به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

خلاصه پرسش

سریع الاستجابة ترین دعا جهت رسیدن به حاجت کدام است؟

پرسش

سریع الاستجابة ترین دعا جهت رسیدن به حاجت کدام است؟

پاسخ اجمالی

اگرچه دعاهای زیادی از امامان معصوم (ع) نقل شده است که مورد اجابت واقع شده و سریع الاجابة هستند، که ذکر متن آنها در این جا مقدور نیست و فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می شود:

 

1. دعای توسل

 

2. دعای فرج

 

3. دعای اسم اعظم

 

4. دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد(ع)

 

5. دعایی تحت عنوان سریع الاجابة: از امام موسی بن جعفر (ع) با این شروع که: «اللهم انی اطعتک فی احب الاشیاء الیک و ....»

 

6. دعایی از امام صادق (ع) که هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می شود، لبیک، حاجت تو چیست؟

 

7. دعایی از امام جعفر صادق (ع) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه ای که تا نفس او قطع شود، گفته می شود لبیک حاجت تو چیست؟

 

این دعا ها در کتاب مفاتیح الجنان تحت عنوان دعای سریع الاجابة آمده است.

 

پاسخ تفصیلی

دعا ارتباط نیازمندانه بنده با ذات حق تعالی، برای رفع نیازهای دنیوی و اخروی است.

 

استجابت دعا، مانند هر پدیده دیگری، قوانین آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می رسد و اگر آن شرایط موجود نباشد، یا مانعی در استجابت آن باشد که ما به آن علم نداریم، اگر چه سریع الاجابة ترین دعا هم باشد، باز ممکن است مورد اجابت واقع نشود. [1] به هر حال چون ذکر متن دعاها در این جا مقدور نیست، فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می شود:

 

1. دعای توسل:

 

محمد ابن بابویه دعای توسل را از ائمه (ع) نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آن که اثر اجابت آن را به زودی یافتم دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شب های چهارشنبه خوانده می شود. در این دعا با توسل به چهارده معصوم (ع) و واسطه قرار دادن آنها به درگاه الاهی پس از اتمام دعا، حاجت خود را از خدا در خواست می کنیم. جملات صدر و ذیل آن چنین است: « اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة...» خدایا من از تو می خواهم و روی می آورم به سوی تو، به پیامبرت، پیامبر رحمت... «یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله» ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا [2] .

 

2. دعای فرج:

 

کفعمی درکتاب بلدالامین دعایی از حضرت علی (ع) نقل کرده که اگر شخص گرفتار، ترسیده، نگران و غم دیده، آن را بخواند، حق تعالی گشایش در کار او ایجاد نماید، که ابتدا و انتهای این دعا چنین است:

 

«یا عماد من لا عماد له...» : ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد... «وافعل بی ما انت اهله»: با من چنان کن که تو اهل آنی [3] . و آنگاه پس از دعاء حاجت خود را بطلبد.

 

3. دعای اسم اعظم:

 

سید علیخان شیرازی درکتاب کلم طیب نقل فرموده: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او « الله» و اختتام او «هو» است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار بدهد، هرآینه هر امر مهم جزئی و کلی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره ی مبارکه ی بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آنها صورت نمی گیرد:

 

1. «الله لا إله إلا هو الحی القیوم ... » تا آخر آیة الکرسی،

 

2. «الله لا اله الا هو ...نزل علیک الکتاب ...»

 

3. «الله لا إله ان هو لیجمعنکم ...»

 

4. «الله لا إله ان هو له الاسماء ...»

 

5. «الله لا إله الا هو و علی إلله...» [4]

4. دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد (ع):

 

امام سجاد (ع) به مقاتل بن سلیمان، دعایی را تعلیم داده، که مقاتل گوید هر کس این دعا را صد بار بخواند ، دعایش مستجاب خواهد شد. ابتدا و انتهای این دعا چنین است: «الهی کیف ادعوک و انا...:» خدایا چطور بخوانم تو را و حال من منم... «تفرج عنی فرجا عاجلا غیر اجل نفسک و رحمتک یا ارحم الراحمین» گشایش فوری بدون مدت دار، به من عطا کن به فضل و رحمت خودت، ای مهربان ترین مهربانان. [5]

 

5. دعای سریع الاجابة:

 

کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم (ع) نقل کرده و فرموده: عظیم الشأن و سریع الاجابة است که جملات صدر و ذیل آن چنین است:

 

«اللهم انی اطعتک فی احب الاشیاء الیک و هو التوحید»: خدایا من تو را اطاعت کردم در آنچه بیشتر دوست داری و آن یگانه دانستن تواست.

 

«و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه، انک ترزق من تشاء بغیر حساب»، روزی ام ده، از آن جا که گمان می برم و از آن جا که گمان نمی برم؛ زیرا تو روزی دهی هر که را بخواهی بی حساب؛ پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب. [6]

 

6. دعایی از امام صادق (ع) که هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می شود، لبیک، حاجت تو چیست؟. [7]

 

7. دعایی از امام جعفر صادق (ع) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه ای که تا نفس او قطع شود، گفته می شود لبیک حاجت تو چیست؟. [8]

همه ی این دعاها را مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان، فصل پنجم آورده است.

 

البته لازم به تذکر است که برای حاجت های خاص، دعاهای خاصی وارد شده است که برای کسب اطلاع از آنها می توانید به کتاب مفاتیح الجنان مراجعه کنید.

 

 


[1]   برای آگاهی بیشتر در باره ی دعا آداب و شرایط آن رجوع کنید به نمایه های :

۱.   شرایط حتمی استجابت دعا، سؤال شماره ی ۹۸۳.

۲.   نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال شماره ی ۷۶۴.

[2]    مفاتیح الجنان، دعای توسل، ص 225.

[3]    همان؛ دعای فرج.

[4]    همان، آیات اسم اعظم، ص 224.

[5]    همان، دعای مقاتل بن سلیمان، ص 236.

[6]    مفاتیح الجنان، دعای سریع الاجابة، ص 237 و 754.

[7]    اصول کافی، کتاب الدعاء، باب: هر کس ده بار یا الله بگوید.

[8]    همان، باب هر کس یا الله یا رب بگوید تا نفس بند آید.



ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1396  - 12:30 PM
خلاصه پرسش
درباره حورالعین و این‌که آیا به زنان هم اختصاص دارد توضیح دهید.
پرسش
نظر شما در مورد حور بهشتی و این‌که این نعمت مخصوص مردان است یا این‌که به زنان مؤمن نیز داده می‌شود چیست؟ و آیا در این مورد با توجه به آیات قرآن و روایات مستند اجماع وجود دارد یا نه؟
پاسخ اجمالی

یکی از نعمت های خداوند، در پاداش کارهای نیک و ایمان به خدا، بهشت و نعمت های آن است. برای ورود به بهشت، فرقی میان زن و مرد نیست و از جمله پاداش های خداوند در بهشت «حور العین» است که قرآن و روایات به آن اشاره کرده است.
بنابر گفته ی اغلب مفسرین، در بهشت ازدواج به معنای دنیوی آن، وجود ندارد. و تزویج حور العین به معنای قرین کردن و عطا کردن حور العین از طرف خداوند به بندگانش، تفسیر شده است.
همچنین باید توجه داشت که واژه ی حور و عین هم بر مذکر و هم بر مونث، هر دو اطلاق می گردد: از این رو مفهوم گسترده ای دارد که همه ی همسران بهشتی را شامل می شود؛ همسران زن برای مردان با ایمان، و همسران مرد برای زنان مؤمنه.
لازم است اضافه کنیم که، برای خدمتگزاری بهشتیان، «غلمان» هایی (پسران زیبای بهشتی) وجود دارد و در این بین نیز فرقی میان زن و مرد نیست.

پاسخ تفصیلی

یکی از نعمت های بزرگی که خداوند برای بندگان مؤمن و باتقوا در نظر گرفته است بهشت و نعمت های فراوان و جاویدان آن است. البته رضا و خشنودی خداوند از آنها، بالاترین پاداش است. تنها چیزی که باعث ورود به بهشت است، ایمان و عمل صالح انسان در این دنیا است و هر چه ایمان انسان، بیشتر و اعمال صالحش فراوان تر باشد، مقام او در بهشت بالاتر است و فرقی میان زن و مرد نیست و هر انسانی می تواند به چنین مقاماتی برسد. خداوند می فرماید: «هر کس از مردان یا زنان که عمل صالحی انجام دهد، و ایمان هم داشته باشد به درستی که وارد بهشت می شوند و بدون حساب در آنجا روزی دریافت می کنند.» [1]

 

البته این انتظار که در عالم قیامت، احکام و قوانین و سنن عالم مادی و دنیا جاری باشد انتظاری نابجا و ناصحیح است؛ و اگر در آیات و روایات از لذتی چون خوردن و آشامیدن و با همسران جوان زیباروی و در کنار نهرها و زیر درختان بودن یاد شده است، بیشتر برای تقریب ذهن ما به حقایق عالم قیامت بوده است و باید توجه داشت که این لذتها همانند لذتهای دنیایی نیست. [2]

 

از مجموع آیات و روایات استفاده می شود که هر چه بهشتیان بخواهند در اختیارشان گذاشته می شود [3] ، از جمله نعمت های بهشتی، می توان به حور العین های بهشتی اشاره نمود.

 

در چندین آیه از قرآن مجید از همسران بهشتی تعبیر به «حورالعین» شده است. [4]

 

حور جمع حوراء به معنای زنی است که سفیدی چشمش بسیار سفید و سیاهی آن نیز بسیار سیاه باشد و یا به معنای زنی است که دارای چشمان سیاه چون چشم آهو باشد، و «عین» جمع کلمه ی «عیناء» به معنی درشت چشم می باشد.

 

قرآن، حورالعین را به مرواریدهایی در بهشت توصیف می کند. [5] و ظاهراً حور العین موجوداتی غیر از زنان دنیایند. [6] خداوند در مورد آنان می فرماید: «حور العین را به ازدواج آنها درمی آوریم.» [7]

 

آیات بسیاری [8] به توصیف همنشینان بهشتی پرداخته است: «فرشتگانی زیبا به صورت زن و مرد جوان در کمال زیبائی و طراوت».

 

بنابر تفسیر اغلب مفسّران، ازدواج به معنای دنیوی آن، در بهشت وجود ندارد. پس این جا، نزدیک کردن و عطا کردن حور العین از طرف خداوند به بندگان بهشتی اش مراد است. [9]

 

همچنین باید توجه داشت که واژه ی حور و عین هم بر مذکر و هم بر مونث، هر دو اطلاق می گردد: از این رو مفهوم گسترده ای دارد که همه ی همسران بهشتی را شامل می شود؛ همسران زن برای مردان با ایمان، و همسران مرد برای زنان مؤمنه. [10]

 

در پایان تذکر این نکته بجاست که برای خدمتگزاری بهشتیان، «غلمان» هایی وجود دارد که از آنها بعنوان مستخدمان زیباروی بهشتی یاد شده است، پسران زیبارویی که هر گاه ایشان را می بینی، گمان می کنی گوهر تراشیده شده اند [11] . و گوئی مشابه مروارید غلطان هستند.[12]

 

ظاهر این آیه آن است که پسران زیبای بهشتی فقط برای خدمتگزاری بهشتیان آفریده شده اند.

 

آنچه که می توان از مجموع مباحث مطروحه بعنوان جمعبندی نتیجه گرفت این است که: همه ی نعمت های خداوند در بهشت برای زنان و مردان صالح و با ایمان در نظر گرفته شده است، و «حورالعین» بعنوان همنشینانی نیکو و «غلمان» بعنوان خدمتگذارانی زیبارو در بهشت نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

 

برای آگاهی بیشتر، نک: نمایه ی: حور العین بهشتی و ازدواج، سؤال 848.

 

 

[1] . غافر، 40.

[2] اسکندری، حسین، آیه های زندگی، ج 5، ص 302.

[3] . فصلّت، 31.

[4] دخان، 54؛ طور، 22؛ واقعه، 22 و 23.

[5] " و حور عین؛ کامثال اللؤلؤ المکنون" و حوران درشت چشم؛ همانند مرواریدهایی در صدف، الواقعة، آیه ی 23-24

[6] . ترجمه ی المیزان، ج 18، ص 228.

[7] . دخان، 54.

[8] صافات، 47؛ الرحمن، 58؛ رحمن، 70 و 72؛ انسان، 19؛ طور، 24.

[9] . بحار الانوار ، ج 8، ص 99؛ ترجمه ی المیزان، ج 18، ص 228.

[10] دیدار یار (معاد در کلام وحی9)، همان.

[11] یطوف علیهم ولدان، مخلدون اذا رأیتهم حسبتهم لولوءً منثوراً، انسان، آیه ی19.

[12] یطوف علیهم غلمان لهم کانهم لولوء مکنون، طور، 24.



ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1396  - 12:30 PM

خلاصه پرسش

آیا به نظر همه علماء سیگار کشیدن حرام است؟

پرسش

آیا همه علماء می گویند که سیگار کشیدن حرام است؟

پاسخ اجمالی

اسلام از خوردن و آشامیدن و استعمال چیزهایی که برای سلامتی انسان ضرر داشته باشد منع کرده است و هر چه ضرر بیشتر باشد منع از علت و سبب آن نیز شدیدتر است، تا جایی که به درجه حرمت می رسد. حضرت امام خمینی (ره) فرموده اند:" خوردن چیزى که براى انسان ضرر دارد حرام است."[1] پیداست که معیار در حرام بودن، داشتن ضرر است و این که این ضرر از راه خوردن باشد یا از راه دیگر خصوصیتی ندارد. سیگار یکی از چیزهایی است که استعمالش برای سلامتی انسان ضرر دارد اما آیا این ضرر در حدی است که استفاده ی از آن را حرام می کند یا نه ؟ بستگی به افراد و شرایط، متفاوت است.

حضرت آیت ا.. خامنه ای در جواب سؤالی در این زمینه فرموده اند: "حکم با اختلاف مراتب ضررى که بر استعمال دخانیات مترتب مى‏شود، متفاوت مى گردد و به طور کلى استعمال دخانیات اگر به مقدارى باشد که موجب ضرر قابل ملاحظه‏اى براى بدن باشد، جایز نیست و اگر شخص مى‏داند که با شروع آن به این مرحله مى‏رسد نیز جایز نمى‏باشد."[2]

حضرت آیت ا..مکارم نیز در این باره فرموده اند:" مسأله خوردن یا نوشیدن چیزى که براى انسان ضرر مهمّى دارد حرام است، کشیدن سیگار و سایر انواع دخانیات اگر به تصدیق اهل اطّلاع ضرر مهمّى داشته باشد، نیز حرام است، ولى استفاده از موادّ مخدّر مطلقاً حرام است؛ خواه به صورت تزریق یا دود کردن یا خوردن و یا به هر طریق دیگرى بوده باشد و همچنین تولید، خرید و فروش و هر گونه کمک به انتشار آن، حرام است. .[3]

سایر مراجع تقلید هم نظرشان این است که در صورت داشتن ضرر بزرگ و مهم حرام است . حضرت آیت ا... صافى فرموده اند: خوردن چیزى که براى عقل انسان یا سلامتى او ضرر دارد حرام است، ولى اگر ضرر موقّت یا کم باشد که عقلاء اعتنا نکنند، حرام نیست."[4]

 

[1] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏2، ص: 600[مسأله 2630].

[2]-توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏2، ص: 1018،س1407.

[3] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏2، ص: 600[مسأله 2630].

[4] همان.



ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1396  - 12:29 PM
خلاصه پرسش
چرا تقلید از مراجع واجب است؟
پرسش
چگونه می توانید ثابت کنید که تقلید از مراجع واجب است؟
پاسخ اجمالی

مراد از "تقلید"، مراجعه‏ى غیر متخصّص، در یک امر تخصّصى، به متخصص آن مى باشد. و مهمترین دلیل بر لزوم تقلید در مسایل دینى، همین نکته عقلایى است که انسان غیر متخصّص باید در مسایل تخصّصى به متخصّص آن مراجعه نماید.

 

البته آیات و روایات نیز به لزوم تقلید توجه کرده اند و بیان می دارند که: "فاسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون" اگر چیزى را نمى دانید از عالمان سؤال کنید.

 

اما باید توجه داشت که تمام ادله ی لفظی تقلید به همان امر مقبول در نزد عقلا نظر دارد.

 

بنا براین مراجع تقلید، متخصّصین در فقه هستند که توانایى بر استنباط احکام الهى از منابع شرعى را دارا می باشند و بر دیگران لازم است که در مسایل دینی به آنان رجوع کنند.

پاسخ تفصیلی

اسلام براى نیازمندى هاى انسان ـ اعم از مادى و معنوى ، فردى و اجتماعى ، سیاسى و اقتصادى ـ قـوانین و مقررّاتى وضع کرده که در مجموعه هاى گوناگون فقهى تدوین و تألیف یافته و عـلم فـقـه را تـشـکـیـل مـى دهـد. عـلم فـقـه در واقـع ، روش اصـیـل بـنـدگى ، کیفیت صحیح و انسانى روابط اجتماعى و عالى ترین نظامات حیاتى است که نـاظـر بـه تـمـام ابـعـاد زنـدگـى انـسـان مـى بـاشـد و بـه تـعـبـیـر امـام راحـل ـ قـدس سـرّه ـ (فـقه ، تئورى واقعى و کامل اداره ی انسان و اجتماع ، از گهواره تا گور است .) [1]

 

بـه خـاطـر اهـمیّت فوق العاده فقه و احکام شرعى ، اولیاى گرامى اسلام ، پیروان خود را به فـراگـیـرى آن سـفـارش مـى کـردند و کسانى را که از این وظیفه خطیر سرباز زده و یا در امر فراگیرى احکام شرعى سهل انگارى مى نمودند، مستحق عقوبت و سرزنش مى دانستند.

 

امام باقر(ع ) مى فرماید : "اگر یکى از جوانان شیعه را نزدم بیاورند که تفقّه نمى کند، او را تاءدیب مى کنم !" [2] .

 

در شریعت اسلام، واجبات و محرماتی وجود دارد که خدای حکیم، آن ها را برای سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع کرده است و اگر انسان آنها را اطاعت نکند، نه به سعادت مطلوب می رسد و نه از عذاب سرپیچی از آنها در امان می ماند.

 

برای شناخت احکام شرعی، آگاهی های فراوانی – از جمله: فهم آیات و روایات، شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، کیفیت ترکیب و جمع روایات و آیات و ده ها مساله دیگر لازم است که آموختن آنها، نیازمند سال ها تلاش جدی است.

 

در چنین حالتی، مکلف خود را در برابر سه راه می بیند:

 

نخست این که راه تحصیل این علم (اجتهاد) را در پیش گیرد؛

 

دوم این که در هر کاری آرای موجود را مطالعه کرده، به گونه ای عمل کند که طبق همه آرا، عمل او صحیح باشد (احتیاط کند)؛

 

سوم این که از رأی کسی که این علوم را به طور کامل آموخته و در شناخت احکام شرعی کارشناس است، بهره جوید.

 

بی شک، اگر او در راه اول به اجتهاد برسد، کارشناس احکام شرعی شده، از دو راه دیگر بی نیاز، خواهد بود؛ اما تا رسیدن به آن، ناگریز از دو راه دیگر است.

 

راه دوم نیازمند اطلاعات کافی از آراء موجود در هر مساله و روش های احتیاط است و در بسیاری از موارد، به دلیل سختی احتیاط، زندگی عادی او را مختل می کند. ناگزیر گزینه «تقلید» برای توده ی مردم علاوه بر راحتی و سهولت، حتمیت می یابد. این سه راه اختصاص به برخورد انسان با احکام شرعی ندارد؛ بلکه در هر رشته ی تخصصی دیگر نیز وجود دارد. به عنوان مثال یک مهندس متخصص را فرض کنید که بیمار می شود. او برای درمان بیماری خویش، یا باید خود به تحصیل علم پزشکی بپردازد، یا تمام آرای پزشکان را مطالعه کرده، به گونه ای عمل کند که بعداً پشیمان نشود و یا به پزشک متخصص رجوع کند.

 

راه نخست او را به درمان سریع نمی رساند. راه دوم نیز بسیار دشوار است و او را از کار تخصصی خود (مهندسی) باز می دارد. ازاین رو بی درنگ از پزشک متخصص کمک می گیرد و به رأی او عمل می کند.

 

وی در عمل به رأی پزشک متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آینده و احیاناً سرزنش دوستان نجات می دهد؛ بلکه در اغلب موارد، درمان نیز می شود. مکلف نیز در عمل به رأی مجتهد متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آخرت و عذاب الهی نجات می دهد؛ بلکه به مصالح احکام شرعی نیز دست می یابد. [3]

 

پس مراد از "تقلید"، مراجعه‏ى غیر متخصّص، در یک امر تخصّصى، به متخصص آن مى باشد. و مهمترین دلیل بر لزوم تقلید در مسایل دینى، هم این نکته عقلایى است که انسان غیر متخصّص باید در مسایل تخصّصى به متخصّص آن مراجعه نماید. البته از آیات قرآن و روایات هم می توان دلایلی را ارائه کرد. مثلا قرآن می فرماید: "فاسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون" [4] (اگر چیزى را نمى دانید از عالمان سؤال کنید.)

 

یا در روایات آمده است که:

 

" اما در باره رویدادها یی که پیش می آید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید که ایشان حجت من بر شما هستند و من حجت خداوند بر شما هستم". [5]

 

محقق کرکی می فرماید: همه شیعیان اتفاق نظر دارند که فقیه عادل، امین، جامع الشرائط در فتوا که از آن به مجتهد در احکام شرعیه تعبیر می شود، از طرف ائمه هدی (ع)در زمان غیبت، در جمیع آن چه که نیابت در آن مدخلیت دارد، نیابت دارند.

 

اما باید توجه داشت که تمام ادّله‏ى لفظى تقلید به همان امر مقبول در نزد عقلا نظر دارند و نکته ی اضافه ای را بیان نمی کنند.

 

بنابراین مراجع تقلید، متخصّصین در  فقه هستند که توانایى بر استنباط احکام الهى از منابع شرعى را دارا می باشند و بر دیگران لازم است که در مسایل دینی به آنان رجوع کنند.

 

برای آگاهی بیشتر، نک، نمایه های:

1. مرجعیت و تقلید، سؤال 276.

2. ولایت فقیه و مرجعیت، سؤال 272.

3. ادله ولایت فقیه، سؤال 235 .

 

 

[1] صحیفه نور، ج 21، ص 98.

[2] بحارالانوار، ج 1، ص 214.

[3] نک: رساله ی دانشجویی، چاپ پنجم، حسینی، سید مجتبی، ص46-45.

[4] نحل، 43.

[5] وسائل‏الشیعة ج 27 ص 140.



ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1396  - 12:29 PM

خلاصه پرسش

چطور می توان مشکلاتی را که تلاوت سوره های سجده دار (در جاهایی که امکان سجده کردن نیست) ایجاد می کند بر طرف کرد؟

پرسش

در جلسات تلاوت قرآن در مورد سوره های سجده دار همیشه مشکل ایجاد می شود (به خصوص برای خانم ها). لطفاً مراجع پاسخی داده و مشکل ما را حل کنند.

پاسخ اجمالی

مطابق فتوای همه مراجع تقلید، برانسان واجب است بعد از خواندن یا شنیدن آیاتی که سجده ی واجب دارند ،سجده کند .
حضرت امام خمینی (ره) در این باره فرموده اند:"در هر یک از چهار سوره «و النجم، اقرء، الم تنزیل و حم سجده» یک آیه سجده است که اگر انسان بخواند یا گوش به آن دهد، بعد از تمام شدن آن آیه، باید فوراً سجده کند و اگر فراموش کرد، هر وقت یادش آمد باید سجده نماید.[1]
بعضی از مراجع معظم تقلید فرموده اند: حتی اگر بدون اختیار به آیه سجده گوش دهد یا این آیات بگوشش بخورد بنا بر احتیاط واجب باید سجده کند.[2]
لازم به تذکر است که در سجده های واجب قرآن نمى‏شود بر چیزهاى خوراکى و پوشاکى سجده کرد اما لازم نیست سایر شرایط معتبر در سجده ی نماز مراعات شود[3]، مثلا لازم نیست که روبروی قبله باشند یا طهارت و وضو داشته باشند. بلکه همین مقدار که حالت سجده را داشته باشد کافی است.
همچنین گفتن ذکر خاصی هم واجب نیست و حتی اگر ذکر نگوید و به قصد سجده پیشانی خود را به زمین بگذارد کافی است.[4]
بنابراین اگر انجام چنین سجده ای امکان پذیر نباشد، باید مشکل را از طریق دیگری حل کرد مثل این که از قاریان در خواست شود که در این گونه مجالس سوره های سجده دار تلاوت نکنند و یا برگزار کنندگان این گونه مجالس در جایی این جلسات را بر قرار کنند که برای حاضرین امکان سجده کردن به هنگام تلاوت آیه های سجده دار باشد واگر هیچ کدام ممکن نبود خود انسان باید در چنین مجالسی مثلا با خارج شدن از مجلس، مواظبت کرده که آیه های سجده دار به گوشش نخورد.


[1] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص: 592، مسأله 1093.
[2] همان ، آیات عظام شبیری زنجانی ومکارم شیرازی
[3] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص: 595، مسأله 1097.
[4] همان، مسأله 1099.



ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1396  - 12:28 PM

خلاصه پرسش

آیا شخص جنب می تواند با تیمم بدل از غسل جنابت وارد مسجد شود و مدتی در آنجا بماند؟

پرسش

آیا کسی که جنب شده و تیمم بدل از غسل جنابت کرده می تواند وارد مسجد شود؟ یعنی در مسجد برای مدتی بماند؟

پاسخ اجمالی

شخص جنبی که وظیفه اش تیمم بدل از غسل جنابت است می تواند برای شرکت در نماز جماعت و یا شنیدن موعظه با تیمم بدل از غسل جنابت داخل مسجد شود. حضرت امام خمینی ره در پاسخ سؤالی در این رابطه فرموده اند: " ترتیب همه آثار شرعى غسل بر تیمم بدل از غسل جایز است، مگر این که تیمم بدل از غسل به علت تنگى وقت باشد.[1] نظر سایر مراجع تقلید نیز همین است.


حضرت آیت ا..خامنه ای نیز در پاسخ سؤالی در این رابطه فرموده اند: "..... با آن تیمم داخل مسجد شدن و خواندن نماز و مسّ نوشته قرآن کریم و بقیه اعمالى که انجام آنها مشروط به طهارت از جنابت است، اشکال ندارد.[2]


-     حضرت آیت ا.. گلپایگانی ره نیز در پاسخ سؤالی در این رابطه فرموده اند:" اگر به واسطه عذر شرعى مثل مرض، تکلیفش تیمّم باشد مى‏تواند حتّى در حال اختیار با تیمّم براى نماز جماعت یا فرادى داخل مسجد بشود......" .[3]

  


[1]- توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص: 396، س 202.
-[2] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص: 230، س 182.
[3] مجمع المسائل (للگلپایگانی)، ج‏1، ص: 152، س 95.



ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1396  - 12:28 PM

خلاصه پرسش

شخص بیمار براى شفا یافتن لازم است نزد پزشک برود، یا تربت سیدالشهدا(ع) را بخورد و یا دعا کند؟!

پرسش

شخص بیمار براى شفا یافتن لازم است نزد پزشک برود، یا تربت سیدالشهدا(ع) را بخورد و یا دعا کند؟!

پاسخ اجمالی

این سه امر، هر یک می‌تواند سبب جداگانه‌اى براى شفاى مریض باشد و می‌توانند با هم جمع شوند. لکن بهتر آن است که دعا (ارتباط با خدا و تقاضاى مستقیم از او) با تمامى افعال ما، از جمله بهره‌گیرى هر یک از این دو وسیله همراه گردد؛ زیرا عملیات پزشک و تأثیر دارو و... و نیز شفاعت امام(ع) و اثر بخشى تربت او، از قدرت و اراده حق تعالى منفک و مستقل نیستند و تأثیر آنها منوط به مشیت الهی است.
نکته دیگر این‌که نباید بهره‌گیرى از توسلات و شفاعت ائمه(‏ع) و استفاده از دعا را مربوط به مشکلات و معضلاتى بدانیم که از حلّ آنها از طرق عادى مأیوس شده‌ایم و تنها در گرفتارى، متوسل به چنین اسبابى بشویم، چنان‌که نباید استفاده از دعا و توسلات به معناى دست کشیدن و عدم استفاده از طرق عادى پنداشته شود و تنبلى و سستى پیشه گردد؛ زیرا بناى الهى بر این است که تحقق امور از طرق عادى آنها صورت پذیرد. پس می‌توان بین هر سه جمع کرد. با دعا و تبرّک به تربت سیدالشهداء(ع) به پزشک مراجعه کنیم و داروها را مصرف نماییم، تا خداوند شفاعت ائمه(‏ع) را پذیرفته و اثرى مناسب و مطلوب را از این روند درمان پزشکى نصیب ما نماید.
به هر حال، هیچ‌گاه و در هیچ معضلى نباید از عنایات حق و شفاعت ائمه(‏ع) ناامید و مأیوس گردید، چنان‌که هیچ‌گاه نباید از فعالیت و بهره‌ورى از وسایل عادى دست کشید.

پاسخ تفصیلی

استفاده‏ از درمان‌هاى پزشکى، و بهره‌گیرى از تربت سیدالشهداء(ع) و توسل به اولیاء الله(ع)، و دعا کردن، سه ابزار براى شفاى امراض - در صورتى که اجل حتمى او فرا نرسیده باشد – می‌باشند. این سه عامل همان‌گونه که می‌توانند به صورت منفرد و جداگانه، با اراده الهى مؤثر واقع شوند و با بهره‌گیرى از یکى، از دو عامل دیگر مستغنى شویم، نیز می‌توانند به صورت مجموعه‌اى مرکب از هر سه عامل (به عنوان علت تامه مرکب) سبب شفاى مریض گردند؛ یعنى دعا سبب پذیرش شفاعت امام(ع) و اثر بخشى تربت او گردد و تأثیر شفاعت امام(ع) و تربت او، سبب نتیجه بخشى بهینه عملیات پزشکى گشته و مراحل درمان به سهولت طى شود.
اما باید توجه داشت، از آن‌جا که اثر بخشى دارو و نیز فعالیت پزشک و حتى شفاعت امام(ع) و اثر بخشى تربت او منوط به إذن الهى است؛ در بهره‌گیرى از عملیات پزشکى و با تربت امام(ع)، دعا کردن اولویت خاصى دارد؛ زیرا دعا ارتباط مستقیم با خداوند و توجه به عدم استقلال ما سواه، در تأثیر (عنایت به توحید افعالى) است. از این‌رو؛ در شروع هر کارى حتّى توسل به ائمه(‏ع) و درخواست شفاعت ایشان. دعا؛ یعنى استمداد از حق تعالى و درخواست موفقیت از جانب او و نیز درخواست پذیرش شفاعت آن بزرگواران، اکیداً توصیه شده است.
به خصوص که یافتن پزشک مناسب و تشخیص دقیق بیمارى و تعیین داروى اثربخش و روند صحیح درمان، داراى پیچیدگی‌هاى خاص خود است و استمداد از حق - جلّت عظمته – در این راه ضرورى است.
به علاوه، اثر بخشى تربت سیدالشهداء(ع) نیز داراى شرایط ذیل است، که حصول آنها در این زمان مشکل است:
1- آن خاک از حایر حسینى[1] برگرفته شده باشد و قرمز رنگ باشد. 2- پس از خروج از حایر، توسط جن و شیاطینى که دشمن شیعه و در کمین لمس آن خاکند، مس نشده و اثر آن زایل نگردیده باشد، (مخفیانه و در پوشش مناسب منتقل شود). 3- بسیار کم مصرف شود. 4- با نیت خالص و بدون شک و تردید در اثر بخشى آن، مورد استفاده قرار گیرد. 5- همراه با دعا و قسم دادن خداوند به حق سیدالشهداء(ع) و... مصرف شود.[2]
لکن این امر مسلّم است که توجه و توسل به سیدالشهداء(ع) ‏و نیز سایر اولیاء الله و تبرک به تربت منسوب به آن بزرگواران با نیت خالص، بی فایده نبوده و اثر بخشى آنها در موارد عدیده‌اى تجربه شده است. البته استجابت دعا و حتى پذیرش شفاعت توسط اولیاء الله و اذن و رضایت خداوند در شفاعت آنها، داراى شرایط ذیل می‌باشد: 1- خالصانه و با توجه دعا کند و همراه صلوات و استغفار و توبه واقعى باشد. 2- حقوق الهى عبادات و مالیات اسلامى (خمس و زکات) را پرداخته باشد. 3- با سنن پیامبر(ص) و ائمه(ع) مخالف نباشد. 4- دعا کننده، عامل به قرآن باشد. 5- شکرگزار حق، در هر حالى باشد. 6- آمر به معروف و ناهى از منکر باشد. 7- همراه با استفاده از امکانات و وسائط طبیعى یا معنوى باشد. (از روى تنبلى و توقّع بی‌جا نباشد). 8- حق الناس در اموال او نباشد. 9- به عهد و پیمان وفا کند و... .[3]
لکن، گاهى ممکن است که با نبودن تمام شرایط فوق، دعایى یا توسلى مؤثر واقع شود، تا عاملى براى جلب قلوب متوسلان و داعیان گردد؛ و یا اتمام حجّتى براى آنان باشد، تا بهانه‌اى براى رجوع به گذشته ناصحیح خود نداشته باشند؛ زیرا در مواقع مشکلات و معضلاتى که اسباب عادى از رفع آنها وامانده‌اند، عنایت و لطف خداوند و یا ائمه(‏ع) بیشتر می‌گردد و راه هر گونه توجیه را بر شکاکان می‌بندند؛ و چه بسا این تأثیر بخشى به جهت پاداش و اجرت دادن باشد؛ یعنى شخصى در دوران عمر خود احیاناً کار خیر یا احترامى را در موردى براى اولیاء الله، انجام داده باشد، که این اجابت دعا و رفع مشکل او، جبران آن کار خیر است تا طلبى و استحقاقى براى عنایت و یا شفاعت در آخرت نداشته باشد!
نکته مهم این است که توسل به اولیاء الله و یا دعا، همان‌گونه که به معناى دست کشیدن از وسایل عادى و عدم استفاده از آنها و یا پیشه کردن تنبلى و سستى و واگذار کردن کار به خدا! به طور کلى نیست؛ زیرا امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند ابا دارد کارى را بدون استفاده از اسباب انجام دهد»،[4] بلکه باید در کنار بهره‌گیرى از وسایط عادى، توسل و دعا را براى کسب توفیق و حسن وصول به نتیجه، مد نظر داشته باشیم، استفاده از دعا و توسل نباید فقط در جایى باشد که چشم امیدمان از وسایل عادى - و در این‌جا، درمان‌هاى پزشکى معمول - قطع شده باشد و همه اسباب عادى را از رفع آن ناتوان، و تمامى راه‌هاى چاره را بر خود بسته ببینیم و آن وقت متوسل به چنین اسبابى شویم! و پس از رفع مشکل هم، همه را فراموش کنیم؛ زیرا این وضعیت و این روحیه، در آیات کثیرى از قرآن کریم[5] و روایات فراوانى مذمت شده است، و این‌جاست که این شفاعت و اجابت، سبب اتمام حجت بر فرد گشته و عذاب او را در آخرت تشدید می‌کند! لکن هیچ‌گاه نباید مأیوس شد و از شفاعت یا اجابت حق قطع امید کرد؛ زیرا گرچه نظام عالم، نظام سبب و مسببى است، اما ذات اقدس اله، مسبّب الاسباب است و به همه اسباب، سببیت داده است، او به هر مسببى از سبب او و به هر کودکى از قیّم او نزدیک‌تر است. و چون قیوم است (و سبب ساز است و امور را از راه اسباب طبیعی‌شان محقق می‌کند) گاهى نیز سبب سوز است؛ یعنى ممکن است در مواردى اسباب عادى را بی اثر کند، مانند آنچه که جریان ذبح اسماعیل(ع) و یا سوزاندن ابراهیم(ع) رخ داد. گاه، بدون دخالت اسباب ظاهرى، مستقیماً از راه غیب، فیضى می‌رساند یا با سبب ناشناخته و بدون تحقق سبب‌هاى عادى و شناخته شده، مسبب را می‌آفریند.[6]
مثل داستان ناقه صالح(ع) یا اژدها شدن عصاى موسى(ع) و... نتیجه آن‌که، بهتر است در تمامى افعال خویش علاوه بر بهره‌گیرى از وسایط عادى، ارتباط با خدا (دعا) و ائمه(‏ع) را فراموش نکنیم و در معضلات مأیوس نباشیم و امید به ائمه(‏ع) و قدرت حق ببندیم.
براى مطالعه بیشتر مراجعه شود به:
جوادى آملى، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، قم، نشر اسراء.
مصباح یزدى، محمد تقى، جامى از زلال کوثر، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (قدّس سره).
مکارم شیرازى، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، قم، مطبوعاتى هدف.
قمى، ابن قولویه، کامل الزیارات، ترجمه: ذهنى تهرانى، محمد جواد، تهران، پیام حق.
شوشترى، شیخ جعفر، اشک روان بر امیر کاروان، ترجمه: شهرستانى، میرزا محمد حسین، قم، دارالکتاب جزایرى.

 


[1]. در اصطلاح فقهی و عبادی، به محدوده حرم حسینی و اطراف آن که شامل قبر مطهر، صحن، رواق‌ها و موزه و... است، چه قسمت‌های قدیم چه جدید، حائر اطلاق می‌شود. برخی هم حد حائر را همان محدوده حرم دانسته‌اند، نه بیشتر.

[2]. ذهنى تهرانى، محمد جواد، ترجمه کامل الزیارات، باب 91 - 95، ص 832 - 867، نشر پیام حق؛ بحار الانوار، ج 98، ص 128 - 132.

[3]. مکارم شیرازى، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، ص 90 و 112.

[4]. کافى، ج 1، ص 183.

[5]. روم، 32؛ لقمان، 32؛ عنکبوت، 65؛ یونس، 12 و 22 و 23.

[6]. جوادى آملى، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، ص 63.



ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1396  - 12:28 PM

خلاصه پرسش

آیا به مجرد ندیدن علائم حیض می توانم در وسط دوره ام نماز بخوانم ؟

پرسش

پریود من خیلی نامنظم است، در طول روز گاهی می آید و گاهی می رود. من می خواهم بدانم اگر خونی ندیدم آیا باید نماز را بخوانم حتی اگر یک یا دو ساعت بعد خون ببینم، یا باید منتظر بمانم تا انتهای روز برای این که مطمئن شوم که دوره ام کاملاً تمام شده است؟
اساساً من می خواهم بدانم که اگر علائم حیض را نبینم آیا می توانم در وسط دوره ام نماز بخوانم ؟

پاسخ اجمالی

توجه به نکاتی می تواند شما را در دستیابی به جواب یاری رساند:


اقسام زن های حائض به ترتیب زیر می باشند:


مبتدئه: زنی است که نخستین بار حیض می شود.[1]


مضطربه: زنی است که چند ماه خون دیده؛ ولی عادت معینی پیدا نکرده، یا عادتش به هم خورده و عادت منظم تازه ای پیدا نکرده است.[2]


ناسیه[3]: زنی که عادت خود را فراموش کرده است[4].


فرضیه: زنی که به سبب حاملگی و شیردادن به فرزندش، نزدیک دو سال و اندی از عادت پیشین او گذشته، احتمال فراموشی عادتش فراوان است.


وقتیه و عددیه: زنی که وقت و عدد عادتش در هر ماه یکسان است.


وقتیه: زنی که عادتش در هر ماه در یک زمان معین است ولی عددش متفاوت است.


عددیه: زنی که عادتش در هر ماه از نظر عدد روزها یکسان و از نظر زمان متفاوت است.


اما در باره ی راهکار ملاک و تمیز حیض در پایان (با فرضی که خون تا ده روز بند آمده باشد) باید توجه داشت که: اگر خون تا ده روز قطع شود، تمام حیض است و در حکم، فرقی میان اقسام شش گانه حائض نیست، مگر این که [در مقام عمل] برای زنانی که عادت معین دارند و خون دیدن از ایام عادت آنان تجاوز می کند، چون نمی دانند از ده روز تجاوز می کند یا نه، وظیفه ی استظهار دارند. [5]


مساله: استظهار این است که زن، خود را حائض به شمار آورد، به احکام حائض رفتار نموده، عبادت را ترک و از محرمات حائض اجتناب کند تا وضعش روشن شود. البته استظهار درباره ی زنی که عادتش مرتب است و هیچ از نظر عدد تخلف ندارد مشروع نیست. [6]


البته در مقدار استظهار اقوالی است که برای اطلاع بیشتر می توانید مراجعه کنید.[7]


در باره ی وظیفه زن حائض پس از قطع خون در دوران قاعدگی پیش از ده روز، چنین بیان شده است:


چون خون حیض پیش از ده روز بند آید، صوری پدید می آید که حکم هر یک در پایین بیان می گردد: [8]


1. می داند که پاک شده و در باطن هم خون نیست، ( که در این حالت، چهار صورت پیدا می کند):
الف: می داند که تا پیش از تمام شدن ده روز، دوباره خون می بیند؛ بعضی از فقها مانند حضرت امام و حضرت آیة الله خوئی و حضرت آیة الله اراکی و حضرت آیة الله فاضل فرموده اند: روزهای پاک وسط نیز حیض است و بعضی از فقها مانند حضرت آیة الله گلپایگانی و حضرت آیة الله سیستانی و حضرت آیة الله مکارم فرموده اند: باید در ایام پاکی وسط احتیاط کند.


ب: می داند که تا پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون نمی بیند: غسل می کند و نماز می گزارد.


ج: احتمال می دهد که تا پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون ببیند: غسل می کند و نماز می گزارد.


د: عادتش این بوده که همیشه پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می دیده است: بعضی از فقها مانند حضرت امام فرموده اند: باید بنابر احتیاط واجب میان اعمال شخص طاهر و تروک حائض جمع کند و حضرت آیة الله سیستانی فرموده اند: این عادت در دیدن دوباره اگر موجب علم یا اطمینان شود لازم است میان اعمال شخص طاهر و تروک حائض جمع کند و بعضی از فقها مانند حضرت آیة الله خوئی و حضرت آیة الله اراکی فرموده اند: اگر این عادت بر دیدن دوباره ی خون موجب علم یا اطمینان شود باید کارهای حائض را انجام دهد.


2. علم به پاک شدن ندارد که باید خود را آزمایش کند و پس از آزمایش دو حالت را مشاهده می کند:


الف؛ خود را تمیز می یابد.(مانند صورت قبل است)


ب؛ خود را آلوده می یابد.(2 حالت دارد)


1. عادت معین داشته باشد، که 3 صورت برای آن متصور است:


الف: می داند که تا ده روز به طور حتم قطع می شود: باید صبر کند تا خون قطع شود.


ب: می داند از ده روز می گذرد: زیادی بر ایام عادت را باید استحاضه قرار دهد.


ج: شک دارد که از ده روز می گذرد یا نه؟ وظیفه دارد استظهار کند.


2. عادت معین نداشته است: باید صبر کند تا خونش قطع شود (البته تا ده روز)


در این مرحله توجه به دو مسأله حائز اهمیت است:


مسأله ی اول: روش آزمایش آن است که پس از قطع شدن خون، مقداری پنبه داخل فرج نموده و پس از کمی صبر و خارج نمودن ، اگر تمیز بود حکم به پاک بودن می نماید. [9]


مسأله ی دوم: اگر آزمایش را ترک کند و نماز بخواند نمازش باطل است اگر چه بعد هم بفهمد که پاک بوده است مگر با این که به وظیفه اش رفتار نکرده، توانسته باشد قصد قربت نماید.[10]


برای آگاهی بیشتر به منابع زیر مراجعه کنید:


1. توضیح المسائل مراجع، ج1، صص252 – 295.


2. احکام بانوان، محمد وحیدی، صص67 – 90.

  


[1] توضیح المسائل مراجع، مساله 496.
[2] همان، مساله 478 و 494.
[3] به ناسیه (متحیره و ) مضطربه هم گفته اند. در این صورت، مبتدئه را عام گرفته اند که دو فرد دارد:
الف) زنی که نخستین بار حیض دیدن اوست.
ب) زنی که عادت معینی پیدا نکرده است. (مضطربه به معنای اول). العروة الوثقی، ج 1، فی الحیض مساله 8.
[4] توضیح المسائل مراجع، مساله 499.
[5] العروة الوثقی، ج 1، فی الحیض، مساله 17 و 20 و 23.
[6] توضیح المسائل مراجع، زیر مساله 480.
[7] همان، زیر مسأله 480 و 506؛ العروة الوثقی، ج1، فی الحیض، مسأله23.
[8] العروة الوثقی، ج 1، فی احکام الحیض، مساله 23 و 24 و 25؛ توضیح المسائل مراجع، مساله 505 و 506.
[9] العروة الوثقی، ج 1، فی احکم الحیض، مساله 23؛ تحریر الوسیله، ج 1، فی الحیض، مساله 18؛ توضیح المسائل مراجع مساله 506.
[10] العروة الوثقی، ج1، غسل حیض، سؤال157.



ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1396  - 12:27 PM

دیدن مرده در خواب چه تعبیری دارد؟

در این مطلب با استفاده از علم تعبیر خواب بزرگان در عرصه تعبیر خواب به تعبیر خواب مرده پرداخته ایم .

 دیدن مرده در خواب چه تعبیری دارد؟به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛«خواب» و «رؤیا» دو پدیده پیچیده و شگفتی است که از آغاز آفرینش و پیدایش انسان تاکنون، اندیشه بسیاری از افراد را به خود مشغول کرده و همچنان مبهم باقی مانده است.پیوند این دو با زندگی هر یک از ما و تجربیات گوناگون ما از هر یک، احساسی خاص به انسان بخشیده، به گونه ای که نوعی انس و نزدیکی بین ما و خواب و رؤیا به چشم می خورد. بارها برای افراد بسیاری اتفاق افتاده است که از رهگذر رؤیای خویش از باطن اعمال گذشته، چگونگی فعالیتهای فعلی و حتی عاقبت تصمیمات آینده خود باخبر شده اند و در پی آن آگاهی و هوشیاری شایسته ای یافته اند.در این مطلب با استفاده از علم تعبیر خواب بزرگان در عرصه تعبیر خواب به تعبیر خواب مرده پرداخته ایم .

حضرت امام جعفر صادق می فرماید:

اگر دید مرده او را در كنار گرفت،دلیل تندرستی بود. اگر مرده را از اهل خود شادمانه بیند، تاویلش به خلاف این است. اگر دید مرده از اهل او با وی مناظره كرد یا روی از وی بگردانید، دلیل است وصیتی كه كرده بود به جای نیاورده باشد. اگر بیند كه مرده خندان پیش او آمد، دلیل كه كافر مرده بود. اگر دید مرده در نماز بود، دلیل كه آن مرده در دنیا استغفار بسیار كرده باشد.

حضرت امام جعفر صادق می فرماید:

دیدن كفن مرده درخواب بر سه وجه است.
اول: مال.
دوم: ظاهرشدن مشكل.
سوم: فساد دین.
اگر دید مرده زنده شد و معروف بود، دلیل مال است.
اگر پادشاهی این خواب بیند، دلیل كه علم و حكمت آموزد و از شغلی كه طمع بریده بود باز یابد.
اگر در خواب ببیند با مرده جماع كرد و نطفه از او بیرون نیامد، منفعت می یابد.
اگر در خواب ببیند بازن مرده جماع كرد، حاجتش برآورده مى شود.
اگر در خواب ببیند با مادر یا خواهر خود كه مرده اند جماع كرد، از اموال مرده جیزى به او مى رسد.
اگر در خواب ببیند كه مرده اى را با شهوت بوسید، زن مى گیرد و به مرادش میرسد.

ابراهیم كرمانی میگوید:

اگر دید مرده زنده شد. دلیل كه حالش نیكو بود. خاصه مرده را گشاده روی بیند. اگر زنده را مرده یند به خلاف این است. اگر پدر مرده خود را با جامه های نیكو دید و خرم، دلیل كه كارش ساخته و دولتش زیاد شود.

اگر زن مرده خود را بیند، دلیل كه درویش شود، اگر پسر مرده خود را دید، دلیل كه از غم برهد. اگر زنی بیند پسر مرده او زنده شد، دلیل كه غایبش از سفر بازآید. اگر دید مرده را زنده كرد، دلیل كه زنده رامسلمان كند.

محمدبن سیرین می گوید:

اگر كسی مرده را دید و از او پرسید كه تو مرده بود او گوید كه من زنده ام، دلیل كه احوال مرده در آن جهان مرده در آن نیكو بود و حق از وی خشنود بود.

حضرت دانیال می گوید:

اگر بیند مرده او را چیزی داد از متاع دنیا، منفعت بود از جائی كه امید ندارد. اگر دید مرده چیزی خوردنی به وی داد، دلیل كه روزی حلال یابد.

محمدبن سیرین می گوید:

اگر دید جامه خود به مرده داد، دلیل غم و اندوه است. اگر دید مدره ای قران به وی داد یا كتاب فقه، دلیل بر توفیق یافتن طاعت بود. اگر بیند مرده ای جامه می فروخت دلیل كه از آن نوع جامه گران شود. اگر در خواب مرده را نالان دید، دلیل كه آن مرده بدكردار بوده در دنیا. اگر دید مرده از درد سر می نالید، دلیل كه در دنیا با مردم تكبر كرده باشد. اگر دید مرده از درد چشم می نالید، دلیل كه غیبت مردم باشد. اگر دید از درد دندان می نالید، دلیل كه فحش بسیار به مردم داده باشد اگر از پهلو می نالید، دلیل كه با زنان بدكردار بوده باشد. اگر از درد شكم می نالید، دلیل كه حرام خورده باشد.

جابرمغربی می گوید:

اگر بینداز درد پشت می نالید، دلیل كه زنان بسیار كرده باشد و با پدر و خویشان بدی كرده باشد. حضرت امام جعفر صادق فرماید: اگر بیند بامرده مجامعت كرد و اب منی از وی جدا نشده. دلیل منفعت است اگر از وی جدا شد بد بود.اگر بیند با زن مرده مجامعت كرد، دلیل كه از مال مرده چیزی به ویرسد. اگر دید مرده را به شهوت بوسه داد، دلیل كه زن خواهد و به مرادها برسد.

ابراهیم كرمانی می گوید:

اگر دید از پس مرده شد، اگر آن مرده مصلح بود، دلیل كه راه او گزیند، اگر مفسد بود، دلیل كه بیمار شود و شفا یابد.
محمدبن سیرین گوید: اگر بیند مرده جامه های نیك پوشیده بود، دلیل كه با ایمان از دنیا رفته باشد. اگر مرده را با جامه های سفید بیند، دلیل كه در آخرت حال او نیكو بود. اگر مرده را جامه های سیاه بیند به خلاف این است و جامه زرد و كبود، دلیل معصیت است. اگر مرده را جامه پوشانید، دلیل كه اجلش نزدیك است.

ابراهیم كرمانی می گوید:

اگر بیند كفن مرده ای معروف بكند، دلیل كه در دنیا طریق آن مرده جوید، اگر عالم بوده باشد به علم. اگر مال دار به مال. اگر بیند خواست كفن مرده بكند و مرده را در گور زنده دید، دلیل كه آن مرده دیندار است. اگر بیند مرده را كفن كرد، دلیل كه از خویشان مرده یكی را كفن كند.

 

منوچهر مطیعی تهرانی می گوید:

مرده دوست و مهمان است و یدنش علتی برای ترس و وحشت در خواب نیست . اگر در خواب مرده ای را ببینید دوستی را ملاقات می کنید یا مهمانی برای شما می رسد. اگر مرده را در لباس خوب و چهره بشاش ببینید هم برای بیننده خواب خوب است و هم نشان آن است که روح مرده در آرامش به سر می برد. اگر مرده در لباس ژنده و پاره و چهره اش عبوس و گرفته باشد خواب ما می گوید غم و ناراحتی برایمان پیش خواهد آمد و گرفتار سختی و تنگی می شویم. اگر مرده در این حالت چیزی به شما بدهد خوب است ولی اگر چیزی از شما بگیرد و ببرد خوب نیست. اگر مرده شما را دعوت کند و شما همراه او بروید خوب نیست. وقتی که یک زنده را مرده ببینیم و آن زنده آشنا باشد نشان طول عمر و سلامت او است. اگر در خواب ببینید کسی که مرده آمد و کنار شما نشست خوب است ولی اگر مرده شما را دعوت کرد و نزد خود نشاند خوب نیست و اگر دست بر گردن شما افکند بدتر است. اگر کسی در خواب ببیند لباس خود را به مرده می دهد خوب نیست و نشان آن است که سلامتش به خطر می افتد و زیان می بینید و به آبرویش لطمه وارد می آید. اگر بر عکس ببینید از مرده لباس می گیرید خوب است چرا که حرمت و عزت و احترام و آبرو به دست می آورید.

یوسف نبی علیه السلام می گوید:
دیدن صحبت با مردگان نیکو باشد
دیدن سلام کردن به مرده شادی بود
دیدن مرده در خواب از غم بیرون آید
دیدن مرده در کنار خود زیادتی عیش بود

 انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:52 PM

پیامبر اسلام (ص) شهید شدند یا وفات کردند؟

برخی از روایات کتب شیعه و اهل سنت،درباره نظریه شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (ص) را دراینجا بخوانید.

پیامبر اسلام (ص) شهید شدند یا وفات کردند؟ ------- کار نشود ----------به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با اینکه بسیاری، گمان می‌کنند که در طول عمر پیامبر اسلام (ص)، به ایشان سؤ قصد نشده، ولی باید دانست که ایشان در طی عمر مبارک خود بارها از نقشه‌های تروری که کفار برای ایشان کشیده بودند جان سالم به‌در بردند.

 

احادیثی در دسترس است که گویای شهادت پیامبر اسلام (ص) می‌باشند، برخی  از آن احادیث به این شرح‌اند:

1- از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می‌رسد».

2- ابا صلت هروى از حضرت رضا (علیه السّلام) نقل كرد كه فرمود: «هیچ یک از ما نیست مگر اینكه كشته می‌گردد».

3- هشام بن محمّد از پدر خود نقل كرد كه حضرت امام حسن (علیه السّلام) پس از شهادت پدر خود امیر المؤمنین (علیه السّلام) در ضمن سخنرانى خود فرمود: «پیامبر اكرم به من خبر داده كه امامت در اختیار دوازده امام از اهل بیت اوست كه برگزیده‌‏اند، هیچ كدام از ما نیست مگر اینكه یا مسموم می‌گردد و یا مقتول.»

دلایل بسیاری وجود دارد که رحلت پیامبر اکرم (ص) ناشی از خوراندن سم به آن  حضرت بوده است. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آن‌ها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آن‌ها، می‌توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. از جمله امام صادق (ع) می‌فرمایند: «چون پیامبر اسلام (ص)، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست می‌داشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع، ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند. در جای دیگری آن حضرت فرمودند: «پیامبر اکرم (ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه‎‌ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود».

 علاوه بر روایات شیعه، روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید می‌نماید که به عنوان نمونه، به سه مورد آن اشاره می‌نماییم:

روایت اول: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عائشه فرمودند: «من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس می کردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد».

روایت دوم: احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان می‌نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند: «من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی‌بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد». مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی تقریبا مشابه با این روایت، بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (ص) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند.

 روایت سوم: محمد بن سعد، از قدیمی ترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم (ص) را این گونه نقل می‌نماید: هنگامی که پیامبر (ص)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زاده مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد، از دیگران پرسش می‌نمود که پیامبر (ص) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست می‌دارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را؛ سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند، کسی از آن جان سالم به در نمی برد را، انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر (ص) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر (ص) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیه‌ای برایتان آوردم!، پیامبر (ص) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند. بعد از مدتی، پیامبر (ص) فرمودند: «دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است!»، مؤلف کتاب، سپس نتیجه می‌گیرد که شهادت پیامبر (ص) به همین دلیل بوده است.

بدین ترتیب، از مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، می توان نظریه شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (ص) را تقویت نمود که در قریب به اتفاق این روایات، زمان مسمومیت ایشان، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.

 

 

انتهای پیام/



ادامه مطلب
یک شنبه 28 آبان 1396  - 6:51 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 22

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 52751
تعداد کل پست ها : 341
تعداد کل نظرات : 0
تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396 
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 8 خرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی