تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:53 PM | نویسنده : قاسمعلی

آیا به یاد می آورید که چقدر طول کشید که دوچرخه سواری و یا رانندگی را فرا بگیرد؟ پیش از اینکه بتوانید مهارتی را بیاموزید، چند بار مرتکب اشتباه می شوید؟ این امر در مورد نوآوری نیز صدق می کند. ایجاد خلاقیت و نوآوری مستلزم تمرین و ممارست و صبر و حوصله می باشد. این مقاله قصد دارد تا به شما کمک کند که خیلی سریع نوآوری و خلاقیت را وارد زندگی خود کنید .   1- دنبال اهداف شخصیتان بروید
اگر از افراد نامتعارف تقاضای کمک کنید، فقط خودتان را هر چه بیشتر از مسیر اصلی دور می کنید. اگر یک ایده ناب را در ذهن می پرورانید، هیچ لزومی ندارد که حتماً آنرا با دیگران نیز در میان بگذارید. این امکان وجود دارد که آنها از درک عمیق تفکر شما ناتوان باشند و به همین دلیل پشت شما را خالی کرده و موجب تضعیف روحیه تان گردند. اگر تمام نوابغ می خواستند به حرف های اطرافیانشان گوش بدهند، الان ما باید در قرون وسطی زندگی می کردیم .
2- برای گسترش تفکرات خلاقانه، وقت صرف کنید
هر چقدر بر روی این مطلب تاکید کنم، باز هم کافی نیست. البته منظور من این نیست که یک روز کامل کاری را به این امر اختصاص دهید؛ بسیاری از افراد هستند که این امر را در کنار مشغله های کاری فراوان انجام میدهند، پس مطمئن باشید که شما نیز از عهده آن بر می آیید .
3- خود را سرگرم نرمش کنید
پیاده روی کنید. مسیری به طول یک کیلومتر را بدوید. اندروفین را به داخل رگ های خود بفرستید. نرمش و ورزش موجب پاکسازی ذهن، و ایجاد آرامش در آن می شوند. این کار به ذهن شما کمک می کند که در مقابل افکار خلاق از خود آمادگی بیشتری نشان دهد .
4- خواب هایتان را ثبت کنید
شاید خواب هایی ببیند که قسمت هوشیار ذهنتان هیچ گاه به آنها فکر نکرده باشد. این رویاها نمایانگر قدرت خلاقیت شما هستند. سعی کنید خواب هایتان را یادداشت کنید چرا که ممکن است مرز شروع نوآوری ها از همین نقطه آغاز شود .
5- به روش شخصی خود عمل کنید
"ون گوک" با نقاشی هایش معروف شد، قدرت "همینگ وی" در انتخاب واژگان بی نظیر است. شما هم باید شیوه مخصوص به خودتان را بیابید. مردم برای چیزهایی که بی همتا، خالص و سودمند هستند، ارزش بسیار زیادی قائل بوده و از آنها قدردانی میکنند .

6- خودتان را به ابزار و وسایل درجه یک محدود نکنید
برای اینکه در هنر نقاشی، یک شاهکار بوجود بیاورید، حتماً لازم نیست که از بهترین قلمو و رنگ استفاده کنید . برای نوشتن پرفروش ترین کتاب، هیچ نیازی به بهترین قلم ها و گرانترین کاغذ ها نیست . بد نیست بدانید که "جی کی رولینگ" اولین جلد از کتاب های هری پاتر را بر روی تکه های دستمال کاغذی نوشت. اگر شما عکاسی بلد نباشید، بهترین دوربین را که هم در اختیار شما قرار دهند، باز هم نمی توانید عکس های زیبایی بگیرید. اگر نوشتن بلد نباشید حتی اگر آخرین مدل لپ تاپ را هم در اختیارتان قرار بدهند، باز هم قادر نخواهید بود چیزی بنویسید. یک فرد هنرمند سعی می کند از حواشی دور شده و بیشتر بر روی اصل کار تمرکز کند .
7- با علاقه کار کنید
چه چیز سبب می شود تا شما صبح ها از تخت خواب بیرون بپرید. چه چیز شعله ها را همچنان سوزان نگه می دارد؟ کاری را که بیش از همه ترجیح می دهید انجام دهید، چیست؟ گاهی اوقات افراد که سرشار از اشتیاق و آرزو هستند به راحتی می توانند جای افرادی که دارای استعداد های ذاتی هستند را بگیرند. "الن دی جنرس" در سخنانش به این نکته اشاره کرده است که اگر شما تمایلی به انجام کاری که می کنید، ندارید پس لزومی ندارد که به انجام آن ادامه دهید. گاهی اوقات چیزی را از اعماق وجود خود میخواهید و هیچ چیز نمی تواند جلوی شما را بگیرد. شور و اشتیاق سبب می شود شما بتوانید راه خود را ادامه دهید .
نگران الهام و کمک نباشید. گاهی اوقات کمک های بیرونی زمانی به برخی از افراد میرسد که کمترین انتظار دریافت کردن آنها را هم ندارند. برای چنین لحظه هایی خودتان را از پیش آماده کنید. ممکن است زمانیکه در مترو نشستید یکی از آن افکار ناب به ذهنتان خطور کند و ممکن است در آن لحظه هیچ گونه برگه یادداشتی نداشته باشید که آنرا یادداشت نماید و جهان را به واسطه آن تغییر دهید. سعی کنید تا جایی که می توانید از بروز یک چنین فجایعی جلوگیری نمایید. یک قلم و کاغذ در جیب خود داشته باشید که هر وقت اراده کردید در دسترستان باشد . امیدروارم این مقاله به شما کمک کرده باشد تا بتوانید از خلاقیت و نوآوری بیشتری در زندگی خود بهره بگیرید. فقط در آخر می توانم بگویم که شما تمام این امور را برای ایجاد رضایت شخصی انجام می دهید نه به دلیل جلب رضایت دیگران. شروع کنید؛ هر یک از این نکات را در زندگی خود استفاده کنید تا ببینید که وجود نوآوری در زندگی چه تغییرات شگرفی را ایجاد مینماید .

برگرفته از: modara.mihanblog.com



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:53 PM | نویسنده : قاسمعلی

یجاد فرهنگ یادگیری و افزایش خلاقیت انسانی دو عنوان برجسته در دنیای امروز است. رهبران موسسات تجاری و دولتی در سرتاسر دنیا می‌دانند که راه حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی امروز در رفتار و اندیشه دیروز یافت نمی‌شود بلکه تنها روش‌های کاملا نوین، بینش، ادراک و رفتار جوابگو هستند. یادگیری و خلاقیت دو جز لاینفک هر عمل موفقیت‌آمیز است. پس ما باید چگونه عمل کنیم تا خلاق باشیم؟

دریافت فایل (pdf) 



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:53 PM | نویسنده : قاسمعلی

مقدمه
کارگزار روابط عمومی (ُیکشنبه، 3بهمن 1384)- سالها از روزی که لوئی لدبترلی اولین دفتر روابط عمومی را بنیان گذاری و اعلامیه اصول خود را منتشر کرد می گذرد ولی همان اذعان می دارند که کار وفعالیت صورت گرفته توسط Lee سرآغاز تحولات عظیمی در روابط عمومی سازمانها وموسسات دولتی و غیر دولتی پس از او شده است و شاید بتوان لی را به عنوان یک کارافرین اساسی در روابط عمومی مورد شناسایی قرار داد . از اولین روز کار لی تاکنون هزاران نفر در رشته ای بنامروابط عمومی به تحصیل پرداخته اند ودهها هزار نفر یا شاید بهتر بگوییم میلیونها نفر درجهان در زمینه ای کار وفعالیت می کنند که اولین کارافرین روابط عمومی بنیان اساسی آن را طرح ریزی و به مرحله اجرا درآورده است . کارآفرینی که در اعلامیه اصول خود می گوید اینجا یک بنگاه مطبوعانت سری نیست ، اخبار و اطلاعاتی را که لی ارائه می دهیم درست و قابل اعتماد است اینجاه یک آژانس تبلیغات تجری نیست به خبرنگارانی که جویای مطالب خبری مهم هستند با کمال میل و اشتیاق کمک خواهیم کرد . به هر کس هر نوع اطلاعاتی که مفید و سازنده باشد در جهت به دست آوردن اطلاعات کمک خواهیم نمود . یا کار آفرینان دیگری  دراین عرصه همانند ادوارد ال برنیز که رشته روابط عمومی را به عنوان یک رشته علمی در دانشگاهها و وارد نمود یا ژرژگالوپ که اولین پژوهش رسمی افکار عمومی را به مرحله اجرا در آورد و در حال حاضر معروفترین موسسه سنجش افکار عمومی دنیا یعنی گالوپ را بنیان گذاری نمود ، رکس ها رلو ، مارتسون، اسکات ام کاتلیپ ، سرباسیل کدارک ، دکتر نطقی ، دکتر امینی ، و … . همگی از کارآفرینان روابط عمومی بوده اند که توانسته اند منشاء تاثیرات فراوانی در این رشته علمی گردند و این رشته را به اوج و جایگاه امروزی آن ارتقاء دهند به گونه ای که می توان اشعار داشت « یک سازمان بدون روابط عمومی یعنی هیچ ، شاهد هستیم روزانه مبالغ هنگفتی صرف هزینه های واحدهای روابط عمومی سازمانها می گردد که در ظاهر ممکن است به بعضی از افراد اینگونه تداعی نمایند که خرج کردن بودجه درروابط عمومی یعنی هدر رفتن پول ولی امروزه این نگرش با فعالیت کارآفرینان روابط عمومی جای خود را به این نظریه داده است که « تخصیص بودجه جهت روابط عمومی یعنی سرمایه گذاری استراتژیک جهت آینده ای موفق در دنیا در تمامی ابعاد » اما جای این سوال باقی است که کارآفرینی چیست ؟ اصول و قواعد آن کدام است ؟ خصوصیات مدیران کارافرین چیست ؟ مشکلات و تنگناهای کارافرینی کدامند؟ و غیره که مقاله حاضر درپی آن است ا این پارادایم جدید روابط عمومی را تشریح و بررسی نماید .
کارآفرینی چیست ؟
واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre به معنای متعهد شدن نشأت گرفته است . کارآفرین کسی است که متعهد می شد مخاطره های یک فعالیت( عموماً اقتصادی ) را سازماندهی ادار و تقبل نماید . یا می توان خاطرنشان ساخت کارآفرینی فرایندی است که منجر به ایجاد رضایتمندی و یا تقاضای جدید می گردد و همچنین می توان متذکر شد کارآفرینی عبارت است از فرآیند ایجاد ارزشی از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصتها .
زمانی که کارآفرینی به عنوان یک شغل توسط بسیاری از اعضای یک جامعه پذیرفته شود آن جامعه ( یا آن علم ) بسیار بسیار سریع رشد و توسعه می یابد . هم اکنون به دور و برخود نگاه کنید . تعداد کتابهای مرتبط با روابط عمومی ، تعداد نشریات ومجلات تخصصی ، سایتهای اینترنتی جوائز طلائی اختصاصی پیدا کرده به فعالیت های روابط عمومی ، تعداد سمینارهای برگزار شده تعداد دوره های دانشگاهی ، مبالغ بودجه تخصیصی و غیره همگی موید این مطلب است که روابط عمومی ها نیز می باید به عنوان یک زمینه کارآفرینی مورد ملاحظه و مداقعه قرار گیرند تا تحولات اساسی و شگرفی دراین زمینه علمی و ارتباطی پدید آید .
واژه کارآفرینی دیرزمانی پیش از آنکه مفهوم کلی کارآفرینی به زبان امروز پدید آید در زمان فرانسه ابداع شد . در اوایل سده شانزدهم کسانی را که در امر هدایت ماموریت های نظامی بودند کارآفرین می خوانند از آن پس درباره دیگر انواع مخاطرات نیز همین واژه با محدودیتهای مورد استفاده قرار می گرفت از حدود سال 1700 میلادی به بعد فرانسویان درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکا ساخت جاده ، پل ، بندر و استحکامات بودند به کرات لفظ کارآفرین را بکار برده اند.
شولتی معتقد است کارآفرین توانایی مقابله با عدم تعادل است نه توانایی مقابله با عدم قطعیت از نظر شومپتیر کارآفرینی دارای نقش مدیریتی یا تصمیم گیری است و معتقد است مخاطره عاملی است که هم مدیران و هم کارآفرینان آن را تجربه می نمایند بنابراین مشخصه کارآفرینان را نوآوری می دانست و کاریک کارآفرین را تغریب خلاق بنیادهای اولیه ای که تا حدی باعث جمودی یک حیطه و عمل شده اند به نحوی تخریب و دگرگون می گردند تا زمینه هایی مهیا گردد تا از فرصتهای موجود و پیش روی بتوان حداکثر استفاده را بهره برداری را بعمل آورد .
هبرت ولپک دوازده خصوصیت کارآفرین را مورد شناسایی قرار داده اند
- مخاطره را با عدم قطعیت ارتباط می دهند
- مبتکر و سازنده هستند
- تصمیم گیرنده هستند
- رهبر و هدایت کننده دیگران هستند
- مدیر و اداره کننده ورئیس هستند
- سازمان دهنده یا هماهنگ کننده منابع اقتصادی می باشند
- مالک شرکت تجاری یا یک مجموعه تجاری و ارتباطی هستند
- بکاربرنده عوامل تولیدی هستند
- پیمانکار هستند و می توانند از پتانسل خود برای پیشبرد برنامه های دیگران و بهره گیری از فرصتهای مهیا شده برای دیگران نیز استفاده می کنند.
- حاکم هستند و می توانند به منابع و امکانات قدرت دسترسی پیدا نمایند
- فردی است که منابع را جهت مقاصد مختلف بکار می گیرند .
کارآفرین دقیقاً چه کاری انجام می دهد ؟ به طور کی هشت وظیفه برای کارآفرین وجود دارد
- از موقعیتهای محیط آگاه می شود
- برای استفاده از این موقعیتها خود را در خطر می اندازد
- برای کار سرمایه گذاری می کند
- نوآوری ها را معرفی می کند
- کار و تولید را نظم می بخشد
- تصمیم می گیرد
- برای آینده برنامه ریزی می کند
- محصولات خودرا باسود می فروشد
مدیر روابط عمومی کارآفرین چه کسی است :
یک مدیر روابط عمومی کارآفرین نیز کسی است که موقعیت را خوی می شناسد از محیط و عوامل محیطی که می تواند مخاطراتی را برای او ایجاد نماید واهمه و هراس ندارد به شانس چندان معتقد نمی باشد وسعی می کند همان شانس را نیز محاسبه و ارزیابی نماید او با جرات داشتن ، سختگوشی و مدیریتی موثر کاررا اداره می کند همچنین قادراست از شرایط محیطی خود در جهت ایجاد سرمایه مادی و معنوی و کسب پشتیبانی لازم بهره گیرد و سعی می کند برمسله کمبود سرمایه که می تواند مانع عمده پیشرفت او در کارش بشود غلبه پیدا نماید . او همچنین به نوآوری های تازگی ، تنوع ، ابتکار و حتی بدعت در روشهای کار قبلی روابط عمومی اعتقاد راسخ دارد به عبارتی همیشه دنبال فعالیتهایی جهت روابط عمومی می باشد که تاکنون کسی به آنها توجه والتفات نداشته است موضوعاتی را سرلوحه کار وفعالیت خود قرار می دهد که حتی به نظر بعضی از افراد نمی تواند جزء وظایف عمومی واحدهای رواط عمومی نیز تلقی گردد . او همواره موجب انقلاب در فعالیتهای روابط عمومی می شود و عرصه های جدید و نو را پیدا و به دیگران برای ورود به آن عرصه ها جرأت و شهامت می دهد او مدیری خلاق است و سعی در تغییر متغیرها و عوامل ومولفه های محیطی خود می کند اینچنین مدیری برای کامیابی در فعالیتهای روابط عمومی می باید کارهایش دارای نظم و انضباط باشد او مسئولیت گردآوری تممی منابع مورد نیاز برای شروع کار را برعهده می گیرد و سعی می کند از این مابع جهت سات مخازن اندیشه های خلاق در و بهره گیری از این خلاقیت منظم در فعالیتهای کارآفرینی خود اقدام نماید او کسی است که فکر می کند چگونه چطور ، کجا ، چه موقع و چه مقدار باید از منابع و امکانات در جهت کارآفرینی بهره گیری نماید این چنین مدیری موسس می باشد و فعالیتهای مورد نیاز توسط او شناسائی واشخاص مناسب درزمان مناسب این کارها را به دستور او انجام می دهند . او سعی می کند مناسب ترین افراد را جهت اجرای برنام های تدوین شده خود استخدام و مورد بهره برداری قرار دهد . ایده های خوبی را عموماً درسردارد لیکن ممکن است مهارتهای فنی واداکی لازم جهت پیشبرد این برنامه ها را نداشته باشد . او دائماً فعالیتهای زیردستان خود را زیر نظر می گیرد تا وقتی بازده یکی از آنان آماده شد دیگران برای استفاده از آن آماده باشند . او تصمیم گیرند خوبی است دارای تجارب و معلومات نسبتاً بالائی در زمینه روابط عمومی می باشند همچنین علاقه ، عشق ، پشتکار او را در امر تصمیم گیری های مهم یاری می رساند
از شرایط نامطمئن و اهمه وهراسی ندارد و حتی در شرایط نامطمئن و توام با ریسک تمامی جوانب را برای حل مشکلات در نظر گرفته و نبابر تناسبشان آنها را طبقه بندی می کند او پیوسته در پی جستجوی راه حل های جایگزین برای مسائل ومشکلات کاری خود می باشد . درطول روز مسائل را اتخاذ و پیدا نماید او شاید روزانه دهها تصمیم را اتخاذ می کند . اما کار و فعالیتهای خود را هیچگاه بون برنامه شروع نمی کند وبرای کارهای روزنانه وفعالیتهایی که در یک محدوده مشخص می باید انجام دهد همیشه برنامه هایش را حتی اگر مدون و مکتوب نشده باشد را در ذهن خود خواهد داشت . او باید در بسیاری از موارد یک تاجر و بازرگان خوب اشد وسعی نماید ایده طرح و الگوهای خودرا ارزان نفروشد .به عنوان یک اصل در روابط عمومی باید خاطرنشان ساخت ایده وطرحهای خود را هیچگاه ارزان نفروشید زیرا هر چیز که ارزان بدست آید از نظر دیگران ممکن است بی ارزش تلقی گردد ومدیر روابط عمومی کارآفرین نیز این اصل را سرلوحه کار وفعالیت خود قرار خواهد داد سعی می کند تا اگر ایده وعقیده ای را اظهار می نماید از قبل بستر و زمینه پذیرش آن را مهیا سازد و پی از ایجاد اشتیاق در مخاطبین نظر اصلی و واقعی خود را عرضه نماید . او سود آوری فروش ایده های خود را در پذیرش ومیزان پذیرش و اجرا شدن نظرات خود می داند . او باید همیشه مواظب باشد تولیداتش ، عقاید ، ایده ها و نظرات ارایه شده اش ظرفیت پدیرش داشته باشد.
هرچه پذیرش عقاید و ایده های او بیشتر باشد بیشتر تشویق خواهد شد تا به کارآفرینی بپردازد او همچنین لازم است دارای صفات و مشخصه های ذیل باشد .
1- اعتدال درمیزان خطر و پذیرش خطر را ترجیح دهد و از ریسک پدیری زیاد پرهیزمی کند و جنبه اعتدال را حتماً مدنظر قرار دهد
2- مسئولیت اعمال خود را می پذیرد و دنبال شهرت و قدردانی شخصی نیست اوبا انجام کاری که موجب موفقیت اعمال وتصمیم گیری گروه باشد ارضا می شود
3- اعتاد به نقس دارد و براین باور است که می تواند انتظاراتی را که از او وجود دارد برآورده نماید به عبارت دیگر امکان موفقیت خود را بیش از آن چیزی ه هست درنظر می گیرد .
4- به دنبال بازتاب عملکرد خوداست . بسیاری از افراد از بازتاب عملکرد وحشت زده می شوند زیرا بجای موفقیت ممکن است باشکست مواجهه شوند . برای در امان بودن از چنین چیزهایی ، آنها مشاغلی را انتخاب می کنند که بتوانند قوانین و سنن تعریف شده ای را دنبال کنند و به همین خاطر کمتر مورد موافذ قرار می گیرند و لی کارآفرین به دنبال بازتاب عملکرد خود – چه خوب و چه به می باشد . بدون داشتن این اطلاعات ادامه کار برای او خیلی مشکل است
5- به هدف و مشکلات خود بیش از مردم توجه دارد کارآفرین افراد را با توجه به مهارتها و قابلیت هایشان در موفقیت موسسه ارزیابی می کند و شخصیت و رابطه شحصی را ملاک قرار نمی دهد او حتی در تصمیم گیری نیز هدف گرائی را به نمایش می گذارد او اهداف و سودکاری را بررقابت و دشمن مقدم می شمارد . او واقع بین بوده وسعی می کند روابط دوستانه و امور تجاری را جدا از هم نگه دارد.
6- دستاورد گرا می باشند . این افراد دارای خصوصیاتی هستند که اکثر روانشناسان از آن تحت عنوان انگیزه اکتساب یا nAch با توفیق طلبی یاد می کنند و عموماً خواهان انجام کارهائی هستند که دیگران از انجام آن عاجز و ناتوان باشند همیشه به اهداف بلند مدت فکرمی کنند و تمام کارها و فعالیتهای امروز خود را در راستای نیل به آن اهداف سازمان دهی می کنند از اهداف و کارهای روشن وتکراری دوری می گزینند و آن را مانع و سد راه خود تلقی می کنند . سعی می کنند از وقت خود خوب استفاده و بهره برداری می کند .
پیامدهای مثبت بهره گیری از کارآفرینی در روابط عمومی
درصوتری که مدیران روابط عمومی و شاغلین دراین واحد حساس سازمانی افرادی کارافرین باشند پیامدهای مثبت وارزنده ای برای روباط عمومی سازمان ایجاد خواهد شد که عمده ترین دستاوردهای آن را می توان در زمینه های ذیل مشاهد نمود .
1- برنامه ریزی
2- سازماندهی
3- هدایت ورهبری سازمان
4- کارگاه های مناسب نیروها
5- هماهنگی امور وکارها
6- نظام اطلاع رسانی و اطلاع دهی
7- کنترل و ارزیابی
8- کاهش میزان تعارضات و نابه سامانی ها
9- افرایش بهره وری کارائی و اثر بخشی امور
10- کاهش میزان دوباره کارها و سردرگمی ها
11- کاهش سستی و کم کاری
12- محیط جذاب کاری
13- ایجاد زمینه های رشد و توسعه فعالیت ها
14- افزایش قابلیت و سازگاری با محیط
15- شناسائی بهتر نقاط قوت و ضعف سازمان
16- شناسایی فرصتها و بهره گیری از آنها در بحث پیشبرد سازمان
17- ایجاد انگیزه دردیگران و به تحرک در آوردن دیگران
18- تامین رضایت جامعه ، مدیران و دست اندرکاران از فعالیتهای روابط عمومی
19- تامین بهرت پیوند اربتاطی سازمان و جامعه
20- تحقق بهتر اصول اخلاقی حاکم در روابط عمومی
شاید بتوان اذعان داشت کار آفرینی در روابط عمومی می تواند زمینه های اشتغال ، پیشرفت و سازمان دهی کلیه امور روابط عمومی را به همراه داشته باشد وباعث ایفای بهتر نقش حلقه مفقوده ارتباطی روابط عمومی و جامعه گرد و محیطی را مهیا نماید که افراد فرصت رشد ، پیشرفت ، خلاقیت و نوآوری را برای سایرین مهیا سازد.
پرورش میزان کارآفرین درروابط عمومی :
در ادامه فهرستی در اختیار شما قرار می گیرد که می تواند کارآفرینی شما را بیشتر نماید . لیست ذیل اهم این موارد رابیان می دارد .
- اهدف خود را تعیین نمایند
- عادت کنید که هدف مشخصی داشته باشید
- واقع بین باشید
- متکی به خود باشید
- اهدافی که به نظرتان مهم و می توانید به بهترین شکل آن را اجرا کنید را انتخاب نمایید .
- برای اهداف مثبت تمرکز داشته باشید
هرگاه اهداف خود را تعیین کردید نکات ذیل را نیز مد نظر قرار دهید .
- از اشتباههای خود درس بگیرید
- زمانی که علت شکست خود را فهمیدید روی زمان حال تمرکز کنید و برای گذشته افسوس نخورید .
- اگر به رغم کوششهای مداوم ، نتایج قابل تشویقی بدست نیاوردید به آغاز کار بازگردید واهداف خود را مورد مطالعه مجدد قرار دهید
- اگر بهره وری ندارید تغییرات را قبول کنید .
- اگر محیط اطراف را عامل عملکرد زیرا استاندارد خود می دانید محیط را عوض کنید همچنین باید به خود ایمان داشته باشید و باور کنید که می توانید به اهداف خود برسید
- خود را دقیق تر بشناسید
- نقاط قوت و ضعف خود را پیدا نمایند .
- هزار چندی خود را مجدداً مورد بازبینی قرار دهید .
- بطور واقع بینانه خصوصیات خود را بنگرید
- توانایی های خود را دست کم نگیرید وبرعکس
- نظرات خود را با نظرات دیگران مقایسه کنید
- نقاط قوت خود را مشخص کرده و با انتخاب فعالیتها و اهدافی که به سود شما باشند نقاط ضعف خو درا پنهان کنید .
- از نظر جسمانی مراقب خود باشید تا در انتظار خوب دیده شوید
- از افکار خود دفاع کنید
- از عقاید منفی که چیزی از آنها نخواهید آموخت اجتناب ورزید .
- وقتی در کار ها پیشرفت خبی ندارید کمی مزاح به شما کمک خواهد کرد که مسائل را بهتر درک کرده و راه حل آن را پیدا نماید.
- برای یادگیری و رشته هدف گیری کنید .
- ار وقت خود خوب استفاده کنید .
- کار و زمان را تجزیه وتحلیل کنید
- اولویتا را بشناسید شما باید بتوانید که چه کاری می خواهید انجام دهید .
- کارها را طبق یک برنامه تنظیم شده روزانه انجام دهید .
- کارهای که باید انجام داده و روی آن تمرکز کنید .
- کارهارا یکی کی انجام داده وروی آن تمرکز کنید
- کارهائی که باید انجام گیرد را درسررسید خود یادداشت کنید .
- برنامه خود را حفظ کنید
- وقت خود را تلف نکین دوسعی کنید وفقه ای درکارتان پیش نیاید
- متکی برخود باشید
-اول کارهای مشکل را انجام دهید زیرا توانایی شما در آغاز بالاثرات
- دوباره کارها را به حداقل برسانید
- میز کار خودر تمیز و منظم نگه دارید .
- وقت خود را بیش از اندازه لازم در جلسات و ملاقاتها وبا دوستان هدر ندهید
- چگونگی گذراندن وقت خودرا تحت نظر داشته باشید
- در موقع کار آرامش داشته باشید با سرعتی مناسب کارکنید تا مجبور نباشید با پرسشهای ناگهانی انرژی ، کارخودرا انجام دهید .
- خلاق باشید
- یک برنده باشید
- یک رهبر باشید و رهبری رابیاموزید و مسؤلیت گروه خود را برای انجام اهداف به عهده بگیرید .
- از دست اندرکاران بیاموزید تا جائی که می توانید در مورد کارآفرینی ، کار و شروع کار یاد بگیرد .
- با کار افرینان همکاری کنید
- کارآفرینی را تجربه کنید
در ادامه به منظور کمک مدیران روابط عمومی چند نمونه از پرسشنامه های سنجش کارآفرینی آورده شده که می توانید : به مدیران روابط عمومی در اندازه گیری مزان کارآفرینی خود کمک کند به امید آن روزی که شاهد باشیم مدیران و شاغلین روابط عمومی همه کارآفرین باشند
برگرفته از : wana.ir



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:53 PM | نویسنده : قاسمعلی
10 روش مفید و موثر برای جلوگیری از بروز خلاقیت در سازمان
1- با هرگونه انتقاد و پیشنهادی جهت بهبود وضع سازمان بشدت مخالفت کنید و اجازه ندهید بهیچوجه وضع موجود زیر سوال برود و سعی در موجه نشان دادن حالت فعلی کنید. و به افراد اجازه سوال کردن و پیگیری در مورد چرای امور را ندهید .

2- سعی کنید محیط کاملاً خشک و رسمی باشد و کارکنان از فضای پراسترس و ناآرام اداری رنج ببرند و از ایجاد محیطی دوستانه و آرام پرهیز نمائید .


3- همواره انتصابات ناشایست در سازمان انجام بدهید بطوریکه کارهای کوچک را به افراد بزرگ و کارهای بزرگ را به افراد کوچک واگذار نمائید، افراد نالایق را در پست‌های کلیدی سازمان و صاحبان اندیشه و فکر را بعنوان زیردستان آنها قرار دهید .


از افراد متخصص در مشاغل غیرتخصصی استفاده کنید و از افراد در پست‌هایی که مربوط به تخصص خودشان است استفاده نکنید .


4- ایجاد ترس از شکست در پرسنل و خودتان ایجاد کنید بطوریکه همواره درست‌ترین کار را انتظار داشته و به هیچ وجه اجازه اشتباه ندهید (یک اشتباه مساوی سیاهی، توبیخ و در نهایت اخراج دائمی از کار )


5- از افزایش آگاهی و اطلاعات پرسنل و آموزش حین خدمت به آنها جلوگیری بعمل آورید .


6- افرادی که ایده‌های جدیدی می‌دهند را به تمسخر بگیرید واگر در جمع ایده یا نظریه‌ای ابراز کردند در همان جمع آنها را تحقیر نمائید .


7- در سازمان ایجاد بی‌انگیزگی کنید و با راه‌اندازی جنگ روانی افراد خلاق ومبتکر را درگیر نمائید بطوریکه دنبال نقاط ضعف آنها بوده و با بزرگ کردن این نقاط ضعف، فضای ناامین روانی برای آنها ایجاد کنید .


8- جو بی‌اعتمادی و عدم شفافیت را در سازمان دامن بزنید و از تفویض اختیار به پرسنل سازمان بدلیل بی‌اعتمادی بشدت پرهیز کنید .


9- از فعالیت‌های نو و روش‌های تازه استفاده نکنید، به سمت روش‌های نو و تازه بویژه کارهایی که بوسیله سازمان دیگری امتحان نشده است نروید .


10- نظام پرداخت حقوق و دستمزد را طوری تنظیم نمائید که مدیرانی که با توصیه‌های فوق بر سر کار گذاشته‌اید بیشترین دریافتی را داشته باشند و حقوق افراد صاحب فکر و دارای ایده را که زیردست آنها هستند با انواع و اقسام بهانه‌ها کسر نمائید .




حسنعلی بدیعی ،کارشناس ارشد مدیریت


برگرفته از : روزنامه تفاهم



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:53 PM | نویسنده : قاسمعلی

به یارى خلاقیت بود که انسان توانست پس از حدود 50 هزار سال غارنشینى، جریان تحولى را به راه اندازد که تمدن‏‌ساز شود. البته روند تحول قرن‏‌ها کند یا کم‏‌شتاب بود، ولى از دو سده‌ی پیش با اختراع روش علمی‌ و همگرایى دو موج بنیان‏‌کن انقلاب علمى و انقلاب صنعتى، تحول تمدن بشرى شتاب گرفت.
می‌‏توان نگاهى یک‏سویه به خلاقیت داشت و آن را مهم‏ترین موهبتى دانست که بشر را در مسیر تحولى پرشتاب و برگشت‌‏ناپذیر قرار داده است و با آهنگى تکامل‌‏یابنده به پیدایش چند دوره‌ی تمدنى منجر شده است؛ یا به‌‏عکس، خلاقیت را نفرینى برشمرد که مجازات انسان در برابر انتخابِ راهِ خوردن میوه دانایى و رانده شدن از آسایش جاودانه زندگى در بهشت باشد. اما می‌‏توان خلاقیت را با نگاهى دوسویه نیز مورد تحلیل قرار داد؛ به این معنا که خلاقیت را استعداد و توانایی‌اى در انسان تعریف کرد که جامعه‌ی بشرى را در موقعیتى قرار داده است که به معناى واقعى کلمه مسئله‌‏آفرین است: هم موهبت و هم نفرین است؛ هم نجات‏‌بخش و هم دشوارساز است. در این مقاله، نگاهى دوسویه حاکم است و از چنین منظرى خلاقیت مورد بحث قرار می‌‏گیرد.

دستاوردهای مادى خلاقیت‏
به یارى خلاقیت بود که انسان توانست پس از حدود 50 هزار سال غارنشینى، جریان تحولى را به راه اندازد که تمدن‏‌ساز شود. البته روند تحول قرن‏‌ها کند یا کم‏‌شتاب بود، ولى از دو سده‌ی پیش با اختراع روش علمی‌ و همگرایى دو موج بنیان‏‌کن انقلاب علمى و انقلاب صنعتى، تحول تمدن بشرى شتاب گرفت و تا بدان‏‌جا پیش رفت که امروز شتاب مهارناپذیر آن، دغدغه‌‏ها و نگرانی‌هایى جدى پدید آورده است. به‌ویژه در دهه‌های اخیر، دورنماى گسست‌هایى نوظهور در روندهاى تکاملى پدیده‏‌ها، به طرزى نگران‏‌کننده در افق آینده ظاهر شده است. متأسفانه، انسان نه تنها هنوز فهم درستى از این گسست‌ها ندارد، بلکه براى مواجهه با آن‏‌ها نیز چندان آماده نیست. از جمله، خلاقیت باعث شده است که انسان با فن‏‌آورى جریانى را به راه اندازد که نتیجه‌ی طبیعى آن پیدایش زیستگاهى درون طبیعت و مصنوع دست انسان است، زیستگاهى که به سرعت پیش‌‏رونده و به‌‏ظاهر مهارناپذیر است و در موارد بسیارى نه تنها از قوانین طبیعت پیروى نمی‌‏کند، بلکه اغلب بر ضد آن نیز عمل کرده است. علایم هشداردهنده‌ی توفان‏‌هاى نامنتظره و ویرانگر چند سال اخیر به ما می‌‏گویند، این تنها سکونت‌گاهمان ـ کره‌ی زمین ـ را نابخردانه اداره کرده‌‏ایم و آسیب‌‏هایى جدى به آن وارد ساخته‌‏ایم که جبران‏‌ناپذیر است. ما تعادل زیست‏‌بومى زمین را چنان برهم زده‏‌ایم که اکنون براى مقابله با این تهدیدها آماده نیستیم. افزون بر آن، هر چند به این حقیقت پی ‏برده‌‏ایم که انسان جزیى جدایی‌‏ناپذیر از طبیعت است و نبایستى در تقابل با آن یا به دور از آن سوداى زیستى متعادل داشته باشد، ولى خود را بیش از پیش اسیر زندگى در سپهرى کرده‌‏ایم که مصنوعى، غیرطبیعى و با عدم تعادل‏‌هاى بسیار همراه است.
خلاقیت انسان را در عرصه‌های علم و فن‌‏آورى براى بازگشایى رمز حیات و خواندن قوانین طبیعت در مقامى قرار داده است که تصور می‌‏کند می‌‏تواند افزون بر بازآفرینى (شبیه‌‏سازى) پاره‌‏اى از موجودات زنده، خودِ طبیعت را به صورت زیست‌‏بومى تحت سیطره‌ی خویش به‏‌طور مصنوعى بیافریند و از آن مهم‏تر، به طراحى خودِ زندگى و به بیانى دیگر به بازاندیشى در مهندسى حیات دست زند و کار را تا بدان‌‏جا پیش برد که خویشتن را در مقام «طراح هستى» بداند. پروژه‌ی «ژنوم»1 انسان، با خواندن رمز حیات و کشف کامل نقشه‌ی ژنتیکى انسان، وعده می‌‏دهد که هر نوع دستکارى در ساختار بیولوژیک ـ ژنتیک انسان میسر شده است. یافته‌های سایر دانشمندان نیز اندیشمندان را واداشته از عصر مابعد انسان (Post human era ) سخن گویند. به راستى آیا ساختارهاى اجتماعى، فرهنگى، اخلاقى، حقوقى ما براى ورود به این عصر آماده‌‏اند؟
شکى نیست که خلاقیت انسان، محیط مادى زندگى او را دگرگون ساخته است. دستکاری‌‏هاى بشر در عرصه‌ی مادى، به‌ویژه در ژن و اطلاعات، امکانات حیرت‌‏انگیزى را براى دست‏یابى به رفاه مادى ـ آسایش ـ فراهم آورده است. اما امروزه، فقط بخش محدودى از جمعیت کره‌ی زمین در رفاه مادى به سر می‌برند. هنوز درصد قابل توجهى از مردم جهان دچار فقر مطلق‌‏اند و نیازهاى اساسى آنان به غذاى مناسب، آب سالم، سرپناه و خدمات درمانى و آموزش کافى تأمین نشده است.2 با وجود این، در مقایسه با قرن گذشته، تردیدى نیست که شرایط مادى زندگى بشر به‌‏طور کلى بهتر شده است.
همین دستکاری‌‏ها ـ دستکارى در ژن، ماده و اطلاعات ـ نوید می‌دهند که تا رسیدن به آرزوهاى دست‌نایافتنى زیبایى و سلامت تا حد کمال و عمر طولانى تا حد جاودانگى چیزى نمانده است. تحقیقات گسترده‌‏اى که در زمینه‌ی علوم زیستى از مهندسى ژنتیک تا ژنوم انسان و سلول‏‌هاى بنیادى، علوم و صنایع دارویى و زیبایى از یک سو و نانوتکنولوژى از سوى دیگر انجام شده یا در دست انجام است، هر روز یافته‌های تازه‌‏اى را ارائه می‌دهند که تکان‏‌دهنده و نویدبخش‌‏اند.
اما مشکل آن‏‌جاست که به‌‏رغم همه‌ی این دستاوردها و فراهم آمدن نسبى آسایش، انسان به دلایل گوناگون به آرزوى مهم دیگرش ـ آرامش ـ دست‌نیافته است. شاید این مهم‏ترین موضوعى باشد که در آینده، به دلیل اهمیتى که دارد، نیروى خلاق بشر را صرف خود کند. پاسخ‏‌گویى به این پرسش که چگونه می‌‏توان همگام با تأمین وسایل آسایش بشر، آرامش او را در محیط زیست به شدت تکنولوژیک‌‏شونده فراهم آورد سهل و ممتنع است. روند روبه‌‏رشد و بی‌‏وقفه‌ی تنوع و تکثر خواسته‌‏ها و نیازهاى انسان از یک سو و در آمیخته شدن سرنوشت همه‌ی ساکنان کره زمین از سوى دیگر، همراه با تجربه‌ی تلخ ناتوانى بشر در توزیع عادلانه و صحیح دستاوردها که درنتیجه‌ی رشد روزافزون نابرابری‌‏ها در دنیاى کوچک‌‏شده و شبکه‌ا‌ی‌شده و به‏‌شدت به‏‌هم وابسته‌ی امروز رخ داده، موجب شده است که این امر به مسئله‌ی غامض انسان عصر حاضر و انسان آینده تبدیل گردد.
خواسته‌های انسان امروزین حد و مرز ندارد. «بازار»، شاهرگ اقتصاد جهانى و پدیده‌‏اى است که حیات جوامع کنونى بدان وابسته است. با رشد مهارناپذیر و جنون‌‏آمیز خواسته‌های انسان، اهمیت و نقش بازار روزبه‏‌روز بیشتر رشد می‌‏کند که در نتیجه، زیرکانه و به اتکاى دانش و فن‏‌آورى پیشرفته‌ی روز، مدام سرگرم داغ نگاه داشتن تنور حرص و آز بشر است. بازار هردم نیاز تازه‏‌اى خلق می‌‏کند تا مصرف را دامن زند و خود را توسعه دهد.
از سوى دیگر، فن‏‌آوری‌‏هاى ارتباطى پیشرفته که چیزى نمانده است تا در دسترس نادارترین افراد و دورافتاده‌‏ترین جوامع نیز قرار گیرند، بدون شک در جوامع عقب‏‌مانده و توسعه‏‌نیافته باعث رشدآگاهى مردم و ایجاد شرایط مساعد براى توسعه و پیشرفتِ مادى و معنوى خواهند شد و هزاران کارکرد سازنده‌ی دیگر را نوید می‌‏دهند. اما در همان حال، رنج و درد و مصیبت و بحران و... را نیز هر کجا که وجود داشته باشد با سرعتى حیرت‏‌انگیز به مسئله‌ی مشترک همه‌ی انسان‏‌ها تبدیل می‌‏کند. همه‌ی این‏‌ها و بسیارى عوامل دیگر این نگرانى را پدید آورده‌‏اند که آیا دستاوردهاى علمى ـ تکنولوژیک معاصر به‌ویژه در عرصه‌ی ارتباطات و اطلاعات حیرت‏‌انگیز خلاقیت انسان، بر دوران سرخوشى و آسودگى خیال انسان که از زندگى ساده در فضاى امن «کنج خلوت» و بی‌‏خبرى از عالم برمی‌‏خاست، مُهر پایان‌زده است؟ البته، پرسش‏‌هاى فلسفى مهم عصر حاضر آن است که آیا انسان معاصر و انسان آینده در اصل خواهان چنین آرامشى هست یا نه و با چه قیمتى حاضر است آن را به‌دست آورد؟ و آیا در محیط دیجیتالی ‌‏شده‌ی زندگى امروز، می‌‏توان چنین فضاى امن، آسوده و کنج خلوتى را فراهم آورد؟
دستاوردهاى غیرمادى خلاقیت‏
دامنه‌ی خلاقیت انسان به عرصه‌ی «حیات مادى» محدود نمی‌‏شود، بلکه در عرصه غیرمادى نیز دستاوردهایى شگفت‌‏انگیز داشته است. انسان با آگاهى از خصلت اجتماعى خویش، اندیشه‌ی «سازمان» را آفرید و جریان بازآفرینى شکل و فلسفه‌ی وجودى و روح حاکم بر این پدیده مهم ـ سازمان ـ را به گونه‏‌اى هدایت کرد که بتواند پاسخ‏گوى پیچیدگى روزافزون امور و مسائل باشد. بدین‏‌ترتیب، همگام با سایر تحولات محیط مادى زندگى، انسان روند سلطه‌ی روزافزون سازمان را بر حیات فردى و اجتماعی‌‏اش تا آن‌جا پیش برده است که خود به «انسان سازمانى» تبدیل شده است؛ انسانى که بخش مهم زندگی‌‏اش در سازمان‏‌ها جریان دارد: از خانواده و مسجد و کلیسا و معبد تا سازمان‏‌هایى که در آن‏‌ها کار می‌‏کند و سازمان‏‌هایى که در آن‏‌ها اوقات فراغتش را سپرى می‌‏کند و... می‌‏توان ادعا کرد که تقریباً همه‌ی مسائل زندگى انسان امروز ـ از تولد تا مرگ ـ توسط سازمان‏‌ها و در آن‏‌ها حل‌وفصل می‌‏شوند. انسان امروزین بدون سازمان‏‌ها قادر به ادامه‌ی حیات نیست؛ به‌ویژه سازمان‌‏هایى که نیازهاى اختراع مهم دیگرش یعنى اقتصاد را تأمین می‌‏کنند. سازمان‏دهی زندگى انسان در عرصه‌ی مادى بدون اندیشه‌‏ها و سازوکارهاى اقتصادى امکان‌‏پذیر نبوده و نیست. امروزه، سازمان‏‌هاى اقتصادى ـ که نماد آن بنگاه اقتصادى است ـ سرنوشت انسان را رقم می‌‏زنند. طنز قضیه در این است که همین واقعیت ـ اسارت در چنبره‌ی سازمان‏‌ها به‌ویژه سازمان‏‌هاى اقتصادى ـ به مهم‏ترین معضل انسان امروز تبدیل شده است.
انسان به کمک توانایى خلاقیت خویش هر بار براى حل مسئله‌ای یا بهبود نقیصه‌ی، چیزى را خلق کرده که در آغاز راهگشا بوده ولى چندى بعد خود به معضل تبدیل شده است. البته، شکى نیست که جریان پرتوان و بی‌‏وقفه‌ی خلاقیت انسان همواره در کار است و اجازه نمی‌دهد که به‏‌رغم حضور معضلات جدى، یأس بر انسان حاکم شود. به یارى همین خلاقیت است که انسان خواهد توانست براى مسائلى که امروزه چون گره کور می‌نمایند، راه‌‏حل بیابد.
آفرینش اندیشه‌ی حکومت و حاکمیت و پدیدآوردن انواع و اَشکال سازمانى آن ـ از استبدادی‌ترین تا دموکراتیک‌‏ترین ـ و بازاندیشى مستمر در اصول و مفاهیم بنیادین آن، محصول خلاقیت انسان است، اما روند تحول آن از سرعت مناسب برخوردار نیست و در مقایسه با سایر عرصه‌‏ها تأخیر قابل ملاحظه‌ی دارد. از زمان خلق اندیشه‌ی دموکراسى تاکنون، به‏‌رغم بن‏ بست‌هاى مفهومى و بحران‏‌هاى وجودى آن، هنوز جایگزین بهترى براى دموکراسى خلق نشده است. شکل حکومت و کیفیت اداره‌ی سیاسى جامعه از آن نظر داراى اهمیت است که درواقع تعیین می‌‏کند جامعه چگونه سرمایه‌ها، منابع و به‌ویژه قدرت معنوى خود را که به صورت توانایى خلاقیت و نوآورى در مغز افراد جامعه نهفته است، کشف کند و شرایط لازم را براى پرورش آن‏‌ها فراهم آورد و در جهت بهبود کیفیت زندگى یکایک افراد جامعه و توسعه و پیشرفت همگان به کار اندازد. افزون بر آن، جامعه‌ای که از شکل مناسب حکومت برخوردار بوده و به خِرد حاکمیت نیز دست یافته باشد، می‌‏تواند سرمایه‌های معنوى، فکرى و دستاوردهاى جوامع دیگر را نیز در راه بهبود مستمر کیفیت زندگى مردم خود به کار اندازد. تنها در متن ساختارهاى دموکراتیک است که می‌‏توان از حکومت، انجام وظیفه‌‏اى را انتظار داشت که بسیار اخلاقى و خِردمندانه است و آن چیزى جز بهبود مستمر کیفیت زندگى مردم نیست؛ وگرنه در ساختارهاى غیردموکراتیک، نظام حکومت دغدغه‌‏اى غیر از حفظ و گسترش قدرت خویش ندارد.
اما زیباترین و درعین‌‏حال غامض‌‏ترین دستاوردِ غیرمادى خلاقیت بشر، فرهنگ است که براى سامان‏ده‌ى رابطه‌ی دوگانه انسان با هستى پدید آمده است. از یک‌‏سو، فرهنگ در خدمت برقرارى تعادل میان انسان با محیط بیرونى، یعنى ایجاد موازنه با فن‌‏آورى و طبیعت است و از سوى دیگر، می‌خواهد رابطه‌ی انسان را با دنیاى درون او ـ یعنى با خودش ـ تنظیم کند. این‌گونه است که فرهنگ، پیچیده‌‏ترین اختراع انسان، در کانون مثلثى قرار می‌گیرد که در رأس آن انسان و در انتهاى دو ضلع دیگرش، طبیعت و فن‏‌آورى قرار دارند. بدون فرهنگ، زندگى انسان در میانه‌ی اختراعاتِ نوظهور و مدام نو شونده‏اش و در رابطه با طبیعت و فن‏‌آورى، بی‌معنى و تهى می‌گردد؛ و از آن مهم‏تر، بدون آن قادر نخواهد بود به تعادلى پویا با کل هستى دست یابد، تعادلى برخاسته از تعریف روشن جایگاه انسان در هستى.
ساختار فرهنگ از عناصر مهمى چون تاریخ، زبان و دین ترکیب‌یافته است که هر یک به تنهایى یا در ترکیب با دیگرى، هویتِ انسان خارج شده از محیط طبیعى و اسکان‏‌یافته در محیط فن‏‌آورانه ـ سازمانى را که مصنوع خودِ اوست، شکل می‌‏دهند. حافظه‌ی تاریخى به انسان کمک می‌‏کند تا با آگاهى از مسیرى که از آغاز تا به امروز طى کرده است و با درک و تبیین عمیق رویدادها و واقعیت‌هاى گذشته، هویت خود را تعریف کند.
بدون زبان، تفکر، تخیل، تجسم و ادراک، توانایى انتزاع براى انسان میسر نمی‌‏شد. با توانایى انتزاع است که اندیشه خلق می‌‏شود و احساس ابراز می‌‏گردد. بدون اندیشه، دستکارى در طبیعت ممکن نبود و بدون ابراز احساس، هنر خلق نمی‌‏شد. بدین‏‌ترتیب، شاید بتوان خلاقیت مستمر به وجود آوردن زبان را منشأ مهم‏ترین تحول زندگى انسان دانست. افزون بر آن، بدون زبان، خودآگاهى شکل نمی‌‏گرفت. از طریق خودآگاهى است که انسان به زمانْ آگاهى دست‌یافته است: آگاهى از حضور خود در زمان تاریخى، محصول خودآگاهى انسان در متن گذشته است. با فهم تاریخى است که انسان نه تنها به اشتباه و خطاى گذشته خود پى می‌‏برد، بلکه براى دستاوردهاى آتى خود ـ خواه به صورت کشف باشد یا اختراع یا شناخت و معرفت علمى و غیرعلمى ـ بنیان نظرى و توجیه فلسفى فراهم می‌‏آورد. درواقع، نگاه تاریخى و فهم تاریخ قطب‏‌نمایى است که در حرکت به سوى آینده‌‏اى که جهت‌‏گیری‌‏هاى آن عالمانه و خردمندانه تعریف شده باشند، انحراف از مسیر را به حداقل می‌‏رساند.
بسیارى از تحولات پرشتاب کنونى محصول آگاهى انسان به حضور خویش در متن آینده است. آینده‌آگاهى از هنگامى در انسان ظاهر شد که براى نخستین ‌‏بار از آن‏چه در اختیار داشت ذخیره‏‌اى براى مصرف بعدى اندوخت و تا بدان‏‌جا پیش رفت که با اتکا به روش‌‏شناسی‌‏هاى کمّى و کیفى پیشرفته‌ی کنونى، زمینه‏‌ساز رقم زدن و شکل دادن به آینده شد. علم، آینده‏‌نگری‌‏اى است که با نگاه خوش‏بینانه و امیدبخش ادعا دارد که به اتکاى آن، می‌‏توان فرایند شکل‌‏گیرى امور را به گونه‌‏اى هدایت کرد که به سود جامعه‌ی بشرى باشند.
اما خودآگاهى در متن زمانِ حال است که زمینه را براى تأمل و بازاندیشى درباره‌ی کیفیت حضور در هستى و درست و نادرست بودن مسیرى که طى شده و جهت‏‌گیرى به سوى آینده و به بیان کلی‌‏تر، نقد وجودى انسان در متن گستره‌ی هستى چندکیهانى3 (multiverse ) آماده می‌‏سازد. این همان خِرد انتقادى است که از ترکیب سه وجه زمان‌‏آگاهى: آگاهى به حال، گذشته و آینده حاصل می‌‏شود. بدون خِرد انتقادى، انسان چگونه می‌‏تواند در این هستى پرتلاطم و بحران‏‌خیز و توفانى، زندگىِ خود را سامان دهد؟
خلاقیت علمى، فن‏‌آورانه و هنرى‏
عنصر دیگرى که در فرهنگ وجود دارد و به گونه‌‏اى ژرف و پررمز و راز رابطه‌ی انسان را با هستى تعریف می‌‏کند، «هنر» است. هنر، پردامنه‏‌ترین و زیباترین تجلى خلاقیت انسان است. چیزى است که در سطحى عمیق و پرمعنا، رابطه‌ی انسان را با دنیاى درون و جهان بیرونى به گونه‏‌اى بیان می‌‏کند که به زندگى و درواقع، به هستى معنا می‌‏بخشد و رابطه‌ی انسان را با هستى در سطحى دیگر برقرار می‌‏کند.
هنر، همگام با فن‏‌آورى خلق شد، گاه با فن‌‏آورى و گاه علیه آن و انسان را در سفر پرفراز و نشیب و پررمز و راز «بودن» و «شدن» ـ در طبیعت یا بیرون از طبیعت ـ به عنوان مهم‏ترین ابزار خلق و بیان احساس و اندیشه و تجربه‌ی وجودى همراهى کرده است. بدون هنر، هستى انسان در محیط تکنولوژیک و طبیعى ـ هر دو ـ سرد و خالى از روح و حتى ناممکن می‌‏نماید.
امروزه، رابطه‌ی هنر، علم و تکنولوژى ـ سه برآیند تحول‌‏آفرین و تمدن‌سازِ خلاقیت انسان ـ رابطه‌‏اى همیارانه (symbiotic ) است. هیچ کدام بدون دیگرى قادر به ادامه حیات نیستند. اگر خلاقیت را فرایندى بدانیم که در آن ایده‌ی جدید خلق می‌‏شود، پس می‌‏توان گفت که علم، تجلى عقلانى خلاقیت است و سازوکار آن بر اساس عقل و ابزار و روش هم علمى است. به کمک سازوکار تعقل و ابزار و روش علمى است که کشف، اختراع و به طور کلى شناخت علمى حاصل می‌‏شود. فن‌‏آورى، محصول فرایند نوآورى است و طى آن دستاوردهاى علمى به ابزار و روش‌‏ها و سامانه‌های کاربردى و عملى و اندیشه‌های کارساز تبدیل می‌‏شوند.
اما هنر، خلاقیت وجودى انسان و فراتر از عقلانیتِ علم و عمل‏‌گرایى تکنولوژى، به کار خلق مشغول است. اگر علم و تکنولوژى با عقل و شعور عقلانى و خِرد ابزارى انسان سروکار دارند، می‌‏توان گفت هنر از دل و روح و جان انسان برمی‌‏خیزد. بدین‌‏ترتیب، سرمنشأ خلاقیت علمى و تکنولوژیک، فعالیت‌هاى خودآگاه و ناخودآگاه عقلانى مغز انسان است، ولى خلاقیت هنرى بیشتر نه در عقل، بلکه در ژرفاى جان فعال می‌‏شود.
نکته‌ی مهم‏تر آن است که به‌‏رغم تفاوت‌هاى ساختارى، علم بدون فن‌‏آورى نمی‌‏تواند به رشد خود ادامه دهد و فن‌‏آورى نیز بدون بنیان علمى قابل تصور نیست ولى هر دوى آن‏‌ها، به‌ویژه فن‌‏آورى، براى حفظ و اشاعه‌ی دستاوردهاى خود به هنر نیاز دارند. از این مهم‏تر، هنر بسترى ذهنى فراهم می‌‏آورد که در آن ایده‌‏ها و اندیشه‌های لازم براى خلاقیت علمى و فن‏‌آورانه پدید می‌‏آیند. ادامه‌ی حیات هنر، خواه کلاسیک یا مدرن، به پدیده‌های علمى و تکنولوژیک و اساساً به دستاوردهاى علم و تکنولوژى بیش از پیش وابسته شده است. هر قدر پیشتر می‌‏رویم، رابطه‌ی میان آن‏ها تنگاتنگ‌‏تر و درآمیخته‏‌تر می‌‏شود تا آن‏جا که مرزبندی‌‏هاى متعارف میان علم، تکنولوژى و هنر روز به روز کم‏رنگ‌‏تر می‌‏گردد و از آن مهم‏تر، جداسازى قلمروى الزامات این سه دشوارتر می‌‏گردد؛ درست همان‏‌گونه که دیگر مرزبندى میان اقتصاد، فرهنگ و سیاست چندان آسان نیست. به معنایى دیگر، شناخت، تحلیل و راه‌‏حل‌‏یابى براى این پدیده‏‌ها با نگاه کاهش‌‏گرا (reductionist ) و تک‏‌بُعدى راه به جایى نمی‌‏برد. تفکر یک‏پارچه‏‌نگر (integrative ) و ترکیب‌‏گر و سامانه‌‏گرا، پارادایمى است که می‌‏تواند کنه پیچیده و ترکیبى این پدیده‌‏ها را بشکافد و به شناخت واقع‏‌بینانه دست یابد.
بدین‏‌ترتیب، شاید در یک جمع‏‌بندى کوتاه بتوان گفت که خلاقیت، انسان را در مسیرى قرار می‌‏دهد که بازگشت از آن نه ممکن و نه مطلوب است. رمز و راز قضیه در این است که خلاقیت نه تنها منشأ تحول زندگى بشر شده است، بلکه تحولاتى را پدید آورده است که به طرزى ژرف و شگفت‌‏انگیز قدرت، توانایى و دامنه‌ی خود خلاقیت انسان را نیز توسعه داده است. ماشین عظیمى به راه افتاده است که متوقف ساختن آن نه جایز و نه ممکن است، تنها می‌‏توان دو کار انجام داد: اول، ضمن جبران غفلت گذشته به منظور فراهم آوردن زمینه براى شکوفایى خلاقیت افراد در جوامع توسعه‏‌نیافته‌‏اى که ذخایر فکرى آنان دست‏‌نخورده مانده است، به خلاقیت‌ها جهت و معنا بخشید و دوم، استفاده از دستاوردهاى خلاقیت بشرى را در حوزه‌های راهبردى و سرنوشت‏‌ساز خردمندانه مدیریت کرد.
با نگاهى به وضعیت کنونى جوامع و کشورها، به‌ویژه بررسى نتایج رتبه‌‏بندی‌‏هایى که در زمینه‌های مختلف توسط سازمان‏‌هاى گوناگون انجام شده است، متوجه واقعیتى تکان‌‏دهنده می‌‏شویم و آن این‌که کشورهایى که در صدر رتبه‌بندی‌های علمى و تکنولوژیک قرار دارند، همان‏‌هایى هستند که در عرصه‌ی هنر نیز دستاوردهاى زیادى دارند.4 همه‌ی این کشورها از ساختارهاى حکومت دموکراتیک برخوردارند. به بیانى دیگر، در فهرست کشورهاى داراى بالاترین دستاورد علمى، تکنولوژیک و هنرى، اثرى از کشورهاى داراى نظام‌هاى حکومتى خودکامه و غیردموکراتیک دیده نمی‌‏شود. ازاین‏‌رو، به نظر می‌‏رسد که خلاقیت در این سه عرصه از قاعده‌ی مشابهى پیروى می‌‏کند. در نتیجه، پاسخ‏‌گویى به این پرسش‏‌ها بسیار مهم است: آیا میان رشد خلاقیت در معناى عام و دموکراسى رابطه‌‏اى وجود دارد، آیا نوعى همبستگى مثبت بالاى آمارى به چشم می‌‏خورد؟ اگر پاسخ مثبت است، علت چیست؟ در زیرساخت دموکراتیک حکومت چه چیزى نهفته است که خلاقیت را در عرصه‌های علمى، تکنولوژیک و هنرى شکوفا می‌‏سازد؟
نتیجه‏
از دید تحلیلى، خلاقیت در جایى شکوفا می‌‏شود که براى آن تقاضایى مؤثر وجود داشته باشد. در کشورهاى داراى نظام حکومت دموکراتیک، مردم از طریق نهادهاى منتخب در فرایند تعیین سرنوشت خود نقشى فعال ایفا می‌‏کنند. نهادهاى منتخب به نهادهایى گویند که اعضاى آن به نمایندگى از جانب مردم، از طریق انتخابات آزاد انتخاب می‌‏شوند. مجلس نمایندگان مردم نمونه‌ی بارزى از نهادهاى منتخب است. بدین‌‏ترتیب، انتخابات آزاد ویژگى مهم نظام دموکراتیک است. حکومت منتخب، براى بقاى خود چاره‌‏اى ندارد جز پاسخ‌‏گویى به خواسته‌های مردمى که آن را برگزیده و بدان مشروعیت بخشیده‏‌اند. در دنیاى پرتحول امروز، دولت‌ها و حکومت‌ها دایماً با مسائلى مواجه می‌‏شوند که براى حل آن‏‌ها باید راه‌‏حل جدیدى خلق کنند. این اصل در مورد همه‌ی مسائل سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، علمى و... صادق است. درواقع، در این جوامع خلاقیت به اهرم اصلى راه‏‌حل‌‏یابى تبدیل شده است و از این‏‌رو، براى آن تقاضاى مؤثر و رو به رشدى وجود دارد. نظام حکومت نیز این ضرورت را درک کرده است و خلاقیت را فضیلتى می‌‏داند که باید شرایط بروز و توسعه‌ی آن را فراهم سازد.
ویژگى ممتاز نظام دموکراتیک، آزادى بیان و تحمل انتقاد و مخالفت و ارزش قائل شدن براى تنوع و گوناگونى نیست، بلکه رشد خلاقیت، به‌ویژه خلاقیت هنرى است که در چنین فضایى به‏‌بار می‌‏نشیند و شکوفا می‌‏شود. از سوى دیگر، چون نظام دموکراتیک در برابر مطالبات مردم، به‌ویژه انتظار آنان براى برخوردارى از مواهب توسعه و پیشرفت و عقب نماندن از جهان پاسخ‌‏گوست، مجبور است جامعه را به گونه‌‏اى اداره کند و سازمان دهد که از کارآمدى و اثربخشى بالایى برخوردار باشد؛ بنابراین ناگزیر است به‏‌تدریج از الگوهاى ناکارآمد مدیریت بوروکراتیک دست بردارد و به سمت الگوهاى منعطف و پیشرفت‌ه‏اى گام بردارد که به بهترین وجه در بنگاه‌های اقتصادى، اثربخشى خود را به اثبات رسانده ‏اند. مهم‏ترین آسیب‏‌شناسى بوروکراسى، ایجاد فضایى است که نه تنها مشوق خلاقیت نیست، بلکه به عکس، آن را در نطفه از بین می‌‏برد. بدین‏‌ترتیب، خلاقیت‌ها، به‌ویژه خلاقیت هنرى، با برداشتن موانع بوروکراتیک شکوفا می‌‏شوند.
اما نظام‌هاى غیردموکراتیک بقاى خود را در حفظ وضع موجود و نه در همگامى با تحولات می‌‏دانند. در این نظام‌ها، حکومت از خلق پاسخ تازه براى مسائل نه تنها استقبال نمی‌‏کند، بلکه آن را تهدیدى براى بقاى خود می‌‏داند. بدین‏‌ترتیب، در جوامع داراى این‌گونه نظام‌هاى حکومتى، براى خلاقیت تقاضاى مؤثرى وجود ندارد و پاسخ‌های خلاق و افراد خلاق آشکارا یا پنهانى سرکوب می‌‏شوند. البته شواهد نشان می‌‏دهد که مسئله پیچیده‌‏تر از آن است که با چنین سرکوب‏‌هایى حل شود. تاریخ پُر است از مثال‏‌هایى حاکى از آن که در شرایط سرکوب و اختناق حکومت‌هاى استبدادى، آثار برجسته و ماندگارى توسط افراد خلاق به‌ویژه در عرصه‌ی هنر خلق شده است. ولى به‌نظر می‌‏رسد که امروزه وضع تغییر کرده باشد، زیرا هم قاعده‌ی بازى تغییر کرده و هم شرایط محیطى دگرگون شده‌‏اند.
توسعه‌ی جوامع در ابعاد گوناگون بدون دست‏یابى به ظرفیت‌هاى علمى، تکنولوژیک و هنرى پیشرفته میسر نیست. این ظرفیت‌ها از طریق ایجاد فضاى مناسب براى شکوفایى خلاقیت‌ها، به‌ویژه در سرمایه‌های انسانى آینده یعنى کودکان و جوانان ساخته می‌‏شوند. در عرصه‌ی اقتصاد، سرمایه‌ی انسان خلاق از طریق کمک به کسب، حفظ و توسعه‌ی مزیت رقابتى، ثروت پایدار می‌‏آفریند. در عرصه‌ی سیاست، حاکمان و سیاست‏مداران خلاق براى مسائل پیچیده و پُرابهام و نوظهور راه‏‌حل‌‏هاى مناسب‌‏ترى برمی‌‏گزینند و در عرصه‌ی فرهنگ، مدیران و سیاست‏گذاران خلاق قدر و ارزش خلاقیت و سرمایه‌های خلاق خود را بهتر درک می‌‏کنند و شرایط بهترى براى رشد و توسعه‌ی آنان فراهم می‌‏آورند. نقطه‌ی مقابل این تحولات، پارادیم خودکامگى است که چنین ظرفیت‌هایى را قبول ندارد.
به‌هرحال، در جهان پیچیده و پرآشوب کنونى، بُرد با جامعه‌ای است که حاکمانش با تکیه بر سرمایه‌های انسانى امور را به‌‏گونه‌‏اى اداره کنند که افراد جامعه نه‏‌تنها در بحران‌‏ها کمتر آسیب ببینند، بلکه جامعه بتواند از فرصت‌هاى ایجادشده براى توسعه‌ی پایدار به نحوى شایسته استفاده کند. در چنین جامعه‌ای، فضایى پدید می‌‏آید که در آن سرمایه‌ی انسانى از جایگاه مهمى برخوردار می‌‏شود و شرایط براى رشد استعدادها و قابلیت‌ها کاملاً مهیا می‌‏گردد. بدین‌‏گونه، مسئله‌ی «فرار مغزها» جاى خود را به «جذب مغزها» خواهد داد.
می‌‏گویند جنگ واقعى کشورها در دهه‌های آینده نه بر سر انرژى خواهد بود و نه بر سر بازارها، بلکه جنگ واقعى براى سرمایه‌های انسانى است. ازاین‏‌رو، کشورها بیش از پیش به افرادى نیاز دارند که استعدادها و قابلیت‌هاى وجودی‌‏شان به گونه‏‌اى پرورش یافته باشد که از دانش، تخصص، مهارت و از همه مهم‏‌تر، توانایى تفکر خلاق به خوبى برخوردار باشند. آنان، این‌گونه افراد را هر کجا که باشند و به هر قیمتى که باشد، جذب خواهند کرد.
با نگاهى کلى، می‌توان گفت که امروزه جامعه‌ی بشرى بیش از همیشه به خلاقیت نیاز دارد. تأثیرگذارى بر روندهاى کلان جهانى و اصلاح اشتباهات گذشته‌ی جامعه‌ی بشرى و تصحیح مسیر، بدون خلاقیت محال است؛ اما خلاقیتى که به پاسخ خردمندانه بینجامد. ظرفیت خلاقیت بشرى تاکنون کمتر در راه تولید خِرد صرف شده است ولى اکنون باتوجه به ماهیت مسائل، لازم است به خلق خِرد بپردازیم. بدون خِرد دستاوردهاى علمى، فن‌‏آورانه و هنرى انسان به نیک‏‌بودى و خوش‏‌فرجامى و تأمین زندگی‌‏اى با کیفیت بهتر براى همه‌ی ساکنان زمین و رفع فقر و نابرابرى و بی‌‏عدالتى و پایان جنگ و امن کردن جهان و حل مشکلاتى که در اثر بی‌‏خِردى حاکمان پدید آمده است و از همه مهم‌‏تر، به بازگرداندن تعادل اکولوژیک ـ آنتولوژیک منجر نخواهد شد. تنها خِرد می‌‏تواند زنگار تلخ نفرین را از خلاقیت بزداید و آن را به موهبت واقعى بشر تبدیل کند.
یادداشت‌ها
1. (Genom )؛ مجموعه‌ی کامل کروموزم‌هاى هر موجود زنده‌‏اى را گویند.
2. مراجعه کنید به گزارش‏‌هاى سازمان ملل، از جمله گزارش سال 2005 سازمان UNDP درباره‌ی توسعه انسانى.
3. مراجعه شود به نظریه‌‏هاى جدید فیزیک، از جمله نظریه‌های String theory و M-theory . به‌ویژه در آثار Michio Kaku که معتقد است باید مفهوم چندکیهانى (Multiverse ) جایگزین مفهوم تک‏‌کیهان (Universe ) شود زیرا که مدام کیهان‌‏هاى جدیدى در حال تولد هستند.
4. مراجعه شود به جداول رتبه‌‏بندى کشورها بر حسب شاخص توسعه‌ی انسانى که توسط UNDP هر ساله منتشر می‌شود. رتبه‌بندی‌های مذکور توسط دانشگاه هاروارد و موسسه‌ی OECD در زمینه‌ی علوم و فن‌‏آورى و رتبه‌بندی‌های مربوط به دستاوردهاى اقتصادى توسط مجمع جهانى اقتصاد و مؤسسه Heritage و چند سازمان دیگر انجام می‌شود.
پاورقی:
* بیناب: براى کسانى که با کتاب‏‌هاى آلوین تافلر آشنایند، ترجمه‌‏ى دقیق، روان و بسیار زیباى سرکار خانم دکتر خوارزمى نیازى به معرفى ندارد. درواقع، نخستین ترجمه‌‏اى که ایشان از کتاب معروف موج سوم اثر مشهور تافلر به فارسى برگرداندند، موجب آشنایى کتاب‏‌خوانان ایرانى با این پژوهشگر معروف آمریکایى شد. به‌‏هرروى، دکتر خوارزمى در مقاله‌ی پیش‏رو، پاسخى آزاد به پرسش‌‏هاى هفده‏‌گانه‌ی بیناب مرقوم فرموده‌‏اند.
برگرفته از:fekreno.org



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:53 PM | نویسنده : قاسمعلی
سالیان سال، پژوهشگران بسیاری کوشیده‌اند تا از طریق تحلیل‌های آماری، نبوغ را مطالعه کرده و به کمک انبوهی از داده‌ها و اطلاعات، معمای نبوغ را روشن نمایند. هاولوک الیس، در سال 1904 طبق مطالعاتی که روی نوابغ انجام داد، به این نتیجه رسید که اکثر نوابغ پدرانی بالای 30 سال و مادرانی زیر 25 سال داشته‌اند و عموماً در کودکی، بیمار و رنجور بوده‌اند. پژوهشگران دیگری نیز مدعی بوده‌اند که بسیاری از نوابغ، یا مجرد بوده‌اند (همچون دِکارت)، یا یتیم بوده‌اند (همچون دیکنز)، و یا مادر نداشته‌اند (همچون داروین). نهایت امر، انبوه داده‌ها و اطلاعات نیز چیزی را روشن نکرد . دانش‌پژوهان نیز کوشیدند تا ارتباط بین هوش و نبوغ را بسنجند. نتیجه این بود که هوش، نمی‌تواند به تنهایی موجب نبوغ گردد. ضریب هوشی (IQ) بسیاری از فیزیکدانان به مراتب بالاتر از ریچارد فاینمن (برنده جایزه نوبل) است، در حالیکه او با ضریب هوشی حدود 122 نبوغی شگفت‌انگیز از خود نشان داد . نابغه کسی نیست که در آزمون‌های دانشگاهی رتبه‌ی اول را کسب می‌کند، یا ضریب هوشی فوق‌العاده بالایی دارد. بعد از مطالعات روانشناسی جوی گولفورد (در دهه 1960)، که به‌خاطر رویکرد علمی خود به خلاقیت معروف شده است، روانشناسان به این نتیجه رسیدند که خلاقیت و هوش ماهیت‌های متـفاوتی دارند. انسان می‌تواند بـسیار بـاهوش باشـد ولی خـلاق نباشد و به‌عکس می‌تواند بسیار خلاق باشد ولی چندان باهوش نباشد .
اکثر افرادِ نسبتاً باهوش می‌توانند پاسخ متعارفِ یک مسأله یا سوال را بیابند. مثلاً اگر از ما بپرسند "نصف 13 چقدر می‌شود؟"، اکثرمان بی‌درنگ پاسخ می‌دهیم شش‌ونیم . شما هم احتمالاً چند ثانیه‌ای ذهنتان معطوف به محاسبه جواب شد و بعد باز به متن بازگشته‌اید .

تفکر آفرینشگر در برابر تفکر بازآفرین


عموماً ما به روش بازآفرینی ـ یعنی برمبنای مسایل مشابهی که در گذشته با آن‌ها مواجه شده‌ایم ـ تفکر می‌کنیم. زمانی که با مسأله‌ای روبرو می‌شویم، آن را به قالبی می‌بریم که قبلاً جواب داده است. از خود می‌پرسیم: "برای حل این مسأله، چه چیزی را قبلاً در زندگی، تحصیل یا کار خود آموخته‌ام؟"، سپس به روشی تحلیلی، مطمئن‌ترین روش را که در تجربیات گذشته‌مان جواب داده است، انتخاب کرده و بقیه را حذف می‌نماییم. آنگاه در چارچوبی کاملاً مشخص به حل مسأله می‌پردازیم. از آنجایی که براساس تجربیات خـود، به درسـتی و منطـقی‌بودن گـام‌های روش خـود مطـمئـنیم، مغرورانه به درستی نتیجه‌گیری‌مان نیز معتقدیم. در مقابل، نوابغ به روشی آفرینشگرانه می‌اندیشند نه بازآفرین. آن‌ها وقتی با مسأله‌ای مواجه می‌شوند، به جای اینکه بپرسند "چه روشی را دیگران تا به‌حال برای حل این مسأله به من آموخته‌اند؟" از خود می‌پرسند: "به چند روش می‌توانم به آن نگاه کنم؟ " ، "چگونه می‌توانم به روشی نو به آن بنگرم؟" و "به چند روش مختلف می‌توانم آن را حل کنم؟"، آن‌ها با پاسخ‌هایی بسیار متفاوت، بعضاً غیرمتعارف و حتی منحصربه‌فرد، به مسأله جواب می‌دهند


با تفکر آفرینشگرانه، شما به آفرینش تمامی رویکردهایی قابل‌ تصور می‌پردازید و کمرنگ‌ترین رویکردها را همچون واضح‌ترین رویکردها، مدنظر قرار می‌دهید. در واقع اراده و تلاش برای کشف تمامی روش‌های ممکن ـ حتی بعد از اینکه راهی مطمئن و قطعی پیدا شده باشد ـ بسیار مهم است. از انشتین پرسیدند، فرق تو با یک فرد معمولی (متوسط) چیست؟ او گفت اگر از فردی معمولی بخواهید سوزنی را در انبار کاه بیابد، او با اولین سوزنی که می‌یابد کار را پایان می‌دهد و زحمت جستجوی کل انبار کاه برای یافتن تمامی سوزن‌های ممکن را به خود نمی‌دهد. اما من تمام انبار را می‌گردم تا هم ه‌ی سوزن‌های ممکن را پیدا کنم !


هرگاه فاینمن ـ فیزیکدان ـ در مسأله‌ای در می‌ماند، راهبردهای فکری جدیدی ابداع می‌کرد. او متوجه شده بود که راز نبوغش در این توانایی اوست که می‌تواند بدون توجه به اندیشه متفکران گذشته نسبت به یک مسأله، روش‌های تازه‌ای را برای اندیشیدن بیافریند. او در برخورد با یک مسأله بسیار "راحت" برخورد می‌کرد و در صورتی که جواب خود را از یک راه به‌دست نمی‌آورد، به‌راحتی چندین راه دیگر را در نظر می‌گرفت تا بهرحال راهی بیابد که تصوراتش را به حرکت در آورد. او به‌طرز شگفت‌انگیزی، آفرینشگر بود .


فاینمن پیشنهاد کرد به‌جای آموزش "تفکر بازآفرین" در مدارس، تفکر آفرینشگری یاد داده شود . او معتقد بود یک استفاده‌کننده موفقِ ریاضیات، کسی است که بتواند راههای جدیدِ اندیشیدن برای شرایط موردنظر را ابداع کند. او اعتقاد داشت حتی اگر روش‌های سنتی برای حل یک مسأله، کاملاً شناخته شده باشند، بهتر است هر کس از راه خود و یا از راهی جدید، به‌دنبال حل مسأله برود .


معمولاً مسأله "? = 3 + 29" را به این دلیل برای بچه‌های پیش از کلاس سوم دبستان مناسب نمی‌دانند، که نیازمند جمع پیشرفته (انتقال ارقام) است؛ ولی فاینمن معتقد بود که بـچه‌هـای سال‌های آغازین دبستان هم می‌توانند با دنبال کردن: 30، 31 و 32، مسأله را حل نمایند. در واقع یک بچه می‌تواند با نوشتن اعداد روی یک خط و شمردن فضاهای خالی بین آن‌ها به جواب برسد ـ روشی که می‌تواند برای فهم اندازه‌گیری‌ها و کسرها نیز مناسب باشد. یک فرد می‌تواند با نوشتن اعداد بزرگتر در یک ستون و انتقال دهگان به ستون بعدی، این کار را انجام دهد یا از انگشتان خود کمک بگیرد و یا حتی از جبر استفاده نماید (2 برابر چه عددی به‌علاوه 3 می‌شود 7؟). فاینمن، آموزگاران را تشویق می‌کند تا به بچه‌ها نشان دهند که چگونه می‌توان به کمک سعی و خطا، به چند روش مختلف راجع به یک مسأله فکر کرد .



انحراف توسط منشور تجربیات گذشته


نکته قابل‌توجه اینست که تفکر بازآفرین، جمود فکری افراد را تشدید می‌کند. در واقع ما به همین علت غالبا" در برخورد با مسایل جدیدی که مشابه تجربیات گذشته است ولی عمق ساختاری آن با مسایلی که قبلا" با آن‌ها مواجه شده‌ایم، متفاوت است، با شکست مواجه می‌شویم. تفسیر این‌گونه مسایل از دریچه منشور تجربیات گذشته (طبق تعریف)، باعث سردرگمی ما خواهد شد. تفکر بازآفرین ما را به ایده‌های معمولی می‌رساند نه به ایده‌های اصیل. اگر همواره مانند گذشته بیندیشید، همیشه همان چیزهایی را به‌دست می‌آورید که تا بحال کسب کرده‌اید .



در سال 1968 سوئیسی‌ها همانند چندین قرن گذشته، صنعت ساعت را در سیطره خود داشتند و البته همین سوئیس بود که در موسسه نیوکاتل خود، جنبش ساعت‌های الکترونیکی نوین را آغاز کرد. اما در همان سالی که این اختراع جدید برای اولین بار در همایش جهانی ساعت معرفی شد، از سوی تمامی ساعت‌سازان سوئیسی رد شد. آنان برمبنای تجربیات گذشته خود معتقد بودند که ساعت‌های الکترونیکی، نمی‌توانند ساعت‌های آینده باشند؛ چرا که این ساعت‌ها با باتری کار می‌کردند و یاتاقان، شاه‌فنر و چرخدنده نداشتند. اما شرکت الکترونیکی سیکو در ژاپن، چشم از این اختراع جدید برنداشت و کوشید تا آینده بازار جهانی ساعت را متحول نماید .


در طبیعت نیز، مجموعه ژنهایی که قابلیت تغییر نداشته باشند، نمی‌توانند خود را با محیط و شرایط در حال تغییر وفق دهند. زمانی ممکن است خِردی که به‌صورت ژنتیکی به رمز درآمده است (نهادینه‌شده)، به حماقت مبدل گردد و عامل نابوده کننده حیات آن موجود گردد. فرآیند مشابهی می‌تواند در وجود ما، به‌عنوان انسان، رخ دهد. همگی ما، مجموعه‌ای غنی از ایده‌ها و مفاهیم در وجود خود داریم که بر پایه تجربیات گذشته‌مان شکل گرفته‌اند و ما را قادر می‌سازند تا زنده بمانیم و بدرخشیم. ولی اگر ما نیز خود را برای تغییر مهیا نکنیم، ایده‌های معمول‌مان به مرور زمان کهنه می‌شوند و مزایای خود را از دست می‌دهند . نهایتاً اینکه، در میدان رقابت از حریفان شکست می‌خوریم و از میدان بیرون می‌رویم .


راهبردهای فکری نوابغ


نبوغ را می‌توان همانند تکامل بیولوژیکی دانست که نیازمند نسلی غنی و غیرقابل پیش‌بینی از گزینه‌ها و احتمالات متنوع است. به این ترتیب، این فکر است که باعث استمرار بهترین ایده‌ها در راستای توسعه و ارتباطات آینده می‌شود. جنبه مهم این نظریه این است که شما بایستی ابزارهایی برای ایجاد تنوع در ایده‌هایتان در اختیار داشته باشید و برای اثربخشی واقعی، این تنوع باید "کور" باشد. این تنوع کور باعث عزیمت از دانشِ بازآفرینی (حفظی) به آفرینشگری می‌شود .


پـژوهشگران فـراوانی قـصد تـوصیف و مستندسـازی روش تـفکـر نـوابـغ را داشته‌اند . آنـان بـا مطالعه و بـررسی دفـترچـه‌های خاطـرات، ارجـاعات، مکالـمات و ایـده‌های بـزرگترین متفکران جـهان کـوشیده‌اند تـا راهبـردهای ویژه تـفکر نوابغ و الگوهای فـکری آنـان را که می‌تواند گستره‌ی حیـرت‌انگیزی از ایده‌هـای بـکر و اصـیل را بیـافریند، کشـف نمایند .


هشت راهبرد مورد استفاده ابرخلاقان


اکنون، هشت مورد از راهبردهایی را که در الگوهای اندیشه نوابغ خلاق (در تاریخ علم، هنر، و صنعت) مشترک است، شرح می‌‌دهیم :


1. نوابغ از دریچه‌های مختلف به مسأله نگاه می‌کنند. نوابغ اغلب به دنبال یافتن نگرشی نو هستند که تاکنون دیگران آن‌ها را برنگزیده‌اند. لئوناردو داوینچی معتقد بود که برای کسب دانش راجع به قالب یک مسأله، باید یاد بگیریم که چگونه آن را از راههای گوناگون، بازسازی کنیم. او اعتقاد داشت که اولین نگرش ما به یک مسأله، به‌شدت متأثر از نگرش معمول و روزمره‌مان است. او مسأله خود را ابتدا از یک نگاه، بعد از نگاهی دیگر و بعد از نگاههای دیگر بازسازی می‌کرد. با هر تغییر، درک او از مسأله عمیق‌تر و به‌همان اندازه به فهم اصل مسأله نزدیک‌تر می‌شد .


نظریه نسبیت انشتین، اساسا"، توصیف تعاملات بین چند نگاه مختلف است. روش تحلیلی فروید نیز به‌دنبال یافتن جزئیاتی است که با نگاه سنتی نمی‌توان آن‌ها را دید . در حقیقت فروید همواره در جستجوی یافتن زاویه نگرش کاملاً جدیدی بوده است .


یک اندیشمند، برای حل خلاقانه یک مسأله، باید در ابتدا رویکرد اولیه خود را که برخاسته از تجربیات گذشته است، کاملا" رها کند و مسأله را مجدداً تصور و تخیل نماید. نوابغ با اجتناب از نگاه یک سویه فقط به حل مسائل موجود (همچون ابداع یک سوخت سازگار با محیط‌زیست) نمی‌اندیشند، بلکه به کشف مسائل جدید نیز می‌پردازند .



2. نوابغ افکار خود را به تصویر می‌کشند. انفجار خلاقیت در عصر رنسانس به‌شدت متأثر از تدوین و توزیع دانش عظیم و گسترده نقاشی، طراحی و نمودارهایی همچون نمودارهای مشهور داوینچی و گالیله بود. گالیله در زمانی که اکثر معاصران وی همچنان از رویکردهای متعارف ریاضی و گویشی استفاده می‌کردند، با نمایش تفکرات خود بر صفحه کاغذ ، انقلابی در علم ایجاد کرد .


نوابغ بعد از آنکه حداقل توانایی‌های خاص گویشی را به‌دست می‌آورند، به‌دنبال افزایش مهارت‌های تصویری (دیداری) و تجسمی خود می‌روند تا بتوانند، اطلاعات را به روش‌های مختلف نمایش دهند. وقتی انشتین با مسأله‌ای مواجه می‌شد، همواره لازم می‌دید تا موضوع خود را به تمامی روش‌های ممکن (همچون نمودارها) فرموله نماید. او ذهنی بسیار تصویری داشت؛ و به‌جای اندیشیدن در چارچوب‌های خشک استدلال‌های ریاضی و گویشی، در قالب گزاره‌های تصویری و فضایی فکر می‌کرد . در واقع، او معتقد بود که کلمات و اعداد (آن‌گونه که آن‌ها را می‌خوانیم یا می‌نویسیم)، چندان نقشی در فرآیند تفکرش بازی نمی‌کنند .



3. نوابغ تولید می‌کنند. یکی دیگر از ویژگی‌های متمایز نوابغ، باروری و استعداد تولید سرشار آنان است. توماس ادیسون، 1093 اختراع ثبت نموده و همچنان سرآمد مخترعین است. او برای تضمین بهره‌وری گروهش، برای همه اعضا سهمیه ایده تعیین کرده بود. سهمیه شخصی خود او، حداقل یک اختراع کوچک در هر 10 روز و یک اختراع بزرگ در هر 6 ماه بوده است .


باخ، هر هفته‌ یک آواز می‌سرود، حتی اگر مریض یا بی‌حال بود. موتزارت، بیش از 6000 قطعه موسیقی خلق کرد. انشتین هم اگرچه بیشتر به‌خاطر مقاله خود در باب نسبیت مشهور است، ولی 248 مقاله دیگر نیز منتشر کرده است. تی‌اس الیوت، چندین پیش‌نویس برای "برهوت" تهیه کرد که ملقمه‌ای از پیام‌های خوب و بدی بود که به‌ناگاه به شاه‌قطعه تبدیل شدند.مطالعه‌ای که دین کیت سایمونتون از دانشگاه کالیفرنیا روی 2036 دانشمند انجام داد، نشان‌ داد که معتبرترین دانشمندان، فقط آثار گرانقدر خلق نکرده‌اند، بلکه انبوهی از کارهای بد و نامطلوب نیز داشته‌اند و از حجم عظیم و کمیت کار آنان، کیفیت نیز سر برآورده است .


4. نوابغ، ترکیباتی بدیع می‌آفرینند. سیمونتون درکتاب "نابغه علمی" خود (1989) ، تصریح می‌کند که نوابغ، به‌جای اینکه صرفاً کارها را بر اساس ذوق و استعداد انجام دهند، بیشتر ترکیبات بدیع و نو می‌آفرینند. یک نابغه نیز همچون یک کودک بسیار بازیگوش که با مجموعه‌ای از بلوک‌های ساختمانی سرگرم می‌شود، دایماً در حال تجزیه و ترکیب ایده‌ها، تصاویر و افکار به روش‌های مختلف در ضمیرهای خودآگاه وناخودآگاه خویش است .


معادله انشتین را در نظر بگیرید : E=mc2. انشتین مفاهیم انرژی، جرم و سرعت نور را اختراع نکرد . در عوض، با ترکیب این مفاهیم در قالبی نو، توانست جهانی را که دیگران نیز می‌دیدند، به روشی متفاوت ببیند. قوانین وراثت که علم ژنتیک نوین بر پایه آن بنا شده، برخواسته از نظرات یک کشیش اتریشی بنام گروگر مندل است که ریاضیات و زیست‌شناسی را ترکیب کرد تا علمی نو بیافریند .



5. نوابغ، روابط را تقویت می‌کنند. اگر الگویی از تفکر، نشانگر نبوغی خلاقانه باشد، همانا متأثر از توانایی کنار هم گذاشتن موضوعات نامرتبط است. این توانایی در بهم ربط دادن مقولات مجزا، نوابغ را قادر می‌سازد تا چیزهایی را ببینند که دیگران نمی‌توانند ببینند .


داوینچی سعی کرد تا رابطه‌ای بین صدای زنگ و سنگی که در آب می‌افتد، ایجاد کند. این نکته، باعث کشف این اصل شد که صدا همچون موج حرکت می‌کند. درسال 1865، اف.‌ای. ککوله، شکل حلقوی مولکول بنزن را در خیالات خود، در قالب ماری تجسم کرد که دُم خود را گاز می‌گیرد. ساموئل مورس، به‌خاطر ناتوانی در تولید سیگنال‌های تلگرافی که بتوانند از یک قاره به قاره دیگر برسند، به‌ستوه آمده بود. تا اینکه روزی مشاهده کرد که اسب‌های چاپار را در ایستگاهها تعویض می‌کنند و کوشید تا ارتباطی بین ایستگاههای اسب‌های چاپار و سیگنال‌های قوی پیدا کند .



6. نوابغ به تضادها می‌اندیشند. فیزیکدان و فیلسوف معروف، دیوید بوهم، معتقد بود که نوابغ از این جهت قادرند افکاری متفاوت داشته باشند که می‌توانند دمدمی مزاجانه بین مقولات متضاد یا موضوعات ناسازگار حرکت نمایند. آلبرت روتنبرگ محقق معروف در زمینه فرآیند خلاقیت، نیز متذکر وجود همین توانایی در اکثر نوابغ ـ همچون انشتین، موتزارت، ادیسون، پاستور، کونراد و پیکاسو ـ شده است و آن را در کتاب خود، "الهه نوظهور: فرآیند خلاقیت درهنر، علم و سایر زمینه‌ها" (1990) شرح می‌دهد .


فیزیکدان معروف، نیلز بوهر اعتقاد داشت که وقتی شما همزمان خود را در مواضع متضاد نگاه می‌دارید، افکار خود را معلق کرده و نتیجتاً ذهنتان به سطحی جدید منتقل می‌شود. معلق بودن ذهن، امکان می‌دهد تا ذکاوتی فرای تفکر ساده وارد عمل شود و قالبی نو خلق نماید. این چرخش و گردش مابین تضادها، شرایطی را ایجاد می‌کند که ذهن شما آزادانه به زوایای دید جدید دست یابد. توانایی بوهر در تصور دوگانه نور در قالب ذره و موج، باعث شد تا او به درک و تدوین "اصل مکملی" برسد. اختراع یک سیستم عملی روشنایی توسط توماس ادیسون، ناشی از ترکیب سیم‌پیچی مدارات موازی با رشته‌های مقاومت بالا در لامپ‌هایش بود ـ چیزی که در نظر دیگر اندیشمندان، غیرممکن تلقی می‌شد. در حقیقت دیگران چنین ترکیبی را عملاً ناسازگار فرض می‌کردند. از آنجا که ادیسون می‌توانست پرش بین دو چیز ناسازگار را بپذیرد، توانست رابطه‌ای را ببیند که سرانجام منجر به کشف بزرگ او شد .



7.نوابغ، استعاری می‌اندیشند. ارسطو، استعاره را نشانه نبوغ می‌دانست و معتقد بود فردی که می‌تواند شباهت‌های دو مقوله متفاوت هستی را درک کرده و بین آن‌ها پیوند برقرار کند، گوهری گرانقدر در اختیار دارد. اگر چیزهایی نامشابه، از چند منظر و رویکرد، مشابه باشند،از مناظر دیگر نیز می‌توانند مشابه‌ تلقی‌شوند .


الکساندر گراهام‌بل، عملکرد داخلی گوش را با یک پرده محکم فلزی لرزان مقایسه کرد و این مقایسه به اختراع تلفن انجامید. انشتین بسیاری از قوانین مجرد خود را از رخدادهای مشابه طبیعی برداشت می‌کرد و توضیح می‌داد؛ رخدادهایی همچون پاروزدن در یک قایق یا ایستادن در ایستگاهی که قطاری از آن می‌گذرد .



8. نوابغ خود را برای فرصت‌ها مهیا می‌کنند. ما هرگاه مبادرت به انجام کاری می‌کنیم و شکست می‌خوریم، به‌ناگاه با شرایطی نو مواجه می‌شویم. این اولین اصل حادثه خلاق است. ممکن است از خود بپرسیم چرا من در این کار شکست خوردم؛ که البته سوالی منطقی است. ولی حادثه خلاق، سوال متفاوتی را پیش‌روی ما می‌گذارد: ما چه کرده‌ایم؟ پاسخ به این پرسش از طریقی نو و غیرمنتظره، اقدامی خلاقانه و اساسی است. این، خوش‌شانسی نیست، بلکه بینشی خلاقانه در بالاترین مرتبه است .


الکساندر فلیمینگ، اولین پزشکی نبود که در مطالعه باکتری‌های کشنده، متوجه کپک‌های ظرف کشت میکروب (که در محیط باز قرار گرفته بود) شد. کمتر پزشک خوش‌شانسی پیدا می‌شود که به‌جای دور ریختن این ظرف، آن را "جذاب" بداند و به آن به دیده یک "فرصت" بنگرد. این نگرش علاقه‌مندانه‌ی او، به کشف پنی‌سیلین منتهی شد. ادیسون، وقتی در حال تفکر عمیق راجع به چگونگی ساخت یک رشته کربنی بود، ناخواسته با تکه‌ای از خمیر بتونه سرگرم شده بود، آن را می‌چرخاند و دور انگشتانش می‌پیچید، لحظه‌ای که نگاهش به انگشتانش افتاد، برق از چشمانش پرید و گفت: "کربن را مانند یک رشته بپیچ!". بی‌اف‌اسکینر، این‌گونه بر اولین اصل روش‌شناسان علمی تکیه می‌کند: "وقتی چیزی برایتان جالب است، همه‌ چیز را رها کنید و به مطالعه آن بپردازید". وقتی فرصتی در می‌زند و ما مجبور به اتمام کاری از پیش تعیین‌شده هستیم، شکست‌های ناخواسته‌ی بسیاری در زندگی‌مان رخ می‌دهد . نوابغ خلاق، منتظر دستاوردهای شانسی نمی‌نشینند، بلکه فعالانه به‌دنبال اکتشاف تصادفی می‌گردند .



این راهبردها را به‌کار بگیرید


نوابغ خلاق می‌دانند که چگونه ازاین راهبردهای فکری استفاده کنند و به دیگران نیز بیاموزانند که از آن‌ها استفاده کنند. جامعه‌شناس معروف، هریت زوکرمن، متوجه شد که شش نفر از شاگردان انریکو فرمی (برنده جایزه نوبل)، همانند خود او موفق به دریافت جایزه نوبل شدند. ارنست لاورنس و نیلز بوهر نیز هر یک چهار شاگرد برنده جایزه‌ی نوبل داشتند. جِی‌جِی تامسون و ارنست رادرفورد نیز مشترکاً 17 برنده جایزه نوبل را تربیت نمودند. این برندگان نوبل، تنها نابغه نبودند؛ بلکه قادر بودند نبوغ را به دیگران نیز بیاموزانند. بررسی‌های زوکرمن نشان می‌دهد تأثیرگذارترین بزرگان، علاوه بر محتوای فکری،الگوها و راهبردهای تفکر را نیز آموزش می‌دادند. بنابراین واضح است که راهبردهای فکری را می‌توان آموخت .


درک، تشخیص و به‌کارگیری راهبردهای فکری مشترک بین نوابغ خلاق، شما را قادر می‌سازد تا در زندگی کاری و شخصی خود، خلاقانه رفتار کنید




نوشته: مایکل میکالکو


مترجم: محمدرضا میرزاامینی


منبع : sharifthinktank.com


برگرفته از: روزنامه تفاهم



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:53 PM | نویسنده : قاسمعلی

مقدمه

آرامش زندگی در گرو برآوردن نیازهاست. نیازها به طور کلی به 5 گروه تقسیم می‌شوند :
نیازهای فیزیولوژیکی
نیاز به امنیت
نیازهای اجتماعی
نیاز به احترام
نیاز به خودیابی
که بترتیب نیازهای اولی نیازهای رده پایین و نیازهای آخری نیازهای رده بالا به حساب آمده و نیاز به خودیابی حد بالای نیازهاست.

 


برآورده شدن مناسب نیازها شرط لازم برای بوجود آمدن آمال و آرزوهاست . به عنوان مثال یک فرد گرسنه و آواره هرگز به فکر پرواز بر فراز کوهها نخواهد افتاد. بسیاری نیز معتقدند که خلاقیت در نیاز متولد می‌شود همانگونه که بسیاری از اختراعات بزرگ نه محصول تعریف مشکلی خاص بلکه برای برآورن نیازی خاص به وجود آمده‌اند .

اصول اولیه خلاقیت
به طور کلی خلاقیت فرایندی است که طی زمان ادامه داشته و ابتکار، انطباق‌پذیری و تحقق از خصوصیات بارز آن به شمار می‌آیند و می‌تواند جوابگویی برای مشکلات باشد . برخی از محققان اصولی برای مشخص شدن مرزهای خلاقیت تعریف نموده‌اند: اول اینکه خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو باشد یا آنکه احتمال وقوع آن بسیار کم باشد. اما باید توجه داشت که نو بودن و اصالت با آنکه شرط لازم خلاقیت است اما کافی نیست. زمانی یک پاسخ را می‌توان بخشی از یک فرایند خلاقیت به شمار آورد که تا اندازه‌ای با واقعیت مطابقت داشته یا اصولاً واقعی باشد . دوم خلاقیت باید گره‌ای را بگشاید یا با وضعیتی تناسب داشته و یا مقصود معینی را برآورد. سوم، خلاقیت واقعی مشروط به دوام آن بینش ابتکاری، ارزیابی و تفسیر و رشد آن باشد. در جمله‌ای کوتاه می‌توان اینگونه بیان کرد «خیلی‌ها ایده‌های خوب دارند اما عده کمی آنها را عملی می‌کنند ». همچنین یکی از عواملی که معمولاً با خلاقیت مربوط می‌دانند موضوع هوش است .



وجوه هوش
یک مبنای طبقه‌بندی، نوع فرایند و یا نحوه عملکرد خاصی است که انجام می‌گیرد. این نوع طبقه‌بندی شامل 5 گروه اصلی از توانشهای هوشی می‌باشد که عبارتند از عوامل

شناخت

حافظه

تفکر همگرا

تفکر واگرا و

ارزشیابی



شناخت، کشف و یا کشف دوباره و بازشناسی است . حافظه عبارت از حفظ آن چیزی است که درک شده است. در تفکر واگرا ما در جهات متفاوت تفکر می‌کنیم، گاهی به تفحص می‌پردازیم و گاهی در جستجوی تنوع هستیم در حالی که در تفکر همگرا اطلاعات به یک جواب درست و یا به بهترین جواب شناخته شده و قراردادی منتج می‌گردد. واضح است که یکی از توانشهای تفکر واگرا گوناگونی پاسخهایی است که تولید می‌شود. این نوع تولید تماماً زاده اطلاعات ارایه شده نیست. در اینجاست که مبحث انعطاف‌پذیری در تفکر پیش می‌آید که از مباحث اصلی خلاقیت به شمار می‌آید .
با این حال در بررسی افراد خلاق این نتیجه به دست آمده است که اگر چه داشتن حد معینی از هوش لازم است ولی شرط کافی نیست و لزوماً افراد با هوش خلاق نبوده‌اند در حالی که افراد با هوش متوسط می‌توانند افراد خلاق برجسته‌ای باشند. در واقع امور خلاقیت شاید بیشتر اکتسابی باشد تا فطری و می‌توان با آموزشهایی این توانایی را در خود افزایش داد .



خصوصیات افراد بسیار خلاق
از مطالعه افراد بسیار خلاق موارد زیر نتیجه شده است. البته این خصوصیات شخصیتی آنهاست نه اینکه با اینگونه رفتارها، انسان بتواند به خلاقیت برسد :

تمایل به تعریف و تمجید از خود دارند

اشخاص خلاق مخصوصاً خواهان قبول پیچیدگی و حتی بی‌نظمی در دریافتهای خود هستند بدون آنکه نگران آشفتگی ناشی از این امر باشند. این بدان معنی نیست که آنان فی نفسه بی‌نظمی را دوست دارند بلکه پرمایگی موجود در بی‌نظمی را به کم مایگی نظم ترجیح می‌دهند. تمایل دارند نزد دیگران به داشتن نظرات تند و احمقانه شهرت داشته باشند .

کارهای آنها با اظهار نظر اینکه از موضوع پرت هستند مشخص می‌شود. شوخ‌طبعی و بذله‌گویی از صفات بارز این افراد است. باید به این افراد کمک کرد که بدون اینکه کینه‌توز و پرخاشگر باشند جسارت خود را حفظ کنند .






عوامل باز دارنده خلاقیت

تلاشهای قبل از بلوغ برای حذف خیالبافی

محدودیتهای بازدارنده قوه تدبیر و کنجکاوی کودکان

تکیه بیش از حد به نقش جنسیت؛ تفکر خلاق مستلزم حساسیتی بیش از حد (خصوصیتی کاملاً زنانه) و وابستگی به غیر و اتکای به خود (خصلتی کاملاً مردانه) است. از همین رو یک پسر بسیار خلاق نسبت به سایر همجنسان همسال خود بیشتر دارای صفات زنانه به نظر می‌رسد .

تاکید زیاد بر پیشگیری (نحوه پاسخگویی کودکان به مسایلی که مستلزم چاره‌اندیشی فرد هنگام قرار گرفتن در وضعیتی بن‌بست است نشان می‌دهد که تأکید بر پیشگیری قوه تصور بسیاری از کودکان را از رشد باز داشته است ).

القای ترس و کمرویی

تاکید بر مهارتهای کلامی



خطری که استعداد خلاق فرد را تهدید می‌کند، قضاوت یا ارزیابی تجربه فرد نیست بلکه پیشداوری است که به تبع آن تجارب بسیاری در حوزه دریافت را نمی‌یابند. خطری که آموزشهای معمول چه در خانه و چه در مراکز آموزشی در بردارند این است که نظرات نو و احتمال وقوع اعمال جدید خیلی زود و بیش از اندازه مورد انتقاد قرار می‌گیرند .



عوامل تشدیدکننده خلاقیت و نوآوری
حس درونی تفکر، انسان را قادر می‌سازد شرایطی را که وجود خارجی ندارند، ‌در درون ذهن شبیه‌سازی نماید و‌ به وی این امکان را می‌دهد تا در امکانات یکسان با سایرین برای خود فرصتهای بهتری بیافریند. در واقع امور خلاقیت شاید بیشتر اکتسابی باشد تا فطری و می‌توان با آموزشهایی این توانایی را در خود افزایش داد. مجموعه عواملی که باعث تشدید و ترغیب فرد به نوآوری می‌گردند به عوامل تشدیدکننده تعبیر می‌گردند که خود به دو بخش کلی انگیزه‌ها و ابزارها تقسیم می‌شوند که در اینجا توضیح داده می‌شوند .



انگیزه‌ها
انگیزه‌های ترغیب کننده به نوآوری، می‌توانند به خصوصیات و زندگی خصوصی افراد مربوط باشد و یا اینکه به اجتماع محل سکونت فرد بستگی داشته باشد که ما در اینجا دلایل بروز هر یک را بررسی می‌کنیم .


انگیزه‌های بیرونی
به همه انگیزه‌هایی که از جامعه به فرد القاء می‌گردند گفته می‌شود که خود بر اثر موارد زیر ناشی می‌گردند :

بحران‌های جامعه :



می‌دانیم سرچشمه خلاقیت نیاز است. اغلب مواقع اگر نیازی در زندگی بشر مشاهده نشود، الزامی به خلاقیت وجود نخواهد داشت. نیازهای بشر معمولاً به طور یکنواخت بروز می‌یابند مگر در شرایطی استثنایی مانند بحران‌های مختلف از جمله بحرانهای طبیعی چون سیل و زلزله و آتشفشان و طوفان و همچنین بلایایی که خود انسان مسب آنهاست که بارزترین آنها جنگ است. نوع و دلیل بروز یک بحران در اینجا مد نظر نیست و آنچه حائز اهمیت است هجوم سیل عظیمی از نیازها پس از وقوع بحران است که می‌تواند در جامعه سبب یک انقلاب فکری در نزد افراد گوناگون گردیده و به شکل نوآوری و خلاقیت بروز نماید .

سطح توقعات جامعه :



جامعه‌ای که در آن سیر صعودی پیشرفت حاکم باشد، هر روز از طرف تک تک اعضای خود شاهد خلاقیت و نوآوری است. در این جامعه نوآوری به قشر متفکر و اندیشمند محدود نگردیده و همه مردم را شامل می‌شود بطوریکه حتی تبهکاران نیز در این جامعه هر روز به فکر خلق روشی نو در روند کاری خود می‌باشند .


انگیزه‌های درونی
انگیزه‌هایی که از درون شخص، منشاء می‌گیرند را انگیزه‌های درونی می‌نامند که شامل موارد زیر می‌باشند :

اسعتداد ذاتی فرد :



این امر حتی بدون وجود هر گونه محرک خارجی ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد و با داشتن هوشی متوسط و آموختن راه‌های افزایش تفکر خلاق، کاملاً قابل دسترسی برای همه نیازهای زندگی می‌باشد .

نیازهای درونی :



گاهی اوقات افراد در خود نیرویی احساس می‌کنند که همواره آنان را وا می‌دارد که در جهت کمک به دیگران و ارتقای سطح زندگی در جامعه، دست به نوآوری بزنند. این افراد از هر جنس و سن و شغلی می‌توانند باشند. به عنوان مثال خانمی در آمریکا که از آگهی های تجاری تلویزیون ناراضی بود آنها را مطابق با ذوق خود مجدداً می‌نوشت .

بحران‌های شخصی‌ :



بحران‌های شخصی نیز مانند بحران‌های جامعه، می‌توانند محرک بسیار قوی در امر نوآوری برای شخص باشند .



ابزار ها
برخی فاکتورهای تعیین‌کننده برای دستیابی به تفکر خلاق و جود دارند که می‌توان از آنها به عنوان ابزارهای نوآوری یاد کرد. این ابزارها عبارتند از :

اراده

اعتماد به نفس

کمیت

شبیه سازی

استمداد از دیگران

مجاورت / تشابه / تباین

تغییر دادن

فعالیتهای جنبی و . . .

برگرفته از : سایت رشد


نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:52 PM | نویسنده : قاسمعلی

استاد داشت ساختار و سیستم شرکت های بزرگ خارجی را توضیح می داد. یک جا گفت: "توی این اتاق یه سری آدم از صبح تا شب لم می دن و ول می گردن؛ آخر ماه هم بیشتر از همه حقوق می گیرن! کارشون اینه که برای آینده ایده بدن. این ایده ها تو بانک اطلاعاتی شرکت به دقت حفاظت می شه..."
با حسرت و افسوس گوش می کردی. رفتی توی خیالات... بیشترین حقوق مادی و معنوی برای کسانی که کارشان فقط «فکر کردن» و «ایده دادن» است!
Image
***
_ خب شما کارتون دقیقا چیه؟
_طراحی
_چه جوری مثلا؟
_مثلا طراحی دیگه! طراحی محصول جدید با شکل جدید یا کاربرد جدید یا متریال جدید...
_ (با لب و لوچه آویزان) خب تایپ هم بلدین؟
_آقا کار من طراحیه!
_(از توی کشو یک کاتالوگ رنگ و وارنگ بدقواره در می آورد) ببینین ما این محصول رو الان 20 ساله داریم تولید می کنیم جواب هم داده... اصلش خارجیه...

حوصله ات سر می رود، سرت را می اندازی پایین و می زنی بیرون. راه را پیاده گز می کنی که هوایی به سرت بخورد. بوی گریس مغازه کناری دماغت را می زند... تعمیرکار شده بودی الان مثل پسر همسایه تان وضعت توپ بود. پسر دایی ات را بگو. یک پیچ ناقابل سفت می کند کلی کاسب می شود تازه سر طرف منت هم می گذارد بابت نیم ساعتی که الکی با کامپیوترش وررفته! مهندسی نرم افزار را گذاشت کنار افتاد توی کار دستگاه سر هم کردن و ویروس کشی. می گفت که اینجا مردم حاضر نیستند بابت چیزی که نمی بینند و نمی توانند با دست لمس کنند پول بدهند... به خودت که می آیی می بینی راه را عوضی آمدی. به اندازه کافی هوا به سرت خورده. یک ماشین دربست می گیری.

***
راننده صدای ضبط را بلندتر می کند و ازت درباره کیفیت اش می پرسد. می گوید که از «روی اوریجینالش کپی کرده». شاکی می شوی که چرا «کپی»؟ جواب می شنوی که «سی دی دویست تومنی را می دهند سه و پانصد!»

***
هم دانشگاهی ات زنگ زده برای خداحافظی. بالاخره از طریق یک دانشگاه خارجی طرحش را ثبت کرده و از همان جا بورس تحصیلی هم گرفته. پس فردا عازم است... این یکی هم رفت!

***
فردا آخرین روز از فرصت سه هفته ای برای تحویل اتودها به استاد است. چند ساعتی وقت داری هنوز ــ ولی حال و حوصله اصلا. دست می کنی توی کتابخانه و باز آن مجله کذایی را درمی آوری و صفحه ی مربوطه را می گذاری جلویت. فوقش رنگ و لعابش را کمی عوض می کنی که خیلی تابلو نباشد. اصلا فردا توی آن هیر و بیر کی حواسش هست؟ گور پدرش!
برگرفته از: ebtekarp



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:52 PM | نویسنده : قاسمعلی
&nbsp ;یک عامل که شرکت های نوآور را از سایر سازمان ها متمایز می کند آن است که این شرکت ها دارای دیدگاه مشترکی از نوآوری می باشند. نگاهی به تعریف های مختلف نوآوری در شرکت های مختلف بیندازید: رؤسا و مدیران ارشد شرکت هایی که برای خلق یک فرهنگ نوآوری در سازمانشان در کشمکش می باشند می توانند از مطالب این پژوهش بهره ببرند. آن ها در خواهند یافت که در این کشمکش تنها نیستند .

تعریف های نوآوری از دید چند سازمان


« نوآوری استفاده از توانایی های طبیعیِ خلق کردن راه های جدید و بهتر لذت بردن از زندگی و کارکردن با یکدیگراست» ــ مرکز یادگیری گروهی شرکت فورد (Ford Team Learning Center )


« نوآوری یک فرهنگ، یک نگرش است که مراقبت، کیفیت و خدمت به مشتریانمان را با هم ترکیب می کند.» ـ سامانه بهداشت واشو (Washoe Health System )


« نوآوری به معنی خارج شدن از درون جعبه (چارچوب) به منظور خلق کردن راه حل ها و پیاده سازی آن هاست. نوآوری خلق فرصت هایی و حیط هایی برای تغییر و یادگیری است.» ـ مؤسسه (موزه) اسمیتسونین: دفتر امور مالی و اداری (Smithsonian Institution – Office of Finance and Administration )


« نوآوری دگرگون سازی افکار به سوی ایده ها و کاربرد این ایده ها برای تحقق هدف ها و بنابراین بهبود کسب و کار جاری یا خلق کردن کسب و کاری جدید است.» بخش پژوهش و توسعه شرکت رینولدز (Reynolds Research and Development )


« نوآوری عاملی است که محیطی برای فرایند ارتباط سازی خلق می کند که موجب به وجود آوردن محصول، خدمتِ، . . . جدیدی می گردد که ارزش ایجاد کند. یک نوآوری اجتماعی است ـ آفرینش محیطی است که در آن نوآوریِ دست اول (first level ) شکوفا می شود.» ـ بخش آیدیا ورسِ شرکت لوسنت تکنالوجیز (Idea Verse ، Lucent Technologies )


« ایده های جدیدی که رضایت مشتری، بهره وری و گنجایش فکری سازمان ما را بهبود بخشند، نوآوری اند.» ـ مارشال ایندستریز (Marshall Industries )


« پیاده سازی ایده های خلاق برای ایجاد فرایندها و محصولات جدید نوآوری است. این شامل راه های بهتر انجام دادن کارهایمان و ابزارهای جدیدی می شود که بهره وریمان را افزایش دهد » ـ بخش پژوهش و توسعه شرکت کلوراکس (The Clorox Company ، Research & Development )


« نوآوری تجسم چیزی است که وجود ندارد و به وجود آوردن آن. انجام کاری که نیازهای مردم را تأمین می کند. کاری که قبلاً هرگز انجام نشده است ـ که انسان را وادار می کند بگوید عجب !


در کُنه آن، ما براین باوریم که نوآوری غیرقابل تشریح است. روحیه ای است که پیوسته بر ضد رضایت از آن چه وجود دارد، پدیدار شده به پیش می رود. ـ فدرال کوالیتی کانسالتنسی گروپ (Federal Quality Consulting Group )


« پرورش و پیاده سازی رؤیاهایمان ـ با برنامه ها، محصولات و خدماتی که دارای ارزش هایی مرتبط با چشم انداز و نیاز های بازارهای ما هستند». ـ وای- ام- سی- ایِ شیکاگو و حومه (YMCA of Metropolitan Chicago )


« غالب سازمان ها دید روشنی از نوآوری ندارند و هر یک از سه واژه ـ ایده ها، خلاقیت و نوآوری ـ را برای تشریح آن به کار می برند .


در اینجا، راه جالبی برای تعریف و قایل شدن تمایز بین هر سه واژه وجود دارد: یک ایده نسخه ای است برای عمل. برحسب تعریف، یک ایده باید افراد، مکان ها و شرایط را تغییر دهد. خلاقیت درباره راه های نگرش به مسایل است. بنابراین، یک ایده خلاق راه جدیدی است برای برخورد و تعامل با مردم، مکان ها و شرایط. نوآوری عبارت از پیاده سازی ایده خلاق و بهره مند شدن از آن است. پیاده سازی کلید نوآوری است .


موانع&nbsp ;نوعی نوآوری کدام اند؟


شرکت کنندگان در مراسم اعطای جایزه جورج لند (George Land ) گفته اند: موانع ما ضعف احساس احترام به خود، نبود رهبری، نبود تشویق و بازخورد منفی است .


ما با یک برنامه انتقالی برای حذف این موانع و رسیدن به هدف هایمان آغاز کردیم. این کار را از راه آموزش درباره راه های جدید عملکرد در خانواده و گروه های کاری انجام دادیم.» ـ مرکز یادگیری شرکت فورد (Ford Team Learning Center )


« مشکلِ بزرگی سازمان. ما برای مقابله با این مشکل سه کار انجام دادیم. اول، فرهنگی ایجاد کردیم که نسبت به نوآوری از راه آگاه کردن کارکنان از ارزشی که برای آن قایل می شویم، پذیرا باشد .


برنامه های متعددی برای تسهیل پیاده سازی ایده های جدید آغاز نمودیم .


به تأیید و تشویق فوری ایده های جدید معتقد شدیم .»


سیستم بهداشت واشو (Washoe Health System )


« ترس _ ترس از شکست، موفقیت، تصمیم سازی، طرز فکر های بوروکراتیک، اشتباه کردن، امنیت شغلی، تغییر .


برای غلبه بر مانع هایمان، بر آموزش، سرمایه گذاری در نیروی انسانی، تشویق و پروژه های نمونه سازی تمرکز دادیم. همچنین هنگامی که کار جدیدی انجام می دادیم، متعاقب آن نشست هایی برای بحث درباره آن برگزار می کردیم.» ـ اسمیتسونین اینستیتیوشن (دفتر امور مالی و اداری ) (Smithsonian Institution (Office of Finance and Administration )


« مانع اصلی ما: انگیزه سیری ناپذیر برای رسیدن به نتایج، منجر به این باور گردیده است که خلاقیت و نوآوری بی فایده است مگر آن که بتوان آن را فوراً احضارکرد !


مانع دیگر ما سهیم نشدن در دانش ابزار ها و فرایندهای خلاقیت بود که برای نوآوری لازم است .»


غلبه بر&nbsp ;موانع


1- تفکر از درون یک جعبه


2- ایده یابی سفارشی


3- تنوع ایده ها


4- سهیم در دانش و ابزارها و فرایند های خلاقیت


بخش آیدیا ورسِ شرکت لوسنت تکنالوجیز (Idea Verse ، Lucent Technologies )


« ما با دو نوع مانع رو به رو شدیم:&nbsp ;موانع کسب و کاری و موانع&nbsp ; فرهنگی. موانع&nbsp ; کسب و کاری، سیاست ها و روش های بوروکراتیک غیر ضروری اند. موانع&nbsp ; فرهنگی پرورش و محافظت از &quot ;سیلوهای&quot ; قدرت بودند .


• عدم تمایل به سهیم کردن دیگران در مسئولیت و پاداش .


• عدم پذیرشِ توانمند کردن تمام افراد .


• عدم اعتماد به مزایای نوآوری، کار گروهی و تفاوت ها .


چگونه کوشیدیم بر موانع غلبه کنیم :


• کار را انجام دهید .


• کارکنان به عنوان مالکان شرکت


• گروه های کاری


• تنوع، نوآوری و کار گروهی


• نشست های حل مسایل با کمک و حضور تسهیل کنندگان. ـ مرکز پژوهش و توسعه آر- جی- رینولدز (R.J. Reynolds Research & Development )


«1- برنامه اعطای پاداش ها بر اساس مدیریت بر پایه هدف


2- سیستم اطلاعات مدیریت موروثی که دسترسی به اطلاعات و تبادل آن بین گروه های مشتریان، تأمین کنندگان و سازمان را محدود می کرد .


3- مدیریت بر پایه هدف را حذف کردیم و در نتیجه اعطای پاداش را با هدف های شرکت، و نه افراد، هماهنگ نمودیم .


4- تمام نیازهای اطلاعاتی را مورد تجدید نظر قرار داده آن ها را تجدید ساختار کردیم. ـ مارشال ایندستریز (Marshall Industries


« ترس و قضاوت: ترس از اشتباه کردن و به دلیل اشتباه مورد قضاوت واقع شدن .


راه حل: آموزش دیدن در تسهیل گری ماهرا نه و قوانین پایه ای درست .


• بهترین عملکردها ـ ایده های جدید .


• ابزار ها و تکنیک ها (tools & techniques ) ـ تفکر خلاق


• تکنیک های تجسم (visionizing )


• گروه های خود مدیر


• آزادی گروه ها


• داستان گویی، شوخ طبعی و خنده


• گروه های مشاوره کیفیت


« بزرگ ترین موانع&nbsp ; در YMCA به قرار زیر بودند: ارتباط بین گروه های نسبتاً مستقل، نبود منابع، نبود کارکنان کافی و زمان لازم، و فرهنگی که انجام کارها فقط از راه هایی که در وای- ام- سی- ای (YMCA ) مرسوم بود .


مانع نوآوری گرایش به تمرکز بر گذشته بود. درحال حاضر، بکوشید در محدوده ای که برطبق سنت تعیین شده و قبلاً در شرکت موفق بوده است، عمل کنید .


راه حل: &quot ;یک بودجه اولیه&quot ; برای ترویج و حمایت از برنامه نوآوری.» ـ وای- ام- سی- ایِ شیکاگو و حومه (MCA of Metropolitan Chicago )


منابع:


www.InnovationTools.com


1- آمادگی (preparation ): در این مرحله ایده به وجود نمی آید ، ممکن است دانشمندی سال ها روی مسأله ای کار کنند ولی منجر به ایده ای نشود؛ تمرکز روی یک مسئله


2- نهفتگی، خواب روی مسئله (INCUBTION ): زمان تفکر و واکنش؛ فرد خلاق ممکن است به ماهیگیری برود، چرت بزند یا روزها دنبال ابداع نباشد؛ این دوره الزاما منجر به خلاقیت نمی شود


3- مرحله اصرار و پافشاری ( PERSISTENCE ) : پشتکار نشان دادن بر روی ایده


4- مرحله بینش و بصیرت ( INSIGHT ): ایده های خلاق به طور ناگهانی و غیر منتظره ایجاد می شوند


5- رسیدگی و تحقیق ( VERIFICATION ): تطبیق ایده با روشهای آزمایشگاهی و کتابخانه ای؛ در اینجا باید ایده مورد نقد و بررسی قرار گیرد .


منبع مقاله: مجله خلاقیت و نوآور


برگرفته از : شبکه زنان کارآفرین



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:52 PM | نویسنده : قاسمعلی
علم مطالعه فرآیندها و پدیده های خلاقیت ، حل خلاق مساله ، ابداع ، اختراع و نوآوری در کلیه موضوعات با رویکردهای علمی مختلف
علم خلاقیت شناسی ، بنا به تعریف نگارنده علم مطالعه فرآیندها و پدیده های خلاقیت ، حل خلاق مساله ، ابداع ، اختراع و نوآوری در کلیه موضوعات با رویگردهای علمی مختلف می باشد. این علم دارای محتوای بین رشته ای و چند رشته ای بوده و با همه شاخه های علوم و فناوری در ارتباط می باشد.

با توجه به اینکه واژه خلاقیت شناسی (به عنوان معادل واژه Creatology ) با دو مفهوم اصلی خلاقیت (Creativity ) و نوآوری (Innovation ) مربوط می باشد بنابراین لازم است ابتدا با استفاده از منابع علمی مختلف ، تعاریف و مفاهیم این دو مفهوم مورد توجه قرار گیرد :



1- تعاریف و مفاهیم خلاقیت و نوآوری


برای واژه خلاقیت به عنوان معادل واژه Creativity توسط صاحب نظران از جنبه های مختلف تعاریف متعددی ارائه شده است که در اینجا مهم ترین آنها بیان می شوند :


1-1- تونی پروتکور (1999) به نقل از ورتهامیر (1945 و 1959) بیان می دارد خلاقیت عبارت از توانائی نگاه جدید و متفاوت به یک موضوع و به عبارتی فرایند شکستن و دوباره ساختن دانش خود درباره یک موضوع و به دست آوردن بینش جدید نسبت به ماهیت آن .


1-2- پروتکور(1999) همچنین به نقل از کلی و راجرز (1954) بیان می دارد خلاقیت پدیده ای است که هنگامی روی می دهد که فرد افکار خود را در جهت فهم متفاوت و بهتر از یک موضوع یا موقعیت سازماندهی می نماید .


1-3- پروتکور(1999) همچنین به نقل از تورنس (1965) بیان می دارد خلاقیت عبارت از فرایند حساس شدن به مسائل ، نواقص ، شکاف های دانش ، عنصر مفقوده ، ناهماهنگی ها و مواردی از این قبیل و شناسائی دشواری ها ، جستجوی راه حل ها ، حدس زدن ها یا منظم کردن فرضیه ها درباره نواقص ، آزمودن و دوباره آزمودن و سرانجام به هم مرتبط کردن نتایج .


1-4- پروتکور(1999) همچنین به نقل از تودور ریکاردز (1988) بیان می دارد خلاقیت عبارت از فرایند کشف شخصی به طور نسبی ناهوشیار و هدایت کننده به سوی بینش های جدید و مناسب .


1-5- ریکاردز (1997) می نویسد خلاقیت عبارت از خارج شدن از قالب های ذهنی . وی همچنین بیان می دارد خلاقیت عبارت از کشف چیزهای جدید و معنی دار می باشد .


1-6- پروتکور(1999) به نقل از واینمن (1991) بیان می دارد خلاقیت عبارت از توانائی خارج شدن از جهان مرسوم و رد شدن از تله تکرار و دوباره مرتب کردن طبقه ها می باشد .


1-7- پروتکور(1999) همچنین به نقل از گیلیام (1993) بیان می دارد خلاقیت عبارت از فراند کشف آنچه تا به حال در نظر گرفته نشده و عمل ایجاد ارتباطات جدید .


1-8- ترزا آمابیلی (1996) بیان می دارد خلاقیت عبارت از تولید ایده های جدید و مفید در همه زمینه ها .


1-9- گیلفورد (1954) خلاقیت را عبارت از تفکر واگرا (در برابر تفکر همگرا ) می داند .


1-10- ادوارد دبونو (1968) خلاقیت را عبارت از تفکر جانبی (یا افقی) (در برابر تفکر عمودی ) می داند .


1-11- برخی صاحب نظران ، خلاقیت را مترادف حل مسئله دانسته و عده ای دیگر آن را ابزار حل مسئله می دانند .


همان طور که ملاحظه می شود انواع تعاریف خلاقیت دارای نقاط مشترک زیادی می باشد . با توجه به این مفهوم که خلاقیت یک مفهوم چند جنبه ای است بنابراین همه این تعاریف می توانند شامل دو دسته کلی شوند : یک دسته تعاریفی که خلاقیت را از نظر فرآورده یا محصول و نتیجه آن مورد توجه قرار می دهند و دسته دیگر تعاریفی که خلاقیت را از جنبه فرایند و چگونگی آن بیان می دارند.



2- تعاریف و مفاهیم نوآوری


واژه نوآوری به عنوان معادل واژه Innovation به شکل های زیر تعریف شده است :


2-1- نوآوری به معنی خلاقیت عینیت یافته :


در این نوع تعریف نوآوری دارای مفهوم عملیاتی شدن و به مرحله اجرا درآمدن اندیشه های نو می باشد . از این دیدگاه می توان نوآوری را به معنی خلاقیت عینی به عنوان شکل اجرائی شده و تحقق یافته خلاقیت ذهنی دانست . بنابراین همان طور که ملاحظه می گردد دو واژه خلاقیت و نوآوری دارای دو مفهوم متفاوت جداگانه ملی در عین حال مرتبط با یکدیگر می باشند .


2-2- نوآوری به معنی فراورده جدید در سطح سازمان :


در این نوع تعریف ، منظور از نوآوری فراورده جدید یا محصول خلاقی است که توسط یک سلزمان ارائه می گردد . فراورده خلاق می تواند نرم افزاری مانند انواع خدامات (مثل خدمات آموزشی ، خدمات بهداشتی درمانی ، خدمات اداری و ...) و یا سخت افزاری مانند کالاها (مثل محصولات صنعتی ، محصولات داروئی ، محصولات غذائی و ...) باشد . به طوری که ملاحظه می شود تعاریف خلاقیت و نوآوری دارای عناصر مفهومی تازگی و نوی ، جدیدی ، سرآغاز بودن ، اول بار بودن و همچنین مفید بودن می باشند . بنابراین انواع کشفیات علمی نظریه های علمی (تئوری ها و فرضیه ها) اختراعات و نیز آثار بدیع هنری و ادبی مانند کشف عناصر شیمیائی قوانین حرکتی نیوتن ، حساب دیفرانسیل و انتگرال ، نظریه مکانیک کوانتومی پلانک ، نظریه نسبیت انیشتین ، نظریه روانکاوی فروید ، نظریه شناختی پیاژه ، نظریه عمومی سیستم ها ، نظریه بی نهایت بودن ذرات حسابی ، الگوی ساختار مولکولی DNA واتسون و کریک ، معادله شرودینگر،تابلوی مونالیزای لئوناردو داوینچی ، سبک نقاشی کوبیسم ، شاهنامه فردوسی ، غزلیات حافظ ، آثار شکسپیر، اختراع موتور بخار، اختراع لامپ برق ، اختراع رادیو و تلویزیون ، اختراع تلفن ، اختراع هواپیما ، اختراع ترانزیستور، اختراع اینترنت ، خلق و طراحی محصولات جدید ، حل مسائل کیفیت و بهره وری سازمان و هزاران هزار مورد از این قبیل جلوه هائی از خلاقیت و نوآوری می باشند .



3- طبقه بندی خلاقیت و نوآوری


خلاقیت را می توان از جنبه های مختلفی تقسیم بندی نمود . دو دسته عمده در این خصوص موارد زیر می باشند :


3-1- سطوح خلاقیت و نوآوری


خلاقیت ها و نوآوری ها را می توان در سطوح مختلف طبقه بندی نمود . در رشته خلاقیت سنجی به این موضوع پرداخته می شود .


سطح بندی خلاقیت و نوآوری در واقع نوعی درجه بندی خلاقیت بر اساس شاخص های اصلی میزان ارزشمندی و میزان نو بودن می باشد . بر این مبنا می توان خلاقیت و نوآوری را به گروه های زیر تقسیم بندی کرد :


3-1-1- خلاقیت و نوآوری اولیه و ثانویه


پروکتور(1999) به نقل از مازلو (1954) دو سطح اولیه و ثانویه برای خلاقیت و نوآوری قائل می باشد :


-خلاقیت و نوآوری اولیه : عبارت از آن دسته از خلاقیت ها و نوآوری ها ست که شامل ایجاد و توسعه اصول و مفاهیم جدید و خلق پارادایم نوین می باشند . خلاقیت و نوآوری اولیه به عنوان منشاء کشف جدید ، نوعی واقعی و اندیشه هائی متفاوت با آنچه تا به حال وجود داشته مانند نظریه های متحول کننده علمی و اختراعات بنیادی می باشد .


-خلاقیت و نواوری ثانویه : آن دسته خلاقیت ها و نوآوری هایی هستند که شامل کاربرد جدید و متفاوتی از اصول و مفاهیم شناخته شده قبلی و تکمیل و بسط خلاقیت های اولیه هستند . دستاوردهای علمی پژوهشگران که مبتنی بر نظریه های بزرگ علمی است از موارد خلاقیت ثانویه می باشند .



3-1-2- خلاقیت و نوآوری بزرگ و کوچک


خلاقیت و نوآوری بزرگ : در واقع همان خلاقیت و نواوری اولیه است که عبارت از ایجاد و توسعه اصول و مفاهیم جدید می باشد .


خلاقیت و نواوری کوچک : در واقع همان خلاقیت ثانویه است که عبارت از کاربرد جدید و متفاوتی از اصول و مفاهیم شناخته شده قبلی می باشد .


3-1-3- خلاقیت و نوآوری عالی و معمولی:


خلاقیت و نوآوری عالی : منظور از خلاقیت ها و نوآوری های عالی ، خلاقیت اولیه یا بزرگ و همچنین خلاقیت های انویه یا کوچک فوق الذکر می باشند که می توانند در حوزه های مختلف علمی ، تکنولوژیکی و هنری روی دهند .


خلاقیت و نوآوری معمولی : منظور از خلاقیت های معمولی یا خلاقیت های روزمره ، خلاقیت هایی هستند که هر کس در جنبه های مختلف زندگی روزمره خود مانند مسائل شغلی ، مالی و خانوادگی اعمال می نمایند .



3-2- انواع خلاقیت و نوآوری


خلاقیت می تواند در همه حوزه ها و زمینه ها روی دهد . برحسب موضوع و نوع حوزه انواع خلاقیت را می توان به شرح زیر دسته بندی نمود :


3-2-1- خلاقیت و نوآوری علمی


خلاقیت و نوآوری در هر یک از رشته های علم را می توان خلاقیت و نوآوری علمی نامید . کشفیات و نظریه های علمی مانند نظریه های علوم فیزیک ، شیمی ، روانشناسی ، اقتصاد ، مدیریت و غیره خلاقیت ها و نوآوری های علمی محسوب می شوند . بنابراین برحسب این که کدام رشته علمی درنظر گرفته شود انواع خلاقیت وجود دارد . مثلا منظور از خلاقیت و نوآوری فیزیک خلاقیت و نوآوری در حوزه علمی فیزیک و یا خلاقیترو نوآوری روانشناسی خلاقیت و نوآوری در حوزه علم روانشناسی می باشد .


به همین ترتیب ، خلاقیت شیمی ، خلاق مدیریت ، خلاقیت ریاضی و سایر موارد وجود دارند . بنابراین علوم مختلف در واقع تشکیل شده از مجموع خلاقیت های علمی در سطوح مختلف (خلاقیت های علمی اولیه و خلاقیت های علمی ثانویه) می باشند .


خلاقیت های علمی اولیه یا بزرگ عبارت از آن دسته از خلاقیت ها و نوآوری های علمی است که شامل خلق مفاهیم جدطد علمی ، کشفیات متحول کننده و ایجاد پارادایم علمی نوین می باشد . نظریه مکانیک کوانتومی پلانک ، نظریه نسبیت انیشتین ، نظریه های رفتارگرائی واتسون و اسکینز ، نظریه شناختی پیاژه از جمله خلاقیت ها و نوآوری های علمی اولیه یا بزرگ می باشند که باعث ایجاد تحولات عمیق علمی و شروع رویکردهای جدید شده اند .


خلاقیت ها و نوآوری های علمی ثانویه یا کوچک عبارت از آن دسته خلاقیت های علمی است که در پی خلاقیت های علمی اولیه بروز می کنند و شامل بسط و توسعه مفاهیم آنها می باشند . موضوعات تکمیلی وابسته به نظریات ذکر شده فوق خلاقیت ها و نوآوری های علمی ثانویه یا کوچک محسوب می شوند .


به عنوان مثال علم فیزیک عبارت از مجموع خلاقیت ها و نوآوری های اولیه و ثانویه فیزیک ، علم ریاضی عبارت از مجموع خلاقیت ها و نوآوری های اولیه و ثانویه ریاضی و علم روانشناسی عبارت از مجموع خلاقیت ها و نوآوری های اولیه و ثانویه روانشناسی می باشد بنابراین خلاقیت علمی عامل پیدایش و رشد و تکامل علوم است و دانشمندان رشته های مختلف علمی از طریق انجام مطالعات و پژوهش های علمی درصدد دستیابی به خلاقیت ها و نوآوری های اولیه و ثانویه علمی هستند .


3-2-2- خلاقیت و نوآوری فناورانه


خلاقیت و نوآوری در جنبه های کاربردی و فنی علوم یا به عبارتی خلاقیت و نوآوری در فناوری (تکنولوژی) را می توان خلاقیت و نوآوری فناورانه ، (خلاقیت و نوآوری تکنولوژیکی) یا خلاقیت و نوآوری مهندسی نامید .


خلاقیت و نوآوری فناورانه عبارت از خلق اندیشه ها و طرح های نو در جنبه های کاربردی علوم و یافتن راههای جدید حل مسائل فنی و مهندسی اعم از نرم افزاری و یا سخت افزاری می باشد .


فناوری (تکنولوژی) معمولا تحت عنوان جنبه های کاربردی علوم تعریف می شود و می تواند در همه رشته های علوم وجود داشته باشد . بنابراین فناوری و مهندسی هم شامل مفاهیم سخت افزاری و مفاهیم نرم افزاری می گردد و از این رو برای همه رشته های علوم پایه و علوم انسانی جنبه های فناوری و مهندسی وجود دارد .


رشته های فنی مهندسی مانند مهندسی الکترونیک ، مهندسی مکانیک ، مهندسی مواد و سایر رشته هائی از قبیل فناوری و مهندسی سخت افزاری می باشند . همچنین حوزه هائی مانند فناوری روانشناسی و مهندسی رفتار ، فناوری جامعه شناسی و مهندسی اجتماعی ، فناوری آموزشی و مهندسی آموزشی ، فناوری اقتصادی و مهندسی اقتصادی ، فناوری مدیریت و مهندسی مدیریت ، فناوری خلاقیت و مهندسی خلاقیت از جمله فناوری ها و مهندسی های نرم افزاری هستند .


خلاقیت ها و نوآوری های تکنولوژیکی می توانند به دوسطح کلی خلاقیت ها و نوآوری های تکنولوژیکی اولیه و خلاقیت ها و نوآوری های تکنولوژیکی ثانویه تقسیم شوند . خلاقیت ها و نوآوری های تکنولوژیکی اولیه عبارت از خلاقیت ها و نوآوری های تکنولوژکی بنیادی و به عبارتی از اختراعات بزرگ مانند اختراع لامپ خلاء ، اختراع ترانزیستور ، اختراع تلفن ، اختراع رادیو و اختراع تلویزیون می باشند . خلاقیت ها و نوآوری های تکنولوژیکی ثانویه عبارت از خلاقیت ها و نوآوری های تکمیلی و ابتکارات می باشند .


به طور کلی فناوری (تکنولوژی) تشکیل شده از مجموع خلاقیت ها و نوآوری های تکنولوژیکی اولیه و ثانویه می باشد .


واژه اختراع معمولا برای خلاقیت ها و نوآوری های تکنولوژیکی سخت افزاری مانند اختراع رادار و واژه ابداع معمولا برای خلاقیت ها و نوآوری های تکنولوژکی نرم افزاری مانند ابداع رفتار درمانی یا ابداع شناخت درمانی به کاربرده می شود . هر چند هر دو واژه ممکن است برای هر دو مفهوم به کار برده شوند .


3-2-3- خلاقیت و نوآوری صنعتی


منظور از خلاقیت و نوآوری صنعتی خلاقیت در جنبه های فناوری سخت افزاری و نرم افزاری یک سازمان صنعتی می باشد . در سازمان های صنعتی معمولا خلاقیت در فناوری سخت افزاری ، نوآوری تکنولوژیک و خلاقیت در سیستم سازمانی و مدیریتی ، خلاقیت سازمانی نامیده می شود .


بنابراین می توان چنین در نظر گرفت که خلاقیت و نوآوری صنعتی عبارت از مجموع خلاقیت و نوآوری تکنولوژیک و خلاقیت و نوآوری سازمانی می باشد . انواع خلاقیت و نواوری صنعتی را می توان در چهار دسته کلی به شرح زیر طبقه ندی نمود :




الف- خلاقیت و نوآوری بنیادی:


خلاقیت و نوآوری بنیادی عبارت است از نوعی خلاقیت و نوآوری اساسی و زیربنائی در فناوری سخت افزاری یا نرم افزاری سازمان صنعتی که موجب تغییر و تحول اساسی و بنیادی در آن سازمان می شود . به عنوان مثال تبدیل فناوری لامپ خلاء به فناوری ترانزیستور ، تبدیل فناوری مکانیکی ساخت ساعت به فناوری کوارتز ، تبدیل سازمان های فعلی به سازامن های مجازی از جمله خلاقیت ها و نوآوری های بنیادی هستند .


ب- خلاقیت و نوآوری فرآیندی


خلاقیت و نوآوری در فرآیند عبارت از خلاقیت و نواوری در فرایند ، تغییر روش ها و تغییر ساز و کارها است . نوآوری های سازمانی مانند شیوه های نوین مدیریت کیفیت ف روش های جدید مدیریرت بهره وری و شیوه های نوین مدیریت منابع انسانی از جمله خلاقیت ها و نوآوری های فرآیندی محسوب می شوند .


خلاقیت و نواوری در فرایند معمولا موجب افزایش کارآئی ، افزایش اثر بخشی ، بهبود کیفیت و ارتقاء بهره وری سازمان می گردد .


ج- خلاقیت و نوآوری فرآورده ای


خلاقیت و نوآوری در فرآورده ای عبارت از خلاقیت و نوآوری در یکی از ویژگی های محصول سازمان صنعتی می باشد .


تغییر نوع و کیفیت محصول و یا تولید محصولات جدید و بدیع در سازمان خلاقیت و نوآوری فرآوره ای محسوب می گردد .


د- خلاقیت و نوآوری در بازاریابی


خلاقیت و نوآوری در بازاریابی عبارت از خلاقیت و نوآوری در راهبردها ، ساز و کارها و روش های بازاریابی محصولات سازمان می باشد . خلاقیت و نوآوری در بازاریابی شامل جنبه های مختلف مدیریرت بازار(مانند بازارشناسی ، تبلیغات ، بازارگردانی ، بازارداری و ...) می شود .


3-2-4- خلاقیت و نوآوری هنری


خلاقیت و نوآوری هنری عبارت از خلاقیت و نوآوری در هر یک از رشته های هنر می باشد . هنر نیز مانند علم و فناوری محصول خلاقیت انسان است .


خلاقیت و نواوری هنری نطز می تواند در دو نوع کلی خلاقیت و نوآوری اولیه یا بزرگ و خلاقیت و نوآوری ثانویه یا کوچک در نظر گرفته شود .


خلاقیت و نوآوری هنری اولیه : عبارت از خلاقیت و نواوری هنری که منجر به بروز تحول عمیق در هنر مربوطه و ایجاد مفاهیم ، روش ها و سبک های جدید و بدیع هنری می شود . ابداع سبک هائی مانند کوبیسم ، سمبولیسم ، امپرسیونیسم و غیره از جمله خلاقطت ها و نوآوری های هنری اولیه می باشند .


خلاقیت و نوآوری هنری ثانویه : خلاقیت ها و نوآوری های هنری که الگوبرداری شده از خلاقیت ها و نواوری های هنری اولیه بوده و تکمیل و توسعه آنها محسوب می شوند خلاقیت ها و نوآوری هنری ثانویه هستند . اغلب آفرینش ها و آثار هنری هنرمندان رشته های مختلف هنری جزو خلاقیت ها و نوآوری های هنری ثانویه می باشند .


3-2-5- خلاقیت و نوآوری روزانه


خلاقیت ونوآوری روزانه ، خلاقیت ها و نوآوری هائی است که هر فرد همواره در زندگی روزمره خود برای حل مشکلات و پیشبرد امور روزانه ایجاد می نماید در خلاقیت ها و نوآوری های روزانه فرایند حل خلاق مسائل و تولید ایده ها و راهکارهای جدید روی می دهد .


3-2-6- خلاقیت و نوآوری کودکان


منظور از خلاقیت و نوآوری کودکان رفتارهای کلامی و عملی خلاقی است که کودکان به شکل های مختلف از خود بروز می دهند . بسیاری از رفتارهای کودکان مانند گفتار و اعمال آنان در منزل ، در بازی ، یادگیری، در مواجهه با پدیده های جدید ، در مهد کودک و در مدرسه رفتارهائی هستند که دارای خصوصیت خلاقیت می باشند . خلاقیت کودکان به تعبیری می تواند به عنوان خلاقیت و نواوری روزانه کودکان محسوب گردد . با توجه به ویژگی های خاص رفتارهای خلاق کودکان و اهمیت بسیار زیادی که در رشد ذهنی و شخصیتی آنان و به طور کلی رشد خلاقیت دارد از این رو صاحبنظران خلاقیت و نوآوری کودکان را معمولا به عنوان دسته ای جداگانه در نظر می گیرند .


موضوع مطالعه علمی انواع خلاقیت ها و نوآوری ها در همه موضوعات و از جنبه ها و رویکردهای علمی گوناگون را پژوهشگر و استاد دانشگاه ایرانی سید مهدی گلستان هاشمی برای اولین بار در جهان تحت عنوان علم خلاقیت شناسی (Creatology ) به عنوان یک علم نوین بین رشته ای و چند رشته ای گسترده در نظر گرفت .


 


سید مهدی گلستان هاشمی


برگرفته از:creatology-triz.com



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:52 PM | نویسنده : قاسمعلی

1-عدم اعتماد به نفس وترس از تمسخر دیگران
این امر سازمان رااز دو نعمت اساسی محروم میسازد:یا پینهاد موجب برانگیخته شدن فکری در شخص دیگری می گردید . 2-محافظه کاری
مدیریت باری به هر جهت وعدم استقبال از تغییر موجب رکورد و رخوت در سیستم و کارکنان و در نتیجه زوال خلاقیت می گردید .
3- نداشتن تعهد
اصل اولیه و ضروری سازمانها جهت قدم نهادن در عرصه تعهد مدیران و کارکنان میباشد بدون این تعهد همه فعالیتها در زمینه ارتقا و بهبود فعالیتها علیرغم اساسی و مهم بودن , روزی شکست را تجربه کرده و ره به جایی نخواهند برد .
4- وابستگی و جمود فکری
نبودن تفکر و اندیشه جدید و وابستگی به غیر و تبعیت بی چون و چرا از آنان مانعی عمده در سر راه تفکر خلاق و بروز نو آوری است .
5-نداشتن دانش و مهارت کافی
همانگونه که اشاره شد خلاقیت برای شعله ور شدن نیازمند تمرین و ممارست و گسترش دامنه دانش و مهارت است سازمانهایی که در آنها آموزش همگانی رایج نبوده و ارتقای دانش و مهارت را ارزش تلقی نمی کنند , جوشش خلاقیت را تجربه نخواهند کرد .
6- نداشتن صبر و حوصله
تعجیل در دستیابی به اهداف و نداشتن برنامه بلند مدت برای رسیدن به سازمانی خلاق و پویا مانعی عمده در راه بروز خلاقیت است .
7- عدم تمرکز ذهنی
پریدن از موضوعی به موضوع دیگر , نداشتن ماموریت و رسالت سازمانی روشن , بر گزیدن اهداف متعدد و غیر مرتبط و عدم تمرکز بر موضوعی ویژه مانع ظهور خلاقیت است .
8-تفکر خط تراموایی
این تفکر مانع عمده در مقابل تغییر خلاقیت هاست چرا که طریق از قبل پیموده شده را توصیه می کند و آنها را تنها راه انجام فعالیتها می پندارد
9-عدم انعطاف پذیری
بتدریج مشارکت کارکنان را به حداقل رسانده و آنها را از ارائه اندیشه ای نو دلسرد می کند در نتیجه افکار و عقایدی جدید زمینه ظهور را نمییابند .
10-قضاوت و ارزیابی فوری
نظرات جدید بدون داشتن فرصت ارزیابی با موضع گیری مدیران راهی سطل اشغال می شوند .
از آنچه گذشت چنین استنباط می شود که با شیوه سنتی ورایج فعلی سازمانها قابل اداره کردن نیستند , ((عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی)) باید از چارچوبهای ساخته شده که حاصلی جز محدودیت و محصور کردن کارکنان نداشته و ندارند خارج شد, باید به گونه ای دیگر اندیشید باید به گونه ای دیگر حرکت کرد امروزه تغییرات به قدری شدید و پیشرفتها به قدری سریع هستند که پیشبینی آینده ای در هاله ابهام , بسیار مشکل شده است.چنین به نظر می رسد که در این آشفته بازار با تکیه بر فلسفه مدیریتی جامع می توان از فضای ابهام آلود حاضر فرصتی برای تغییر فراهم ساخت تا راه به سوی قله های فتح و پیروزی گشوده گردد,این امر با همت مدیران ارشد و با شناخت موانع خلاقیت , از بین بردن موانع و ایجاد آمادگی سازمانی جهت بروز خلاقیت ها و ابتکارات , باشناخت دقیق فرایندهای سازمان و ارتقای مستمر فراگیر آنها در جهت جلب رضایت مشتریها امکان پذیر است به شرطی که زمینه تلاش, همیاری و مشارکت همه جانبه کارکنان صاحب دانش و مهارت فراهم گردیده باشد .
منابع :
روش گروهی حل مسئله مایک رابسون
فرمول نابغه ها برایان تریسی
مبانی مدیریت کیفیت ابوالفتح لامعی
خلاقیت و نو آوری در سازمان علی نیای آرام ماهنامه تدبیر شماره 85
خلاقیت و نو آوری حسن زارعی متین
فصل نامه دانش و مدیریت شماره 24
تکنولوژی فکر علیرضا آزمندیان

برگرفته ازtbzmed.ac.ir



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:52 PM | نویسنده : قاسمعلی
با شتاب روز افزون تحولات و دگرگونیها در دنیای کنونی که عصر اطلاعات و ارتباطات است و به دلیل بی‌ثباتی و تغییر پذیری و نیز غیر قابل پیش‌بینی بودن این تغییرات ، آنچه که کشورهای جهان به ویژه کشورهای در حال توسعه را در جهت افزایش بهره وری و پیشرفت و ترقی آنها مدد می رساند ، همانا استفاده از فرصتها در رقابت با سایر کشورهاست و این امر میسر نمی گردد مگر با درایت و خلاقیت مدیران و نیز تاثیر مدیران در پرورش خلاقیت کارکنان که با کمک یکدیگر در جهت رشد و بالندگی سازمان خود و در نتیجه ، جامعه بکوشند .

از خلاقیت تعاریف متعددی شده است اما خلاقیت از دیدگاه سازمانی عبارت است از ارایه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای کمیت یا کیفیت سازمان و نوآوری. افزایش خلاقیت در سازمانها می‌تواند به ارتقای کمیت و کیفیت خدمات ، کاهش هزینه ها، جلوگیری از اتلاف منابع ، کاهش بورو کراسی، افزایش رقابت ، افزایش کارایی و بهره وری ، ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در کارکنان منجر گردد .نقش مدیر در پرورش خلاقیت ، تحریک و تشویق کارکنان، تفویض اختیار به کارکنان ، پیدا کردن ذهنهای خلاق و استفاده از خلاقیت دیگران است . نظام مدیریت مشارکتی با تکیه بر خود کنترلی کارکنان ، مشورت ، تشویق به ابتکار و احترام به افراد ، نقش مهمی در پرورش خلاقیت کارکنان ایفا می کند . تکنیک های خلاقیت گروهی شامل تحرک مغزی ، گردش تخیلی، تفکر موازی ، ارتباط اجباری ، شش کلاه تفکر ، از تکنیکهای مؤثر در تقویت تفکر خلاق هستند . خلاقیت دارای سه مؤلفه است: تخصص ، تفکر خلاق و انگیزش که می تواند درونی و بیرونی باشد ، مدیران روی هر سه این خصوصیات می توانند اثر گذارند ولی بر روی انگیزش کارکنان بیشتر از دو مؤلفه دیگر تأثیر گذار هستند .


مقدمه با پیشرفت روز افزون دانش و فناوری وجریان گسترده اطلاعات ، امروزه‌جامعه‌ما نیازمند آموزش‌مهارتهایي‌است‌كه با کمک آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود. . هدف‌باید پرورش‌انسانهایي‌باشد كه‌بتوانند با مغزی‌خلاق‌با مشكلات‌روبرو شده‌و به‌حل‌آنها بپردازند . به‌گونه ای‌كه‌انسانها بتوانند به خوبی‌با یكدیگر ارتباط‌برقرار كرده‌و با بهره‌گیري‌از دانش جمعی‌و تولید افكار نو مشكلات‌را از میان‌بردارند . امروزه‌مردم‌ما نیازمند آموزش‌‌خلاقیت هستندكه با خلق‌افكار نو به‌سوي‌یك‌جامعه‌سعادتمند قدم‌بردارند. رشد فزاینده‌ اطلاعات‌، سبب‌شده‌است‌كه‌هر انسانی‌از تجربه‌و علم‌و دانشی‌برخوردار باشد كه‌ دیگری ‌فرصت‌ كسب‌آنها را نداشته‌باشد، لذا به‌ جریان‌ انداختن ‌اطلاعات‌ حاوی‌ علم‌ و دانش‌ و تجربه ‌در بین‌انسانها یكی‌از رموز موفقیت‌ در دنیای‌ امروز است‌. هیچ‌كس‌قادر نیست‌ به‌ میزان ‌اطلاعات ‌واقعي‌هر كس‌كه‌ در گوشه‌ ذهن‌او نهفته ‌است ‌پي‌ببرد .


این‌ اطلاعات ‌زماني‌به‌ حركت‌ درمی‌اید كه‌ انگیزه‌ای ‌قوي‌‌سبب رها شدن آن به‌بیرون ‌ذهن می شود. در این‌مرحله‌ انسانها به ‌سرنوشت‌یكدیگر حساسند و در جهت‌ رشد یكدیگر می‌كوشند و در نهایت‌ سبب‌ می‌شود جریانی ‌از علم‌ و دانش‌و تجربیات‌ میان‌ آنها جاری ‌شود كه‌ همین‌ امر زمینه‌ساز نوآوری‌ و خلاقیت‌ خواهد بود. یكی‌از عوامل‌مؤثر در بروز خلاقیت‌در یك ‌جامعه‌،زمینه‌سازی ‌و بسترسازی ‌در بین ‌انسانها جهت‌ ایجاد فرهنگی ‌است‌كه‌ در آن‌ همگان‌ در تلاش‌براي‌رشد دادن ‌دیگري‌ هستند و با تاثیر بر روی یکدیگر به پیشرفت جامعه کمک می کنند. یكی از شرایط‌ لازم‌براي‌پدیدار شدن‌افكار نو،وجود آرامش ‌برای ‌مغز است‌. به‌ همین ‌خاطر لازم‌ است‌ انسانها بكوشند در جامعه‌ شرایطی‌ پدید اید كه ‌در بستر آن‌ مغز بیندیشد و تكامل یابد و سبب‌ساز افكار نو شده‌ و شرایط ‌براي‌ سازندگی‌ در جامعه‌ مهیا شود .


با افزایش‌ سپرده‌گذاریهاي‌ اخلاقی ‌مي‌توان ‌شرایط را برای‌ شكل‌گیري‌ یك‌محیط‌آرامبخش‌ در جامعه ‌فراهم‌كرد، كاهش‌ سپرده‌گذاریهای اخلاقی‌ در جامعه‌ سبب‌مي‌شود كه‌ زمینه ‌براي‌ گسسته‌ شدن‌ روابط‌ اجتماعی‌گسترش‌یابد و با سست‌شدن ‌پیوندهای ‌اجتماعي‌، شرایط ‌لازم ‌برای ‌بروز خلاقیت‌ در جامعه‌ سخت‌تر می‌شود. زیرا فرصتی ‌براي‌تفكر كردن ‌وجود نخواهد داشت‌. تعریف خلاقیت از خلاقیت "CREATIVITY" تعریفهای زیادی شده است .


در اینجا برخی از تعاریف مهم راموردبررسی قرار می دهیم : خلاقیت یعنی تلاش برای ایجاد یك تغییر هدفدار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان ؛ خلاقیت به كارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یك فكر یا مفهوم جدید است ؛ خلاقیت یعنی توانایی پرورش یا به وجود آوردن یك انگاره یا اندیشه جدید در بحث مدیریت نظیر به وجود آوردن یك محصول جدید است ؛ خلاقیت عبارت است از طی كردن راهی تازه یا پیمودن یك راه طی شده قبلی به طرزی نوین .


الف - تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی : خلاقیت یكی از جنبه های اصلی تفكر یا اندیشیدن است . تفكر عبارت است ازفرایند بازآرایی یا تغییراطلاعات و نمادهای كسب شده موجود در حافظه درازمدت .تفكر بر دونوع است : 1 - تفكر همگرا 2 - تفكر واگرا 1 - تفكر همگرا عبارت است از فرایند بازآرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای كسب شده موجود در حافظه درازمدت . 2 - تفكر واگرا عبارت است از فرایند تركیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای كسب شده موجود در حافظه درازمدت ، خلاقیت یعنی تفكر واگرا. براساس این تعریف خلاقیت ارتباط مستقیمی با قوه تخیل یا توانایی تصویرسازی ذهنی دارد. این توانایی عبارت است از فرایند تشكیل تصویرهایی از پدیده های ادراك شده در ذهن و خلاقیت عبارت است از فرایند یافتن راههای جدید برای انجام دادن بهتر كارها; خلاقیت یعنی توانایی ارائه راه حل جدید برای حل مسائل ;خلاقیت یعنی ارائه فكرها و طرحهای نوین برای تولیدات و خدمات جدید استمرار آن پس از غیبت آن پدیده‌ها .


ب - تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی خلاقیت یعنی ارائه فكر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای كمیت یا كیفیت فعالیتهای سازمان «مثلا افزایش بهره وری، افزایش تولیدات یا خدمات، كاهش هزینه ها، تولیدات یاخدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و...». روبرت جی استرنبرگ و لیندا ای اوهارا 1 در بررسی های خود شش عامل را در خلاقیت افراد موثر دانسته اند: دانش : داشتن دانش پایه ای در زمینه‌ای محدود و كسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی؛ توانایی عقلانی: توانایی ارائه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقراری ارتباطات جدید در مسایل؛ سبك فكری : افراد خلاق عموما در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد ، سبك فكری ابداعی را بر می گزینند؛ انگیزش : افراد خلاق عموما برای به فعل درآوردن ایده های خود برانگیخته میشوند؛ شخصیت:افرادخلاق عموما دارای ویژگیهای شخصیتی مانند مصر بودن، مقاوم بودن در مقابل فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن در مقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن هستند؛ محیط: افراد خلاق عموما در داخل محیط‌های حمایتی بیشتر امكان ظهور می‌یابند. این محققان مشخص كردند كه عمده‌ترین دلیل عدم كارایی برنامه های آموزش خلاقیت تاكید صرف این برنامه ها بر تفكر خلاق به عنوان یكی از شش منبع موثر در خلاقیت است.جایی كه سایر عوامل نیز تاثیر بسزایی در موفقیت و شكست برنامه های آموزش خلاقیت ایفا می كنند(استنبرگ و اوهارا 1997) جورج اف نلر در كتاب هنر وعلم خلاقیت برای خلاقیت مراحل چهارگانه: آمادگی (preparation) ، نهفتگی، اشراق و اثبات (Verification) را ذكر كرده است از این دید، افراد خلاق ابتدا با مسئله یا یك فرصت آشنا شده و سپس از طریق جمع آوری اطلاعات با مسئله یا فرصت مورد نظر درگیر می شوند.در مرحله بعد افراد خلاق روی مسئله تمركز می كنند. در این مرحله فعالیت ملموسی مشاهده نمی شود و فرد سعی در نظم دادن تفكرات ، اندیشه ها،تجارب و زمینه های قبلی خود جهت نیل به یك ایده دارد.درگیری ذهنی عمیق فرد (خودآگاه و ناخودآگاه )فراهم كردن فرصت (جهت تفكر بر مسئله ) به خلق و ظهور ایده ای جدید و بدیع منجر می شود. در نهایت فرد خلاق در صدد برمی اید صلاحیت و پتانسیل ایده خویش را به اثبات برساند .


خلاقیت و نوآوری چگونه با هم مرتبط شده اند؟ خلاقیت به طور عام یعنی توانایی ترکیب اندیشه ها به شیوه ای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیر معمول بین اندیشه ها. یک سازمان که مشوق نوآوری است ساز مانی است که دیدگاههای ناشناخته به مسایل یا راه حلهای منحصر برای حل مسایل را ارتقا می دهد.نو آوری فرایند کسب اندیشه ای خلاق و تبدیل آن به محصول و خدمت و یا یک روش عملیاتی مفید است. سه مجموعه از متغیرها وجود دارند که می توانند نوآوری را ایجاد کنند.آنها به ساختار سازمانی، فرهنگ و توانایی منابع انسانی مربوط می‌شوند .


چگونه متغیرهای ساختاری بر نوآوری اثر می گذارند؟ بر اساس پژوهشهای گسترده ،با توجه به متغیرهای ساختاری می توانیم سه گزاره را بیان کنیم . اول اینکه ساختارهای مکانیکی اثری مثبت بر نوآوری دارند زیرا که تخصص کاری آنها پایین تر است، قوانین کمتری دارند و عدم تمرکز در آنها بیشتر از ساختارهای مکانیكی است.همچنین انعطاف پذیری ، قدرت انطباق و بارور کردن را که پذیرش نوآوریها را آسان تر می کند، بیشتر می‌کنند. دوم اینکه دسترسی آسان به منابع فراوان عامل کلیدی نوآوری است.فراوانی منابع به مدیران این توانایی را می دهد که بتوانند برای نو آوری هزینه کنند و شکستها را بپذیرند.در نهایت ارتباط بین واحدها با تسریع در کنش متقابل خطوط سازمانی به شکستن سدهای احتمالی در برابر نوآوری مدد می رساند.البته هیچ یک از این سه متغیر نمی تواند وجود داشته باشد مگر اینکه مدیران ارشد به این سه عامل متعهد باشند. چگونه فرهنگ سازمانی بر نوآوری اثر می‌گذارد؟ سازمانهای نو آور فرهنگی مشابه دارند.آنها تجربه کردن را تشویق می کنند.آنها هم به موفقیتها و هم به شکستها پاداش می‌دهند .


آنها از اشتباهات تجربه کسب می‌کنند.یک فرهنگ نوآور دارای هفت ویژگی زیر است: -1پذیرش ابهام؛ -2شكیبایی در امور غیر عملی؛ -3كنترل های بیرونی كم؛ -4بردباری در مخاطره؛ -5شكیبایی در برخوردها؛ 6- تاكید بر نتایج تا بر وسایل.؛ 7-تاكید بر نظام باز. سازمان از نزدیك محیط را كنترل می كند و سریعا به تغییرات آنطور كه اتفاق می‌افتند پاسخ می‌دهد. كدام متغیرهای منابع انسانی بر نو آوری اثر می گذارند؟ در مقوله منابع انسانی در می‌یابیم كه سازمانهای نوآور فعالانه آموزش و توسعه دانش اعضای خود را آن طور كه روز آمد باشد تشویق می‌كنند.امنیت شغلی در سطح عالی برای كاركنان خود فراهم می آورند تا ترس از اخراج به خاطر اشتباه را كاهش دهند و به افراد جرأت می دهند كه تغییر پذیر باشند. زمانی كه اندیشه ای جدید تكامل می یابد پیشتازان تغییر فعالانه و با شور و شوق اندیشه را تعالی می بخشند و آن را حمایت می كنند بر مشكلات چیره می‌شوند و اطمینان میدهند كه نوآوری به مرحله اجرا در خواهد آمد .


ویژگیهای افراد خلاق روانشناسان سعی داشته اند تامشخصات افرادی كه دارای سطح بالایی از خلاقیت هستند مشخص كنند، «استیز» عوامل زیر را برای افراد خلاق بیان داشته است : 1 - سلامت روانی و ادراكی : توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده به طور سریع؛ 2 - انعطاف پذیری ادراك : توانایی دست كشیدن از یك قاعده و چارچوب ذهنی؛ 3 - ابتكار: توانایی در ایجاد و ارائه پیشنهادهای جدید؛ 4 - ترجیح دادن پیچیدگی نسبت به سادگی: توجه كردن و درنظرگرفتن چالشهای جدیدمسائل پیچیده؛ 5 - استقلال رای و داوری: متفاوت بودن از همكاران در ارائه نظرات و اندیشه های نو عده ای دیگر ویژگیهای افراد خلاق را به صورت زیر دسته بندی می كنند :


1 - خصوصیات ذهنی - كنجكاوی - دادن ایده های زیاد درباره یك مسئله - ارائه ایده های غیرعادی - توجه جدی به جزئیات - دقت و حساسیت نسبت به محیط به خصوص به نكاتی كه درنظر دیگران عادی به شمارمی روند- روحیه انتقادی - علاقه وافر به آزمایش كردن و تجربه - نگرش مثبت نسبت به نوآفرینی


2 - خصوصیات عاطفی - آرامش و آسودگی خیال - شوخ طبعی - علاقه به سادگی و بی تكلمی در نوع لباس و جنبه‌های گوناگون زندگی - دلگرمی و امید به اینده - توانایی برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران - اعتماد به نفس و احترام به خود- شهامت


3 - خصوصیات اجتماعی - پیش قدمی در قبول و رویارویی با مسایل - مسئولیت پذیری و توانایی سازمان دادن به فعالیت های گوناگون - قدرت جلب حس اعتماد و اطمینان دیگران فرصتهای خلاقیت فرصتهای خلاقیت در چهار گروه فرصت داخلی و سه گروه فرصتهای خارجی تقسیم بندی شده است: وقایع غیرمنتظره : مثل شكستها یا موفقیتهای غیرمنتظره، ناسازگاریها و نیازهای فرایندی و تغییرات در صنایع و بازارها. سه فرصت خارجی در محیط علمی و اجتماعی سازمان نیز عبارت است از: تغییرات جمعیتی و تغییر نگرش ودانش جدید. اهمیت خلاقیت و نوآوری خلاقیت و نوآوری موجب خواهدشد كه موارد ذیل تحقق یابد: - رشد و شكوفایی استعدادها و سوق‌دهنده به سوی خودشكوفایی؛ - موفقیتهای فردی ، شغلی و اجتماعی؛ - پیدایش سازمان؛ - تولیدات و خدمات؛ - افزایش كمیت، تنوع تولیدات و خدمات؛ - افزایش كیفیت تولیدات و خدمات و موفقیت در رقابت؛ - كاهش هزینه ها، ضایعات و اتلاف منابع؛ - افزایش انگیزش كاری كاركنان سازمان؛ - ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی كاركنان سازمان؛ - ارتقای بهره وری سازمان؛ - موفقیت مجموعه مدیریت و كاركنان سازمان؛ - رشد و بالندگی سازمان؛ - تحریك و تشویق حس رقابت؛ - كاهش بوروكراسی اداری «كاهش پشت میزنشینی ومشوق عمل گرایی»؛ - تحریك و مهیاكردن عوامل تولید. ویژگیهای سازمان خلاق برخی از ویژگیهای سازمان خلاق عبارتند از: - رقابت كامل و فشرده است : در یك سازمان درصورتی خلاقیت صورت می‌پذیرد كه رقابت كامل در آن حاكم باشد؛ - فرهنگ : یكی از عوامل عمده ای كه به بالندگی مدیریت كمك می كند فرهنگ مردم است .


برپایه یك فرهنگ خوب ، اتلاف وقت گناه محسوب می شود. بدیهی است درچنین بستر مناسبی جهت رقابت، خلاقیت یا سازمانهای پویا بهتر شكل می‌گیرد .


- دسترسی به مدیران : سازمانهای خلاق بر این اعتقاد هستند كه دانش در سطح سازمان به وفور پراكنده شده است و مدیران به راحتی می توانند افكار و نظرات دیگران رامستقیم و بدون واسطه دریافت كنند .


- احترام به افراد: ویژگی دیگر سازمان خلاق احترام به افراد است و آنها باور دارند كه می توانند همگام با نیازهای سازمان ، رشد كنند .


- ارائه خدمات مردمی : هدف نهایی در این سازمانها توجه به نیازمندیهای جامعه وجلب رضایت آحاد مردم است .


- در سازمان خلاق افراد دارای یك تخصص ویژه نیستند و این امكان را دارند كه برای قرارگرفتن درجایگاه مناسب گردش شغلی داشته باشند؛ كارگروهی روابط دائمی و بلندمدت كاركنان با این نوع سازمانها و درنتیجه برخورداری آنها ازامنیت شغلی از دیگر ویژگیهای این سازمانهاست ;


- استقبال مدیران از عامل تغییر: در این سازمانها تمامی مدیران ، مسئله تغییر را به عنوان تنها عامل ثابت و گریزناپذیر می دانند و با خشنودی آن را پذیرفته و در برابر آن مقاومت نمی كنند. طبیعی است در چنین سازمانی ضرورت ندارد كه مدیر بخش زیادی از وقت خود را برای جلوگیری برخورد با تغییرات اختصاص دهد زیرا همه به این باور رسیده اند كه تغییر یك ارزش مثبت است .


نقش مدیر در پرورش خلاقیت: نقش مدیریت در مجموعه هایی كه خلاقیت و نوآوری از ضروریات و عامل اصلی است بسیار مهم و حساس است زیرا مدیریت می تواند توانایی و استعداد خلاقیت ونوآوری را در افراد ایجاد، ترویج و تشویق كند و یا رفتار و عملكرد آنها میتواند مانع این امر حیاتی شود.هنر مدیر خلاق عبارت است از استفاده از خلاقیت دیگران و پیداكردن ذهنهای خلاق .مدیرخلاق باید فضایی بیافریند كه خود بتواند خلاق باشد و افراد سازمان را هم نیزبرای خلاقیت تحریك كند و این فضا، فضایی است كه از كار روزمره به دور است وبه نحوی تفویض اختیار می‌كند تا هركسی خود مشكل خود را حل كند . برای اینكه افراد در سازمان به تفكر بپردازند باید محیطی ایجاد شود كه در آن به نظریات و اندیشه ها امكان بروز داده شود. یكی از شیوه های بسیار مهم و پرجاذبه پرورش شخصیت انسانها و همین طور خلاقیت و نوآوری و حتی رشد اجتماعی مشورت است وبدون تردید افرادی كه اهل مشورت هستند از عقل و فكر بیشتری برخوردارند و آنان كه اهل آن نیستند از این امتیاز بهره ای ندارند . یك سازمان خلاق تا اندازه زیادی به خودكنترلی كاركنانش وابسته است . خودكنترلی خود را درخواستن و تمایل برای ارائه ابتكار و خلاقیت به نمایش می‌گذارد. ‌مدیران‌ می‌توانند هر سه‌مولفه‌خلاقیت‌ یعنی ‌تخصص، مهارتهای‌تفكر خلاق‌ و انگیزش‌ را تحت‌تاثیر قرار دهند. اما واقعیت‌آن‌است‌كه‌ تاثیرگذاری‌ بر دو مولفه‌اول ‌بسیار دشوارتر و وقت‌گیرتر از انگیزش‌است انگیزش‌دروني‌را می‌توان‌حتي‌با تغییرات‌جزئي‌در محیط‌ سازمان‌ به‌ طور قابل‌ملاحظه‌اي‌افزایش‌داد. این‌ بدان‌ معنا نیست‌ كه‌ مدیران‌ باید بهبود تخصص‌ و مهارتهای‌ تفكر خلاق ‌را فراموش‌كنند. اما زمانی‌كه‌اولویت‌بندی‌در اقدام‌مطرح‌مي‌شود، آنها باید بدانند كه‌اقدامات‌موثر بر انگیزش‌ درونی، نتایج‌ فوری‌تري‌ را موجب‌خواهند شد .


خلاقیت گروهی سازمانها می توانند از انواع تكنیك های توسعه خلاقیت گروهی به شكل جدی ومستمر استفاده كنند این تكنیك ها از این قرارند: تكنیك تحرك مغزی (طوفان فكری): یكی از تكنیك های متداول در ایجاد خلاقیت و فعال ساختن اندیشه‌ها به صورت گروهی، تكنیك تحرك مغزی است. در این تكنیك مسئله‌ای به یك گروه كوچك ارائه شده و از آنان خواسته می‌شود فی‌البداهه و به سرعت به آن واكنش نشان داده و برای آن پاسخی بیابند. پاسخ‌ها بر روی تابلویی نوشته می‌شوند به طوری كه همه اعضای جلسه می‌توانند آنها را ببینند. این امر باعث می‌شود تا ذهن اعضا به فعالیت بیشتری پرداخته و جرقه‌ای از یك ذهن باعث روشنی ذهن دیگری شود. اولین دلیل اثربخشی تحرك مغزی افزایش قدرت خلاقیت در گروه است، افراد در حالت گروهی بیسش از حالت انفرادی قدرت تصور خلاق بروز می‌‌‌‌‌دهند. رقابت نیز عامل دیگری است كه در جلسات تحرك مغزی مومجب افزایش اثربخشی می‌گردد. همچنین عدم وجود انتقاد و یا ارزیابی‌های سریع باعث می‌شود تا اعضای جلسه با فراغت خاطر به اظهارنظر بپردازند و محیطی مساعد برای خلاقیت ایجاد گردد. نكته دیگری كه در موثر بودن تحرك مغزی قابل ذكر است فی‌البداهه بودن نظرات است. تكنیك خلاقیت شش كلاه تفكر: «ادوارد دوبونو» پدر تفكر خلاق ‌در كتاب‌ «شش‌كلاه ‌تفكر » یك‌روش‌خلاقانه ‌ارایه می‌كند و از طریق‌آن‌مي‌كوشد نشست‌افراد به ‌دور یكدیگر را به‌اقدامی ‌ثمربخش ‌و كارا تبدیل‌كند .


«دوبونو» سعی‌مي‌كند به‌كساني‌كه‌به‌دور هم جمع‌ می‌شوند، بیاموزد كه‌ به‌ تفكر خود نظم‌ دهند و آنگاه‌در این‌میان‌، به‌ راههای‌خلاقانه بیندیشند و با یك‌ هماهنگی‌ مدبرانه‌ نتایج ‌را طبقه‌بندي‌ و اولویت‌بندي‌ كرده ‌و در تصمیم‌گیریها از آن استفاده‌ كنند. گردش تخیلی: در سال 1691 روانشناسی به نام گوردون (W.J.Gordon) نتایج پژوهش‌های 10 ساله خود را در مورد افراد خلاق منشر كرد و ضمن آن اعلام داشت كه ذهن آدمی به هنگام ابراز خلاقیت و ابتكار در یك حالت خاص روانی است كه اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد كنیم خلاقیت امكان وجود می‌یابد. او در گروه‌های ایجاد خلاقیت اعضای گروه را از طریق به كارگیری یك جریان تمثیلی و استعاره‌ای به گردشی تخیلی ترغیب می‌كرد و در این حالت ایده‌ها و نظرات بدیعی را كشف می‌كرد. ذهن افراد در این گردش خیالی با دستاویز استعاره‌ها به نكاتی نو كه هدف جلسه خلاقیت بود می‌رسید و روابط تازه‌ای را بین پدیده‌ها پیدا می‌كرد. آنان پدیده‌هایی را كه چندان تجانسی با هم نداشتند تلفیق و تركیب می كردند و به ایده‌های جدیدی دست می‌یافتند .


در جلسات خلاقیت به كمك استعاره و تخیل كار تلفیق و تركیب در ذهن افراد انجام می‌گرفت و از این رو روش «گوردون» را شیوه تلفیق نامتجانس‌ها (Synectics ) نیز نامیده اند. تهییج‌ذهني‌یا تكنیك‌ گوردون روشی‌ است‌ بسیار مناسب‌جهت ‌یافتن ‌راه‌حلهاي‌ جدید برای‌مسئله‌ و نیز برای‌ اكتشافات‌علمی ‌و فنی. این‌روش‌ فرایندی‌ خاص‌ و منحصر به‌فرد و در عین‌حال‌موثر دارد. فرایند به كارگیری این رویكرد عبارت است از: الف «شناسایی و تجزیه وتحلیل مشكل به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن‌; ب «كشف راه حلهایی برای آن جوهره ازطریق دیدگاه غیرمرتبط با موضوع ; ج «تلاش برای تبدیل راه حلهای به دست آمده به راه حل نهایی .


در جلساتی كه از این روش استفاده می شود فقط رهبر گروه از اصل موضوع اطلاع دارد و موضوعی كه مطرح می شود دقیقا اصل موضوع نیست بلكه موضوعی نزدیك به آن است. تفكر موازی: واضع این شیوه «ادوارد دوبونو» روش معمول تفكر را همانند حفر گودالی توصیف می كند كه با افزایش اطلاعات فرد همان گودال را عمیق تر می‌سازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر كردن باز می ماند درحالی كه تفكر موازی نگاه فردرا به نقاط جدید معطوف می‌سازد و اطلاعات و تجربه‌های جدید صرفا به اندیشه‌های قبلی افزوده نمی‌شود، بلكه آنهارا تغییرداده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد می كند.یكی از راههای تحقق تفكر موازی ،ایجاد یك اندیشه واسطه غیرممكن (Intermediate impossible) است. این اندیشه موجب طیران فكر و ذهن‌ شده و با تعدیل آن می‌توان به اندیشه نووعملی دست یافت. راه دیگر درتفكرموازی پیوند تصادفی است. فرض كنید كتاب فرهنگ لغت را می‌گشایید و لغاتی را می‌خوانید و می‌كوشید تا آن را با موضوع مورد نظر پیوند داده وبه نتیجه‌ای برسید. در این كار شما از روش پیوند تصادفی استفاده كرده‌اید. ارتباط اجباری: یكی دیگر از شیوه‌های آشكارساختن خلاقیتها و ظاهر ساختن توانایی ‌آفرینندگی موجود در افراد شیوه ارتباط اجباری است .د راین شیوه همان طوركه از نام آن استفاده می‌شود باید بین دو گروه از پدیده ها ارتباطی اجباری ایجادكرد. نتیجه گیری گسترش و سرعت تغییرات در سراسر جهان باعث شده که خلاقیت بیش از پیش اهمیت یابد ، کشورها فقط با ابتکار و نوآوری می توانند خود را با شرایط جدید وفق داده و همگام با دگرگونیها به پیش روند . بدیهی است در دنیای پیچیده کنونی ، سازمانهایی در رقابت با سایرین موفق ترند که بتوانند از فرصتهای پیش‌رو ، به بهترین نحو استفاده كنند و این امر جز با افزایش خلاقیت و نو آوری امکان پذیر نیست. از مهمترین راهکارهای ایجاد و افزایش خلاقیت در کارکنان که باید توسط مدیران به کار بسته شود یکی افزایش انگیزش در میان کارکنان است‌‌، انتصاب متناسب افراد با تخصص آنها و عدم اجبار شغل نامناسب به افراد ، ایجاد هماهنگی مناسب با کارکنان ، دادن آزادی عمل و تفویض اختیار نیز از عوامل افزایش انگیزش درونی به شمار می‌روند همچنین در اختیار قرار دادن منابع مهمی چون زمان و تخصیص منابع مالی نیز انگیزش را در افراد افزایش می‌دهد، ایجاد گروه‌های کاری و حمایت متقابل اعضای گروه و نیز ترکیب اندیشه‌های متفاوت می‌تواند اشتیاق افراد را به کار و دستیابی به هدف افزایش داده و در نتیجه تجربیات و مهارتهای تفکر خلاق را ارتقا می‌بخشد‌، پاداش و تشویق ، ارتقای شغلی ، اعتنا و اعتماد ، عدم ارزیابیهای بی مورد و وقت گیر و ایجاد فضای کاری آرام و بدون ترس و بیم ، حمایت سازمانی‌، تقویت همکاریهای متقابل و احساس هدف مشترک بین کارکنان و مدیران و ایجاد جذابیت کاری برای کارکنان ، همه از جمله عوامل مهمی هستند که مدیران با تأثیر بر آنها و نیز اثرگذاری بر روی دو مؤلفه دیگر یعنی تخصص و تفکر خلاق ، می توانند به ارتقا و پیشرفت سازمان خود و در نتیجه ترقی جامعه کمک كنند


 


برگرفته از: birtak.com



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:52 PM | نویسنده : قاسمعلی

زماني‌ كه‌ پيشرفت‌ و توسعه‌ دنيا به‌ كندي‌ پيش‌ مي‌رفت‌، بهره‌گيري‌ از خرد يك فرد با تجربه در هدايت‌هاي‌ گروهي‌ بسيار اثرگذار بود و بسته‌ به‌ تجربه‌ و علم‌ و دانش‌ آن‌ شخص‌، گروه‌ها مي‌توانستند به‌ موفقيت‌هاي‌ قابل‌ توجه‌ دست‌ يابند، اما با ورود جهان‌ به‌ دهكده‌ جهاني‌ و رشد فزاينده‌ زايش‌ اطلاعات‌، سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ هر انساني‌ از تجربه‌ و علم‌ و دانشي‌ برخوردار باشد كه‌ ديگري‌ فرصت‌ كسب‌ آنها را نداشته‌ باشد ،لذا به‌ جريان‌ انداختن‌ اطلاعات‌ حاوي‌ علم‌ و دانش‌ و تجربه‌ در بين‌ انسانها يكي‌ از رموز موفقيت‌ در دنياي‌ امروز است‌. در يك‌ سازماني‌ كه‌ حدود صد نفر پرسنل‌ دارد كه‌ حدود 30 سال‌ سن‌ دارند ، ميزان‌ تجربيات‌ آنان‌ حدود 3000 سال‌






جهان‌ سمت‌ و سويي‌ عجيب‌ به‌ خود گرفته‌ است‌، گويي‌ آدميان‌ در ميان‌ كشتي‌ سوار شده‌اند كه‌ هر لحظه‌ آنان‌ را از ساحلي‌ آرام‌ دور مي‌كند و در عوض‌ به‌ سوي‌ اقيانوس‌ پرتلاطم‌ اطلاعات‌ به‌ پيش‌ مي‌برد. اكنون‌ ساكنين‌ اين‌ كشتي‌ بزرگ‌ مي‌توانند صداي‌ امواج‌ خروشان‌ اين‌ اقيانوس‌ را در گوشهاي‌ خود بشنوند. تنها كافي‌ است‌ خط‌ تلفن‌ منزل‌ با مودم‌ كامپيوتر تماس‌ يابد.
در اين‌ مرحله‌ فرد به‌ 550 ميليارد سند دسترسي‌ خواهد داشت‌ و فوران‌ اطلاعات‌ باعث‌ خواهد شد كه‌ شما خود را بر روي‌ اين‌ امواج‌ سوار ببينيد و بيش‌ از پنجاه‌ ميليون‌ وب‌ سايت‌ در اين‌ دنياي‌ خيالي‌ واقعي‌ به‌ انتشار اطلاعات‌ مشغولند و حيات‌ آنها در غرق‌ كردن‌ مردم‌ در اطلاعاتي‌ است‌ كه‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ خلق‌ مي‌ كنند. ما راه‌ گريزي‌ براي‌ فرار از اين‌ اقيانوس‌ نداريم‌ و بايد خود را براي‌ امواج‌ خروشان‌ و توفانهاي‌ سهمگين‌ آماده‌ كنيم‌. امروزه‌ جامعه‌ ما نيازمند آموزش‌ مهارتهايي‌ است‌ كه باكمك آنها بتواند در ‌ اقيانوس‌ خروشان‌ اطلاعات‌ به سلامت پيشروي كند . در كشورهاي‌ توسعه‌ يافته‌ تمامي‌ تلاشها بر روي‌ آموزش‌ مادام‌ العمر تمركز يافته‌ كه‌ همانا آماده‌ كردن‌ اعضاي‌ جامعه‌ از هنگام‌ تولد تا مرگ براي‌ زندگي‌ كردن‌ در اين‌ دنياي‌ پيچيده‌ ‌ است‌. اكنون‌ با اين‌ سوال‌ روبرو هستيم‌ كه‌ ما براي‌ فرزندان‌ و جوانان‌ و ديگر اعضاي‌ جامعه‌ خويش‌ چه‌ تدابيري‌ انديشيده‌ايم‌. بدون‌ شك‌ اگر در آموزش‌ اين‌ عزيزان‌ تحولي‌ صورت‌ نگيرد، امواج‌ سهمگين‌ اين‌ اقيانوس‌ ممكن‌ است‌ مشكلاتي‌ را پديد آورد كه‌ كمتر كسي‌ قادر به‌ مقابله‌ با آن‌ خواهد بود. هدف‌ بايد پرورش‌ انسانهايي‌ باشد كه‌ بتوانند با مغزي‌ خلاق‌ با مشكلات‌ روبرو شده‌ و به‌ حل‌ آنها بپردازند، نه‌ آنكه‌ از آنها فرار كنند. صاحبنظران‌ بيان‌ مي‌كنند با ورود به‌ هزاره‌ سوم‌ ضروري‌ است‌ مردم‌ مهارتهايي‌ را آموزش‌ ببينند كه‌ از آنها مي‌توان‌ به‌ خلاقيت‌ و برقراري‌ ارتباط‌ موثر اشاره‌ كرد. به‌ گونه‌يي‌ كه‌ انسانها بتوانند بخوبي‌ با يكديگر ارتباط‌ برقرار كرده‌ و با بهره‌ گيري‌ از خرد جمعي‌ و زايش‌ افكار نو مشكلات‌ را از ميان‌ بردارند. امروزه‌ مردم‌ ما نيازمند آموزش‌ ‌ خلاقيت ‌ هستند، آنچنان‌ كه‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ محيط‌ اطراف‌ خويش‌ را كاوش‌ نموده‌ و با خلق‌ افكار نو به‌ سوي‌ يك‌ جامعه‌ سعادتمند قدم‌ بردارند.

خرد جمعي‌
زماني‌ كه‌ پيشرفت‌ و توسعه‌ دنيا به‌ كندي‌ پيش‌ مي‌رفت‌، بهره‌گيري‌ از خرد يك فرد با تجربه در هدايت‌هاي‌ گروهي‌ بسيار اثرگذار بود و بسته‌ به‌ تجربه‌ و علم‌ و دانش‌ آن‌ شخص‌، گروه‌ها مي‌توانستند به‌ موفقيت‌هاي‌ قابل‌ توجه‌ دست‌ يابند، اما با ورود جهان‌ به‌ دهكده‌ جهاني‌ و رشد فزاينده‌ زايش‌ اطلاعات‌، سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ هر انساني‌ از تجربه‌ و علم‌ و دانشي‌ برخوردار باشد كه‌ ديگري‌ فرصت‌ كسب‌ آنها را نداشته‌ باشد ،لذا به‌ جريان‌ انداختن‌ اطلاعات‌ حاوي‌ علم‌ و دانش‌ و تجربه‌ در بين‌ انسانها يكي‌ از رموز موفقيت‌ در دنياي‌ امروز است‌. در يك‌ سازماني‌ كه‌ حدود صد نفر پرسنل‌ دارد كه‌ حدود 30 سال‌ سن‌ دارند ، ميزان‌ تجربيات‌ آنان‌ حدود 3000 سال‌ مي‌شود و اگر اين‌ جريان‌ اطلاعات‌ به‌ درستي‌ به‌ حركت‌ درآيد مي‌تواند تحولات‌ حيرت‌انگيزي‌ رادر پي‌ داشته‌ باشد اما چه‌ افسوس‌ كه‌ جريان‌ اطلاعات‌ در ميان‌ انسانها بدين‌ راحتي‌ نيست‌. به‌ گفته‌ «هايك‌» يكي‌ از برندگان‌ جايزه‌ نوبل‌ «علم‌ و دانش‌ در مالكيت‌ انسانهاست‌».‌ هيچ‌ كس‌ قادر نيست‌ به‌ ميزان‌ اطلاعات‌ واقعي‌ هر كس‌ كه‌ در گوشه‌ ذهن‌ او نهفته‌ است‌ پي‌ ببرد. اين‌ اطلاعات‌ زماني‌ به‌ حركت‌ درمي‌آيد كه‌ انسانها نسبت‌ به‌ يكديگر يك‌ احساس‌ قلبي‌ خوبي‌ دارند و يا آنكه‌ انگيزه‌يي‌ قوي‌ ‌ سبب رها شدن آن به‌ بيرون‌ ذهن مي شود . متاسفانه‌ سالانه‌ ميليونها انسان‌ در زير خاك‌ مي‌خوابند و اطلاعات‌ بسيار ارزشمندي‌ را با خود مي‌برند بدون‌ آنكه‌ ديگري‌ را بهره‌مند سازند. در كشورهاي‌ توسعه‌ يافته‌ گهگاه‌ يك‌ سازمان‌ با صد نفر پرسنل‌ مي‌كوشد تا حوزه‌ فعاليت‌ خود را در جهان‌ توسعه‌ دهد و حال‌ آنكه‌ در بسياري‌ كشورهاي‌ عقب‌ مانده‌ سازمانهايي‌ با هزاران‌ پرسنل‌ روز به‌ روز فقط‌ به‌ خسارتها و ضررهاي‌ خود مي‌افزايند. امروزه‌ يكي‌ از معيارهاي‌ تفكيك‌ كننده‌ كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ از توسعه‌ يافته‌، جمعي‌ كار كردن‌ و جمعي‌ انديشيدن‌ است‌ در حالي‌ كه‌ در كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ انسانها به‌ صورت‌ فردي‌ تلاش‌ مي‌كنند و متاسفانه‌ نتايج‌ خوبي‌ هم‌ به‌ دست‌ نمي‌آورند و تنها سبب‌ مي‌شوند جمعي‌ انسانهاي‌ خسته‌ و درمانده‌ در كنار هم‌ گذران‌ وقت‌ كنند.
نتايج‌ تحقيقات‌ صورت‌ گرفته‌ در دهه‌ 90 نشان‌مي‌دهد خلاقيت‌ در بين‌ اجتماعي‌ از انسان‌ ها زماني‌ متجلي‌ مي‌شود كه‌ آنها از مرحله‌ همدلي‌ با يكديگر گذر كرده‌اند. در اين‌ مرحله‌ انسان‌ها به‌ سرنوشت‌ يكديگر حساسند و در جهت‌ رشد يكديگر مي‌كوشند و هر كسي‌ خود را پل‌ پيروزي‌ ديگري‌ قرار مي‌دهد و در نهايت‌ سبب‌ مي‌شود جرياني‌ از علم‌ و دانش‌ و تجربيات‌ ميان‌ آنها جاري‌ شود كه‌ همين‌ امر زمينه‌ساز نوآوري‌ و خلاقيت‌ خواهدبود. براستي‌ كه‌ هيچ‌كس‌ قادر نيست‌ به‌ دنياي‌ علم‌ و دانش‌ درون‌ انسان‌ها نفوذ كند و آنها را وادار كند كه‌ انديشه‌هاي‌ خود را به‌ ديگران‌ منتقل‌ كنند و تنها زماني‌ اين‌ واقعيت‌ رخ‌ مي‌دهد كه‌ يك‌ احساس‌ بسيار خوب‌ و مثبت‌ در بين‌ انسان‌ها نسبت‌ به‌ يكديگر پديد آيد. به‌ همين‌ خاطر يكي‌ از عوامل‌ موؤثر در بروز خلاقيت‌ در يك‌ جامعه‌،زمينه‌سازي‌ و بسترسازي‌ در بين‌ انسان‌ها جهت‌ ايجاد فرهنگي‌ است‌ كه‌ در آن‌ همگان‌ در تلاش‌ براي‌ رشد دادن‌ ديگري‌ هستند،در جامعه‌يي‌ كه‌ هر كس‌ سعي‌ مي‌كند همچون‌ رقيبي‌ ديگري‌ را براي‌ دستيابي‌ به‌ موفقيت‌ از صحنه‌ به‌ در كند در نهايت‌ آن‌ جامعه‌ شاهد وقوع‌ شرايط‌ زير خواهدبود:
1. پديدآمدن‌ انسان‌هايي‌ با اعتماد به‌ نفس‌ پايين‌ و شخصيت‌ بازنده‌ در رقابت‌ .
2. انسان‌هاي‌ موفق‌ معدودي‌ كه‌ در اوج‌ پيروزي‌ در موفقيت‌هاي‌ علمي‌ يا مادي‌ كه‌ در درياي‌ خروشان‌ انسان‌هاي‌ رشد نيافته‌ گرفتار شده‌ و روزي‌ زورق‌ موفقيت‌ آنها ميان‌ امواج‌ خروشان‌ درهم‌ خواهدشكست‌ و غرق‌ خواهندشد.
3. انسان‌هاي‌ موفقي‌ كه‌ از جامعه‌ فرار مي‌كنند،به‌ اميد آنند كه‌ سرزميني‌ بيابند براي‌ آرام‌ زيستن‌ . اما زماني‌ كه‌ بر خاك‌ بيگانه‌ قدم‌ مي‌گذارند،پرنده‌ رضايت‌مندي‌ دروني‌ آنها از قلب‌ آنها به‌ سوي‌ موطن‌ باز مي‌گردد و سرانجام‌ روزي‌ با ياد سرزمين‌ مادري‌ و با يك‌ غم‌ دروني‌ با زندگي‌ وداع‌ مي‌گويند. اين‌ حقيقت‌ بايد به‌ كودكان‌ آموخته‌ شود ،البته‌ با رفتار درست‌ و صادقانه‌ والدين‌،كه‌ زندگي‌ همچون‌ جنگل‌ نيست‌ كه‌ هر كسي‌ ديگري‌ را صيد كند و گمان‌ كند پيروز است‌ ،چون‌ بر مبناي‌ اين‌ قانون‌،روزي‌ خود او هم‌ صيد ديگري‌ خواهدشد و لذا بايد همگان‌ در جهت‌ رشد يكديگر بكوشند تا زمينه‌ براي‌ خلاقيت‌ جمعي‌ پديدار شود.
برگزیده از: fekreno.org



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 6 فروردین 1391  | 5:51 PM | نویسنده : قاسمعلی
این روزها در شرکت های آمریکایی " خلاقیت " به بحث روز تبدیل شده است .زمانی قیمت و کیفیت کالا و خدمات ، کار تحلیلی آماری و دانش نیروی انسانی ، محور اصلی گرداندن چرخ شرکت های بزرگ بود. اما خیلی زود نیروی کار آموزش دیده چینی و هندی و مجار و حتی چک و روس با دستمزدهای کمی که می گیرند ، جای همه آن معیارها را گرفت .
  اکنون شرکت های آمریکایی برای حفظ برتری خود نسبت به سایرین ، خلاقیت را به عنوان هسته مرکزی فعالیت هایشان در نظر گرفته اند.کارکنانی که این روزها به مدد هوش سرشار و خلاقیتشان می توانند موجب نوآوری و خلاقیت در کارشان شوند، توسط مدیران باهوش شرکت ها شناسایی و استخدام می شوند تا بتوانند در محصول اصلی شرکت تحول و متعاقب آن رشد تولید ایجاد کنند..واقعیت این است که در دنیای امروز بازی متفاوت است .دیگر تنها صحبت از ریاضیات و علوم به میان نمی آید.بلکه آنچه که برتر از علم شناخته شده است ، ابتکار ،قوه تخیل و مهمتر از همه ابداع است .
اما تبدیل دانش به کالا و محصولات واقعیتی است که هم اکنون در سطح جهان آشکار است .ما همواره شاهد هستیم که قدرت های جهان می توانند خودرو، لوازم برقی و سایر محصولات را تحت سلطه خود درآورند و به خود اختصاص دهند، اما به نظر می رسد دانش اقتصادی افراد چیزی نیست که بتوان آنرا به یک مرز محدود کرد و برای همیشه می تواند پاینده باشد. دانش اقتصادی همان چیزی است که امروزه منجر به ظهور دانشگاههای مشهور، آزمایشگاههای بی نظیر ، مهاجران مستعد و به طور کلی فرهنگ اقتصاد کارآفرین شده است .هم اکنون برای مهندسان و دانشمندان باهوش و مستعد فرقی ندارد که موضوع کارشان ساخت خودرو باشد یا یخچال .آنها در هر صورت از هوش و استعداد خود در نوآوری بهره می جویند. به همین دلیل است که شرکت های آمریکایی در آستانه ایجاد تجربیات جدیدی برای مصرف کنندگان هستند و تنها به تولید فکر نمی کنند.
در حال حاضر اشکال مختلف ابداعات به شرط اولیه فرهنگ مصرف کننده بستگی دارد و این یک توانایی است که شرکتی بتواند پیش از آنکه مشتریانش بخواهند، دریابد که مردم به چه چیزی نیاز دارند.تصور چیزی غیر از آنچه مردم مصرف می کنند یک هنر است و در دنیای امروز خلاقیت به نسلی جدید از ابداعات شرکت ها منجر شده است . اگرچه دیگر ابر ستاره ها ی دهه 90 میلادی چون کلیتون کریستنسن که بر خلاقیت کلان تمرکز داشت وجود ندارد.خلاقیت کلان در واقع به تاثیر تکنولوژی های بزرگ و غیرمنتظره بر شرکت هایی اطلاق می شد که در آن دوران بسیار مطرح بودند.اما روند جدیدی که شرکت ها امروزه در پیش گرفته اند خلاقیت خرد نام گرفته است و بدین معنا است که به شرکت ها آموزش داده شود تا با نیازها و احساس های مشتریانشان ارتباط برقرار کنند.
برای این مهم در دنیای امروز ، آزمایشگاههای تحقیق و توسعه روی نیازهای مصرف کنندگان کار می کنند و شرکت ها استعدادهای کارمندان خود را در مسیر ایجاد خلاقیت و نوآوری هدایت می کنند.حتی برخی شرکت ها نقشه هایی را طراحی می کنند که مسیر دست یابی به موقعیت هایی که امکان بدعت گذاری و نوآوری را برایشان فراهم می کند، نشان می دهد.
بیزینس ویک برخی از کوچکترین نیازهای قدیمی ما انسان ها را مورد بررسی قرار داده است که می توان با ایده های نو تحولی در استفاده از آنها پدید آورد و زندگی انسان های عصر خلاقیت را بسیار آسان تر نمود.



 تهیه کننده شادی آذری
- ترجمه از بیزینس ویک - روزنامه دنیای اقتصاد
برگرفته از :Fekreno.org

 




نظرات 0

تعداد کل صفحات : 15 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >