خاتمه آشنایی
خواهرم اینجا زمین کربلاست
سرزمین غصه و درد و بلاست
این زمین بوی جدایی میدهد
خاتمه بر آشنایی میدهد
خواهرم اینجا اسیرت میکنند
در همین ده روزه پیرت میکنند
میشوی تو غرق ناله، غرق آه
میزنم من دست و پا در قتلگاه
دخترم را در غریبی میکُشند
گوشوار از گوشهایش میکِشند
خصم حیدر تیغ بر رویم کِشد
شهر بیشرم و حیا مویم کِشد
در همین جا کوفیان دف میزنند
در عزایم هلهله، کف میزنند
میبرند اینجا گلو و حنجرم
پیش تو بر روی نی آید سرم
استاد میرحسینی
غزل حضرت زینب سلام الله علیها
*صل الله علیکم یا اهل بیت النبوه*
در کوچه ی تو پرچم روضه به سرم خورد
یک کاسه ی پر خون غمت را جگرم خورد
با ذکر شما تا به خذا اوج گرفتم
در موقع توبه پر فطرس به پرم خورد
هر روضه که رفتم به درش دست کشیدم
دستم زهمان کودکی ام خاک حرم خورد
شب سینه زدم صبح شدم اهل مناجات
فیض شب روضه به نماز سحرم خورد ...
حسین جان ...
هرگز نرود پشت در خانه ی اقیار
پایی که به فرش حرم شاه کرم خورد
باید بشود هر پسرش خادم هییت
یک عمر فقط نان شما را پدرم خورد
*خدا رحمت کنه همه پدر مادرا رو *
شش دنگ دلم خورد به نام تو و زینب
وقتی که به شش گوشه ی تو چشم ترم خورد
گفتند دل شیعه حسینیه ی زهراست ...
ناز قدمش روی دل دربه درم خورد
تقدیر من از روضه ی تو قامت خم شد
چون قصه ی تنها شدنت را کمرم خورد
*والله نمی دونه ادم چی بگه ، انقدر ممنون ابی عبدالله هستیم ما رو به روضه دهه ی سوم رسوند ..." یاد همه رفیقامون " پارسالیا بخیر که دهه ی سوم زنده بودن و با ما گریه می کردن " بی مقدمه برم سمت قتلگاه منتها اینطوری بگم: اومد بالاسرش ...."
رسید وقت سفر، سربه زیر شد زینب 2
حسین چشم تو روشن ، اسیر شد زینب ..... 2
هزار،هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد
هزار سال ز داغ تو پیر شد زینب ....
چقدر پای غنیمت کتک زلشکر خورد
چقدر زخمی مشته فقیر شد زینب
گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد
غذا نبود ولی خوب سیر خورد ... زینب
همان زمان که به سر نیزه ها هولش دادن ...
نشست و حرف نزد ، گوشه گیر شد زینب ...
روضه بسیار جانسوز_اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را برای رضای خدا نکرد
پر میگشود اگر همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوه بی انتها نکرد
این کربلا چه بود که جز این مسافرت
او را ز جان عزیزتر خود رها نکرد
یک روز هم اگر چه نخورده غذای سیر
یکبار هم نماز شبش را قضا نکرد
بیگانه بر غریبی زینب سلام کرد
کاری که هیچ رهگذر آشنا نکرد
*یحیی مازنی بیست سال همسایه خونه امیرالمؤمنین بود. میگه بیست سال همسایه خونه مولا علی بودم، یکبار سایه زینبم ندیدم.*
غیر این روضه کلامی قاتل سادات نیست
جای زینب بر در دروازه ساعات نیست
دیر آذین بسته شد این شهر خیلی دیر شد
بر در دروازه ساعات زینب پیر شد
*ولأندبن علیك بدل الدموع دماً ... به امام زمان عرض کرد آقا برا کدوم روضه خون گریه میکنی؟ فرمود برا اسارت عمه ام زینب*
سنگ می آمد ز هر سو و دل خواهر شکست
سر شکست و سر شکست و سر شکست و سر شکست
سر میفتد بر زمین ، خواهر میفتد بر زمین (سادات ببخشند)
پیش چشمان رباب ، اصغر میفتد بر زمین
روضه خوانها از بیان روضه هایش جا زدند
بر در دروازه ساعات ، زینب را زدند
*سلام میدیم.السلام علیکِ یا کعبة الرزایا ... بذار یه چیزی بگم . پارسال روز اول صفر دم دروازه ساعات گفتم بذار ببینم چقد راهه تا کاخ اون ملعون. پیاده بیست دقیقه راهه.اما امام سجاد فرمود صبح مارو از دم دروازه وارد کردن غروب رسیدیم.
عمه جانم عمه جانم
*کعبة الرزایا یعنی کعبه درد و رنج* ...
من کعبة الرزایایم چون در این سفر
هر کس حسین گفت به جایش مرا زدند ...
حسین ....
حجاب پشت حجاب و غبار روی غبار
حجاب پشت حجاب و غبار روی غبار
ترک بر آینه افتاد یا اولیالابصار
دعای چلهنشینان نمیکند اثری
بسوز لیس دواء الفراق الا النار
اگرچه کورم و در کوره راه بی خبری
شنیدهام که خبرهاست پشت این دیوار
شهید و شاهد و ساقی علیهمالصلوات
میان میکده مستند اولئک الابرار!
سرشت ظلمت و روح لطیف من؟ هیهات!
نسیم شعله نشینم کجاست مشعل دار؟
سراغ حجلهی دنیا نمیروم دیگر
قسم به توبهی مستغفرین بالاسحار
سر بهشت ندارم که هر که شد درویش
نشست بر سر تختی که تحتهالانوار
هوای خدمت این معبد مقدس بود
که میزدود از آیینهی دلم زنگار
فرشتگان به تو امّید بسته اند بمان
بمان که سکهی یوسف کم است در بازار
من و تو از ازل آیینه آفریده شدیم
برای « آینه ماندن » کمی قدم بردار!
"گمنام"
(زینب که سینۀ او خود مدفن حسین است )
زینب که سینۀ او خود مدفن حسین است
روحش چنان لطیف است گویا تن حسین است
یارب چه نشئه گل کرد؟ ظلم است و استغاثه!!!
دست سنان و اخنس بر دامن حسین است
مقتول عشق جز خود قاتل نمی شناسد
خون حسین اینجا در گردن حسین است
بر ناکسان حرام است تشریف پادشاهی
ای شمر این که بردی پیراهن حسین است
دل کندن از دو عالم سهل است پیش زینب
آن جلوه ای که سخت است جان کندن حسین است
قاسم وداع دارد تا حشر یا که اکبر؟
این موج گیسوی کیست بر گردن حسین است؟
زد بخیه زلف قاسم زخم گناه ما را
مژگان اصغر اینجا خود سوزن حسین است
فرقی ندید معنی بین رقیه و شاه
رأس حسین اینجا بر دامن حسین است
شاعر : محمد سهرابی