در مقاله زیر سعی بر این است که موفقیت شرکت ها، سازمان ها و موسسات را در چهار چرخه ذیل تشریح کرده و بررسی شود که چرا بعضی از شرکت ها همواره موفق و بعضی دیگر در یک مقطع موفق و دارای شهرت می شوند و بعد از مدتی از بین می روند.در زیر چهار روال و مورد را که باعث موفقیت مدیران و کارآفرینان می شوند به صورت اختصار مورد بحث و تحلیل قرار می دهیم: 1- تمرکز بر کار
بدون تردید هدف از ایجاد هر سازمان، موسسه و شرکت انجام سلسله فعالیت هایی برای دستیابی به اهدافی از پیش تعیین شده است. اما بعضی از این موسسات، شرکت ها و سازمان ها آنچنان درگیر بوروکراسی و پیچیدگی روال اداری سازمانی سنگین می شوند که تفاوت بین کار مفید و غیرمفید را تشخیص نمی دهند. اما در سازمان ها و موسسات و شرکت های موفق هیچ چیز مهم تر از کار نیست، هرگز مقررات اداری، تشکیلات و تشریفات مانع انجام کار نمی شود. بنابراین سازمان ها و موسسات موفق روی کار متمرکز هستند و فرق بین کار مفید و اشتغال بیهوده را درک می کنند، روح سالم کار که تمرکز روی کار، عشق به کار، اصالت دادن به کار و اولویت دادن به کار هدفدار و اینکه کار فقط به خاطر بهتر و درست انجام دادن آن است شروع و پایان می یابد نه دست یافتن به هزینه و پول به صورت موقت.
2- خدمت به مشتری
شرکت ها و موسسه های موفق بر پایه یک اعتقاد عمومی به مشتری یا مخاطب خود احترام قلبی و عملی می گذارند و بر این اساس برنامه ریزی و اقدام می کنند.
این شرکت ها عشق خدمت به مردم و عشق به کیفیت محصولات خود برای جلب اعتماد و رضایت مردم را سرلوحه کار خود قرار می دهند؛رازی که به صورت روزافزون رضایت مردم را بالا می برد و فروش آنان را افزایش می دهد و متقابلاً موجبات حفظ مشتری و کیفیت محصولات را فراهم می کند و این شعار که رضایت مشتری همواره حفظ فروش را بیشتر محفوظ می کند را می شناسند. شرکت های موفق جلب رضایت و اعتماد مشتری را پشتوانه و سرمایه اصلی خود قلمداد می کنند و موفقیت خود را مرهون رابطه قوی و بااطمینان مشتریان و مصرف کنندگان با محصولات شان می دانند. آنان سود و منفعت خود را در گرو حفظ اعتماد مشتریان می دانند نه سود آن و به خاطر همین موضوع بیشترین سرمایه گذاری خود را صرف ارائه خدمات هرچه شایسته تر به آنان و عرضه محصولات مرغوب تر می کنند و با شوق و علاقه پای حرف ها، دیدگاه ها و شکایت های مشتریان می نشینند. آنان معتقد به اصلاح تولید و محصول خود به منظور جلب رضایت مشتری هستند.
3- خود رهبری
موسسه ها و شرکت های موفق دارای ساختاری هستند که درون آن مفهومی به نام مدیریت بر خویشتن یا خود مدیریتی یا خودرهبری رشد می کند و اگر نگوییم همه افراد ولی بسیاری از افراد به درجه ای از رشد می رسند که خود مسوولیت خویش را می پذیرند و در این راه از قدرت و حمایت لازم برخوردار می شوند. در این موسسه ها و شرکت ها همواره کسانی هستند که به عنوان قهرمان یا یک کارآفرین دست به کارهای شگفت انگیز و خارق العاده می زنند. آنان منشاء بیشتر طرح ها و تولیداتی هستند که وقتی به بازار عرضه می شوند موفقیت شرکت مربوطه را تضمین می کنند.پشت هر طرح موفق یا هر محصول موفق یک قهرمان یا یک کارآفرین ایستاده است. موسسه های موفق راه ستاره شدن، قهرمان شدن و کارآفرین شدن را پیش پای افراد خود می گذارند و از هرگونه تشویق و حمایت برای دست یافتن به چنین موقعیتی هرگز دریغ نمی کنند. این شرکت ها و موسسه ها قهرمانان خود را در همه حال مورد حمایت قرار می دهند؛ چه در حال شکوفایی و پیروزی باشند و چه در حال شکست و به این دلیل است که:
- تحقیق هر طرح مورد علاقه را به یک کارآفرین و مبتکر می سپارند.
- کارآفرین و ستاره ها را به حال خود نمی گذارند بلکه تمام مدیریت موسسه با تمام قوا به حمایت از آنان برمی خیزند.
- می دانند کارکردن با کارآفرینان و ستاره ها کار مشکلی است ولی از کار آنان استقبال می کنند.
- هرگز تلاش نمی کنند خواسته های خود را فقط در چارچوب ثابت و رسمی تشکیلاتی محقق کنند بلکه بسیاری از وقت ها، خلاقیت ها را در فعالیت های حاشیه ای کشف و شناسایی می کنند.
- هر کس را که مامور کاری می کنند، قدرت و اختیارات لازم را در اختیار او می گذارند زیرا می دانند مدیر موفق نیازمند قدرت است.
- نه تنها با موسسه های مشابه بیرونی به رقابت برمی خیزند بلکه در نظام داخلی خود نیز شرایط ایجاد رقابت سازنده را به وجود می آورند.
- ارتباطات داخلی میان کارکنان را با حداکثر توان حمایت و تقویت می کنند، به گونه ای که تمام افراد سازمان در تمام سطوح تشکیلاتی از قدرت ارتباط با دیگران برخوردارند.
- شکست را می پذیرند و آن را به عنوان یک حادثه عادی تلقی می کنند، از شکست درس می گیرند و شکست خوردگان را مورد نکوهش قرار نمی دهند.
4- نیروی انسانی، با ارزش ترین سرمایه
کارگران و کارمندان شما نابالغ نیستند. همانند یک شریک با آنان رفتار کنید. احترام به آنان را فراموش نکنید رفتار خوب با آنان نطفه تحول در تولید است. نمی توان فقط تهیه لوازم کار و ایجاد انضباط اداری را منشاء تولید دانست. اگر می خواهید تولید بیشتر داشته باشید و سود بیشتری به دست بیاورید، با کسانی که همکار شما هستند به عنوان ارزشمندترین و گران قیمت ترین سرمایه های خود برخورد کنید. شرکت ها و موسسه هایی که به نوعی دچار شکست و فروپاشی شده اند در یک چیز مشابه هم بوده اند؛ بی توجهی به سرمایه اصلی خود یعنی نیروی انسانی با مهارت و باتجربه. اینکه آیا اصولاً نیروی انسانی به عنوان یک سرمایه قلمداد می شود یا نه، موضوعی است که مورد اختلاف مدیران موفق و مدیران ناموفق است. مدیران موفق با ارزش ترین سرمایه خود را در بخش نیروی انسانی موسسه و شرکت یا سازمان خود جست وجو می کنند نه در حساب بانکی و تجهیزات و ساختمان های خود. بنابراین مساله ای به نام کرامت انسانی و احترام به کارکنان به عنوان مهم ترین و اولین اصل اساسی در شیوه عملکرد مدیران موفق ظهور و نمایان است. هر یک از این موسسه ها، شرکت ها و سازمان های موفق به گونه ای موجبات احترام به کارکنان خود را فراهم می آورند.
-
برخی از این تجربه ها
- استفاده از تعبیرهای صمیمانه و دوستانه به جای کلمه کارمند یا کارگر
- اجرای سیاست درهای باز
- برگزاری مجالس جشن برای کارکنان
- گشاده رویی در مواجهه با کارکنان
- شریک قلمدادکردن کارکنان در همه موفقیت ها
- ارتباط مستقیم و رودررو با کارکنان
- گوش دادن به نظرات کارکنان
- دادن آزادی و اختیار به کارکنان در حیطه مسوولیت ها.
در مقاله حاضر در چهار مورد چگونگی مدیریت موفق و ناموفق تحلیل شد. بر این اساس یک مدیر موفق باید استراتژی تغییر و تحول و ابتکار عمل کارها را در چهار پارامتر فوق جست وجو کند و کارگران و کارمندان خود را به عنوان همکار و دوست برشمرده و سیاست درهای باز را همواره حفظ کند تا محصول و خدمات ارائه شده به بهترین نحو ارائه شود. کارآفرین ها و موسسان شرکت ها و موسسات باید بدانند راز موفقیت در مشتری مداری است و اگر بخواهند رقابت پذیر باشند باید بازار را بشناسند و بر حسب آن فعالیت کنند.
منبع: forbes.com
منبع : سرمایه
87/6/5
اگر تصور می کنید ایجاد انگیزه در کارکنان باعث بهبود کارایی آنها در بلندمدت می شود در این اعتقاد خود تجدیدنظر کنید. کارکنان همواره به انگیزه نیاز دارند و شما به عنوان مدیر باید نظارت کافی بر عملکرد آنها داشته باشید.در محیط اقتصادی پررقابت کنونی دیگر عملکرد «متوسط» کافی نیست. اگر چنین عملکردی را از کارکنان خود بپذیرید در حقیقت هدایت شرکت به سوی ورشکستگی است.
برخی از کارشناسان منابع انسانی می پرسند با توجه به اهمیت عملکرد عالی کارکنان چرا بسیاری از شرکت ها عملکرد متوسط را می پذیرند و حرکتی در جهت بهبود آن نمی کنند. شاید علت این است که ارتقای استانداردهای کاری دشوار است. مدیران نگران اعمال فشار بر کارکنان هستند اما هیچ یک از این دلایل مسوولیت ضروری ارتقای عملکرد کارکنان را از دوش شما برنمی دارد. باید کار را از جایی شروع کنید. برای مثال می توانید از قاعده 20-60- 20 آغاز کنید.
طبق این قاعده عملکرد تمام گروه های کاری قابل طبقه بندی است یعنی شما می توانید کارکنان را به سه گروه تقسیم کنید.
- 20 درصد عملکرد عالی دارند
- 60 درصد عملکرد متوسط دارند و
- 20درصد عملکرد ضعیف دارند
بدین ترتیب چه محل ممکنی برای آغاز دارید اما ارتقای عملکرد در کدام گروه ضروری است؟ راه حل این است برای گروهی که عملکرد عالی دارند لازم نیست فعلاً اقدامی انجام دهید. بدین ترتیب دو گروه باقی می مانند: گروه با عملکرد ضعیف و گروه با عملکرد متوسط اما با کدام گروه آغاز می کنید؟ خبر خوب این است که در این زمینه می توانید با یک تیر دو نشانه را بزنید. تحقیقات نشان می دهد هنگامی که اقدامی برای ارتقای عملکرد گروه کارکنان ضعیف شروع می کنید این اقدام بزرگ ترین تاثیر را روی گروه متوسط بجا می گذارد.
بر عکس اگر برای رفع عملکرد ضعیف گروه یاد شده اقدامی نکنید به تدریج گروه کارکنان با عملکرد متوسط نیز به جمع گروه ضعیف خواهند پیوست یعنی بهره وری پایین، هدر دادن وقت و امکانات در آنها نیز مشاهده خواهد شد زیرا مشاهده می کنند که داشتن عملکرد مناسب یا ضعیف دید مدیران تفاوتی ندارد. به یاد داشته باشید که کارکنان از رفتار و عملکرد یکدیگر کاملاً آگاه هستند حتی اگر مدیران وانمود کنند توجهی به رفتارها ندارند. اگر با همه یکسان رفتار شود انگیزه ای برای داشتن عملکرد خوب در بین کارکنان باقی نمی ماند.
برای رفع عملکرد ضعیف کارکنان راه های مختلفی وجود دارد. کار را با تنظیم استاندارد عملکرد و شرح وظایف شغلی تک تک کارکنان آغاز کنید. بسیاری از مدیران درکسب و کارهای کوچک از این اقدام بسیار مهم صرفنظر می کنند. شرح وظایف شغلی ابزاری بسیاری سودمند است زیرا کارکنان با مطالعه آن دقیقاً متوجه می شوند چه انتظاری از آنها می رود. این ابزار همچنین برای مدیران معیاری جهت ارزیابی عملکردهای کارکنان است. پس از اعلام شرح وظایف شغلی اگر هر یک از کارکنان به درستی وظایف خود را انجام نمی دهند دلیل را بیابید.
اگر مشکل کمبود آموزش است دوره های آموزشی برگزار کنید. گاه فرد توانا و ماهر است اما شغل مناسبی برای او در نظر گرفته نشده است. در این حالت نیز با جست وجو می یابید که چه جایگاهی برای وی مناسب است وعملکرد او را بهبود خواهد بخشید. کارشناسان منابع انسانی معتقدند در بسیاری از مواقع مشکل اصلی وجود عادات رفتاری و کاری صفر و نادرست است. اگر با انجام تمام کارهای ممکن عملکرد کارمند مورد نظر بهبود نیافت باید سخت ترین تصمیم را که پایان دادن به کار وی است، اتخاذ کنید.
جک ولش مدیر عامل پیشین شرکت جنرال الکتریک به خاطر رویه های مدیریتی خاصی که داشت از شهرت ویژه ای برخوردار بود. در دهه 1980 ولش دستور داد در پایان هر سال مدیر هر بخش پرسنل خود را طبقه بندی کرده و 10 درصد انتهای فهرست را که پایین ترین عملکرد را دارند اخراج کنند. او معتقد بود با این فشار تمام کارکنان حتی دسته ای که بهترین کارکرد را داشتند برای ارتقای عملکرد خود تلاش می کنند زیرا تهدید اخراج انگیزه ای بسیار قوی برای تلاش است.
منطق حاکم بر دستور ولش این بود که کارکنان با عملکرد ضعیف عملاً به کسب و کار ضرر می زنند. اگر شرکت را ترک کنند دیگران متوجه می شوند مدیران به کارایی کارکنان توجه دارند و برای آن ارزش قائل هستند.
کارشناسان معتقدند هر نوع تصمیم گیری برای نیروی انسانی باید با بررسی همه جانبه انجام شود. بسیاری از محیط ها برای تصمیم گیری های سختگیرانه مناسب نیستند اما همه آنها معتقدند نباید نسبت به عملکرد ضعیف و متوسط بی توجه بود. شاید بهترین روش استاندارد از قانون 20-60-20 و نظارت مداوم بر عملکرد تک تک کارکنان است.
منبع:www.entrepreneur.com
منبع : سرمایه
87/2/8
کاروان تعالی وپیشرفت بشریت همواره مدیون حضور،تلاشها وخدمات ارزنده انسانهای بزرگی بوده وهست که ازآنان به پیش قراولان وطلایه داران وحماسه آفرینان حرکت عظیم تمدن ساز وروبه رشد یادمیگردد وبه یقین میتوان ادعانمود که اگرنبود وجود این افراد،گروهها وانسان های متعهد،دلسوخته،پاک نهاد،فرهیخته ونخبه،بعنوان غافله سالاران حقیقی این جنبش،مسیرحرکت بشریابه بیراهه ختم میگردیدویابسیارکند وبطئی درهمان منزلگاه های اولیه وبدون کسب هیچ رهاورد مهم وارزنده متوقف میگردید.وخدامیدانددرچنان وضعیتی چه سرنوشت اسف باری برتمدن انسانی حاکم میگشت.
امروزه این حقیقت رانبایدنادیده گرفت که جامعه بشری بسیاری ازدستاوردها،رهاوردها ونتایج متعالی وپیشرفتهای ارزشمندخود وهرگونه بهبود ورشدی ودرمخلص کلام تمدن غنی وعظیم انسانی راباهمه مظاهرودرخشش وشگفتی هایش رامدیون خلاقیتها،نواندیشیها،اندیشه های ناب وبی بدیل،تلاش های سخت وطاقت فرسای شبانه روزی،روحیه ی متعالی وتوفیق گرایانه واستقلال طلبانه،تقبل مخاطرات وابهامات دشوارافرادی است که کارآفرینان ارزش آفرین نام داشته ودرهماره تاریخ بشریت پیشگامان،پیشقراولان وجلوداران حرکات امیدآفرین ودگرگون سازجوامع بشری بودند،همان عاملان تغییری که درمتون وادبیات کارآفرینی به کارآفرینان ملقب گردیدند.
اگرماکارآفرینان راافرادمتعهد،وفادار،دلباخته،دلسوخته وشیفته ی پیشرفت وتعالی انسانی تصور می کنیم فی الواقع آنان به مثابه ایجادکنندگان تحرک ،پویایی،سرزندگی میباشند واقدامات آنان قرین باتلاش،سخت کوشی وکار ومجاهدت می باشد که ازنظر اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی موجد ومنشا تغییر وتحولات گوناگون ونتایج بسیار گرانقدر وارزشمندهستند.
آنان عوامل ومنابع غنی وبالقوه اقتصادی رابه تحرک وا می دارند،ازطریق ایجادوشناسایی وارزیابی فرصت های بی بدیل واستثنایی بالاخص درعرصه تجارت وکسب وکارباعث رونق وپویایی اقتصادی جامعه می گردند.منابع مختلف راازسطوح کم بهره وربه سطوح بیشتربهره ورارتقا بخشیده وعامل باروری ورشدنهاده های اقتصادی درجامعه می گردند.
آنان نیازها وخواسته های رو به تزاید همنوعان خودراشناسایی نموده وباوسواس ودغدغه خاصی درجهت رفع آن وارتقای خواسته های انسانی ازهرگونه تلاشی دریغ نمی ورزند.
تلاش های کارآفرینانه در ریشه کن نمودن فقر و ناعدالتی های اجتماعیو اقتصادی که عامل اصلی بسیاری از نا امنی ها،کمبودها، شکاف ها و کاستی ها و به طبع آن بحران ها و آشوب های فجیع در اجتماع می باشد نقش بسیار حیاتی و اساسی دارد.نوآوری و خلاقیت آنان همواره به عنوان عامل تعالی آفرین در بهبود و اصلاح دستاورد های بشریو نیز نو گرایی و تحول آفرینی در عرصه های مختلف اجتماعی جایگاه ارزشی بس والا و بی مثال دارد.
باور های مثبت و اعتماد به نفس ستودنی آنان و خود باوری بر آمده از ایمان به توانمندی ها و موهبتهای ارزنده الهی درآنان،از آنها انسانهایی مقاوم،پایدار،سخت کوش،نستوه و خستگی نا پذیری می سازد که به مانند دریا دلان از پس مشقت ها،سختی ها،ناملایمات و تلاطمات عظیم و و مشکلات به سلامت برآمده و عامل توسعه و خوداتکایی و استقلال جامعه خود می شوند.
مخاطره جویی،استقلال طلبی،توفیق گرایی آنان،از آنها قهرمانان همیشه پیروز در فتح قلل رفیع سعادت انسانی ساخته که پله های ترقی و پیشرفت را یکی پس از دیگری به بالا رفته و سعادت و آرامش و آسایش را برای انسانها به ارمغان می آورند.آنان آرزو،امید،حرکت و آینده را به بشریت نوید می دهند.
کارآفرینان افرادی هستند که با به کارگیری توانمندی های درونی خود این قدرت را دارند که از "هیچ همه چیز خلق" کنند و" موتور توسعه اقتصادی" جامعه گردند.
در یک کلام می توان آنها را موهبت الهی و فرشتگان نجات و سعادت جامعه بشر لقب داد که عامل شکوفایی پویایی بقا و دوام و ارتقا و پیشرفت و توسعه جامعه می باشند.اما همین انسانهای فرزانه،دلسوز و پاکباخته باید از سوی جامعه درک گردند.باید مقام ومنزلت واقعی به آنان داد.آنان بایدازپیچ وخم های زندگی ومشکلات ومسایل دست وپاگیری که ازتوان وانگیزه آنان درخلق فرصت های بی بدیل کسب وکار می کاهد مصون باشند اگر چه آنان این توانایی رادارند که تحت شرایط بسیار دشوار به هنر نمایی خود ادامه دهند اما لازم است در جامعه از سوی عوامل مختلف مورد حمایت قرار گیرند.برای اینکه تلاش های کارآفرینی قرین به موفقیت باشد و ارزش بیشتری را خلق نماید شایسته است از آنان به انحای مختلف حمایت شود.
چون ماهیت کار های آنها مخاطره آمیز است و هر آن ممکن است با مخاطرات مختلف اعم از ریسک های مالی،روانی و اجتماعی مواجه گردند باید از سوی مسوولان جامعه اقداماتی در خصوص تحمل آسان ریسک آنان فراهم آید.آنان نیاز به حمایت های مالی و روانی واقعی دارند.لازم است تسهیلات مالی ارزان قیمت با اعمال کمترین بروکراسی و تشریفات زائد اداری در اختیار آنان قرار گیرد.زیر ساخت ها و مقدمات کارآفرینی برای آنان تدارک یابد.
ضروری است فرهنگ کار و کارآفرینی در جامعه ارتقا یابدچراکه مقوله فرهنگ بسترامنی است جهت حضوروظهورکارآمدافرادکارآفرین و از کارآفرینان به عنوان قهرمانان همیشه پیروز عرصه های علمی و اقتصادی تقدیر گردد.در این خصوص بعنوان یک ضرورت مخصوصا برای کشور ایران(که سرزمین بسیار مساعدی برای انجام اقدامات کارآفرینانه است که آن هم به پشتوانه برخورداری از امکانات ومنابع و ذخایر عظیم و سرمایه های بی بدیل وشایسته انسانی و جوانانی برومند وفرهیخته می باشد) لازم است به توسعه و تقویت نهادی کارآفرینی توجه خاص گردد و شبکه های کارآفرینی را در اقصی نقاط کشور بالاخص در خصوص کارآفرینی زنان و روستایی که مملو از استعدادهای درخشان وارزشمند است اعمال نمود.
هرچه سریعتروعلمی ترنسبت به راه اندازی تعداد بیشتری ازمراکزرشد وپارک های علمی فناوری به مفهوم واقعی کلمه ازسوی دولت ومسئولان اقدام گردد تازمینه حضوروورود کارآفرینان جوان وفارغ التحصیلان دانشگاهی درعرصه کاروتلاش وسازندگی فراهم گردیده واین مراکز به خاستگاه وپایگاه اصلی جهت ظهور وتعالی کارآفرینی تبدیل گردد.
ضمن آنکه نباید نسبت به نقش بی بدیل دانشگاهها ومراکزآموزش عالی درآموزش،ترویج وپرورش کارآفرینان کم توجه بود لازم است تا ازظرفیت های بکر وبلااستفاده ای که درنهادهای آموزشی بالاخص آموزش وپرورش عمومی نهفته شده ومع الاسف مغفول واقع گردیده بطورکامل بهره جست،ازتجربیات گرانسنگ اساتید مجرب ودلسوخته،کارآفرینان بزرگوارمیهنی وجهانی درجهت ارائه ی الگوهای عملی درزمینه کارآفرینی استفاده نمود.باید به عنوان الگوی برتر ومتعالی،الگوی کارآفرینی رادرجامعه بارز وشاخص نمود وآن راحتی ازپائین ترین لایه های اجتماعی یعنی خانواده ها تا لایه های بالاتر یعنی سازمان هاتسری بخشیده ونهادینه نمود
برای کشور وملت ایران ،بسیج همگانی درزمینه کارآفرینی یک ضرورت ملی وحیاتی تلقی میگردد آنچنانکه همه ی کشورهای دیگر وملت های سرفراز دنیا مسیر تعالی وپیشرفت ورشد وشکوفایی خودراازمیان آن یافتند
درپایان لازم به تذکراست که آنچه که نگارنده را به تحریر این موضوع واداشت به خاطراهمیتی است که برای جایگاه اجتماعی واقعی کارآفرینان قایل بود تاکید میگردد که آنان قهرمانان واقعی ومدال آوران حقیقی مصاف سرنوشت ساز عزت وافتخار ملت عظیم الشان ایران تلقی گردند،سربازان شجاع،دلاورمردان شیردل،ایثارگران واقعی که تعهدووفاداری وحس وطن دوستی ازجمله ویژگی های مهم آنها می باشدوبایدازسوی آحادجامعه موردالتفات ویژه واقع گردندودرجامعه به دیدفاتحان واقعی نگریسته شوندوازسوی همگان موردتشویق،تمجید،تشویق وتقدیرقرارگیرندوحمایت های بیدریغ وهمه جانبه ازآنان بعمل آید.آنان راباید به مثابه ذخایراستراتژیک وسرمایه های افتخارآمیز انسانی نگریست .
تشویق وتمجیدازکارآفرینان وحمایت وقدردانی ازآنان بایدفرض مسلم پنداشته شودکه جامعه درقبال پایمردی ها،نیکی ها،سخت کوشی ها وتلاش های دلسوزانه آنان به آنهاارزانی میداردکه باعث میگردد افرادزیادی به جمع آنان بپیوندند وجامعه راازمزایا ومنافع بی بدیل کارآفرینی منتفع سازند
اگرخواهان اعتلا وتوسعه وشکوفایی ملت وکشورمان هستیم،همکان بایدبه این باوربرسیم که کارآفرینی وکارآفرینان میتوانندبعنوان یک ضرورت استراتژیک مارادررسیدن به اهداف مان کمک نماید وبایددرچشم اندازمان "ایران کارآفرین" راوجهه همت تماما دست اندرکاران وهمه اقشارجامعه قراردهیم تاتاریخ وآیندگان ازایران وایرانی بعنوان اقوام کوشا ومترقی نام ببرند وبرگهای زرین دیگر برتاریخ سراسرافتخاراین ملت بیفزاییم.
نویسنده : سیدنبی اله حسینی
منبع : مركز كارآفريني دانشگاه شريف
87/6/25
طی چند ماه گذشته بسیاری از شرکت های فعال در اقتصاد آمریکا، اروپا و نیز آسیا از دریافت وام برای ادامه فعالیت محروم مانده اند. این فرآیند حتی برای شرکت هایی که سال ها سودده بوده اند، نیز رخ داده است. کارشناسان معتقدند فقدان نقدینگی یعنی ناتوانی شرکت ها برای دریافت وام به کاهش فرصت های شغلی، کمبود سرمایه گذاری و ناتوانی در بازپرداخت بدهی هایشان به بانک ها منجر می شود. این عوامل خود زمینه ساز عمیق تر شدن رکود اقتصادی و تشدید بحران مالی خواهد بود.
از هنگامی که نخستین نشانه های بحران مالی در اقتصاد غرب مشاهده شد 14 ماه می گذرد و اکنون این روند به نقطه بحرانی خود رسیده است یعنی حتی بخش های موفق و پررونق اقتصاد نیز تحت تاثیر محدودیت منابع مالی و در معرض رکود قرار گرفته اند. اما واقعیت آن است که تاثیر طرح های کمک دولت ها برای مصون ماندن از بحران مالی بسیار زمانبر است و اقداماتی که تاکنون صورت گرفته، برای معکوس کردن روند کنونی کافی نیست.
از سوی دیگر شرکت ها و بخش هایی که به هر سبب و عاملی توانسته اند به فعالیت موفق خود ادامه دهند، نیز تحت تاثیر این وضعیت قرار گرفته و در ادامه کارشان اختلال به وجود می آید. هرچه مدت در دسترس نبودن اعتبارات بانکی بیشتر شود، فشار بیشتری به اقتصاد وارد خواهد شد. تاکنون شاخص داوجونز صدها واحد کاهش یافته و این روند در صورت انجام نشدن اقدام سریع و صحیح ادامه خواهد یافت.
آنچه باعث هولناک بودن بحران اعتبارات می شود، تاثیر یکسان آن بر شرکت های موفق و شکست خورده است. حتی آن دسته از شرکت ها که هیچ نقشی در این حوادث نداشته اند نیز با کمبود نقدینگی و اعتبار مواجه خواهند شد.
این گفته در مورد شرکت ها در دیگر کشورها نیز صدق می کند برای مثال در اروپا طی سه روز مقامات این قاره مجبور شدند فعالیت پنج نهاد بزرگ مالی را متوقف کنند. همچنین نشانه هایی از فشار مالی در هنگ کنگ، هند و کره جنوبی مشاهده می شود. وضعیت برای شرکت های خصوصی کوچک و متوسط کارآفرین که استقلال بیشتری دارند و معمولاً باید روی پای خود بایستند بسیار بدتر است. کارآفرین ها از دو جهت دچار بحران می شوند؛ کاهش اعتبارات بانکی و رکود فروش. کارآفرینی فی نفسه فعالیتی پرریسک است. اگر ریسک های دیگر نظیر فشارهای مالی و مصرف پایین شهروندان نیز به آن اضافه شود، ادامه کار به شدت دشوار خواهد شد.
به علت پیوستگی شدید نظام اقتصادی جهان آن دسته از تولیدکنندگان که از محل صادرات محصولات خود درآمد کسب می کنند، در اثر بحران های کنونی دچار وقفه در فعالیت های خود می شوند. به اعتقاد کارشناسان بحران کنونی یک بحران ساده که زمان آن را از میان می برد، نیست. فقدان سپرده گذاری مردم بانک ها را از داشتن منابع مالی کوتاه مدت که معمولاً در اختیار شرکت ها قرار می گیرد، محروم می کند. در این حالت هزینه تامین سرمایه برای تمام شرکت ها به ویژه شرکت های خصوصی به شدت بالا می رود و اگر این بازار به سرعت ثبات نیابد یک فاجعه رخ خواهد داد. شرکت های کوچک و متوسط که ستون فقرات اقتصاد هستند و تاکنون باعث ادامه فعالیت آن شده اند، به سبب کاهش مصرف و محدودیت شدید در دسترسی به اعتبارات بانکی یا دچار ورشکستگی می شوند یا حجم فعالیت های خود را به حداقل می رسانند. در حال حاضر مهم ترین مشکلی که کارآفرین ها در اقتصادهای دچار بحران مالی و در مجموع تمام کارآفرین ها با آن روبه رو هستند، چرخه ای معیوب است که در آن عوامل رکود و بحران باعث تقویت خود می شوند. کاهش مصرف که حاصل پایین آمدن شاخص اعتماد مصرف کنندگان است به کاهش فروش و رکود اقتصاد منجر می شود و زمینه را برای کاهش سود شرکت های خصوصی فراهم می کند. به همین دلیل است که اقتصاددان ها افزایش دسترسی کارآفرین ها به منابع مالی و اعتباری را تنها راه برون رفت از این وضعیت بحرانی می دانند.
چند توصیه به کارآفرین ها
یک سال پیش همه فعالیت های اقتصادی به شکلی مطلوب انجام می شد اما به هر علت اکنون اکثر کشورها و مناطق جهان با مشکل روبه رو شده اند. شرکت ها به سبب هراس مصرف کنندگان از خرج کردن پول خود دچار کاهش فروش شده اند و این در حالی است که هزینه ها همچنان وجود دارد. اما کارشناسان معتقدند ضرورتی ندارد کارآفرین ها دچار وحشت شوند. به اعتقاد آنها با تشخیص نشانه های هشدار و اقدام به موقع درباره آنها می توان ضررها را به حداقل رساند. برای شروع بهتر است وضعیت جریان نقدینگی شرکت را به دقت ارزیابی کنید. برای این منظور بررسی اسناد دریافتی و پرداختی و زمان ورود و خروج نقدینگی از اهمیت زیادی برخوردار است. از سوی دیگر اگر به این نتیجه رسیده اید که برای ادامه فعالیت به حجم زیادی وام نیاز دارید این را یک نشانه خطر تلقی کنید. در زمینه مدیریت جریان نقدینگی تامل بر چهار توصیه زیر بسیار سودمند خواهد بود:
از هزینه ها بکاهید
بر مبنای میزان نقدینگی ای که در اختیار دارید باید محاسبه کنید کاهش چند درصد از هزینه ها ضروری است. در شرایط نامطلوب کنونی که مشخص نیست رونق چه وقت به اقتصاد بازخواهد گشت، اولویت بندی موارد هزینه و حذف موارد زائد بسیار مهم است. البته مراقب باشید خدماتی را حذف نکنید که سود اصلی شرکت از ارائه آن خدمات کسب می شود. سودده ترین خدمات و کالاها باید حفظ شوند.
مشتری های پرهزینه را حذف کنید
سال پیش افزایش 30 درصدی تعداد مشتری ها و هزینه کردن برای این منظور آماری معقول بود اما هنگامی که جریان نقدینگی چندان قوی نیست افزایش مشتری با هزینه بالا غلط است. همچنین یک مجموعه از مشتری ها هم هستند که حفظ آنها مستلزم صرف هزینه بالاست. در شرایط نامطلوب اقتصادی، لزومی ندارد آنها را حفظ کنید. البته این افراد باید کسانی باشند که کمتر سود از آنها به شرکت وارد می شود.
حقوق کارکنان را کاهش دهید
در شرایط سخت اقتصادی هزینه های مختلف از جمله حقوق کارکنان گاه بسیار سنگین است. کارکنان را جمع کرده و برای آنها توضیح دهید طی چند ماه آینده مجبور هستید 25 درصد از حقوق آنها کم کنید. اگر آنها متقاعد شوند برای حفظ شرکت و شغل خود این کار ضروری است، آن را خواهند پذیرفت.
در برنامه های شرکت بازنگری کنید
هرگاه وضعیت اقتصاد یا بازار تغییر کرد الگوی تجاری شرکت را مورد بازنگری قرار دهید تا مطمئن شوید در وضعیت جدید نیز شرکت سودده خواهد بود. اگر مشاهده می کنید در حال از دست دادن مشتری های سودده خود هستید علت را بیابید. شاید نوع محصولات و خدمات شما برای مشتری ها جذاب نیست. شاید کیفیت آنها پایین آمده است.
کارشناسان معتقدند حتی در بدترین شرایط نیز سرمایه گذارانی پیدا می شوند که حاضر باشند برای ایده های خلاق و سودده سرمایه گذاری کنند. با دستیابی به چنین ایده هایی می توانید به ادامه فعالیت شرکت کمک کنید. همچنین می توانید به دنبال منابع جدید تامین اعتبار از جمله سرمایه گذاری های ریسک پذیر باشید.
منبع:www.entrepreneur.com
منبع : سرمایه
87/7/23
کارگزار روابط عمومي ، زماني که شما تجارت خودتان را آغاز کرديد و آماده ايد تا به جهان يا همسايگان خود را نشان دهيد وقت آن است که روابط عمومي را به فهرست مهارت هاي کارآفريني خود بيفزاييد. درک نقش روابط عمومي و مسايل مربوط به آن از عوامل ضروري موفقيت است.
Fatal error: Maximum execution time of 30 seconds exceeded in
آنچه كارآفرينان موفق را از كارآفرينان ديگر متمايز ميكند، سرعت توسعه فعاليت اقتصادي آنان است.
آنهايي بيشتر موفق هستند كه فعاليت اقتصاديشان را بتوانند به سرعت رشد دهند.
آنها موقعيتهايي را كه در بازار ديگران به آنها توجهي نميكنند، مييابند و همين ايده بهرهبرداري كردن از اين موقعيتها را در ذهن آنها شكل ميدهد.
آنها خودشان را به خوبي در بازاري كه در حال انتقال و تغيير است جا مياندازند كه از اين نظر مبتكر و مخترع شناخته ميشوند.
آنها به دقت پيشبيني ميكنند كه جهت بازارها در حال تغيير است و سپس آماده ميشوند كه بازارها را به راه بيندازند كه اين كار را قبلا كسي انجام نداده بود.
مردم اغلب فكر ميكنند كارآفرينان در ابتدا موفق هستند، چون آنها كالا يا خدمات تازهاي ابداع ميكنند مثل موتور جستوجوي ياهو. اما اين طور نيست و اغلب كارآفرينان موفق كار خود را با افزايش در كيفيت يك كالا يا محصول ايجاد ميكنند، بدون اين كه چيز تازهاي ايجاد كرده باشند. آنها اطلاعات كوچكي روي آنچه ديگران انجام مي دادهاند ايجاد ميكنند.
كارآفرينان پس از شروع كار خود به مشتريان توجه ميكنند و با آرامي با اصلاحات ديگر خود را مطرح ميسازند.
سپس آنها به سرعت آنچه انجام ميدهند را متعادل ميسازند و اين فرآيند را بارها تكرار ميكنند، پيشنهاد بهبود كيفيت مطرح شده از طرف JERRY GREENFILD BEN COHEN منجر به موفقيت براي آنها شد.
آنها شروع به ساختن بستني با قيمت بالاتر از قطعاتي از ميوه روي آن كردند. اين بستنيها براي پاسخ به نياز مشترياني ساخته شد كه بستنيهاي ساده را دوست نداشتند. در آن زمان توليد كنندگان بزرگ در بازار بستني ميوهاي نداشتند و اين بازار جديدي بود كه توسط اين دو نفر ايجاد شد.
JACK BURTON كارآفرين ديگري است كه از VERMONT شروع كرد. او با بهبود طراحي كالايي كه اولين بار در 14 سالگي با آن آشنا شده بود توانست به موفقيت دست يابد. با گذشت مدت كمي از فارغالتحصيلي از نيويورك نقل مكان كرد و تخته اسكيهاي BURTON را درست كرد. او ميگويد: بسياري از مردم فكر ميكنند من تخته اسكي جديدي اختراع كردهام، در حالي كه اين درست نيست.
طرح اوليه تخته اسكيها به وسيله شركت BRUN SWICK ساخته شد، در حالي كه اين شركت هيچ گاه پيشرفتي در تخته اسكيهاي ساخته شده ايجاد نكرد.
فلسفه BURTON «بهبود آنچه جا دارد براساس نيازهاي واقعي مشتريان بود».
BURTON اين مساله را به همگان ياد داد كه اگر محصولات اصلي براي مردم كسالتآور باشد، آنها حاضرند با پرداخت پول بيشتر كالاي باكيفيتتري بخرند.
طي ده سال اخير كارآفرينان ميليونها فرصت شغلي تازه در جهان ايجاد كردهاند. از هر شش دانشجوي رشته مشاغل يك نفر ميگويد، هدف شخصياش تاسيس يك شركت اختصاصي است و كارشناسان پيشبيني ميكنند در آينده سازمانهاي بسياري متولد شوند.
به ويژه افزايش فعاليتهاي جسورانه (VENTURE CREATION) در بين زنان، مهاجران و اعضاي گروههاي كوچك و رده پايين پيشبيني ميشود.
سهم شغل هاي ايجاد شده به وسيله زنان كارآفرين از 24درصد در سال 1975 به 40درصد در سال 2000 افزايش يافته است.
آيا اين رشد بيانگر جهش ناگهاني در توليد كارآفرينان است؟
پاسخ منفي است، چون سرعت كارآفريني با شرايط محيط كم يا زياد ميشود. در ايالات متحده سرعت فعاليتهاي كارآفرينان در دهه 1920 افزايش يافت و پس از آن در دهه 1930 كاهش يافت و پس از آن و بعد از جنگ جهاني دوم افزايش و پس از آن كاهش چشمگيري از سال 1950 تا 1980 داشت. دهه اخير دوره ديگري از رشد كارآفريني به علت اختراعات انجام گرفته در تراشهها، كامپيوترها و وسايل ارتباط جمعي راه دور و تكنولوژي ارتباطات ميباشد.كاهش سرعت سودها و افزايش سرعت مهاجرتها به افزايش سرعت فعاليتهاي كارآفرينانه ميانجامد، هر چه افراد بيشتري تبديل به كارآفرينان موفق ميشوند، ايجاد ساختارهاي اجتماعي بهتر ديگران را مجبور ميكند تا كارآفرين باشند.
همچنين فاكتورهاي سياسي و اقتصادي نقش مهمي ايفا ميكنند. به منظور ايجاد تحريك و انگيزه براي انجام كارآفريني بسياري از كشورهاي آسيايي و اروپايي تسهيلات ويژهاي مهيا كردهاند و مالياتهايشان را كاهش دادهاند.
هدف دولتها از اين سياست حصول اطمينان در اين زمينه است كه كشورشان از جهش كارآفرينانهاي كه دستيابي به تكنولوژيهاي جديد آن را ممكن ميسازد عقب نمانند.
به سازمانهايي كه كارآفرينان را حمايت ميكنند incubator organization گويند. آنها به مشاغل جديد يا كساني كه ميخواهند شغل ايجاد كنند به اصطلاح فضا ميدهند. يك شركت حمايتكننده كارآفرينان ميتواند يك روز كامل را سپري كند بدون اينكه نيازي به خريد تلفن يا اجاره دستگاه فتوكپي يا استخدام كارمند داشته باشند. حامياني كه هيچ نفعي براي كارآفرينان نميتوانند به همراه داشته باشد، اين خدمات را رايگان به كارآفرينان ميدهند، اما اغلب كارآفرينان بخشي از سود خود را با شركت حمايتكننده كه به موفقيت آنها كمك كرده تقسيم ميكنند.
در شهر نيويورك كارخانههاي سرمايهگذاري روي فعاليتهاي جسورانه فضاي حمايتكننده را براي كارآفرينان ايجاد ميكنند تا سرمايهگذاري آنها را پرورش دهند. برخي سرمايهگذاران در اين زمينه معتقدند سازمانهاي حمايتكننده راههاي بدون خطر براي شروع فعاليت كارآفرينانه هستند كه به وسيله آنها ميتوان ديد كه آيا اين كار در ابتدا توسعه مييابد و پس از آن تصميمات بهتري در مورد سرمايهگذاري روي اين كار گرفته شود.
منبع : دنياي اقتصاد
87/2/4
امروزه كارآفريني بعنوان عنصرحيات آفرين و دگرگوني بخش ونيزعامل تغيير در تجديد ساختار جوامع،ميرود تا در سازگاري و تعامل با تحولات عميق و شتابان عصر شگفتآوراطلاعات وارتباطات ودرراه ارتقا و رشد جهشي شاخصهاي توسعهاي ملتها در جايگاه عامل رقابتي نقش بارز و ارزندهاي را ايفا نمايد.
كارآفرينان درمقام انسانهاي متعالي، جوامع را از ركود و ايستايي، خمودگي و سستي رهانيده و به سوي پويايي، حركت، انسجام و توسعه متوازن رهنمون ميسازند.
آنان همچنين براي سازمانها، بنگاهها، اجتماعات و كشورها مزيتآفرين بوده و در اعتلا و ترقي انسانهاي ديگر و در جهت تامين آسايش و رفاه، خوشبختي و رفع نيازهاي اساسي جوامع خود از هرگونه كوشش و تلاشي فروگذار نميباشند.
با مطالعه در ويژگيها و خصايص رواني و رفتاري آنان به بسياري از عناصر تعاليآفرين همچون: توفيقطلبي، سختكوشي، همت والا، اراده قوي، مسووليتپذيري و تعهد در قبال جامعه، آيندهنگري، برخورداري از روح متعالي، شيفتگي نسبت به كار و تلاش، ايثار و فداكاري و بسياري از شايستگيهاي ديگر ميرسيم كه لازمه بقا و دوام اجتماعات بشري بوده و توسط آنان تقديم جامعه ميشود در حالي كه آنان چشمداشت هيچگونه پاداشي را از جامعه ندارند. آنان همچنين از طريق خلاقيت و نوآوري و شناسايي فرصتهاي ارزشمند محيطي و از راه خلق ارزش، فوايد بيشماري را عايد و واصل انسانهاي نيازمند و جوامع بشري مينمايند.
كمترين كاري كه جامعه ميتواند در برابر آنان انجام دهد پذيرش آنان به عنوان عوامل شكوفاساز و نوآفرين ميباشد، اما بامروري به عظمت كار كارآفرينان و زحمات زيادي كه آنان در راه توسعه جامعه متحمل مي شوند و تعهد بالايي كه نسبت به درخشش جامعه در آينده دارند افراد و گروههاي موجود در جامعه در كليه سطوح منجمله خانواده گرفته-كه بنياديترين نهاد اجتماعي و موسس و هسته اصلي جامعه تلقي ميگردد-تا نهادهاي آموزشي، پژوهشي و پرورشي و سازمانهايي كه به هرنحوي از انحاي ممكن ميتوانند زمينهساز حركت و جوشش وخيزش فعاليتهاي كارآفرينانه باشند و در اين راه پاپيش نهند و آنان را در راه تحقق آرمانها و اهداف عاليهشان ياري نمايند چرا كه آنان نيازمند آنند تا از سوي جامعه و همكيشان و همنوعان خود مورد پذيرش و قبول واقع گردند،جامعه امكانات ومنابع لازم را در اختيارشان قراردهد، موانع و محدوديتهاي احتمالي را از پيش روي آنان بردارد و از نظر روحي و رواني مشوق آنان باشد تا حاصل اين تعامل و همفكري و همافزايي به صورت دستاوردهاي بيبديل كارآفرينانه سرانجام به خود جامعه برگردد.
بنابراين مسووليت جامعه در قبال زحمات و تلاشهاي كارآفرينانه به شرح ذيل ميباشد:
1 - پذيرش آنان به عنوان عاملان تغيير و تعالي جامعه و درك اين مفهوم كه كارآفرينان عامل پيشرفت، توسعه و تحول جامعه هستند و جز سعادت و شكوفايي همنوعان خود، سودايي در سر نميپرورانند كه اين خود باعث ميگردد آنان خود را منفرد از اجتماع ندانسته و براي خود پايگاه و جايگاهي در بين آحاد جامعه متصور گرديده و دل به كار دهند.
2 - قدرداني و سپاسگزاري جامعه و نهادهاي مدني از زحمات و تلاشهاي خلاقانه كارآفرينان برهمگان فرض بوده و جامعه بايد آنان را به مانند افراد موثر، تلاشگر و ارزشي ارج نهاده و به خدمات آنان پاداش درخور وفاخر دهد.اين امر باعث خواهد شد تا آنان از كاركردهاي خود احساس رضايت نموده و سعي در گسترش دامنه فعاليتهايشان داشته باشند.
3 - حمايتهاي روحي، معنوي و فكري از افراد كارآفرين: كارآفرينان به جهت اينكه در فعاليتهاي نوآورانه و مخاطرهآميز وارد ميشوند به همان اندازه كه در معرض ريسكهاي مالي هستند از جهت روحي و رواني نيز به شدت آسيبپذير بوده و ممكن است متحمل صدمات و ضربات جبرانناپذير گردند، بنابراين لازم است افراد و گروههاي موجود در جامعه همواره مواظب روح لطيف و روان ظريف آنان بوده و در لحظات سخت كار و تلاش و به گاه حادثه از هر طريق ممكن حمايتهاي روحي و معنوي لازم را از آنان به عمل آورند. در همين راستا جامعه بايد اجازه اشتباه كردن و لغزش و خطا و شكست را جزئي از فرآيند كارآفريني دانسته و از هرگونه شماتت و ارزيابي و قضاوت در اين مورد حذرنمايد تا آنان جرات ادامه مسير را پيدا نمايند.
4 - حمايتهاي گسترده مادي از كارآفرينان: اكثر آنان منابع مادي لازم براي عملياتي نمودن ايدهها و نوآوريهاي خود را ندارند و اگر نباشد كمكها و مساعدتهاي جامعه همه آن افكار و برنامههاي مترقي آنان در نطفه عقيم خواهد ماند؛پس لازم است ايدهها و فرصتهاي نوآورانه آنها توسط جامعه درك گرديده و حمايتهاي مالي در راستاي تامين منابع سرمايهاي از طرح هاي آنان به عمل آيد.
5 - حمايتهاي نهادي و سازماني: حمايت نهادي بالاخص در سه زمينه مهم آموزشي و پژوهشي و مشاورهاي براي كارآفرينان نظير تدارك و اختصاص مراكز رشد و انكوباتورهاي تجاري، ترويج و نهادينهسازي فرهنگ كار و كارآفريني براي آنان و حمايتهاي قانوني ونيز رفع موانع نهادي در پيشبرد اهداف آنها بالاخص بايد از جانب نظام حكومتي و حاكميتي و همچنين نهادهاي غيردولتي اعمال گردد، بنابراين وجود دولت كارآفرين و حضور حاميان پروپاقرص براي آنان اصولا جزو چرخه فعاليت كارآفريني بوده و اين موضوع به قدري حائز اهميت و حساس است كه بدون وجود آن چرخه فعاليت كارآفريني ناتمام و ناكامل بوده و عملا ممكن است در بسياري از زمينهها آن فعاليتها قابل نضج گرفتن وبه ثمرنشستن نباشد.
6 - ترجيح جامعه در انتخاب نهادهها و فرآوردههاي كارآفرينان در تامين نيازهاي خوددر مقابل وجود ساير فرآوردهها، توليدات، محصولات، كالاها و خدمات ميتواند عامل مهمي در ارتقا و توسعه كسبوكارهاي كارآفرينانه به شمار آيد.
7 - نقش بسيار راهبردي و حياتي مجامع علمي و آكادميك به عنوان مغز متفكر و چشم بيناي جامعه و به عنوان پيوندگاه علم وصنعت ميتواند نقش بيبديلي در راستاي ايجاد موج عظيم كارآفريني و استقرار «نهضت ملي كارآفريني» درجامعه ايراني تلقي گرديده و در اين بين نقش بسيار ارزنده دانشگاه جامع علمي – كاربردي به عنوان «دانشگاه كارآفرين» ميتواند بسي راهگشا ومهم پنداشته شود.
در خاتمه اين مقال يادآوري ميگردد، اساس فرآيند كارآفرينانه حولمحور جامعه كارآفرين، دولت كارآفرين، نهادهاي مدني كارآفرين و به ويژه دانشگاهها و مراكز پژوهشي كارآفرين ميباشد و تنها دركنار حمايتهاي آنها و تعامل با كارآفرينان فعاليتهاي كارآفرينانه قابل پيگيري و انجام ميباشد.
منبع : دنياي اقتصاد
87/2/4
هنگامي كه كسب و كاري را راه مي اندازيد ممكن است احساس كنيد هزاران اقدام بايد انجام دهيد اما واقعيت اين است كه در ابتدا و ادامه كار درواقع هفت حوزه مهم وجود دارد كه بايد بر آن ها متمركز شويد. معمولاً افراد به سه دليل وارد حوزه كارآفريني مي شوند: 1- به ايده اي بزرگ دست يافته ايد و مايليد رييس خود باشيد، 2- احساس مي كنيد مي توانيد كاري را بهتر از ديگران به ويژه رييس تان انجام دهيد و 3- مجبور هستيد يك كارآفرين باشيد. اما صرف نظر از علت شروع كسب و كار، اكثر ما بدون پول كافي، بدون داشتن تعداد كافي نيروي كار متبحر، بدون تجربه كافي براي تبديل كردن افكار خود به عمل و سودده كردن شركت كار را آغاز مي كنيم.
با اين حال ما از موانع عبور كرده و ايده تجاري خود را به اجرا مي گذاريم. پشت كار و استقامت بسيار مهم است اما متمركز ماندن بر اموري كه در كوتاه مدت اهميت دارند حياتي است. براي تضمين دستيابي به كسب و كاري سودده و ماندگار در مقاله حاضر به هفت زمينه كه بايد بر آن ها تمركز كنيد اشاره شده است.
-
1-تمركز بر مشتري هاي سود ده
جذب مشتري هاي جديد براي محصولات شركت بسيار مهم است اما حفظ سودده ترين مشتري ها و نيز مشتري هايي كه تلاش زيادي براي جذب آن ها كرده ايد مهم تر است. واقعيت اين است كه در نهايت شركت شما بر مبناي تعداد مشتري هاي دايمي سودده خواهد شد. همچنين بايد بهترين و بيش ترين خدمات را به مشتري هايي ارايه دهيد كه بيش ترين خريد را از شما مي كنند. در بسياري از مواقع شركت ها به دنبال هر مشتري مي روند چه كوچك و چه بزرگ. از اين طريق انرژي و وقت لازم جهت حفظ مشتري هاي پرسود وجود نخواهد داشت. به جاي اين كار مشتري هاي ايده ال را حفظ كنيد.
-
2- تمركز بر جريان وجوه نقد
جريان وجوه نقد براي كسب و كار همان كاركرد خون در بدن را دارد. هرگز رسيدگي به ورودي و خروجي پول نقد را بيش از يك هفته به تعويق نيندازيد. در كسب و كارهاي كوچك هر روز بايد مخارج و درآمد محاسبه شود. از اين طريق متوجه مي شويد درآمدها كجا خرج مي شود و آيا سرعت ورود پول به شركت با سرعت خروج آن متناسب هست يا نه. با محاسبه هزينه ها متوجه مي شويد براي آن كه از همان ابتدا شركت سودده باشد بايد چه ميزان پول از مشتري گرفته شود. مديراني كه بدون توجه به درآمد و سرعت كسب آن هزينه مي كنند، به سرعت توانايي مالي خود را از دست مي دهند.
-
3- تمركز بر زمان مولد
در ابتداي كار بايد 80 درصد از روز را به زمينه سازي براي كسب درآمد اختصاص دهيد. فروش، بازاريابي و تحويل محصول كانال هاي اصلي كسب درآمد هستند. به عبارت ديگر پشت ميز نشستن عامل اصلي از ميان رفتن كسب و كار است.
-
4- تمركز بر تقاضاي بازار
به عنوان صاحب كسب و كار بسيار ساده است كه بر نقاط ضعف يا آن چه كه بازار نمي خواهد متمركز شويد اما بايد به اين تمايل غلبه كرده و تلاش كنيد تقاضاي بازار و مشتري هاي بالقوه را شناسايي كنيد. صرفا به اين دليل كه شما تصور مي كنيد فلان محصول بسيار مفيد است و باعث نمي شود مشتري ها براي آن پول بدهند. ترتيبي دهيد كه كسب و كار شما از انعطاف كافي براي حركت از آن چه بازار نمي خواهد به سوي آن چه مشتري مي خواهد برخوردار باشد.
-
5- تمركز بر ارايه خدمات به مشتري
مطمئنا مايل هستيد مشتري هايتان دائمي باشند براي اين كار بايد خدمات مناسب به آن ها بدهيد. همچنين ضروري است زمينه را طوري فراهم كنيد كه مشتري ها شما را به دوستان شان توصيه كنند اما به ياد داشته باشيد خدمات عالي تنها هنگامي مفيد و موثر است كه به مشتري هايي ارايه شود كه قدر آن را مي دانند. اگر به هر دليل مشتري ارزش خدمات شما را نداند، كوشش شما براي تامين اين خدمات به هدر رفته است در اينجاست كه ارزش مشتري هاي سودده مشخص مي شود. براي رعايت اين توصيه بهتر است مخاطب خوذ را خود بشناسيد و با سليقه آن آشنا باشيد. نكته مهم اين كه يك مشتري همواره سليقه ثابتي ندارد و عوامل گوناگون بر تغيير ميل او تاثير مي گذارند. بنابراين بايد انعطاف لازم جهت توليد مطابق با خواست در حال تغيير مشتري ها را داشته باشيد.
-
6- تمركز بر استخدام بهترين نيروي كار
هرگز به واسطه نگراني از حقوق بالا، سراغ نيروهاي كم استعداد يا بي تجربه نرويد. نيروهاي متبحر و با تحربه احتمالا 10 تا 20 درصد هزينه بالاتري دارند اما چند برابر ديگر نيروها به موفقيت كسب و كار شما كمك خواهند كرد. در دنياي كنوني نيروي انساني مبناي مزيت رقابتي شركت ها را تشكيل مي دهد. تمام نوآوري ها و خلاقيت ها كه مبناي مزيت رقابتي شركت ها را تشكيل مي دهد توسط نيروي انساني متبحر و با تجربه انجام مي شود. نكته ديگر حفظ كاركنان برتر از طريق ايجاد انگيزه هاي گوناگون براي آن هاست البته لازم نيست تمام كاركنان شما تمام وقت باشند. راه كم هزينه استفاده از نيروهاي متخصص و استخدام نيمه وقت آن هاست.
-
7- تمركز بر كيفيت نه كميت
در آغاز فعاليت كسب و كار، كارآفرين ها اغلب در دام « بزرگ تر، بهتر» مي افتند اما واقعيت اين است كه در بسياري از موارد ميزان كوچك تر با كيفيت بالا كه باعث قيمت و سود بالاتر مي شود بهتر است. همين گفته در مورد تعداد مشتري ها و كاركنان صادق است. تعداد محدودتر مشتري هاي پرسود و كاركنان متخصص در بلند مدت بيش ترين سود را به شركت مي رسانند البته اين به معناي محدود نگه داشتن تعداد مشتري ها نيست.
در مراحل آغاز فعاليت مستقل اقتصادي بر اموري كه درآمد و سود شما را افزايش مي دهند تمركز كنيد اما درست شبيه لوكوموتيوي كه شروع به حركت كرده، نخستين مرحله دشوارترين مرحله است اما قانون انباشت را فراموش نكنيد. به ياد داشته باشيد كارهاي بزرگ يك روزه و طي يك مرحله انجام نمي شوند. با تيزبيني قدم به قدم در راه موفقيت كسب و كار خود حركت كنيد و مطمئن باشيد به نتيجه موردنظر خواهيد رسيد.
منبع: www.entrepreneur.com
منبع : سرمايه
87/2/10
كارآفريني ديجيتال حوزه اي از كارآفريني است كه در آن از ابزارهاي جديد تكنولوژيك نظير اينترنت و ICT براي كسب و كار استفاده مي شود. كارآفرين ديجيتال نيز كسي است كه از همين ابزارها براي ايجاد فرصت هاي تجاري، مبادله اطلاعات و همكاري با مشتري و شركاء استفاده مي كند. به سبب گسترش روزافزون استفاده از اينترنت و ديگر ابزارهاي تكنولوژي اطلاعات و ارتباطات، كارآفريني با بهره گيري از اين ابزارها رو به رشد است. كارشناسان با توجه به روندهاي كنوني پيش بيني مي كنند طي چهار دهه آينده يعني تا سال 2045، سه درصد اشتغال در جهان در بخش كشاورزي، چهار درصد در بخش صنعت و 93 درصد در بخش خدمات خواهد بود. كارآفريني ديجيتال جزو بخش خدمات محسوب مي شود و بدون ترديد طي چند دهه آينده نقش اين نوع فعاليت هاي اقتصادي در توليد ناخالص داخلي كشورها بسيار بالا خواهدبود.
-
الگوهاي تجارت ديجيتال
1- واسطه گري: در اين الگو يك شركت خريدار و فروشنده را گردهم مي آورند و انجام مبادله را تسهيل مي كند. اين الگو خود به سه زير مجموعه يعني B2B يا شركت با شركت، B2C يا شركت با مشتري و C2C يا مشتري با مشتري تقسيم مي شود.
2- تبليغات: در اين نوع كارآفريني ديجيتال، يك شركت بخشي از فضاي سايت خود را به آگهي دهنده مي فروشد و در مقابل مقداري پول دريافت مي كند. اشكال مختلف دريافت پول عبارت هستند از: پرداخت به ازاء هر كليك يا (CPC)، پرداخت به ازاء هر خريد CPI. شركت هايي نظير گوگل و ياهو در اين حوزه بسيار فعال هستند. آن ها حتي براي خريد بخشي از فضاي ديگر سايت هاي پربيننده به صاحبان آن سايت ها پول پرداخت مي كنند.
3- فروش اطلاعات: در اين الگو يك شركت به جمع آوري، پردازش و فروش اطلاعات در زمينه هاي مختلف از جمله مشتري ها، مصرف، شاخص هاي اقتصادي، رفتارهاي توليد و خريد جوامع مختلف، تحليل هاي اقتصادي و تجاري صنايع و بخش هاي گوناگون و ... به شركت هاي ديگر مي پردازد. شركت هاي استفاده كننده از اين اطلاعات عموما توليدكننده كالا يا خدماتي هستند و مايلند درباره بازار هدف خود و رفتار مشتري هاي بالقوه اطلاعات داشته باشند.
4- فروش كالا و خدمات: در اين شكل يك شركت كالا يا خدمات خود يا شركتي ديگر را درسايت خود براي فروش ارايه مي كند. اين شركت هاي خرده فروش اينترنتي ممكن است داراي فروشگاه فيزيكي باشند يا به طور كامل فقط در اينترنت فعاليت كنند. همچنين كالاها و خدمات ممكن است همراه با قيمت مشخص باشند يا قيمت آن ها از طريق مناقصه تعيين شود.
-
فرصت هاي ديجيتال
دنياي ديجيتال امكان داشتن تيم هاي مجازي را در حالي كه هيچ جلسه اي در مكاني واقعي برگزار نمي شود، به وجود آورده است با استفاده از ابزارهاي تكنولوژي اطلاعات و ارتباطات مي توان جلسه اي بين افراد از نقاط مختلف جهان برگزار كرد. نكته جالب توجه براي كارآفرين ها اين است كه راه انداختن كسب و كارها در الگوهاي بالا به سرمايه اوليه اندكي نياز دارد زيرا هزينه خدمات به مشتري كم تر است، به فروشگاه يا مركزي براي فروش كالا يا خدمات نيازي نيست، مراحل دريافت مجوز فعاليت كم تر از كارآفريني هاي سنتي است، هزينه توزيع محصولات كم تر است و به راحتي مي توان انجام برخي كارها را به افراد يا شركت هاي ديگر سپرد. همچنين صاحبان كسب و كارهاي ديجيتال مي توانند با نظارت سريع بر قيمت ها، خدمات و كالاهاي خود را با قيمت هاي مناسب و سازگار با بازار تعيين كنند.
-
توزيع ديجيتال
در كسب و كار ديجيتال نيز شبيه كسب و كارهاي ديگر كالا و خدمات توليد و فروخته مي شود. اما در شكل ديجيتال توزيع با هزينه پايين و با اعلام سفارش خريدار در هر لحظه از شبانه روز بدون مراجعه مشتري به محلي خاص صورت مي گيرد.
همين ويژگي باعث مي شود نه تنها زمان ارايه خدمات بسيار طولاني تر باشد بلكه مشتري در حداقل زمان به اطلاعات كامل تمام كالاها و خدمات مورد نياز خود دست پيدا كند. صاحبان كسب و كارهاي ديجيتال با اعلام ميزان مطلوبيت هر كالا يا خدمت به شكل آمار فروش، مشتري را در انتخاب ياري مي رسانند.
-
بازار ديجيتال
بازارهاي ديجيتال از چند جهت با بازارهاي سنتي تفاوت دارند. در يك بازار ديجيتال قيمت ها به راحتي و به سرعت تغيير مي كنند كه اين امر به بالا رفتن كشش قيمت و پايين آمدن قيمت ها منجر مي شود. همچنين در اين بازارها يكي از نگراني هاي عمده كارآفرين ها يعني هزينه بالاي ورود به بازار از ميان مي رود. نكته بسيار مهم در مورد بازارهاي ديجيتال اين است كه در آن ها مشكل دسترسي نابرابر به اطلاعات قيمت و كالا وجود ندارد زيرا خريدارها و فروشندگان به شكلي يكسان از بازار اطلاعات كسب مي كنند. همين عامل به كاهش قيمت ها منجر مي شود و اجازه نمي دهد برخي شركت ها به اعمال انحصار بپردازند و قيمت ها را به دلخواه خود تعيين كنند.
-
محتواي ديجيتال
نوع محتواي بازار ديجيتالي با محتوا در بازارهاي سنتي و فيزيكي متفاوت است. در بازار ديجيتال محتوا به شكل خاص براي تامين نيازهاي مشخص مصرف كننده و مشتري تهيه و ارايه مي شود. امكان جست وجو در حداقل زمان در تعداد زيادي پايگاه اينترنتي اطلاعات كاملا مشخص و متنوعي در اختيار متقاضي قرار مي دهد. ويژگي ديگر محتواي ديجيتال، هزينه پايين توليد و انتشار آن است. همچنين به سبب گستردگي بي نظير مخاطبان امكان فروش در بازار ديجيتال به هيچ وجه با بازارهاي سنتي قابل مقايسه نيست.
در حال حاضر كشورهاي توسعه يافته با درك اهميت اين ابزار رو به گسترش و ظرفيت هاي بي شمار آن در توسعه كارآفريني و افزايش اشتغال، بودجه هايي معادل دو تا چهار درصد توليد ناخالص داخلي خود را صرف امور پژوهش و توسعه مي كنند. نتيجه اين توجه به كارآفريني ديجيتال، افزايش اشتغال، ايجاد تعادل اقتصادي در جامعه، رشد رقابت پذيري محصولات و كالاهاي و در نهايت توانايي شكل دهي به ساختارهاي كلان اقتصادي جهان است. اين در حالي است كه در كشورهاي در حال توسعه يا توسعه نيافته، از ظرفيت هاي موجود در فناوري هاي جديد ارتباطات و اطلاعات كم ترين استفاده مي شود.اكوسيستم تجارت ديجيتال در كشورهاي در حال توسعه يك كسب و كار شبيه يك انسان يا درخت به تنهايي قادر به ادامه حيات نيست. كسب و كارها نيز بايد در مجموعه هاي بزرگ تر يا اكوسيستم هاي اقتصادي به حيات خود ادامه دهند. كشاورزي نه تنها به وجود زمين بلكه زيرساخت هاي مختلف از جمله جاده، وسايل حمل و نقل و توزيع، ماشين آلات كشاورزي و... وابسته است. به طور خلاصه اين مجموعه از عوامل اكوسيستم تجارت كشاورزي را تشكيل مي دهد. به طور مشابه اكوسيستم هاي تجارت ديجيتال نيز به مجموعه اي از عوامل مكمل و حمايتي نياز دارند. اما در كشورهاي در حال توسعه انواع موانع و نيز فقدان عوامل مكمل و حمايتگر باعث رشد ناكافي كسب و كارهاي خصوصي به ويژه كارآفريني ديجيتال شده است. دراين كشورها دولت ها در ظاهر اقداماتي را آغاز كرده اند اما كارايي اقدامات ياد شده پايين است زيرا عناصر اوليه براي رشد بخش خصوصي مهيا نيست.
براي مثال دركشور غنا، دولت با حمايت تعدادي از شركت هاي خارجي شبكه اينترنت را راه اندازي كرده است اما امكانات اوليه استفاده از اين شبكه از جمله برق، اينترنت پهن باند، ابزارها و امكانات مالي براي مبادلات ديجيتال و تجارت الكترونيك به هيچ وجه آماده نيست بنابراين از ظرفيت اينترنت و سرمايه گذاري صورت گرفته براي آن به طوركامل استفاده نمي شود.
از سوي ديگر در برخي كشورهاي در حال توسعه دولت ها مقررات ضروري را براي انجام آسان تجارت و كسب و كار ديجيتال تدوين نكرده اند و اصولا استراتژي مشخصي براي تسهيل اين شاخه از كارآفريني ندارند. به همين دليل ورود به اين حوزه براي كارآفرين ها با ابهام هاي مختلف و ريسك بالا همراه است. نكته ديگر اين كه اقتصادهاي درحال توسعه داراي اكوسيستم اقتصادي خاص خود هستند كه اتفاقا بسيار جاافتاده و پر ريشه است. در آن دسته از كشور هاي در حال توسعه كه فاقد حاكميت مستحكم قانون هستند، كارآفرين هاي ديجيتال با محدوديت هاي قانوني متعدد رو به رو هستند. تعويق صدور مجوز فعاليت، مانع تراشي شركت هاي بزرگ، مقررات دشوار استخدام و اخراج نيروي كار و... همگي جزو اين عوامل هستند.كارشناسان معتقدند كارآفريني ديجيتال تنها يك جزء از كارآفريني نيست بلكه ساختار آينده كسب و كارهاي كوچك و متوسط را در دهه هاي آينده تحت تاثير قرار خواهد داد و از هم اكنون افزايش تاثير آن آغاز شده است.
منبع: نشريه كارآفريني بين المللي
مه 2008 و مركز اينترنت
و جامعه دانشكده حقوق دانشگاه هاروارد
منبع : سرمايه
87/2/24
کارآفرینی، مفهومی است که همراه با خلقت بشر وجود داشته است. به تعبیری دیگر، کارآفرینی، کانون و مرکز ثقل کار و تلاش و پیشرفت بشر در عصر مدرنیته، تلقی میشود. به زبان ساده، "کارآفرینی" همان فرایند تاسیس و یا توسعه کسبوکار، برمبنای یک فکر و ایده نو است. کارآفرینی، به منظور رشد و نمو در جوامع، نیازمند وجود فرهنگ خاصی است.
با توجه به اهمیت کلیدی کارآفرینی در اقتصادهای نوین (ایجاد شرکتهای کوچک و متوسط)،کشورهای مختلف، برنامههای مفصلی را برای بسط چنین فرهنگی در جامعه خود تدارک دیدهاند تا بتوانند همچنان مسیر رشد و پویاییشان را ادامه دهند.
بنابراین، شناسایی عوامل موثر بر ایجاد و توسعه فرهنگ کارآفرینی در جامعه و نیز ویژگیهای منحصر به فرد کارآفرینان در سازمان شغلی یک فرد در دنیای امروزین به عنوان عنصر رشد و توسعه از ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی محسوب میشود؛ به گونهای که عنصر کارآفرینی به عنوان موتور حرکتی تولید و توسعه اقتصادی و از سویی پرورشدهنده و تقویت کننده روحیه سرمایهگذاری و بهرهوری در نیروی انسانی تلقی میشود.
از همین رو مقاله حاضر نیز با دیدگاه توصیفی- تحلیلی، مؤلفهها و عوامل تأثیرگذار بر ایجاد و توسعه فرهنگ کارآفرینی در سازمانها را برشمرده و به تشریح هر یک از آنها میپردازد.
فرهنگ را میتوان مجموعهای از باورها، آیینها، اندیشهها، آداب و رسوم، و ارزشهای حاکم بر یک جامعه دانست. به دیگر سخن، فرهنگ مقولهای است که در سطح جامعه، گروه و در تعامل میان آنها معنا مییابد و شیوه برقراری ارتباط و تعامل میان افراد آن جامعه را بیان میکند. (Joseph & Igor، ۱۹۹۹)
از سوی دیگر اگر از دیدگاه "شیوه زندگی" به فرهنگ بنگریم، نمیتوانیم آن را از مقوله کار و نحوه کسب درآمد نیز جدا بدانیم. کار و فرهنگ همواره و در تمام جوامع بر یکدیگر تاثیر متقابل داشتهاند. روشهای رایج کسب درآمد تا حد زیادی بر نحوه رفتار افراد و تعامل آنها با یکدیگر موثر است. گسترش کارآفرینی نیز به عنوان عامل ایجاد اشتغال و تولید ثروت در جامعه، نتایج فرهنگی ویژهای را در پی خواهد داشت که قابل تامل و بررسی است.
در واقع بدون توجه کافی به مقوله "توسعه فرهنگ کارآفرینی" نمیتوانیم به شـاخصهای رشد و توسعه که از طریق تغییر در رونــد تولید،بهرهوری و توانافزایی فنی و صنعتی در عرصه اقتصاد حاصل میشود، دست یابیم. (Joseph & Igor، ۱۹۹۹)
● ادبیات کارآفرینی
فرایندی که بتوان با استفاده از خلاقیت، عنصر جدیدی را همراه با ارزش جدید با استفاده از زمان، منابع، ریسک و به کارگیری دیگر عوامل، به وجود آورد، کارآفرینی گویند. کارآفرینی فقط فردی نیست، سازمانی هم میتواند باشد. (Thompson & ALVY، ۲۰۰۰)
به عقیده "آرتورکول" کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. از دیگر سو "روبرت نشتات" فرهنگ کارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصتها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسیس یک کسب و کار میداند. (داریانی، ۱۳۸۰)
جامعه شناسان و روانشناسان، ابعاد فرهنگی و اجتماعی تأثیرات محیط بر فرد و ویژگیهای شخصیتی آن را بررسی کردهاند. بیشک در توسعه فرهنگ کارآفرینی نیز عوامل متعددی دخیل هستند که ضروری است، درجه تاثیرگذاری هر یک از آنان مشخص شود.
● نظریه فرهنگ کارآفرینی پارسنز
پارسنز، جامعه شناس شهیر آمریکایی که نظریههای خود را در چهار نظام زیستی، فرهنگی، نظام اجتماعی و دینی بیان کرده است، توسعه فرهنگ خلاقیت و ابتکار را محصول نظام اجتماعی و تحت تاثیر نهاد خانواده و مدرسه میداند که در پرتو آن، انگیزه کنشگران برای به عهده گرفتن نقشهای تولیدی بالا میرود. در همین خصوص باید به شیوه جامعهپذیری، میزان رشد و انسجام شخصیت، استقلال فردی، طرز تلقی از کار در جامعه، سختکوشی، پشتکار و وقت شناسی اشاره کرد.
● نظریه فرهنگ کارآفرینی ماکس وبر
ماکس وبر جامعهشناس بزرگ آلمانی در تشریح تبیین چگونگی شکلگیری تمدن نوین صنعتی و سرمایهداری در مغرب زمین به مفهومی اشاره میکند که این مفهوم به زبان امروزی، همان فرهنگ کارآفرینی است.
وبر توسعه فرهنگ کارآفرینی را متأثر از چهار عامل تشویق به کار برای سعادت، خطرپذیری برای تغییر سرنوشت، برنامهریزی برای آینده و صرفه جویی میداند. (Haug & Pardy,۱۹۹۹)
● نظریه فرهنگ کارآفرینی مککلهلند
مک کلهلند، روانشناس اجتماعی معاصر، نظریه نیاز به موفقیت را برای اولین بار در مباحث اجتماعی مطرح کرد. وی معتقد بود جوامعی که دارای نیاز به موفقیت پایین هستند، نرخ سرمایهگذاری، خطرپذیری در آنها پایین است و به تبع آن توسعهنیافته هستند و در جوامعی که نیاز به موفقیت بالا است، نرخ سرمایهگذاری و خطرپذیری نیز بالاست.
در این جوامع، افرادی پیدا میشوند که کسب و کار جدیدی راهاندازی میکنند، شرکت یا واحد اقتصادی را سازماندهی می کنند و ظرفیت تولیدی و بهرهوری آن را افزایش و بهبود میبخشند. مک کلهلند چنین افرادی را کارآفرین مینامد و عواملی نظیر شیوه جامعهپذیری، شیوههای تربیتی والدین، طبقه اجتماعی والدین، ایدئولوژی حاکم، مذهب و تحرک اجتماعی را عوامل موثر بر توسعه فرهنگ کارآفرینی میداند. توجه خاص او به فرهنگ در امر کارآفرینی است و مناسبترین نوع جامعهپذیری را تقویت استقلال فردی و ایجاد اعتماد به نفس میداند که موجب کارآفرینی میشود. (Brockhaus & Hurwitz,۲۰۰۰)
● ویژگیهای فرهنگ کارآفرینی - کارآفرینی؛ فرهنگ درک تغییر و کشف فرصت
کارآفرینان و شرکتهای کارآفرین، همگام با تغییرات گام برمیدارند و میکوشند فرصتهای ایجادشده در جریان این تغییرات را کشف و از آنها بهرهبرداری کنند. همگامی با تغییرات، مستلزم بستری فرهنگی است که به تغییر بها میدهد و به استقبال آن میرود. بستری که میتواند در صورت لزوم، رهیافتها و عملکردهای سنتی و قدیمی را کنار گذارد و رهیافتهای نوینی را برگزیند (Jeffrey & Baron, ۲۰۰۰).
در عمیقترین لایههای فرهنگ کارآفرینی یک باور اساسی نهفته است و آن اینکه:
"نمیتوان در امواج سهمگین تحولات، جزیرهای کوچک و باثبات ساخت و با قراردادن حصارهای به ظاهر مستحکم، جامعه را از تبعات مثبت و منفی تحولات، مصون نگاه داشت". - کارآفرینی؛ فرهنگ مشارکت
در شرکتهای کوچک، کارآفرینی، ساختار سازمانی سادهتری دارد و سلسله مراتب، بسیار مختصر و مفید است. درحالیکه در ساختارهای منسجم و گسترده سازمانهای سنتی، سلسله مراتب گستردهای حکمفرماست. در این سازمانها، فرهنگ تضمین امنیت شغلی، در مقابل "اطاعت" شکل میگیرد. اما در کارآفرینها بیشتر ساختار شبکهای وجود دارد و به جای فرایندهای عمودی، فرایندهای افقی در آنها جاری است. با کمشدن سلسله مراتب و برداشتن مرزها، روابط بیشتر بر مبنای مشارکت و درک متقابل شکل میگیرد. (Jeffrey & Baron, ۲۰۰۰)- کارآفرینی؛ فرهنگ خلاقیت
کارآفرینان، افراد خلاقی هستند که ایدههای نو تولید می کنند و آن را در قالب یک شرکت به سرانجام میرسانند. به علاوه در شرکتهای کارآفرین، کارکنان میتوانند به دنبال ناشناختهها بروند و روشهای جدید را به محک تجربه بگذارند.
در این شرکتها افراد با خلاقیت و ابتکار عمل، تشویق میشوند. بها دادان به خلاقیت نهتنها در درازمدت باعث رشد و توسعه شرکتها میشود،بلکه زمینه مناسبی را برای رشد و شکوفایی استعدادها و ظرفیتهای انسانی فراهم میکند. (Jeffrey & Baron,۲۰۰۰) - کارآفرینی؛ فرهنگ استقلالطلبی و قبول مسئولیت
کارآفرینان، افرادی هستند که روحیه استقلالطلبی (روی پای خود ایستادن) را دارند و حاضرند مسئولیت کار و اشتغال خود (و حتی دیگران) را برعهده گیرند. این افراد معتقدند باید برپایه تواناییها، شایستگیها و فکرهای خود، امرار معاش کنند و اساساً روحیه "کارمندی" ندارند. در ساختار سازمانهای گسترده و سنتی "امنیت شغلی" بهایی بود که در مقابل "اطاعت" به کارکنان پرداخت میشد. اما در شرکتهای کوچکِ کارآفرین، نه "امنیت شغلی" به معنای فراگیر آن وجود دارد و نه "اطاعت". در چنین شرکتی کارکنان، خودگردان، خطرپذیر و مسئولیتپذیرند و همه خود را در برابر منافع خود و شرکت و جلب رضایت مشتری، مسئول و پاسخگو میدانند. (Joseph & Igor,۱۹۹۹)- کارآفرینی؛ فرهنگ مخاطرهپذیری
کارآفرینان، باید مخاطرهپذیر باشند، یعنی بتوانند نسبت به موقعیت، شرایط، امکانات و در یک کلام آینده خود خطرکرده و برای کسب "موفقیتی محتمل" مبارزه کنند. باید دولت یا دیگر حامیان مستقل، حاضر به پذیرش مخاطره مورد نیاز کارآفرین باشند و "سرمایه مخاطرهپذیر" برایش فراهم و او را در مراحل مختلف کارآفرینی همراهی کنند. افرادی که دارای روحیه محافظهکاری و یا کارمندی هستند، اســاساً کارآفرینان موفقی نخواهند بود. (Elwood & Eliza,۱۹۹۹) توسعه کارآفرینی با ایجاد فرصتهای برابر برای بروز استعدادهای نهفته افراد، می تواند درنهایت به توسعه عدالت اجتماعی در کشور منتهی شود.
● ادبیات تجربی
مطالعات و تحقیقات انجام شده پیرامون موضوع کارآفرینی و بویژه کارآفرینی سازمانی در کشور بسیار محدود است. با این حال به تعدادی از آنها اشاره میشود.
طراحی و تبیین الگوی پرورش مدیران کارآفرین صنعت از جمله مطالعاتی است که توسط محمود احمدپور داریانی به عنوان رساله دکترا در دانشگاه تربیت مدرس در سال ۱۳۷۷ انجام گرفته است. وی در این پژوهش ۱۲۰ مدیر موفق کارآفرین را که با استفاده از دیدگاهها و نظرات وزارتخانههای ذیربط و خبرگان صنعت شناسایی و معرفی شده بودند، مورد مطالعه قرار داد و دو پرسشنامه تهیه و برای اندازهگیری میزان موفقیت و تعیین ویژگیهای شخصیتی، میان آنها توزیع و جمعآوری کرد. تجزیه و تحلیل انجام گرفته با استفاده از آزمونهای آماری همبستگی اسپیرمن، کای دو، ویلکاکسون، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل عاملی در ۱۵۱ متغیر به عمل آمد.
آزمون همبستگی انجام گرفته با معیار ۹۵ درصد اطمینان تعدادی از ارتباطات را تأیید کرده است. در عین حال با استفاده از آزمون رگرسیون چندمتغیره و تحلیل عامل، تعدادی از عوامل موثر در موفقیت سازمانی و کارآفرینی مورد شناسایی و دسته بندی قرار گرفتند و در نهایت دو الگوی سازمان کارآفرین و موفق و در عین حال الگوی پرورش مدیران کارآفرین، معرفی و ارائه شد.
عبدالحمید پاپزن نیز در مقاله ای با عنوان توسعه سخت افزار، پول و امکانات و یا مغزافزار کارآفرینی، ارائه شده در همایش توسعه سال ۱۳۸۰ که در روزنامه آفتاب در شماره ۹۷۱ مورخ ۲/۴/۸۲ نیز به چاپ رسیده است، به بررسی رابطه بین کارآفرینی و بیکاری در کشور پرداخته و بر آن عقیده است که از نیروی انسانی جوان و جویای کار کشور که می تواند به عنوان پتانسیلی عظیم برای توسعه محسوب شود، نباید براحتی گذشت. وی نقش عنصر کارآفرینی را در ایجاد اشتغال برای جوانان در کشور مهم و برجسته دانسته است.
حسن دانایی فرد در مقالهای با عنوان نقش دولت در ارتقای کارآفرینی در نشریه مدیریت و توسعه، نتیجه میگیرد که افزایش تعداد کارآفرینان در یک کشور موجب تقویت توان تأثیرگذاری گروههای کاروکسب کوچک بر دولت میشود و کشورهایی که قادر به ایجاد محرکی برای کارآفرینی در اقتصاد داخلی خود هستند، ممکن است بتوانند خود را در یک روند فزاینده کار و کسبهای کوچک قرار دهند.
محمد سیدحسینی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود در سال ۱۳۸۱ در دانشگاه علم و صنعت با عنوان شناسایی عوامل و شاخصهای اولویتدار جهت دستیابی به سازمانهای کارآفرین در کشور، عوامل و شاخصهایی که در صورت وجود در سازمانها به تقویت فضای نوآوری و افزایش انجام فعالیتهای کارآفرینانه در سازمان منجر می شود، مورد بررسی قرار داده است. این عوامل در پنج دسته مطالعه شده اند که عبارتند از:
۱) حمایت مدیریت
۲) فرهنگ
۳) ساختار
۴) سیستمها
۵) اهداف و راهبردها.
● نتیجه گیری
ارتباط میان کارآفرینی و فرهنگ، از دو سو قابل بحث است. از یک سو، نتایج کارآفرینی است که بر جامعه تاثیر میگذارد و از سوی دیگر، خود فرایند کارآفرینی و فرهنگ حاکم بر آن است که هم متاثر از مبانی فرهنگ جامعه است و هم میتواند در آن تحولات اساسی ایجاد کند. در واقع کارآفرینی، فرایندی اکتسابی است و خانواده در شکلگیری این فرایند نقش اساسی را ایفا میکند. خانواده میتواند عنصر پویایی و تحرک را به ژرفای وجود افراد تحت نفوذ و وابسته به خود تزریق کند؛ به شکلی که فرد و جامعه در محیطی هماهنگ به تعامل بپردازند و قالبهای اجتماعی نوآورانه شکل گیرد. در عین حال شرایط محیطی و نوع جامعهای که فرد در آن رشد و نمو می یابد، نیز در شکلگیری و ایجاد عادات و رفتارهای مختلف در فرد به میزان زیادی تأثیرگذار است.
کارآفرینی با ایجاد فرصتهای شغلی و تولید ثروت و بهبود شرایط اقتصادی، پیشزمینهای اساسی برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه است. با برآوردهشدن نیازهای اولیه معیشتی، زمینه برای بروز نیازهای عالیتر انسانی فراهم میشود که اگر در مسیری درست هدایت شود، به شکوفایی و تعالی انسانها و جامعه میانجامد. از سوی دیگر، نحوه شکلگیری و ثمربخشی کارآفرینی، روشها و شیوههای خاصی را میطلبد که بر پایه باورها و ارزشهای ویژهای استوار شده است.
مجموعه این روشها و باورها را میتوان یک فرهنگ تلقی کرد. در واقع فرایند کارآفرینی در بطن خود فرهنگ خاصی را نهفته دارد. این فرهنگ را میتوان همان فرهنگ حاکم بر شرکتهای کارآفرینی کوچک دانست: مفهوم مشترکی است که اعضای شرکت پذیرفتهاند و ارزشها، باورها و روشهای مشترکی است که بر فعالیت شرکت حاکم است.
علاوه براین ویژگیها، تعمیق و گسترش فرهنگ کارآفرینی، بستری مناسب برای بسط عدالت در جامعه است. در یک جامعه کارآفرین، همه انسانها فرصتهای یکسانی پیش روی خود دارند. در این جامعه، سرمایه یا زمین منشأ تولید ثروت نیست و در چنین جامعهای افراد هوشمند، خلاق و صاحباندیشه و نیز پرتلاش و مصمم، شانس بیشتری برای موفقیت دارند و صاحبان سرمایههای کلان نمیتوانند ثروت را در انحصار خود نگهدارند. تمام اینها در کنار هم یک زمینه مناسب برای بسط عدالت در سطح اجتماع است.
نیروی انسانی جوان و جویای کار در کشور می تواند به عنوان پتانسیلی عظیم برای توسعه کارآفرینی و به تبع آن توسعه اقتصادی و فرهنگی جامعه محسوب شود.
بنابراین با توجه به نقش کارآفرینی در توسعه همه جانبه در کشورهای صنعتی و پیشرفته، کشورهای در حال توسعه نیز در پی ایجاد موج گسترده و جدیدی از سازمانهای کارآفرین هستند که برای رسیدن به این مهم می بایستی نقش و اهمیت فرهنگ کارآفرینی و عوامل رشد و توسعه دهنده و یا موانع آن در سازمانها مشخص و معرفی شوند.
به عبارتی دیگر کارآفرینی به عنوان یک الزام و رویکرد نوین و تدبیر جدید اقتصادی در پاسخ به واقعیتها و شرایط جدید محیطی، یکی از راهکارهای ارزشمند در رویارویی و تقابل با ناکارآمدی اقتصادی و جلوگیری از پدیدههای منفی اقتصادی مانند بیکاری، محسوب میشود. امروزه با به بنبست رسیدن بسیاری از روشهای سنتی و پاسخگو نبودن آنها در رویارویی با مشکلات و معضلات علت و معلولی در اقتصاد ملی و اقتصاد جهانی، ناگزیر به تعریف مفاهیم و چارچوبهای جدیدی هستیم که در دنیای رقابتی و اقتصاد بدون مرز و آزاد بتواند جایگاه قابل قبول و رتبه مناسبی در بین اقتصادهای جهان برای کشور به ارمغان آورد و از بسیاری از هزینههای گزاف بکاهد.
این راهحل و راهکار چیزی نیست مگر بهکارگیری تمام ظرفیتها و قابلیتهای موجود و طرح و اجرای روشهای نوآورانه و خلاق مبتنی بر دانش و متکی بر امکانات ناشی از فناوری نوین که آن عنصر مترقی، فرهنگ کارآفرینی است که در آن کارآفرینان از هر قشر و رده و هر گروهی با تمام وجود و با برخورداری از کمترین امکانات و توقعات در بستر سازمانهای کوچک و بزرگ، ظهور و بروز می یابند.
برگرفته از: articles.ir
منبع : creativity.ir
87/2/21
در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که درکار مأموریت نظامی بودند کارآفرین می خواندند و پس از آن نیز برای مخاطرات دیگر نیز همین واژه با محدودیتهایی مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال 1700 میلادی به بعد درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکار امور عمرانی بودند، از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شده است.
کارآفرینی و کارآفرین اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای خود تشریح کردهاند. ژوزف شومپیتر با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال 1934 که همزمان با دوران رکود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل وی را «پدر کارآفرینی» لقب دادهاند.
از نظر وی «کارآفرین نیروی محرکه اصلی درتوسعه اقتصادی است » و نقش کارآفرینی عبارت است از «نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد». همچنین کارآفرینی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگیها و الگوهای رفتاری آنها با بررسی و تحقیق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است.
جامعه شناسان کارآفرینی را به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته و به بررسی رابطه متقابل بین کارآفرینان و سایر قسمتها و گروههای جامعه پرداختهند.
دانشمندان مدیریت به تشریح مدیریت کارآفرینی و ایجاد جو و محیط کارآفرینانه در سازمانها پرداختهاند.
- سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
به طور کلی و با عنایت به موارد اشاره شده در فوق ، سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی را میتوان به پنج دوره تقسیم نمود:
دوره اول ( قرون 15 و 16 میلادی) : در این دوره به صاحبان پروژههای بزرگ که مسئولیت اجرایی این پروژهها همانند ساخت کلیسا، قلعه ها، تأسیسات نظامی و .... از سوی دولتهای محلی به آنها واگذار گردید. کارآفرین اطلاق میشد، در تعاریف این دوره پذیرش مخاطره، لحاظ نشده است.
دوره دوم ( قرن 17 میلادی) : این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره پذیری به کارآفرینی اضافه شد کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند بازرگانان ، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی میباشد.
دوره سوم ( قرون 18و 19 میلادی) : در این دوره کارآفرین فردی است که مخاطره میکند و سرمایه مورد نیاز خود را از طریق وام تأمین میکند، بین کارآفرین و تأمین کننده سرمایه (سرمایهگذار) و مدیر کسب و کار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد.
دوره چهارم ( دهههای میانی قرن بیستم میلادی) : در این دوره مفهوم نوآوری شامل خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید یا ایجاد ساختار سازمانی جدید به عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی اضافه شده است.
دوره پنجم، دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاکنون ) : در این دوره همزمان با موج ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و نیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار، جلب توجه زیادی به این مفهوم شد و رویکرد چند جانبه به این موضوع صورت گرفت. تا قبل از این دوره اغلب توجه اقتصاددانان به کارآفرینی معطوف بود، اما در این دوره به تدریج روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان و محققین علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف کارآفرینی و کارآفرینان توجه نمودهند.
تا دهه 1980 سه موج وسیع ، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده است:
ـ موج اول: انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب انتشار کتابهای زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب و کار شخصی و شیوههای سریع پولدار شدن میباشد. این موج از اواسط دهه 1950 شروع میشود.
ـ موج دوم: این موج که شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشتههای آموزش کارآفرینی در حوزههای مهندسی و بازرگانی است که در حال حاضر این حوزهها به سایر رشتهها نیز تسری یافته است.
ـ موج سوم: این موج شامل افزایش علاقمندی دولتها به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای کوچک، تشویق رشد شرکتهای کوچک و انجام تحقیقات در خصوص نوآوریهای صنعتی میشود که از اواخر دهه 1970 آغاز شده است.
- سابقه کارآفرینی در ایران
علیرغم اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده و حتی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه هم از اواخر دهه 1980 این موضوع را مورد توجه قرار دادهاند، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم توسعه، توجه چندانی به کارآفرینی نشده بود. حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به جز موارد بسیار نادر، فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود. مشکل بیکاری و پیشبینی حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد که در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار گیرد. در برنامه اخیر، توسعه کارآفرینی در سطح وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی، صنایع و معادن و فلزات و همچنین مؤسسه جهاد دانشگاهی به دلیل ارتباط با فعالیتهای آنها، مطرح شده است.
متأسفانه واژه کارآفرینی که ترجمهای از کلمه Enterpreneurship است، موجب گردیده است که معنی ایجاد کار و یا اشتغالزایی از این واژه برداشت میشود. در حالیکه کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتر و با ارزشتر از اشتغالزایی است. این برداشت ناصحیح از این مفهوم و همچنین تورم نیروی انسانی بیکار در جامعه ( بویژه در بین دانشآموختگان دانشگاهی)، موجب شده بسیاری از سیاستهایی که برای توسعه? آن اتخاذ شده و نیز در بخشنامهها و سخنرانیهای مسئولان در این خصوص، صرفاً جنبه? اشتغالزایی برای آن در نظر گرفته شود. در حالیکه کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم دیگری همانند: بارور شدن خلاقیتها، ترغیب به نوآوری و توسعه? آن، افزایش اعتماد به نفس، ایجاد و توسعه? تکنولوژی، تولید ثروت در جامعه و افزایش رفاه عمومی است و در صورتیکه فقط به جنبه? اشتغالزایی آن توجه شود، از سایر پیامدهای آن بیبهره خواهیم ماند .
- ریشه های کارآفرینانه
هیچ معلمی نیرومندتر و نافذتر از مثال خوب نیست. مطالعات در این زمینه نشان می دهد که بیش از نیمی از آغاز کنندگان حرف جدید والدینی داشتهاند که صاحب یک حرفه بودهاند. نویسنده آنرا بطور خلاصه بدین ترتیب بیان میدارد: افرادی که دست به ایجاد شرکت می زنند احتمال قریب به اتفاق از خانواده هایی هستند که در آن والدین یا فامیلهای نزدیکشان در همان حرفه مشغول فعالیت بودهاند. افراد مسنتر مثال یا مدلهایی برای فرزندان خود بودهاند و احتمالاً برایشان فرقی نمیکرد که در کار خود موفق باشند یا خیر. بهر حال، برای فرزندان که در چنین خانواده هایی بزرگ میشدند، عمل شروع یک حرفه جدید ممکن بنظر میرسید و کاری بود که آنها قادر به انجامش بودند.
- تاثیر تجربه
تجربه و دانش فنی نقش اساسی را در ایجاد شرکت موفق بازی مینماید. مهارتها و صلاحیتهای مدیریتی برای تاسیس یک شرکت لازم است. بسیاری از مطالعات مشخص میسازد که 90% یا بیشتر مؤسسان (بنیانگذاران) شرکتهای خود را در بازار و صنایع مشابهی آغاز مینمایند که در آنها مشغول فعالیت بودهاند.
- ویژگیهای اکتسابی و نیازهای نقش فرد
مجموعه عوامل مهم دیگری که مؤسسان به شکل سودمندی می توانند بعنوان قسمتی از فرایند شروع در نظر آورند، استعداد، اختیار و مشخصات خود آنها می باشد. مطالعات چند سال اخیر درباره کارآفرینان که در عمل و مشخصات افراد شاغل در تمام مدت اشتغال خود آموخته اند را تأیید میکند.
متأسفانه وسایل اندازه گیری هنوز آنقدر پیشرفت نکرده اند تا به ما اجازه این چنین تحقیقاتی را بدهند که بتوان بر اساس آن بوضوح این عوامل را با دقت و صراحت قابل اعتماد معین و مشخص نمود.
- نقش کارآفرینان در توسعه
به دلیل نقش و جایگاه ویژه کارآفرینان در روند توسعه و رشد اقتصادی، بسیاری از دولتها در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه تلاش می کنند با حداکثر امکانات و بهره برداری از دستاوردهای تحقیقاتی، شمار هر چه بیشتری از جامعه را که دارای ویژگیهای کارآفرینی هستند به آموزش درجهت کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه تشویق و هدایت کنند.
کارآفرینان با مهارتی که در تشخیص فرصتها و موقعیتها و ایجاد حرکت درجهت توسعه این موقعیتها دارند، پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب می شوند. آنها تصدیق می کنند که موفقیت و بقا در چشم اندازهای برخواسته از فردا، نیازمند چالاکی، قوه ابتکار و خلاقیت است. علاوه بر این کارآفرینی به ریسک پذیری، نوآوری و کنش کارآفرینانه هم نیاز دارد. براساس نظریات اقتصادی و تجارب حاصله در اقتصادهای روبه رشد، کارآفرینان موتور محرکه توسعه و رشد اقتصادی محسوب می شوند و بالطبع اشتغالزایی یکی از رهاوردهای مهم کارآفرینی است.
متاسفانه در کشور ما و در چند برنامه اخیر توسعه، توجه خاص به این مهم نشده و حتی می توان گفت که این مفهوم برای بسیاری از دست اندرکاران و افراد جامعه ناشناخته و غریب است. شـــاید به همین دلیل تاکنون برنامه ریزی و بسترسازی مناسبی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و نظام آموزشی کشور برای توسعه کارآفرینی بویژه در دانشگاههای کشور صورت نپذیرفته است.
- کارآفرینی رقابت در کسب و کار را تقویت میکند
فعالیتهای جدید کارآفرینانه و یا آغاز مجدد یک کسب و کار(حتی پس از انتقال یک واحد اقتصادی به مالک جدید) به افزایش بهرهوری کمک قابل توجهی میکند. این فعالیتها فشار را برای افزایش رقابت افزایش میدهد و همچنین واحدهای دیگر را وادار میکنند که یا کارایی خود را افزایش دهند و یا دست به ابداع بزنند. افزایش بهرهوری و ابداع در واحدهای شغلی چه در سازمانها، تولیدات، خدمات و یا بازار توان رقابت یک اقتصاد به طور کلان را افزایش میدهد. این فرآیند به مصرفکنندگان امکان بهرهگیری زیاد با قدرت انتخاب بالا و قیمتهای پایین را میدهد.
- کارآفرینی تواناییهای انباشته فردی را آزاد میکند
یک شغل تنها راهی برای انباشت پول و سرمایه نیست. معیارهای دیگری نیز مانند امنیت، میزان استقلال، تنوع کارها و علایق نیز در یک کسب و کار مورد نظر است. سطح درآمدی بالاتر، افراد را به ارضای نیازهای بیشتری هدایت میکند. نیازهایی مانند استقلال و اتکا به نفس نمونههایی هستند که با توسعه کارآفرینی در افراد امکان بروز پیدا میکنند. بر اساس تحقیقات انجام شده در میان خانوارهای کشور انگلستان افراد در کنار انگیزههای مادی مانند پول و سمت، کارآفرینی را راهی برای ارضای برخی نیازهای معنوی خود مانند آزادی، استقلال و کسب جنب و جوش در زندگی انتخاب میکنند.
در خور توجه است برای کسانی که نتوانستهاند شغل دلخواه خود را انتخاب کنند کارآفرین شدن ممکن است برخاسته از نیازهای اقتصادی باشد. کارآفرینی ممکن است فرصت یافتن موقعیتهای شغلی بهتری را به آنها بدهد. رضایت شغلی در میان کارآفرینان در مقایسه با کارمندان به مراتب بیشتر است. بر اساس تحقیقات انجام شده در حدود 33 درصد افرادی که شغل آزاد دارند و کارمندی ندارند و 45 درصد افرادی که شغل آزاد دارند و کارمند نیز دارند از شغل خود رضایت دارند. این در حالی است که این میزان برای کارمندان در حدود 27 درصد است.
- کارآفرینی سازمانی
علاوه بر افرادی که مایلند کارآفرین شوند و سرمایه گذارانی که مایلند آنها را حمایت کنند، افراد زیادی به آنچه که به عنوان کارآفرینی درون سازمانی یا کارآفرینی در بستر یک شرکت سهامی بزرگ از آن یاد میشود تمایل دارند. از اوایل دهه 1980 با اهمیت یافتن کارآفرینی و تاکید شرکتها بر نوآوری برای بقا و رقابت با کارآفرینانی که بیش از پیش در صحنه بازار ظاهر می شدند، موجب هدایت فعالیتهای کارآفرینانه به درون شرکتها شدند (وانکن و دیگران، 1988، ص 16).
همراه با رسوخ فرآیندهای اداری و دیوان سالاری در فرهنگ شرکتها، دردهه های 1960 و 1970، کارآفرینی در سازمانهای بزرگ به طور فزایندهای موردتوجه مدیران ارشد شرکتها قرار گرفت تا آنها نیز بتوانند به فرآیند اختراع، نوآوری و تجاری کردن محصولات و خدمات جدید خود بپردازند. با آغاز دهه 1980، و پیشرفت ناگهانی صنایع در عرصه رقابتهای جهانی اهمیت تفکر و فرآیندهای کارآفرینانه در شرکتهای بزرگ، بیش از گذشته موردتاکید قرار گرفت و محققان کانون توجه خود را به چگونگی القای کارآفرینی در ساختار اداری شرکتهای بزرگ معطوف ساختند (استیونسون و گامپرت، 1985). البته لازم به توضیح است که فعالیتهای مخاطره آمیز در کارآفرینی مستقل و فردی به معنای سازماندهی یک سازمان جدید یا تاسیس یک شرکت بوده، و فعالیت مخاطره آمیز در مفهوم کارآفرینی شرکتی به معنای توسعه فعالیتی جدید در چارچوب شرکت است.
یک اصل بسیار ساده موجب پیدایش کارآفرینان درون سازمانی شد. اصل مزبور چنین است: در وجود انسان نعمتی قرار دارد که او را وادار به خلاقیت می کند، یعنی چیزی پدید می آورد که پیش از آن بدان صورت وجود نداشته یا بدان خوبی کارنمی کرده است. چنین نتیجه می شود که شرکتها می توانند ازطریق تشویق کارکنان و ترغیب آنها به رفتاری همانند «کارآفرینان داخلی سازمان باعث شوند که آنها درجهت افزایش سود، نوآوری کنند و سپس به این افراد آزادی عمل داده شود تا بتوانند بدون درگیری با قوانین و مقررات دست و پاگیر (دیوان سالاری) طرحهای خود را به اجرا درآورند.
- چارچوب کارآفرینی سازمانی
با آشکار شدن مفهوم کارآفرینی بویژه مفهوم کارآفرینی سازمانی و ضرورت آن در توسعه سازمان و جامعه، تردیدی در تربیت کارآفرینان سازمانی جهت تحقق این هدف بزرگ باقی نمی ماند. باتوجه به اینکه در تاکید بر اهمیت کارآفرینی سازمانی، کارآفرینانی سازمانی به عنوان موتور نیرومند توسعه سازمان و جامعه خود شناخته شدند، آنچه اهمیت حیاتی پیدا می کند، روشن کردن و به راه انداختن این موتورها جهت توسعه است.
برای روشن شدن موتور، کافی است استارت زده شود ولی برای استمرار فعالیت آن باید همواره به آن سوخت رسانی شود و شرایط جهت فعالیت بی نقص آن مهیا گردد. به هرحال برای آگاه شدن و شروع به حرکت کارآفرینان سازمانی کافی است آموزشهای لازم در این زمینه به آنها ارائه تا جرقه کارآفرینی در ذهن آنان زده شود و درعین حال ضرورت مسئله نیز برای آنها معلوم گردد و اما برای تداوم این حرکت باید با پرورش آنان از طریق اقداماتی مانند حمایت مدیریت، ایجاد تفکر استراتژیک کارآفرینی، ایجاد عوامل ساختاری و فرهنگی و ... بستر فعالیت مستمر را فراهم کرد.
- آموزش کارآفرینی سازمانی
به طورکلی بنابه یک تعریف جامع، آموزش به معنای معلومات و رشد فکری است که از راه تحصیلات رسمی و غیررسمی و مطالعه به دست می آید. اساس آموزش بر یادگیری است و هر سازمانی می کوشد تا کمک کند عملکرد افراد در شغلشان موثر شود. برنامه آموزشی همانا سازمان بخشیدن به این تجربیات است به طریقی که نگرشها یا مهارتهای موردنیاز را متناسب کرده و بهبود بخشد. بنابراین، آموزش کوششی است که توسط سازمانها برای تغییر رفتار افراد ازطریق فرآیند یادگیری و به خاطر افزایش اثربخشی آنها صورت می گیرد.
آموزش کلیه مساعی و کوششهایی است که درجهت ارتقای سطح دانش و آگاهی، مهارتهای فنی، حرفهای و شغلی و همچنین ایجاد رفتار مطلوب در کارکنان یک سازمان به عمل آید و آنان را آماده انجام وظایف و مسئولیتهای شغلی خود میکند. هدف از آموزش کارکنان انتقال معلومات و محفوظات نیست. هدف، انبارکردن نتایج به دست آمده در ذهن کارمندان نیست. زیرا این دستاوردها در کتابها و کتابخانه ها موجود است. آموزش و پرورش صحیح آن است که انسان را برای جستجوی مداوم راه حلهای جدید مجهز کند. نگرشی که همراه با کسب دانش به دست می آید، به مراتب از خود دانش مهمتر است.
منبع : creativity.ir
87/2/24
چند روز قبل وزیر کار و امور اجتماعی درمراسم گشایش کلینیک اشتغال گفته بود: «نبود مدیریت کارآفرینی چالش صنعت است.» کارآفرینی در کشور نیاز به فضایی دارد که همان اقتصاد بازوآزاد است بنابراین از آنجا که نظریه کارآفرینی در بستر اقتصاد آزاد شکل گرفته است، روش های معمول آن نیز از همان چارچوب ملهم گرفته است.
آمارهای رسمی نشان می دهد که درآمد سرانه کشور طی 20سال گذشته به قیمت های ثابت روندی رو به کاهش داشته است و از طرفی نرخ رشد جمعیت همواره اعداد مثبت و بالاتر از رقم 5/1 تا 3 درصد در سال را نشان می دهد که با معیارهای جهانی رقم نسبتابالایی است. همین آمار گویای نرخ بیکاری است. از همه بدتر بیکاری فزاینده در میان تحصیل کردگان است که در شرایط کنونی با بحران بیکاری، هدررفتن قابلیت های ذهنی و عملی و فرار مغزها روبه رو است. سرعت عرضه نیروی کار در کشور از چنان شتابی برخوردار است که در حال حاضر و به ویژه سال های آتی اشتغال به عنوان یک موضوع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهم قابل طرح است. اما در برابر این مساله یعنی بحران بیکاری به عنوان بزرگ ترین چالش اقتصادی کشور چه تدبیری باید اندیشیده و چه راهکارهایی را باید اتخاذ کرد؟ ایجاد اشتغال به عنوان یکی از اهداف توسعه اقتصادی همیشه مطرح بوده است. چرا که توسعه اقتصادی دامنه وسیعی از دغدغه های اقتصادی را دربرمی گیرد ولی چهار مدل توسعه در جهان وجود دارد که عبارتند از: مدل اول، توسعه براساس برنامه ریزی ها و تصمیمات دولت.
مدل دوم، توسعه از طریق شرکت های کوچک و متوسط; همان کاری که دقیقاکشورهای سنگاپور و تایوان انجام داده اند و مدل سوم توسعه از طریق شرکت های بزرگ یعنی همان مدلی که کشور ژاپن و کره جنوبی در پیش گرفتند و آخرین و بهترین مدل که تاکنون توانسته است کارآمدی و اثربخشی خود را بر همگان آشکارکند مدل کارآفرینی است.
ضرورت کارآفرینی در ایران به دلیل اشتغال زایی و لزوم رفع بیکاری، وضعیت اسف بار مالی و ارزی به دلیل تکیه بیش از اندازه به درآمدهای نفتی، لزوم کوچک سازی و خصوصی سازی واحدهای تولیدی به دلیل افزایش کمرشکن هزینه بنگاه های اقتصادی بزرگ دولتی که تمام مخارج آن بر دوش دولت است و بهره وری پایینی هم دارند و ضرورت صادرات به منظور اشتغال زایی و حضور در بازارهای منطقه ای و بین المللی و در پایان دسترسی به فن آوری های جدید و برتر رقابت در سطح ملی و بین المللی است.
امروزه بسیاری از کشورها با تشخیص اهمیت سرمایه انسانی در قالب انسان کارآفرین و کارآمدی بالاتری که صنایع کوچک و متوسط در ایجاد اشتغال و انعطاف پذیری بالاتری که نسبت به صنایع و کسب و کارهای بزرگ دارند توسعه قابلیت های کارآفرینی را با حمایت از ایجاد و توسعه صنایع در کسب وکارهای کوچک را در اولویت برنامه های خود قرار داده اند.
راهکارهای توسعه کارآفرینی در ایران عبارت است از:
1- ایجاد نهادها و تشکیلات متمرکز در زمینه سیاست گذاری، سازمان دهی، نظارت و اجرای برنامه های آموزشی کارآفرینی.
2- توسعه آموزش های کارآفرینی و الحاق این آموزش ها به برنامه سیستم آموزشی کشور.
3- تدوین برنامه های استراتژیک توسط دولت در برنامه های کلان توسعه در باب آموزش کارآفرینی.
4- تربیت مربیان و مدرسان کارآفرینی.
5- تربیت مدیران کارآفرین در سازمان ها و مراکز تولیدی.
6- گسترش کارآفرینی سازمانی در مراکز تولیدی و صنعتی در جهت ارتقای بهره وری.
7- اعزام افراد و کارشناسان برای گذراندن دوره های کارآفرینی و کسب تخصص های کاربردی در کشورهای صاحب تجربه و انتقال دانش الگوهای کارآفرینی به ایران.
8- ایجاد ارتباط با سازمان های بین المللی فعال در زمینه کارآفرینی.
دولت می تواند نقش حمایت کننده، تشویق کننده و تسهیل کننده برای کارآفرینان داشته باشد. این حمایت ها می تواند شامل حمایت های مالی، آموزشی، بازاریابی، اطلاعاتی، مشاوره خدمات صنعتی و تسهیلات بلندمدت برای خرید ماشین آلات و فن آوری موردنیاز کارآفرینان باشد.
رونق و ترویج کارآفرینی در کشور باعث می شود در درجه اول کارآفرینان بخشی از وظایف دولت را در ایجاد اشتغال به عهده گیرند و موجب تقویت بخش خصوصی شوند که خود بهره وری را افزایش می دهد و باعث تغییر فرهنگ کار و شیوه نگرش افراد جامعه به اشتغال می شود، دوم منجر به ترویج فرهنگ تولید، خود اتکایی و از بین بردن فرهنگ مصرف گرایی می شود و در نهایت سرمایه های انسانی را به عنوان زیربنای رشد و توسعه اقتصادی کشور تقویت می کند.
نکته بسیار جالب و قابل تامل ارتباط میان کارآفرینی و فرهنگ جامعه است. از یک سو کارآفرینی با ایجاد فرصت های شغلی، تولید ثروت و بهبود شرایط اقتصادی، پیش زمینه ای اساسی برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه است که با برآورده شدن نیازهای اولیه معیشتی زمینه را برای بروز نیازهای عالی تر انسانی فراهم می سازد و در صورتی که به مسیری درست هدایت شود شکوفایی و تعالی انسان ها را در پی دارد، از سوی دیگر نحوه شکل گیری و ثمربخشی کارآفرینی روش ها و شیوه های خاصی را می طلبد که بر پایه باورها و ارزش های ویژه ای استوار شده است و مجموعه این روش ها و باورها را می توان یک فرهنگ تلقی کرد. در واقع فرآیند کارآفرینی در بطن خود فرهنگ خاصی را نهفته دارد و این فرهنگ را می توان همان فرهنگ حاکم بر شرکت های کارآفرینی کوچک دانست.توسعه کارآفرینی در سطح سازمان ها نیز به دلیل عقب نماندن از رقبا، ضرورت خطرپذیری، تغییر روند جمعیت، پیشرفت سریع دانش و فن آوری و تعامل سازمان با تحولات بازار، لزوم ایجاد واحدهای مستقل کاری در بنگاه های بزرگ ضروری است که در نهایت این نوع توسعه کارآفرینی هم به توسعه ملی منجر خواهد شد.
برگرفته ازسایت : روزنامه سرمایه
منبع : creativity.ir
87/3/1