرینان به طورخاص دارای نقشی موثرتر در فرآیند توسعه اقتصادیاند. تحقیقات نشان داده که بین رشد اقتصادی و تعداد کارآفرینان در یک کشور همبستگی مثبت وجود دارد. زیرا کشوری که دارای تعداد زیادی کارآفرین باشد از محرکهای تجاری و اقتصادی قویتری برخوردار است .
آموزش و پرورش کارآفرینان سازمانی نیازمند یک متدولوژی آموزشی اجرایی برای همکاری تنگاتنگ بین صنعت و دانشگاه جهت مواجهه با فشارهای شدید اجتماعی حاصل از رشد سریع فناوری و کمبود نیروی انسانی متخصص در جهان امروز است .
در این روش که عنوان کارآفرینی یافته، انسانها به گونه ای پرورش می یابند که خود درجهت خلق کار قدم بردارند. مشاهدات حاصل از اعمال این متدولوژی به صورت موردی در قالب مأموریت اجتماعی، اهداف، مقصد مشخص، و نیز فعالیتهای مترتب آن منعکس گردیده اند .
تعریف کارآفرینی
کارآفرینی، واژه ای است نو که از معنی کلمه اش نمی توان به مفهوم واقعی آن پی برد. این واژه به جای کلمه ENTERPRENEURSHIP به کار می رود که در اصل از کلمه فرانسوی ENTERPRENDER به معنای متعهدشدن نشأت گرفته است. بنابر تعریف واژه نامه وبستر کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل نماید». بعضی از دانشمندان نظیر شومپیتر، کارآفرین را مهمترین عامل توسعه اقتصادی دانستهاند. وی معتقد است کارآفرین یک مدیر صاحب فکر و ابتکار است که همراه با خلاقیت، ریسک پذیری، هوش، اندیشه، و وسعت دید، فرصتهای طلایی می آفریند. او قادر است که با نوآوریها تحول ایجاد کند و یک شرکت زیان ده را به سوددهی برساند .
سیر تطور و تکامل فعالان اقتصادی یا کارآفرینان نشان می دهد که کارآفرینی در نظریه های اقتصادی تبلور یافته و به عنوان عامل اصلی ایجاد ثروت یا موجد ارزش اقتصادی شناخته و از قرن پانزدهم تاکنون در کانون بحث مکاتب مختلف اقتصادی قرار داشته است. اما سابقه مفهوم کارآفرینی در دانش امروزی به دویست سال پیش برمیگردد. اولین کسی که این مسئله را مطرح کرد فردی به نام کانتیلون است. این واژه دستخوش تعاریف جدید شده و ترجمه آن در ایران به معنای همان کسی است که زیربار تعهد می رود. امروزه بسیاری از شرکتها به لزوم کارآفرینی سازمانی پی برده اند .
کارآفرینی در سیر تاریخی و روند تکاملش چنین بیان شده است :
- کارآفرین فردی است که ابزار تولید را به منظور ادغام آنها برای تولید محصولات قابل عرضه به بازار، ارائه میکند ( ریچارد کانتیلون ( R. Cantillon ) ، در حدود سال 1730 ).
- کارآفرین عاملی است که تمامی ابزار تولید را ترکیب میکند و مسوولیت ارزش تولیدات، بازیافت کلسرمایهای را که بکار میگیرد، ارزش دستمزدها، بهره و اجارهای که میپردازد و همچنین سود حاصل را برعهده میگیرد (جان باتیست سی ( Jean Baptiste Say ) ، اقتصاددان فرانسوی در سال 1803 میلادی ).
- کارآفرینی پلی است بین جامعه به عنوان یک کل، به ویژه جنبههای غیراقتصادی جامعه و موسسات انتفاعی تاسیس شده برای تمتع از مزیتهای اقتصادی و ارضاء آرزوهای اقتصادی(آرتور کولA. Cole ، 1946)
- کارآفرین فردی است که تخصص وی تصمیمگیری عقلائی و منطقی درخصوص ایجاد هماهنگی در منابعکمیاب میباشد (کاسون، 1982 ).
- کارآفرینی به عنوان یک تسریعکننده و جرق رشد است که توسعه اقتصادی را فراهم میآورد (ویلکن (Wilke) ، 1980 )
- کارآفرین فردی است که شرکتهای جدیدی را که سبب ایجاد و رونق شغلهای جدید میشوند، شکلمیدهند (که چموف (B - Kirchhoff ) ، 1994).
- رابرات لمب R.K .Lamb ) ، 1902) معتقد بود که «کارآفرینی یک نوع تصمیمگیری اجتماعی است که توسط نوآوران اقتصادی انجام میشود و نقش عمده کارآفرینان را اجرای فرآیند گسترده? ایجاد جوامع محلی، ملی و بینالمللی و یا دگرگون ساختن نمادهای اجتماعی و اقتصادی میدانست .
- هربرتون ایوانز Herberton G.Evans ) ، 1957 ) معتقد بود که کارآفرین وظیفه تعیین نوع کسب و کار مورد نظر را بر عهده داشته و یا آن را میپذیرد .
- ردلیچF.Redlich) ، 1958) معتقد است که کارآفرین در حالی که مدیر، سرپرست و هماهنگکننده فعالیتهای تولید است، برنامهریز، نوآور و تصمیمگیرنده نهایی در یک شرکت تولیدی نیز میباشد .
- مک کلهلند ( D.M.Clelland ، 1961 ) معتقد بود که کارآفرین کسی است که «یک شرکت (یا واحد اقتصادی) را سازماندهی میکند و ظرفیت تولیدی آن را افزایش میدهد .»
- پنروز (E.Penrose ، (1968 جنبه اصلی کارآفرینی را همانا شناسایی و بهرهبرداری از کارهای فرصتطلبانه برای گسترش شرکتهای کوچکتر میداند .
- کارلند (J.c.carland ، (1984 معتقد است که کارآفرین فردی است که جهت دستیابی به سود و رشد، شغلی را به وجود میآورد و مدیریت میکند .
- چل و هاروث ( E.Chell & J.Haworth ، 1988 ( در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که کارآفرینان افرادی هستند که قابلیت مشاهده و ارزیابی فرصتهای تجاری، گردآوری منابع مورد نیاز و دستیابی به ارزیابی حاصل از آن را داشته و میتوانند اقدامات صحیحی را برای رسیدن به موفقیت انجام دهند .
- پیتردراکر ( P.Draker ، 1985 ) معتقد است، کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع مینماید .
- ادی و اولم ( G.Eddy & K.Olm ، 1985 ) معتقدند که کارآفرین فردی است که مایل و قادر به مخاطرهپذیری است و در عین حال ابزار تولیدی و اعتباری را در هم میآمیزد تا به سود یا اهداف دیگری همچون قدرت و احترام اجتماعی دست یابد .
- تراپ مان و مورنینگ استار ( J.Torpman & G.Morningstar ، 1989 ) در کتاب «نظامهایکارآفرینانه» در دهه 1990 مینویسند :
کارآفرین یعنی ترکیب متفکر با مجری، کارآفرین فردی است که فرصتارائه یک محصول، خدمات، روش و سیاست جدید یا راه تفکری جدید برای یک مشکل قدیمی را مییابد. کارآفرین فردی است که میخواهد تاثیر اندیشه محصول یا خدمات خود را بر نظام مشاهده کند .
- جفری تیمونز ( J.Timmons ، 1990 ) درخصوص کارآفرینی مینویسد: «کارآفرینی خلق و ایجاد بینشی ارزشمند از هیچ است. کارآفرینی فرآیند ایجاد و دستیابی به فرصتها و دنبال کردن آنها بدون توجه به منابعی است که در حال حاضر موجود است . کارآفرینی شامل، خلق و توزیع ارزش و منافع بین افراد، گروهها، سازمانها و جامعه میباشد .
- دیوید مک کران و اریک فلانیگان ( D.Mckeran & E.Flannigan ) کارآفرینان را افرادی نوآور، با فکری متمرکز، و به دنبال کسب توفیق و مایل به استفاده از میانبرها میدانند که کمتر مطابق کتاب کار میکنند و در نظام اقتصادی، شرکتهایی نوآور، سودآور و با رشدی سریع را ایجاد مینمایند .
با توجه به موارد گفته شده می توان گفت در واقع، هنوز هم تعریف کامل، جامع، مانع که مورد پذیرش همه صاحبنظران قرار گیرد از واژه کارآفرینی ارائه نشده است، لیکن دراین بین تئوری و تعاریف اقتصاددان مشهور اتریشی به نام جوزف شومپیتر (Joseph schumpeter ) ازکارآفرینی و نقش کارآفرینان در فرآیند توسعه مورد توافق و ارجاع اکثر محققین در این زمینه است .
بر طبق نظر وی کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی و موتور توسعه میباشد و نقش ویعبارت است از نوآوری یا ایجاد ترکیبهای تازه از مواد. شومپیتر مشخصه اصلی کارآفرین را «نوآوری»میدانست و کار یک کارآفرین را «تخریب خلاق » تعریف کرد. وی در کتاب «نظریه اقتصاد پویا» اشاره میکندکه تعادل پویا از طریق نوآوری و کارآفرینی ایجاد میگردد و اینها مشخصه? یک اقتصاد سالم هستند .
مرجع : سایت آفتاب
نویستده : جواد دلجوی شهیر (کارشناس طرح و برنامه )
برگرفته از : jobportal.ir
برخی از کارشناسان فراتر از این می روند و توصیه می کنند که آموزش کارآفرینی از سنین کودکی شروع شود چرا که کارآفرینی از تجربیات زندگی در محدوده خانواده و فرهنگ سرچشمه می گیرد.
سوده احمدیان راد کارشناس ارشد کارآفرینی می گوید: " زمانی تصور می شد افراد، کارآفرین به دنیا می آیند چون خصوصیات آنها به قدری نادر و بخصوص بود که در هر جایی یافت نمی شد. در حالی که امروزه شواهد کافی وجود دارد که نشان می دهد، صفات کارآفرینی می تواند در نتیجه آموزش های دوران کودکی و استقلال و اتکا به خود و نیز در نتیجه ارزش های فرهنگی مربتط با کار و صنعت پرورانده شود. روانشناسان معتقدند که 5 سال اول زندگی اثر دائمی بر شخصیت فرد به جای می گذارد. در این دوران نوع رفتارها د رخانه و خانواده بیشترین تاثیر را در شکل گیری رفتار آینده کودک بعنوان فرد بالغ به جا می گذارد. برای مثال کوکانی که مادران آنها پیوسته و همراه با محبت برایشان از طریق داستان، کتاب، اسباب بازی، بازی و گفت و گو ایجاد تحرکات ذهنی اولیه می کنند، در دوران مدرسه و دبیرستان همیشه نمره هایی خوبی می آورند و در آینده به افرادی مطمئن، شاد، فعال، اجتماعی، از نظر احساسی مستحکم و از نظر ذهنی کنجکاو و تبدیل می شوند. همچنین مطالعات مربوط به گذشته کارآفرینان نشان می دهد که آنها از خانواده هایی که ارزش خاصی برای استقلال و اتکای به خود قائل هستند، بیرون می آیند. این کودکان در مواردی که از خود استقلال، ابتکار و پشتکار نشان داده اند، تشویق شده و به خاطر آن جایزه گرفته اند و در صورت تنبلی و انجام تقاضای بی جا به آنها پاداش داده نشده است. حتی برخی از کارآفرینان از خانواده هایی می آیند که ناپایدار و غیر متحد بوده و با بحران هایی نظیر مرگ یکی از والدین، جدایی والدین، طغیان علیه و الدین و اخراج از خانه مواجه بوده اند. این گونه کودکان تحت فشار قرار گرفته و در نتیجه چگونگی سیر کردن شکم و تصمیم گیری را زودتر یاد گرفته اند . "
شیوه های کهنه آموزشی مانع خلاقیت کودکان ایرانی :
روانشناسان می گویند بیشتر کودکان زیر 5 سال ایرانی خلاقند ولی فقط تعداد کمی از آنها بعد از 5 سالگی خلاقیت شان را حفظ می کنند. این به معنای آن است که نحوه آموزش و پرورش کودکان ما صحیح نیست. ما در خانه و مدرسه ذهن کودکانمان را با اطلاعات از پیش تعیین شده پر می کنیم و این رویه را تا پایان دوران مدرسه ادامه می دهیم. به این ترتیب کودکان و نوجوانان ما توانایی کشف، اختراع، استنتاج و نیز قوه خلاقیت شان را از دست می دهند. در واقع شکل آموزش و پرورش ما از لحظه تولد کودک با توانمندی های او و امکانات بالقوه کشور مطابقت ندارد. به این ترتیب نمی توانیم چنان که باید افراد کارآفرین پرورش دهیم.
کارشناسان می گویند ایراد نوع آموزش ما این است که از پیش تعیین شده است. در حالی که کودکان خودشان باید به جست و جوی اطلاعات بپردازند و با محرک های گوناگون از جمله ارتباط با طبیعت، افراد و فلیمهای مناسب مواجه شوند.
سوده احمدیان راد می گوید: "تحقیقی به وسیله محققی به نام چلبی از سال 1375 تا 1378 در ایران انجام گرفت. محقق با بررسی 2021 نمونه از چند شهر کشور به 7 نوع عمومی شخصیت با درصد فراوانی های مختلف رسید که از آن میان بیشترین درصد یعنی 27/3 درصد متعلق به شخصیت متوسط بود و تنها 4/4 درصد این نمونه ها شخصیت فعال داشتند. کسانی که شخصیت فعال دارند ، اغلب آمادگی روبه رو شدن ، تطابق، سازگاری و همنوایی با محیط های متنوع و جدید را دارند. این دسته از افراد بطور کلی طالب موفقیت در امور مختلف زندگی هستند و در همان حال مایلند روی محیط خود کنترل ابزاری و نظارت داشته باشند. در حالی که شخصیت متوسط دارای تمایلی به فعال شدن در محیط به صورت ابزاری منتها در حد متوسط دارد. "
وی می افزاید: " در نسل های پیشین در کشور ما مثل جوامع و خانواده های غربی کنونی، فرزندان بخصوص پسران از سنین کودکی و نوجوانی با مفهوم کار و در آمد آشنا می شدند. بطوری که حتی در خانواده های ثروتمند نیز شاگردی فرزند و یادگیری کار، مذموم شناخته نمی شد". به این ترتیب لازم است که خانواده های ایرانی نگرش خود را یکبار دیگر تغییر دهند. این تغییر هم با آموزش ممکن است.
این کارشناس می گوید که در کشور آمریکا بنیادی بنام نیروی کار آمریکایی جدید و برنامه خانواده ، در جهت آموزش خانواده ها فعالیت می کند و سیاستگذاران را در ارائه راه حل های جدید برای تقویت خانواده و کارآفرینی یاری می رساند. همچنین در این کشور برای تقویت مهارت آمریکایی ها و ارتقای رقابت در اقتصاد و به منظور انجام فعالیت های کارآفرینانه و همین طور در موضوع خانواده و کودکان تحقیقات مختلفی انجام و نیز کنفرانس هایی برپا می شود.
خلاقیت با آزادی شکوفا می شود
آلبرت انیشتین در خاطراتش می گوید: " نظریه نسبیت نمی توانسته در دوران بزرگسالی من شکل گرفته باشد. زیرا آدمی در بزرگسالی فرصتی برای اندیشیدن به فضا و زمان ندارد. اینها چیزهایی است که وقتی کودک بودم به آنها فکر کرده ام . "
به این ترتیب پرورش خلاقیت کودکان تاثیر مهمی در آینده آنها دارد. بسیاری از کودکان تیزهوشند ولی در بزرگسالی هرگز متناسب با هوششان پیشرفت نمی کنند. این موضوع به نحوه آموزش و پرورش آنها بر می گردد.
دکتر معصومه رفیقی روانشناس کودکان می گوید: " جان لاک می گفت بچه ها طبیعت منفعلی دارند. با پاداش و تنبیه باید رفتار آنها را تقویت کرد. بعدها روسو گفت بچه طبیعتاً فعال است. خودش اکتشاف می کند و اگر مانعی مقابلش ایجاد نشود، خلاق می شود. الان نظریه روسو غلبه دارد. بطور کلی سن 5 سالگی سن جهش سریع در خلاقیت است. خلاقیت هم در آزادی شکل می گیرد. هر بچه ای به نوع استعدادهای خودش را نشان می دهد. آزادی به خلاقیت امکان بروز می دهد و محدودیت مانع بروز آن می شود. بازدید از مکان های مختلف هم خلاقیت را تقویت می کند. محیطی که باید خانواده ها برای بروز خلاقیت ایجاد کنند محیطی است که بچه ها آزادانه فکر کنند. همچنین خانواده ها باید براساس رشد و نیاز بچه، اسباب بازی در اختیارش قرار دهند. به قول " اولین شارپ" بازی تفکر کودک است. بچه ها در سنین پیش از دبستان با بازی آموزش می بینند و با محیط اطرافشان مواجه می شوند و تطبیق پیدا می کنند".
بسیاری عقیده دارند یکی از موانعی که در کشورهای جهان سوم در مقابل خلاقیت وجود دارد، این است که مردم این کشورها بیشتر دوست دارند که کودکانشان را مطیع بار بیاورند و حس پرسشگری آنها را سرکوب می کنند.
آموزش و پرورش شرط اول بروز خلاقیت
در کشورهای پیشرفته کار زیادی در باره مسائل ورانشناسی و جامعه شناسی کودکان و نوجوانان انجام شده. وجود انبوهی از کتاب ها و مجلات مربوط به این موضوعات در این کشورها دلیل این مدعاست. این در حالی است که در کشور ما کار تحقیقاتی زیادی انجام نشده. همین موضوع باعث می شود که کودکان در این کشورها با توانایی های بیشتری نسبت به کودکان سایر کشورها بزرگ شوند. شیوه های نوین آموزش و پرورش کمک می کند که آنها به کارهای نو دست بزنند و با هر موضوعی خلاقانه برخورد کنند. به این ترتیب ممکن است از نظر ما عجیب به نظر برسد که یک استاد دانشگاه اروپایی ، نجاری می کند، خانه اش را خودش بنایی می کند و آن را رنگ می کند، کتاب می نویسد و .. و هیچکدام از این کارها هم برای او سخت نیست چون شیوه اکتشاف، طرح مشکل، حل مساله و تبیین و استنتاج را از کودکی آموخته است.
از ویژگی های دیگر آموزش و پرورش این کشورها این است که همه کودکان دوره پیش دبستانی را می گذرانند. در مهد کودک های این کشورها هم امکانات زیادی برای توسعه تفکر خلاق بچه ها ایجاد شده و برای هر گروه سنی محیط های بازی و اسباب بازی های ویژه مهیا شده است. مهدهای کودک در این کشورها، پرورش خلاقیت های ذهنی، مهارتهای فیزیکی، مهارت های ارتباطی و گفتاری، خلاقیت و حس استقلال را هد قرار داده اند. تمام اینها دست به دست هم می دهد که از کودکان امروز، افرادی با آیده های نو و کارآفرینانه به وجود بیاید.
اینها نیازهای مبرم جامعه ایران نیز هستند. بنابراین لازم است که آموزش خلاقیت و کارآفرینی در سنین کودکی و نوجوانی هم در خانواده ها و هم در مدارس جدی گرفته شود.
بیشتر کودکان زیر 5 سال ایرانی خلاق اند ولی فقط تعداد کمی از آنها بعد از 5 سالگی خلاقیت شان را حفظ می کنند.
نگارش یافته توسط حمیده احمدیان راد
منبع: سایت صفر بیست
برگرفته ا ز :سایت vosoq.com
همه ما داستانزندگی مدیرانی را که همواره در امور شغلی خود موفق بوده اند شنیده ایم. در دنیای پرافت و خیز کنونی مدیران و کارآفرینان بیش از دیگران باید اصول بنیادین موفقیت رابدانند و به آن ها عمل کنند. امور تجاری و اقتصادی شبیه بسیاری از امور دیگر به سببتداوم روند جهانی شدن چالش هایی را در راه کسب و کارها قرار می دهد. در مقاله حاضربه توصیف برخی ویژگی های افرادی می پردازیم که با به کارگیری اصول مهم و اساسیموفقیت توانسته اند کسب و کاری سودده را اداره کنند. این ویژگی به هر فرد در زندگیشغلی و خانوادگی کمک می کند عملکردی مثبت داشته باشد. 1. سخت کوشی:
2. کنجکاوی و اشتیاقبه آموختن:
کسانی که در همه امور خود موفق هستند همواره مطالعه می کنند، می پرسند وفرا می گیرند. در این زمینه تفاوت آن ها با بقیه این است ایشان آنچه را که میآموزند به کار می گیرند. موفقیت مداوم به معنای از برکردن اطلاعات نیست بلکه بهمعنای به کارگیری یا استفاده از دانش به شیوه ای جدید و متناسب با شرایط محیط است. آن ها در حوزه کار خود یک متخصص هستند و در عین حال اطلاعات عمومی زیادی دارند.
3. برقراری ارتباط اجتماعی:
کارآفرین های موفق با افراد بسیار زیادی آشنا هستندو روابط عمومی خوبی دارند. ایشان در بسیاری از زمینه های تجاری افرادی را می شناسندکه می توانند موانع را از سر راه آن ها بردارند. این گروه از افراد در جمع هایخانوادگی، فامیلی، صنفی و اجتماعی شرکت می کنند و سعی می کنند با افراد ذی نفوذارتباط برقرار کنند.
4. رشد شخصیت:
افراد موفق غیر از آن که در حوزه فعالیت هایشغلی همواره به آموختن مشغولند، توانایی های شخصیتی خود را نیز افزایش می دهند. آنها ارتقای توانایی های درونی و فراگیری مهارت های رفتاری را از ضروریات دانسته و دراین جهت اقدام می کنند. بر خلاف افراد دیگر، موفق ها هنگامی که تحمل نقایص راندارند به جای رنج کشیدن آن ها را رفع می کنند.
5. خلاقیت:
کارآفرین های موفق بهشکلی خارق العاده خلاق هستند. آن ها دایما از خود می پرسند: «چرا نه؟» و همواره بهامکان های جدید، فرصت های آتی و راه های مقابله با چالش ها فکر می کنند در حالی کهافراد معمولی هر چالشی را یک شکست بالقوه می بینند، افراد موفق آن ها را فرصت هاییبرای یادگیری می دانند.
6. مسوولیت پذیری و اتکا به خود:
این گروه از افراددرباره سرزنش دیگران نگران نیستند و وقت خود را با گله و شکایت هدر نمی دهند. آن هاتصمیم می گیرند و اقدام می کنند. گاه مورد سرزنش قرار می گیرند اما با صبر بهبرنامه ای که از پیش تدوین کرده اند عمل می کنند، ابتکار عمل را در دست گرفته ومسوولیت موفقیت هایی را که کسب می کنند بر عهده می گیرند.
7. آرامش:
حتی درزمینه اضطراب نیز افراد موفق توازن را حفظ می کنند. آن ها ارزش شوخ طبعی، صبر وبرنامه ریزی را می دانند در نتیجه به ندرت وحشت زده می شوند و واکنشی عمل می کنند. مدیران موفق آرام هستند، سوالات درست می پرسند و حتی در بحران ها با آرامش تصمیمقاطع و صحیح می گیرند.
8. زندگی در زمان حال:
آن ها می دانند که «اکنون» تنهازمانی است که قادرند آن را کنترل کنند بنابراین انرژی و وقت خود را صرف تاسف خوردندرباره گذشته نآآنهایا نگرانی از آینده نمی کنند. به همین دلیل مشاهده می شود کهمقدار زیادی کار در روز انجام می دهند یعنی حداکثر استفاده را از هر روز می کنند وبه جای هدر دادن زمان از آن استفاده می کنند. آن ها اقدام می کنند زیرا هر کاریبهتر از تصمیم نگرفتن است.
9. بصیرت:
درک تحولات عمده در جهان و تاثیری که ایندگرگونی ها بر کسب و کارهای کوچک و متوسط می گذارد از مهم ترین ویژگی های کارآفرینهای موفق است. آن ها به تحولات و تغییراتی توجه می کنند که از دید دیگران پنهان میماند. به این ترتیب با آن که در زمان حال زندگی می کنند، به آینده نیز توجه دارند.
10. اقدام فوری:
کارآفرین های همواره موفق نسبت به تحولات فورا واکنش نشان دادهو از ادامه ضرردهی جلوگیری می کنند. برای مثال اگر یک ارتباط تجاری سودده در حالضعیف شدن است فورا اقدام کرده و آن را تقویت می کنند. گاه آن ها به این نوع اقداماتشخصا تمایلی ندارند اما چون برای موفقیت کسب و کار ضروری است آن را انجام می دهند. همچنین این افراد در هر زمان فقط یک کار و مفیدترین کار را انجام می دهند. کسانی کهچند کار را همزمان انجام می دهند در واقع هیچ کدام را درست به پایان نمی رسانند.
11. رویکرد مثبت:
رویکرد منفی تاثیری بسیار مخرب بر زندگی فرد و کسب و کار اودارد. نگاه به جنبه های منفی هر وضعیت ذهن را نسبت به امکان های مثبت آن وضعیت میبندد و امکان استفاده از آن را از میان می برد. برعکس، نگاه مثبت باعث افزایش انرژیفرد شده و او می تواند جنبه هایی را مشاهده کند که دیگران توجهی به آن ندارند. گاهتوجه به یک نکته کوچک در موفقیتی بزرگ موثر است.
12. استقامت:
در حالی که افرادعادی هر شکست را توجیهی برای تسلیم شدن تلقی می کنند، کارآفرین های موفق شکست ها رابازخورد مثبت و مفید برای اقدام درست بعدی می دانند. آن ها از شکست راضی نیستند اماترس از شکست آن ها را از اقدام باز نمی دارد.
نکته بسیار مهم این است که اینویژگی ها در ترکیب با هم موثر هستند و به فرد امکان موفقیت همیشگی را می دهند. برایمثال چون افراد موفق ارتباط های اجتماعی قوی دارند، می توانند در زمینه های مختلفاز مشاوره دیگران استفاده کنند. همچنین چون همواره می آموزند تغییرات را هوشمندانهمدیریت می کنند و... توجه داشته باشید که هیچ یک از این ویژگی ها به ارث نمی رسندبلکه هر فرد می تواند و باید آن ها را در خود پرورش دهد.
منبعnytimes.com
منبع وثوق: سایت بازارکار
برگرفته از : سایت vosoq.com
در طی دهه های اخیر سه دسته نظریات اقتصادی که عموما با لفظ "جدید" از سایر نظریه های اقتصادی جدا میگردند، مورد توجه غالب اقتصاددانان و سیاستگذاران توسعه بوده اند. این سه دسته از آن رو جدید محسوب میگردند که بر دو مفروض پایه بازار انحصاری (2) و بازده صعودی به مقیاس (3) متکی هستند و بر این اساس با نظریه های کلاسیک و نئوکلاسیک متمایز هستند. این سه دسته نظریات عبارتند از: نظریه جدید رشد (4) ،نظریه جدید جغرافیای اقتصادی (5) و نظریه جدید تجارت (6) که البته به باور کروگمن اطلاق لفظ جدید به این نظریات شاید خالی از ایراد نباشد. در نظریات جدید رشد که در سه دسته فرعیتر قابل طبقه بندی هستند، عامل اصلی رشد و توسعه اقتصادی در دراز مدت عنصر دانش و یادگیری و تجلی عینی (7) آن بصورت ارتقای بهره وری (8) و تحول تکنولوژیک (9) دانسته میشود. نظریات جدید جغرافیای اقتصادی از سوی دیگر بر عنصر مکان در پیدایش صرفه های خارجی مقیاس (10) تاکید داشته و عواملی همچون فاکتورهای سه گانه مارشالی (11) یا تنوع برشمرده جاکوبی (12) را در رقابت پذیری مناطق خاص برای مدت طولانی توجیه میکنند. آنچه نظریات جدید رشد و نظریات جدید جغرافیای اقتصادی را به یکدیگر پیوند داده و چهارچوبی واحد را فراهم میکند که رشد و توسعه بلند مدت اقتصادی قابل درک و برنامه ریزی شود، نظریه جدید تجارت است که به لحاظ تاریخی قبل از نظریه جدید جغرافیای اقتصادی نضج یافته است. در نظریه جدید تجارت که کروگمن به همراه سایرین قادر به بسط آن بوده است، انتفاع اصلی از ادغام در اقتصاد جهانی هنگامی میسر میگردد که تجارت درون رشته ای ( مثلا صادرات متقابل محصولات مشابه) شکل گرفته باشد. البته این محصولات فقط در شکل ژنریک مشابه بوده و بواسطه نوآوری در آنها، هر یک عملا در یک بازار غیر رقابتی در دو کشور طرف تجاری عرضه میگردند. به این ترتیب از فرار معکوس سود سرمایه گذاری مستقیم خارجی نیز ممانعت به عمل میآید که خود نیازمند تبیینی جداگانه است. تجارت درون رشته ای نیز فقط زمانی حاصل میگردد که نظام اقتصادی در نهادینه کردن نوآوری موفق بوده باشد و این میسر خواهد بود اگر یادگیری و تحول فنی در درون سیستم نهادینه شده باشند. اما این نهادینه شدن فقط در برخی نقاط و نه همه پهنه و گستره جغرافیائی تولید اقتصادی حاصل خواهد شد. چنان نقاطی خوشه ها و تجمع های جغرافیائی تولید کنندگان هستند که اولا از صرفه های خارجی مقیاس برخوردار بوده و ثانیا دسترس پذیری بازار برایشان حداکثر شده است. چهارچوب فراهم شده از نظریات جدید جغرافیای اقتصادی و تجارت که کروگمن پرچمدار نظریه پردازی در هر دو حوزه برای مدت بیش از 2 دهه بوده است، این امکان را میدهد تا رشد و توسعه بلند مدت اقتصادی قابل فهم شده و بتوان برای آن برنامه ریزی نمود. بعلاوه کار کروگمن و اقتصادانان همفکرش این امکان را فراهم میکند تا راه ادغام در اقتصاد جهانی از طریق ادغام در اقتصادهای منطقه ای را نیز برنامه ریزی و مدیریت نمود.
اما نظریات کروگمن را بطور مشخص میتوان برای کشورهای در حال توسعه ای نظیر ایران جذابتر یافت. در بسیاری از این کشورها توسعه هم در عرصه جغرافیائی و هم به لحاظ ترکیب فعالیتهای اقتصادی نامتوازن بوده است. این کشورها به دلیل چنان عدم توازنهای ساختاری و جغرافیائی با محدودیتهای قابل توجهی برای ادغام موفق و مطلوب در اقتصاد جهانی مواجهند و لذا حتی بیش از کشورهای توسعه یافته نیازمند مشارکت فعالانه و موثر در پیمانهای تجارت منطقه ای هستند. این کشورها در بسیاری موارد اقدام به تهیه طرحهای آمایش صنعتی میکنند که غالبا درونگرا و مبتنی بر چهارچوبهای سنتی تحلیلی استوار بوده و لذا عنصر ادغام در آنها غایب است. بنابراین طیف وسیعی از این کشورها اگرچه اقدام به تاسیس ابتکارات اقتصادی نظیر مناطق آزاد و ویژه تجاری میکنند، اگرچه سیاستهای توسعه خوشه های صنعتی را دنبال میکنند، اگرچه برای توسعه کارآفرینی بودجه های هنگفتی را اختصاص میدهند، اگرچه بر دانش بنیانی و فن محوری تاکید دارند و اگرچه سیاستهای اجرای عدالت اقتصادی از طریق توسعه صنعتی نواحی محرومتر و کم توسعه را دنبال میکنند، در عمل کمتر توان و قابلیت مشارکت موثر و کارآمد در فرایند جهانی سازی را پیدا میکنند. بطور مثال مطالعات در دانشگاه اصفهان نشان میدهد که شاخص گروبل - لوید (13) تجارت درون رشته ای بین ایران و اتحادیه اروپا نزدیک به صفر است و این فقط ترکیه است که قادر به ارتقای تجارت درون رشته ای خود با آن به میزانی فراتر از نصف صادرات بوده ایم.
توسعه صنعتی فرایندی دانسته شده است که طی آن جدای از رشد در درآمد سرانه واقعی، ترکیب و ساختار تولید اقتصادی نیز تغییر میکند. در این تغییر عاملین اقتصادی از برخی آشیانهای تولید (14) خارج و در آشیانهای جدید تولید منزل میکنند. دست آوردهای کار کروگمن در حوزه جغرافیای جدید اقتصادی و نظریه جدید تجارت منطق پایه برای چنان تحول در ساختار تولید اقتصادی در گستره جغرافیائی را فراهم میکند. تنها در بستر نظریه های جدید رشد، جغرافیای اقتصادی و تجارت است که آمایش صنعتی ما مطابق مقتضیات زمان بوقوع خواهد پیوست. کروگمن برای توسعه صنعتی در ایران پیامهائی جدی دارد و کروگمن را بایستی جدی گرفت. او یک فوق ستاره اقتصادی در حوزه رشد و توسعه اقتصادی دراز مدت کشورهای در حال توسعه است.
2. Monopolistic Competition
3. Increasing return to scale
4. New Growth Theory
5. New Economic Geography
6. New Trade Theory
7. Artifact
8. productivity
9. Technological change
10. External Economies of Scale
11. Marshallian push factors
12. Jacobian pull factors
13. Grubel-Lloyed Index
14. Production Niche
سید جلال موسوی بازرگانی
jmoosavi@yahoo.com
09123591501
کارآفرینی واژه جدیدی در ادبیات شفاهی و مکتوب ایران است. با این وجود طیف وسیعی از فعالیت ها را در سطوح مختلف و تحت عنوان توسعه کارآفرینی می توان مشاهده نمود. ضمن ارج نهادن به همه این تلاشها می توان نشان داد که در شتاب و هیاهوی توسعه کارآفرینی برخی آسیب ها نیز ناگزیر بوده اند که نیازمند چاره اندیشی هستند. در این نوشته به آسیب شناسی جامعه محققین کارآفرینی در ایران پرداخته می شود. چرا که نگارنده بر این باور است با پیگیری این موضوع ریشه برخی از آسیب های دیگر نیز قابل شناسایی خواهند بود .
شکل گیری جامعه پژوهشی:
جامعه محققین کارآفرینی در ایران در فاصله سالهای 1375 تا 1380 شمسی شکل گرفته است. در دوران یاد شده ناظر ظهور سه نسل بوده ایم. مهمترین ویژگی این جامعه تحقیقاتی، تربیت خودجوش آنها در درون سیستم آموزش عالی کشور آن هم در خصوص موضوعی بوده است که از خصلتی کاملاً وارداتی برخوردار بود. نسل اول محققین کارآفرینی در ایران به تعداد انگشتان یک دست نبود که عمدتا در سازمان مدیریت صنعتی، دانشگاه شیراز و جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران مستقر بودند. در ابتدای شکل گیری نسل اول، دانش بومی از کارآفرینی در حداقل میزان خود قرار داشت و لذا این نسل می بایست دانشی را از ورای مرزهای ملی منتقل می کرد که در این فرایند البته فاقد حداقلی از امکانات پژوهشی نیز بود. به طور مثال اساتید راهنمای پروژه های تحقیقاتی نسل اول، عمدتاً اساتیدی بودند که نه بر اساس علایق حرفه ای و تخصصی بلکه از سر اضطرار راهنمایی محققین نسل اول را پذیرفته بودند. به عنوان شاهدی بر این موضوع می توان نشان داد که اساتید راهنمای نسل اول در طی سال های بعدی کمترین علاقه پژوهشی را (به جز برخی افراد از نسل اول محققین حلقه شیراز) به مبحث کارآفرینی بروز دادند. نسل اول محققین کارآفرینی در ایران همچنین کلید پروژه های تحقیقاتی خود را در شرایطی زدند که تعداد نسخ کتاب های مربوط به کارآفرینی در کتابخانه های کشور کمتر از تعداد انگشتان دست بود . به علاوه امکانات شبکه اینترنت نیز در حدی نبود که نسل اول محققین کارآفرینی در ایران بتوانند از نتایج تحقیقاتی روزآمد خارجی هم بهره برداری کند و لذا در این کمبود منابع مطالعاتی و پژوهشی دست آورد، تحقیقاتی نسل اول پایان نامه هایی با کیفیت نازل و فاقد ریشه در ادبیات جهانی روز موضوع بود. نکته دیگر در بین محققین نسل اول گرایش سیاسی عموماً راست آنها بود. این گرایش در عمل باعث شد تا ظرایف کارآفرینی در جوامع در حال توسعه که مطلقاً در کشورهای غربی محلی از اعراب ندارند، برای محققین نسل اول کارآفرینی در ایران نادیده انگاشته شوند. به طور مثال فساد اداری و رفتارهای رانت جویانه در کشورهای در حال توسعه عموماً به شکل گیری نوعی از کارآفرینی منجر می گردد که می توان بر آن نام کارآفرینی سیاه یا زیر پله ای گذاشت. علی رغم گذشت بیش از یک دهه از شکل گیری تحقیقات کارآفرینی در ایران دریغ از حتی یک پروژه تحقیقاتی که به بررسی چگونگی تأثیر فساد اداری بر انحراف انگیزه های کارآفرینانه اختصاص یافته باشد.
نسل اول محققین کارآفرینی در ایران بواسطه مشکلات موجود در دسترسی و استفاده از دانش روز دنیا، در طی سالهای بعدی دو آسیب در روند تحقیقات کارآفرینی را باعث شدند . اولاً این نسل به عنوان اساتید راهنمای پروژه ها و پایان نامه های نسل دوم عمل کردند و نیز تنها نسلی بودند که مورد مراجعه سیاست گذاران و ذینفع های اجرایی قرار گرفتند. بنابراین نسل اول محققین کارآفرینی هم در تئوری و هم در عمل استاندارد و هنجارهای اجرائی و پژوهشی را رقم زده است. نکته غم انگیز در فعالیت های پژوهشی نسل اول انجام پی درپی پروژه های تحقیقاتی سفارشی سیاست گذاران بوده است که از کیفیت نازلتری نسبت به پروژه های تحقیقاتی همین گروه در ابتدای فعالیتشان برخوردار بود.
نسل سوم در فضای متفاوتی نسبت به نسل اول شکل گرفته است . نسل سوم عموماً دانشجویانی در دانشگاههای دولتی و خصوصی بوده اند که تحت تأثیر جو و فضای موجود جذب تحقیقات کارآفرینی شدند . بخت بلندی که محققین نسل اول در انگیزش سیاست گذاران به سوی مباحث کارآفرینی داشتند، برای نسل دوم نشانه ای از امکان بهره برداری عملی از یافته های پژوهشی و شکل دهی به یک مسیر شغلی موفق بود. نسل سوم از این امکان نیز برخوردار بود تا از شبکه توسعه یافته تر اینترنت به عنوان وسیله ای برای دستیابی به جدیدترین یافته های پژوهشی دنیای بیرونی استفاده کند که البته با مقاومت نسل اول و تمایل آنها به خود ارجاعی و نیز سستی و عدم دقت محققین نسل سوم و خودخواهی نسل اول و در گرد و خاک ایجاد شده توسط نسل دوم از دست رفت. نتیجه چنان وضعیتی پایان نامه های ضعیف تر نسل سوم در مقایسه با نسل اول بود! پایان نامه های نسل دوم اصولاً کپی ناقصی از پروژه های تحقیقاتی نسل اول از آب درآمد که حرف تازه ای برای سیاست گذاری نداشت و لذا اقبال زیادی هم از سوی سیاست گذاران برای محققین نسل دوم مشاهده نشد .
شکل گیری نسل دوم محققین کارآفرینی در ایران به تمام معنی تراژدی است . این نسل بدون انجام مستقیم حتی یک پروژه تحقیقاتی و صرفاً بواسطه سفارش تحقیقاتی با کیفیت نازل به محققین نسل اول، خود را محق دانست تا علاوه بر کار اجرائی، حضوری هم بین جامعه محققین کارآفرینی داشته باشد . عامل اصلی این بدآموزی و بداخلاقی هم محققین نسل اول بودند که با کیفیت نازل تحقیقات سفارش داده شده، علائمی مبنی بر سهولت ورود در حلقه محققین را به نسل دوم ارسال کردند. در واقع اگر حافظ و ضامن بقاء و رشد محققین نسل اول کپی کاری و فروش چند باره پایان نامه های تحقیقاتی نخ نمای اواسط دهه هفتاد است، چرا نسل دوم از این نمد کلاهی نداشته باشد؟
نسل دوم البته نسبت به نسل اول از مزیت های رقابتی بیشتری برخوردار بوده است. این نسل به مدت بیش از یک دهه در مناصب اجرائی بوده و با دست اندازهای بوروکراسی آشنا و نزدیک به منابع مالی نشسته بود. پس طبیعی بود که بر نسل اول از نظر شأن و مقام پیش گیرد. در طی سال های بعدی هر گونه گردهمایی برگزارشده در خصوص کارآفرینی مشابهت زیادی با همدیگر داشت: شرکت کنندگان و مخاطبین عموماً نسل سوم محققین کارآفرینی بودند که نقش سیاهی لشگر را ایفاء می کردند. مراسم معمولاً با سخنان بزرگوارانی از نسل دوم شروع می شد که به تکرار گفته های نسل اول اما با ادبیات ویژه خود می پرداختند و نهایتاً این افتخار را به سرفرازان نسل اول اعطا می کردند تا از ردیف های اول و دوم مدعوین برای ارائه بافته های فکری (و نه یافته های علمی) خود دعوت شوند . کار البته در جشنواره های کارآفرینی کامل تر شد به گونه ای که حب خود ارجاعی نسل اول به جایزه دهی به خود برای خدمات علمی انجام نداده منجر گردید و در این میان هیچ کس نپرسید که اگر علم کارآفرینی وارداتی است (که هست)، چرا مجموع ارجاعات همه نسل های محققین کارآفرینی در ایران به بافته های همگنانشان در خارج حتی به 10 درصد هم نمی رسد؟ نگاهی به ترکیب کمیته های علمی جشنواره های مختلفی که برای بزرگداشت کارآفرینان ترتیب داده می شوند گویای رابطه محققین نسل اول و دوم است .
آسیب شناسی :
روند گفته شده در شکل گیری جامعه محققین کارآفرینی در ایران تا حدود زیادی گویای آسیب هایی است که گریبان گیر این حوزه تحقیقاتی جدید بوده و می تواند بنیان آن را تهدید کند. نسل اول محققین کارآفرینی خودجوش شکل گرفته و چون نقد نشده است گرفتار حب خودارجاعی مفرطی است که نهایتاً به اعطای جایزه به خود(آنهم برای کار علمی نکرده) در جشنواره ها منجر شده است. این نسل هنجارها و استانداردهای رفتاری را در حوزه تحقیقات کارآفرینی رقم زده است که مبتنی بر کپی کاری و فروش چند باره نتایج و پژوهشهای با کیفیت نازل است و البته این نسل اشتباه دیگری را هم مرتکب شده و آن صاف کردن جاده ارتقای تحقیقاتی برای نسل دوم و جلوگیری از ارتقای نسل سوم است. انتظار نمی رود آسیب رسانی این نسل اول تا مدت یک دهه آتی کاهش یابد .
نسل دوم مروجی برای پوپولیسم در حوزه تحقیقات کارآفرینی است. هم بواسطه سفارشی که برای تحقیقات پیش پا افتاده کارآفرینی دارد و هم بواسطه اشتیاقی که برای حضور در همه عرصه های توسعه کارآفرینی و مخصوصاً تحقیقات و سخنرانی های مطول در گردهم آئیها دارد. چشم اندازهای آتی فعالیت های تحقیقاتی توسط این نسل تبین شده و تخصیص بودجه هم بدست آنهاست. پس نشستن ایشان در ردیف های اول مناسبت ها و ایراد سخنرانی ها و حضور در رأس کمیته های علمی جشنواره های کارآفرینی بی دلیل نیست. فقط مشکل اینجاست که هر آنچه می گویند و می کنند کپی ناشیانه و ناقصی از بافته ها و نه یافته های نسل اول است. این نسل دست در دست نسل اول بدآموزی و بداخلاقی تحقیقاتی را به نسل سوم آموزش داده است .
نسل سوم اما نسلی قابل ترحم است. این نسل امکان بهره گیری از امکانات نسبتاً فراهم را داشته اما استفاده نکرده است . نسلی است که مجبور به نشستن تمام وقت در مناسبت ها بدون هرگونه امید به مشارکت فعال است و نسلی است که اگر تن به 16 ساعت آموزش مربیگری کارآفرینی دهد می تواند آموزش کارآفرینی را با کمترین دستمزد ادامه دهد. در کلامی خلاصه جامعه محققین کارآفرینی در ایران جامعه مولد علم نیست. این جامعه در بهترین حالت می توانست حامل علم به نسلهای بعدی باشد که از آن سرزده است . جامعه محققین کارآفرینی در ایران، جامعه محروم از حداقل استانداردهای پژوهشگران در سطح بین المللی است. این جامعه به دلیل آنکه هنجارها و استانداردهای رفتاری را در عرصه تحقیقات داخلی کارآفرینی تعیین می کند و به دلیل عدم برخورداری از حداقل کیفیت متناسب با استانداردهای بین المللی، می تواند تا مدت یک دهه آتی به بزرگترین مانع توسعه کارآفرینی در ایران تبدیل گردد. از اولویت های توسعه کارآفرینی در ایران ارتقای سطح اخلاقی و علمی جامعه نسل های سه گانه محققین کارآفرینی است .
راهکار :
اخلاق و هنجار پذیرفته شده در کسب هر علم جدید مراجعه به صاحب علم است، حتی اگر در چین و فراتر از آن ساکن باشد. ما به معنی کامل کلمه فاقد علم کارآفرینی هستیم و اگرچه واکنش خودانگیخته نسل اول محققین برأی کسب این علم قابل تحسین و تقدیر است اما هنوز هم نیاز است تا به صاحبان اصلی علم مراجعه شود. در واقع تجربه تاریخی ما هم نشان می دهد اعزام دانشجو برای کسب علوم جدید همواره به شکل گیری یک جامعه تحقیقاتی با استانداردهای اخلاقی و رفتاری با کیفیت منجر شده است. نطفه بسیاری از پیشرفتهای تحقیقاتی فعلی در عرصه های مختلف علمی را مدیون دانشجویان اعزامی به کشورهای مختلف در ابتدای قرن فعلی هستیم که در سالهای بعدی وزنه های وزینی نه تنها در داخل بلکه در خارج از کشور نیز محسوب شده اند. در حوزه تربیت محققین کارآفرینی نیز نیاز آشکاری داریم تا نسل چهارم را به دور از بدآموزیهای نسلهای قبلی و در بهترین دانشگاههای دنیا تربیت کنیم. بودجه این کار در واقع در مقایسه با هزینه تمام شده سیاست ها و برنامه های توسعه کارآفرینی که حداقلی از رنگ و بوی یافته های تحقیقاتی اصیل در آنها نتوان مشاهده نمود، بسیار کمتر خواهد بود. این نسل چهارم که با اندک سرمایه ای می تواند تربیت شود مزیتی برای توسعه کارآفرینی در ایران در طی دهه های آتی خواهد بود. خود را از این مزیت محروم نسازیم. تأمین سرمایه اندک تربیت این نسل شرط کافی است، اما شرط لازم آنست که نه در انتخاب و نه در اعزام آنها نسل اول، دوم و سوم را ضمن قدردانی از تلاشهای قبلیشان، مشارکت ندهیم .
موخره:
نوشته حاضر دستنویسی از نگارنده بود که تمایلی برای انتشار آن نداشتم و در تعجبم که چگونه و از چه طریقی در سایتهای اینترنتی پراکنده شد. به همه سایتها به خاطر عدم رعایت حقوق معنوی مولف اثر اعتراض کردم و به جز وب سایت creativity.ir هیچ کدام از سایتهای دیگر وقعی به اعتراضم ننهادند. ضمن ابراز تاسف از بی اخلاقی این سایتها و ضمن قدردانی از توجه گردانندگان وب سایت Creativity.ir کلیه حقوق معنوی این اثر را به وب سایت مذکور واگذار نموده و کلیه نسخه های منتشره قبلی را مخدوش، فاقد اصالت و تاراج شده اعلام کرده و از درگاه ایزد، داوری میطلبم.
سید جلال موسوی بازرگانی
واژهای کاربردی در ژاپن (موتا-تای-نای)
ما ژاپنیها ذهنمان همواره درگیر مساله حفظ و ادامه بقاست. هر روز زمین زیر پایمان به معنای واقعی کلمه به لرزه درمیآید ما زندگی هر روزمان را در این جزایر آتشفشانی با خطر همیشگی زلزله و توفان و امواج برآمده از جزر و مد اقیانوس و برف و بورانهای کشنده میگذرانیم.جزایر سرزمین ما چیزی از مواد خام جز آب به دست نمیدهد و کمتر از یکچهارم خاک ما قابل زندگی یا کشت و کار است از این رو است که چیزهایی که داریم برایمان گرانبهاست. و نیز از اینرو است که یاد گرفتهایم که طبیعت و عناصر آن را حرمت بگذاریم، ذخیره کنیم، چیزها را کوچک و ریز کنیم و از تکنولوژی برای ادامه بقا و حیات یاری بگیریم.
ما ژاپنیها خودمان را مردمی عمیق در مورد مذهب نمیدانیم هر چند که ایمانی مذهبی داریم. اعتقاد ما بر این است که خدا در همه چیز وجود دارد.ما در عین حال بودایی مذهب، کنفسیوس منش، شینتو آیین و مسیحی هستیم و با این همه بسیار معتقد به اصالت عمل هستیم.ـ یکی از مهمترین مفاهیم ارزشی که از دیرباز گرامی داشتهایم واژهای است که ترجمه ساده قابل فهمی نمیتوان از آن کرد یعنی کلمه موتا تای نای که آن را میشود موتا ـ تای ـ نای تلفظ کرد این سخن مفهومی اساسی و رمزی دارد که میتواند به معرفی و شناخت سرزمین، مردم و صنعت ژاپن کمک بسیار کند.
این لفظ میرساند که هر چیز در این دنیا موهبتی است از سوی پروردگار و باید که شکر این نعمت را داشته باشیم و هرگز چیزی را بیهوده وانگذاریم و ضایع نکنیم.موتا تای نای در لغت، نامربوط و ناپرهیزگار معنی میدهد، اما در مفهوم عمیقتر، نعمت، بیحرمتی به مقدسات را میرساند.ما ژاپنیها بر این احساس و عقیدهایم که همه چیز همچون امانتی قدسی و آسمانی به ما سپرده شده و در واقع ودیعه داده شده است تا بهترین استفاده را از آن بکنیم.
ضایع کردن چیزی گناه شمرده میشود. ما کلمه موتا تای نای را برای طلب کردن چیزهای ساده مانند آب و کاغذ هم به کار میبریم. شگفت نیست که معنا و مفهومی فراتر از میانهروی و نگهداری و ذخیره ساختن است. نگاه ما ژاپنیها پدید آمده است. میدانم که این معنی در غرب و در جاهای دیگر شرق تا اندازهای نمود دارد. اما در ژاپن مفهوم خاصی را میرساند. مبارزه برای حفظ و ادامه حیات و بقا در گذر روزگار سخت و در برابر مشکلات طبیعی و نیز تلاش برای تولید محصول با حداقل مواد خام راه و رسم زندگی ژاپنیها شده است. از اینرو تلف کردن، باعث شرم و در واقع گناهی بزرگ شناخته شده است در سالیان گذشته که ژاپن یکسره از جهان بریده بود ما ناگزیر بودیم که با هر مصیبت و قهر طبیعت با وسایل و منابع خودمان مقابله کنیم.
ما از سختیها بیشتر یاد میگیریم تا از...
مردم ژاپن با فقر و بلای طبیعی آشنا بودهاند و با این زمینه و تجربه است که شماری از خانوادهها توانستهاند پس از پایان گرفتن جنگ در پناهگاههای هوایی در زیر خانههای سوخته و ویرانهشان مسکن گزینند و شمار دیگری هم با تیر و الوار و تکه آهنهای کج و خمیده و مقوا و تخته پاره کلبه و سر پناهی بسازند. آنها در برابر مصیبت وارده مقاومت کردند اما تحمل آن را فقط تا زمانی شایسته میدانستند که قطعاً ناگزیر بودند.
پس بیدرنگ به باز ساختن زندگی خود پرداختند و ابداع و مهارت با سر هم کردن تکههای بیمصرف به جا مانده در ویرانهها و آهن پارههایی که مییافتند چراغ خوراک پزی میساختند برای بازسازی شهرها به پیجویی راههای تازه و کار گرفتن تکنولوژی جدید برآمدند و تلاش و همت بر آن بود که دریابند که از سانحههای آینده هرچه که باشد و هرگاه که پیش آید چگونه و از چه راهی، بهتر بتوانند جان بهدر برند.
پسانداز + پسانداز + پسانداز
ما ژاپنیها پساندازکنندههای خوبی هستیم و در همه چیز نه فقط پول ـ هر چند که پول هم خوب پسانداز میکنیم ـ بار اول که به آمریکا رفتم با دیدن اینکه ایشان روزنامههایشان را پس از خواندن آن دور میاندازند تعجب کردم. به سختی میتوانستم باور کنم که بعد از انداختن نگاهی به روزنامه آن را به کناری میاندازند. شماری از مردم روزنامهها را نگه میداشتند و دسته که میشد آن را میبستند و درون سطل آشغال میانداختند و جالب اینکه گاهی هر شماره نیمکیلو وزن داشت (مانند برخی از روزنامههای کشور ما) و این در حالی بود که یک ژاپنی خردمند از یک برگ کاغذ هم بهراحتی نمیگذرد.
موتا ـ تای ـ نای را باور کنید
در آمریکا که بودم ژاپنیای که از چندی پیش در آنجا زندگی میکرد راز دلش را برایم گشود و گفت که مسالهای آزارش میدهد که خود نتوانسته است چارهای بیندیشد و فکر میکند که من میتوانم در حل آن کمکش کنم. البته گفتم که اگر کمکی از دستم برآید خوشحال میشوم.و پرسیدم مسالهتان چیست؟اما او مشکل خود را به زبان نیاورد. آن ژاپنی گفت: شما باید به منزلم بیایید. پس من به خانهاش رفتم و همان که وارد شدم مساله را دریافتم. تقریبا سراسر اتاق او، کنار دیوار تا سقف، زیر تختخواب و توی قفسهها از روزنامه پر شده بود. او نمیتوانست خود را به دورانداختن روزنامهها راضی کند و نمیدانست که با آنها چه کند.من ترتیبی دادم که روزنامهها را از آنجا بردند که این کار خیالش را راحت کرد و به او یادآور شدم که موتا ـ تای ـ نای در جامعه آمریکا چنان خوب و گسترده جا نیفتاده است که در جامعه ژاپن.
با چنین نرخ باسوادی و کتابخوانی که ژاپن دارد مجلهها، کتابها و روزنامهها در این کشور رشد فراوان کرده است.
کاغذ در ژاپن در چیزهای فراوانی مانند:
کارهای هنری و چاپ گرفته تا حباب چراغ و در و پنجره کشویی، بستهبندی و انواع کالاهای زینتی کاربرد دارد. مصرف گسترده کاغذ ژاپن را دومین تولیدکننده این محصول در جهان با میزان بیش از 190 میلیون تن در سال پس از آمریکا ساخته است، با این همه نرخ بازیافت کاغذهای مصرف شده برای استفاده دوباره از آن در ژاپن از همه جای دنیا بیشتر است.
در سال 1984 مقدار 50 درصد کاغذهای مصرف شده را در ساخت و استفاده دوباره جمعآوری کردند (این نسبت در آمریکا 27 درصد، فرانسه 34 درصد، آلمان 38 درصد، هلند 46 درصد و انگلیس 28 درصد است)
ما از یک برگ کاغذ هم نمیگذریم
شیوه قدیمی اما موثری که در ژاپن به کار میرود، این است که خریدار کاغذ باطله با بلندگویی که روی کامیون سبک یا چرخدستیاش نصب کرده در کوچه و محله میگردد و روزنامه و مجله کهنه جمع میکند و در عوض به مردم «کاغذ توالت» میدهد.این کار اگر در خیابانهای دیگر کشورها بشود احتمالا عجیب به نظر میرسد اما شاید کار خردمندانهای باشد.
ما همچنین مقدار زیادی از آلومینیوم، فولاد، شیشه، روی، مس و سرب مصرف شده را باز در ساختن چیزهای تازه به کار میبریم.در ژاپن مردم در تفکیک زباله و جدا نهادن انواع آن برابر توصیههایی که به آنان میشود به خوبی همکاری دارند و به استفاده دوباره از مواد کمک میکنند.
این چی میگفت؟
خواندن بخشی از کتاب ساخت ژاپن که در ایران با نام ترقی ژاپن تلاش آگاهانه یا شانس ترجمه شده است این پیام روشن را به خوانندگان خود دارد که نابرده رنج، گنج میسر نمیشود.
امید اینکه اندیشمندانهتر بیندیشیم و از خوابهای رنگی خود بپاخیزیم.
یک مشاور تایوانی مینویسد...
مشاور صنعتی مرکز بهرهوری تایوان در خاطرات خود مینویسد:امسال من یک اتومبیل نو ساخت داخل خریدم که تا امروز کولر آن 9 بار خراب شده است. مجبور شدهام بهطور متوسط ماهی یک بار آن را برای تعمیر به تعمیرگاه بفرستم. اولین خرابی آن بهدلیل بخارشدن مایع خنککنندهاش بهوجود آمد و من این مشکل را با پرکردن دوباره آن حل کردم. وقتی کولر برای بار دوم خراب شد، فکر کردم با پرکردن مایع خنککننده و در صورت لزوم بازدیدهای آتی آن میتوانم آن را تعمیر کنم.
بار سوم مخصوصا از شرکت تعمیر و نگهداری مربوطه خواستم آن را کاملاً مورد بازدید قرار دهد و معلوم شد که اشکال به اتصالات لولهها مربوط است ولی این اشکال برای بار چهارم نیز بهوجود آمد. اکثر تعمیرکاران اتومبیل، دوست دارند برای [تشخیص] اشکال اتومبیل، به تجربه خود تکیه کنند. هر بار بهنظر میرسد میتوانند علت اشکال را بیابند ولی هیچوقت موفق به برطرفکردن کامل اشکال نمیشوند. آنها نهتنها وقت گرانبهای مشتریان را تلف میکنند، بلکه باعث افزایش هزینه تعمیر و نگهداری آنها نیز میشوند.
بدتر از همه اینکه هر بار پس از تعمیر، کاملاً مطمئن نیستم که کار خود را بهخوبی انجام داده باشند. اغلب، تا حدود 30درصد این احتمال وجود دارد که پس از تعمیر، اشکالات بیشتری بروز کند. عواقب بعدی اولین تعمیر من این بود که آب از اتومبیل راه افتاد زیرا کولر بدجوری نشت میکرد. در بار دوم نیز در تعویض قطعات موتور دچار اشتباه شده بودند.همیشه از خود میپرسم آیا این است آن کیفیت خدماتی که ما باید از تعمیرکاران اتومبیل دریافت کنیم؟ اگر ما بتوانیم یک دوره «کیفیت فرآیند» ایجاد کنیم که به تعمیرکاران روش ارائه خدمات صحیح به اتومبیلها را در همان بار نخست آموزش دهد، نهتنها مشتریان و تعمیرکاران از رضایت خاطر برخوردار خواهند بود، بلکه رئیس شرکت تعمیر و نگهداری نیز میتواند انتظار توسعه فعالیت تجاری خویش را داشته باشد.
من بهعنوان مشاور صنعتی مرکز بهرهوری تایوان، به مدت چندین سال آموختهام که نتایج تجاری را از فرآیندهای کاری استنباط کنم.معمولاً ما فقط به یک روز وقت برای مشاهده یک کارخانه نیاز داریم تا عملکرد تجاری شرکت را حتی بدون مراجعه به گزارشهای مالی آن، پیشبینی کنیم.
از توجه و دقتی که کارگری در کار خود بهخرج میدهد، میتوانید بگویید که وی تا چه حد نسبت به کارش تعهد دارد. از سازمان و جریان کار، میتوانید کارآیی اداری آن را مورد ارزیابی قرار دهید و از جریان تولید و میزان کار در جریان، میتوانید کیفیت محصول را بسنجید.
این امر این نکته را ثابت میکند که «کیفیت، قابل مشاهده و فرآیند، کلید آن است» پس فراموش نکنید که: «کار درست از نخست».
نویسنده: بابک بهی
منبع: روزنامه تهران امروز
از آنجایی که کلید موفقیت کارآفرینی یافتن روش های خلاقانه است ، کارآفرین با به کارگیری تکنولوژی های جدید و شیو ه های نوین ، سریع تر و کم هزینه تر نیازهای جامعه را به نحو احسن برآورده می سازد.
این به معنای تولید کالاهای موجود با هزینه های کمتر یا ارتقاء کیفیت آنها و یا به معنای ایجاد بازارهایی برای کالاهای کاملاً جدید است . علاوه بر نقش اقتصادی کارآفرینان ، آنها در اجتماع نیز تأثیرات شگرفی بر جای می گذارند آنها سبب پویایی و افزایش بهره وری در اجتماع شده و ارزش کار را افزایش می دهند و روحیه سعی و تلاش را در جامعه بالا می برند.
کارآفرینان سبب تشویق جامعه به کارهای خلاق و کارآفرینانه می شوند و همین امر سبب رشد و بالندگی اجتماعی می شود.
برگرفته ازسایت: moshap.ir
1- کنترل و نظم درونی - عقیده فرد نسبت به این که وی تحت کنترل وقایع خارجی یا داخلی هست یا خیر را مرکز کنترل مینامند. بیشتر کارآفرینان را دارای مرکز کنترل درونی توصیف نمودهاند. افراد با مرکز کنترل بیرونی معتقدند وقایعی که خارج از کنترل آنها هستند، سرنوشتشان را تعیین میکند. کارآفرینان موفق به خود ایمان دارند و موفقیت یا شکست را به سرنوشت، اقبال یا نیروهای مشابه نسبت نمیدهند. (احمد پورداریانی ، 1379، ص82) آنها همچنین این ویژگی را دارند که وقایع پیش آمده را برای خود قابل کنترل میدانند. (صمدآقایی، 1377،ص6)
3- نوآوری - نوآوری فرایند خلق چیزی جدید است که ارزش قابل توجهی برای فرد، گروه، سازمان، صنعت یا جامعه دارد. یکی از ویژگیهای شرکت و فرد کارآفرین نوآوربودن است. حل مسائل و پیگیری فرصتها به راهحلهایی نیاز دارد که بسیاری از آنها ممکن است مختص یک وضعیت خاص باشند. بنابراین خلاقیت و نوآوری حاصل از آن، برای بقاء و موفقیت شرکت امری حیاتی است. (هیگینز، 1381، ص18 و 19)
4- توانایی اداره تغییر - ما در زمانی زندگی میکنیم که روند دگرگونی در فناوریها، با شتاب فراوان افزایش مییابد و موجهایی میآفریند که همه صنایع را دربر میگیرد. نمیتوان جلوی دگرگونیها و تغییرات را گرفت یا خود را از آنها پنهان کرد. باید نگاهها را بر آنها دوخته و برای رویایی با آنها آماده شد. برای مقابله با تغییرات عصر حاضر برنامهریزیها کاری از پیش نمیبرند و توان پیشبینی این گونه دگرگونیها را ندارند. البته این بدان معنا نیست که باید از برنامهریزی دست برداشت، بلکه باید همانند سازمانها و واحدهای آتش نشانی صورت گیرد، آنها نمیتوانند محل آتش سوزی را در آینده پیشبینی کنند ولی گروهی آنچنان توانمند و کارآمد آماده میسازند که میتوانند همانند رخدادهای عادی به هر پیشامد دشوار و پیش بینی نشدهای پاسخ مناسب دهند. بنابراین، کارآفرین نیز باید به همین صورت توانایی اداره تغییر را داشته باشد و بتواند تغییر جهت باد را تشخیص داده، مسیر مناسب را برگزیند. این توانایی برای ادامه آینده کار کارآفرین بسیار مهم و حساس است. (خلاصه کتاب، 1382)
5- تغییرمحوری - دانشمندان و نظریه پردازان مدیریت و علوم رفتاری بر این عقیدهاند که شرایط بیرونی و درونی سازمان (یا شرکت) همواره در حال دگرگونی است. این دگرگونیها با سرعت انجام میپذیرد و تمامی سازمان را دربرمیگیرد. در بیرون سازمان شرایط محیطی معمولاً غیرثابت و در نوسان است. شرایط اقتصادی، هزینه و دسترسی به مواد و سرمایه لازم ، تکنولوژی تازه و قوانین و مقررات همگی به سرعت در حال تغییرند. در درون سازمان کارکنان تغییر میکنند و با خود اندیشهها و دانشهای تازه میآورند. (علوی، 1377) در چنین شرایطی کارآفرین یا مدیر به عنوان عامل تغییر همیشه با مسأله تغییر سر و کار دارد، زیرا تغییر امری اجتناب ناپذیر است. او باید در مقابل تغییر نگرشی مثبت داشته باشد و آماده اعمال تغییر در مواقع لزوم باشد. (اساتید مدیریت، 1379)
6. پافشاری، مقاومت و پشتکار_ افراد موفق به نیروی پشتکار ایمان دارند. این یک باور است که پافشاری و مقاومت برای انجام یک کار همیشه با موفقیت همراه است. هیچ توفیق بزرگی بدون پشتکار و جدیت بی وقفه مقدور نمیشود. اگر به افرادی که در هر زمینه موفق شدهاند بنگریم، میبینیم که آنها لزوماً بهتر، با هوشتر، سریعتر و قویتر از دیگران نبودهاند، بلکه پشتکار و مقاومت بیشتری داشتهاند. یک کارآفرین نیز برای موفقیت در کار خود باید پشتکار و مقاومت لازم را داشته باشد. (نظری، 1382)
7. رهبری دوراندیشی _ دوراندیشی، قدرت دیدن همه چیز پیش از بهوقوع پیوستن آنها است پیتردراکر در کتاب خود «کنترل آشوب و هرج و مرج»مهارتی را شرح میدهد که یک مدیر و رهبر خوب به آن نیازمند است، این مهارت که برای کنترل دوران آشوب ضروری است همان دوراندیشی است. (برکر، 1380)
مهارتهای مدیریتی کارآفرینی عبارتند از:
1- برنامهریزی و تعیین اهداف _ برنامهریزی بدین معنی است که مدیر از قبل درباره هدفها و اقدامات مورد نظر میاندیشد و کارها و اقدامات وی بر اساس یک روش ، برنامه یا منطق قرار دارد. برنامه باعث میشود که سازمان دارای هدفهای بلندمدت شود و مدیر برای دستیابی به این هدفها بهترین رویهها را اتخاذ نماید. (استونر، فری من و گیلبرت، 1379، ص12)
2- تصمیم گیری _ تصمیم گیری فراگرد گزینش شیوه عمل خاصی برای حل یک مسأله یا یک مشکل ویژه است. تصمیم گیری دو نوع است: تصمیم گیری معمول و با برنامه که مطابق با عادات، قواعد و یا رویههای مشخص اتخاذ میشود و تصمیمگیری غیرمعمول و بی برنامه که تصمیم گیری با مسائل و مشکلات غیرعادی سر و کار دارد.
تصمیم گیری، برای یک مدیر یا کارآفرین فعالیتی حساس و پر اهمیت است. (هرسی و بلانچارد، 1379)
3- روابط انسانی - بر پایه پژوهشهای قابل ملاحظه در دههای 3 و 4 قرن حاضر، این نتیجهگیری حاصل شد که محیطهای کار در واقع زمینههای اجتماعی پیچیدهای هستند که درک و فهم رفتار در آنها از طریق توجه به نگرشهای کارکنان، روابط اجتماعی، ارتباطات غیررسمی و متغیرهای دیگر امکانپذیر است. ماری پارکتر فالت معتقد بود در هر کار جمعی، مسأله مهم ایجاد و حفظ روابط انسانی پویا و هماهنگ است. (علاقه بند، 1378)
توجه به روابط انسانی در محیط کار برای کارآفرینان و اداره یک کسب و کار موفق، لازم و ضروری بوده و باید در آموزش کارآفرینان مورد توجه قرار گیرد.
4- بازاریابی _ در فرهنگ واژگان بنت(Bennett)بازاریابی، فرآیند برنامهریزی، طراحی، قیمت گذاری، ترفیع و توزیع ایدهها و کالاها و خدمات به منظور خلق مبادله است که اهداف فردی و سازمانی را برآورده میسازد. مهارت بازاریابی یکی دیگر از مهارتهای مورد نیاز برای کارآفرینان است. (اسلام، 1382، ص 9)
5- راه اندازی کسب و کار _ عوامل متعددی مانند دولت، منابع مالی که فرد در اختیار دارد، الگوهای نقش و .... در راه اندازی کسب و کار جدید تأثیر دارند. همچنین کارآفرین همچنین برای راه اندازی کسب و کار باید زمینه لازم را داشته باشد. تحصیلات رسمی و تجربه قبلی نیز در فعالیتهای اقتصادی باعث میشود مهارتهای لازم برای راه اندازی کسب و کار برای کارآفرین مهیا گردد.
اگر چه نظامهای آموزشی از اهمیت ویژهای در این زمینه برخوردارند، ولی افراد در راه اندازی کسب و کار در زمینههایی که قبلاً کار کرده و تجربه دارند موفقیت بیشتری کسب میکنند. به طور کلی نباید فراموش کرد که خصلتهای کارآفرینان ذاتی نیست، بلکه آنها تربیت میشوند و این مهارت را میتوان در آنها بوجود آورد. (هیسریچ و پیترز، 1383)
6- مهارتهای مالی و حسابداری _ حسابداری عبارت است از فن ثبت، طبقه بندی و تلخیص فعالیتهای مالی یک مؤسسه در قالب اعداد قابل سنجش به پول و تفسیر نتایج حاصل از بررسی این اعداد (نبوی، 1383، ص 5). حسابداری را زبان تجارت نامیدهاند. کارآفرینان هر چقدر که این زبان را بهتر یاد بگیرند، بهتر میتوانند بر زندگی و کسب و کار خود تسلط داشته باشند. (احمد پورداریانی و عزیزی، 1383)
7- مدیریت _ فرآیند مدیریت مربوط به وظیفهای است مبنی بر کسب اطمینان از این که فعالیتهایی به نحوی در حال اجر بوده و به دستیابی به هدفی معین منجر میگردند. (پیرنیا، 1382، ص21) این مهارت یکی دیگر از مهارتهای مورد نیاز کارآفرین است.
8- کنترل - کنترل عبارت است از توجه به نتایج کار (بازخورد) و پیگیری آن برای مقایسه فعالیتهای انجام شده با برنامهها و اعمال اصلاحات مقتضی در مواردی که انحرافی در انتظارات، صورت گرفته است. (علاقه بند، 1379)
کنترل به کارآفرینان کمک میکند که بر اثربخشی، برنامهریزی، سازمان دهی و هدایت کردن فعالیتها نظارت نمایند. (استونر، فری من و گیلبرت، 1379)
9- مذاکره - مذاکره یک فرآیند ارتباطی بسیار پیچیده و مهارتی مهم برای موفقیت کارآفرینان است. در تجارت، مثل بخشی از زندگی، مذاکره بر اساس این واقعیت شروع میشود که مردم یا اشخاص به یکدیگر نیاز دارند: خریداران به فروشندگان، مدیران به کارکنان و کارآفرینان به سرمایه گذاران نیاز دارند.
یک رابطه کاری در چهارچوب یکسری موافقتها تعریف میشود و هر توافقی حاصل یک فرآیند مذاکره است. (هگی، 1382، ص79)
10- مدیریت توسعه - در گذشته مدیران در دنیایی نسبتاً تغییرناپذیر و قابل پیش بینی برای دستیابی به موفقیت تلاش میکردند اما امروزه با تحولات شتابندهای مواجهند. آنان با نوآوریهای مستمر در رایانه و فن آوری اطلاعات روبرو هستند و دنیای پرآشوب، بازارهای متغیر و شیوههای زندگی غیرثابت مصرف کنندگان در برابرشان قرار دارد. برای مقابله با چنین نیروهای متغیری، مدیران امروزی باید توانایی دگرگون کردن و نوکردن را داشته باشند. مدیریت توسعه روشهایی را فراهم میآورد که به طور منظم سبب تغییر سازمان و بهبود آن میشود. هدف از توسعه و بهبود سازمان اثربخش ترکردن آن و افزایش فرصتها برای افراد است تا بتوانند نیروهای بالقوه خود را به فعل درآورند. (هاروی و براون، 1377)
مهارتهای فنی کارآفرینی عبارتند از:
1- مهارتهای نوشتاری _ مهارت نوشتاری، فعالیت یا هنر تنظیم کلمات و حروف بر روی کاغذ، چوب و یا هر چیز دیگر با هدف ثبت افکار و به منظور برقراری ارتباط با دیگران است. این نوع ارتباط با علائم مشهود و نمایان نوشته و یا چاپ شده صورت میگیرد. (Briainy dictionary, 2005)
2- ارتباطات شفاهی یا ارتباطات کلامی _ ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال و تبادل اندیشهها، احساسات و عقاید دو نفر یا بیشتر با استفاده از علائم و نمادهای مناسب به منظور تأثیر، کنترل و هدایت دیگران. وقتی در جریان ارتباط، پیامها به صورت رمزهای کلامی و یا شفاهی انتقال یابند، آن ارتباط را ارتباط شفاهی گویند، مانند بحث و گفتگوی فرد با فرد یا فرد با گروهی دیگر. (شعبانی، 1377)
3- نظارت یا ارزیابی محیط - سیستم نظارت و ارزیابی محیط را کاوتس1به این صورت تعریف میکند:
- آشنایی با روند جریانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی و فنی و حوادث مهم داخل سازمان یا شرکت.
- مشخص کردن خطرات بالقوه و فرصتها و تغییراتی که آن خطرات به طور ضمنی بیان میکنند.
موارد بالا، باعث درک وضعیت آینده توسط مدیران و کارکنان شده، به سازمان در تعیین استراتژیهایش یاری میرساند. (Morrison , 2000)
4- مدیریت کسب و کار - به تعریف مدیریت مراجعه شود.
5- تکنولوژی _ تکنولوژی مجموعهای از سخت افزار و نرم افزار است که باید به شکل مناسبی ترکیب شود تا تولید کالا و خدمات امکان پذیر گردد. اجزای تکنولوژی عبارت است از:
- تجهیزات، ماشین آلات و ابزار
- مهارت و تجربه انسانی
- دادهها و دانش، فنون، روشها و فرآیندها
- سازمان و مدیریت
در عمل، ترکیبات متفاوتی از اجزای مذکور تکنولوژی، یک کسب و کار را شکل میدهد.
یکی از تصمیمات مهم کارآفرینان در ایجاد کسب و کار، انتخاب مناسب است. در این تصمیم، کارآفرین باید ترکیب مناسبی از اجزای فوق را به کار گیرد تا در راه اندازی و توسعه کسب و کار جدید، موفق باشد.(یدالهی فارسی، 1383، ص10)
6- مهارت میان فردی _ مهارت میان فردی به توانایی شخص در داشتن رفتاری اثربخش و کارآمد با افراد دخیل در تولید برای رسیدن به اهداف سازمان گفته میشود. (erto, Newgren, 1977)
7- مهارت شنیداری _ یک کارآفرین به عنوان صاحب یک کسب و کار باید گوش دادن به حرفهای دیگران را یاد بگیرد چرا که اطلاعات حاصل از آن بسیار مهم است. او باید این کار را به شکل مؤثر انجام دهد زیرا گوش دادن مؤثر کاری فعال است تا منفعل. در گوش دادن منفعل شخص مثل یک ضبطصوت عمل کرده و تنها به جذب اطلاعات داده شده میپردازد. اما در گوش دادن فعال فرد باید کوشش کند تا به جای شنیدن آنچه که خود دوست دارد از کلام گوینده بهرهمند شود و منظور اصلی او را از گفتههایش بفهمد. او باید همه کارهای لازم را به منظور دریافت معنا و مفهوم مورد نظر گوینده انجام دهد. (رابین، 1382)
8- توانایی سازماندهی _ توانایی سازماندهی مستلزم آن است که منابع (افراد، سرمایه و تجهیزات) به مؤثرترین شیوه برای حصول هدفها فراهم شود. بنابراین سازماندهی شامل ترکیب و یگانه سازی منابع است. (هرسی و بلانچارد، 1379)
9- ایجاد شبکههای مدیریت (مدیریت مشارکتی)_ مدیریت مشارکتی فلسفهای است که ایجاب میکند تصمیم گیری سازمانی چنان صورت گیرد که اطلاعات و درون دادهها و مسئولیت به پایینترین رده مربوط به آن واگذار گردد. به طور خلاصه مدیریت مشارکتی به معنای درگیرکردن کارکنان در فرآیند تصمیم گیری است. (کرمی و گودرزی، 1382)
10- مربی گری_ تعاریف زیادی از مربی گری شده است. بعضی معتقدند مربی گری فقط آموزش دادن چیزی به دیگران است و بر جنبه آموزشی آن تأکید دارند؛ بعضی دیگر معتقدند که مربیگری یادگیری را تسهیل میکند. از دیدگاه جان وایت مور مربی گری شکوفا ساختن ویژگیهای بالقوه افراد است و کمک میکند که موفقیتشان به حداکثر برسد. مربیگری، مهارتی است که از آن برای افزایش موفقیت افراد در تیم استفاده میشود. همچنین مربی کسی است که افراد را به سوی پیشرفت برانگیخته، راهنمایی و هدایت میکند. (Magazine of NCNO, 2004)
با توجه به آنچه ذکر شد، کارآفرین باید نقش مربی را برای افراد تیم و گروه خود بازی کند. گروه یا تیم ممکن است جمعی از افراد باشد که برای کسب و کار آنها را گرد هم میآوریم.
11- بازیگر و ایفاکننده نقش در تیم _ مهارتهای تیم سازی برای کارآفرینان امری ضروری است. کارآفرینان به توسعه و تقویت نگرش مثبت همچنین اتخاذ روشهایی سازمان یافته در رهبری نیاز دارند تا بتوانند تیم منسجمی ایجاد نمایند که همه کارکنان نسبت به اهداف مشترک، برانگیخته شوند و خود نیز باید به عنوان عضوی از تیم و همراه با دیگر کارکنان در تیم فعالیت کنند. کارآفرینانی که این مهارت را به کار میبرند از موفقیت بیشتری برخوردار میگردند و در نتیجه محیط کاری آنها کاراتر خواهد شد. (مادوکس، 1382)
برگرفته ازسایت: academist.ir
کارآفرینی مفهومی است که تاکنون از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است و همه بر این باورند که کارآفرینی (Entrepreneurship) موتور محرکهی توسعهی اقتصادی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است. سه دلیل مهم کشورها برای توجه به مقوله کارآفرینی، تولید ثروت، توسعهی تکنولوژی و اشتغال مولد است. در حالی که در کشور ما به اشتباه این مفهوم صرفا با اشتغالزایی مترادف شده و فقط برای حل مشکل اشتغال به سمت کار آفرینی پیش میرویم.
سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
ریشهی واژه کارآفرینی از کلمهی فرانسوی Entreprendre، اصطلاحا به معنای واسطه یا دلال، مشتق شده است. این واژه در طول زمان همراه با تحول شیوههای تولید و ارزشهای اجتماعی دچار دگرگونی و افزایش مفاهیم در بر گیرنده شده است. از آنجا که بررسی این تحولات و موارد کاربرد این واژه تا حد زیادی در راستای توسعهی نظریهی کارآفرینی حرکت کرده است، مروری داریم به پنج دوره دگرگونی، در مفهوم کارآفرینی.
دورهی اول: قرون 15 و 16 میلادی «صاحبان پروژههای بزرگ»
اولین تعاریف کارآفرینی در این دوره ارائه میشود. این دوره همزمان با دورهی قدرتمندی ملاکین و حکومتهای فئودالی در اروپا است. کارآفرین کسی است که مسئولیت اجرای پروژههای بزرگ را بر عهده میگیرد و البته در این راه مخاطرهای را نمیپذیرد، زیرا عموما منابع توسط حکومت محلی تامین میشود و او صرفا مدیریت میکند. نمونهی بارز کارآفرین در این دوره معماران مسئول ساخت کلیسا، قلعهها و تاسیسات نظامی هستند.
دورهی دوم: قرن 17 میلادی «مخاطرهپذیری»
در این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی بعد جدیدی به کارآفرینی اضافه شد: مخاطره. کانتیلون یکی از اولین محققین این موضوع، کارآفرینی را این گونه تعریف میکند: «کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت نامشخص میخرد، روی آن فرایندی انجام میدهد و آن را به قیمتی نامشخص و تضمین نشده میفروشد، از این رو مخاطرهپذیر است.» کارآفرین در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی میگردید.
دورهی سوم: قرون 18 و 19 میلادی و اوایل قرن بیستم «تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنهی اقتصاد»
در این دوره ابتدا کارآفرین از تامینکنندهی سرمایه متمایز می گردد. یعنی کسی که "مخاطره" میکند، با کسی که سرمایه را تامین میکند، متفاوت است. ادیسون به عنوان یکی از کارآفرینان این دوره پایهگذار فناوریهای جدید شناخته میشود، ولی او سرمایهی مورد نیاز فعالیتهای خود را از طریق اخذ وام از سرمایهگذاران خصوصی تامین میکرد. همچنین در این دوره میان کارآفرین و مدیر کسب و کار نیز تفاوت گذارده میشود. کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت میکند با شخصی که سود حاصل از توانمندیهای مدیریتی را دریافت میکند، تفاوت دارد.
دورهی چهارم: دهههای میانی بیستم میلادی «نوآوری»
مفهوم نوآوری در این دوره به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل میشود. از تعاریف برآمده از این دوره میتوان موارد زیر را نام برد. کارآفرین فردی نوآور و توسعهدهندهی فناوریهای به کار گرفته نشده است (جوزف شومپیتر 1934). کارآفرینان کسب و کاری جدید را شروع میکنند در حالی که دیگران برخلاف آنان تغییرات اندکی در محصولات موجود میدهند.(ویکلن، 1979). مفهوم نوآوری میتواند شامل همه چیز، از خلق محصولی جدید تا ایجاد یک نظام توزیع نوین یا حتی ایجاد یک ساختار سازمانی جدید برای انجام کارها باشد. اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات و تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی در کسب و کارهای موجود و بقای آنهاست.
دورهی پنجم: دوران معاصر (از 1980 تاکنون) «رویکرد چند جانبه»
در این دوره همزمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی به عنوان تسریعکنندهی این ساز و کار، توجه زیادی به این رشته جلب شد. تا این زمان کارآفرینی فقط از دیدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار میگرفت، ولی در این دوره توجه جامعهشناسان و روانشناسان نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگیهای کارآفرینان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی است. از تعاریف شناخته شدهتر این دوره میتوان به مورد زیر اشاره کرد: کارآفرینی روند پویایی در جهت ابجاد و افزایش سرمایه است، این کار توسط کسی انجام میشود که مخاطرهی از دست دادن زمان یا فرصتهای شغلی دیگر را با هدف ایجاد ارزش برای یک محصول یا خدمت میپذیرد (رابرت رونستات، 1983).
امروزه واژهی کارآفرینی مفاهیم زیر را به ذهن متبادر میسازد:
نوآوری
مخاطرهپذیری
ایجاد یا تجدید ساختار یک واحد اقتصادی، اجتماعی
رضایت شخصی و استقلالطلبی
کارآفرین ایدهای را یافته و آن را تبدیل به فرصتی اقتصادی میکند. در فضای کسب و کار، فرصت، فکر نویی است که قابلیت تجاری شدن دارد. آگاهی از محیط، بازار و نیازهای مشتری و نگرش کارآفرین او را در یافتن فرصت و پرداختن به آن یاری میدهد. سپس کارآفرین یک طرح تجاری مینویسد که در آن مسائلی چون بازار محصول یا خدمت، مسائل حقوقی و قانونی شرکت، تأمین سرمایهی راهاندازی و رشد، سازماندهی و مدیریت کسب و کار را بررسی مینماید. در واقع کارآفرین مانند یک رهبر ارکستر وظیفه دارد که مهارتها و تواناییهای مختلف را در کنار هم جمع نماید و برنامهای تدوین شده ارائه دهد. همان طور که صدا باید دلنشین باشد، طرح نهایی کارآفرین نیز باید زیبا باشد.
دو رویکرد متفاوت به کارآفرینی وجود دارد: رویکرد شخصیتی و رویکرد رفتاری. در رویکرد شخصیتی، تمرکز بر کارآفرین و شناسایی ویزگیهای فردی اوست. در واقع این رویکرد تقدم زمانی دارد چرا که اول کارآفرینان وجود داشتند و بعد کارآفرینی به عنوان یک مفهوم مستقل به وجود آمد. در رویکرد رفتاری تکیه بر رفتارهای کارآفرین در فرآیند راهاندازی یک کسب و کار است. البته قابل ذکر است امروزه کارآفرین تنها یک جزء از فرآیند کارآفرینی است. در انتها، شاید بهترین تعریفی که میتوان ارائه کرد این است که کارآفرینی عبارت است از فرآیند نوآوری و بهرهگیری از فرصتها، با تلاش و پشتکار بسیار و همراه با پذیرش ریسکهای مالی، روانی و اجتماعی که با انگیزهی کسب سود مالی، توفیقطلبی، رضایت شخصی و استقلال صورت پذیرد (هیسریچ، 1985).
انواع کارآفرینی
علاوه بر کارآفرینی فردی، در دهههای اخیر دو واژهی کارآفرینی درون سازمانی و کارآفرینی شرکتی نیز در ادبیات کارآفرینی به میان آمدهاند. علت رواج این مفاهیم، هماهنگی با تغییرات محیط اجتماعی و اقتصادی بوده است. پینگات، کارآفرینی درون سازمانی را این چنین تعریف میکند: «کارآفرین درون سازمانی، رؤیاپردازی است که مسئولیت به ثمر رساندن یک نوآوری را در درون سازمان بر عهده میگیرد.» او ادامه میدهد «کارآفرین درون سازمانی ممکن است مبتکر یا مخترع باشد، اما همیشه فردی است که میداند چگونه یک ایده را به واقعیتی سودآور تبدیل کند.» کارآفرینی شرکتی شامل فعالیتهای رسمی و غیررسمی است که با هدف ایجاد کسب و کار جدید، محصول و فرآیندهای جدید و توسعهی بازار صورت میگیرد.
تحقیقات جدید سه مفهوم را در تعریف کارآفرینی شرکتی نام میبرند: تجدید راهبرد (نوسازی راهبردها/تجدید ساختار سازمان)، نوآوری (ارائهی چیز جدیدی به بازار) و کسب و کار درون شرکت (فعالیتهای کارآفرینانهی شرکتی که منجر به ایجاد کسب و کاری جدید در درون شرکت مادر میشوند). تمایل به این گونه کارآفرینی در پاسخ به افزایش سریع تعداد رقبا، عدم اعتماد به شیوههای سنتی کسب و کار، حرکت تعداد زیادی از افراد نخبه به سمت ایجاد کسب و کارهای کوچک مستقل، رقابت بینالمللی و نیاز به افزایش بهرهوری، افزایش یافته است. در شرکتهای جدید انقلاب جدیدی به سوی تسهیل امر کارآفرینی درون سازمانی و تقدیر از کارآفرینان درون سازمانی جریان دارد.
برگرفته ازسایت: pardakht.com
قدمت واژهی کارآفرین به سال 1709 میلادی برمیگردد. سی[i][i]، اقتصاددان قرن هجدهم، کارآفرین را فردی تعریف کرد که "منابع اقتصادی را از حوزهای با بهرهوری پایینتر بیرون میکشد و آنها را به حوزهای با بهرهوری و سود بیشتر منتقل میکند" [Drucker 1985, P.277]. در نیمه اول قرن بیستم، شومپیتر[ii][ii]، اقتصاددان و نظریهپرداز اجتماعی، مطالب گستردهای پیرامون کارآفرینی و تأثیر آن بر اقتصاد نوشت. تز شومپیتر این بود که کارآفرینانِ نوآور موجب نوعی "عدم تعادل پویا"[iii][iii] در اقتصاد میشوند. وی، فرد کارآفرین را یک "تخریبگر خلاق"[iv][iv] قلمداد میکرد که با تجاریسازی نوآوری و جاانداختن آن در محیطی که قبلاً فاقد آن بوده، تعادل اقتصادی را بر هم میزند. بعد از شومپیتر، محققان زیادی مباحث کارآفرینی را دنبال کردند. پیتر دراکر، پیر مدیریت، در سال 1985 کتابی پیرامون اصول نوآوری و کارآفرینی نوشت[Drucker 1985] . صاحبنظران در مباحث استراتژیک، همچون مینتزبرگ نیز مباحث کارآفرینی را در آثار خود مطرح کردند [cardullo 1999,P7] . هماکنون ادبیات گستردهای در این زمینه در سطح بینالمللی وجود دارد که مقولهی کارآفرینی را بهطور اعم و مقولهی کارآفرینی تکنولوژیک را بهطور اخص مورد بحث قرار میدهد.
در طول تاریخ، کارآفرینان از تبار نخبگان بودهاند. نخبگانِ کارآفرینِ سنتی که به دوران اولین انقلاب صنعتی تعلق داشتند و با صنایع سنگین آن زمان در ارتباط بودند، از سیاستهای حمایت از صنایع داخلی[v][v] جانبداری میکردند. آنان با ایجاد نوعی روابط "کارتلگونه"[vi][vi] تلاش میکردند قیمتها را در سطح ملی بالا ببرند [cardullo,P6]. با ورق خوردن تاریخ، نسل دیگری از کارآفرینان ظهور کردهاند که با "صنایع مبتنی بر دانش"[vii][vii] ارتباط دارند. این نخبگانِ کارآفرین در ابتدا از حوزههایی چون شیمی، برق و خودرو سر برآوردند. در آخرین دهههای قرن بییستم، با رونق تکنولوژی اطلاعات، سرفصل دیگری در مبحث کارآفرینی تکنولوژیک پدید آمد. کارآفرینانی چون بیل گیتس، مفهوم تخریب خلاقانهی شومپیتر را با تکیه بر تکنولوژی اطلاعات به تصویر کشیدند. در سالهای اخیر، رشد کارآفرینی تکنولوژیک بر مبنای تکنولوژی اطلاعات به حدی بوده است که برخی صاحبنظران، اطلاق "عصر کارآفرینی" به عصر حاضر را ناشی از همین رویداد میدانند.
در یک نگاه تاریخی به کارآفرینی تکنولوژیک، دو الگوی عمده را تشخیص میدهیم. در دویست سال گذشته، کارآفرینی از الگوی "مخترع ـ کارآفرین" به سمت الگوی "نوآور ـ کارآفرین" متمایل شده است [cardullo,P11]. الگوی "مخترع ـ کارآفرین" با افرادی مثل آلفرد نوبل (مخترع دینامیت)، گراهامبل (مخترع تلفن) و توماس ادیسون (مخترع چراغ برق و غیره) مشخص میشود. الگوی "نوآور ـ کارآفرین" نیز با افرادی مثل بیل گیتس (پدیدآورنده سیستمهای عامل کامپیوتر) و گوردن مور (پدیدآورندهی ریزپردازندهها) مشخص میگردد. هرچند مخترعان هنوز هم بنگاههای کارآفرینی تکنولوژیک تأسیس میکنند، عمدهی تازهواردان به بازار را نوآوران کارآفرین تشکیل میدهند.
برگرفته ازسایت: کارآفرینی
اگرچه کار آفرینی هنوز نو پا و جدید است اما در اکثر زمینه های آکادمیک پدید آمده است (برای بررسی بیشتر مراجعه شود به Hills,1998;Katz,2003;Vesper,1990;Vasper and Garther,1997) .محققان کار آفرینی و معلمان آن توانسته اند بر مانعی که طی 25 سال در برابر توسعه کار آفرینی وجود داشت فائق آیند.بخصوص Laukkanen (2000,p.26) مطرح می کند که:
به عنوان یک نتیجه ازرویکرد کارآفرینانه ، افراد زیادی کارایی اقتصادی و اجتماعی کار آفرینی را درک می کنند و این رشته به درجه بالاتری رسیده و منابع و مآخذ بیشتری از این رشته نسبت به گذشته وجود دارد.
تاسیس و ایجاد رشته کارآفرینی در زمینه مدارس ( و از نظر سیاستگذاران ، موسسات آموزشی ) یعنی چالش دیگر برای حرکت آموزشی کارآفرینی در زمینه ی موسسات آموزشی غیر بازرگانی می باشد.پیشنهاد شده است که روشهایی که استفاده می شده و نیز زمینه و حالت های ارائه آموزش ناشی از مدیریت و علوم مدیریت متمایز باشد.
برای مثال با توجه به ایجاد آموزش کارآفرینانه ی اثربخش ، دانش آموزان نیاز دارند که با ابهامات و پیچیدگی ها مواجه شوند و روش هایی که برای ارائه برنامه های کارآفرینانه به کار برده می شوند باید شامل فعالیتهای تجربی و کار در بخش ها و شرکت های کوچک نیز باشد.(McCullen and Long,1987) . این امر به دانشجویان کارآفرینی کمک می کند که بدانند چه کاری را چگونه انجام دهند و نیز طراحان برنامه آموزشی را که محدود هستند به چالش می کشد برای مثال توسط افراد حرفه ای که باید با شرایط بر اساس مهارت هایی که در موسسات مورد پذیرش هستند هماهنگ سازند و توجهی به محورهای کار آفرینانه ی موثر و نیز وظیفه آموزشی آن ندارند . این مساله چالشی بود که در ابتدا محققان ما را برانگیخت و ما را برآن داشت تا سوالات تحقیق زیر را مطرح کنیم: (( آیا کار آفرینی می تواند در سطح آموزشهای بالاتر از طریق نیازهای هر رشته متمایز کرد؟ )) و (( آیا برنامه آموزشی می تواند حول این نیازها توسعه یابد؟
این مقاله به ترتیب زیر ارائه خواهد شد :
ابتدا ، ادبیات مربوط به توسعه مهارت ها مرور می شود . که شامل مباحث تئوریک که هدف آن تشخیص شرایطی است که نیاز به الگوی مشخص دارد ، نمی باشد نیز معرفی یک برنامه آموزشی منعطفی است که در بردارنده ی مفاهیم جاری مثل کار آفرینی می باشد. سپس تاکید بر دو گروه دیگر از نظم است که به فرصت های کارآفرینانه منجر می شود. با تمایز نیازها در مدیریت افراد و قانون سرمایه فکری . اطلاعات از طریق یک مطالعه توصیفی بدست آمده که به معرفی چارچوب آموزش کارآفرنی نظم مدار می انجامد .
بازنگری ادبیات و اصطلاحات:
اگر چه بحث ما درباره ی اثربخشی آموزش کار آفرینی ادامه می یابد اما در کنار آن بحثی وجود دارد که مدارس بازرگانی بازرگانی به طور موثری آموزش کارآفرینی را ارائه می نمایند .
Hynes,1996) قوت واقعی برای تاثیر گذاری بر توسعه اقتصادی در حال حاضر در بخش مدارس غیر بازرگانی مطرح است بخصوص در قسمت های مهندسی و دیگر بخش های علمی. در این بخش هاست که این عقیده توسعه می یابد اما معمولا نادیده گرفته می شوند ؛ نه به خاطر کمبود و فقدان شایستگی ، بلکه بخاطر عدم آگاهی فرآیندی.با وجود سهل انگاری عمومی در توجه به منافع موجود در اهداف کارآفرینی برنامه ی آموزشی ، فقدان مربیان واجد شرایط ، منابع مالی محدود و سایر موارد دلایلی هستند که جزء عوامل محدود کننده از طرف افراد حرفه ای در زمینه ی برنامه ی تحصیلی به حساب می آیند.
بدون در نظر گرفتن تناقض مطرح شده ، افراد حرفه ای نوعا از طریق این مطلب که آیا آن ها با الگوی شخصی روبرو هستند یا نه ، تقسیم بندی می شوند ، برای مثال الگوئی مثل رویکرد خاص یا ویژه . این الگو از ویژگیهای معمول مشترک میان آن مشاغلی که قبلا حرفه ای تلقی می شوند ، حاصل شده است. این رویکرد به دلیل لیست از ویژگیها باید بتوانند کسی را که "حرفه ای " می باشد را تفسیر نمایند . با وجود این بحث جاری و جریان متدولوژیک ، این رویکرد تفسیری تاریخی بود که مشاغل موجود و جدید از آن برای شرایط حرفه ای و قضاوت درباره ی آن ها استفاده می کردند.ویژگی هایی که در این ادبیات وجود دارند به طور خلاصه در زیر مطرح می شوندرجوع شود به Carr-saunders and Wilson,1933;Daniels,1975;Barber,1963;Abbott,1988)
• فعالیت حرفه ای در یک ساختار مبهم دانش تئوریک می باشد.
• حرفه ها نیاز به یک دوره ی بلند مدت آموزش و اجتماعی کردن دارند.
• افراد حرفه ای توسط خدمات نوع دوستانه و ایده آل ، برانگیخته و انگیزه مند می شوند.
• عملکرد حرفه ای از طریق استخدام ، آموزش و استاندارد عمل ، سنجیده و کنترل می شود.
• گروه های آموزش های حرفه ای یک کد از عمل اخلاقی ایجاد می نمایند.
یک چشم انداز دیگر ، یعنی رویکرد انحصاری شغلی ، که توسط وبر ارائه شد ، بیان داشت که حرفه ها همگی به دنبال کسب کفایت اجتمای جهت اطمینان از اینکه رقبا در سود شغل آن ها دست نمی برند ، می باشد.
رویکرد منحصر به فرد شغلی درباره ی حرفه ها در تئوری های وبر درباره ی رقابت یافت شد که بیان می داشت:
• گروه های حرفه ای شرایط بازار را بر حسب سلایق خود تنظیم می نمایند.
• کفایت شغلی از طریق کسب دانش حرفه ای بدست می آید.
• حرفه ها قانونا گروه های دارای امتیاز مخصوص به خود هستند.
دو نویسنده مربوط به یک کشور که درباره ی حرفه ها مطلب نوشته اند ، یعنی Carr-Saunders و Wilson (1933) پیشنهاد کردند که حرفه ها ساخت های سازمان یافته ی کارشناسی هستند که از دانش مبهم برای هر مورد خاص استفاده می کنند. آن ها سیستم های ماهرانه ای از آموزش و ارائه همراه با آزمون و امتیازات ویژه نیز دارند.
حرفه ها معمولا یک کد اخلاقی و یا رفتاری را مطرح و تقویت می نمایند. تا به حال دیگر نویسندگان نیز تفسیرهای دیگری بر همین مبنا داشته اند . هر کدام از اینها نارسایی های خاص خود را دارند . برای مثال ، Scott ، وظایف حرفه ای را وظایفی با کارهای کامل و منحصر به فرد و نیازمند به آموزش های بلند مدت می داند ا خارج از سازمان در جهت یادگیری مجموعه مهارت ، تکمیل سازد . آن ها بهترین مهارت و بیشترین تلاش خود را به کار می گیرند و نسبت به حرفه ی خود وفادار باقی می مانند . کد اخلاقی حرفه ها بیشتر از آنکه جنبه ی حمایتی داشته باشد ، جنبه ی اجتماعی دارد و فرد حرفه ای در بالاترین مقام خود قرار می گیرد.
افراد حرفه ای در زمینه ی کارآفرینی گروه منحصر به فردی هستند که با توجه به قابلیت حرفه ای خود که مربوط به رقابت در سطح بازار می شود ، دوره های آموزشی را بعد از تحصیلا رسمی خود می گذرانند . دکترها ، دندانپزشک ها ، دارو سازها ، حسابداران و وکلا گروه هایی هستند که عموما در دنیای غرب به عنوان افراد حرفه ای تلقی می شدند ( رجوع شود
بهSorenson,1974;Wilensky;1964;Engel,1970 Sott,1969 ; Sorenson and ) .
خیلی از وظایف حرفه ای و برنامه های تحصیلی علمی امروزه طوری تدوین شده اند که اساس آن ها دارای نظم و قانون می باشند ، به طوری که تعداد محدودی از این نظم عمل می نمایند . ( Parrot,2004 )
P1 ) موسسه حرفه ای این قوه و توان را دارد که مانع معرفی برنامه های کار آفرینی در قالب برنامه تحصیلی دانشگاهی شود تا این برنامه حجیم نشود . این مسئله می تواند از طریق کاهش برنامه های درسی مازاد بر برنامه های اصلی صورت گیرد.
P2 ) از طریق شناسایی و گروه بندی مقرراتی که توسط موسسات حرفه ای تحت تاثیر قرار می گیرند ، تعیین برنامه تحصیلی که برای اعضای این گروه های حرفه ای مفید هستند و امکان کنترل و نگهداری شرایط بازار را برای آن ها فراهم می آورند نیز امکان پذیر است.
یک را ه برای تفهیم تصمیمی که برای افراد در نظر گرفته می شود تا مسیر شغلی معین را دنبال کند ، استفاده از مدل انگیزش شغلی Holland(1985) می باشد که نشات گرفته از مفاهیم Roe(1951) است.Roe (1951) بیان کرد که توسعه شغلی که از همان ابتدای کودکی آغاز می شود ، می تواند منعکس کننده ی بخش اصلی و اعظمی از شخصیت و علایق باشد که میزان آن بستگی به این مسئله دارد که فرد تا چه حد بر آن موارد تاکید و تمرکز می نماید. 5- افراد شخصیت مدار به محیط دورنی افراد توجه می کنند در حالی که افراد شی-مدار توجه و انرژی خود را از دیگران به دنیای بی روح عقاید، چیزها و سمبل ها متمرکز می نمایند. 6- بر اساس مطالعه ی Holland (1985) , Roe جامعه را به شش مدل مربوط به هم از انگیزش شغلی تقسیم می نماید : واقع گرا ، محقق، هنرمند، اجتماعی، اهل ریسک و سنتی.
این چارچوب پیشنهاد می کند که افراد به انتخاب شغلی انگیخته می شوند که هر یک از ویژگی های این مدل را که با آن هماهنگ هستند را تقویت می نماید.برای مثال، یک فرد با ویژگی محقق، بدین صورت توضیح داده می شود.
علاقمند به وظایف علمی ، مسائل جزئی را ترجیح می دهد،ترجیح می دهد به تنهایی کار کند ، از حل پیچیدگی های فنی لذت می برد. " در حالی که ویژگی های یک فرد اهل ریسک بدین شرح است " "خیلی خوب حرف می زند ، رهبر و فروشنده ی خوبی است ، با انرژی است ، ماجرا جو است ، از تشویق لذت می برد ، قابلیت اجتماعی بالایی دارد ، آرزوهای بزرگی دارد ، مخالف با کارهای فکری است.
در ارتباط با این مدل Holland اظهار میدارد که این ویژگی ها ارتباط شش بعدی با هم دارند یعنی همانطور که در شکل 1 مشخص می شود به موجب ان در کنار هم، یکدیگر را تقویت می کنند و موارد ی روی قطر مخالف و ضد هم هستند . همچنین این امکان وجود دارد که این شش گروه را به دو گروه اصلی طبقه بندی نمائیم : دنیای عقاید ، اشیا و سمبل ها در مقابل دنیای افراد ، مدیریت و سازمان ها . شغل ها نیز ممکن است در این نوع از طبقه بندی مدل Holland وجود داشته باشند . برای مثال مهندسان به عنوان افراد ( محقق – واقع گرا ) ، معلمان به عنوان افراد اجتماعی و مدیران افراد اجتماعی / خلاق در نظر گرفته می شوند . ترتیب های غیر تجاری که نیاز به همبستگی حرفه ای ندارند ، الگوی مشخص و معتبری ندارند به خصوص در موارد صنعتی . اگر چه دانشجویانی که این اصول را مطالعه می کنند اغلب خلاق و نوآور می شوند تا کارآفرین. این افراد نوعاً یا در بعد اجتماعی / خلاق این شش بعدی جای می گیرند یا در بعد کنجکاو / واقع گرا . یک مسیر شغلی نوعی برای یک فرد خلاق می تواند این مسئله باشد که چگونه از شغل صنعتی و سنتی یک محصول یا خدمتی که سود آور باشد، ایجاد نماید . برای مثال یک فارغ التحصیل کشاورزی ممکن است دوباره به خانواده ی کشاورزی خود برگردد و روش های کشاورزی نوآور و جدیدی را جهت کار بهتر به خانواده ی خود معرفی کند . یا یک دانشجوی دارای مدرک گرافیک ممکن است یک مبنای پول (طرح روی اسکناس) برای خدمت ارائه کند. در طول زمان تحصیل خود در دانشگاه ، این افراد به سمت توسعه ی ایده های تولیدی / شغلی تشویق می شوند تا بتوانند خود را از نظر شغلی تامین نمایند و هدف نهایی ان ها یک شغل مدیریتی است ، آن ها به سمت گزینه ی ریسک بر نوآوری و خلق فرصت تشویق نمی شوند . بعد ها در شغل خود ، حتی مدیریتی و کارافرینی ان ها به دنبال کسب اموزش های بیشتر مدیریتی و تجاری هستند. این برنامه ها به آن ها چارچوب وظیفه ای، مالی ، بازاریابی مفاهیم شخصیرا که معمولاً در شغلشان مفید هستند . (Hynes , 1996 ).
برای بقا در یک محیط کارافرینی نیاز به ابتکار ، تفکر و تشخیص فرصت می باشد و این مفاهیم اغلب در مسائل مدیریتی سطحی انگاشته می شوند :
P3 ) امادگی کار افرینی برای مشاغل صنعتی باید شامل اهداف مناسبی باشند که از مشاغل حرفه ای متمایز هستند .
P4 ) از طریق شناسایی و گروه بندی حالت هایی که در بردارنده ی مشاغل صنعتی می باشد ، امکان تعیین برنامه ی تحصیلی که برای دانشجویان و شرکت هایی که به دنبال خدمات رسانی ایده آل به این فارغ التحصیلان می باشند ، مفید می باشد ، وجود دارد.
دانشجویان غیر بازرگانی که یک شغل صرفا تحقیقاتی را در پی می گیرند در گروه های صنعتی و حرفه ای که قبلاً معرفی شده جای نمی گیرند . در انتخاب تحقیق به عنوان یک شیوه ی زندگی / شغل ، این مسئله مورد توافق است که افراد یک سازگاری میان قوت ها و ضعف های طبیعی خود و یک شغلی که با آن ویژگی ها هماهنگی دارد را پیدا کرده اند. این افراد به طور طبیعی در بعد واقعی / کنجکاو در مدل Holland جای می گیرند .
افراد آموزش دیده ی فنی که یک مسیر کارافرینی را در پی می گیرند ، با چالش منحصر به فردی مواجه می شوند به طوری که ان ها باید از یک سمت به سمت دیگر شش بعدی تغیر کنند و به مهارت های شغلی / کارافرینی مدل ریسک پذیری برسند . آن ها باید تناقض فزاینده میان دنیای محدود و اختیاری عقاید و سمبل ها و نظم بیشتر و نیز دینای افراد ، مدیریت و سازمان ها اداره نمایند.
مدل انگیزشی شغلی در شناسایی مهارت هایی که یک شخص آموزش دیده یفنی بدست می آورد یا با ان در طول دستیابی به کارآفرینی اشنا می شود ، مفید می باشد .
همچنین اظهار می داریم که افراد در این گروه ها تمایل دارند که قبل از بازنشستگی نتیجه ی زحمات خود را ببینند .
P5 ) آمادگی کارآفرینی برای حالت های خلاقانه ( حالت هایی که در بر دارندهی تحقیق علمی یا طراحی محصول جدید می شود ) باید ملزومات مناسبی جدای از آنچه که برای حرفه ها و مشاغل صنعتی لازم می باشد را در برگیرد.
روش
در ابتدا ، ما واحد هایی را که در یک دانشگاه تحقیقاتی یعنی American land Grant Research جز واحد های اصلی بودند را بررسی کردیم . همچنین اطلاعات ثانویه ای که شامل برنامه ی تحصیلی از 10 برنامه ی مهندسی / کارآفرینی بودند نیز جمع آوری و آزمون شوند . اما در این نتایج مطرح نگردیدند.
یک طرح مصاحبه نیز ایجاد شد که به بیان موارد زیر پرداخت :
• ایجاد مسیرهای شغلی افراد در محیط دانشکده.
• در نظر گرفتن فرصت ها برای اینکه بتوان در هر رشته یک کارآفرین باشیم.
• انواع ریسک های کارآفرینی که توسط افراد در آن نظم و شرایط آغاز می شود.
• انواع مهارت های کارآفرینی که برای آن افراد مورد تقاضا بودند.(پیوست 1)
سپس اکثر حالات و شرایط توسط سه نویسنده در سه سطح طبقه بندی شدند: حرفه ، صنعت و حالاتی که بر اساس نوآوری هستند . سه ویژگی مخاطه پذیر اصلی که به طور جهانی در فرآیند کارآفرینی وجود دارند ( اندازه سازمانی ، میزان منابع انسانی ، ملزومات منابع مالی و ماهیت موانع شرکت ) برای هر مقوله در جدول 1 ، مطرح شده اند. جدول شماره 1 :اصوال طبقه بندی شده به وسیله ی فاکتورهای فرآیند کارآفرینانه
برای مطالعه تجربی اصلاحات بالا ، مامصاحبه های مشابهی را با افرادی که به طور تصادفی از سه گروه : سرپرستان ، برنامه و تجهیزات ، کارآفرینان علمی / صنعتی و دانشجویان ، انتخاب شده بودند را ترتیب دادیم . در مجموع 31 مصاحبه گرفته و نیز اطلاعات مطالعاتی دیگر از 58 پرسش شونده بدست آمد . اطلاعات کیفی برای حالات متفاوت توسط 2 محقق بررسی مفهومی شدند .
نتایج :
ما برای طبقه بندی شرایط به چهارچوب حرفه ای ، صنعتی یا مخاطرات کارآفرینی بر اساس نوآوری ، حمایت تحقیقاتی یافتیم . بیان داشتیم که کارآفرینی برای اولین گروه اساسی حالت حرفه ای ( برای مثال داروساز ، دامپزشک ، حسابداران و روانشناسان و ... ) در یک چارچوب کاربردی آموزش و ارائه می شود . طوری که فارغ التحصیلان جدید در رشته ی تخصصی خود به طور عملی کار کنند قبل از آنکه شغل مستقلی برای خود بیابند . ما دریافتیم که فارغ التحصیلان در گروه دوم که شامل کار آفرینی عملی در مقوله های صنعتی می باشند ( مثل بازاریابی ، مالی ، علوم کامپیوتر ، مشاوره و ... ) ، باید با فرصت های کار آفرینی دست و پنجه نرم کنند و در یک صنعت تلاش کنند مطالعات خود را در زمینه ی کار آفرینی افزایش دهند .
گروه سوم این تقسیم بندی یعنی افرادی که در زمینه های مبتنی بر نو آوری تحصیل می کنند نیاز به حمایت ذهنی و آموزش و مطالعه امکان سنجی بیشتری دارند در حالیکه به بازاریابی و فراگیری فروش و بازاریابی همانند سه گروه دیگر نیاز دارند.
برای استفاده از این الگو ، هر گروه توسط مصاحبه کنندگان ، پرسش شوندگان تحقیق و محققان ارزیابی شدند تا بهترین هماهنگی بر اساس اکثریت مخاطرات ایجاد شده توسط افراد در هر گروه ، پدید آید . تنها چند موردی که فارغ التحصیلان تمایل به مخاطره ی نو آورانه و مبهم صنعتی داشتند ، مسئله ساز بودند. این حالات در گروه بندی جای گرفتند که اکثریت مخاطراتی را که توسط فارغ التحصیلان آن زمینه آغاز شده بود را در بر داشتند . سپس این حالات با هم گروه بندی شدند و پاسخ ها برای ثبات بیشتر بررسی شدند . پاسخ ها در جدول II به تفصیل آورده شدند.
جدول شماره 2 : پاسخهای طبقه بندی شده به وسیله ی اصول
این پاسخ ها بیان می دارند که :
• زمینه ها و حالات حرفه ای یک فرصتی را برای آغاز مخاطره ی آن ها بعد از 15 سال فعالیت ایجاد می کند نه اینکه مستقیما و درست بعد از فارغ التحصیلی . این مسئله در مورد حسابدران قوت بیشتری دارد ( یعنی تا 13 درصد ) و در دندانپزشکان حدود 100 درصد را شامل می شود.
• دانشجویان در رشته های صنعتی این گونه بوده اند که تقریبا 12 درصد همکلاسی هایشان بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی مشغول به کار شدند ( 8 درصد در زمینه های دیگر و 3/4 درصد در زمینه ی رشته ی تحصیلی خود
• تخمین زده شده که دانشجویان در رشته های خلاقیت محور ، حدودا 14 درصد همکلاسی هایشان بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی مشغول به کار شدند (9/8 درصد در سایر زمینه ها و 3/5 درصد در رشته ی خود ).
• فارغ التحصیلان خلاقیت محور و صنعتی بدین گونه بوده اند که فرصت آغاز کار آن ها بعد از 15 سال از فارغ التحصیلی افزایش می یابد ( از 2 درصد به 5/2 درصد همه ی فارغ التحصیلان در رشته های خود ) .
در نهایت بر اساس اظهاراتی که در طی این مصاحبات جمع آوری شد ، از پرسش شوندگان تحقیق ، درخواست شد که مهارت هایی را که یک کارآفرین باید دارا باشد را ذکر کنند . 5 مهارت اولیه به این صورت رده بندی شدند.مهارت های 1 یا 2 (خیلی مهم ) بررسی شدند و نتایج در جدول III درج شدند.
جدول شماره 3 : مهارتهای موردنیاز طبقه بندی شده بر اساس پاسخهای گروه ها
این نتایج بیان می دارند که در نیازهای گروه های متفاوت تغییراتی وجود دارد . رشته های حرفه محور به دنبال افراد در زمینه های مدیریت ، حسابداری و مالی ، فروش و بازاریابی و استراتژیک می باشد . رشته های صنعت محور که گروه وسیعی از این تقسیم بندی را شامل می شود ، نیاز به افراد با مهارت های مدیریتی ، بازاریابی /فروش / استراتژی و مهارت های ارتباطی می باشد.
رشته های خلاق محور و مخاطرات کا آفرینی با توجه به اندازه های کوچکتر سازمانی و استراتژی های کوتاه مدت به دنبال بررسی های امکان سنجی و حمایت دارایی های ذهنی ، توسعه زنجیره ی تامین و فروش و بازاریابی و آموزش و فراگیری حسابداری و مالی می باشند . براساس نتایج تحقیقاتی فوق و اطلاعات حاصل از مصاحبه ، ما یک برنامه ی تحصیلی پیشنهادی به ترتیب ذیل ارائه می دهیم:
چارچوب برنامه ی تحصیلی پیشنهادی:
با محدود کردن و در نظر گرفتن ساختار برنامه و بر اساس نتایج جدول بندی شده فوق ، ما به این نتیجه رسیدیم که یک نیاز واقعی به برنامه ی تحصیلی کارآفرینی به صورت زیر وجود دارد :
• نیازهای منحصر برنامه ی تحصیلی هر سه گروه در نظر گرفته شود.
• تاثیر برنامه ی آموزشی کمی در شرایط واحد باشد تا به تعداد بیشتری از دانشجویان فرصت داده شود
که به اطلاعات مرکزی دسترسی داشته باشند ( تقاضای بیشتر از طریق هزینه ی کمتر در زمان و شهریه وجود دارد اما ارزش بیشتر در دوره های مربوط می باشد).
• کمترین میزان واحد و واحدهای فوق برنامه باید برای دانشکده ی بازرگانی باشد اینکار را می توان از طریق تقسیم واحدهای لازم در طی دوره انجام داد.
• برای توسعه ی مهارت های ارتباطی برای هر رشته نیازهای اساسی مشترک را در نظر بگیریم.
بنابراین ، پیشنهاد می کنیم که واحدهای زیر در این برنامه آموزشی وجود داشته باشد :
• فروش و بازاریابی کار آفرینی . این واحد در بردارنده ی استراتژی هایی می شود که توسط کارآفرینان به کار برده می شوند تا شبکه ی توزیع محصولات و خدمات خود را برای اجرا و بررسی بازار و فروش گسترش و ایجاد نمایند.این واحد مربوط به چالش های موجود در مسیر کاهش هزینه بازاریابی و عدم وجود مارک تجاری (برند) در مراحل اولیه فروش می باشد . سر فصل های این واحد عبارتند از : بازاریابی خودمحورانه ، تبلیغات و ارتباطات و بهینه سازی زنجیره ی تامین.
• مدیریت منابع مالی کارآفرینی . این واحد شامل سر فصل هایی درباره ی حسابداری و مالی می باشد تا کارآفرینان را برای مرحله ی نخست کار آماده سازد . محتوای این واحد منعکس کننده ی ماهیت بحرانی حسابداری است اما می تواند به خوبی تشخیص دهد که آیا برای کار حسابداری است اما می تواند به خوبی تشخیص دهد که آیا برای امر حسابداری نرم افزارهای این رشته راقوت بخشد و یا یک حسابدار استخدام کند . سر فصل های جدید مالی شامل : پیش بینی مالی ، منابع سرمایه گذاری ، ارزشیابی مخاطرات جدید ، تعاملات مالی و برداشت مخاطرات می باشد.
• بررسی و مطالعات امکان سنجی و حمایت از توانایی ذهنی : این واحد اصول طراحی و معرفی محصول ، مطالعات امکان سنجی و حمایت توانایی ذهنی را شامل می شود. دانشجویان در این واحد تخصصهای تجاری را برای ایده ی محصول خود ، طراحی بهتر محصول خود ، بررسی مقدماتی زمینه ی تجاری توسعه می بخشند و درباره ی توسعه ی زنجیر ی تامین ، ایجاد حق امتیاز ، قوانین علائم و حق کپی رایت می آموزند تا حمایت دارایی ذهنی مناسبی را بتوانند ارائه نمایند.
• شناخت فرصت و استراتژی . این واحد شامل فرآیند و چارچوبهایی برای ایجاد یک استراتژی شغلی ثانویه و ارزیابی فرصت های تجاری می باشد.این واحد برای طیف وسیعی از افراد می باشد که به کارآفرینی علاقمند هستند اما برنامه تجاری خاصی را مدنظر ندارند.این واحد شامل شناخت فرصت ، نیروهای بازار ، جمع آوری اطلاعات صنعت ، بررسی و امکان سنجی طرح تجاری ، توسعه زنجیره ی تامین و مشارکت تجاری می باشد.
دوره های گروه سازی:
نتایج و کاربردها:
ما یک چارچوب آموزشی منظم ارائه کردیم که مسیر مشخصی را در فرآیندهای کار آفرینانه در پی می گیرد.این چارچوب ، کاربردهای مهمی را برای افراد دست اندر کار دارد مثل:
• طراحان برنامه ی آموزشی قادر خواهند بود ، درک بهتری از تقاضا و تنوع شرایط در رشته های چندگانه داشته باشند.
• مفروضات اصلی ( اغلب در انتقال تکنولوژی وجود دارند ) را می توان به مراحل اولیه فرایند تجاری شدن موکول کرد زیرا نوآوران بهتر آگاه و آماده می شوند.
• مذاکرات دست اندرکاران ( بخصوص آن هایی که در موسسات دولتی فعالیت می کنند ) ، موثرتر و واقعی تر خواهد شد چرا که در طول زمان "درک بازار" پیدا می کنند. دانشجویان ( کارآفرینان فردا ) بهتر قادر خواهند بود که برای یک شغل کارآفرینانه برنامه ریزی کنند.
برگرفته ازسایت: karafarinha.blogfa.com